شبکه افق - 12 اردیبهشت 1400

پاسخ به پرسش هایی درمورد فیزیک و متافیزیک جنگ ها، نفوذ اقتصادی، رشوه به نخبگان سیاسی، عدل امیرالمومنین در بیت المال، ترویج فرهنگ سرمایه داری و...

پرسش و پاسخ (19)

بسم‌الله الرحمن الرحیم

ابتدا از دفاع مقدس شروع کنیم که فیزیکی داشت و یک متافیزیک. فیزیک آن ده‌ها سال تمام شده است بالاخره این تعداد باقیمانده شهدا و مفقودین جنگ هم تا چند وقت دیگر می‌آید و دیگر نسل دیگر چیزی از ماده جنگ و فیزیک آن 8 سال جنگ تحمیلی و مقاومت مقدس چیزی نمی‌ماند اما حقیقت و باطن فداکاری‌های انسانی بر بستر تفکر توحیدی یک امر لایزالی است آن‌ها تمام نمی‌شود آن چیزی است که از آن به متافیزیک جنگ و انقلاب تعبیر می‌کنیم یعنی ایمان و انسانیت، فداکاری، هوشیاری و آگاهی، به موقع سربزنگاه حاضر بودن، حسینی بودن، گرچه هزار و اندی سال پس از ماجرای حسین. آن یک چیزی است که هرچه راجع به آن بحث بشود تازه است، کهنه نمی‌شود یعنی یک قرن دیگر که ما و شما هیچ کدام نیستیم حالا بنده چند ماه تا چند سال دیگر، شماها 90 سال دیگر، یک قرن دیگر، همه ما و شما زیر خاکیم و یک نفر ما زنده نیست. آن وقت آن‌جا یک کسان دیگری می‌آیند که اصلاً نمی‌دانند ما و شما بودیم و این‌جا نشستیم و با هم صحبت کردیم هیچ اثری از ما و شما نخواهیم بود ولی باز هم این پرچم تولید و عدالت بالاست و باز هم حسین و نام حسین زنده است باز روح جهاد و شهادت و دفاع و مقاومت مقدس هست.

منتها نکته‌ای که می‌خواستم این‌جا عرض کنم، چون دارم تلاش می‌کنم بحث خودم را ناظر به همین کار شماها که بحث امور مالی و بانکی و رابطه‌اش با نظام‌سازی دینی، تمدن‌سازی اسلامی و حفظ ارزش‌های انقلابی است یک جوری گره بزنم و معطوف کنم اتفاقاً معطوف هم هست چه بسا ممکن است یک جامعه‌ای و یک نسلی در جنگ فیزیکی فداکاری کند و چندصد هزار، دویست هزار قربانی بدهد، شهید بشوند، در جنگ نظامی مقاومت کند برنده کند و پیروز شود اما بعد دور بخورد؛ یعنی در یک جنگ اقتصادی، فرهنگی، سیاسی حاکمیتی فریب بخورد بازی بخورند و دور بخورند. آن کاری که دشمن با اسلحه می‌خواست و نتوانست بکند یعنی انهدام و انعدام ارزش‌های انقلابی و توحیدی و تسلط فرهنگ فاسد سرمایه‌داری کفر بر جامعه اسلامی و ایرانی، همین کار را در حال بعد از جنگ، بدون جنگ نظامی در قالب پروژه‌های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی،‌ مالی، بانکی انجام بدهد و این اتفاق خیلی افتاده است. عمروعاص که به معاویه کمک کرده بود کل مالیات مصر می‌گفت باید توی جیب شخص عمروعاص برود. این‌طوری پول می‌داد. پروژه آدم خریدن با پول که معاویه داشت و بعد هم زمان امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در کربلا آثار خودش را نشان داد، یک اقتصاد سیاسی خاصی بود که دستگاه تحت عنوان شَراع و زمن پیش می‌برد! یعنی آدم‌ها را مدیون کن و بخر. تعابیر معاویه این است دقت کنید. این را نصربن‌مزاحم در کتاب «وقعة الصفین» نقل کرده و می‌گوید این عبارت از معاویه ثبت شد که گفت: معاویة فقال و الله، به خدا لأستمیلن بالدنیا ثقات علی، می‌خرم، می‌خرم ثقات علی را، حتی نزدیک‌ترین آدم‌ها به علی را، قیمت‌هایشان فرق می‌کند «و لأقسمن فیهم الأموال تا دنیای این‌قدر از پول و اموال و سکه بین این‌ها من تقسیم می‌کنم حتى تغلب دنیای آخرته. تا دنیای من را بر آخرت خودشان ترجیح بدهند. یعنی حاضر شوند دین و آخرت‌شان را به خاطر قدرت من بفروشند. خب این‌ها را اواخر زمان امیرالمؤمنین(ع) همین‌طوری سست کرد و زمان امام حسن(ع) بعضی از سرداران امیرالمؤمنین(ع) خودشان را فروختند. چطوری شد که حکومت امام حسن(ع) سقوط کرد؟ پسر عموی امام حسن(ع) را فرستادند جلو خط مقدم را نگه دارد می‌رود برنمی‌گردد! با چندصدتا از نیروها که این‌ها رفتند جلوی نیروهای معاویه را بگیرند که جلوتر نیایند تا بقیه نیروهای کمکی برسند خودش را می‌فروشد. معاویه نامه‌هایی را به امام حسن(ع) می‌فرستد که شما می‌خواهی با این‌ها با من بجنگی؟ این نامه‌های بعضی از سرداران توست که سابقه جهاد دارند، سابقه جانبازی، سابقه این که جزو افسران امیرالمؤمنین(ع) بودند بعداً گفتند بس است آقا انقلابی‌بازی یک کمی هم به خودمان برسیم! نامه نوشت گفت من کدام‌ها را با پول خریدم، کدام‌ها را با زن خریدم، کدام‌ها را با ریاست و مقام خریدم، کدام‌ها را با هر سه‌تایش خریدم. که این نامه‌ها را معاویه برای امام حسن(ع) فرستادند. بعد امام حسن گفتند اینها هنوز بعضی‌هایشان در سپاه من هستند! این‌طوری شد که این‌طوری شد! می‌خواهم حواس‌مان باشد پول چه کار می‌کند. در شکست حکومت امام حسن(ع)، در جنایات کربلا و خیانت کوفه، پول چقدر نقش داشته است. از این آدم‌ها خیلی‌ها را خرید. مثلاً یک نمونه‌اش نقل شده که بعضی از بزرگان عرب را خرید و به هر کدام پیغام داد کف پولی که به شما می‌دهم «مأته الف درهم» بالاتر از آن چک سفید امضاء به شما می‌دهم! صد هزار سکه است. صدهزار را به همه‌تان می‌دهم، کسانی که آن طرف هستند پشت جبهه امیرالمؤمنین و امام حسن(ع) هستند. باقی‌اش را هرچه خواستید بگویید. بیت‌المال برای شماهاست دیگر! به کسی بدهم بهتر از شماها. بعد جالب است عموی فرزدق که او هم اهل هنر و شاعر و سلبریتی‌های آن موقع بوده، خواننده و هنرمند بوده 70 هزار سکه می‌گیرد که می‌گوید حاضرم مواضع سیاسی‌ام را عوض کنم. یک عده پول می‌گیرند می‌گوید پناهنده شوید بیایید این طرف. آن موقع شام، مثل کانادا و آمریکای الآن بوده، پول‌ها را می‌دزدیدند و پناهنده می‌شدند می‌رفتند آن‌جا می‌گفت بیایید این‌جا! به برادر امیرالمؤنین به عقیل نامه نوشته، پیغام داده اگر کمک مالی می‌خواهی ما در خدمتیم! برادرت که داداش سرش نمی‌شود. چون یک وقت پسر جناب عقیل، برادر مسلم آمد پیش حضرت امیر(ع) گفت آقا پدرم که نابیناست، عیال‌وار و گرفتار است می‌شود این دفعه از سهم بیت‌المال بیشتر به ما قرض بدهید بعد ما برمی‌گردانیم. حضرت امیر(ع) فرمودند من آن سهم خودم از بیت‌المال را که با همه مردم مساوی است یک بخشی‌اش را می‌توانم بدهم همه‌اش را نمی‌توانم بدهم چون بالاخره ما هم خرج داریم زن و بچه و زندگی دارم یک بخشی از خودم را می‌دهم بر ما کمی سخت‌تر بگذرد شما بگیر. خب نه آقا، من این چیزها را که نمی‌گویم خب این همه پول بیت‌المال دست‌تان است، خب یک کمی هم به ما بدهید بالاخره عموی ما هستید. حضرت امیر(ع) فرمودند امشب با لباس مناسب دزدی بیا، بیا چفیه‌هایمان را جلوی صورت‌هایمان می‌بندیم آن‌جا را می‌بینی یک ساختمانی بود آن‌جا پول زیاد بوده بانک‌های آن موقع بوده، آن‌جا پول خوب هست ثروتمندان پول‌هایشان را آن‌جا می‌گذارند می‌رویم آن‌جا با همدیگر من کمکت می‌کنم برویم بدزدیم. این برگشت به عمویش گفت مگر من دزدم؟ مگر من گفتم برویم دزدی کنیم؟ حضرت امیر(ع) فرمود آن که قطعی بود تو که الآن پیشنهاد دزدی به من دادی، منتها تو گفتی بیا از همه مسلمین بدزدیم، از مردم، چون بیت‌المال از همه مردم می‌دزدیم، من گفتم برویم آن‌جا از یکی دو تا سرمایه‌دار، از دو نفر آدم بدزدیم نه از همه! امشب دوتایی برویم آن‌جا را بزنیم! معاویه پیغام داده بیایید این طرف، هرچه بخواهید ما در خدمتیم! راه پناهندگی سیاسی باز است، پول هم هست. هرجور می‌خواهید زندگی کنید. می‌گوید حَتات، عموی فرزدق، معاویه 70 هزار سکه برایش فرستاد گفت بیا این‌طرف به نفع ما. این عصبانی شد رفته بوده پیش معاویه گفته بود که – بدون این که خجالت بکشد – گفت دین همه را داری می‌خری، من هم که دارم دینم را می‌فروشم، چرا به این قیمت؟ یعنی نگفت که دین‌فروشی نه، گفت که «اِشتَر مِنّی دینی» خب دین من را هم بخر ولی درست بخر. معاویه گفت چند؟ هر نرخی خودت بگذاری «فأمرَ له باتمام جائزه» گفت مازاد آن هفتاد هزار ایشان می‌گوید دینش می‌ارزد همان را بهش بدهید. مگر الآن این‌طوری نیست؟ همیشه همین‌طور است. مثلاً به او گفتند عید نوروز جشن است گفت پس یک مالیات نوروزی هم بگیرید. جدا از بقیه چیزهایی که از مردم می‌گرفتند به اسم «ضریبة نِی‌روز» می‌گفتند مالیات نوروز چیست؟ آن‌ها نمی‌دانستند عید نوروز چیست؟ در عراق و یمن می‌گفتند که مالیات نوروز چیست که می‌گیرید این همه پول اضافه کردید می‌گیرید باز این‌ها چیست که می‌گیرید؟ گفت نه یک جشنی است به نام نوروز آن را هم جداگانه باید مالیات بدهید!‌ این‌ها می‌گفتند ما اصلاً چنین اسمی به نام جشن نوروز نشنیده بودیم این چه پولی است باز باید سر این قضیه بدهیم؟ یعنی به هر بهانه‌ای از مردم پول می‌گرفت. فشار روی طبقات محروم و خریدن آدم‌ها. سیاست تفرقه؛ باز بخشی از پول را صرف میکرد که قبایل را به جان هم بیندازد. کینه‌های قدیمی را بین‌شان زنده کند، دعوای بین اوس و خزرج باز راه بیفتد. دعوای بین این قبیله و آن قبیله. دعوای این قوم با آن قوم. عرب به جان عرب، عرب به جان عجم، عجم به جان عجم. می‌گفت باید همه را با پول به جان هم بیندازیم که این‌ها علیه ما با هم متحد نشوند. این یعنی استکبار. یکی هم تعبیر ازدحاد الموالی هست. موالی یعنی برده‌ها که تعداد اسرا زیاد شده بود. با روش سرمایه‌داری کنترل بردگان. این هم خیلی جالب است باز با پول. می‌گفت که اهل بیت بخصوص شیعه و بقیه انقلابی‌ها و خوارج، یکی از جاهای یارگیری‌هایشان در برده‌هاست یعنی جنبش‌های انقلابی که بردگان ایجاد می‌کنند از جمله اهل بیت. باید بروید تا می‌توانید این اسرا و برده‌ها را که از ملت‌های دیگر هستند تا می‌توانید این‌ها را تحقیر کنید، کنترل کنید، سرکوب کنید، می‌گوید احنف‌بن‌قیس و سمورة‌بن‌جندب را احضار کرد گفت این سرخ‌ها، سفیدپوست‌ها و رنگین‌پوست‌ها دارند زیاد می‌شوند و دارند غلبه می‌کنند و دارند مسلط می‌شوند تعدادشان دارد از ما بیشتر می‌شود من می‌ترسم که این‌ها کم‌کم مسلط بشوند یک بهانه‌ای پیدا کنید بعضی از این‌ها را قتل عام کنید. یکی هم دیکتاتوری زور و دیکتاتوری پول و ترکیب این دوتا با هم که نمونه‌های متعددی دارد که حالا من روایتش را آوردم ولی فرصت نیست عرض کنم. یکی هم فرهنگ سرمایه‌داری. یعنی اشرافیگری، بخور بخور. یکی از سیاست‌های معاویه که امام حسین(ع) جلوی آن ایستادند که این هم الآن هست فرهنگ سرمایه‌داری. اخلاق مصرف‌گرایی و لذت‌پرستی. چه کار کنیم بیشتر خوش بگذرد؟ این یکی از سیاست‌های حکومت‌های معاویه و بنی‌امیه بود. می‌گفت سر مردم و جوان‌ها را تا می‌توانید به خوشگذرانی گرم کنید، مشروب بخورند، مواد بزنند، بزنند برقصند خوش باشند زنا کنند، فحشا، تا می‌توانید اینها را رایج کنید که این مردم و جوان‌ها فرصت نکنند و حال این که بنشینند راجع به مسائل علمی، سیاسی، اقتصادی، تربیتی فکر کنند و مطالباتی پیدا کنند پیدا نشود این از سیاست‌های او بود. دقیقاً از سیاست‌های نظام سرمایه‌داری در دنیا این است. الآن شما هرجای دنیا بروید این را می‌بینید. یعنی می‌گویند آزادی سیاسی محدود؛ ولی آزادی اجتماعی، یعنی دختر و پسر بروند بزنند مست کنند تا صبح برقصند، مشروب و مواد مصرف کنند عیب ندارد، آزادی سیاسی نباشد. آزادی اجتماعی،‌ فحشا، فساد عیبی ندارد اتفاقاً بهتر است سرتان گرم می‌شود. گرفتار مواد و مشروب، برهنگی و بی‌حجابی، بزنید برقصید بی‌ناموسی هر کاری می‌خواهید بکنید. یکی از سیاست‌های معاویه این بود می‌گفت بگذارید فساد اخلاقی و فحشا گسترش پیدا کند اصلاً اول حکومت هم که آمد سر کار و حکومت امام حسن(ع) سقوط کرد گفت این تعهداتی که من کردم همه را پاره کرد و زیر پایش گذاشت. گفت من می‌خواستم به قدرت برسم رسیدم من مثل علی و حسن نیستم هی گیر به نمازتان و روزه و آخر‌ت‌تان بدهم، اصلاً من به این چیزها کاری ندارم هر کاری دل‌تان می‌خواهد بکنید هر کاری هم دلتان نمی‌خواهد نکنید فقط مزاحم من نشوید. موی دماغ ما نباشید با سیاست و حکومت و بیت‌المال سؤالی نکنید و حرف نزنید، شخصاً در حریم خصوصی‌تان، حتی در خیابان حریم عمومی هر کاری دل‌تان می‌خواهد بکنید از کول هم بالا بروید در خانه‌های همدیگر بروید آزاد مطلق هستید من مثل علی و حسن نیستم که هی نگران این باشم که چه کسانی بهشت می‌روند و چه کسانی جهنم می‌روند؟ زندگی‌تان را بکنید یعنی سکولاریزم عریان دین از دولت جداست. به عدالت کار نداشته باشید، به حکومت کار نداشته باشید سؤالات سیاسی و اقتصادی نکنید که کی کجا حاکم است، با بیت‌المال چه کار می‌کنید با این چیزها کاری نداشته باشید به مسائل اجتماعی، سیاسی، حکومتی، تربیتی، هرکاری دل‌تان می‌خواهید بکنید این خیلی مهم است. همین الآن هم سیاست همین است. الآن هم استکبار جهان و هم دیکتاتوری‌ها در کشورهای به اصطلاح مسلمان الآن سیاست و برنامه‌هایشان همین است. استخفاف به ارزش‌های دینی، هتک حرمت علنی بشود و تشریفات و اشرافیگری یعنی همه مسابقه بگذاریم کی اشرافیگر زندگی می‌کند کی مصرف‌زده‌تر است این هم سیاست حکومت است. می‌دانید کاری در زمان معاویه می‌شد – دقت کنید همه این‌ها قبل از کربلاست – طوری شد که مکه و مدینه شهر مقدس، مرکز بهترین رقاص‌ها و خواننده‌ها و سلبریتی‌های آن موقع شده بود یعنی شهرهای دیگر می‌خواستند رقاص و خواننده زن و مرد که دعوت کنند در مجالس‌شان بزنند و برقصند و حال کنند می‌گفتند بهترین رقاص‌ها و خواننده‌ها و هنرمندان مکه و مدینه هستند از آن‌جا بیاورید. یعنی مکه و مدینه را مرکز رقاصی کرد! یک کاروانی – دقت کنید – از تیپ‌های این‌طوری یعنی سلبریتی‌های آن موقع می‌خواستند حج بروند، رقاص و خواننده می‌خواستند حج هم بروند، این‌ها هم مذهبی‌اند هم کارهای خیریه می‌کردند – این‌هایی که می‌گویم تارخی است – این‌ها یک کار خیریه‌ای داشتند که کارهای برای پولشویی یا برای مغزشویی عوام کارهای خیریه هم می‌کردند بعد هم بزن و برقص و مشروبات، خواننده‌های خوب، شعرهای قشنگ، خواننده‌های قوی، صداهای خیلی خوب، رقاص‌های خیلی خوب. یک وقت دسته‌جمعی آن‌ها که یک مقدار مذهبی‌تر یا مذهبی‌نما بودند کاروان حجّاج هنرمندان تشکیل دادند آن وقت نقل شده که افکار عمومی را معاویه طوری کرد که این کاروان از هر شهری که وارد هر شهری می‌خواست بشود که به سمت مکه برای حج برود چند هزار مردم به استقبال این کاروان هنرمندان می‌آمدند. منظورم هنرمندان این‌طوری است نه هنرمندی. به استقبال این‌ها می‌آمدند که مثلاً از این‌ها امضاء بگیرند، با این‌ها سلفی بگیرند، دعوت‌شان کنند خانه‌شان. آن وقت این در آن شرایطی است که اهل بیت در کوه و بیان تحت تعقیب بودند که این‌ها را بگیرند شکنجه کنند و تکه تکه کنند. حُجر را کشت. خزاعه را کشت. یکی یکی، مردان و زنان مؤمن و مجاهد را یکی یکی پیدا می‌کردند و این‌ها را تکه تکه می‌کردند ولی فضا برای این‌ها باز بود می‌گفت این فضا عیبی ندارد حکومت تبلیغ می‌کرد می‌گفت بیایید تبلیغ می‌کرد سروصدا، بزن، بکوب، برویم حج، برویم زیارت، عبادت و... ولی اهل بیت(ع) که مکتب اصیل توحید و عدالت را می‌گفتند این‌ها سرکوب می‌شدند. شما ببینید در قضیه برده‌ها، در قضیه بازار، اقتصاد به سمت مصرف برود فاصله‌های طبقاتی. مراکز پول و بیت‌المال، صرافی‌های آن موقع مثل بانک‌ها و بانک مرکزی آن موقع، رانت‌خواری و فساد و اختلاس و کثافت‌کاری. ما الآن باید مراقب باشیم الآن هم همان توطئه‌ها هست حالا الحمدالله یک مبارزاتی شروع کردند امیدواریم محکم ادامه بدهند و تا آخر بروند از این‌جاها ضربه می‌خوریم. مثلاً نقل شده که برادر معاویه که حاکم در بخشی از منطقه مصر بود به مردم گفت که هر کاری می‌خواهید بکنید، بکنید ما به سبک زندگی‌تان کاری نداریم حال کنید ما خودمان هم داریم حال می‌کنیم! ولی در برابر حکومت و سیاست مسئله عدالت و حکومت سؤال نکنید و الا« فوالله لأقطعنّ بطون السیاط على ظهورکم،» به خدا شکم شلاق‌ها را روی پوست بدن‌ها و کمرهایتان تکه تکه می‌کنیم یعنی این‌قدر شما را می‌زنیم که این شلاق‌ها ریز ریز شوند. خفه شوید به دین و سیاست کاری نداشته باشید. نماز و ادا، هر کاری می‌خواهید بکنید. بعد هم خودشان کم‌کم لباس حریر و ابریشم پوشیدند، لباس‌هایی با نخ طلا پوشیدند، توی ظرف طلا و نقره غذا خوردند که این‌ها حرام بود. چرا اسلام توی ظرف طلا و نقره را حرام کرده بود که غذا بخورید، شاید اصلی‌ترین علت آن این بود که سبک زندگی اشرافی و سرمایه‌داری حاکم نشود. چون تو وقتی توی ظرف طلا و نقره غذا می‌خوری این یعنی شکاف طبقاتی، یعنی گرسنه‌ها ... به مردان حرام کرد لباس ابریشم و حریر پوشیدن. برای زن حرام نیست چون بحث زینت زن فرق می‌کند. مرد که این را می‌پوشد نماد فرهنگ سرمایه‌داری و اشرافی‌گری است مخصوصاً حاکمان. بحث زن با شوهرش و آن مسائل زیبایی‌شناسی فرق می‌کند لذا می‌گویند حریر و ابریشم بر مردم حرام و بر زن حلال است. اما در سبک زندگی و روابط... مثلاً می‌گفت حتی سوار اسب می‌شد می‌گفت زین و افسارش طلا باشد، حالا آن اسب بحث طلا و غیر طلا چه می‌فهمد! بحث اسبش نیست، بحث خودش است.

×××

پیامبر(ص) فرمودند هرکس را ما ببینیم که حرص می‌زند به مسئولیت‌ها به عنوان پُست و یک موقعیت و به عنوان یک امتیاز مادی نگاه می‌کند ما به آن‌ها مسئولیت نمی‌دهیم. چون بعضی‌ها می‌آمدند موقع مبارزات و جنگ و جهاد و انقلاب نبودند فداکاری کنند،‌ بعد که حکومت تشکیل شد محکم شد حالا پیامبر(ص) می‌خواهند مسئول تعیین کنند بعضی‌ها می‌آمدند کنار پیامبر(ص) یا صف اول نماز می‌نشستند که صبحکم‌الله، مساءکم‌الله که مثلاً بالاخره ما هستیم! پیامبر(ص) اصلاً محل‌شان نمی‌گذاشت. یکی گفت آقا این‌ها آمدند یک کار و مسئولیتی به این‌ها بدهید. فرمودند که «إِنَّا وَالله لاَ نُوَلِّی هَذَا العَمَلَ أَحَدًا سَأَلَهُ، أَو أَحَدًا حَرِصَ عَلَیهِ» به خدا سوگند کسی که حرص بزند و بخواهد نقشه می‌کشد که مقام بالاتر بگیرد ما به او چنین مسئولیتی نمی‌دهیم چون این نه نگران حقوق مردم است نه دغدغه خدا را دارد اصلاً نه حق‌الله، نه حق‌الناس. این فقط دنبال منافع خودش است. فرمودند «إنّا لا نستعمل علی عملنا مَن یریده» ما کسانی که نقشه می‌کشند دنبال شغل‌اند در مدیریت و حکومت، ما آن‌ها را به کار نمی‌گیریم. اتفاقاً دنبال کسانی می‌رویم که فرار می‌کنند چون می‌دانند این‌ها مسئولیت دارد و حق‌الناس است. می‌روم بین آن‌ها می‌گردم چون هدف او واقعاً خدمت به خلق است نه خدمت به خودش. فرمودند «إنّا لا نستعمل علی عملنا مَن اراده» به عبارات مختلف. هرکس در این نخ‌ها باشد ما نمی‌گذاریم توی حکومت بیاید. مانع او می‌شویم. خب شما ببینید دعوای حضرت امیر(ع) با بزرگانی مثل طلحه و زبیر سر چه بود؟ طلحه و زبیر بعد از پیامبر(ص) که مسئله سقیفه و خانه فاطمه زهرا(س) و حضرت علی(ع) پیش آمد و آن قضایا و بیعت، حتی آن موقع می‌دانید زبیر و طلحه کنار علی و فاطمه ایستادند! با آن‌ها درگیر شدند. زبیر که درگیر کشید، گفت من کشته می‌شوم چون خلافت بعد از پیامبر حق علی است. این‌ها کم کسانی نبودند. زمان بعد از قتل خلیفه سوم و بیعت مردم با امیرالمؤمنین(ع) هم اولین کسانی که با ایشان بیعت کردند همین طلحه و زبیر بودند. یک کم دست طلحه می‌لرزید که حضرت امیر(ع) گفتند واویلا اولین دستی که با من بیعت کرد می‌لرزد. خب بعد معلوم شد این بیعت هم خالص برای حق نیست بحث توقعاتی هم هست. ابن‌قتیبه دینوری در کتاب «الامام و السیاسه»، که این کتاب در مصر (قاهره) چاپ شد، نقل می‌کند که بعد از این که همه با علی(ع) بیعت کردند این‌ها آمدند پیش حضرت علی(ع) و گفتند آقا ما که بیعت کردیم و خدمات کردیم سوابق ما را که می‌دانید هم در جبهه‌ها زمان پیامبر(ص) و فداکاری‌هایمان که تا حالا باید صد بار شهید می‌شدیم مدال‌هایی که از پیامبر گرفتیم بعد از پیامبر هم که ما کنار شما بودیم، کنار خلفا بودیم، معترض بودیم و حق را به شما دادیم حالا ما آمدیم شما حکومت را گرفتید کمک شما کنیم در خدمتیم. حضرت امیر(ع) در این جلسه گفتند عبدالله‌بن‌عباس هم توی جلسه بیاید و باشد می‌خواهم نظر تو را هم ببینم چیست؟ جلسه که تمام می‌شود می‌روند حضرت امیر(ع) به ابن‌عباس می‌گویند که نظرت چیست؟ هم من این‌ها را می‌شناسم و هم تو، این هم روحیات‌شان است، سوابق خوبی هم دارند، حرف‌های الآن‌شان را هم شنیدی، به نظر تو، ماجرا چیست؟ ابن‌عباس گفت به نظر من الآن در این لحظه شغل حکومتی می‌خواهند، می‌خواهند که سهم آن‌ها را بدهی. می‌خواهند در مدیریت کشور وزیری، استانداری، وکیلی، یک کاره‌ای باشند، بالاخره نقشی داشتند سهم‌شان را می‌خواهند و به نظر من هم مصلحت این است که این کار را بکنید! با این همه دشمنانی که دشمنان عدالت هستند و جلوی شما مانع‌تراشی کردند و با این شورشی که شده و خلیفه قبل کشته شده و مسئله عدالت و این حرف‌ها، پیشنهاد من این است که بصره را به زبیر و کوفه را به طلحه بدهید فعلاً مستقر بشوند حکومت شما مستقر بشود تا بعد ببینیم چه کار کنیم؟ حضرت امیر(ع) خندیدند گفتند از تو تعجب می‌کنم این همه با قرآن و سنت پیامبر آشنایی، من را می‌شناسی،‌ همچین می‌گویی کوفه و بصره، انگار دوتا قطعه چیزی هستند این را بده به آن، این را بده به او! وقتی می‌گویی کوفه و بصره یعنی دو شهر اصلی مرکزی، دو بخش از کل حکومت جامعه اسلامی. وقتی می‌گویی کوفه و بصره، در هر کدام از این‌ها یعنی ده‌ها و صدها هزار انسان و خانواده، مردم هستند، حق‌الناس، عدالت، و یعنی میلیاردها پول در بیت‌المال بصره و کوفه. داری به من می‌گویی این‌ها را به این‌ها بدهم که این‌ها ناراحت نشوند؟ خدمات‌شان به جای خود محفوظ. الآن برای چه آمدند؟ دنبال چه هستند؟ الان دغدغه‌شان خدمت به خلق و اجرای عدالت است یا دغدغه اصلی‌شان خودشان هستند منتها به شکل دین؟ فرمودند این حرف و توصیه تو می‌دانی معنی‌اش چیست؟ یعنی می‌گویی من بگذارم این‌ها بر گُردة مردم سوار بشوند این‌ها را بر مردم مسلط کنم با این روحیه‌ای که الآن دارند. این‌ها آن آدم‌های مجاهد شهادت‌طلب 20 سال قبل و 30 سال قبل نیستند این‌ها دارند چرتکه می‌اندازند، آن موقع زبیر آماده شهادت بود و برای شهادت آمد که پیامبر به او سیف‌الاسلام گفت. آن موقعی که پیامبر به طلحه گفت طلحه‌الخیر، این‌ها آن موقع واقعاً مؤمن و مجاهد و شهادت طلب بودند دنبال چیزی نبودند الآن این‌ها، آن‌ها نیستند عوض شدند. حضرت امیر(ع) به ابن‌عباس فرمودند تو داری به من می‌گویی من این‌ها را بر مردم مسلط کنم بعد این‌ها می‌روند آدم‌های عوام کم‌خرد را تطمیع می‌کنند می‌خرند بیچاره‌ها و مستضعفین و بی‌دست‌وپاها و بی‌زبان‌ها را با فشار و تهدید جذب و کنترل و سرکوب می‌کنند بر قدرتمندان هم یا آن‌ها را شریک می‌کنند یا با زور سلطه آن‌ها را به زیر بال خودشان می‌کشانند و عملاً به اسم حکومت اسلامی حکومت شخصی راه می‌اندازند! بعد هم جناب ابن‌عباس اگر من قرار بود به توصیه‌های این‌طوری شما عمل کنم خب باید قبلاً سر قضیه معاویه کوتاه می‌آمدم چون معاویه که قدرت ضربه زدنش به من خیلی بیشتر است. بخش غربی جهان اسلام دست معاویه بود یعنی فلسطین و شام و اردن و مصر و شمال آفریقا را دارد از ما جدا می‌کند اتفاقاً بعضی‌ها مثل مغیره‌بن‌شعبه آمدند به من گفتند که اول کار شما شمشیر را از رو نبند نگو معاویه تو عزلی! الآن اگر به این شغل بدهید همکاری می‌کند و بیعت می‌کند! اگر ندهید درگیر می‌شود. حضرت امیر(ع) فرمودند من شب‌های متعددی به این قضیه فکر کردم که آیا مصلحت اسلام و مسلمین این است که من معاویه را فعلاً بپذیرم بعداً یک جوری شرّ او را کم کنیم؟ یا از همین اول نباید بپذیرم؟ پذیرش او یعنی من دیگر ملاک‌ها را کنار گذاشتم یعنی برای من حکومت خودم هدف است نه حکومت اسلام! چون که این هیچ نسبتی با حکومت اسلامی ندارد. فرمودند که من اگر قرار بود برای منافع خودم به کسانی سهمیه حکومتی بدهم حتماً باید همان اول، شام را به معاویه می‌دادم می‌گفتم خیلی خب منطقه غرب جهان اسلام شما از طرف ما حاکم باش با من بیعت کن ولی دست خودت باشد! فرمود من دیدم این کار درست نیست و شرعاً این کار خیانت به عدالت است، خیانت به خدا و مردم است. با هیچ معیاری معاویه حکومت اسلامی نیست. و این فردا تا ابد تا هزار سال و دو هزار سال دیگر حجّت می‌شود اگر حرص این دوتا – طلحه و زبیر – در مسئله حکومت حرص نمی‌زدند اتفاقاً این دوتا از بهترین افرادی بودند که از نظر من برای حکومت بودند ولی حالا که می‌بینم هی دست و پا می‌زنند، نقشه می‌کشند این را می‌بینند، او را می‌بینند، تطمیع می‌کنند، تهدید می‌کنند، الآن دیگر معنای دیگری پیدا می‌کند. بله یک وقت مصلحت است که نمی‌توانیم و الا اصل آن از بین می‌رود بله این کاری بودکه حضرت امیر(ع) بعد از پیامبر(ص) کردند. آن‌جا مصلحت‌سنجی کردند ولی نه مصلحت یعنی منافع خودش، بلکه مصلحت امّت، مصلحت اسلام و مسلمین. مصلحت نظام را سنجیدند. حضرت امیر(ع) فرمودند الآن اگر من بعد از پیامبر(ص) سر مسئله حکومت با خلفاء درگیر شوم اصل اسلام در خطر است جنگ داخلی بین مسلمین و اصحاب راه می‌افتد. همه هم تازه مسلمانند یک دفعه می‌گویند بابا اصل این کشک است این‌ها خودشان سر دنیا به جان هم افتادند! من مجبور شدم و مجبورم به خاطر حفظ اصل اسلام و حکومت اسلامی مدارا و سکوت کنم تقیه کنم و چند قدم عقب بروم، از حق حاکمیت خودم می‌گذرم برای این که اصل اسلام و حکومت اسلامی و امت بماند تا وقتی که مشکلات و انحرافات جزئی است من نقد می‌کنم، نهی از منکر می‌کنم، کمک هم بخواهند به آن‌ها مشورت می‌دهم از لحظه‌ای که ببینم انحرافات اساسی است جلوی آن‌ها می‌ایستم و این اتفاق از زمان سال‌های آخر خلیفه سوم شروع شد ولی سر قضیه معاویه حضرت علی(ع) گفتند این دیگر بحث اهمّ و مهم و مصلحت هم که بخواهم بکنم تن دادن به حکومت معاویه مصلحت نظام و جامعه نیست هم به عنوان اولی و ثانوی خلافت. یک نکته دیگر را هم دقت کنید بعضی‌ها مدام در ذهن‌شان این است که این کسانی که غربزده و غرب‌گرا هستند و خیلی مردمی و مکتبی و انقلابی نیستند همیشه تمام مشکلات را اگر می‌خواهید حل شود دست آن‌ها بدهیم! این تصور هم غلط است مخصوصاً این‌هایی که حاضرند با هر رژیم دیگری کار کنند. و در دهه 60 کسانی بودند جز عوامل رژیم بودند بعضی‌ها می‌گفتند آقا تخصص که دارند بیاییم کارها را دست این‌ها بسپاریم. بچه‌های انقلابی بی‌تجربه و کم تجربه‌اند. امام(ره) این تصور را قبول نداشت. می‌دانید حتی تیم بازرگان که دولت موقت بعد از انقلاب دست این‌ها بود می‌خواستند حتی هویدا و نصیری رئیس ساواک و نخست‌وزیر بهایی خائن پهلوی را اعدام نکنند می‌خواستند این‌ها را نگه دارند دوتا از استدلال اصلی داشتند 1) اگر این‌ها اعدام بشوند آن وقت بحث‌های غربی و حقوق بشری و رسانه‌ها ما را محکوم می‌کنند. خب آن‌ها کی هستند؟ خود آن‌ها بزرگترین جنایتکاران دنیا هستند. خود آمریکا این جنایت‌ها را در ایران و همه جا کرده است. باز از آن‌ها خجالت می‌کشید؟ 2) دلیل دوم بعضی‌هایشان این بود که بالاخره این‌ها یک تخصصی دارند بالاخره درست است بد، ظالم، فاسد، خائن، بودند ولی بالاخره تخصص دارند نعمت‌الله نصیری تخصص اطلاعاتی دارد، به قول ننه شاه می‌گفت ما بهش می‌گفتیم نعمت خر گردن! این بالاخره رئیس ساواک بوده تجربه امنیتی اطلاعاتی دارد انقلاب هم که مشکلات امنیتی بالاخره خواهد داشت خب این باشد از تجربه او در خدمت اسلام استفاده کنیم. هویدا هم باشد این بالاخره بیشترین دوران نخست‌وزیری دوران پهلوی را داشته، با غرب و شرق ارتباط دارد. تحلیل‌شان این بود که بعد خلخالی گفت، تا فهمیدند این‌ها بختیار را فراری دادند ممکن است این‌ها را هم فراری بدهند هویدا و نصیری البته محاکمه هم شده بودند، هویدا گفت ده روز من را اعدام نکنید نگه دارید پیشنهاد رشوه داد و... من فهمیدم که این ده روز را که می‌گوید قرار است یک اتفاقی بیفتد احتمالاً این را هم مثل بختیار فراری‌اش می‌دهند می‌گوید رفتیم هردو را دادیم اعدام کردند. بعد رفتم توی شورای انقلاب دیدم هنوز این‌ها بازرگان و مرحوم بهشتی دارند راجع به این قضیه بحث می‌کنند که چه کار باید کرد؟ گفتم راجع به کی صحبت می‌کنید؟ گفتند نصیری و هویدا، گفتیم آن‌ها اعدام شدند تمام شد! و الا آن‌ها را ممکن بود جزو مسئولین باشند. یعنی بگویند آقا تجربه دارد، تخصص دارد، غرب این‌ها را می‌شناسد، بگذارید تنش‌زدایی کنیم، آشتی با جهان و... دوباره این‌ها را سر کار بگذاریم. یک تعبیری حضرت امیر(ع) دارند که می‌فرمایند از تخصص همه متخصصین در ادارات، وزارتخانه‌ها و کارمندی حتماً استفاده کنید اما حق ندارید هرکسی را بر مردم مسلط کنید. مدیریت‌ها و مسئولیت‌های کلیدی و کلیدهای حکومت را دست‌شان بدهید. خیلی مواظب این کلیدها باشید نگذارید دست این‌ها بیفتد. – حالا دقت کنید – فرمودند من از معیارها در مسئولیت‌ها عدول نمی‌کنم. فرمان و دستورشان به مالک اشتر این است فرمودند آدم‌های نااهل، آدم‌هایی که در معرض رشوه و خیانت و جاسوسی هستند یک مرتبه می‌آید حاکم می‌شود و دوتا قرارداد خائنانه می‌بندد و کشور را در مسائل مختلف ذلیل و وابسته می‌کنند یک مرتبه می‌آید یک جایی قرار می‌گیرد و سوء استفاده‌های میلیاردی می‌کند. با مردم بد برخورد می‌کند و مردم را از اصل نظام و انقلاب متنفر و عصبانی می‌کند. این عصبانی کردن مردم یک تخصصی است که بعضی‌ها دارند! یعنی یک مسئله‌ای را که می‌شود راحت حل کنی یک جوری حل می‌کند که همه عصبانی شوند. ما چندین بار از این نمونه‌ها در انقلاب در این 40 سال دیدیم. آخری‌اش همین مسئله بنزین بود. حضرت امیر(ع) می‌فرماید دنبال این که مدام متخصصین وابسته بیاوری یا از رژیم قبل یا از رژیم‌های فکری آن‌طوری بیاوری نباش. «إِنَّ شَرَّ وُزَرَائِکَ...» ممکن است یک کسانی را به عنوان وزیر و همکار و دستیار برداری بیاوری اما بدان بدترین‌شان کسانی هستند که «مَنْ کَانَ لِلاَْشْرَارِ قَبْلَکَ وَزِیراً،» آن‌هایی هستند که با آن باندهای فاسدی که قبل از شما بودند به آن‌ها هم سرویس و کمک می‌دادند و به شما بگویم این تیپ‌ها در بدنه دیوان‌سالاری و بوروکراسی و تکنوکراسی حکومت و کشور هستند، بودند و هنوز هم هستند و جالب است ما از اول انقلاب، هی رئیس جمهورها و جناح‌ها در دولت و مجلس می‌آیند و می‌روند عوض می‌شوند ولی این‌ها همیشه سر جایشان هستند یعنی خیلی از تصمیم‌گیری‌ها را اینها می‌کنند گفت شماها هر انتخاباتی که می‌شود این تیپ‌ها می‌گویند شماها کف روی آب هستید هی چهار سال چهارسال می‌آیید و می‌روید ما آن سنگریزه ته جوبیم! ما آن‌جاییم، شما هر کاری می‌خواهید بکنید. شعارهایتان برای ما نیست. مدیریت و آنی که واقعاً دارد حکومت می‌کند ما هستیم! شما مدام بیایید رأی بگیرید، انتخابات کنید، این جناح، آن جناح، به هم فحش بدهید، دعوا راه بیندازید، چهار سال تو، هشت سال تو، چرا بعضی چیزها تغییری نمی‌کند؟ هر جناحی می‌آید و هر انتخاباتی با هر شعار می‌شود چون او می‌رود تمام می‌شود، او می‌آید و می‌رود تمام می‌شود چرا باز هنوز برخی از مشکلات هست؟ برای این که حکومت واقعی دست یک کسان دیگری است نه آن کسانی که جلوی ویترین و تریبون به عنوان مسئولین درجه 1 و 2 کشور مدام می‌آیند و حرف می‌زنند. خیلی جاها این‌ها کاره‌ای نیستند. همان آدم‌های بی‌سروصدا،‌ رده 2، رده 3، رده 4، آن‌ها هستند. آن‌ها در رژیم قبلی بعضی‌هایشان بودند در رژیم بعدی هم باز هستند حواس‌مان باشد. حضرت امیر(ع) فرمودند «وَمَنْ شَرِکَهُمْ فِی الآْثَامِ...» این کسانی را که برمی‌داری این‌ها کسانی بودند که در آن گناهان و آن کثافت‌کاری‌ها شریک بودند اگر آن‌ها بیایند دوباره باز هم با آن‌ها شریک هستند و کنار آن‌ها می‌ایستند به عنوان بخشی از بدنه کارمندی و مدیریت ساختاری کشور هستند هیچ شعار هم نمی‌دهند. نگاه می‌کنند کی می‌آید یک مرتبه دومن ریش می‌گذارد انتخابات بعدی می‌بینید از ته می‌زند، پروفسوری می‌زند! انتخابات بعدی حاضر است با شلوارک و شرت توی خیابان بیاید! باد از کدام طرف می‌آید تنظیم می‌کنند! همیشه هم حقوق‌هایشان مرتب، امکانات‌شان و اضافه حقوق‌های حکومتی‌شان بیشترین خوردن از سفره بیت‌المال و حکومت را این‌ها می‌خورند هیچ وقت هم هزینه ندادند هر انتخاباتی هم که می‌شود به این‌ها صدمه نمی‌خورد سرجایشان هستند! شما ببینید بعضی‌هایشان همچنان در رده‌های بالا دوتابعیتی هستند مثلاً ایرانی – انگلیسی است. ایرانی – آمریکایی است. ایرانی – کاناداری است. ایرانی – استرالیایی است. همین الآن در جمهوری اسلامی مسئول است و در دوتا کشور غربی هم خانه دارد. بیشترین حقوق نجومی هم برای خودشان درست کردند. 90 میلیون. 100 میلیون. قانونش هم کردند تصمیم‌های بزرگ هم گاهی همین‌ها می‌گیرند! این‌هایی که با انتخابات‌ها می‌آیند و می‌روند اغلب‌شان ول‌معطل هستند. آن کارمندان سطح بالایی که در شهرداری‌ها در اداره گمرک، بانک‌ها، مالیات، وزارت خارجه، وزارت نفت، جاهای مختلف هستند آن‌ها دارند حکومت می‌کنند. شما بهترین قانون را در مجلس بنویس، آن چیزی که اتفاق می‌افتد آن قانون نیست آن چیزی و تصمیمی است که او آن‌جا می‌گیرد. بهترین شعارها را بده، رهبری بهترین سیاست‌ها را بنویسید و دارد می‌نویسد و بهترین مواضع را بگیرد، الآن شما فکر می‌کنید قدرت در اختیار کی‌هاست، در واقع ببینید چه کسانی دارند تصمیم‌گیری می‌کنند! نه الآن همیشه همین‌طور بوده بعد از این هم خواهد بود منتها ما باید این را بفهمیم مدیریت کنیم ضعیفش کنیم خودمان قوی شویم، طرح داشته باشیم اجرا کنیم. ببینید حضرت امیر(ع) می‌فرمایند بعضی‌ها هستند دنبال نیروها و فداکاری و خلاقیت‌های داخلی و دنبال نیروهای انقلابی باعرضه نه بی‌عرضه نیستند، این‌ها را کنار می‌گذارند به هوای این که آن‌هایی که با غرب هستند این‌ها قوی‌ترند و بهترند. می‌فرماید: «وَمَنْ شَرِکَهُمْ فِی الآْثَامِ» کسانی که در کثافت‌کاری و گناهان و خیانت‌ها و این خطاها با آن‌ها شریک بودند و همفکر آن‌ها بودند، اصلاً وقتی به انقلاب ضربه می‌خورد این‌ها خوشحال می‌شوند در حکومت ما هم هستند خوشحال می‌شوند که به ایران و به انقلاب ما ضربه خورد! شما می‌دانید بعضی از این‌ها به غربی‌ها به آمریکایی‌ها به انگلیسی‌ها چندین بار در این 20 سال گذشته پیام دادند که آقا تحریم‌ها ‌را بیشتر کنید، فشار بیاید که تسلیم شوند که ما باید با شما باشیم؟ داخل همین حکومت رسماً، حتی جاسوس‌هایش جدا اعلامیه رسمی دادند. در مجلس ششم بعضی‌ها رسماً بیانیه دادند! به رهبری گفتند آقا جام زهر را سر بکش. جام زهری که امام(ره) سر کشید شما هم باید سر بکشید او برای قطعنامه بود شما هم برای هسته‌ای و... باید سر بکشید که منطقه را بدهیم برود! رسماً زیرش را امضاء کردند. باز این خوب است یک عده دیدند هیچی را امضاء نمی‌کنند ولی همین کارها را دارند می‌کنند. حضرت امیر(ع) فرمودند «فَلاَ یَکُونَنَّ لَکَ بِطَانَةً،» فرمودند من نمی‌گویم از این تیپ‌هایی که غیر انقلابی و غیر مکتبی هستند استفاده نکنید این‌ها را نگذارید بیایند و از نظرات‌شان استفاده نکنید، نه؛ از همه‌شان استفاده کنید. استخدام هم بکنید اما «فَلاَ یَکُونَنَّ لَکَ بِطَانَةً،» این‌ها صاحب سرّ شما نشوند. «بطانه» یعنی بطن، داخل. این‌ها نیایند در اندرونی و در قرارگاه حاکم در حکومت اسلامی – انقلابی. این‌ها نیایند تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران اصلی بشوند برای اقتصاد یا فرهنگ یا سیاست خارجی کشور یا امنیت کشور. «بطانه» نشوند یعنی نگذارید این‌ها در مراکز حساس بیایند، موقعیت‌های کلیدی را در جامعه دست این‌ها ندهید. حالا به عنوان شهروند عادی زندگی کنند، استخدام بشوند، کار کنند یک بحث دیگری است اما این‌ها نباید بیایند در حکومت، همه کاره بشوند «فَإِنَّهُمْ أَعْوَانُ الاَْثَمَةِ،» این‌ها دستیاران جبهه فساد و گناه هستند «وَإِخْوَانُ الظَّلَمَةِ؛» این‌ها برادران جبهه ظلم و ستم و بی‌عدالتی هستند «وَأَنْتَ وَاجِدٌ مِنْهُمْ خَیْرَ الْخَلَفِ» بعد ممکن است بگویید خب آقا بالاخره ما همین‌ها را داریم باید مسئولیت‌های اصلی را دست همین‌ها بدهیم بالاخره این‌ها تجربه دارند، سابقه دارند، تخصص دارند، دنیا این‌ها را می‌شناسد، آشتی با دنیا و از این حرف‌ها. حضرت امیر(ع) می‌گوید اشتباه نکن تو اگر این‌ها را کنار بگذاری بهترین جایگزین‌ها را داری «أَنْتَ وَاجِدٌ تو داری؛ مِنْهُمْ خَیْرَ الْخَلَفِ بهترین جانشین‌ها را داری؛ چه کسانی؟ «مِمَّنْ لَهُ مِثْلُ آرَائِهِمْ وَنَفَاذِهِمْ، وَلَیْسَ عَلَیْهِ مِثْلُ آصَارِهِمْ وَ أَوْزَارِهِمْ وَ آثَامِهِمْ، مِمَّنْ لَمْ یُعَاوِنْ ظَالِماً عَلَى ظُلْمِهِ،» از نیروهای متخصص آگاه با عرضه مکتبی که هیچ سابقه‌ای در کمک به جبهه ستم و استبداد و استکبار ندارند. سابقه‌شان پاک است «وَلاَ آثِماً عَلَى إِثْمِهِ،» و در هیچ گناه و فسادی همکاری نکردند با هیچ ظالمی بیعت نکردند «أُولَئِکَ أَخَفُّ عَلَیْکَ مَؤُونَةً،» فرمودند به تو بگویم که خرج این‌ها از آن‌ها خیلی کمتر است. چون آن‌ها بدون حقوق نجومی و اضافه حقوق و امکانات آن‌چنانی حاضر نیستند قدم از قدم بردارند خرج‌شان خیلی زیاد است اما این بچه‌های انقلابی و مدیریت‌های جهادی «أُولَئِکَ أَخَفُّ عَلَیْکَ مَؤُونَةً،» این‌ها خرج‌شان خیلی سبک است خیلی باری روی دوش حکومت و بیت‌المال نیستند با کمترین‌ها می‌سازند. از آن طرف «وَأَحْسَنُ لَکَ مَعُونَةً،» این‌ها واقعاً مشکلات تو و جامعه را حل می‌کنند. این‌ها واقعاً کمک می‌کنند. ببینید «معونه»‌شان زیاد است «مَؤونه»‌شان کم است. یعنی برای جامعه، خرج‌شان کم است و دخل‌شان زیاد است. یعنی صدتا خدمت می‌کنند دوتا خرج می‌کنند. اما آن تیپ‌ها صدتا خرج می‌کنند دوتا خدمت می‌کنند. یعنی حضرت امیر(ع) می‌گوید چرتکه اقتصادی هم بخواهی بیندازی در مدیریت‌ها و کارمندی، آن نوع کارمندی بصرفه مردم است تا این نوع. بعد به مالک اشتر فرمودند «وَأَحْنَى عَلَیْکَ عَطْفاً،» آن وقت این‌ها صادق‌اند واقعاً حواس‌شان به تو هست به حکومت است، به عدالت است به مردم است، توجه دارند، «وَأَقَلُّ لِغَیْرِکَ إِلْفاً،» این‌ها به دشمن گِرا نمی‌دهند، آن طرف غش نمی‌کنند. با جبهه‌های مخالف الفت و انس نمی‌گیرند، چپ نمی‌زنند، راست نمی‌زنند، به تو خیانت نمی‌کنند «فَاتَّخِذْ أُولَئِکَ خَاصَّةً لِخَلَوَاتِکَ وَحَفَلاَتِکَ؛» این تیپ‌ها را پیدا کن، این‌ها بشوند حلقه اصلی و نزدیک‌ترین حلقه به تو و تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان حکومتی. دقت می‌کنید قضیه این است. (نامه 53/ نهج‌البلاغه)

شاخص دیگر این است که حضرت امیر(ع) فرمودند با مردم طوری رفتار کنید «خالِطُوا النّاسَ مُخالَطَةً» طرز برخورد با مردم و ارباب رجوع، که «إن مُتُّم مَعَها بَکَوا عَلَیکُم،» اگر فردا یک اطلاعیه زدند که این آقای مدیر یا این کارمند دیشب فوت کردند، سکته کردند فردا مردم گریه کنند. فرمودند این می‌شود کارمند تراز انقلاب. که کسانی که می‌بینند بگویند عجب! فلانی، یادت هست کارمان را چطور حل کرد و خدمت کرد صادقانه، بی‌توقع، مؤدب، متواضع، بود حالا اگر نتوانست تلاشش را کرد. حضرت امیر(ع) این را به مسئولین حکومتی گفتند، هم به علما و به همه مؤمنین گفتند فرمودند در هر محله و جامعه و هر شهر و کشوری هستید طوری به مردم خدمت کنید محبت کنید که «إن مُتُّم مَعَها» اگر شب مردید «بَکَوا عَلَیکُم،» فردا همه اشک بریزند و گریه کنند، ناراحت باشند «وَ إن عِشتُم حَنُّوا إلَیکُم؛» و اگر فردا دیدند زنده‌اید و دوباره سر کار آمدید همه خوشحال باشند که خب الحمدلله فلانی هنوز سر پا هست و امیدی هست. (حکمت 10/ نهج‌البلاغه) این می‌شود کارمند تراز انقلاب. این تعبیر حضرت امیر(ع) است. حاکمی باش مثل امام(ره) که وقتی از دنیا رفت بزرگترین تشییع جنازه تاریخ بشر برگزار شد. وقتی هم آمد بزرگترین استقبال تاریخ برگزار شد. وقتی هم که رفت، بعد از 10 سال، که آن 10 سال هم، مدام جنگ و ترور و تحریم و مشکلات و کوپن و موشک بود ولی چرا بزرگترین تشییع جنازه تاریخ بشر اتفاق افتاد که تا الآن در شرق و غرب عالم چنین جمعی نبوده؟ همه گریه کردند، ده‌ها نفر آن روز از غصه مردند و دق کردند. حضرت امیر(ع) فرمودند مدیریت دینی، حکومت اسلامی، تبلیغ دینی این‌طوری است باید این‌گونه عمل کنید.

دیگر چه؟ عدل و انصاف باید طوری رعایت کنید که حضرت امیر(ع) فرمودند اگر پدر و مادر و برادرت در اداره آمدند چطوری عمل می‌کنی؟ می‌خواهی معطل نشوند، اذیت نشوند، توهین به آن‌ها نشود و مشکل‌شان زود حل شود. درست است؟ فرمودند کارمند تراز انقلاب کسی است که همه مردم را مثل مادر و برادر و خواهر و پدر و بچه خودش ببیند و فرقی قائل نشود. یعنی هر زنی که می‌آید بگوید این خواهر من یا مادر من است. هر مردی که آمد بگوید این برادر یا پسرم یا پدرم است. «أَنصِفِ النّاسَ مِن نَفسِکَ...» وقتی حاکم و مدیر اسلامی با مردم روبرو می‌شود باید خودش را آن طرف میز تصور کند فکر کن تو ارباب رجوعی خودت را جای او بگذار «أَنصِفِ النّاسَ مِن نَفسِکَ...» علیه خودت انصاف بده که اگر تو به جای او بودی به این اداره می‌آمدی با تو این‌طوری حرف می‌زدند ناراحت می‌شدی یا خوشحال می‌شدی، خودت را جای او قرار بده و بعد آن عمل را انجام بده و بعد «وَ مِنْ خَاصَّةِ أَهْلِکَ...» مراقب باش به نزدیک‌ترین نزدیکانت، فامیلت، خانواده‌ات، قبیله‌ات، حزبت، باندت، حق نداری امتیازی بیش از بقیه مردم بدهی. «وَ مَنْ لَکَ فیهِ هَوىً و رعیّتک...» و آن‌هایی که هوایشان داری هوای نفس تو به طرف آن‌هاست. یعنی یک کسانی که یک منافعی داری یا عواطفت، یا منافعت به سمت آن‌هاست فرمودند خیلی مراقب باش که جنبه جانب خودت را یا خَاصَّةِ أَهْلِکَ نزدیکانت را، یا آن‌هایی که بالاخره بیشتر دوست‌شان داری، مراقب باشی یک وقت بین این‌ها با بقیه تبعیضی قائل نشوینگویی اول مشگل این را حل کنم بعد بقیه. هرکس را می‌بینی باید بگویی این خاصّه و اهل من است. این خودم هستم این برادرم هست. این می‌شود کارمند تراز انقلاب. که فرض کنی من آن طرف میز هستم این، آن طرف میز است اگر من جای او بودم دوست داشتم با من چطوری برخورد بشود و دوست دارم با من چطوری برخورد نشود؟ این یک. دوم؛ این که فرمودند مواظب باش که هی طرف فامیل‌هایت، حزب و قبیله و همشهری‌هایت و خودت و خانواده‌ات غش نکنی. انصاف بده علیه خودت.

شاخص دیگر چه؟ «وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ،» کارمند تراز انقلاب، فرمودند در حکومت اسلامی هر کارمندی، هر وزیر و وکیل و استاندار و مسئول و اطلاعات و سپاه، هرکس هرجا هر مسئولیتی دارد، دستگاه قضایی، قاضی، فرمود این چندتا مشخصه را باید داشته باشد «وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ،» باید حتماً با مردم با لبخند روبرو شود. این اداره اسلامی است. حضرت امیر(ع) فرمودند در حکومت دینی اسلامی این است که در هر اداره‌ای در سه قوه مردم می‌آیند باید از طرف آن مسئول لبخند ببیند، بسط وجه، یعنی ببینند چهره‌اش باز است، لبخند می‌زند، با محبت و با ادب حرف می‌زند. این معیار است. حالا ما چند درصد کا رمندان‌مان با مردم لبخند می‌زنند؟ اصلاً دو بار ازش سؤال کنی ممکن است بلند شود فحشت بدهد و با اردنگی تو را بیرون بیندازد، کارت را عقب می‌اندازد! لذا این کسان حق ندارند مسئولیت با ارباب رجوع پیدا کنند. یکی از کسانی که بر او حرام است با مردم سروکار مستقیم حکومتی داشته باشد که یک دفعه یک چیزی را می‌گویید برای بار دوم که می‌گویی، می‌گوید یعنی چی؟ برای چه دوبار می‌پرسی یا چرا باید دوبار باید به تو بگویم! لذا بر من و امثال من حرام است. شرعاً حق ندارم بیایم یک کاری را بگیرم که مدام با مردم سروکار دارم. آقا این قاعده اسلامی است نمره بدهید به خودتان، هر ماه و هر سال، در همه اداره‌ها «وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ،» حضرت امیر(ع) فرمودند در حکومت دینی، تمام مسئولین مخصوصاً این‌هایی که با مردم سروکار دارند در ادارات و وزارتخانه‌ها، باید حتماً لبخند روی لب‌شان باشد حتی اگر مشکل شخصی دارند، اجاره خانه‌اش عقب افتاده، در منزل با زنش، با شوهرش دعوا داشته و... توی اداره که می‌آید باید به مردم لبخند بزند. «وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ،» واجب است؛ یعنی مردم که می‌آیند بگویند عجب، چه حکومت مهربانی داریم. عجب حاکمان مؤدبی داریم به فکر ما هستند. دوم؛ «أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَکَ...» - خیلی واقعاً عجیب است- پیش مردم متواضع باش، از موضع بالا حرف نزن. تازه دیدید بعضی‌ها می‌خواهند مشکل مردم را حل کنند می‌گوید خب بگو آقا مشکل این را حل کنید.- تازه این خوبش هست – تو اصلاً حق نداری با مردم این‌طوری حرف بزنی. «أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَکَ...» جلوی مردم مؤدب و متواضع باش، فرمودند حق نداری تند صحبت کنی. صدایتان را در برابر مردم بالا نبرید. نگاه تند به مردم نکنید«أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَکَ...» لین، یعنی نرمش. یعنی مردم شما را در حکومت کاملاً باید با نرمش ببینند. ادب، تواضع، نرمش، لبخند. یعنی مردم باید فکر کنند با پدرش یا مادرش روبرو شده، با خادمش روبرو شده، هرکس نمی‌تواند و این قدرت را ندارد - یعنی مثل بنده است - حرام است مسئولیت بپذیرد. مخصوصاً وقتی که ارتباط‌های مستقیم با مردم دارند. یعنی حضرت امیر(ع) می‌گویند آن اداره‌ای اسلامی است که وقتی مردم می‌آیند و بیرون می‌روند راضی باشند بگویند عجب آدم‌های مؤدب و بااخلاقی بودند عجب متواضع بودند، مهربان بودند، به من لبخند زد، مشکلات من ولو حل نشد ولی اعصاب من آرام شد. حتی اویی که نتوانست مشکل من را حل کند از من معذرت‌خواهی کرد. دیدید در روایت حضرت امیر(ع) دارند مسئولین از مردم معذرت‌خواهی کنید ولو هیچ خطایی نکردید! بگویند که من خطایی نکردم ولی چون این مشکل شما الآن حل نشد، مثلاً فلان مانع قانونی را دارد ولی من از شما معذرت می‌خواهم. کجا در دنیا چنین حکومتی بوده و هست و خواهد بود؟ این‌ها ملاک اسلامی بودن است.

دیگر چی؟ - این را دیگر می‌ترسم بگویم چون تقریباً ‌امکان ندارد - «وَ آسِ بَیْنَهُمْ فِی اللَّحْظَةِ وَ النَّظْرَةِ» فرمودند با مردمی که می‌آیند آن‌جا چنان باید مساوات و برابری برقرار کنی، همه برابر؛ که حتی اگر به یک کسی 5 ثانیه – 10 ثانیه نگاه کردی به اون دیگری هم 5 ثانیه – 10 ثانیه نگاه کنی. نکند یک عده‌ای نشستند به یکی لبخند می‌زنی و به دیگری سِوِر برخورد کنی! اگر به یکی لبخند زدی به همه باید لبخند بزنی. نکند برای یک ارباب رجوع چایی بیاوری و برای یکی نیاوری. اگر برای یکی آوردی باید برای همه بیاوری یا برای هیچ کس نیاوری «آسٍ» یعنی مساوات، یعنی برابری. (فرازهایی از نامه 27 نهج‌البلاغه)

حالا من از شما سؤال می‌کنم اگر این‌ها رعایت بشود چه کسی از مسئولین عصبانی می‌شود؟ دشمن می‌تواند بیاید سوء استفاده کند؟ اصلاً امکان این جنایات و تخریب‌هایی که شد خواهد بود؟ شما ببینید در همین قضیه بنزین سه ضلع داشت، یک ضلع آن بی‌عرضگی و ناکارآمدی مدیریت بود. مردم را عصبانی کردند. یک بُعد آن دشمن بود، شبکه‌های تخریب. یک بُعدش هم یک عده بچه که آموزش ندیدند همین‌طور تحت تأثیر فضای مجازی و رسانه‌های دشمن زود راه می‌افتند! حالا من می‌گویم اصلاً اقتصادی نگاه کنیم اخلاقی هم نه،‌ ایدئولوژیک هم نه،‌ بلکه اقتصادی نگاه کنیم اگر همین‌هایی که حضرت امیر(ع) گفته رعایت بکنیم اصلاً مخاطب، مشتری، ارباب رجوع عصبانی می‌شود؟ به دشمن پا می‌دهد؟ نمی‌دهد.



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha