شبکه یک - 26 فروردین 1401

روز ازل چه اتفاق افتاد؟ (12) (قرآن، انسان، خلقت، خلافت، هبوط)

بسم‌الله الرحمن الرحیم

«أَلَمْ أَنْهَکُمَا» ما به شما دوتا نگفتیم که نزدیک نشوید از این درخت استفاده نکنید؟ و «وَأَقُلْ لَکُمَا» به شما نگفتیم که «إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمَا عَدُوٌّ مُبِینٌ» شیطان بطور خاص دشمن شما دوتاست؟ آدم و حوا. مرد و زن. نگفتم این‌ها دشمنی خاصی با شما دارد. بعد می‌گوید «عَدُوٌّا مُبِینٌ». «مبین» یعنی چه؟ یعنی آشکاری که آشکارکننده است یعنی دشمنی‌اش با شما علنی بود چرا شیطان طرد شد؟ برای این که شما را اصلاً قبول ندارد شما را که قبول داشت البته به دروغ می‌گفت قبول دارم این که دشمنی شیطان با شما آشکار بود شما نمی‌دانستید و قبلاً به شما نگفتیم و این صحنه‌ها را ندیدید؟ ما همه چیز به شما گفتیم یعنی آگاهی داشتید، آزادی انتخاب هم داشتید، ما هم الآن همین‌طور هستیم الآن همین حرفی که خداوند به آدم و حوا گفت همین را دارد به ما میگوید بعداً در قیامت به ما می‌گوید. می‌گوید به شما نگفتیم که شیطان این که پچ‌پچ می‌کند و وسوسه‌تان می‌کند که این کار را بکن توجیه‌تان می‌کند که این کار به نفع‌تان است خدا هم راضی است! ما هم داریم باز الآن همین کارها را می‌کنیم! بعد می‌گوید که «قالا» آدم و حوا پذیرفتند که خطا کردند گفتند که «ربَّنا» تو پروردگار ما هستی و ما تحت ربوبیّت تو هستیم تو همه کاره مایی. «ظَلَمنا» ما ظلم کردیم؟ به چه کسی؟ ما به خودمان ظلم کردیم. حالا آن معنی «فتکون مِنَ الظّالمین» که عرض کردیم ظلم به خودتان کردید خودشان می‌گویند. ادامه آیه می‌گوید ما به خودمان ستم کردیم. ما پا روی حق خودمان گذاشتیم ما به خودمان ضرر زدیم ما خودمان برای خودمان مشکل درست کردیم این هم پاسخ بعضی از کسانی که می‌گویند آقا خدا چرا ما را اذیت می‌کند؟ چرا خدا ما را رنج می‌دهد؟ چرا ما را جهنم می‌بری؟ و... خداوند می‌فرماید هرجا ظلم می‌بینیم خداوند در همین آیه دارد می‌گوید «ظَلَمنا اَنفُسَنا» خداوند نمی‌گوید ظلم نیست ظلم هست اما ظالم آن کیست؟ خودتان هستید. انسان است. انسان‌ها ظالم هستند هم به خودشان ظلم می‌کنند هم به همدیگر. شما مظلوم هستید بله، اما ظالم‌ خودتان هستید. همین‌طور که ادم و حوا به هم ستم کردند و خودشان را به زحمت انداختندولی باز هم با فلسفه خلقت‌شان که زمین بیایند منافاتی نداشته است. این مرحله انتقال بود. خداوند هم می‌دانست این می‌شود. همین‌طور که خدا به من و شما نگفته که گناه نکنید ولی می‌داند ما گناه می‌کنیم باز هم آگاهی و آزادی به ما می‌دهد و از ما هم نمی‌گیرد. خدا که می‌داند ما تا آخر چه گناهان دیگری خواهیم کرد؟ مگر نمی‌داند؟ خب پس چرا این آزادی و آگاهی را باز هم به ما می‌دهد؟ مگر این خلاف فلسفه خلقت ما نیست؟ نه دادن آزادی و آگاهی به تو، با این که می‌داند گناه خواهی کرد ولی امکان گناه را از تو سلب نمی‌کند و این ظلم به خودت است. قصه آدم و حوا قصه من و شماست. خدا فقط نمی‌خواهد بگوید یادتان باشد شروع خلقت این‌طور بوده و قضیه آن‌طور بوده نه، فقط این نیست. قصه همان قصه است و ماجرا همان ماجراست شما دوباره دارید همان اشتباه‌ها را می‌کنید. حواس‌تان باشد که شروع قضیه چیست و پایان آن چیست؟

- حالا دقت کنید- می‌گوید «ربّنا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا» آدم و حوا به خدا عرض کردند که یک ظلمی اتفاق افتاده حق ما پایمال شد ما ضربه خوردیم اما خدایا ما اعتراف می‌کنیم که این ضربه را تو به ما نزدی ما خودمان به خودمان ضربه زدیم و ستم کردیم، ما به خودمان توهین کردیم. ما خودمان را از یک چیزهایی محروم کردیم. بعد خداوند می‌فرماید امکان جبران هست مأیوس نشوید. «وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا» خدایا اگر تو ما را نبخشی و مورد مغفرت قرار ندهی «وَتَرْحَمْنَا» و به رحم نکنی، رحمت و مغفرت خیلی به هم مربوط است اما یک چیز نیست. «مغفرت» یعنی ما یک غلطی کردیم یک خطایی کردیم ندیده بگیر! شتر دیدی ندیدی! این می‌شود مغفرت. «رحمت» اعم از این که یک کاری کرده باشی یا نکرده باشی. بنابراین مغفرت هم نوعی رحمت است اما رحمت فراگیر است. آدم و حوا گفتند عملاً ما را ببخش، این را ندیده بگیر، ما اشتباه کردیم جبران می‌کنیم و بعد به ما رحم کن و ما را از رحمت و عشق خودت محروم نکن با ما همچنان مهربان باش، به ما همچنان عشق بورز ما را دوست داشته باش. اگر تو به ما رحم نکنی و ما را نبخشی «لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ» این «لَنَکُونَنَ» سه‌تا تأکید دارد یعنی قطعاً بدون هیچ تردیدی ما حتماً خسارت خواهیم دید اگر خدایا به ما رو نبخشی و ما را مورد رحمت خودت قرار ندهی اگر ما را از رحمت و عشق خودت محروم کنی اگر از ما روی برگردانی خدایا ما کاری کردیم که لیاقت مغفرت و رحمت تو را نداشته باشیم اما اگر از ما رو بگردانی این ظلمی که ما خودمان به خودمان کردیم به هیچ وجه جبران نخواهد شد. «لَنَکُونَنَ» قطعاً ما جزو خاسرین یعنی خسارت دیده‌ها خواهیم بود. هرکس هم تا ابد خسارت ببیند در رأس خسارت دیده‌‌ها حتماً ما دوتا هستیم ما خودمان به خودمان خسارت زدیم. خسارت ما را خدایا جبران کن ما را با این خطا تنها نگذار باز هم این در حوزه انسان‌شناسی و خداشناسی است. خدا بعد از همه این مسائل با انسان سخن می‌گوید هم واقعیت را می‌گوید. شرایط جدید، و هم امید می‌دهد. بعد خداوند به آن‌ها فرمود که «قَالَ اهْبِطُوا» توبه‌تان را پذیرفتم شما برگشتید من هم برمی‌گردم اما دیگر نمی‌توانید به بهشت برگردید یعنی وقتی دستت آتش گرفت سوخت دیگر نمی‌توانیم یک کاری کنیم که انگار نسوخته. می‌گوید از آن مرحله عبور کردید و وارد فاز جدید خواهید شد. خداوند به آدم و حوا فرمود «اِهبطُوا» یعنی از یک زندگی بالاتر و معنوی‌تر یک پله پایین‌تر بیایید به زندگی مادی و مشکل شروع می‌شود. مثل این که توی بازی می‌گویند از این مرحله بازی رد شدیم و دیگر به مرحله قبل نمی‌توانیم برگردیم این مرحله غول‌های خطرناکی که در بازی دارد باید بزنی غول‌های خطرناک‌تری دارد که غول‌های بزرگی هستند که از در و دیوار میریزند دیگر وارد این مرحله شدید و به مرحله قبل نمی‌توانید برگردید. می‌شود من را ببخشید من خطا کردم؟ بله ما تو را می‌بخشیم و راه جبران باز است. تو را تنها نمی‌گذاریم راهنمایی هم تو را می‌کنیم اما این مرحله دیگر نمی‌توانی برگردی و وارد یک مرحله دیگری شدی و به دالان دنیا آمدی. آن وقت این‌جا چه خبر است؟ باز نکته دیگر؛ خداوند به بشر آگاهی می‌دهد او را فریب نمی‌دهد. می‌گوید وارد یک مرحله جدیدی خواهی شد هبوط به زمین, زندگی مادی، همین که ما الآن در آن هستیم. از این به بعد این نوع زندگی را آغاز خواهی کرد. تجربه خواهی کرد. چه وضعیتی دارد؟ اِهبطوا. هبوط کنید. «بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» یکی این که تا حالا نبودی و تجربه نکردی از این به بعد خواهد بود و آن دشمنی است با همدیگر دشمنی خواهید کرد شما و فرزندان‌تان. شیطان هم که با شماست و دشمن شماست. یعنی شما تا الآن تا قبل از این در بهشت اولیه زندگی بدون دشمنی، بدون تهدید داشتید. آن‌جا ظاهراً چیزی علیه شما نبود در دنیا که وارد می‌شوید این‌جا عداوت و دشمنی و تهدیدها هست. برای این آماده شوید. وارد مرحله جدید شدید به مرحله قبل برنمی‌گردید اما می‌توانید به بهشت برگردید اما بهشتی که از این بهشت خیلی بالاتر و بهتر است به شرطی خلیفه‌الله بشوید. خب آن چیست؟ حالا از این به بعد شرایط جدیدی خواهید داشت. 1) عداوت. «بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» بین‌تان دشمنی‌هایی پیش خواهد آمد. رقابت، حسادت، کینه، حرص، انتقام، تجاوز به حقوق همدیگر، از این به بعد این مشکلات را خواهی داشت چرا؟ چون وارد این بدن شدید و می‌خواهید در این عالم محدود زندگی کنید. روح‌تان بی‌نهایت طلب است همه چیز را می‌خواهد برای خودت می‌خواهد. جسمت و امکانات زندگی هم محدود است. خب بقیه هم که مثل تو هستند. از این به بعد به جان هم خواهید افتاد. تا حالا اصطکاک نداشتید زندگی بدون اصطکاک. از این به بعد وارد زندگی پر از اصطکاک می‌شوید. اما برای خلیفه‌الله شدن باید از همین زندگی سخت جدید که دشمنی در آن هست از همین عبور کنید ولی درست عبور کنید. پس یک) آگاهی می‌دهد که از این به بعد خطر دشمنی هست. علیه هم می‌شوید. تو یک چیز بهتر و امکانات بهتر و شغل بیشتر و سود بالاتر می‌خواهی. هرچه که می‌خواهید می‌خواهید از بقیه بهتر باشد حتی بقیه نداشته باشند شما بیشتر داشته باشید اگر خلیفه‌الله نباشید. تو هم اگر آدم باشی، حوّا باشی، آدم‌های درستی باشید بقیه کسانی دیگری هستند مثل خودشان آن‌ها نمی‌خواهند شما درست باشید آن‌ها مزاحم‌تان می‌شوند حتی اگر تو درست باشی دیگرانی هستند که نادرست عمل می‌کنند و تابع شیطان هستند و نمی‌گذارند شما راحت باشید. از این به بعد خطر و تهدید است. بعد دیگر چه؟ خداوند می‌فرماید من که برای همیشه شما را رها نکردم که مشکلات داشته باشید و بی‌هدف باشید و همین‌طوری بروید. خیر، بلکه «وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتَاعٌ إِلَى حِینٍ» اولاً «الی حین» یک مدت محدودی. شما تا ابد در زمین نخواهید بود یک مدت محدودی این زندگی طبیعی زمینی را تجربه خواهید کرد که به طور متوسط الآن مثلاً 60- 70 سال، 80 سال است حالا خیلی‌ها کمتر و یک عده کمی هم بیشتر، یک عده محدودی بیشتر. «الی حین» شما و فرزندان‌تان چند دهه این‌جا خواهید بود. چه خواهید داشت؟ 1) مستقر؛ این‌جا مستقر می‌شوید. مثلاً شما دارید از کوه بالا می‌روید شما در یک ارتفاع مستقرّ ندارید باید بروید تا به یک مقرّی برسید و آن‌جا مستقرّ بشوید. اگر قرار بود زندگی دنیا امکان استقرار در آن نداشته باشیم مثلاً چطوری زندگی کنیم؟ خداوند می‌فرماید من به شما امکاناتی می‌دهم که بدن و امکانات و نیروهایی که بتوانید در همین مدتی که هستید آن‌جا مستقر شوید. همین لذت‌های مادی، انگیزه‌ها، آرزو، برنامه‌ریزی، درس می‌خوانم فلان می‌شود بعد مدرک می‌گیرم بعد ازدواج می‌کنم بعد خانه‌ام این‌طوری می‌شود. و «مَتاع» یعنی کالا یعنی چیزهایی که از آن استفاده کنیم ما شما را در این بیابانی رها نمی‌کنیم به شما امکان استقرار می‌دهیم می‌توانید آن چند دهه را زندگی کنید زندگی قابل تحمل خوبی داشته باشید «و متاع» یعنی آن‌جا کالاهایی برای مصرف و ادامه زندگی خواهی داشت. این‌طور نیست که دنیا شکنجه‌گاه نیست. اما اگر به عنوان هدف به آن نگاه کنید شکنجه‌گاه می‌شود. اگر بفهمید که شما «الی حین» تا یک مدتی آن‌جا هستید آن وقت بگویید این‌جا مستقرّ هست، قرارگاه هست، یعنی آرامش هست امنیت، سیری، مسکن، ازدواج، آبرو، این‌ها همه مستقر است و به ما آرامش می‌دهد. پس امکان این‌ها این چند دهه این‌جا هست. متاع و کالا هم که بخواهید مصرف کنید آن‌جا هست این‌طور نیست که این‌جا جهنم است. می‌توانید آن‌جا بمانید و تا مدتی هم آن‌جا خواهید بود. بعد می‌فرماید: «قال» اما به شما بگویم سبک زندگی که در آن مدت محدود در عالم طبیعت و روی کره زمین خواهید داشت «فِیهَا تَحْیَوْنَ» آن‌جا زندگی خواهید کرد «وَفِیهَا تَمُوتُونَ» و این بدن‌هایتان از کار خواهد افتاد به زمین برمی‌گردید و دوباره جزء زمین می‌شود «وَمِنْهَا تُخْرَجُونَ» دوباره از زمین در قیامت خارج خواهید شد. بروید کره زمین، زندگی مادی شروع می‌کنید، دشمنی هست، تهدید هست، اما مستقرّ و امکان قرار هم هست. مدت آن محدود است ما رهایتان نکردیم، هوای‌تان را داریم اما آزادی و آگاهی، بعد شما آن‌جا زندگی می‌کنید، آن‌جا می‌میرید، دفن می‌شوید و دوباره از زمین از همان خاک بیرون خواهید آمد. این خبر را دادند و از همان اول گفتند که این‌جا برای چیست؟ چطوری به دنیا می‌آیید؟ یک مدتی هستید، بعد دفن‌تان می‌کنند و بدن‌تان دوباره جزء خاک می‌شود و شما پیش ما می‌آیید. منتهی هر کسی در همان مرحله‌ای که خودش در دنیا برای خودش آماده کرده است. بعضی‌ها برای خودشان عذاب تدارک دیدند یعنی کاری کردند که از این عالم می‌روند رنج می‌کشند چون برای حیات بعد از این‌جا آماده نشدند رنج می‌کشند زجر می‌کشند. یک عده هم آرامش و لذت خواهند داشت چون در این 60- 70 سالی که این‌جا بودند خودشان را با اخلاق و اعمال صالح و خدمت و عبادت و اطاعت، برای مرحله بعدی حیات، آماده کردند.

این آیه دقیق نشان می‌دهد، یعنی من حداقل در این فرصت، 13 استفاده از این آیه کردیم یعنی اشاره کردیم که چه استفاده‌هایی شده است. حداقل 13 نکته مهم در باب انسان‌شناسی و حیات‌شناسی. یک بار دیگر ترجمه‌اش را من فقط عرض می‌کنم که در ذهن‌تان بماند.

ای آدم، تو همسرت حوا را در بهشت مسکن دادیم. مسکن کنید و هرچه می‌خواهید از آن‌جا بهره ببرید همه چیز در اختیارتان هست. بخورید و مصرف کنید. نزدیک این درخت نشوید اگر بشوید جزو ستمکاران و ظالمین خواهید بود یعنی یک حقوقی را پایمال خواهید کرد و از یک خط قرمزی رد می‌شوید. ولی به ضرر خودتان خواهد بود. چوبش را خودتان می‌خورید مثل آن بچه‌ای که دستش می‌سوزد. بعد از این‌جا که بیرون بروید نمی‌توانید دیگر به این‌جا برگردید. فرصت چند دهه‌ای خواهید داشت که بتوانید به یک بهشت بهتری برگردید. پس هرکس هر مقداری خلیفه‌الله بشود، هرکس بتواند در این 50- 60 سال صفات و اخلاق خدایی بیشتری در خودش ایجاد کند خلیفه‌الله‌تر است و به رحمت و مغفرت و جمال خدا نزدیک‌تر است و بهشت او بالاتر و اولی‌تر است. گفتم اگر از این بخورید، پس شیطان هر دو را وسوسه کرد بلکه بتواند عیب‌های آنان را که بر آنان پوشیده بود برایشان آشکار کند. و گفت پروردگار شما، شما را از این درخت نهی نکرد مگر برای این که اگر از این‌ها بخورید همیشه در بهشت خواهید بود و خدا نمی‌خواهد شما همیشه در بهشت بمانید! می‌خواهد از این مرحله رد شوید. و این‌ها دقیقاً همان کاری را کردند که باعث شد از این مرحله نخواسته رد شوند یا این که جزو فرشتگان بشوید. می‌خواهد که شما جزو فرشتگان نشوید. اصلاً قرار نبوده انسان جزو فرشتگان بشود. آنگاه برای آن دو سوگند خورد که من دوستدار شما و در تیم شما هستم خیرخواه و ناصح شما هستم من در تیم شما و با شما هستم. من به فکر شما هستم که دارم می‌گویم در واقع خودم را به خطر انداختم که این را به شما بگویم نگران شما هستم! با نیرنگ‌های خودش آن دو را به خودش نزدیک کرد تا آن دوتا از آن درخت بخورند. تا خوردند عیب‌شان بر خودشان ظاهر شد. ناگزیر از برگ‌های بهشتی بر خود پوشاندند. پروردگارشان به آن‌ها ندا داد که به شما نگفتم از این درخت نخورید؟ نگفتم پروژه شیطان دشمنی با شماست. هرچه می‌گوید و وسوسه می‌کند شما به معنای عکس آن از آن بشنوید. هرچه می‌گوید به نفع‌تان است بدانید به نفع‌تان نیست. هرچه می‌گوید کار شما را راحت می‌کند برعکس کار شما را مشکل می‌کند. گفتند خدایا ما به خود ستم کردیم اگر ما دو تن را نبخشی و ما را مورد رحمت خودت و مهربانی و محبّت خودت قرار ندهی قطعاً جزو زیانکاران هستیم و قطعاً ضرر می‌کنیم. فرمود بله، ولی دیگر از بهشت پایین بروید. از این رتبه زندگی پایین بروید و از این به بعد یک رتبه دیگر شروع می‌شود. آن‌جا بعضی نسبت به یکدیگر دشمن هستند. زمین تا مدت معیّن، تا وقتی که بمیرید، یک چند سال و چند دهه‌ای جایگاه شماست. یک چند سالی آن‌جا می‌روید. همان‌جا زندگی کنید، همان‌جا بمیرید و دوباره همان‌جا از زمین و از خاک بیرون بیایید زمانی که خواهد رسید.

چون اصل توضیحات را دادم فقط چند دقیقه درباره آن یک آیه دیگری که سوره طه هست، همین قضیه را از یک بُعد دیگر گفته، من فقط سریع ترجمه‌اش کنم.

(طه/ 115 و 116): آن‌جا که می‌فرماید: «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‌ آدَمَ...» ما با آدم و حوا عهد بستیم یک قراری گذاشتیم «مِنْ قَبْلُ...» از قبل یک قراری گذاشته بودیم، «فَنَسِیَ...» مثل این که یادش رفت، آن قول و قرار و توضیحات را انگار یادشان رفته و فراموش کردند و ازتصمیمات‌شان کنار گذاشتند! «وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً.» ما در آن عزم و اراده کافی ندیدیم.

ببینید نمی‌شود این گفت گناه است یعنی آن مقدار که باید هزینه می‌کرد نکرد. «وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» ما در آن‌ها عزم کافی ندیدیم و احساس کردیم ثابت قدم نیستند و در یک مرحله‌ای رفتند و از یک مرحله به بعد انگار یادش رفت و کنار گذاشت. «وَإِذ قُلنا لِلمَلائِکَةِ اسجُدوا لِآدَمَ...» و وقتی به فرشتگان گفتیم آدم را سجده کنید «فَسَجَدوا إِلّا إِبلیسَ..» همه سجده کردند به جز ابلیس «أَبى» او امتناع کرد گفت برای چی؟ این کیست که من به او سجده کنم؟ «فَقُلْنا یا آدَمُ...» همان‌جا به آدم و حوا گفتیم که شیطان گفت سجده نمی‌کنم دشمنی‌اش را با انسان نشان داد. همان‌جا گفتیم «إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَکَ وَ لِزَوْجِکَ...» این دشمن شما دوتاست. - این را خوب نگاه کنید – با خدا درافتاده برای این که خدا گفت به پای شما بیفتد حاضر نیست. همین الآن بفهمید که تا ابد این موجودی که در درون شما مدام به وسوسه و گناه و به ظلم می‌کند این ظاهرش به نفع ماست و ما هم حرف‌های او را باور می‌کنیم و دنبالش راه می‌افتیم چون در ما نفوذی دارد! نفوذی شیطان در ما چیست؟ همین هوای نفس ما و خودخواهی‌هایمان هست. شیطنت و استکبار. لجبازی‌ها و... این‌ها عوامل شیطان و نفوذی‌های شیطان هستند. نفس خود ما آن بُعد مادی و خودخواهی ما، آن عوامل نفوذی است. دشمن بیرونی و دشمن درونی با هم علیه من و تو، و علیه ما همدست هستند. تهذیب نفس، یعنی نفس خود را از این خطر نفوذ پاکیزه کن. خب حالا آن‌جا به او گفتیم که «إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَکَ وَ لِزَوْجِکَ...» این صحنه را خوب یادتان باشد این دشمن شماست. این پیام به ماهاست. هرکس دارد خلاف فرمان خدا انجام می‌دهد هر چیزی، در قالب فیلم، سینما، دوست،‌دشمن، هرکس هرچه دارد می‌گوید که خلاف مسیر تکامل ما و خلاف خواست خداست این دشمن ماست ولو این که ظاهر او دوست است مثل شیطان که می‌گوید من ناصح شما هستم من توی تیم شماها هستم و برای شماها دارم می‌گویم. خداوند می‌فرماید این نوع وسوسه را هم بفهمید که دشمنی با شماست. «فَلا یُخْرِجَنَّکُما مِنَ الْجَنَّةِ» شما را می‌خواهد از بهشت بیرون کند! – بعد جالب است – می‌گوید «فَتَشْقى». تشقی یعنی توی زحمت می‌افتید، مشقت. اصلاً ببینید شقاوت، بدبختی، جهنمی که شقاوت و آتش است همه‌اش عذاب و رنج است‌. مشقّت یعنی سختی. خداوند این‌جا می‌فرماید که شیطان شما را بازی ندهد می‌خواهد شما را به مشقّت بیندازد «فَتَشْقى» توی گرفتاری می‌افتید. یک زندگی‌ای برای شما شروع می‌شود که سختی و رنج دارد. هیچ چیز را مفت به دست نمی‌آورید همه چیز هزینه‌ای دارد و تهدید دارد.

«فَلا یُخْرِجَنَّکُما مِنَ الْجَنَّةِ» شما را از بهشت و از این وضعیت بیرون نکند. بکند هم به خودتان صدمه می‌زنید «فَتَشْقى» توی گرفتاری می‌افتید. «إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیها وَ لا تَعْرى» (طه/ 118)؛خدا به آدم و حوا گفت امکاناتی که این‌جا دارید این‌جا اصلاً گرسنه نمی‌شوید و احتیاج به غذا ندارید. پس معلوم می‌شود زندگی با بدن به این شکل نبوده. ولو بدن و جسم بوده چون آن‌جا می‌گوید عورت‌شان آشکار شد با برگ پوشاندند پس یک بدنی آدم و حوا دارند. آن یک‌جور زندگی است که از جهاتی شبیه این‌جا هست و از جهاتی شبیه این‌جا نبوده، از این جهت شبیه این نبوده. از این جهت شبیه این‌جا نبوده که خداوند می‌فرماید: این‌جا می‌توانی بمانی «لاتجوع فیها» نه گرسنه می‌شوی «ولا تعری فیها» برهنه نمی‌شوی، یعنی احتیاج به لباس ندارید. آن اتفاق چه بود که در بدن و شخصیت انسان (آدم و حوا) افتاد که یک مرتبه انگار بدنش مثل این بدن الآن ماها پیدا کردند و عورتی که باید پوشیده شود و عیوب و نقص‌هایی که ما داریم. می‌گوید این‌جا نه برهنگی معنی دارد و نه رنج گرسنگی. «وَأَنَّکَ لَا تَظْمَأُ فِیهَا...»این‌جا تشنه نمی‌شوید «وَلَا تَضْحَ» این‌جا آفتاب و گرما و سوختگی و آفتاب‌زدگی و این مشکلات را ندارید. این‌جا نه گرما می‌خورید نه تشنه می‌شوید نه گرسنه می‌شوید نه برهنگی هست و نیاز به لباس دارید. این‌جا طرز دیگری است. این‌ها را فهمیدید و داشتید آن‌طوری زندگی می‌کردید. در آن سبک که عورت و گرسنگی و تشنگی معنا نداشت این بدن نبود که مدام غذا بخواهد؛ آب بخواهد، بدن به این شکل نبوده است.

باز تکرار این مطلب به این شکل که «فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ...» شیطان وسوسه کرد «قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ...» به تو نشان بدهم درختی را که درخت جاودانگی است؟ مرگ نخواهی داشت؟ درخت ابدیت؟ همیشه این جا بمونی جای به این خوبی! «وَمُلْکٍ لَا یَبْلَى» (طه/ 120)؛ و پادشاهی که هرگز کهنه نخواهد شد همیشه هرچه بخواهی داری. نیازی به غذا و... نداری. مشغول عبادت و حشر و نشر با فرشتگان هستی. یک عالم دیگری که هیچ کدام از مشکلات این‌جا را ندارد. می‌خواهی یک کاری کنم همیشه این‌جا باشی؟ همین که گفته نخور همین را بخور! «فَأَکَلَا مِنْهَا...» گفتم همین کارها را هم ما داریم می‌کنیم. هر دویشان خوردند. «أکَلا» آدم و حوا هر دو خوردند، هر دو می‌خواستند ابدی باشند و سروری کنند. «فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا...» باز زشتی‌ها و عیب‌هایشان بر هردویشان آشکار شد یک دفعه دیدند وضع‌شان یک طور دیگر است «وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَىآدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى.» (طه/ 121)؛ آدم پروردگارش را عصیان کرد. اما این‌جا گفتیم که «عصیان» به چه معناست؟ به آن معنا نیست که این کارهایی که ما می‌کنیم که به اصطلاح معصیت و خلاف عصمت است. کاری کردی که از این‌جا از بهشتی که نه گرسنه می‌شوی، نه برهنه، نه گرما و... برای این که ابدیت و مُلک جاودانه به دست بیاوری عورت شما بر شما آشکار شد.«عَصَىآدَمُ رَبَّهُ» یعنی آن فرمان ارشادی پروردگارش را نه مولوی به این معنا، ارشادی. مثل همان مثال پزشک، آن را نادیده گرفت. مثل مریضی که دکتر به او می‌گوید تو قند داری نخور، بعد یکی بیاید بگوید این که گفتند شیرینی نخور برای این است که یک لذت دیگری دارد! من که نمی‌خواهم با دکتر دشمن و لجبازی کنم، لجبازی با دکتر ندارم، چرا نخورم؟ بازی این وسوسه را می‌خورم بعد می‌گویم راست می‌گوید خوشمزه است چرا نخورم؟ می‌خورم «وَعَصَی آدَمُ رَبَّهُ» خدا دارد تو را ربوبیّت می‌کند. خداوند به عنوان ربوبیّت به تو گفت نخور. یعنی این جزو پروژه مدیریت و ربوبیّت خدا بود. البته ریشه ربوبیّت تربیت نیست ولی به لحاظ معنایی به آن نزدیک است. بعد می‌گوید که «فَغَوَى.» پس گرفتار شد. آن‌جا می‌گوید «فتَشقی» در مشکل و مصیبت می‌افتی. این‌جا می‌گوید «فَغَوی» یعنی خودش را گرفتار کرد. بعد چه شد؟ وقتی که گمراه شد به حرف گوش نکرد، بعد خداوند چه کار کرد؟ اگر یک گناه به همین مبنایی که ما می‌گوییم گناه دزدی،‌ خیانت،‌ قتل، اگر به این معنا بود بعد خدا که نباید به این آدم و حوا احترامی بگذارد، در حالی که می‌فرماید: «ثُمَّ اجْتَبَاهُ...» آدم گرفتار شد،‌ این دو نفر خودشان را گرفتار کردند بعد توبه کردند گفتند خدایا می‌خواهیم برگردیم و جبران کنیم. توبه، یعنی جبران. می‌خواهیم جبران کنیم. می‌شود جبران کنیم؟ «ثُمَّ اجْتَبَاهُ» خداوند فرمود من شما را برگزیده می‌دانم، شماها انتخاب شده‌اید. «اجتاه» یعنی انتخاب کرد. «مجتبی» یعنی انتخاب شده و برگزیده. «اجْتَبَاهُرَبُّهُ»خداوند فرمود شما را انتخاب کرد و شما گزینش شدید این‌طور نبود که اتفاقی باشد هرطور شد شد! رها که نمی‌شوید. «فَتَابَ عَلَیْهِ...» خداوند فرمود خیلی خب تو می‌خواهی جبران کنی، دوباره به حق رو کردی، راه بازگشت باز است. این‌طور که نیست یک لگد به تو بزنیم که بروی. «وَهَدَى»(طه/ 122)؛ خداوند راه را نشان داد و هدایت کرد. قرار نیست از شما انتقام بگیریم. قرار بود تو یک ضربه‌ای به خودت نزنی، خب زدی و ضربه را خوردی. اما باز راه جبران باز است. اما دیگر وارد مرحله بعد شدید «قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِیعًا...»همه‌تان با هم وارد شوید، شما دوتا همه‌تان با هم، حالا بعضی‌ها می‌گویند این‌جا منظور از همه شاید شیطان هم هست. بعضی‌ها می‌گویند چون می‌گوید «جمیعا» یعنی بچه‌هایتان و نسل‌تان و در واقع کل بشریت به آن‌جا هبوط کنید و به آن مرحله از زندگی بروید «بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ...» از این به بعد بین‌تان دشمنی‌هایی خواهد بود. خودتان به همدیگر صدمه می‌زنید. در بهشت این‌طوری نبود. ولی در این مرحله جدید خودتان حساب همدیگر را می‌رسید. اما ما شما را رها نمی‌کنیم «فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى...» اما اگر از طرف ما هدایتی آمد، یعنی قطعاً خواهد آمد، ما شما را رها نمی‌کنیم، یک وقتی نگویید ما را فرستادند توی دنیا اصلاً معلوم نیست چی به چی هست؟ ما الآن این‌جا چه کار کنیم؟ از آن وضعیت به این وضعیت آمدیم الآن باید چه کار کنیم؟ نه. رهایتان نمی‌کنیم «هَدیً...» برای شما هدایت می‌فرستیم و راه نشان‌تان می‌دهیم. اولاً هم عقل دادیم و فطرت دادیم و از درون ما با شما حرف می‌زنیم. می‌دانید این عقل و فطرت و این الهاماتی که به شما می‌رسد مثلاً می‌گویی این کار خوب است انجام بدهم آن صدای فرشته‌هاست. حضرت امیر(ع) می‌فرماید خداوند از طریق عقول و عقل شما، با شما نجوی می‌کند «ناجاهُم» مناجات می‌کند. خدا با شما مناجات می‌کند. «نجوا، مناجات» یعنی یواشکی حرف زدن. خدا با شما از طریق عقل‌تان با شما نجوا می‌کند. این صدایی که در درون ما فکر می‌کنیم که خودمان با خودمان داریم می‌گوییم که مثلاً یک کاری باهاش بکنم کلاهش را بردارم، صدایش دربیاورم و... این صدای شیطان است و نفس ما یعنی یک بُعد ما دارد با او همراهی می‌کند. آن صدایی که مدام به ما می‌گوید نه، بگذر، ببخش، گذشت کن،‌خدمت کن. این صدای فرشته‌هاست. یک بُعد دومی در ماست که بُعد فطری ماست که همان بُعد «نَفختُ فی روحی» است آن با او همدست است. پس ما دوست و دشمن را هم از بیرون و هم از درون هر دویش را داریم و ما صحنه نبرد این دوتا هستیم. و تصمیم نهایی که کدام مسیر را برویم تصمیم نهایی با ماست. هرکس تصمیم با خودش است. «فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى...» (طه/ 123)؛ اما ما آن‌جا در زمین شما را رها نمی‌کنیم ما برای شما پیام خواهیم داد ما با شما در زمین در ارتباط خواهیم بود. ما با شما گفتگو خواهیم کرد. ما برای شما پیام خواهیم فرستاد. هر وقت پیامی از طرف ما رسید آن را جدی بگیرید. پیام همین دین است، پیامبر همین قرآن است. ما با شما حرف می‌زنیم. ما برای شما هدایت می‌فرستیم هم هدایت درونی و فطرت، در درون‌تان زمزمه فرشتگان و آن الهامات مثبت، هم از بیرون انبیاء و پیامبران را می‌فرستیم. برای همه جوامع پیامبر می‌فرستیم و همان حرف‌ها را می‌گوییم، استدلال کنند، خودشان هم عمل کنند ببینید که می‌شود آدم بود و این کارها را کرد. می‌شود انسان با همین بدن در همین دنیا باشد و این‌طور زیبا باشد، این‌قدر شریف باشد. این‌قدر عزیز باشد، این‌قدر خوب باشد. حالا بفهم که جا دارد که فرشته جلوی یک چنین موجودی و در چنین جای خطرناکی این‌قدر زیبا باشد؟ بله حتماً. حالا معلوم می‌شود که چرا باید سجده کند. چون شیطان در کوران نیست، در ساحل نشسته و خوب است. انسان وسط کوران فرشته می‌شود. این از فرشته بالاتر است و با وجود آن استدلال و روح الهی، ما فعل حیوانی انجام بدهیم ما از حیوانات حیوان‌تریم! «بَل هم اضلّ».

و آخرین بخش آیه می‌فرماید که: ما آن‌جا شما را تنها نمی‌گذاریم ما آن‌جا با شما سخن خواهیم گفت، برای شما پیامبر خواهیم فرستاد که بفهمید که در این چند ده سال، چگونه باید زندگی کنید. «مَنِ اتَّبعَ هدای» از این به بعد به هر کسی هر پیامی را که فرستادیم جدی گرفت و این هدایت را اطاعت کرد و راه افتاد، فهمید چه می‌گوییم و عمل کرد «فلایضل ولا یشقی» نه گم خواهد شد و نه در سختی غرق خواهد شد. پس یعنی خداوند در همین آیه می‌فرماید که نمی‌خواهد ما در دنیا گرفتار شویم یا راه‌ها را گم کنیم و گیج شویم و گم شویم، ضلالت یعنی گیجی؛ نه می‌خواهد ما گیج شویم، گم شویم که این‌جا کجاست؟ من الآن چه کار کنم؟ یک دفعه دیدم در این خانواده به دنیا آمدم، در این زمان و در این مکان، که چی؟ این‌جا کجاست؟ خرابه است؟ من باید چه کار کنم؟ نه؛ به تو می‌گوییم و برای تو همه مسائل روشن می‌شود. آقا هیچی معلوم نیست، عصر حیرت است، عصر نادانی است! همه جا تاریک است! نه آقا، برای مؤمن هیچ وقت عصر حیرت نیست همیشه عصر هدایت است. هرگز هدایت خدا تعطیل نمی‌شود. هدایت درون و هدایت بیرون؛ اگر هدایت نباشد حجّت خدا بر ما تمام نیست آن وقت ما برای خدا حجّت داریم که ما را انداختی توی یک دنیایی، همه جا تاریک، گیج‌بازی، هیچی هم معلوم نیست که من الآن این‌جا آمدم چه کار؟ الآن باید چه کار کنم؟ چه کار نکنم؟ مدام هم گرسنه می‌شوم، غذا می‌خواهم، آب می‌خواهم، خانه می‌خواهم، آسایش می‌خواهم و... آن هم از هر مسیری که نمی‌شود به دست آورد. اصلاً این‌جا کجاست که ما را آوردی؟ می‌فرماید ما به شما پیام می‌فرستیم ما شما را رها نمی‌کنیم ما با شما حرف می‌زنیم. ولی هدایت من وقتی به شما رسید، به آن پشت نکنید و جدی بگیرید. هرکس گوش کند و عقلش را به کار بیندازد و طبق آن عمل کند، این اولاً راه را گم نمی‌کند و گیج نمی‌شود. دنیا خیلی شلوغ و شیرتوشیر است. ولی تو گم نمی‌شوی. آدم صالح، هدایت خدا هست بفهم، عمل کن، راه را گم نمی‌کنی. دیگر چه؟ «ولا یشقی» گرفتار هم نمی‌شوی و در مشکلات زیاد هم نمی‌افتی. بدبخت نمی‌شوی. اتفاقاً می‌توانی یک زندگی سالم و شیرین در این چند ده سال، با ارامش داشته باشی، در مشقّت هم نیفتی، گیچ هم نشوی. یعنی قرار نیست که دنیا برای تو جهنم باشد. بعد هم آدم و حوا یک کاری کردند به من و تو چه مربوط است؟ ما چرا باید چوب آن‌ها را بخوریم؟ خود این که ظلم است. اصلاً اگر کسی فکر کند چون آدم و حوا یک گناه کردند خدا عصبانی شده این‌ها را بیرون کرده، بعد چوب آن را ما میلیاردها بشرباید بخوریم! این که ظلم است. اصلاً این با عدل الهی سازگار نیست. پس معلوم می‌شود این‌جا اردوگاه مجازات نیست، این‌جا مدرسه تکامل است و گفتند که ما شما را رها نمی‌کنیم با شما حرف می‌زنیم، وقتی پیام ما به شما می‌رسد، همین قرآن، عقل، انسان‌های صالح، الگوهای خوب، چه کار کنید؟ دنبال آن راه بیفتید. وقتی به شما می‌گویند راه از این طرف است دیگر آن‌جا نایست گیج بازی دربیاوری و بگویی حالا راه از آن طرف است من می‌خواهم از این طرف بروم. این کارها را دیگر نکن. وقتی هدایت من رسید، پیام رسید، راه بیفتد همانطوری که به شما گفتم آن مسیر برگشت بهشت است اما بهشت خیلی بالاتر. تبعیت کن، عمل کن، راه بیفت. همان کارهایی که می‌دانی بکن، آن کارهایی که می‌دانی بد است نکن. ما خیلی چیزها را می‌دانیم خوب است نمی‌کنیم و خیلی چیزها را می‌دانیم بد است می‌کنیم. – من این‌طوری هستم شما را نمی‌دانم! شما هم مثل من هستید – منتها بعضی‌ها کمتر و بعضی‌ها بیشتر.

بعد می‌فرماید که، آهان یک چیز دیگر هم گفت، گفت اگر اتفاقی بیفتد در دنیا خیلی به شما سخت خواهد گذشت مدام غم و غصه و ترس و گرفتاری. بعد هم که می‌میرید و وارد عالم بعد می‌شوید آن‌جا هم کورید هیچ چیز را نمی‌بینید و نمی‌فهمید چه خبر است؟ مواظب است این کار را نکنید این خط قرمز است. آن چیست؟ «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی» در این چند ده سالی که در دنیا هستید من را از زندگی‌تان حذف نکنید. هرکس نام مرا، یاد مرا زیر پایش بگذارد من را فراموش کند خدا را از زندگی‌اش حذف کند هم این‌جا بیچاره می‌شوید و هم بعد، این را به شما بگویم خودتان را بیچاره نکنید. «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی» نه این که هرکس از یاد من و از ذکر من اعراض کند مثلاً ما ناراحت می‌شویم، می‌گوید هرکس بخواهد بدون خدا زندگی کند، پشت به خدا زندگی کند و خدا را در تصمیم‌هایش دخالت ندهد و من را فراموش بکند، یک زندگی غیر دینی و غیر الهی، زندگی با ارزش‌های سکولار یعنی مادی و دنیوی بر اساس فقط غرائز حیوانی و بدنی‌تان بخواهید زندگی کنید برایتان چه اتفاقی می‌افتد؟ اگر به یاد من پشت کنید و بگویید خدا کیست و خدا چیست؟ و یا فقط اسم خدا و لفظ آن را بگویید ولی خدا را در تصمیم‌گیری‌ها و سبک زندگی‌تان، خانواده، بازار و سیاست دخالت ندهید یعنی عبادت و اطاعت از زندگی‌تان حذف شود، باز خدا می‌گوید از قبل دارم به شما اخطار می‌کنم بعداً نگویید نگفتی. از همان اول به آدم و حوا گفتیم همه‌تان در جریان باشید «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی» هرکس من را فراموش کند و از زندگی‌اش حذف کند و هرکاری دلش می‌خواهد بکند و هرچه دلش می‌خواهد بگوید، هرجا دلش می‌خواهد و هوس می‌کند می‌رود چه اتفاقی می‌افتد؟ 1) «فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا» معیشت ضنک، یعنی یک زندگی تنگ و تُرشت، سراسر رنج. یعنی حتی اگر ثروتمند و قدرتمند باشی مدام احساس خفقان خواهی داشت. خداوند می‌گوید اگر بخواهید در آن چند ده سال بدون یاد من زندگی کنید به شما بگویم خودتان برای خودتان یک جهنم در دنیا درست می‌کنید حتی اگر میلیاردر باشید، رئیس کل دنیا باشی، همیشه ناآرام و بیچاره و مضطرب و بدبختی.

من گاهی سخنرانی‌های این ترامپ را نگاه می‌کردم آدمی که خودش قبل از این رئیس جمهور بشود میلیاردر بوده حالا شده یکی از ثروتمندترین مردم‌های دنیا بوده، بعد ظاهراً قدرتمندترین آدم دنیا شده، یعنی مثل یک ابرقدرت دنیا شده، همه چیز ظاهراً دارد، به نظرم کمتر آدمی در دنیا مثل این آدم گرفتار ترس و غم و ناآرامی و استرس است اصلاً نمی‌داند چه می‌خواهد؟ ماها هم همین‌طور هستیم در حد خودمان. خدا می‌گوید اگر بدون خواست خدا و یاد خدا بخواهی زندگی کنی، 1) زندگی دنیا برایت زندان می‌شود. همه چیز هم داشته باشی و همه هم ظاهراً برایت کف بزنند و همه نوع اختیارات هم داشته باشی «مَعِیشَةً ضَنْکًا»، معیشت ضنک، یعنی زندگی‌ای که مدام احساس تنگی می‌کنی، مدام احساس می‌کنی این‌هایی که داری هیچ چیز نیست و مدام احساس می‌کنی که چیزی ندارد و همه‌ش احساس بدبختی می‌کنی. "معیشت ضنک"، یعنی مدام خودت را در فشار می‌بینی. این 30- 40- 50 سالی که در دنیا هستید تحت سنگین‌ترین فشارها زندگی خواهید کرد اگر بدون من زندگی کنید. بعداً چه می‌شود؟ بعداً که از این عالم برویم درست می‌شود؟ می‌فرماید نه، بعدش بدتر است. چون این‌جا ولو چشم سر داری ولی چشم عقلت باز نشده و حقایق را نمی‌بینی، کوری. آن وقت از این دنیا که بروی چه می‌شود؟ «وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ» در روز قیامت که همه قیام خواهند کرد و همه چیز از باطن به ظاهر می‌آید ما آن‌ها می‌دانید چگونه محشور می‌کنیم؟ البته همه را محشور می‌کنیم دوباره مرده‌ها را زنده می‌کنیم اما آن‌ها را نابینا محشور می‌کنیم. یعنی نمی‌توانند ببینند چه اتفاقی دارد می‌افتد؟ هیچ چیز را نمی‌بینند و هیچ چیز را آن‌جا نمی‌فهمند. ولو این‌جا چشم دارند اما آن‌جا نابینا هستند. بعضی‌ها اتفاقاً این‌جا نابینا هستند آن‌جا بینا هستند. ولی خیلی‌ها این‌جا بینا، آن‌جا نابینا هستند. می‌فرماید در دنیا به شما سخت خواهد گذشت، زندگی سختی خواهید داشت ولی پولدار و مرفه باشید، ظاهرتان درست باشد اما در باطن مدام رنج می‌برید. می‌دانید این‌ها بیشتر از بقیه قرص اعصاب می‌خورند و بدون ده‌تا قرص خوابش نمی‌برد. نه لذت خانواده را می‌چشد نه لذت آسایش را می‌چشد، مدام یا تهدید می‌شود یا تهدید می‌کند. یک وقت این که به دست آوردم از دست ندهم، آن که به دست آوردم نگه دارم. مدام دشمنی، کینه، حسادت و رنج. می‌گوید در دنیا زندگی سختی خواهید داشت و در قیامت هم نابینا محشور خواهید شد یعنی آن عالمی که عالم ماده و طبیعت نیست و عالم دیگری است و به شدت احتیاج داری که ببینی چه اتفاقی دارد می‌افتد؟ چه خبر است؟ هیچی را نخواهی دید. حقیقت را نمی‌بینی. آن‌جا روز آشکار شدن حقیقت است ولی هیچی را نمی‌بینی. اگر این‌جا بدون خدا تصمیم بگیری و زندگی کنی. «و قد کنت بصیرا» در حالی که تو قبلاً در دنیا چشم داشتی. ما که به تو چشم داده بودیم و ظاهرا می‌دیدی، ولی واقعاً نمی‌دیدی. حالا دیگر ظاهراً و باطناً دیگر نمی‌توانی ببینی. چون چشم هرکسی باید در دنیا باز شود چشمت را در دنیا باز نکردی و بستی و آن‌جا هم چشم بسته خواهی بود. «و قد کنت بصیرا» در حالی که تو قبلاً قطعاً می‌توانستی ببینی چرا حالا نمی‌توانی ببینی؟ برای این که این دیدن اختیاری بود و خودت، خودت را و روحت را نابینا کردی. او دیدن جسمانی بود آن مهم نیست. و آخرین کلمه این آیه این است: «قال کذلک اتتنا آیتنا و نسیتنا» خداوند به آدم گفت ما همه این چیزها را قبلاً به شما گفتیم و با شما در میان گذاشتیم، آیه‌ها و نشانه‌های زیادی را به شما گفتیم. «آیه» یعنی علامت. ما آیات و علامات زیادی برای شما فرستادیم هرچه که باید به شما می‌گفتیم گفته بودیم «فنسیتها» یادت رفت چون جدی نگرفتی.

-ببخشید این مربوط به آدم و حوا نیست- یک بخشی را این‌جا جاانداختم - می‌گوید «فان له معیشتاً ضنکا» من را حذف کنید زندگی سختی خواهید داشت، مدام رنج می‌برید، رنج، غصه، ترس، نگرانی، اضطراب «وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى» بعد هم نابینا محشور خو اهید شد هیچ چیز را نمی‌بینید. خودش رنج بسیار بزرگی آن‌جا خواهد بود. بعد آن‌ها می‌گوید «قال رب لمن حشرتنی اعمی» پروردگارا چرا من را نابینا محشور کردی؟ من که چشم داشتم؟ «لمن حشرتنی اعمی لقد کنت بصیرا» من که چشم داشتم، من که در دنیا می‌دیدم، چرا این‌جا هیچ چیز نمی‌بینم؟ اصلاً نمی‌فهمم این‌جا چه خبر است؟ «قالت کذلک اتتک آیتانتا» بله همین‌جور است که می‌گویی. آیه‌ها و علامت‌های زیادی ما در دنیا برای شما فرستادیم مدام علامت بود که کجا برو، کجا نرو، چکار بکن، چکار نکن، چرا؟ منتهای «فنسیتها» همه آیات و علامات را در دنیا ندیده گرفتی. مثل این که یادت رفت برای چه به دنیا آمدی؟ حالا چه می‌شود؟ «فکذلک یوم تنسی» حالا که شما دیروز فراموش کردی، حالا شما امروز فراموش می‌شوی! آن‌جا فراموش کردی، «نسیت» کنار گذاشتی، حالا این‌جا کنار گذاشته می‌شوی. فراموش کردی، فراموش می‌شوی. هرکس در دنیا فراموش کند و این علامات را ندیده بگیرد آن‌جا فراموش می‌شود. هرجا این‌جا حق و باطل را نبیند این آیه می‌گوید هرکس این‌جا نبیند و خودش را به نابینایی بزند آن وقت آن‌جا واقعاً نابینا خواهد بود، منتها در عالم ابد، دیگر تا ابد هیچ چیز را نمی‌بینی. چون این‌جا جلوی چشمت بود رویت را آن طرف می‌کردی. بینایی به تو دادی، نابینایانه زندگی کردی و بعداً تا ابد نابینا خواهی بود. این‌جا علامت و آیات را فرستادیم ندیده گرفتی و آن‌جا ندیده گرفته خواهی شد.

ببینید تمام این‌ها استفاده از همین آیه است و این دوتا آیه‌ای که باز از زوایای دیگری به این قضیه نگاه می‌کند. این سه‌تا آیه در قرآن راجع به "بهشت اولیه" است و توضیح داد که چه اتفاقی افتاد؟ درخت ممنوعه چه بود؟ آدم و حوا چه بود؟ وسوسه چیست؟ هبوط چیست؟ و این که خداوند هم همه چیز را آن‌جا گفت و هم در دنیا گفت. ما از همین سه آیه که عمدتاً ما آن آیه سوره بقره مورد بحث‌مان بود هنوز هم نکاتی در آن هست که اگر عمری بود به چندتای دیگر آن اشاره می‌کنیم نزدیک 20 نکته فوق‌العاده مهم الآن، در مورد انسان و فلسفه زندگی‌اش و امکاناتش، امکانات معرفتی و عقلانی‌اش، حوزه رفتار اخلاقی‌اش، سعادت ابدش، درد و رنجش، لذتش، رشدش، سقوطش فقط از همین یک آیه، که قصه خلقت اول را بیان می‌کند استفاده کردیم ضمن این که یک توضیح هم بدهیم که این تصوّر که آن‌جا مخالفت عمدی با خدا شده به معنی گناهی که می‌کنیم و بعد خداوند برای مجازات این‌ها را به زمین فرستاده که ما داریم چوب آن‌ها را می‌خوریم این تصویر یک تصویر قرآنی نیست. این نکته مهمی بود.

اگر سؤالی نیست جلسه را ختم کنیم اگر هست بفرمایید.

والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha