امام سجاد ع ؛ و نهضت پسا اربعین ( بازسازی مکتب ، نبرد در چند جبهه )
نشست ( تقیه، مبارزه مخفی ) _ دفتر نشر آثار رهبری _ مشهد_ ۱۳۹۷
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام خدمت برادران و خواهران عزیز. در محضر امام علیبنالحسین امام سجاد(ع) هستیم. پروژه امام سجاد(ع) در مقاطع مهم مبارزات سیاسی برای بازسازی حکومت اسلامی و مبارزه با حکومت جور یارانی که ترسیدند، پراکنده شدند، ارتباطاتشان قطع شده، یا مسئلهدار شدند اصلاً یک عدهای بودند و گفتند اگر ما حقیم اینها باطل، پس چرا ما شکست میخوریم؟ مگر خدا نمیگوید «ان تنصرالله ینصرکم» خب ما که یاری کردیم سه تا قیام مسلحانه، هزاران نفر شهادتطلب آمدیم چرا خدا نگاه میکند؟ نکند ما بر حق نیستیم؟ نکند این وعدهها... بعضی از مبارزین شک کردند که چطوری است که حسین را میکشند اتفاقی نمیافتد، این همه انقلابی به صحنه میآیند کشته میشوند، این همه جنایت، تجاوز، خیانت، باز هم اینها سر کارند؟ یک عده کلاً مأیوس شدند، یک عده مسئلهدار شدند و یک عده ترسیدند یک عده هم گفتند ما به وظیفهمان عمل کردیم دیگر امکانش نیست و سراغ بازار و کار و کاسبی رفتند. گفتند من ایمان خودم و زن و بچهام را بتوانم حفظ کنم و روزیام را دربیاورم و... دیگر سیاست را کنار گذاشتند. امام سجاد(ع) زیر نگاههای دقیق پلیسی حاکمیت کل این نیروها را در عراق و حجاز و جاهای دیگر شناسایی میکرد ارتباط برقرار میکرد و اینها را بازسازی میکرد و چندین تشکیلات ایجاد کرد که حکومت نفهمد. تشکیلات سیاسی، تشکیلات فرهنگی و تشکیلات مالی. حتی تشکیلاتهای نظامی که مستقیم به ایشان مربوط نیستند ولی تحت حمایت هستند که بعداً شما میبینید زید، پسر امام سجاد(ع) بزرگترین انقلابی جهان اسلام میشود و آن حرکت عظیم را انجام میدهد گرچه همه آنها هم کشته میشوند و شکست میخورند ولی ضربه فوقالعاده سنگینی به حکومت میزنند که حتی علما و بزرگان اهل سنت از اینها دفاع کردند مثلا بعدها ابوحنیفه رهبر حنفیها، شافعی رهبر شافیها همه اینها به لحاظ سیاسی زیدی بودند یعنی طرفدار اهل بیت و حکومت زید بودند در برابر حکومت رژیم ایستادند. ابوحنفیه فتوا داد هرکس در رکاب زید فرزند امام سجاد(ع) شهید بشود مثل شهدای بدر و احد است. هرکس برود به اینها ملحق بشود پاداش 50 حج را دارد خودش هم کمک مالی کرد. شافعی که در همین یمن که همان موقع هم شهدای زیدی مثل همین الآن انقلابی و علوی و حسینی بودند جنگید چون شیعیان یمن تا امام سجاد(ع) را قبول دارند بعد بین زید و باقر، (دو برادر) میگویند ضمن احترام به امام باقر, رهبر ما زید است چون ایشان جنگ مسلحانه کرد و به سمت جهاد و شهادت رفت ما آن خط را میرویم. پس یکی هم پروژه امام، برای این که تشکیلات مخفی و علنی جبهه عدالتخواه و شیعیان اهل بیت را بازسازی کنند. چهارم؛ پروژه فوقالعاده امام که ما نظیر آن را به این شکل و با این ادبیات ندیدیم. مبارزه با دستگاه مذهبی توجیهگر حکومت فاسد! یعنی آخوندهای درباری. و از جمله در رأس آنها کسی که جزو شاگردان خود امام سجاد بوده، جزو شاگردان اهل بیت بوده، آدم باسواد ملا، و حتی سابقه خدماتی دارد ولی بعد از یکسری مسائل، اینها هم میبُرند و جزو آخوندهای حکومتی میشوند یعنی آخوندی که سابقه علمی، اخلاقی و تقوایی و حتی مبارزاتی دارد ولی بعد از یکسری قضایایی که آنها شکست میخورند و میبینند باد از آن طرف میآید میروند آن طرف، اینها طرف حکومت رفتند و شروع کردند به توجیه فقهی و مذهبی حکومت. دعا برای سلامتی شاه، و... مثل بعضی از آخوندها بودند که شاه آمد حرم یکی از اینها روی پای شاه افتاد! چندتا آخوند بودند که دست شاه را بوسیدند ولی یکی از اینها روی پای شاه افتاد. بعد به او گفتند که اینها به همین بوسیدن دست راضی بودند شما چرا روی کفش او افتادی. گفت یک لحظه ابهت شاه من را گرفت. یک آخوند بیشخصیت ترسو. ما آخوند ساواکی هم داشتیم. مشهد بود، قم بود. از ساواک حقوق میگرفتند و علیه امام و انقلاب کار میکردند و دعا به جان سلطنت میکردند! آخوند داشتیم دست فرح را میبوسید شبهه شرعی هم نداشت، حلال و حرام آنجا معنی نداشت. اینها به فرح محرم هستند اقلاً محرم و نامحرم را قبول دارید اقلاً سیاست به کنار! یک کسانی مثل این جناب محمد بن شهاب زهری، یک عالم بزرگ، منبری، باتقوا، استاد اخلاق، استاد فقه، استاد تفسیر، استاد حدیث، محبّ اهل بیت، یک مرتبه مسیرش را جدا کرد هروقت هم امام سجاد(ع) را میدید تمام قد احترام میگذاشت، استادنا، شیخنا، مولا، خب امام سجاد(ع) یک نامهای به این شخص دارد که حتماً بروید این را بخوانید. در «تحفالعقول» و در «بحار» هم هست. چقدر جملهها زیباست. از جمله به او میگویند وقتی آخوند عالم دین با سن تو پایت لب گور، اینجور به خاطر دنیا مسیرت را عوض میکنی جوانها چه بگویند؟ جوانان جامعه و مسلمانان چشمشان به توست و میگویند این که آخوند مسن است این است، جلوی شکم و شهوت و ریاست و قدرت نمیتواند مقاومت کند آنها به خودشان چه بگویند؟ بعد فرمودند چقدر دیگر عمر میکنی؟ برای چی؟ داری چه میدهی و چه میستانی؟ بعد این تعبیر را دارند که تو میدانی درتمام مظالم اینها شریک هستی، آخوندهای درباری که توجیه مذهبی میکنی تو پلی شدی که اینها از روی تو عبور میکنند و این مبارزه امام سجاد(ع) با مذهب درباری و حکومتی، آخوند درباری است. کسانی که از دین ابزاری برای حفظ قدرت و مشروع کردن قدرت میسازند. یعنی شما فقط به عنوان همین چهارتا نمونه همین چهارتا سیاست و پروژه امام سجاد(ع) را که اینجا اشاره میشود ملاحظه کنید میبینید چه 4 کار بزرگی است. تا همین الآن هم چهارتا مشکل اساسی است یکی نحوه برخورد با حکومتهای دژخیم و خارج از آن. یکی نحوه برخورد با حکومتهایی که یک مقداری عقلانیت و حقوق سرشان میشود از نوع عمربن عبدالعزیزی! با آنها باید چگونه رفتار کرد؟ یکی با آخوندهای درباری و اینهایی که توجیه فساد و ظلم و دیکتاتوری را توجیه مذهبی میکنند یکی هم با نیروهای ازهم پاشیده با نیروهای خودی چه کار باید کرد؟ که تیپهای مختلفی هستند از آدم بریده و مأیوس تا آدمی که رفته به سمت دنیا خیلی کاری به مسئولیت اجتماعی ندارد و سیاسی نیست تا آدمی که یک مقداری دچار فساد و گناه اینها شده تا آدمی که رفته مشغول عبادت و 24 ساعته مشغول ریاضت است و گفته دنیا را ولش کن ما فقط دنبال آخرت هستیم تا کسانی که میخواهند کار کنند نمیدانند چطوری کار کنند و... همه اینها را باید کنار هم دید تا آن پروژه بزرگی که امام سجاد(ع) انجام دادند با چه سختی و در چه شرایطی عمل شد تشکیل حکومت اسلامی، که قضیه کربلا او را به یک معنا عقب انداخت. یکی از تعابیری که در این متن دیدم که اولاً نپسندیدم منتهی توضیحاتی داده شد و بعد یک مقداری برایم موجه شد این بود که کربلا تشکیل حکومت اسلامی را عقب انداخت ولی هیچ چارهای نبود باید این کار میشد اگر نمیشد اصل اسلام به خاطر میافتاد. در واقع امام حسین دیدند یک کمی مدارا کنند شرایط آماده شود بعد از معاویه شاید قیام به نتیجه برسد واقعاً شاید هم میرسید ولی دیگر با این شاید شما فرصت را از دست بدهی و در این لحظه خاص هیچ کس فریاد نزند دیگر اصل اسلام از پاشنه درمیآید. بله. امام حسین(ع) جلوی تحریف اسلام را گرفت، حکومت را نامشروع کرد که بعد از چند سال سقوط کرد اما بالاخره این قیام و سرکوب و دیکتاتوری و اختناق بعدش باعث شد این پروژه بازسازی حکومت اسلامی که امام حسن(ع) شروع کرده بودند و امام حسین(ع) ادامه داده بودند دیگر نشود و به عقب افتاد. یک روایتی هم از امام صادق(ع) نقل شده که در فلان سال قرار بود و میشد و میتوانست حکومت علوی اسلامی دوباره تشکیل شود ولی مسائل کربلا و اتفاقاتی که افتاد آن را تأخیر انداخت. بله تأخیر انداخت اما چارهای نبود. اگر امام حسین را حرکت نمیکردند ممکن بود اصلاً اسلامی نماند تا بعد بخواهد حکومت اسلامی برگردد. خب بعد از این قضیه کربلا هم به تأخیر افتاد چون رعب و ترس شدید بود و حکومت هم هرکس شیعه بود یا محبّ اهل بیت بود میگفتند این بالقوه برانداز است اگر همین الآن هم در نقشه نیست و نمیخواهد قیام کند چند سال دیگر همینها قیام میکنند لذا هرکسی را احتمال میدادند که یواشکی به اینها ارتباط و ارادت دارد اینها را از یواشکی از سر راه برمیداشتند یا آنها را سرکوبشان میکردند. پس خط کلی که ایشان تعبیر میکند و میگوید خط کلی همه ائمه تشکیل حکومت اسلامی است گرچه اتفاقاتی میافتاد که این عقب میافتاد گاهی سختتر میشد گاهی آسانتر میشد ولی هدف کلی امام سجاد(ع) همان آرمان امیرالمؤمنین بود، همان آرمان حسن و حسین بود. منتهی در شرایط سختتر. مدت رهبری امام سجاد(ع) چند سال است؟ از 61 تا 94 است. 33 سال از عصر کربلا شروع میشود تا 33 سال بدترین حاکم اموی و بهترین حاکم اموی تجربه میشود. مراحل مبارزات امام سجاد(ع) متفاوت است تاکتیکها متفاوت است. موفقیتهای بزرگی به دست میآورند برای این که اردوگاه شکستخوردهها را دوباره بازسازی کنند و دوباره به یک اردوگاه تبدیل کنند طوری که زمان امام باقر(ع) هم قیامهای مسلحانه دوباره شروع میشود توسط زید فرزند امام سجاد و هم حرکت عظیم تربیتی سیاسی مکتبی شروع میشود که اصلاً آن دانشگاه عظیم که امام صادق(ع) فقط چهار هزار راوی در رشتههای مختلف در مدینه دارند و علنی بزرگترین دانشگاه اسلام بلکه کل جهان بوده است چون آن موقع تمدن اسلامی قویترین تمدن جهان بود و این بزرگترین دانشگاه بود در واقع استارت این را امام سجاد(ع) زده است. شما فرض کن از عصر عاشورا طی 30 سال و سه دهه چه کار باید بشود که دانشگاه امام صادق و امام باقر در مدینه علنی تشکیل شود؟ که بعد زمان امام صادق(ع) کل بنیامیه با شعارهای علوی و اهل بیتی سر کار میآیند منتها مصادره و سوء استفاده میکنند. حالا اگر این را فهمیدیم میبینیم که امام سجاد(ع) از دعاهایشان توی صحیفه، تا ارتباطاتشان تا درس اخلاقهایی که داشتند همه اینها در این رابطه بود. دوتا پروژه فوریتر هم بود قبل از اینها که 3 – 4تا پروژههای درازمدت هم بود و آن دوتا یکی بود که بلافاصله عصر عاشورا باید با این ابنزیاد و یزید چطوری باید مواجه شد اتفاقاً شما آنجا تندترین رفتار را از امام سجاد را آنجا میبینید یعنی دقیقاً در خطرناکترین موقعیت که سر شهدا سر نیزه است تندترین و انقلابیترین موضعگیری را امام سجاد دارد. یک نوجوان یکیاش آنجاست که توی کوفه طرف میگوید این کیست همه را زدند و کشتند و به این نقل من میگویم که امام سجاد تازه بالغ بودند بیست و چند ساله در کربلا نبودند و بنابراین به احتمال قوی امام باقر(ع) طبق این روایات اصلاً در کربلا نبودند. طبق بعضی از روایات میگویند امام سجاد(ع) چند سال بزرگتر بوده و امام باقر هم در کربلا یک کودک 4 – 5 ساله بوده و دیده، اینجا اختلاف روایت است. به نظر من این روایت دوم درستتر باشد. خب آنجا طرف یک حرفی میزند بعد اسم این را میپرسد و میگوید چرا این را نکشتید؟ اسم تو چیست؟ میگوید علی. میگوید باز هم علی؟ اسم همه شما علی است؟ چون بعد از امیرالمؤمنین آن دورانی که مسائل لعن علی شروع شده، عمداً اهل بیت(ع) اسم همه بچههایشان را علی میگذاشتند. علی اکبر, علی بزرگه، علی اوسط علی وسطی، علی اصغر علی کوچیکه. همینطور علی و علی. حالا شما هرچه میخواهید فحش بدهید. به او گفتند تو هم باز علی هستی؟ امام یک جواب تندی به او میدهند. این گفت دهانت را ببند بروید این را هم بکشید خلاصش کنید و اعدامش کنید این را چرا نگه داشتید و آوردید. حضرت زینب(س) بلند میشوندو اعتراض میکنند و میگویند من اجازه نمیدهم او را بکشید مگر این که قبلاً من را بکشید. آن وقت خود امام سجاد(ع) کوتاه نمیآید. این روایت را آن دفعه هم عرض کردم ایشان کوتاه نمیآید این طرف که میرود فکر میکند ترسید. امام سجاد(ع) میفرماید خیال میکنی الآن من را ترساندی گفتی بکشید؟ «عادتنا القتل» ما به کشته شدن عادت کردیم اصلاً رسم ماست «و کرامتنا الشهاده» شهادت برای من کرامت است تو من را از شهادت میترسانی؟ اشتباه گرفتی ما را. من هم علیام ما هم مثل همان علیهای قبل هستیم. یا در پیشگاه یزید که دارد حرف میزند امام سجاد نمیگوید که حالا اجازه میفرمایید من هم سخنرانی کنم؟ اولاً چه جرأتی داری؟ سر شهدای بالای سر نیزههاست و تو را تا حالا نکشتند به تو لطف کردند. اجازه سخنرانی میخواهد. بعد تعبیرشان این است که میشود من هم از آن چوبها بالا بروم و حرفم را بزنم؟ نمیگویند منبر. میگوید اینهایی که تو بالای آن رفتی منبر نیست این ها چند تیکه چوب است. منبر که حق تو نیست. از این موضعگیریهای انقلابی تا آن موضعگیری های تندی که ابن عُقبه جلاد میآید در سومین سال حکومت یزید و آخرین سالش، چون دو – سه سال بیشتر حکومت نکرد که مدینه را تخریب کرد غارت کرد وجنایت کرد و بعد هم رفت مکه را به آتش کشید با او هم مواجهه امام که از زیر تیغ او چطوری باقیمانده یارانشان را نجات بدهند هم اوج شجاعت و هم اوج ظرافت و دقت. نه ذلت در برابر حکومت نشان بدهی که حرفهایت را پس گرفتی نه حکمت را کنار بگذاری شجاعت توأم با حکمت. یک کلام نه پیام منفی از ایشان رسید که این رژیم خوب است عیبی ندارد تسلیم شوید. ابدا. نه بهانهای دست آنها بدهد. سی سال جلوی یک چنین دیکتاتوری پلیسی را گرفتند و بعد مأموریت را به امام باقر(ع) منتقل کردن که صندوقی را به ایشان تحویل میدهند که بعد این صندوق را میفرمایند صندوق امانت اهل بیت(ع) است درِ صندوق را که برمیدارند این سلاح را بگیرد دست شماست رهبری بعد از من با شماست صندوق را که باز میکنند میبینند توی آن قرآن است و یک کتابی از احادیث وجملاتی از امیرالمؤمنین و حضرت زهرا که اینها مخفی دست به دست میشود. سلاح ما این است. این خط مکتب را امام باقر باید حفظ کند. جناب زید هم برود شهید شود که این پرچم جهاد پایین نیاید. روح جهاد و شهادت را زید ادامه بدهد و کشته شود امام باقر هم مکتب را حفظ کند. دوتا استراتژی، دوتا برادر. یک اسلحه و یک قرآن در صندوق است. اسلحه یعنی فرماندهی انقلابی، یعنی نبرد ادامه دارد ما تسلیم نمیشویم. قرآن یعنی رمز و مبنای مکتب و ایدئولوژی انقلاب و ایدئولوژی اسلامی و امام این را به همه منتقل کردند و الآن آن صندوق در اختیار امام زمان(عج) است. پروژهای که از کربلا از درون سیل خون شروع میشود از زیر خاک و خاکستر و آتش شروع شده به آن چیزی میرسد که امام باقر(ع) تحویل میدهند که آن رعب را میشکنند. آن وقت یکی از نکات مهم که هم در دعاها و هم پروژه امام سجاد(ع) در برخورد با امثال آن آخوندهای درباری فاسد شده که میدانند حکومت فاسد است ولی همکاری میکنند و به نفعشان آیه و حدیث میخوانند این برخوردی است که امام سجاد(ع) – این هم نکته مهمی است – یک اتفاق مهمی که بعد از کربلا افتاد اینها حاکم شدند فسق و فجور زیاد شد. من آن دفعه هم اشاره کردم که حتی مکه و مدینه جزو مراکز فسق و فجور شد. بهترین زنان رقاص و خواننده، بنگاه و دفتر تبلیغاتیشان در مکه و مدینه بود حتی از شهرهای دیگر میآمدند خوانندهها و رقاصههای درجه یک را از توی مکه و مدینه میگرفتند میرفتند شهرهایشان جشن برگزار میکردند و پول حسابی میدادند. یعنی اینجور فساد رایج شد. مثالهایی از توی همین متن زدم روایاتی که حتی یک شاعر مستهجننویس که شعرهای پرنو و سکسی میگفت وقتی مرد مردم مدینه عزا گرفتند و همه سیاهپوش شدند مثل بعضی از همین تیپهای روشنفکری و سلبریتی و هنرمندان بیسوادی که سریع علیه دین یک چیزی بگویند مثلاً رقاصهای که لخت میشود بعد برایش کف بزنند بعد بمیرد برایش عزا بگیرند. مکه و مدینه در حکومت بنیامیه بعد از کربلا اینطوری شد. فضا را این قدر عوض کردند. موج فاسدسازی نسل شروع شد. از آن طرف میدیدند رجال حکومتی به اسم حکومت اسلامی و بعضی از آخوندهای مادی مثل محمد زُهری که خودش شاگرد امام سجاد(ع) بوده، اینها به سمت بخور بخور رفتند. هم آیه و حدیث میخوانندو هم بخور بخور! هر دویش با هم. هم به مردم میگویند تقویالله نگاه به نامحرم نکن هم خودش با ده تا زن و مرد، مرد با زن و زن با مرد ارتباط دارند! یعنی یک جوری شد که نسل جوان یک عدهای کمکم شک کردند که نکند ایمان و تقوا و خدا و آخرت کشک است! فیلم بازی میکنند اگر راست است چرا خودشان این طوریاند؟ چرا به من میگوید زهد ولی خودش در بهترین امکانات است چرا به من میگوید آخرت ولی خودش اهل دنیاست؟ چرا به من میگوید جبهه و جهاد ولی نه خودش نه بچهاش جبهه نمیروند و من را میفرستند؟ ببینید این سوالات پیش آمده بود و لذا آنجا امام سجاد(ع) یک نهضت عظیم بازگشت به معنویت احیای روح انقلابی، مبارزه با سبک زندگی اشرافی شروع کردند. این که چی ارزش است چی ضد ارزش است. بخور بخور و عیاشی ارزش نیست. فضا اینقدر خراب شد که جابربنعبدالله نقل میکند ایشان از اصحاب پیامبر(ص) است که تا آن زمان هم زنده است و از اولیای خداست که تا آخر پاک زندگی کرد و از این عالم پاک رفت. جناب جابر بن عبدالله انصاری نقل کرده که یک روزی امام سجاد به من با حالت ناراحت و بغض گفتند که «ما ندری کیف نستطع بالناس» دیگر نمیدانیم با افکار عمومی چه کار کنیم؟ فرهنگ عمومی از طرف حکومت و از طرف جهات مختلف طوری خراب شد که «اِن حدثناهم بما سمعنا رسول الله ضحکوا» گاهی میآیم جملهای از پیامبر(ص) نقل میکن به جای این که تحت تأثیر قرار بگیرند هر هر میخندند! امام سجاد میفرماید ببین وضع افکار عمومی چطوری شده و امام سجاد با افکار عمومی در این 10- 20 سال بعد از کربلا زمان عبدالملک مروان چه کار کردند؟ که میگویم رسول خدا این را گفت، به هم نگاه میکنند که عجب رسول خدا این را گفت؟ خب خدا بیامرزتش. «ضحکوا» مسخره میکنند. شما ببینید امام سجاد این جامعه را «و ان سکتنا لم یسئلنا» اگر بگوییم مسخره میکنند اگر هم نگوییم که هیچ کاری نکردیم و هیچی نباید بگوییم دیگر حرف اسلامی نمیشود. حرف دین، خدا، آخرت، تقوا بزنی مسخره میکنند. صدر اسلام، اینها هم صدر اسلام است. حالا بعضیها میگویند مردم بیدین شدند مردم ما واقعاً خیلی به آنها شرف دارند. حالا این چیزها اینجا هم کم و بیش هست ولی طوری است که امام سجاد(ع) میگوید اصلاً جایی نمانده من بروم صحبت کنم عمومی بین مردم و اینها تحت تأثیر قرار بگیرند استغفار کنند اشکی بریزند و بگویند مرگ، آخرت. همه مشغول عیاشی هستند. حتی کسانی از خواص و کسانی که قبلاً جزو یاران نهضت بودند اینها فاسد شدند و دچار فساد مالی و اخلاقی شدند. سعید بن مصیب، مثل زُهری که البته ایشان اینجا میگوید که من سعید بن مصیب را قبول ندارم، این احتمالاً برایش پروندهسازی کردند حکومت نقل کرده که این فاسد است ایشان را قبول ندارم چون این از یاران نزدیک امام سجاد(ع) بوده، و چیز خاصی هم از او دیده نشده است. اما زُهری و خیلی از کسان دیگر اینها واقعاً فاسد شدند و ابن ابیالحدید لیست از افرادی را میبرد 40- 50 نفر از بزرگان شیعه که ارتباطات نزدیکی قبلاً با اهل بیت(ع) داشتند، با امام حسن با امام حسین و با امام سجاد(علیهماالسلام) ولی 10- 20 سال بعد عوض شدند. مثل آدمهایی که در دهه 60 انقلابی، شهادتطلب، فداکار، پاک، اما در دهه 80 و 90، 20-30 سال بعد، یک آرزو دارند و آن هم این که با آمریکا رابطه برقرار شود! یک آرز دارند که دیگر مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل نگوییم انقلاب تمام بشود. این بزرگترین آرزویشان است. بعد گاهی میبینید خودش، بچهاش، تمام زندگیاش سفر خارج و تفریح، کجا مِلک و کجا حقوق و... با این که ابن ابیالحدید میگوید بعضی از اینها 30 سال قبل جزو یاران خاص امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین بودند کسانی بودند در رکاب امام سجاد(ع) بودند اما 20- 30 سال بعد کلاً عوض شدند این تیپها هم هستند. حالا امام سجاد(ع) غیر از آن پروژههایی که عرض کردیم یک پروژه دیگر هم هست دین را در جامعه دوباره زنده کند، ایمان به خدا و آخرت را زنده کند. اخلاق و معنویت را. جز وقتی که میبیند آخوندش که قبلاً شاگرد امام سجاد(ع) بوده اما الآن توی حکومت رفته و فاسد شده، امام سجاد(ع) میگوید آن وقت جوانها وقتی تو را میبینند شک میکنند میگویند اگر راست است تو چرا اینطوری هستی؟ تو که اینها را به ما درس دادی چرا خودت اینطوری هستی؟ تو باعث میشوی همه شک کنند. حالا امام سجاد(ع) باید خودش را به مردم نشان بدهد و بگوید آن بُعد سیاسی به کنار، خطرناک است شما اهل آن نیستید، مسلمان که هستید! چرا اینقدر راحت زنا میکنید، شراب میخورید، فساد و کثافتکاری و ربا و دزدی اینقدر رایج شده؟ چرا از هر خیابانی رد میشویم بزن و برقص مختلط است؟ اینها در روایات هست، رابطههای ضربدری! این با زن او، او با شوهر این، همینطوری! اینها همه بودند. مثلاً زنای دسته جمعی میکردند که بعضیها به خیالشان الآن این چیزها مدرن است! امام سجاد(ع) پروژه دیگرشان این است که توده مردم و جوانها را برگردانند و بگویند خدا هست، شوخی نیست، واقعاً هست، آخرت هست، مرگ هست، حق و باطل است، بهشت وجهنم هست، تقوا، خدا هست شوخی نیست! مگر هر چیزی جلوی تو هست باید بخوری؟ برای هرکسی هست مهم نیست؟ حق و ناحق، ربا، دزدی، چرا اینطوری زندگی میکنید؟ آن وقت آن دعاهای امام سجاد(ع) یک بخشیاش این است که به سوی خدا برگردید. سبک زندگی دینی این نیست که فقط صدای اذان بیاید و نماز جمعهای بخوانند. به مردم هم میگویند مردم دینتان کجاست؟ حالا حکومت بیدین است شما دینتان کجا رفت؟ شما چرا دارید بیدین میشوید؟ باید یک نهضت اخلاقی راه بیفتد. یک نهضت معنوی. مبارزه با فساد. احیای ایمان و تقوای مردم. این فضا را که امام سجاد(ع) که میگویند نمیدانیم با افکار عمومی چه کار کنیم که اینقدر خرابش کردند اگر از پیامبر(ص) نقل کنیم بگوییم دین این است میخندند! اگر سکوت کنیم هم «لن یسئنا» خودمان طاقت نداریم چطور من میتوانم سکوت کنم هیچی نگویم؟ چطوری میتوانم این انحطاط را ببینم و هیچی نگویم؟ اگر سکوت کنم جگرم میسوزد، اگر حرف بزنیم لبم را میدوزند و مردم میایستند میخندند مسخره میکنند و حکومت هم میآید میگیرد. آن آخوند فاسدشان هم فتوا میدهد! خیلی امام سجاد(ع) کار عظیمی کردند.
یک کار دیگری که در صحیفة سجادیه کردند و خیلی کم به آن توجه شده، من فکر میکنم جلسه آینده را به صحیفه اختصاص بدهیم یک جلسه ارزش این را دارد که ما باز روی امام سجاد(ع) توقف کنیم و روایات و دعاهای امام سجاد(ع) را ببینیم که سبک زندگی، کاملاً ابعاد مختلف آن را دارند آموزش میدهند. مبانی اقتصاد اسلامی، مدیریت اسلامی، اخلاق اسلامی، خانواده اسلامی، روابط بینالملل اسلامی، نظام حقوقی اسلام، تعلیم و تربیت در اسلام، همه اینها در قالب دعا آمده، یک دوره فقه زندگی است. این هم یک کار که امام سجاد(ع) نمیگفتند به کسانی که بنشینید من میخواهم به شما اسلام را آموزش بدهم! این کارها را امام سجاد(ع) آماده کرد بعد امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) توانستند این کارها را بکنند ولی زمان امام سجاد(ع) که نمیگذاشتند. در قالب همین دعاها، شماها همین دعاها را بخوانید غیر از بُعد معنوی یک بُعد معرفتی و نظامسازی دارد. من یک جلسه دیگر را با اجازهتان اختصاص میدهم به بازخوانی و نمونهخوانی در صحیفه، که عنوان آن چیست؟ وارد آن که میشویم میبینیم چقدر تعالیم عجیب و عظیمی دارد. همین امروز هزاران پایاننامه در رشتههای علوم انسانی، علوم اجتماعی، مدیریت، تعلیم و تربیت از توی این دعاها قابل استخراج است که الآن به آن اشاره نمیکنم.
نکته دیگر این که، آموزش زهد به مردم است. آن موقع حکومت اسلامی خیلی پولدار شده بود. ابرقدرت جهان شده بودند از همه جای دنیا اسیر و طلا و پول و کنیز میآمد. مسلمانان آن موقع ثروتمندترین مردم دنیا شده بودند. پول زیاد شده بود. با فرهنگهای غیر دینی جوامع دیگر هم آشنا شده بودند، از این طرف با مسیحیان و یهودیان و از آن طرف با بوداییها، از آن طرف با زرتشتیها، از آن طرف با زندیق، از آن طرف با ملحدین، هم داشت یک تهاجم فرهنگی وسیعی شروع میشد هم تهاجم اخلاقی و هم رفاه و رفاهزدگی. اشرافیگری. حتی کسانی که پول نداشتند باید عیاشیشان جور بود! زندگیاش کامل تأمین نبود ولی عیاشیاش باید جور بود این پرچم زهد، زهد معنوی و انقلابی را امام سجاد(ع) بالا بردند. زینالعابدین زینت عبادتکنندگان که بین همه عابدان زیباترینشان اوست به مردم دوباره عبودیت و بندگی را یاد بدهد. شاگردانی تربیت کند که دنیا فرع است اصل آخرت است انبیاء آمدند این را بگویند اصلاً این حکومت برای این تشکیل شده است. حالا به اسم اسلام دارند دنیای خودشان را جور میکنند. هدف آخرت بود باید دنیای همه را تأمین کنی تا مردم به یک حد متوسطی برسند که بتوانند اهل عبادت باشند و رشد کنند و بتوانند آخرت خوبی داشته باشد دنیا مزرعه و وسیله است. آخرت هدف بود. اینها آخرت را کردند وسیله، دنیا هدف شده است. لذا آموزش زهد شروع شد. این تعبیری که اینجا نقل میشود از امیرالمؤمنین(ع) هم نقل شده از ایشان هم نقل شده است که «اِنَّ عَلامَةَ الزّاهِدینَ فِی الدُّنْیا الرّاغِبینَ فی الْآخِرَةِ،» من دوباره مؤمن را برای شما تعریف میکنم انگار یادتان رفته که مؤمن کیست؟ بخاطرتان مؤمن همین یک نمازی و حجی بکن بعد هم هر غلطی میخواهی بکن! روضه و عزاداری هم برو و بعد هر کاری میخواهی بکنی بکن! من به شما بگویم که تعریف مؤمن چیست؟ مؤمن کسی است که در دنیا زاهد است هیچ وابستگی به دنیا ندارد پول و قدرت و کار و سیاست هست اما دلش اینجا نیست یک مرتبه تبدیل به هزاران نفر شد. امام سجاد(ع) ظرف 30 سال، هزاران نیروی خاص ایمانی در لایههای مختلف تربیت کردند که همه اینها بعدها در براندازی بنیامیه نقش داشتند و در احیای دانشگاه امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقش داشتند بعداً «لَحِقوا و کَثِروا» اینها ثمره کار امام سجاد(ع) است. اگر ایشان همانجا زود شمشیر میکشید و در یکی از جنگهای مسلّحانه وارد میشد خب امام سجاد(ع) هم مثل پسر حنظله، عبدالله، مثل مختار و مثل توابین همان موقع شهید شده بود و دیگر کسی نبود. دیگر من و شما امروز شیعه نبودیم و این حرفها به امروز نمیرسید. امروز قیامهای اسلامی، حکومتهای انقلابی- اسلامی تشکیل نمیشد و همان موقع تمام میشد و همه میگفتند اسلام همین چیزهایی است که بنیامیه میگوید همینها اسلام است. مقاومت مسلَحانه آنجا وظیفه مستقیم امام سجاد(ع) نبود مقاومت غیر مسلّحانه بود.
بنابراین اگر بخواهیم نهضت اخلاقی و معنوی امام سجاد(ع) را خلاصه کنیم همین است. لومازه، بعضیها میگویند پس مانده دهان سگ است عرب به آن لومازه میگوید. تتمه غذای سگ یا قی کرده و بالا آورده سگ را امام سجاد(ع) میگویند این قدرت و ثروتی را که اینها به هر قیمتی مانده میخواهند با این جنایات به دست بیاورند اینها مثل استفراغ سگ است. بین شماها یک آزادهای نیست که این پس مانده غذای سگ را از آن بگذرد و جلوی سگ صفتها و سگها بیندازید. شما سر دنیا با اینها رقابت نکنید که من بیشتر پول دارم یا تو؟ ماشین من گرانتر است یا تو؟ خانه من گرانتر است یا تو؟ سر این چیزها رقابت نکنید بیایید سر حق رقابت بکنید و بروید خودتان را با بهشت معامله کنید. باعث شد ریشه شیعه کَنده نشود و زمینه برای رشد مکتب اهل بیت(ع) برای بعدها بماند و آن علَتی که بعضیها میگویند که آقا امام سجاد(ع) بیش از اندازه تقیه کرد، نخیر اتفاقاً امام سجاد(ع) کمتر هم تقیه کرد بیشتر از این باید تقیه میکرد چون ایشان کاملاً رساند که ما با اینها مخالفیم خود این هم خطرناک بود. امام سجاد(ع) درستترین کار را کرد و حتی به لحاظ تقیه یک جاهایی هم که دستگاه حکومت بفهمد علیه مختار حرف زد و سر شورش مدینه هم گفت اصلاً به ما مربوط نیست حتی نقل شده شورش که شروع شد امام سجاد(ع) میدانستند اینها چند روز بیشتر نیست و میآیند همه اینها را لت و پار میکنند از مدینه بیرون رفتند، رفتند اطراف مدینه که در مدینه نباشند که وقتی اینها میآیند نتوانند چیزی را رو کنند که این قیام سر تو بود! اینها انتقام کربلا بود که تو راه انداختی. امام سجاد(ع) میدانست که هیچ مدرکی علیه من وجود نداردو اینها به نتیجه نمیرسد.
نکته دیگری که جزو پروژههای امام سجاد(ع) است. اندیشه اسلامی که مبنای حکومت اسلامی است ایشان اول در جلسات مخفی چند نفره بعد کمکم آن را در 10- 20 سال آینده آن را گسترش دادند و اینها مبنای حکومت اسلامی بود که این زیربنا تدریس شد منتشر شد، کادرسازی شد. انحرافات اسلام قلابی و اسلام حکومتی را افشا کرد و مکتب اصیل اسلام تعریف درست توحید، نبوت، معنویت انسان، خلافتاللهی انسان، ارتباط انسان با خدا، اینها را دوباره بازنویسی کردند به قول امروزی مانیفست اسلام و اسلام چیست و اسلام ناب کدام است؟ بعد از کربلا ایشان بازسازی کردند که هدف اصلی معنویت است آرمانهای معنوی اسلامی داریم رابطه انسان با خدا، رابطهاش با حقوق و تکالیف، فرهنگ مادی شده جامعه چگونه اصلاح بشود بدون این که توی خط معنویتهای صوفیانه بروند، معنویتهای انحرافی و عملگریز! چون آن زمان یک جریان شبه معنوی هم داریم که با حکومت هم مخالف هستند اما معنویتشان از سنخ تصوف بود. دنیا را ولش کن معنیاش این بود که اصلاً کار و زندگی و ازدواج را ول کن، سیاست و مبارزه را ول کن، نظم و انضباط را ول کن! امام سجاد(ع) در برابر اینها هم ایستادند و گفتند نخیر، معنویت این نیست یعنی در واقع در برابر این جریانات انحرافات معنوی هم مبارزه میکردند. هم توده عام مردم را به یک شکل مدیریت و رهبری میکردند و هم گروههای خاص و نخبگان را و هم در برابر یک جریان جعل حدیث که حکومت شروع به دینسازی قلابی کرده بود، یک عالمه حدیث به دروغ از قول پیامبر(ص) ساختند. امام سجاد(ع) در برابر این جریان با نشر درست احادیث مبارزه با احادیث انحرافی و معنویت و عرفان قلابی داشتند. مبارزه با سبّ و لعن حکومت داشتند. شما ببینید امام سجاد(ع) در دورهای هستند که در تمام منبرهای حکومتی علی و آل علی را لعن میکنند! شما حواستان باشد که امام سجاد(ع) در چه موقعیتی است که دارد این کارها را میکند. یعنی هر جا نماز جمعه است لعن علی واجب است و ثواب دارد! آن امام سجاد(ع) بچه علی(ع) است و در این جامعه دارد دوباره نهضت علیبنابیطالب را بازسازی میکند. یادتان باشد سب و لعن اهل بیت اصلاً گفتمان حاکم بود و این میخواهد در این جامعه حکومت علوی و اسلامی برقرار کند. با فرهنگسازی آدمها را یکی یک، پنج تا پنج تا تربیت کردن ایدئولوژی اسلامی و انقلابی را تعریف کردن، از آن طرف باید تشکیلات درست کند. حکومتی که چهارچشمی مراقب است. در منابع و روایات نقل شده که همه اینها ثبت میشده، یعنی اینطور اطلاعات و ساواک و پلیس. هر حرکتی امام سجاد(ع) میکردند یعنی میگفتند رفته سر قبر پیامبر(ص)، زیارتی بوده، سؤالی کرده یا با کسی هم صحبت کرده؟ کسی آمد پیش او حرف بزند یا نه؟ آنها را تعقیب کردید ببینید آنها چه کسانی هستند یا نه؟ چند دقیقه آنجا نشست از کدام در آمد؟ از کدام در رفت؟ بین راه با کسی تماس نگرفت؟ همه اینها ثبت شده است یعنی حکومت اینطور مراقب امام سجاد(ع) است چون ایشان را به معنای امروزی آنترناتیو بسیار مهمی میداند فرزند پیامبر که ممکن است یک چیزی دوباره مثل کربلا راه بیندازد این قدر دقیق مراقب هستند جوسازی، فحش، اهانت، در عین حال شما ببینید مردم چطور شیفتهاند؟ آن روایت را شما شنیدید که امام سجاد(ع) از مدینه به مکه برای حج آمدند و ظاهراً فرزدق نقل میکند که یک مرتبه مردم دارند طواف میکنند دیدیم در کل مسجدالحرام دوتا جمع تشکیل شده، یک عده دور بیتالله الحرام هستند و یک عده دور علیبن حسین هستند اصلاً انگار جمعیت طواف را رها کردند و دور ایشان ریختند از بس نورانیت، معنویت، زیبایی، متانت و پیامبر را در ایشان میدیدند. که بعد حاکم میپرسد که آن طرف مسجدالحرام کیست که دور او جمع شدند؟ میگویند علی بن الحسین است. خلیفه اسم امام را میبرد و میگوید او کیست؟ یعنی میخواهد که کسی نیست که من اسمش را بدانم داخل آدم نیست! که در آن شعر میگوید که این را نمیدانی کیست؟ خودت را به آن راه میزنی؟ این خورشید روی زمین است این ماه دوم است و... برو از مردم بپرس که این کیست و تو کیستی؟ یعنی در عین حال مردم به لحاظ معنویت اخلاق چنان موقعیتی ایجاد کردند که مردمی که شیعه هم نیستند ولی عاشق جمال او هستند وقتی امام سجاد(ع) را میبینند.
ایشان آموزشهای بسیار مهمی در حوزه انسانسازی و در ساحت فردی و اجتماعی دارند و بخش آخر؛ تشکیلات است. تشکیلاتسازی در آن شرایط امکانات مالی میخواهد، فشار سنگین مالی، فشار سنگین معنوی، اینها از هم دورند، بیارتباطاند، تحت کنترل هستند همه اینها را به هم ربط دادن، آدمهای مأیوس را دوباره امیدوار کردن، ریختن ترس اینهایی که ترسیدند. برگرداندن ایمان به قلب آنهایی که ایمانشان را از دست دادند. دوباره برگرداندن اخلاق اسلامی به آنهایی که دچار فساد شدند حتی آنهایی که حکومتی شدند. امام به همین آخوند حکومتی نامه مینویسند و او را نصیحت میکنند حتی به او میگویند من به تو علاقه داشتم تو یکی از میوههای درس ما بودی من روی تو سرمایهگذاری کردم داری با خودت و با اسلام چه کار میکنی؟ نجات این عناصر. نهضت کمک به محرومین و فقرا، در آن شرایطی که امام سجاد(ع) و گاهی اهل بیت(ع) اینقدر تحت فشار هستند که لباس مناسب ندارند گاهی لباسهایشان را به هم قرض میدهند که بیرون بروند. در آن شرایط در یک روایت نقل شده که فقط صدتا خانواده فقیر و مستضعف که بعضیهایشان اصلاً شیعه نبودند در مدینه خرج زندگی اینها را امام سجاد(ع) میداد و خیلیهایشان نمیدانستند که امام سجاد(ع) دارد این کارها را میکند ولو شیعه هم حتی نبودند. بیش از صد خانواده که تحت تکفّل آنها بودند، صدتا از فقیرترین خانوادههای مدینه، اینطور کارها را هم انجام میدادند. این تشکیلات هم بازسازی شد بنابراین سه تا کار بزرگی که امام سجاد(ع) میکند از یک طرف اندیشه مکتب را تدوین میکنند اسلام ناب و اسلام واقعی را بعد از آن همه مبارزه و تحریف را بازسازی میکنند و دوم این که اهل بیت(ع) را تعریف میکنند هم ولایت و هم ولایت باطنی اخلاقی و هم ولایت و مرجعیت علمی و هم مرجعیت سیاسی و زعامت حکومت حق اهل بیت است ما این هستیم اینها این هستند همه اینها را میفهمانند و هم دوباره تشکیلات را بازسازی میکنند. ارتباطات دوباره برقرار میشود دوباره بعد از 20- 30 سال هزاران نفر با هم مرتبط شدند و تشکیلات و اگر حکومت تشکیل بشود همین چند هزار نفر میتوانند یک حکومت را اداره کنند و یکی از قویترین اپوزوسیونهای حکومت بنیامیه شدند و کارهای حاشیهای هم میکردند و گاهی هم با حکومت دست و پنجه نرم میکردند برای این رعب مردم را بشکنند.
مثلاً مثال بزنم میگویند شهید مدرس، رضاخان رئیس کل پلیس خود را فرستاد، خیلیها را کشته بود و از سر راه برداشته بود ولی مدرس به این محل نمیگذاشت. به او گفت میروی از لحظه ورودت طوری برخورد میکنی که مدرس خودش را خیس کند این خیلی پررو است! همه جا زدند ولی این ول نمیکند. مرحوم مدرس دارد قلیان درست میکند ذغال توی آتشگردان ریخته بود میچرخاند تا این میآید داخل که عربده بکشد میگوید پیام خاصی دارم از طرف مثلاً شاهنشاه رضاخان پهلوی. مدرس میگوید تا پیامت را نگفتی این را بگیر یک ذره بچرخان این ذغال دارد خاموش میشود! او همینطور میماند! ذغال را میگیرد و میچرخاند. حالا کسی که ذغال مدرس را گرفته روشن کند این دیگر نمیتواند مدرس را بترساند.
امام سجاد(ع) مسخرهشان میکردند گاهی جلوی حضّار خلیفه را دست میانداخت که او را بشکند که یعنی تو کسی نیستی ما از تو بترسیم ما تو را هم دست میاندازیم! که جو را میشکستند که بقیه هم بگویند اینها اینقدر هم ترسناک نیستند قدرت اول جهان هستند ولی اینطوری نیست که هر غلطی بخواهند بکنند. این آقا با دست خالی آمده این را مسخره میکند.
نماینده شاه میخواست به قم بیاید با مراجع و از جمله با امام(ره) ملاقات کند در همان زمان آقای بروجردی(ره). خب سراغ بعضیها میرفت آنها از باب اخلاق یا ترس یا هر دویش، تا او میآمد طبیعتاً آن عالم باید بلند میشد و برای استقبال به در خانهاش میرفت. امام(ره) برای این که این کار را نکند گفت اول او برود توی اتاق بنشیند بعد من میآیم او باید جلوی پای من بلند شود. طرف از طرف شاه آمده که اخطار کند، به او میگویند بنشین تا امام بیاید نه این که امام منتظرتان هستند. امام میگفت همینطوری الکی او را بنشانید کاری هم ندارم ولی یک مقدار بنشیند. بعد امام طوری داخل میآمد که او بلند شود آقا سلام علیک که او جلو بیاید از امام استقبال کند. بعد امام هم نه محلش میگذاشت نه جواب سلامش را داد گفت بله بگویید چه میگویید؟
یک کارهایی از این جدیتر امام سجاد(ع) در برابر ابرقدرت جهان دارد. مثلاً ارعاب و جو را میخواهد بشکند. نقش موعظهها را هم که گفتیم که همه اینها در آن پروژههایی که عرض کردیم, پروژه سه خطی که در این متن به آن اشاره میشود. دوباره زمینه برای شعار حکومت اسلامی و نظام علوی آماده میشود کادر آن دوباره آماده شده، حرفها دوباره بازسازی شده، اصول دوباره تعریف شده، پرچم دوباره بالا رفته مکتب دوباره تشکیل شده، ارتباطات وصل شده، ببینیم امام سجاد(ع) چه کرد؟ اینها یک بخشی از امام سجادشناسی است که در 30 سال کار سیصد سال را ایشان کرد که وقتی ایشان شهید میشوند و رهبری به عهده امام باقر(ع) میافتد که ایشان کمتر از 20 سال رهبری میکنند. هیچ کس فکر نمیکرد با فاصله چند دهه از کربلا، یک چنین قدرتی دوباره بازسازی شود و با این هدف که انشاءالله من جلسه آینده، بخشی از صحیفه سجادیه و بخشی از روایات امام سجاد(ع) را خدمت شما عرض میکنم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی