1)نامه اعمال غرب (۲) (بخاطر آینده، به گذشته بنگر) 2) آغاز پزشکی مدرن (راست و دروغ)
بسمالله الرحمن الرحیم
انگلیس و فرانسه در کل قاره آمریکا و قاره آفریقا با هم جنگیدند دهها سال سر این که اینجا برای کی باشد! همین الآن شما میبینید که آخرش انگلیس برنده شد یعنی کانادا و آمریکا دست انگلیسیها افتاد، یک جاهایی از آمریکای مرکزی دست هلند و فرانسه افتاد یک تیکه از شمال آمریکای شمالی دست فرانسه افتاد. که در کانادا هنوز دعواست بین زبان انگلیسی و فرانسه که اینها میگویند هرکس به زبان انگلیسی در این شهر صحبت کند دشمن است و آنها هم میگویند هرکس به زبان فرانسوی صحبت کند دشمن است. بقایای همان جنگهای استعماری است. آمریکای جنوبی هم که همهاش دست اسپانیا بود و بخشی هم دست پرتغال بود و لذا شما میبینید کل مردم در آمریکای لاتین و آمریکای مرکزی همه به زبان اسپانیولی صحبت میکنند چون همه اینها مستعمره اسپانیا بودند فقط برزیل به زبان پرتغالی صحبت میکند چون مستعمره پرتغال بوده است الآن مردم برزیل پرتغالی صحبت میکنند و مردم بقیه آمریکای لاتین اسپانیایی صحبت میکنند که اصلاً زبان و مذهبشان را تغییر دادند بزرگترین جمعیت کاتولیک جهان آمریکای لاتین است نه اروپا. همه اینها با زور و با شمشیر مسیحی شدند. دهها میلیون سرخپوستها سر این قضایا کشته شدند در اواخر قرن 18 یک اتفاق جدیدی میآفتد نظام سرمایهداری دنیا را بالا کشیده، دارد بالا میآورد و قی میکند فاصلههای طبقاتی زیاد شده است برای اولین بار گفتمان چپ در اروپا مطرح میشود سوسیالیزم، نهضتهای سوسیالیستی و موج سوسیالیزم شروع میشود و این اولین بحران سرمایهداری غرب است و در واقع اولین بحران والاستریت است که خودش را خیلی علنی نشان میدهد. میدانید که والاستریت هم یعنی خیابان دیوار! قضیه این، این بود که در نیویورک همینجا که خیابان والاستریت است اروپاییهایی که آنجا آمده بودند گرفته بودند اینجا یک دیواری کشیده بودند که این سرخپوستها حق نداشتند از این دیوار عبور کنند هرکس عبور میکرد او را میزدند! یک مرزی کشیده بودند به آنجا میگویند خیابان دیوار. از همان موقع اولین شبکههای بانکهای سرمایهداری اروپایی را از انگلیس و هلند آنجا زدند که تا همین الآن مرکز و نماد سرمایهداری جهان در نیویورک مطرح است. بحران سرمایهداری شروع شده است اواخر قرن 18، موج سوسیالیزم و بعد سوسیالیزم حاد و بعد به شکل مارکسیستی مطرح میشود همزمان عثمانی کاملاً دارد ضعیف میشود و به پایین میرود. سلسله قاجار آمده و ایران شروع به غربی شدن کرده است. غرب دارد نفوذ فرهنگی میکند – همزمان دارم اینها را با هم میگویم تاریخ عرضی طولی را هم بدانیم چیست – به تدریج غرب دارد در فرهنگ و اقتصاد ایران نفوذ میکند عثمانی خودش دارد کمکم غربی میشود ضعیف شده تحت عنوان رفورم و اصلاحات شروع کردن غربی شدن در داخل حاکمیت عثمانی که هنوز فرو نپاشیده است همزمان غرب و انگلیسیها دارند در چین نفوذ میکنند جنگ تریاک در چین راه میافتد و در همین دوران است. انگلیسها با چینیها دوتا جنگ دارد برای این که چین میگفت حق ندارید تریاک معامله کنید میگفت نخیر؛ و جنگیدند و تحمیل کردند مسئلهاش هم این بود که آنجا باید تریاک کشت میشد و مصرف میشد و کل حقالتجاره مواد مخدر پولش دست انگلیسیها میآمد و هزینه اقتصادی و انسانیاش را چین باید میداد و با دوتا جنگ این را مسلط کرد. مثلاً یک وقتی قیام مشتزنان چین راه میافتد و این هم سرکوب میشود و این هم دورانی است که چین قیام اقتصادی کردند کمکم قیام سیاسی میکنند و در دو – سهتا جنگ اینها را شکست میدهند و مسلط میشوند. انگلیس به طور کامل بر هند مسلط میشود. زبان حکومتی و زبان رسمی مردم را تغییر میدهد همه به فارسی بلد بودند در بوسنی هم این اتفاق بود و در مالزی هم گفتند اینجا هم بوده است که در اندونزی و مالزی، دانشمندان و نخبگان و الیت همه زبان فارسی میدانستند ولی الآن شما هند و پاکستان و این کشورها بروید اصلاً دیگر کسی زبان فارسی بلد نیست غیر از بعضی از پیرمردها و پیرزنها یک کمی بلد هستند چون انگلیسها وقتی مسلط شد فوری زبان فارسی را ممنوع اعلام کرد زبان عربی را ممنوع میکرد و زبان انگلیسی اجباری شد و جایگزین کرد الآن همه اینها انگلیسی بلد هسند. الآن استعمار نو در کنار استعمار لشکرکشی شروع میشود. تراستها و کارتلهایی که تازه داشتند تشکیل میشدند میآیند. شما میبینید مثلاً حدود 70- 80 سال بعد شکل مدرن آن به شکل بانک جهانی و صندوق بینالملل پول و امپریالیزم رسانهای شکل پخته آن که الآن بر دنیا حاکم هستند ولی آن زمان اشکال ابتدایی آن همان موقع شروع میشود. تجارت مرگ و مواد مخدر که الآن در پاکستان دست مافیای مواد مخدر است این کار در هند و چین شروع شد و از این طریق انگلیسیها نفوذ کردند و مسلط شدند. یک نمونه بارز آن الآن پاکستان است که هرجا شما میروید یک ارتباط بین غربیها با بخشهایی از ارتش و سرویسهای اطلاعاتی با باندهای مواد مخدر، یا خود افغانستان که تولید مواد مخدر از وقتی که آمریکا و ناتو آمدند خودشان میگویند 30- 40 برابر شده است چه کسی دارد این کارها را میکند و اینها کجا دارد میرود مصرف میشود؟ شده بزرگترین مرکز تولید تریاک و هروئین در جهان. انگلیس در هند، هندوئیزم را علیه اسلام تقویت میکند همزمان در همین دوران است. هندوئیزم را تقویت میکند، زبان انگلیسی را، سرکوب ادبیات فارسی و اسلامی، چون اسلام از سمت شرق به زبان فارسی رفته است. ببینید اسلام تا ایران به زبان عربی آمد، از ایران به سمت چین و هند و مالزی و اندونزی، زبان اسلام، زبان فارسی بود. اینهایی که میگویند عربها به زور آمدند ایرانیها را مسلمان کردند؟ کجا؟ ایرانیها از عربها بیشتر در نشر اسلام کار کردند یعنی اگر شما بررسی کنید که ایرانیها چقدر در گسترش اسلام در دنیا نقش داشتند و مثلاً اعراب چقدر نقش داشتند؟ میبینید سهم ایرانیها هم به لحاظ گسترش جغرافیایی و جمعیتی بیشتر است و هم به لحاظ تمدنی بیشتر است. و چه چیزی از این بالاتر که تقریباً 90 درصد قواعد ادبیات عرب صرف و نحو، را همین ایرانیها از سیبویه و خلیل نوشتهاند که ایرانی هستند فارسیزبانان هستند که اولین بار قواعد عرب را نوشتند و مؤسس قواعد عرب هم میدانید حضرت امیر(ع) است. مثلاً این قاعدهای که در حوزه درس میخوانیم همان اول به ما میگویند این تنوینها و مقام نصب و رفع و جر، از حضرت امیر(ع) است با همان ابوالأسود که قاضی حضرت امیر(ع) است و حضرت امیر(ع) بخاطر بداخلاقی نصفه روزه عزلش کردند. او گفت آقا مگر من خیانت یا جنایت کردم؟ حضرت فرمودند «ما خُنْتَ و لا جَنَیْتَ» نه خیانت کردی و نه جنایت کردی. گفت پس چرا یک روزه من را عزل کردید؟ فرمودند توی دادگاه صدایت را بالا بردی! تند صحبت کردی! حق نداری با مردم در دادگاه اسلامی تند صحبت کنی تو به درد قضاوت نمیخوری. خدا رحم کرد حضرت امیر(ع) الآن نبود وگرنه 90 درصد همه را حذف میکرد. همین ابوالاسود اولین مؤسس زبان عرب است و از حضرت امیر(ع) میشنویم.
یک کار دیگری که از انگلیسیها در همین دوران میشنویم که ما به لحاظ هم فرهنگی و هم سیاسی با آن سروکار داریم در شبهجزیره هند و در جهان عرب و در خاورمیانه. مذهبسازی انگلیسیها در همین دوران قاجار است. 7- 8تا مذهب ساخته که الآن میلیونها پیرو دارند. مثلاً در هند قادیانیها که یک جمعیت وسیعی هستند. در حجاز و جهان عرب و جهان اسلام وهابیها. در ایران بابیت و بهائیت که البته اول روسها اینها را حمایت کردند بعد که میوه داد انگلیسیها پشت آنان آمدند بعد هم که انگلیسیها و آمریکاییها و کل غرب آمدند الآن شما هرجا در کمیسیونهای حقوق بشر در دنیا میروید اولین چیزی که مطرح میکنند همین بحث بهائیت است. من به ژنو رفته بودم همین بحث حقوق بشر ژنو، ما یک بحثی که کردیم حقوق بشر در اسلام چیست؟ بعد دیدم که یک خانمی هست که بهایی است و همیشه هم آنجا میآید مأمور بهاییها در آنجاست گفت راجع به بهائیت صحبت کن. گفتم اتفاقاً مشکل ما بهائیت سه چیز است: 1) اولاً بحث ما بهائیت است نه بهائیان. بهائیان قربانیان بهائیت هستند. مشکل ملت ما با بهائیت هم این است اینها اگر دین دیگری دارند مشکلی با آنها نبود خب دین دیگری باشند مگر با مسیحی، یهودی، زرتشتی، پیغمبر ما را قبول ندارد میگویند قرآن کتاب خدا نیست ولی محترم دارند زندگی میکنند و حقوقشان هم مشروع است. اینها مشکل اول این است که آمدند به اسم اسلام و شیعه و آخوند شیعه و حوزه علمیه عراق و ارتباط با امام زمان، از اینجا شروع کردند! اول گفت من بابم رابط امام زمان هستم بعد گفت خود امام زمان هستم بعد گفت نمیخواستم بگویم الآن به شما میگویم من اصلاً پیامبرم و آخر کاری هم گفت من خدایم! گفتیم این آمد بمبگذاری در داخل اسلام کرد! توطئه در یک دین علیه آن دین کرد. این دین دیگری نیست این توطئه علیه اسلام و تشیّع است. 2) دیگر این که اینها ارکان اصلی رژیم شاه بودند. از شکنجهگران ساواک تا حکومت همه دست اینهاست و 3) الآن هم با سرویسهای جاسوسی وصل هستند این سهتا مشکل اگر حل بشود ما با آدمهایی بهایی حرفی نداریم آنها قربانی هستند که همانجا – میخواهم بگویم که بهائیت چقدر جزو مقدسات آنهاست – رئیس آن کمیسیون حقوق بشر یک انگلیسی بود وسط حرفهای من قطع کرد گفت من اجازه نمیدهم و نگذاشت اصلاً من حرف بزنم. یعنی همین الآن هم کاملاً هوایشان را دارند. روسها اول از اینها حمایت کردند بعد هم انگلیسیها از بابیت. در ایران بابیت و وهابیت. در حجاز، وهابیت، در هند، مذهب قادیان یا سیک، مذاهبی که در هند ساخته شده اغلب التقاطی است مثلاً سیک ترکیب اسلام و هندوئیزم است اصلاً خود این رئیس سیکها به مکه میآید کعبه که طواف میبیند میرود عین آن آنجا درست میکند ترکیبی از آنها. یا مثلاً "رامبوهانرو" یک کسی در قرن 19 است که یک برهمن است که در حکومت انگلیسی هند شاغل است و کتاب «موعظههای عیسی» را مینویسد بعد میآید یک مذهبی درست میکند هندوئیزم و مسیحیت پروتستان انگلسی و بودیزم و هندوئیزم و اسلام را با هم ترکیب میکند. و یک مذهب جدید میسازد الآن چند میلیون پیرو دارد و همه اینها اتفاقاً میگویند مسیح و مهدی هستند مثلاً همین احمد قادیانی که رهبر فرقه قادیانی است این اعلام کرد من هم مسیح هستم و هم مهدی هستم خودم یک نفری آن دوتا هستم! و پیروان او هم قبول کردند چون میگشتند یک اشتراکاتی را پیدا میکردند. کتاب «موعظههای عیسی» را مینویسد تبلیغ مسیحیت و هیئتهای تبلیغی کار میشود در این دوران، انگلیس بر مصر و فرانسه و تونس و الجزایر حاکم میشوند اروپا در آفریقا و آسیا دارد به سرعت جلو میآید اواسط قرن 19 میلادی عقبنشینی عثمانی در اروپا شروع میشود کمکم شرق اروپا، یونان، همه اینها دست عثمانی مسلمانها بود همه از دست میرود. یونان، رومانی، صربستان، بعد مصر، عربستان، فلسطین، بعد بلغارستان، اسلاوها، کورواسی و همه اینها از دست میرود تحت عنوان ملیگرایی و ناسیونالیزم دولتهای ملی را انگلیسیها به جای حکومت عثمانی تند تند تشکیل میدهند و تجزیه میکنند.
اتفاق بعدی اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 است ظهور قدرت آمریکاست. آمریکا آخر قرن 19 و اول قرن 20 ظهور میکند و اولین باری که به عنوان یک قدرت جهانی وارد میشود بعد از بخصوص جنگ جهانی اول است. اروپا و آمریکا به تدریج مسلط، سلطه نظامی یا فرهنگی یا حکومت مستقیم و اشغال یا استثمار، وحشیانه، آفریقا، آمریکای جنوبی، آسیا باز همینطور. تقسیم جهان بین خودشان. چین مقاومت میکند و در همین دوره در برابر غرب مقاومت او میشکند. هند قبلش تسلیم شده بود چین هم تسلیم میشود 1916 قیام ملکفیصل در عربستان تا سوریه تا فلسطین، یک جنبش به اصطلاح عربی با حمایت غرب و انگلیس علیه عثمانیها، انگلیس و فرانسه حمایت میکنند و پرچم به دست وهابیت منتقل میشود. 1918 دو سال بعد امپراطوری عثمانی سقوط میکند. جنگ جهانی اول تمام میشود. باز پدیده جدیدی در این دوران اتفاق میافتد و آن حاکمیت کمونیزم بر روسیه است یعنی سوسیالیزم قبلاً ظهور کرده اما برای اولین بار حادترین شکل سوسیالیزم که کمونیزم است میتواند اولین حکومت خودش را تشکیل بدهد که اولین حکومت کمونیستی در همین زمان تشکیل میشود امپراطوری تزار روسیه سقوط میکند امپراطوری اتریش سقوط میکند، امپراطوری عثمانی سقوط میکند. روسیه کمونیستی میشود. اروپاییها در مستعمرات آفریقایی و آسیایی دارند با هم میجنگند. جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم، اسمش اینها جهانی است 4- 5تا کشور استعمار اروپا هستند که سر تقسیم دنیا با هم جنگیدند اسم آن جنگ جهانی شده است! سلاحهای جدید وارد جنگها میشود تکنولوژی کشتار، ظرف این مدت، جنایات عظیم میکنند و دنیا را به خاک و خون میکشند جنایات روسیه، انگلیس، آلمان، فرانسه، ایتالیا، آمریکا دنیا را به خون میکشند در جنگ جهانی اول طبق اعلام رسمی 17تا 20 میلیون نفر کشته میشوند اتفاق بعدی دو سال بعد از سقوط امپراطوری عثمانی است که آل سعود حاکم میشوند و ظهور میکنند! یعنی انگلیسیها مستقیماً آل سعود را سر کار میآورند. دو سال بعد آتاتورک در ترکیه، ببینید همان زمانی که آل سعود و وهابیها را غرب و انگلیس در جزیرهالعرب و فلسطین حاکم میکند درست همان زمان آتاتورک و سکولاریزم را در عثمانی حاکم میکند امپراطوری عثمانی بعد از 600 سال سقوط کرده است اتفاق دیگر در همین سالی که آتاتورک و آل سعود آمدند همین دوران شوروی سوسیالیستی تشکیل شده است چون از وقتی انقلاب کمونیستی پیروز شد تا شوروی سوسیالیستی تشکیل میشود یکی دو سالی طول میکشد. جنگهای داخلی عظیم، کمونیستها در شوروی سر کار میآیند و میلیونها نفر را کشتهاند. واقعاً شما فرق انقلاب اسلامی را با بقیه انقلابها را ببینید. انقلاب فرانسه به عنوان انقلاب متمدن مدرن ببینید چقدر آدم کشتند؟ انقلاب روسیه خودشان میگویند صحبت از 25 میلیون تا 30 میلیون کشته است. آمارهایی که البته منافقینشان اینها را میگویند خودشان مثلاً میگویند 4 – 5 میلیون بیشتر نبوده یعنی 4- 5 میلیون هم برایشان عددی نیست! 1929 تا 39 بحران دوم اقتصاد سرمایهداری شروع میشود بخاطر جنگ جهانی اول و مسائلی که اتفاق میافتد روکود و تورم سنگین در اروپا و آمریکا و جهان. در همین دوران انگلیس میبیند که دیگر نمیتواند مستعمرات خودش را با زور نظامی خیلی نگه دارد شروع میکنند مشترکالمنافع تشکیل دادند و این که اینها را در قید اقتصادی و فرهنگی نگه دارد. در ترکیه خط عثمانی را تغییر میدهند خط لاتین میآورند همین کار را که در ایران هم خواستند بکنند در کشورهای اسلامی شروع کردند خط و زبان را تغییر دادند و زبانهای خودشان را اجباری کردند لذا شما الآن در تاجیکستان ببینید مردم فارسی نمیتوانند بخوانند یا بنویسند. در عثمانی نسل جدید ترک، مسلمانها، نمیتوانند با تمدن فرهنگ خودشان ارتباط برقرار کنند یعنی متنهای از 90 سال به آن طرف را نمیتوانند بخوانند. در این 90 سال هم که مدام فرهنگ لائیک و غربی است. در ایران هم همین کار را کردند که خط و الفبا را تغییر بدهند زور هم آوردند ولی نتوانستند یکی کشف حجاب، یکی خلع لباس روحانیون و حذف مدارس دینی، یکی تغییر سیستمهای دادگستری و اداری به سبک غربی، تعطیل دادگاههای شرعی و مدارس مذهبی، تغییر زبان، تغییر خط، تغییر لباس. این خطی بود که همه جا تعقیب شده است بعضی جاها کاملاً موفق شدند بعضی جاها 70 – 80 درصد و بعضی جاها مثل ایران کشف حجاب و خلع لباس روحانیت را هم تا حدود زیادی کردند ولی باز خب بعد موج برگشت آمد! البته کارشان را کردند و بالاخره نسلهایی را ساختند ولی خط و زبان و مذهب را نتوانستند تغییر بدهند.
یکی از حضار: در آذربایجان هم خط را تغییر دادند.
جواب استاد: بله در آذربایجان هم خط سرلیک، همین کاری که انگلیسیها، فرانسویها، روسها هرجا رفتند خط و زبانشان را تغییر دادند. در این دوران جامعه ملل تشکیل میشود یعنی پدر سازمان که بعداً سازمان ملل شد. عثمانی تقسیم شد، سوریه و لبنان و الجزایر برای فرانسه، عراق و اردون و فلسطین و جزیرهالعرب و حجاز و خلیج فارس برای انگلیس. ایران هم بین انگلیس و روسیه تقسیم میشود. عربستان سعودی هم تشکیل میشود نقشه جدید خاورمیانه و جهان اسلام کشیده میشود دوباره آفریقا را بعد از جنگ جهانی اول، دوباره انگلیس و فرانسه و آفریقا را بین خودشان تقسیم میکنند. یک وقتی من نقشه آفریقا را نگاه کردم که هر کشوری دست هر کشوری هست به چه رنگی است. مثلاً گفتند اینها برای انگلیسیهاست و اینها برای فرانسه است. دیدم در کل آفریقا جز دوتا کشور همه تقسیم شده است. و آمریکای لاتین و قاره آمریکای شمالی و جنوبی جز یک منطقه حاشیه که سفید بود همهاش را اینها بین خودشان تقسیم کردند و بعد سراغ آسیا آمدند. انگلیس در هند و پاکستان، بنگلادش، برمه، مالایا، مالزی، اندونزی مسلط میشوند کشور اندونزی هم که نبود این اسمها را بعداً گذاشتند. در همین دوران گاندی، در هند ظهور میکند اولین نهضت ضد انگلیس شروع میشود در انگلیس حقوق خوانده، میآید لباس انگلیسی و شعارهای اینها را کنار میگذارد و با اینها درگیر میشود 1935 انگلیس دیگر نمیتواند هند را نگه دارد هزینه سنگین شده است کمر آن در جنگ جهانی اول شکسته و میخواهد جنگ جهانی دوم شروع بشود. این سیاست شروع میشود. انگلیس و فرانسه، مخصوصاً بعد از جنگ جهانی دوم دیگر این کار را همهجا رایج کردند گفتند به همه اینها ما خودمختاری صوری و ظاهری (استقلال) میدهیم و دیگر ارتش نداریم که بخواهیم همه اینجاها بگذاریم، اینها را عقب بکشیم چون نه پول آن را داریم نه سرباز آن را داریم اینها را در همین صد سال فرهنگسازی و نفوذ در اقتصاد اینها و کادرسازی و نخبهسازی و جاهای حساس را در اختیار گرفتن به شکل جدید به همه اینها ظاهراً استقلال میدهیم و بیرون میآوریم ولی عملاً آنجا هستیم و این کار ادامه پیدا کرده تا انقلاب اسلامی ایران. 1947 استقلال هند است. این دورانی است که انگلیس و فرانسه و بقیه کشورها دارند ضعیف میشوند بعد از جنگ بینالملل دوم، دنیا تقسیم میشود از بعد از جنگ بینالملل دوم بین آمریکا و شوروی. دوقطبی شدن از 1945 در این دوران شروع میشود. این وسط، فقط ژاپن هنوز هست ژاپن هنوز یک قدرتی دارد امپراطوری عثمانی، روسیه، اتریش، نابود شدند انگلیس و فرانسه ضعیف شدند آمریکا و شوروی قدرتهای جهانی شدند و ژاپن هم هنوز هست. دهه 1930 و 40 موج سوم بحران سرمایهداری در اروپا و آمریکا حاکم میشود. تورم و گرانی سنگین، که این بعد از جنگ جهانی دوم ادامه پیدا میکند. بعد از جنگ جهانی دوم ژاپن سقوط میکند و با بمب اتم حذف میشود دیگر دنیا به طور کامل بین آنها تقسیم میشود. خودشان اعلام کردند 50 میلیون کشته در جنگ جهانی دوم داشتند ولی آمار بیش از اینهاست چون کسی آمار کشتهها را ندارد وقتی دنیا بهم ریخته است آماری که میگویند چیزی بین 80 تا 110 میلیون در این 4- 5 سال کشته شده است! فقط روسیه، موزه جنگ موسکو از سقف آن یک عالمه زنجیر آویزان است خودشان میگوید 27 میلیون! حالا که شمرده است؟ میگویند به تعداد کشتههای ما در جنگ جهانی دوم. یعنی فقط روسیه ادعا میکند که فقط ما 27 میلیون کشته در جنگ جهانی بینالملل دوم دادهایم – که حالا فرصت نشد که زنجیرها را بشمارم!- و جالب است که یک چهارم این کشتارها قربانیان آسیایی بودند در آسیا کشته شدند یعنی آسیاییها به خاطر جنگ قدرت این ها کشته شدند. صحبت از حدود 5 میلیون آسیایی است که قربانی جنگ اینها شدند. رشد کمونیزم شروع میشود و پیمان ناتو، ورشو تشکیل میشود و جنگ آمریکا و شوروی در دنیا راه میافتد. کره را بین هم تقسیم میکنند، ویتنام و آلمان را بین همدیگر تقسیم میکنند، جنگ شرق و غرب، هیچ کدام شرق و غرب با همدیگر مستقیم جنگ گرم نکردند! جنگ گرمشان در 5 قاره با همدیگر کردند کشتهها از کسان دیگر. مثلاً در کره جنگ کره راه میافتد صحبت از یک میلیون کشته است. در ویتنام، جنگ ویتنام شمالی و جنوبی. کره شمالی و جنوبی. در آلمان که شرقی و غربی زمان جنگ تقسیم شده است و شما میدانید بعد از این که آلمان سقوط کرد – این را دقت کنید – هیتلر هم داشت بمب اتم و هستهای میساخت و هم داشت اولین موشکهای فضانوردی را آماده میکرد یعنی در تاریخ جنگها ثبت شده است که اگر هیتلر یک سال دیگر میماند هم بمب اتم به آمریکا و شوروی میزد و همه جا را میگرفت و هم موشکهای دوربُرد که موشک به فضا میفرستاد. وقتی آلمان سقوط میکند که اول روسها وارد آلمان شدند وارد برلن شدند بعد آمریکا و انگلیس و فرانسه به رهبری آمریکا آمدند برلن را تقسیم کردند جالب است این را بدانید یکی از کارهایی که کردند این بود که سریع دانشمندان فیزیک و هستهای و نظامی آلمانها را بین خودشان تقسیم کردند. و همینطور موشکهایی که هیتلر ساخته بود آماده برای کار و مقدمات سفینه، اینها را آمریکا و شوروی بین هم تقسیم کردند. سریع آمریکا برد در واشنگتن یک آزمایشگاه مخفی و روسها هم بردند در نصف آلمانیها و دانشمندان آلمانی را روسها مسکو بردند و نصفشان را هم آمریکا به واشنگتن برد. مسابقه این که چه کسی زودتر پروژه هیتلر را تکمیل کند که او بعد از جنگ دوم بعد از سقوط آلمان و ژاپن حاکم دنیا بشود مسابقه گذاشتند که کدام زودتر به بمب اتم برسند و برای هر دوی اینها مهندسان آلمانی ساختند. هم برای آمریکا و هم برای شوروی. مهندسان و فیزیکدانان و دشمنان هیتلر، آلمانی و نازیها برای اینها ساختند هم موشک را و هم بمب اتم را. خب آمریکا زودتر به بمب اتم رسید و ژاپن تسلیم شده ولی آمریکا بمب اتم را زد، تسلیم شده بود و جنگ تمام شده بود ولی باز هم زد. بعدها به "ترومن" رئیس جمهور آمریکا گفتند چرا زدید این که تسلیم شد؟ گفت مسئله ما ژاپن نبود مسئله این بود که دنیا باید بفهمد بعد از جنگ بینالملل دوم آقای دنیا کیست و ما آمدیم. مسئله ما این بود. مسئله ما اصلاً قدرتنمایی به جهان بود نه مسئله ژاپن، و بعد از آن دنیا حساب کار خودش را کرد. بعد بلافاصله شوروی به بمب اتم رسید بعد موشک به ماه فرستادند که تمام بشریت و دنیا مرعوب شدند که بابا اینها دارند به ما میروند ما کی هستیم اینها کی هستند؟ که عرض کردم اینها هردویش را از فاشیستها و آلمانیها گرفتند. جنگهایی که در آفریقا راه افتاده است، آنگولا، در آمریکا، در کوبا در کشورهای آمریکای لاتین در آسیای شرقی که بیشترین قربانیان، میلیونها نفر در شرق آسیا در همین ویتنام، کامبوح در جنگ شرق و غرب، جنگ آمریکا و شوروی کشته شدند. بنابراین باز در این جنگ جدید قربانیها و جنگهای گرم در اروپا نیست یا در آمریکا و شوروی نیست هزینه مالی و جانی آن را بقیه ملتهای دنیا بیچارهها دارند میدهند! آسیاییها، آمریکای لاتین و آفریقا دارند هزینه این جنگ را میدهند. 1948 فلسطین تقسیم میشود. صهیونیزم تشکیل میشود. چه زمانی است؟ بلافاصله بعد از جنگ بینالملل دوم که دوباره دنیا دارد تقسیم میشود اسرائیل (صهیونیزم) تشکیل میشود.
اتفاقات بعدی که باز یک تغییری است ظهور مائو و مائوئیزم است. چین جزو گرایش چپ است انشعاب میکند چپ چینی درست میشود که یک ضربه به جبهه بلوک شرق است. چند سال بعد اولین جنگها شروع میشود جنگهای شش روزه و هفت روزه و جنگهای صهیونیستها و عربها و پیشرویهای صهیونیستها شروع میشود مدام اسرائیل دارد بزرگ و بزرگتر میشود قرن 19 در اروپا، قدرتهای بزرگ تجزیه شدند و در دنیا شعارهای ملیگرایی مطرح میشود مقاومتهای استقلالطلبانه شروع میشود. 1947 انگلیس میخواهد از هند برود هند را جنگ مسلمان و هندو راه میاندازند که هند درگیری داخلی و تجزیه اقتصاد ضعیف و در حکومتها نفوذ کنند و بروند و این اتفاق میافتد. شما میدانید وقتی که انگلیسیها دارند از هند میروند چند صد هزار مسلمان و هندو کشته شدند که پاکستان غربی و پاکستان شرقی که بنگلادش است تشکیل میشود در مجموع این جنگهای مسلمان و هندو باز صحبت از بیش از یک میلیون و کشته و مجروح و مفقود و معلول است یعنی انگلیس از هند که دارد میرود طوری اینها را تارومار میکند و قانون اساسی طوری اینها نوشتند شما الآن پاکستان بروید حزب جماعت اسلامی که خیلی به ما نزدیک هستند همان قانون اساسی است که انگلیسیها برای آنها نوشتند برای هند و پاکستان و بنگلادش همه را آنها نوشتند. گفتند همین قانون اساسی که انگلیسیها برای شما نوشتند شما تا دو هزار سال دیگر نه استقلال خواهید داشت نه آزادی، نه استقلال و نه امنیت. چون یک جوری قانون اساسی نوشته که از طرف که درست کنید از آن طرف یک جنگ داخلی راه میافتد الآن در بوسنی چه کار کردند؟ ببینید اینها قانون اساسی که برای کشورهای دیگر مینویسند قومیتی و... اینها برای خودشان که قانون اساسی ننوشتند اگر شما بخواهید به آمریکا بروید قانون اساسی که اینها برای بوسنی نوشتند بنویسید آمریکا ظرف شش ماه نشده تبدیل به ده تا کشور میشود قانون اساسی که برای خودشان مینویسند که برای اینها نمینویسند. الآن هنوز لیبی جا نیفتاده صحبت از تقسیم آن به سه کشور است! سودان شمالی و جنوبی شد. بعد باز دارفور و خود سومالی شمالی باید 2تا بشود. دوباره صحبت از تجزیه یمن به شمالی و جنوبی است. عراق صحبت از تبدیل به سه کشور است. سوریه طرحی که داد این است که سنی و علوی و کُرد جدا. سه کشور! همین طرح را در عراق هم دادند که سنی و شیعه و کُرد. راجع به ایران هم ایران حداقل تبدیل ایران به 5 تا 6 کشور این حداقلش. یعنی نقشه آن هست. الآن هم معلوم است که برنامه اینها چیست! خب این کارها را کردند در هند هم کردند ولی در عین حال در قرن 20 در آسیا جنبشهای انقلابی ضد استعماری که بسیاریشان گرایش چپ داشتند شروع شدند و بعد از جنگ دوم انگلیس ضعیف شده و آمریکا قوی شده است و انگلیس 50 سال سه نسل هندی و در کشورهای دیگر اسلامی دو – سه نسل را تربیت کرده از جمله در ایران و کشورهای دیگر اسلامی که اینها ظاهراً هندی و ایرانی و عرب و ترک هستند و باطناً انگلیسی هستند بورسیه گرفتن و دانشجو بردن که تا همین الآن دارد ادامه میدهد. آمار پارسال اعلام کردند که فرزندان 200تا از مسئولین کشور فرزندانشان در انگلیس دارند درس میخوانند. اینها برنامه است. من نمیخواهم بگویم اینها همه وابسته و جاسوس هستند ولی آنها برنامه دارند. و این را من در اسناد وزارت خارجه انگلیس که منتشر شده است دیدم که میگویند برویم از کنیا، که کشورهای مختلف را سهمیهبندی کرده بودند که میگفتند آقا 500 تا کنیایی دهاتی آفریقایی را برداریم بیاوریم توی لندن. گفت برای چه؟ گفت وزارت خارجه میگوید شما نمیفهمید آن 500تا میآیند دو – سه سال بیشتر اینجا نیستند وقتی که میروند اولاً بدترین حالت اینها مبلّغ ما هستند آن دِه خودش را در آفریقا دیده، لندن را هم دیده میرود میگوید که لندن فلان، پاریس فلان، ولی نمیداند که اینجا چطوری آباد شد! از بین این 500تا میگوید ما 200تا کادر ساختیم و جاهای مختلف اینها برگردند در کشورشان رئیس هستند از بین اینها ما دو- سه تا آدم میخواهیم که اینها رئیس جمهور یا نخستوزیر یا شاه بشود شما روی 500تا سرمایهگذاری میکنید و یک کشور را میگیرید خب همینجور است همین کاری که کمونیستها شوروی بعد شروع کردند. شوروی دانشگاه پاتریس لومومبا ساخت. دانشگاه پاتریس لومومبا اسمش را الآن عوض کردند و اسم آن را دانشگاه دوستی ملل گذاشتهاند. آنجا هم کادرسازی میکردند که اینها دانشجوی – پاتریس لومومبا یکی از دانشجویان آنجا بود وقتی رفت یک انقلاب بزرگی در آفریقا علیه غرب درست کرد و تا حد نخستوزیر هم شد بعد هم که او را گرفتند و کشتند انگشتان او را در زندان موسی چمبه رفته بود دیده بود انگشتهای او را جویدند و با شکنجه او را کشتند – قوام نکرومه، این جریانهای نظریه وابستگی، مبارزین استقلال ضد استعماری که پیدا شد همه اینها خیلیهایشان چپ بودند که آنجا آموزش میدیدند ما متأسفانه از این فرصت استفاده نکردیم ده – دوازه هزار غیر ایرانی از 90 کشور در قم است. در تهران از دهها کشور هستند خیلی از اینها با عشق اینجا میآیند من با آنها صحبت کردم میگویند رهایمان کردند ما به عشق ایران و اسلام و امام آمدیم دیدیم با ما برخوردهای سردی میشود که اگر کشورهای غربی برویم با ما اینطوری برخورد نمیکنند. همین بچههای افغان، رفته بودم کابل میگفتند در ایران به ما مدرک نمیدهیم ما همه باید بیاییم سر گذر بعد با دستهبیل کابل برگردیم! بعد توی کابل هم به ما میگویند بروید کارهایتان را بکنید ولیکن انگلیس و کانادا و آمریکا و آلمان، اینها را آنجا میبرند لیسانس و فوق لیسانس، دکتر و مهندس برمیگردند 20 سال دیگر تمام مسئولین افغانستان آنها هستند و ما هم عملههای آنها هستیم چون شما در ایران نمیگذارید ما درس بخوانیم! نمیگذارید ما برویم آموزش و پرورش درس بخوانیم عوض این که از این فرصت استفاده کنید اینجوری!
یکی از حضار: خب بخاطر هزینهاش بوده است!
جواب استاد: اتفاقاً اگر اقتصادی هم فکر کنید به نفع است. خیلی خب من میخواستم به انقلاب خودمان برسم که نرسیدم. میخواستم ناسیونالیزم عرب را بگویم که دیگر وقت تمام شد.
چند نمونه از تاریخ بیمارستان و پزشکی برایتان بخوانم که شاید آنها را ندیده باشید. با تفکر دینی چه گامهای بلندی برداشته شد اصلیترین گامها در همین رشته خود شما، در رشته پزشکی، اصلیترین و بزرگترین گامهای پیشرفت در پزشکی و بیمارستان و جراحی، چشمپزشکی در جهان اسلام برداشته شد و با نگاه دینی برداشته شد. یک نمونه عرض کنم که صلیبیها نقل میکنند. در قرن 13 میلادی در یکی از جنگهای صلیبی، پزشک اروپایی هست که این اولین پزشک بزرگ و مطرح است که جزو پدران پزشکی جدید در اروپا حساب میشود به نام "هوگو"، این را به عنوان پزشک ارتش، صلیبیها با خودشان به جبهه میبرند این باید مجروحین صلیبی را آن پشت مداوا کند. خودش تعریف میکند در خاطرات خودش هست که نوشته است میگوید من آنجا که بودم دیدم حتی فرماندهان ما (فرماندهان صلیبی) نه این که مجروح میشود مریض هم که میشوند مذاکره میکنند و یواشکی توی اردوگاه مسلمانها میروند و پیش پزشکان آنها خودشان را معالجه میکنند وسط جنگ! تماس میگیرند و میگویند در یک آتشبسی اجازه بدهید ما بیاییم. میگوید من اول فکر کردم که اتفاقی است بعد از یک مدت دیدم نه، تقریباً اکثر فرماندهان ارتش ما ارتش صلیبیها چه آنهایی که مجروح میشوند و چه آنهایی که مریض میشوند چون جنگهایشان یک سال، یک سال و نیم همه در یک منطقه ادامه داشته است این که بروند عقب یا بیایند جلو به این شکل نبود، بعد گفتم و اجازه گرفتم گفتم میشود من با یکی از این گروههایی که آن طرف برای معالجه میروند من برای بیمارستان صحرایی بروم و اورژانسهای جبهه مسلمانها را ببینم که چطوری است که همه آنجا میروند. بعد چطوری است که ما از 10 مجروحمان 9 تایشان میمیرند اینها از هر 10تا مجروح یکی از مسلمانها میمیرد! این چطوری است؟ میگوید شخصاً رفته از بیمارستان صحرایی آنها بازدید کرده است. - عبارت آن را من میخوانم – میگوید رفتم ببینم که اینها چگونه بیمارانشان را معالجه میکنند؟ دیدم کل روش معالجه در بیمارستانهای آنها با معالجات ما متفاوت است از جمله موارد که ما در اروپا هرگز با آن آشنا نبودیم ضد عفونی کردن محل زخم بود و یکی دیگر هم دیدم که اینها مجروحینشان را موقع جراحی بیهوش میکنند در حالی که ما این بیچارهها را 4 – 5 نفر دست و پایشان را میگیرند و جراحی میکنیم. قرن 13 میلادی است. 1218 میلادی ایشان در شهر بولونیای ایتالیا خاطرات خود را نوشته است وقتی که این پزشک از جبهه برگشته است. میاید ایتالیا و آنجا اجازه میگیرد میگوید من چند ماه اگر میشود در بیمارستان مسلمانها باشم حالا ببینید مسلمانها چقدر انسانی برخورد میکردند مجروحین طرف مقابل را برای مداوا توی جبهه میپذیرفتند و به پزشکشان اجازه میدهند که این طرف بیاید و آموزش ببیند. این را خود این آقا در کتابش نوشته است. میگوید بعد از مدتی که به ایتالیا برگشتم معلومات خودم را در اختیار کسانی گذاشتم و کتابی نوشتم و آنها را گفتم و هیچ کس حاضر نمیشد سر کلاسهای من بیاید میگفتند ما نمیدانیم اینها چیست که آوردی و داری میگویی! میگوید مجبور شدم پسران خودم و بعضی از نزدیکان و دوستان را آوردم و به آنها یاد دادم. او خودش صد سال عمر میکند. اولین بیمارستان جراحی در کل اروپا اینطور ساخته شده است. اولین بیمارستانی که برای جراحی بوده است این اولین بیمارستان برای جراحی در اروپاست.
نمونه دیگر میگوید رفتیم تأسیسات مسلمانها را دیدیم خانم پروفسور "زیگرید هونکه" در کتابش نقل کرده است آن کتاب را من توصیه میکنم حتماً بخوانید کتاب «تمدن اسلام در اروپا» آن پزشک میگوید ما تا این لحظهای که در کشورهای اسلامی رفتم ما در اروپا چیزی به نام بیمارستان مطلقا نداشتیم. و این که بیماران را باید از هم تفکیک کرد هر بیمار در بخش ویژهای باید باشد مطلقا در اروپا معنا نداشت بعد ما که دیدیم مسلمانها یک جاهای خاصی برای بیماران دارند بیمارستان دارند برگشتیم در اروپا و گفتیم همه بیماران را یک جا بیاورید منتهی آنجا طبیب و پزشک نداشتیم منتهی فقط این را فهمیده بودیم که بیماران باید یک جا کنار هم بیاوریم. و بسیاری از اینها بدون طبیب و بدون معالجه بودند فقط در حدی که گرسنه نباشند و از تشنگی و گرسنگی نمیرند و یک کسی در خیابان آنها را نیندازد این قدم اولی بود که از مسلمانها یاد گرفتیم و الا بیمارستانهای ما نه شرایط بهداشتی داشت نه تفکیک بیماران بود و نه جراحان کافی بود.
مثال سوم، "فریدریش دوم" قیصر امپراطوری روم است قبل از این ک هایشان قیصر بشود چون سیسیل ایتالیا و اسپانیا و پرتغال و جنوب فرانسه دست مسلمانها بود این در دانشگاههای پزشکی و بیمارستانهای مسلمانها مدتی درس خوانده است ایشان وقتی که قیصر میشود علاقه شدید به اسلام و مسلمانها و فرهنگ اسلامی دارد. و سعی میکند این را در ایتالیا رواج بدهد که بعضیها میگویند پدران رنسانس امثال این تحرکات است. میدانید که میگویند فرهنگ تفکر رنسانس از ایتالیا شروع شد و صنعت آن در اسپانیا و شمال اروپا بود در اثر کپیبرداری از کارخانههای نساجی و کتابخانههای عظیم و بیمارستانهای آندلس. اما تفکر فرهنگ رنسانس در حوزه ادبیات و فلسفه از ایتالیا شروع شد چون آثار آنها در آنجا ترجمه میشد سیسیل دست مسلمانها بود اینها با افلاطون و ارسطو و سقراط و حتی ادبیات قدیم یونان و روم هم در اثر مسلمانها آشنا شدند خودشان اینها را نمیشناختند از ترجمههای آنان بود مثل این که ما با گذشته خودمان از طریق ترجمههای غربی آشنا میشویم آن زمان عکس بود. میگوید این قیصر آمد و این فرهنگ را ترویج کرد. راجر بیکن که از پدران واقعی علم جدید در اروپاست که فرانسیس بیکن بعد از آن آمدند و الهام گرفتند میگوید ایشان معروفیتش به خاطر شروع ترجمه آثار علمی از جمله پزشکی جهان اسلام بود و خود او توسط دو شخصیت آنگلوساکسون که در دانشگاههای اسلامی درس خوانده بودند با این مفاهیم آشنا شد. یکی مترجم ریاضیات از زبان عربی به نام "آترهارتبونباف" که در دانشگاههای اسلامی درس خوانده بود دیگری "گروستِس" معلم او در علم نورشناسی. سومین؛ یکی از جنگجویان صلیبی و معلم فرانسوی او به "پطروس فونماریکوت" که آزمایش با قطبنما و آهنربا را از دانشگاههای اسلامی آورد. "میکائیل اِسْکوتوس" از دربار سیسیل که مستقیم در جنگهای صلیبی خودش حضور نداشت ولی فرهنگ اسلامی در سیسیل و ایتالیا بود اینها کسانی بودند که پدران اولین جریانهای علمی و تکنولوژی در غرب هستند. انشاءالله دفعه دیگر، یک بخشهایی از نوع جراحیهایی که در بیمارستانهای اسلامی میشده است برای شما میخوانم چون شما که برای این کارها وقت نمیکنید بعد میخواهم شما مقایسه کنید با همین جدیدترین روشهای پزشکی که الآن در دنیا هست ببینیم منشأ بسیاری از اینها کجا بوده است؟ منشأ بسیاری از اینها که الآن به عنوان پدیدههای جدید پزشکی مطرح شده ببینید منشأ آن کجا بوده و چه زمانی بوده است؟ طرف میگوید در جنگهای صلیبی مجروح است پزشک مسلمان است میگوید به من گفتند میشود بیایید آن طرف مجروحهای ما را هم علاج کنید؟ میگوید بله، اجازه گرفتم رفتم. میگوید رفتم آنجا دیدم همه مریضهایشان را کنار هم خواباندند بالای آنها مگس است! - اینها که میگویم عین نوشتههای ایشان است و عین تاریخ است – میگوید پر از مگس، عفونت، مدفوع، اصلاً معلوم نیست اینها چطوری نگه میدارند؟ بعد میگوید که یکی از صلیبیها از جبهه عقب آوردند در حالی که یک پایش تقریباً آش و لاش شده بود – این که دارم عرض میکنم در چهار – پنج منع تاریخی ذکر شده است – بعد او را آنجا آوردند من نگاه کردم حالا نیروی دشمن است ولی من دارم او را معالجه میکنم آمدم دستوراتی دادم که چطوری عفونت را پایین بیاوریم تب او قطع بشود. مشغول معالجه این بودم روز دوم – سوم یک مرتبه کشیش اینها یک دکتر دیگرشان آمد و گفت دارید چه کار میکنید؟ گفتم این پزشک مسلمان است از آن طرف آمده دارد کنترلش میکند. میگوید آمد مریض را نگاه کرد گفت بروید تبر بیاورید! رفتند تبر آوردند این پزشک مسلمان میگوید من همینطور هاج و واج داشتم نگاه میکردم که میخواهد چه کار کند؟ دیدم تبر را آورد رو کرد به مریض و گفت میخواهی با دو پا بمیری یا با یک پا زندگی کنی؟ او گفت اگر مجبورم انتخاب کنم اگر میشود با یک پا زندگی کنم! بعد این پزشک مسلمان میگوید پرسیدم میخواهی الآن پایش را با این تبر بزنی؟ گفت بله این درست نمیشود! ایشان میگوید من التماس میکردم که آقا من این را خوب میکنم. من این مجروح شما را خوب میکنم بدون این که پایش قطع شود من این را تا یک ماه دیگر سالم به شما تحویل میدهم میگوید قبول نکردند و رفتند یک کُنده آوردند گذاشتند – اینها بهترین پزشکان دربارهای اروپا بودند که در جنگ صلیبی کنار پادشاه آنها را میآوردند – میگوید پای مجروح را روی کُنده گذاشت تبر را بالا برد هرچه التماس کردم این کار را نکن، گوش نکرد، با تبر این پا را زد، استخوانها آش و لاش شد، دید قطع نشد گفت یک بار دیگر! بلند کرد دفعه دوم زد پا قطع شد مریض هم نفسش قطع شد و مُرد! گفتم آقا شما که هر دو کار را با هم کردی، یعنی با یک پا او را فرستادی که برود! چون تو گفتی میخواهی با یک پا زندگی کنی یا با دو پا بمیری؟ شما با یک پا او را کشتی! این که میگویم یکی از خاطراتی است که پزشک مسلمان در قرن 12 میلاادی گفته است. اینها تفاوتهای این مسائل بوده است.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی