شبکه یک - 21 خرداد 1400

سوگند های رئیس جمهور ( قانون اساسی ؛ شرف ، شعور ، شکم )

نشست ( قانون اساسی از رئیس جمهور چه می خواهد ؟ اختیارات و وظایف ؟فرضی یا قانونی؟ ) _ بهار ۱۴۰۰ {جلسه مجازی}

بسم‌الله الرحمن الرحیم

ابتدا از وظایف رئیس جمهور شروع کنیم که ما ملت با رأی دادن خودمان داریم چه چیزی را به چه کسی واگذار میکنیم؟ چه اختیاراتی را داریم تفویض می‌کنیم و وکالت میدهیم به کسی که بیاید در چارچوب قانون اساسی یعنی در چارچوب احکام و ارزش‌های اسلامی و سیاست‌های کلی سیستم که مقدم بر هر نوع برنامه‌ریزی است و همین‌طور در چارچوب قوانین مجلس و نمایندگان مردم، دولت و رئیس جمهور عمل کند. اهمیت کار رئیس جمهور را بعضی‌ها توجه ندارند. حدود 70 شورای عالی که فقط اقتصادی هستند در کشور هست که همه این 70 شورای عالی اقتصادی مستقیم یا با واسطه تحت تأثیر رئیس جمهور است در 18 شورای اقتصادی اصلی عالی کشور که اساساً رئیس جمهور، رئیس شورا هم هست. حالا من به شوراهای فرهنگی اشاره نمی‌کنم. مثلاً شورای عالی انقلاب فرهنگی هم رئیس آن عملاً رئیس جمهورها هستند ولی علاوه بر آن شورای عالی اقتصاد رئیس جمهور است که تصمیمات اصلی در اقتصاد کشور تحت مدیریت اوست. رئیس شورای عالی انرژی و سوخت، رئیس جمهور است. رئیس شورای عالی آب، رئیس شورای عالی اشتغال، که باید پاسخگو باشد نسبت به مسئله بیکاری و اشتغال، رئیس شورای عالی سلامت و امنیت غذایی،‌ رئیس شورای عالی علوم و تحقیقات و فناوری است. رئیس جمهور رئیس شورای عالی رفاه و تأمین اجتماعی است. رئیس شورای عالی آموزش و پرورش است. رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی هم هست. رئیس شورای عالی رفاه و تأمین اجتماعی است. رئیس شورای عالی توسعه صادرات غیر نفتی است. رئیس شورای عالی اداری کل کشور است. رئیس شورای عالی استاندارد است. رئیس شورای عالی فناوری اطلاعات است. رئیس شورای عالی جوانان، رئیس شورای عالی کل صنایع دریایی کشور است، رئیس ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و اررز است. رئیس شورای عالی مناطق آزاد و مناطق ویژه اقتصادی کشور است. رئیس شورای عالی انرژی است. رئیس شورای عالی اجرای سیاست‌های اصل 44 یعنی مسئول اصلی همین خصوصی‌سازی اما به روش درست رئیس جمهور است. شما ببینید تقریباً سررشته همه امور مهم اقتصاد و مدیریت کشور در دست رئیس جمهور بوده، و رئیس جمورها بوده. و یک نگاهی هم به قانون اساسی بیندازیم و ببینیم که آن‌جا از دولت و از قوه مجریه چه خواسته است؟ البته طبیعتاً مسئولیت مهم اقتصاد کشور و اداره آن با اختیارات بسیار، شخص رئیس جمهور و نهاد دولت است اما علاوه بر او، در قانون اساسی وظایف فرهنگی و اخلاقی مکرر و با تأکید و مؤکد بر دوش رئیس جمهور و دولت گذاشته شده است. حدود 70تا شورای عالی با رویکرد و ماهیت اقتصادی در کشور داریم که همه اینها یا مستقیم یا باواسطه تحت نظر یا مرتبط با رئیس جمهور بودند و حدود 20تا شورای اصلی اقتصاد کشور رئیس آن شوراهای هم اداری و هم اقتصادی، شخص رئیس جمهور است. حالا جدا از رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی است، شورای عالی آموزش و پرورش است و اساساً رئیس شورای عالی اقتصاد است. شورای عالی اقتصاد نهاد اصلی فرماندهی و مدیریت اقتصاد کشور با همه اختیارات است. خب رئیس جمهور رئیس همه این شوراهاست علاوه بر این که رئیس دولت بوده که کل امکانات و بودجه و اداره کشور در اختیار وزارتخانه‌ها و وزراست و استاندارهاست. و اماسراغ قانون اساسی می‌آییم. قانون اساسی طبیعتاً یک وظیفه اصلی مهم دولت و رئیس جمهور را تأمین اقتصاد کشور و معاش مردم و نظام مالیاتی درست، نظام گمرک، واردات – صادرات درست، مبارزه با قاچاق، مبارزه با رشوه و اختلاس و فسادهای مالی و از این قبیل است. و تأمین آب و انرژی و امکانات بهداشتی برای جامعه است و نظارت و مدیریت واردات و صادرات است. یک بخش مهمی از اقتصاد خانواده‌ها با اختیارات بسیار، بودجه سنگین در اختیار رئیس جمهورها بوده و هست. اما در کنار این‌ها بسیار پررنگ قانون اساسی به وظایف مهم اخلاقی و معنوی و مسئولیت‌های مستقیماً دینی و شرعی رئیس جمهور اشاره می‌کند که فقط مسئول اقتصاد کشور نیست بلکه مسئول دفاع از اخلاق و دین در جامعه هم هست و در سوگندنامه رئیس جمهورها اینها به وضوح و تأکید آمده است. این در برابر کسانی است که در این سال‌ها و گاهی قبل‌ها؛ گاهی نظراً و صریحاً گفتند که دولت‌ها مسئول اخلاق و دین مردم نیستند و فقط مسئول شکم مردم هستند که حالا مسئولیت‌شان را در برابر شکم مردم هم داریم می‌بینیم که چطور انجام دادند اما قانون اساسی تأکید می‌کند - به این که با این تعبیری که بنده عرض می‌کنم – دولت فققط مسئول شکم نیست مسئول سه‌تا (ش) هست. مسئول حفاظت از شرف جامعه، ارتقاط شعور جامعه و تأمین شکم جامعه. یعنی هر سه‌تا ش لازم است نه یکی. شرف، شعور، شکم. و در همه موارد باید پاسخگو باشد، مسئولیت دارد، اختیارات دارد. قسم می‌خورد که من از دین و اخلاق حراست می‌کنم. نمی‌توانی قراردادهای فرهنگی و حقوقی ببندید یا پای بعضی از سندهای غربی را امضاء کنید که کاملاً با اخلاق و دین این جامعه منافات دارد. قسم می‌خورد که مراقب حقوق و معاش و در خدمت عدالت اجتماعی، مبارزه با شکاف‌های طبقاتی باشد. قسم می‌خورد که با رشوه و اختلاس و رانت‌خواری مبارزه کند و همه این‌ها سوگندهای شرعی و قانونی است هم در پیشگاه قرآن، و هم در پیشگاه مردم که باید همین‌جا در دنیا پاسخگو باشند. ملاحظه کنید در قانون اساسی فصلی که مربوط به قوه مجریه است. قانون تأکید می‌کند که قوه مجریه بخاطر اهمیت ویژه‌ای که دارد در مورد اجرای احکام، و مقررات اسلامی، این‌هایی که می‌گویم عین تعابیر قانون اساسی است برای رسیدن به روابط و مناسبات عادلانه در جامعه که این‌ها بر جامعه حاکم باشد و می‌گوید این‌قدر این مسئله ضرورت دارد برای زمینه‌سازی، برای وصول به هدف نهایی حیات و زندگی که اسلامی بودن یا نبود یا نیمچه اسلامی بودن یا ضد اسلامی بودن دولت‌ها نقش کاملاً واضح و اساسی دارد در این که آیا یک جامعه دینی داشته باشیم یا نداشته باشیم. یعنی اساساً دولت ابزاری برای راهگشایی است. راهگشایی برای ایجاد یا هرچه نزدیک‌تر به شدن جامعه اسلامی، جامعه هر چه اسلامی‌تر شدن و بعد قانون اساسی می‌گوید که اگر دولت و مدیریت کشور در هر نوع نظام دست و پاگیر پچیده، بوروکراسی‌های بی‌حاصل و تحمیلی محصور شود و در این تار عنکبوت گرفتار شود که شده، که این شیوه مدیریت آن هدف را خدشه‌دار کند یا وصول به آن هدف را کُند یا متوقف بکند و منشأ اصلی آن هم نظام بوروکراسی تقلیدی کهنه ماقبل انقلاب است که زاییده و حاصل حاکمیت‌های طاغوتی است دولت موظف است به شدت آن را طرد کند و اصلاح کند تا نظام اجرایی و مدیریتی کارآمد، کارآیی بیشترو با سرعت بیشتر برای اجرای تعهدات اداری خودش ایجاد کند. این وظیفه مشخصی است که در قانون اساسی در ذیل قوه مجریه آمده است. خب شما ببینید کدام دولت‌ها به این وظیفه و چندتا وظیفه عمل کردند و چقدر؟ آیا نظام بوروکراسی ما مدام این تار عنکبوت دارد پیچیده‌تر می‌شود, کمیت آن بیشتر، ریخت و پاشش بیشتر، هزینه‌اش بیشتر، اما فایده کم و کمتر. ما چقدر کارمند داریم همین الآن فکر می‌کنم نزدیک به 5 میلیون کارمند داشته باشیم طبق آماری که یکی از مسئولین می‌گفت در حالی که بعضی از همین کشورهایی که آقایان غبطه می‌خورند که اقتصادشان خیلی از ما بزرگتر است و جمعیت‌شان از ما بیشتر است یک جایی خواندم کل شاغلین رسمی نظام بوروکراسی دولتی‌شان مثلاً 200 هزار نفر بیشتر نیست و بقیه دارد به شیوه‌های عاقلانه‌ای و ابزار مختلف، با قوانین و ساختارهای اداری درست این‌ها دارد مدیریت می‌شود. حالا غیر از کمیَت و تعداد، کیفیت و شیوه مدیریت کشور، دقیقاً این سیستم دست و پاگیر پیچیده را تقویت کرده، اصلاح نکرده، یک وقتی هم تحت عنوان تعدیل اعضاء و تعدیل ساختار شروع کردند نیروهایی را بیرون کنند یا قراردادی کنند آن هم برای حل مشکلات مالی خود دولت بود که این همه نمی‌تواست حقوق کارمندان را بدهد که آن یک بحث مهم و جداگانه است و دو طرف قضیه باید دیده شود اما آنجا هم یک اصلاحی در روش مدیریت بوجود نیامد. اصل‌های دیگری که شما در قانون اساسی دارید به صراحت راجع به وظیفه دولت دارد بحث می‌کند یکی بحث سوم قانون اساسی است که به نظرم می‌رسد رئیس جمهورهای ما هم گاهی این‌ها را نخواندند و به دلیل بعضی حرف‌ها و بعضی موضع‌گیری‌ها و بعضی حرف‌هایشان. اصل سوم قانون اساسی – خواهش می‌کنم دوستان دقت کنند – وظایف دولت را به صراحت ذکر می‌کند و می‌گوید آن اهدافی که برای دولت شمردیم در اصل دوم قانون اساسی، حالا در اصل سوم بیان کرده که باید تمام امکانات خودش را برای این امور بکار بیندازد و به درستی و مسئولانه مدیریت کند. در صدر این وظایف، برای دولت و رئیس جمهور، قانون اساسی می‌گوید ایجاد فضای مناسب برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان، تقوا و مبارزه با کل مظاهر فساد و تباهی. چرا اصل سوم قانون اساسی اولین وظیفه رئیس جمهور دولت را می‌گوید اولین مسئولیت تو یک مسئولیت اخلاقی است باید در سطح جامعه و در فضای مجازی و در سینما و هنر در مطبوعات و رسانه‌ها و در اداره‌های دولتی‌ات باید از اخلاق دفاع کنی و با تمام مظاهر فساد اخلاقی و تباهی مبارزه کنی و الا مشروعیت نداری. نمی‌توانی بگویی ما هنرمند و هنر ارزشی و غیر ارزشی نداریم و از همه حمایت می‌کنیم که کاش از همه هم حمایت می‌کردید. گاهی از آن طرف کردند و از این طرف نکردند. بند سوم قانون اساسی می‌گوید وظیفه دولت ارتقاء آگاهی‌های عمومی در همه زمینه‌هایی است که برای دنیا و آخرت مردم لازم و مفید است با استفاده صحیح و درست از رسانه‌ها و مطبوعات و وسایل دیگر، که حالا آن موقع اینترنت و ماهواره نبود ولی الآن هست. گفتند و می‌گویند که کل رسانه‌ها باید صرفاً در خدمت خوشگذرانی و غفلت باشد! نه؛ سرگرمی و شادی و لذت، حتماً جزئی از برنامه‌ها باید باشد این‌ها جزئی از برنامه‌های سبک زندگی اسلامی و معاش دینی است در روایات ما می‌فرمایند «ساعتاً للّذه» بخشی از زندگی را برای لذت انسانی و مشروع برنامه‌ریزی کنید انسان به لذت و تفریح و به شادی احتیاج دارد. اما اولاً‌لذت‌های احمقانه و شادی‌هایی که مقدمه‌اش توهین به دیگران و ظلم به دیگران و فساد باشد خب آن‌ها شادی‌های انسانی نیست چنان که آن تیپ غم‌ها هم، غم‌های انسانی نیست. اما در کنار این‌ها و مهم‌تر از این‌ها باید آگاهی‌های مردم را بالا ببرید. قانون اساسی می‌گوید شیوه آن هم استفاده درست از رسانه و مطبوعات و فضای مجازی و هنر و سینماست نه هر نوع استفاده‌ای، بلکه استفاده صحیح یعنی یک اصولی باید بر این عرصه حاکم باشد. بند سوم، می‌گوید دولت وظیفه دارد آموزش و پرورش و ورزش و تربیت بدنی رایگان برای همه در همه سطوح ایجاد کند و تا می‌تواند آموزش عالی را تعمیم بدهد. در این باب اقدامات زیادی از اول انقلاب تا همین الآن صورت گرفته است منتها این بخشی که باید رایگان باشد در کنار آن این مدارس و دانشگاه‌های غیر انتفاعی که بوجود آمد ولو اصل آن منافاتی با قانون اساسی گفتند ندارد اما شیوه‌اش اکثر این‌ها نظارت درستی بر آن‌ها نشده و اسم‌شان غیر انتفاعی بوده و هست، و خودشان غیر انتفاعی‌اند، و نه نظارت درستی چه به لحاظ آموزش و چه به لحاظ مالی و پولی که می‌گیرند بر این‌ها اعمال نشد و یا دنبال کاسبی و یا دنبال کادرسازی برای خودشان بودند یا دنبال مدرک‌سازی‌های قلابی بودند آمدند به اسم عرصه بحث خصوصی، مدت‌هاست نظارتی عملی در این عرصه نشده است. بند بعدی وظیفه دولت و رئیس جمهور تقویت روح بررسی و تتبع و ابتکار در همه زمینه‌های علمی، فرهنگی و اسلامی است از طریق حمایت از محققان و مراکز پژوهشی که در این قضیه در جهت تولید علم و تولید فکر و بی‌نیاز شدن از هرچه بیشتر از تقلید و ترجمه و وابستگی باشد. در واقع وظیفه دولت، حمایت از همه نهادهای علمی و عملی است که به سمت آن ما می‌توانیم، استقلال اقتصادی، علمی، فرهنگی، سیاسی از دیگران و بخصوص از دشمن و از استکبار جهانی که نتوانند تحریم‌مان کنند. خب این انواع استقلال را هم در قانون اساسی توضیح داده و آن هم برای دولت‌ها وظیفه اعلام شده است و روشن است که استقلال به معنای انزوا نیست. استقلال یعنی رابطه با جهان منتها بر اساس منافع ما، عزت مردم ما نه این که ایران در طرح جامعه سرمایه‌داری جهانی و در اختیار نقشه جامع دشمنان این ملت قرار بگیرد باید طبق این بند، این اصل قانون اساسی دولت موظف است که حمایت کامل بکند از نوآوری در علوم انسانی، یعنی تقویت علوم انسانی با رویکرد اسلامی نه این که مسخره بکنند، بودجه ندهند و مانع بتراشند علیه آن موضع بگیرند و حرف بزنند و جریان مخالف این رویکرد را تقویت کنند به آن‌ها بودجه بدهند مشاغل دولتی بدهند استخدام‌شان کنند و حرف‌های آن‌ها را این طرف و آن طرف نشر بدهند قانون اساسی می‌گوید باید در عرصه علمی، فنی و همین‌طور فرهنگی و اسلامی و هنری تمام قدرت و توجه و بودجه دولت و مدیریت‌های دولت و وزارتخانه‌ها، رئیس جمهور باید متوجه غنی‌سازی و حمایت این تولید فکر و تولید علم و تولید اقتصاد داخلی باشد. در بند دیگری از همین اصل، می‌گوید وظیفه دولت و رئیس جمهور طرد کامل هر گونه استعمار و نفوذ اجانب در کشور است. خب این را شما دقت کنید کسانی بودند و هستند تحت عنوان این که ما می‌خواهیم جهانی بشویم. خب جهانی بشوید! این‌ها می‌گویند آشتی با جهان، منظورشان آشتی با سه – چهارتا کشور است که جهانخوارند. آمریکا و انگلیس و فرانسه و... آشتی با این‌ها را می‌گویند آشتی با جهان. از نظر بعضی‌ها این 4- 5تا جهانخوار هستند. در بند دیگری از همین اصل قاون اساسی، وظیفه دولت این است که بطور کامل در همه ابعاد استعمار را طرد کند و بطور دقیق و کامل و قاطع از نفوذ اجانب جلوگیری کند. این عین عبارت قانون اساسی است. این نفوذ اجانب به اشکال مختلف. نفوذ اقتصادی هست، قراردادهای مشکوک به اسم محرمانه که اصلاً ما قرارداد محرمانه‌ای در قانون اساسی نداریم. قراردادی که با خارج با بیگانه می‌بندی اگر چیزی باشد باید برای آن‌ها محرمانه باشد با آن‌ها قرارداد ببندی بعد این‌جا داخل به مردم بگویی محرمانه است این که معنی ندارد و خلاف قانون اساسی است. قانون اساسی می‌گوید دولت و رئیس جمهور باید بطور قاطع جلوی نفوذ اجانب و شیوه‌های مختلف استعمار بایستد. هرجا نفوذ اقتصادی و نفوذ سیاسی، نفوذ اطلاعاتی و امنیتی، نفوذ فرهنگی، نفوذ رسانه‌ای و هنری، خب همه این‌ها انواع نفوذ است. قانون اساسی دارد به صراحت می‌گوید رئیس جمهورو دولت باید محکم بایستد و پاسخگو باشد نه این که در دستگاه‌های مهم خودش هم هر چند وقت یکی دوتا جاسوس پیدا شود یا افرادی که صریحاً دارند مقاله و کتاب می‌نویسند با عناوین ظاهراً روشنفکری که اصلاً استقلال یک مفهوم سنتی و قدیمی است و چاره‌ای جز وابستگی نیست! آن وقت تحت پوشش همکاری جهانی یا بین‌المللی شدن اتفاق می‌افتد. آخه بین‌المللی شدن باید از موضع برابر باشد نمی‌شود یک کسانی به اسم بین‌الملل بیایند سوار ما و ملت ما بشوند و بگویند خیلی خب شما هم جهانی شدید! چون دارید به ما سواری می‌دهید. جهانی شدن یعنی همه جهان؛ نه سه – چهارتا کشور جهانخوار. همه جهان از موضع برابر، صلح‌آمیز، مشغول بده بستان اقتصادی و فرهنگی و علمی بشوند بله این درست است. این می‌شود برد برد واقعی. اما با دشمنان این کشور و استکبار و آن چندتا، هی مذاکره راجع به مسائل مختلف و هرچه بگذرد تحریم و تحمیل و توهین و تهدید بیشتر بشود ما امتیاز بدهیم به حقوق‌مان هم نرسیم و آن‌ها هم به تعهدات‌شان عمل نکنند این یعنی نفوذ و سلطه بیگانه. در بند دیگری از قانون اساسی می‌گوید دولت وظیفه دارد محو هرگونه خودکامی و انحصارطلبی و استبداد. این بسیار اصل مهمی است معمولاً چه کسانی دست به خودکامگی می‌زنند؟ کسانی که قدرت و ثروت در اختیارشان است می‌خواهند توزیع ثروت و قدرت نشود و بر بقیه مسلط باشند. خب این‌طور کسان، بخش مهمی از این قدرت و ثروت در کشور عمدتاً در اختیار دولت‌ها و رئیس جمهور است. دولت و حتی قوه مجریه، بودجه و حقوق و حتی هزینه دو قوه دیگر را هم دولت باید بدهد یعنی همه به یک معنا نان‌خوار دولت هستند چون کل هزاران هزار میلیارد بودجه کشور و منابع و مدیریت کشور در اختیار دولت و رئیس جمهور همیشه بوده و هست. خب این خیلی در خطر استبداد هستند که نقدپذیر نباشند مشورت‌پذیر نباشند، تصمیم‌های ناگهانی شخصی یا باندی که یک مرتبه خسارت‌های هزار میلیاردی به مردم و بیت‌المال وارد بکند یا اجازه حرف زدن یا انتقاد حتی در این جلسات عالی مدیریت کشور ندهند و از این قبیل. خب وظیفه‌اش استبدادستیزی است نه این که استبدادزایی بشود به جای استبدادزدایی. آزادی‌های سیاسی و اجتماعی را باید دولت در حدود قانون تأمین کند. همه جای دنیا نوع و میزان آزادی را قانون تعریف می‌کند. آزادی علیه قانون هیچ جای دنیا نیست منطق هم ندارد. هرج و مرج است اما آزادی‌های سیاسی و اجتماعی را در حدود قانون باید تأمین کند. اصلاً قانون اساسی حق اعتراض گذاشته است. اسلام حق امر به معروف و نهی از منکر یعنی آزادی بیان، آزادی انتقاد، آزادی پیشنهاد گذاشته، نه تنها حق است بلکه اسلام می‌گوید واجب است، حکم است و تکلیف است و باید زمینه آن را آماده کند. موارد متعددی پیش می‌آید بخش‌هایی از مردم ناراحت و عصبانی می‌شوند و اعتراض دارند برای این که سؤالاتی دارند، ابهاماتی دارند هرچه هم به مسئولین رسمی رجوع می‌کنند فلان وزارتخانه، آن دادگاه، آن شهرداری، کسی درست جواب‌شان را نمی‌دهد. می‌خواهد اعتراض کند فرض کنید اعتراض‌شان درست هم نیست ولی می‌خواهد یک اعتراض در چارچوب قانون بکند چه کار باید بکند؟ کجا بروند؟ خب وقتی معلوم نمی‌کنی خب طبیعی است که بلند شود بیاید جلوی مجلس، جلوی دولت، معمولاً جلوی مجلس و قوه قضائیه، جلوی شهرداری و فرمانداری، اگر نه وسط خیابان. دولت روشن کند قانون و مجلس این‌ها را روشن کند، قوه قضائیه تکلیف را روشن کنند بگذارند سؤالات و اعتراضات نسبت به مدیریت‌های کشور به روش سالم، مسالمت‌آمیز، قانونی، منطقی و اخلاقی اما کاملاً آزاد صورت بگیرد تا زخم ایجاد نشود بعد مگس‌ها بیایند روی آن بنشینند. شما در مسئله بنزین سال 98 این شیوه مدیریتی امنیتی و اقتصادی کشور اشتباه بود. البته دشمن و عوامل آن، جنایات زیادی در داخل کردند اما زمینه‌اش را ضعف مدیریت و بی‌اعتنایی به قانون اساسی ایجاد کرد. این‌ها باید طبق قانون ظرف چند سال به تدریج قیمت بنزین را بالا می‌بردند آن هم با آگاهی مردم و مقدماتش. یک مرتبه شبیخون زدن، سه برابر کردن و بعد هم، بعدش دروغ گفتن! دولت اسلامی این‌طوری نمی‌شود. سال 96 هم اگر یادتان باشد شروعش آن صندوق‌های اعتباری بود که اموال ده‌ها هزار از مردم را بالا کشیده بودند و هیچ نهادی مسئولیت آن را نمی‌پذیرفت. آن زمان سال 96 دولتی‌ها می‌گفتند به ما چه! به ما ربطی ندارد خودتان رفتید با مؤسساتی قراردادی بستید. دستگاه قضایی همین‌طور. مجلس هم همین‌طور. همه بی‌اعتنایی می‌کردند. خب این‌ها بخش‌هایی از مردم بودند از همین جا شروع شد. خب بعضی آمدند کف خیابان اول محترمانه و مؤدبانه که بحث ما سیاسی نیست ما خودمان طرفدار انقلاب و نظام هستیم ولی به حقوق ما رسیدگی کنید کسی نکرد. کم‌کم افراد فاسد و نفوذی وارد شدند از این طرف هم درست مدیریت نشد زخمی که کهنه شده بود خب مگس‌ها آمدند. خب باز هم می‌آیند. برای این که درست مدیریت نکردید. و من تعجب می‌کنم چون امنیتی بوده، چهره فرهنگی به این عنوان شناخته نمی‌شده، مسئول امنیت کشور بوده، همیشه رئیس شورای امنیت بوده و این مدیریت ضد امنیتی بوده. قانون اساسی می‌گوید جلوی انواع شیوه‌های نفود اجانب و استعمارو شرق و غرب را باید بگیرید. جلوی استعمار، نفوذ استکبار، نفوذ اقتصادی، فرهنگی، هنری، سیاسی، رسانه‌ای، امنیتی و نظامی را باید بگیرید. دولت وظیفه دارد و رئیس جمهور باید پاسخگو باشد. نه این که کشور را مدام وابسته‌تر کنید به چند کشور استکباری و حقوق ما زیر پای آن‌ها له بشود و مدام کوتاه بیاییم. وظیفه دارید هرنوع استبداد و خودکامگی را محو کنید نه این که مدام خودمان به آن دامن بزنیم. وظیفه داریم آزادی‌های سیاسی و اجتماعی را در چارچوب قانون تأمین کنید. آزادی نقد، آزادی سؤال. نه این که توهین کنیم، حذف کنیم، محدود کنیم مشارکت مردم در تعیین سرنوشت نه تنها سیاسی خودشان، بلکه سرنوشت اقتصادی خودشان، سرنوشت اجتماعی‌شان و سرنوشت فرهنگی‌شان، هر 5 تا در قانون اساسی جدا جدا به صراحت آمدده است خب یعنی چه؟ یعنی دولت وظیفه دارد بعد از هر 4 سال گزارش بدهد که من اقتصاد کشور، سیاست کشور و فرهنگ کشور را در این 4 سال هم دینی کردم و هم مردمی کردم. این‌قدر دینی‌ترو مردمی‌تر شده است. مردمی شدن اقتصاد و فرهنگ و رسانه هم معنی‌اش این نیست که به اسم مردم به چهارتا سرمایه‌دار دزد و فامیل‌های بعضی‌ها و نفوذی‌هایشان در دستگاه‌های حاکمیتی بدهیم. این‌ها تصریحات قانون اساسی است. بند دیگر در همین اصل می‌گوید رفع تبعیض‌های ناروا، ایجاد امکانات عادلانه برای همه مردم در همه زمینه‌های مادی و معنوی، خب دولت‌ها باید پاسخگو بدهند که در این 8 سال و 10 سال در این زمینه چه کردید؟ خب قانون اساسی صراحتاً می‌گوید باید یک نظام اداری صحیح یعنی عاقلانه، علمی و عالمانه، مدیریت علمی، عادلانه، باید ایجاد کند اگر چنین نظام اداری‌ای ندارید یا ناقص است باید ایجاد شود و تکمیل شود. از این صریح‌تر چطور قانون اساسی باید بگوید؟ یعنی هر دولتی در پایان چهار سال باید بگوید من فرض کنید 100 عنوان، 100 مؤلفه، 100 بخش در نظام اداری کشور ما داشتیم که این‌ها بیخود هزینه هدر می‌داد وقت مردم را هدر می‌داد حقوق مردم را هدر می‌داد مانع انجام وظیفه ما بود، خلاف عدالت بود. ما از این صدتا مثلاً 18تایش را در این چهار سال حل کنیم ببینید این 18تاست. ما کار مردم را آسان کردیم، کار دولت را شفاف کردیم نظام دیوانسالاری را این‌جا این اصلاحات را انجام دادیم به لحاظ قانونی با کمک مجلس، به لحاظ قضایی با کمک دستگاه قضایی و به لحاظ مدیریت و اجرا و بودجه توسط کارشناسان خودمان که مثلاً در این حوزه‌ها ما مطمئن هستیم اختلاس، رشوه، رانت‌خواری، به حداقل می‌رسد حالا ممکن است صفر نشود هیچ جای دنیا هم صفر نیست اما به صفر نزدیک شد! بعد می‌گوید که حذف تشکیلات غیر ضروری وظیفه دولت و رئیس جمهور است ما الآن یک عالمه تشکیلات غیر ضروری بلکه غیر مفید حتی می‌خواهم عرض کنم مضر داریم که این‌ها ابدا کارآمد نیست این‌ها مشکل دولت و مردم را حل نمی‌کند بلکه خودش الآن جزئی از مشکل شده است. باید نامزدهای ریاست جمهوری توضیح بدهند که با تبعیض‌ها چطور می‌خواهند مبارزه کنند؟ مشخصاً‌ بگویند با چه تبعیضی؟ چه مبارزه‌ای؟ و خروجی آن چه خواهد بود؟ باید بگوید کدام تشکیلات غیر ضروری را با چه استدلالی نه همین‌طوری سر خود بروید یک بخشی را حذف کنید و یک چیزی را اضافه کنیدو امضاها و تصمیمات یک نفره که بعضی از رئیس جمهورهای ما داشتند و دارند که از قبل هم بوده که یک مرتبه یک تصمیم، یک امضاء می‌کنند هزاران میلیارد اتفاق می‌افتد در حوزه ارز و دلار و گمرک و قاچاق. یک مرتبه یک امضاء بکنی صدها کارخانه و کارگاه ظرف چند سال تعطیل شود. شما می‌دانید در همین 7- 8 سال پانصد کارخانه‌های بزرگ تعطیل شد بخاطر این که به آن‌ها رسیدگی نشد مشکلات‌شان به موقع حل نشد. پس یکی هم حذف بعضی تشکیلات و اصلاح نظام اداری و این دائم باید صورت بگیرد. مرحله‌ای نیست. در همین اصل قانون اساسی می‌گوید دولت وظیفه دارد بنیه دفاع ملی را به طور کامل تقویت کند یعنی این تفکر بسیجی، تفکر مقاومت، آموزه مقاومت. می‌گوید باید آموزش نظامی عمومی به همه مردم بدهند برای این که، همه سرباز کشور هستند همه حافظ استقلال و تمایت ارضی و نظام انقلابی و اسلامی کشور باشند یعنی قانون اساسی می‌گوید دولت وظیفه دارد کل ملت را مجاهد و آماده رزم، آماده دفاع از خودش و عزت خودش نگه دارد و آموزش بدهد و فرهنگ‌سازی کند. وظیفه دیگر در قانون اساسی که معمولاً اصل وظیفه همین را می‌دانند ولی آن بقیه را کمتر می‌بینند و این بسیار مهم است. می‌گوید پی‌ریزی اقتصادی صحیح و عادلانه، طبق ضوابط اسلامی، پس اولا باید یک جاهایی پی‌ریزی کنید یعنی بنیان بخشی از نهادهای اقتصادی درست را در جهت رفاه و عدالت، پیشرفت و عدالت باید تأسیس و پی‌ریزی کنید علاوه بر اصلاح نظام موجود. منتها اقتصاد نه هر نوع پیشرفت اقتصادی، پیشرفتی که صحیح باشد و مسیر درست باشد پس معلوم می‌شود ما پیشرفت به روش فاسد هم داریم هم پیشرفت‌های مدل سرمایه‌داری، پیشرفت مبتی بر ظلم و غارت و بی‌عدالتی و بی‌اخلاقی. پس اولاً اقتصادی که هم پیشرفته باشد و پیشرفت کند و هم در عین حال صحیح و درست باشد. دیگر این که این پیشرفت باید عادلانه باشد پیشرفت منهادی عدالت، پیشرفت یک اقلیت خاص دزد است پیشرفت آن یک درصد است. پیشرفت باید پیشرفت همه باشد نه آن یک درصد! باید عادلانه باشد. بعد می‌فرماید باید قانون اساسی طبق ضوابط اسلامی باشد یعنی به روش نامشروع تجارت و معامله و تولید و توزیع و مصرف ناعادلانه و نا مشروع از این طریق به رفاه برسی این مشروع و درست نیست و این خدمت به انسان نیست. اما باید راه عمومی را هدف‌گیری کنید و مردم به یک حدی از رفاه باید برسند؛ و روشن است که منظور از رفاه اشرافیگری و ریخت‌وپاش و اسراف و تبذیر نیست. یک زندگی متوسط شرافتمدانه همه داشته باشند دولت وظیفه دارد فقر را رفع کند. قانون اساسی می‌گوید رفع فقر، برطرف کردن هر نوع محرومیت در زمینه‌های تغذیه، بهداشت، مسکن، کار و بیمه‌های تأمین اجتماعی، این‌ها وظیفه دولت است. هر رئیس جمهور و هر دولتی باید بگوید چه برنامه‌ای دارد برای محرومیت‌زدایی در حوزه کار و ایجاد شغل، در حوزه بهداشت، در حوزه مسکن‌سازی برای مردم، بیمه و تأمین اجتماعی و در حوزه8 تغذیه و امور غذایی و در آخر 4 سال و 8 سال باید بیاید گزارش بدهد که من برای مسکن مردم چه کردم؟ نه این که یک طرح مسکنی هم که هست باید درباره آن بدگویی کند و آخر هم هیچ کاری نکند. باید بگوید که چقدرشغل ایجاد کردم؟ آن هم آمارهای غیر آزمون ندهد آمارهای علمی مستند قابل دفاع بدهد که بتوانید جواب منتقدین و معترضین ومنکرین را بدهید. باید بگویید در حوزه بیمه و تأمین اجتماعی، در حوزه بهداشت عمومی، کار، مسکن، تغذیه، چقدر؟ کجا؟ دقیقا با عدد و رقم بگوید و بگوید چه محرومیت‌هایی را برطرف کرده است. راجع به خانواده و حقوق زن، قانون اساسی تصریح و تأکید می‌کند که باید حقوق همه جانبه تک تک انسان‌ها با قطع نظر از جنسیت‌شان زن و مرد نداریم حقوق همه جانبه زن و مرد باید تأمین بشودو باید یک امنیت حقوقی و قضایی عادلانه برای همه باشد و همه باید در برابر قانون مساوی باشند نه این که یک جرمی را یک کسی انجام بدهد و مرتکب بشود که سریع و زود با او برخورد شود چه در دولت یا چه در دستگاه قضایی، همان جرم را یک کسانی که وصل به جاهایی هستند یا قدرت و ثروت و ارتباطات دارند همان جرم را و بدتر از آن را مرتکب بشوند و رسیدگی نشود یا مدت‌ها رسیدگی آن طول بکشد و آخرش هم یک طوری ماست‌مالی شود! این خلاف قانون اساسی، خلاف اسلام و فقه سیاسی شیعه است. وظیفه دیگر دولت، توسعه و تحکیم برادری اسلامی و تعاون عمومی بین مردم است. یعنی نباید اجازه بدهیم فرهنگ مادی، اخلاق سرمایه‌داری، تکالب اقتصادی، زندگی‌های سگی که همه همدیگر را بجوند و به رقابت‌های منفی در سرو کله هم زدن، از سروکول هم بالا رفتن، پا توی کفش هم، بلکه پا توی چشم هم کردن! نباید طوری اقتصاد کشور را مدیریت کنید و طوری قانون بگذرانید که این رقابت سالم مثبت و روح برادری در جامعه و روح ایثار که همه به هم کمک کنند تبدیل به یک جنگلی شود که همه وحشی‌اند و هرکسی می‌خواهد حق کس دیگری را بدزد! از صبح تا شب که بیرون می‌آیید باید مواظب باشی یکی دیگر تو را نخورد و دنبال کسی بروی که تو او را بخوری! زندگی کفرآمیز و زندگی کافرانه! ما در همین 42 سال زیر و بالا زیاد دیدیم. در انقلاب 57 دوره‌های زیادی دیدیم در طول 8 سال جنگ و دفاع؛ در مراحل مختلف که بخش‌هایی از ملت – نه همه- شرافتمندانه خودشان گاهی نیاز داشتند و گرسنه بودند ولی از سفره خودشان به دیگران دادند و کمک کردند کمک به ملت‌های مظلوم تحت ستم در جهان. کمک به زلزله‌زدگان، سیل‌زدگان، آسیب‌زدگان در داخل و خارج کشور. عمدتاً هم خانواده‌ها متوسط هستند بین اغنیاء و ثروتمندان خیلی کم این‌طور آدم‌ها هستند. اغلب این طبقه متوسط، گاهی وقت‌ها من دیدم خود محرومین، خودش فقیر است این‌ها معمولاً باز می‌روند به کسانی که محتاج‌ترند کمک می‌کنند. یک وقت روح ایثار و فداکاری است که مسابقه در این است که چه کسی بیشتر خدمت می‌کند. این جهاد سازندگی یا اردوهای جهادی که الآن هست و جهاد سازندگی اول انقلاب، یادم هست هر هفته جمعه صبح مردم می‌آمدند حتی کسانی که مرفه هم بودند یا خودشان محروم بودند در میدان شهر اتوبوس‌ها همه آماده بودند حرکت می‌کردند و به مناطق محروم اطراف شهر می‌رفتند و آن‌جا کمک می‌کردند در زراعت و درو گندم و ساختن خانه‌های محرومین و... حالا یک کسانی هم کاری هم بلد نبودند من یادم هست من و برادرم و مادرم می‌رفتیم، بنده که کار کارگری نکرده بودم از قبل از انقلاب جزو مرفهین بودیم البته جزو مرفهین بی‌درد نبودیم جزو مرفهین بادرد بودیم اما آدم تا وقتی نفهمد که وقتی بچه‌های آدم مریض می‌شوند نمی‌تواند اینها را علاج کند و شاهد درد آن‌ها باید باشد و نمی‌تواند ببرد عمل جراحی کند و... لباس مناسب ندارد، کفش مناسب ندارد، بهداشت ندارد، خانه ندارد و احترام و عزت ندارد امکان تحصیل ندارد تحقیر می‌شود. خب کسانی که این چیزها را ندیدند این‌ها رئیس جمهور هم که می‌شوند معلوم نیست چقدر به فکر باشند البته گاهی بعضی‌هایشان این‌طوری بودند و این‌طوری شدند و تغییراتی در آن‌ها اتفاق افتاد اما به هر صورت می‌خواهم عرض کنم که قانون اساسی می‌گوید باید روح برادری را ایجاد کنید. در انقلاب 57 مردمی که با انقلاب بودند – همه که نبودند – آن‌ها که بودند شما می‌دانید وقتی درگیری و تیراندازی می‌شد در خانه‌ها را باز میکردند که بقیه به خانه‌هایشان بروند یا هنوز راهپیمایی آرام بود از توی خانه‌ها شلنگ آب می‌آوردند و نان و پنیر می‌آوردند به مردم می‌دادند. مسابقه فداکاری بود. در انقلاب 57 یادم هست سوار ماشین‌ها که می‌شدیم همه مجانی بود و از همدیگر پول نمی‌گرفتند. من یک وقتی فهمیدم که انقلاب تمام شد بعد از 22 بهمن که گذشت اوایل سال 58، طبق آن اوایل انقلاب در 57، دم چهارراه بودیم می‌دیدیم یک وانتی دارد می‌رود بالای آن می‌پریدیم تا یک جایی با آن می‌رفتیم بعد هم می‌پریدیم پایین می‌رفتیم! البته عمدتاً توی راهپیمایی‌ها بود ولی کم‌کم همه جا هم می‌شد. از یک ماشین پایین آمدم گفت کرایه‌ات را بده! آن‌جا فهمیدم دوره 57 تمام شد و دوباره داریم به شرایط عادی برمی‌گردیم. البته این اشکالی ندارد می‌خواهم بگویم چنین وضعی بود. دوران جنگ همین‌طور. ما در روستاها خانواده‌های محروم مستضعف که خودش هیچی نداشت یعنی طرف می‌آید مثلاً چندتا گردو، 10 تا تخم‌مرغ می‌آورد به خانمی که سرپرست چندتا بچه یتیم است می‌دهد. یا یک قاطر دارد و فقط با آن دارد زندگی‌اش را می‌گذراند می‌فهمد در جبهه در ارتفاعات غرب احتیاج به قاطر دارند – همه این‌هایی که می‌گویم واقعی است – می‌آید قاطرش را بدهد و آن شورا و بسیج روستا می‌گویند چون مشکلات دارد و زندگی خودش و بچه‌هایش را از این راه تأمین می‌کند از او تحویل نمی‌گیرد و این گریه می‌کند و ناراحت می‌شود و اصرار که چرا از بقیه قبول کردید از من نه؟ بعد می‌گویند پس پول آن را به تو می‌دهیم. او می‌گوید من که نمی‌خواهم این را بفروشم می‌خواهم این در خدمت اسلام و در خدمت رزمندگان باشد چون امام گفته دارم می‌فرستم. خب شما این را مقایسه کنید با یک مشت بی‌شرفی که نمی‌دانند با پول‌شان باید چه بکنند و گاهی در دولت و حکومت و دستگاه‌های مختلف نفوذ دارند ولی باز حرص می‌زنند و نق می‌زنند. حضرت امیر(ع) می‌فرماید یادتان باشد یک خاصه و یک عامه‌ای دارید این خواص، این نخبگان سیاسی و اقتصادی و فرهنگی این‌ها کارشان خوردن و پس ندادن است! این‌ها بیشتر از هم می‌خورند و کمتر از همه پس می‌دهند و خدمت نمی‌کنند و بیشتر از همه هم نق می‌زنند و غر می‌زنند. زمان جنگ این‌ها می‌گفتند ما خسته شدیم! شما اصلاً کجای جنگ بودید؟ آن‌هایی که می‌جنگیدند آن‌ها می‌گفتند جنگ جنگ تا پیروزی! خانواده‌هایی با سه تا شهید. محروم. شما که می‌خوردید و می‌خوابیدید. هر موقع هم هرجا دست‌تان می‌رسید دزدی می‌کردید و رشوه می‌گرفتید آن وقت اینها غر می‌زدند می‌گفتند جنگ جنگ کو پیروزی؟ تا آخر هم همین‌طور. حضرت امیر(ع) می‌فرماید خرج این تیپ‌ها زیاد است و دخل‌شان برای جامعه و امت حداقلی است! زحمت‌شان زیاد است و منافع‌شان حداقلی است. اما مراقب توده مردم باش! عامه. همان‌هایی که این‌ها به آن‌ها عوام می‌گویند. حضرت امیر(ع) می‌گویند این‌ها کسانی هستند که زحمت و دخل‌شان کم است اما خدمت و خروجی و فایده‌شان برای جامعه یا برای نهضت حداکثری است. اکثر شهدای این جنگ و این انقلاب از خانواده‌های محروم بودند. امام(ره) می‌گفت کل جبهه‌ها را بجنگید چند نفر از خانواده‌های سرمایه‌دار و کاخ‌نشین آمدند؟ همه‌شان تقریباً از خانواده‌های متوسط به پایین هستند. آن موارد استثناء اگر کسانی بودند آن‌ها هم از فرهنگ فاسد مادی خانواده‌هایشان فاصله گرفتند و جدا شدند در آن وضعیت نماندند یک انقلاب علیه طبقه خودشان کردند و آن اخلاق سرمایه‌داری. خب قانون اساسی می‌گوید شما یک چنین مسئولیتی دارید نه این که کم‌کم بعضی از مسئولین رده یک و دو در کشور و در دولت و در قوای دیگر، مسئولین بالا پیدا بشوند که این‌ها علاوه بر این که رفت و آمدهای عجیب و غریب، چه علنی چه مخفی و اعلام نشده با اقشار و تیپ‌های سرمایه‌دار فاسد دارند علاوه بر آن، کم‌کم بعضی‌هایشان فاسد شدند. یعنی طرف یک آدم معمولی‌ای بوده حالا بعد از 30- 40 سال که در حکومت بوده دوتا اتفاق برایش افتاده، اولاً خودش چه بگوید چه نگوید هزار میلیارد ثروتش هست در خانه‌ها و کاخ‌های اشرافی زندگی می‌کند تفریحات آن‌چنانی، خانواده‌اش آن‌چنانی و فرزندان‌شان آن‌چنانی هستند. یکی از مدیران شهرداری، پارسال گفت 7تا از بچه‌های من آمریکا هستند و همه‌شان آن‌جا مشغول خدمت به نظام و اسلام هستند! خیلی مسخره و جالب بود. و این‌ها تحصیلات‌شان را که بکنند برای تحصیلات تکمیلی به ایران می‌آیند! خب از این مسخره‌تر که نمی‌توانیم چیزی بشنویم و بگوییم! بعد یکی از دوستان می‌گفتند بچه‌هایشان آمدند در تلویزیون VOA آمریکا که برنامه‌هایی علیه کشف حجاب و حجاب مدام اجرا می‌کرد بعضی‌هایشان آمدند علیه نظام و انقلاب حرف زدند و بعد هم گفتند پدرمان بیخود کرده ایشان از ترس حرف زده ما اصلاً نظام را قبول نداریم. خب این‌طوری است. دوتا اتفاق افتاده است یکی این که بسیاری از این‌ها گاهی در رده‌های بالا که دسترسی به پول و قدرت و ثروت دارند قبلاً هم اگر آدم‌های درستی بودند عوض شدند، گرفتار شدند، گرفتار زندگی‌های اشرافی و فساد شدند، فساد مالی، فساد اخلاقی، بعد اتفاق دوم فساد سیاسی و اعتقادی هم پیدا کردند یعنی طرف زمانی حزب‌اللهی و انقلابی بوده، فداکار بوده، حتی رزمنده و مجاهد بوده یا اصلاً قبل از انقلاب زندان رفته، بازداشت شده بوده، شلاق خورده بوده و 40- 40 سال هم در حکومت است ولی الآن مثلاً بعد از 3 دهه عوض شده! حالا این آقایی که عدالتخواه بود شعارهای آزادی و لیبرالیزم می‌دهد لیبرال شده است. ضد آمریکایی بود حالا عاشق آمریکا و نظام سرمایه‌داری غرب است. ضد صهیونیستی و اسرائیلی بود حالا می‌گوید هم اسرائیل هم باشد به ما چه ربطی دارد؟ خب این‌ها عوض شدند. این فساد، فساد مالی و فساد اخلاقی و فساد سیاسی و فساد عقیدتی است. نوع نگاه‌شان به دین؛ آقا قرائت‌های مختلف داریم ما طرفدار قرائت لیبرال و غربزده از دین هستیم و از این قبیل. همه این‌ها با همدیگر سراغ بعضی‌ها آمده است. روح تعاون عمومی بین همه مردم و تحکیم برادری و برابری اسلامی، این وظیفه دولت است نه این که مسئولین این در سه قوه، بعضی‌هایشان آلوده شوند. من یک چیزی خدمت بخصوص جوانان عرض کنم گرچه من خودم از همه‌تان جوان‌تر هستم. اولین تظاهراتی که در همین مشهد ما شهید داد در مدرسه علمیه نواب کنار حرم مطهر حضرت امام رضا(ع) بود شهید هاشمی‌نژاد سخنرانی کرد و جمعیت بیرون آمد و پاها را محکم زمین می‌کوبیدند و شروع کردند دور حرم حرکت کردند و اول خیابان طبرسی شعار بلند مردم این بود عدالت، آزادی، حکومت اسلامی. شعار دیگر این بود برابری، برادری، حکومت عدل علی. ببینید این شعارها بود. استقلال، آزادی، حکومت اسلامی. این جمهوری اسلامی بعدها گفته شد. البته حکومت اسلامی با جمهوری اسلامی تعارضی ندارد بعضی‌ها برداشتند یک جوری معنا می‌کنند چه از این طرف که با انتخابات مخالف هستند چه از آن طرف که طرفدار جمهوری‌های لیبرال غربی هستند می‌گویند امام گفته ما جمهوری می‌خواهیم مثل همین فرانسه که خودش در نوفل‌لوشاتو بود. بله، همه جمهوری‌ها چطور هستند؟ به لحاظ روش، مسئولین‌شان را با رأی‌گیری انتخاب می‌کنند خب بله ما همین جمهوری را خواستیم و همین را هم داریم. اما منظور امام این نیست که جمهوری مثل فرانسه یعنی جمهوری لائیک! جمهوری غیر دینی و ضد دینی. نه، جمهوری اسلامی. چون نمی‌شود هم بگوییم ولایت فقیه و اسلام و احکام شرع؛ و هم بگوییم جمهوری مثل فرانسه و مرادتان محتوای جمهوری باشد! نه؛ مراد شکل بود و آن شکل همین است که الان هست. یا بعضی‌ها می‌گویند که این‌ها می‌خواهند جمهوری اسلامی را حکومت اسلامی بکنند! یا از آن طرف بگوید این‌ها می‌خواهند حکومت اسلامی را بکنند جمهوری اسلامی که غربزده است. اصلاً جمهوری اسلامی و حکومت اسلامی دو چیز متعارض نیست. حکومت اسلامی اشاره به محتوای حکومت، ارزش‌ها، مبانی، غایات دارد. جمهوری روش است و اشاره به فرم آن دارد. مردم‌سالاری دینی. جمهوری اسلامی این‌طوری می‌شود. بله آن موقع، شعارها، چون بحث جمهوری مطرح نبود اول روی شیوه بحث نمی‌شد شعار: برابری، برادری، حکومت عدل علی؛ استقلا، آزادی، حکومت اسلامی. که همان روز دوتا شهید دادیم. شهید مهدی‌زاده و شهید حسن‌زاده که اولین شهدای مشهد در نهضت سال 57 بودند. بعدها در چند ماه بعد در پاریس که از امام(ره) سؤال کردند که حالا حکومت اسلامی خیلی‌ها ادعا دارند ممکن است شیوه‌های مختلفی باشد روش آن، روش تعیین حاکمان چطوری است؟ امام گفت مثل همین جمهوری‌هایی که هست مردم‌سالاری است یعنی ما حکومت اسلامی می‌خواهیم که به شیوه جمهوری مسئولین آن تأمین می‌شوند و این انتخابات یک مقوله ضد دینی و ضد اسلامی و ضد فقهی هرگز نیست و نبوده است. نظام دینی یک نظام مردم‌سالار است. کل روایات، سنت پیامبر(ص)، اهل بیت(ع) نهج‌البلاغه سراسر صحبت از مردم‌سالاری است منتها مردم‌سالاری دینی. نه سکولار و خارج از چارچوب شریعت.

سؤال یکی از حضار: قانون اساسی و اجرای آن به قوه مجریه برمی‌گردد و متأسفانه خیلی از کاندیدها بعد از این که در فیلتر شورای نگهبان رد می‌شوند برای جذب آراء در معرفی خودشان با وعده‌هایی که متن صریح قانون اساسی را زیر سؤال می‌برد. عرضم این بود که کاش متن‌هایی که قرار است بیایند در مناظرات و معرفی خودشان دادند قانون اساسی تطابق پیدا می‌کرد که این مشکلات بعد از 8 سال نخواهیم نقد کنیم که فلانی از نقض قانون اساسی رأی جمع کرده است! الآن هم داریم متأسفانه می‌کنیم. تا جایی که در مستقیماً در مسئله حجاب صحبت می‌کند و با عملیات روانی که سابقه‌اش هم در ذهن همه‌مان هست می‌خواهد این‌طوری رأی جمع کند. این دیده شده؟ اگر دیده نشده کاش حداقل در معرفی خودشان قانون اساسی را زیر سؤال نبرند.

استاد: تشکر می‌کنم از خواهر عزیزم و بسیار بسیار فرمایش دقیق، هم قانونی و هم انقلابی. و معقول در با هر نوع عقلانیت سیاسی است این فرمایشی که شما کردید. قانون اساسی صریح می‌گوید دولت، مجری قانون اساسی است مسئول اجرای قانون اساسی است خب قانون اساسی همین‌هایی بود که من خواندم. دولت وظیفه دارد قانون اساسی را اجرا کند یعنی به این 10- 12 بندی که عرض شد که بخشی از آن حفاظت از دین و اخلاق جامعه است و حفاظت از احکام دین است نه این که خلاف دین و حکم دین حرف بزنیم برای این که رأی جمع کنیم. قانون اساسی می‌گوید استقلال کشور یک چیزی بگوییم که دعوت به وابستگی و غربزدگی باشد که یک قشر غربزده به تو رأی بدهند! علیه حجاب بدهی که یک قشری به تو رأی بدهند. بگویی فلان کار را می‌کنم در حالی که اصلاً چنین حقی نداری و جزو اختیارات تو نیست. کاملاً فرمایش شما درست است. این یک نوع کلاهبرداری سیاسی است. متأسفانه در انتخابات‌های مختلف حالا کم و زیاد شده است باید مراقب باشیم این دفعه در رقابت‌های انتخاباتی باز از این قبیل حرف نزنند و یک نوع عوام‌فریبی است و از این طریق رأی جمع کردن و رئیس جمهور شدن هنر نیست این‌ها اوج بی‌هنری است. حضرت امیر(ع) فرمودند به من می‌گویند تو به اندازه معاویه سیاسی نیستی! فرمود که من، از همه شماها سیاسی‌ترم، همه این کارهایی که می‌کنند ما بهترش را بلدیم منتها دین دست من را بسته است من نسبت به خلق خدا و مردم، تعهداتی نسبت به خداوند دارم. او دروغ می‌گوید و طرفدار پیدا می‌کند کارش را پیش می‌برد. خیانت می‌کند، رشوه می‌دهد و رشوه می‌گیرد و کارهایش را پیش می‌برد. علیه دین و اصول مکتب اقدام می‌کند در یک مقطعی پیروز می‌شود من این کارها را نمی‌کنم. من هم بلدم من دنبال رأی آوردن و بیعت و پیروزی به هر قیمت نیستم. از نظر ما وسیله هم جزئی از هدف است. با هر وسیله‌ای که به هر هدفی نمی‌شود رسید. این فرمایش شما کاملاً وارد است که چه کار می‌شود کرد؟ من مجدداً عرض می‌کنم یک وقت دارید از قانون می‌پرسید نهادهای قانونی باید مراقبت کنند همین شورای نگهبان، خود دولت و وزارت کشور، رسانه‌ها و نهادهای عمومی، افکار عمومی، وجدان جامعه نخبگان انقلابی کشور، همه این‌ها باید مراقبت کنند. صدا و سیما وقتی دارد صحبت‌هایی را در مناظرات و تبلیغات دارد پخش می‌کند و می‌بیند طرف دارد دروغ می‌گوید یا خلاف قانون اساسی حرف می‌زند همان‌جا باید اعتراض کنند و به او بگویند این حرف شما با فلان اصل قانون اساسی منافات دارد. این وعده تو که دادی طبق قانون اساسی اصلاً جزو اختیارات تو نیست و اصلاً چنین حقی نداری. یا می‌گوید من فلان کار را انجام می‌دهم، مثلاً تورم را فلان می‌کنم! خب باید پرسید چطوری این عمل را انجام می‌دهی؟ یک بخش دوم هم، همین حرفی که شما زدید با همین شیوه باید بگویید و بنویسید هرکسی در هر محیطی. ببینید در یک جامعه اگر افکار عمومی رشد نکند متصدیان هر بلایی می‌توانند سر آن بیاورند. یک روایت از پیامبر اکرم(ص) هست که نقل شده، که ایشان فرمودند هر مردمی لایق همان مدیران و رؤسایی هستند که دارند! یعنی اگر مردمی دروغ‌پذیرند خب رئیس دروغگو بالای سرشان می‌آید. اگر یک مردمی اهل رشوه و رانت‌خواری باشند خب مدیران رشوه‌خوار و اهل رانت بالای سرشان می‌آیند! ملتی اگر به وظیفه‌اش درست عمل نکند، دولت ضعیف و دولت فاسد می‌آید. اگر یک مردم و ملتی رشید باشند، محکم باشند و واقعاً عدالتخواه باشند آن‌ها اجازه نمی‌دهند که دولتمردان دروغگو و رانت‌خوار و اشرافی سر کار بیایند. مدیرانی که بهره‌ای از مدیریت علمی و عقلانی نبردند فقط شعارش را می‌دهند برای مکتب‌ستیزی و ایدئولوژی‌زدایی، آن‌ها سر کار بیایند. بنابراین آگاهی‌بخشی به مردم، نهی از منکر و مقاومت اجتماعی، و مطالبه از نهادهای رسمی که وظیفه‌شان نظارت است. این‌ها راهکارهایی است که به ذهن بنده می‌رسد.



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha