راحت طلب، سختگیر، کم تحمل (مشکلات تجرد، بیش از تاهل)
نشست "بازشناسی گروههای فشار و سازماندهی علیه خانواده"- روز ازدواج - سالگرد ازدواج حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها- 95 {جوانان وزارت دفاع}
بسمالله الرحمن الرحیم
خدمت مجردین سلام عرض میکنم. رسم شده که هر کس میخواهد یک کاری انجام بدهد یک عنوان کلیشهای رسمی پیدا میکند که بقیه کارها را زیر سایه آن انجام بدهد و بودجه را بگیرد. بعد به اصل مسئله کاری ندارند و کار خودشان را میکنند ولی بودجه را به آن عنوان میگیرند. باید راجع به بحث ازدواج از ابعاد مختلف بحث بشود و این مشکلی که الان هست باید بررسی بشود که علت تأخیر ازدواجها در اقشار مختلف چه چیزهایی میتواند باشد. کدامها اجتنابپذیر است و کدامها نیست. چه بخشی از آن و در چه اقشاری اقتصادی است، چه بخشی فرهنگی یا مربوط به طرز تفکر و توقعات است. ممکن است جنبه اقتصادی این مورد در توده مردم بچربد ولی در اقشاری که ضمانت شغلی دارند و تحصیلکرده هستند از جمله امثال شما ممکن است ابعاد غیر اقتصادی آن از ابعاد اقتصادی آن گاهی قویتر باشد. شاید شنیدن همین که میگویند طلاقها زیادتر شده افراد را میترساند و چه دختر و چه پسر را حساستر میکند. تحملها کمتر شده، توقعها بیشتر شده، بعضی از حساسیتها خوب است و بعضی از حسیاستها بد و افراطی است. راحتطلبی گاهی بیشتر شده و مسئولیتپذیری کمتر شده است. از بیرون هم به اشکال مختلف فکر ضد خانواده به دلایل مختلف پمپاژ میشود که حالا به چند مورد از آن اگر بخواهم اشاره کنم یک متنی را خدمت شما آوردهام در باب واکنش مخالفان خانواده و روش کار اینها به خصوص از نیمه دوم قرن 20 تا الان یعنی همین 70، 80 سال اخیر که ببینید علیه خانواده خیلی کار تئوریک شده است. تحت قالب بعضی از رشتههای علوم اجتماعی و علوم انسانی کار نظری شده است. حالا بخشی از این عمدی است و بخشی هم نه، توطئهای نیست و طرز فکر نادرست است. بخشی از اینها علاج نظری میطلبد و بخشی دیگر علاج و معالجه و بازدارندگی عملی میطلبد. بخشی نظری و بخشی عملی است. این بحثی است که باید در جاهای مختلف صورت بگیرد. نسل شما نسبت به نسل ما در عین حال که در عمل راحتطلبتر شده در انتخاب سختگیرتر شده است. نسل ما نسبت به نسل قبل از ما همین مسیر را طی کرده است. نمیخواهم بگویم این حساسیتهایی که الان برای ازدواج هست بد یا خوب است. بعضی از اینها خوب است و بعضی از اینها بد است. بعضی از این دقتها قبلاً نمیشد. اینها باید بشود. برنامهریزی نمیشد. اصلاً خیلی انتخابهای مختلفی پیش پای شما نبود که بخواهی برنامهریزیهای مختلف را بررسی کنی و بعد یکی را ترجیح بدهی یا ندهی. مثلاً ممکن است فکر برنامهریزی تا 100 سال پیش به این شکل در باب مشخصاً رابطه زن و شوهر نبود. بیشتر برنامهریزی روی اقتصاد خانواده متمرکز بود. دیگر اینکه حالا اخلاق همدیگر را بفهمیم و تفاهم داشته باشیم همیشه گفته میشده و اصلاً یک بخشی از این بحث کفویت اقتصادی است و یک بخش مهمتر آن فرهنگی است ولی به دلایل مختلف مثبت و منفی حساسیتها و دقتها بیشتر شده است. ضمن اینکه عرض کردم راحتطلبی هم بیشتر شده است. قدرت تحمل مشکلات و تحمل همدیگر در بعضی از اقشار ضعیفتر و کمتر شده است. علاوه بر اینکه حمله به خانواده یک موضوعی بود که دهههای قبل و قبل از اینکه این موج به ایران بیاید، گرچه گاهی پشت آن اندیشه سیاسی هم بود اما عمدتاً یک ابزاری برای شادی ژورنالیستی بود. یک بازی رسانهای در حد بازی و شوخی بود و پشت آن یک ایدئولوژی شخصمحور که من فقط به خاطر خودم ازدواج میکنم و همسرم ابزاری برای شادی من است. خود این زاویه نگاه از اول کار را خراب میکند. یعنی چه دختر و چه پسر میگوید من ازدواج میکنم تا مشکلات من حل بشود. حالا مشکل اقتصادی دارد، مشکل جنسی است، مشکل عاطفی است، مشکل تنهایی است، مشکل عدم استقلال در زندگی است. برای چه ازدواج میکنید؟ این سوال خیلی مهم است. به فلسفه ازدواج مربوط است. مکاتب مادی برای ازدواج فقط فلسفههای مادی قائل هستند. مکتب الهی فلسفه الهی که هم مادی است و هم فرامادی است برای ازدواج قائل است. جنبههای مادی را هم صرفاً ماتریالیستی نمیبیند. یعنی در همه ابعاد زندگی و از جمله در مسئله ازدواج و تشکیل خانواده و فرزندآوری یک رابطه جدانشدنی و تفکیکناپذیری هست. شاید حدود 7، 8 فلسفه برای ازدواج و تشکیل خانواده در قرآن ذکر شده باشد که حالا به بعضی از آنها اشاره میکنم. البته یکی از آنها نیاز جنسی است. این چسب غریزه جنسی اگر نباشد اصلاً کسی ازدواج نمیکند. خداوند یک غریزه بسیار قدرتمندی در پسر و دختر گذاشته که همینطور بدون زحمت عاشق جنس مخالف است و از یک سنی، در دختران زودتر، یعنی 4، 5 سال زودتر و در پسران با تأخیر که این تأخیر هم به لحاظ تکوینی فلسفه دارد و آثار آن در شریعت به لحاظ تشریعی هم دیده میشود، میل به جنس مخالف بدون فکر کردن به مسئله خانواده و فرزند و مسائل دیگر فعال میشود. خداوند یک موتور قدرتمندی گذاشته که آن موتورِ شهوت است. شهوت یک نعمت الهی است. شهوت جزو آیات و نعمات الهی است که در آیات و روابط هم به آن اشاره میشود. ولی مسئله منحصر به شهوت نمیشود. مسئله مودت در قرآن ذکر میشود. این عشق و جدا از شهوت است. مسئله رحمت هم به معنی مهرورزی و محبت ذکر میشود که این باز جدا از عشق است. چون گاهی ممکن است زن و شوهر به همدیگر نسبت به هم به لحاظ جنسی میل شهوت دارند و جداگانه مسئله عشق است که باز یک کشش گرچه لزوماً جسمانی نیست اما به تفاوت این دو جنس و تقابل این دو جنس مربوط است. یک چیزی جدا از محبت و عشق به نام رهبر است. اصلاً فرض کن شهوت نباشد. مثلاً سنها بالا رفته است. در سنین بالا تقریباً زن و شوهر مثل برادر و خواهر میشوند و دیگر به آن صورت شهوت نیست ولی محبت هست. گاهی که محبت هم کم میشود، یعنی دعوا و مشکلی دارند باز رحمت و دلسوزی هست. یعنی حتی ممکن است یک وقتی با هم قهر بکنند ولی باز هم نگران و دلسوز همدیگر هستند. دیدهاید این زن و شوهرهایی که سن بالایی دارند با هم قهر هستند و به همدیگر متلک هم میگویند ولی باز در عین حال میپرسند دارویت را خوردهای یا نه؟ وسط دعوا میپرسند. این رحمت است. حالا اقسام اینها هم دلایل نظری ازدواج هستند و هم جزو علل عملی و واقعی ازدواج هستند. چون علت یعنی آن عامل بیرونی واقعی که باعث ازدواج میشود و دلیل آن توضیح نظری و استدلال نظری است که میآورید که باید ازدواج بشود. ممکن است کسی بگوید بخشی از اینها مثل شهوت یا عاطفههای کوتاهمدت بدون ازدواج هم ممکن است. بله، ممکن است انواعی از اینها ممکن باشد اما صدماتی که در کنار آن هست ارزشها آنها را اولاً ضایع میکند و تحت شعاع قرار میدهد و ثانیاً یک ارزشهای دیگری هم در ازدواج هست که در روابط منهای ازدواج تأمین نمیشود. اینها به بخشی از سعادت انسان مربوط است و این سیری است که انسان از دنیا شروع میکند و تا ابدیت ادامه میدهد. نوع رابطه جنسی و عاطفی که با جنس مخالف برقرار میکند نه فقط در نحوه زندگی در دنیا تأثیر دارد بلکه در نحوه زندگی در آخرت و ابدیت تأثیر دارد. ازدواج لذتها و سودهای بسیاری دارد که به بخشی از آنها اشاره میکنیم و همه هم کم و بیش میدانند. یک سختیهایی هم دارد. بالاخره مسئولیت و زحمت هست. آن آزادی که آدم فکر میکند قبل از ازدواج دارد با یک سری مسئولیتها و تعهدات از جانب زن و مرد جایگزین میشود. ولی نکته مهم این است که نگاه توحیدی به ازدواج سختیهای زندگی زناشویی را هم شیرین میکند و آنها را هم هزینه رشد و تکامل انسانی قرار میدهد. یعنی میگوید وقتی ازدواج میکنی زن و شوهر یک لذایذی از هم میبرند. لذت عاطفی و جنسی میبرند. از نگاه کردن به هم، حرف زدن با هم جنس مخالف لذت میبرد و این لذت مشروع است و حق مسلم همه هست به شرطی که در چهارچوب اخلاق و رعایت حقوق متقابل زن و مرد و حق فرزندان صورت بگیرد و این لذت مانع تکامل معنوی و انسانیت انسان نباشد. بنابراین الان نمیخواهیم راجع به روابط زن و مرد خارج از خانواده و صدمات آن بحث بکنیم که آن هم خیلی بحث مهمی است و بخشی از آن را هم میدانیم که اصلاً یکی از فلسفههای خانواده که آرامش است و قرآن میفرماید «سَکَن» با ازدواج یعنی با تعهد متقابل ایجاد میشود. با رابطه بدون قرارداد متعهدانه و متقابل آن آرامش و سکن به وجود نمیآید. چون چیزی ما دو نفر را حقیقتاً به همدیگر متصل نکرده که من باید ولو پیش وجدان خودم نسبت به تو احساس مسئولیت بکنم. فقط به همدیگر نزدیک میشود برای اینکه از همدیگر استفاده بکنند. اما اگر در تشکیل خانواده با تعهدات انسانی و اسلامی و اخلاقی، رابطه جنسی و عاطفی توأم بشود مشکلات آن هم اگر نگاه دینی داشته باشی لذتبخش است. البته گاهی سخت است ولی لذتبخش است. چرا؟ چون تحمل آن مشکلات هم در مسیر رشد و سعادت و تکامل خودت است. از این جهت که به مرد میگوید هر تلاشی که برای همسرت میکنی مثل جهاد در راه خداست. به زن میگوید هر خدمتی که به شوهرت میکنی جهاد در راه خداست. به هر دو میگوید خدمتی که به فرزند خود میکنید جهاد در راه خداست. به فرزند میگوید به پدر و مادر محبت میکنی و از آنها اطاعت میکنی جهاد در راه خداست. یعنی چه؟ یعنی همین کاری که در خانوادههای غیر دینی مجبور هستند انجام بدهند در خانوادههای دینی با جبر انجام ندهند و بلکه با اختیار و انتخاب و آزادی و آگاهی باشد. چون ایمان ترکیب آگاهی و آزادی است. هر جا آگاهی و آزادی نباشد ایمان نیست. عادت است. این آگاهی و آزادی مهم است. میدانم و انتخاب میکنم. اگر با ایمان ازدواج صورت بگیرد تمام مشکلات باعث رشد میشود. چون تو آگاهانه و آزادانه به استقبال مشکلات رفتهای مایه رشد است. این فرق میکند. یعنی شما یک خانواده تشکیل میدهی، حالا زن یا مرد باشی، دردسرهای زندگی خانوادگی را به عنوان تقرب به خداوند و به حساب خدا مینویسی و خدا قبول میکند و میگوید به حساب من و برای من به همسرت خدمت کن. برای من بدیهای همسرت را تحمل کن. مثلاً اگر بداخلاق است او را تحمل کن. برای من فرزند بیاورید و به فرزند خود خدمت کنید. بعد حتی اگر آدم از طرف همسرش یک مشکل اخلاقی یا مشکل عملی یا مشکل مادی و یا هر چیزی ببیند نمیگوید پس دیگر ازدواج فلسفه ندارد و معنی خود را از دست داده است. چون منظور بعضیها از خوشبختی بیشتر لذت بردن است. در حالی که تعریف خوشبختی این نیست. اگر هم در تعریف آن لذت هست باید سرجمع لذت در دنیا و آخرت و ابدیت را حساب بکنی و نه لذت آنی شخص خودم را. در واقع شریعت الهی هم به یک معنا به لذت توجه کامل دارد. اصلاً خداوند میفرماید میخواهید یک تجارتی به شما یاد بدهم که سراسر سود باشد؟ در دنیا خوش باشید و در آخرت هم خوش باشید. به این سبکی که من میگویم زندگی کنید. شرعی و دینی زندگی کنید. یعنی با اخلاق و عدالت زندگی کنید. ولی تمام عرقریزیهایی که زن و شوهر در زندگی دارند برای اینکه کار خانواده پیش برود در این نگاه دینی به خانواده عبادت تلقی میشود. اما نگاه سکولار و غیر دینی به خانواده چه؟ در این نگاه شما به غیر از آن لذائذ مادی و شخصی خودت نمیتوانی منتظر هیچ چیز دیگری باشی. طبیعتاً مدام چرتکه میاندازی. میگویی الان اگر این کار را بکنم، این معامله را انجام بدهم، یا او میگوید اگر الان در خانه این کار را بکنم یا بیرون خانه آن کار را بکنم بیشتر لذت دارد یا اگر این کارها را نکنم بیشتر لذت دارد؟ وقتی صحبت لذت شد تا یک حدی شما لذت همسرت را در محاسبات میآوری. اما از یک لحظه که لذت تو با لذت همسرت تعارض پیدا میکند طبیعی است که وقتی با نگاه مادی به خانواده نگاه میکنی تو مقدم هستی. لذت شخصی مادی آنی تو بر همه چیز مقدم است. هم بر لذت همسرت و فرزندان و دیگران و هم بر منافع و حقوق آنها و بنابراین طبیعی است که خانواده باید متلاشی بشود. طبیعی است که خانواده با انواع خیانتها از این همسر به او یا از او به این مواجه میشود. طبیعی است که کم کم جامعهها به سمت جامعهای میروند با 70 درصد بچههایی که پدر خود را نمیشناسند یا فقط با مادرش زندگی میکند یا فقط با پدرش زندگی میکند یا بدون پدر و مادر زندگی میکند. اینها طبیعی است. در بعضی از اقشار ما طلاقزیادتر است، به خصوص اقشار مرفه یا نوکیسه که قبلاً چیزی نداشتهاند و یک مرتبه به یک جایی میرسند. یک علت همین است. خودمحوری و خودخواهی است که میگوید من برای چه باید به این زن متعهد باشم؟ چرا خودم را به این زن محدود کنم؟ برای چه من باید برای این یا برای اینها عرق بریزم؟ زن هم متقابلاً میگوید برای چه من باید خودم را به خاطر این از بعضی راحتیها محروم کنم؟ این سوالات در نگاه مادی به خانواده و زندگی واقعاً جواب ندارد. واقعاً برای چه؟ اگر قرار است ما اینجا بیشتر کیف کنیم و لذت ببریم برای چه اصلاً ازدواج کنیم؟ مسئله سکس و ارضای جنسی و شهوت بدون خانواده هم میشود. اگر نگاه مادی آمد دختر و پسر به خودش میگوید چرا من خودم را گرفتار کسی بکنم که باید به او جواب بدهم و گزارش بدهم و گاهی باید مشکلات او را حل کنم و گاهی مشکلات او مقدم است؟ گاهی طعنه و متلک و نق هم بشنوم. پس چرا تحمل کنم؟ در نگاه توحیدی جواب دارد که چرا. برای رشد خودت این کارها را بکن. هم برای لذائذ و منافع مادی و هم رشد معنوی خودت این کار را بکن. در نگاه مادی واقعاً جواب ندارد. من از کسانی که به اخلاق و الهیات اعتقاد ندارند ولی به خانواده پایبند میمانند خیلی تعجب میکنم. یا تربیتهای خانوادگی ولو غیر دینی دارند که اینطور بار آمده و فکر نمیکند که طور دیگری هم میشود، یا عرضه ندارند. چون بعضیها میخواهند فساد و فحشا بکنند ولی عرضه آن را ندارند. نه اینکه آدمهای خوبی باشند. میبیند خودش هم یک مشکلاتی دارد. در کنار همه این مسائل موضوع رهاسازی امیال جنسی از تعهد، چه تعهد خانواده و چه تعهد اقتصادی و چه تعهد عاطفی برای یک عدهای همیشه جالب بود و اسمهای قشنگی هم روی آن میگذاشتند و میگفتند یک پدیده فرهنگ جدید است. حالا این همیشه بوده است. در همه تاریخ و جوامع و فرهنگهایی که از تشکیل خانواده و تن دادن به مسئولیت خانواده فرار میکردند برای اینکه عیاشی بکنند. میگوید چرا با یک زن ازدواج بکنم؟ با صد زن رابطه برقرار میکنم و به هیچ کدام هم تن نمیدهم و مسئولیت نمیپذیرم. میدانید که در دنیا معمولاً مردها از ازدواج فرار میکنند. زنها معمولاً کمتر این کار را میکنند. یک آماری در مورد دوست دختر و پسرها هست که در ایران نیست و مربوط به همه دنیاست. جاهای دیگر آمارش بیشتر و کمتر است. ولی همه جا میگویند در بین دختر و پسرهایی که با همدیگر دوست میشوند معمولاً پسرها به بدن دختر فکر میکنند و به دنبال شهوترانی هستند و دخترها بیشتر به ازدواج به آن پسر فکر میکنند. یعنی بیشتر توجه دختر به مباحث عاطفی است که به این مرد میتواند اعتماد کند و با او بعداً ازدواج میکند و به او دل میبندد. ساده است و دل میبندد. واقعاً فکر میکند او عاشق این است. او هم فقط میخواهد کلاه این را بردارد. میگوید قربان تو بروم و من دائم به فکر تو هستم و نمیتوانم غذا بخورم. همین حرفها را میزند. در روابط نادرست بین دختر و پسر اینطور است. رابطه نامشروع یعنی چه؟ یعنی رابطهای که تکلیف دو طرف معلوم نیست که ما الان که با هم دوست شدیم به چه مناسبتی است و تا کجا پیش میرود و آیا تعهدات اخلاقی و حقوقی هم در کنار آن هست یا نیست. اصلاً ازدواج همین است. مگر ازدواج چیست؟ ازدواج دو کلمه است که میگویند. خود این کلمهها که در عالم کاری نمیکند. این کلمات یعنی ما به همدیگر تعهد میکنیم که این رابطه ما فقط رابطه جنسی نباشد. تو فقط ماده و من نر نیستیم. ما دو انسان هستیم و مثل دو انسان به همدیگر نزدیک میشویم. یک بعد این مسئله جنسی است. بعدهای دیگر هم دارد. اخلاق چه میشود؟ حقوق این دختر چه میشود؟ حقوق تو چه میشود؟ اگر رابطه جنسی در کنار تعهد شفاف اخلاقی و حقوقی آمد رابطه مشروع میشود. ازدواج هم همین است. ازدواج این نیست که بگویی ما دو کلمه گفتیم و این کلمهها در عالم تکوین و در آسمانها یا روی زمینها یک کاری کرد. نه. تو متعهد شدهای. این رابطه دو جنس به علاوه تعهد است. ما به عنوان دو انسان مسئول با همدیگر رابطه برقرار میکنیم. قرآن که اجازه داد و تشیع هم پای آن ایستاد که اگر در مواردی تشکیل خانواده دائمی امکان نداشت یا خیلی مشکل بود، نگویید یا صفر باشد یا صد باشد. نگویید یا ازدواج دائمی باشد یا روابط نامشروع یا گرسنگی جنسی باشد. نه، میتوان خانواده موقت تشکیل داد ولی این برای پله اضطراری است. وقتی نمیتوانی از پله عادی بروی و آسانسور خراب است آن را برای شرایط دیگری گذاشتهاند. یک جاذبه قلابی رسانهای برای این مسئله فرار از خانواده و فرار از ازدواج گذاشتهاند که به عنوان یک پدیده فرهنگی به اصطلاح جدید و مدرن و جالب و هیجانانگیز جلوه بکند که خود ما از عرف وضع موجود میگسلیم و جدا میشویم و بنابراین مثل اینکه یک هیجان و یک نوآوری در آن هست. ولی در انتها با کمک فیلمها و سینما و رمانها و سرگرمیها و بحثهای مختلف کم کم تحت عنوان مسئله آزاد باش و راحت باش و به اسارت جنس مختلف در نمیآییم و اینکه مرد چرا باید متعهد به خانه و خانواده بشود و خودش را گرفتار بکند و زن چرا باید خودش را اسیر خانه و خانواده بکند، عملاً مسئله بیحرمتی به جنس مخالف و مسئله بیپروایی و گستاخی و خودمحوری به وجود میآید. تحت عنوان تجربهگرایی پرشور جدید، یک امتحان قشنگ و یک تجربه جدید به وجود میآید. بعد رسانههای جدید آمدند و به شکلهای مختلف از اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 در اروپا به شکل تئاتر خیابانی شروع کردند. آن موقع رسانههای رسمی خیلی با اینها نبودند. در تئاترهای خیابانی، در فضاهای دانشجویی، به عنوان مسابقه، رادیوهای محلی، بعد که سینماها آمد فیلمهای کمپانیها که بعد به سمت دیگر رفت و مسئله شهوت و جنسیت و خشونت الگوی اصلی رسانههای تصویری شد. یعنی شما امروز در دنیا تقریباً سینمایی نمیبینید که از سه عنصر شهوت، وحشت و توهم و مالیخولیا استفاده نکند. یعنی یا ترس، یا خشونت و یا شهوت باید در آن باشد و الا فروش نمیرود و سریع و سریعتر به سمت هر چه برهنهتر کردن زن و مرد و به خصوص زن آمد که الان دیگر یک صنعت پردرآمد در دنیاست. الان سه صنعت در دنیا منشأ اصلی سرمایهداری غرب و به خصوص آمریکاست. دقیقاً به همینها مربوط است. یکی صنعت سلاح و کشتار جمعی است که به خشونت مربوط است. یکی صنعت پورنو و سکس است که به شهوت مربوط است و یکی هم صنعت مالیخولیا و توهم است. چه از طریق سینمای خاص و نه همه فیلمها و مواد مخدر است. این سه مورد بزرگترین منبع ثروت در کل جهان هستند. منبع ثروت اصلی در دنیا نه آب و برق و انرژی است و نه علم است و نه صنایع و تکنولوژیهای مفید به حال بشر است و نه بهداشت است. هیچ کدام از اینها نیست. ثروت اصلی در همینها است. بخش اصلی ثروت کشورهایی مثل آمریکا از این سه طریق تأمین میشود. از طریق کشاورزی و بهداشت و خدمات اجتماعی و این حرفها تأمین نمیشود. رسانههای جایگزین و مطبوعات زیرزمینی اول استفاده کردند و رسانههایی که عمرشان کوتاه بود و مدام متغیر بود و شعارش هم سنتشکنی بود و بین یک عده از جوانها هم رایج میشود. جوانهایی که از آن طرف هیچ سنتی نداشتند که آن سنت بتواند آنها را محکم نگه دارد. مثلاً تفکر مسیحی، تفکر بودایی که سنتهای قوی ندارند که بتواند کسی را نگه دارد و به شخصیت فرد شکل بدهد که او بگوید من خودم را با این هویت حفظ میکنم. بعد کم کم ادبیات روشنفکری علیه خانواده آمد. یعنی شروع به صدور بیانیههای ضد خانواده کردند با شعار اینکه اینها هم مصداقی از آزادیخواهی است. آزادی شعار قشنگی است. یک شاخه آن هم آزادی از خانواده شد. اول آن آزادی است. از چه چیزی آزاد میشوی؟ مثل این میماند که بگوییم آزادی از قانون، آزادی از عدالت، آزادی از اخلاق، آزادی از مسئلویت، آزادی از احساس. مگر اینها آزادیهای خوبی است. اسم اینها آزادی است. اینها وحشیگری است. آن آزادی که خوب است آزادی از استبداد و آزادی از زور و آزادی از فقر و آزادی از استعمار و آزادی از تحقیر و آزادی از ناامنی و آزادی از فقر است که آزادیهای خوبی است. اینها آزادیهای درست اسلامی است. اما آزادی از خانواده، آزادی از اخلاق مطرح شد و اینکه گفتند باید در عرصه اخلاق آسانگیری بکنیم و باید یک مقدار عرصه را موسع بکنیم و عملاً گروههای فشاری علیه خانواده به وجود آمد که به جای اینکه دایره را موسع بکنند مضیغ میکردند. یعنی واقعاً تحت عناوین مختلف گروه فشار بودند و این جنبش ضد خانوادگی را نظام سرمایهداری به دلایلی نشر میکرد. چون خانواده یک دژ بود و تمام جامعه پر از خانواده بود. هر خانواده یک دژی بود. بالاخره پدر و مادر و فرزند با هم رابطه داشتند و مواظب همدیگر بودند. این به لحاظ اقتصادی، به لحاظ اخلاقی، به لحاظ کالاهای فرهنگی مانع از این میشد که افراد در جامعه غارت بشوند. چون بین کمپانیهای سرمایهداری و از یک طرف دولتها با تک تک افراد یک حائل بود. آن حائل چه بود؟ خانواده بود. مثل یک دژ بود. این خانواده باید بشکند تا سرمایهدار و دولت بتواند مستقیماً روی تک تک افراد پنجه بیندازد و اینها را به لحاظ فرهنگی برده کند و به لحاظ سیاسی استخدام کند و به لحاظ اقتصادی غارت کند و این کار هم اتفاق افتاد. کمونیستها به نام دولت این کار را کردند و غربیها و نظام سرمایهداری هم به اسم سرمایه و کمپانیهای سرمایهداری این کار را کردند. این یک توضیحی بود که خواستم عرض بکنم. بعد تحت عنوان حقوق بشر گفتند میخواهیم کم کم قوانین را اصلاح بکنیم و گفتند با سانسور مخالف هستیم و چرا مسائل اتاق خواب را سانسور میکنید؟ گفتند این هم جزو واقعیتهای بشری است و همه باید ببینند و بالاخره همه تجربه میکنند و تحت این عناوین با اخلاق مبارزه کردند. بعد کم کم بحث طلاق یک ارزش شد. در حالی که شما میدانید در تفکر مسیحی اصلاً طلاق حرام است. اسلام با اینکه به شدت با طلاق مخالف است ولی طلاق را حرام نکرده است. گفت مکروه و بسیار بد است ولی بالاخره یک جاهایی مجبور است و راه را نبست. در مسیحیت چون حرام شد و اصلاً کلیسا رابطه جنسی را به عنوان یک عمل شیطانی تلقی میکرد، به روحانی و کشیش میگفت اصلاً نباید ازدواج بکنی چون ازدواج کردن پشت کردن به خداست. بر خلاف اسلام که میگوید ازدواج و تأمین نیازهای جنسی و عاطفی و غیره در کنار مسئلویتهای اقتصادی و اخلاقی باعث رشد ایمان تو میشود. اصلاً ایمان آدم مجرد با ایمان آدم متأهل، میگویند نماز مجرد پاداش نماز متأهل را ندارد. یعنی اگر آدم مجرد شب تا صبح به نماز بایستد صواب آدم متأهل بیشتر را ندارد. چرا؟ شاید یک علت این است که او به مسئلویت و مشکلات خانواده تن داده و این تن نداده است. شاید یک علت دیگر این است که آدم مجرد بالاخره مدام درگیر دغدغه جنسی است. مدام گرفتار است. آدم مجرد ممکن است با یک صدا تحریک بشود. با دیدن یک نگاه و یک تصویر تحریک میشود. وقتی غذا میخورد و یا میخوابد گاهی این مباحث به فکرش میآید. بخشی از اینها هم اختیاری نیست. این در نمازش هم روحش آنقدر آزاد نیست. اما یک آدم متأهل چون این نیازهایش تأمین میشود به لحاظ جنسی و عاطفی چه بسا که در موقع نماز واقعاً راحتتر بتواند نماز بخواند. البته به این معنی نیست که متأهلها همگی درست نماز میخوانند. نه، نمازهای خراب متأهل از جاهای دیگر خراب است و مربوط به این نیست. مال مردم خوری و کارهای دیگر و حواس پرتی و بیاعتنایی به این حرفها و گرفتاریهای مختلفی که همه ما داریم. اما از این بعد خاص ذهن و حواس آدم متأهل به اندازه یک آدم مجرد برای مسائل جنسی پرت نمیشود. چون تا یک حدی تأمین شده است. گیرندههای جنسی او به اندازه یک آدم مجرد دیگر حساس نیست که به هر چیزی گیر بدهد. آدم مجرد ممکن است به هر چیزی به قصد ریبه نگاه کند. به همین سقف، به میز، به هر چیزی ممکن است نگاه کند. اما آدم متأهل دیگر حوصله این کارها را ندارد و اصلاً نیازی ندارد. این هم یک بخش است. بعد آمدند و گفتند بحث سقط جنین جزو حقوق بشر است. روسپیگری جزو حقوق است. تحت عنوان آزادی زن و بعد روسپیان مرد این را گفتند. گفتند همجنسگرایی جزو حقوق بشر است. خودکشی جزو حقوق بشر است. کفر و ارتداد جزو حقوق بشر است. بعد کم کم گفتند تعریف خانواده هم دست ماست. گفتند جامعه به این شکل مدرن میشود و اصلاحات به این سمت میرود که مبنای آن منفعتگرایی یعنی هر چه که مانع لذت من باشد باید حذف بشود. حالا اسم این میخواهد قانون و اخلاق باشد یا میخواهد دیکتاتوری و دولت باشد. فرقی نمیکند. همه باید از سر راه برداشته بشود. با برنامههای کوتاه مدت، چون من ممکن است هر لحظه به عنوان یک شخص تجدید نظر بکنم که از چه چیزی خوشم میآید. چون دیگر معیار این شده که از چه چیزی خوشش میآید. لذا الان شما میبینید به سمت انواع و اقسام روابط بیمار و منحرف جنسی رفتهاند. ازدواج دو همجنس در کلیسا طبق قانون انجام میشود. الان خانوادهها در چندین کشور اروپایی و غربی و چندین ایالت آمریکا شامل یک زن و مرد و فرزندان آنها نیست. بلکه خانواده شامل هر دو نفری است که میخواهند با همدیگر زندگی بکنند. اینها بیماریهای جنسی است. بعد میبینی دو زن با همدیگر ازدواج کردهاند و میروند از جای دیگری بچه هم میآورند. یکی شوهر میشود و یکی هم زن میشود و او هم بچه میشود. اینها مسائل مدرن نیست. قوم لوط در قرآن آمده است. این برای هزاران سال قبل است. بعضیها میگویند اینها مدرنیته و رهایی جنسی مدرن است. جنسیت پست مدرن است. این چرندیات چیست؟ از این انحرافات جنسی مدرن و پست مدرن و پسا پست مدرن در قوم لوط بوده است. به حدی که قرآن میگوید زن حضرت لوط به لحاظ تئوریک اینها را قبول داشته و یا با اینها همکاری میکرده است. حالا خودش اهل این کارها نبوده ولی همکاری میکرده است. یعنی دو میهمان جوان و فرشته به شکل دو جوان زیبا به خانه ایشان میآیند و زن پیغمبر میرود اینها را لو میدهد و به جوانهای سر محل میگوید بدوید که دو نفر آمدهاند. قرآن اشاره میفرماید. میآیند و جلوی خانه حضرت لوط صف میکشند. درب میزنند. حضرت لوط میگوید چه میگویید؟ میگویند خودت میدانی چه میخواهیم. میهمانها را به ما بده. قرآن به اینها اشاره میکند. کجای اینها مدرن و پست مدرن و مسائل جدید است؟ 6 هزار سال پیش آدمها اهل این کارها بودهاند و این مسائل بوده است. اینقدر در جامعه جا افتاده بوده که کسانی که مخالف این موضوع بودهاند مسخره میشدند. هر کس مخالف این موضوع بوده مسخره میشده و به او میگفتهاند شما مرتجع و نفهم هستید. «لَنُرجُنَمَک». تو را رجم میکنیم. اگر جلوی ما بایستی تو را سنگباران میکنیم. این سنت ماست. فساد اصلاً یک چیز مدرن و پست مدرن نیست. فساد از اول بوده است. از اول که هابیل و قابیل بوده عدل و ظلم بود، صلاح و فساد بود، راست و دروغ بود، حق و باطل بود. این دو روش از همان اول بوده و برای الان نیست. ولی اینها طوری بحث کردهاند که این مسائل و تعهدات اخلاقی طاقتفرسات و خلاف حقوق بشر است و باید به دنبال راه حلهای عملگرایانه باشیم و شعار ما حداقل زحمت و حداکثر لذت در همین دنیا و برای هر شخصی است. اینها شعارهای جدید نیست. اینها از اول هم همین حرفها را میزدند. از اول همینها را میگفتند. در قرآن به اینها اشاره میشود. قوم شعیب، قوم صالح، قوم هود، قوم نوح، قوم لوط، هر کدام از این قومها که میگویم بیماریهای اخلاقی و روحی داشته که همین الان هم هست. در بعضی جوامع بعضی از این بیماریها شدیدتر است و در بعضی جوامع خفیفتر است. بنابراین تحت عنوان اینکه ما میخواهیم قوانین اصلاحطلبانه را برای خانواده بیاوریم این حرفها را زدند در حالی که بستههایی درست کردند که واقعاً روی هیچ کدام برچسب اخلاق و انسانیت نمیخورد و لذت واقعی هم نمیبرند. هر چه که از حالت طبیعی خود خارج میشود، چه افراط و چه تفریط بشود، لذت آن مشکل پیدا میکند. طبیعت و طبیعی رفتار کردن طبق قانون تکوین الهی، طبق شریعت الهی عمل کردن لذتبخش است. مثلاً در این آموزشها میگویند پرخوری نکن. میگویند صدمه اخلاقی دارد و صدمه مادی هم دارد. وقتی خیلی میخوریم هم مریض میشویم و هم دیگر از غذاها لذت نمیبریم. همیشه هم گرسنه نباش. تعادل داشته باش. مثلاً میگویند آن مکروه است و این مکروه است. مکروه است یعنی چه؟ غیر از اینکه به لحاظ روحی به ما صدمه میزند و تعادل روحی را از ما میگیرد لذت را هم از ما میگیرد. میگویند در مسائل جنسی زیادهروی نکنید. لاابالیگری و اباحهگری جنسی نکنید، عقده و محرومیت جنسی هم نباید ایجاد بشود. آن ضرر دارد و این هم ضرر دارد. حالا یک کسی میگوید نهخیر، ما زیادهروی جنسی میکنیم. حالا وقتی زیادهروی جنسی کردی دیگر از روابط عادی جنسی هم لذت نمیبرد. یعنی دیگر یک مرد با همسرش یا یک زن از شوهرش به قدر کافی لذت نمیبرند. حالا چه کار کردند؟ به دنبال تجربه لذتهای جدید هستند. لذتهایی که به بشر صدمه میزند. به لحاظ مادی هم صدمه میزند. فروپاشی خانواده و اخلاق هم به دنیا و آخرت صدمه میزند. بیماریها و مشکلات را به وجود میآورد. رفتند به سراغ همجنسبازی و بعد آن را روشنفکری کردند. اول گفتند اینها جرم نیست بلکه بیماری است و نباید مجازات بشود بلکه باید علاج بشود. بعد از یک مدت گفتند اینها بیماری هم نیست بلکه اینها طبیعی است و یک عده اصلاً اینطور هستند. گفتند این بیماری هم نیست و طبیعی است. حالا چه میگویند؟ میگویند اینها یک ارزش است. یعنی باید سرش را بالا بگیرد و پز بدهد و میتینگ و راهپیمایی کند. در تاریخ به این شکل نبوده است. مگر در قوم لوط که یک مرتبه چندصد هزار نفر از اینها لخت به خیابان میآیند و راهپیمایی میکنند. با افتخار میگویند ما این هستیم. صد و خردهای از نمایندگان کنگره آمریکا رسماً گفتهاند ما همجنسباز هستیم. یعنی قوم لوط بر دنیا دوباره حاکم شده است. آمار میداد و میگفت نزدیک به یک دوم اعضای مجلس اعیان انگلیس به این کارمندهای مجلس یا منشیها و مشاوران و اغلب به پسرها تجاوز کردهاند. اینها قانونگذاران جهان مدرن جدید هستند. اینها برای جهان تصمیم میگیرند. اینها روشنفکرهای جهان هستند. اینها جزو آثار مبارزه با خانواده است. شما میدانید که الان مسئله کودکآزای جنسی و معامله جنسی کودک در دنیا یک رقم وحشتناکی است. اصلاً توریزم جنسی به راه افتاده است. پولدارهای اروپایی و آمریکایی به آسیای شرقی و آمریکای لاتین میروند فقط برای اینکه از بچههای آنها سوء استفاده جنسی بکنند. بعد به سراغ رابطه با حیوانات رفتند. این هم اول مخفی بود ولی الان علنی شده است. الان با حیوانات ازدواج میکنند. بروید در اینترنت بزنید ازدواج با حیوانات و ببینید چقدر جانورها میآیند. هر دو جانور هستند که یکی آدم است و دیگری نیست. آن روز دیدم یک خانمی با یک خر ازدواج کرده بود. حالا از بین این همه حیوان چطور آن را انتخاب کرده بود را نمیدانم. البته تقریباً روشن است که چرا. یا یک مرد با خوک ماده ازدواج کرده بود. حالا یک چیز جدیدتر آمده است که آن هم ازدواج آدم با شیء است. یک آقایی همین اخیراً با موبایل خود ازدواج کرد. یعنی به موبایل خود لباس عروس پوشانده بود. اینها دیگر روانی هستند. حالا نمیدانم میخواهد با موبایل چه کار کند. ولی کم کم وقتی انسان از روابط اخلاقی که خارج میشود، این میشود. انسان منهای خانواده اول از تعادل اخلاقی خارج میشود و بعد از تعادل عاطفی و تعادل جنسی هم خارج میشود و بعد هم از تعادل عقلی بیرون میآید. اغلب جرمها، خودکشیها، اعتیادها، اکثراً مربوط به کسانی بوده که ازدواج نکردهاند. میتوانستهاند ازدواج کنند و ازدواج نکردهاند. البته یک کسانی هم میخواهند ازدواج کنند که نشده است. آنها شامل نمیشوند. اگر کسی واقعاً بخواهد ازدواج کند و نشده مسئلویتی ندارد. باید یک مقدار آسان بگیرد تا بشود. ولی آنهایی که میتوانند و نمیخواهند. با شعار اینکه باید رأیگیری بکنیم. مسائل حقوقی و خانواده و اینها چیزهایی از سنت است که از قبل مانده. باید رأیگیری بکنیم و ببینیم چه چیزی جزو حقوق ماست. چه کسانی میگویند خانواده باشد و چه کسانی میگویند نباشد. آنهایی که میگویند باشد، خانواده با جنس مخالف باشد یا با همجنس باشد یا با حیوانات باشد؟ شعارها قشنگ است. رأیگیری و آزادی و نوآوری است ولی در واقع بخشی از یک عملیات پاکسازی وحشیانه با شعارهای لیبرال دموکرات و با هدف جدا کردن قانون و اخلاق از همدیگر و بعد قانون را جداگانه و اخلاق را جداگانه ذبح کردن و نابود کردن است. تحت عنوان برنامه خدمات درمانی، تحت عنوان قوانین حقوق اجتماعی، تحت عنوان قوانین ایجاد اشتغال، تمهیدات آموزشی، طرحهای بازسازی شهری، طرحهای بازسازی آموزشی، افزایش فرصتها برای زنان، افزایش فرصتها برای مردان، سیاستهای جدید استخدامی ضد تبعیض، قانون دستمزدها، قانون تبعیض جنسی، عدالت جنسیتی و از این قبیل شعارها این کار را میکنند. ولی هدف همگی همین است. حالا گاهی با شعارهای کمونیستی و گاهی با شعارهای فمینیستی و گاهی با شعارهای لیبرالیستی. لیبرالیزم جنسی یعنی آزادی جنسی. ما تن به هیچ تقید حقوقی و اخلاقی و شرعی نمیدهیم. کمونیزم جنسی هم اشتراک جنسی است. کم کم میخواهند اینها را به سیاستهای ملی تبدیل کنند که البته پشت آن هم اهداف سیاسی هم بود. میگوید رسانهها عملاً از این ضد فرهنگ یعنی ضد خانواده به شدت حمایت کردند و به تدریج در این دهههای اخیر مثل اینکه بین سیاستمداران یک تبانی شد که هر چه خانوادهها گرفتارتر یا فروپاشیدهتر باشند راحتتر میتوان بر آن جامعه حکومت کرد. در هلند چند وقت پیش در دانشگاه جلسه داشتیم. بعد دیدم در آمستردام اولاً در کافیشاپها کنار چای و مشروب مواد مخدر میفروشند. عین یک کالای عادی میفروشند. مثلاً فرد به آنجا میرود و میگوید اینقدر ماری جوانا یا شیشه میخواهم. خیلی عادی معامله میشود. این به عنوان یک جاذبه توریستی است. چند خیابان آن طرفتر هم بنده توفیق نداشتم ببینم ولی ذکر خیرش را شنیدم، مثل مغازهها پشت شیشه مغازه که کالا و پارچه و رادیو و تلویزیون میگذارند آدم نشسته است. در بعضی کوچهها خانمها آرایش کرده و لخت و در بعضی کوچهها هم پسرها پشت ویترین و عین کالا هستند. یعنی دقیقاً کثیفترین نوع بردهفروشی که بعید است قبلاً هم اینطور بوده باشد. این نوع مدرن است. هر پسر و دختری که لخت یا آرایش کرده پشت شیشه نشسته روی او قیمت زدهاند و دوستانی که آنجا زندگی میکنند میگفتند اینجا میروند پشت شیشه نگاه میکنند و بعد به داخل میروند و چانه میزنند و پولش را میدهند. درست مثل برده و کنیز میماند. یک تبلیغاتی در خیابان دیدم که یک بچه کوچکی میخواهد مواد مخدر بکشد. مثلاً میخواهند از احترام به کودک بگویند. بعد پلیس به جای اینکه این را بگیرد و مواد را از دستش بگیرد برایش فندک روشن کرده بود. دقیقاً روی یک تابلوی بزرگ بود که برای بچه فندک روشن کرده بود که مواد بکشد. من فکر کردم میخواهد بگوید ما پلیس فاسد هم داریم و میخواهیم با پلیس فاسد مبارزه کنیم. گفتم بارکالله، چه قشنگ انتقاد کردهاند که پلیس فاسد هم داریم. گفت نه آقا، این تبلیغ میکند. این میخواهد بگوید که پلیس ما به حقوق کودک احترام میگذارد. حالا اگر او خودش میخواهد ماری جوانا و یا مواد دیگری بکشد تو به عنوان یک پلیس به او تذکری بده و بگو عزیزم نکش. بعد اگر گفت نهخیر میخواهم بکشم بگو پس بکش. فندک را بزن و بگو بکش. این احترام به حقوق کودک است نه اینکه مزاحم او بشوی. گفتند ازدواج یک آرمان مسیحی بوده و خانواده یک مفهوم مسیحی و دینی بوده و شالوده این اخلاقیات بوده و این اخلاقیات سنتی است و یک حملات براندازانه ویران کننده به این مفاهیم کردند تا اینها بیحرمت بشود و عملاً جهانبینی جدیدی تحت عنوان دفاع از هیجانها به جای دفاع از هنجارها ساخته شد و این هر چه رادیکالتر و ضد اخلاقیتر باشد بهتر است. هم سازندگی شخصیت انسان مرد و زن با ازدواج تکمیل میشود که در روایت میگویند با ازدواج دین و ایمان شما کاملتر میشود، هم جامعه کاملتر میشود و تکامل پیدا میکند. جامعهای که در آن خانواده از هم پاشیده است به لحاظ انسانی و عاطفی و اخلاقی بسیار جامعه عقبمانده و بدبختی است. یک وقتی در یکی از این کشورها بودم و یکی از دوستانی که آنجا هست میگفت اینجا ضربالمثل است که وقتی در خیابان میروی هر کسی مادرش یک نفر است و میداند کیست چون از او به دنیا آمده است ولی هر مردی که در خیابان میبینی ممکن است پدرت باشد. میگفت اصلاً اینجا ضربالمثل است. دیگر خانواده وجود ندارد. 70 درصد بچهها نمیدانند پدرشان کیست. پس هم تکامل جامعه در خطر میافتد و هم سازندگی و رشد شخصیت خود آن دختر و پسر بدون ازدواج ضربه میخورد. دین برنامه تکامل انسان است. برای تأسیس خانواده دستورالعمل دارد، برای تحکیم خانواده یعنی حفاظت خانواده تأسیس شده هم دستورالعمل دارد. هم به مرد و هم به زن و هم به حکومت میگوید مراقب این نهاد باشید و اجازه ندهید پایههای این نهاد خراب بشود و بیفتد. خودتان هم آن را خراب نکنید. طبیعتاً مشکلاتی هم دارد. مگر مجردی مشکلات ندارد که بعضیها میگویند تشکیل خانواده سخت است؟ مجرد ماندن سختتر است. اصلاً شما اگر بخواهی بین سختیهای تجرد و سختیهای تأهل موازنه بکنی مشخص میشود. حالا کسی که ازدواج نکرده 10 سال دیگر میفهمد. الان هنوز نمیفهمد. 10، 20 سال دیگر میفهمد که مشکلات تجرد خیلی بیشتر از مشکلات تأهل بوده است. به خصوص هر چه سن بالاتر برود و آدم برای مواجهه با مسائل زندگی ضعیفتر و محافظهکارتر و ترسوتر میشود. این عبارتی که پیامبر(ص) فرمودند هیچ ساختاری در فرهنگ و جامعه اسلامی محبوبتر نزد خداوند، یعنی الهیتر و یعنی مقدستر از خانواده بنا نشده و نیست، خیلی حرف مهمی است. یعنی خانواده مقدس است. «ما بنی بناء...»، هیچ بنا و سازمان و ساختار اجتماعی بنا نشده، «فی الاسلام...»، با معیارهای اسلامی و در جهانبینی اسلامی، «احب الی الله تعالی من التزویج...»، بیش از ازدواج و تشکیل خانواده پیش خداوند محبوب باشد. پیامبر(ص) میفرمایند محبوبترین نهاد و ساختار اجتماعی در فرهنگ اسلامی تشکیل خانواده است. به خانواده قداست داده است. برای این پیوند خانوادگی ارزش معنوی قائل شده و میگوید مواظب باشید و به کوچکترین بهانهای از همدیگر جدا نشوید. ما باید این ترس از ازدواج که یک مقدار به خاطر مسائل اقتصادی و مسائل دیگر به وجود آمده از بین ببریم. مشکلات اقتصاد حتماً هست اما مشکلات اقتصادی نسل شما از مشکلات اقتصادی نسل ما بیشتر نیست. واقعاً بیشتر نیست. زمان ما هم همینطور بود. یعنی کمتر ازدواجکنندههایی بودند که اول زندگی خانه و ماشین و امکانات داشتند. بچههای خیلی پولدار اینطور بودند و الا اکثراً اینطور نبودند. منتها با این مشکلات عادی برخورد میکردند ولی الان توقعات متأسفانه طوری شده که اینها فکر میکنند بخشی از این مسائل فاجعه است. خطری که امروز نهادهای اجتماعی بشر را تهدید میکند فروپاشی خانواده است. قداستزدایی از خانواده یعنی سکولاریزه کردن مفهوم خانواده. اینها میگویند خانواده یک قرارداد مادی اجتماعی جنسی بین دو جنس است. این تعریف سکولار از خانواده است. این خطر بزرگی است. پیامبر(ص) میگوید خانواده فقط یک اجبار حیوانی نیست که شما بگویی در حیوانات هم نر و ماده یک مدتی با هم هستند و بچه میآورند. نه، فقط این نیست. این محبوب عندالله است. خدا میخواهد. خدا ازدواج و تشکیل خانواده را دوست دارد. خدا نظر رحمت میکند. به خدا نزدیکتر میشوی. میتوانی بگویی خدا من را بعد از ازدواج بیشتر از قبل ازدواج دوست دارد. میتوانی این را بگویی. یعنی یکی از چیزهایی که آدم میتواند مطمئن باشد که اگر این عمل را انجام بدهم خدا بیشتر من را دوست خواهد داشت ازدواج است. با همه مشکلاتش که از منافع آن کمتر است و سران استکبار و به خصوص صهیونیستها در دنیا بزرگترین پروژه ضد خانواده را به راه انداختند. هم جوامع خودشان را بیخانواده کردند و میکنند تا بر آنها مسلط باشند و هم همه جهان و از جمله جهان اسلام و از جمله جامعه ایران که یکی از اهداف درجه یک خانوادهستیزی است. با انواع و اقسام فیلمها و مواد و تبلیغات و ادبیات روشنفکری و ظاهراً آکادمیک. برای اینکه هر چه خانواده ضعیفتر بشود اخلاق هم ضعیفتر میشود، تعهد ضعیف میشود، ارتباطات اجتماعی ضعیف میشود، احساسات و عاطفه ضعیف میشود، مصونیتها کمتر میشود، فساد بیشتر میشود. هر چه خانواده کمتر بشود فساد بیشتر میشود. خیانتهای جنسی بیشتر میشود. حرامزادگی بیشتر میشود. آنها از آن طرف فرهنگسازی میکنند و باید از این طرف هم فرهنگسازی بشود. اینکه میآیند و با افتخار میگویند برای همین است. الان شما هر جا در نهادهای حقوق بشری بروید یا در اینترنت سرچ بکنید میبینید. خود من به سمینارهای حقوق بشری در ژنو و جاهای دیگر رفتهام. اصلاً وقتی از حقوق بشر میگویند در رأس آن دو، سه چیز را میگویند جزو حقوق مسلم بشر است. آیا اینها را قبول دارید یا نه؟ اگر اینها را قبول دارید شما مخالف حقوق بشر هستید. یکی حق زنا و از جمله زنای محصنه است. یعنی زن شوهردار با مرد دیگر و یا مردی با زن کس دیگر. میگویند این جزو حقوق بشر است. میگویند همجنسبازی جزو حقوق بشر است. آیا اینها را به رسمیت میشناسید؟ اگر میشناسید حقوق بشر را قبول دارید و اگر به رسمیت نمیشناسید حقوق بشر را قبول ندارید. خیلی چیز عجیبی است. بشر این همه حقوق دارد و شما همه را زیر پا گذاشتهاید. یک میلیارد نفر از جمعیت 7 میلیاردی جهان غذا ندارند که بخورند و اینها حقوق بشر نیست. یک سوم جهان در جنگ و ترور و بمبگذاری است و اینها حقوق بشر نیست، تحریم و کودتا هم نقض حقوق بشر نیست، غارت آن کشورها نقض حقوق بشر نیست، ولی اینها حقوق بشر است. این یک طرح است. بعد هم میگویند ما خانواده همجنس داریم، همخانه داریم، خانواده اشتراکی و کمونی داریم. یعنی یک عده زن و یک عده مرد با همدیگر در یک مجتمع زندگی کنند و همه زنان برای همه مردان باشند. هیچ مرد و زنی به طور خاص و انحصاری برای هم نیستند. انحصارطلبی بد است. باید همه مردها و همه زنها با هم باشند. زمینهسازی برای اینکه از مقوله خانواده قداستزدایی بکنند. حالا هم که این رسانهها و فیلم و سینما و اینترنت آمده که دیگر در جیب هر کسی یک سینمای خصوصی غیر قابل کنترل و غیر قابل نظارت هست. انواع و اقسام عکسها و فیلمهای آنچنانی هست که دیگر کاملاً قضیه را عادی کند و عادی هم میکند. الان چشم و گوش بعضی از بچهها از پدر و مادرشان بازتر است. یک وقتی این روایتهای جنسی را برای یک جمعی میخواندم. روایاتی که اهل بیت(ع) دارند و پیامبر(ص) دارد که معلمان اخلاق و حیا هستند و در عین حال میگویند زن و شوهر باید کاملاً نسبت به هم جنسی باشند و همدیگر را ارضا کنند. هر فوت و فنی بلد هستند در ارضای جنسی همدیگر انجام بدهند. این جزو مستحبات اسلام است. همانطور که میگویند مجردها تا میتوانند پرهیز کنند که صدمه حقوقی و اخلاقی دارد و باید زود ازدواج کنند، میگویند بعد از ازدواج هر چه بیشتر باشد صوابش بیشتر است. در روایت داریم زن ابوذر پیش پیامبر(ص) آمد و از ابوذر شکایت کرد. گفت این آقای ابوذر انقلابی دو آتشه است و دائم در کارهای خدمت به فقرا و محرومین و جهاد است و اصلاً یادش رفته که زن دارد. یک نصیحتی به او بکنید. پیامبر(ص) ابوذر را خواستند و گفتند تو با همسرت روابط زناشویی به اندازه عرف داری یا نداری؟ با همسرت همخواب میشوی یا نه؟ گفت نه، گرفتاریهای اجتماعی و تعهدات انقلابی اجازه نمیدهد و فقرا و مستضعفین هستند. فرمودند این هم جزو وظایف شرعی تو و جزو حقوق همسرت هست. بعد پیامبر(ص) یک چیزی گفتند که ابوذر خندید. ابوذر گفت آقا آیا این چیزی است که من را به خاطرش خواستهاید و موعظه میکنید؟ فرمودند بله، این در جهت معنویت توست. فرمودند زن و شوهر بعد از ازدواج هر چه با هم بیشتر معاشقه و شهوترانی کنند و روابط جنسی گرم داشته باشند پیش خدا پاداش بیشتری دارد و مثل نماز است. میخواهم بگویم وارد جزئیات شد. پیامبر(ص) معلم اخلاق و حیاست. ولی اینجا میگوید اتفاقاً این در جهت اخلاق و حیاست. فرمودند وقتی همسرت را بغل میکنی اینقدر پاداش داری. وقتی حرفهای عاشقانه به او میزنی اینقدر پاداش داری. وقتی او را میبوسی اینقدر پاداش داری. تا آخر رفتند و گفتند وقتی غسل میکنی به تعداد قطرات آبی که هست، به تعداد موهای سرت پاداش داری. بعد ابوذر تعجب میکند. میخندد و میگوید برای این کارها هم صواب میدهند؟ پیامبر(ص) فرمودند بله، همان خدایی که میفرماید رابطه حرام و رابطه نامشروع و رابطه غیر اخلاقی بین زن و مرد، رابطه بدون ازدواج دائم یا موقت بین زن و مرد حرام است و گناه است و عذاب جهنم دارد، رابطه مشروع صواب دارد و باعث پاداش و تقرب به خداوند است. اگر سوال یا اشکالی هست بفرمایید. در یکی از دانشگاهها بودم و بحثهای پلورالیزم میکردم و ما به حساب خودمان خیلی قشنگ بحث کردیم که دیگر هیچ شبهه نظری نماند. بعد که تمام شد نگاه کردم و از چشمهای آنها فهمیدم که بیشتر اینها اصلاً نفهمیدند من چه گفتم. بعد سوال کردم که اگر نکتهای هست بفرمایید. یکی از آنها گفت راستش را بخواهید اصلاً نه سوال ما این حرفهاست و نه برای ما مهم است و نه گوش دادیم، ما زن میخواهیم. این چیزها چیست که میگویی؟ گفتم به ما گفته بودند که موضوع جلسه این است و باید به این سوالات جواب بدهی. ولی این حرف واقعاً حرف درستی بود. گفت مشکل ما مشکل ازدواج است. ما اصلاً نه به اسلام شک داریم و نه به قرآن شک داریم، زن میخواهیم. و السلام علیکم و رحمت الله.
هشتگهای موضوعی