شبکه افق - 29 فروردین 1401

نامه اعمال غرب (1) (بخاطر آینده، به گذشته بنگر)

بسم‌الله الرحمن الرحیم

چه پیش‌زمینه تاریخی در دو – سه قرن گذشته در جهان اسلام منجر شد به این که در این وضعیت فعلی قرار بگیریم؟ البته آنچه که عرض می‌کنم برای دوستان تازگی ندارد ولی شاید تجمیع این‌ها یعنی با هم نگریستن به این واقعیات مؤثر باشد، و در درک بهتر از کار بزرگی که در شرف انجام است کمک کند. در اتفاقات مهمی که در دو – سه قرن گذشته در جهان اسلام افتاد و چه تأثیری در وضعیت فعلی جهان اسلام داشت که خودبخود وقوف تفصیلی به این مسئله مسئولیت فردای ما را روشن‌تر و مشخص‌تر و واضح‌تر می‌کند و اهمیت آن را به ما بیشتر یادآوری می‌کند. تاریخ را معمولاً طولی می‌خوانند یعنی مثلاً ما تاریخ منطقه یا کشور خودمان را معمولاً‌به ما این‌طوری آموزش می‌دهند که سلسله صفویه و زندیه و قاجاری و انقلاب. اگر فقط تاریخ ایران یا کل جهان اسلام یا منطقه یا کل جهان، صرفاً طولی خوانده بشود به نظرم منشأ سوء تفاهم می‌شود و ممکن است دقت نکنیم و حواس‌مان نباشد که بعضی از اتفاقاتی که مثلاً در قرن 18 و 19 میلادی در ایران و در عراق افتاده است کاملاً مرتبط بوده با یک اتفاقات دیگری که در اروپا داشته می‌افتاده، در شمال آفریقا داشته می‌افتاده، در شرق آسیا افتاده است. به نظر می‌رسد تاریخ را باید عرضی و طولی هر دو با هم خواند و دید. ضربدری باید جلو رفت که آن وقت متوجه می‌شویم یک کودتایی در یک تاریخی در فلان کشور صورت گرفته این ارتباط داشته با کشف نفت در دوتا کشور آن طرف‌تر در همان ایام، در حالی که اگر تاریخ آن کشوری بغلی یا آن منطقه را آدم نداند ممکن است اصلاً نفهمد که چه شده و فکر کند این کودتا صرفاً مسائل داخلی داشته است. مثلاً این که در زمانی که رضاخان آمده و انگلیسی‌ها کودتا کردند چه شد یک مرتبه روس‌ها ایران را تخلیه کردند و رفتند؟ همین‌طور یک مرتبه صبح بلند شدند گفتند برویم؟ انقلاب بلشویکی چه تأثیری در عقب‌نشینی موقت روس‌ها از ایران داشت؟ مسئله استقلال و تجزیه آذربایجان، کردستان، دموکرات‌ها در آذربایجان، کردستان، ارتباط آن با وضعیت کُردها در ترکیه، در عراق، در سوریه، دعواهای نژادی، قومی در شرق ایران، اتفاقات آسیای میانه. یکی از کارهایی که ضرورت دارد برای هر کار سیاسی، بخصوص امروز در عرصه بیداری اسلامی و روابط بین‌الملل به آن توجه داشت همزمان خواندن تاریخ اروپا، آفریقا، آسیا، آمریکا، با همدیگر است که گاهی یک اتفاقی فلان‌جا می‌افتد کجا اثر آن معلوم می‌شود؟ مثلاً آنچه که اسم آن را انقلاب آمریکا می‌گذارند یا استقلال آمریکا که در واقع نه انقلاب است نه استقلال است، یک بخشی از اشغالگران اروپایی انگلیسی که آن‌جا رفته بودند مستقر شده بودند رابطه‌شان را با مرکزیت و با لندن می‌خواستند قطع کنند گفتند ما این‌جا خودمان همه کاره‌ایم، خودمان رئیس گردن کلفت محل شدیم برای چه به شماها باج بدهیم! چه می‌شود که همزمان در فرانسه جمهوری فرانسه انقلاب فرانسه، نظریه‌پردازی‌هایی که در انگلیس برای لیبرالیزم می‌شود امثال "جان‌لاک" و دیگران، "روسو" در فرانسه بحث‌هایی که می‌کند بعد حرف‌های جان‌لاک و روسو چطوری از قانون اساسی آمریکا سر درمی‌آورد؟ یعنی اگر تقطیع کنیم و مثله مثله تاریخ را بخوانیم سوء تفاهم درست می‌شود شاید اصلاً متوجه نشویم که منشأ این چه بود و در کجا چه اتفاقی افتاد؟ بعد این‌جا چه شد؟ مثلاً ‌ارتباط اشغال فلسطین با روی کارآوردن وهابیت. خب اگر جدا جدا بخوانیم ممکن است اصلاً توجه نکنیم این‌ها به هم مربوط بود، حضور "لورنس" عربستان، همان لورنس انگلیسی و صدها جاسوس متفکر نه از این جاسوس الکی‌ها جاسوس متفکر و دانشمند و زحمتکش که، نه از وزارت علوم یا دانشگاه‌های پاریس و لندن، بلکه از وزارت مستعمرات انگلیس و وزارت خارجه انگلیس این‌ها کادرسازی و تربیت می‌کردند و افرادی را در کل کشورهای اسلامی فرستادند پخش بشوند گاهی هر کدام از این‌ها هفت‌تا زبان مسلط هستند. همین لورانس عربستان، حدود 7تا زبان می‌گویند بلد بوده است و بعد آدم‌های زحمتکشی هم بودند. از این روشنفکر قرتی که یک گوشه‌ای بنشیند پشت میز و زیر کولر و خرده فرمایش بفرماید این‌طوری نبوده، همین لورنس می‌گویند بیش از 10 سال در خیمه‌های شترچران‌های صحرای سینا و مصر و عراق و حجاز لباس عربی می‌پوشید و زبان عربی را با چندین لهجه بلد بود، از این قبیله به آن قبیله می‌رفت. اخلاق این‌ها را ر عایت می‌کرد گاهی مثل این‌ها نماز می‌خواند. خب این‌ها این‌طوری بودند یعنی 10 سال یک دانشمندی که 3-4تا تخصص دارد و می‌رود 10 سال در بیابان‌ها زندگی می‌کند، لهجه‌های مختلف، زبان‌های مختلف، بعد می‌فهمد که نقاط ضعف و قوت قبایل عربی چطوری است؟ قبایل شرق حجاز با غرب حجاز چه شباهت‌هایی دارند؟ چه تفاوت‌هایی دارند؟‌یعنی این‌ها واقعاً بیش از 200 سال کار مطالعاتی کردند تا بر جهان اسلام در قرن 19 و 20 کاملاً مسلط شدند این مطالعات از قرن 17 و 18 شروع شده است. بزرگترین مراکز شرق‌شناسی و اسلام‌شناسی چه کسانی راه انداختند و چرا؟ یکی مرکزی که لندن است یکی پاریس است یکی هم سنپترزبورگ تزارهای روسیه است. این‌ها سه‌تا مرکز اصلی بزرگ ایران‌شناسی و شرق‌شناسی و اسلام‌شناسی است. سال‌ها مطالعه و افراد زیادی کار کردند. ابوی من می‌گفت زمان قبل از شروع نهضت امام(ره) در مشهد، حدود سال 40 که امام(ره) تازه داشت مطرح می‌شد می‌گفت یک جوان انگلیسی 27- 28 ساله به مشهد آمد و این را به ما معرفی کردند چون ما مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی ارتباط داشتیم و نزدیک بودیم که مثلاً او را پیش حاج شیخ مجتبی قزوینی ببریم. خودش رفته بود با بعضی از مراجع در قم و این طرف و آن طرف جلسه گذاشته بود خدمت مرحوم آقای میلانی رفته بود بعد به ما گفتند یک جوان دانشمند حقیقت‌طلب هست که می‌خواهد با اسلام آشنا شود. ما گفتیم اول یک جلسه‌ای با او بگذاریم ببینیم چیه بعد پیش مرحوم حاج شیخ مجتبی ببریم. یکی دو تا از طلبه‌های ما که بعد دانشگاه رفته بودند یکی انگلیسی می‌دانست و یکی هم فرانسوی می‌دانست همه هم جسته و گریخته و ناقص بلد بودند گفتیم بیایید همه با هم کمک کنیم نصفی عربی، نصفی فارسی ببینیم این چه می‌گوید؟ گفت یک جوان 27- 28 ساله آمد که به 7 زبان مسلط بود که می‌توانست صحبت کند و بنویسد و سخنرانی کند. به ما می‌گفت فرانسه صحبت کنم یا انگلیسی یا عربی؟ بعد گفت فارسی خیلی بد نیستم، آخرش گفت پس هم به فارسی صحبت می‌کنم دیدم سؤال‌هایی که می‌کند خیلی مربوط به ما نمی‌شود ما فکر کردیم می‌خواهد با اسلام آشنا شود بعد انشاءالله مسلمان شود و شیعه شود همین‌جا مشهد ختنه‌اش کنیم و برود! دیدیم نه، این آمده ما را ختنه کند! سؤال‌هایی که می‌کند دارد ریز از روابط بین بیوت، در هر رشته چه کسانی هستند؟ این چه کاره است؟ چندتا بچه دارد؟ دیدیم این بیشتر به جاسوسی شبیه است تا تحقیق راجع به اسلام. آن وقت پدر ما می‌گفت که بعد از نیم ساعت – سه ربع بعد این دنبال اسلام نیست این جاسوس است. بعد به او گفتم که تو سیاسی هستی؟ انگلیسی هم هستی و انگلیسی‌ها این‌طوری هستند تیپ تو روشن است که انگلیسی هستی تو برای اسلام‌شناسی نیامدی، تو آمدی ببینی و سرک بکشی در این پستوهای حوزه‌های مشهد و بیوت که ببینی چه خبر است؟ گفت وقتی این را گفتیم به شوخی و خنده سر و ته جلسه را بهم آورد. موقع خداحافظی هم گفت یک عکس یادگاری بیندازیم گفتم حالا یک عکسی از ما می‌گیری بعد فکر می‌کنند ما هم مثل تو جاسوس هستیم! و این هم کتمان نمی‌کرد. این نمونه‌ای بود که می‌گفتند ما خودمان دیدیم.

شهید بهشتی یک چیزی نقل می‌کرد که – ایشان معلم زبان انگلیسی در دبیرستان دین و دانش در قم بود – می‌گفت یکی آمد خودش را یک مسیحی اسلام دوست محقق معرفی کرد و من هم نشستم با او خیلی صمیمی و صادقانه هرچه پرسید گفتیم بعد هم او را پیش بعضی از آقایان و مراجع در قم بردیم صحبت کردیم و... این رفت، سال‌ها بعد رفتم کانادا دانشگاها مکیل، گفتم یک چنین شخصی آمده گفته من این‌جا بوده است. گفتند فلانی؟ گفتم بله. گفتند اولاً این مسیحی نیست یهودی است و یهودی مذهبی هم نیست صهیونیست است و این در دانشگاه کانادا و در دو – سه‌تا دانشگاه در کانادا و آمریکا و اروپا مسئول کرسی شیعه‌شناسی است و سالی سه چهار بار هم می‌رود اسرائیل و می‌آید! یعنی این‌ها روی موضوع، متخصصانه مثل فوق دکتری 200 سال کار کردند. این‌ها می‌فهمند در اندرونی یعنی در جامعه شیعه چه مسائلی مطرح است؟ چطوری می‌شود این‌ها را به جان هم انداخت؟ اهل سنت چند دسته‌اند و چه کار می‌شود کرد؟ دعواهای قومی نژادی را کجا می‌شود راه انداخت؟ در هر کسی چطوری می‌شود نفوذ کرد؟ این‌قدر کار کردند. حالا از آن طرف با وجود این همه زحمت دارند این‌طور می‌خورند و عقب می‌روند این نکته مهم است که یک اتفاق بزرگی دارد می‌افتد همین که گفتند پیچ تاریخی یک پیچ تاریخی است که این‌ها 200- 300 سال مسلط بطور کامل در دنیا هستند و دومرتبه این‌طور دارند می‌خورند، نه آن‌ها می‌دانند از کجا دارند می‌خورند و نه ما می‌دانیم این‌ها دارند از کجا می‌خورند، همین‌طور خودش دارد می‌خورد و می‌رود!

به نظرم آمد که در این فرصت یک نگاه از بالا، چیزهایی که شاید همه دوستان می‌دانید ولی شاید تجمیع شده، یکجا به آن نگاه نکردیم. یکسری اتفاقاتی که ظرف 200- 300 سال افتاد تا جهان اسلام در قرن 19 و 20، اول قرن 20 کاملاً جهان اسلام متلاشی شد یعنی از قرن 18 و 19 ضعف و عقب‌نشینی در امت اسلامی شروع شده است فروپاشی اجتماعی شروع شده است در قرن 19 ضربات سنگین پی‌درپی خوردیم زمان قاجار؛ و در قرن 20 بطور کامل این‌ها بر جهان اسلام مسلط شدند بقیه جهان اسلام را گرفتند بعد از فروپاشی عثمانی و عملاً کل مسلمین بین انگلیس و فرانسه و روسیه بطور عمده تقسیم شد روسیه تزاری، بعد هم روسیه کمونیستی، بقیه هم هر کدام آمدند یک تیکه‌ای مثلاً آلمان، هلند، بلژیک، پرتغال، تا بعد آمریکا آمد و آقای همه این‌ها شد رب‌الارباب و صهیونیزم و وضعیت فعلی که از 30 سال بعد از انقلاب دائم دارند پایین می‌روند این منحنی درست از سال 1978سال 57 دارد به سمت پایین برگشت می‌کند و این را بارها و بارها خودشان گفتند. من بعضی از این اتفاقات را عرض کنم به نظرم این کمک می‌کند چشم‌اندازی بدهد که بعضی اتفاقات دیگری که در بعضی از کشورهای اسلامی افتاده آن وقت قابل فهم‌تر می‌شود که درست در همین زمانی که این‌ها داشتند در مالزی و اندونزی و در شرق آسیا این کار را می‌کردند همان زمان در فلان‌جا داشتند این کار را می‌کردند و همزمانی سقوط آندلس با شروع پیشروی این‌ها چه نسبتی دارد؟ چون این‌ها اول سد دفاعی شمال آفریقا که و جنوب اروپا که آندلیس بود شکست در واقع تصرف آفریقا و آمریکای لاتین اول شروع شد در قرن 16، 17 و 18، از اواخر قرن 18 سراغ آسیا و جهان اسلام و شمال آفریقا بطور مؤثرتر آمدند اول رفتند جنوب آفریقا مناطق غیر مسلمان را می‌گرفتند. شما آفریقا هنوز دژ دفاعی بود در قرن 19 میلادی فرانسه در شمال آفریقا در مصر و انگلیسی‌ها در هند از دو طرف دژ مسلمین می‌شکند و روس‌ها هم از آن طرف و از آن‌جا فروپاشی می‌شود. با فروپاشی نهایی عثمانی در جنگ جهانی اول و آغاز قرن 20 میلادی دیگر امت اسلام به طور کامل ازهم پاشید و این‌ها کل جهان اسلام را بدون استثناء بین خودشان تقسیم کردند. حالا نکاتی که عرض می‌کنم این‌ها را کنار هم بگذاریم. دوتا ضربه مسلمان‌ها خوردند یکی در قرن 16 میلادی و یکی در قرن 20 میلادی که این دوتا ضربه در واقع سپر دفاع جهان اسلام را از بین برد. ضربه اول، فروپاشی آندلس است شما می‌دانید شروع پیشرفت‌های نظامی – اقتصادی اروپای جدید غرب، از اسپانیا و پرتغال و ایتالیا شروع شده است این‌ها شروع رنسانس خودشان می‌گویند به لحاظ ادبیات و فلسفه و صنعت از جنوب ایتالیا و سیسیل شروع شده که سیسیل دست مسلمان‌ها بود و آندلس. آندلس ابتدا به دست اموی‌ها فتح شد. بنی‌امیه وقتی سقوط کردند بنی‌عباس سر کار آمدند بنی‌امیه همه جا را از دست دادند ولی رفتند آندلس را گرفتند و نگه داشتند لذا آندلس تا مدت‌ها با این که بنی‌امیه از بین رفته بود ولی دست اموی‌ها آنجا بودند بعد عباسی‌ها آمدند و بعد گروه‌های شیعه در آندلس رفتند جریان‌های مختلف شیعی از شمال آفریقا از مصر و تونس که مرکز شیعه بود رفتند به سمت آن‌جا. در مواردی هم که شیعه نرفت، شیعه صریحاً و عریان نرفت به نام تصوف رفت چنانچه که شما بهتر می‌دانید همه جای دنیا تقریباً عین شافعی و حنفی‌ها مسلمین که اکثر مسلمین دنیا شافعی و حنفی‌اند اکثر این‌ها در جهان اسلام گرایشات تصوف در آن‌ها هست از بالکان، تا شرق آسیا تا شمال آفریقا و وقتی داخل این‌ها می‌روید می‌بینیم که حب اهل بیت درونمایه‌های شیعی دارند با این که حنفی و شافعی‌اند و به لحاظ کلامی شیعه حساب نمی‌شوند اما وقتی با آن‌ها قاطی می‌شویم می‌بینیم خیلی به شیعه نزدیک هستند. اقطاب این‌ها معمولاً همین امامزاده‌های ما هستند. اولاد موسی‌بن‌جعفر(ع) اولاد اهل بیت، اولاد امام حسن، امام سجاد، امام صادق، هرجا ما رفتیم همین‌طور بوده است. اندونزی 3 میلیون حبائب دارند آن‌ها به سادات حبائب می‌گویند. 3 میلیون سید در اندونزی هست که اکثرشان هم سنی و شافعی هستند ولی سادات هستند و مردم به خاطر اهل بیت به این‌ها احترام می‌گذارند. هرجا آدم می‌رود می‌بیند همین است سودان، شمال آفریقا، بالکان، هرجا می‌رویم می‌بینیم تشیع، یعنی روح شیعی بین حنفی و شافعی بطور خاص، با آرم تصوف حضور دارد که تقیه می‌کردند یا هرچه بوده نمی‌توانستند صریح بگویند شیعه هستند ولی این عملاً هست و الآن هم مشکل بزرگ وهابی‌ها در دنیا همین‌ها هستند در تمام جهان اسلام الآن تصوف بهترین بستر برای تشیع است البته من فکر می‌کنم مسائل جهان اسلام را نباید شیعه و سنی‌اش کرد و این یک اشتباه بزرگی است که بعضی‌ها می‌کنند و این‌ها می‌روند پای تلویزیون‌ها و ماهواره‌ها بعضی‌ها برمی‌دارند کتاب‌های سنی را اثبات کنند که کتاب‌هایشان را باطل کنند! مثل این است که بیایند برای کتاب‌های شیعه این کار را بکنند مثلاً کتاب «بحارالانوار» و «وسایل‌الشیعه» را بردارند... از این‌ها هم این‌جا پیدا می‌شود ولی یک نفر شیعه حاضر است تشیع را کنار بگذارد یک سنی هم این‌طوری شیعه نمی‌شود فقط این‌ها کینه ایجاد می‌کند و احساس توهین می‌شود راه شیعه شدن همین کاری است که امام(ره) کرد همین کاری است که سیدحسن نصرالله کرد. همین پیروزی‌ها، بدون این که اسم شیعه و سنی بیاید شیعه را در عمل معرفی کنید که شیعه این است عقلانی، مجاهد، شهادت‌طلب، تمدن‌ساز، فداکار، عاقل، و شجاع، دیگر لازم نیست که بخواهید بقیه ادیان و مذاهب را ابطال کنید همین که بگویید این کیست خودش از بزرگترین دعوت‌هاست ما هر جا هم دیدیم که کسانی به سمت شیعه روی آوردند این‌طوری روی آوردند نه این که یقه یکی یکی سنی‌ها را بگیریم بگوییم بیا بنشین می‌خواهم تو را شیعه کنم! روش آن این‌طوری نیست که متأسفانه بعضی‌ها این کارها را می‌کنند. این که جهان اسلام چطوری عقب‌نشینی کرد تا به فضیحت پایان قرن 19 و قرن 20 میلادی رسید که کلاً مسلمین نابود شدند آخرین علائم تمدن اسلامی یکی عثمانی بود که جنگ جهانی اول کارش تمام شود، صفویه بودند که قبلش کارشان تمام شده بود امپراطوری هند بود گورکانی‌ها در هند بود تیموری‌ها بودند که آن‌ها هم فارسی زبان بودند. زبان رسمی هند تا همین 60- 70 سال پیش فارسی بود حالا همه‌شان انگلیسی بلد هستند آن زمان همه فارسی بلد بودند تمام معماری‌هایشان توریست‌ها را می‌برند همه‌اش معماری‌های ایرانی است یعنی از تاج محل و معماری‌هایی که در خود دهلی هست هرجا که توریست‌ها را در هند می‌برند همه معماری ایرانی است برای همان دوران است و شعرها با زبان فارسی نوشته است یعنی از غرب چین و خود هند تا بوسنی، دیوارنویسی‌های فارسی هست این هم که بعضی‌ها فکر می‌کنند ارتش عثمانی مردم بوسنی را مسلمان کرده این‌طور نیست غالباً این‌طور نبود. اولاً عثمانی‌ها را کسی را مجبور به مسلمانی نمی‌کردند چون اتفاقاً وقتی کسی مسلمان نبود مالیات بیشتری داد به نفع حکومت بود مثل امویها بود. می‌دانید اموی‌ها به مردم ایران نمی‌گفتند که باید مسلمان بشوید حتی در خیلی از دوران‌ها استقبال می‌کردند که شما همان زرتشتی بمانید ولی بیشتر مالیات بدهید. مردم این علوی‌هایی که می‌بینید در ترکیه و سوریه تا آلبانی که الآن تفکر علوی در آلبانی خیلی قوی است و اگر آن‌جا درست کار کنیم واقعاً دروازه ورودی اروپاست تمام این‌ها عمدتاً تحت تأثیر عثمانی نبوده، بلکه تحت تأثیر تصوف با ریشه‌های ایرانی بوده که خیلی هم به شیعه بودن آن تصریح نمی‌کرده است. تصوف ایرانی با روح شیعی ولی با ظاهر مثلاً حنفی. همه آن‌ها این‌طوری‌اند. همه جا هم روی دیوار می‌بینید که فارسی‌نویسی است در بوسنی 46 شاعر فارسی زبان، دیوان شعر به زبان فارسی در بوسنی دارند مثلاً برای چه زمانی؟ برای 100- 150 سال پیش. 46تا دیوان شعر فارسی در بوسنی دربار عثمانی یک زبان رسمی درباری و مکاتبات اداری، یکی فارسی بوده است. فارسی که می‌گویند یعنی در واقع شیعی، چون این فارسی زمان بعد از صفویه است با فارسی قبل از آن فرق می‌کند. هرجا شما ادبیات فارسی از قرن 16 و 17 میلادی به بعد می‌بینید یا معماری فارسی می‌بینید عمدتاً روح شیعی دارد و از سودان کلمات فارسی در زبان مردم زبان هست آفریقا، کلمات فارسی در زبان‌شان هست تا بوسنی تا مالزی و اندونزی. همین ا ندونزی 300 کلمه – که من دارم – 300 کلمه فارسی در زبان مردم اندونزی و مالزی مرسوم است و خیلی از خودشان هم نمی‌دانند که فارسی است و حتی تا سواحل شرق چین این‌ها بوده است. یعنی یک کار عظیم فرهنگی، باید نشست صدتا پروژه تعریف کرد که این چه کار عظیمی در آن دوران بوده بدون تلویزیون و رسانه و ماهواره و هواپیما و قطار، چطوری این‌ها این کارها را کردند. یک شاهکار عجیبی بوده است. یک فرهنگ یک مرتبه بخش اعظم جهان را می‌گیرد و همه‌جا پارتیزانی است چون نمی‌توانسته بگوید ما شیعه هستیم ولی این فرهنگ حبّ اهل بیت را همه جا برده است خیلی چیز عجیب است همان قدرتی که سوار این گاو وحشی مغول‌ها شد. مونگول که می‌گویند همین مغول است. این‌ها که مونگول هستند قیافه‌شان شکل مغول است و به مونگول‌ها که مونگول می‌گویند منظورشان مغول است! این مغول‌ها واقعاً مونگولی آمدند یعنی عظیم‌ترین لشکرکشی در تاریخ است در تاریخ چنین لشکرکشی نبوده که سوار خر و اسب بشوی دو سوم دنیا را بگیری. بدون هیج فرهنگی و بدون هیچ حرفی برای گفتن هیچی نفهمی و همین‌طور جلو بروی و بعد اولین جایی که این‌ها سوار بودند و بعد یک ملتی از این‌ها سواری گرفت ایران بوده، هیچ جای دیگر این‌طوری نبوده است. این‌ها تا فلسطین از این طرف رفتند. از آن طرف، اوکراین تا قلب اروپا رفتند از آن طرف از دیوار چین رد شدند. فکر می‌کنم این امپراطوری مغول‌ها بزرگترین امپراطوری جهان است با عادی‌ترین ابزار و چند قرن طول کشیده است. ولیکن یک کلمه فرهنگ ندارند یک کلمه تولید کتابی، فلسفه‌ای، عقلی، شعری، ادبیاتی، مذهبی، هیچی ندارند هرجا رفتند غلبه کردند توی ایران که آمدند مسلمان شدند و بعد هم شیعه شدند اتفاقاً از آن‌ها علمای شیعه چقدر به نفع اسلام و به نفع تشیع از آن‌ها خدمت گرفتند یعنی تهدید را به فرصت تبدیل کردند. من می‌خواهم بگویم یک استراتژیست‌های نابغه‌ای واقعاً در آن دوران بودند که یکی‌اش همین خواجه نصیر است که بُعد فلسفی و کلامی آن را می‌بینند و بُعد سیاسی و سیاستمداری آن را کسی به آن توجه نکرده است. خواجه نصیر یک نابغه بزرگ تاریخی به لحاظ مسائل سیاسی است. یک نفری نشسته بالای شانه یک غول، و این غولی که آمده همه جا را خراب کرده، خواجه از همین غول سواری گرفته و به دست این‌ها کتابخانه و رصدخانه و بازسازی تمدن اسلامی و ترویج تشیع و مکتب اهل بیت (ع) را کرده است. یکی از کارهایی که ما باید در مباحث برون‌مرزی و جهان بکنیم به نظر من باید برویم یک استراتژی‌هایی که در دو سه دوره نبوغ‌های اسلامی شیعی ایرانی انجام دادند که سرنوشت جهان را تغییر دادند روی این‌ها باید کار کرد. اما دوتا سدی که فروپاشیده است یکی سد آندلس بود. می‌دانید آندلس در دورانی که در کل اروپا بزرگترین کتابخانه اروپا برای "شارلمانی" پادشاه فرانسه 700- 800 جلد بیشتر کتاب نداشته که بیشتر آن هم اوراد کلیسا بوده، در آندلس یعنی در یکی از مراکز تمدن اسلامی کتابخانه‌هایی با 2 میلیون جلد کتاب بوده است آن زمانی که صنعت چاپ نبوده ولی مسلمان‌ها صنعت کاغذسازی را داشته‌اند. کاغذسازی و باروت را مسلمان‌ها از طریق خراسان و ایران مراحل ابتدایی آن را از چینی‌ها یاد گرفتند ولی روی هر دوی آن کار کردند و اولین بار سلاح گرم اولین توپخانه در تاریخ بشر را مسلمان‌ها ساختند. این که بعضی‌ها خیال می‌کنند غربی‌ها آمدند این‌طور نیست. اولین توپ‌ها را مسلمان‌ها ساختند و اولین بار در جنگ‌های صلیبی غربی‌ها، اروپایی‌ها در قرن 11 و 12 میلادی برای اولین بار عمرشان توپ دیدند و صدای توپ شنیدند - در خاطرات‌شان هست – که در قرن 12 میلادی ارتش انگلیس و فرانسه به جنگ‌های صلیبی آمده بودند و در جنوب اروپا در مرزهای فرانسه با مسلمان‌ها می‌جنگیدند چون مسلمان‌ها از پایین بخشی از فرانسه را گرفته بودند اسپانیا، پرتغال، شبه جزیره ایبری بالا ‌آمده بودند، و وارد فرانسه شده بودند تا نزدیک لیون فرانسه، یعنی اگر یک خیز دیگر برمی‌داشتند پاریس دست مسلمان‌ها بود تا آن‌جا آندلس آمده بودند در جنگ‌های صلیبی که در آن منطقه اتفاق می‌افتد برای اولین بار ارتش انگلیس و فرانسه در قرن 12 میلادی صدای توپخانه می‌شنوند که نقل شده وقتی این‌ها صدای توپ آمد و گلوله‌های توپ روی سرشان ریخت گفتند شیاطین از آسمان آمدند و این‌ها روی خاک افتادند و وسیله‌هایشان را انداختند در رفتند. بنابراین هم سلاح گرم و هم دریانوردی و اقیانوس‌نوردی، هم صنعت کاغذسازی و اولین کارخانه‌های کاغذسازی و رشد تمدن و اولین باری که کتابخانه‌های بزرگ در تاریخ تشکیل شده است برای مسلمانان است که در چند نقطه است که یکی‌اش در همین آندلس است. برای اولین بار، غرب، اروپا روی تمدن را از طریق بخش اسلامی اروپا دید یعنی جهنوب اروپا، یعنی اسپانیا، پرتغال و جنوب فرانسه که دست مسلمان‌هاست و جنوب ایتالیا سیسیل که دست مسلمان‌ها بوده است همه هم در تاریخ می‌گویند شروع رنسانس هم به لحاظ ادبی و علمی و فلسفی، هم به لحاظ صنعتی و علمی می‌گویند از جنوب اروپا شروع شد معلوم است از کجا؟ یعنی از نقطه تماس مسلمان‌ها و بخصوص بعد از این که آندلس از هم پاشیده است. فقط برای این که بدانید که تمدن آندلس که یک دوره اموی‌ها، یک دوره عباسی‌ها، یک دوره شیعه بودند و مخلوط بودند و گاهی بین خودشان هم جنگ‌های داخلی بود چقدر عظیم بوده است همین که عرض کردم کتابخانه‌هایی با دو – سه میلیون جلد کتاب در تاریخ ثبت شده است اصلاً آدم باور نمی‌کند همین الآن کتابخانه‌هایی به این عظمت در دنیا کم است.

یک نمونه دیگر که بدانیم رنسانس صنعتی و انقلاب صنعتی از کجا شروع شد؟ این‌ها می‌گویند شروع انقلاب صنعتی ماشین بخار، در انگلیس و می‌گویند قبل از آن ماشین‌های نساجی، پارچه‌بافی در منچستر انگلیس مثلاً قرن 18 میلادی است. این ماشین‌های پارچه‌بافی از جهان اسلام به آن‌جا رفته است از جمله از همین آندلس. نمونه‌ای که در تاریخ ثبت شده که من خودم دو – سه نمونه از اسناد آن را دیدم، اسپانیا مراکز معماری اسلامی آن زمان که هنوز این‌ها توریست‌های دنیا را می‌برند آن‌ها را به آن‌ها نشان می‌دهند و هم زیبا،‌ باشکوه و منظم است. – خواهش می‌کنم این را دقت کنید – می‌گویند کارخانه‌های نساجی و پارچه‌بافی در شهرهای آندلس، اسپانیای اسلامی وجود داشت که بعضی از این کارخانه‌ها مجموعه این کارخانه‌های زنجیره‌ای تا 11 هزار کارگر داشته است این یعنی چه؟ یعنی انقلاب صنعتی چیست؟ شاخ و دم دارد؟! مجموعه زنجیره‌ای کارخانه‌های پارچه‌بافی که تا 11 هزار کارگر داشتند همین الآن کمپانی‌های بزرگ در دنیا 10- 11 یا 20 هزار چیز دارند که وقتی صلیبی‌ها بر آندلس مسلط شدند همین ارتش‌های صلیبی، اسپانیایی، فرانسوی، آلمانی که بعد از این که مکرر در مکرر شکست خوردند 500- 600 سال شکست خوردند چون امپراطوری اسلامی آندلس 600 سال طول کشیده یکی دو روز نبوده، 5 – 6 قرن طول کشیده و هر بار این‌ها آمدند شکست خوردند و عقب رفتند بعد که برای اولین بار در قرن 16 میلادی پیروز می‌شوند این زمان در ایران چه زمانی است؟ در ز مانی که آندلس دارد شکست می‌خورد این که می‌گوییم تاریخ عرضی، - حواسمان باشد – زمانی که شکست‌ مسلمان‌ها در شمال اروپا دارد شروع می‌شود چه زمانی است؟ وقتی که در ایران صفویه روی کار آمدند و وقتی است که در ترکیه عثمانی‌ها دارند پیشروی‌ها را شروع می‌کنند یعنی در واقع مسلمان‌ها در جنوب اروپا وقتی شکست‌شان آغاز می‌شود پیشروی مسلمان‌ها در شرق اروپا توسط ترک‌های عثمانی شروع می‌شود مسلمان‌ها از جنوب اروپا عقب می‌روند به سمت شمال آفریقا ولی از شرق اروپا دارند وارد اروپا می‌شوند. 300- 400 سال هم این‌ها می‌آیند البته عثمانی هم یک امپراطوری طولانی است. می‌دانید عثمانی هم 600 سال طول کشیده است می‌گویند این هم یکی از طولانی‌ترین امپراطوری‌های تاریخ است مثلاً امپراطوری روم، کمتر از این‌ها بودند این‌ها 400- 500 سال بودند. آن‌ها از این‌جا عقب می‌روند کارخانه‌ها، مسجدها، حمام‌ها، بیمارستان‌ها چیزهای عظیمی که مانده، این‌ها از بس کینه داشتند زدند همه را نابود کردند و بزرگترین کشتار دادگاه‌های تفتیش عقاید برای کلیسا در اسپانیا اتفاق افتاده است. آمار حداقلی این است که 300 هزار اروپایی مسلمان را این‌ها کشتند و اعدام کردند و سوزاندند و مردم اسپانیا را دوباره به زور مسیحی کردند یا اخراج‌شان کردند. از این طرف هم عثمانی‌ها آمدند و نیمی از اروپا را گرفتند 350 سال اروپا دست عثمانی‌هاست بعضی از جاها 400 سال، مثلاً یونان 350 سال دست عثمانی‌ها بوده است بلغارستان تا بوسنی تا اتریش که حتماً دوستان اتریش را دیدند که پایگاه‌ها و قلعه‌های نظامی عثمانی بالای سر شهر وین هنوز هست که شهر وین را محاصره کرده بودند یک بار هم وارد آن شدند که اگر وین سقوط می‌کرد چون این‌ها دم مرز آلمان بودند از این شرق اروپا یک خیز دیگر عثمانی‌ها برمی‌داشتند آلمان و فرانسه فقط مانده بود کل اروپا را تقریباً گرفته بودند و به آب می‌رسیدند و به مرزهای آبی انگلیس. و این‌جا همان لحظه‌ای است که غربی‌ها شروع می‌کنند انگلیسی‌ها شروع می‌کنند ارتباط‌گیری هم با صفویه در ایران، که عثمانی دشمن مشترک ماست شما از آن طرف، ‌ما هم از این طرف، البته خود عثمانی هم در یک مقاطعی رژیم‌های ستمگری بودند. می‌دانید که این‌ها ده‌ها هزار شیعه را قتل عام کردند و کشتند و علوی‌ها هم که بندگان خدا مستضعف فکری‌اند و هیچ چیز از اسلام و شیعه نمی‌دانند و منحرف شدند در واقع یک ترکیبی از گرایشات انحرافی صوفی‌گری و اسماعیلی و جریان‌های مختلف، همین‌طور که با هم مخلوط شده و یک تشیّع خیلی رنگ و رو رفته ناقص بیماری، و زیر فشار سنگین عثمانی و بعد هم دیگران، ارتباط‌شان با جاهای دیگر قطع می‌شود.

یک اتفاق بزرگ دیگر که باز آن را هم مدیون مسلمان‌ها هستند هیچ چیز نمی‌گویند مسئله کشف آمریکاست. آن هم همزمان با همین دوره صفویه اتفاق افتاده است. این چیزهایی که اسم آن را کشف قاره آمریکا به عنوان یکی از نمادهای مدرنیته گذاشته‌اند این هم یکی از دروغ‌های بزرگ است که کریستف کلمب رفت آن‌جا و آمریکا را کشف کرد همه این‌ها دروغ است. در سفرنامه خود کریستف کلمب اشاره می‌کند که وقتی به سواحل جزایر کوبا رسیده، مناره مساجد مسلمان‌ها را دیده است مثل همین جزیره گوآنتانامو، این جزیره گوآنتانامو کوبایی است و برای کوباست که آمریکا گرفته است می‌گوید مناره مسلمان‌ها آن‌جا بود. وقتی این‌ها می‌روند در قرن 17 میلادی سکه‌هایی با ضرب لااله‌الاالله در آمریکا دیدند بعد این‌ها می‌گویند ما آمریکا را کشف کردیم! در دو – سه قرن قبل از کریستف کلمب، سه – چهار قرن مسلمان‌ها رفت و آمد داشتند از سواحل غرب اسپانیا و پرتغال و سواحل شمال غرب آفریقا، مدام می‌رفتند و می‌امدند و تجارت می‌کردند منتهی برده ببرند و نابود کنند این کارها نبوده است. این‌ها می‌رفتند خدمات می‌کردند می‌آمدند تجارت می‌کردند اسلام را نشر می‌دادند و... از این لحظه به بعد که آندلس سقوط می‌کند – می‌خواهم این را بگویم – مرحله اول فروپاشی جهان اسلام از این جا شروع می‌شود به دلیل این که اولین نیروی استعماری غرب که شروع می‌کند از اروپا بیرون می‌زند و سراغ قاره‌های دیگر می‌آید چه کسانی هستند؟ اسپانیا و پرتغال هستند چرا این‌ها هستند؟ برای این که این‌ها میراث‌بر آندلس هستند یعنی آندلس اسلامی که سقوط کرده صلیبی‌هایی که اسپانیا و پرتغال هستند این‌ها زدند و تمدن اسلامی را نابود کردند کتابسوزی کردند از شرق، مغول‌ها کتابسوزی می‌کردند و از غرب هم صلیبی‌ها. می‌دانید صدها هزار و چند میلیون کتاب سوزاندند کتابخانه‌ها را خراب کردند مسجدها را نابود کردند بعضی‌هایش را دوباره کلیسا کردند ولی یک اتفاقی که می‌افتد این است که بعد از همه تخریب‌ها این‌ها می‌بینند یک انرژی عظیم علمی و نظامی و صنعتی در آندلس هست مثلاً می‌بینند کشتی‌های مسلمان‌ها، کشتی قاره‌پیما دارند یعنی اقیانوس نورد هستند در حالی که در تاریخ اروپا دارد که این‌ها فقط سواحل را می‌توانستند یعنی از کنار ساحل کشتی نوردی می‌کردند هیچ وقت از کنار ساحل فاصله نمی‌گرفتند می‌ترسیدند گم بشوند! مسلمان‌ها به اقیانوس می‌رفتند و قطب‌نما هم اختراع چینی‌ها بود ولی اولین بار در دریانوردی و اقیانوس‌نوردی مسلماذن‌ها به کار گرفتند چنان که ساعت اختراع مسلمان‌ها بود اولین بار که ساعت را هارون‌الرشید به شاه فرانسه هدیه می‌دهد وسط میدان پاریس می‌برند نصب می‌کنند تا ساعت شروع به زنگ زدن می‌کند مردم توی پاریس روی خاک می‌افتند و سجده می‌کنند! که خدایان هستند؟ شیاطین هستند؟ می‌گویند نه خدایانند نه شیاطین هستند این ساعت است و این چیزهای صنعتی دارد ساخته می‌شود. ساعت آبی، ساعت آفتابی، اختراعاتی که مسلمان‌ها داشته‌اند. اختراعات در ابزار کشاورزی و... دانستن این‌ها مهم است اصلاً نگاه ما را به جهان اسلام و به بیداری اسلامی و به اهداف باید در کشورهای اسلامی نشر داد جوان‌ها در دانشگاه‌ها باید این‌ها را بدانند من در دانشگاه‌های مختلف کشورهای اسلامی رفتم این‌ها را به آن‌ها می‌گویم داخل هم که بگویید همین است خیلی‌ها این‌ها را اصلاً نمی‌دانند. استعمار غرب با اسپانیا و پرتغال شروع می‌شود با فروپاشی اندلس – من فقط تیتروار می‌گویم – سپر دفاع آفریقا می‌شکند به نام صلیب حرکت این‌ها شروع می‌شود. انگلیس، فرانسه، بعد هلند، بلژیک و بقیه همین‌طور می‌آیند. مدام آن طرف دارند قوی می‌شوند و این طرف دارد ضعیف می‌شود خودشان می‌گویند ما هرجا در آفریقا و آمریکای لاتین رفتیم اصلاً کریستف کلمب کشتی که به سمت سواحل قاره آمریکا می‌برد بعد ده‌ها میلیون برده از آفریقا برمی‌دارند می‌برند، ده‌ها هزار سرخپوست را آن‌جا نابود می‌کنند دوتا قاره را نابود می‌کنند تا به اصطلاح مدرنیته تحقق پیدا کند و ایالات متحده ساخته بشود میلیون‌ها نفر آدم. اولین دریانوردی که کریستف کلمب را برده دریانورد مسلمانی است به نام احمد یا بن‌احمد که حالا دوجور در تاریخ نام او برده شده است می‌گوید به کمک دریانورد مسلمان و روی نقشه‌های دریایی آن‌ها می‌رود. این را کشف می‌گویند! مثل این که من بیایم خانه شما را کشف کنم! بعد من بگویم من کاشف خانه شما هستم! یک عده دارند آن‌جا زندگی می‌کنند بعد تو رفتی آن‌جا را غارت کردی! اسم آن کشف نیست بلکه اسم آن غارت و استثمار است. – این عبارت را گوش کنید – خودشان می‌گویند ما هرجا رفتیم با انجیل و شمشیر رفتیم و طلا و برده آوردیم! یک دست‌مان انجیل، یک دست‌مان شمشیر که ما می‌خواهیم شما را مسیحی کنیم! همین‌هایی که می‌گویند دین عشق و رحمت! و اسلام با شمشیر جلو رفته است! تمام مردم آمریکای لاتین و آفریقا همه آن‌هایی که مسیحی شدند همه با شمشیر مسیحی شدند. این اصطلاح مشهور است که اروپایی‌ها ریختند در قرن 16 و 18 میلادی در آفریقا و آمریکای لاتین و آسیا با انجیل و شمشیر رفتند با برده و طلا برگشتند آن آباد شدن اروپا شروع شد اول هم از اسپانیا و اروپا شروع شد به همین دلیلی که عرض کردم همین زمان مسلمان‌ها دارند باز در شرق عالم دارد گسترش پیدا می‌کند منتهی بدون شمشیر. یک نمونه‌اش همین اندونزی و مالزی است که الآن پرجمعیت‌ترین کشور اسلامی جهان اندونزی است بزرگترین تجمع اسلامی دنیا اندونزی است یک شمشیر آن‌جا زده نشده است مردم مالایی و اندونزی و شرق اسیا این‌ها توسط تاجران مسلمان و اتفاقاً غالباً شیعه چند قرن قبل مسلمان شدند. یک بخشی از این‌ها شیعه‌های زیدی یمن بودند که از اولاد امام صادق(ع) که گرایشات زیدی داشتند آن‌ها از آن رفتند و یک بخش مهمی هم تاجران مسلمان ایرانی بودند که از این‌جا رفتند و این‌ها را مسلمان کردند و اندونزی را می‌گویند دهه اول محرم مراسم تابوت دارند ده روز سیاه می‌پوشند و بحث کربلا. از همه‌شان هم کربلا را می‌پرسیم نمی‌دانند کربلا چیست! کاملاً معلوم بود که حدود هزار سال- 800 سال پیش تاجران ایرانی شیعه آن‌جا رفتند هم تجارت کردند و هم این‌ها را مسلمان کردند با صحبت و اخلاق، و خدمت به این‌ها کمک کردن به این‌ها و بعد حتی این‌ها هزار سال آن‌جا در آن منطقه مراسم تابوت دارند ولی از آن‌ها می‌پرسیدند که تابوت چیست؟ کربلا چیست؟ عاشورا و امام حسین(ع) چیست؟ مردم‌شان می‌گفتند همین‌طور شنیدیم خیلی‌هایشان سنی هم بودند ولی مراسم تابوت را داشتند. خب آن زمان بزرگترین جامعه اسلامی جهان، به این شیوه داشته مسلمان می‌شده و گرایش اسلامی پیدا می‌کرده، بدون جنگ و بدون درگیری. ضعف جهان اسلام شروع می‌شود اروپا کم‌کم قوی می‌شود در قرن 17 و 18 میلادی دو – سه اتفاق در اروپا می‌افتد از یک طرف صنعتی شدن و ماشین بخار و از یک طرف ترجمه کتاب‌های تمدن اسلامی در رشته‌های مختلف بعد از چند قرن کم‌کم یاد می‌گیرند خودشان اختراعات، ابتکارات شروع می‌شود از آن طرف فلسفه‌های لائیک و حرف‌هایی از "لاک ‌روسو" و دیگران در برابر تفکر کلیسا کم‌کم رشد می‌کند بعد انقلاب فرانسه اتفاق می‌افتد. "ناپلئون" جهان‌گشایی را شروع می‌کند و اولین ضربه نظامی که مسلمان‌ها از اروپایی‌ها می‌خورند یکی‌اش از بعد از این که پرتغال و اسپانیا کارهای جزئی کردند جاهایی رفتند از ناپلئون است و جالب است وقتی ناپلئون وارد شمال آفریقا شد برای این که تحریک نکند یک جاهایی اسم خودش را علی گذاشته بود ناپلئون می‌گفت به من علی بگویید اسم من علی است چون این دوتا چیز را نشان می‌دهد اولاً نشان می‌دهد مردم شمال آفریقا، مصر، این‌ها محبت علی و اهل بیت(ع) را چقدر داشته‌اند و دوم نشان می‌دهد این‌ها چقدر اصلاً به اسم این که ما می‌خواهیم اشغال کنیم و کافرتان کنیم ابداً به این شکل نبوده است. ناپلئون چندتا سخنرانی در مصر کرده است که با بسم‌الله الرحمن الرحیم شروع کرده است. و هرجا می‌رفته علمای آن‌جا را اول جمع می‌کرده علمای مسلمان را با احترام جمع می‌کرده، هدیه می‌فرستاده، صحبت می‌کرده، می‌گفته ما می‌خواهیم شما را از دست ترک‌ها و عثمانی‌ها نجات بدهیم. و از دست این مستبدین محلی. همین حرف‌هایی که الآن هم می‌زنند می‌گویند می‌خواهیم شما را از دست صدام، قذافی، اسد نجات بدهیم خب ظلم هم هست در کشورهای اسلامی همه حکومت‌ها معمولاً این‌طوری بودند ولی راه حل آن این است که ما این‌ها را برداریم و کسانی دیگر را ما خودمان بگذاریم و ما بیاییم منجی بشویم در عراق چطوری آمدند؟ در افغانستان به اسم مبارزه با تروریزم و ارتجاع آمدند در عراق هم به اسم مبارزه با صدام و دیکتاتوری آمدند این روش همان روشی است که هیچ کدام‌شان نگفتند ما داریم می‌آییم که اسلام را از بین ببریم الآن هم نمی‌گویند. ناپلئون وقتی به مصر می‌رود می‌گوید اسم من علی است! دو – سه ‌تا بیانیه دارد که آخر آن را با نام علی امضاء می‌کند و آیه قرآن در سخنرانی‌اش می‌خواند و علما هم خیلی از او استفاده می‌کنند که عجب آدم مسلمان خوبی است می‌آید هم آزادی می‌آورد و هم مذهب می‌آورد! عین کار را انگلیسی‌ها ضربه دوم که ما (مسلمان‌ها) خوردیم از منطقه شرق هند انگلیسی‌ها وارد می‌شوند که تقریباً این ضربه همزمان است. یک ضربه هم پرتغال، اسپانیا، هلند، در شرق آسیا یعنی همه این‌ها طبق مسیرهای دریانوردی بوده که از مسلمان‌ها یاد گرفتند. این که می‌گویند تنگه ماژولان، واستودوگاما، این اسم‌های خارجی که می‌گذارند همه این‌ها دروغ است چون تمام این تنگه‌ها و راه‌ها و دور زدن آفریقا و رفتن به آمریکای لاتین، ارتباط آبی از دریای مدیترانه و از اقیانوس اطلس، تا اقیانوس آرام تا سواحل چین، و مالزی و اندونزی تمام این‌ها مسیرهای عادی بوده که کشتی‌های مسلمان همیشه تجارت می‌کردند یا حاجی می‌آوردند و می‌بردند. این‌ها مسیرهای شناخته شده‌ای بوده که قرن‌ها استفاده می‌شده است. این‌ها آمدند از این مسیرها استفاده کردند برای سلطه استعماری. اولین نفوذی که انگلیسی‌ها در شرق (در هند) می‌کنند از طریق اقتصاد است کمپانی هند شرقی تشکیل می‌شود هم انگلیسی‌ها کمپانی هند شرقی دارند هم هلندی‌ها و پرتغالی‌ها یعنی نفوذ از طریق روابط اقتصادی شروع می‌شود پرتغالی‌ها راه‌های دریایی را از مسلمان‌ها یاد گرفتند و بر تمام مسیرهای دریایی مسلمان‌ها مسلط شدند و بعد هم اسپانیایی‌ها وقتی مسلط شدند شروع به جنایت کردند. یک نمونه‌اش همین واستودوگاما است که در کتاب‌های درسی بچه‌های ما هم اسم آن را با احترام می‌آورند! این مرتیکه از جمله کسانی است که اول از طریق مسلمان‌ها مسیر دریایی دور زدن آفریقا و رفتن به سواحل هند را یاد می‌گیرد با کشتی‌های دریانوردهای مسلمان و وقتی مسلط می‌شود کل منطقه را می‌گیرد از جمله یکی از کارهایی که می‌کند زمان حج چندین کشتی زوّار مسلمان را که دارند برای حج می‌روند همه این‌ها را دریا، کشتی‌ها را نگه می‌دارد حاجی‌ها را با کشتی زنده زنده می‌سوزاند و غرق‌شان می‌کند. ظرف سه قرن، این‌ها اول تجارت، نفود اقتصادی، آشنایی، مطالعات فرهنگی، بعد از دو – سه قرن لشکرکشی کردند زودترین جاهایی که لشکرکشی کردند بعد از 70- 80 سال تا یک قرن بوده است یعنی از اول 70- 80 سال یک قرن، ارتباطات اقتصادی به اسم کمپانی و پاسگاه که ما می‌خواهیم امنیت تجاری باشد وارد شدند با آدم‌ها رفیق می‌شدند چاره‌ها را می‌شناختند مرتبط می‌شدند نفوذ می‌کردند آدم‌ها را به شکل‌های مختلف می‌خریدند بعد که مطالعه می‌کردند آماده می‌شدند بعد لشکر می‌آوردند. می‌آیند جزیره هرمز، جزایر سواحل دریای سرخ، خلیج فارس، اقیانوس هند، وارد سواحل ایران و بندرهای ایران می‌شوند پایگاه‌های دریایی می‌سازند در سواحل هندوچین نفوذ می‌کنند. اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها در قرن 15 و 17 بر آمریکای لاتین و آفریقا مسلط می‌شوند قرن 18 و 19 تسلط بر آسیا شروع می‌شود در قرن 19 و 20 بالاخره بر کل مسلمین مسلط می‌شوند و در قرن 20 دیگر در تمام سرزمین‌های اسلامی حاکمان‌شان دست‌نشانده‌های یا انگلیس هستند یا آمریکا هستند یا فرانسه هستند یا روسیه، دیگر هیچ حکومت مستقلی وجود ندارد اول روسیه تزاری، بعد هم که شوروی آمده است. اول ایستگاه‌های بازرسی زدند در مدرَس، ‌بمبئی، کَلکته، سواحل اسلامی، هند، ارتباط و معامله با حکّام محلی، بعد حکّام محلی را علیه همدیگر تحریک می‌کردند به این پول می‌دادند که او را بزند منطقه او را بگیرد و به این بدهد، اول بین این‌ها در این شکاف نفوذ کردند و بعد تقویت شدند. و بعد جنگ‌های استعماری بین اروپاییان شروع می‌شود سر بخور بخور! سفره افتاده، خطوط دفاعی مسلمان‌ها شکسته، حالا این که چطوری این‌ها را تقسیم کنیم آفریقا و آمریکای لاتین و آسیا، جنگ‌های این‌ها با هم شروع می‌شود. شما 200 سال جنگ پراکنده دارید بین هلند، پرتغال، اسپانیا، انگلیس، فرانسه، بلژیک، روسیه، تجارت وسیع ده‌ها میلیون برده از آفریقا به اروپا و آمریکا، این چه زمانی است؟ زمان زندیه، افشار، پایان صفویه و اوایل قاجار در ایران که این‌ها همین‌طور دارند جلو می‌آیند. فقط ظرف قرن 18 یکی از این کشورها می‌گوید ما 6 میلیون آفریقایی را به آمریکا بردیم در قرن 19 این‌طوری می‌شود که برده‌های سیاه آفریقایی تعدادشان در آمریکا از اروپاییان بیشتر می‌شود. یعنی اروپاییان از آفریقا می‌آمدند برده برمی‌داشتند می‌بردند آمریکا و سرخپوست‌های آن‌جا را می‌بردند و غارت می‌کردند. در قرن 19 این‌قدر برده بردند که تعداد سیاه‌های آفریقایی برده‌ها از تعداد خود اروپایی‌ها بیشتر شده است احساس کردند دیگر نمی‌توانند این‌ها را کنترل کنند و یکی از دلایلی که به طور ظاهری حکم لغو بردگی را آمریکا داد یک علت عمده آن این بود که نمی‌توانستند دیگر این‌ها را جمع کنند! یعنی به زحمت‌شان نمی‌ارزیده! شورش‌های برده‌ها شروع شده بود تجارت داشت به کار، اقتصاد تجاری داشت به اقتصاد کشاورزی غلبه می‌کرد و نگه داشتن برده‌ها نمی‌ارزید این جنگ شمال و جنوب که شروع شد و ده‌ها سال خودشان اروپایی‌ها در آمریکا همدیگر را کشتند و اسم آن را جنگ استقلال می‌گذارند! این‌ها جنگ استقلال نیست یا جنگ برده‌داری. این دعوای شمالی‌ها و جنوبی‌ها سر اقتصاد شمال با تجارت بود بندر می‌خواست. اقتصاد جنوب با مزارع نیشکر بود کارگر و برده می‌خواست. شمالی‌ها گفتند برده‌داری ممنوع به این دلیل بود. برای خودشان نمی‌صرفید و یک جنگ قدرت داخلی بین این‌ها پیش آمده است.



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha