شبکه یک - 13 اسفند 1400

یک مبعث برای ابد (چرا آخرین بعثت ؟)

بازخوانی سیره اجتماعی پیامبر اکرم ص، مشهد، ۱۳۹۶

بسم‌الله الرحمن الرحیم

سلام عرض می‌کنم خدمت برادران و خواهران عزیز و تبریک عرض می‌کنم ایام مبارک را.

در ادامه بررسی بعضی شاخص ها در سنت سیاسی اجتماعی پیامبر اکرم(ص) سیره سیاستی و رهبری ایشان به چند شاخص دیگر اشاره و به چند پرسش دیگر پاسخ می‌دهیم. یکی از پرسش هایی که بین دوستان پیامبر و انبیاء مطرح است در یک سطح بیشتر در باب رفع ابهام از کیفیت الگوسازی و برای مخالفان و دشمنان انبیاء یا منکران شان به عنوان یک شبهه و حمله به امکان الگوسازی انبیاء بخصوص در حوزه تمدن سازی و مدیریتی و سیاسی و اجتماعی این پرسش است که خب حالا فرض کنیم که انبیاء و بویژه پیامبر اکرم یک حکومتی تشکیل دادند حکومت در یک جامعه قبیله ای مربوط به هزاره گذشته، هزار و چند صد سال قبل تازه می‌گویید ایشان آخرین پیامبر بودند بقیه انبیاء هم که هزاران سال قبل بودند. سبک زندگی ابزار زندگی، تجربیات تاریخی، تفاوت فرهنگ ها، تفاوت مدن ها، تغییرات زمانه، چطوری همه این ها را می‌خواهید ندیده بگیرید و بگویید هزاران و هزار سال قبل برای ما الگوسازی کردند که چگونه سیاسی باشید و چگونه حکومت تشکیل بدهید و چگونه تمدن بسازید؟ کجای تمدن فعلی در دنیا یا جامعه های هزار سال بعد قابل مقایسه با جامعه هزار سال قبل ماست؟ این مفهوم امامت و اقتدا، مفهوم الگو و اسوه بودن که خداوند در قرآن می‌فرماید «لکم فی رسول الله» برای شماها در رسول الله اسوه است الگو است و آن الگوی حسنه است و یک الگوی خوب تمام عیار دارید به او نگاه کنید به رفتار او، به سکوت او، به گفتارش، در همه ابعاد از جمله سیاست و حاکمیت. یادب گیرید که چه راهی را باید رفت و چگونه و در چه مسیر. پاسخ های متعددی برای این قضیه در خود قرآن و روایات هست که من به یکی از آن اشاره می‌کنم.

اولاً این اتهام به بعضی از انبیاء مثلاً حضرت عیسی(ع) که این ها سیاسی نبودند و مسیحی ها به این دلیل دین را از سیاست جدا می‌دانند که پیامبر، البته پیامبرشان که نه، چون آن ها حضرت عیسی را پیامبر نمی‌دانند آن ها حضرت عیسی را خدای متجلی و پسر خدا می‌دانند. نمی‌گویند عیسی پیامبر است. حالا از نگاه ما بگویند که پیامبرشان سیاسی نبوده و بعضی از پیامبران جمله خاص سیاسی به این مفهوم که ما می‌خواهیم حکومت را سرنگون کنیم و خودمان به جای او بنشینیم و حکومت دینی تشکیل بدهیم صریحاً نگفتند آن هایی هم که گفتند سعی کنید حکومت دینی ساختند و سیره سیاسی داشتند چطوری برای ما امروز الگو باشد؟ چون پیامبر اکرم در مدینه که خود مدینه چه بوده؟ در شهر یثرب، 7- 8- 10 سال در بین چندین قبیله، عملاً رهبر قبائل شده است این چگونه می‌تواند الگو باشد و این چه نوع سنت سیاسی است اندیشه سیاسی از کجا بیرون آمد؟ جواب این است که اولاً بدون استثناء همه انبیاء یکی از مأموریت های اصلی شان اقامه قسط و عدالت بود «لیقوم الناس بالقسط» و بخصوص 5 پیامبر اولوالعزم معلم بقیه انبیاء بودند و بالاخص حضرت عیسی(ع) که این تعابیر بخصوص در خصوص ایشان گفته شد و سکولاریزم تفکیک دین از دولت از ان استنتاج شد هم مخالفین مسیحیت و هم مسیحیان هر دو اینجا در تئوری به توافق رسیدند ولی عملاً سر قدرت با همدیگر جنگیدند. همه انبیاء از جمله حضرت عیسی(ع) یکی پرچم توحید و قسط و تعلیم و تربیت را بالا بردند و همه این‌ها با مراکز قدرت و ثروت درگیر می‌شد. – به نظرم در جلسه قبل هم خدمت شما عرض کردم- طبق همین استناداتی که در این متن شده بود که حتی اهل بیت(ع) درس قرآن و درس احکام هم می‌گفتند هم از طرف حکومت تلقی سیاسی می‌شد و هم واقعاً اثر سیاسی و پیام سیاسی داشت به دو سه علت که آن دفعه هم خدمت شما عرض کردم. من این را از بعضی از بزرگان کاتولیک و پروتستان پرسیدم, حالا آرتدوکس‌های شرق اروپا خیلی نجیب هستند از نظر سیاسی هم با غرب مخالف هستند. این آرتدوکس‌ها کاتولیک‌ها و بخصوص پروتستان‌ها را که اصلاً مسیحی نمی‌دانند پروتستان‌ها اصلاً مسیحی نیستند دروغ است کاتولیک‌ها پروتستان‌ها را مسیحیان منحرف می‌دانند و آرتدوکس هم که روم شرقی و روم غربی همیشه با هم دعوا داشتند. پاپ رئیس روم غربی و کاتولیک‌ها بود شرقی هم برای خودشان یک رئیسی داشتند در کلیساهای آرتدوکس که معمولاً بطور سنتی با مسکو بود از زمان تزارها و قبل از آن, یا شرق اروپا و اکراین. همین الآن هم این جریان جدیدی که روسیه هست این‌ها در واقع یک جور بازسازی امپراطوری روس قبل از شوروی منتهی نا با اسم تزار با مشارکت تزار آرتدوکس هستند من از بعضی از بزرگان این‌ها شنیدم که جالب است هر سه دسته هم قائل به نبرد آخر الزمان هستند. آرماگدون همه‌شان موافق هستند او یکی از رهبران آرتدوکس‌ها و تئورسین‌های دانشگاهی‌شان می‌گفت که تحلیل ما این است که ما آرتدوکس‌ها و روسیه و شما ایران و شیعه و انقلابی‌های جبهه مقاومت این منطقه در صف عدالت آخرالزمان هستیم صهیونیست‌ها و کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها و نظام سرمایه‌داری و کشورهای مسلمان به اصطلاح که سنی هم نیستند و دین ندارند این‌ها در جبهه آن طرف هستند - خب حالا این جمله را معترضه بگویم وقت من را نگیرد فقط خواستم اشاره کنم – پروتستان‌ها بیش از این‌ها مسائل آخرالزمانی را جدی می‌گیرند و برخی از اقداماتی که در منطقه می‌کنند به عنوان تمهید آخرالزمان است از نگاه آن طرفی که این‌ها می‌گویند مسیح ما و صهیونیست‌ها جبهه حق هستیم و ایرانی‌ها و عرب‌ها و مسلمان‌ها و مسیحیان منحرف و دیگران این‌ها دجال هستند. این حرف‌ها بین‌شان هست. می خواهم این را عرض کنم از همه این‌ها بپرسید که، و من از سران هر سه مذهب مسیحی پرسیدم که حضرت عیسی(ع) چرا به صلیب رفت؟ ما که معتقد نیستیم به صلیب رفت ولی معتقد هستیم که می‌خواستند به صلیب ایشان را بکشانند. تا این‌جا که درست است. ایشان تحت تعقیب بود امپراطوری روم قدرت با زور و احبار یهود آخوندهای رباخوار فاسد و تصرف کننده در تعالیم حضرت موسی(ع) اینها با هم دست به یکی شدند برای به صلیب کشیدن و از سر راه برداشتن حضرت عیسی(ع). قرآن می‌فرماید که «ما صلبوا» او را به صلیب نکشیدند و او را نکشتند اما تا اینجا که قبول داریم که می‌خواستند این کار را بکنند؟ من می‌پرسم که چرا میخواستن این کار را بکنند؟ اگر حضرت عیسی(ع) موضع سیاسی نداشت یعنی قدرت و ثروت صاحبان قدرت را تهدید نمی‌کرد چرا بخواهند او را به صلیب بکشند و چرا ایشان تحت تعقیب باشد؟ چرا پس از ایشان شهدای مسیحی توسط امپراطوری و قدرت‌ها مدام تحت تعقیب بودند. قرآن کریم به چند دسته از شهدای مسیحیت قبل از اسلام با تجلیل اشاره می‌کند یکی از اصحاب کهف هستند اصحاب کهف شهدای مسیحیت خالص هستند که تا قبل از پیامبر(ص) دین توحید بود. یکی هم اصحاب اخدود هستند اصحاب اخدود مؤمنان الهی مسیحی بودند که توسط حکومت اینها را زنده زنده در گودال آتش می‌انداختند و زنده زنده سوزاندند خب به چند مورد قرآن کریم از این موارد اشاره می‌کند که چرا این کارها شده؟ حضرت عیسی(ع) صددرصد به همان دلیل که رسول توحید و قسط بود سیاسی هم بود تعابیری از این قبیل که اگر توی این گوش تو زدند بگذار توی آن گوش تو هم بزنند این یکی از آن دو احتمال است یا موعظه اخلاقی در حوزه عفو شخصی است که کاملاً درست است ما در قرآن و در روایات تصریح داریم به این که در مسائل شخصی اگر یک آدم احمقی توهینی کرد و چیزی گفت شما انتقام نگیرید. قرآن صریح می‌فرماید که سیّئه را با حسنه دفع کنید یعنی هرکس به شما بدی می‌کند مقابله به مثل آن، به او خوبی کن. چقدر هم روایات در این باب داریم. ممکن است این روایت حضرت عیسی(ع) که من همین احتمال را قوی می‌دانم از این باب است نه این که اگر حکومت‌ها ظالم توی گوش مظلوم زد مظلوم به جای این که از حق خود دفاع کند و از عدالت و کرامت دفاع کند بگوید حالا یک ظلم دیگر هم بکن! این نیست بخصوص در مسائل اجتماعی این نیست. در مسائل فردی هم اگر حالت ادامه ظلم است آن‌جا هم درست نیست ولی بحث گذشت است. یک بحثی می‌شود یک کسی یک چیزی می‌گوید ما چقدر در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) داریم که اسم او را یادداشت نکن برای این که بعداً حساب او را برسی. انتقام نگیر. فراموش کن و ببخش و برو. چقدر در سیره اهلبیت این‌ها را داریم حتی در شاگردان اهل بیت این را داریم. مالک فرمانده کل ارتش و قوای امیرالمؤمنین است نماد خشونت و قساوت و اقتدار باید باشد شنیدید که داشت از توی کوچه می‌رفت یک کسی یک توهینی کرد تفی انداخت، این اصلاً بر نگشت درست او را نگاه کند که ببیند او کیست که بعداً حال او را بگیرد! بلکه رویش را آن طرف کرد و رفت. بعد یکی به آن شخص گفت فهمیدی این کی بود؟ این شخص دوم حکومت بود، نفر اول نظامی و انتظامی کشور است این یا خجالت کشید یا ترسید دوید کوچه به کوچه، دید رفته توی مسجد دارد نماز می‌خواند. ایستاد که نمازش تمام شود، بعد به او گفت آقا من آمدم معذرت‌خواهی کنم ببخشید. گفت من اصلاً آمدم مسجد برای تو استغفار کنم که خدا تو را ببخشد چون که من تو را ندیدم و نمی‌دانم کی هستی؟ برای تو آمدم استغفار کنم که یک وقت بخاطر ظلمی که به من کردی گرفتار نشوی. خب این که از جمله حضرت عیسی(ع) بالاتر هم هست. بد این جمله را برداشتند در مسائل سیاسی و حکومتی آوردند مسیحیت منحرف شده. گفتند ببینید اگر مسیحیت ظلم کرد، اشغال کرد، تجاوز کرد، شما بگویید بقیه‌اش را هم بردار! توی این گوش شما زد شما بگویید توی این گوش من هم بزن. این در چه مقامی؟ در یک مقامی حتماً درست است و در یک مقام غلط است. ما هر دو نمونه آن را هم داریم هم داریم «مَنْ قُتِلَ دُونَ مَالِهِ فَهُوَ شَهِیدٌ» هرکس به حق و مال او تجاوز کنند دفاع کند و کشته شود شهید در راه خداست. یعنی ظلم نپذیرد هم هزاران روایت و آیاتی داریم که اگر یک کسی به ما و شما جفا و ظلم کرد او را ببخشید حتی بروید به او خدمت و نیکی کنید خب هر دوی این‌ها هست. پس ما هیچ پیغمبری مستثنی از این اصل نداریم از جمله حضرت عیسی(ع). چون این که من می‌گویم خیلی از این تفسیر غلط و اتهام به حضرت عیسی(ع) استفاده‌های عظیم تاریخی حتی کلامی شده است فرقه‌سازی شد و یکی از علائم انحراف مسیحیت همین بود و در جهان اسلام هم آن را وارد کرد. چنان که جناب عبدالله بن عمر در موقع کربلا به امام حسین(ع) می‌گوید شما که پدرتان و جدتان مدام دنبال آخرت و خدمت به مردم بود شما چرا دنبال سیاست و قدرت افتادید؟ برو مثل جدتان یک گوشه‌ای بنشین عبادت کن! خودش هم اهل عبادت بود مجاور کعبه بود و مدام مشغول عبادت و نماز و روزه بود که سیدالشهداء(ع) ناراحت می‌شوند و می‌فرمایند که «افٍّ لهذا الکلام ابدا» اف بر چنین سخنی برای همیشه. تو فکر کردی من دنبال قدرت شخصی و انتقام شخصی هستم؟ من به همان دلیل وارد این عرصه شدم که جدم وارد شد و پدرم وارد شد و همه انبیای قبل وارد شدند.

پاسخ سؤال دوم این‌طوری است که شما در آن جامعه کوچک قبیله‌ای اغلب بیسواد هزار و چند صد سال پیش چطوری می‌خواهید برای حکومت‌ها و تمدن‌های هزاره‌ها و قرن‌های بعد در شرق و غرب عالم تمدن‌سازی کنید؟ جواب این است که اگر جزئی‌نگری و نگاه اخباری‌گری داشته باشید هیچ وقت هیچ کس برای هیچ کس نمی‌تواند حجّت باشد. اگر به صورت فقط توجه کنید نه به سیرت اعمال سنت را نشناختید. اگر تا نوک دماغتان را نگاه می‌کنید شما جسم حوادث را می‌بینید نه روح حوادث را. شاخص در روح حوادث است. ممکن است در یک صحنه کوچک و در حاشیه ظاهراً تاریخ و تمدن، سه نفر یک کار بسیار کوچک و جزئی را انجام بدهند اما این یک الگویی بشود و بتواند درسی که به همه بشریت تا ابد می‌دهد بهترین درس همین درست است مهم نیست که کجا چه وقت؟ با کی این اتفاق افتاد؟ شما ببینید پیامبر اکرم در یک جامعه‌ای که اغلب مردم سواد نداشتند اتفاقات را یادداشت کنند معمولاً حفظ می‌کردند! فرهنگ مکتوب تا قبل از اسلام در جزیره‌العرب اصلاً نبود. در جهان هم تا قبل از تمدن اسلام به این شکل نبود و خیلی محدود بود. فرهنگ مکتوب و کتابخانه‌ای در جهان بشریت مدیون تمدن اسلام و مدیون شخص پیامبر است که می‌فرمودند «أکتبوا» بنویسید. خب حالا در آن جامعه آدم‌های بیسواد یک جایی که در حاشیه بین دوتا تمدن است روم و ایران است شرق و غرب. نصف آن نوکر این‌ها هستند و نصف هم نوکر آن‌ها هستند و نصف هم آن وسط راهزن هستند. یا گاهی از این می‌خورند و گاهی سر سفره او می‌روند یک جامعه عقب افتاده، مشرک، فساد اخلاقی، زنا، شراب، خشونت و جنگ‌های قبیله‌ای، فساد جنسی، فساد طبقاتی و بیسوادی. ولی شما ببین سنت پیامبر که نقل می‌شود که ایشان یک گوشه‌ای یک روز عصری، نزدیک غروبی، یک جایی به فلانی یک چیزی گفت شما همین الآن که به شما می‌گویند در عالی‌ترین کنفرانس‌های جهانی و آکادمی‌های علوم اجتماعی در رشته‌های مختلف کاملاً می‌توانید با افتخار نقل کنید و بلند شوند کسانی که آکادمیسین‌های جهان هستند و هیچ کدام هم مسلمان نیستند هیچ سمپاتی هم به اسلام و پیامبر ندارند بلند شوند سر پا بایستند و برای پیامبر کف بزنند. من این صحنه را بارها چندین بار دیدم در مجمع بودایی‌ها، در مجمع کمونیست‌ها، در مجمع مسیحیان، در مجمع دانشگاهیان سکولار، هر کدام به تناسب مواردی شده یک بخشی از یک آیه قرآن، دوتا روایت از پیامبر(ص) یک روایت از امیرالمؤمنین و اهل بیت(ع) – خدا شاهده با دهان روزه دارم عرض می‌کنم که فکر نکنید مبالغه شاعرانه است – برای آن آیه و آن حدیث، برای آن حرفی که چند صد سال پیش برای آن جامعه گفته شده، کنش یا واکنشی که آن‌جا اتفاق افتاده، بلند شدند و کف زدند. کف طولانی زدند برای خودشان این کف‌ها را نمی‌زنند. یک وقتی در دانشگاه تورنتوی کانادا یک بحثی بود که ما بحث‌های روشنفکری و ایسم‌بازی‌ها را که گفتیم که نگویند ما این‌ها را نمی‌دانیم، یک جوری گفتم که خودشان هم گیج بشوند وسط‌هایش قاچاقی دوتا حدیث از پیامبر(ص) من گفتم. گفتم همه آن‌ها را بگویم که بشود لابلای آن‌ها این دوتا حدیث را هم گفت جلسه که تمام شد چند نفر از این‌ها اساتیدی بودند از آمریکا، از انگلیس و از کانادا جلو آمدند گفتند آن جمله‌ای که از پیامبرتان گفتید می‌شود بگویید من یادداشت کنم؟ یعنی چیزی که این‌ها را گرفته بین آن همه روشنفکربازی‌ها و لفاظی‌ها این جمله پیامبر(ص) بود و من این صحنه را بارها دیدم. دیدم یک بودایی مرتاض مشرک دوتا روایت از پیامبر(ص)و از امیرالمؤمنین(ع) گفتم گفته محمد و علی جزو خدایان هستند یعنی تسلیم می‌شوند. حالا سؤال این است که چگونه می‌شود برای همیشه؟ همین‌طوری که شده! انبیاء و بخصوص پیامبر اکرم(ص) ممکن است در یک ظرف زمانی و مکانی خاص با مخاطب خاص چیزی خاصی را بگوید و بکند یا نگوید و نکند اما آن عمل یک پیام فراتاریخی دارد آن پیام مستقیم با فطرت انسانها با عقل و قلب‌شان با احساسات‌شان و با حقوق‌شان ارتباط دارد. بله پیامبر اکرم(ص) الگوسازی کرد در یک روستاهای قبایل دور افتاده از تمدن، الگوسازی و جهانی عمل کرد چیزهایی گفت و کارهایی کرد که امروز جهانی است و امروزی است فردا هم باز جهانی و فردایی است. پس از فردا هم پس فردایی است. برای تفکرهای لیبرال‌ها آن بخشی که مربوط حقوق فردی و آزادی و کرامت انسان مربوط است بخوانید. برای مارکسیست‌ها و کمونیست‌ها آن بخش‌هایی که مربوط به برابری رعایت حقوق زحمت‌کشان است بخوانید. برای بودایی‌ها آن بخش مربوط به معنویت و اخلاق را بخوانید. برای مسیحیان و دیگران بگو, برای لائیک‌ها و بی‌دین‌ها هم آن ابعاد عظیم منطقی و عقلانی قرآن و روایات را، انصاف را بخوانید و بگویید هیچ کس پس نمی‌زند. اصلاً باور نمی‌کنند که این عبارات در هزار و چند صد سال پیش آن هم در چنین جامعه‌ای گفته شده است. باور نمی‌کنند. این هم برای من چند بار پیش آمده که وقتی این جملات را گفتم از من پرسیدند که این جملات برای چه زمانی بوده است؟ وقتی می‌گوییم برای هزار و سیصد و فلان سال پیش باور نمی‌کنند می‌گویند این حرف هزار و چندصد سال پیش گفته شده است؟ بنابراین یک دوره فشرده پرکار فوق‌العاده تأثیرگذار درخشان که درخشان‌ترین دوره‌های حکومت در طول تاریخ و تاریخ بشر است اتفاق افتاده است. هر بخشی را که دست می‌گذاریم یک درس امروز دارد. الآن کارهایی که پیامبر(ص) در مدینه کردند، در مکه کردند و اهل بیت(ع) بعداً کردند. کارهایی که در مدینه کردند. اصول دیپلماسی و روابط بین‌الملل همه‌اش در نامه‌ها و سفیر فرستادن‌های پیامبر هست. حقوق اسرا و بردگان، شرایط صلح، جنگ، پیروزی، شکست، ازدواج، طلاق، حقوق جنسی، اخلاق جنسی، حقوق و اخلاق و وظایف اقتصادی در بازار، خانواده، محله، در ابعاد محلی، در ابعاد ملی، در ابعاد بین‌الملل، این‌ها تحمیل بر کتاب و سنت نیست این‌ها واقعاً متأخذ از کتاب و سنت است همه اینها از همین قرآن و روایات کاملاً قابل استخراج است البته باید مستخرج عقل مستملک داشته باشد. مثل هر معدن دیگری باید معدن‌کار وارد داشته باشد. ایشان شالوده یک نظامی اسلامی را ریخته است یک الگو ساخته است یک نمونه کوچک اما بزرگ از حاکمیت اسلام برای همه دوره‌های تاریخ انسان ساخته است. این الگو کامل است این الگو در یک زمان و مکان خیلی کوچک و محدود بسیار ساده اتفاق افتاده است اما بسیار پیچیده است. هر حادثه آن را از چند بُعد می‌شود حلاجی و تحلیل کرد با تخصص‌های مختلف. یعنی هر آیه و حدیثی را شما در مورد مناسبات انسانی بیاورید می‌شود از این آیه و حدیث استنبط کرد قواعدی و مفاهیمی را در حوزه سیاست، در حوزه اقتصاد، در حوزه اخلاق، در حوزه تعلیم و تربیت، در حوزه سیاست، و فرمول قدرت و مدیریت قدرت. مجتهد کم داریم. دانشگاه‌های ما مشغول ترجمه هستند حوزه‌های ما هم مشغول نسخه‌خوانی هستند مجتهدی که بفهمد از این آیه نه دوتا مفهوم بلکه 22تا مفهوم دست‌کم استخراج می‌شود 20 تای آن را نفهمیدیم برای این که اصلاً در ذهن‌مان سؤال نبود باید مسئله‌دار باشید تا بفهمید قرآن و سنت چه می‌گویند بدون مسئله که می‌روید معنای تحت اللفظی آن را می‌فهمیم و فکر می‌کنیم چیز خوبی است و نمی‌فهمیم که چقدر چیز خوبی است. 13 سال مکه هم مقدمه برای ده سال مدینه بود. در 13 سال مکه هم پیامبر حکومت پنهان و دولت مخفی محدود در اجزای پراکنده عملاً تشکیل داده بود بعد در دهه مدینه که یثرب مدینه‌النبی شهر پیامبر(ص) می‌شود مفهوم شهر و مدینه و تمدن و شهرسازی شهر با مفهوم سیاسی و اجتماعی و تاریخی‌اش تشکیل می‌شود یثرت قبل از پیامبر(ص) شهر اسلامی نیست پس از پیامبر همین شهر را پیامبر نشان میدهد که چطور ظرف ده سال این شهر اسلامی می‌شود. اگر شما توانستید در مدینه آن موقع واقعاً یک حکومت و یک جامعه دینی بسازید شما توانسته‌اید برای همیشه و همه جا حکومت اسلامی و جامعه سالم را بسازید اگر کلید این قفل دست شما بود این قفل به یک در کوچک بخورد یا در و حوزه‌های بزرگ، در هر دو صورت این قفل گشوده می‌شود وقتی کلید در دست شماست. شما خیال می‌کنید که الآن, اصلاً انبیاء را پایین‌تر بیاییم این نوابغ و بزرگان و تأثیرگذارانی که اسم‌هایشان در تاریخ هست قبلاً ها بودند 5 هزار پیش و پانصد سال پیش، به خیال‌تان اگر همین‌ها دوباره به جامعه ما بیایند دوباره رهبران ما خواهند شد؟ دوباره همان‌ها رهبران ما می‌شوند کسی که توانسته پانصد سال پیش در آن جامعه آن کارها را بکند الآن هم اگر به این جامعه بیاید دوباره جلودار می‌شود و همین کار را می‌کند. آن‌جا در ابعاد یک شهرستان و حالا در ابعاد یک ملت. نمونه‌اش همین امام خمینی(ره). مگر امام وقتی در نجف در حجره‌اش و خانه‌اش بود تا وقتی که در ایران حکومت تشکیل داد مگر به لحاظ واقعی و ثبوتی فرقی کرد؟ خب وقتی در نجف در حجره و خانه‌اش بود می‌گفت من هم یک آدم مثل بقیه آدم‌ها هستم خب همان آدم یک مرتبه مسیر تاریخ اسلام و تاریخ بشر را تغییر داده است و دنیا به سمت دیگری رفته است دنیا تقسیم می‌شود به پیش از خمینی و پس از خمینی. پس از انقلاب ما و پیش از انقلاب ما. شما اگر بتوانید در مسجد محله‌تان یک تحول درست کنید موفق بشوید تو آدمی هستی که اگر فردا در یک اشل در سطح ملی قرار بگیری باز همان کار را خواهی کرد. کسی که یک مسجد را درست بتواند اداره کند کسی که یک کلاس را درست و موفق بتواند اداره کند به همان اندازه که موفق است یک دبیرستان، یک دانشگاه، بعد کل دانشگاه‌ها را می‌تواند اداره کند. این مسئله توانایی یک چیزی است که زمانی و مکانی نیست بلکه میدان بروز و تجلی آن است که زمانی و مکانی می‌شود. یک نابغه، کشف هم نشود نابغه است. اصلاً کشف نشود گوشه روستایش هم که باشد یک نابغه است و یک بی‌شعور اگر صاحب همه چیز بشود باز هم بی‌شعور است. او ابعاد صدمه‌اش بیشتر می‌شود او ابعاد خدماتش بیشتر می‌شود. لذا نگوییم که هزار و چهارصد سال پیش پیامبر در مدینه، حالا چطوری؟ به چه درد می‌خورده؟ خیلی، همه حرف‌ها را زده است. در طول تاریخ، ابزار تغییر می‌کنند نه اهداف. اهداف و افکار اصلاً در طول تاریخ تغییر نکردند بلکه ابزار تغییر می‌کنند انبیاء می‌آیند اهداف و افکار را اصلاح می‌کنند ابزار آن با شما. آن زمان‌ها مثلاً غیبت بیخ گوش همدیگر می‌کردند الآن در فضای مجازی می‌کنند کار همان کار است منتهی ابزار آن فرق کرده است. آن‌جا می‌خواستی چهار نفر را توی مسیر بیاوری باید با تک تک آن‌ها حرف می‌زدی حالا در فضای مجازی کادرسازی می‌کنی! کار همان است. به لحاظ اخلاقی حسد همان است، حرص همان است، وفا همان است، امانتداری همان است، هیچ فرقی نکرده است. به لحاظ احکام، احکام کلی ثابت فرقی نمی‌کند. به لحاظ عقاید، عقاید دو هزار سال پیش، وقتی موضوع عقدید امر ثابتی است خداست، چه فرقی می‌کند هزار سال پیش یا الان یا هزار سال دیگر راجع به خدا سخن گفتن. موضوع این علم خداست، خداوند تغییر نمی‌کند خدا حرکت ندارد، یک گزاره راجع به خداوند اگر یک ملیون سال پیش درست بوده الآن هم درست است یک میلیون سال دیگر هم درست است چون موضوع این آگاهی که خداوند است تغییرپذیر نیست اما علمی که موضوع ان تغییر پذیر است تجربی است، چرا آن علم با معلوم تغییر می‌کند اگر خداوند و الهیات معلوم اگر خداست علم ثابت است چون معلوم ثابت است. اگر معلوم عالم طبیعت است، چون معلوم متغیَر است آن بخشی که متغیّر است آن بخشی هم که ثابت است قوانین ثابت است علم آن ثابت است. بله 1400 سال پیش می‌شده و شده، الگوی کامل ساختند نسبت به همه نظام‌ها و همه انسان‌ها بر اساس آن امروز و فردا و پس فردا هم می‌شود قضوت کرد.

سؤال دوم: چرا پیامبر(ص) از مکه به مدینه رفت؟ برای این که محیط مؤثر است این که شما در چه جامعه‌ای با چه نظام سیاسی، نظام اقتصادی، نظام اجتماعی، نظام تربیتی دارید زندگی می‌کنید یا بچه‌تان بزرگ می‌شود اثر دارد در این که آیا رشد فردی اتفاق بیفتد یا نه؟ بله هدف, رشد فرد است. هدف نهایی همه انبیاء رشد فرد و انسان است خب اگر هدف رشد فرد است چه فرقی می‌کند که بانک و رسانه و پارلمان و مجلس دست چه کسی باشد. خیلی فرق می‌کند. یک عده‌ای یک تیپ‌هایی با یک عقایدی، اخلاق و رفتار و تشکیلاتی می‌آیند ظرفیت‌های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی جامعه را شیب آن را به سمت فساد و ظلم می‌برند یک عده هم شیب آن را به سمت توحید و عدالت و می‌برند. فرقی نمی‌کند؟ سیاستگذاری‌های کشور، این که پول و بیت‌المال و بودجه‌های هزاران هزار میلیاردی دست چه کسانی باشد و در چه مسیری صرف بشود این‌ها در رشد فرد تأثیر ندارد؟ جامعه، زمینه و بستر زندگی فرد است. اگر جامعه و نظام اجتماعی و حکومتی فاسد باشد رشد فرد سخت و سخت‌تر می‌شود اگر صالح باشد این رشد آسان‌تر می‌شود. اصلاً از همان وقتی که پیامبر(ص) از کوچه و محله‌های مکه شروع کردند و در خانه‌های تیمی به اصطلاح خانه مخفی اول جلسه بود و 7- 8 نفر بیشتر نبودند و همیشه هم یکی دم در و سر کوچه و این طرف و آن طرف کشیک می‌کشید که یک وقت مأمورها نریزند ساواک مکه حمله نکند همان بساطی که آن‌جا بود همین الآن هم همین بساط در دنیا هست. ابزار و طنین و ابعاد آن فرق کرده است ماهیت همان است. از همان اول ایشان یک نبرد و مبارزه جهانی را شروع کرده است. اصلاً مسئله پیامبر(ص) مکه نبود، مدینه هم نبود، جزیره‌العرب هم نبود بلکه مسئله آن انسان بود. هرچا انسان هست رسالت انبیاء هم هست. انسان کجاست؟ جهان. هدف پیامبر(ص) از ابتدا کل جهان بود. از اول ایشان کل بشریت را هدف گرفت چون آخرین کسی بود که از طرف خداوند با کل بشریت برای ابد سخن می‌گفت. باید یک علامت‌هایی بگذارد که تا هزاران سال بعد و میلیون‌ها سال بعد که خودش نیست و نظام اجتماعی و اقتصادی و رسانه‌ای عوض شده است جامعه قبیله‌ای جامعه صنعتی و فراصنعتی شده است ولی آن علائم برجاست نشان می‌دهد که جهت این طرف است شما در چه قرنی زندگی می‌کنید؟ کجا هستید؟ هر کجا و در هر قرنی می‌خواهی باش، جهت این طرفی است. این طرف می‌رویم نه آن طرفی. این‌طوری الگو می‌سازند نه آن طرفی. و بذر بپاش و برو تصور آن را هم ممکن است نکنی که این بذر پس از تو چه وقت سبز خواهد شد و خواهد روئید و چه کارها خواهد کرد. حالا پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) می‌دانستند شما فکر می‌کنید یاران‌شان باور می‌کردند یک روزی مثلاً هزار و چند سال بعد ما این‌جا نشستیم می‌گوییم مقداد در فلان کوچه در فلان وقت یک چنین چیزی را گفت، خب یادداشت کنید. اصلاً خود مقداد تصور آن را می‌کرد؟ اصحاب سیدالشهداء که همه فرار کردند و تنها گذاشتند فقط داشتند به مرگ می‌اندیشند که چطور فردا تکه تکه خواهند شد, اصلاً آن‌ها تصور می‌کردند که این بذری که این‌جا دارد پراکنده می‌شود در محاصره، وسط بیابان، هیچ کس نیست، همه ما را تکه تکه می‌کنند، اصلاً دلم می‌خواست از اصحاب امام حسین(ع) می‌پرسیدم که شما تصور می‌کردید هزار و چند صد سال، قرن‌ها و قرن‌ها، چه انقلاب‌ها به نام شما انجام شد؟ چه انقلاب‌ها با شعار «یا لثارات الحسین» انجام شده است؟ شاید خودشان تصور هم نمی‌کردند. گفتند ما توی بیابان‌ها کشته شدیم رفت. ما برای خدا می‌رویم ولی در جامعه نمی‌ماند! نخیر؛ آثار آن ماند. این بذر را بپاش و در زمان مساعد این بذر سبز خواهد شد. این که امام(ره) می‌گفت ما مأمور به تکلیف هستیم نه نتیجه همین است. اگر مأمور به تکلیف باشیم نتیجه خواهد آمد. اگر خودت را مأمور به نتیجه ببینی یعنی فقط چرتکه مادی بیندازی باز هم معلوم نیست به نتیجهب رسی بسیاری به نتیجه نرسیدند. وقتی در تاریخ مبارزات ایران این همه جنبش و انقلاب‌ها شد تنها کسی به نتیجه رسید که گفت ما مأمور به تکلیف هستیم نه نتیجه. فقط او به نتیجه رسید او پیروز شد. این کارهایی که از زمان امام(ره) تا الآن شده و نظام مانده، صدها جنبش انقلابی در تاریخ می‌خواستند یک هزارم این‌جا را بیایند و نتوانستند بیایند و شدیم قدرت جهانی و منطقه، نظام ساختیم. حالا اشکالاتی داریم برطرف می‌کنیم و باید بکنیم. بذر این تمدن پاشیده شد و این تمدن جدید دارد سر برمی‌آورد. پیامبر(ص) به مدینه آمد که نظام‌سازی بکند در مکه نمی‌شد نظام‌سازی کند به مدینه آمد اولین نمونه یک تمدن کوچک اسلامی را بسازد و بعد این مسیر چگونه ادامه پیدا کن و بعد از ایشان امت اسلام چقدر به این اهداف نزدیک بشوند یا برسند بحث بعدی است. آن وقت شاخص‌هایی را در این نظام‌سازی رعایت کردند که باز در این متن به 7 شاخص اشاره شده است که من توضیح زیادی نمی‌دهم فقط اشاره‌ای بکنم. می‌خواهم اشاره کنم. می‌خواهم اشاره کنم چون همین الآن هم مشکل ما هست و باید به آن بیندیشیم. 7 شاخصی که وقتی پیامبر(ص) خواست نمونه‌سازی کند اینها جزو برجسته‌ترین‌های آن بودند. اگر بخواهیم یک انقلاب یک جامعه، یک حکومت و یک تمدن دینی داشته باشیم باید به این شاخص‌ها توجه کنیم.

1- یکی این که ایمانی که از اول داشتیم از دست ندهیم. روش پیامبر(ص) و انبیاء این بود که این انقلاب و نهضت با ایمان شروع شد. چیزی که با ایمان و معنویت و با اخلاص شروع شده است و از قلب مردم جوشیده و بیرون آمده، یک تربیت معنوی و ایمانی که پیامبر از کوچه پس‌کوچه‌های مکه شروع کرد. این اگر از دست برود قدرت مادی هم دست شما باشد یا شکست می‌خورید یا فاسد می‌شوید. یعنی تمدن ساختید اما دیگر تمدن دینی نیست یک تمدن طاغوتی است آدم‌هایش سر کارش و مسئولین آن شخصاً مدعی هستند که متدین هستند. حکومت اسلامی غیر از حکومت مسلمین است حکومت مسلمین اگر مسلمین واقعی باشند همان حکومت اسلامی است. بگویید حکومت اسلامی نه حکومت مسلمین. همان که بعضی‌ها می‌گفتند که ما در ادله‌مان حکومت دینی نداریم حکومت متدینین داریم. حکومت متدینین یعنی چه؟ اگر متدین، متدین به دین و در مسائل عبادت و طهارت و نجاست است خب چه ربطی به حکومت دارد؟ اما اگر متدین یعنی کسی که به همه احکام دین از عبادی فردی تا اجتماعی و سیاسی آن متدین است محال است حاکمان متدین باشند و حکومت دینی نباشد! یا در جهت دینی شدن پیش نرود. خب یکی از این معیارها در سیره سیاسی و حکومتی پیامبر(ص) معنویت است. پیامبر(ص) نمی‌خواهد حکومتی بسازد که معنویت در آن نباشد ولی آرم‌های اسلامی باشد حالا معنویت هم توی آن نبود نبود. یا اولش باشد در انقلاب، جنگ، آن‌جایی که شهید و مجاهد می‌خواهیم، ولی بعدش که می‌خواهیم حکومت عادی بکنیم حالا نبود هم نبود قدرت دست ما باشد. ببینید اگر آن معنویت سال‌های انقلاب و جنگ و دهه 60 و معنویتی که همین الآن هم هست بین اقشاری بخصوص بخش مهمی از جوان‌های نسل جدید این بچه مسلمان‌هایی که نه امام را دیدند نه جنگ را دیدند می‌روند اردوی جهادی و به فقرا خدمت می‌کنند و این طرف و آن طرف در صحنه هستند شهدای حرم می‌روند و از این قبیل. اگر همه و بخصوص همه مسئولین ما و حکومت، این معنویت را حفظ می‌کردند این اختلاس، رشوه، این گندکاری‌هایی که بعضی جاها بوجود آمد به وجود نمی‌آمد. یک وقت رهبری گفتند – همه آن‌هایی که آن زمان بودند یادشان هست – ایشان گفتند واقعاً بچه‌هایی که به جهاد سازندگی و جبهه می‌رفتند و کار می‌کردند وقتی به آن‌ها می‌گفتیم برو حقوقت را بگیر انگار می‌خواهند یک گناه کبیره‌ای بکنند مثل این که یک خیانتی بود! از باب اضطرار با شرمندگی می‌گرفتند خیلی‌ها که می‌توانستند زندگی‌شان را ادامه بدهند نمی‌گرفتند. بعضی‌ها که همه وقت‌شان را برای این کار می‌گذاشتند و چاره‌ای نداشتند با شرمندگی می‌رفت حقوق خودش را ماهی هزار تومان و دو هزار تومان آن موقع بگیرد. یا می‌پرسیدند مگر ما برای کارهای انقلابی حقوق می‌گیریم آن‌ها هم که می‌گرفتند معمولاً از باب اضطرار بود کسی برای پول کار نمی‌کرد. حقوقش اضافی بود برمی‌گرداندند این چیزهایی که الآن می‌گوییم بعضی‌ها خیال می‌کنند افسانه است. بعضی از مسئولین ما این‌طوری بودند الآن هم از این مسئولین بودند ولی نه به آن اندازه. آن زمان ما واقعاً مسئولین رده بالایی داشتیم که از دفترش به خانه‌اش تلفن نمی‌زد! دیدم شهید همت در خاطرات‌شان نوشتند که یک روز میهمان داشت از شهرستان میهمان آمده بود هیچی هم غذا در خانه نبود. غذا بود که برای بقیه بچه‌های رزمنده که زیاد هم آمده بود آن‌جا بود ممکن بود که باز کسی بیاید یا نیاید، از این غذاها توی خانه نیاورد رفت یک مقداری نان خشک از قبل مانده بود همه این‌ها را جمع کرد تکان داد و تمیز کرد و آورد گفت ببخشید آن غذاها برای رزمنده‌هاست. همین شهید برونسی که در عملیات بدر شهید شد و سال‌ها بعد جنازه او را آوردند ما کنار ایشان بودیم. شهید برونسی در خاطراتش نوشته‌اند ماشین سپاه دست اوست درب منزل پارک است. بچه او نصفه شب مریض می‌شود و بیرون می‌آید بچه را بغل می‌گیرد و در خیابان می‌دود که یک ماشینی چیزی پیدا کند. به او می‌گویند که خب ماشین درب منزل است, می‌گوید ماشین برای سپاه است! ماشین را برنمی‌دارد با بچه‌اش در کوچه می‌دود که یک کسی او را به بیمارستان برساند. آن زمان این کارها عادی بود. حالا خب بعضی از مسئولین ما این حرف‌ها را بزنیم خودشان مسخره می‌کنند. بعضی‌هایشان هم نه.

2- مسئله قسط و حقوق و عدالت است. پیامبر(ص) در کوچکترین مقیاس حقوق را رعایت می‌کرد نمی‌گفت حالا این‌جا گوشه یک روستا بچه یک کسی در خفا کی می‌بیند حالا حقوق این خیلی هم رعایت نشد نشد! اصلاً برای پیامبر(ص) فرقی نمی‌کرد. برای پیامبران و برای پیامبر اکرم(ص) هیچ تفاوتی نمی‌کرد یک گوشه تاریخ که هیچ کس نمی‌بیند خودش و یک نفر دیگر است تمام حقوق او باید رعایت بشود تمام معیارها آن‌جا باید رعایت بشود چه این که جلوی یک دوربینی باشد ماهواره‌های جهانی باشند مثلاً چهار میلیارد دارند نگاه می‌کنند و یک مسئله خیلی مهم با ابعاد جهانی. برای پیامبر فرقی نمی‌کند همان آن‌جا باید رعایت کنیم و این‌جا هم همان معیارها را باید رعایت کنیم. ببینید این‌ها شاخص‌های تمدن‌سازی حکومت اسلامی، سیاسی و مدیریت اسلامی است، پیامبر در مکه از ابعاد کوچک غیر حکومتی و مخفی این‌ها را شروع کرد آد‌های معنوی و خالص، حساسیت روی حقوق و قسطو عدالت تا وقتی که به مدینه آمد و حکومت تشکیل داد در ابعاد یک حاکم در یک شهر این‌ها را رعایت کرد.

3- یکی هم مسئله معرفت و آگاهی بخشی است. پایه همه چیز بر دانستن و شناختن است همه باید بدانند چرا در صحنه آمدند؟ ما چه می‌گوییم و چرا می‌گوییم؟ دشمنان ما چه می‌گویند ما چه می‌گوییم؟ همه باید این‌ها را بدانند. پیامبر(ص) گلادیاتور نمی‌خواهد! آدم آهنی و ماشین نمی‌خواهد دنبال نیروی جنگی نیست. در یکی از جنگ‌ها آمدند به پیامبر(ص) گفتند آقا دشمن خیلی قوی است و ما نمی‌توانیم از پسِ این‌ها بربیاییم – نمی‌دانم شاید جنگ احزاب یا خندق بود مطمئن نیستم – دو – سه‌تا از قبائل مشرک هستند که با قبائل دیگر سر مسائل مادی خودشان دعوا دارند حاضرند با ما اتحاد کنند و مؤتلف بشوند ما با این‌ها ائتلاف بکنیم که این‌ها هم بیایند با همدیگر بجنگیم با این مشرکین دیگر. پیامبر(ص) فرمودند نه. این یک جنگ عقیدتی است ما برای حق می‌جنگیم. البته این را به شما هم بگویم پیامبر(ص) پیمان‌نامه‌هایی با بعضی از قبایل مشرک بسته بود که حق ندارید با دشمن علیه ما بجنگید حق ندارید به نیروهای دشمن اجازه بدهید از این‌جا عبور کند. با همکاری کنید به ما سلاح بفروشید اطلاعات به ما بدهید ما هم به شما می‌دهیم. به این معنا. اما این که شما بیایید زیر پرچم اسلام بجنگید نه. شما زیر پرچم خودتان بجنگید ممکن است در بیرون هدف ما یکی باشد دشمن هر دوی ما مشترک باشد، عیبی ندارد ما با دشمن مشترک می‌جنگیم. شما با پرچم خودتان ما هم با پرچم خودمان. شعارهایمان را مخلوط نمی‌کنیم ولی ما می‌توانیم با هم متحد شویم چون دشمن مشترک داریم. پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) هیچ کسی را کورکورانه به هیچ طرفی نبردند و به هیچ سمتی حرکت ندادند این هم نکته دیگری که در این حد تأکید می‌شود. همه چیز را برای آن‌ها توضیح می‌دادند. حالا برای آن عالم، عالمانه، برای شخص عامی عامیانه، ولی توضیح می‌دادند. لذا در جنگ، وسط جنگ یکی آمده به حضرت امیر(ع) می‌گوید ببخشید برای من یک سؤالی پیش آمد برای چه داریم با این‌ها می‌جنگیم؟ یکی آمد گفت عمو الآن که وقت این حرف نیست این را باید قبل از جنگ بپرسی نه بعد از آن! حضرت امیر(ع) فرمودند عیبی ندارد بیا به تو توضیح بدهم. یا یک کسی وسط جنگ آمده می‌گوید من راجع به توحید یک سؤالی برایم پیش آمد، وسط دعواها و زیر آتش دشمن، یکی از اصحاب و یاران حضرت امیر(ع) گفت الآن موقع جهاد است دشمن دارد می‌آید الآن وقت جلسه پرسش و پاسخ نیست. حضرت امیر(ع) فرمودند باشد من فرصت دارم و در همین فرصت به تو توضیح می‌دهم. برای دشمن هم سخنرانی می‌کنند. چرا برای دشمن سخنرانی می‌کنند؟ چون می‌خواهد دشمن هم کورکورانه با حق نجنگد. می‌خواهد برای آن‌ها هم حجت تمام شود. پیامبر(ص) اهل بیت(ع) امیرالمؤمنین(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) همه در درگیری‌هایی که دشمن تحمیل می‌کرد صحبت می‌کردند. در کربلا که شکست نظامی امام حسین(ع) قطعی است چند بار برای دشمن سخنرانی می‌کند بعد برای این که سوء تفاهم نشده باشد و یک وقت کسی را چشم بسته نیاورده باشند می‌پرسد من را می‌شناسید؟ می‌دانید با چه کسی دارید می‌جنگید؟ من حسینم، برادر حسن، پسر علی و فاطمه. پیامبر(ص) پدر و جد من است من را می‌شناسید؟ ما این را می‌گوییم و این‌ها این را می‌گویند یا یک وقت امام حسن(ع) با معاویه بحثی می‌شود امام حسن(ع) روی منبر جلوی معاویه بعد از این که حکومت سقوط کرده می‌فرماید که خوب ماها را بشناسید من حسنم این معاویه است. پدرم علی است پدرش ابوسفیان است. مادرم فاطمه است مادرش هند است. این‌ها این هستند ما این هستیم. خب همه می‌دانستند که اسم ایشان حسن است و او معاویه است. کسی نباید کورکورانه بجنگد نه در سپاه دشمن و نه در سپاه دوست. شما بدانید خیلی وقت‌ها افرادی با ما درگیر می‌شوند فقط به خاطر این که اطلاعی ندارند و ناآگاه هستند لذا سنت سیاسی اسلام این است که همواره باید افشاگری کنید توضیح بدهید استدلال‌های خودتان را بگویید، اصول و اهداف‌تان را بگویید چرا آمدید؟ ما کی هستیم؟ چه می‌گوییم؟ این‌ها چه می‌گویند؟ سر چه دعواست؟ مخفی نکن. شفاف بگو بگذار انتخاب کنند مهم نیست چه کسی برنده و بازنده از این نبرد بیرون می‌آید جبهه برنده یا بازنده به لحاظ بازنده مهم نیست انسان‌هایی که برنده یا بازنده بیرون می‌آیند به عنوان صالح یا طالح. آن مهم است. پس یکی هم فرمودند که همه باید آگاه بشوند.

ببینید یک فرق جمعیت فعال و جمعیت منفعل این است. جمعیت فعال و جمعیت منفعل هر دو در صحنه هستند و هر دو هم شعار می‌دهند میتینگ می‌آیند سر و صدا می‌کنند و... اما جمعیت منفعل، وقتی تک‌تک‌شان را کنار می‌کشیم می‌گوییم آقا چه می‌گویید؟ می‌گوید نمی‌دانم هممه دارند می‌گویند ما هم داریم می‌گوییم! برای چه آمدی؟ نمی‌دانم. برای چه زدی این کار را کردی؟ نمی‌دانم. معنی این شعار چیست؟ نمی‌دانم. این می‌شود جمعیت منفعل. همه جور رها مثل گله گاو. آدم‌ها درست مثل گله گاو و گوسند یک دفعه راه می‌افتند یک دفعه یک صدایی از خودشان درمی‌آورند به یک سمتی حرکت می‌کنند از آن‌ها هم بپرسی چه داری می‌گویی؟ این شعار چیست کجا داری می‌روی؟! هیچی نمی‌داند.

جمعیت فعال کیست؟ جمعیت مؤمنی که پیامبران تربیت می‌کردند. این‌ها وقتی جمعی هم حرکت می‌کردند و نماز جماعت، نماز جمعه، جهاد جمعی، انفاق جمعی، افطار جمعی، حرکت جمعی، تک تک‌شان را وقتی کنار بکشید و بپرسی که شما چه می‌گویی؟ ولو عامی عامی باشد می‌گوید آقا هیچی خدا. آخرت. عدالت. تربیت. ما این‌ها را می‌گوییم. ابوذر که حالا شده ابوذر، یک آدم بیسواد بیابانی است طبق بعضی از نقل‌ها نوشتند راهزن بود! از پولدارها می‌گرفته، رابین‌هود آن موقع بوده است! از پولدارها می‌گرفته یک بخشی را به فقرا می‌داده و یک قدری را هم به قدر نیازش خودش مصرف می‌کرده است. بسیاری از اصحاب پیامبر کسِ پیامبر نبودند. آخه این بلال کیست که پیامبر(ص) او را مؤذن می‌کند؟ زشت بوده، شین را سین می‌گفته زبانش می‌گرفته. حالا به پیامبر بگو آقا مؤذن می‌خواهی بگذاری لااقل یک آدم خوشگلی که صدایش قشگ باشد صدا نداشته، از این‌هایی بوده که برای خوانندگی در امتحان حتماً رد می‌شده! صدا نداری، شین را سین می‌گوید! سیاه هم که هستی! زشت هم که هستی. یک مرتبه پیامبر(ص) می‌گویند بلال برو نماینده اسلام هستی، تو صدای اسلام هستی.  بلال اشهد أن لا اله الا الله را اسهد أن لااله الا الله می‌گفته! از نظر فقهی و احکام رساله‌ای غلط بوده است! – به شوخی می‌گویم – اسهد أن لا اله الا الله؟! ریشه آن چیست؟ لابد سهد یسهد است؟ پیامبر(ص) می‌فرماید ریشه آن هرچه می‌خواهد باشد ریشه ما این بلال است این بلال خودش ریشه است. یک برده.

دارد که پیامبر(ص) به جویبر و زلفا، زلفا که یک دختر قشنگ از خانواده یک سرمایه‌دار عرب است که بچه پولدارهای قبائیل به خواستگاری او می‌امدند نمی‌دادند ناز می‌کرده است. یک دفعه می‌بیند همه بزرگان نشسته‌اند یک دفعه یک برده سیاه قد کوتوله آمده راجع به آن هم می‌گویند قیافه‌ای نداشته است آمده جلوی همه بزرگانی که آن‌جا نشستند، جلوی میلیاردر آن‌ها می‌رود، او خوشحال می‌شود می‌گوید از طرف رسول‌الله آمدی؟ خوش آمدی بفرما؛ چه شده؟ گفت از رسول‌الله پیغام دارم. گفت خب بفرما خوشحال شد جلوی جمع که همه ببینند که پیغام رسول‌الله برای او فرستاده است. گفت پیغام خصوصی است برای خود شما پیغام است. او هم باور نمی‌کرد که پیغام چیست! گفت عیبی ندارد بگو همه بشنوند می‌خواست بالاخره یک پُزی بدهد! گفت پیامبر گفته که من خواستگاری دختر شما بیایم. این یک مرتبه وا رفت! گفت نه حتماً اشتباهی شده. در بعضی از روایات هست که گفتند او گفت نه، حتماً اشتباهی شده، حتماً تو را فرستاده و برای یک نفر دیگری خواستگاری کرده است. او هم گفت نه برای خودم است. او خیلی عصبانی شد و یک کم هم خجالت کشید یک هم عصبانی شد که پیامبر چرا با آبروی من این‌طوری بازی می‌کند؟ پیامبر(ص) می‌خواهد یک مانع و سد طبقاتی را بشکند بگوید دوران سرمایه‌دار- فقیر به دوران انسان – انسان تبدیل می‌شود, به دوران برادر – خواهر تبدیل می‌شود. به عهده دختر بگذاریم. آن دختر هم چون عاشق پیامبر بود گفت ایشان پذیرفت و گفت من با ایشان ازدواج می‌کنم. اوضاع را بهم می‌ریخت. خب حالا شما بگویید آن زمان این‌طوری بود فلان بود و... خب این الآن یک معیاری است این معیارها معنی ندارد؟ الآن این روایات، این همه آیات و روایات را که شما می‌خوانید فکر می‌کنید برای هزار سال پیش است؟ برای الآن نیست؟ همه‌اش برای الآن است. قرآن می‌فرماید «فیه ذکرکم» قصه شما در قرآن است. این آیات هزار و چند صد سال پیش نازل شده است ولی مسئله شماست. پس یکی هم این که آگاه باشند. ما می‌خواهیم توده مردم در صحنه باشند اما نه به سبک فاشیستی، نه به سبک شستشوی مغزی مارکسیستی و کمونیستی. نه به سبک شستشوی مغزی رسانه‌های سرمایه‌داری و صهیونیستی. همه بیایند ولی تک‌تک‌شان بفهمند که برای چه آمده است ولو بیسواد بفهمد که برای چه آمده است؟

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha