پاسخ به پرسش هایی درمورد جهاد و ابعاد آن، زندگی قرآنی، امنیت شادی مردم، جامعه اسلامی، تقوا، دشمن انسان و ...
پرسش و پاسخ (26)
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام علیکم. بنده این روز ازدواج حضرت امیر(ع) و حضرت زهرا(س) را تبریک عرض میکنم. ازدواجی که مسیر تاریخ را تغییر داد, خانوادهای تشکیل شد که پس از هزار و چندصدسال امروز و تا هزاران سال دیگر اگر بشریت شرق و غرب از ما بپرسند که انسان الگو، مرد الگو، زن الگو و خانواده الگو کجاست؟ با افتخار به این خانواده اشاره میکنیم و همچنان باید به این خانواده اشاره کرد گرچه که ما خودمان هم درست این خانواده را نشناختیم به آنها محبت داریم ولی هنوز معرفت نداریم.
سؤال اول اینکه؛ چرا مدام جهاد؟ جهاد یعنی مبارزه و تلاش. جهاد به معنای شمشیرزدن و جنگ نیست، جهاد یعنی احساس مسئولیت و تلاش برای اصلاح این جهاد و مبارزه ابعاد مختلفی دارد و همه ابعاد به هم مربوط هستند و مهم هستند بعضی مهمترند. از جهاد اخلاقی، مدیریت خودمان، اصلاح خودمان، تربیت خودم تا جهاد علمی، جهاد اقتصادی، جهاد فرهنگی، تربیتی، سیاسی، و در خطرناکترین و شدیدترین وجه آن وقتی که دیگر هیچ چارهای نبود جهاد نظامی. جهاد نظامی آخرین مرحله است. کسی ممکن است بپرسد که چه ضرورتی دارد ما به کل زندگیمان نگاه جهادی داشته باشیم؟ آدم خسته میشود مدام جهاد جهاد، مبارزه مبارزه، نهضت ادامه دارد! تا کی ادامه دارد؟ نمیشود ما یک وقتی به یک زندگی منهای مبارزه بیندیشیم؟ یک زندگی آرام بدون هیچ تنشی! بدون احساس نگرانی از دشمنی، نمیشود یک وقتی به یک زندگی بدون دشمن اندیشید؟ پاسخ این است که میشود و باید اندیشید. اصلاً زندگی ایدهآل قرآنی زندگی بدون حزن و بدون خوف است. «لاخوف علیهم و لاهم یحزنون» زندگی انسانی، زندگی است است که در آن ترس و غم نباشد. قرآن میفرماید زندگی اولیاءالله اینطوری است. یکی از مزایای بهشت این است که آنجا نه خوف است و نه حزن. یعنی زندگی بدون استرس، بدون اضطراب، بدون ترس ولی در اوجش. ولی از ما خواستند در همین دنیا هم زندگی بدون ترس و بدون غم را، زندگی آرام را برای خودمان و دیگران تأمین کنیم. آن زندگی که قرآن برای همه میخواهد زندگی توأم با اطمینان قلب یعنی آرامش است. وقتی میگوید ذکر خدا میگوید «ألا بذکرالله تطمئن القلوب» میفرماید رابطهتان را با خدا قطع نکنید در شبانه روز ارتباط داشته باشید به یاد او باشید نام مقدس او را به زبان بیاورید به او بیندیشید رو به او بایستید, رو به او بخوابید، رو به او زندگی کنید، رو به او نماز بخوانید حواستان اگر به او باشد فهمید مبدأ و معاد و هدف عالم چیست آن وقت به آرامش میرسید یعنی چه؟ یعنی خداوند برای همه ما در دنیا آرامش میخواهد نه مدام ترس و استرس و غم. غم از دست دادن چه چیزهایی در گذشته، ترس از دست دادن چه چیزهایی در آینده. پس اصل این است که زندگی قرآنی و اسلامی برای فرد و جامعه و کل بشر، هدف داشتن یک زندگی توأم با آرامش است. سکینه، اطمینان شادی. میفرماید یکی از بزرگترین عبادات «ادخال سرور فی قلوب المؤمنین» است یعنی شاد کردن مردم. یکی از بزرگترین عبادات است. شاد کردن مردم، زدودن غم از چهره مردم، غم گرسنگی، غم آوارگی، غم یتیمی، غم ناامنی، غم غربت، غم ذلت، همه اینها غم و ترس میآورد. همه اینها در فرهنگ قرآنی و اسلامی اهل بیت(ع) ضد ارزش است. میگویند بزرگترین عبادت سیر کردن گرسنگان بری خداست یعنی چه؟ یعنی یک جامعه ایدهآل اسلامی یک جامعه گرسنه نیست بلکه یک جامعه سیر است. احیای یک تن مساوی با احیای کل بشریت است چه به لحاظ جسمی و چه روحی، یعنی چه؟ یعنی زندگی اسلامی یک زندگی سالم است یک جامعه اسلامی یک جامعه سالم است نه بیمار. چرا میگویند کسی که مخل امنیت مردم هستند محارباند؟ چون جامعه دینی از نظر اسلام یک جامعه امن است و هیچ کس از هیچ ناحیهای نباید بترسد. همه باید آرام بتوانند بخوابند، بیرون بیایند. در روایت داریم در آخرالزمان در زمان حضرت، یکی از علائم جامعه دینی مهدوی توحیدی اخلاقی در سراسر جهان این است که میفرماید در تمام عالم چنان امنیت برقرار است که یک دختر جوان به تنهایی میتواند از این سر به آن سر عالم برود در هر شهری، هر محلهای، هر جا، و احترام و شخصیت او حفظ بشود. این یعنی امنیت اسلامی. در روایت داریم زمان حضرت در تمام کره زمین قطعه خاک ناآباد نخواهد بود. همهجا سرسبز است. یعنی چه؟ یعنی جامعه اسلامی جامعه سبز است جامعه خشک و بیامکانات نیست. پس جامعه اسلامی به لحاظ مادی بدون بیماری، حالا بدون بیماری که نمیشود با بهداشت سالم. بدون گرسنه، یتیمان و کودکان، بخصوص حقوق کودک کامل رعایت میشود شادی او، مردم شاد، مردم قابل اعتماد هستند به هم راست میگویند در بازارشان دروغ نمیگویند قسم نمیخورند، و چانه نمیزنند. خب اینها اوصافی است که برای یک جامعه اسلامی سالم در قرآن و روایات آمده بروید ببینید چه اوصافی است یک زندگی کاملاً آرام و انسانی و اخلاقی و دوستانه. مثلاً از خانم فاطمه(س) پرسیدند مؤمن کیست؟ فرمودند مؤمن و جامعه دینی این است که هرکس با هرکس روبرو میشود با لبخند روبرو شود چیزی که بین ماها خیلی کم است. این روایت حضرت فاطمه(س) است. تمام اهل بیت(ع) و خود فاطمه(س) اینطوری بودند. همواره با لبخند بر لب با مردم روبرو میشدند و پیامبر(ص) در رأس آنها بود.
قرآن کریم میفرماید که استفاده از امکانات زندگی آری، لذت آری، عزت آری، اما برتریجویی بر دیگران و سلطهجویی بر دیگران نه. اصلاً قرآن شرط میکند میفرماید: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِی» (قصص/ 83)؛ این دار آخرت است این را قرار دادیم برای کسانی که دو چیز درعالم نخواهند یکی علوّ, برتریطلبی که میخواهد بر همه چیز و همه کس مسلط شود و آقایی کند. یکی این که دنبال فساد نباشد. ما دو نوع توسعه و حقوق بشر داریم. یک حقوق بشری که میگوید هم طلب علوّ و هم طلب فساد حق بشر است، پیشرفت مبتنی بر طلب برتری و فساد. اصلاً شما فکر میکنید توسعه در اروپای غربی و ایالات متحده چطوری بوجود آمد؟ همهاش منطق و فکر و استدلال بود؟ میلیونها سرخپوست بیچاره را پوست کندند. میلیونها آفریقایی را نابود کردند. میدانید 4تا قاره نابود شد تا اروپای غربی آباد شد. این را میدانید؟ 4 قاره نابود شد. قاره آفریقا و آمریکای شمالی و جنوبی و اقیانوسیه ساکنان اصلیشان به کلی نابودند یعنی میلیونها نفرشان کشته شدند یا به بردگی برده شدند یا زندگیهایشان متلاشی شد فقیرو بیچاره شدند تا اروپای غربی و ایالات متحده سر پا بایستند. دوسوم آسیا استعمار و استثمار شده تا اینها سرپا بایستند همین الآن هم که دارید میبینید نوکرهایشان همه جا در مصر و همه جا یک نوکر گذاشتند رئیس جمهورهایی که بعدش هم قرار است بچهاش رئیس جمهور بشود! ما ریاست جمهوری ارثی دیگر ندیده بودیم! مدام هم شعار دموکراسی میدهند دیکتاتورترین حکومتها را حمایت میکنند سلطنتی. شعار حقوق بشر و دموکراسی هم میدهند الآن هم دارند همین کار را میکنند اینها نمیخواهند مصر را از دست بدهند نمیخواهند تونس و سعودی و شیخنشینهای خلیج فارس را از دست بدهند همه اینها نوکرهایشان هستند اینها را آن بالا گذاشتند و ملتها را میمکند. صد سال است این منطقه را دارند غارت میکنند. این توسعه و پیشرفتی است که بر اساس «... یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا...» است. پیشرفت اسلامی پیشرفتی است که تو حق نداری با فساد و ظلم به بقیه بشریت به دست بیاوری. باید عادلانه باشد. امام سجاد(ع) فرمودند که اقتصادی که بر اساس حسد و حرص و پولپرستی پیش میرود این اقتصاد اسلامی نیست چون اخلاق در آن نیست. فرمودند «و للمعاصی شعب» گناه و کثافتکاری شعبی دارد. یکیاش حسد و یکی هم «حُب العلوّ» است یعنی کسی خواهد آقای جهان باشد «و حبّ الثروت» خود ثروت خوب است حبّ ثروت و عشق به ثروت و پولپرستی بد است و الا ثروت عیبی ندارد.
تعبیر دیگر؛ امیرالمؤمنین فرمودند که «الفِتن ثلاث» فتنه را اگر میخواهید بشناسید چند نوع فتنه داریم یکی از آن «حبّ الدنیا و درهم» اصالت پول. این هم در رأس فتنه و منشأ فتنه است. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «لایجتمع المال الا الحریص» تکاثر و تراکم ثروت در دنیا و در یک جامعه وقتی بوجود میآید که یک صفات شیطانی مثل حرص هست و الا اگر حرص نباشد مبنای اقتصاد و توسعه در یک جامعه حرص و بخل نباشد، بلکه بر اساس سخاومت و ایمان به خدا باشد و این که روزی دست خداست و ما باید تلاش برادرانه و عادلانه کنیم در یک مسابقه برادرانه، نه این که هرکسی از کنار آن یکی میرود یک لگد توی صورت او بزند که او بیفتد. لقمه را از زن و بچه او بگیرد و برای خودش ببرد. این رقابت اسلامی نیست. رقابت اسلامی دوستانه؛ برادرانه و با رعایت اخلاق میرویم طبیعی است یکی زحمت بیشتر میکشد جلو میافتد و یکی عقب. یکی قویتر است جلو میافتد، حالا یکی جلو یکی عقب است اویی که جلوست برنگردد به ریش عقبی بخندد! یا یک لگدی هم بزند که او عقبتر بیفتد. فرمودند اویی که جلوست برگردد به آن کسی که عقب است کمک کند. این توسعه اسلامی میشود که این توسعه با عدالت قابل جمع است، اما آن توسعه با عدالت نمیسازد. لذا آنجا یک سؤال مهم مطرح شد که توسعه یا عدالت؟ برابری یا آزادی؟ برابری یا پیشرفت؟ "یا" ندارد! هم برابری و هم پیشرفت. هم اخلاق و هم توسعه. توسعه اسلامی یعنی جمع این دو با هم. هم ماده هم معنا. حقوق بشر آری یا نه؟ حقوق بشر آری اما نه فقط حقوق مادی و نه فقط حقوق تو با نفی حقوق دیگران! بلکه حقوق تو و دیگران هم حقوق مادیتان و هم حقوق معنوی. حقوق به علاوه حدود! نه حقوق منهای حدود، و نه حدود منهای حقوق! هر دویش با هم. فرمودند «الحریص شقیّ مذموم» فرد یا خانواده یا جامعهای که بر اساس حرص و بخل معاشش را تنظیم میکند و جلو میرود این یک خانواده و جامعه فاسد و شیطانی است مذموم است. امام رضا(ع) - که در محضرشان هستید- فرمودند جزء جدا نشدنی تفکر اسلامی این است «البرائت من اهل الاستئثار» یعنی چه؟ یعنی بیزاری و نفرت از آنهایی که اهل استئثار هستند. استئثار یعنی چه؟ استئثار ضد ایثار است. ایثار یعنی ترجیح دیگران بر خود. استئثار یعنی ترجیح خود به دیگران. همین یک جمله از امام رضا(ع) در ذهنتان باشد وقتی به زیارت ایشان میروید فرمودند جزء جدانشدنی اسلام، بیزاری و نفرت از کسانی است که همه چیز را فقط برای خودشان میخواهند از آنها باید بیزار باشید و مؤمن کسی است که هرچه هست برای همه میخواهد نمیگوید اول من و فقط من! این تفکر سرمایهداری است تفکر توحیدی نیست. فرمود متنفر باشید از آن کسانی که میخواهند اول خودشان بخورند، اول بیش از همه و جلوتر از همه باشند و به بقیه کاری ندارند.
خب حالا روایت گفتیم حالا من به سؤالات شما هم جواب بدهم.
سؤال: فرمودند که تکلیف انقلاب فرهنگی با وجود پیگیریهای مجدد رهبری بعد از 31 سال چیست؟
جواب استاد: منظورتان انقلاب فرهنگی است یا شورای عالی انقلاب فرهنگی؟ ببینید انقلاب فرهنگی یک امر مستمری است کسی فکر نکند یک لحظه یک وقتی انقلاب فرهنگی شد تمام شده! اولاً آن اتفاقی که اول انقلاب افتاد انقلاب فرهنگی به معنای دقیق کلمه نبود این را به شما بگویم. در دانشگاهها گروهکها حضور داشتند و مدام درگیر میشدند مثلاً طرف در کردستان داشتند کوموله، دموکرات، منافق، فدایی در کردستان و ترکمن صحرا اسلحه برداشته بودند جنگ راه انداخته بودند و آن وقت در دانشگاه هم یک اتاق داشتند آنجا هم اعلامیه همانها را پخش میکردند که اصلاً وقتی که به اصطلاح درگیریهای انقلاب فرهنگی شد از توی اتاق اینها توی دانشگاه آر.پی.جی 7 و نارنجک درآوردند! مسلسل توی اتاقهایشان بود. اینطوری داشتند کار فرهنگی میکردند! آن چیزی که به نام انقلاب فرهنگی در اول انقلاب شناخته شده، آن واقعاً انقلاب فرهنگی نبود درگیریهایی در دانشگاه بود و امام(ره) هر کاری کرد که اینها با مسالمت حرفهایشان را بزنند و آزادی بیان هم داشتند حرفهایشان را بزنند، کار را به درگیری نکشانند، کشاندند درگیری شد و دانشگاه یکی دو سال تعطیل شد. بعد که بازگشایی شد یک عده استاد ساواکی و سلطنتطلب و مارکسیست یک عده یا خودشان رفتند یا عده اینها تسویه کردند و حذف کردند و یک عده آنها که درگیر شدند و جنگ مسلحانه داشتند. بعد هم دوباره باز شد و یک تغییرات جزئی در حاشیه پیش آمد مثلاً درس معارف و بعضی از کتابهای یک تفاوتهای جزئی داده شد اما عملاً مسیر دوباره همان مسیر با یک تغییرات جزئی ادامه پیدا کرد. مدام کمیّت آن را گسترش دادند! انقلاب فرهنگی یک انقلاب مستمری است باید دائم باشد هی میگویند آقا در چین چه کار کردند ما به چین و ماچین چه کار داریم! ما اصلاً با اسم انقلاب فرهنگی هم کاری نداریم، انقلاب فرهنگی هم نگو. یک پروژه و پروسه دائمی اصلاح و تکامل فرهنگی باید داشته باشیم ما باید مدام نظام آموزشی و نظام رسانهای و نظام حقوقی خودمان را مدام باید چک کنیم و اصلاح کنیم. این عزم متأسفانه در دهه گذشته در نظام نه تنها نبود بلکه به ضد خودش تبدیل شد باید دوباره احیاء شود.
سؤال: جریان سکولاریزه کردن در جامعه همچنان ادامه دارد
جواب استاد: قرار بود اینها بر جامعه حاکم نباشند و الا محو کامل یک تفکر، مفید نیست ممکن هم نیست همیشه همه دیدگاهها در جامعه هستند نباید بگذارید اینها حاکم باشند سرنوشت جامعه را تعیین کنند. در یک دورهای بیشتر حاکم شدند حالا یک مقداری کمتر شد. باز آینده را نمیدانم.
سؤال: دستگاههای موجود فرهنگی در کشور را برای نیل به اهداف انقلاب مناسب میدانید؟
جواب استاد: نه، من بیشترین مشکل را سختآفزاری نمیبینم ما به اندازه کافی دستگاه داریم یا انگیزه ندارند یا برنامهریزی نمیکنند مثل اتاق فکر است تا گفتند اتاق فکر همه جا اتاقهایش را زدند. اتاق که از اول هم بود!
من از همین عنوان علمی – کاربردی عرضم را شروع بکنم. یک تعبیری یکی از اساتید سطح فقه و اصول در حوزه مشهد در قبل از انقلاب مرحوم حاج شیخ هاشمی قزوینی داشتند که پدر بنده برای من نقل میکرد که ایشان سر درس میگفته، ایشان برجستهترین استاد رسائل مکاسب و کفایه، سطح فقه و اصول در حوزه مشهد بود. خیلی از بزرگانی که در حوزه مشهد بودند اینها حتماً شاگردی ایشان را کرده بودند. ایشان میگفت که ما وضعیتمان اینطور شده که ما در حوزه جداگانه مکاسب میخوانیم مردم توی بازار جداگانه مکاسب میکنند! مکاسب میدانید که بخشی از فقه است که راجع به انواع کسبها و نظام حقوقی حاکم بر کسب و تجارت بحث میکند. مکاسب و متاجر، به آن بُعد تخصصی تجارت و کاسبی که به خودشان مربوط است هر کسی در هر فنی، اما هر کاسبی و تجارتی یک ابعاد حقوقی و اخلاقی دارد که باید آن را بایستی آنجا تفاوت تجارت و کسب مسلمانان و غیر مسلمانان بازار اسلامی و غیر اسلامی و سبک زندگی اسلامی و غیر اسلامی آنجا معلوم میشود. اینطوری شده دیگه، یک عده علمیاند یک عده کاربردیاند به تعبیر اینجا. ما اینجا جداگانه بحثهای فقهی و اخلاقی برای خودمان کلام میگوییم آنها هم جداگانه دارند کار خودشان را میکنند. این وضعیت به یک شکل دیگری در یک سطح دیگری همچنان ادامه دارد. البته نسبت به 50 سال پیش خیلی فرق کرده، حوزه و دانشگاه به نیازهای جامعه و مردم، به ضرورتهای زندگی نزدیکتر شدهاند و پیشرفتهایی که دارد تحقق پیدا میکند به نسبت همین تغییر علم و کاربرد است ولی هنوز خیلی مشکل داریم یعنی الآن بسیاری از مشکلات اجتماعی ما، بایستی علوم انسانی و علوم اجتماعی با رویکرد اسلامی معطوف به حل مشکلات بشود نمیشود. یا اگر میشود راه حلهای دیگری در آن را با مبانی دیگران میخواهند به خورد ما بدهند. مشکلات واقعی که کف خیابان است هم تا حدودی در حوزه مغفول است و هم دانشگاههای علوم انسانی و علوم اجتماعی ما. در دانشکده مدیریت یک چیزی میخوانند وضعیت مدیریت در کشور یک چیز دیگر است! حالا درست و غلط آن یک بحث است کاربردی بودن که اصلاً اینها را برای چه میخوانیم! معضل بزرگ اغلب پژوهشها و پایاننامهها در دانشگاه الآن هنوز همین است حالا در رشتههای فنی – صنعتی یک واقعی واقعبینانهتر است چون به نون هم نزدیکتر است و نمیتوانی خیلی انتزاعی حرف بزنی که به درد کسی نخورد ولی در علوم انسانی میشود گفت و هیچ کس هم نمیفهمد جفنگ گفتی! خیلی میشود چون دایره آن وسیع است. در مهندسی و پزشکی دو – سه بار یقهات را میگیرند نظام پزشکی داری، نظام مهندسی داری، بالاخره پل خراب میشود، ساختمان میریزد ده تا مریض تو میمیرد میفهمند که به درد نمیخوری بیرونت میکنند. در حوزهههای علوم انسانی و علوم اجتماعی هرچه بگویی هیچ کس نمیفهمد که چه میگویی؟ چون هرکسی بر اساس یک مبنایی حرف میزند و میگوید مبنای من این است. آن میگوید من در پارادایم فلانی دارم حرف میزنم خب او هم بر اساس یک معرفتشناسی مندرآوردی انتخاب میکند و میگوید معرفتشناسی من آن است او میگوید متدولوژیاش آن است آن یکی در حوزه اخلاق حرف میزند و میگوید من در چارچوب مکتب فلان دارم حرف میزنم، یعنی یک نوع نسبیگرایی معطوف به خود غیر قابل داوری و بعد هم در عمل هم کسی یقه کسی را نمیگیرد که این تئوری که شما دادی کدام مشکل کف خیابان در صحنه واقعی جامعه، کدام مشکل را حل کرد و به کدام مشکلات افزود؟ یک مشکل دیگری هم در این عرصهها هست مثل مدیریت، مثل تعلیم و تربیت که محصول کار، زود بیرون نمیزند همان لحظه ببینی که این تئوری تعلیم و تربیت را ما رفتیم در روانشناسی و رواندرمانی این حرف را گفتی در اقتصاد این دهها مکتب را پیاده کردی خب حالا چه شد؟ چون تا آخرش راه دررو دارد! یعنی آخر آخرش میگوید که شما نگذاشتید که من بر اساس تئوری خودم عمل کنم! او یکی میگوید شما اصلاً نفهمید که تئوری من چیست و... اینجوری است. ولی در پزشکی میگوید این مریض است عکس برداشتیم یک چیزی نیست که فقط تو بدانی من ندانم! یا تو بگویی من بر اساس اعتقادات خودم دارم عمل میکنم و تو یک اعتقادات دیگری داری، این مریض است این هم عکس است این هم ام.آر.آی او هست و دوربین هم گذاشتیم داریم میبینیم که چطور داری جراحی میکنی! لذا آنجا جای حقهبازی و کلاهبرداری، زمینهاش کمتر است و مجبور هم هست تا حدود زیادی کاربردی باشد و الا مشتری نداری یعنی سه – چهاربار در مطبت تئوریبازی بکنی و مشکل مردم را حل نکنی بعد باید مگس بپرانی کسی نمیآید. شرکتت ورشکست میشود. اما در علوم انسانی و علوم اجتماعی، مدیریت و تعلیم و تربیت، روانشناسی،جامعهشناسی، اقتصاد، علوم سیاسی نه، اینطور نیست هرچه گفتند گفتند! همهاش ترجمه میشود، دهها مکتب است همه با هم تعارض دارد، اینجا هم هرکس بسته به این که در کدام کشور، کدام دانشگاه، استاد آن کی بوده؟ یک مکتبی را میگیرد همینطور میرود جلو. آخرش هم که به نتیجه نرسد میگوید آقا مگر من فقط بودم این همه مؤلفهها در جامعه هست مدرسه هست، خانه هست، رسانه هست ما هم یک گوشه آنیم، به من چه! البته طبیعی هم هست یعنی تفاوت علوم انسانی با علوم طبیعی و تجربی و ریاضی هم یک تفاوت مهمش همین است. خب حالا همان مشکلی که در حوزه بود که یک عده مکاسب میگویند، یک عدهای مکاسب میکنند یا روی منبرها میگویند از امام(ع) پرسیدند بازار اسلامی چطور است؟ گفتند بازار اسلامی سهتا خصوصیت دارد یکی این که در بازار اسلامی دروغ گفته نمیشود، دوم این که قسم خورده نمیشود؛ سوم این که چانه زده نمیشود. خب در منابع ما مؤلفهها واضح است مثل این که دارید در مهندسی و پزشکی حرف میزنید یعنی شما راحت میتوانید توی بازار بروید ببینید که الحمدلله این سهتا همهاش دارد رعایت میشود میفهمی بازار اسلامی است یا نیست. پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) اینها واقعاً هم علمی توصیه در باب سبک زندگی و مدیریت توصیه کردند و هم عملگرایانه و واقعی. سهتا مشخصه واضح، عادیترین و عامیترین آدم هم میفهمد که آقا بازاری که در آن دروغ زیاد میگویند قسم هم میخورند چانه هم میزنند خب این بازار اسلامی نیست حالا باید چه کار کرد که اسلامی بشود؟ باید عقل و تجربه و همین علوم انسانی و اجتماعی به روش درست، یعنی رسانه و تعلیم و تربیت همه به کار بیفتد تا بشود به آن سمت نزدیک شد. چرا دروغ میگوییم؟ چرا این قدر قسم میخوریم؟ چرا اینقدر چانه میزنیم؟ چرا الکی با هم دعوا میکنیم؟ مثلاً در روایت از امام(ع) میپرسند که آقا زندگی اسلامی چگونه است؟ میفرماید زندگیای که مردم با لبخند با هم روبرو میشوند. این عین عبارت است که میفرماید یکی از مشخصات جامعه اسلامی این است که استرس و اضطراب و خشونت نباید در آن باشد. و بشاشت در چهره افراد باشد، غمشان درون باشد چهره شان با لبخند باشد. مثلاً در روایت میگوید اینها به هم فحش نمیدهند، اینها به هم دروغ نمیگویند، به هم تهمت نمیزنند، سوء ظن به همدیگر ندارند. چیزی از هم میبینند حمل بر صحت میکنند پشت سر همدیگر حرف نمیزنند خب اینها مشخصات زندگی اسلامی است ولی کف خیابان در جامعه، میبینیم که ما اصلاً یک سبک دیگر داریم زندگی میکنیم این برای این است که علمی کاربردی به مسائل نگاه نمیکنیم. پایاننامهها در رشتههای مختلف میآید اصلاً نه مشکل این مردم است و نه گاهی راه حلهای آن، راهحلهای عقلی و اسلامی است. گاهی هست گاهی نیست. حالا برگردیم ببینیم نگاه دینی ما به مسئله علم و کاربرد چیست؟ نقل شده یک وقتی پیامبر اکرم(ص) وارد مسجد شدند دیدند یک کسی آن وسط دارد منبر میرود و همینطور حرف میزند و خیلی هم خوشصحبت است و جمعیت هم اطراف او حلقه زدند و از سروکول هم بالا میروند که ببینند این چه میگوید؟ پیامبر(ص) خیلی برایشان جالب است که این کیست. پرسیدند که ایشان کیست و چی میگویند؟ گفتند علامه است خیلی ملاست. پیامبر(ص) فرمودند علّامه یعنی چه؟ یعنی به چه چیزی خیلی عالم است؟ از چه علمی دارد ایشان حرف میزند؟ گفتند که به انساب عرب وارد است یعنی هرکس را به او بگویند تا هفت پشتش را میگویند که کیست. حالا این علم یک وقتی ممکن است یک کاربردی داشته باشد ولی آنجا بیشتر یک پز و ادا و اصول بود. پیامبر(ص) فرمودند این اطلاعات در دنیا یا آخرت کاربردی دارد؟ این چه مشکلی را حل میکند؟ فرمودند هیچی! این یک بازی است بالاخره... پیامبر(ص) فرمودند آنچه که ندانستن آن برای مردم در دنیا و آخرت ضرر ندارد و دانستن آن فایدهای برای مردم ندارد یعنی مشکل دنیا و مشکل آخرت مردم را حل نمیکند همینطوری است فرمودند اینها علم نیست اینها سرگرمی است! اینها اتلاف وقت است! ما یک چیزهای زیادی است که باید بدانیم، فرمودند یک چیزهای زیادی است که ما باید بدانیم و نمیدانیم و یک چیزهایی که لازم نیست بدانیم میدانیم مگر عمر ما چقدر است؟ مگر استعداد و توان ما برای فهم مسائل چقدر است؟ اصلاً مگر ما چقدر وقت داریم؟ خب بنابراین چیزهایی را که باید برای دانستن وقت بگذاریم باید چیزهایی باشد که یک مشکلی را از بشر را در دنیا و آخرت حل کند، مشکل مادی، معنوی، یک چیزی را حل کند این در واقع توجیه اسلامی همین علمی و کاربردی است یک جامعهای که پر از اطلاعات باشد و سیستم تعلیم و تربیتی که مغز بچهها را بیربط و باربط، لازم و غیر لازم پر از اطلاعات میکند ولی کلهاش مثل کاریکاتورها بزرگ میشود دست و پایش این قدر است، این یک موجود غیر اسلامی است. عکس آن هم همینطور است. هیکلهای بزرگ، دست و بالهای کت و کلفت اما جمجمه اینقدر مثل یک گردو بالای سرش هست هردویش غلط است کاربردی غیر علمی یعنی اتلاف وقت و انرژی و جامعه. علمی غیر کاربردی یعنی کله سنگین، سرسنگینی و دست و پاهای کوتاه ضعیف که نمیتواند آن کله را روی خودش نگه دارد بعد ابتداییترین مشکلاتش را نمیتواند حل کند یعنی الآن اگر ما میبینیم با این همه مخارج که سرعت تعلیم و تربیت در ایران بعد از انقلاب خیلی زیاد بود و در دنیا واقعاً رکورد شکست، ما قبل از انقلاب چندتا دانشجو داشتیم الآن چه خبر است؟ به نسبت به جمعیت چطور است؟ فکر میکنم سریعترین رشدها را در جهان به لحاظ کمّی داشتیم و بخصوص در حوزه زنان. یعنی رشد سریع زنان در ایران به لحاظ تعلیم و تربیت در دنیا بینظیر است. در دنیا این قدر سریع رشد نکرد،زنان ما قبل از انقلاب اکثراً بیسواد بودند و آنها که در محیطهای دانشگاهی و روشنفکری میآمدند دیگر زن مسلمان نبودند. یعنی زن یا باید از عفت و حجاب و خانوادهاش و کرامتش میگذشت یا از علم و حضور در صحنه میگذشت علاوه بر خانواده، خب بعد از انقلاب، تا حدود زیادی این مشکل حل شد، البته عوارضی الآن داریم که گرفتار آنها هستیم باز باید یک جوری آنها را حل کرد. یعنی جامعه مدام با بیماریهای جدید، فرصتهای جدید و تهدیدهای جدید روبرو میشود اگر دانشگاه و حوزه و نخبگان ما نتوانند علمی کاربردی به این مشکلات نگاه کنند عقب میمانیم و بعد جامعه معطل ما که نمیتواند باشد که آقا ما نشستیم شما برای ما همینطور الگو بدهید. میگوید برو بابا دنبال کارت! الگو را دیگران حاضر و آماده جلوی ما گذاشتهاند! غذا را کشیدند و روی میز گذاشتند! از طریق رسانهها و فیلمها آن غذا را کشیده ولی تو هنوز توی آشپزخانه میگویی ما میخواهیم لوازم مورد نیاز برای تهیه غذا درست کنیم! جامعه معطل ما و حوزه و دانشگاه و شماها و ماها نمیماند. الگوهای آماده غربی و شرقی، بیشتر غربی آماده است و دمِ دستشان است. لذا شما خودت داری در یک مسیر دیگر میبینی بچههای خودت، عروس و داماد خودت، خواهر و برادرهای خودت به حرفهای تو که گوش نمیکنند برای این که او انتزاعی نیست او واقعی است روی زمین است دارد کار میکند باید مشکلات او را حل کنی. علمی کاربردی یک راه حل بسیار بزرگ عقلانی و اسلامی برای مشکلات جامعه است به شرط این که درست مدیریت بشود اکثر خروجیهای مدارس، آموزش و پرورش و آموزش عالی ما اگر کارمند نشوند دیگر تقریباً بدرد نخور هستند! هدف نهاییشان این است که یک جایی کارمند بشوند استخدام بشوند حقوق ثابت بگیرند روحیه کارمندی، کارمندی خوب است ولی روحیه کارمندی خوب نیست ساعت کار بزن و زندگیاش را بکند. یک اقلیتی است مگر چقدر میتوانند استخدام کنند، دولت و دیوانسالاری به این سنگینی! اکثریت وقتی میماند از خانهاش دیگر نمیتواند بیرون بیاید چون کار دیگری بلد نیست نه مشکلات خانهاش را بلد حل کند، نه مشکلات روابط خودش با همسرش، با پدر و مادرش، با بچههایش، با همسایهاش، مشکلات عادی را نمیتوانیم حل کنیم یعنی وقتی ما از مدرسه بیرون آمدیم هیچی بلد نبودیم جز این که در جغرافی به ما گفته بودند در آبهای می.سی.سی.پی 6 نوع ماهی است. خب به درَک! به من چه که شش نوع ماهی در میسیسیپی هست! به من چه مربوط است. به من یاد ندادند که تو در روستای خودت که میروی آنجا بتوانی پرورش ماهی راه بیندازی. این را کسی به من یاد نداد ولی به من گفتند 6 نوع ماهی در مثلاً میسیسیپی است. به ما گفتند که کوههای فلانجا اینطوری است که ما نه آن کوهها را دیدیم نه خواهیم دید نه به درد دنیای ما میخورد نه به درد آخرت ما میخورد ولی به من گفتند که در منطقه و کشور خودت چطوری میشود معادن را شناسایی کنی، استخراج کنی و ثروت کشور را درست کنی. وضعیت این است! برای این که همه چیز بر اساس ترجمه و طوطیواری آمد. همه چیز طوطی. نخبگان ما طوطی بودند. آموزش و پرورش ما و آموزش عالی ما بر اساس ترجمه شکل گرفت. همه چیز ترجمه! ترجمه یعنی مقلّد بیشخصیت. او که میگوید میسیسیپی 6 نوع ماهی دارد برای این است که او دارد کنار میسیسیپی زندگی میکند! او باید بداند که 6 نوع ماهی در میسیسیپی هست. به من چه که آنجا چی هست! هنوز این را نمیفهمند. خیال میکند انواع اطلاعات اسمش روشنفکری است و میخواهیم عالم و دانشمند بشویم! آدمهای عقبمانده اینطوری هستند مثل یک کسی که بیسواد است طرف از پشت کوه بلند میشود میآید میگوییم میخواهی چه کار کنی؟ میگوید میخواهم عالم بشوم! بعد او هرچه جلویش بریزی میخورد! هرچه جلویش بریزی میخواند و حفظ میکند! معنی این، این است که یک شعوری بر نظام آموزشی و پژوهشی ما حاکم نیست. درد واقعی زندگی و تمدنسازی، سبک زندگی، حل مشکلات، این درد نیست. درد مدرک و پرستیژ و منزلت است. درد این است که کِی به من آقای آیتالله یا خانم مهندس یا آقای دکتر میگویند! این مشکل ماست که چی به ما کِی میگویند. به فکر تمدنسازی نیست.
اولین الگوهای اقتصاد غربی که آمد و سبک زندگی ما را تغییر داد الگوهای تجاری بود در خدمت استعمار تجاری غرب. انگلیسیها، هلندیها، پرتغالیها و بعد دیگران، بعدها آمریکاییها، الگوهای تجاری خودشان را بر بازارهای ما حاکم کردند. - من سند آوردم فرصت نیست به شما بگویم بروید ببینید زمان قاجار چطور انگلیسیها بازار ما را نابود کردند – بعضیها فکر میکنند اینها فقط دانشجو تربیت کردند، بردند و آوردند. توی بازار ما آمدند با برنامهریزی ظرف 50- 60 سال، صادرات ایران را نابود کردند، واردات را فعال کردند، و صادرات هم، صادرات تریاک! یعنی توی ایران اصلاً تریاک نبود. میدانید انگلیسیها دوتا جنگ تریاک با چین کردند. چینیها را مجبور کردند که توی خاک چین تریاک کِشت کنند و خودشان هم مصرف کنند و یا تجارت کنند و سودش به انگلیسیها برسد. ملت چین قیام کرد، مقاومت بکند دوتا جنگ تریاک کردند سرکوبشان کردند. آمدند توی ایران و جاهای دیگر همینطور. ظرف 70- 80 سال بروید ببینید یک قرن نشد بازار ما را از کجا به چه بازاری تبدیل کردند. الگوی تجاری یکطرفه ساختند منافع آنها تأمین میشد بر ما تحمیل شد. بعد که مسئله صنعت پیش آمد، مسئله نفت پیش آمد، همه اینها در سبک زندگی دخالت داشت، صنعت، کدام صنعت باید بیاید و چطوری بیاید؟ اینها در این صد سال تصمیم میگرفتند نه ما. در زمان پهلوی. میرزاحسینخان سپهسالار رسماً اعلام میکرد و بقیه هم نگفته همین خط را تعقیب میکردند گفتند فقط متمدن شدن یک شیوه دارد و همان است که انگلیسیها میگویند! اگر میخواهید پیشرفت کنید نگاهتان را به لندن و پاریس بدوزید چشم برنگردانید نفس نکشید، بعد هم که آمدند گفتند ما اصلاً نمیتوانیم کپیبرداری کنیم. صنعتی شدن تحت نظارت قدرتهای بیگانه، منافع آنان اولویت دارد، بدون توجه به مشکلات جامعه و استعدادهای جامعه و گرفتاریهایی که بعد پیش میآید. میدانید اینها راهآهن هم که زدند مسیرهای راهآهن بر اساس نیازهای ایران نبود، راه آهنی که کشیدند بر اساس نیازهای انگلیسیها بود و بعد در جنگ جهانی دوم سر قضیه متفقین که چطور جنوب را به شمال ایران وصل کنند، متفقین بتوانند با روسها، انگلیسیها و روسها با هم، علیه انگلیسها و آلمانها که داشتند در ایران نفوذ میکردند بتوانند درگیر شوند. یعنی اگر راه آهن ساختند، اگر بحث بانک استقراضی پیش آمد، اولین بانکهایی که زدند برای تسلط بر بازار ایران، پول ایران، مالیات و گمرک ایران، اگر گفتند ما ارتش شما را مدرن میکنیم برای تسلط بر ارتش ایران بود. به اسم مدرنیزه کردن ارتش ایران آمدند رضاخان را به ما قالب کردند. رضاخان یک عکسی دارد پشت ماتحت اسب نفر دوم و سوم یکی از سفارتهای اروپایی اینطوری دست به سینه ایستاده! من هر وقت این عکس را میبینم واقعاً خجالت میکشم واقعاً قلب آدم به درد میآید. انگلیسیها برداشتند این را شاه ما کردند. به نظرم پِهِن همان اسبها را این جمع میکرده. اصلاً رضاخان پالانی به او میگویند. اسم واقعیاش رضاخانه پالانی بود، لقبش پالانی بود. آن طرف خارجی نفر سومی یک سفارت اروپایی اینطوری روی اسب ایستاده، یک تیپی گرفته اینطوری دارد عکس میگیرد این حمّال هم پشت دُم اسب او اینطوری ایستاده! این را شاه ما کردند. اصلاً تحقیر از این بالاتر برای یک ملت؟ به اسم مدرن کردن ارتش این مرتیکه را آوردند شاه کردند. صنعت به شکل حساب شده وارد میشد نه آنطور که لازم بود. حتی ژاپنیها شما میدانید باز اینقدر غیرت داشتند کپیبرداری میکردند ولی به محض این که از مستشاران غربی یاد میگرفتند عذر خارجیها را میخواستند و میگویند دیگر شما بروید ما خودمان هستیم. درست است کل صنعت و اقتصادشان در خدمت آنها بود ولی میگفتند ما خودمان این کار را میکنیم. ولی در ایران همین کار را هم نکردند.
این را جمعبندی کنم. "منتسکیو" یک تعبیری دارد از یک جهت حرف درستی است گرچه ممکن است از جهاتی نباشد. میگوید ببینید در هر دورهای از تاریخ یک روح مسلطی دارد که بر روحهای ضعیف و ملتهای ضعیف خودش را تحمیل میکند در هر دورهای یک ملتهایی قوی میشوند بر بقیه ملتهای ضعیف تحمیل میکند میگوید شما ببین من چطوری میایستم این طوری بایست! ببین من چطوری لباس میپوشم اینطوری بپوش! چطوری غذا میخورم اینطوری بخور! یک کاری میکند که بقیه ملتهایی که ضعیفترند اولاً احساس حقارت بکنند، ثانیاً پیشرفت را از او گدایی بکنند. ثالثاً تقلید کنند. این سه تا کار را انجام میدهند. هر دورهای ملتهایی که قوی هستند بر ملتهای ضعیف این کارها را میکنند و بعد میروند سر سفره آنها غدای آنها را از حلقومشان بیرون میکشند اسم این را پیشرفت و آبادانی و توسعه میگذارند! همیشه هم میگویند شما در حال پیشرفت هستید پشت سر ما بیایید، هیچ وقت هم به ما نخواهید رسید و نباید هم برسید! این سبک زندگی که میگویند تمدنسازی یعنی از این حالت ذلّت بیرون بیایید. شما میدانید چرا این قدر دارند هزینه بر ما تحمیل میکنند؟ جنگ و تحریم و تهدید؟ شما فکر نکنید این تحریمها تازه شروع شده، برای این که نمیخواهند این ملت، به عنوان جلودار بقیه ملتهای مسلمان باشند چون بیرون آمده و میگوید من از این به بعد کپیبرداری و تحقیر را نمیپذیرم من میخواهم تمدن بسازم و روی پای خودم بایستم ما دیگر نوکر تو نیستیم یکی تو یکی ما. به جان خودم و شما همین است چیز دیگری نیست چون دارید این را میگویید اینها اینقدر دارند فشار میآورند چون اینها دویست سال است به دنیا گفتند پیشرفت نمیتواند کسی جز زیر سایه ما نسبی و تحت امر ما انجام بدهد! یک مرتبه یک ملتی آمده گفته برو کنار بگذار باد بیاید! ما خودمان در همه چیز پیشرفت میکنیم از هستهای تا غیر هستهای، توی همه چیز ما بدون کمک شما و با تحریم شما جلو میرویم. این است که ما داریم آتوریتة اینها را میشکنیم داریم خرابشان میکنیم و داریم آبرویشان را میبریم. اگر این آتوریته بشکند که دارد میشکند نسل شماها مقاومت کنید سبک زندگی اصلاح بشود 20- 30 سال این مسیر ادامه پیدا کند تا 30- 40 سال دیگر بنیادهای تمدن جدید اسلامی تثبیت میشود مسیر تاریخ تغییر میکند این را بدانید. اگر این مسیر را ادامه بدهید خواهید دید 70- 80 سال، صد سال بعد زمان بچههای شما ملتهای دیگر دنبال ملت ایران هستند همین کاری که الآن دارند میکنند چطور الآن همهتان مجبورید به ذلت انگلیسی بخوانید و به زبان انگلیسیها آشنا شوید، یک زمانی بشود و باید بشود که آنها مجبور بشوند بیایند فارسی بخوانند تا با آخرین دستاوردهای ایرانیان آشنا شوند. چنانچه یک زمانی همینطور بود.
چندتا سؤال تا موقع اذان من خدمت شما جواب بدهم. بقیهاش را هم میروم با دقت میخوانم و استفاده میکنم و انشاءالله در فرصت دیگری خدمتتان عرض میکنم.
سؤال: فرمودند آیا واقعاً جامعهها یا جامعه ما در حال سکولاریزه شدن نیست؟ راه حل چیست؟
جواب استاد: ببینید من نگفتم هیچ جامعهای سکولاریزه نمیشود یا میشود. من گفتم این که میگویند بطور ذاتی و قهری و جبری جوامع سکولاریزه میشوند این حرف مفت است. سکولاریزه شدن یا نشدن بستگی دارد به نحوه عمل ما و شما. درست عمل بکنیم سکولاریزه نمیشویم پیشرفت هم میکنیم. غلط عمل کنیم یا سکولاریزه میشویم و تمدن تقلیدی میسازیم یا متحجر و عقبمانده میمانیم و دین تمدنساز هم نداریم بلکه دین شخصی داریم!
سؤال: فرمودند چطور میتوان در زندگی لذّت برد؟ البته به سبکی که وارد گناه نشویم و اخلاقمدار باشیم به غیر از ازدواج!
جواب استاد: دیگر والا من راه خاصی بلد نیستم. همین راههای معمولی که شماها بلدید ما هم بلدیم. ببینید همه کارها دو جور میشود. همه کارها دو سبک است در همه عرصهها میتوانیم دینی و الهی زندگی کنیم میتوانیم متحجّرانه و احمقانه به نام مذهب زندگی کنیم میتوانیم کافرانه و سکولار زندگی کنیم با قطع نظر از حق و وظیفه! ضمن این که گفتن لذت ببرید نگفتند که هدفتان از زندگی لذت باشد. این هم فرق میکند. آخه یک سبک زندگی داریم که میگوید چه کنیم که از تک تک لحظهها بیشترین لذت را ببرم؟ این سبک زندگی انسانی نیست. به هر قیمتی بیشترین لذت را ببرم ولی اگر لذت برد، برد.
سؤال: فرمودند در مورد اسلامیسازی علوم انسانی شفافسازی کنید. همانطور که نباید حال را با گذشته مقایسه کنیم فقط بد گفتن از ایران باعث ناامیدی میشود. شما نکته منفی از ایران میگویید.
جواب استاد: خودش یک بحث بسیار مهمی است و البته به سبک زندگی هم مربوط است من راجع به این عرایضی داشتم دوستان دیگر هم فرمایشاتی داشتند. ببینید من منفی از ایران نمیگویم من اگر منفی میگفتم که نمیآمدیم اینجا بحث کنیم ما داریم از ایران بعد از انقلاب دفاع میکنیم و میگوییم این ایران، آن ایران نیست مسیر شروع شده، اما از یک چیز میترسیم و باید بترسید این که هنر نزد ایرانیان هست و بس. این را باید ببینید یعنی چه؟ چه کسی گفته هنر نزد ایرانیان هست و بس؟ بعضی از بیهنرهایی هم اینجا هست بعضی از هنرها هم جاهای دیگر است. بفهمیم که چکار کنیم. بله نگوییم که ما مصرفگرا هستیم؟ نگوییم که ما بعضی از ضعفها را داریم؟ خب خود رهبری الآن پخش کرد چه گفتند؟ فرمودند ما در مباحث سبک زندگی، نرمافزار زندگی نسبت به سختافزار آن کمتر جلو رفتیم. خب ما مشکلاتی داریم ما باید مشکلات خودمان را ببینیم تا بتوانیم خودمان را اصلاح کنیم. البته یک عدهای هستند فقط میگویند ما بدیم و پدران ما اینطور بودند! دیدید بعضی از این روشنفکرنماهای زمان مشروطه کتابها و مقالاتشان را بخوانید به آدم تهوع دست میدهد. میگوید که پدران ما احمق بودند مادر ما فلان بودند! خب بابا پدر و مادر تو اگر اینطور بودند به پدر و مادر بقیه چه کار داری؟ یعنی کل ملت ایران فلان بودند. ملت ایران یکی از رشیدترین ملتهاست. ملتی که ظرف صد سال، سه یا چهار قیام علیه استعمار و استبداد کرده است. هیچ کدام از این ملتهای اطراف ما این کارها را نکردند. ملتی که الهامبخش بوده، ملتی که همین الآن الهامبخش است، اینها نکات مثبت است ولی نقاط منفیمان را ببینیم تا بتوانیم سبک زندگیمان را اصلاح کنیم.
سؤال: فرمودند در کنار بحثهای نظری مقداری هم باید کاربردی گفته میشد چون کلیات این سخنان را میدانیم، ولی وارد جزئیات شوید.
جواب استاد: بله، حتماً باید وارد جزئیات شد منتها موضوع، ببینید من عرض کردم سبک زندگی شامل همه ابعاد میشود تکتک اینها باید بحث بشود. این بحثی که شما یا جاهای دیگر راه انداختهاید این باید بطور مسلسل ادامه داشته باشد. دهها و صدها نفر بیایند در موضوعات مختلف ابعاد آن را بگویند. سبک زندگی در خرید و فروش، سطح زندگی در آموزش، سبک زندگی در خانواده، سبک زندگی در بازار، همینطور است اینجا که من نمیتوانم در این فرصت، وارد همه بحثها بشوم.
سؤال: فرمودند اگر این جلسات به صورت بحثهای جزئیتر در سلسله جلسات دیگر پیگیری شود خدمت عظیمی به جامعه شده است.
جواب استاد: من قبول دارم این فرمایش درستی است. انشاءالله دوستان این برنامه را دارند.
سؤال: اگر شما یک سؤال داشته باشید که نتوانید آن را از کسی بپرسید بنا بر هر دلیل، و در عین حال، جواب این سؤال تمام زندگی شما را تحت تأثیر قرار میدهد چه باید کرد؟ خودم نمیتوانم جواب سؤال را پیدا کنم اگر از کسی هم این سؤال را بپرسم مطمئناً پشیمان خواهم شد.
جواب استاد: والا یک بنبستی درست کردی که کسی نمیتواند به آن جواب بدهد. بالاخره یکی را پیدا کن بگو.
سؤال: فرمودند که مگر فقط راننده تاکسی فحاشی میکنند رانندههای سواری و شخصی فحش نمیدهند؟
سؤال: به نظر شما فرهنگ حاضر کشور ما با توجه به این بین دین و سنت و غربگرایی قرار گرفتهایم امید به پیشرفت دارد؟
جواب استاد: حتماً. در پیشرفت سرعتهای مثال زدنی است. این که دیگر همه دنیا دارند اعتراف میکنند منتها باید یک کمی جامعتر و مدام اشکالاتمان را کمتر کنیم و پیش برویم.
سؤال: راه حل شما برای جوانی که بین تفکر اسلامگرایی و تمدن غربی گیر کرده چیست؟
جواب استاد: راه حل ما این است که گیر نکنیم. ما این حرفهایی را که زدیم برای این است که گیری نیست. وقتی گیر میکنی که فکر میکنی بین ارزشها تضاد است. اگر نگاه جامع به این مبانی داشته باشی چه گیری؟ همه گیرها باز میشود.
ادامه همان سؤال: بعد نوشتند که فکری به حال من بدبخت بکنید همهش تئوری و ایدئولوژی. مشکل غریزه را چه کنیم؟
جواب استاد: آقا عقد را بخوانید و 7، 8، 10 سال نامزد باشید.
سؤال: آیا خواندن کتب روانشناسی باعث ایجاد سکولار در انسان میشود؟
جواب استاد: ما نفهمیدیم ایجاد سکولار در انسان یعنی چه؟ نه، خواندن عاقلانه و منتقدانه که مبانی را بشناسید خیلی هم خوب است. خواندن طوطیوار هم اقلاً مدرک که گیر میآوری آن هم خوب است!
سؤال: علت این که کشوری مثل ژاپن اخلاقمندی بهتری از ما دارد چیست؟
جواب استاد: من نگفتم که اخلاقمندی بهتری از ما دارد عرض کردم در کارگرایی و عملگرایی، نظم و کم مصرف کردن از این جهت جلو هستند اما همین ملت مشکلات زیادی دارد. در عین حال گفتم ملت ژاپن تمدنسازی نکرده –این را گفتم یا نه؟ یا میخواهید این را دوباره بگویم؟ - ملت ژاپن تمدنسازی نکرده، کپیبرداری کرده، ماشین هستند! و از آن طرف به همه ابعاد توجه نکردند. الآن آماری که رسماً سازمان ملل داد برای این کارها یونسکو هست یا یونیسف است؟ گفت که بیشترین خودکشی در دنیا سه – چهارتا کشور است یکیاش همین ژاپن است. این همه کار بکنی برای چه؟ آخرش خودت را بکشی؟
سؤال: دقیقاً چه کسانی و نهادهای متولی پیاده کردن سبک زندگی در جامعه هستند؟ چرا دانشگاههای ما تاکنون پسرفت داشتهاند؟ و آقایان چه کار میکنند و کِی بیدار میشوند؟
جواب استاد: عرض شود که شخص خاصی به تنهایی مسئول اصلاح سبک زندگی نیست سبک زندگی در حد فردی و خانوادگی هر فرد و خانواده و هر صنفی مسئول آن است. در سطح اجتماعی هم عرض کردم یکی نهادهای آموزشی، رسانه، خانواده، همه اینها دخالت دارند و عالم هنر و سینما.
سؤال: چگونه میتوانیم به کسانی که اسلام را از پیشرفت علمی جدا میدانند پاسخ دهیم؟
جواب استاد: همین پاسخهایی که من دادم پاسخ همانها بود.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی