شبکه یک - 14 آبان 1400

و این بود جامعه مدنی !( آمریکا در پی شوروی ؟ فروپاشی کدخدایان )

سالروز فتح لانه جاسوسی _نشست ( آمریکا ،آمریکاتر شده است )_ روزمبارزه با استکبار_ ۱۳ آبان 1395 {دانشگاه اطلاعات}

بسم‌الله الرحمن الرحیم

با توجه به این که ایام 13 آبان فتح لانه جاسوسی است و مسئله آمریکا و استکبار و روز مبارزه با استکبار این ایام است و پیچیده‌ترین حوزه‌های نبرد سیاسی – فکری عملی در جهان معاصر، بعضی از تحلیل‌هایی که پشت جبهه دشمن در مورد انقلاب اسلامی و آثار آن در منطقه و جهان چه در دهه اول انقلاب زمان فتح لانه که جزو اسناد لانه است و چه در دوره‌های اخیر، چشم‌انداز آن‌ها یعنی از چشم دشمن و تحلیل‌های دشمن به خودمان نگاه کنیم. بعضی از اسناد لانه را که چگونه عمل می‌کنند و چگونه به صحنه نگاه می‌کردند هم در منطقه و هم در داخل کشور انشاءالله در بخش دوم عرایضم عرض خواهم کرد ولی در مقدمه، یک نکته‌ای که ما شما هر کدام باید از منظر کار خودمان حتماً به آن توجه داشته باشیم. استکبار در طول تاریخ هیچ وقت به اندازه امروز پیچیده و مدعی نبوده است. همان «أنا ربکم الاعلی» که فرعون و فرعونیان در طول تاریخ گفتند دقیقاً همان را این‌ها دارند می‌گویند. «أنا ربکم الاعلی» با تعابیر مختلف خطاب به بشریت، خطاب به ملت‌ها. «أنا ربکم» معنی‌اش این نیست که من شما را خلق کردم معنی‌اش «أنا خالقکم» نیست. «أنا ربکم» یعنی من به جای شما و همه شما تصمیم می‌گیرم. بحث ربوبیت است! من شما را مدیریت می‌کنم من آقای شما هستم «أنا ربکم الاعلی» یعنی همین. همان حرفی که فرعون می‌زد. فرعون که نمی‌گفت من شما را خلق کردم می‌گفت همه آن گونه که من می‌خواهم و می‌گویم به آن سبک بیندیشید و به آن سبک زندگی کنید جهان را از چشم من ببینید! تنها کسی که حق دارد خطاب به بشر چنین تعابیری را به کار ببرد خداوند است چون خداوند مالک ماست، خالق ماست مبدأ و معاد ماست. «إنا لله» ما برای خداییم و «إنا الیه راجعون» و ما به سوی او برمی‌گردیم اول و آخر ما و همه هستی اوست. خدا حق دارد بگوید «أنا ربکم الاعلی». أنا رب. اصلاً رب دیگری نیست. استکبار و مستکبر کسی که در حوزه‌ای که زورش می‌رسد به بقیه می‌گوید که من به جای خدا من دستور می‌دهم طبق اراده من بیندیشید عمل کنید, احساس کنید، می‌خواهد برای سبک زندگی و سبک اندیشه و عقاید مردم مقیاس و معیار تعریف کند آن معیار هم نه عادلانه است نه عاقلانه است بلکه در جهت تأمین منابع مستکبر است. این «أنا ربکم الاعلی» را هر کدام از ما در حوزه کوچک دیکتاتوری‌های خودمان داریم می‌گوییم مثلاً بعضی در خانواده می‌گوید «أنا ربکم الاعلی»، یکی در محله می‌گوید، یکی در صنف می‌گوید و هر کسی یک جایی این تعبیر را به کار می‌برد. بنابراین همه سهمی از استکبار بردیم. آن جهاد اکبر هم که می‌گویند مبارزه با همین استکبار است که در تعابیر دینی به عبارات مختلف از آن یاد می‌شود. انانیت، من محور همه چیزم و همه باید طبق میل من حرف بزنند زندگی کنند عمل کنند احساس کنند یک کسی مستکبر و دیکتاتور است یکی در خانه است یکی در محله است یکی بین دوستانش است هر کدام‌مان یک سهمی از استکبار داریم مگر آن‌هایی که به جای این که خودشان را مرکز عالم ببیند خدا را مرکز و هدف ببینند. استکبار کسی است که قدرت‌هایی است که به لحاظ قدرت و ثروت علم یا تکنولوژی، در بعضی از این عرصه‌ها یا در همه این عرصه‌ها به لحاظ نامشروع از دیگران جلو افتادند و گاهی هم ممکن است بخشی‌اش هم مشروع باشد و بعد استفاده نامشروع می‌کنند خطاب به همه جهان می‌گویند که منابع شما برای ماست. منابع زیر زمینی و منافع روی زمین‌تان برای ماست برای هر کاری‌تان به ما گزارش بدهید از ما اجازه بگیرید. راجع به همه چیز و همه کس ما باید نظر بدهیم مقیاس ما هستیم. این استکبار جهانی است. زمان انقلاب، دوتا مستکبر شرق و غرب، جهان را بین خودشان تقسیم کرده بودند دعوایشان هم ایدئولوژیک بود ولی هر دویش هم مادی، سر تقسیم جهان. انقلاب اسلامی جهان دوقطبی را سه قطبی کرد با شعار نه شرقی نه غربی. از آن طرف در تمام تاریخ بشر، فرعون‌ها، قارون‌ها، نمرودها، چنگیزها همه مستکبرینی که جهان را به خاک و خون می‌کشیدند تا آقای جهان بشوند تجربه همه آن‌ها روی هم امروز جمع شده در استکبار فعلی در جهان و هیچ کدام از این‌ها به اندازه این‌ها نه سلاح داشتند نه تجهیزات نه امکانات نه تجربه، بنابراین ما با عصاره استکبار تاریخ روبروییم. یعنی فرعون و نمرود کی این امکانات و تجهیزات جاسوسی را داشتند؟ این چیزها را که نداشتند بنابراین همه آن‌ها را روی هم جمع کنید این شده است بنابراین توجه داشته باشید که این را انقلاب اسلامی همین‌ها را شکست داد این‌ها را از ایران بیرون ریخت و حالا از کل منطقه و جهان اسلام دارد بیرون می‌ریزد با وجود این که این‌ها از همه مستکبران تاریخ قوی‌تر بودند مدام در این 30- 40 سال مدام دارند عقب می‌روند. آخرین تحلیل‌هایی که تئورسین‌های این‌ها دارند می‌کنند مثلاً از این قبیل است این‌ها الآن نه، دو دهه پیش از 20- 25 سال پیش این تحلیل‌ها را شروع کردند که یک خطری وجود دارد که جهان دوباره نصف بشود این دفعه ایران به عنوان نماد جهان اسلام در کنار آن هم بعضی کشورهای دیگر که همان موقع هم اسم سوریه و لیبی و الجزایر و احیاناً عراق بعد از تحولاتی که شد و خیلی کشورهای دیگر کم‌کم ممکن است به این اردوگاه ملحق بشوند از آن طرف هم چین و کره شمالی یک اتحاد اسلامی کنفسیوسی اتفاق بیفتد و روسیه هم 20- 25 سال پیش آن موقع روسیه، همان اوایلی که شوروی فروپاشید گفتند اگر روسیه بتواند خودش را در فضای اقتصادی و جهانی فعلی جمع و جور کند او هم به این‌ها ملحق خواهد شد منتهی نه با انگیزه‌های کمونیستی، با انگیزه‌های ناسیونالیزم روسی. همه این‌ها یک صفی تشکیل خواهد شد که مرز غرب و غیر غرب می‌شود. چون غرب هم که می‌گوییم اسم آن، انواع کشورهای اروپایی است در حالی که کل اروپا عملاً انگلیس و فرانسه و آلمان که هر سه این‌ها علیرغم بعضی از اصطکاک منافعی که قبلاً داشتند به نام نوچه‌های آمریکا کنار آمریکا ایستادند و همه متحد اسرائیل. این‌ها تقریباً 1990 یک چنین تحلیلی کردند که سه مورد از عوامل اختلاف وجود دارد که خطرناک است که از آن موقع می‌گفتند باید فکر آن باشیم. نزدیک به 17- 18 سال پیش، این تحلیل بعدی‌شان در مقطع دوم است:

1-باید برتری نظامی خودمان را کاملاً حفظ کنیم و اجازه ندهیم هیچ رقیبی در سطح ما پیدا بشود یا بتوانند ما را تهدید کنند و جلوی گسترش تسلیحات اتمی، بیولوژیک و شیمیایی را باید بگیریم چون ما از طریق همین سلاح‌ها بر دنیا حکومت می‌کنیم و وتو می‌کنیم و بقیه را می‌ترسانیم. هم خود این سلاح‌ها و هم ابزار پرتاب آن، یعنی موشک‌های بالستیک. این یک اصل‌شان بود.

2-اصل دوم، در حوزه نهادها و ارزش‌های سیاسی غرب که من عیناً این‌ها را دارم از روی مقاله‌اش می‌خوانم که آن چه که ارزش‌های سیاسی غرب و نهادهای سیاسی غرب شمردیم این باید گفتمان حاکم بر جهان باشد و به همه یاد بدهیم که حواس‌تان باشد باید با ادبیات ما حرف بزنید. گفتمان ما گفتمان حاکم است وقتی از حقوق بشر می‌گوییم منظور منافع غرب و حقوق بشر با تعریف غرب و تعریف آمریکایی‌اش است. وقتی از دموکراسی حرف می‌زنیم همین‌طور. دنیا باید این را معیار قرار بدهد و بگوید دموکراسی آمریکایی و حقوق بشر غربی این‌ها به عنوان معیار است و همه خودشان را به لحاظ فرهنگی و سیاسی بخواهند با آن تطبیق بدهند و با این مقیاس، به خودشان نمره بدهیم یعنی ما گفتمان حاکم سیاسی باشیم.

3-به لحاظ فرهنگی و اجتماعی، فرهنگ‌سازی، آنچه که امروز از آن تعبیر سبک زندگی می‌شود الگوسازی غربی برای جهان ما باید ملت‌ها را کنترل کنیم، افکار عمومی را کنترل کنیم. رقیب ما شوروی سقوط کرده است و الآن وقت قورت دادن جهان است و ما الآن نباید اجازه بدهیم که رقیب جدی‌ای عرض اندام کند. و مراقب انسجام فکری و اجتماعی و قومی خود کشورهای غربی بخصوص آمریکا باید باشیم مسئله مهاجرت‌ها، مسئله دشمن‌سازی، چون می‌دانید خود آمریکا یکی از مهیاترین کشورها برای تجزیه و جنگ‌های داخلی است. این‌ها مدت‌ها جنگ‌های داخلی داشتند. این که ایالات متحده آمریکا اسم آن را می‌گذارند طبق قانون‌شان یک کشور نیست این‌ها کشورهای مختلفی هستند به زور با هم متحد شدند! بعد در قانون اساسی سازوکار تعریف شد و عملاً قدرت یک جا متمرکز شد یک اتاق بزرگی که در آن اتاق 7- 8 فراکسیون بنگاه‌های سرمایه‌داری‌اند که این‌ها با هم بده بستان دارند و عملاً وقتی می‌گویند منافع آمریکا منافع مردم آمریکا نیست حتی منافع کشور آمریکا هم مطرح است منابع این کمپانی‌ها و یک جمع‌هایی که هیئت امنای کمپانی‌های مختلف هستند بزرگترین کارخانه‌های اسلحه‌سازی، بزرگترین کمپانی‌های سینمایی هالیوود، بزرگترین دانشگاه‌های اصلی و معتبر آمریکا. هیئت امنایش همه این‌ها هستند یعنی یک جمعی که شاید چند صد نفر بیشتر نباشند یک مافیایی است و عملاً دنبال منافع خودشان هستند آن‌جا می‌گوید اگر از طریق لولو ساختن و این که دشمن آمریکا و خطر آمریکا که یک زمانی می‌گفتند کمونیزم است و بعد از آن این لولو و این خطر بعد از انقلاب ایران باید اسلام می‌شد! حالا چهره‌های مختلف اسلام به عنوان تروریزم، ضد حقوق بشر، ضد دموکراسی، اول امام و انقلاب بود بعد که دنیا کم‌کم فهمید که مشغول یک تمدن‌سازی‌اند و ایدئولوژی دارند فکر دارند بعد کم‌کم مسئله داعش که حکومت تشکیل بدهند با کمک غرب در کشورهایی که جبهه‌های مقاومت هستند یعنی جالب است این همه کشورهای عربی و اسلامی است در هیچ کدام از این‌ها خلافت اسلامی نباید تشکیل بشود فقط در سوریه و عراق که با رأی مردم حکومت‌های جبهه مقاومت سر کار هستند فقط این‌جاها باید بیاید خلافت اسلامی تشکیل بشود و عملاً دم خروس بیرون است خود خروس هم بیرون است! این که دشمن ما امروز این جریان بنیادگرای اسلامی است و مصداق آن را هم عوض می‌کنند و ویراژ می‌روند که لازم نباشد یک توضیح شفاف رسانه‌ای و آکادمیک بدهند که خطر کیست و چست؟ منشأ خطر و ماهیت آن چیست؟ چه کسی را تهدید می‌کند؟ بلکه همین‌طوری سیال و مواج. اگر این دشمن واحد از دست برود هم خود آمریکا تجزیه می‌شود با این وضعیت مالی بسیار خطرناک و وضعیت اجتماعی خطرناکی که دارد که بعضی‌هایش را از قول خودشان عرض می‌کنم. امروز موجودیت ایالات متحده آمریکا در خطر است. آمریکا ظرف این 200 و چند سالی که تأسیس شده است بیش از 200 جنگ کوچک و بزرگ در 5 قاره عالم راه انداخته است یعنی حاکمیتی است که بدون جنگ ادامه پیدا نمی‌کند بدهکارترین کشور در تاریخ بشر است. اگر یک لحظه جنگ نباشد و شرایط عادی باشد و مجبور باشند شفاف پاسخگویی کنند اقتصاد آمریکا می‌ترکد نه این که می‌پوکد! چون عملاً دستش را روی شانه بحران‌های جهانی گذاشته است. یک کم از این سواری می‌گیرد روی آن یکی می‌پرد میلیاردها دلار بدون پشتوانه چاپ شده است بزرگترین بدهکاری‌ها، صحبت چند صد هزار میلیارد دلار است و هر روز دارد ده‌ها میلیون دلار به این بدهی اضافه می‌شود خب این کشور معلوم است که در یک فضای آرام بین‌المللی نمی‌تواند خودش را اداره کند. فاصله‌ی طبقاتی- حالا این‌ها که می‌گویم آمار خودشان است دارم می‌گویم – که آمریکا رأس مستکبران جهان کاملاً خودش را در خطر می‌بیند ایدئولوژی او در دنیا زیر سؤال رفته اقتدار و اعتبار و آتوریته او با انقلاب اسلامی شکست بعد از سقوط شوروی همه فکر کردند تمام شد اینها دیگر آقا و ارباب دنیا هستند دنیا تک قطبی شد! این ایدئولوژی شکست و قدرت نظامی‌اش هم مدام دارد می‌شکند عقب می‌رود. شما آن زمان را ندیدید که آمریکا از آن طرف عالم یک چشم‌غره می‌رفت یک دولت این طرف سقوط می‌کرد! ضمن این که آمریکا اصلاً ادعایش این بود که ما فاشیزم و نازیسم را ما از بین بردیم ما نقش اصلی را داشتیم جلوی کمونیست‌ها ما ایستادیم در یک مسلک‌های آرامش‌طلب جهان این‌ها ارزش بود بین چپ‌ها انقلابیون جهان که تقریباً همه چپ بودند این ضد ارزش بود یعنی تمام دانشگاه‌های دنیا، روشنفکران، جوانان حتی ایران، کشورهای اسلامی جوانها انقلابی‌ها معمولاً چپ بودند یا صریحاً کمونیست و مارکسیست بودند یا مذهبی چپ بودند یعنی الگوهایشان الگوهای مارکسیستی چپ و شرقی بود. تیپ‌های پیر و پاتال و لیبرال و ناسیونالیست هم الگو و مدینه فاضله‌شان آمریکا و غرب بود به لحاظ ایدئولوژیک غرب در برابر شق کم آورد، ولی چون شرق یعنی بلوک شرق مارکسیست‌ها به لحاظ اقتصادی کم آوردند و این فرهنگ چون دینی نبود و تو نمی‌توانی ماتریالیست باشی و ت آخر هم انقلابی بمانی و فداکاری با ماتریالیست تا یک حدی با بازی ادامه پیدا می‌کند اولاً این‌ها فروپاشیدند. غرب شکست و فروپاشی کمونیزم را به عنوان شکست خودش می‌خواست بنویسد در حالی که قضیه عکس بود یعنی این‌طوری نبود که شوروی سقوط کرد چون غرب قوی بود، بلکه غرب ماند چون شرق ضعیف بود و ضعیف شد. این‌ها دوتا تحلیل است. حالا آمریکا از لحاظ حیثیت اجتماعی و جهانی زیر سؤال رفته است. حالا طبق آماری که خودشان می‌دهند منفورترین کشور است در جهان اسلام که قطعاً منفورترین کشور است و در کل دنیا هم زیر سؤال است جز چندتا کشورهای خاص که به لحاظ رسانه‌ای کاملاً محدود هستند و کنترل شدند و در شستشوی مغزی شدند از جمله خود آمریکا و جاهای دیگر در بقیه جاها آمریکا منفورترین کشور است. در اوایل انقلاب می‌گفتیم این طوری می‌شود باید بشود هست، در بعضی از کشورها در ایران بود ولی الآن کل جهان این‌طور است. پرچم آمریکا 30 سال پیش فقط در ایران به آتش کشیده می‌شد ولی امروز در 110 کشور جهان پرشچم آمریکا به آتش کشیده شده این‌ها شوخی نیست. داخل خود آمریکا در رقابت‌های انتخاباتی داخل خود ایالت‌های آمریکا پرچم آمریکا را آتش زدند و گفتند این پرچم نماد آن یک درصد است نه 99درصد! ببینید آمریکا هیچ وقت این‌طوری نبوده، به لحاظ نظامی 4 تا شکست، اسرائیل شکست کل غرب و شکست آمریکا بود. اسرائیل یک کشور نیست اسرائیل خاکریز مقدم کل استکبار غربی است و لذا تمام احزاب چپ و راست آمریکا، انگلیس، فرانسه، هرکس می‌آید اول باید با اسرائیل بیعت کنند هیچ کدام‌شان ضد اسرائیلی حتی حرف نمی‌زنند. محافظه‌خواه، جمهوریخواه، دموکرات، حزب کارگر، سوسیالیست‌ها در فرانسه، چپ و راست، همه. لذا شکست اسرائیل در یک جنگ یعنی شکست کل غرب. کل غرب در چهارتا جنگ پشت سر هم از حزب‌الله و حماس یعنی از انقلاب اسلامی شکست خورد اولین عقب‌نشینی واقعی اسرائیل در لبنان رقم خورد در تاریخش، هیچ وقت اسرائیل نه موجودیتش و نه مشروعیتش تا این حد به خطر نیفتاده بود. حالا خودشان می‌گویند اصلاً امکان نداشت ... الآن یک طوری شده که بعضی از کشورهای اروپایی اسرائیل را تحریم کردند اصلاً این‌ها معنی نداشت و قابل تصور نبود بعضی‌ها کالاهای اسرائیلی را نمی‌پذیرند و معامله نمی‌کنند الآن حکم بازداشت بعضی از مقامات اسرائیلی در بعضی از کشورهای اروپایی صادر شده است. می‌دانید این‌ها یعنی چه؟ یعنی تغییر جهت تاریخ سیاسی غرب. برای اولین بار مهاجرت معکوس از اسرائیل شروع شد. صدها هزار نفر ترک تابعیت کردند و توی این چند سال در این چهار جنگ اخیر رفتند. جنگ 33 روزه و 22 روزه و غزه. و یک عده زیادی که می‌خواستند بیایند منصرف شدند و مهاجرت معکوس شروع شد یعنی فروپاشی اسرائیل شروع شد تا قبل از این جنگ‌هایی که در عراق و سوریه برای کنترل و انحراف بیدار اسلامی راه انداختند اسرائیل واقعاً لب پرتگاه بود یک هول دیگر می‌خواست یعنی حزب‌الله حماس رسماً اعلام کرد که در جنگ بعدی ما دفاع نمی‌کنیم ما وارد خاک فلسطین اشغالی می‌شویم. الآن حزب‌الله چند ماه پیش طرح فتح چندتا شهر اسرائیلی اعلام شد و در رسانه‌ها آمد که روی کاغذ؛ همین که این طرح می‌شود این‌ها سابقه نداشته است! این را عرض کردم که هم دشمن به این پیچیدگی در تاریخ مستضعفین و مسلمین جهان نداشته‌اند در عین حال همین قوی‌ترین قدرت در این 20- 30 سال مدام دارد عقب می‌رود و انقلاب ما دارد گسترش پیدا می‌کند. پیچیده‌ترین جنگ‌های جاسوسی و اطلاعاتی تاریخ بشر الآن در جریان است. پیچیده‌ترین جنگ‌های جاسوسی و اطلاعاتی. هم نباید دست‌کم بگیریم. من خواهش می‌کنم اسناد لانه را ، مخصوصاً این‌جا حتماً شما باید بررسی کنید چندتا تیم داشته باشید این‌ها را بنشینند بخوانند سی و چند سال پیش، اول انقلاب ببینید تا کجاها اشخاص را یکی یکی ردیابی می‌کردند تحلیل می‌کردند خودش، خانواده‌اش، ارتباطات، رفت و آمدها، طرز فکرش، نقاط ضعفش، چه کسی را با پول می‌شود خرید چه کسی را اگر به او پول بدهی عصبانی می‌شود باید یک جور دیگر ارضاع بشود، چه کسی جاه طلب است، چه کسی مغرور است، چه کسی را چطوری نواش کنیم، چه کسی را باید بترسانیم؟ من این را آوردم که تحلیل‌هایشان را راجع به منطقه و ایران برایتان عرض کنم. این‌ها را ببینید. حتماً این‌جا واجب است که یک گروهی بنشینند و از درون اسناد لانه تیکه‌هایی دربیاورند تحلیل کنند راجع به مسائل داخلی؛ خارجی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی حتی روی روانشناسی آدم‌ها کار می‌کردند وقتی سی و چند سال پیش این‌طوری بوده این‌ها 7- 8 ماه بعد از انقلاب این‌جا بودند ببینید این‌ها در همان 7-8 ماه چقدر تحلیل می‌کنند از داخل هر دانشگاه، داخل قم، مشهد، در حوزه، در نهادهای حکومتی، اطلاعات روزانه و تحلیل روزانه دارند. جناح‌ها، اختلافات‌شان، توافقات‌شان، با چه کسانی کار کنید، روی چه کسانی حساس باشید، چه کسی فلانی است، فامیل فلانی کجاست از طریق آن نقد بزنیم، فلانی بچه‌اش می‌خواهد برود کجا فلان کار بکنیم و.. یک چنین چیزهایی. در شورای انقلاب اسلامی آدم داشتند! در مجلس خبرگان اول ما که قانون اساسی را نوشته آدم داشتند! مقدم مرغه‌ای، حسن نزیه و... که همه این‌ها این‌جا هست و معلوم می‌شود این‌ها از قبل از انقلاب از سال 40- 50 با سرویس جاسوسی آمریکا ارتباط داشتند. حتماً تحلیل این‌ها را بخوانید. حالا اجمالاً قبل از این که این نکته را بخوانم می‌خواستم این نکته را عرض کنم این آماری که خودشان اعلام کردند برایتان بخوانم درست است که این دشمن، مستکبرترین دشمن در تاریخ به لحاظ قدرت و ثروت و تکنولوژی بوده است و آمریکا آمریکاتر شده است آمریکا از زمان امام(ره) بهتر نشده بلکه وحشی‌تر شده است. زمان انقلاب که این‌ها هیچ کشور اسلامی را اشغال نکرده بودند الآن آمدند دوتا کشور را اشغال کردند بیرون‌شان کردند. سوریه و عراق را هم که می‌خواستند بگیرند تا الآن که نتوانستند و مدام دارند عقب می‌روند. صحبت از بمباران شیمیایی و گاهی بمباران اتمی می‌کنند. انگلیسی‌ها این را گفتند، فرانسوی‌ها این را گفتند، حتی بعضی از مقامات آمریکا را از باب تهدیدو ترساندن گفتند که یعنی اگر این‌جا از دست برود و از آن طرف هم شمال آفریقا، مصر و... برود ما نمی‌ایستیم نگاه کنیم چون همسایه اروپاییم! این تعابیر را غیر مستقیم در مقالات و سخنرانی‌هایشان آدم‌های درجه 2 و 3 آن‌ها گفتند. حتی نخست‌وزیر فرانسه و از مقامات بالای انگلیس این تعبیر را به کار بردند اوباما هم یک بار احتمال استفاده بمب اتم در صورتی که لازم شد این تعابیر را به کار برد. این‌ها یعنی ترسیدن یعنی کنترل جهان حتی از دست‌شان خارج شده است کنترل جهان اسلام که به کلی خارج شده است ضربه پذیرند می‌گویند ما باید قابلیت‌های نظامی مراقب باشیم که دست ندهد و قابلیت‌های سیاسی دست ندهد به قابلیت‌های اقتصادی کشورهایی که برای ما تهدید و خطر هستند! حالا دارند صحبت می‌کنند که ما ایران، روسیه، چین اگر این سه‌تا کاملاً با هم دست بدهند و کنار هم بایستند ما از هیچ لحاظی از پس این اتحاد برنخواهیم آمد. اگر ایران به تنهایی در صحنه باشد باز ما به تنهایی قادر به تغییر وضعیت منطقه نخواهیم بود چون ایران بطور کامل، به لحاظ ایدئولوژیک و سیاسی و نیروهای نظامی مردمی قوی‌ترین مؤلفه قدرت در حساس‌ترین منطقه جهان است. حالا چین و روسیه هم به لحاظ تکنولوژی و اقتصاد و نگران بودند که... الآن شما ببینید چین اسمش کمونیست است اصلاً دیگر کمونیزم در چین نیست فقط پرچمش آرم کمونیزم است اسمش حزب کمونیست است. چینی‌ها دیگر ایدئولوژی‌ای به آن صورت ندارند، بیشتر ایدئولوژی اقتصادی است و اقتصادش هم از نوع مارکسیستی و کمونیستی و مائوئیستی نیست خطر اقتصادی برای غرب بود الآن دارد شاخ و شانه نظامی می‌کشد. مانورهایی که چین و از آن طرف کره جنوبی و شمال، و از این طرف چین کره شمالی در منطقه، آمریکا و کره جنوبی و ژاپن با هم و چین و کره شمالی با هم! مدام برای هم رجز می‌خوانند و مانورهای نظامی می‌دهند این‌ها هم سابقه نداشت. یعنی هیچ وقت چین به لحاظ نظامی آمریکا را تهدید نکرده بود یا آمریکا صریح قلدری کند. خب آن منطقه هم دارد بهم می‌ریزد و روسیه هم که دیگر مستقیم به خط مقدم جنگ با غرب در سوریه آمده است. البته آن به خاطر منافع خودش هست ولی این را فهمیده که اگر این فرصت را از دست بدهد بطور کامل بقایای نفوذ قبلی جهانی‌اش را هم از دست می‌دهد. آخرین آن سوریه است. و این را بدانید اگر مقاومت نیروهای انقلاب اسلامی در عراق و سوریه، فلسطین و لبنان نبود روس‌ها هم جرأت نمی‌کردند در برابر غرب بایستند. چرا؟ چون هیچ کس باور نمی‌کرد ما بتوانیم نیروهای مردمی را در منطقه چنان سازمان بدهیم که هیچ ارتشی امروز در جهان نمی‌تواند هیچ کدام از این کشورها را اشغال کند و مستقر بشود. نمی‌تواند. تصور حمله به ایران اصلاً توی ذهن‌شان هم نمی‌آید. گفتند چین و روسیه به لحاظ اقتصادی از جایشان بلند شدند انقلاب اسلامی زیر فشار تحریم و مشکلات در این 37 سال گذشته از پای درنیامد. نه تروریزم، نه جنگ 8 ساله، نه تحریم‌ها، هیچی این‌ها را از پا نینداخت مدام دارند رشد می‌کنند، پیشرفت می‌کنند و خودشان را بالا کشیدند. من در اسناد لانه دیدم سال 58 طبق بعضی از اسناد این‌ها می‌گویند 6 ماه دیگر، طبق بعضی از اسناد دیگر گفتند تا 3 سال دیگر، بیشترین برآوردی که کردند گفتند سال 58، تا 5 سال دیگر جمهوری اسلامی حتماً به لحاظ اقتصادی و سیاست داخلی سقوط می‌کند هم جنگ داخلی می‌شود و هم از نظر اقتصادی این‌ها گرسنه می‌شوند و از گرسنگی می‌میرند! تحلیل‌های این‌ها در آن موقع بوده است. سازمان بهداشت جهانی راجع به این که هم باید در برابر این استکبار آمریکا نگران بود و هم باید امیدوار بود! "فوکویاما" تئوریسین لیبرال – سرمایه‌داری که گفت پایان تاریخ و آخرین انسان، که منظورش نظام سرمایه‌داری لیبرال بود و مدینه فاضله‌اش آمریکا بود گفت این طرح تاریخی و بهشت روی زمین این نظام سرمایه‌داری است! حالا ببینید چه می‌گوید، در این چند سال اخیر چه دارد می‌گوید؟ این جمله عیناً برای فوکویاماست. می‌گوید: به نظر من جامعه آمریکا با بحران‌های جدی روبروست. آن موقع گفته بود که دیگر این جامعه بحران‌زده نخواهد بود مگر بحران‌های کوچک که با دموکراسی و سرمایه‌داری مهار می‌شود تمام جهان و شیب جهان به طرف ماست یعنی توی بغل ما می‌آید. حالا می‌گوید به نظر من جامعه آمریکا با بحران‌های بسیار جدی روبروست و آینده آمریکا کاملاً تهدید می‌شود! این همانی است که گفت ایالات متحده آمریکا پایان تاریخ است یعنی end تاریخ است! آخر تاریخ است، ایستگاه آخر است پایین بیایید. بحران‌های اقتصادی و حتی سیاست داخلی در پیش است و از آن مهم‌تر بحران فروپاشی جامعه آمریکایی زیرا دیگر ما واجد کمترین انسجام اخلاقی نیز نیستیم هیچ مفهوم انسانی و معناداری برای زیستن در جامعه دیگر وجود ندارد. این خیلی حرف است! بعد از چند سال کسی که آن حرف‌ها را زده و گفته تمام جهان، فرهنگ آمریکایی، سبک زندگی آمریکایی،‌گفتمان غربی، حالا دارد این حرف‌ها را می‌زند می‌گوید آمریکا ظاهر فریبنده‌ای در سطح جهان داشت ولی بحرانها و آسیب‌های اجتماعی در جهان نمونه ندارد از جرم و جنایت، تجاوز و ناامنی، خشونت، تعارف را کنار بگذاریم کشور هر روز بیشتر به فروپاشی نزدیک می‌شود و بعد می‌گوید اگر ما این دشمن خارجی نباشد و این خطر اسلام و القاعده و ایران و حزب‌الله نباشد ما نمی‌توانیم مردم و افکار عمومی داخل آمریکا را سر هیچ چیزی متحد کنیم. بعد ابتذال رقابت‌های انتخاباتی را شما ببینید. من یادم نمی‌آید هیچ وقت مثل این حرف‌هایی که این‌ها به هم می‌زنند بزند! همیشه همه‌شان کثیف بودند همه‌شان آلت دست کمپانی‌های سرمایه‌داری بودند ولی اصلاً این‌طوری حرف نمی‌زدند حالا می‌آیند جلوی کل دنیا در تریبون عمومی بحث‌شان این است که تو کمتر تجاوز جنسی کردی یا این؟ این کمتر فساد جنسی دارد یا او؟ تو چند میلیارد کمتر دزدیدی یا او؟ این‌ها اصلاً هیچ وقت این حرف‌ها را نمی‌زدند. دعواهایشان سر یک چیزهایی بود که مثلاً سیاست تو در بهداشت داخلی چیست در سیاست خارجی چیست؟ در مالیات، و... و درست هم همین است هر کشوری انتخابات می‌کند باید در چارچوب قانون اساسی روش‌های اجرایی را بیاید بگوید من یادم می‌آید بعد از سال 88 یک جایی صحبت کردم و گفتم لااقل غربی و دموکراسی و لیبرال هم هستید دموکراسی را از غربی‌ها و آمریکایی‌ها یاد بگیرید. انتخابات می‌کنند دیگر توی خیابان‌ها راه نمی‌افتند بزنند بشکنند خورد کنند! چون یادتان هست دور دوم بوش در انتخابات آراء مردمی‌اش از "اِلگورد" که رقیبش بود کمتر بود و اما به لحاظ کارت‌های الکترال این‌ها مساوی شدند و سر یک ایالت دعوا شد. آن ایالت فرماندارش برادر بوش بود، همین خانواده بوش بود که این برادر سومی‌اش را باز می‌خواستند رئیس جمهور کنند! الآن خانوادگی است، بوش پدر، بوش پسر،‌ بوش برادر، کلینتون هم خودش آمده حالا نوبت زنش است. چندتا خانواده دارند کم‌کم رئیس جمهور می‌شوند و هم هم علنی می‌گویند هرکس پول دارد می‌تواند بیاید نامزد بشود هرکس میلیاردرتر است دقیقاً حاکمیت سرمایه‌داری است پنهان هم نمی‌کنند! حالا مستقیم خودش مثل این ترامپ پولدار باشد و خیلی ثروتمند باشد یا لابی‌های قوی و بیعت با کمپانی‌ها که ما این را بالا می‌آوریم و تو هم باید منافع این کمپانی‌ها را تأمین کنی. خب آن‌جا کار دست دادگاه و قاضی آن ایالت افتاد. آن قاضی (فرماندار) هم منسوب برادر بوش بود یعنی قوه قضائیه‌اش منسوب قوه مجریه و یک شبهه دور هم آن‌جا مطرح نمی‌کردند. هر چیز که این قاضی منسوب خانواده بوش در آن ایالت می‌گفت همان می‌شد و او هم گفت بوش! و این رئیس جمهور شد. حالا آن الگورد هم نمی‌خواهد چیزی بگوید و چیزی نگفت چون می‌فهمد و شعور دارد که اگر این نظم را بهم بزنند دیگر سنگ روی سنگ بنا نمی‌شود. ولی الآن چه اتفاقی افتاد؟ نمی‌دانم آن‌ها هم از این داخلی‌های ما یاد گرفتند؟ طرف از قبل از انتخابات می‌گوید اگر ببازم انتخابات تقلب شده! از قبل خودش دارد می‌گوید. البته راست می‌گوید آن‌جا تقلب سیستماتیک است نه این که حالا لازم باشد صندوق‌ها را جابجا کنند بلکه این‌طوری که اواخر دارند می‌گویند اصلاً در صندوق‌ها هم رسماً دست می‌برند ولی ما همیشه این‌طوری می‌گفتیم که آن‌جا حتماً تقلب صندوقی نمی‌شود همه چیز منظم است حتماً تقلب‌های سیستماتیک می‌شود یعنی تقلب اسمش تقلب نیست ولی نتیجه‌اش همان می‌شود ولی خود آن‌ها دارند می‌گویند تقلب می‌شد همین تقلب‌های چارواداری.

من چون بحث اسناد لانه جاسوسی است دارم راجع به آمریکا صحبت می‌کنم و چون هنوز ام‌الفتنه است. خب شما باید از این خیلی نتایج بگیرید. سیستم سیاسی و اتاق فرمان حاکمیت در ایالات متحده آمریکا حتی کنترل خودش را هم از دست داده است. این‌ها شعور دارند می‌فهمند که این حرف‌ها آبروریزی است خودشان، خودشان را دارند دست می‌اندازند. اصلاً قبلاً این‌طوری نبود این‌ها می‌گفتند ما معلم دموکراسی در جهان هستیم ما را نگاه کنید یاد بگیرید این‌جا مدینه فاضله دموکراسی است ما می‌نشینیم در چارچوب قانون بحث دموکراتیک می‌کنیم مناظره منطقی می‌کنیم بعد هم هرکس رأی آورد رئیس جمهور می‌شود. حالا شده کمدی، یعنی در دنیا در فضای مجازی و همه جای دنیا، کشورهای عربی، شرق آسیا، آمریکای لاتین برای خنده روشن می‌کنند به هم نشان می‌دهند که کلینتون چه گفت! ترامپ چه گفت! به جای جوک‌، همه این‌ها جوک‌های محافل شده است خب این خیلی چیز عجیبی است این‌ها یعنی واقعاً آمریکا تغییرات اساسی کرده است آمریکا دیگر ابرقدرت نیست این حرفی است که بعضی از مقامات درجه یک در حوزه تحلیل استراتژیک در ایالات متحده آمریکا در ماه‌های گذشته گفتند. گفتند آمریکا دیگر ابرقدرت نیست. متحدین ما یعنی نوکرهایمان دیگر روی ما حساب نمی‌کنند! عربستان، اسرائیل از ما شاکی هستند و می‌گویند شما دارید با ایران می‌سازید، از ایران ترسیدید و ما را جلوی ایران و در این وضعیت منطقه ما را رها کردید. این‌ها حرف‌های خودشان است. معاون رئیس جمهور آمریکا گفت که متحدین ما، یعنی نوکرهایمان به ما شک کردند که ما یاد دیگر صداقت نداریم و نمی‌خواهیم هوای این‌ها را داشته باشیم و داریم این‌ها را می‌فروشیم یا می‌ترسیم زور نداریم ول‌شان کردیم خودمان داریم فرار می‌کنیم. من می‌خواهم بگویم این خطر فروپاشی آمریکا که یک زمانی وقتی می‌گفتیم مرگ بر آمریکا متعبّدانه می‌گفتیم و به امید الهی می‌گفتیم ولی امروز دارد به یک واقعیت تبدیل می‌شود. واقعاً اگر کسی می‌گفت شوروی سقوط می‌کند همه به او می‌خندیدند که مگر امکان دارد شوروی سقوط کند؟ اولین فضانورد را به کرة ماه فرستاده، اولین موشک را به سمت مریخ فرستاده، تمام چپ‌ها و روشنفکران، دانشگاهیان، انقلابیون جهان،‌ به سمت ایدئولوژی این‌ها تمایل دارند حتی در ایران هم چپ‌ها، که یکی دو دهه قبل از انقلاب ما، هرچه به انقلاب 57 نزدیک شد نیروهای مذهبی بیشتر در دانشگاه و فضای سیاسی و زندان‌ها قوی‌تر شدند. خب این‌ها به لحاظ این‌طوری. اگر می‌گفتیم که شوروی سقوط می‌کند و یک روزی می‌آید که اصلاً شوروی نیست همه می‌خندیدند و باور نمی‌کردند. امام وقتی که گفت صدای شکستن استخوان‌های مارکسیزم و کمونیزم را می‌شنوم و جای کمونیزم در موزه‌های تاریخ است کارتان تمام است. این رئیس جمهور هم عصبانی شد و هم این‌ها وقتی نامه امام را خوانده بودند خنده‌شان گرفته بوده که این چه می‌گوید؟! الآن هم وقتی می‌گوییم مرگ بر آمریکا خیلی‌ها هستند که می‌گویند مگر می‌شود؟ بله آقا می‌شود واقعاً دارد می‌شود ما قوی‌تر شدیم او ضعیف‌تر شده! منطقه را از دست داده است. این یمن حیات خلوت نه آمریکا، بلکه عربستان بود. توله‌های شاه عربستان این‌جا حیات خلوت‌شان بود. امروز یمنی‌ها سه تا استان عربستان را گرفتند به روی خودش نمی‌آورد. دیروز هم که توی جده موشک زدند. اصلاً این‌ها قابل تصور نبود این اولین باری است که آل سعود به معنای واقعی بعد از این که مستقر شده حتی در خطر فیزیکی است. این‌ها میلیاردهای عالم بودند و مشهور است که راجع به این شاهزاده‌های سعودی می‌گفتند این‌ها دماغ‌شان را با اسکناس پاک می‌کردند خب الآن حقوق کارمندهایش را نمی‌تواند بدهد. الآن میلیاردها دلار قرض کرده است. دارد بدهکار می‌شود آمریکا روی همین دلارهای نفتی ایستاده بوده، ربای بین‌الملل، جنگ‌های جهانی باج گرفتن از روی قلدری. هیمنه این قلدر دارد می‌شکند و خیلی جاها شکسته است. حتی چین، حتی روسیه، که چین کاملاً دارد وارد مشاجره می‌شود حتی گفته من سوریه می‌آیم و در سوریه هم پیام‌هایی داده که به نیروهای این طرف کمک می‌کنم. روسیه هم که مستقیم وارد جنگ شده است. اگر این‌ها نفوذ انقلاب اسلامی را نمی‌دیدندو مقاومت جمهوری اسلامی را و نفوذ آن را در منطقه و در جهان اسلام و این پیروزی‌های پشت سر هم نمی‌دیدند من فکر می‌کنم جرأت نمی‌کردند این‌طور توی میدان بیایند چون این‌ها باور نمی‌کردند غرب با تمام قدرتش و با کمک رژیم‌های منطقه و اسرائیل بیاید و نتواند هیچ غلطی بکند و بعد از 5 سال این دارد عقب و عقب‌تر می‌رود. این‌ها باور نمی‌کردند یک چنین قدرتی را، حالا دیدند خوشحال شدند و امید بستند گفتند ما تنها که نمی‌توانیم کاری بکنیم توی صحنه بیاییم و به این‌ها کمک کنیم در واقع به خودمان کمک کنیم. این تعبیر که بیشترین چالش‌ها در سیاست‌های داخلی و خارجی را آمریکا دارد از زمان بعد از جنگ اول و دوم، و این‌ها بیشتر، بعد از جنگ دوم ابرقدرت شدند چون اروپا در جنگ اول و دوم خیلی ضربه خورد ولی آمریکا ضربه نخورد چون آمریکا در جنگ نبود و ضربه نخورد. لحظه آخر آمد و ضربه‌ای زد و نانش را برد! مخصوصاً در جنگ دوم با بمب اتم.

می‌گوید در داخل با بحران مالی بسیار گسترده و بی‌نظیر، کسری بودجه بی‌سابقه مواجهیم. بحران‌های اجتماعی تمام تاروپود جامعه آمریکایی را فرا گرفته است. قتل، تجاوز به عنف، سرقت، کشتار کودکان و نوجوانان در مدرسه‌ها توسط یکدیگر که همه مسلح هستند، کشتار اقلیت‌های نژادی و رنگین‌پوستان، میزان بالای جرم و جنایت، مصرف بی‌سابقه مواد مخدر تجاوز جنسی و خشونت علیه زنان و کودکان، اعتیاد ملی به الکل و مواد مخدر، فقر و گرسنگی بی‌سابقه که می‌گوید ما الآن بیش از 50 میلیون گرسنه داریم که با کوپن دارند زندگی می‌کنند یعنی اگر غذایشان را ندهیم می‌میرند یعنی به اندازه یک کشور پنجاه میلیونی آدم گرسنه در آمریکا داریم یعنی از هر شش آمریکایی یک نفر را اگر به او نان ندهند از گرسنگی می‌میرد این کشوری است که بحثش بود که ما ابرقدرت جهانیم و بزرگترین اقتصاد جهان هستیم. بی‌بندوباری جنسی، فروپاشی خانواده، جرم‌های مرتبط با آن، بالاترین آمار زندانیان جهان در تمام جهان بطور نسبت، به نسبت جمعیت بالاترین زندانیان و ممکن است به نظر برسد که این میزان جرم و جنایت از الزامات چنین جامعه‌ای است! اما وقتی که بررسی می‌کنیم می‌بینیم نه، ما خودمان فرهنگ‌سازی کردیم و قوانینی داریم که کمک می‌کند قانون آزادی حمل سلاح و رفتار تبعیض‌آمیز دولت آمریکا با اقلیت‌های قومی و نژادی، حمایت سازمان‌یافته از جرم و جنایت بوده است. می‌گوید حتی ما حاضر نیستیم آمار تعداد مسلمانان آمریکا را اعلام کنیم چون می‌دانید که این آمار مخفی است چون اگر اعلام کنند چه تعداد مسلمان داخل آمریکا الآن هستند مطالباتی بوجود می‌آید. ایالات متحده نهادهای اجتماعی بسیاری را به نفع فرد محدود و ضعیف کرد و یک تجربه اجتماعی عظیمی بود اما نتیجه این تجربه مصیبت‌بار بوده است. عین مقاله را دارم می‌خوانم، دوستان ببینید این حرف ما نیست این‌ها جمع‌بندی ایدئولوگ‌های ایدئولوژی آمریکایی است. همان‌هایی که می‌گفتند این‌ها پایان تاریخ است و این بهترین جامعه ممکن است از 1960 تاکنون جمعیت آمریکا 40 درصد افزایش یافته است در حالی که خشونت و جنایت 560 درصد افزایش یافته است! متوجه شدید؟ می‌گوید ظرف این 50 سال، در آمریکا جمعیت 1 برابر و نیم شده است، اما جنایت و خشونت نزدیک به 6 برابر شده است. و در همین مدت، تولد نوزاد از مادران مجرد یعنی طلاق، 419 درصد، یعنی بیش از 4 برابر شده است. نرخ طلاق 300 درصد، سه برابر شده است جمعیت 1برابر و نیم ولی نرخ طلاق 3 برابر، 300 درصد. تعداد کودکانی که در خانواده‌های بدون پدر یا مادر زندگی می‌کنند 300 درصد افزایش داده شده است سه برابر شده در حالی که جمعیت 1ونیم برابر شده! - دقت کنید- می‌گوید این یعنی فروپاشی بی‌صدای جامعه آمریکایی. تقریباً همه مردم الکلی هستند و میلیون‌ها میلیون تن به مواد مخدر معتادند از نوجوانان داخل خانه و حتی کودکان تا سیاستمداران بزرگ و مشهور. – این‌های گزارشات رسمی FPI است. می‌گوید ما فقط شکایات رسمی که ثبت شده‌اند و بعد هم رضایت ندادند آمارش را داریم و این معمولاً 4 – 5 برابر و تا مواردی تا 10 برابر این آمار این جرم‌ها اتفاق می‌افتد که شکایت نمی‌کنند چون یا از آبرویشان می‌ترسند یا از جان‌شان می‌ترسند یا مأیوس هستند که رسیدگی بشود یا می‌ترسند بعد حساب‌شان را برسند! FPI می‌گوید طبق آمار رسمی که ثبت شده است جنایات دو دسته‌اند. خشونت‌های جنایت‌بار و جنایات مالی طبقه‌بندی می‌شود. جنایات خشونت‌بار مثل قتل و تجاوز جنسی و حمله‌های شدید که طرف را لت و پار می‌کند و دزدی‌های خشن که منجر به قتل و آتش‌سوزی می‌شود. جنایت مالی دزدی از منازل، سرقت خودرو و از این قبیل مسائل است. دفتر فدرال آمریکا اعلام می‌کند در 2011 حداقل این‌هایی که ثبت شده در هر 36 دقیقه یک قتل، هر 24 ثانیه یک حمله سنگین خشن، هر 3 دقیقه یک تجاوز جنسی، هر یک و نیم دقیقه یک سرقت ثبت شده است. حمله خشن خیابانی به افراد بالاترین درصد خشونت است. یعنی توی خیابان می‌زنند همدیگر را لت و پار می‌کنند چون همه هم مسلح هستند اداره تحقیقات فدرال اعلام کرد در 2012 یک میلیون و 300 هزار جنایت بسیار خشن ثبت شده است از هر صد آمریکایی 60 نفر در ده ایالت آمریکا مرتکب جرم شده‌اند می‌گوید در ده ایالت بزرگ و اصلی آمریکا 60 درصد مردم مرتکب جرم شدند یعنی بازداشت داشتند یعنی حداقل از هر دو نفر یک نفر بازداشت داشتند یا پرونده تشکیل شده است در 9 ایالت دیگر از هر صد نفر، 40 نفر، و در سایر ایالت‌ها از هر 100 نفر بین 40 تا 60 نفر مرتکب جرم می‌شوند. این جامعه مدنی است! بعضی‌ها می‌گفتند جامعه مدنی، جامعه لیبرال، جامعه سکولار یک جامعه آرام است! آن جوامع مذهبی هستند که خشن هستند جامعه‌های سنتی، طلاق، خشونت است. این جامعه مدنی است! یعنی الگوی جامعه مدنی لیبرال این است این تازه آمار ثبت شده است.

طبق گزارش دیگر؛ می‌گوید از هر 16 ثانیه یک خشونت و در هر 4 ثانیه یک سرقت، هر 3 ثانیه یک جرم مالی، هر 4 ثانیه یک سرقت از منزل و هر 20 ثانیه یک سرقت ماشین اتفاق می‌افتد. حالا یک آمار سال دیگری بود که برای منبع دیگری از آمار بود. بعد می‌گوید استاد دانشگاه تگزاس آمریکا به او گفتند راجع به دزدی و سرقت پژوهش کن که چرا این‌قدر زیاد است؟ نتیجه تحقیق دانشگاه تگزاس این است می‌گوید حداقل ماهی نیم میلیون سرقت در آمریکا اتفاق می‌افتد که ثبت می‌شود و فقط برای 250 هزار جرم پلیس گزارش می‌نویسد که اغلب این‌ها هم تعقیب و پیگیری نمی‌شود. پژوهشگران آمریکا برای مقابله با افزایش میزان جرم مجبور شدند راهکاری ارائه کنند مثلاً گشت‌های پلیس در خیابان‌ها چند برابر بشود زندان‌های بیشتر و بزرگ‌تری باید ساخته بشود و زندان‌ها باید خیلی سخت و خشن باشد که این‌ها وقتی یک بار زندان می‌آیند دیگر تا آخر جرأت نکنند بیایند کارهایی که در گوآنتانامو و ابوقریب کردند این‌ها در زندان‌های داخل آمریکا هم، البته نه در این حد ولی در یک بخش مهمی همان‌جا هم این کارها را می‌کنند مخصوصاً با رنگین‌پوست‌ها، سیاهپوست‌ها، سرخپوست‌ها، مکزیکی تبارها.

کسی که باید گزارش قوه قضائیه آمریکا را اعلام می‌کرد "ریچارد هرتسلینک" می‌گوید ما راجع به علل افزایش جرم در ایالات مختلف خیلی تحقیق و بررسی کردیم پروژه‌های زیادی اجرا کردیم منتهی زندانیان تا آزاد می‌شوند و به جامعه باز می‌گردند دوباره اغلب آن‌ها مرتکب جرم می‌شوند و زندان‌ها و قوانین ما اصلاً بازدارنده نیست. این هم قابل توجه آن‌هایی که می‌گویند که احکام اسلام، بازدارنده نیست تجربه‌های مدرن جدید را استفاده کنیم. این تجربه مدرنش هست و بیشترین تعداد زندانیان جهان را دارند هم به لحاظ کمیّت و هم به لحاظ درصد! و می‌گوید که اغلب این‌ها وقتی که برمی‌گردند همان کار را ادامه می‌دهند و عملاً رها شده است. این تعبیر خیلی مهم است. سخنگوی قوه قضائیه‌اش می‌گوید عملاً خیابان‌های آمریکا رها شده است و ما نمی‌توانیم خیلی سر به سر این‌ها بگذاریم، نه نیرویش را داریم، نه قدرتش را و نه بودجه‌اش را. ولی زیان‌های مالی ناشی ازگسترش جرم در جامعه آمریکا سالی حداقل 675 میلیارد دلار است! حداقل سالی 675 میلیارد دلار ضرر مالی است که ناشی از نه جرم، بلکه گسترش جرم است! یعنی خلاصه دارد به زبان مؤدبانه می‌گوید به اسم جامعه مدنی لیبرال، پایان تاریخ، قله تمدن، یک ملت وحشی خطرناک، یک جامعه خطرناک ساختیم. روزنامه واشنگتن پست اعلام کرد سازمان ملل متحد – این آمار سازمان ملل است – اعلام کرد آمریکا در تمام جهان در قتل‌های با سلاح گرم رتبة اول را دارد که مردم همدیگر را می‌کشند توی خانه زن و شوهر با هم دعوا می‌کنند روی هم اسلحه می‌کشند. پدر به بچه پول توی جیبی نمی‌دهد دوئل می‌کند! معلم به شاگرد نمره نمی‌دهد شاگرد می‌گوید بیا سر کوچه! هر کدام باید یک مسلسل بردارند بیاورند ببینند حرف کی حساب است! خب سازمان ملل اعلام می‌کند بیشترین قتل با سلام گرم در آمریکاست. فقط در 2011 بیش از 30 هزار آمریکایی با سلاح گرم در خیابان‌ها کشته شدند. همین سال گذشته بیش از هزار سیاهپوست را فقط توی خیابان‌ها کشتند و هنوز هم می‌کشند منتها هزارتا را پلیس می‌کشد آن سفیدها خودشان همدیگر را می‌کشند سیاهپوست‌‌ها را بیشتر پلیس می‌کشد بعد خودشان.

حالا به لحاظ اقتصادی هم، می‌گوید علت این که این همه جرم در آمریکا زیاد شده است این است نرخ بیکاری به حد غیر قابل تحمل رسیده است. وضعیت اقتصادی به شدت نامناسب است و طبق بررسی‌ها و تحلیل‌ها بیکاری و فقر اقتصادی مهمترین عامل خشونت‌ها در همه ایالات‌های آمریکاست. فقر و بیکاری علت اصلی این دعواهاست. بیشترین آمار قتل با سلاح گرم در آمریکا مربوط به شهر نیئورِآن، نیترونت، لاس‌وگاس که مرکز قمار است و میامی است. میامی آن‌ها نه میامی ما! می‌گوید "جانکوزی" استاد فلسفه یا یک گروهی در حوزه تحقیقات اجتماعی مأمور شدند بروند تحقیق کنند و نتیجه آن را بیاورند. تألیفاتی دارد می‌گوید من اگر بخواهم گزارشی را که ما بیش از یک سال روی آن با گروه‌های زیادی کار کردیم اعم از جامعه‌شناس، روانشناس، آمارگیر و... نتیجه‌اش این است که آمریکا آبستن یک خشونت بزرگ ملی است و بلکه پرورش دهنده این خشونت است. آمریکائیان تنها خشن نشده‌اند بلکه به خشونت سرگرم شده‌اند! می‌گوید خشونت تفریح و سرگرمی‌شان شده است نه این که بعضی‌ها اگر موردی پیش بیاید خشونت می‌کنند، نه، این سرگرمی آن‌هاست. کشتار در آمریکا از پیش از طلوع خورشید آغاز می‌شود و تا طلوع خورشید بعد ادامه دارد. هر روز قتل نه، بلکه کشتار، کشتار یعنی گروه‌های دسته‌جمعی، هر روز حداقل حدود 90 کشتار در آمریکا صورت می‌گیرد یعنی یک مرتبه صد نفر با اسلحه به جان همدیگر می‌افتند. 50 نفر همدیگر را می‌زنند. می‌گوید هر روز حداقل 90 کشتار در آمریکا اتفاق می‌افتد بنابراین رفتن به جنگ افغانستان و عراق، خطرش کمتر از زندگی در شیکاگو است! می‌گوید اگر در شیکاگو زندگی کنی بیشتر احتمال کشته شدن تو هست تا بروی توی عراق و افغانستان؛ و من نمی‌توانم هیچ پاسخی برای این سؤال پیدا کنم که چرا در کشور متمدن چنین مردمی تربیت شده‌اند و چرا باید همه باید مسلح باشند؟ آیا اسلحه هدفی جز کشتن دارد؟ اسلحه به کاری جز کشتن می‌آید؟ چه جامعه متمدنی هستیم که همه بدون هیچ نیاز و ضرورت و دلیلی باید مسلح باشند؟ شعار امروز شده است هر آمریکایی یک سلاح! هر خانه، حداقل یک سلاح! گاهی می‌گوید در خانه‌ها 3 – 4تا اسلحه هست. اگر اسلحه برای حفظ حفاظت از خود است این مسئولیت دولت است که از شهروندان خود حمایت کنند و همه دانسته‌اند که ایالات متحده در حفظ امنیت مردم شکست خورده است! گفته خودتان مواظب خودتان باشید به ما چه! در حالی که اولی‌ترین وظیفه یک حکومت، امنیت یک جامعه است حتی قبل از اقتصاد، قبل از همه چیز، حتی آن‌هایی که ضد دولت هستند، فلسفه‌های ضد دولت که می‌گویند حداقل لازم است شرط لازم است می‌گویند، شعار لیبرالیزم بود که می‌گفت دولت فقط ژاندارم جامعه است! فقط باید امنیت و نظم اجتماعی ایجاد کند. می‌گوید این اولین وظیفه در دولت لیبرال بوده است که گفته دولت با اخلاق و اقتصاد و عدالت اقتصادی نباید کار داشته باشد این‌ها وظیفه شخصی است فقط امنیت اجتماعی. می‌گوید ما در همان اولین تعریفی که فیلسوفان لیبرال برای فلسفه دولت کرده‌اند مانده‌ایم. قانون اساسی خود را بخوانیم ملتی که حتی نمی‌تواند امنیت داشته باشد و هیچ شبی را مطمئن باشد، هیچ شبانه روزی را به روز بعد می‌رساند این ملت قطعاً بطور کامل شکست خورده است. جامعه آمریکایی بسیار خشن است نه به دلیل سلاح‌هایش بلکه به سبب نگرش و طرز فکر و اخلاق عمومی. چنان که اروپائیانی که نخستین بار به آمریکا آمدند تصور کردند جهان جدیدی را کشف کردند اما سرزمینی را یافتند که مردمش سلاح داشتند اما جنگجو نبودند برای همین هم ما آن‌ها را از بین بردیم سرخپوست‌ها را این‌جا و سیاهپوستان را در آفریقا کشتار کردیم چون مردم مسیحی نمی‌شدند کشتار شدند! آنان را با خشونت مسیحی کردیم و هدف، مسیحیت نبود بلکه هدف تسلط ما بر آن‌ها بود چه از طریق مذهب و چه از طریق شمشیر،‌ چنانچه رومی‌ها بخش‌هایی از اروپا را که می‌خواستند گرفتند اروپایی‌ها هم آمریکا را گرفتند. خشونت در روح اجداد ما بود و ما آمریکایی‌های امروز آن را از پدران‌مان به ارث برده‌ایم. - و آخرین پاراگراف؛ می‌گوید نتیجه یک سال تحقیق این است، دانشمندان و جامعه‌شناسان و دلسوزان و فرهیختگان آمریکایی دارند چنین اعترافاتی می‌کنند این‌ها نه مسلمانند، نه ایرانی‌اند، نه طرفدار ما هستند نه مخالف آمریکا هستند بلکه دلسوز آمریکا هستند – می‌گوید آمریکا در زمینه مالکیت سلاح‌های شخصی رتبه اول را با فاصله زیاد نسبت به رتبه دوم در جهان دارند سلاح‌های شخصی و ناامنی عمومی. دفتر تحقیقات فدرال آمریکا همین‌طور دفتر مشروبات، دفتر مواد مخدر و دفتر مواد منفجره – همه این‌ها آن‌جا دفتر دارد – دفتر مواد منفجره آمریکا اعلام کردند دویست میلیون شهروند آمریکایی از 309 میلیون کل آمریکایی‌ها 200 میلیون‌شان بیش از 250 میلیون اسلحه شخصی دارند آمریکایی‌ها سالانه 9 میلیون گلولة فشنگ خریداری می‌کنند. خب خریداری می‌کند که مصرف کند وگرنه این گلوله و فشنگ‌ها را چه کار می‌کند؟ جز تیراندازی که کاری از آن برنمی‌آید. آمارها نشان می‌دهد ظرف یک سال گذشته 30 هزار نفر در درگیری‌های مسلحانه و یا سرقت مسلحانه کشته شدند! بعد می‌گوید در همین تحقیق، از مردم آمریکا نظرسنجی کردیم اکثرشان می‌گویند ما باید سلاح داشته باشیم. الآن هم می‌دانید بین دوتا حزب یک اختلاف همین است مثلاً دموکرات‌ها می‌گویند حمل سلاح نباشد جمهوریخواهان می‌گویند چرا همه باید سلاح داشته باشند. هر کدام هم استدلالی دارند. جمهوری‌خواهان می‌گویند که اگر مردم اسلحه نداشته باشند حکومت و دولت از این‌ها که نمی‌تواند دفاع کند اقلاً خودشان از جان و خانه و ناموس‌شان دفاع کنند. دوم این که این مردم باشعورند بلدند چطوری استفاده کنند! بله خیلی هم باشعورند بلدند چطوری استفاده کنند! دموکرات‌ها هم یک جور دیگر. حالا جالب است همین دموکرات‌هایی که موافق هستند یا آن‌هایی که مخالف هستند هردویشان در کمپانی‌های ساخت اسلحه، هر دو حزب شریک هستند! هم این‌هایی که می‌گویند اسلحه نباشد هم آن‌هایی که می‌گویند باشد! بازی! می‌گوید اکثر آمریکایی‌ها در نظرسنجی‌های ما گفتند ما می‌خواهیم سلاح داشته باشیم و باید قانونی باشد که هرکسی باید سلاح همراهش باشد چون امنیت نیست نه در خانه نه در خیابان، نه شب، نه روز. اقلیت خواهان ممنوعیت حمل سلاح هستند. استدلال‌شان این است که اغلب اوقات افراد، سلاح را برای دفاع از خودشان به کار نمی‌برند بلکه در دعواهای خانوادگی علیه همدیگر به کار می‌برند یا برای خودکشی و یا قتل غیر عمد و عمد! بعد استناد می‌کند به دو گزارش یک موسسه‌ای دنی‌جورنال‌اف... می‌گوید آن‌جا آمده وجود سلاح در خانه‌ها احتمال وقوع جرم را 3 درصد و احتمال خودکشی را نزدیک 5 درصد افزایش می‌دهد. طرف به فکر خودکشی می‌افتد اگر اسلحه نباشد بسا که منحرف بشود ولی وقتی می‌بینی سه تا کُلت و مسلسل هست می‌گوید حالا از یکی‌اش استفاده کنم! و FPI می‌گوید در 16 سپتامبر 2013 در واشنگتن آمار دیگری را منتشر کرد و اعلام کرد در 2012 از هر صد هزار نفر، حدود 4 هزار جنایت خشن و خشونت‌آمیز رخ داده است و جرایم مالی هم فلان تعداد. و بعد هم می‌گوید در 2012 حدود یک میلیون و سیصد هزار جرایم خشن، شامل: قتل، تجاوز جنسی و کتک‌کاری‌هایی که لت و پار می‌کنند اتفاق افتاد که شکایت شده و این‌ها ثبت شده است.

می‌خواستم این‌ها را عرض کنم دوستان بدانید این تصوری که در ذهن‌ها ساختند آمریکا یک جامعه مدنی، آرام، دموکراتیک، عاقل، همه مرفه، ثروتمند هستند توی فیلم‌های هالیوود این‌طوری نشان می‌دهند و آدم هم می‌گوید عجب جایی است! چه آدم‌هایی دارد! خب این واقعیت جامعه‌شان بر اساس گزارش تحلیل‌گران و جامعه‌شناسان‌شان این است به لحاظ اقتصادی، به لحاظ اخلاق اجتماعی، به لحاظ امنیت، به لحاظ بیکاری، و بعد در عین حال طبقاتی در آمریکا هستند که ثروتمندترین مردم جهان هستند، یک طبقاتی هستند که آن‌ها را در هالیوود در فیلم‌ها خیلی نشان می‌دهند بله آن‌ها مرفه‌ترین و ثروتمندترین مردم جهان هستند و همین‌ها پشت اغلب جنگ‌ها و جنایت‌های جهان هستند. به فکر مردم خودشان هم نیستند. شما دیدید این جنبش یک درصد 99 درصد را چطوری سرکوب کردند؟ شما فکر نکنید تمام شده و مردم متقاعد شدند و سرجایشان نشستند! نه، سرکوب کردند. سالی چند هزار نفر را شناسایی می‌کنند می‌گیرند، می‌ترسانند، تهدید می‌کنند، تطمیع می‌کنند، آرام می‌کنند این‌قدر بلدند که نگذارند شورش گسترش پیدا کند. این هم به عنوان یک مهارت سرکوب است. الآن چرا در آمریکا چیزی به نام جنبش دانشجویی نیست؟ در حالی که در دهه 60 میلادی، یعنی 50 سال پیش، قوی‌ترین جنبش دانشجویی در آمریکا بود. دانشجویان آمریکا در دفاع از سیاهپوستان چقدر تظاهرات کردند؟ حتی علیه دولت کشته دادند. در جنگ ویتنام، بسیاری از دانشگاه‌های آمریکا مدام درگیری بود، چطور سرکوب کردند و خفه کردند. الآن شما در هیچ دانشگاهی در آمریکا حتی یک میتینگ سیاسی، یک سمینار، یک بحث آزاد، مناظره، نمی‌بینید. اصلاً و ابدا. اروپا، فرانسه و المان مرکز جنبش دانشجویی بودند حتی اساتیدی به این‌ها ملحق می‌شدند مثل "سارتر"، مثل "راسل"، با این که سارتر گرایش چپ داشت و راسلع گرایش لیبرال دارد ولی این‌ها بین دانشجویان می‌آمدند و مواضع سیاسی داشتند. در فرانسه و آ‌لمان جنبش دانشجویی توی خیابا‌ن‌ها ریختند کشته دادند که بعد این گروه‌های دانشجویی چپ یا سکولار داخل کشور ما، هر سال مثلاً فلان روزی که در آلمان یا فرانسه دانشجویان کشته شدند این‌جا به عنوان روز فعالیت دانشجویی مراسم می‌گرفتند یعنی الگویشان آن‌ها بود. الآن در آلمان، در فرانسه و در انگلیس شما خبری می‌بینید؟ خبری شنیدید؟ تمام دانشگاه‌ها را کلاً سرکوب کردند. اصلاً کسی امکان این را ندارد و دیگر این فضا و بستر وجود ندارد که کسی اعتراض سیاسی بکند در حالی که اگر آن فضا بود الآن با این جنایت‌هایی که آمریکا و ناتو دارند در کشورهای اسلامی می‌کنند از یمن تا لیبی تا افغانستان، سوریه و عراق، اگر آن فضا بود الآن هر روز در آمریکا و اروپا درگیری بود. می‌خواهم بگویم حتی جامعه مدنی و آزادی و این حرف‌ها و بحث‌ها هم نیست.

خب ممنونم.



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha