شبکه افق - 23 تیر 1401

علی ع، وحدت، برادری، مقاومت

نشست(امیر مومنان ع، امیر جهاد و عرفان) _ بمناسبت عید غدیر _ ۱۳۹۵

بسم‌الله الرحمن الرحیم

از سرود بسیار زیبایی که برادر عزیزمان این‌جا خواندند تشکر می‌کنیم و این که خود ایشان در این راه تلاش و فداکاری کرده و جزو جانبازان جبهه است. چون کسانی که وقتی دیدند می‌خوانند اثرش خیلی بیشتر است تا کسانی که ندیده و نبوده راجع به این مباحث سخن می‌گویند.

من در رابطه با این شعری که ایشان راجع به والفجر 8 خواند یک خاطره‌ای عرض کنم که مقدمه‌ای برای بحث بنده باشد. در والفجر 8 بچه‌های غواص بیش از یک ماه بچه‌ها شبانه روز، شب‌های زمستان آموزش می‌دیدند و شب‌های سرد زمستان گاهی 7- 8 ساعت در آب بودند و زمستان شب، آب بهمن‌شیر کارون آن‌جا که بچه‌ها در نخلستان‌های شمال آبادان آموزش می‌دیدند آب به شدت سرد بود و وقتی بچه‌های غواص از آموزش و آب بیرون می‌آمدیم دست‌های بچه‌ها چنان مچاله می‌شد و یخ می‌بست که زیپ لباس غواصی را نمی‌توانستیم باز کنیم و لباس‌مان را عوض کنیم. و این دست‌ها از شدت سرما مچاله می‌شد. یادم می‌آید یک دیگ آب گرم و یک دیگ هم شلغم گذاشته بودند که بچه‌ها می‌آمدند چون همه مریض و سرماخورده بودند دست‌شان را در این آب می‌گذاشتند که گرم بشود و بتوانند زیپ لباس غواصی را پایین بکشند و لباس‌شان را عوض کنند بعد هم یک شلغمی بخورند چون اغلب سرماخورده بودند. بعد از این 7- 8 ساعت گِل‌نوردی و باتلاق‌نوردی و سینه‌خیز روی گل‌های اطراف رودخانه، مدام عرض رودخانه را برو بیا، ده‌ها بار باید عرض رودخانه را در حالت جزر و مد می‌رفتیم که بچه‌ها برای عملیات آماده بشوند بعدش می‌آمدیم جنگ نخلستان، تمرین و آموزش جنگ نخلستان که توی نخلستان چگونه جنگ تن به تن اگر پیش آمد انجام بدهیم و پرتاب نارنجک در نخلستان باید به چه شکل باشد؟ بعد از این که مسیر را همیشه از قرارگاه شهید داوطلب در شمال آبادان بود توی نخلستان‌ها تا سه‌راهی بهمن‌شیر و کارون که بعد توی اروند می‌ریخت تا آن‌جا باید پیاده می‌آمدیم و می‌رفتیم گاهی بدون کفش باید بچه‌ها پابرهنه توی نخلستان می‌آمدند که معمولاً وقتی به رودخانه می‌رسیدیم پاها مجروح بود. خار و تیغ توی پای بچه‌ها بود این تمرین‌ها را که می‌گذراندند بعد که برمی‌گشتند اغلب بچه‌ها برای خودشان قبر کنده بودند توی این قبرها می‌رفتند و تا اذان صبح مشغول سجده و نماز مستحب و نماز قضا و تلاوت قرآن بودند و در سجده بعضی‌ها خواب‌شان می‌برد و یک عده هم مثل ما می‌رفتیم می‌خوابیدیم ولی بعضی از بچه‌ها بعد از تمام این سختی‌ها تازه می‌رفتند مشغول تهجد و نمازشب می‌شدند. شب عملیات هم که بچه‌ها کنار اروند آمدند و پشت آن چولان‌ها نزدیک اروند، آخرین نماز مغرب و عشا را خواندیم و بعد بچه‌ها به یک سجده طولانی رفتند که همه توی ذهن‌شان این بود که این آخرین سجده است و بعد بلند شدند و همدیگر را در آغوش گرفتند که هرکس امشب شهید شد شفاعت کند وهرکس شهید نشد و ماند باید متعهد باشد که این مسیر را تا آخر ادامه بدهد و بچه‌ها همدیگر را در آغوش گرفتند و وارد آب شدیم. ولی خداوند خواست که آن شب خط شکست و ستون غواص ما فقط یک شهید داد. شهید سیدیحیی کامیاب، بچه‌ای بود که شاگرد جاروبافی در محله کوی طلاب در مشهد بود. خط را فقط ستون ما فقط با یک شهید شکست که از آب بیرون آمد توی درگیری درست تیر زیر گلوی او خورد. من موقع خط شکستن در اروند مجروح شدم صورتم همه سوخت و تا چند ساعتی افتادم آن طرف آب بودم فقط صداها را می‌شنیدم و چشم‌هایم دیگر جایی را نمی‌دید ولی شجاعت بچه‌ها اخلاص بچه‌ها اصلاً مأموریتی که داشتند خیلی جالب بود یعنی ما تیم نفوذ بودیم مأموریت‌ها دقیقاً تقسیم شده بود و هر ستون غواصی یک تیم نفوذ داشت تیم نفوذ 5- 6 نفر بودیم که ما باید جلوی ستون حرکت می‌کردیم از موانع رد می‌شدیم سه‌تا سنگر جلو را می‌زدیم بعد مشغول پاکسازی خط نباید می‌شدیم ما 5- 6 نفر در هر ستون به این عنوان یک تیم بود که ما باید مستقیم در عمق می‌رفتیم تقریباً 700 متر پشت خط دشمن با نقشه‌های هوایی نشان داده بودند که این‌جا لای نخلستان سه‌راه و چهارراه است و ما باید 700 متر توی عمق پشت خط دشمن می‌رفتیم سر آن چهارراه کمین می‌گذاشتیم برای دو هدف. یکی این که اگر خط به سرعت نشکست و تا صبح طول کشید مواظب باشیم که آن‌جا از عقب نیروی کمکی نیاید و همین‌طور اگر خط فوری شکست چون اول افسران و فرماندهان‌شان فرار می‌کردند ما آن‌جا باید مراقب بودیم که این افسران و فرماندهان که می‌خواهند فرار کنند این‌ها را اسیر کنیم یا بزنیم یا اسیر کنیم. این مأموریت تیم نفوذ بود که البته متأسفانه من تا از آب بیرون آمدم که درگیر شویم مجروح شدم بچه‌های تیم نفوذ که تقریباً 5 – 6 نفر بودند غیر از من و یک نفر دیگر، همه‌شان شهید شدند بعضی‌ها در همان عملیات و بعضی‌ها هم در عملیات بعدی، الآن جزو شهدا هستند. آرامش این بچه‌ها وقتی وارد آب شدند که همه آماده شهادت بودند یعنی همه وارد آب شدند با این پیش‌بینی که همه ما را توی آب می‌زنند یعنی هیچ کس از بچه‌های غواص توی ذهنش این نبود که مثلاً ما 90 درصد خط را می‌شکنیم. همه در ذهن‌شان این بود که ما 90 درصد شهید می‌شویم 10 درصد اگر بتوانیم خط را بشکنیم ولی الحمدلله فقط با یک شهید خط شکست و آن قضایای فتح فاو و والفجر 8 پیش آمد و مقاومت عجیب این بچه‌ها. فقط خواستم بدانید این روح مقاومت بچه‌ها محصول آن نمازشب‌هایی بود که توی قبرهایشان می‌کَندند این‌قدر آمادگی شهادت را داشتند غواص‌های 17- 18 ساله تا 40 ساله داشتیم. فرماندهان لشکرهای ما معمولاً سن‌شان 21- 22 ساله بوده است! ما فرمانده لشکری که 25- 26 ساله باشد این دیگر پیر بود! 27 ساله کم بود. فرماندهان لشکرهای ما همین‌هایی که این کارهای بزرگ را کردند.

یکی از پایه‌های اصلی امنیت که فوق‌العاده مهم است مسئله وحدت است. اگر یک جامعه‌ای پیشرفته‌ترین سلاح‌ها را داشته باشد اما قلب‌ها با هم منسجم و متحد نباشد همه یکدیگر را برادر ندانند برادر نخوانند علیرغم این که به لحاظ سلسله مراتب بالاخره یکی فرمانده است و یکی فرمانبر است کار تشکیلاتی همین است بالاخره رئیس داری مراتب داری اما در ضمن این مراتب، همه برادر هستند. اگر این انسجام نباشد قوی‌ترین ذرّات‌خانه نظامی عالم را داشته باشید شکست می‌خورید چنانکه صدام همیشه سلاح‌هایش از ما بیشتر بود و هم بهتر ما تحریم بودیم هیچ کس به ما هیچی نمی‌داد می‌دانید زمان جنگ به ما سیم خاردار هم نمی‌فروختند چه برسد به توپ و موشک. سیم خاردار. ولی آمریکا، شوروی، کمونیستی آن موقع، انگلیس، فرانسه، همین 5 + 1 همه‌شان به صدام پیچیده‌ترین و آخرین سلاح‌ها را به صدام می‌دادند و پولش هم میلیارد میلیارد دلار همین عربستان و کویت و امارات و قطر می‌دادند علاوه بر این از امثال اردن و مصر و سودان و... سرباز می‌فرستادند یعنی بچه‌های ما توی جنگ به یک روایت از 13 کشور به یک نقل یکی دیگر از دوستان می‌گفت بیش از 20 کشور ما در جنگ اسیر گرفتیم! یعنی یک جنگ جهانی بود بچه‌های ما در برابر همه این‌ها و به ما سیم خاردار هم نمی‌دادند! همین شب والفجر ما می‌خواستیم وارد آب بشویم فرمانده ما که ایشان هم بعداً شهید شد به شوخی به ما گفت که برادرها یک طوری تیر بخورید که این لباس‌ها سوراخ نشود چون لباس غواصی نداریم خیلی به سختی گیر آمده است! گفتیم چطوری شهید بشویم؟ گفت به لباس نخورد. شوخی‌ای بود که پشت آن جدی بود. شهید مهدی که یک سال بعد در منطقه مهران شهید شد. بچه‌ها با مرگ شوخی می‌کردند در سخت‌ترین عملیات‌ها نمی‌ترسیدند و پیروز می‌شدند. در قلاویزان منطقه مهران من یادم هست که ما که تانک و نیروی زمینی به آن صورت نداشتیم آن هم خیلی کم بچه‌ها غنیمت گرفته بودند در قلاویزان لای دره‌های بین ارتفاعات، برعکس همه جای دنیا که باید تانک، اول توپخانه آتش بریزد نیروی هوایی بیاید بمباران کند بعد تانک‌ها و زره‌پوش‌ها جلو راه بیفتند بعد پشت سر همه این‌ها نیروی پیاده بیاید برعکس بود! اول نیروی پیاده بسیج حمله می‌کرد خط را می‌شکست جلو می‌رفت خط را باز می‌کرد بعد پشت سر این‌ها گاهی زره‌پوشی تانکی بااحتیاط می‌آمد چون کم داشتیم. این صحنه در قلاویزان که دقیقاً دو – سه‌تا ارپچی‌زن از بچه‌های ما که در آن عملیات لشکر نصر بودیم دو – سه‌تا آر.پی.‌جی‌زن جلو حرکت می‌کردند و پشت سر این‌ها دو- سه‌تا زره‌پوش حرکت می‌کرد! به جای این که عکس آن باشد که آن‌ها پشت این‌ها حرکت کنند این‌ها پشت آنها حرکت می‌کردند. این وضعیت چه زمانی بوجود می‌آید؟ وقتی که قلب‌ها با هم یکی باشد و همه در راه خدا باشد ولی اگر هر کسی خودش را مرکز عالم بداند دنبال منافع خودش باشد اگر بهترین تجهیزات عالم را به تو بدهند نمی‌توانی درست بجنگی. الآن می‌دانید که به این سربازان آمریکایی بهترین تجهیزات عالم را دادند حتی لباس‌هایی که تن‌شان می‌کنند این سربازان و کماندوهای آمریکایی، این لباسی که می‌پوشد سرد است یعنی گرما نمی‌خورد بادش می‌کنند که کل لباس و تجهیزات سبک باشد ظاهر آن حجیم است اما وزن زیادی نداشته باشد! توی گوش او موسیقی‌ای هست که آرامش داشته باشد انواع و اقسام خوراکی‌ها را به او می‌دهند، بخشی از لباس جلیقه ضد گلوله هست، مدام هر سربازی با بقیه تشکیلات، با میکروفن مستقیم دم دهانش مدام در ارتباط است یعنی هرکسی یک بیسیم سرخود. بعضی‌ها دوربین فیلمبرداری روی کلاه‌هایشان است که دقیقاً نشان می‌دهد کجا دارند می‌روند اگر گیر افتادند و محاصره شدند بقیه بفهمند فلان... خب این همه تجهیزات. اصلاً این‌ها نمی‌توانند بجنگند. این سربازان آمریکایی انگلیسی، فرانسوی، فقط در فیلم‌های سینمایی می‌جنگندند! این‌هایی که می‌بینید همه‌اش فیلم است این‌ها در روی زمین مطلقا قدرت جنگیدن ندارند تمام جنگ‌هایی که در عراق و افغانستان کردند همه‌اش بمباران و موشک‌باران از راه دور است و خریدن آدم‌های در داخل و فرستادن آدم‌های رده پایین در جلو، هیچ وقت نمی‌توانند درست روی زمین بجنگند نان اسم و تبلیغات‌شان را می‌خورند. و حتی آن سربازانی که جلو می‌فرستند اغلب این‌ها آمریکایی و سفیدپوست نیستند شما عکس‌هایشان را نگاه کنید اکثر سربازان پیاده‌ای که در مناطق جنگی می‌فرستند اغلب این‌ها آمریکایی نیستند و از کشورهای دیگر می‌خواهند گرین کارت، کارت سبز بگیرند می‌گویند باید بروی 6 ماه یک سال دیگر بیایی یا باید آن‌جا کار کنی تا به تو گرین‌کارت بدهیم یا مزدور، برای پول. هم رسماً در ارتش آمریکا برای پول می‌جنگند و هم غیر رسمی‌هایش این گروه‌هایی که کونترات قراردادی می‌بستند مثل این گروه بلک‌واتر، یکی‌اش این بود الآن هم هستند الآن این‌ها در یمن و افغانستان و عراق می‌جنگند. این بلک واتر هم اغلب آدم‌هایی که در زمین می‌جنگند اتفاقاً خیلی‌هایشان آمریکایی نیستند جوانان فقیر آمریکای لاتین و آفریقا و آسیا را می‌گیرند و با پول جلو می‌فرستند. این‌ها اهل جنگ نیستند دیگران را جلو می‌فرستند و اهل تجهیزات و فیلم و ارعاب و ترساندن هستند نان اسم و فیلم و دلار و سلاح‌هایشان را می‌خورند! ولی این که بچه‌های ما با آمادگی مطلق، آمادگی واقعی برای شهادت جلو می‌رفتند و اگر در آن عملیات شهید و مجروح نمی‌شد دوباره می‌رفت و سه باره و چهارباره می‌رفت. این بچه‌هایی که شهید نمی‌شدند به شما بگویم اغلب این‌ها در عملیات‌های بعدی شهید می‌شدند ول نمی‌کردند این‌قدر می‌آمدند تا می‌توانستند می‌آمدند مگر این که از پا بیفتند. ما در عملیات‌ها مکرر دیدیم بچه‌هایی که یک پایش قطع است، دستش قطع است، یک چشمش را از دست داده و با عصا توی خط مقدم می‌آید بجنگد. در همین غواص‌های کربلای 4، یکی از بچه‌های غواص که ایشان آن‌جا نه، سال بعد در مائوت، کربلای 10 در سلیمانیه عراق در کردستان عراق شهید شد ایشان با یک دست غواص بود و در عملیات که بچه‌ها به سمت دشمن حرکت کردند می‌گفت که مواظب باشیم به این دست من تیر نخورد چون اگر به این دست من تیر بخورد من بی‌دستم! شما باز یک دست دیگر دارید من همین یکی است باید مواظب باشم که دستم تیر نخورد که بتوانم بجنگم. با مرگ شوخی می‌کردند. چرا؟ یک علت آن این بود که واقعاً قلب‌ها با هم بود. این را هم من به شما بگویم همین والفجر 8 که آموزش می‌دیدیم خیلی از بچه‌ها برای اولین بار همدیگر را دیده بودند غیر از بچه‌های کادر اطلاعات عملیات و تخریب که همیشه ثابت بودند اغلب آدم‌های تازه بودند از روستا و شهرستان و این طرف و آن طرف آمده بودند طوری قلب‌های این بچه‌ها با هم متحد شده بود و واقعاً عاشق هم بودند که دو ساعت از هم جدا می‌شدند می‌رفتند فلان کار را می‌کرد برمی‌گشت دوباره یک جوری همدیگر را بغل می‌گرفتند مسافحه و روبوسی می‌کردند که انگار چند سال است همدیگر را ندیدند واقعاً بچه‌ها عاشق هم بودند. عمیق‌ترین دوستی‌ها آنجا شکل گرفت. اگر می‌خواهید هم امنیت داشته باشیم باید همه با هم یکی باشند آن هم نه به زبان، بلکه با قلب. آن وقت دیگر کسی جرأت نمی‌کند امنیت این جامعه را مورد هدف قرار بدهد.

امیرالمؤمنین(ع) فرمودند که «وَ لَا تَصَدَّعُوا عَنْ حَبْلِکُمْ...» نیروهای مؤمن و انقلابی، یک جامعه انقلابی و دینی باید همه با هم به نحوی محکم به آن ریسمان وحدت بچسبند و این را بدانید که هرکس دستش را از این بردارد باید احساس کند که الآن قطع می‌شود. فرض کنید 7- 8 نفر توی آب افتادند دارند غرق می‌شوند از یک کشتی یک رسیمان بیندازند چطوری این 7-8 نفر همه با هم به این ریسمان می‌چسبند؟ حضرت امیر(ع) می‌فرماید به ریسمان برادری و وحدت این‌گونه بچسبید. «وَ لَا تَصَدَّعُوا» این ریسمان وحدت را نگذارید باز شود «و تفشلوا» فشل می‌شوید شکست می‌خورید «وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ» آوازه‌تان و شوک‌تان بر باد می‌رود و از بین می‌رود بادتان خالی می‌شود ابهت‌تان می‌ریزد خودتان به دست خودتان به دشمن پیغام ندهید که ما با هم درگیر هستیم ما ضعیف هستیم ما نفوذپذیر هستیم دشمن را امیدوار نکنید «وَ عَلَى هَذَا فَلْیَکُنْ تَأْسِیسُ أُمُورِکُمْ وَ الْزَمُوا هَذِهِ الطَّرِیقَةَ...» فرمودند فقط بر اساس همبستگی و برادری است که کارهایتان را باید بنا کنید و بر این راه پایدار بمانید نه این که تا به اولین مشکل یا اختلاف نظر رسیدید با هم درگیر شوید و از هم فاصله بگیرید. چون ببینید وقتی که شما می‌گویید وحدت،‌ همه می‌گویند بله وحدت خوب است ما همه با هم برادریم، به زبان آسان است ولی وقتی این قافله حرکت می‌کند بین راه مشکلات پیش می‌آید منافع ما با همدیگر گاهی تضاد پیدا می‌کند آن‌جاست که باید نشان بدهیم برادری هست یا نیست؟ مسافرت دسته جمعی با خانواده و دوستان و همکاران رفتید؟ اولش همه با هم رفیق هستند ولی وقتی که سفر شروع می‌شود مشکلات پیش می‌آید اختلاف نظر پیش می‌آید کم‌کم یکی می‌گوید چطوری است که من فقط کار می‌کنم این یکی فقط می‌خورد و می‌خوابد آن یکی می‌گوید چرا این‌جا بایستیم آن‌جا نایستیم؟ بحث‌ها شروع می‌شود. هرچه جلوتر می‌رویم ادامه وحدت سخت‌تر می‌شود ولی تمام هزینه‌اش همین‌جاست که باید پرداخت بشود و الا همه با هم برادر و دوست هستند. ولی وقتی که کار شروع می‌شود دوتا برادر با هم برادر هستند ولی وقتی که توی کار اقتصادی شریک می‌شوند بعد از مدتی می‌بینید که ممکن است بین‌شان مسائلی پیش بیاید. بنابراین حضرت امیر(ع) فرمودند: «وَ الْزَمُوا هَذِهِ الطَّرِیقَةَ...» این خط آسان است ادامه آن سخت است. کار جمعی، تحمل یکدیگر و خدمت به یکدیگر و احترام به هم و به رسمیت شناختن حقوق همدیگر را یاد بگیرید اگر این‌ها را یاد نگیرید نمی‌توانید وحدت را ادامه بدهید و وسط‌های آن به جان هم می‌افتید. همین‌طور حضرت امیر(ع) فرمودند که: «تَدَبَّروا احوالَ الماضین مِن قبلِکُم» فرمودند چرا به تاریخ درست نگاه نمی‌کنید؟ تاریخ اتفاقات پشت سر شماست. یک قاعده‌ای دارد ضابطه دارد آن ضابطه برای گذشته نیست همین الآن هم آن ضابطه بر جامعه و بر تاریخ حاکم است. آن‌ها را بشناسید. تاریخ گذشته را عقلانی مطالعه کنید که چه کسانی قبل از ما چه رفتاری کردند و چه نتایجی دیدند؟ چه اشتباهاتی کردند و دوباره در آن چاله‌ها نیفتید. نهضت‌های قبلی را ببینید چطور شکست خوردند و شما دوباره شکست نخورید. کجاها اشتباه کردند؟ آن‌هایی که به دشمن اعتماد کردند چه بلایی سرشان آمد شما دوباره اعتماد نکنید. آن‌هایی که تسلیم شدند چه مصیبتی سرشان آمد هم دنیایشان بر باد رفت و هم شرف‌شان و هم آخرت‌شان پایمال شد؛ این‌ها فکر کردند اگر به دشمن لبخند بزنند و اعتماد کنند وا بدهند و همکاری کنند دشمن به این‌ها رحم می‌کند و کمک‌شان می‌کند به تاریخ پشت سرتان نگاه کنید که چطور از بین رفتند؟ حضرت امیر(ع) می‌گوید: «تَدَبَّروا» تدبّر یعنی تعمّق، یعنی دنبال دلیل گشتن، دنبال علت گشتن، یعنی پشت سر و جلو را درست دیدن. تدبّر در واقع درست نگاه کردن است متفکّرانه نگاه کنید نه همین‌طور سرسری تاریخ را نگاه کنید و حفظ کنید، متفکرانه بررسی کنید «احوال الماضین» حال گذشتگان‌تان را، نهضت‌های قبل، نسل‌های قبل، پیروزی‌ها و شکست‌های قبل «مِن المؤمنین قبلَکم» حتی مؤمنین چرا در یک مواردی شکست می‌خوردند؟ جامعه دینی و حرکت‌ها دینی شکست می‌خورد؟ «فَانظروا» درست دقت کنید «کیف کانوا» قبل از این که با هم سر منافع دنیا درگیر بشوند و با هم متحد بودند چه وضعی داشتند؟ بعد از آن چه شد؟ وقتی شجاع بودند چه وضعی داشتند و وقتی ترسو شدند چه وضعی داشتند؟ وقتی اهل آخرت بودند دنیایشان هم روبه‌راه بود و وقتی اهل دنیا شدند دنیایشان هم علاوه بر آخرت بر باد رفت. اما قبلاً وقتی درست زندگی می‌کردند و پیروز می‌شدند و دنیا و آخرت را داشتند حضرت امیر(ع) می‌گوید ببینید چطوری زندگی می‌کردند «حیث کانت الأملاء مجتمع» بدن‌هایشان گروه‌ها همه کنار هم، می‌گفتند سازندگی همه با هم حرکت می‌کردند می‌گفتند جهاد، جنگ، دفاع، همه با هم حرکت می‌کردند. می‌گفتند خطر تروریزم همه با هم بسیج می‌شدند. تحریم، محاصره اقتصادی همه با هم بسیج بشوند، «والأهواء مؤتلفه» هوس‌ها و خواسته‌هایشان هم متحد بود، نیت‌هایشان و دل‌هایشان همه به هم پیوسته بود «والقلوب معتدله» قلب‌هایشان با همدیگر تعادل داشت همساز بود، قلب‌ها در یک جبهه بود و متعادل هم بودند نه افراط نه تفریط. «والأیدی مترادفه» دست‌هایشان در ردیف هم بود. ببینید یک وقت دست‌ها در برابر همدیگر قرار می‌گیرد خودمان، خودمان را خنثی می‌کنیم. یک وقت‌ها دست‌ها همردیف هم و در یک راستا کنار هم قرار می‌گیرد. «والأیدی مترادفه» وقتی که دست‌های امّت، دست‌های همه جریان‌ها و گروه‌ها در یک ردیف بود «والسیوف متناصره» شمشیرها و سلاح‌ها همه به روی دشمن کشیده می‌شد سلاح‌ها همه یکدیگر را یاری می‌کردند. «والعزائم واحده» آرمان‌ها یکی بود. همه آهنگ‌شان یگانه و یکی بود همه یک هدف داشتیم. در آن لحظه پیروزی‌های دنیوی و مادی هم پشت سر همدیگر می‌آید و می‌آمد. از لحظه‌ای که هر کسی به فکر خودش و منابع خودش باشد و یا یک عده‌ای تردید کنند و بخواهند با دشمن بسازند، تسلیم بشوند یا هرکسی، هر گروهی، هر جریانی دنبال منافع خودش باشد نه دنبال مصالح امّت، از این به بعد همه چیز برعکس می‌شد و وقتی که وحدت‌تان به خطر افتاد امنیت‌تان به خطر می‌افتد چون دشمن در داخل و خارج می‌فهمد که دیگر شما با هم نیستید و میان شما می‌شود شکاف انداخت و می‌شود نفوذ کرد و می‌شود خودتان را به جان هم انداخت. شما می‌دانید اگر در عراق و سوریه و افغانستان، خودِ مردم این کشورها با همدیگر درگیر نشده بودند از بیرون هیچ کس نمی‌توانست وارد بشود خودشان با هم درگیر شدند. به اسم قبیله، به اسم مذهب خودشان با هم درگیر شدند همین مجاهدین افغان که شوروی را با هم شکست دادند بعد خودشان به جان هم افتادند در همین کابل و جاهای دیگر با هم می‌جنگیدند. گروه اتحاد اسلامی با گروه وحدت اسلامی با همدیگر می‌جنگیدند. اسم آن اتحاد است و اسم این هم وحدت است. گروه جماعت اسلامی با گروه جامعه اسلامی، خودشان با هم جنگیدند! حتی سنی با سنی، شیعه با شیعه، سنی با شیعه، سنی و شیعه جدا کاری به مذهب نداریم، قومیت! تاجیک و هزاره و پشتو و... خب وقتی این کار را کردید شوروی را بیرون کردید بعد به جایش آمریکا و انگلیس آمدند. در عراق همین اتفاق افتاد. الآن از 20- 30 کشور دنیا در این کشور مزدور هست هر تیکه‌اش دست یکی است. سوریه همین اتفاق افتاد. این که حضرت امیر(ع) می‌گوید مواظب باشید اگر با هم درگیر شدید یا بعضی‌هایتان خط عوض کردید از اصول پایین آمدید، تسلیم شدید و اهل سازش شدید دشمن آن وقت بیشتر به شما ضربه می‌زند. پس یک هدف اصلی این شد که اختلاف نظرها را باید مدیریت کرد. حتی در بین اعضای خانواده سر همه چیز اختلاف پیش می‌آید اگر اختلافات و تفاوت‌ها درست به رسمیت شناخته بشود و درست به روش عاقلانه و اخلاقی مدیریت بشود و خودمان را مهار کنیم مجموعاً لبخند بر گریه غلبه پیدا می‌کند این خانواده منسجم می‌ماند و مشکلاتش را هم حل می‌کند. اما اگر سر هر چیز در درون یک خانواده ولو دو نفره و چهار نفره، مدام درگیری باشد و منافع هرکسی هرجا هست فقط به فکر منافع خودش باشد به فکر منافع و حقوق بقیه خانواده نباشد، هیچ وقت کوتاه نیاید و گذشت نکند، همه چیز را با بدبینی نگاه کند خب این کم‌کم درگیری می‌شود هرکسی هر چیزی را برای خودش بخواهد. این خانواده فرو می‌پاشد یا طلاق علنی می‌شود یا طلاق سرد، اسمش طلاق نیست ولی عملاً طلاق است هرکسی دنبال کار خودش هست کسی به کسی علاقه ندارد عاشق هم نیستند از هم هرچه دور باشند راحت‌ترند دلشان می‌خواهد کمتر و دیرتر همدیگر را ببینند این خانواده به لحاظ معنوی فروپاشیده است ولو رسماً هم از هم نپاشیده باشد. جامعه هم همین‌طور است. حضرت امیر(ع) فرمود اگر قلب‌ها و بدن‌ها کنار هم بود و همدیگر را تحمل کردن کار سختی است، تحمل یکدیگر، سازگاری با یکدیگر، به رسمیت شناختن اختلاف نظر، ما نظرمان با هم فرق می‌کند با هم دوستانه گفتگو هم می‌کنیم بعد هم اگر قانع نشدیم مهم نیست حقوق همدیگر را رعایت می‌کنیم علاقه‌مان به همدیگر باقی است و خط کلی‌مان یکی است. این اگر بود آن وقت امنیت‌تان هم هست ولی اگر این نباشد امنیت دنیوی‌تان هم نیست. خداوند در قرآن چرا می‌فرماید: «المؤمنون الاخوه» یعنی مؤمنین با هم خواهر و برادر هستند. قرآن می‌گوید ایمان و اخوّت از همدیگر تفکیک نمی‌شوند. یعنی اگر یک جایی می‌بینید برادری نیست همه با هم دشمن هستند و پشت هم حرف می‌زنند قرآن می‌فرماید آن‌جا ایمان نیست دروغ می‌گویند مؤمن نیستند. هرجا برادری و اخوت نیست ایمان نیست. برای این که خداوند می‌فرماید «إنّما المؤمنون الاخوه» یعنی تردید نکنید مؤمنین، آن‌هایی که هدف واحد، مکتب واحد، جبهه واحد دارند با هم خواهر و برادرند، پس اگر یک جایی برادری نیست یعنی ایمان نیست دروغ است و تظاهر به ایمان است. برادری هم فقط به برادر گفتن و خواهر گفتن نیست! که دیگر الآن همان هم نمی‌گویند. اول انقلاب همه خواهر و برادر به هم می‌گویند الآن همه شهروند شدند انگار دیگر کسی به کسی کاری ندارد خواهر و برادر کسی نیست! بعد به گفتن آن کافی نیست برادری یک رسوماتی دارد یک التزامات عملی دارد یکی این است که نخوت و تکبّر نباشد، پیامبر(ص) فرمودند که «إنّ الله تبارک و تعالی قد أذهب عنکم بالاسلام نخوت الجاهلیه» پیامبر(ص) فرمودند یکی از نعمت‌های اسلام برای شما این است که آن غرور جاهلیت را از شما دور کرد. قبل از اسلام همه‌تان منم منم می‌گفتید و هرکس خودش را مرکز عالم می‌دانست. به حقوق و حرمت و حریم همدیگر احترام نمی‌گذاشتید هرکسی خودش هدف بود و همه وسیله! همه چیز و همه کس را قربانی و فدای خودتان می‌کردید. نخوت جاهلیت. نخوت جاهلی یعنی اصالت من! اصالت فرد! لذت من! منافع من! نظر من! هرکسی یک شاه کوچولو یک دیکتاتور است تا جایی که زورش برسد. یکی در خانواده دیکتاتور است یکی در محله، یک عده هم هستند در یک کشور، یک عده هم قلدرهایی در کل دنیا هستند که دیکتاتور هستند و می‌گویند هرچه من بگویم که این مرگ بر آمریکا و مرگ بر شاه، مرگ بر اسرائیل، مرگ بر صدام، مرگ بر شوروی، مرگ بر انگلیس و... همه این مرگ‌هایی که در انقلاب ما می‌گفتند خلاصه‌اش یعنی مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر طاغوت، مرگ بر ستم، که یک کسانی هستند که می‌گویند ما باید رئیس همه دنیا باشیم. مثل آن لات محل که می‌گوید من رئیس محل هستم! شما حق ندارید از حقوق‌تان استفاده کنید مگر این که من اجازه بدهم. منافع من بر حقوق شما مقدم است. پیامبر فرمودند اسلام یک لطف بزرگی که به بشریت و مؤمنین کرد این بود که: 1) النخوت الجاهلیه، تکبّر جاهلی که هرکس خودش را مرکز می‌داند این را از شما گرفت و گفت همه‌تان با هم برادرید همه‌تان بندگان خدایید همه مساوی هستید و همه باید در برابر خدا بندگی کنیم و با یکدیگر برادری کنیم. 2) «والتّفاخر بآبائها و عشائرها» فرمودند یک انحراف بزرگ دیگر این است که هرکسی پز بدهد که پدرم کی بود! پدران شما هرکس که بوده، بوده، و هرکسی هست، هست. تو خودت انسانی و باید مستقلاً انسان باشی «و تفاخر به عشائرها» پز بدهد، این شرک است. پیامبر(ص) فرمود این اخلاق جاهلیت است که یک کسی بگوید من فارس هستم، من ترکم، من کُردم، تو بلوچی، من عربم، ترکمنم، فارسم و... هرکس به نژاد و قومیتش افتخار کند یا به نژاد و قومیت دیگری توهین بکند مشرک است. خداپرست نیست نژادپرست است. مگر تو قومیت خودت را انتخاب کردی؟ مگر تو انتخاب کردی که کی؟ کجا؟ در چه قبیله و نژادی به دنیا بیایی؟ مگر تو انتخاب کردی که دختر باشی؟ پسر باشی؟ کُرد باشی؟ عرب باشی؟ اسلاو باشی؟ نژاد زرد چینی و ژاپنی باشی؟ هیچ کس خودش انتخاب نکرده، این‌ها انتخاب خداوند است تقدیر الهی است پیامبر(ص) فرمود نخوت جاهلی که من از بقیه به هر دلیلی مهم‌ترم! 2) التفاخر بآبائها؛ ما فرزندان فلان کس هستیم و اجداد ما فلانی‌ها هستند صاحبان زور و قدرت و ثروت بودند یا حتی دانشمند بودند. 3) و عشائرها؛ افتخار به این که عشیره و قبیله من فلانی است و برای تو فلان عشیره است. پیامبر(ص) فرمود همه این‌ها شرک و افکار جاهلیت است. بله آن سوره هم «الهاکم التکاثر حتی زرتم المقابر ...» طبق بعضی از تفاسیر به این مسئله مربوط است که همین‌طور ما این هستیم ما این هستیم تا جایی که کم‌کم می‌روند قبرهایشان را می‌شمرند و می‌گویند قبرهای قبیله ما بیشتر از قبرهای قبیله شماست این‌قدر احمق هستند. قرآن می‌گوید مثل این که شما به هر چیزی مسابقه قدرت و ثروت و عدد می‌گذارید! مسابقه عدد می‌گذارید ما بیشتریم! ما بهتریم! پیامبر(ص) می‌فرماید هیچ کس از هیچ کس بهتر نیست. مگر به تقوا؛ فقط کسانی از بقیه بهترند که انسان‌ترند، اخلاقی‌ترند، مؤمن‌ترند، خدمت بیشتری به خاطر خدا به خلق می‌کنند، عادل‌ترند، فرمودند «أیها الناس» ای مردم! ای بشریت، تا ابد «إنّکم مِن آدم و آدمُ مِن طین» همه شما یک پدر و یک اصل دارید همه‌تان از آدم هستید و آدم از گِل و از خاک است. بدن‌های همه‌تان از خاک آفریده شده، هیچ تفاوتی با هم ندارید. قیافه‌هایتان، نژاد و قومیت و زبان‌هایتان با هم فرق می‌کند همه‌تان یکی هستید. ما یک خانواده 7 میلیاردی هستیم، همه جهان مساوی‌اند. حق ندارید به هیچ نژاد و قومیتی توهین کنید. به هیچ نژاد و قومیت و زبانی حق ندارید افتخار کنید. چون این تفاوت‌ها برای چیست؟ قرآن فرمود: بشریت، «یا أیهاالناس إنّا خلقناکم» ما همه شما را خلق کردیم هیچ کدام‌تان برای خودتان نیستید «مِن ذکرٍ و أنثی» از مرد و زن، جنسیت شما را ما تعیین کردیم و انتخاب کردیم ما شما را متفاوت در جنسیت آفریدیم «و جعلناکم شعوبا» شعب؛ شما هر کدام از یک شَعْب هستید از ملت‌های مختلف شما را آفریدیم. ما اراده کردیم که شما از ملیّت‌های مختلف و نژادهای مختلف باشید. «و قبائل» و از قبائل و تیره‌های مختلف. این تفاوت را ما خواستیم باشد منتهی نه برای این که به همدیگر فخر بفروشید و به همدیگر توهین کنید یا بگویید قوم ما و نژاد ما باید بر بقیه نژادها و قوم‌ها مسلّط باشد. نه؛ «لتعارفوا» برای این که همدیگر را بشناسید، این تفاوت‌ها خوب و قشنگ است، این تفاوت‌ها مثل زبان‌های مختلف، قومیت مختلف، قبائل مختلف، ملیت‌ها مختلف، نژادها مختلف، رنگ چهره‌ها مختلف، قیافه‌ها مختلف، سیاهپوست، سفیدپوست، سرخپوست، خداوند می‌فرماید ما این کار را کردیم اما نه برای این که با هم درگیر شوید تعصب داشته باشید و به هم توهین کنید «لِتعارَفوا» برای این که همدیگر را بشناسید این تنوع را ما قرار دادیم با هم آشنا بشوید ولی بدانید هیچ کدام نه جنسیت، مرد و زن بودن‌تان، نه این که از کدام شعب و قبیله هستید هیچ کدام از این‌ها نه برای شما امتیاز است نه ضد امتیاز است نه پوئن مثبت است نه منفی. آی ما کُردیم، ما ترکیم، ما فارسیم! هرکس می‌خواهی باش، آدم هستی یا نه؟ انسان هستی یا نه؟ این مهم است به این سؤال جواب بده نه به این که فارس هستی یا کُردی یا بلوچی یا عربی یا فلانی! انسان هستی یا نه؟ هرکس بنده‌تر است برتر است. این فرمان خداست. فرمود: «إنّ أکرمکم عندالله اتقاکم» هرکس بین شما تقوایش بیشتر است و در رفتارش در دنیا انسانی‌تر و اخلاقی‌تر است او پیش ما محترم‌تر و عزیزتر است ارزش او بالاتر است می‌خواهد زن باشد یا مرد باشد، نژاد و قومیت و زبان او، هیچ اهمیتی ندارد. پیامبر(ص) فرمودند «ألا و إنّکم خیرکم عندالله أکرمکم علیه الیوم اتقاکم» بهترین شما کریم‌ترین و بزرگوارترین و عزیزترین شما پیش خداوند ای مردم بدانید آن کسانی هستند که، از هر قوم و جنسیتی که هستند اوست که تقوایش بیشتر است مراقب است که به دیگران ظلم نکند و مراقب است که گناه نکند او از همه بهتر است. «و أطوعکم له» و هرکس در آستانة خداوند مطیع‌تر است او برتر است. «ألا و إنّ العربیه» آن‌جا چون پیامبر(ص) عرب بود و اول بعضی از عرب‌ها تا توانستند با ایشان مبارزه کردند بعد که شکست خوردند و اسلام پیروز شد بعد پز می‌دادند که پیامبر عرب است ما هم عربیم! ما عرب‌ها بر بقیه مقدم هستیم! پیامبر(ص) فرمودند «إنّ العربیه» و اما عربیت، وقتی ما می‌گوییم قومیت و نژاد و زبان، همه را داریم می‌گوییم نه این که ما چون عرب هستیم یعنی عرب‌ها از بقیه بالاترند. پیامبر فرمود «و إن العربیه لیست بِعَدٍ ذلک» عربیت که منشأ ارزشگذاری نیست «ولکنّها لسانٌ ناطق» عربیت یک زبان ناطق سخنگوی خوبی است. زبان عرب، یکی از زبان‌های دنیاست و یک زبان خوبی هم هست ولی این امتیاز نمی‌آورد که چون من عرب هستم و فلانی عرب است پس عرب بر حجم برتر است. سپس فرمود عرب بر عجم هیچ فضلی ندارد و عجم بر عرب، عرب و غیر عرب نداریم «إلا بتقوی‌الله» هرکس انسان‌تر است و الهی‌تر است او بالاتر است. سیاه باشد، سفید باشد.

پس این تعبیر را دقت کنید وحدت اجتماعی یعنی ما سر قومیت، نژاد، زبان، سر جنسیت، مردسالاری، زن‌سالاری! حق‌سالاری باشد. آقا فارس‌ها رئیس باشند یا کُردها یا عرب‌ها یا ترک‌ها؟ این حرف‌ها چیست؟ هیچ کس حق ندارد! هرکسی به اسم نژاد بخواهد بر بقیه غالب باشد دیکتاتور و طاغوت است. سپاه شیطان است هرکس خادم‌تر است هرکس بنده‌تر است او بالاتر است. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «فأما هذا الفیء» فرمودند من در بیت‌المال ذرّه‌ای اجازه نمی‌دهم بحث عرب و عجم و این قبیله از آن قبیله مهم‌تر است و... ذره‌ای اجازه نمی‌دهم از حقوق بیت‌المال نابرابر به این بهانه‌ها بردارید. «هذا الفیء» این اموال عمومی و بیت‌المال، این غنائم، «فلیس لِاحدٍ فیه لِاَثرٍ اثره» هیچ کس هرکس می‌خواهد باشد بر هیچ کس دیگر در اموال عمومی و بیت‌المال ترجیح و برتری ندارد «و هو مال الله» اموال عمومی مال‌الله و برای خداست. «و أنتم عبادالله» ‌و شما بندگان همه خدا هستید «المُسلمون» که در برابر او تسلیم و مسلمان هستید این مال برای خداست و شما هم بندگان خدایید همه‌تان مساوی هستید. اگر کسی در تقسیم اموال بیت‌المال و اموال عمومی بگوید من چون نژاد الف، قومیت الف هستم من باید به نژاد و قوم خودم بیشتر برسم! سهم بقیه قومیت‌ها را به قوم خودم بدهم این خائن است. اگر کسی در تقسیم اموال عمومی و مدیریت مثلاً فارس است، ترک است، کُرد است، عرب است، هرچه که هست، بگوید به آن‌هایی که مثل من هستند به شهر خودمان و به آدم‌های خودمان و به قبیله خودمان به این‌ها بیشتر بدهم مساوی تقسیم نکند، امیرالمؤمنین(ع) فرمودند خائن است. فرمودند باید به همه قومیت‌ها و نژادها و به همه مساوی تقسیم کند. این از نظر حق بیت‌المال و حقوق. اما از نظر ارزش، هرکس با تقواتر است باید او را بیشتر دوست داشته باشید و به او بیشتر اعتماد کنید.

اصل دیگر؛ مسئله نوع نگاه افراد به همدیگر است. ببینید در برابر دشمن حضرت امیر(ع)، قبل از ایشان قرآن و پیامبر(ص) می‌فرماید، حضرت امیر(ع) می‌فرماید نسبت به دشمن کاملاً بدبین باشید و الا سرتان کلاه می‌رود حتی اگر به شما لبخند می‌زند شما این احتمال را قویّاً بدانید که یک طرح و نقشه جدید در کار است! روایت از حضرت امیر(ع) دیدم که فرمودند از دشمن وقتی بیشتر بترسید که با شما صلح می‌کند آن وقت بیشتر مراقب باشید، وقتی لبخند می‌زند و جلو می‌آید بیشتر نگران باشید چون دارد نزدیک می‌آید بسا پشت این لبخند خنجری است، حواس‌تان باشد. پس ببینید با دشمنان باید کاملاً هوشیار باشیم و هر کاری که می‌کند حتی لبخند می‌زند شما در ذهن‌تان این احتمال باشد که شاید این هم یک پروژه است، حساس باشید که کلاه سرتان نرود. اما غیر دشمن. در برابر دوستان، همفکران، مؤمنین و در جامعه دینی، هرچه که می‌بینید فرمودند در درجه اول باید این را حمل بر صحت کنید یعنی باید بگویید که منظور این دوتا احتمال دارد، یک احتمال خوب و یک احتمال بد، ولی شما باید بگویید آن احتمال خوب است. مگر ثابت بشود که احتمال بد هست. اولاً خود قرآن می‌فرماید که روابط باید بر پایه صمیمیت، صداقت، و خوش‌گمانی باشد. آیه 177 سوره بقره می‌فرماید: «اولئک الذین صدقوا...» مؤمنین هم در حرف زدن و رفتار و هم در گفتار و موضع‌گیری‌هایشان صادق هستند دروغ نمی‌گویند، نفاق نمی‌کنند، فریب نمی‌دهند هم عملی که انجام می‌دهند صادقانه است و هم حرفی که می‌زنند صادقانه است «و اولئک هم المتّقون» آن‌ها اهل تقوا هستند.

پس یک مرزی که اسلام و قرآن برای آدم‌های درست و نادرست می‌گذارد این است که این‌هایی که در وعده‌ها و شعارها و سخنرانی‌ها و حرف‌هایشان دروغ می‌گویند، تحلیل‌هایی که می‌کنند گاهی مخلوط با دروغ است و در رفتار دروغ می‌گویند و یا در گفتار دروغ می‌گویند خداوند این‌ها را بی‌تقوا می‌داند این‌ها تقوای سیاسی، تقوای اجتماعی، تقوای خانوادگی ندارند و دیگر این که خداوند در قرآن می‌فرماید که ای مؤمنین، نسبت به هم بدگمان نباشید یک کسی یک کاری کرد و یک موضعی گرفت این را سریع به بدترین معنا حمل نکنید. «یا أیها الّذین آمنوا» ای آنان که ایمان آورده‌اند «إجْتَنِبوا» پرهیز کنید. از چی؟ «کثیراً من الظنّ» بسیاری از این ذهنیات و تحلیل‌هایتان و گمان‌هایتان راجع به افراد و دیگران غلط است، بدبینانه است. بد تفسیر می‌کنید «إنّ بعض الظنّ اثم» بعضی از این گمان‌های بدی که راجع به دیگران دارید این تحلیل‌های غلطی که می‌کنید و همه چیز را منفی می‌بینید بعضی از این‌ها گناه است اصلاً آن طرف چنین منظوری نداشته است.

عرضم را با دوتا روایت از حضرت ختم می‌کنم. یکی این که حضرت امیر(ع) فرمودند: «زَع أمر اخیک عَلی احسنه» اگر می‌خواهید امنیت داشته باشید باید وحدت داشته باشید اگر می‌خواهید وحدت داشته باشیم باید به این اصول عمل کنیم. فرمودند: «زَعْ أمر اخیک» همه را برادر خودت ببین و هر کاری که می‌کند و یک چیزی گفته که خبرش به تو می‌رسد و تو از دور می‌بینی یا می‌شنوی، حقیقت مسئله را دقیق نمی‌دانی آن را «عَلی أحسنه» به بهترین وجه حمل کند. یعنی اگر دو نفر دارند با هم پچ پچ می‌کنند وجه بد این است که این‌ها دارند به من فحش می‌دهند، دارند من را مسخره می‌کنند، دارند برای من نقشه می‌کشند. این وجه بد آن است.  حضرت امیر(ع) فرمود مؤمن نباید این‌طوری نگاه کند اگر دید دو نفر دارند با هم حرف می‌زنند بگوید یا ربطی به من ندارد یا شاید دارند از من تعریف می‌کنند! وجه خوب آن را بگویید. کینه را باد نزن و سرخش نکنید، مشتعل نکنید. حضرت امیر(ع) فرمودند اگر مؤمنین بدانید کار برادر و خواهر دینی‌تان را به بهترین وجه در ذهن‌تان توجیه و تحلیل کنید، تفسیر خوب بکنید نه تفسیر بد، «زع أمر اخیک علی أحسنه» به بهترین وجه ممکن آن را تفسیر و تحلیل کن، نه بدترین وجه. راجع به هم زود قضاوت نکنیم. قرآن می‌فرماید بسیاری از این قضاوت‌هایی که راجع به همدیگر می‌کنید راجع به افراد غلط است. او یک منظور دیگری دارد تو یک برداشت دیگری داری می‌کنی. راجع به هم به سرعت قضاوت نکنیم یا قضاوت می‌کنید خوب قضاوت کن و مثبت تحلیل کن. «حتی یأتیک منک ما یغلبه» مگر وقتی که آن‌قدر دلیل کافی و زیاد باشد که دیگر نتوانی حمل بر صحت کنی. یعنی دیگر مدام نمی‌توانی بگویی انشاءالله گربه است! یکی، دوتا، سه‌تا، چهارتا، بوضوح او دارد بد موضع می‌گیرد آن‌جا دیگر وظیفه‌تان عوض می‌شود و الا تا مطمئن نشدید و این تحلیل منفی بر مثبت غلبه نکرده باید مثبت نگاه کنید «ولا تَظُنّن بکلمهٍ خرجت من أخیک سوءا» هرگز کلمه‌ای که برادر و دوست تو به زبان آورده، یا فلان جریان، فلان اشخاص یک چیزی گفتند هرگز آن را تا جایی که می‌شود آن را خوب توجیه کرد بد توجیه نکنید. «ولا تَظُنّن بکلمهٍ خرجت من أخیک سوءا وَ إنت تجد لها مِن خیرٍ مَحْمِلا» تا یک محمل خوبی برای آن هست احتمال می‌دهی که این منظورش این نبوده، یک جمله‌ای گفتند می‌گویی شاید منظورش این نبوده، ‌منظورش آن مثبت بوده، تا می‌توانید این را بگویید مگر این که 95 درصد به 5 درصد بشود! از آن لحظه به بعد دیگر یک طوری است که نمی‌شود همه‌اش را حمل بر صحت کنید. آن وقت آن‌جا می‌فرماید اول از خودش سؤال کن، تحقیق کن، وقتی که مطمئن شدی بعد آدم باید موضع بگیرد. این مشکلی که ما داریم در خانواده‌ها، در فامیل‌ها در مسائل دعواهای قومی، قبیله‌ای، نژادی و حتی مذهبی، حرف همدیگر را درست نشنیدیم، نمی‌فهمیم، تفسیرهای بد می‌کنیم، خبرهای بد هم می‌شنویم. امام صادق(ع) می‌فرماید: «حُسنُ الظنّ اصله مِن حُسن ایمان المرأ و سلامت صدره» فرمودند هرکسی نمی‌تواند همه چیز را حمل بر مثبت کند، خیلی‌ها قلب‌هایشان مریض است، قلب خیلی از ما و شما دچار بیماری‌های اخلاقی است و نمی‌توانیم حمل بر صحت کنیم و زود آن جنبه‌های منفی در ذهن ما بیدار می‌شود. امام(ع) فرمودند می‌دانید چه کسانی می‌توانند حُسن ظنّ داشته باشند؟ و بیشتر چیزها را حمل بر مثبت کنند؟ کسانی که: 1) حُسن الایمان؛ کسانی که ایمان‌شان به خدا درست باشد این‌ها می‌توانند به انسان‌ها حُسن ظن داشته باشند. یعنی کسانی که اغلب علیه دیگران قضاوت می‌کنند و در اکثریت موارد بدبین هستند امام صادق(ع) می‌فرمایند این‌ها مشکل ایمانی دارند و توحیدشان مشکل دارد. در ذهن این‌ها اصل این است که همه بد هستند و همه با من دشمن هستند. این نه. 2) و سلامت صدره؛ یکی هم بعضی‌ها هستند ظاهراً مشکل ایمانی ندارند اما سلامت صدر ندارند، سلامت صدر یعنی دل سالم و قلب سالم ندارند. بعضی از ماها مشکل روحی و روانی، مشکل عصبی داریم. 3) و علامتهُ أن یَری کلّما النظر علیه بعین الطهاره و الفضل؛ مؤمن علامت دارد، مؤمن کسی است که به هر چیزی و هرکسی و هر جایی که نگاه می‌کند به چشم طهارت و فضل نگاه می‌کند یعنی اول جنبه‌های مثبت را می‌بیند. فرمودند انسان مؤمن هرجا می‌رود و هرچه می‌بیند اول نیمه پر لیوان را می‌بیند، مؤمن اول هرچه را ببیند با دید پاک و خوبی می‌نگرد. و ایشان فرمودند پیامبر به ما و همه می‌گفتند که «أحْسِنوا ظنونکم بإخوانکم» به برادران‌تان حُسن ظن داشته باشید، در جامعه همه به هم بدبین نباشند اصل بر این نیست که همه دروغگو هستند، اصل بر این نیست که همه دشمن هستند. اصل بر این نیست که همه نانجیب هستند همه خائن هستند، نه؛ اصل بر این است که همه درست هستند مگر این که روشن بشود نیستند. «تَغْتَنِموا بها صفات قلب و نقات الطبع» پیامبر(ص) فرمود یک کاری بکنید که قلب‌هایتان پاک و پاک‌تر بشود، صفای قلب و صفای دل پیدا کنید و طبیعت و سرشت شما پاک و پاک‌تر بشود. راهش هم این است که خودمان را طوری تربیت کنیم که همه چیز و همه کس را منفی نبینیم مگر این که ظلم و فساد بر یک جامعه‌ای حاکم باشد آن وقت آن‌جا نه، بدبینی خودش علامت هوشیاری است و باید زرنگ بود.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha