شبکه یک - 27 خرداد 1401

دختر خوب، دختر بد (حجاب، هویت سازی و هویت سوزی)

بمناسبت سالگشت مرحوم دکتر علی شریعتی _ ( تحلیل گفتمان " زن مسلمان معاصر" در برابر دو الگوی رقیب ) _ ۱۴۰۱

بسم‌الله الرحمن الرحیم

عرض سلام خدمت خواهران و برادران عزیز.

بحث اخلاق جنسی، اخلاق اجتماعی، مفهوم برهنگی، پوشش، نسبت آن به انسان‌شناسی، هستی‌شناسی، نسبت آن با فلسفه اخلاق و نسبت آن با فلسفه حقوق عمومی، از جمله مباحثی است که بطور ویژه در یک قرن اخیر و جهان اسلام بطور خاص مطرح بوده است. یک قرن عرض می‌کنم چون این مقوله برهنگی خانواده‌ستیزی، اخلاق‌ستیزی و نفی مقوله‌ای به نام شرم و حیا که فقط هم مربوط به مباحث جنسیتی نیست. شرم، یک مفهوم عام و اعمّ است. انسان – مرد یا زن – شرم ندارد در بازار هم بی‌شرم است، حقوق دیگران را پایمال می‌کند، انسان بی‌شرم و فاقد حیا وارد سیاست که می‌شود شرم سیاسی ندارد در هر عرصه‌ای یکی از این عرصه‌های مربوط به سبک زندگی هم بحث پوشش و نوع مناسبات مربوط به اخلاق جنسی است البته پوشش منحصر در این مسئله نیست اما حتماً به این مربوط است. چرا یک قرن اخیر؟ عرض کردم چون واقعاً تا 80- 90 سال پیش، مسئله برهنگی و بی‌شرمی جنسی و اخلاق‌ستیزی در روابط زنانه- مردانه به این وضعی که الآن هست در دنیا نبوده است. تا صد سال پیش یک پوشش نسبتاً درستی در شرق و غرب عالم همه داشتند و این اتفاقی که در این 70- 80 سال در قرن 20، از اواخر قرن 19 شروع شد یعنی تشدید شد و در قرن 20 به اوج خود رسید و در قرن 21 میلادی همه چیز را کنار گذاشتند یعنی اگر شما به صد سال پیش برگردید مفهوم مسابقه برای برهنه شدن در عرصه عمومی و بویژه برهنه کردن زنان در عرصه عمومی، هیچ‌جا این‌طور نبود نه در شرق، نه در غرب. و این حالت مخصوص به یک طبقات خاصی بود و حتی در اروپا و آمریکا هم عمدتاً مربوط به اقشار خاصی بود از طبقاتی که هیچ سرمایه اجتماعی و وجاهت اخلاقی نداشتند حالا از فواحش شروع می‌شد تا بعضی از اشراف خوشگذران. حتی آن اشرافی که یک پرستیژ و منزلتی داشتند آن‌ها هم در شرق و غرب رعایت می‌کردند. در ایران خودِ ما از دوره هخامنشی و اشکانیان، پارت‌ها، ساسانی و دیگران، اسناد بسیاری است. کتیبه‌ها، نقاشی‌ها، دیوارنوشته‌ها، مجسمه‌ها که تقریباً نزدیک به همه آن‌ها به نفع پوشش گواهی می‌دهد که شخصیت انسان بویژه زن ایرانی حتی قبل از اسلام با پوشیدگی و شرم و حیا مرتبط بود و در واقع، بعد از اسلام این‌طور نبود که بگوییم عرب‌ها حجاب را آوردند چون خودِ عرب‌ها هم قبل از اسلام حجاب و حیای جنسی نداشتند یعنی روابط زن و مرد در حجاز و عرب قبل از اسلام جاهلیت قدیم، تقریباً نه، دقیقاً همین بود که در جاهلیت جدید هست. یعنی وقتی پیامبر اکرم(ص) مبعوث شدند در مکه و مدینه و آن منطقه، سبک زندگی 4- 5 ستون داشت یکی از آن‌ها فحشا و زنا و روابط جنسی نامشروع بود هرکی هرکی! و خیلی‌ها پدران‌شان معلوم نبود. راجع به همین معاویه در منابع اهل سنت و شیعه هست که وقتی متولد شد اقلاً شش مرد در مورد او ادعای پدری داشتند و مادرش هند جنگرخوار گفته بود هرکدام از این‌ها ممکن است چون من با مردهای زیادی بودم بحث او فحشای ناشی از فقر نبود بلکه فحشای فرهنگی بود چون از اول، همه این‌ها ثروتمند و مرفه و جزء اشراف بودند ولی این روابط عادی بود.

مسئله بردگی و راه انداختن فاحشه‌خانه‌هایی با استفاده از کنیزها و برده‌ها و قبائل ضعیف‌تر، این یک رکن آن بود. فحشا و فساد، و برهنگی و فقدان شرم اخلاقی، یکی‌اش مسئله ربا و شکاف‌های طبقاتی و رابطه اشراف و فقرا بود. سوم مسئله خشونت و جنگ‌های قبیله‌ای. چهارم؛ قمار بود. همین الآن هم آنچه که به نام سبک زندگی آمریکایی یا غیر اسلامی شمرده می‌شود الآن ارکان آن همین است و یک بُعد مهم آن هم به همین برمی‌گردد. یعنی الآن هم جنگ‌ها و خشونت، سلاح‌های کشتار جمعی، قمار و پول‌شویی‌ها و قمارهای بزرگ هزاران میلیارد دلاری در جهان، فحشا و گسترش فساد اخلاقی، از برهنگی و زنا تا همجنس‌بازی و این قبیل مسائل، همین‌هاست. یعنی مبانی سبک زندگی جاهلیت جدید، همان مبانی سبک زندگی قبلی است. در واقع نوعی رجعت و ارتجاع به ماقبل از اسلام است چه بین عرب و چه بین غیر عرب. منتهی یکی از تلاش‌های ارزشمند متفکران مسلمان در ایران، از همان دهه‌های 40 و 50 قبل از انقلاب، تلاش برای تفهیم همین مسئله بود که این برهنگی و بی‌حجابی و مبارزه با شرم اخلاقی، نوعی ارتجاع به پیش از اسلام و یک روال عادی در جبهه‌بندی علیه همه انبیاء و همه قائلان به اخلاق و فرهنگ درست جنسی و از جمله خانوادگی بوده است.

من به یکی از این نمونه بحث‌ها، چون سالگرد مرحوم علی شریعتی است از جمله می‌خواهم اشاره کنم یکی از تلاش‌هایی که در دهه 40 و 50 در تعریف درست زن مسلمان و کرامت انسانی زن و تبیین جایگاه درست زن در جامعه اسلامی و جامعه بشری صورت می‌گرفت از جمله در این مورد بود. حالا به چندین رکن این بحث اشاره می‌کنم که امروز هم همچنان پاسخی است به کسانی که همان حرف‌ها را با ادبیات‌های دیگر دارند در سطح دنیا و این‌جا و آن‌جا تکرار می‌کنند!

یکی از تلاش‌های عوامفریبانه که توسط مخالفین شخصیت اجتماعی در این راستا صورت گرفت این بود که هم مخالفین و هم بعضی از مذهبیون و موافقین حجاب، و هم مخالفین حجاب، از جمله این مغالطه و خلط مبحث را پیش می‌بردند که بگویند در واقع هرچه مذهبی است قدیمی است و هر چه مذهبی است قدیمی! و سبک زندگی و از جمله سبک پوشش در نگاه اسلامی و سبک زندگی دینی و توحیدی، این‌ها مربوط به زمان‌های قدیم بوده، آباء اولین و از این قبیل بوده است. قدیمی بودن و مذهبی بودن یکی است و مذهب در سبک زندگی و نوع پوشش به گذشته‌های خیلی دور ارجاع می‌دهد و هر نوع تغییر را به هر شکلی برنمی‌تابد و هرچه که سنت و عادت شده است مقدس شده، و وجهه دینی پیدا کرده است و این در حالی بود که اساساً قرآن برای مبارزه با همین سنت‌الاولین، اساطیرالاولین، آباء الاولین و بسیاری از این انحرافات و شرک‌ها و انحطاطی بود که از قدیم سنت شده بود یعنی بدعت‌هایی که سنت شده بود و تقدیس می‌شد. ادبیات قرآنی است که از جمله وقتی با بخش‌ها و طبقات جوامع بشری انبیاء گفتگو می‌کردند و این‌ها را دعوت به توحید و عدالت و عقلانیت می‌‌کردند پاسخ این‌ها این بود که این همان سنت و روش اولین و قدمای ماست و آنچه که شما می‌گویید اساطیرالاولین است ما آباء و پدران‌مان به همین سبک زندگی می‌کردند و این برای ما قداست دارد و این برای ما مذهبی است و ما دست از این پوشش برنمی‌داریم. خب این مطلبی بود که دقیقاً عکس آنچه که قرآن به مبارزه با آن رفت، یعنی با رسم‌های کهنه که برخلاف عدالت و عقلانیت است دقیقاً همین اتهامی که به خودشان وارد بود این را به خط انبیاء وارد کردند که این‌ها معتقدند سبک زندگی دینی یعنی در هر چیزی حتی در لباس و آرایش، هر تغییری بخواهید بدهید مثلاً این کفر است! و این یک نوع سنت‌پرستی و یک محافظه‌کاری و یک کهنه‌پرستی است و بیزاری از هرچه جدید است بیزاری از نوآوری و تحوّل. چون اساساً این‌ها قائل به تسلیم هستند و در واقع این‌جا بین تسلیم و اسلام مغالطه می‌کنند. اسلام، تسلیم در برابر حق و خداست نه تسلیم در برابر هر وضع موجودی و هر گذشته‌ای! این تصور که، یعنی دقیقاً این جبهه طرفدار برهنگی و بی‌شرمی که خودشان زن را دعوت می‌کردند و می‌کنند به تسلیم در برابر همین سبک‌های جاری، ماقبل انقلاب و ماقبل اسلام در هر وضعی که بوده و هست می‌گویند همین‌طور بماند چون از قدیم هم این‌ها بوده است. در واقع این اتهامی که متوجه خودشان است یعنی با یک چیزهایی خو گرفتند و با یک سبک زندگی جاهلیت مدرن خو گرفتند و آن را می‌پسندند منافع‌شان بر آن منطبق است خودشان تلاش می‌کنند زنان عالم و از جمله زن مسلمان همان جور با همان وضع ماقبل اسلام و ماقبل انقلابی برای ابد بمانند. جمود بر این شکل و محتوا دارند ولی در عین حال همین اتهام را متوجه نگاه اخلاقی و دینی و سبک زندگی و از جمله سبک پوشش کردند که این‌ها می‌گویند تا قیام قیامت همین‌طور بماند و جمود بر شکل دارند! در حالی که دنیا عوض می‌شود همه چیز تغییر می‌کند، خود مردها عوض شدند ولی می‌گویند زن باید به همان شکل قدیم و ثابت بماند و قالب‌ریزی شده است! یعنی دقیقاً کاری که خودشان کردند زنان را به عنوان عروسک مردان در عرصه عمومی تعریف کردند و به همین شکل می‌خواهند آن را نگه دارند قالب‌ریزی کردند و در برابر انقلاب در سبک زندگی مقاومت می‌کنند و همین اتهام را متوجه این طرف می‌کنند. مبنای اجتهادی سبک زندگی این است که ما ثابتاتی و متغیراتی داریم. متغیر را نمی‌شود ثابت کرد و ثابت نگه داشت، هم مرد و هم زن و هم سبک زندگی یک بخش‌هایی از آن جبراً تغییر می‌کند و یک بخش‌هایی هم اختیاراً تغییر پیدا می‌کند زمان در حرکت است. جامعه بشری پوست می‌اندازد یکسری سنت‌ها، عادت‌ها و شکل‌هایی است که از قدیم است. چه دینی چه غیر دینی، مشروع یا نامشروع، این‌ها دگرگون می‌شوند اما اصل حقیقت زنده می‌ماند. اصل باطل هم همچنان و همواره باطل است اما اشکال حقیقت یا باطل، این‌ها می‌میرند و پوست می‌اندازند. اگر بخواهید شکل‌ها را صددرصد حفظ کنید و بدون توجه به زمان و مکان و عرف، خب این ماشین سنگین و لدر زمان این را زیر می‌گیرد و له می‌کند شکل و محتوا، یعنی خود حقیقت را هر دو را با هم زیر می‌گیرد و له می‌کند و این نوع دعوت محافظه‌کارانه به حجاب و سبک زندگی دینی حتماً یک دعوت بی‌ثمر است که نه جامعه به آن گوش می‌کند و نه زمان آن را تحمل می‌کند. چون یکسری از عادت‌هایی هستند که گذرنده و بی‌دوام هستند این‌ها را به اسم مذهب هم که بخواهیم نگه داریم و حفظ کنیم به زور مذهب هم بخواهیم نگه داریم نمی‌مانند بلکه مذهب را با خودشان منهدم و نابود می‌کنند. قدیم هم که نمی‌گوید فقط قدیم هزاران سال پیش نیست، قدیم، بخشی از این عادات و آداب ما که ربطی به اسلام ندارد به آن عادت کردیم بخشی از آن مثلاً از زمان پهلوی مانده، بخشی از آن از زمان قاجار مانده، بخشی‌اش از دوره صفویه است. بخشی‌اش هم از دوره جاهلیت پیش از اسلام هست چه عرب و چه عجم. بخشی‌اش از سنت‌های مشرکانه است. بخشی‌اش از فرهنگ یهودی یا مسیحی از غرب و شرق یا زرتشتی یا بودایی مانده است آنها را هم به اسلام مذهب و اسلام می‌خواهیم نگه داریم و اگر یک کسی آن‌جا یک تغییری در شکل زندگی بدهد و می‌خواهید آن را مطابق با کفر و فسق و فجور بدانیم خب این نسبتی است که آن طرف دارد به این طرف می‌دهد. این طرف که قائل به اسلام بی‌زوال است اسلام را نگهبان اشکال زوال‌پذیر در سبک زندگی نمی‌کند یعنی مذهب با سنت و عادت یکی نیست. سنت که می‌گویم مراد سنت‌های اجتماعی است همان که قرآن می‌فرماید خیلی از جوامع به این‌ها می‌گویند روابط‌تان را و شکل زندگی و انسانی را اصلاح کنید و درست زندگی کنید این‌ها می‌گویند نه،‌ اینها سنت‌هایی است که ما از قبل داشتیم سنت‌الاولین! از قبل داشتیم. ‌قرآن این را توبیخ می‌کند و می‌فرماید حتی اگر نسل‌های قبل از شما، گذشته شما، پدران و مادران و اجداد شما مسیر را نادرست طی کردند و اشتباهات بزرگی کردند این‌ها چون از قبل بوده است و قدیمی است سنت است، این‌ها را به اسم سنت و معنویت می‌خواهید همین‌طوری حفظ کنید؟ ممکن است نسل‌های قبل از شما اشتباه کرده باشند برای داوری و تشخیص معیار داشته باشید این‌طور نیست که هر نوع عقاید و سبک موروثی قومی و پدیده‌هایی که از دل تاریخ فرهنگی جوامع مختلف آمده و زمان همه این‌ها را می‌برد و می‌روبَد شما طوری این‌ها را با مذهب و دین گره بزنید که دین و اسلام را هم با خودش ببرد! و این اشتباه از هر دو طرف هم آن موقع در دهه 40 و 50 صورت می‌گرفت و هم همین الآن کسانی همین اشتباهات را مرتکب می‌شوند. این یک نکته که مرزبندی در سبک زندگی و سبک پوشش، یک مرزبندی بین محتوا و شکل، بین پوسته و هسته. شکل عوض می‌شود. سبک زندگی در اشکال و فرم‌ها حتماً تغییر می‌کند تابع زمان و مکان است اما هسته سبک زندگی که هسته اخلاقی و حقوقی و انسانی آن است این تغییر پیدا نمی‌کند. بنابراین ما در این نگاه، قائل به حفظ این اصول اخلاقی و الهی در سبک زندگی به علاوه اجتهاد در شکل و پوسته هستیم. یعنی اصل پوشش و حیا و حجاب ثابت است و سبک زندگی. اما شکل‌ها ممکن است به حسب شرایط تغییر کند. این یک نکته از نکاتی که مطرح می‌شد و همین الآن هم کاملاً قابل، بلکه لازم در طرح سبک جهانی است.

دوم این که ما فقط با یک فکر که طرفدار برهنگی و بی‌حجابی باشد مواجه نیستیم. پشت این ادبیات رسانه‌ای و بسته‌بندی شده، با ظاهر روشنفکری و با شعار آزادی و رهایی، آزادی زن و پیشرفت زن و از این قبیل، یک شبکه پیچیده‌ای از دگم‌های ایدئولوژیک مادی اولاً و ثانیاً یک شبکه پیچیده‌تری از منافع سرمایه‌داری نهفته بود که در این یک قرن اخیر، پوشش را که از لوازم حیات انسانی بود تبدیل به یک نقطه منفی و سیاه کردند و برهنگی و بی‌شرمی را تبدیل به ارزش کرد. آن وقت این‌جا این نکته مطرح می‌شود که استعمار نو، نو بودن شیوه‌هایش این بود که "استحمار" شروع می‌شود. این استحمار هم یک تعبیر و ادعای خود ایشان بود. حِمار یعنی خر کردن. اول باید افکار عمومی و نسل‌ها را تحمیق کرد باید سفاهت و حماقت را بر آن‌ها حاکم کرد قدرت درک و تشخیص و تفکر را از آن‌ها گرفت و بعد می‌شود با زور خودشان آن ملت‌ها و آن نسل‌ها را زمین زد. احتیاجی نباشد که حتماً و همچنان سرزمین‌هایشان را اشغال کنیم. کاری کنیم که ذهن‌شان را اشغال کنیم آن ذهن که اشغال شد انگار که کل آن سرزمین اشغال شده است. ذهن آن‌ها را که تصرف کنیم کل اقتصاد و فرهنگ و منابع زیرزمینی و روزمینی و سبک زندگی و همه چیزشان را فتح کردیم. بنابراین یک بخش اصلی و مهم در مبارزه با اخلاق پوشش در عرصه عمومی و حجاب‌ستیزی به اهداف استعمار مدرن برمی‌گردد که مهم‌ترین وسیله و ابزار اقتدار آن، استحمار و تحمیق افکار عمومی است همین‌طور که استعمار قدیم و کهنه با روش‌های کهنه تحمیق می‌کرد آن هم استحمار می‌کرد اما به روش‌های کهنه. زن را در جهل سنتی، سنت‌الاولین حفظ میکرد و انحطای اجتماعی و استعمار نو با شیوه نو آن کار را می‌کند یعنی غرب هیچ وقت نمی‌خواست از وقتی که حدود یکی دو قرن اخیر بر جوامعی مثل ما مسلّط شدند حتی در ذهن‌شان هم این نبود که زنان و دختران کشورهای تحت سلطه و استعمار، از همه جهت مثلاً دختر اروپایی و آمریکایی بشود یعنی در همه جهات، نقاط مثبت و منفی او را داشته باشد! یعنی اگر بار و دیسکو و شراب و برهنگی اجمالاً هست در کنار آن هم کار و فکر و تولید و اندیشیدن هم بود اما دختر نمونه و زن شایسته و زن روزی که این‌جا برای ما تعریف و الگوسازی می‌کردند آن تیپی که می‌خواستند بسازند در واقع دختر کافه و دختر بار، بود! برای این که بتواند دوتا نقش استعماری مهم را در جوامع شرقی بازی بکند. این دو نقش چه بود؟ یکی این که افکار و احساسات و خواست‌ها و انرژی نسل‌های جوان را نگذارد به اعالی اعضاء برود بلکه همه را به سمت اسافل اعضاء ببرد! یعنی بالاتنه تعطیل، پایین‌تنه‌ها فعال بشود. پایین‌تنه غربی بشود حتی بالاتنه پسران و دختران ما را نمی‌خواستند مثل خودشان بشود که حالا اگر انحطاط اخلاقی و مفاسدی هست در کنار آن یک خودباوری، تلاش، نظم، برنامه‌ریزی و کار بود. آنچه که این‌جا خواستند بسازند و تا حدودی هم موفق شدند فعال کردن نوگرایی در پایین‌تنه بود و از آزادی که حرف می‌زدند همین انگلیس‌ها، آمریکا، صهیونیست‌ها و اسرائیل بر ایران مسلط بودند شعار آزادی و رهایی می‌دادند ولی هیچ وقت معتقد به آزادی‌های سیاسی، آزادی علمی، آزادی رسانه و آزادی اندیشه نبودند تمام این آزادی‌ها توسط شاه و ساواک به دستور آمریکایی، انگلیس‌ها و صهیونیست‌ها سرکوب می‌شد. آزادی که بود اسم آن را آزادی اجتماعی می‌گذاشتند در واقع آزادی اجتماعی هم نبود از جمله در رأس آن، آزادی جنسی بود! یعنی آزادی‌ای که برای ملّت‌های تحت سلط خودشان می‌خواستند و می‌خواهند صرفاً آزادی جنسی است نه آزادی سیاسی بوده نه آزادی فرهنگی، نه آزادی رسانه، نه آزادی اندیشه. نه آزادی اعتراض. هیچی نبوده است. آزادی برهنگی، آزادی بر سر مسابقه انحطاط، که همه پیوندهای فرهنگی در آن جامعه بریده بشود یعنی شیرازه وجودی آن نسل، دختر و پسر جوان از هم باز بشود هویت ملی و قوام دینی نداشته باشند. شخصیت تاریخی‌شان از بین برود و برای خودشان هیچ اصالتی قائل نباشند و خواست‌ها و هیجان‌های اصلی را در کشورهایی مثل آفریقایی، آسیایی و آمریکای جنوبی که در یکی دو قرن تحت سلطه این‌ها بودند و اکثرشان هم هنوز هست هیجان‌‌ها را به سمت آزادی مربوط به قلمرو پایین‌تنه ببرند! رهایی از لباس، آزادی از اخلاق. نه آزادی سیاسی، آزادی رشد علمی، بلکه رهایی از عقلانیت و عدالت،‌ رهایی از ارزش‌های معنوی. نه رهایی از استبداد و استعمار. این یک نقش. نقش دومی که تعریف می‌کردند این است که وقتی این نسل‌ها و جوانان کشورها را، دختر و پسر جوان را در مسیر مصرف و مسابقه مصرف انداختند و آن‌ها را به مجسمه‌های حرص تبدیل کردند خود این‌ها در خدمت اقتصاد سرمایه‌داری هم خواهند بود یعنی قوی‌ترین عامل برای ترویج مصرف در این جوامع می‌شوند. برای این کار یک قدم مهم استراتژیک این بود که باید دختران جوان را بخصوص در شرق و در ملت‌های تحت سلطه، کاری بکنیم که به اسم این که می‌خواهیم شما متمدن و متجدد بشوید، روشنفکر بشوید، به اسم زن روز، این‌ها را به زن کافه، زن دیسکو، زن فاحشه‌خانه تبدیل کنیم. آن‌ها را به زن بار تبدیل کنیم. در واقع این زن روز نیست زن دیروز و پریروز بود این‌ها زنان پیشااسلام بودند آن موقع هم همین‌طور بود. خیلی مراقبت کردند هنوز هم در رسانه‌هایشان در سطح جهان کارشان همین است که زنان ما حق ندارند به زنانی و دخترانی درغرب توجه کنند و بشناسند که دست‌کم اهل فکر، اهل عمل، اهل تلاش، اهل اخلاق، اهل نظم و خانواده بودند. در واقع نسل‌های ما را مخیّر کردند گفتند شما سر یک دوراهی هستید! یا همان سبک زندگی کهنه قدیمی، یا این سبک کهنه جدید. کهنه از این جهت که قبلاً هم بود، جدید از نظر که ظاهرش متجددمآب است. یا به سبک زندگی قدیم برگردید یا اگر بخواهید جدید و متجدد باشید ما به آن‌ها می‌گوییم متجدد یعنی این. آن دختر اروپایی، خودش در عرصه عمومی، در دانشگاه، در کارگاه، در خیابان، آرایش نمی‌کند ولی به تو با رسانه، فرهنگ‌سازی، با سینما، با مد، با مدل، تو را وادار می‌کنند که این کار را بکنی. یعنی یک طرف پرتگاهی است که یا باید امّل بشوی یا متجدد. اگر می‌خواهی مذهبی باشی امّل و کهنه‌پرست و سنت‌گرا باش. اگر می‌خواهی متجدد و مترقّی باشی هیچ راهی نیست جز این که ما می‌گوییم. بعد آدرس را هم آدرس اشتباهی می‌دهد باید دائم مصرف کنی، باید دائم خودنمایی و تبرّج کنی، تبرّج یعنی خودنمایی. در عرصه عمومی خودنمایی جنسی کنی و از این قبیل. یعنی خود دختر اروپایی و آمریکایی در نیم قرن قبل، خود این‌ها معمولاً مانکن پشت ویترین نبودند که به آن شکل در خیابان بیایند یک عده خاصی این‌طور بودند ولی آنچه که از دختران جوان در جوامع تحت سلطه، خواستند بسازند و در بخش مهمی هم اجمالاً موفق شده بودند گرچه این حرکت انقلاب اسلامی در سطح وسیع مانع‌شان بود ولی همچنان نبرد ادامه دارد آن دختر و زنی که به اسم زن متجدد و مترقی و امروزی تعریف می‌کردند نه زن شرقی بود نه زن غربی. نه آن زنی بود که به سنت‌های اخلاقی و خانوادگی اعتقاد داشته باشد و نه حتی این زن مدرن اروپایی و غربی بود که اگر یک دوست پسری هم دارد نامزدش هست و هفته‌ای یک بار با هم تفریح می‌روند و می‌رقصند و یک لبی تر می‌کنند! این عقده‌ای باشد که کارهای مثبت او را نکند و ده برابر کارهای منفی او را بکند. یعنی یک عروسک فرنگی که در توخالی است بزک کرده است، گریم شده است، نه احساس هویت زن شرقی را می‌کند نه شعور مدنی این زن مدرن را دارد یک اسباب‌بازی است او را کوک می‌کنند که این دیگر نه حواست نه آدم! نه همسر خوبی است و حتی نه معشوقه خوب و وفاداری. نه زن خانه است نه زن کار است. نه در برابر فرزندش احساس مسئولیت می‌کند و نه در برابر مردم و جامعه‌اش. کلاً نه است. نه ضربدر نه. توخالی و هیچ.

این زن و دختری که این‌ها می‌خواهند در جوامع شرقی و حتی غیر جامعه خودشان بسازند این زن نیست شترمرغ است. یعنی نه بار می‌برد چون می‌گوید مرغ است نه می‌پرد چون می‌گوید شتر است، زنی که هویت او دقیق معلوم نیست چیست. یک زن من‌درآوردی است! دخترانی که مونتاژ صنایع داخلی هستند حتی آن مارکی هم که می‌نویسد ساخت اروپا و یا آمریکا، آن مارکش هم قلابی است چون دختران اروپایی و آمریکایی هم این‌طوری نیستند. کالای فرنگی مآب است ولی برای مصرف در بازار شرق. بازارهای کشورهای تحت سلطه. مواد خام آن را از کجا می‌آورد؟ از سبک زندگی امّلی که خیلی جاها هم ربطی به اسلام ندارد. ولی کجا مصرف، بسته‌بندی و مونتاژ می‌شود؟ در دستگاه مغزشویی و فرهنگ‌زدایی استعمار جدید؛ یعنی یک نسل، دختران و پسران جوان را بگیرند تخلیه معنوی کند و این‌ها را در یک کوره آدم‌سوزی فرهنگی ببرد و با خم رنگرزی، این‌ها را به لحاظ هویتی تخلیه کند و با اسید و اکسیرهای کیمیاگری سرمایه‌داری مدرن در واقع یک تکنولوژی فرهنگ‌سازی، ملّت‌تراشی، نسل‌سازی که در واقع نسل‌سوزی است. قالب‌هایی که بطور خودکار آدم می‌ریزد قالب آدم‌ریزی، قالب‌ریزی می‌کند آدم‌هایی را که به درد آن‌ها بخورند. برده کنیز آن‌ها باشند کالاهای آن‌ها را مصرف کنند، مروّج آن‌ها و در خدمت آن‌ها باشند بدون مزد، استعمار نو این است دختر جوان را در شرق به کنیزک روز، و عروسک شب تبدیل کنند، برای چه کسی؟ برای صاحبان قدرت و ثروت در جهان. شب‌ها شبِ جنسیت، آن‌ها را به مانکن‌های لوکس و بی‌شعور تبدیل کنند برای ویترین‌های فرهنگ مصرفی سرمایه‌داری غرب.

آن وقت این‌جا این دولبة قیچی که یکی‌اش هرچه که اُمّلی و قدیمی و کهنه است به نام دین تعریف کند و هرچه که تجدّد و روشنفکری و مدرن بودن است به نام این فرهنگ منحط اخلاق‌ستیز سرمایه‌داری تعریف بکند این دوتا ظاهراً در برابر هم هستند اما واقعاً با هم دارند همکاری می‌کنند. یک تیپ تازه‌ای از دختران و پسران در جوامع تحت سلطه درست کنند. آن یکی به اسم اخلاق و مذهب و سنت، نسل‌ها را متنفر کند، و هول‌شان بدهد و در آغوش آن‌ها بیندازد. آن طرف هم به اسم آزادی و پیشرفت و مدرنیته که ما با امّل‌ها و سنت‌پرستی که با تازیانه تعصب و ارتجاع زن‌ها را خورد کردند و خشن و بیرحمانه با آن رفتار می‌کنند با این ادبیات وارد می‌شود. آن وقت آن نسل‌ها را تبدیل می‌کند به نسل‌های چشم و گوش بسته متنفر از مذهب و فرهنگ و اخلاق و پناه برده به دامان این شیطان نوازشگر کلاهبرداری که ریش پت و پهن ندارد ریش بزی می‌گذارد! آغوشی هم به روی این نسل‌ها باز می‌کند به احترام‌تان هم کلاهش را از سر برمی‌داردو با تو خیلی مؤدب برخورد می‌کند، جلتنمن‌مآب، ظاهراً لبخند مهربان و دلنشین، ولی کاری با تو می‌کند که استعمار کهن و ارتجاع یک صدم این جنایت را در حق تو نکرد و نمی‌توانست بکند.

این تعریفی که در قرآن از شیطان ارائه می‌شود از یک طرف می‌فرماید که شیطان و یاران و سربازان او شما را می‌بینند ولی شما آن را نمی‌بینید. این‌قدر مخفی است که شما گاهی نمی‌فهمید تو را دارد وسوسه می‌کند فکر می‌کنی به ذهن خودت رسید! در عین حال قرآن می‌فرماید این شیطان عدوّ مبین است، دشمن آشکار است. یعنی در عین حال که شیطنت کاملاً مخفی و پیچیده و چندلایه است در عین حال این شیطان و عدوّ مبین است. می‌فرماید دشمن آشکار شماست. این دشمنی آشکار پیچیده در آن لحاف و ملحفه نونمایی و روشنفکرمآبی، این است یعنی با پنبه سر بریدن. کنیزکانی و بردگانی بسازی که لازم نباشد زنجیرهای فیزیکی به دست و بال او ببندی! زنجیرهای نامرئی، زنجیرهایی که به دست خودشان ببافند برده‌ها و کنیزهایی که از بردگی لذت ببرند. معنی استعمار نو این است.

یکی‌اش هم در نحوه پوشش و مناسبات دو جنس است. اصلاً همین زن برهنه قرن 20 غرب، خود این هم محصول گذشته غرب و قرون وسطای کلیسا بود. عکس‌العمل‌های ضد انسانی، کشیش‌ها و کلیسا در آن دوران عصر میانه به اسم مسیح، زن، تحقیر و تقبیح می‌شد و ذلیل می‌شد. نه استقلال اقتصادی داشت نه حق مالکیت بر اموال خودش داشت،‌نه حق خاصی بر فرزندان خودش، حتی حق نداشت اسم و فامیل خودش و پدری‌اش را داشته باشد. در فرهنگ کلیسا و مسیحیت، زن را منفور خدا نشان می‌دادند. زن، عامل فساد بود! زن، همدست شیطان بود! زن، مجرم اصلی بود که با کمک شیطان، زن و مار، حوا و مار، آدم را از بهشت بیرون کردند. آن فرهنگی که کلیسا در آن دوره می‌گفت که وجود زن باعث می‌شود گناه در فضا پخش بشود. آن تعبیری که "سن‌توماس" دارد که می‌گوید خداوند اگر ببیند که مردی در چهره‌اش و در قلبش عشق به زنی ولو همسرش گل انداخته، عاشق زنش هست، خداوند خشم می‌گیرد! برای این که جز عشق خداوند هیچ عشقی نباید در قلب مردان خداوند باشد! و این ادعا که مسیح بی‌همسر بود هرکس می‌خواهد مسیحایی و مسیحی باشد دور زن را خط بکشد! و لذا پدران روحانی و خواهران روحانی تا آخر عمر نباید ازدواج کنند برای این که ازدواج، خداوند را عصبانی می‌کند. فقط با عیسی مسیح، با خدای ما عیسی مسیح پیوند می‌کنیم برای این که دوتا عشق در یک قلب نمی‌شود. کسی می‌تواند روحانی و حامل روح‌القدس باشد که تا آخر مجرد باشد. حالا شما این را کنار فرهنگ اصیل دینی و انبیاء بگذارید که تجسّم آن در کلام و سنّت پیامبر اکرم(ص) است که می‌فرماید عشق به زن خودت در یک رابطه اخلاقی و انسانی و مشروع، نگاه عاشقانه، جملات عاشقانه گفتن به همسرت، این‌ها عبادت حساب می‌شود. پیامبر(ص) می‌فرماید با همسرت، با زنت بنشینی بگویی بخندی، او را آرام کنی و به او آرامش بدهی، پاداش آن معادل چقدر حج و اعتکاف در خانه خداست. فرمودند سر سفره لقمه در دهان زنت بگذاری، پیش خداوند چقدر پاداش داری. فرمودند نزدیک‌ترین شما به خداوند مهربان‌ترین شما با خانواده و همسر و فرزندان هستند «أنا الطفکم» من از همه شما با خانواده مهربان‌ترم. در این مکتب و مذهب، عشق به زن در طول عشق به خداوند قرار می‌گیرد. در آن فرهنگ کلیسا و پاپ‌ها این درست خلاف مسیر دین و انبیاء بود. حضرت مسیح(ع) به این فرهنگ ربطی نداشت. این‌ها را ساختند و درست کردند یا تحریف شد. وقتی می‌گویند دو عشق در یک قلب، بله،‌ عشق و قلب متعلّق به عشق خدا باشد ولی همان عشق به خداست که در طول این عشق به خدا، عشق به زن،‌ عشق به همسر، خانواده، دوستان، عشق به همه انسان‌ها و بشریت. حضرت رضا(ع) فرمودند دست‌کم نیمی از عقلانیت عشق به همه مردم است حتی عاشق گیاهان، عاشق و دوستدار حیوانات، نگران حقوق آنها بودن و از این قبیل. پیامبر اکرم(ص) در یک جا می‌فرمایند که: «أَکْرِمُوا عَمَّتَیْکُمُ اَلنَّخْلَةَ وَ اَلزَّبِیبَ» اکرام کنید دوتا عمه. گفتند آقا منظورتان چیست؟ فرمودند درختان، درخت انگور، درخت زیتون. این‌ها عمه‌ها و خاله‌های شما هستند. به این‌ها احترام بگذارید. نه این که این‌ها مقدس هستند بلکه حقوق این‌ها مقدس است این‌ها آثار خدا و فعل خدا و آیات الهی هستند. از کنار درخت، یک گُل، یک بوته، یا یک گیاه نگذر اگر تشنه است، تو با او خویشاوندی. پیامبر(ص) فرمود عمه‌تان را اکرام کنید این درخت‌ها و این گل‌ها عمه و خاله شما هستند. آن گلی که آن بالاست دخترخاله شماست آن میوه پسر عمه‌ات می‌شود. خب این عشق به همه موجودات از جمله به انسان است. بالاخص به زن، به همسرت به خانواده، این‌ها همه در طول عشق به خدا قرار می‌گیرد و علامت ایمان است. می‌فرماید ازدواج بکنی دین تو کامل‌تر می‌شود. در این فرهنگ گفته‌اند تو مجرد بمانی معنوی می‌شوی! خب نتیجه آن را هم دیدیدم. یعنی الآن شما دیدید پاپ قبلی و پاپ قبلی‌اش، این‌ها هزاران پرونده انحرافات جنسی در کلیساها از طرف کشیش‌ها مدام دارد لو می‌رود یعنی میلیاردها خسارت دادند و می‌دهند. البته حدس می‌زنم یهودی‌ها هم این کار را کردند که کلاً آبروی این‌ها برود چون رسانه‌ها و هم چیز هم دست آن‌هاست و خب رفت، یعنی امروز تقریباً کلیسایی بشود به آن اعتماد کرد که در غرب سالم مانده باشد که این‌ها گرفتار مثلاً همجنس‌بازی یا تجاوز به کودکان نباشند تقریباً نیست یعنی آمار آن را بروید ببینید این‌ها آماری است که رسماً خودشان دارند اعلام می‌کنند یعنی پاپ بارها معذرت‌خواهی کرد و گفت خسارت همه را می‌دهیم. قبلاً این معذرت‌خواهی‌ها را هم نمی‌کردند. خب این‌ها محصول این نگاه است. می‌خواهم عرض کنم وقتی در یک دوره‌ای با عشق مبارزه می‌شود، با زن مبارزه می‌شود، با نیازهای عاطفی و جنسی کلاً سرکوب می‌شود و زن، عامل اصلی گناه اولیه و محرومیت انسان از بهشت می‌شود به نام سنت‌های کلیسایی و مسیحی، زن نه حق مالکیت دارد نه حق ارث دارد نه فامیل خودش روی خودش است، وقتی ازدواج می‌کند فامیل شوهر روی او می‌آید تا همین الآن هم که ما داریم با هم صحبت می‌کنیم در این کشورهای مغرب زمین عمدتاً این‌طوری است یعنی زن و شوهر، فامیل شوهرش روی اوست. مثلاً می‌گویند خانم کلینتون، آقای کلینتون، آقای بوش،‌ خانم بوش، آقای اوباما، خانم اوباما. خب مگر او خودش یک فامیلی نداشته؟ شناسنامه‌هایشان هم عوض می‌شود و اسم او روی او می‌آید! خب این نوع نگاه هنوز ادامه دارد. یعنی زن، شخصیت مستقلی در غرب نداشته است. نمونه‌های شبیه این هم اگر در شرق یا کشورهایی مثل ما ایران، هند، چین، هست این هم در کشورهایی مثل ما آن بخشی‌اش که هیچ ریشه اسلامی ندارد ولی بین ما رایج و جاری است عمدتاً به سنت‌های ایران قبل از اسلام مربوط می‌شود که همچنان مانده است. سنت‌های دوره ساسانی، یا میراث‌های طبقاتی یا تاریخی است یا بخشی از آن اخلاق مسیحی، زهد مذهبی غیر اسلامی در قرن‌های گذشته وارد سبک زندگی ما شده و مانده است یعنی هیچ سند اسلامی برای آن نیست نمونه‌هایی هم اگر شبیه آن هست. خب حالا عرض کردم تا همین الآن شما در کشورهای مغرب زمین زن وقتی ازدواج می‌کند اسم او عوض می‌شود یعنی فامیلی او در اسناد رسمی تغییر می‌کند نه فقط در خانه، بطور عرفی، و قانونی و رسماً در اسناد، در کارنامه تحصیلی‌شان، در شناسنامه، در گذرنامه، همه جا فامیل شوهرش به جای فامیل پدری خودش همه جا ثبت می‌شود. غرب، چه غرب مسیحی، چه غرب ضد مسیحی دو بار به زن ستم کرد، زن کلیسایی قرون وسطایی و ستم مدرن معنویت‌ستیز. دو بار دو ستم در دو جهت افراط و تفریط کردند. همین سنت در ایران هم وارد شد. اواخر زمان قبل از انقلاب بعضی از خانواده‌های خیلی به اصطلاح غرب‌زده و متجدد مثلاً، این‌ها هم کم‌کم، چون هر کار آن‌ها بکنند این‌ها هم می‌کنند ولو کار مرتجعانه و احمقانه باشد این‌جا علامت روشنفکری بود هنوز هم در بخشی از خانواده‌ها و اقشار منحط ما هست، این‌جا حتی آمدند گفتند چون در اروپا یک سنت است که زن وقتی ازدواج می‌کند و فامیلی‌اش تغییر می‌کند و در اسناد فامیلی شوهرش می‌شود ولو یک سنتی مربوط به عصر بردگی باشد، ‌ولو مربوط به قرن‌های بعد باشد ولی چون مارک غربی و فرنگی دارد ما هم که مقلّد و عاجز و بی‌شخصیت و بی‌تشخیص هستیم! خب هر کاری که او کرده ادایش را درآورد مثل میمون! ولو این که یک بازگشت به عقب و ارتجاع باشد این تهاجم فرهنگی که می‌گویند یک بخش مهم آن این است که نسل‌ها و ملت‌هایی را از شعور و اراده،‌ از تشخیص و انتخاب، از این که خودت حق قضاوت داری، فکر کن و تشخیص بده چه بد است چه خوب است؟ چه حق است چه باطل است این قدرت را از تو می‌گیرند و آن را تعطیل می‌کنند! می‌گویند ریسک ارباب خوب است، هر عیب که سلطان بپسندد هنر است! او روز را شب بگوید ما هم می‌گوییم بله شب است. اینک ماه و پروین! راست می‌گوید شب است آن هم ماه. روز است، ولی چون بنایت بر غرب‌زدگی و تقلید است این را می‌گویی!

ایشان آن موقع فرانسه بود می‌گوید همین الآن در اروپا در اوراق رسمی و اسناد اداری زنان متأهل در اروپا، در اسناد دوتا سؤال از آن‌ها می‌شود یکی می‌گویند نام؟ نام دختری؟ در اولی که نام می‌گویند یعنی فامیلی فعلی‌اش که فامیل شوهرش هست باید بنویسد، نام دختری که می‌گویند یعنی نام فامیل پدری‌اش، فامیل قبلی‌اش وقتی مجرد بوده است. حالا این مبارزه‌ای هم که در این دهه‌های اخیر شروع شد که اصلاً برای چه اسم مرد باید بگذارید و اسم مرد چه پدر، چه شوهر را برداریم، باز این در جهت دیگری قربانیان دیگری می‌گیرد یعنی مدام افراط و تفریط! این معنی‌اش این است که در فرهنگ غرب و اروپا زن متعلق به صاحبخانه بود اگر یک خانه‌ای هم به لحاظ مالی برای زن بود یعنی زن صاحبخانه بود، چون زن بود صاحبخانه نبود! بعد یک عده خانواده‌های متجدّد و بی‌عقل ما خیلی تازگی متوجه این سنت غربی‌ها شده بودند مثلاً دهه 50 آن سال‌های قبل نزدیک انقلاب، که خیلی مسخره بود این‌ها این‌جا می‌گفتند که ازدواج می‌کنند به زن‌شان می‌گفتند برای این که ما هم مثل غربی‌ها باشیم برو فامیلی‌ات را کلاً فامیل شوهر بکن! در شناسنامه و در اسناد. چون آن‌ها ژن برتر و نژاد برتر هستند هرچه آن‌ها می‌گویند درست است! تقلیدهای میمون‌وار از ارباب! یعنی هر کاری که آن‌ها می‌کنند بدون اینکه علت آن را بفهمی، معنی‌اش را بفهمی، فایده و ضررش را بفهمی، ارزش آن را بفهمی، عیناً تکرار کن چون خودت که شعور نداری! حتی این کاری که تو می‌کنی کاری نیست که او کرده، تو همان کار را داری ناشیانه و عوضی انجام می‌دهی. چون او یک منافع و اهدافی برای خودش تعریف کرده است استدلالی دارد ولو استدلال غلط، ولی برای کارش و آن سبک زندگی استدلالی دارد تو هم همان استدلال را نداری چون این شناخت را نداری، چون تو داری ادا درمی‌آوری، تو خودت نیستی. تو غربی نیستی، غرب‌گرا و غرب‌زده‌ای. تو شبه‌غربی هستی، غربی هم نیستی! و لذا این تیپ‌ها گاهی یک جوری لباس می‌پوشند و یک کارهایی می‌کنند یک جوری بدمستی می‌کند، لخت می‌شود، یک کارهایی می‌کند که آن‌جا خودشان این کارها را نمی‌کنند. این‌قدر عقده‌ای و وحشیانه این کار را انجام نمی‌دهند.

ایشان می‌گوید الآن که من در پاریس هستم و در دانشگاه درس می‌خوانم در قوانین فرانسه، همان دهه 50 ما، قبل از انقلاب، می‌گوید الآن این‌جا توی فرانسه وقتی زن از شوهرش جدا می‌شود هیچ حقی نسبت به فرزندانش ندارد حق نام مستقل ندارد در حالی که در اسلام 1400 قبل آن هم در آن جامعه، زن به لحاظ شخصیت و حقوق چنان مستقل بود و حریم مستقل اقتصادی و شخصیتی داشت که حتی می‌توانست برای شیر دادن به فرزند خودش هم مطالبه مابه‌ازایی از شوهرش بکند. می‌توانست از اسلام 1400 سال پیش، از همان موقع زن می‌توانست مستقل از شوهر، و بدون دخالت شوهرش تجارت و اقتصاد بکند کار تولیدی بکند، مستقل و مستقیم و دست و پای خودش را و سرمایه خودش را به کار بیندازد. یعنی استقلال اقتصادی داشت. استقلال سیاسی داشت. زن، مستقل از مردان بیعت می‌کرد. قرآن نازل می‌شود و می‌فرماید که مردان بیعت کردند برای خودشان کردند، زنان جدا گانه، اگر تو را قبول دارند بیایند رأی بدهند و بیعت کنند. رهبر دینی و رهبر اجتماعی خودشان را انتخاب کنند. 1400 سال پیش این استقلال در شخصیت، استقلال اقتصادی، استقلال سیاسی، این کرامت زن، آن وقت این‌جا آن‌طور بود و فشارهای ضد انسانی به نام مذهب و شبه‌مذهبی و کلیسایی علیه زن، محصول آن افراط این وضعیت افراط امروز در غرب امروز شده است و همین الآن هم، سایر بخش‌هایی از آن نظام حقوقی و فرهنگی قرون وسطا، هنوز در اروپا هست. بخصوص در جنوب اروپا مثل اسپانیا که جنگ‌های صلیبی هم می‌کردند هنوز آن‌ه هست. این زن مسلمان معاصر یک زن مجاهد و انقلابی و معاصر است این زن، مثل مرد از آزادی‌های انسانی و حقوق اجتماعی و حقوق سیاسی، و اقتصادی برخوردار است وظیفه اقتصادی ندارد اما حقوق اقتصادی، مالکیت مستقل دارد و آن آزادی‌ای که آن‌ها مطرح می‌کردند که زن آزاد، آزادی زن، آن آزادی عمدتاً – هنوز هم همین‌طور است- تا می‌گوییم آزادی می‌روند سراغ پایین تنه و برهنه کردن زنان. مبارزه با حجاب. عمدتاً صحبت از آزادی جنسی است. آزادی از قید اخلاق است و این را به سرعت ترویج کردند. چرا؟ چون این ترویج برهنگی، آزادی‌های جنسی باعث می‌شود ملت‌اه و بخصوص جوانان‌شان از حالت فعال به منفعل و بعد غیر فاعل بطور کامل در بیایند یعنی مواد خام‌شان از نفت و الماس و کائوچو، مس و قهوه و اورانیوم از آن کشورها می‌گیرند مفت وارد اروپا و آمریکا و شمال اروپا و غرب اروپا و آمریکا می‌کنند از آن طرف، آزادی و اخلاق و تکنیک و فرهنگ و هنر و ادبیات، ولی همه جنسی! همه معطوف به آزادی جنسی، برهنگی، مواد مخدر،‌ فروپاشی خانواده، در ازای آن این‌ها را می‌دهند. این جهان گرسنه و غارت شده یک مرتبه می‌بیند مجانی با سوبسید مدام دارند به او این محصولات را می‌دهند این سبک زندگی و این فرهنگ را به آن‌ها منتقل می‌کنند کل رسانه‌ها، سینما، امروزه اینترنت و فضای مجازی، و... همه این وسایل ارتباطات، تبلیغات، تعلیم و تربیت، امکانات اجتماعی، امکانات فنی، هنری، ادبیات، نظام‌های آموزشی همه می‌آیند توی کشورهایی که ابتدائیات اقتصادی ندارند، اولیات آزادی سیاسی ندارند حق شناختن خودشان و تاریخ خودشان را ندارند حق سؤال از کسی ندارند، در جوامع، ذیل حکومت‌های دیکتاتوری و کودتایی و شکنجه‌گر و سرکوب‌گری که دست‌نشانده غرب هستند اما وارد مسائل جنسی که می‌شویم می‌بینیم که در آزادی‌های این‌طوری در سبک زندگی به این سبک غربی از خود غرب‌، غربی‌تر و از خود آن‌ها وحشی‌ترند!

یکی از دوستان ما در اروپا زندگی می‌کرد سال‌هاست آن‌جاست می‌گوید ما وقتی بعضی از این تیپ‌های غرب‌زده شرقی را از ایران و افغانستان، عرب‌ها، ترکیه یا از آفریقا بلند می‌شوند این‌جا می‌آیند – حالا آفریقایی‌ها رنگ‌شان معلوم است- ما او را از دور نگاه می‌کنیم از طرز پوشش آن، واز وحشی‌گری‌اش در این دیسکو و کافه‌های شب یکشنبه و شب جمعه‌شان بدون این که از او سؤال بکنی می‌فهمی این غربی نیست از آن کشورها بلند شده این‌جا آمده است! کارهایی می‌کنند که این‌ها خودشان بطور عادی نمی‌کنند چون این‌قدر وحشی نیستند از سر عقده، تحقیر شده و می‌خواهد بگوید من عقب افتاده نیستم من هم مثل شما هسم و بعد کارهایی می‌کند که خود آن‌ها نمی‌کنند. این است که می‌گوید آزادی‌های به اسم توسعه و پیشرفت و تمدن و تجدّد، سخاوتمندانه و مفت به تو امکاناتی برای تغییر این‌جا می‌دهند. بالاخانه‌ات در اختیار او باشد و پایین‌تنه‌ات هم در خدمت او و منافع او و کالاهای مصرفی سرمایه‌داری باشد. این آزادی، آزادی مقدس و آزادی‌های اجتماعی، سیاسی، حقوق انسانی نیست این آزادی، آزادی پایین‌تنه است و مصداقی از فهرست طولانی فریب‌های استعمار نو که نظام پلید سرمایه‌داری لیبرال و غربی در جهان، در شرق و غرب ایجاد کرده و بعد یک عده از خود آن افراد نادان بازی این فریب بزرگ را خوردند و به آن دامن می‌زنند و در خدمت استعمار نو قرار می‌گیرند. و قربانی و هدف اصلی‌شان نسل جوان هستند، پسران و دختران جوان، و بطور خاص دختر جوان! که اگر دختران تحت کنترل دربیایند پسران را می‌توان دنبال آن‌ها کشاند. دختر را هرجا ببریم پسرها هم می‌آیند. این‌هایی که عرض می‌کنم عین تعابیری است که این‌ها به کار بردند. نسل جوان دوست دارد عصیان کند، گستاخ باشد، بی‌تحمّل است، به جای این که اجازه بدهیم این گستاخی‌اش را علیه استعمار و استثمار و عقب ماندگی و انحطاط فعال بشود و به یک جوان انقلابی و مجاهد و متعهد تبدیل شود این گستاخی و عصیان و بی‌تحملی را در مسیر تخدیر بیندازیم که علیه آن‌چه که می‌گوییم این‌ها سنت‌های موروثی و امّلی و مذهب است، کهنه‌های بومی و ملی خودتان است و به این نام، در واقع گنجشک را رنگ می‌کنند و به عنوان قناری به تو می‌فروشند و از دو طرف دو ضربه، همزمان وارد می‌شود. زن و دختر این تیپی را، سرش را در منجلاب عشق‌های ارزان فرنگی مآب فرو می‌کنند آزادی‌های ساخت سرمایه‌داری، او را غرق و مَنگ می‌کنند که اصلاً ‌باخبر نشود که در دنیا چه خبر است؟ این جنگ‌ها، این غارت‌ها و این اتفاقات مهم، چیست که دارد می‌افتد؟ اصلاً کارش نیست، باکش نیست، یا خمار است یا نئشه! اصلاً دور و بر خودش را نگاه نمی‌کند. دائم در فکر پایین تنه است و چنان دنبال اشباع چشم و گوش و شکم و زیر شکم هستند که حتی فقر و اسارت خودش را هم احساس نکند چه برسد به بقیه ملت‌ها! و این‌طوری است که عوامل داخلی استبداد و رژیم‌های این کشورها هم دست‌نشانده آن‌ها یا در خدمت آن‌ها هستند خود این‌ها به گسترش فساد، فحشا، مواد مخدر و فقر در جامعه خودشان دامن می‌زنند و یک اصرار جنون‌آمیز و حتی بیش از مطالبات آن‌ها به آن‌ها آزادی‌های جنسی و سکس و برهنگی را گسترش می‌دهند، تشدید و تقویت می‌کنند، تا این‌ها نهادینه بشود و وقتی یک نسلی تمام حواسش سراغ پایین‌تنه‌اش و شراب و مواد مخدر و... رفت و تمام حواسش متوجه این مسائل شد، و برهنه شدن برایش یک پیروزی به حساب آمد و بی‌شرمی برایش یک افتخار شد این دیگر حتماً در خدمت آن است این هرگز در برابر استعمار و استبداد مقاومت و مبارزه نمی‌کند. اسلام آن را انقلاب جنسیت می‌گذارند! جهش طوفانی جنسیت! این در واقع همان شیطان عصر جدید است بت بزرگ است که در همین دهه‌های گذشته از "فروید"، یک پیامبر کذّاب ساختند و از فرویدیزم یک مذهب علمی! مذهب اومانیستی! و جنسیت به وجدان اخلاقی تبدیل شد و شد یک دستگاه حقوقی، و شهوت شد معبد نیایش و پرستش؛ فحشا شد عبادت، و یک معبد مقدس و بزرگی بنا شد و اولین قربانی که در آستانه این معبد ذبح شد، زن بود و راحت‌ترین و اولین اقدام مبارزه با پوشش و برهنه کردن زن و دختران بود.

این یکی از پشت صحنه‌های حجاب‌ستیزی استعمار نو است با شعار روشنفکری و تجدد و پیشرفت و رهایی زن؛ قربانی کردن زن در آستانه معبد کفر و سرمایه داری؛ تحقیر زن و تبدیل کردن او به عروسک مردان فاسد و فاحشه‌خانه جهانی‌ای که نظام سرمایه‌داری در این 80 – 90 سال اخیر در دنیا ساخت و دارد منافع آن را هم می‌برد.

این یک نمونه از مباحثی بود که در آن دوره تبیین می‌شد. آن دوره‌ها این هم یک مصداقی از جهاد تبیین بود. حالا بعضی جزئیات و بعضی از تعابیر ممکن است نقدهایی وارد باشد اما اصل مبحث، یک مبحث پیشرویی بوده و همچنان هست و باید توسعه و تعمیق پیدا بکند.

دوستان فرمودند سالگرد مرحوم شریعتی است بعضی‌ها می‌روند سراغ بعضی از مسائل اختلافی، خواستم دوستان را توجه بدهم که یک چنین مفهوم‌سازی‌های خوبی که هم اسلامی است و هم معاصر است در دفاع از سبک زندگی انسانی، عقلانی – اخلاقی، سبک زندگی اسلامی به علاوه اجتهاد و نواندیشی، بدون جمود در شکل و فرم، و با اصرار بر محتوا، هست و این را درست وقتی که در برابر آن سبک زندگی تقلیدی و میمون‌وار و مادی، اصالت ماده و لذت تعریف بکنیم آن وقت کنار همین‌ها، شفاف‌سازی کنید معلوم می‌شود این چقدر منطقی و انسانی است و آن چقدر غیر منطقی و چقدر ضد زن است.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha