"کرامت انسانی" و "پزشکی اسلامی" ("عقل،نقل وتجربه" در پزشکی)
بمناسبت "روز پزشک" و "روز داروسازی" ، بزرگداشت "بوعلی سینا" و "رازی"_ ۱۳۹۰
بسمالله الرحمن الرحیم
محضر اساتید بزرگوار آقایان و خانمها سلام عرض میکنم و تشکر میکنم از این که فرصتی فراهم شد تا برای عرض ادب، خدمت دوستان برسیم. اگر فرمایشاتی دوستان دارند یا نظراتی دارند که مناسب میبینند بنده و بقیه استفاده کنیم این را شفاهی یا مکتوب مرقوم بفرمایید که اینجا مطرح شود و هم استفاده کنیم اگر هم به آنچه عرض میکنم اصلاحی یا اصلاحیهای دوستان به ذهنشان میرسد آن هم بفرمایند که همه بشنویم. فرمودند پرسش و پاسخ، حالا این تعبیری که عرض کردیم از پرسش و پاسخ بهتر است چون چیزهای زیادی است که ما باید از دوستان بیاموزیم. در عین حال، هر نکتهای، انتقادی و فرمایشی دوستان دارند یا مرقوم بفرمایند یا شفاهی بفرمایند به محض این که آنها به دست بنده برسد من عرایضم را به آنها تبدیل میکنم و با فرمایشات دوستان ختم میکنیم.
مسئله ارتباط نوع انسانشناسی با پزشکی و رشتههای زیرمجموعه پزشکی. یک بحث انتزاعی و ذهنی نیست. ممکن است اگر بخواهیم انسانشناسیهای مختلفی را که در شرق و غرب عالم جدیداً و قدیماً مطرح شده بخواهیم اینها را بحث کنیم به عنوان این که پارادایمهای مختلفی در حوزه تعریف انسان وجود دارد بالاخره چون رشته دوستان این نیست و مشغول رشتههای پزشکی هستند ممکن است آن بحث خسته کننده به ذهن برسد بنده هم بنا ندارم وارد آن عرصه بشوم یا از اصطلاحاتی که اهل فن در این رشته به کار بردند بحث کنیم. فقط اشاره بسیار مجملی میکنیم با حذف اصطلاحات خاص فنی آن رشتهها. همینطور که وقتی پزشکان میخواهند با بیمار صحبت میکنند. گاهی ما مطب دکتر میرویم میگوییم چه شده شروع میکند اصطلاحات خودش را به کار بردن، فکر میکند او متوجه میشود ما هم متوجه میشویم. میگوییم چطوری شده؟ میگوید این طوری و اینطوی شده! میگویم خب حالا به فارسی ترجمه کن که بفهمیم چه شده! از اصطلاحات فنی یک بحث که ممکن است برای دوستان انتزاعی به ذهن برسد عبور میکنم فقط یک کلمه اشاره بکنم به محسوسترین سطح تأثیر نوع انسانشناسی در پزشکی که همه البته میدانید ولی گاهی ارتباط آن مورد غفلت دانشجویان قرار میگیرد. آنچه که خدمت شما عرض میکنم چون مطالبی است که به نظرم میرسد از زبان شما دانشجویان شما باید بشنوند. اگر اینها را امثال بنده به آنها منتقل کنیم فکر میکنند که داریم آنها را موعظه میکنیم! اما اگر یک استاد پزشکی سر کلاس دانشکده پزشکی همانطور که دارد بحث پزشکی خود را میکند لابلای آن این مباحث را هم به دانشجویش منتقل کند تأثیر آن صد برابر است. لذا آنچه که عرض میکنم اگر دوستان موافق بودند پیشنهادی است که یک مقداری این مضامین از طریق شما بزرگواران به دانشجویانتان منتقل شود. هنوز در درک دقیق این که پزشکی اسلامی وغیر اسلامی داریم یا نداریم و به چه معناست؟ دارد بحث میشود و گاهی هم بحثهای بسیار خامی صورت میگیرد. پزشکی مثل هر رشته دیگری یک جاهایی با مباحث اخلاقی و مباحث حقوقی سروکار پیدا میکند یعنی رابطه پزشک و بیمار و همینطور رابطه استاد و دانشجو سر کلاس درس دو بخش دارد و لزوماً این دو بخش بطور مشخص و مکانیکی تفکیکپذیر نیستند. استاد دارد یکسری مسائل فنی و مهارتی و تخصصی را به دانشجو منتقل میکند که این اسلامی و غیر اسلامی ندارد. عقل تجربی، حجّت است، تجربه حجّت است. و پزشکی اسلامی لزوماً در نوع معالجه و نوع داروها، یعنی یک کسی فکر نکند که پزشکی اسلامی مثلاً فقط طب گیاهی است! چون دیدم که بعضیها این را میگویند. یا مثلاً طب صنعتی اسلامی نیست و فقط داروهای گیاهی اسلامی است! ما چنین چیزی نداریم. شروع داروهای صنعتی و تأسیس اولین داروخانهها اتفاقاً در تمدن اسلامی بود. اولین داروهای ترکیبی صنعتی، اولین آزمایشگاههای شیمی در تمدن اسلامی تشکیل شده است که اگر وقت بشود برای شما هم جذّاب خواهد بود در بخش دوم برای شما نمونههایی را عرض خواهم کرد. مثلاً اولین نمونههای کالبدشکافی جنازه در همین بیمارستانهای اسلامی به طور سیستماتیک در 700- 800 سال پیش در حضور دانشجو اتفاق افتاده است منتها با بدن غیر مسلمان. اولین کالبدشکافی حیوانات توسط پزشکان مسلمان اتفاق افتاده است. بنابراین این که بگوییم کارهای شیمیایی یا صنعتی یا کالبدشکافی که نقش مهمی در پیشرفت پزشکی داشته، اینها مفاهیم غیر اسلامی بوده و برای قرن 18 و 19 میلادی در اروپا بوده، اینطور نیست اینها خلاف تاریخ علم است. پزشکی اسلامی در نوع دارو و نوع معالجات تابع عقل تجربی و تجربه است. اتفاقاً همان عقل و عقل تجربی است که میگوید داروهای شیمیایی مضرّ هرچه کمتر مصرف شود بهتر است اما اینطور نیست که داروهای طبیعی اسلامیاند و داروهای شیمیایی غیر اسلامی است. این را دیدم که بعضیها متأسفانه اینگونه برداشت می کنند و میگویند. معالجه اسلامی در درجه اول یک معالجه عقلانی و علمی تجربی است عقل حجّت است بهترین دلیل آن این است که پیامبر اکرم(ص) در آغاز اسلام همان پزشکان یهودی و مسیحی یا ایرانی که در آنجا بود هرگز مسلمانها را از مراجعه به آنها برحذر نمیداشتند. نمیگفتند پزشکی اسلامی در نوع مسائل فرق میکند مثلاً پیش این نروید. خودشان به پزشک غیر مسلمان رجوع میکردند. این نشان میدهد که اولین محور در پزشکی اسلامی، عقل و تجربه است. احترام به عقل و تجربه و حجیت عقل و تجربه است. بعضی از مطالب را دیدم که اصل بر عدم تغییر و تحول طبیعت است عدم تصرف در طبیعت و بدن است و فرض بفرمایید که هرچه تصرف کمتر بهتر! این هم نیست. اصل بر کارآمدی و تأثیر نحوه درمان است. ممکن است در یک موردی نیاز به جراحی باشد و در یک موردی نباشد با یک داروی گیاهی و کمصدمهتر و کماثرتر بشود چه بهتر. در یک موردی نشود. بنابراین هدف بهبود بیمار است یا این که مؤمن وقتی بیمار میشود پاداش میگیرد. رنجی که در اثر تب و بیماری دارید برای همان به شما پاداش میرسد. بعد کسی استفاده کند که خب چرا جلوی پاداش مؤمن را بگیریم؟ بگذاریم درد بکشد! این استفاده غلط از این روایات است. مثل روایاتی که در باب صبر صحبت میکند که اگر مشکلی دارید شما صبر کن بعد نتیجه بگیرید که اگر صبر ثواب و پاداش دارد پس شما برای اصلاح امور هیچ تلاشی نکن! خیر. اینها با هم منافاتی ندارد. همان دینی که از یک طرف به کسی که گرفتار فقر و بیماری شده یا یک مشکلی پیدا کرده میگوید صبر کن پاداش دارد یعنی از پا در نیا و ضعف نشان نده، کرامت انسانی خود را حفظ کن و مقاومت کن. همان دین است که از آن طرف معالجه و تلاش و کار را واجب میکند و اقدام و مبارزه و تلاش برای اصلاح امور و جهاد را واجب میکند. اینها با هم منافاتی ندارند. پیامبر(ص) فرمود که هیچ بیماریای نیست که علاج نداشته باشد. این روایت از پیامبر(ص) در منابع مختلف ذکر شده است. فرمودند خداوند برای تمام دردها درمان قرار داده، بگردید پیدا کنید. اگر ما هیچی نداشتیم جز همین یک روایت از پیامبر اکرم(ص) نه این که مجوّز برای همه انواع مطالعات و تحقیقات پزشکی است بلکه یک تکلیف است. یعنی اگر یک بیماریهایی هست که الآن داریم میگوییم درمان نمیشود اینها هم درمان میشود دنبال آن باشیم پیدا کنیم. اصلاً این روایت، دستور و تجویز پیشرفت در پزشکی است. بله اگر پزشکی به سمت عرصه طب شیمیایی و صنعتی رفت دارد به سمتی میرود که آن را هم متخصصین باید بفهمند نه غیر متخصص مثل بنده، که صدمه این به سلامتی انسان بیش از منافع آن است طبیعتاً قبل از این که شرع بگوید عقل هم میگوید. عقل و شرع هر دو میگوید نکنید. یک نوع دارویی که ضرر آن از منافعش بیشتر است طبیعتاً شرع و عقل یک چیز را میگوید. پس پزشکی اسلامی را کسی فکر نکند که تصرف در طبیعت و بدن نشود و هرچه میشود غیر صنعتیتر باشد! یا هرچه میشود تحمل بیشتر باشد و درمان کمتر باشد! بگوییم بیشتر درد تحمل کن که پاداشت بیشتر باشد! یا تغییر درعالم نکنید خلاف مشیّت خداست! هیچ کدام اینها مفاهیم اسلامی نیست. اینها مفاهیم بودایی است مفاهیم مسیحی است. اینها معنویتهای غیر اسلامی و غیر قرآنی است. قرآن و اهل بیت و پیامبر(ص) هرگز این حرفها را نزدند. این در حوزه فن پزشکی است. اما یک بخش بسیار مهمتری که آنجا اسلامی و غیر اسلامی بودن پزشکی مثل بسیاری از تخصصهای دیگر معنادارتر میشود و به نظرم باید روی آن قضیه ما بیشتر تأکید کنیم آن مواردی است که پزشکی با حقوق انسان, با کرامت انسان و با مفاهیم اخلاقی ارتباط پیدا میکند. بله اینجا بطور برجستهتری اسلامی و غیر اسلامی و دینی و غیر دینی بودن پزشکی مطرح میشود. پزشکی سکولار، دنیاگرا، مبتنی بر انسانشناسی جسممحور که بیمار برای او یک شیء است. انسان برای او یک نوع حیوان است. چیزی به نام کرامت انسانی، نفخه رحمانی، ظرفیت خلیفهاللهی این حرفها مطرح نیست. او برای من انسان نیست بلکه برای من موضوع تخصص من است! انسانشناسی سکولار یعنی انسانشناسی که برای انسان کرامت الهی قائل نیست به خودش اجازه میدهد در عرصه پزشکی در نوع آزمایش، در نوع جراحی، در شیوه برخورد پزشک با بیمار، هم به خودش اجازه میدهد به بیمار اهانت بکند و هم به خودش اجازه میدهد که با او برخورد شیءگونه بکند و هم به خودش اجازه میدهد با انسان برخورد تاجرانه بکند. به خودش اجازه میدهد نسبت به درد او بیتفاوت باشد. به خودش اجازه میدهد خیلی راحت مرگ بیمارش را بپذیرد. خودش و منافع خودش، شهرت خودش، اینها اولویت پیدا میکند. اینجاها بیشتر پزشکی اسلامی و غیر اسلامی تفاوتها خودش را نشان میدهد. در بخش فنی تفاوتها کمتر ممکن است خودش را نشان بدهد. البته آنجا هم ما اسلامی و غیر اسلامی داریم. توضیح هم دادم به چه معنا. ضمن این که اسلام عقل را حجّت الهی میداند. در روایات ما میفرماید اگر خلاف تخصص علمی خودش، خلاف عقل تجربی و خلاف عقلش در هر رشتهای تصمیمی بگیرد و عمل کند این فقط خلاف عقل عمل نکرده بلکه خلاف شرع هم عمل کرده. به این معنا که اگر یک پزشکی – البته اینها روشن است دارم میگویم اینها باید از زبان شما به دانشجو منتقل شود نه از زبان امثال بنده. شما که بگویید تأثیر میگذارد- گفته بشود که نوع نگاهی که تو به انسان داری روی قضایا تأثیر میگذارد. اولاً احترام به تخصص و عقل و تجربه خودش یک احترام اسلامی است. و تشویق نشده، واجب شده، به این معنا که اگر در اتاق جراحی به یک سه راهی رسیدی که الآن سه روش برای معالجه این بیمار هست و تخصص و تجربه ولو سقف تجربه بشری تا امروز که ممکن است غلط هم باشد ولی بالاخره دستاورد و ظرفیت بشر است، تا امروز میگوید به این روش الف عمل کن نه روش ب. اگر تو رفتی به روش ب عمل کردی فقط خلاف عقل و علم تخصص عمل نشده بلکه خلاف شرع عمل کردی یعنی فعل حرام انجام دادی. حجّیت عقل باید خودش را در عمل نشان بدهد. همینطور که یک مهندس سدسازی، سد را به نحوی میسازد که تمام استانداردهای علمی و تخصصی را در آن رعایت نکند این فقط کار غیر علمی نکرده این کار نامشروع کرده و فعل حرام انجام داده است چون هم با جان انسانها بازی کرده و هم با اموال مردم بازی کرده است این خیانت تلقی میشود. این است که احترام به عقل، احترام به شرع است. حجیّت شرعی عقل و علم این است. هرجا خلاف علم و عقل عمل شود خلاف شرع عمل شده. آن بُعد سنّتی و مدرن و این اسمهایی هم که میگذارند آن را هم روشن کردیم. بله در دعوت اسلامی اصل این است که بسیاری از دردها و درمان و داروی آنها، یا بطور طبیعی یا بایک مقدار ترکیب مصنوعی خداوند در طبیعت قرار داده است. حتی داروهایی شیمیایی به نحوی کپیبرداری از طبیعت هستند. یعنی ترکیبهای شیمیایی نوعی تقلید از طبیعت است. بله هرچه داروی شیمیایی مضر کمتر، بهتر. هرچه داروهای طبیعی مضرّ هم کمتر بهتر. و الا صنعتی بودن به معنای غیر اسلامی بودن نیست. چون این را مکرر دیدم که بعضیها اشتباه میکنند و میگویند.
اما در بُعد دوم که بُعد اصلی است به دانشجو باید منتقل شود که شما وقتی وارد دانشکده پزشکی میشوید باید یاد بگیرید که موضوع کار شما یک شیء نیست یعنی یک پزشک، مثل این که میگویند نجّار با چوب میکند من هم با بدن انسان کار میکنم! انسان، جماد نیست. باید به او آموزش داده شود که انسان حیوان نیست. ببینید لازم نیست دامپزشک با حیوان صحبت کند یک الاغی گوسفندی معاینهاش میکند آن هیچی. با انسان نباید اینطور مواجه شد. باید به او یاد داد که اگر مریض توی اتاق پیش تو میآید تو نباید بگویی من فقط با بدن و بیماری تو کار دارم حرمت و کرامت تو برای من مهم نیست! گاهی پیش میآید که مریض سؤال میکند که چیست؟ حالا سواد هم ندارد سؤال میکند پزشک به او جواب نمیدهد! ساکت باش حرف نزن! این فکر میکند با یک الاغ روبروست. فکر میکند با یک چوب و آهن و فلز روبروست فقط میخواهد او را معاینه کند! این پزشکی غیر اسلامی میشود. پزشک مسلمان به انسان به عنوان امانت خداوند نگاه میکند. اینهایی که می گویم همه روایت است. به بدن انسان به عنوان شاهکار خلقت خداوند نگاه میکند. خداوند هنگام خلق انسان یعنی روح و بدن با هم، فرمود «تبارک الله أحسن الخالقین» خودش را احسن الخالقین نامید یعنی بهترین آفریننده؛ معنیاش این است که انسان، احسن المخلوقین است بهترین آفریده شده است. خب یک پزشک مسلمان با بیمارش به عنوان احسن المخلوقین روبرو میشود نه به عنوان یک شیء یا گوساله یا گاوی که توی مطب آمد و با او حرف نزند و به سؤالاتش جواب ندهد و به او بگوید بنشین ساکت باش میخواهم معاینهات کنم برو بیرون! دامپزشک حق دارد این کار را بکند. تازه در روایت هم داریم که به حیوان توهین نکنید. یک کسی بود سوار اسبی بود به اسبش فحش میداد و میرفت پیامبر(ص) فرمودند چرا به اسب توهین میکنی؟ گفت آقا حیوان است دیگر! فرمودند حق نداری به حیوان توهین کنی. خب دامپزشکی ما هم اسلامی و غیر اسلامی دارد. میفرماید حیوانی را که میخواهید ذبح کنید جلوی چشم حیوان، گاو یا گوسفند یا مرغ چاقو را تیز نکن. حیوان متوجه میشود. در روایت دارد حیوانات را جلوی همدیگر نکشید، قبل ذبح به او آب تعارف کنید با خشونت او را زمین نزنید. تک تک اینها روایات است. حتی وقتی که حیوان میخواهد ذبح شود. پیامبر(ع) حتی در مورد اسطبل و طویله حیوان فرمایش دارند. من اینها را میگویم که شما ببینید راجع به حیوان چیست. میفرماید لانه حیوان را باید اینقدر تمیز کنید تا بتوانید در آن نماز بخوانید. راجع به طویله و اسطبل این را میگوید. یک چوپانی بود این مخاط بینی گوسفندان که بیرون میآید نمیتوانند پاک کنند پیامبر(ص) فرمود به حیوان کمک کنید بینیاش را پاک کند بیتفاوت از کنار او عبور نکنید. طرف آمده میگوید یک پرستو آمده توی خانه من لانه کرده حلال است او را بخورم؟ امام حسن(ع) میفرماید گوشت او که حلال است ولی تو چطور دلت میآید این به تو پناه آورده آمده توی خانه تو لانه کرده میخواهی او را بخوری؟ من جای تو باشم این کار را نمیکنم. اسلام شکار تفریحی را حرام کرده است. اگر کسی شغلش شکار است و راه دیگری برای زندگیاش ندارد آن اشکالی ندارد ولی شکار تفریحی که همینطوری برویم تفریح کنیم در اسلام حرام است. میگوید اگر یک حیوان گزنده و خطرناکی در بیابان است دارد رد میشود ولی به تو کاری ندارد و کس دیگری هم اینجا نیست که بخواهد به تو صدمه بزند، حق نداری او را بکشی. حتی خطرناکترین حیوان، بگذار رد شود برود به تو چه کار دارد؟ اگر احساس خطر میکنی از خودت دفاع کن یا اگر ضرر جدی است این کار را بکن و الا اگر داری از تو بیابان رد میشوی کس دیگری هم نیست یک ماری هم دارد از آنجا رد میشود حرام است او را بکشی. میگوید اگر در خانه حیوانی داری به او نرسی، نگهداری آن حیوان حرام است. یک خانمی یک گربهای را گرفت به او رسیدگی نکرد آب نداد تا این گربه مُرد. پیامبر(ص) فرمود به خاطر این گربه، این خانم به جهنم میرود ولو نماز میخواند و مسلمان هم هست. روایت فرمود اگر کسی بیماری را ببیند بتواند او را کمک کند ولی نکند در آخرت منتظر عذاب الهی باشد. فرمود «تارک المجروح کلجاره» کسی که یک مجروحی را ببیند بیتفاوت باشد مثل کسی است که او را مجروح است. در روایت دیگری دارد که مثل قاتل اوست. در روایت میفرماید اگر کسی به عیادت یک مریض برود مریضی دارد درد میکشد بتوانی او را آرام کنی حتی میفرماید نتوانی علاجش کنی، دیدن او بروی به لحاظ روحی و روانی او را آرام کنی «کمن زارالله» مثل این است که به زیارت خداوند رفته باشی. خب ببینید پزشکی اسلامی و دامپزشکی اسلامی یک بخش مهی از آن مسائل اخلاقی و حقوقی است. یک پزشک مسلمان با انسانشناسی اسلامی نمیتواند با مریضش به عنوان یک کالای تجاری روبرو بشود. انسانشناسی توحیدی با او فرق میکند. مریض بیاید داخل. – شما باید اینها را کنار تخصصهای دیگری که به دانشجوهایتان میگویید منتقل کنید – به آنها بگویید که تو وارد رشتهای شدی که وقتی مریض وارد بیمارستان یا مطب تو میشود حق نداری به ا به چشم یک کالای تجاری نگاه کنی که خب این مریض میآید او را ورانداز میکند که چقدر از این گیر ما میآید! مثل پارچهفروشی که جنس پارچهاش را ورانداز میکند یا کسی گوسفندی چیزی خریده نگاه میکند که چقدر دمبه دارد! باید به پزشک آموزش بدهیم که تو حق نداری وقتی مریضت وارد میشود اولین مسئلهای که توی ذهن تو میآید از این چقدر برای من درمیآید؟ میتواند با یک عمل جراحی یا با دو وعده ویزیت او را معالجه کند ولی یک کاری بکند او را 6 وعده کند. میتواند با یک هزینه کمتر صدمه کمتر مشکل را حل کند کاری کند که این هزینه بیشتر شود. این در فرهنگ اسلامی خیانت است یعنی به این پزشک خائن میگویند. در روایات ما دارد که باید سه دسته را بازداشت کند یعنی باید یک نظارت دقیق روی آنها اعمال شود یکی روحانیون هستند اگر تخلف کردند و یکی پزشکان و یکی قاضی. فرمود روی این سه دسته بطور ویژه باید نظارت بشود چون این سه دسته یکیشان با جان انسان و یکی با روح و اخلاق انسان و یکی هم با حقوق انسان سروکار دارد. دست اینها را باید قطع کرد اگر دارند خیانت میکنند و دارند با انسان تجارت میکنند. اگر فقیه و روحانی و عالم دین به اسم دین دارد با مردم بازی میکند و این تبدیل به یک دکاّنی برای شهرت و منافع خودش بکند این عالم باید خلع لباس شود و بازداشت شود. پزشکی که با جان انسانها بازی میکند خرید و فروش میکند و به اسم پزشکی مغازه راه انداخته یا موقع معالجه مریض دقت نمیکند و برایش مهم نیست که این مرد یا نمرد یا زیاد درد کشید یا کم؟ برایش مهم نیست. فرمودند این پزشک باید حد بخورد و شلاق بخورد و باید بازداشت شود و مانع او شوید و قاضیای که دقت در قضاوت نمیکند یا خیانت میکند. ببینید در روایات ما میگوید قاضی به دادگاه که میرود باید مراقب باشد که کفش او پایش را نزند. قاضی وقتی میخواهد به دادگاه برود اگر قبلش احتیاجی به دستشویی دارد، احتیاج به غذا دارد گرسنهاش هست بخورد اگر خوابش میآید، چرتی هیچ وقت حق ندارد وارد دادگاه شود چون تو یک مشکل جسمی یا روانی داری، عصبانی هستی، یک دعوایی توی خانهات کردی، حالا میآیی دادگاه، روایت میفرماید نگذارید این قضاوت کند باید در شرایط عادی و نرمال بیایید. مشکل خودت را به دیگری منتقل نکن. راجع به پزشک هم همین است. خب اینها یعنی کرامت انسان، کرامت الهی انسان آن بیمار نه حیوان است و نه شیء و جماد است. پس انسانشناسی تأثیر جدی در نحوه مواجه پزشک با بیمار دارد و انتقال مفاهیم پزشکی از استاد به دانشجو در سر کلاس. من فقط یک اشارهای بکنم به بعضی از دیدگاههایی که در حوزه انسانشناسی هست. البته من از این هم سریع عبور خواهم کرد. ممکن است شما بگویید این تأثیر خیلی شفاف و معلوم نباشد, ما ممکن است چندتا پزشک در دنیا داشته باشیم که انسانشناسی خوانده باشند و این مفاهیم مدنظر باشد. لازم نیست بحثهای مکاتب انسانشناسی را حتماً خوانده باشید اجمال مسئله این است مرز مشخص پزشکی اسلامی و غیر اسلامی بعد از آن مسئله حجیّت عقل و علم از نظر شرع، بطور خاص در مباحث و بخشهایی از پزشکی معنا پیدا میکند که با حقوق بیمار سروکار دارد و یا به لحاظ اخلاقی با کرامت بیمار سروکار دارد به عنوان یک انسان. آن وقت ارزش آن هم خیلی بالاتر است. ملاحظه فرمودید که قرآن فرموده که اگر جان یک انسان را نجات بدهی انگار که جان کل بشریت را نجات دادی، «مَن احیا نفساً فکأنما احیا الناس جمیعا» همه بشریت. این منطق قرآن است که به انسان کمّی نگاه نکنید نگو این یک نفر است. قرآن میفرماید یک نفر، هفت میلیارد نفر است. نجات جان یک بیمار یا یک انسان که در مطب و بیمارستان زیر دست من است. این را شما باید به دانشجویانتان منتقل کنید این بشود جزو وجدان پزشکیشان تا پزشکی قرآنی بشود که یک نفر ارزشش به اندازه کل این 7 میلیارد انسان است حتی اگر مسلمان نباشد. در روایت نقل میشود که امیرالمؤمنین(ع) خلیفه است. دارد از یک سفری میآید که با یک یهودی همسفر است سر دو راهی امام میخواهد کوفه بیاید که مرکز حکومتشان است آن یهودی میخواهد به بصره برود. آنجا از هم جدا میشوند و خداحافظی میکنند تا این لحظه طرف نمیفهمد که این علیبنابیطالب(ع) خلیفه کل مسلمین است یعنی بزرگترین امپراطوری جهان در آن تاریخ. میدانید زمان حضرت امیر(ع) امپراطوری ایران که منهدم شده بود امپراطوری روم هم که تجزیه و کوچک و تحقیر شده بود قدرت اول جهان در اختیار حضرت امیر(ع) بود به لحاظ وسعت زمین بزرگترین امپراطوری جهان بود که الآن هم نظیر آن نیست این تا آن موقع که نفهمید ایشان خلیفه مسلمانهاست. خداحافظی میکنند جدا میشوند بعد که یهودی دارد میرود میبیند حضرت امیر(ع) باز هم دارند در همان مسیر میآید. بعد میپرسند که مگر شما نمیخواستید به کوفه بروید؟ فرمودند چرا. گفت پس چرا دارید از این راه میآیید؟ فرمودند میخواهم یک کمی شما را بدرقه کنم. گفت که چطور؟ فرمودند ما تابع یک دینی هستیم که به کوچکترین بهانهای حق به گردن ما میآورد و برای ما نسبت به بقیه مسئولیت ایجاد میکند. من با تو همسفر بودم بالاخره ما با هم همسفر بودیم صحبت کردیم خندیدیم دوست شدیم داریم جدا میشویم من وظیفه دارم به لحاظ اخلاق اسلامی شما را چند قدمی بدرقه کنم. طرف اصلاً با این چیزها آشنا نبود. بعد که جدا شد رفت یک کسی به او گفت بابا بزرگان میپری! گفت چطور؟ گفت این علیبنابیطالب بود، پسرعم پیامبر است و خلیفه مسلمانان است. گفت این خلیفه مسلمین بود؟ گفت بله. این آدم یهودی برگشت و خودش را به حضرت امیر(ع) رساند و گفت آن دینی که تمام از اخلاق و حقوق دارد حرف میزند نمیشود آن را کنار گذاشت و شهادتین گفت و مسلمان شد و این آدم جزو شیعیان حضرت امیر(ع) شد. خب دینی که میگوید با یک بدرقه در راه احترام میگذارد و بدرقه آن یهودی میرود و برمیگردد و این باعث میشود مسلمان بشود چطور میتواند نسبت به جان انسانها بیتفاوت باشد؟ یا دینی که میگوید یک پرندهای که آمده در خانه تو لانه کرده به او احترام بگذار، به تو اعتماد کرده، گوشت آن حلال است ولی نخور. یا میگوید حیوان را شلاق نزنید، حیوان را آزار ندهید و توی صورت حیوانات نزنید این حیوانات دارند با صورتشان خداوند را عبادت میکنند به حیوان فحش ندهید. طرف نشسته روی اسبش دارند با همدیگر صحبت میکنند میگوید چرا آن بالا نشستی حرف میزنی؟ خب میخواهی حرف بزنی بیا پایین این که صندلی نیست! اگر میخواهی جایی بروید خب بروید ولی اگر نه، بیا پایین حرف بزن. روایت میگوید اگر حیوان در طویله و اسطبل است میخواهی او را بیرون میآوری جلوی او علوفه میگیری که به هوای آن غذا بیرون بیاید. میفرماید اگر جلوی حیوان علوفه گرفتی و بعد که بیرون آمد به او ندادی تو خائن هستی. حتی تو حق نداری به حیوان دروغ بگویی. چون تو داری به او دروغ میگویی و داری به او وعده دروغ میدهی و این حرام است. خب دین ما یک چنین مکتبی است و باید اینها را به دانشجو منتقل کرد که تو پزشک مسلمانی. تو فقط پزشک نیستی تو فقط با بدن مریض سروکار نداری باید استاد این را به دانشجویش آموزش بدهد امثال بنده بگوییم تأثیری ندارد. شما در کلاس که بگویید دانشجو متوجه میشود. بگویید مذهبی که میگوید به حیوان حق نداری فحش بدهی و جلوی حیوان اگر علف بگیری ولی به او ندهی خائنی، حتی وعده دروغ به حیوان نمیتوانی بدهی با انسان باید چگونه مواجه شد؟
حالا من عبور میکنم میخواستم نظرات دیگران را هم در باب انسانشناسی و تأثیر آن در پزشکی عرض کنم که در مکاتب دیگر انسان چطور تعریف میشود اینها چه تأثیری دارد؟ فقط چون میترسم به بخش دوم عرایضم نرسم این را عبور میکنم. فقط اجمال قضیه این که فرض بفرمایید اگر نگاه پوزیتویستی به انسان بود – فقط یک نمونه آن را عرض میکنم – نگاه صرفاً جسممحور به انسان شد پزشک موقع جراحی یا موقع معالجه تمام حواسش معطوف بود به این که خب یک مشکلی در این بدن پیش آمده که باید این را حل کنم این جسم است که جلوی من است دیگر روح نیست، کرامت ندارد. ارزش احترام گذاشتن ندارد، ارزش جواب دادن به سؤالاتش ندارد. مثلاً میگوید آقای دکتر میشود بگویی این قضیه چیه؟ دکتر میگوید شما ساکت باش! این فکر میکند با یک حیوانی طرف است. خب یک مریض است بطور طبیعی نگران سلامتی خودش است میپرسد تخصص هم ندارد. یک پزشک ممکن است با لبخند جواب بدهد بدون اصطلاحات فنی که آن هم یک جور الاغ گفتن به طرف است چون چهارتا اصطلاح میگویی او که نمیفهمد. با زبان ساده بگو که مشکل این است چیزی نیست. میفرماید اگر یک مریضی خطر مرگ دارد او را امیدوار کنید یا این که پزشک مسلمان در ذهن خودش این باشد که شفا به دست من نیست معالجه به دست من است شفا به دست من نیست. یک پزشک مسلمان اینطوری به آدم نگاه میکند. ببینید نوع هستیشناسی و انسانشناسی واقعاً در پزشکی دخالت دارد. هرجا که پزشکی با حقوق بشر سروکار دارد یا با اخلاق سروکار دارد آنجا اسلامی و غیر اسلامی دارد. فرض بفرمایید در پارادایم پوزیتویستی، در نگاه پوزیتویستی انسان اینگونه تعریف میشود انسان کیست؟ موجودی منفعتطلب، لذتجو و صرفاً تابع منطق پراگماتیستی چرتکهاندازانه مادی شخصی است. این تعریف انسان است. در نگاه پوزیتویستی که مبنای بسیاری از دیدگاهی است که در عرصه علوم مختلف هم خودش را نشان داده و متأسفانه در قرن 19 و 20 در دانشگاههای غرب گفتمان حاکم شد و بعد در دانشگاههای جهان هم منتشر شد. انسانشناسی مساوی با رفتارشناسی شد چون در درجه اول انسان جسم است یا روحی وجود ندارد یا اگر هست جزو متعلّقات جسم است. اصالت جسم. نگاه اصالت جسمانی به انسان منشأ یک نوع پزشکی میشود. تصویر مکانیکی از انسان. انسان یک رباط متنفّس است همه انسانها در همه جهات یک الگو دارند کاملاً مشابه هم هستند رفتارهای انسانها صرفاً تحت تأثیر محرکهای فیزیولوژی و یا علل و محرکهای اجتماعی است. "دورکیم" میگویم پدیدههای اجتماعی و انسانی باید درست بسان اشیاء بررسی بشوند چون واقعاً اشیاء هستند. میگوید پدیدههای انسانی و اجتماعی را وقتی مطالعه می کنید درست مثل اشیاءشناسی است چون واقعاً انسانها اشیاء هستند. محرکهای یکسان آثار یکسان برای همه انسانها خواهد داشت. تصور مکانیکی از انسان یعنی انسان، صرفاً تابع محرکهای بیرونی است و همه رفتارهای فردی و اجتماعی او بطور مطلق قابل پیشبینی است اراده و آزادی و اختیار دروغ است هویت علمی ندارد و این تعابیری است که عوام به کار میبرند. انسان نه اختیار دارد نه آزادی دارد نه اراده دارد این شعور عامیانه است که اینها را میگوید علل ناشناخته فیزیولوژیک روانی و اجتماعی را با تحقیقات زیستشناسی روانشناختی و جامعهشناختی وقتی به دست بیاوریم آن وقت هیچ چیز غیر قابل پیشبینی در انسان نیست چون انسان چیزی جز جسمش نیست. انسان بطور مطلق تحت تاثیر محیط خارج است. رفتارهای او بطور مطلق تابع جبر محیط و نهادهای اجتماعی تجربی قابل مشاهدهاند. متکی بر قوانین علّی عام مادی و فراوردههای انسانی تحت تأثیر گرایشهای محیطی صرفا تکوین پیدا میکنند انسانشناسی با ارزشهای حاکم بر پارادایم پوزیتویستی مبتنی است بر قوانین محیطی و از این قبیل که حالا پارادایمهای دیگری هم هست پارادایم تفسیری، پاردایم انتقادی و دیدگاههای دیگر. من دیگر اینها را توضیح نمیدهم. انسانشناسی اسلامی چطور تأثیر میگذارد؟ ببینید به دانشجوی پزشکی باید منتقل بشود این که دارد وارد اتاق تو بشود و میخواهی او را جراحی کنی این فقط یک جسم مریض نیست با یک موجودی داری روبرو میشوی که خصوصیاتی دارد که هیچ موجود دیگری در این عالم این خصوصیات را ندارد. حتی این آدمی که بیمار فقیری است و چیزی هم نمیداند و حتی بلد نیست بتواند بیماری خودش را توضیح بدهد. پزشک مسلمان تبعیض طبقاتی برای بیمار قائل نمیشود یعنی محال است به ذهنش بیاید قبل از این که به طرف نگاه کند که انسان است به سر و وضع او نگاه کند! این محال است. با انسان بطور اقتصادی مواجه نمیشود. پزشک مسلمان اگر یقین داشته باشد پول معالجه نخواهد رسید روی این که او را چگونه معالجه کنم یا نکنم، وقت روی او بگذارم یا نگذارم، ذرهای تأثیر نمیگذارد. خب ما این را الحمدلله در فضای اسلامی و ایرانی آشنا هستیم از این پزشکان کم نداریم شاید در جمع شما هم باشند خود من هم این پزشکان را دیدم که وقتی احساس میکردند مریضشان فقیر است نه این که چیزی نمیگرفتند بلکه یک چیزی هم به او میدادند. حالا از او دکتر شیخ مرحوم که مشهور شد ما خیلی دکتر شیخهای نامشهور زیاد داریم. من بارها در مطب آقای دکتر نورالهیان دیدم که از اینهایی که پولدار بودند میگرفت و توی کشوی میزش میگذاشت مریض بعدی که فقیر بود نسخه که مینوشت با او پولی که از او گرفته به او میداد و میگفت برو دارویت را بگیر. من از این موارد زیاد میشناسم حتی بین پزشکان جوان که خیلی کارهای بزرگتر از اینها دارند میکنند. مریض من فقیر است یا ثروتمند است؟ قومیت مریض من یا نژاد مریض من، یا زبان مریض من چیست، مریض من به من احترام میگذارد یا احترام نمیگذارد؟ یعنی باید به دانشجوی پزشکی گفت که اگر مریض تو توی مطب تو آمد اصلاً به تو توهین کرد برایت تأثیر داردکه حالا که به من توهین کردی چقدر برای تو وقت بگذارم یا نگذارم یا تأثیر ندارد؟ برای پزشک مسلمان تأثیر ندارد. برای پزشک غیر دینی تأثیر دارد. به دانشجوی پزشکی باید منتقل شود که انسانشناسی چگونه روی پزشکی تأثیر میگذارد؟ باید به او آموخت که اگر به قرآن معتقدی و فقط قرآن را برای ختم ماه رمضان نمیخوانی ببین قرآن کریم چه تصویری از انسان ارائه داده است؟ بر اساس آن با مریض مواجه شوید. قرآن راجع به انسان چه میگوید؟ 1) پدر ما آدم و جوهر انسانی خلیفهالله است. این را هر مریضی که میآید داخل مطبت میشود همین که ممکن است به چشم تو نیاید در همین ظرفیت خلیفهاللهی است. آیه 30 سورة مبارکه بقره «إنّی جاعلٌ فی الارض خلیفه» این یک جسم نیست این یک موجودی است که ظرفیت خلیفهاللهی را خداوند در او بطور خاص و استثنایی قرار داده است. توجه میکند که انسان به تعبیر قرآن، آیه 30، سوره حجر «فَسَجدَ ملائکه کلْهم اجمعون» فرشتگان بر او سجده کردند. یعنی یک ظرفیتی در انسان وجود دارد که اگر آن ظرفیت بالفعل بشود فرشته بر او سجده میکند. نه این که ما همه آدمها که روی دوپا راه میرویم الآن فرشتهها پشت سر ما راه افتادند دارند تند تند سجده میکنند! نه. انسان؛ ما همه صورت انسانی داریم اما آنها که سیرت انسانی هم دارند فرشته سجده میکند. ممکن است همین آدمی که توی مطب من آمده مصداق آن باشد من که نمیدانم او کیست. اصلاً یک عالمه از این اولیاءالله بزرگ را در بحثهای عرفانی میگویند طرف خارکَن است، طرف ماستبند است. شما فکر میکنید طرف حتماً یک آدم مشهوری در جامعه است هم جلوش کلاه برمیدارند احترام میگذارند یا پیش پای او بلند میشوند. یک تاجر مشهوری است یا یک عالم مشهوری است اینطوری نیست. بسیاری از اولیای خدا گمنام هستند یک عمله، یک ماستبند، یک کارگر، یک آهنگری است که هیچ کس آنها را نمیشناسند. در روایت هست که میفرماید کسانی در این عالم هستند – خواهش میکنم به این عبارت دقت کنید یعنی وقتی به دانشجو گفته میشود که آقا وقتی کسی توی مطب تو میآید ممکن است همین باشد - «مجهولون فیالأرض معروفون فیالسماء» میفرماید خیلیها هستند که روی زمین هیچ کس محلی به آنها نمیگذارد اصلاً کسی آنها را نمیشناسد که آنها کی هستند اما در آسمانها اینها مشهورند. آنجا اینها را میشناسند در ملکوت عالم آنها را میشناسند و شما در دنیا به اینها محل نمیگذارید آنجا خیلی محترم هستند باید به دانشجوی پزشکی منتقل شود که با موجودی روبرو هستید که روح خدا در او دمیده شده «نفخت فیه مِن روحی» خداوند در مورد هیچ خلقتی این تعبیر را به کار نبرده که به صیغه مفرد بگوید من، چون خیلی جاها میفرماید مثلاً در مورد آسمانها و زمین میفرماید «خلقنا السماوات و الارض» آسمان و زمینها و کوهها را آفریدیم، نه این که آنجا خدا چندتا میشود، نه. ولی در مورد انسان میفرماید «نفخت» خودم دمیدم «فیه مِن روحی» یک حیات ویژه الهی در او هست، یا یک جای دیگر میفرماید آفریدم او را «بیدیّ» با دو دستم. خداوند که دست ندارد میخواهد بگوید خلقت انسان، یک خلقت ویژه است. عنایت خاصی خداوند به انسان دارد. خب پزشک مسلمان این را میداند و با اعتقاد به این، سراغ بیمار میرود نه این که این فقیر است یا ثروتمند است یا برای من چه دارد؟ یا میشود به او توهین کرد! حالا سؤال این است که اگر کسی انسان را مصداق نفخ روح الهی دانست، در پزشکی اسلامی واقعاً میشود با مریض توهینامیز برخورد کرد؟ یا تبعیض قائل شد؟ یا کاسبانه و تاجرانه با آن مواجه شد؟ یا گفت به درک که مردی یا داری درد میکشی؟ میشود مسلمان باشی و اینطوری باشی؟ در حالی که در قرآن میخوانید که خداوند میفرماید «نفخت فیه مِن روحی» روح خدا را در او دمیدم. یک پزشک مسلمان، هر کسی که با انسان سروکار دارد یک بازاری و تاجر مسلمان، اینها را باید به بازار هم گفت، به مهندس هم گفت، به پلیس هم گفت، به قاضی هم گفت، به همه باید گفت. با یک موجودی ربرو هستید که در آیه 14 سورة مؤمنون میفرماید «تبارکالله أحسن الخالقین» خوشا این آفرینش. او برترین آفرینندگان است. چون این برترین آفریدگان است. آیه 20 سوره لقمان، تنها موجودی که خداوند در آفرینش او خودش را ستود و موجودی که خداوند فرمود همه چیز را به تسخیر تو درآوردم «سَخَّر لکم ما فی السماوات و ما فیالأرض» هرچه در آسمانها و زمین است در اختیار بشر قرار دادم که اگر میتواند با کمک علم و تلاش برود تسخیر کند و استفاده کند. هیچ جای قرآن نفرموده که در عالم تصرف نکنید همه جا فرمود تصرف کنید منتها با رعایت عدالت و اخلاق. میگوید بخورید و بیاشامید «کلوا واشربوا و لاتسرفوا»، نمیگوید «لاتأکلوا و لاتشربوا» هیچ جا در اسلام ما نداریم که به سبک بودیزم و ریاضتهای کلیسایی قرون وسطایی بگوید نخورید، نیاشامید، لذت نبرید، هرگز چنین چیزی در قرآن توصیه نشده است. همه جا گفته، مصرف کنید، تصرف کنید، نفوذ کنید، «اِسْتَعمَرَکُم» زمین را آباد کنید، اصلاح کنید، کار کنید منتها میفرماید با رعایت اخلاق و عدالت. با اسراف نه، با خیانت نه، با زیادهروی نه. همراه با شکر. با نگاه توحیدی نه نگاه مادی. خدامحورانه نه خودمحورانه نگفتند تصرف نکن همه چیز را به تسخیر او درآوردیم. در آیه دیگر میفرماید در آفرینش بهترین ساختمان بدنی و روحی را در اختیار او قرار دادیم «لقد خلقنا الانسان فی أحسن تقویم» یعنی بهترین نوع ساختمانسازی که خدای متعال میفرماید در این عالم صورت گرفته، ساختمان بشر است. احسن تقویم. به زیباترین و نیکوترین وجه این بدن انسان و روح انسان بپاداشته شد. پس باید به پزشک گفت که ما با یک موجودی هستیم، همینطور که در بازار و به قاضی و به پلیس و بخصوص به معلم باید گفت که شما هم معلم هستید هم پزشک هستید با یک موجودی روبرو هستید که در أحسن تقویم آفریده شده است. یا این تعبیر که خداوند هدف و منظور خاصی از آفریدن این موجود داشته است «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» انسان آفریده شد برای عبودیت. یعنی در رابطه با خدا آفریده شد. خب یک پزشک مسلمان به این قضیه توجه دارد. اثر انگشت خاص خداوند روی این موجود است. و این برای چنین هدفی آفریده شده است. حالا این گرفتار شده، دارد درد میکشد سروکارش به من افتاده است. ببینید این نگاه چقدر تأثیر میگذارد؟ از حرف زدن با بیمار تا معامله با بیمار که داری چرتکه میاندازی یعنی داری طرف را تیغ میزنی یا معالجهاش میکنی؟ تا نحوه توجیه بیمار، امید دادن به او، احترام گذاشتن به او، «و لقد أنزلنا الیکم رسولاً شاهداً علیکم» این موجودی است که خداوند برای او هزاران پیامبر فرستاده، کتاب فرستاده، آیین فرستاده، به او توجه خاص دارد برای هیچ موجود دیگری به این شکل جز انسان، انس و جن، پیامبری نفرستاده است. این موجودی است که «ما خُلِقتم للفناء بَل خلقتم فی البقاء» این خیلی تعبیر مهمی است. شما برای ابدیت آفریده شدهاید نه برای مرگ و نابودی. یعنی پزشک مسلمان توجیه میشود که انسان یک موجود ابدی است نوع زندگیاش عوض میشود از این عالم به عالم دیگر میرود ولی نابود نمیشود. «خُلِقتُم فی البَقاء» شما برای جاودانگی آفریده شدهاید ابدی هستید «ما خُلِقتم للفناء» نابودی در کار نیست با یک موجود ابدی روبرو هستید. «لقد کرّمنا بنیآدم» موجودی است که خداوند کرامت ویژه الهی برای او قائل شده که یکی همین مریض توست. ما به فرزندان آدم به همه انسانها کرامت دادیم. آنها را بزرگ میداریم. «الحمدلله الذی اُنادیه کُلَما شئتُ لحاجتی» دعای ابوحمزه؛ با موجودی روبرو هستی که خداوند به او این امکان را داده که اولاً فناناپذیر است و هرچه میخواهد در هر لحظهای، میتواند بدون واسطه از خداوند بخواهد یعنی خداوند یک راه ویژه ارتباط دائمی بین خودش و بین این موجود (انسان) برقرار کرده است که هر لحظه میتواند با خداوند در ارتباط باشد. اینها همه امتیازات انسان است از جمله بیماری که توی مطب شما میآید. زندگی در حد مسکن و خوراک و پوشاک نیست، یک زندگی حیوانی است این استعداد و عقل بشر فراتر از این حرفهاست یک فطرت بینهایت دارد، زمینههای رشد بیشتری دارد، با موجودی روبرو هستید که ظرفیت علمی او فرشتگان را به حیرت انداخت «عَلَّمَ آدم اسماء کلّها ثم عرضهم علی الملائکه» وقتی خداوند پدر ما آدم را آفرید، اولین انسان را آفرید حقیقت عالم را به او آموخت. چیزهایی به او آموخت که فرشتگان هم ظرفیت علمی آن را نداشتند. بعد از طریق او به فرشتگان منتقل شد. پس یک چنین ظرفیت بالای علمی در او هست و مخاطب خاص خداوند است و از این قبیل که من از بقیه آن عبور میکنم.
سؤال: روایت این که میگوید خلاف عقل، خلاف شرع است را بفرمایید.
جواب استاد: روایات متعدد در این باب داریم که عقل حجّت است. اگر عقل شما به شما فهماند، یعنی با عقل تخصصی و تجربی رسیدی به این که اگر این کار را انجام بدهی به جان انسان صدمه میزند، چرا شرعاً حرام نشود؟ یعنی شما با عقل تجربیتان میفهمید که اگر عمل الف را انجام دهید این مریض نقص عضو پیدا میکند، شرعاً این حرام میشود. اگر یک جایی عقل موضوعی را تشخیص داد که موضوع یک حکم شرعی است برای شما تکلیف شرعی ایجاد میشود. در این باب، یکی دوتا نیست.
سؤال: یک مطلب از نظر من عقلانی است در حالی که از نظر کس دیگری عقلانی نیست.
جواب استاد: بله، ما وقتی میگوییم عقلانی، دوتا بحث است. یک وقت داری میگویی عقل یعنی آنچه که عقل جمعی علمی در یک بابی تشخیص میدهد. مثلاً الآن یک چیزهایی جزو محکمات پزشکی است، جزو ضروریات آن است، خلاف آن عمل کنی حتماً خلاف شرع عمل کردهاید. بنده که هیچ از پزشکی نمیدانم نمیتوانم بگویم به عقل من هم یک چیز میرسد، به عقل شما هم که پزشک هستی یک چیز میرسد، بالاخره عقل من بر من حجّت است عقل شما هم بر شما حجّت است من اصلاً چنین حقی ندارم. این عقلی که میگویند در حوزه تخصصی، عقل تخصصی است اما یک وقت بین دوتا پزشک متخصص سر یک قضیه اختلاف میشود. یعنی در اتاق جراحی است تیم جراحی هستند 4- 5 تا نشستند تشخیص این جزئیات، الآن دیگر این جزو محکمات نیست الآن در این جراحی بین دوتا پزشک، یا سر یک بیمار، بین دوتا پزشک اختلاف میشود که الآن باید این دارو را داد یا آن؟ جراحی الآن باید اینطوری انجام بشود یا آنطوری؟ اینجا چی؟ اینجا حتماً آن کس که مسئول بیمار است عقل خودش برای او حجّت است. یعنی اگر شم الآن تشخیص دادی باید کار الف را انجام داد، ببینید مقدمات علمی آن انجام شده، مشورت شده، تجربه شده، تمام کاری که در وسع یک متخصص است انجام شده باشد نه این که از خواب بلند شود همینطوری یک چیزی بگوید، علم آن را دارد، ملاحظاتش را هم به قدر کافی انجام داده، آموزشها و مشورتها و... هر کاری که باید میکرده کرده، حالا به تشخیص الف رسیده، یک پزشک دیگر به تشخیص ب رسید، گفتگو هم میکنند باز هم این متقاعد نمیشود، بین این دوتا پزشک متخصص، حتماً عقل او برای او حجّت الهی است. حتی اگر اشتباه بکند حتی اگر پزشکی تمام تلاشش را کرد و مریض از دنیا رفت پزشک قاتل نیست. در مورد فقیه و مجتهد هم همین را میگویند. من دیدم بعضیها میگویند مگر فقیه معصوم است؟ مثلاً میگویند ولایت فقیه یا فتوای فقیه، مگر فقیه معصوم است؟ مگر باید معصوم باشد تا حجیّت و اعتبار پیدا کند؟ فقیه مثل پزشک است، پزشک خطا میکند فقیه هم خطا میکند. منتها باید یک فقیه باشی، پزشک و متخصص باشی، و دوم این که در این موضوع خاص هم باید تحقیقات به قدر کافی و لازم انجام شود. در هر دو صورت آیا معصومی؟ بعد مریض بگوید خب پس تو چون معصوم نیستی من به حرف تو گوش نمیکنم! یعنی مریض میرود پیش دکتر میپرسد تو اگر معصومی من نسخهات را استفاده کنم اگر معصوم نیستی استفاده نمیکنم؟ اصلاً چنین چیزی معقول است؟ معصوم نیست ولی خطاپذیر هست. منتها کس دیگری که تخصص ندارد از این خطاپذیرتر است. کسی که فقیه است خطاپذیر است خب معلوم است که خطا میکند اما غیر فقیه بیشتر خطا میکند چون هیچی نمیداند. عقلش اینجا برایش حجت است یعنی شرعاً هم به این معنا بله. پس آیا عقل هرکسی حجت است آن کس کیست؟ و در چه حوزهای است؟ نخیر عقل هر کس بر هر کس حجّت نیست. عقل بنده برای من توی مسئله جراحی پزشکی حجّت نیست برای این که بنده عقل پزشکی ندارم.
سؤال: فرمودند مگر بدن غیر مسلمان محترم نیست و به آن نباید احترام گذاشت؟
جواب استاد: چرا من این را عرض کردم، بدن مسلمان محترم است به این معنا که مسلمان معتقد است به این حرمت برای بدن. غیر مسلمان که تابع شریعت اسلام نیست. مسلمان تابع شریعت اسلام است. توهین به بدن میّت ممنوع است چون انسان است کسی که شریعت اسلام را قبول ندارد به این مسائل اعتقاد ندارد از نظر او مهم نیست این یک نکته. نکته دوم ایمان به خداوند داشتن یا نداشتن، در کرامت انسان مؤثر است. سؤال؟ آیا کرامت انسانها مساوی است یا خیر؟ نیست. دوتا کرامت داریم یک کرامت مساوی است یک کرامت نیست. یک کرامت عام است که فرمود «لقد کرّمنا بنیآدم» چه مسلمان چه غیر مسلمان، هر انسانی به محض این که متولد میشود از نظر قرآن کرامت دارد حتی غیر مسلمان. «لقد کرّمنا بنیآدم» نگفته مسلمان. این کرامت عام است. اما این کرامت عام در خطر است با اعمال خود فرد، ممکن است این کرامت از دست برود. مثلاً یک آدم رذلی که تجاوز کرده، 50 تا بچه را زده و کشته و نابود کرده، اینطرف دزدی میکند آن طرف آدم میکشد این باز هم کرامت دارد؟ چون بعضیها میگویند اعدام مجرم، خلاف کرامت انسان است! کرامت کدام انسان؟ اتفاق اعدام مجرم ضد بشر، دفاع از کرامت انسان است. پس کرامت انسان، کرامت عام را همه دارند اما با کفر و با گناه، آن کرامت ضربه میخورد. کرامت خاصی هست که آن با تقواست «إن أکرمکم عندالله اتقاکم» با تقوا، یعنی با انسانی زیستن، با تسلّط بر خود، آن به دست میآید. این هم یک نکته.
نکته آخر و نکته سوم در این باب، حتی با بدن مسلمان اگر در یک شرایطی اهانت نیست و ضرورت و مصالح اجتماعی ایجاب میکند حکومت اسلامی میتواند تشخیص بدهد و حتی اجازه بدهد بدن مسلمان هم تشریح بشود. این هم نکته سوم. معذرت میخواهم از این که وقت شریفتان را گرفتیم. اینهایی را که گفتیم نگفتیم که شماها بدانید، من اینها را عرض کردم که دانشجویان شما از شما بشنوند. شما به عنوان استاد پزشکی که سر کلاس میگویید بچهها طور دیگری اینها را گوش میکنند.
خیلی ممنون و متشکرم.
هشتگهای موضوعی