"کار"، عبادت اقتصادی (ضرورت "کاردرمانی" برای اشراف بیکار)
نشست نهضت "تولید و اشتغال" ، جهاد علیه "فقر و فساد" ) _ روز کارگر _ اردیبهشت ۱۳۹۴
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام عرض میکنم محضر خواهران و برادران عزیز.
یک جامعه چه اهل دنیا باشد و چه اهل آخرت و چه اهل دنیا و آخرت، که این سومی مطلوب اسلامی است باید به کار، قداست بدهد و برای کار قداست قائل بشود و هم ارزش مادی و علاوه بر آن ارزش معنوی و این خدمت بزرگی است که فرهنگ توحیدی انبیاء، فرهنگ اسلام با کار و کارگر کرده است حالا این نشست روز کارگر در تاریخ اقتصاد جهانی و در تاریخ سیاسی اقتصادی معاصر یا اقتصاد سیاسی معاصر با مقوله کار و کارگر انواع مواجهها صورت گرفته است نگاه استثمارگرانه سرمایهدار و کارگر، تعریف پایه از ارزش اقتصادی کار در نظام سرمایهداری بوده است و البته بعد از مدتی که مجبور شدند از ترس شورش فقرا و شورش کارگران در نظام سرمایهداری یک رفرمها و اصلاحاتی صورت بدهند و بخشی از حقوق و بیمه تأمین اجتماعی و... تن بدهند تحت تأثیر فشار سوسیالیزم و پیشروی سوسیالیزم در غرب و چه نگاه مارکسیستی به مقوله کار و کارگر و سرمایه و سرمایهدار که عملاً دولت و حزب حاکم به جای سرمایهدار بخش خصوصی نشست و استثمار کارگر و باز هم به یک معنا تحقیر مقوله کار به شیوهای چپ صورت گرفت و محصول هر دو نظام را دنیا به خودش دید در قرن 20 میلادی در واقع از آغاز تا پایان این قرن آزمایشگاه دو نوع نگاه به کار و کارگر بود. استثمار کار و کارگر توسط دولت و حزب حاکم در نظامهای چپ، استثمار کارگر و تحقیر کار توسط کمپانیهای سرمایهداری و سرمایهدار در نظام لیبرال. در فرهنگ پیامبر هم به اخلاق کار توجه کردند و هم به حقوق کار و حقوق کارگر و حقی که کار و کارگر ایجاد میکند هم به جهتگیری کار و کارگر و در کنار فیزیک کار به اصطلاح به متافیزیک کار هم اندیشیده شد و در آن مورد هم بحث بیان شد. وقتی که پیامبر اکرم(ص) و اصحابشان از نبرد جبهه تبوک علیه امپراطوری روم به مدینه برگشتند نقل شده که آنهایی که خب پیرمرد یا پیرزن بودند و گرفتار بودند و به جبهه نتوانسته بودند بروند مردم معمولی به استقبال رزمندگان و مجاهدین آمدند و پیامبر اکرم(ص) از اسب پایین آمدند با اینهایی که به استقبال آمده بودند مسافحه کردن و معانقه و... وقتی با سعد انصاری دست میدهند میبینند دست او مجروح است انگار که کف دست او زخم است نگاه میکنند و میپرسند که دستتان چه شده است؟ گفت من چون با بیل و کلنگ کارهای سخت میکنم گاهی این کف دست من مجروح میشود حالا خود پیامبر(ص) از کار بیگانه نبود و خودش همیشه اهل کار و کارگری بود ولی این دست طوری مجروح شده بود که به جراحتهای عادی کارگری و دست کارگری نمیآمد. گفت دست من مجروح میشود تاول میزند و زخمهای مزمنی گاهی پیدا میکند بخاطر زحمتی که برای زن و بچهام و تأمین زندگیام میکشم. در آن شرایط که یک طرف مجاهدین و رزمندگان هستند کسانی که جانشان را کف دستشان گرفتند یک طرف کل مردمی که پشت جبهه بودند و خانوادهها و جوانانشان و رزمندگانشان بودند دارند برمیگردند در بدو ورود همه توجهها و نگاهها به این صحنه است طوری که پیامبر(ص) هم رزمندگان و هم مردم ببینند دست سعد را بالا میبرند و به همه نشان میدهند که این دست، در اثر کار خونی شده است. و بعد پایین میآورند و جلوی همه دست را میبوسند میفرماید این است دستی که آتش جهنم به او نخواهد رسید اگر میخواهید دست اهل بهشت را ببینید به این دست کارگری نگاه کنید کسی که زحمت میکشد رنج میبرد عرق میریزد تا خانه خودش را از راه مشروع با کار مولد تأمین کند و به جامعه خدمت میکند. این کاری که پیامبر اکرم کردند که همه عالم میخواستند دست او را ببوسند و او دست یک کارگر را بوسیده است. من فقط در دو مورد دیدم در روایات که پیامبر(ص) دست دو نفر را بوسیده است یکی کارگر و یکی فاطمه(س)، دختر، زن. دختر ایشان به معنای خاص و این که به جامعه آموزش بدهند به آنهایی که نگاه طبقاتی دارند بر اساس ارزشهای سرمایهداری و اصالت پول و پولپرستی نگاه میکنند به آنان بیاموزند که دست کارگر بوسیدنی است و به آنها که تعصبات جنسی و جنسیتی دارند و به زن و به دختر چون قدرت تولید زر و زور، تولید قدرت و ثروت در آن کمتر است و در آن باب مسئولیتش کمتر است و مسئولیت دیگری در حوزه دیگری باز مسئولیت بیشتری دارد به این دلیل به زن توهین میکنند و میکردند به آنها بیاموزد که این دست بوسیدنی است و البته بطور خاص فاطمه(س) که سیدة نساء العالمین در دنیا و آخرت است بلکه سیدة بشریت است. ما دیدیم که نقل شده پیامبر(ص) این دوتا دست را بوسیدند و عمداً بوسیدند و جلوی دیگران بوسیدند که تعریف کنند ارزشهای الهی چه ارزشهایی است.
ما آن لحظهای که کسانی و فرهنگهایی در دنیا بودند و هستند و خواهند بود که به کار فقط به عنوان یک مسئله اضطراری نگاه میکنند که خب اگر کار نکنم از گرسنگی میمیرم! یک نگاه کاملاً حداقلی به کار است حیوانات هم به همین دلیل کار میکنند در واقع اینها دلیل نیست علت است. غریزه ایجاب میکند آدم کار نکند از گرسنگی میمیرد و نمیتواند زندگیاش را ادامه بدهد پس استدلال این میشود که مجبورم کار کنم. یعنی چه؟ یعنی اگر مجبور نباشم کار نمیکنم! این یک نگاه به کار است. یک نگاه به کار هم این است که کار را میخواهد اما به حقوق کار و اخلاق کار توجه ندارد به معنویت کار توجه ندارند هر دوی اینها نگاههای مادی است آن از موضع رفاهزدگی و این از موضع فقرزدگی و نکبتزدگی است. هر دویش نکبت است. یک نگاه سومی است که نگاه اسلامی است که به بُعد مادی و دنیوی کار توجه دارد از یک طرف به حقوق کار و کارگر توجه میکند میفرماید که تا عرق کارگر خشک نشده دستمزد او باید پرداخت بشود. میفرماید کاری که به کارگر ارجاع میشود باید در وسع و توان او باشد. میفرماید وقتی کارگری به کار میپردازد و تعهد کاری میدهد در ازای مسئولیتهایی که پذیرفته است یک حقوقی دارد اگر بیمار شد اگر مریض شد یعنی اگر حادثهای برای او اتفاق افتاد و اگر خودش یا خانوادهاش مشکلاتی برایشان پیش آمد صاحب سرمایه و کارفرما به لحاظ اخلاق اسلامی نباید بیتفاوت باشد و اگر دستش میرسد باید کاری انجام بدهد که حالا من بخشی از این روایت را عرض خواهم کرد و مسئولیتهایی که برای دولتها، برای بیتالمال و برای کارفرما و صاحب سرمایه نسبت به کارگر تعریف میکند که کارگر را جزو خانواده خودت تعریف کن. در روایات ما اینطور بحث میشود خطاب به کارفرما و صاحب سرمایه چه بخش خصوصی باشد چه دولت، میگوید کارگر را عضو خانواده خودت حساب کن نه یک موجود بیگانهای که میخواهی از او هرچه بیشتر کار بکشی و کمتر به او بپردازی. متقابلاً خطاب به کارگر توصیههایی هست که حالا شاید فرصت نشود همه آن را عرض کنم روایاتی در این باب که کارگر مسلمان کسی است مسئولیت کاری را که میکند بپذیرد و آن کار را درست و تمیز انجام بدهد همان که تعهد میکند دقیق آن کار را انجام بدهد محصولی که از آن کارخانه بیرون میآید در داخل کشور مردمشان بر محصولاتی که از خارج میآید ترجیح بدهند بعد حتی خریدار خارجی رغبت کند این محصول را ترجیح دهد بر محصولی که در کشور خودش آنجا تولید میشود. این مشکلاتی که الآن متأسفانه ما داریم الآن یک دوری درست شده که از یک طرف به مردم میگویند محصولات داخلی بخرید نه خارجی، تا تولیدکننده داخلی ورشکست نشود از آن طرف جداگانه به کارخانههای داخلی میگویند جنس و محصولی که تحویل میدهید درست تحویل دهید خریدار شما همهشان اهل عبادت و برای خدا خرید و فروش کردن که نیستند مردم هستند پول محدودی دارد میخواهد یک کالایی را بخرد وقتی می بیند با همان پول بلکه کمتر از آن یک کالای خارجی را میگیرد که بهتر است و ماندنیتر است و طبق تعهداتش آن تولیدکننده عمل کرده است اگر گفته در این جنس این چیزها بکار رفته راست گفته، اما محصولی که از تو میخرند 6تا دروغ تحویلشان دادی روی بروشور و کاغذ یک چیزی مینویسی روی قرارداد یک چیزی مینویسی قولاً یک چیزی میگویید اما آن چیزی که تحویل میدهید یک چیز دیگر است. خب طبیعتاً خریداری که برای خدا قرار نیست معامله کند قرار نیست که ایثار کند، جهاد مالی که نمیخواهد میخواهد زندگی کند از آن طرف آن هم طبیعی است که کالای خارجی را بر کالای داخلی ترجیح بدهد میگوید هم بهتر است و هم ارزانتر است چه مرضی دارم کالای گرانتر و بدتر بخرم؟ خب این دور و تسلسل چه زمانی باید حل بشود و کجا؟ هر دو طرف تولید کننده و مصرف کننده باید احساس مسئولیت کنند. تولید کننده کاری که تعهد کرده است درست تحویل بدهد مصرف کننده با بعضی از مشکلات مدارا کند و در صورتی که قابل مداراست آنجا کالای داخلی را بر خارجیترجیح بدهد. آنهایی هم که دستشان میرسد ایثار هم بکنند بله بکنند به قصد عبادت. مصرف کننده به قصد عبادت چون تا جایی که میتواند یک مدتی کالاهای داخلی را بخرد ولو کمتر مرغوب است آخه کشورهایی که قائل به عبادت هم نبودند همین کار را خیلی بهتر از ما کردند یک زمانی یادتان هست که ژاپن و آلمان را میگفتند پیشروان صنعت جهانی شدند ولی کسی نگفت که اینطور کشورها محصولاتی که صادر میکردند خودشان مصرف نمیکردند یعنی آن وقتی که تلویزیون رنگی و کولر در همه کشورهای خاورمیانه و ایران و عربها و این طرف و آن طرف,، همه جا مصرف میشد خود مردم ژاپن تا یکی دو دهه بعد کولر در خانههایشان نبود پنکه مصرف میکردند تلویزیون نداشتند یا اگر بود سیاه و سفید بود توی پشت بام و حیاط خانهشان میوه و سبزیجات خودش را تأمین میکرد در سختترین شرایط که اینها با جنگ کشورشان کلاً نابود شد در ژاپن بمب اتم زدند و در آلمان اکثر شهرهایش با خاک یکسان شد در این شرایط اینها در خانههایشان و روی پشت بامها و توی باغچههایشان هر خانهای خودش خودش را تأمین کرد سیب زمینی میکاشتند و در کارخانهها کار میکردند و محصولاتشان 10- 15 سال بعد، 20 سال بعد همه جای دنیا میرفت در حالی که خودشان زندگیشان خیلی سادهتر بود از مصرفکنندهای که در کشورهای مفتخور نفتی مثل ما، مثل عربستان مصرف میکردند. هنوز هم همینطور است همین عربستان شترچران بودند کنار آن کادیلاک آمد شِرشِرهایی که به گردن شترش آویزان میکرد بعد آمد به چراغ کادیلاکش آویزان کرد. بعد کوچکترین جای ماشین خراب میشد یک آچار بلد نبودند دستشان بگیرند هنوز هم تا حدودی همینطور است ولی این ماشینهای گرانی که در این کشورها مصرف میشد خود آنهایی که تولید میکردند خودشان اینها را مصرف نمیکردند یعنی بر خودشان سخت گرفتند با این که نگاه معنوی و اخروی برای خدا و عبادت و معبد و کار جهاد است و پیامبر(ص) دست کارگر را بوسید را ندارند به کار، صرفاً نگاه مادی داشتند ولی با محاسبات مادی فهمیدند که باید مصرف را پایین بیاورند و تولید را کمّاً و کیفاً ارتقاء بدهند یک مدت زحمت بکشند سختی بکشند حالا اینجا که میگویند اقتصاد مقاومتی، اقتصاد ریاضتی نیست آنها صریح گفتند اقتصاد ریاضتی! اصلاً اسم آن ریاضت بود گفتند اگر ما بخواهیم در اقتصاد جهان سلسلهجنبان بشویم و اقتصاد جهان و بازارهای جهان را بگیریم ما باید 40- 50 سال ریاضت بکشیم اصلاً بالاتر از مقاومت، و این کار را کردند همین الآن هم مصرف مردم معمولیشان از ما خیلی کمتر است مدام میگویند غرب و غربزده، یک عده سرمایهدار در فیلمهای خاص سینمایی اینطوری هستند مردمشان اصلاً اینطوری نیستند اصلاً ندارند که بخواهند اینقدر خرج کنند! این مقدار انرژی و سوخت و بنزین و گرما و گاز این مقدار مصرف و این مقدار اسرافی که در همین جامعه ما در همین الآن میشود که مدام میگوییم اقتصاد مقاومتی و این همه هم آیات و روایات در باب مصرف کار داریم یک پنجم این اسراف و مصرف و این راحتطلبیها و این آمادهخوریها در همین کشورها نیست. گران است. زندگیهای بسیاری از این مردم در دنیا از زندگیهای ماها خیلی معمولتر است منتهی ما چون نفت داریم پول مفت داریم نمیفهمیم گفتند بچهسرمایهداری است که مدام دارد از کیسه میخورد خیال میکند که از بقیه زحمتکشتر است! نه، از بقیه مفتخورتری. اگر همین نفت را این کشورهای دیگر داشتند که کار میکنند و زحمت میکشند بعد میدیدید که چه میشد! ما در آن لحظهای که کارخانه را و مزرعه را و کارگاه را مثل مسجد به آن نگاه کنیم ما الآن اینجا در کارخانه هستیم در محضر شریف شما برادران و خواهران که کار میکنید و اهل کار هستید کارگرید حالا کارگر فنی و حرفهای تا کارگر سادهای که فقط مزد بازوی خود را میگیرد. آن لحظهای که ما این کار را به لحظا دنیوی و اخروی امر مقدس بدانیم و به آن اصالت بدهیم تا آن لحظه برسد و تا آن لحظهای که ما متوجه بشویم که وقتی یک جامعه اسلامی هستیم که تولیدمان از مصرفمان بیشتر باشد تا وقتی مصرف ما از تولید بیشتر است و مصرفمان به اندازه تولید یا بیشتر است ما یک جامعه غیر اسلامی هستیم اسرافگریم، پرمصرف هستیم، کمکار و پرمصرف هستیم تا لحظهای که ما به این خودآگاهی برسیم که از کار نباید فرار کرد کار یک فضیلت است این فرهنگ از زیر کار در رفتن یک فرهنگ ساقط کننده است یعنی هم به لحاظ معنوی و اخروی یک جامعه را نابود میکند و یک امر ضد اخلاقی است و هم به لحاظ مادی نابودت میکند که منتظر باشیم ببینیم اگر کسی نظارت نمیکند کمتر کار کنیم! حالا هر کسی هر کاری میکند محقق کار تحقیق است کارگر یدی کار یدی است مهندس کار مهندسیاش است. پزشک در بیمارستان همینطور. مدیر کار مدیریتیاش است تا به این رشد و بلوغ برسیم که اگر دوربین مخفی باشد و نباشد یک جور کار کنیم تا به این مرحله برسیم ما باید زیاد تلاش کنیم ما خیلی راه داریم ولی وقتی به این مرحله رسیدیم آن وقت میبینیم که هم به لحاظ اخلاقی انسانها و جامعه متعالی شدیم و هم به لحاظ مادی پیشرفت میکنیم اصلاً این که میگویند یا معنویت یا مادیت یکیاش ار انتخاب کن در فرهنگ اسلامی مادیت و معنویت یک طوری تعریف شده که هر دو با هم میآید مثلاً میگوید وقتشناسی، نظم، پرکاری، امانتداری، رعایت حقوق دیگران، خب همه اینها دستورات دینی است. حالا من سؤال میکنم اینها دستورات دینی است آخرت را آباد میکند یعنی دنیا را خراب میکند؟ یا اصلاً آبادی دنیا با همینهاست. اگر شما آخرت را هم قبول نداشته باشید اصالت دنیا هم باشد دنیا را همینها آباد میکند آنهایی که در دنیا بر دیگران پیشی گرفتند و مسلط شدند و دارند زور میگویند در علم، در اقتصاد، در تکنولوژی، آنها با همین چیزها پیشرفت کردند یعنی با نظم، با دقت، با وقتشناسی، با محاسبه صحیح، با حساب و کتاب. همین دستوراتی که اسلام میگوید منتهی اسلام هم به دنیا و هم به آخرت به هر دویش کار دارد اینها بُعد دنیوی آن چسبیدند به آثار دنیوی آن هم رسیدند و اسلام آن آخرتی را قبول ندارد که میگوید آقا کار کردی کردی نکردی هم نکردی! این دنیا را ولش کن یعنی کار را ولش کن این خودش اصالت دنیا و دنیاپرستی است یعنی دعوت به تنبلی به مفتخوری به بینظمی اینها دعوت به آخرت نیست و اینها در فرهنگ اسلامی معنویت نیست اینها دعوت به دنیاست دعوت به مفتخوری دعوت به دنیاست. پشت به آخرت است. مگر معنویت بودایی کسی بگوید معنویت کاتولیک مسیحی و... و یک معنویتها و عرفانهای قلابی دیگر. این که کار کنیم اینها دنیاست ما میخواهیم ذکر بگوییم و... اینها معنویت اسلامی نیست ما اگر برسیم به اینجا که کارخانه و مزرعه و کارگاه مثل یک جبهه نبرد است مثل مسجد است، معبد است کار، عبادت است اگر آخرت خدا و حقوق و اخلاق و معنویت و تعهد و مسئولیتشناسی را قبول نداریم حتی صرفاً اهل دنیا هستیم باز این را بدانیم امروز دنیا به لحاظ علوم مادی هم به اینجا رسیده است که علاج بسیاری از بیماریهای روحی و جسمی کار است مثلاً یک مقولهای به نام کاردرمانی امروز در دنیا تعریف میشود که بسیاری از بیماریهای روحی، افسردگیها، عقدهها و حالات روانی برای آدمهای بیکار است کسی که کار میکند حوصله اینطور چیزها را ندارد کسی که صبح برود سر کار و بعدازظهر این خسته به خانه برگردد این حوصله این که بنشیند سر مسائل بیخودی مدام ورّاجی کند و ورّاجی بشنود و مدام تخیّلات کند و توهم کند ندارد! اغلب اینهایی که دچار بیماریهای روحی و روانیاند آدمهای بیکار هستند کار، انسان را رشد میدهد. در روایت هست که امام(ع) به یک کسی گفتند که شنیدم شما چند روز است کار نمیکنید سر کارتان نمیروید گفت بله آقا الحمدلله وضع مالیام خوب شده احتیاجی نیست هر روز بروم همین 7- 8 روز یک بار بروم بس است! وضع مالیام الحمدلله خوب شده است امام(ع) فرمودند مگر شما فقط برای پول میروید کار میکنید؟ تو به کار احتیاج داری، انسان به کار احتیاج دارد حتی اگر پولدار باشد پولدار هم هستی باید بروی کار کنی. بخاطر فقط گرسنگی که نباید رفت کار کرد. روح و بدن انسان، ذهن و اعصاب انسان به کار احتیاج دارد فرمود بیکاری یعنی گناه، کار یعنی جهاد. فرمود بیکاری و مفتخوری سقوط اخلاق انسان است زمینهساز فحشاست. آدمی که کار میکند دنبال فحشا نیست وقت این چیزها را ندارد فرمود اگر سهتا چیز با هم جمع شد گناه و فساد میآید جوانی، رفاه، بیکاری! هرجا دیدید این سهتا هست یعنی یک جوانی است که کار نمیکند زندگیاش هم تأمین است مگر موارد استثناء این دنبال کثافتکاری میافتد. خب آدمی که ساعت 5 و 6 صبح از خانهاش بیرون میآید کار بکند بعدازظهر وقتی میآید خسته است و خانه میآید او قدر خانه را میداند قدر شوهر یا فرزندانش را میداند، قدر استراحت را میداند، قدر خواب را میداند، قدر غذا را میداند قدر سلامتیاش را میداند ولی آدم مفتخوری که نشسته و همه چیز برایش فراهم است اینها حتی از تفریح هم لذت نمیبرند کارگر معنای جمعه را میفهمد هم به لحاظ صله رحم، هم به لحاظ عبادت و هم به لحاظ استراحت و هم تفریح، او میفهمد جمعه یعنی چه؟ برای آدم بیکار جمعه و شنبه چه فرقی دارد؟ ببینید افسردگی و خودکشی و عقدههای روحی و روانی و حتی طلاق، بیشتر بین کارگران است یا بین آدمهای بیکار است؟ بعد ببینید به لحاظ دنیوی یک کارگر، البته کارگرهایی که عرق میریزند نه همه، یعنی آنهایی که واقعاً کار میکنند و واقعاً عرق میریزند و خسته میشوند او یک چرت که میزند امثال بنده لذت چرت او را نمیبریم. خسته شب میآید پیش خانم یا شوهرش مینشیند با همدیگر صحبت میکنند آرامشی که این دوتا از همدیگر میگیرند با آن کسی که با دهتا زن و مرد رابطه دارند آن لذت را نمیتوانند ببرند. اینهایی که مدام برای لذت برنامه ریزی میکنند اینها کمتر لذت میبرند بیشتر رنج میبرند روانی میشوند و مریض میشوند آن وقت از چیزهای معمولی دیگر لذت نمیبرند مریض میشوند اما آنهایی که برنامه دارند و کار میکنند آنها بیشتر لذت میبرند. لذت غذا، لذت خواب، لذت آمیزش با همسرش، لذت استراحت، ظاهر را نگاه نکنید از بیرون نگاه میکنید میگویید این با این پول و ماشین و امکانات لازم نیست کار کند این چه حالی میکند! از بیرون نگاه نکنید بروید توی زندگیاش ببینید چه خبر است. آرامش ندارد، خواب ندارد، از این چیزهایی که یک کارگر واقعی لذت میبرد این از ده برابر آنها هم لذت نمیبرد و همه چیز برایش عادی است پس حتی به بُعد دنیوی هم نگاه کنیم اصالت کار. هم برای اعصاب و روان خود شخص و هم برای تأمین زندگیاش، تعادلش، و هم برای جامعه و پیشرفت مادی جامعهاش. میخاهم بگویم حتی اگر فقط مادی نگاه کنید که حالا اسلام میگوید بالاتر از این حرفهاست. یک جوانی آمد پیش پیامبر(ص)، متدیّن، مودب، خیلی کمالات داشت پیامبر(ص) خیلی خوشش آمد. بعد که ایشان رفت پرسیدند که ایشان چه کار میکند؟ گفتند کار نمیکند بیکار است، فرمودند «سَقَطَ مِن عینی» از چشمم افتاد! تمام آن کمالات را این بیکاری همهاش را از بین برد. کار نمیکند یعنی چه؟ پس ما به کار احتیاج داریم نه فقط برای پولش. شما اگر فردا میلیاردر هم شدید کار را اسلام میگوید ترک نکن تو به کار احتیاج داری.
یک نگاه دیگر به کار و کارگر و اساساً به بازار کار. این نگاه، دستکم سه جور است از این منظری که من عرض میکنم به سه قسمت آن را تقسیم میکنم. یکی نگاهی که اسم آن نگاههای غیر عقلانی به کار است نگاه بدوی به کار است هم بَدَوی و هم بَدوی. به این معنا که همان مقداری که مجبورم کار کنم تا زندگیام تأمین بشود بدون حساب و کتاب، بدون نظم، بدون تعقل عقلانیت اسلامی و... همینطوری کورمال کورمال برویم و هیچ برنامهریزی عقلانی و درازمدتی، محاسبهای، به تعبیر روایات تقدیرالمعیشه یعنی اندازهگیری و محاسبه اقتصادی نداشته باشیم اغلب کشورهایی که به لحاظ اقتصادی عقب ماندند اینطوری هستند به مشکلات طبیعی یک طوری نگاه میکنند که اینها تقدیر قطعی الهی است که اینها تکان نمیخورد و نمیشود که بخورد.
یک نگاه هم هست که به هرچه در عالم طبیعت میرسد میگوید این را میشود تغییر داد میشود عوض کرد و میشود اصلاحش کرد در این مسئله که آیا ما نگاه عقلانی تصرفگرانه و متصرفانه در طبیعت و در جهان داشته باشیم یا نداشته باشیم؟ اسلام طرفدار اولی است یعنی داشته باشیم اسلام طرفدار این است که خداند این عالم را در اختیار شما قرار داد و فرمود «سَخَّرنا لکم» ای انسانها ما این عالم را، زمین و آسمان را برای شما تسخیر کردیم و به شما این امکان و این قدرت و این اجازه را دادیم که در عالم تصرف کنید نیازهای طبیعی و مادی و اقتصاد و علم را رشد بدهید سطح رفاهتان، بهداشت جامعه را، برخورداریها و تأمین اجتماعی و حل مشکلات، همه اینها اسلامی است چون بعضیها فکر میکنند و نگاهشان این است که ما هرچه کمتر به عالم دست بزنیم هرچه غیر علمیتر و هرچه غیر صنعتیتر باشیم ما علمیتریم! برداشت غلطی هم از بعضی از آیات و روایات هم کردند. نه اسلام این نیست و برخلاف این آیات و روایات بسیاری داریم. این تفاوت ما با نگاههای شبهبودایی است معنویتهای به اصطلاح شرقی که یک چیزی را فهمیده که ما برای این عالم نیستیم این عالم برای ماست که این حرف بسیار مهمی است انبیاء آمدند همین را بگویند اما لازمه غلطی برایش تراشیدند نتیجه غلطی از آن گرفتند و آن این که دنبال بهداشت و نظم و حقوق کارگر و زندگی و استاندارد تولید کالاهای اقتصادی و این چیزها نباید باشیم. این نتیجهگیری است که غلط است. یک چیزی شنیدند که گور بابای دنیا! فکر کرده گور بابای دنیا یعنی گور بابای کار، عقل، نظم، تلاش، این برداشت غلط است پیامبر(ص) فرمودند به دنیا فحش ندهید «لا تَسُّبوا الدنیا» این دنیا مثل پلکانی است که میشود از آن بالا رفت و میشود از آن پایین آمد. از این پله بالا بروید رشد معنوی کنید از این پله پایین نروید سقوط کنید. به دنیا فحش ندهید بلکه با دنیا درست مواجه بشوید.
یک تقسیم دیگر داریم و آن تفاوت تفکر اسلامی درباره کار و کارگر و اقتصاد بازار با تفکر سرمایهداری و لیبرال و تفکر مادی است. این تفکر فهمیده که عقلانیت و عقل اقتصادی، نظم، برنامهریزی، پیشبینی، تلاش، مدیریت و نظارت اینها در طبیعت و جامعه برای کار اقتصادی و مدیریت لازم است. این حرف درست است این همه ما آیات و روایات داریم در این باب که شما مسئول هستید دنیا را آباد کنید خداوند شما را به این دنیا آورد یکی از اهداف خلقت این است که «استعمرکم فیها» خداوند شما را در زمین و از زمین خلق کرد «و استعمرکم فیها» یعنی شما را به آباد کردن زمین گماشت شما تکویناً و تشریعاً هم واقعاً و هم شرعاً هم میتوانید و هم باید زمین را آباد کنید انسان را از زمین و بر زمین خلق کردیم و او را به آباد کردن زمین گماشتیم. آباد کردن زمین بدون کار و بدون عقل نمیشود. در این نقطه ما با نظام سرمایهداری مشترک هستیم اما در این نقطه اختلاف داریم که این وسط اینها گفتند خود دنیا اصالت دارد و هدف است و خط نهایی است هیچ چیزی فراتر از این بدن و جسم و دنیا وجود ندارد. لذا از اخلاق کار و حقوق کار هم اصالتاً هیچ وقت حرف نزدند مگر وقتی مجبور شدند بطور پراگماتیستی و اضطراری از حقوق بشر حرف زدند گفتند از ترس این که کارگرها شورش کنند یک حقوقی برای کارگر تعریف کنیم و الا سلطه سرمایهدار از دست خواهد رفت. اسلام اینجایش متفاوت است میگوید اصلاً نگاه صاحب سرمایه و صاحب کار به همدیگر نگاه برادرانه و خواهرانه باید باشد به کارگر نباید ظلم کرد. برادر توست خواهر توست فرزند توست مثل توست. آن هم صادقانه کار میکند سطح زندگیهایتان را بهم نزدیک کنید. بله یک کسی مدیر است یا سرمایهای دارد سرمایه مشروعی دارد طبیعتاً او اگر سرمایهاش را در مسیر تولید صرف کند او هم جهاد بزرگی کرده است. همان کارفرما و کارآفرین او هم مجاهد است برای این که برای صد نفر، هزار نفر کار ایجاد کرده است. با بیکاری و فقر و با آفات بیکاری مبارزه کرده است. کارآفرین هم مجاهد است کارگر هم مجاهد است منتهی هر دو باید نگاه کنند یعنی کارآفرین به حقوق کارگر و به انسانیت او و به شرف و به مشکلات او، به مسئله بیمه و تأمین اجتماعی او، به ارزش کار او توجه کند و اگر او برایش مشکلی در زندگی پیش آمد دیگر نگوید من طبق قانون بند فلان وظیفهام را انجام دادم نه! کارفرما اگر مسلمان باشد به بند چندم قانون فلان کاری ندارد فراتر از وظیفهاش میرود در خانه کارگرش ببیند نیاز دارد به او میرسد و او را تأمین میکند. دستمزد عادلانه میدهد و از آن طرف کارگری که دارد کار میکند طبیعتاً خیانت نمیکند، کاری که به عهده گرفته است مجاهدانه درست انجام میدهد. آن وقت ببینید که این نگاه اخلاقی به همدیگر پیدا میکنند آن وقت کارفرما حاضر نخواهد بود در فرهنگ اسلامی سطح زندگیاش صد برابر کارگرش بشود. درست است که بیشتر ثروت دارد درست است که صد یا چند هزار کارگر دارند زیر نظر او کار میکنند ولی معنیاش این نیست که باید سطح زندگیاش چندین برابر کارگرش باشد یعنی اینقدر فاصله در مصرف نباید باشد کارفرما هم میتواند چند صد یا چند هزار کارگر زیر نظرش باشد چه دولتی و چه بخش خصوصی؛ زندگیاش سالم باشد حالا نمیگوییم کاملاً زندگیاش عین کارگرش یا کارگر عین او، نمیشود اما یک تفاوت معقول عرفی قابل فهم، نه یک نابرابری ظالمانه و غیر عادی. در روایت میفرماید اگر کسی خانهای برای خودش درست کند که در محله یا در شهر انگشتنما بشود و هرکس رد میشود آه بکشد که خانه ما را ببین، این خانه را نگاه، در روایت از پیامبر(ص) و از اهل بیت(ع) نقل شده است که صاحب آن خانه جهنمی است! اگر فاصله طبقاتی نوع خانهسازی و امکاناتتان طوری باشد که اکثر مردم وقتی که نگاه میکنند بگویند این آدم است ما هم آدم هستیم؟ این دارد زندگی میکند ما هم داریم زندگی میکنیم؟ فرمود به صاحبان آن کاخها بشارت بدهید که شما اهل جهنم هستید و این کاخها در قیامت وبال گردن شماست فاصله طبقاتی در این حد نباید باشد. البته به آن نمیگویند که تو باید زاهد باشی کسی که دارد خب طبیعتاً امکانات بیشتری دارد و میتواند از راه مشروع، استفاده بیشتری بکند اما نه اینقدر فاصله که یکی خاکنشین باشد و یکی کاخنشین! فرق بین خاک و کاخ! یک فاصله معقولی. الآن مزیت نسبی بعضی از محصولات سرمایهداری غرب نسبت به دیگران چیست؟ چرا مصرفکننده میگوید آقا این جنس برای کدام کشور است؟ اگر مال آن کشور است میخرم! اگر برای شماست نمیخرم! چرا؟ چرا باید یک تولیدکننده داخلی روی جنس خود مارک تولیدکننده خارجی را بزند؟ اینجا ساخته ولی بنویسد made in نمیدانم کجا! برای چی؟ برای این که مصرف کننده اعتمادش را به تو از دست داده است چرا اعتمادش را از دست داده است؟ چون سه تا صفت که تو باید میداشتی و اسلام گفته بود و نداشتی ولو آن کارخانهدار و سرمایهدار و کارگر غربی که اهل آخرت هم نبود به این سهتا عمل کرد تو عمل نکردی. حالا او نان دنیویاش را میخورد ولی تو نه نان دنیایش را میخوری و نه نان آخرتش را. یعنی خسرالدنیا و آخرت هستی. یعنی هر دویش را ضرر میدهی. او نان دنیایش را میخورد چون فرمود مبنای بازار اسلامی: 1) صداقت؛ راستگویی. هر کاری که میپذیری راست و صادقانه بپذیر و درست انجام بده، شفاف و تمیز باشد. دروغ نگو. 2) محکمکاری. پیامبر(ص) فرمود مؤمن کسی است که هر کاری را میکند آن کار را درست و تمیز انجام بدهد «إذا عَمَلَ شیْئاً أَتْقَنَ» گفتند مؤمن را اگر میخواهید بشناسید ببینید اگر به شما میگوید آقا نظافت اینجا با من، جراحی این بیمار با من، ساختن این ماشین با من، تأمین غذا و تدارکات اینجا با من، تهیه آن مقاله با من، بیل زدن این زمین با من، فرق مؤمن و منافق، یعنی کافری که به مؤمنی تظاهر میکند تظاهر میکند مذهبی است ولی در واقع دروغ میگوید فرمودند فرق آن این است که آن کار را درست و تمیز انجام میدهد نگاه نمیکند الآن کسی مواظب او هست یا نیست؟ میگوید من این را به عهده گرفتم. چطور نماز را درست میخوانم، رکعت و سجدههایش را ولو در خلوت به کسی کار ندارم نمازم را درست بخوانم هیچ کس هم نبیند. مؤمن، چه دانشمندش، چه کارگرش، چه کارفرمایش، چه کشاورزش، چه مدیرش، چه بانکدارش، به خلوت و جلوت کاری ندارد همان کاری را که قرار است انجام بدهد همان کار را درست و تمیز انجام بدهد وگرنه مؤمن نیست منافق است. خب حالا من سؤال میکنم 1) تقدیرالمعیشه؛ 2) صداقت که اعتماد میآورد و 3) اِتقان؛ یعنی کار درست و تمیز. این سهتا که در بازار کار و سرمایه نباشد آن بازار اسلامی نیست بازار نفاق است ولو اذان بگویند! ولو محرم و صفر پرچم سیاه بزنند! ولو نیمه شعبان چراغانی کنند آن بازار نفاق است! بازاری که خریدار و فروشنده، کارگر و کارفرما، موجر و مستأجر به هم دروغ میگویند یا قسم میخورند یا چانه میزنند اینها سه علامت بازار کفر است! حالا الحمدلله در بازارهای ما هیچ کدام این سهتا نیست! نه دروغ میگویند! نه قسم میخورند! و نه چانه میزنند! خب این روایات ماست این دینی است که برای ما تعریف کردند و این هم دینی است که ما برای خودمان ساختیم! یک تشیّع قلابی برای خودمان درست کردیم خب در ازای تشیّع قلابی، بهشت قلّابی به تو بعداً میدهند و به تو میگویند آن بهشت مساوی با این تشیّع توست بعد میروی میبینی در بهشتت هیچ چیز نیست برهوت است. آن بهشت پاداش این تشیّع است! ولی آن کارخانه و کارخانهدار غربی که رعایت کرده، مادی، شرق یا غرب فرقی نمیکند به خریدارش دروغ نمیگوید میگوید من این جنس را به تو تحویل میدهم ضمانت میکنم این نقصها را ندارد صادق است. امانتدار است چون بازار کار اسلامی باز امانتداری است همه چیز امانت است خیانت در امانت نباید بکنیم. امام سجاد(ع) فرمودند آن شمشیری که با آن سر پدرم را در کربلا قطع کردند اگر الآن همان شمشیر را پیش من امانت بگذارند من در امانت خیانت نمیکنم میگویم حساب آن جداست این امانت است و من به امانت خیانت نمیکنم. بازار یا کارخانه اسلامی همه چیزش امانت است. وقت، امانت است. جنس، امانت است، کالا امانت است، اعتماد مردم امانت است حالا یک مدتی این کار را بکن بعد ببین باز مردم میروند جنس خارجی بخرند؟ مگر یک عده بیمار! و الا نمیخرند فقط باید به تو اعتماد کنند. فرمود اگر کسی بگوید من درست کار کنم ورشکست کنم این دین ندارد، توکل ندارد، خدا وعده میدهد و میگوید تو درست کار کن من روزی تو را تأمین میکنم. دروغ نگو و در کار غشّ نزن روزیات را من تأمین میکنم، برایت آبرو میآورد. من الآن سؤال میکنم اگر مردم پس از یک مدتی ببینند که یک کارخانهای یا یک مغازهای چیزهایی که میدهد کلاهبرداری در آن نیست به نظر شما مشتری آنها کمتر میشوند یا کمتر؟ الآن یکی دوتا مغازه در شهر هست خانواده من میگفتند این ما امتحان کردیم راهش هم دور است این جنس که میفروشد هیچ وقت گران نمیفروشد و همیشه هم جنس سالم میدهد. خب یکی رفته خریده آمده، این به آن گفته آن هم به این گفته، ایشان میگوید من هر وقت آنجا میروم میبینم شلوغترین مغازه برای این است مغازههای بغلیاش همان جنسها را میدهند اما برای این صف میبندند یعنی خدا روزیات را زیاد میکند، آبرویت را زیاد میکند اما با این را باور نمیکنیم میگوید اگر من بخواهم در بازار درست کار کنم و جنسم را درست تحویل بدهم ورشکست میشوم! اینطور نیست. اولاً فرضاً هم بشوی سعادت دنیا و آخرت و ابد خود را تأمین کردی عبادت کردی، مثل آن مجاهدی که رفته در جبهه شهید شده تو هم مجاهد هستی. ثانیاً خداوند وعده داده و عقل اقتصادی هم همین را میگوید. کارخانهای که محصول درست تأمین کند و محصول او خراب نشود مشتری او زیاد میشود اعتبار و احترام او زیاد میشود آن وقت از آن طرف دنیا میگویند این جنس از کجا آمده؟ برای فلانی است؟ من میخواهم. بعد همه به هم میگویند از اینها بخرید همینها را ما باور نمیکنیم. میگوید اگر شما همین صفات اخلاق اسلامی را رعایت کنید دنیای شما درست میشود و آخرتتان درست میشود منتهی ما حرفهای مذهبی میزنیم دیدگاهمان مادی است از مادیون هم مادیتر است حالا آنها گاهی مادیاند اما عقل اقتصادی و عقل معاش دارد میفهمد که اگر دو بار ماشین یا یک وسیلهای را به مشتری تحویل داد خراب شد دفعه بعد اینها از او جنس نمیگیرند مشتریات کم میشود. این کارها سرِ خود ما آمده است. ما یک سلمونی رفتیم گفته بود این توی تلویزیون حرف میزند حتماً خیلی وضعش خوب است یک سلمونی معمولی کرد دو – سه برابر پول گرفت من هم خجالت کشیدم که ندهم! گفتم ببین من اولین بار و آخرین باری بود که پیش تو آمدم! چهار- پنجتا رفیق هم داریم که من حتماً به آنها میگویم که دیگر اینجا نیایند! تو فکر کردی الآن سود اقتصادی کردی؟ تو از من دو برابر گرفتی انگار که یک مشتری دیگر داشتی 6تا مشتری را از دست دادی! یعنی اگر چرتکه مادی هم بیندازی این بد کار کردن به ضرر توست باید درست کار کنی، آخرت و دنیا ما در گرو همین است. حقوق همدیگر را باید رعایت کنیم اگر کارفرما میخواهد کارگر درست کار کند باید حقوق کارگر را رعایت کند باید به فکر منافع کارگرش باشد. باید نگران کارگرش باشد. باید وقتی که کارگرش مریض شد برود خانهاش احوالش را بپرسد و بگوید مشکلت چیست؟ حتی اگر مادی و اهل دنیا هستی باید این کار را بکنی. الآن این کمپانیهای ژاپنی میدانید چه کار کردند؟ یک کاری کردند در هر کارخانهای تبدیل به یک اعضای خانواده کردند یعنی آن بافت قبیلهای خانوادگی که ژاپن داشت آن در خانوادههایشان متأسفانه تحت تأثیر فرهنگ غرب از بین رفت یک مردم عاطفیای بودند ولی عواطف را از آنها گرفتند الآن یکی از بیشترین کشورهایی که خودکشی و افسردگی دارد این ژاپن بیچاره است با این که به لحاظ مادی تأمین و مرفه شده بودند ولی بیشترین خودکشی و افسردگی را دارند برای این که یک بُعد انسانی را دیده بودند فکر کردند انسان یعنی فقط شکم و نظم! ولی همین صفتی که قبلاً در خانوادههایشان بود و از دست دادند که یکی از دوستان طلبه ما که ژاپنی است که معمم ژاپنی دیدن هم خیلی جالب است! ایشان میگفت فلانی اینجا توی ژاپن یک جوری است که اگر مثلاً پسر به پدر دختر به مادر زنگ بزند او فکر میکند یک اتفاقی افتاده و میگوید چه شده که زنگ زدی؟ اینقدر غیر عادی است یعنی چه که زنگ بزنی؟ یا بلند بشوید دیدن هم بروید! میگوید اصلاً ارتباطات و صله رحم و تماس گرفتن تقریباً منتفی شده است. مثلاً اگر من دو هفته پشت سر هم زنگ بزنم میگفت ما که مسلمان هستیم این کارها را میکنیم ولی اگر دو هفته پشت سر هم زنگ بزنند تعجب میکنند میگویند مریضی؟ دیوانهای؟ مشکلی پیش آمده؟ نقشهای دارد! تنها، افسرده و خودکشی در آنها بالاست که متأسفانه این حالت در آنها نبود این که میگویند ژاپن فرهنگ سنتی خودش را نگه داشته و پیشرفت صنعتی هم کرده است اینطور نیست ولی این فرهنگ خانوادگی را توی کمپانیها آوردند. کارفرما در کارخانه با کارگرهایش طوری رفتار میکند که انگار همه خانوادهاش هستند البته همه این رفتارها تغییر میکند اینهایی که من میگویم برای نیم قرن گذشته است که اینها در رأس صنعت و کارخانههای جهانی بودند حالا مدام دارند افول میکنند. آن موقع اینطور بود الآن هم کم و بیش هست مثلاً طرفداران تیم فوتبال چطوری است که یک گل خوردند گریه میکند که به نظرم برای پدر و مادرش اینطور گریه نمیکند! یا میخواهد سکته کند اینها کاری کردند که کارگر برای اسم کارخانه، برای مارک کارخانهاش یک چنین حالتی پیدا کرد. یعنی وقتی به او میگفتند کارخانه شما از کارخانه فلانی امسال سودش یک مقدار بیشتر شد واقعاً این کارگر کارخانه خوشحال میشد و میگفت ما بردیم. او با دلایل مادی این کار را کرده ولی نتیجهاش را دیده است. بعد رئیس کارخانه با کارگرش فاصله طبقاتی زیاد نداشتند کارگری که کار میکرد میگفت بله این رئیس ماست و زندگیاش از ما بهتر است اما نه این که یکی خاک باشد و یکی کاخ! اینطوری نبود ولی یکجوری احساس مسئولیت درست کردند که کارگر وقتی کارخانهاش ورشکست میشد خودکشی میکرد. در دهه گذشته خیلی از خودکشیهای کارگر کارخانهها بود برای این که آرم کارخانه ما چرا ضرر کرده است؟ میگوید که فقط مسائل دنیویاش نیست ولی به لحاظ اخروی و انسانی برادر هم هستید طوری کمک کن که انگار خانواده توست. این نگاه تفسیر درست از انسان و از حیات انسان، نگاه اخلاقی به اقتصاد نه نگاه اقتصادی به اخلاق. ببینید اینها نگاه اقتصادی به اخلاق دارند سود آن را هم میبرند. نگاه اقتصادی به اخلاق یعنی چه؟ یعنی این که بگویی اخلاق که اصالت ندارد ولی من برای این که بیشتر از این کار بکشم باید هوای او را داشته باشم این میشود چه نگاهی؟ نگاه اقتصادی به اخلاق. یعنی اخلاق ابزار است برای این که من بیشتر سود کنم منتهی فهمیدم اگر بخواهم من بیشتر سود کنم باید به کارگرم بیشتر برسم این منافع دنیوی دارد ولی این نگاه انسانی نیست نگاه اقتصادی به اخلاق است. نگاه اسلامی چیست؟ نگاه اخلاقی به اقتصاد است یعنی هم علمی است هم اخلاقی است ولو این که این کارگر تو برای تو سودی ندارد و الآن مریض شده است دیگر برای تو سودی ندارد تو همان وظیفه را نسبت به او داری که اگر سودی داشت آن وقت این هم برای دنیای تو خوب است و هم آخرت تو. چون آن کارگر دیگری که برایت سود دارد با خودش میگوید نگاه کن کارگر که از حیّظ انتفاع برای او افتاد این باز هم به فکرش هست اتفاقاً به لحاظ دنیوی هم بیشتر و صادقانهتر برایت کار میکنند. اگر بخواهیم اعتماد در کارخانه، در مزرعه، در بازار بوجود بیاید در روایت ما میگویند فروشنده مسلمان سعی کند جنسی که به خریدار میدهد از مقدار پول او ولو یک کمی بیشتر باشد! مثلاً یک متر پارچه فروخته یک متر و ده سانت بدهد خدا میگوید من روزیات را تأمین میکنم نترس. بعد خریدار مسلمان کسی است که اگر تو یک متر خریدی 500 تومان 502 تومان بده! نترس، به دو طرف میگوید دست بده شما از دست بگیرتان بیشتر باشد من آن را درست میکنم هم آخرتتان را درست میکنم و هم آرامش و هم اعتماد شما را درست میکنم برای این که وقتی به هم اعتماد میکنید او میگوید ببین من یک متر خریدم آن یک متر و 5 سانت داد او میگوید قرار بود هزار تومن بدهد هزار و پنجاه تومن داد، دفعه بعد که همدیگر را ببینند طور دیگری با هم رفتار میکنند. صداقت، اعتماد، توکل، همه اخلاقی حرف میزنیم آقا توکل داشته باشیم بعد که توی بازار و کارخانه و سیاست میرویم سیاستمداری که اهل توکل است و صادق است با سیاستمداری که نیست او هم همینطور محاسبه میکند میگوید اگر من همه چیز را به مردم راست بگویم وعدههای فقط عملی بدهم رأی نمیآورم! اشتباه میکنی. این رأیی که میآوری برکت ندارد بعد از تو پس میگیرند و بعداً ذلیلتر میشوی چون بعد دروغگو و منافق و خائن از آب درمیآیی. ذلیلتر میشوی. صادق باش و به حقوق مردم فکر کن. در سیاستش این است اقتصادش این است خانوادهاش این است همه جایش همینطور است. اینها گفتند انسان اقتصادی موجودی است که دنبال حداکثر کردن لذت خودش است و تمام رفتارهای اقتصادیاش بر همین اساس است و بر همین اساس ما میآییم و اقعیت عملکرد انسان را توصیف میکنیم یا هم به واقعیت کاری نداریم واقعیت هرچه که هست باشد به لحاظ مفید بودن برای تبیین رفتار اقتصادی و پیشبینی اقتصاد این تعریف از انسان را فرض میگیریم حالا یا واقعیت میدانیم یا فرض میگیریم. بر اساس یک تعریف مادی پیش میرویم.
در فرهنگ اسلامی شما حتماً باید یک فرمولی از رفتار انسانها داشته باشید و اجمالاً هم میشود داشت انسان مادی چطور رفتار میکند؟ انسان معنوی چطور رفتار میکند؟ هر دوی اینها را باید پیشبینی کنید و انسان را چندبُعدی ببین نه یک حیوان مادی صرف و یک موجود ضد اخلاقی تعریف نکن این تصویر، تصویر صرفاً مادی، یک تصویر جعلی و غیر واقعی از انسان است و نمیتوانی به آن تکیه کنی و لذا خود اینهایی که با این مبناها آمدند بعد از مدتی فهمیدند باید نگاههایشان را تغییر بدهند که شما وقتی انسان را به عنوان فقط یک موجود اقتصادی میدانید... انسان چیست؟ یک موجود اقتصادی. انسان چیست؟ حیوان سیاسی. در علم سیاست، پیشفرض سیاست سکولار این است حیوان است ولی یک حیوان سیاسی! یعنی قدرتطلب. پیشفرض اقتصاد سکولار و اقتصاد جدا از اخلاق؛ اقتصادی که اخلاق معاش را منهای عقل معاد میپذیرد پیشفرض او این است که انسان یک حیوان اقتصادی است یعنی یک انسان پولپرست و سودپرست است با این پیشفرض است. ما نمیگوییم انسان اینطور نیست این یک بُعد از اصلاح است و این بُعد قابل اصلاح و تربیت و تعدیل است. در این منطق میگوید انسان ایثارگر احمق است! ایثار، خلاف عقلانیت اقتصادی است. اینجا چه اشتباه شده است؟ اینها عقلانیت را با نفسانیت اشتباه میگیرند. آن چیزی که بد است نفسانیت است عقلانیت خوب است اینها میگویند که عقل اقتصادی ایجاب میکند که من به حقوق دیگران کاری نداشته باشم فقط به منافع خودم کار داشته باشم جواب اسلام این است این که میگویید عقل اقتصادی نیست بلکه این نفس توست! نفسانیت این را میگوید نه عقلانیت. عقلانیت علیه حق و حقوق دیگران هیچ وقت حکم نمیکند. آن نفسانیت و خودخواهی توست. حیوانیت توست. بله آن بُعد از انسان که در اقتصاد مادی فقط آن را میبینند آن بُعد همین را میگوید راست میگویی. ولی این فقط یک بُعد انسان است انسان یک موجود دو بُعدی است انبیاء آمدند که اقتصاد و بازار و کارخانهها را تعطیل کنند بلکه آمدند بگویند که کارخانه و مزرعه و دانشگاه و جبهه و خانواده، همه فعال اما به علاوه اخلاق نه منهای اخلاق. به علاوه حقوق دیگران و عدالت نه منهای آنها. دنیا آری اما اصالت با ابدیت و آخرت است اصالت با دنیا نیست از اینجا داریم عبور میکنیم ولی از اینجا باید درست عبور کنیم. بعد مدام به ما میگویند خدا رزّاق است این یکی از پیشفرضهای اقتصاد اسلامی است. پیشفرض نیست بنیاد است خداوند در قرآن میگوید هیچ موجودی در این عالم نیست مگر این که رزق او با من است، من رزق شما را تضمین کردم این را ما باید مبنای اقتصاد قرار بدهیم. کارخانهدار، کارگر، دولت، صاحب سرمایه، کارآفرین باید این را باور کنند. وقتی که میگوید تقدیر المعیشه، کنار آن هم میگوید توکل، این دوتا را باید با هم دید. ما اینها را از هم تفکیک میکنیم و انسان را وقتی موجودی تعریف کردیم که همیشه بر اساس عقل اقتصادی عمل میکند که همین هم تعریف مادی از عقل اقتصادی است همین هم درست نیست مگر همه بر اساس عقل اقتصادی عمل میکنند؟ اگر همه عقل اقتصادی داشتند این همه چکهای برگشتی و بدهکاری و زندان و ورشکستگی و بدبختی چیست؟ این همه افرادی توانشان از مسئولیتی که به عهده میگیرند کمتر است خرجشان از دخلشان بیشتر است. اینها عقل اقتصادی دارند؟ ورشکستگی و گرفتاریهای مادی دوتا علت دارد یک علت آن ظلم دیگران است تو داری کارت را میکنی اما نمیگذارند به حقت برسی این یک بُعد است. یک بُعد هم کمعقلی و تنبلی بعضی از افراد است. اینطوری نیست که هرکس وضعش خراب است این مظلومِ ظلم یک ظالمی است! نه آقا، بعضیها هستند هیچ کسی هم به آنها ظلم نکرده است دوتا برادر و دتا همکار هستند از یک سطح شروع میکنند یکیشان روزی ده ساعت کار میکند یکی روزی ده- دوازده ساعت میخوابد! خب معلوم است او با تو فرق میکند. یکی محاسبه میکند عقل اقتصادی دارد یکی ندارد. 5 سال دیگر میبینید او همه سرمایهاش را از دست داده و این سرمایهاش را سه برابر کرده است. اینجا که کسی به تو ظلم نکرده یک بخشیاش تنبلی و کم عقلی است. این که همه عقل اقتصادی دارند خب ندارند یا دارند به آن عمل نمیکنند. ما یک عالمه آدم میشناسیم شما هم میشناسید از زیر صفر شروع کردند بدون ظلم به دیگران، حالا خودشان کارآفرین شدند یعنی برای دویست نفر کار ایجاد کردند البته بعضی از قوانین و ادارات دولتی و بعضی از باندهای فساد و مافیایی که ضد تولید هستند جلوی آنها را میگیرند و نابودشان میکنند گاهی برایشان پروندهسازی میکنند این ظلم است ولی این توان را دارد. حتماً شما دیدید که یک کسانی هستند یکجا آنها را میگذاریم با دست خالی، بدون ظلم و دروغ، چنان زحمت میکشد و مدام خلاقیت دارد و تلاش میکند و پرکار است یک سال نشده گل میکند همین را میگویند این باشد رئیس اینجا، و بعد همینطوری بالا میرود. از اینجا برش دارید او را بیرون میکنند. دو سال دیگر میپرسند فلانی کجاست؟ میگوید فلانجا در فلان کارخانه فلان مزرعه رئیس است. خب ما اینطور آدمها را داریم عرضه دارد زحمت میکشد یکی هم مفتخور و تنبل است عقل اقتصادی ندارد محاسبه نمیکند. چقدر ما بدبختیها داریم بخاطر این که خرجها از دخل بیشتر است اصلاً نمیفهمد و هزینه و فایده سرشان نمیشود! طرف توی ابتدائیات زندگیاش مانده باید بهترین تلویزیون را بخرد توی خانهاش بیاورد! خب تو عقل اقتصادی نداری. آن کس که در ژاپن کولر به دنیا میفروخت و در خانه خودش پنکه داشت یا پنکه هم نداشت او عقل اقتصادی داشت تو نداری. یک بخشی هم البته ظلم است که جلوی این مظالم باید ایستاد پس این که عقل اقتصادی هم دارند به لحاظ مادی فقط عقل مادی هستند این هم درست نیست عمومیت ندارد ضمن این که عقل اقتصادی عیبی ندارد و از نظر اسلامی ک فضیلت است نفسانیت بد است نه عقلانیت. تئوری اقتصادی بازا را از عملکرد انسان دربیاوریم کارگر و کارفرما و مصرف کننده و تولید کننده. بله دربیاوریم اما چطوری؟! انسان اقتصادی را میآید تعریف میکند فکر میکند انسان اقتصادی جدا از انسان اخلاقی، جدا از انسان سیاسی،جدا از انسان جنسی، جدا از انسان طبیعی، اینها قابل تعریف است اینها فکر کردند انسان را میشد مُثله کرد. انسان یک موجود است ابعاد مختلف دارد که همهاش هم به هم مربوط است. ماده و معنا را چرا از هم جدا میکنید؟ شما اقتصاد و سیاست و بهداشت را نمیتوانید از هم جدا کنید که همهاش هم ظاهراً مادی است چطور میتوانید جدا کنید؟ چه برسد به ماده و معنا. معنا باطن ماده است، ماده ظاهر معناست، چطوری میتوانید ماده و معنا را از هم جدا کنید؟ حقیقت و مُلک و ملکوت را از هم جدا بکنید؟ «الحرص علامت الاشقیاء» مردمی که همهاش حرص میزنند اینها شقیّ و بدبخت هستند خودشان نمیفهمند فکر میکنند خوشبخت هستند بلکه بدبخت هستند مدام حرص میزنند. حرص یعنی چه؟ یعنی روح مصرفزدگی و مصرفگرایی، اینها را گرفتیم حالا بعدیاش را بگیریم! حالا آن یکی را کی بخرم؟ و... مدام صحبت از گرفتن و خریدن و خوردن است. صحبت از نظم، کار، تعهد، خجالت بکشی یک محصولی که در بازار دادی خراب از آب درآمده است خجالت بکشی که وقتی ماشین را تحویل خریدار میدهی همان هفته اول باید آن را تعمیرگاه ببرد و چهارجای آن را عوض کند. خجالت بکش! ما به اینها توجه نمیکنیم و از این قبیل روایات زیاد است.
عرضم را ختم کنم. انشاءالله که دوستان موفق و مؤید باشند. میخواستم هم راجع به مسئله بهره یک عرضی بکنم که در خودِ نگاه مادی هم نگاه بهره پول امروز، یک چیز ضد اقتصادی است و به صورت حذف بهره رفتد و میروند. به لحاظ اقتصادی درست نیست بعضیها فکر میکنند باید تورم را حساب کنیم اینها تورم است نه بهره؟ تورم باعث بهره میشود! یک بار هم از این طرف فکر کنیم که بهره دادن و گرفتن خودش منشأ تورم میشود! آن وقتی نظام اداری و بانکی و مالیات ما به نفع دنیوی و اخروی این جامعه است که کاری کند در این جامعه کار، و تولید کار، سود بیشتری داشته باشد از رباخواری و فرخوری و از دلالی و وارد کردن کالاهای مصرفی. این بزرگترین جهاد مدیران ماست، مجلس، قوه قضائیه و دولت. اگر آنها این کار را بکنند آن وقت خواهیم دید اینقدر ما نیروی کار و متخصص داریم اینقدر سرمایه سرگردان در این کشور هست که دنبال یک جایی میگردند که کار سالم، تولید سالم باشد یک سود مشروعی هم ببرند. دنبال هستند آنها تشنه هستند نمیخواهد کسی ایجاد کند جلوی آنها را نگیرید موانعشان را از سر راهشان بردارید آن وقت ببینیم.
امیدوارم به یک روزی برسیم که کارگر، چطور کارگر در دنیا در بعضی از کشورها اتیکت شد؟ یعنی یک پرستیژ و منزلت شد. کارگر فلان کمپانی! این برایشان جزو رزومه کاریشان است. من آنجا کار کردم. یک وقتی برسیم به اینجا که کارگری به لحاظ حقوقی و اخلاقی، به لحاظ فنی و نظم و انضابط در کار کارگری و تولید کار و کارآفرینی در کشور ما یک انشاءالله یک الگو و یک برچسب بشود یک اتیکت احترامآور و منزلتساز در منطقه و درجهان شود برسیم. برسیم به یک جایی که در منطقه و در جهان بگویند فلان محصول، از کجاست؟ تا بگویند برای ایران است بگوید خریدارم ولو گرانتر باشد. و کشورهای دیگر در کشورشان مجبور بشوند بگویند ساخت ایران! این یک روزی است که ما باید هدفگیری کنیم تا انشاءالبه اگر به این روز برسیم یک جهاد بزرگ هم معنوی و هم مادی انجام شده است.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی