بسمالله الرحمن الرحیم
ماه رمضان یعنی ماه امیرالمؤمنین(ع) شهید رمضان است و این جلسه را در حالی که به استقبال ایام شهادت ایشان داریم میرویم بحث امامت و اهل بیت(ع) را انشاءالله آغاز میکنیم البته یک مقدمهای در این گفته باید بشود که اتفاقات پس از پیامبر(ص) یک مقداری روشنتر باشد که چرا اتفاق افتاد؟ آیا مردم پس از پیامبر(ص) خیلی صریح و علنی و عمدی و با توجه به همه لوازم تصمیمهایی که میگیرند و گرفتند رؤسای قبایل، انصار، مهاجرین، با توجه به همه این مباحث اتفاق افتاد یا نه؟ چه کسانی غافل بودند چه کسانی اغفال شدند؟ چه کسانی بدون غفلت یا اغفال تصمیمشان را گرفته بودند و چه اتفاقی افتاد که مردمی که در روایات نقل شده مردمی که وقتی پیامبر(ص) وضو میگرفت قطره آبی که از صورت و دست پیامبر(ص) میچکید روی هوا میبردند اینقدر عشق به پیامبر(ص) داشتند آیا منظور پیامبر(ص) را از آن همه و به تکرار نام علی(ع) و اهل بیت(ع) را بردن نفهمیدند؟ یا فکر کردند ایشان چیز دیگری میگوید و سوء تفاهمی شده یا نه، فهمیدند اما به چند دلیل و به چند علت، هم دلیل هم علت، دلیل غیر از علت است، دلیل یعنی آنچه که در ذهنها میگذرد علت آن چیزی است که در بیرون از ذهن وجود دارد. مثلاً این که الآن شما گرسنهاید و روزه دارید، این گرسنگی شما یک دلیل و یک علت دارد، علت آن غذا نخوردن است دلیل آن روزه بودن شماست و این دوتا یکی نیست. کسانی بر طبق علت عمل میکنند یعنی استدلالی برای کارها و حرفهایشان ندارند از آنها توضیح بخواهید که چرا این کار را کردی یا نکردی؟ یا چرا این را گفتی یا نگفتی هیچ توضیحی ندارند ممکن است چیزی هم ببافند ولی دلیل واقعی و استدلالی نیست، اما علت دارد مثلاً جاهطلبی، حسادت، قدرتپرستی، کینههای قبیلهای و از این قبیل. یک مقدمه عرض کنم این یک نکته که اتفاقاتی که بعد از پیامبر(ص) افتاد بسیاری از آنها دلیل نداشت علت داشت. چون یا باید بگویید که پیامبر اکرم(ص) درست نتوانستند منظورشان را منتقل کنند بارها و بارها که از علی(ع) گفتند و به شأن نزول آیات در مورد علی(ع) اشاره کردند حتی در غدیر به صراحت آن بالا رفتند و تمام منابع میگویند که پیامبر(ص) طوری دست علی(ع) را بالا برد که سفیدی زیر بغل هردویشان را همه دیدند بعد نگفت علی، بلکه گفت هذا علیٌ، این آدم، منظورم از علی این است راجع به علی دیگری صحبت نمیکنم، علی اسم، راجع به صفت علی نمیگویم که فردا بگویید منظورش علی نبود، نه علی را بالا آوردم و دستش را بالا گرفتم این را میگویم. باز با این که ولایت ایشان را به صراحت اعلام میکنند بگوییم اکثر افکار عمومی نفهمیدند و آمدند تبریک به امیرالمؤمنین(ع) تبریک گفتند حتی به عنوان امیرالمؤمنین(ع) خیلیها آمدند با ایشان بیعت کردند. بگوییم اکثراً اصلاً نفهمیدند قضیه چه بوده؟ پیامبر(ص) درست منتقل نکردند؟ یا نه، منتقل کردند اکثر اینها هم فهمیدند ولی چرا بلافاصله بعد از رحلت پیامبر(ص) این اتفاقات میافتد؟ شاید باید بیشتر دنبال علت گشت نه دلیل. ببینید مثلاً یک مثال عینیتر بزنم. زمان شاه خیلی از مردم اصلاً اطلاع و تحلیل سیاسی نداشتند یعنی دلیلی برای مبارزه با شاه نداشتند فکر میکردند که همینجوری درست است باید با همان ذلت ادامه داد. استعمار چیست؟ استبداد چیست؟ خیلیها این حرفها سرشان نمیشد اینها دلیلی برای مبارزه نداشتند. اما یک عده بودند که کاملاً مسائل را میفهمیدند که اینها ظالماند، فاسدند باید با اینها درگیر شد و مبارزه کرد ولی مبارزه نمیکردند برای اینها دلیل وجود داشت اما ترک مبارزهشان علت داشت، مثلاً ترس، مثلاً راحتطلبی، میفهمیدند که وظیفه این است ولی خلاف آن را انجام میدادند حالا شما مثلاً این ملتهایی که اکثراً خیلی وقتها اینطوری هستند و به یک رژیم فاسد تن میدهند راجع به اینها چه میگویید که نگاه میکنند و اقدام نمیکنند، به اینها چه میگویید؟ میگویید فاسق؟ میگویید منافق؟ میگویید جاهل؟ به بخشی میشود این صفات را نسبت داد درست یا غلط، بعضیها واقعاً منافق هستند بعضیها نه منافق نیستند جاهل هستند، بعضیها منافق و جاهل هم نیستند ترسو هستند، بعضیها دستشان توی کاسه است آلوده هستند میفهمد باطل است ولی میگوید خب ما داریم میخوریم.
این قضیه را توجه کنید این که بعضی از روایات از اهل بیت(ع) داریم که بعضیها بعد از پیامبر(ص) مرتد شدند الا سه نفر! که بعضی جاها سه نفر، بعضی جاها کمتر یا بیشتر میگویند همین چند نفر را اسم میبرند مثل مقداد و سلمان و ابوذر و عمار. بعضی از روایات میگویند به اندازه کافی محکم نبودند ولی در مسیر حق بودند یا در بعضی از روایات میگوید که پس از پیامبر(ص) چند نفر شیعه بودند؟ میگویند سلمان بود و ابوذر بود و...، کل شیعه را میگویند این چند نفر بودند! دقت کنید آن نفاق و این ایمان که گفته میشود اینها به مفهوم کلامی نیست مفهوم آن این نیست که بعد از پیامبر(ص) ضروریات اسلام را انکار کردند یعنی یک مرتبه گفتند نخیر ایشان پیامبر(ص) نبوده! اصلاً قرآن کلام خدا نیست! قیامتی نیست! اینها را نگفتند. کفر کلامی این است که شما توحید را نبوت را معاد را انکار کنید ولی حتی انکار امامت کفر فقهی نیست و الا شما باید مسلمانها را کافر بدانید که نمیدانید. استضعاف فکری است فریبخوردگی هست و مباحث دیگری هست ضعف عقل و ضعف نفس است ولی این که اینها کافر هستند این تکفیر فقهی نیست که بگوییم معنیاش این است که شیعه معتقد است که کل امت اسلام اصحاب و غیر اصحاب همه بعد از پیامبر(ص) به خاطر انحراف در مسئله حاکمیت همه مرتد فقهی شدهاند یعنی زیر اساس توحید یا نبوت یا معاد زدهاند! از نظر شیعه کسی که به امامت و عدل معتقد نباشد شیعه نیست ولی نمیتوانیم بگوییم به لحاظ کلامی و فقهی مسلمان نیست البته اگر به لحاظ کلامی به محتوا کار داشته باشید بله، ولی به لحاظ فقهی تکفیر کنید نه. ضمن این که شیعه معتقد است که عدل و امامت دو اصل جدا نیست اینطور نیست که بگوییم اصل سه اصل دارد اصول دین سه تاست، شیعه 5تا دارد دوتا اضافه کرده! این عدل و امامت مقتضا و جزو ملزومات قطعی همان دوتا از آن سه اصل است یعنی توحید و نبوت. چون بعضیها توحید را منهای عدل در جهان اسلام تفسیر کردند شیعه گفت عدل از توحید قابل تفکیک نیست. هم عدل تکوینی و کیهانی و هم عدل تشریعی، عدالت در قوانین الهی. هم این که نظام عالم عادلانه بنا و طراحی شده است و هم این که روابط بین انسانها عادلانه طراحی و تشریع شده است. این از توحید قابل تفکیک نیست بعضیها هم آمدند نبوت را طوری تفسیر کردند که بعد از پیامبر امامت دینی حاکمیت دین، رابطهاش قطع شود و بگویند اینجا آخر خط است و با پیامبر(ص) تامام شد. یعنی نبوت را منهای اهل بیت(ع) و عترت تفسیر کردند. لذا شیعه آمد روی امامت تأکید کرد ولی در واقع امامت جزو ملزومات نبوت است چون امامت انبیاء و امامت پیامبر بود که به اهل بیت(ع) پیامبر رسید. رسالتشان که به کسی نرسید. شیعه که نمیگوید ائمه بعد از پیامبر(ص) پیامبران بعدی هستند و نبوت ادامه پیدا کرد. نبوت به معنای خاص تشریعی یعنی رسالت و این که وحی تشریعی از طرف خداوند بیاید تمام شد هرکس معتقد باشد پس از پیامبر، پیامبری و پس از قرآن کتابی الهی و آسمانی است از نظر شیعه اصلاً مسلمان نیست. لذا این عدل برای تفسیرهای غلطی بود که از توحید شد برای مبارزه با آن تفسیرهای غلط. برای امامت هم مبارزه با تفسیرهای نادرستی که از نبوت شد که گفتند خیلی خب پیامبر فقط پیام خدا را رساند کار دیگری نداشت بعد دیگر ما هستیم و قرآن و خودمان هر برداشتی کردیم اجرای آن و حکومت هم مستقیم ربطی به خدا و پیامبر ندارد که آنها کسی را تعیین کرده باشند پس این روشن باشد که شیعه نمیگوید اسلام سه اصل دارد ولی تشیع 5تا، دوتا اضافی کردیم اگر یک چیزی اضافه کنی که بدعتگزاری، مگر حق دارید اضافه کنی؟ عدل منضم به توحید است و امامت منضم به نبوت است. در واقع اصول دین همان سهتاست که سهتای اصول دین و دوتا هم اصول مذهب، اینها تأکید شیعه است برای این که مواظب باشید آنها را غلط معنا نکنیم تفسیرهای غلطی که شد و متأسفانه بر جهان اسلام هم خیلی مسلط شد. نکته دوم این است که برای این که بفهمیم چه شد؟ کسانی استدلالهای نادرست کردند مثلاً گفتند که پیامبر اصلاً این حرفها را نگفتند نه در غدیر و نه در غیر غدیر، البته در منابع شیعه و سنی این جزو قطعیات و متواترات است کسی نمیتواند این را انکار کند اما وهابیها شروع کردند حتی اصل آن را انکار میکنند ولی اهل سنت قبول دارند منتهی به مفهوم محبت و موالات قلبی تفسیر میکنند نه به مفهوم زعامت و حکومت و ولایت سیاسی، میگویند بله حتماً پیامبر(ص) این را فرمودند و از این جزو واجبات ماست، اهل سنت میگویند هرکس به اهل بیت(ع) اهانت کند مسلمان نیست کسی فحش بدهد و به اهل بیت(ع) اهانت کند. هرکس حبّ اهل بیت ندارد مسلمان نیست خب این روایات زیادی در منابع برادران اهل سنت ما در این باب داریم که حبّ اهل بیت(ع) پیامبر جزو ایمان است. حالا باز این که اهل بیت(ع) چه کسانی هستند؟ چند نفرند؟ باز اختلافاتی شده است اما این که این 5 تن آل عبا قدر متقن اهل بیت(ع) هستند همه قبول دارند حالا بعضیها میگویند کسان دیگر هم جزو اهل بیت(ع) هستند بعضیها میگویند مصداق اهل بیت به معنای خاص نیستند، اما اهل بیت به معنای عام هستند. چنان که وقتی ما میگوییم اهل بیت(ع) همه فرزندان علی و فاطمه را که نمیگوییم اهل بیتی که ولایتشان را واجب میدانیم و معصوم هستند ما اینها را اهل بیت به معنای خاص میدانیم اهل بیت به مفهوم عام خیلی از اولاد و بستگان و فرزندان باواسطه و بیواسطه اهل بیت بودند که ما به اینها احترام میگذاریم فرزندان پیامبر و اهل بیت، احترامشان واجب است و وارد یک جایی میشویم اگر سیدی یا سادات است او مقدم جلو برود اگر عالم هست به طریق اولی اول عالم برود بعد اگر سید و سادات هستند بعد بقیه بروند اگر سید هم نیست پیرمرد هستند پیرزن است سنش بالاست اول او برود این احترام به حقوق بزرگتر است اگر کسی معلم است احترام بگذارند که اول او برود اینها احتراماتی است که همهاش احترام به ارزشهای انسانی است فایدهاش هم به خود مردم برمیگردد جامعهای که به علم و بزرگی احترام میگذارد این جامعه خودش بزرگ و عالِم میشود تا جامعهای که این چیزها اصلاً برایش اهمیتی ندارد.
پس اینهایی که استدلال میکنند ولو استدلال غلط، فرض کنیم از نظر اعتقاد سالم هستند ولی مشکل استدلالی دارند تا یک جایی هم میشود با اینها گفتگو کرد از یک جا به بعد چون آن روایات خودشان را قبول دارند ما روایات و منابع خودمان را، از آنجا به بعد توافق قطعی نمیشود کرد باید مدارا کنیم. اتفاقاً من اینهایی را که سعی میکنند استدلال کنند برای این که امیرالمؤمنین(ع) و اهل بیت(ع) از طرف خدا و رسول برای زعامت سیاسی تعیین نشدند بلکه فقط برای محبت بوده و ما باید محبت داشته باشیم و احترام بگذاریم من اتفاقاً به اینجور افراد احترام میگذارم. برای این که او فکر میکند بر این مسئله دلیلی دارد ما اینها را حق نداریم تکفیر کنیم یا دشمن اهل بیت بدانیم تهش میرسد به روایاتی که در منابع او آمده است. آن روایات را ما نمیپذیریم ولی او پذیرفته است در ذهن او این است که واقعاً پیامبر این را گفته نه آن را. اهل سنت هستند که محب اهل بیت هستند و واقعاً اگر در منابع خودشان به آنها اثبات کنیم که مسئله فراتر از محبت است میپذیرند من اینطور افراد را دیدم. با آنها بیشتر مشکل داریم که حتی الآن دارند منابع و کتب اهل سنت را دستکاری میکنند! بدانید آل سعود در این 40 - 50 سال اخیر این کار را کردند حتی کتب حدیث سنی را دستکاری میکنند چاپ جدید که میزنند بعضی از روایات را حذف میکنند و من اولین بار این را از یک روحانی و عالم سنی شنیدم چون اگر یک کسی از دوستان خودمان میگفت میگفتم از کجا معلوم تحقیق درست کرده شاید درست بررسی نکرده یا ممکن است عنادی چیزی دارد یا عالم سنی که در خود دانشگاه مدینه درس خوانده، و آدم معمّر و مسن و محترمی هم هست و اصلاً شیعه را قبول ندارد یعنی با شیعه اختلاف دارد ایشان گفت با شیعه مشکل دارم ولی اینها دارند کتابها و منابع خود سنیها و منابع ما را دارند دستکاری میکنند دارند سانسور میکنند و گفتم من چاپ کتابهایی را دارم که بچه بودم آن کتابها در خانه ما بود چاپی که الآن اینها میکنند (ناشران وهابی) این را هم دارم گفت بیا به شما نشان بدهم که از هر فصلی چندتا روایت را حذف کردند. اینها مشکل است. اینها دلیل ندارند اینها حتی دلایلی هم که هست میخواهند دلایل را حذف کنند سانسور کنند و ندیده بگیرند این علت دارد این مرض است. اینها مریض هستند جاسوس سروریسهای جاسوسی هستند صهیونیست وهابیاند اینها با اصل اسلام با خدا و پیامبر مشکل دارند این همان تفکری است که حتی توی روی خود پیامبر میایستد و به پیامبر تهمت میزند و خودش را مسلمان هم میداند. به دستور پیامبر اعتراض میکند و خودش را هم مسلمان میداند! حالا بروید در اسناد شیعه و سنی در صدر اسلام ببینید چه کسانی این کارها را کردهاند؟ تا جایی که یک کسی بگوید به نظر من این است به پیامبر(ص) بگوید شما این را فرمودید من این را میگویم. اصلاً سر قضیه غدیر که میدانید تا پیامبر(ص) گفتند علی، بعضیها هلهله کردند و گفتند بهتر از این علی نیست، توقع ما همه علی بود. بعضیها آمدند به پیامبر(ص) گفتند که ببخشید از طرف خدا بود یا از طرف خودتان؟ دستور خدا این است که علی باشد؟ بله علی را همه قبول داریم علی خیلی خوب هست همه قبولش داریم اما این که شما دارید معرفی میکنید این را خدا گفته یا خود شما تشخیص دادید؟ پیامبر(ص) فرمودند هردویش «مِن الله و رسوله» خدا فرمان داد که علی را معرفی کنم و اگر این فرمان الهی هم نبود من کسی را غیر از علی شایستهتر بین شما نمیشناختم. من هم دارم نظر خدا را ابلاغ میکنم و هم نظر خودم را دارم میگویم اتفاقاً غدیر ملاک و یک مصداقی از وحدت میتواند باشد چون در غدیر چندتا حرف گفته شده است این که علی عالمترین و عادلترین شماست این را تقریباً همه اصحاب قبول داشتند روایاتی در این باب در روایات اهل سنت وجود دارد که بزرگان اصحاب پیامبر که کاملاً مورد احترام برادران اهل سنت هستند تصریح کردند که علی از همه ما عالمتر است و از همه شایستهتر است سر مسئله ولایت سیاسی راه دیگری را رفتند از همهشان در روایات و منابع اهل سنت نقل است که علی از همه ما عالمتر بود، از همه ما قرآنشناستر بود، شجاعت او، آگاهی او، زهد علی، و... خب این اعترافات از همه اصحاب بود حتی از کسانی که با ایشان اصطکاک پیدا کردند. ولی بعداً گفتند که پیامبر(ص) منظورشان این بود که علی را دوست داشته باشیم ما هم دوست داریم! نگفت که حکومت و ولایت را به شما بدهیم! خب حالا چندتا سوال:
یک) فرض کنیم پیامبر(ص) امیرالمؤمنین(ع) را به ولایت سیاسی در غدیر نصب نکرده و گفته احترام این را نگه دارید. من بین همه امّت یک نفر را دستش را میگیرم بلند میکنم و میگویم دوست او دوست من است و دشمن او دشمن من است یعنی دوست خدا و دشمن خداست. من یک نفر را از بین همه شما به این عنوان مطرح کردم حالا سؤال؟ آیا با علی دوستی شد زعامت و ولایت سیاسی؟ خلافت علی نه، بعدها. پیامبر(ص) نگفته علی بعد از من خلیفه باشد نه در غدیر نه در جای دیگر. پیامبر در آخرین سفر حج، یعنی بزرگترین تجمع امت اسلام و آخرین باری که همدیگر را میبینند پیامبر(ص) فرمود دیگر من را نخواهید دید و من آماده رفتن هستم و این پیام خدا به شماست و این آخرین توصیه رسول خدا به شماست. آقا این پیام چیست؟ هیچی، مراقب علی باشید و او را دوست داشته باشید. علیه علی صفبندی نکنید، به علی اهانت نکنید، به علی ستم نکنید، سخنان علی را بشنوید، اینها را گفت. اینها را که شیعه و سنی هر دو قبول دارند. یکی از نقاط وحدت همه مذاهب اسلامی در مسئله غدیر این است که عشق علی و محبت علی(ع) پشت علی ایستادن و کنار علی بودن و خط علی را رفتن، اسلامی که علی معرفی میکند قرآنی که علی تفسیر میکند، او معیار است این را شیعه و سنی هر دویش برایش به تواتر روایت دارند سر این که اختلاف نیست پس مرجعیت علمی و مرجعیت معنوی یعنی ولایت معنوی و ولایت علمی علی(ع) که اجتماع مسلمین است. این یک نکته وحدت در غدیر است و سؤال این است که آیا پس از پیامبر(ص) توصیه پیامبر(ص) در همین حد رعایت شد؟ این که پیامبر فرمود: «حسنٌ مِنّی و أنا مِن حسن و حسینٌ مِنّی و أنا مِن حسین» اینهایی که میگویم متواتر در منابع برادران اهل سنت هست و به همین دلیل هم اهل سنت حسن و حسین و علی و فاطمه را دوست دارند و در روایات آنهاست که پیامبر(ص) فرمود نخستین کسانی که بعد از من به بهشت میآیند علی و فاطمه حسن و حسین هستند و پس از آنها سایر امّت. در روایات شیعه و سنی هست و لذا متدینین اهل سنت حب آنها را حبّ خدا و پیامبر(ص) میدانند. ولایت اهل بیت را دارند، هم سنیهایی که صوفی هستند و گرایشها و طریفتهای اهل تصوف هستند که صحبت از دهها میلیون و شاید 200- 300 میلیون یا بیشتر از برادران اهل سنت از آفریقا تا بالکان تا شرق آسیا جزو طریقتهای تصوف هستند که اساساً همه طریقتهای صوفی و سنی هم همهشان سرمنشأشان به علی برمیگردد. هرجا که اسلام رفته، 10- 20 سال است دارند وهابیت را گسترش میدهند با سرویسهای جاسوسی غرب و دلارهای نفتی و رسانهها، و الا تمام کشورهای اسلامی اهل سنت، همه ولایتی و محب اهل بیت هستند، اهل زیارت، اهل توسل، اهل شفاعت، اهل دعا و همهشان اغلب جز طریقتهای تصوف هستند که تمام صوفیان و اهل معنا و اهل ذکر سنی، سرسلسله همهشان علی است جز یک طریقت. که آن طریقت هم به علی و ابوبکر به هر دو میرسد. بنابراین اغلب سنیها در جهان، هرجا میروید از مالزی و اندونزی تا بوسنی تا بالکان در غرب اروپا تا آفریقا، بزرگان و علمایشان اغلب اقطاب هستند، و گرایشات صوفی و معنوی دارند و همهشان عاشق اهل بیت و من بین این بزرگان صوفیها در حلقه ذکر سماءشان دیدم، رفته بودم اروپا در بالکان، دیدم آن رئیسشان تیپش اروپایی و چشم سبز و مو زرد، کاملاً اروپایی است، مذهب سنی حنفی است در جلسه حلقه ذکر، دعای فرج برای امام زمان میخوانند همین دعای فرج ما را میخواندند و همه جا صحبت از علی و فاطمه و حسن و حسین بود کاملاً سنی هم بود. بعد مجاهد هم بود زمان جنگ بوسنی با صربها میجنگیدند بعد به امام(ره) چه عنایتی داشتند میگفتند ما امام را نه به دلیل سیاسی بلکه ما امام(ره) را جزو اقطاب سیاسی میدانیم. – خیلی جالب بود – میگفت امام خمینی از نظر ما یک قطب و مولای ماست و از قبل بزرگان ما وعده دادند بودند که در این هزاره و در این قرن یک کسی از شرق میآید که ولایت را زنده میکند این را من کجا شنیدم؟ در بالکان، قلب اروپا. اهل سنت چه آنهایی که گرایشات فقهی و مذاهب فقهی بیشتر دارند و با تصوف و صوفیها مشکل دارند هم آنها برای علی... چون علی خلیفه چهارم که هست. علی جزو چهار خلیفه راشدین است هم اینها به علیبنابیطالب(ع) به طور خاص، از همین تیپهایی که صوفی مسلک نیستند از هر کدام اینها سؤال میکردیم میگفتند بزرگترین مفسّر قرآن علی است. بعضیهایشان میگفتند افضل اصحاب علی است بعضیهایشان میگفتند جزو 3 – 4نفری است که برترین اصحاب پیامبر، 3- 4 نفر هستند که یکی از آنها علی است. هیچ سنیای نیست که منزلت علی و اهل بیت را منکر باشد. تازه همین وهابیها هم همهشان اینطوری نیستند یک عدهایشان ناصبی هستند همه وهابیها ناصبی نیستند حتی این خبیثی که رئیس داعش است و برادرش هم جزو سربازان صدام بود که در جنگ 8 ساله کشته شده است حتی نسبنامه اینها را منتشر کرد میگوید من سید هستم! نسبنامهاش را منتشر کرده و گفته نسل من فلانی و فلانی هستند منتهی ته نسل من به اهل بیت میرسد منتهی از طریق جعفر کذّاب! - جدی میگویم او که نمیگوید کذّاب – من نسبنامهاش را در اینترنت دیدم میگوید فرزند فلانی و فلانی بعد میگوید ابن جعفربنهادی و از امام هادی به بعد کل ائمه ماست! امام هادی(ع)، امام جواد(ع)، همینطور میگوید من از فرزند اهل بیت هستم. حتی در اعلامیهشان هم فقط نمیگویند صلالله عَلی پیامبر، بلکه میگویند صلّ الله عَلی رسولالله و اهل بیتی! حتی اینها هم میخواهند بگویند این داعش وهابی جنایتکار هم که آمدند امّت اسلام را که درگیر با استکبار و استبداد و صهیونیزم بود درگیر جنگ داخلی کردند و از دو طرف بچههای مسلمان را به کشتن دادند پشت پردهشان سرویسهای جاسوسی و رژیمهای فاسد منطقه است برای تبدیل نهضت بیداری اسلامی به جنگ داخلی و مذهبی، جنگ عرب و عجم، جنگ شیعه و سنی، در حالی که اینها سنی نبودند اینها وهابی بودند و چون در همین 10- 20 سال ارتش وهابی درست کردند و اتفاقاً از فرصتهایی استفاده کردند که انقلاب اسلامی ایجاد کرده بود. یعنی انقلاب امام(ره) انقلاب ما موج روح جهادی و سیاسی و عدالتخواهی را در جهان اسلام و کشورهای شیعه و سنی بیدار کرد و یک موج عظیمی از جوانان مسلمان، اقبال به سمت ایران کردند و حتی بعضیهایشان شیعه اهل بیت شدند بعد اینها شروع کردند گفتند که باید یک چهرهسازی بکنیم که جوانان ما همه دارند به خاطر روح انقلابیگری و روشنفکری و جهاد و عزت و آزادی همه دارند به سمت ایران میروند یا شیعه میشوند یا اگر شیعه نمیشوند سنیهایی هستند که با انقلاب اسلامی و با امام(ره) کاملاً همزادپنداری میکنند که من خیلی از اینها را دیدم. من جوانان سنی در کشورهای مختلفی دیدم که وقتی امام از دنیا رفت زار زار گریه میکردند جوان دانشگاهی سنی دیدم در همین کانادا و آمریکا که در دیوار خانهاش عکس سیدقطب و عکس امام(ره) بود، ولی اینها آمدند یک الگوی بدلی ساختند همین تیپهای القاعده و بخصوص داعش، حالا صد رحمت به القاعده، اقلاً القاعده با آمریکا هم درگیر شد وحتی من شنیدم این بنلادن گفته بودند با این که ما شیعه و ایران مشکل داریم ولی اینها دشمن اصلی ما نیستند دشمن اصلی ما آمریکاست اول اینها را بزنیم بعد اگر وقت شد میآییم با اینها میجنگیم! یعنی بنلادن و القاعده هم رهبران اصلیشان با این که انحراف داشتند و مدتها در خدمت آمریکا بودند و نفهمیدند بعد که فهمیدند با آمریکا درگیر شدند ولی این داعش این ورژن قلابی یک جریان جهادی وهابی ساختند که فقط یک دشمن دارد و آن مسلمین است! فقط یک وظیفه دارد و آن تخریب کشورهای اسلامی است! یک خط قرمز دارد حمله به آمریکا و اسرائیل و ضربه زدن به انگلیس و ضربه زدن به اینهاست. این خط قرمزشان است. حالا متأسفانه اینها یک موج وهابیگری راه انداختند و الا در جهان اسلام وهابیت همیشه یک اقلیتی بود و بسیار متحجرانه و پر از دافعه. اهل سنت در جهان، غالباً محبّ اهل بیت بودند و هرجا میرفتی اهل زیارت بودند حتی در همین طالبان و افغانستان که خب مدتها فکر میکردیم اینها هم وهابی هستند حتی اینها غیر از بعضی از سران بعضی از شاخههایشان اغلبشان وهابی نیستند و اینها الآن داعش را هم سراغ طالبان فرستادند الآن اینها در افغانستان داعش را فرستادند که باز اینها بروند طالبان را حذف کنند چون طالبان به اسلام ضرباتی زدند ولی بعد تا یک حدودی فهمیدند که چه خطاهای بزرگی دارد به اسم اینها و به دست اینها میشود البته آن تحجر و آن مشکلات باقی است اما آن شمشیری که عریان کشیده بودند... الآن خود طالبان میگویند ما شیعهکشی را قبول نداریم قبلاًاین کارها را میکردند حالا به هر دلیلی توبه کردند یا تقیه بکنند من کاری ندارم ولی الآن دارند این را میگویند حالا باز داعش را بفرستند برای طالبان و طالبان را از آنجا حذف کنند این توطئه سیاسی آمریکایی، صهیونیستی، انگلیسی و رژیمهای فاسد عرب است اگر این را شما در این 20- 30 سال اینطوری شد بعد از انقلاب ما اینها را به موازات ما ساختند برای اسلامهراسی، و برای جنگ داخلی بین مسلمین و مبارزه با وحدت اسلامی و برای به وحشت انداختن ملتهای مسلمان منطقه از انقلاب و پیوستن به اردوگاه انقلاب، دلایل متعددی بود دنبال این اهداف بودند اگر شما این را کنار بگذارید چه اهل سنتی که اهل فقه و حدیث هستند و اتفاقاً با صوفیان سنی خیلی مشکل دارند و اینها را منحرف میدانند چه جریانهای طریقت اهل تصوف که بین اهل سنت صدها میلیون پیرو در جهان اسلام دارند آنها به یک شکل، اینها به یک شکل، علی را ولیّ خدا میدانند همه به لحاظ ولایت معنوی و هم به لحاظ ولایت علمی. سر ولایت سیاسی فرض کنیم مشکل داریم میگوییم پیامبر(ص) در غدیر نگفت علی رهبر و حاکم و زعیم سیاسی است گفت علی محبوب همه است و حریم علی(ع) حریم من و حریم خداست. حالا سؤال این است که چرا همین را رعایت نکردند نه مسائلی که نمیخواهم وارد جزئیات آن بشوم «اَللَّهُمَ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْمَنْ نَصَرَهُ واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ» خدایا دوست بدار هرکه را علی را دوست دارد و دشمن بدار هرکه را با علی دشمنی کند. ا ین همه روایات متواتر در روایات اهل سنت است که پیامبر اکرم(ص) فرمودند دشمن حسن و حسین دشمن من است دوست حسن و حسین دوست من است. «مَن حارَبهُما» هرکس با حسن و حسین بجنگد و درگیر شود دشمن من است «فقد حاربَنی» با من اعلام جنگ داده است. پس اینها چیست؟ خیلی خب حکومت و ولایت سیاسی حق است و لایق حسن و حسین نبوده است لیاقت معاویه بوده است! پیامبر راضی بودند حکومت دست معاویه و یزید باشد دست علی و حسن و حسین نباشد. که خود قرآن و به منابع همه مذاهب اسلامی رجوع کنند میفهمند که این معنی ندارد و چنین چیزی امکان ندارد. خب اینها که علی و حسن و حسین جنگیدند چی؟ ولایت سیاسی نه، ولایت به معنی محبت. مگر پیامبر این را نگفت شرط دین است؟ مگر پیامبر نگفت هرکس با علی بجنگد با من جنگیده است و هرکس به حسن و حسین اعلان جنگ بدهد با من جنگیده؟ خب چه کسانی با حسن و حسین جنگیدند؟ چه کسانی سهتا جنگ راه انداختند و بر علی تحمیل کردند؟ چه کسانی حکومت امام حسن را سرنگون کردند؟ چه کسانی حسینبنعلی را به خاک و خون کشیدند؟ اینها که دیگر تعبیربردار نیست. در این نقاط که علی جزو افضل اصحاب پیامبر(ص) است و خلیفه قطعی مسلمین است و جزو خلفای راشدین است و سرسلسله معنوی و علمی چه طریقتهای صوفی، تصوف، چه جریانهای اهل حدیث، همه این را قبول دارند یعنی اگر به منابع کار داشته باشیم آن منابع اینها را جزو ضروریات اسلام میداند. خب پس چه شد همینهایی که آمدند در غدیر تبریک گفتند مردان جدا، با زنان هم جلسه جدا گذاشتند و امیرالمؤمنین(ع) آمد در خیمهای که خانمها آمدند با ایشان بیعت کردند و هیچ کس در غدیر نبود که این قضیه را نشنود و اظهار خوشحالی نکند و به امیرالمؤمنین تبریک گفتند و گفتند این عنایت خدا به تو و اعتماد رسول خدا به شماست تبریک میگوییم. هیچ کس آنجا اظهار این نکته را نکرد. خب ما که نفهمیدیم منظور ایشان چه بود! چرا همه فهمیدند. حتی در هیچ یک از منابع مسلمین یک روایت وجود ندارد که بگوید کسی آنجا باشد که به کس دیگری ب مثلاً به بغلیاش گفته باشد که منظور پیامبر چه بود؟ یا آمده باشد از پیامبر پرسیده باشد که آقا منظورتان چه بود؟ حتی یک حدیث وجود ندارد. این هم که بعضیها میگویند به غدیر استناد نشده، اولاً که فقط غدیر نبود، قبل از غدیر مکرر اتفاقاتی که پیامبر صریح انگشت اشاره به سمت علیبنابیطالب متوجه میکردند و نشان میدادند. چقدر روایات نقل شده است. اولاً از منابع برادران اهل سنت یک نمونه عرض میکنم که این را جناب عایشه نقل کرده است میگوید نشسته بودیم بعد پیامبر گفت که یک کسی از در میآید که اهل بهشت است و حبیب من و دوست من و عشق ن است. بعضیها در جلسه دویدند رفتند بیرون بیایند توی جلسه که مصداق این فرمایش حضرت رسول بشوند. یا رفتند به بعضیهای دیگر گفتند که پیامبر این را گفته بدوید بروید توی مسجد. علی آمد داخل. از این نشانههای پراکنده پیامبر خیلی گذاشتند. منتهی غدیر یک سمبلی شده چون جلوی همه مسلمین، آن سهراهی که حجاجی که میخواهند طرف یمن بروند و آنهایی که میخواهند طرف مدینه بروند آنجا از هم جدا میشد. چون بعضیها میگویند چرا پیامبر این کار را آنجا نکرد اینجا کرد؟ برای این که آنجا جمع نمیشدند این مسیر در کل جاده همه که با هم نبودند تکه تکه میآمدند. آن اول جاده میایستادی، دو – سهتا مشکل دیگر داشت نمیشد و این اثر را نداشت، درست آمدند جایی که سهراهی بود و میگویند اینقدر هوا گرم بود که گوشت خام را روی زمین میانداختیم میپخت! حالا من نمونهاش را در زمان جنگ دیده بودیم واقعاً تخم مرغ را روی تانک میشکستیم نیمرو میشد. او میگوید که آنجا (زمان غدیر) اینقدر آنجا گرم بود که اگر گوشت خام را روی خاک میانداختیم یک ساعت بعد یا دو ساعت بعد میآمدیم غذا نیمپز شده بود. در این گرما پیامبر گفت همه بایستید همه را نگه داشتند آنهایی که عقب هستند میآیند ملحق میشوند جمعیت جمع میشود از اینجاست که دو بخش میشوند یک عده طرف یمن میروند و یک عده طرف مدینه میروند آنجا پیامبر میگوید علی بعد از من است. یک نفر آنجا اعتراض نکرده است این هم که میگویند چرا خود ائمه استناد نکردند کجا نکردند؟ ما مکرر داریم. چون بعضیها گفتند اگر معنی غدیر این بود خب خودِ علی باید میگفتند. خب گفتند. چندین مورد در منابع مختلف مسلمین هست که حضرت امیر(ع) بعدها به قضیه غدیر استناد کردند در جنگ گفتند تو نبودی؟ تو روز غدیر نبودی؟ تو نیامدی به من تبریک بگویی؟ پیامبر به من این را نگفت؟ تو این را نشنیدی؟ اکثراً هم مجبور میشدند بگویند چرا ولی سرشان را پایین بیندازند که چشمشان در چشم علی نیفتد حتی موردی نقل شده که یک نفر گفت نه من نبودم یا بودم این را نگفتند، حضرت امیر(ع) او را نفرین کردند و به آن مرضی گرفتار شد و درد زیادی کشید تا مُرد. فرمودند توی چشم من و همه نگاه میکنی دروغ میگویی؟ حضرت فاطمه(س) به قضیه غدیر استناد کردند. اهل بیت(ع) بعدها استناد کردند. ما بزرگان و شاعران و فقها و علمای بزرگ اهل سنت داریم که به قضیه غدیر استناد کردند. حتی من به شما بگویم بعضی از بزرگان اهل سنت هستند که غدیر را حتی تفسیر سیاسی هم کردند یعنی گفتند ولایت به مفهوم زعامت هم بود منتهی بعد توجیه کردند گفتند پیامبر میخواست و واقعاً هم حق او بود و از همه شایستهتر بود ولی زمینه نبود امکانش نبود و ممکن بود درگیریهایی بشود و مشکلاتی پیش میآمد یعنی از باب مصلحت جامعه ما این کار را کردیم و الا همه قبول داشتند و پیامبر هم صریح گفت و همه هم میدانستند و هرکس سؤالی داشت همه میدانستند که اگر پیامبر نیست باید بیایند از علی بپرسند. خلیفه اول و دوم هر وقت در مسائل حکومتی حتی دینی در تفسیر آیات قرآن مشکل دارند مدام میگفتند بگویید علی بیاید معنی این آیه و این کلمه در آیات قرآن چیست؟ معنی کلمات قرآنی را گاهی در منابع اهل سنت هست که از علی میپرسیدند معنی این آیه چیست؟ معنی این حکم چیست؟ الآن این کار شده باید چه کار کنیم؟ پیامبر میدانستند که هم بخشهایی از لایههایی از نفاق در امت اسلامی هست و اینها بعد از پیامبر دردسر ایجاد خواهد کرد هم گروههای منافق خاص یعنی نفاق سیاسی وجود دارد که تمام برنامهریزیشان روی مسئله حکومت و قدرت است و از اول از زمان خود پیامبر دارند نقشه میکشند کینه علی را از زمان خود پیامبر(ص) بعضیها به دل گرفتند مثلاً مسجدالنبی را داشتند میساختند و پیامبر خودشان بیش از همه کار میکردند و عرق میریختند. پیامبر دید عمار نحیف است دارد از پا میافتد و شدید حالشان خراب است پیامبر به او گفتند چه شده؟ گفت هیچی، میخواست پیامبر ناراحت نشود. پیامبر دوباره پرسیدند چه شده مریض هستی؟ گفت نه آقا، 4 نفر را اسم برد گفت من هر وقت میروم آنجا سنگینترین و بزرگترین سنگها را روی دوش من میگذارند و عمداً با من این کار را میکنند چون من علی را دوست دارم! من هیکلم نصف اینهاست دو برابر خودشان سنگها را روی دوش من میگذارند و بعد هم میخندند. خب آنها چه کسانی بودند در حال ساختن مسجدالنبی بودند پیامبر فرمودند که میدانم. یعنی این مسائل از قبل بود یک دستهبندیهایی ایجاد شده بود، قبیلهای بود، شخصیتی بود، اخلاقی بود، سیاسی بود، حسادت بود، و مسائل دیگر هم هست و بود. حالا اینها را باید چه کار کرد؟ آن بخشی که عرض کردم نقطه وصل رحلت شهادتگونه رسول خداست، چون بعضی از روایات را هم داریم که رسول خدا شهید شدند مسموم شدند و به شهادت رسیدند توسط یهودیان مدینه، و حلقه اتصال این مقطع با قضایای بعد از پیامبر(ص) اتفاقاتی است که به لحاظ جامعه شناختی و دستهبندیها در خود مدینه و غیر مدینه و در مکه بین مسلمین بود و پیامبر اینها را میدیدند. حالا اینها دو جور است یک بخشی از آن نفاق به معنای اخلاقی است هوای نفس. حسادت، خودخواهی، پس من چی؟ چرا تو؟ یا شخصی یا قبیلهای، جاهطلبی، شهوتپرستی، قدرتطلبی، کینه، مسائل اخلاقی که اینها خیلیهایش ماها را نابود کرده است کمتر دیدم دوستان به اینها بپردازند. بعضیها میگویند روایاتی که میگوید بخشی از مسلمین بعد از پیامبر مشرک بودند مرتد شدند اینها غلط است؟ بعضیها میگویند درست است و اینها را به معنی اصطلاحی خاص فقهیاش میگیرند. من این را توضیح دادم و یک وحدتی میشود بین دوستان شیعهای که دوجور تفسیر کنند یک عدهای فکر میکنند برای وحدت اسلامی باید مسائل صدر اسلام را کلاً بگوییم اصلاً نبوده است چرا بوده، بد هم بوده است. یک عدهای هم فکر میکنند باید بگوییم چون بوده بد هم بوده، پس مشرک و مرتد هستند! و هیچ کدام از این دوتا نیست. آن نفاق سیاسی سازماندهی شده، این چهارتا را جلسه بعد توضیح میدهم تا اینها را نفهمیم بحث امیرالمؤمنین(ع)، امام حسن(ع)، کربلا، وضعیت اهل بیت(ع) را درست نخواهیم فهمید لذا بقیه این توضیح را جلسه آینده کامل میکنم. نفاق و ارتدادی که میگویند چه بود؟ - دقت کنید دوباره میگویم – نفاق سیاسی سازماندهی شده بود. نفاق سیاسی سازماندهی نشده بود، نفاق عقیدتی سازماندهی شده و سازماندهی نشده هم بود. این چهارتا. اما آن که اصل کار را انجام داد این «فی قلوبهم مرض» و این عمل نکردن به اعتقادات و عدم رعایت نکردن تقوای مکتبی و تقوای انقلابی و سیاسی بود اگر همه به آنچه که میدانستند حق است عمل میکردند یا حداقل مخالفت نمیکردند تاریخ اسلام طور دیگری نوشته میشد و اتفاقات دیگری میافتاد و این 37- 38 انقلاب یک لطف الهی است من همیشه خدا را شکر میکنم و به دوستان هم میگویم که اگر این قضایای انقلاب و این مسائل تا الآن نبود خیلی از مسائل صدر اسلام را ما اصلاً نمیفهمیدیم چیست! اصلاً نمیفهمیدیم که یک کسانی در چندین جنگ همرزم، بعد او وقتی که از دنیا میرود چند هزار کنیز و اسب و شتر و ویلا و... دارد علی وقتی از دنیا میرود، امام حسن(ع) صبح بیست و یکم که حضرت علی(ع) شهید میشوند خطبهای دارند این قدر زیباست مردم دیشب دوباره مسیح به آسمان رفت. دیشب خلیفهای رفت که جیبش خالی بود. این سخنرانی امام حسن(ع) است. مردم با امام حسن(ع) بیعت کردند حتی بیعتی پرشورتر از بیعت با علی(ع) ولی 6- 7 ماه بعد شکستند. همین اتفاقی که زمان امام حسن(ع) هم افتاد این بود. اینهایی که آمدند بیعت کردند که همه میدانستند حق و باطل چیست؟ گفتند پای حق نمیایستیم. باطل بیاید حاکم بشود عیبی ندارد ما حفظ بشویم جان من و مال من. این باعث میشود. اکثر اتفاقات زشتی که در صدر اسلام در زمان بنیعباس و بنیامیه افتاده، این بوده، البته بعد کمکم عقاید را هم خراب کردند. عمل فاسد عقاید را هم کمکم فاسد کردند. اولاً روایاتی که ظاهراً با هم متعارض هستند اینها را بفهمیم که قضیهای چیست؟ به نظر من هر دو دسته روایات میتوانند درست باشند البته بین هر دویش جعلی هم هست ولی هر دو دسته روایات میتوانند درست باشند و قابل جمع است ارتداد بعد از پیامبر به چه معناست؟ و مرضهای قلبی و بیماریهای اخلاقی؟ باور میکنید خیلی از دعواهای سیاسی از این جناح به آن جناح، سر مسائل اخلاقی است. بعضی از این افراد دو جناح را دیدم وقتی جلسه خصوصی مینشینند آدمهای صاحب نامشان، آدم از لحاظ اعتقادی نمیتواند تشخیص بدهد که اینها با همدیگر چه فرقی دارند؟ البته همه اینطوری نیستند آن کسانشان که از قدیم بودند. بیرون در رسانهها یک جوری حرف میزنند مردم فکر میکنند اینها با همدیگر صددرصد درگیر هستند با هم میخورند! با هم میخندند! رفیق هستند! قوم و خویش هستند! بعد در گعدهها مینشینند با همدیگر شوخی میکنند لطیفه میگویند، حواسشان هم نیست که تو این حرفها را میزنی مردم حرفهای تو را گوش میکنند فکر میکنند او نجس مطلق است و تو هم طاهر مطلق هستی نه بابا! همه یک ترکیبی از طهارت و نجاست هستیم! اینطوری است! بعضیها طاهرترند و بعضیها نجستر! ولیکن حق و باطل روشن است و مرز آن باید روشن باشد. روایتی که از امام معصوم(ع) نقل میشود راجع به اشخاص بسیار مطرح و مهم و خاص میفرمایند که منافق است و آن طرف روایات داریم که این حرفها را نباید زد. بحث تقیه هم نیست. صریح میفرماید منظور این نیست منظور این است. من این توضیحات را دادم برای این که دوستان بدانند خیلی از اتفاقات صدر اسلام و هم اتفاقات ذیل اسلام همین انقلاب خودمان تا همین الآن، دستهبندیها، خیانتها، یک کسی میشود قائم مقام و نفر دوم انقلاب، بعد خودِ امام(ره) میگوید که کمر من را شکستی و تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگان اسلام به اسلام! تعبیر خیانت را به کار میبرند. وبعد یک چنین آدمی که خیلی فضائل داشت کم کسی نبود من 3- 4 سال درس ایشان بودم و خصوصیات اخلاقی ایشان را کامل میشناسم همین آدم کارش به جایی برسد از روی سادگی و بعد از روی لجبازی که من این را گفتم و باید بشود! بعد بردارد تمام حرفهای خودش را درست خلاف آن عمل کند و بعد هم درست خلاف آن را بگوید. خب ما واقعاً این آیات و این مسائل نباشد نمیفهمیم. البته خداوند با فضل و رحمت خودش با ما برخورد کند ولیکن حالا میفهمیم که چه اتفاقاتی افتاده است. سازمان خلق را شما نمیشناسید اینها به امام(ره) میگفتند به اندازه کافی ضد آمریکایی نیست! حالا دیدید چطور یونیفرم ارتش آمریکا را پوشیدند و نوکر آمریکا و اسرائیل و عربستان شدند؟ کسی که قبل از انقلاب مستشار آمریکایی را ترور میکند و اعدام میکند و آیه «فضّل الله المجاهدین علی القائدین» میگذارد کمکم کارش به جایی میرسد که نماز نمیخواند میگوید در زندان جلوی مذهبیها نماز بخوانید برای حفظ تشکیلات! و الا تنها بودید نمیخواهد. بعد توی خانه تیمی مرد و زن زنا میکند میگوید برای کار تشکیلاتی لازم است بعد میروند بانک میدزدند. کسی که اول مستشار آمریکایی را میزند و ساواکی را میزند و آماده شهادت و جهاد است و الله اکبر میگوید کمکم افرادی بعدی و تحولات بعدی، بعد کار به جایی میرسد که کنار صدام خبیث میآید در جبهه و با بچههای ما میجنگد. به صدام میگوید کجای تهران موشک بزن، صد متر این طرفتر بزن، نخورد! بزن این طرفتر توی خانههای مردم بخورد! بعد از سیا درس میگیرد! بعد که آدم اینها را میبیند و کسان دیگری، حالا میفهمد که صدر اسلام همه چیز لزوماً کفر علنی نبود. انشاءالله جلسه بعد این بحث را تکمیل میکنم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی