شبکه یک - 4 اردیبهشت 1401

روز ازل چه اتفاق افتاد؟ (18) (قرآن، انسان، خلقت، خلافت، هبوط)

بسم‌الله الرحمن الرحیم

فرشتگانی هستند که یک) محافظ ماها هستند و همه اعمال و اخلاق و افکار ما ثبت و حفظ می‌کنند و دو) همان‌ها نگهبانان و دربان بهشت هستند درِ ورودی بهشت و عالم سعادت، آن‌ها به افراد خوش‌آمد می‌گویند. آن وقت یک مجموعه چهارمی از فرشتگان هستند فرشتگان بزرگ و مهم، که حضرت امیر(ع) می‌گویند این‌ها حاملان عرش الهی هستند. می‌فرمایند که «و مِنهُمُ الثّابِتَةُ فی الأرَضِینَ السُّفلى أقدامُهُم، و المارِقَةُ مِن السَّماءِ العُلیا أعناقُهُم، و الخارِجَةُ مِن الأقطارِ أرکانُهُم، و المُناسِبَةُ لِقَوائمِ العَرشِ أکتافُهُم،» خب این حدیث‌ها را باید درست فهمید معنی لغوی حدیث این است که اگر پاهایشان در زمین ثابت است گردن‌شان از آسمان بالا گذشته، و ارکان وجودشان و پیکرشان از کل کرانه‌ها و دیوار جهان انگار بیرون رفته است و شانه‌هایشان آماده و متناسب برای این که پایه‌های عرش خدا را حفظ کند. حالا یک تصویر مادی و جسمانی کسی می‌کند انگار که این فرشته‌ها یک غول‌های بزرگی هستند و پایشان در زمین است کله‌شان در آسمان‌هاست و بالای بالا هم عرش خدا روی شانه این‌هاست. اما یک وقت با توجه به تعریفی که عقل و نقل در مورد فرشتگان کردند در قرآن و حدیث هم اشاره می‌شود توجه می‌کنیم که این است که اولاً فرشته دست و پا و گردن و شانه ندارد این‌ها تعابیری است که در مورد بدن انسان و حیوانات به کار می‌رود. آن‌ها یک چنین بدن و ساختاری ندارند پس حتماً این تعبیر یک اشاره تشبیهی و استعاری است این‌ها کنایه است و مجاز است برای این که ما متوجه بشویم که یعنی چه؟ بعد می‌گوید که چشم‌هایشان در برابر عرش خدا فرو افتاده است به تواضع و خضوع چشم‌هایشان را پایین انداخته‌اند. «ناکِسَةٌ دُونَهُ أبصارُهُم،» چشم‌هایشان را در محضر خداوند در آن عرش اعلی پایین گرفتند و پایین نگاه می‌کنند «مُتَلفِّعونَ تَحتَهُ بأجنِحَتِهم،» و بال‌های خودشان را به خودشان پیچیدند و زیر عرش الهی، و بین آن‌ها و آن‌هایی که در رتبه‌های پایین‌تر هستند و «مَضروبَةٌ بینَهُم و بینَ مَن دُونَهُم حُجُبُ العِزَّةِ و أستارُ القُدرَةِ،» پرده‌ها و حجاب‌هایی است که آن پرده‌ها و حجاب‌ها در واقع عزت و قدرت است. خب ما در حالی که می‌دانیم عقلاً و به تصریح قرآن کریم و روایات خداوند نه تخت دارد، نه سقف دارد، نه مکان دارد، نه زمان خاصی دارد، فرشته‌ها هم بدن و گردن و دست و پا به این شکل ندارند که چشم‌شان را پایین انداختند. همه این‌ها باید روشن بشود که به چه معناست یعنی وقتی می‌فرماید که چشم‌شان را پایین می‌اندازند علامت چیست و یعنی چه؟ یعنی خضوع در محضر خدا، وقتی می‌فرمایند که بین آن‌ها و رتبه‌های پایین، پرده‌های عزت است و پوشش‌های قدرت است یعنی عزت و قدرت در آن حدی در آن‌جا هست که موجودات و عوالم پایین‌تر به لحاظ معنوی مطلقا آن عالم بالا و عالم این دسته چهارم از فرشتگان را و عرش الهی را متوجه نمی‌شوند و نه قدرت دارند، در آن محضر ضعیف هستند، عاجز هستیم هم ذلیل هستیم وقتی که عزت و قدرت نیست یعنی ذلت و ضعف، اشاره به این دارد. و بعد می‌فرماید که «لا یَتَوَهَّمونَ ربَّهُم بالتَّصویرِ،» سطح معرفت آن فرشتگان این قدر بالاست و شناخت‌شان این‌قدر دقیق است که اساساً با شناخت اکثر ماها قابل جمع نیست آن‌ها پروردگارشان را با توهم و وهم تصویر نمی‌کنند تصویرهای وهمی و متوهمانه از خدا ندارند صفات مخلوق را بر خدا جاری نمی‌کنند «و لا یُجْرونَ عَلیهِ صِفاتِ المَصنوعینَ (المَخلوقینَ)،» امیرالمؤمنین(ع) در نهج‌البلاغه دسته‌بندی فرشته‌ها را صورت می‌گیرد و از این جهت در حوزه فرشته‌شناسی داریم یک مقداری به این روایات رجوع کردیم که روشن بشود اهمیت سجده فرشتگان به احترام انسان و آدم و خلق آدم، و این که خداوند خلافت خاص خودش را در این‌جا به انسان می‌دهد این استعداد را در انسان قرار می‌دهد و همین فرشته‌ها با همه این عظمت‌شان، قدرت خلافت را در این‌جا ندارند. این اهمیت را می‌گوید. دسته چهارمی که حضرت امیر(ع) اشاره کردند اینها پروردگار را با نیروی وهم تصویر نمی‌کنند برخلاف اغلب ما بشرها که تصویرمان از خدا همان‌هایی که اهل عبادات و نماز و دعا هستند اغلب تصویرشان و تصویرمان از خدا اوهام است با توهمات خودمان مخلوط است و با نیروی وهم خدا را تصوّر می‌کنیم و خیلی از صفاتی که در ذهن ما و قلب ما به خدا نسبت می‌دهیم صفات بشری و صفات مخلوقات است که آن‌ها را در مورد خداوند جاری می‌کنیم می‌فرماید این دسته از فرشته‌ها که در عرش الهی هستند دچار این ضعف ماها نیستند خدا را توهم نمی‌کنند صفات بشری را بر خداوند جاری نمی‌کنند خدا را در مکان خاص محدود نمی‌کنند «و لا یَحُدُّونَهُ بالأماکِنِ،» برای خداوند مکان قائل نیستند ببینید همین که تصور می‌کنید خدا عرش دارد، یعنی خدا روی تختی نشسته، مکانی دارد، مکانش در آسمان‌های مادی و آن بالاست، این‌ها در همین روایت دارد نفی می‌شود می‌فرماید که آن‌ها می‌دانند و «و لا یَحُدُّونَهُ بالأماکِنِ،» خدا را محدود به هیچ مکانی نمی‌کنند « و لا یُشیرونَ إلَیهِ بالنَّظائرِ.» اصلاً به خداوند اشاره نمی‌کنند آن‌طوری که به انواع مثال‌ها و نظیرها شبیه کنند و بگویند خداوند مثل آن است. این نشان می‌دهد که تصوری که اغلب ماها از خداوند داریم و تصوری که اغلب ما از فرشته‌ها داریم تصورات نادرستی است. و این قدرت فرشته‌ها، قدرت روحانی است، قدرت فوق‌العاده معنوی و روحانی است و هیچ کس به مقام آن‌ها نمی‌رسد. آن‌ها شایسته حمل عرش الهی هستند و در واقع رسیدن به عالی‌ترین نقطه ممکن در حوزه توحید، و آن‌ها سرمشق انسان‌های صالح بایند باشند آن‌ها هیچ شبیه و نظیری برای خداوند به هیچ وجه قائل نیستند و هیچ محدودیتی درباره ذات خداوند و صفات خداوند قائل نیستند برخلاف ما که وقتی راجع به خداوند می‌اندیشیم و حرف می‌زنیم خیال و قیاس و توهم و گمان، حتی شک و همه چیز دخالت دارد هرچه که به تصور ما در می‌آید مخلوق خود ماست، خداوند برتر از آن است که مخلوق ما باشد خدا خالق ماست هرچه در ذهن ما راجع به خدا می‌آید، خدایی است که ما خلق کردیم نه خدایی که ما را خلق کرده است یعنی معرفت کاذب و ناقص و غلط. خب این یک توضیحی که حداقل 4 دسته از فرشتگان در کار عبادت هستند.

در قرآن به دسته دیگری از فرشتگان هم اشاره شده که این‌ها مأمور عذاب هستند برای تمدن‌ها و امّت‌ها و جوامعی که فساد و ظلم را از حد می‌گذرانند، و اتفاقاتی می‌افتد که برای مادیون این‌ها طبیعی است می‌گویند زلزله شد یک اتفاقات خاصی افتاد و تا آخر هم این مجازات الهی را قبول نمی‌کنند ضمن این که خود امکانات طبیعی و طبیعت همه این‌ها اراده الهی است همه این‌ها توصیف و تفسیر الهی دارد، تفسیر طبیعی در ذیل تفسیر ماوراءالطبیعی قرار می‌گیرد آن‌ها را نفی نمی‌کند. همانطور که عرض کردیم وقتی می‌گویند انسان جانشین خداست معنی‌اش این نیست که انسان جایگزین خداست انسان نیست، رفت و انسان به جای خداست و انسان خدای زمین شد!

در قرآن به یک دسته‌ای از فرشتگان اشاره می‌شود که شاید جزو همین چهار دسته باشند یا نباشند، و این که آن‌ها مأموریت‌هایی که دارند این است که آن جوامع و تمدن‌ها و آن امّت‌هایی که به شدت گند می‌زنند و فساد و ظلم را از حد می‌گذرانند آن‌ها هدف عذاب خاص الهی قرار می‌گیرند و نابود می‌شوند. تمدن‌های بسیار و اقوام بسیاری در طول تاریخ با این که در اوج قدرت و عزت ظاهری و علم و ثروت بودند با یک سرعت عجیبی و غیر عادی متلاشی و نابودند شدند در حالی که باید این‌ها بطور طبیعی محاسبات این‌طور بود که باید مدام گسترش پیدا کنند قوی و قوی‌تر بشوند و حاکم مطلق بشوند اما یک مرتبه از یک جایی به بعد، با این که همه امکانات ظاهری در اختیارشان بوده، نابود می‌شوند حالا به شیوه‌های مختلف، بعضی از عذاب‌های طبیعی و اتفاقات طبیعی که از نظر کافر و مشرک این‌ها اتفاق است و فقط هم توضیح مادی دارد اما از نگاه الهی و توحیدی این‌ها اتفاقی و شانسی نیست توضیح طبیعی دارد اما فقط توضیح طبیعی ندارد و پشت هر توضیح طبیعی یک توضیح ماوراء طبیعی است اصلاً طبیعت بدون ماوراء طبیعه قابل توضیح کامل و علمی نیست توضیحات محدود و ناقص می‌شود از آن کرد. این که بعضی‌ها بین مُلک و ملکوت عالم نمی‌توانند ارتباط درستی در ذهن‌شان برقرار کنند و لذا راجع به اعجاز، وحی، و همه آن‌چه که جنبه غیبی در عالم طبیعت و شهود پیدا می‌کند یا تشکیک می‌کنند یا مسخره و تمسخر می‌کنند یا تحریف و تفسیر به‌رأی می‌کنند برای این که فکر می‌کند هر اتفاقی که در عالم طبیعت و در این دنیا می‌افتد صرفاً توضیح طبیعی دارد لذا می‌گوید ماوراء الطبیعه و توضیح ماوراء الطبیعی یا امکان ندارد یا معنا ندارد و در واقع این‌ها کلاً مجازگویی است می‌گوید این‌ها مجازگویی برای تأثیر گذاری در افکار مخاطب و قداست‌زایی است و الا همه چیز توضیح طبیعی دارد و آن وقت این‌ها توجه ندارند که همین اتفاقات طبیعی همه توضیح ماوراء الطبیعی دارد، طبیعت تکیه داده به ماوراءالطبیعه داده است دارد تدبیر می‌شود و تحت ربوبیت الهی است هم آن اتفاقاتی که شما به آن اتفاق و اتفاقات طبیعی می‌گویید هم آن‌هایی که از آن به معجزه تعبیر می‌شود به وهم، آن‌ها همه فعل خداست همه توضیح و تبیین الهی و الهیاتی دارد، همه توضیح ماوراءالطبیعی دارد منتهی یکسری اتفاقات یکسری پدیده‌های اجتماعی و تاریخی و طبیعی برای ماها تکرار شده آن‌ها را عادی و طبیعی و ممکن می‌دانیم بعضی‌هایش که نه دسترس ما نبوده و خیلی عادی و طبیعی نبوده، آن‌ها را می‌گوییم که اصلاً این‌ها محال است و بنابراین یا محقق نشده یا بیخودی اسم روی آن گذاشتید اسم آن را عذاب الهی گذاشتید این‌ها می‌گویند همان اتفاقی که در مورد قوم لوط و عاد و ثمود آمد طوفان نوح آمد این‌ها ربطی به مسئله عذاب نداشته است و اگر بوده توضیح کاملاً مادی و طبیعی داشته است. در حالی که جواب این‌ها این است که همین اتفاقات طبیعی هم توضیح الهی دارد چه رسد به اتفاقات خاص و غیر طبیعی. همه این‌ها توضیح الهیاتی دارد. و توضیح ماورائی داشتن به معنای لزوماً نفی توضیح طبیعی نیست بلکه توضیح طبیعی مستند به توضیحات ماوراءالطبیعی است به علاوه این که بعضی از پدیده‌ها اصلاً توضیح طبیعی ندارند و صرفاً عوامل غیر عادی هستند مثل م عجزات که ممکن هستند اما طبیعی نیستند این‌ها باید با هم اشتباه گرفته نشود. پس یک دسته از فرشتگانی هم هستند که یک مرتبه یک تمدن و یک امتی را به خاطر این که فساد و گناه و ظلم در آن از حد می‌گذرد خدای متعال از طریق این فرشته‌ها با آن فرشته‌ها از طریق همین پدیده‌های که مادیون آن‌ها را طبیعی می‌دانند آن تمدن را منهدم می‌کنند. به مؤمنین و مجاهدین و مخلصین در این شرایط خاص امداد غیبی می‌رسانند کمک‌هایی می‌کنند پیروزی‌هایی می‌آورند که آن‌ها هم توضیح طبیعی ندارد. همین‌طور فرشتگانی که مدبّرات امر هستند تدبیر امور دارند می‌کنند این عالم طبیعت، این میلیاردها منظومه‌ها، این عالمی که معلوم نیست نهایت دارد یا ندارد نهایت آن کجاست؟ همه این‌ها تحت تدبیر فرشتگان خاصی است به اذن الله. همین‌طور فرشتگانی که ما را از این عالم به عالم بعد منتقل می‌کنند که در رأس آن‌ها فرشته مرگ جناب عزرائیل است و فرشته‌هایی که در خدمت ایشان هستند موجودات و فرشتگانی که موقع مرگ سراغ تک‌تک ما می‌آیند و ما را از این عالم طبیعت و اجسام و بدن وارد یک عالم دیگری و عالم بعد می‌کنند همه این‌ها در زمین فرشتگان الهی هستند که در همین زمین و جوامع بشری فعال هستند و دارند ما را هدایت می‌کنند و هیچی از کنترل خداوند خارج نمی‌شود آن کاری که فرشتگان دارند می‌کنند کار خداست کاری هم که انسان می‌کند کار خداست عرض کردیم این تعبیر خلافت که می‌گویند انسان خلیفه خدا در زمین است یا کلاً خلیفه خداست، معنی خلیفه، جایگزین خدا نیست بلکه جانشین خداست. جانشین هم به معنای جایگزین نیست که خداوند رفته و همه چیز را به ما سپرده و همه چیز در دست ماست! یا خداوند کارهایی را به فرشتگان سپرده و رفته توی عرش خودش و مثلاً روی تختش خوابیده و چرت می‌زند! قرآن می‌فرماید این تخت و عرش به این معنا که شما در ذهن‌تان هست نیست خدا مکان ندارد، قرآن می‌فرماید خداوند نمی‌خوابد، چرت نمی‌زند و «لایَتَّخذ» نه خداوند را خواب و نوم فرا می‌گیرد نه چرت می‌زند و از این قبیل. هر کاری که انسان و فرشته و جن و موجودات نامرئی که ما نمی‌بینیم و هستند می‌کنند همه این‌ها در واقع تحت کنترل مطلق و اراده او تدبیر الهی است.

یک نکته دیگر هم من این‌جا لازم می‌دانم اشاره کنم باز از نکاتی است که خیلی‌ها نمی‌دانند و برداشت‌های غلطی می‌کنند مثل همین روایت، روایاتی ما داریم که پیامبر(ص) فرشته وحی جبرئیل را دید که پایش کجا بود و یک پایش کجا بود و بال‌هایش چه بود، این تعبیر پا، گردن، بال یا تعبیر عرش در مورد خداوند که در قرآن کریم بکار می‌رود و عرش یعنی آیا خدا یک مکان خاصی دارد؟ بعد می‌گوید عرش الهی بر دوش این ملائکة دسته چهارم است یعنی چه؟ یعنی فرشته‌ها ایستادند و یک تختی روی شانه‌هایشان هست و خدا روی تخت نشسته؟ خب طبیعتاً این تعابیر، همه به تصریح خود قرآن کریم و روایات ما، همه این‌ها معانی غیر جسمانی و غیر مادی دارد همان‌طور که وقتی می‌فرماید دست خدا، یدالله، خداوند دست ندارد نباید گفت دست خدا، این به تعبیر و مفهوم قدرت الهی است عاملیت الهی است. وقتی می‌گویند فرشته بال دارد فرشته که مثل ما بدن ندارد که بال داشته باشد این بال فرشته در واقع به کارکرد بال، جناح، و اجنحه و کارکرد بال توجه دارد. وقتی که می‌فرماید این فرشته‌ها پایشان در زمین است و گردن‌شان از آسمان‌ها بالاتر و شانه‌شان زیر تخت الهی و عرش الهی است این اشاره دارد به این که سعه وجودی این فرشته‌ها چقدر است. یعنی فکر نکنید که مخصوصاً فرشته‌های دسته چهارم مثل شما هستند که یک مکان و محدوده خاصی هستید و جاهای دیگر نیستید، خیر، این‌ها سعه وجودی دارند یعنی در عالم زمین و در عالم ماده و طبیعت هستند در آسمان‌ها هستند، در فراتر از آن هم این‌ها سعه وجودی در عالم اله دارند، یا عرش، خب عرش در لغت عرب یعنی چیزی که مسقّف است و سقف دارد عرش می‌گویند لذا به تختی که روی آن می‌نشینند مثلاً تخت حکومت شاهان، تخت پادشاهی به آن هم مجازاً عرش می‌گویند. عرش یعنی تخت پادشاهی، خب یک تعبیر کنایی است ممکن است پادشاهانی یا رئیس جمهورانی در دنیا باشند که تخت ندارند و روی تختی نمی‌نشینند این تخت پادشاهی، این عرش الهی در واقع همان قدرت و حاکمیت خداست مراد آن است یا کرسی که می‌گویند منظور صندلی یا تختی که خدا روی آن بنشیند نیست مثل کرسی و صندلی حاکمیت، این واژه کرسی و عرش در قرآن آمده است. قرآن، حداقل یک بار تعبیر به کرسی کرده است که خداوند نسبت داده است و چندین بار هم تعبیر عرش دارد. خب مفسّرین بحث کردند که این عرش و کرسی یعنی چه؟ اغلب، جز آن‌هایی که گرایشات مجسمه و جسمانی دیدن یعنی همه این‌ها را مادی تصور می‌کنند و می‌گویند در قیامت که خداوند را ملاقات می‌کنید لقاءالله، با همین چشم مادی خداوند را ملاقات می‌کنید بنابراین خداوند یک تجسم مادی خواهد داشت! در حالی که در نگاه قرآنی و تفسیر اهل بیت(ع) چنین چیزی امکان ندارد لقاءالله هست اما لقاء با این چشم مادی و یک موجود مادی نیست کرسی و عرش در واقع کنایه است و معانی کنایی دارد اما این که کنایه از چیست؟ باز این‌جا مفسرین بحث کردند و روایات متعدد است گاهی هم اختلاف نظر شده است «وَسَعَ کُرْسیُّهُ السّماوات و الارض» کرسی خدا که می‌گویند این کرسی همه آسمان‌ها و میلیاردها منظومه‌ها کهکشان‌ها و زمین را همه را فرا گرفته است بعد از امام صادق(ع) می‌پرسند که این کرسی الهی چیست؟ می‌فرماید علم خداوند است. علم همه آسمان‌ها و زمین در دست خدا و در محضر خداست. یا در روایاتی می‌فرماید این یعنی مالکیت و حاکمیت خداوند. یعنی کل زمین و آسمان‌ها بطور مطلق در مِلک و حکومت و قدرت الهی است. در روایت دیگری داریم که انواع صفات خداوند را غیر از این‌جا که ما بحث مالکیت، قدرت و علم را گفتیم به صفات کمالی و جلالی دیگر خدا هم اشاره کردند که این «وَسَعَ کُرْسیُّهُ السّماوات و الارض» یعنی آسمان‌ها و زمین کرسی الهی همه آن‌ها را فرا گرفته، یعنی علم خدا، قدرت خدا و... به این معناست نه این که خداوند روی صندلی نشسته که این صندلی به اندازه کل آسمان‌ها و زمین است. خب این‌ها روشن است بحث می‌کنند که عرش و کرسی واقعاً دو موجود حقیقی هستند بعضی‌ها گفتند یک موجود با دو اسم هستند از دو منظر. به هر صورت وجود. حقیقی دارد. این‌ها یک وجود مجازی و ذهنی ندارد فقط کلمه و لفظ نیست اما این معنا، معنای مستقیم لفظ نیست معنای کنایی دارد به دلایل قطعی عقلی و نقلی. لذا گفته شده که عرش و کرسی هر دویش یک چیز است منتهی یکی از آن‌ها اجمالی راجع به این مضمون بحث می‌کند و یکی تفصیلی بحث می‌کند این نکاتی که عرض کردم توضیحاتی است که مفسّرین مختلف دادند و بحث کردند استدلالاتی دارند که می‌گویند عرش و کرسی هم در این‌جا یک چیز است یکی اجمالی دارد تبیین می‌کند و یکی هم تفصیلی. عرش و کرسی اختلاف‌شان در رتبه است و الا هر دو حقیقت وجودی دارند بلکه هر دو یک حقیقت وجودی دارند ولی این که یک تختی است و خدا این طرف و آن طرف با آن می‌رود نیست. عرش هم مرحلة اعلای عالم هستی است که همه حوادث، همه پدیده‌های این عالم آن‌جا دارد تدبیر می‌شود. آن‌جا هم که می‌گوییم جا نیست یعنی یک مکان خاص یا یک جای خاص مادی نیست آن‌جا یعنی در آن رتبه از عالم حقیقت، تمام حوادث، و آن اسمائی که علت وجود این حوادث می‌شوند آن اسماء که علت وجود این‌ها می‌شوند و این که این اسباب چطوری مرتب و منظم بشوند ردیف بشوند چه چیزی سبب چه باشد و چه سبب چه باشد و کجا نباشد و کجا این یک تغییر خاصی در موقعیت خاص داده شود بنابراین تمام این‌ها به آن مرحله در عرش می‌رسد. آن وقت کرسی را گفتند که یک مرتبه پایین‌تر است و آن مقام ربوبی خداوند است که تمام موجوداتی که در زمین و آسمان هستند به آن رتبه و به آن مقام ربوبی تکیه دادند و به آن ایستادند و روایت متعددی هم در این مواردی که عرض کردیم هست از جمله این‌جا روایت از امام صادق(ع) هست که می‌فرمایند: "عرش" صفات مختلف و زیادی دارد و هرجا قرآن می‌فرماید عرش، صفات آن رتبه از حقیقت عالم و حقیقت اولوهیت عالم است. عرش، به معنای مالکیت و مُلک و پادشاهی خداوند، پادشاه همه هستی و مشیّت خدا و اراده خدا، علم خداست و در واقع این عرش کرسی مثل این که دوتا در نزدیک به هم هستند و برای ورود به عالم باطن هستی و شاید علم عرش از علم کرسی پنهان‌تر و مخفی‌تر باشد. بنابراین در بیرون یک موجودی به نام عرش یا کرسی وجود ندارد که یک جای خاصی باشد یک تختی باشد و یک کرسی باشد نه؛ اگر قرآن می‌فرماید خدای «الرحمان علی العرش اسْتوی» معنی‌اش این نیست که خداوند بر تخت پادشاهی نشست، بلکه یعنی قدرت خدا و علم بر همه هستی احاطه و سلطه دارد این معنی «الرّحمان عَلَی الْعَرشِ اسْتوی» است یعنی خداوند با صفت رحمانیت و رحمت مطلق خود بر همه هستی استیلاء علمی و عملی دارد. «ثُمَّ اسْتوی عَلیَ الْعرش» یا «هُوَ رَبُّ العرش العظیم» تدبیر کل هستی، عرش عظیم یعنی کل مملکت خدا، یعنی کل عالم، همه چیز ربّ آن‌ها و مدبّر آن‌ها خداست همه چیز توسط خداوند دارد تدبیر می‌شود و زمام همه چیز در دست اوست.

روایت دیگری نقل می‌شد که این «یَحْمِلُ عرشَ ربّک فُوقَهُم یومئذٍ ثَمانیه» آیه کریمه در قرآن است که عرش پرودگار تو را هشت فرشته، این‌ها را حمل می‌کنند این یعنی چه؟ این یعنی فرشته‌ها مثل 8تا باربر شانه دادند زیر یک تختی که خداوند روی آن نشسته است؟ نه، قطعاً این نیست خداوند نه تخت دارد نه مکان دارد نه نشست و برخاست دارد نه فرشته‌ها شانه دارند نه راه می‌روند معنی این چیست؟ حضرت امیر(ع) در روایتی فرمودند که معنی این، این است که خداوند این‌جا و آن‌جا همه جا، پایین بالا، در همه حال محیط بر ماست و با ماست. حاملان عرش خدا آن کسانی هستند که خداوند علم خاصش را به آن‌ها داده است این عرشی که می‌فرماید حمل می‌کنند این اشاره به آن است. البته این که این علم فعلی است یا علم ذاتی؟ باز یک بحثی است که الآن موضوع بحث ما نیست ولی در این‌جا یک بحثی می‌شود که "علم فعلی" چیست؟ و آن‌جا حقیقت عرش همان ملکوت است چون مقام عرش یک مقام اجمالی است عرش، باطن غیب عالم است یا در روایت دیگری از اهل بیت(ع) نقل می‌شود که می‌فرمایند عرش خیلی صفات متعددی دارد از جمله مُلک عظیم است، احاطه بر مُلک و پادشاهی عالم است و علم به کیفیت اشیاء که هر چیز دقیقاً؟ چیست اما اگر عرش و کرسی با هم در یک تعبیری بیایند امام صادق(ع) فرمودند آن‌جا معنی عرش و کرسی متفاوت می‌شود. به هر صورت روایت زیاد است که همه نشان می‌دهد که این تعبیر عرش و کرسی و گردن فرشته کجا؟ پاهای فرشته کجا؟ همه این‌ها تشبیه است و معنای محسوس و ظاهری این کلمات مراد نیست. بنابراین این‌جا جمع‌بندی کنیم آ‌نچه که مفسّرین در این باب فرمودند از جمله این است که وقتی می‌گویند عرش الهی به معنای تخت خدا نیست کرسی الهی به این معنی کرسی که ما می‌گوییم صندلی نیست یک مکان خاصی است، یک مرتبه‌ای از وجود و هستی است که تمام صفات خداوند آن‌جا تجلی کرده است، مُلک پادشاهی که بر تخت شاهی می‌نشیند بر کرسی شاهی سلطنت و قدرت می‌نشیند در واقع پادشاه کیست، پادشاه کسی است که مقام صدور حکم است عرش، همان مقام است که احکامی که تفصیل یافته برای همه موجودات هستند در آن مقام و از آن مقام صادر شدند و می‌شوند. یعنی در آن مقام همه موجودات وجوه‌شان و وجودات شریف‌شان بطور تفصیلی همه عندالله در محضر خدا و علم و قدرت خدا حضور دارند. عرش شامل همه عوالم مادی و غیر مادی و مجرد می‌شود بنابراین عرش نمی‌تواند یک موجود مادی باشد چون اگر مادی باشد که نمی‌تواند گستره آن موجودات غیر مادی و مجرد را فرا بگیرد پس عرش و کرسی موجود مادی نیست، حقیقت مادی نیست گرچه عالم ماده و عالم مجرد و غیر ماده همه تحت پوشش اوست، بنابراین تمام موجوداتی که در عالم ماده و عوالم پایین، پایین نه به لحاظ مکانی بلکه به لحاظ رتبه و سطح، به لحاظ قدرت، وجودی، علم است فعلیت همه این موجوداتی که در مراتب پایین هستند در محضر خداوند حضور دارند و برای خداوند با همه وجودشان حضور دارند لذا می‌گویند عرش الهی یک رتبه از مراتب علم خداوند است بعد سؤال می‌کنند پس چرا یک جا می‌فرماید که عرش خدا بر آب است؟ در آیه دیگری از قرآن می‌فرماید «کان عرشُهُ عَلَی الماء» پس آن‌جا به چه معناست اگر این عرش موجود مادی نیست و معنوی است پس یعنی چه که عرش خدا بر آب است؟ این‌جا مفسّرین بحث کردند که عرش، در این موارد معنایش متفاوت می‌شود چون شما قرینه پیدا می‌کنید. در آن موارد چون قرائن قطعی عقلی و نقلی دارید بنابراین سؤال کردند که اگر عرش یک وجود مادی نیست چرا در قرآن می‌فرماید که «کان عرشُهُ عَلَی الماء» عرش الهی بر آب قرار گرفته است؟ آن‌جا عرض کردیم که این‌جا قرینه دارید که وقتی تعبیر به ماء و آب می‌شود این عرش، آن عرش نیست این عرش آن معنا را ندارد در آن‌جا که تا این‌جا بحث کردیم عرش الهی بحث علم الهی و قدرت الهی و فرشتگان است آن‌ها موجودات مادی نیستند بنابراین آن عرش معنای مادی ندارد اما در این آیه که می‌فرماید عرش آن بر آب بود این‌جا معنای دیگری پیدا می‌کند حالا این که چه معنا پیدا می‌کند شما می‌دانید بین مفسّرین این معنای عرش این‌جا و همه جا اختلافاتی شده است. بعضی از مفسّرین می‌گویند ما نمی‌دانیم حقیقت این آیه چیست و چه می‌خواهد بگوید که عرش خدا بر آب است، یعنی چه؟ و نمی‌دانیم این آب چیست؟ همین آب است؟ کجا بوده؟ چطوری بوده؟ چه حالاتی داشته است؟ یعنی چه عرش خدا بر آب قرار داشته و این عرش چه بوده است؟ ممکن است اشاره باشد به آغاز خلقت که مثلاً از جمله نقش آب در حیات و در خلقت، شاید اشاره به آن است، نظریات علمی هم اخیراً دارد این‌ها را مطرح می‌کند ولی به این نظریات هم نمی‌شود اعتماد کرد چون مدام تغییر می‌کنند و مرحوم سید قطب می‌گوید که اوایل نوجوانی ما یک نظریات قطعی را می‌گفتند این‌ها علمی است ولی این آخر کاری، چیزهایی درست خلاف آن‌ها را می‌گویند علمی است و باز بعد از ما یک چیزهای دیگری خواهند گفت که بگویند آن‌ها هم علمی نیست این‌ها علمی است. بنابراین آن‌ها را نمی‌توانیم مبنا قرار بدهیم برای تفسیر و فهم بعضی از آیات قرآنی از این قبیل. البته یک دیدگاه دیگری هم در بین بعضی مفسّرین اهل سنت هست که می‌گویند معنی‌اش روشن است و عرش را هم در آیات دیگر این‌ها حمل بر معنای تخت می‌کنند یعنی معتقند که همان ظاهرش درست است و بیخودی نباید معنی دیگری برایش قائل شد. عرش همان تخت است آب هم همین آب‌های معمولی است منتهی تخت خدا خیلی بزرگ است از همه مخلوقات بزرگ‌تر است چهارتا پایه دارد و هر پایه‌اش شاخه‌هایی دارد و فقط خدا طول و عرض آن را می‌داند. ملائکه برای این که خدمات بکنند بالاخره یک محلی لازم دارند آن‌جاست! خداوند با این تخت عظیم اظهار قدرت کرده و می‌کند. خداوند می‌خواهد بندگانش را از بالا دعوت کند و فراخوان کند از این قبیل. آن‌جا آیینه‌ای دست ملائکه باشد تا بتوانند آدم‌ها را ببینند. این‌جا محل تجلّی و فیض الهی است و از این قبیل. حالا این نگاه، بعضی حرف‌هایشان درست است ولی این که آب و تخت را معنی مادی و جسمانی می‌کنند راجع به این که یعنی چه؟ عرش بر آب قرار گرفته باز انواع و اقسام اختلافات دارند این را ما عرض کردیم این دیدگاه و این بخش را نمی‌توانیم بپذیریم هم به دلیل روایات و هم به دلیل برهانی و عقلی. یک عده از مفسّرین شیعه و سنی هستند که می‌گویند بله عرش حتماً جسمانی و مادی نیست و مراد از عرش همان مُلک الهی است، سلطنت و پادشاهی خداوند و استیلای خدا بر هستی است آب هم به معنای ماده حیات است نه همین آب‌هایی که هست یا هر ماده مایع و روان و مذاب که ماده اولیه کره زمین و سیارات و منظومه‌ها را تشکیل می‌دهد این هم گفتند چون در نظریات هم دارند می‌گویند که شروع این‌ها از انفجارات و دود و بخار و مواد مذاب بود که این شامل آب و شامل آن مواد مذاب هم بشود لذا می‌گویند عرش مادی نیست، یه معنی مظهر سلطنت و قدرت و مالکیت و مُلک خداست و استقرار عرش بر روی یک چیز، یعنی سلطنت خدا بر آن چیز است اما آن آب را مثلاً گفتند این آب معمولی الآن نیست این اشاره به آغاز خلقت دارد.

بعضی دیگر از مفسّرین گفتند این آب به روایتی هم استناد کردند که این آب که عرش خدا بر آب است به معنی علم است. به علم در بعضی از روایات آب گفته شده است. اشاره به علم است، اشاره به عقل قدسی است مثل این که در آیه دیگری می‌فرماید: «... وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ» (حج/ 5)؛ وقتی آب بر زمین نازل می‌کنیم حیات و زندگی و رشد می‌آید و زمین مرده با این آب زنده می‌شود. آن وقت آن‌جا در روایت می‌فرماید این آب، عقل قدسی و معرفت الهی است و این حیات، حیات معنوی و عقلانی است. بنابراین با استناد به آن دسته از روایاتی که به آب، علم گفته می‌شود گفتند شاید در این آیه هم که می‌فرماید عرش الهی بر آب است یعنی عرش الهی همین نسبت آن با علم الهی است و حمل بر آب، به معانی مختلفی قابل تطبیق است شاید اشاره دارد به ماده اولیه موجودات یا به ماده‌ای که انبیاء از آن ماده خلق شدند و از این قبیل. که می‌گوید همه این‌ها متعلق علم خداوند هستند.

یک تعبیری هم ملاصدرا دارد ایشان می‌گوید که مکان و زمان، خودشان مخلوق هستند و جزو بزرگترین مخلوقات الهی هستند و خداوند دارد زمان و مکان را تدبیر می‌کند بنابراین خودِ خداوند زمان و مکان نمی‌تواند داشته باشد. این که می‌گویند خداوند عرش و کرسی دارد فرمود «کانَ عَرْشُهُ عَلَی الماء» می‌خواهد بفرماید که چون زمان را با عرش تدبیر می‌کند می‌فرماید عرش بر ماء است همان طور که جریان آب مرور دارد زمان مثل آب در جریان است. و مکان را می‌گوید مرتبط با کرسی است خداوند مکان را با کرسی جعل فرمود «وسعَ کرسیُهُ السماوات» چون سماوات مکانش عالی‌ترین و وسیع‌ترین مکان‌هاست. این تعبیری است که ملاصدرا می‌کند که آب را به زمان خلقت و کرسی را به مکان عالی و آب را به زمان ارجاع می‌دهد.

نکته دیگر این که باز گفته‌اند - دوباره تأکید می‌کنیم – چون فرشته جسم ندارد بعضی‌هایشان تجرّد عقلی دارند و اصلاً ماده ندارند، شکل، رنگ ندارند. بعضی از فرشتگان که مادی نیستند اما موجود مثالی‌اند غیر از عقلی، ولی در هر حال خودِ فرشته چون مادی نیست زمان و مکان ندارد زمان و مکان، حرکت از قوه به فعل ندارد. این‌طوری نیست که فرشته یک چیزی می‌تواند باشد که نیست، ولی بعد کم‌کم می‌شود. یک جایی باید باشد که نیست ولی بعد کم‌کم می‌آید. چرا خداوند راجع به فرشتگان و ملائک، آیات متعددی نازل کرده است این نشان می‌دهد که لازم است انسان فرشته‌ها را بداند و بشناسد و سرنوشت انسان با شناخت فرشتگان ارتباط دارد. این‌طوری نیست که حالا یک موجوداتی هستند این‌ها هم هستند! خیلی چیزها هستند ما بدانیم یا ندانیم ربطی به ما ندارد. قرآن در ده‌ها آیه به فرشتگان اشاره کرده است و این نشان می‌دهد که آگاهی انسان از این فرشتگان و کارکردشان و فلسفه وجودی‌شان این آگاهی لازم بوده است همانطور که آگاهی فرشتگان از خلقت انسان در زمین لازم بوده و خداوند به همین دلیل با فرشتگان در میان می‌گذارد و به آن‌ها آگاهی می‌دهد آگاهی فرشته از انسان لازم بوده است و آگاهی انسان هم از فرشته لازم است و ده‌ها آیه نازل شده است که موجوداتی به نام فرشتگان هستند و وظایفی دارند، حالاتی دارند و قرآن کریم از یک فرشته، از دو فرشته، از فرشتگان در آیات متعددی حرف زده است و این که این‌ها موجودات غیبی و نامرئی هستند مادی نیستند و این‌ که احوال و اوصافت این‌ها را بخواهید بشناسید فقط با آیات قرآن، آیات الهی و روایات قطعی پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) می‌شود فهمید ما استدلال عقلی قطعی راجع به جزئیات وظایف فرشتگان نداریم و نمی‌توانیم داشته باشیم. اصل آن کاملاً معقول است و می‌توانیم اثبات و استدلال عقلی بر وجود فرشتگان کرد. اما این که این‌ها چند دسته هستند؟ چه کسانی هستند و چه کارهایی می‌کنند؟ چه اوصافی دارند؟ این‌ها را با آیه و احادیث قطعی می‌شود فهمید و مجموعاً از آیات و روایات این‌طوری فهمیده می‌شود که وظایف متنوعی بر عهده این‌هاست از تدبیر امور جهان، از قبض روح که ما را موجودات عالم این‌جا را وارد عوالم بعد بکنند. این که مراقب اعمال ما هستند و ثبت می‌کنند. این که محافظ ما از خطرات هستند تا وقتی که اجل ما برسد. این که اقوام و تمدن‌های سرکش را مجازات کنند و گاهی نابود کنند و از این قبیل. این را هم باز بعضی استبعاد می‌کنند که این‌ها یعنی چه؟ اگر هم بوده نابودی اقوام فاسد و مفسد خاص برای قدیم‌ها بوده، یا اصلاً معلوم نیست بوده یا نبوده، چه بوده؟ حوادث طبیعی بوده یا نه؟ راجع به طبیعی بودن و غیر طبیعی بودن آن توضیح دادیم، راجع به این که این اتفاق مخصوص گذشته بوده نه الآن، این هم اشاره‌ای کردیم من نمی‌خواهم الآن وارد جزئیات بحث‌ها بشوم ولی شما در همین دوره‌ای که خود ما پیش چشم‌مان دیدیم که ابرقدرت‌ها و تمدن‌های بزرگی که بیش از نصف جهان در اختیارشان بود نابود شدند و اصلاً الآن نیستند. نسل جوان ما یک چیزی از شوروی می‌شنود، شوروی و امپراطوری کمونیستی و سوسیالیستی نصف کره زمین در کنترل او بود، بزرگترین ارتش جهان را این‌ها داشتند و فضانورد به فضا می‌فرستادند و خیلی هم سریع صنعتی شدند و قوی شدند و سمپات‌های بسیار هم در نیمکره غربی که در کنترل‌شان نبود داشتند، نفوذ داشتند، خب این‌ها یک مرتبه از بین رفتند و فروپاشیدند. در فقر و نکتب و تجزیه و گرفتاری و افتادند. همین انگلیس و فرانسه در قرن 19 ابرقدرت‌های جهان بودند فرعون آن عصر بودند، و انگلیس و فرانسه و روسیه، کل کره زمین را بین خودشان تقسیم کرده بودند. الآن انگلیس و فرانسه قدرت‌های درجه دو شدند و از جهاتی درجه سه شدند و مدام از آمریکا آویزان می‌شوند. خودِ آمریکا، آمریکای 40- 50 سال پیش کجا؟ این آمریکا کجا؟ فروپاشی اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی، فروپاشی دموکراسی، فروپاشی نیروهای نظامی و ارتش آن، این‌ها که آن‌ها نیستند. خب این‌ها را هم بعضی‌ها حمل بر مسائل طبیعی می‌کنند. اما از آن طرف یک کسی اگر یک جور دیگری نگاه کند و توضیحات طبیعی را دادیم، و توضیحات ماوراء الطبیعی هم پشت این توضیحات در نظر بگیرید. من نمی‌خواهم بگویم که این همه زلزله و سیل و گرفتاری‌هایی که در آمریکا پیش می‌آید یا این که در یک سال گذشته بالاترین تلفات کرونا را همین آمریکا و انگلیس دارند می‌دهند هنوز نمی‌توانند کنترل بکنند ضربات اقتصادی که به این‌ها وارد شد که خودشان می‌گویند وضع اقتصاد و نظامی‌شان به دوران جنگ جهانی اول و دوم برگشته است. همه این‌ها را شما می‌دانید جزو همین پروژه عذاب الهی هم در نظر بگیرید.



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha