پاسخ به پرسش هایی درمورد مرزهای تشیع، مشخصات شیعه لندنی و...
پرسش و پاسخ (18)
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام عرض میکنم خدمت خواهران و برادران عزیزم. قالباً در انگلستان، در لندن و در شهرهای دیگر متولد شدید، تحصیل کردید، و مشغول تحصیل هستید من با توجه به همین سه صفت، دانشگاهی شیعی مقیم انگلستان یا اروپا، میخواهم در باب شیعه کیست و تشیع چیست؟ نکاتی را خدمتتان تقدیم کنم. بعد از انقلاب اسلامی در ایران که خاستگاه اسلامی – شیعی البته داشت ولی مخاطب آن محدود به شیعه و حتی مسلمانان نیست بلکه یک پیام جهانی داشت. پیام توحید و عدالت، گرایش و حساسیت و حتی مخالفت، یعنی هم موافقت و مخالفت با معنویت و ارتباط آن با سیاست، به نحو اعم. دین به نحو عام، اسلام به نحو خاص و تشیّع به نحو اخصّ، بسیار زیاد شد در شرق و غرب عالم توجه به این مسائل چند برابر شد. هم دوستان شیفته پیدا کرد و هم دشمنان کینهتوز. ما در این شرایط به دو شیوه میتوانیم برخورد کنیم. یکی تشیّع سلبی و دوم تشیّع ایجابی. تشیّع منفی و تشیّع مثبت. تشیّع منفی خیلی فرقهای، منقبض، بسته، درخود فرو رفته، نگاه آرتدوکسی و تکفیری به همه غیر شیعیان. حسینیهاش را در برابر مسجد و عزاداریاش را مستقل از قرآن بنا کند و همواره در برابر کسانی که خود را اسلام و اسلامی مینامند اینها جداگانه یک مغازهای به نام اهل بیت باز بکنند و بگویند که شماها مسلمانید، اسلامی هستید ما اهل بیتی هستیم یعنی مکتب اهل بیت جدا از اسلام و در برابر اسلام است. این طرز تفکر یک مشخصاتی دارد که من سعی میکنم راجع به آن نکاتی را عرض کنم. تشیّع ایجابی، تشیع مثبت، ضمن این که مرزهایش با سایر مذاهب و ادیان کاملاً روشن است و شرمنده منفعل نیست، از اصول خودش عقبنشینی نمیکند و با افتخار متلزم به مکتب اهل بیت(ع) است اما هم حسینیهاش در راستای مسجد و در ذیل مسجد تعریف میشود و هم عزاداریاش در ذیل قرآن است و هم تشیّع آن علیه مسلمانان و جهان اسلام نیست. روی مرزهای عقیدتی و اخلاقی و احکام شریعت با توضیح و تشریع و تفسیر اهل بیت(ع) کاملاً حساس است و معتقد است که اسلام ناب، اسلام حقیقی، تفسیر درست قرآن همان چیزی است که اهل پیامبر(ص) بعد از پیامبر(ص) تبیین کردند و گفتند اما نگاه فرقهای به مذهب نمیکند بلکه تلاش میکند با همه مذاهب اسلامی با همه ادیان ابراهیمی و الهی، گرچه تحریف شدند این ادیان و مذاهب، دچار انحرافاتی باشند و بلکه با همه بشریت باب گفتگو را باز میکند محکم بر سر اصول اما اخلاقی و مؤدب و منطقی با گفتگو با دیگران، آنها را به حق دعوت میکند. ادبیات تکفیری ندارد گرچه اگر در یک مواردی با کفر مواجه بشود کفر را تکفیر میکند اما علیالاصول همانطور که قرآن کریم فرمود که دیگران را با حکمت و موعظه حسنه دعوت به حق کنید و با آنها گفتگو و مباحثه بحث علمی بکنید اما «جادلهم بالّتی هی احسن» به بهترین روش نه با هر روشی. یعنی به اخلاقیترین، منطقیترین و منصفانهترین روش به حق دعوتشان کنید. این روش شیعه است. آنجا که باید سلبی باطل را نفی کند این کار را میکند آنجا که باید ایجابی و مثبت برخورد کند این کار را میکند. من به دو – سه حوزه، مشخصات شیعه آنگونه که امروز مورد توجه جهان قرار گرفته اشاره میکنم. من بعضی از شاخصهای تعریف شیعه را از زبان امام صادق(ع) خدمتتان بیان میکنم و همینجا با این تعریفی که داریم میگوییم مرز بین شیعه اهل بیت با آنچه که برداشتهای انحرافی از تشیّع هست نامیده میشود روشن میشود. شاید دوستان تعبیر شیعه لندنی یا شیعه انگلیسی را شنیده باشند که در ایران به کار میرود. اینجا روشن باشد که یک وقت سوء تفاهم نشود مراد از شیعه لندنی شماها نیستید، شیعیان متولد لندن یا مقیم لندن مراد نیست. یا وقتی تشیع انگلیسی گفته میشود منظور شیعیان شهروند انگلیس نیست. این شیعه لندنی یا شیعه انگلیسی که این تعبیر به کار رفت علامت یک تفسیر انحرافی از تشیع بود که از قرن 19 تا امروز در جهان شیعه از جمله ایران و عراق و شبه جزیره هند و جاهای دیگر، مورد توجه و سوء استفاده استعمار انگلیس در کشورهای اسلامی و شیعی قرار گرفت و همین الآن هم یکی از حامیان قوی این جریانهای فکری، یکی صهیونیستها هستند و یکی هم بطور خاص انگلیسیها، یعنی همین شبکههای ماهوارهایهای هم تکفیری وهابی فارسی زبان و هم شبکههای تکفیری همین شیعه لندنی به اصطلاح، هر دوتا شبکههای ماهواره و بودجهها و امکاناتشان در انگلیس و عمدتاً از انگلیس و آمریکا دارد منتشر میشود. اهدافشان تحریف تشیّع، سطحی کردن و غیر عقلانی کردن تشیّع به شیوههای مختلف، سکولاریزه کردن تشیّع، غیر سیاسی و غیر عدالتخواه کردن و تحریف کردن تشیّع، راهاندازی جنگ داخلی بین مسلمین شیعه و سنی، ترکیبی از تحجّر، قشریگری و سکولاریزم، ترکیب تحجّر و لیبرالیزم. تعطیل بخش مهمی از احکام اجتماعی اسلام و تشیّع در عصر غیبت. تفسیر نادرست از مفهوم امامت و ولایت، تفسیرهای توأم با افراط یا تفریط از مفاهیم و ارزشهای شیعی، تحریف مقوله شفاعت، توسل، زیارت، عزاداری، تحریف عاشورا، تعطیل عقل در فهم دین، تعطیل قرآن در جامعهسازی در عصر غیبت، بدون عقل و قرآن، سراغ روایات رفتن، به سند روایات کاری نداشتن، هر روایتی با هر سندی، ضعیف، قوی، همه را به میدان آوردن. برخورد گزینشی با اسلام و تشیّع یعنی بخشی از روایات و احکام که گاهی فرعی و درجه سه هستند اینها را به مفاهیم درجه اول و اصل تشیع تبدیل کنند بعضی از ارزشها و احکام درجه یک اسلام و تشیع را به ارزشهای درجه 3 و 4 تبدیل کنند یعنی جای اصل و فرع را عوض کردن. مخالفت با تمدنسازی و جامعهسازی اسلامی – شیعی در عصر غیبت. توجه نکردن به مقوله عدالت اجتماعی و عدالتخواهی و امر به معروف و نهی از منکر سیاسی اجتماعی که امروز مبارزات انقلابی و مبارزات جهانی بر این اساس صورت میگیرد. اصلاً مبارزه با استبداد در داخل کشورهای مسلمان و مبارزه با استعمار و استکبار در سطح جهان، مبنایش چیست؟ یکی از مبانیاش همین امر به معروف و نهی از منکر ملی و بینالمللی و جهانی است. تحریف مسئله انتظار و مهدویت، و بسیاری از مفاهیم دیگر.
عملاً ما با دو نوع تشیّع در طول تاریخ مواجه بودیم و هستیم. یک تشیعی که نهایتاً به نفع قدرت های استعماری و استبداد تمام میشود مردم را ظلمپذیر بار میآورد و یک تشیّعی که تمام ائمهاش در راه مبارزه با ظلم یا مقتول یا مسموم، شهید شدند. اگر ائمه اهل بیت، مبارز و سیاسی نبودند و فقط موعظه کرده بودند و احکام شرعی فرعی، فقط احکام طهارت و نجاست و نماز و روزه را گفته بودند چرا همهشان باید شهید بشوند؟ فرمودند «ما مِنّا الا مقتول أو مسموم» همه ما را یا خواهند کشت، خون ما را خواهند ریخت یا مسموم میکنند، ترور میکنند تا امامان و فرزندان پیامبر و اهل بیت(ع)، اگر مسئلهشان مسئله عدالت و سیاست و مبارزه با قدرتها نبود چرا باید همهشان شهید شوند؟ یا در کربلا مثل امام حسین(ع) یا در محراب مثل علیبنابیطالب(ع) یا مثل اغلب ائمه(ع) مسموم بشوند هیچ یک از امامان اهل بیت به مرگ طبیعی نمردند چرا؟ اگر آنها سیاسی و مبارز و عدالتخواه نبودند چرا همه باید کشته شوند؟
مسئله تحریف اهل بیت(ع). ما دو نوع امام حسین و عاشورا داریم! یکی کسانی که معتقدند چنان که امام صادق(ع) فرمودند «کلّ یومٍ عاشورا و کلّ ارض کربلا» نهضت اهل بیت فقط در یک روز خاص و در یک سرزمین خاص محدود نیست عاشورای حسین در کربلا الگویی بود برای همه عاشوراها در همه کربلاها یعنی آغاز یک خط و مبارزه جهانی بود. حسینی زیستن و حسینی مردن، پرچم عاشورا در برابر ظلم در همه جهان و در همه تاریخ، این یک عاشوراست. یک عاشورا هم کسانی ساختند که حتی امام حسین(ع) را هم غیر سیاسی کردند. میگویند امام حسین(ع) مسئله سیاسی است او را سیاسی نکنید تنها شهادت امام حسین این بوده برای این که ما را شفاعت کنند. یک وقت شما میگویید امام حسین شفاعت میکند؟ بله حتماً. یک وقت میگویید امام حسین شهید شهد فقط برای این که ما را شفاعت کند! این انحراف است این تشیّعی است که انگلیستان، صهیونیستها و آمریکاییها در جهان شیعه ترویج کردند و میکنند. چون از ناحیه عاشورای شیعی احساس خطر نکنند. این شیعه انگلیسی که میگویند شیعه لندنی شما که انگلیس و لندن به دنیا آمدید نیست منظور همان کسانی هستند که در زمان خود امام حسین شیعه بودند و فقط 72 نفر با امام حسین آمدند آنها هم شیعه انگلیسی بودند با این که آن موقع انگلیسی هم نبود و ارتباطی با اینجا نداشت همانها شیعه انگلیسی بودند همانها که به کربلا نیامدند ولی بعد از عاشورا برای امام حسین عزاداری کردند. شیعه انگلیسی فقط میگوید لعنت بر یزید هزاروچندصدسال قبل! شیعه اهل بیت میگوید لعنت بر همه یزیدها در همه زمانهها و لعنت بر یزید امروز در جهان. و یزیدیان، لعنت بر آمریکا و صهیونیزم، لعنت بر رژیمهای انگلیس و فرانسه و دیگرانی که در جهان، اسلام را دو قرن است به خاک و خون کشیدند و همچنان مشغول هستند. لعنت بر همه رژیمهای دیکتاتور و فاسد در کشورهای مسلمان و غیر مسلمان چون امام صادق(ع) فرمودند که همه روزها عاشوراست و همه جهان کربلاست. شیعه انگلیسی میگوید سبک زندگی ما مهم نیست گناه میکنیم، ربا میخوریم، دروغ میگوییم در برابر ظلم سکوت میکنیم به جایش روز عاشورا و محرم یک کم اشک میریزیم عزاداری میکنیم و تمام گناهان ما بخشیده میشود برای یک سال آینده هم ضمانت میدهند که باز میتوانیم تا یک سال آینده هم گناه کنیم! یعنی عزاداری به جای همه احکام اسلام، به مفهوم تعطیل همه احکام اسلام. در حالی که خود حسین(ع) برای احیای احکام اسلام شهید شد ما به بهانه حسین همه احکام اسلام را تعطیل کنیم! پس دیدید دو نوع عزاداری و دوتا عاشورا و دوتا امام حسین داریم!
راجع به قرآن یک اسلام آمریکایی داریم، و تشیع انگلیسی؛ قرآن را فقط برای مراسم تشریفاتی میخواهد. در مراسم عزاداری میّت، در مراسم عروسی و ازدواج، موقع اثاثکشی که لوازم را از یک منزل به منزل دیگری ببریم و این قبیل مسائل و بس. در حالی که اسلام ناب، اسلام محمدی و تشیّع علوی قرآن را مبنا و روش زندگی میداند. قرآن در متن است و به کمک عقل و روایات سراغ قرآن میرود. به کمک قرآن و روایات سراغ عقل میرود. هر سه کار.- یک بار دیگر تکرار میکنم دقت کنید – 1) به کمک قرآن و عقل سراغ روایات میرود. 2) به کمک قرآن و روایات به کمک عقل میآید. 3) به کمک روایات و عقل، سراغ قرآن میرود. این سهتا را از هم تفکیک نمیکند. قرآن، سنت و عترت؛ عقل؛ هر سه حجت خداست. تصمیم میگیرد عقاید و افکار و نگاهش را به جهان و انسان را قرآنی کند و بر اساس سنت و عقل پیش ببرد. البته عقل در عرض قرآن و سنت نیست؛ بلکه عقل، کاشف قرآن و سنت است. این سهتا با هم نه جدا از هم.
الگوی خانواده شیعی – اسلامی را استخراج میکند و زندگیاش را بر اساس آن سازمان میدهد. الگوی بازار اسلامی شیعی را، دانشگاه اسلامی – شیعی؛ پارلمان اسلامی – شیعی؛ رسانه اسلامی – شیعی؛ سیاست اسلامی – شیعی را، همه را بر این اساس استخراج و تنظیم میکند. یعنی بر اساس قرآن و سنت زندگی میکند. این فرق بین این دو نوع اسلام و این دو نوع تشیع است.
مهدویتش هم همینطور است. دوتا مهدی و دو نوع انتظار داریم. یکی آنهایی که فکر میکنند مهدی(عج) سوپرمن است قرار است ما بنشینیم و سوپرمن خودش بیاید یک نفری همه کارها را انجام بدهد. تا او نیامده ما هیچ وظیفهای نداریم! وقتی هم که او بیاید باز ما کارهای نیستیم. انتظار منفی، انتظار تنبلها، انتظار توجیهگر سکوت. اسلام، انتظاری که مفهوم آن تحمل ظلم است و بیبرنامهگی است، اسلام منهای جهاد، یک انتظار هم داریم که سراسر امید و تلاش و احساس تکلیف و مسئولیت است به این معنا که ما منتظر مهدی هستیم، هر هفته، هر روز، هر ساعت، همواره امیدواریم و آماده الحاق به آن نبرد عدالت جهانی اما تا ایشان تشریف نیاوردند و نیامدند ما در مسیر مهدی، در حد توان محدود خودمان باید حرکت و اقدام کنیم. انتظار؛ یعنی اقدام در همان جهتی که منتظرش هستی. در روایات اهل بیت گفتند مهدی که میآید برای عدالت جهانی میآید. «یَملأُ الارض قسطاً و عدلا کما مُلِئت ظلماً و جورا» جهان پر از مناسبات ظالمانه و بیعدالتی در اقتصاد و سیاست و فرهنگ و خانواده و... میشود. پر از ظلم و بیعدالتی اقتصادی، اخلاقی میشود چنانکه الآن هست و ایشان میآیند. اولاً صحبت از یک انقلاب جهانی است همه رژیمهای جهان اگر اصلاح نشوند سرنگون خواهند شد. یک رژیم واحد جهانی، حکومت واحد جهانی، رژیم حقوقی واحد در جهان، رژیم اقتصادی واحد در جهان، رژیم تعلیم و تربیتی واحد در جهان، همه مبتنی بر عدالت و قسط هستند، همه بشر از هر نژادی و هر قومیتی و هر جنسیتی به همه حقوقشان باید برسند و خواهند رسید. این مهدویت است. ما منتظر چنین جامعه جهانی هستیم. لبولایزیشن به سبک مهدی(عج). ما منتظر او هستیم. خب کسی که منتظر چنین رهبر الهی است منتظر چنین جهانی است، جهانی سراسر عدالت و برادری و اخلاق و توحید. کسی که منتظر چنین جهانی است منتظر چنین مهدیای هست که حضرت مسیح(ع) هم با او خواهد آمد برای ساختن جهان جدید، آیا کسی که منتظر این امام و این جهان است میتواند تا پیش از آن انقلاب بزرگ جهانی و تشکیل آن حکومت واحد جهانی نسبت به این ارزشها که هدفهای اصلی مهدویت هستند بیتفاوت باشد؟ یعنی بگوید من به عدالت و قسط کاری ندارم امام منتظر مهدی هستم! خب در روایات پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) صریح گفتهاند که دروغ میگویی منتظر نیستی. اسلام آمریکایی یک چنان تفسیری از قرآن دارد و شیعه انگلیسی یک چنین انتظاری از انتظار و مهدی دارد فکر میکند دوران غیبت، دوران زنگ تفریح است! 90 – 80 درصد روایات و احکام ما احکام اجتماعی و سیاسی و اقتصادی است . بخش کمی از اینها بخش احکام عبادی و فردی است. اینها فقط به این بُعد آن چسبیدند یعنی بخش اعظم قرآن و احکام و پیامبر و اهل بیت را تعطیل میکنند! میگویند از وقتی که غیبت شروع تا الآن که هزارواندی است و شاید چند هزار سال دیگر طول بکشد در تمام این هزاران سال بخش اعظم قرآن و سنت تعطیل است! این اسلام آمریکایی و شیعه انگلیسپسند است. شفاعت همینطور، دوجور تفسیر میشود. یک شفاعت این است که اهل بیت را در عرض خداوند و مستقل از خدا قرار میدهد و به اسم اهل بیت میخواهد خدا را دور بزند این شفاعت از نوع آن تشیع انحرافی است که آن شفاعت شرک است. اتفاقاً تفسیر این جریانهای متحجّر از این مفاهیم، دقیقاً عین تفسیری است که وهابیت از تشیّع میکنند. همان حرفی که وهابیها میزنند شفاعت در عرض توحید است و شرک است، اینها هم همان شفاعت را قبول دارند. آن تعریفی که از توسّل میکنند این است که خدا و قرآن هم نبود، نبود! امام حسین و حضرت عباس بس است! این توسّل حتماً شرک است ولی شیعه اهل بیت(ع) چنین توسّلی را نگفته است. شیعه اهل بیت(ع) میگوید توسّل به خداست از طریق اولیای خدا و این به اذن خداست و شما همینطور که پزشک میروید نسخه و دارو میگیرید و برای سلامتی مصرف میکنید این به معنی شرک نیست در عین حال تو معتقدی که شفا به دست خداست؛ همینطور هم وقتی سراغ پیامبران و اهل بیت و اولیای خدا میروی معتقد نیستی که آنها تو را مستقل از خدا نجات دادند اینها هم وسیلهاند تو به این وسایل الهی متوسّل شدی. تو موّحدی هدایت و نجات را کار خداوند میدانی اما توسّل به این ابزار با اجازه خدا با نگاه توحیدی عین توحید است نه شرک. ولی یک جریانی بین این جریانهای شیعه هستند که متأسفانه همینطورند. اهل امر به معروف و نهی از منکر که رکن دین است مثل نماز است و در عرض نماز است اینها نیستند و خودشان را هیچ وقت به خطر نمیاندازند از جان و مال و آبرویشان در راه اسلام نمیگذرند در راه مستضعفین که قرآن میفرماید «ما لکم لاتقاتلوا فی سبیلالله و المستضعفین» به اینها کاری ندارند، قرآن میفرماید چطور مسلمانی هستید که در راه خدا و در راه مستضعفین جهان بیتفاوتید؟ چرا مبارزه نمیکنید؟ اینها به بخش مهمی از این آیات را کاری ندارند. دین از سیاست جداست. استبداد، استعمار، صهیونیزم، هر کاری بخواهند با مسلمین و با ملتهای جهان بکنند، بکنند به ما ربطی ندارد. ما میرویم عزاداریمان را میکنیم! فکر میکند عزاداری هدف است نمیداند عزاداری وسیلهای در راه گسترش ارزشهای شیعی و اسلامی، برای چه کسی داری عزاداری میکنی؟ برای امام مجاهدی که با 72 نفر در برابر صد هزار نفر ایستاده، مبارزه با ظلم کرده، داریم برای او عزاداری میکنیم حالا خود عزاداری را هدف میکنی و اصل کار امام حسین را فراموش میکنی.
پس ببینید ما دوتا تعریف از عاشورا، از توسّل، از زیارت و از همه چیز پیدا میکنیم. یک زیارت داریم که عین توحید و عین جهاد است میگوییم ما اینقدر به زیارت مزار اولیای خدا و پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) میآییم تا این پرچم همواره بالا بماند و اجازه نخواهیم داد اینها فراموش بشوند. اینها رهبران ما و رهبران بشریت هستند. حاضریم شهید بدهیم کشته بدهیم ولی زیارت مزار پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) را ترک نمیکنیم این پرچم باید بالا بماند اما زیارت، جزئی از پروژه تشیّع است نه همه آن، و هدف نیست وسیله است اگر زیارت و عزاداری وسیلهای شد در جهت ضد اهداف اهل یت(ع) این دیگر تحریف شده است. میدانید یعنی چه که خودِ عزاداری هدف بشود؟ یعنی تو هدفت این باشد که مجلس عزاداری داشته باشی خیلی شلوغ و پرسروصدا و گریه، ولو با جعل حدیث! دروغ بستن به امام حسین(ع) و اهل بیت(ع)! ولو با نشر خرافات! ولو از راه حرام پول دربیاورید و در راه این مسئله پول خرج کنید این کسی است که میگوید زیارت و عزاداری خودش هدف است اما اهل بیت(ع) که میگویند اینها وسیله برای هدف است، هدف چیست؟ هدف توحید و عدالت است پس نوع زیارت و عزاداری و توسّل و شفاعت هم باید در مسیر توحید و عدالت باشد. چون امام حسین(ع) هم فدای توحید و عدالت شد. امام زمان(عج) که تشریف میآورند برای توحید و عدالت میآیند. هدف توحید و عدالت است، بقیه همه وسیله است. اگر وسیله، هدف شد و هدف فراموش شد شروع انحراف است، شروع اسلام آمریکایی و تشیّع انگلیسی است.
یکی از حضار: سؤال این است که ما دیروز بهشت زهرا بودیم و یک قسمت از بهشت زهرا را درست کردند برای شهدای مقاومت که در ایران به خاک سپرده نشدند و یکسری از اینها عملیات استشهادی و انتحاری داشتند ما الآن میبینیم که نیروهای تکفیری و داعش هم عملیات انتحاری دارند و خیلیها را به کشتن میدهند. الآن سؤال این است که ما این دوتا را به چه شکل باید هم از تفکیک کنیم؟
جواب استاد: من یک سؤالی میکنم جنگ خوب است یا بد است؟ - آن کسی که سؤال کرد جواب بدهد یا هر کدام از دوستان که تمایل دارند – چه کسانی میگویند جنگ خوب است؟ پس ما باید بپرسیم کدام جنگ؟ جنگ برای چه؟ تا نگوییم جنگ برای چه؟ جنگ با که؟ جنگ چگونه؟ نمیتوانیم بگوییم جنگ خوب است نمیتوانیم بگوییم جنگ بد است! سؤال: عاشورا روز بدی بود یا روز خوبی بود؟ عاشورا روز بسیار بد و بسیار خوبی بود. عاشورا، کربلا زشتترین روز جهان و زیباترین روز جهان و تاریخ بود. زشت بود وقتی از آن طرف جبهه را نگاه میکنیم کثیفترین اعمال و ضد انسانیترین اعمال صورت گرفت. اما وقتی به این طرف جبهه نگاه میکنیم زیبا بود که زینب(س) آن همه مصیبت را میبیند وقتی یزید میپرسد چطور دیدی میگوید «ما رأیتُ الّا جمیلا» خیلی زیبا بود. چه زیبا بود؟ جنایت؟ نه جنایت شما زشت بود مقاومت ما زیبا بود. پس جنگ دو چهره دارد یکی چهره ظالم و یکی چهره مظلوم است که دارد مقاومت میکند. آن چهره پلیدترین چهره است از آن جهت ما ضد جنگترین مذهب هستیم قرآن ضد جنگترین کتاب است قرآن میگوید اگر یک نفر را بیگناه بکشی انگار که کل بشریت 7 میلیارد انسان را کشتهای. «مَن قتلَ نفساً» هر کس یک نفر را متعمّداً و عمداً بکشد بدون این که طرف کاری کرده باشد یک بیگناه را بکشد «فَکَأنّما قتلَ الناس جمیعا» انگار همه بشریت را، میلیاردها انسان را یکجا کشته است! «وَ مَن اَحیا نفساً» هرکس یک تن را نجات بدهد جان یک نفر را حفظ کند «فَکَآنّما اَحیاالناس جمیعا» گویی همه بشریت را نجات داده است جان یک نفر مساوی است با جان هفت میلیارد انسان. خب قرآن ضد جنگترین کتاب است اما همین قرآن جهادیترین کتاب است. جنگ با چه کسی؟ با ظالم با ستمگر. جنگ با جنگطلبان. خب حالا یک روش جنگ عملیات این است که خودت را به کشتن بدهی تا تعدادی از دشمنانت را بکشی. سؤال عملیات انتحاری خوب است یا بد است؟ همان سؤالی که راجع به جنگ پرسیدید، عملیات انتحاری خوب است یا بد است؟ باید سؤال کنیم کجا؟ با چه کسانی؟ چرا؟ اگر میآیی توی خیابان و مردم بیگناه را میزنی بسیار زشت است هم احمقی و هم جنایتکاری. اما اگر دشمنی آمده خانه تو و سرزمین تو را اشغال کرده، به خواهر و همسر تو تجاوز کرده، خانه تو را آتش زده، فرزند تو را کشته، اموال تو را غارت کرده، مسجدت را خراب کرده، و بعد میگوید من به تو دستور میدهم که چطور زندگی یا نکنی، بعد شما زورت به او نمیرسد، تانک نداری، سلاح نداری، هواپیما نداری، تو یک نفری آنها صدنفرند بعد تو میگویی من نمیتوانم با اینها بجنگم به جایش خودم را برای شهادت آماده میکنم، میروم و خودم شهید میشوم و 50 نفر از این جلادها و جنایتکارها هم کشته میشوند، این عملیات استشهادی و عملیات خوبی است. آن عملیات انتحاری عملیات بدی است او دارد مردم بیگناه را میکشد این دارد ستمگر را میکشد، لذا به ظاهر عمل نباید نگاه کنید به باطن عمل نگاه کن. عمل استشهادی که یک مجاهد فلسطینی، لبنانی علیه صهیونیستها انجام میدهد یک مجاهد عراقی علیه اشغالگران عراق انجام میدهد این جهاد است، شهادت فی سبیل الله است دفاع از مظلوم است. اما وقتی که یک فردی میآید وحشیانه میرود توی مسجد، توی حسینیه، توی بازار مردم بیگناه را میکشد هم منطق و هم روش او غلط است. اینجا چه عملیات انتحاری بکنی چه عملیات جنگی غیر انتحاری بکنی هر دویش باطل و حرام است و الا در جنگ احد، بدر، دو طرف دارند میجنگند دو طرف میخواهند طرف را بکشند یکی حق است یکی باطل، یکی میرود در جنگ احد وقتی دشمن پیروز شده بود گفت ما در بدر کشته دادیم اینجا پیروز شدیم این به آن در، جبران کردیم! پیامبر(ص) فرمود به آنها بگویید با این تفاوت که کشتگان شما به جهنم رفتند و شهدای ما بهشت. بله در ظاهر هر دویمان یک کار کردیم و هر دویمان داریم شمشیر میزنیم ولی در باطن اینها دو کار است آن ظلم است و این مبارزه با ظلم است اینها دوتا کار است بنابراین از روی ظاهر قضاوت نکن. ببین شما غذای حلال و غذای حرام بخورید ظاهر هردویش مثل هم هست هر دو یک چیزی را در دهانتان میگذاری میجوید قورت میدهید بعد شما میگویید آقا پس فرق این دوتا چه شد؟ خب ما که غذا میخوریم آنها هم که غذا میخورند فرقش این است که این غذا حلال است و آن غذا حرام است. بله غذا خوردن یک جور است اما این که چه غذایی را داری میخوری؟ تفاوتش این است.
خیلی متشکرم خوشحال شدم شما را دیدم و انشاءالله موفق باشید و بتوانید با مطالعه درست، چون شما الآن فکر میکنید شیعه هستید، ما هم، همهمان اینطوری هستیم که میگوییم ما همه شیعیان اهل بیت هستیم بقیه منحرفاند برویم آنها را اصلاح کنیم. اول وظیفه داریم خودمان را اصلاح کنیم و رشد کنیم و با قرآن و حدیث آشنا شویم. با قرآن و سنت پیامبر(ص) و مکتب اهل بیت(ع) و راجع به مسائل مختلف آشنا شوید و بتوانید با دیگران و با مخالفین، مسلمان و غیر مسلمان بحث دقیق علمی بکنید.
آخرین نکته روایتی از امام صادق(ع) است که فرمودند بهترین روش برای تأثیرگذاری روی مخالفین ما این است که شما را انسانهایی اخلاقی و درست ببینند اگر شما درست زندگی کنید خود این بهترین تبلیغ است. یعنی امام صادق(ع) فرمودند شیعه ما کسی است که اگر بین یک شهر ده هزار نفری دارد زندگی میکند بپرسند مورد اعتمادترین و راستگوترین فرد کیست همه بگویند او، ولو همه آنها مسلمان نباشند. بپرسند چه کسی از همه بخشندهتر و مهربانتر است بگویند او. بپرسند چه کسی از همه شجاعتر و عاقلتر و دقیقتر است و کلاه سرش نمیرود همه بگویند او. امام صادق(ع) فرمودند شیعه این است. یعنی با سبک زندگیتان دیگران را متقاعد کنید که تشیّع برتر است و تشیّع حق است. و الا اگر یک کسی امثال بنده را ببیند هی من بگویم اسلام حق است شیعه حق است بعد میگوید ببخشید این اسلام و تشیّعی که میگویید آخرش شده تو! تو محصول آن هستی. ما اصلاً تو را نمیخواهیم. شما میدانید که پیامبران و اهل بیت(ع) بیشتر با اعمالشان حرف زدند تا با زبانشان. و این روایت نقل شده از رهبران ما که فرمودند با زبانتان را کمتر دعوت به حق کنید بیشتر با اعمالتان و سبک زندگیتان و اخلاقتان مردم را به حق دعوت کنید. این هم درس مهم از پیامبر(ص) و امام صادق(ع) است.
×××
تفاوت ابوسفیان و خط ابوسفیان با خط امویها و خط اهل بیت(ع) در چیست؟ ابوسفیان در زمان خلیفه سوم، وقتی قدرت دست بنیامیه میافتد این عبارت را دارد در جلسه خصوصی چشمانش ضعیف است میگوید غیر از خودمان کسی در جلسه نیست؟ میگویند نه همه خودیاند. میگوید «اجعل الامر امر الجاهلیه» دوباره اوضاع را به دوران قبل از اسلام برگردانید که قبل از اسلام ثروت و قدرت دست ما بود حالا آن زمان به نام کفر بود حالا به نام اسلام دست ما باشد! قدرت را بین خودتان حفظ کنید. پدر به پسر، نگذارید دیگر از دستتان خارج شود، بهشت و جهنمی در کار نیست! این حرفها دروغ است عمومی این حرفها را بگویید ولی یک وقت خودتان باور نکنید. به ثروت و قدرت بچسب. خب اینها هم به نام اسلام حرف زدند. زمانی که علیه خلیفه شورش شده، البته خلیفه مانند اینها منافق نبود این چیزها را قبول داشت فداکاری کرده بود زحماتی را کشیده بود ولیکن اسلام علی(ع) با اسلام ایشان متفاوت است وگرنه ایشان هم داماد پیامبر(ص) است و از اصحاب رسول خداست ایشان هم زحمت کشیده و فداکاری کرده، ولی آخرش دوتا نظام سیاسی به نام دین تشکیل میشود به دست دوتا داماد پیامبر! یکی جناب عثمان و یکی امیرالمؤمنین(ع)، هر دو حکومت دینیاند. حکومت جناب عثمان 12 سال طول میکشد و بعد با شورش انقلابهای خیابانی، میدانید یک ماه چادر زدند اطراف دارالحکومه، همین چیزهایی که امروز میگویند مخملی و فلان، جمعیت از مصر و یمن آمدند چادر زدند اطراف دارالحکومه ماندند و گفتند اینهایی که میگوییم باید عزل کنید و... نشد! یک ماه و خوردهای طول کشید و تا بالاخره یک عده داخل ریختند و خلیفه کشته شد. در این جمعی که داخل ریختند هم یک عده آدمهای فاسد بودند اینهایی که خلیفه سوم را کشتند و هم آدمهای مؤمن توی آنها بودند قاطی بودند افراد با انگیزههای مختلف آمده بودند. حضرت امیر(ع) میخواست خلیفه کشته نشود از عثمان دفاع کرد، به عثمان خلیفه سوم انتقاد میکرد اما میگفت به دارالخلافه حمله نکنید خلیفه نباید کشته شود بلکه باید روش او اصلاح شود. حتی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را فرستادند که دفاع کنند که خلیفه سوم در آن درگیری کشته نشود ولی شد. بعد مردم با امیرالمؤمنین(ع) خواستند بیعت کنند ایشان نپذیرفت، بعد اصرار کردند، بعد گفت توی مسجد عمومی باشد که شرطهایم را بگویم و شد، و خیلیها آمدند بیعت کردند. میدانید که طلحه و زبیر جزو آدمهای اصلی بودند که علیه عثمان جنگیدند در آن شورش، طلحه و زبیر جزو رهبران شورش علیه عثمان بودند که میگفتند حکومت، حق علی است. مالک اشتر هم بوده، بعضی از امویها هم بودند، خوارج هم در آن شورش بودند آدمهای کثیف و فاسدی هم آنجا بودند که ملحد بودند، مرتد بودند و میخواستند خلیفه مسلمین کشته شود همه اینها با هم در آن جمع بودند. یک شورشی بود که هرکس به دلیلی آمده بود. حالا تفاوتها سر چیست؟ زمان خلیفه که چرا شورش میشود و اتفاقات میافتد؟ سه- چهارتا اتفاق میافتد یکی بدعتها و انحرافات فکری – دینی است، قرائتهای مندرآوردی از دین است. تغییر احکام. مثلاً قضیه هرمزان و زن و بچه ابولؤلؤ بعد از این که خلیفه دوم ترور میشود به احتمال قوی به دست همین ابولؤلؤ، خب هنوز دادگاهی تشکیل نشده که معلوم شود چیه؟ عبیداللهبن عمر، پسر کوچک جناب عمر میآید بدون حکم دادگاه و بدون بررسی حمله میکند و او و زن و بچهاش را همه را با هم میکشد! از این موارد خیلی اتفاق افتاده، به جای این که قصاص بکنند میزند زن و بچهاش را میکشد. امیرالمؤمنین(ع) از کاری که او کرده دفاع نمیکنند و از این قضیه ترور مخالف هستند و میفرمایند که چطوری بدون حکم شرعی دادگاه زن و بچه یکی را میکشی؟ خلیفه به عبیدالله امان میدهد که به جای این که قصاص شرعی بکند رفته سه نفر بیگناه دیگر را هم کشته! امیرالمؤمنین(ع) اعتراض میکنند و میگویند که حد و قانون را درست اجرا کنید چرا افراط و تفریط میکنید؟ ولی خلیفه، عبیدالله را فراری میدهد به کوفه، و الا الآن باید متهم به قتل خودش محاکمه بشود که محاکمه نشود. بعد امیرالمؤمنین(ع) به او میگویند بر اساس کدام حکم خدا این کار را کردی؟ خلیفه میگوید «رأیٌ رأیتُ» یک نظری بود داشتم دادم! نظر خودم بود! قرار است حکم خدا اجرا شود یا نظر خودمان؟ «رأیٌ رأیتُ» اینطوری به ذهنم رسید که این کار را بکنم حالا اشتباه شده، اشکالی ندارد.
و تفسیر بهرأی در دین؛ برای این که تسامح اقتصادی بشود درها باز بشود. تفسیر بهرأی و تغییر قرآن. ببینید آیه «کنز» را دوستان دیدند. آیه کنز میفرماید اینهایی که طلا و نقره گنج میکنند و حلال و حرام سرشان نمیشود یعنی تفکر سرمایهداری غرب دارند، همین تفکری که در سرمایهداری غرب خودش را نشان داده، اخلاق سرمایهپرستی، کسانی که طلا و نقره گنج میکنند، جمع میکنند «کنز» یعنی گنج. تراکم ثروت شخصی «ولا یُنفقونها فیسبیلالله الذین یَکنِزون ذهب و الفضّه» طلا و نقره گنج میکنند و در راه خدا انفاق نمیکنند، حق فقرا نمیدهند و نمیگذارند عدالت اقتصادی اجرا شود. خداوند متعال در قرآن به اینها چه وعدهای میدهد و اینها را چه تهدیدی میکند؟ میفرماید اینها داغ عذاب بر پشت و پهلویشان خواهد شد و اینها منتظر عذاب الهی دردناک الهی باشند سرمایهپرستان و سرمایهدارانی که فقط پول جمع میکنند و حقوق فقرا و مظلومین را نمیدهند اینها منتظر عذاب الهی باشند حتی اگر تظاهر به مذهب هم میکنند بکنند. خب این تعبیر با یک «و»عطف به بخش دیگری از آیه وصل میشود که آن بخش مربوط به اهل کتاب بود. دستگاه آمد یک آخوند حکومتی دستگاه یک یهودی بود که تازه مسلمان شده بود و یک مرتبه مرجع تقلید حکومت دینی اینها شده بود و تئورسین و ایدئولوگ فقهی اینها شده بود این آمد گفت نه، این «و» در یک قرائت درستتر اصلاً اینجا «و» ندارد. وقتی که «و» باشد یا نباشد معنی آیه تغییر میکند اگر در یک صورت این حکم مخصوص به اهل کتاب میشد یعنی آقا این که گفتند طلا و نقره جمع کنید و انفاق نکنید جهنمی هستید این مربوط به اهل کتاب بوده، مربوط به مسلمانها نیست. طبق آن تفسیر، این مسلمان و کافر ندارد در مورد امت اسلام هم همین وضع است فرقی نمیکند. اینها آمدند دخل و تصرف سر یک حرف «و» کردند که این مخصوص به اهل کتاب بشود. اُبیبنکعب آنجا درگیر میشود و میگوید بخاطر منافع چهارتا سرمایهدار و منافع بعضیها در حکومت دارید قرآن را دستکاری میکنید؟ او را کتک میزنند و آنجا با او درگیر میشوند. ابوذر میآید با کعبالاحبار همان آخوند فاسد حکومت درگیر میشود. شنیدید که او میگوید نخیر، قرائت درست آیه این است که نه آن که ابوذر میگوید. آنجا دارد که ابوذر اول صحبت میکند میبیند گوش نمیدهد بعد عصبانی میشود بلند میشود با عصایش توی سر این آخوند حکومتی میکوبد سر این را میشکند. بعد به او میگوید یهودیزاده تو آمدی میخواهی به من قرآن آموزش بدهی؟ وقتی این آیهها بر پیامبر نازل میشد ما کنار پیامبر بودیم حالا تو برای ما معلم اسلامشناسی شدی؟ تو داری به من یاد میدهی که قرآن چطوری نازل شده و معنای آن چیست؟ هنوز ما هستیم دارید این کارها را با دین خدا میکنید؟ ابوذر را میگیرند و آنجا مفصل او را کتک میزنند. لتوپارش میکنند بعد هم او را تبعید میکنند. زمان خلیفه سوم ایشان را تبعید به ربذه میکنند و اعلام میکنند هیچ کس حق ندارد بدرقه او برود، هیچ کس جرأت نمیکند الا امیرالمؤمنین(ع)، امام حسن(ع) و امام ح سین(ع) و عمار، این سه – چهار نفر آنجا بدرقه او میروند که آنجا مأمور حکومت – خالدبنولید- یا کس دیگری بوده از طرف حکومت میآید با نیروی پلیس به حضرت امیر(ع) میگوید مگر خلیفه اعلام نکردند که کسی حق ندارد ابوذر را بدرقه کند؟ حضرت امیر(ع) میآیند جلو یقه او را میگیرند و روی اسب پایین میکشند و روی زمین میکوبند. میگوید همین کاری را که با تو کردم خبرش را ببر و بگو جواب علی این بود.
ابنمسعود از اصحاب پیامبر(ص) است مسئول اقتصاد و وزیر اقتصاد خلیفه است مسئول بیتالمال است ایشان میآید اعتراض میکند. از طرف دستگاه به او میگویند برو این اموال را بردار به فلانی اینقدر بده، به فلانی اینقدر و... همینطور بذل و بخشش کن. ابنمسعود میگوید من این کار را نمیکنم باید بیایم پیش خلیفه ببینم قضیه چیست؟ یعنی چی که همینطور از بیتالمال بردار به این و آن بده! اینها حق مردم و فقراست. میآید پیش او. البته آنجا که ابوذر آنجا که با کعبالاحبار درمیافتد میگوید من بر سر پیمان با رسول خدا هستم. تا من هستم اجازه نمیدهم قرآن را بخاطر منافعتان تغییر بدهید من بر سر پیمان با رسول خدا هستم و بر سر پیمانی که با علی بستم هستم. ایشان تبعید میشود و میرود. به ابنمسعود میگویند که شما اموال را به این و آن بده! میگوید بر چه اساسی من بدهم؟ میگوید من دارم میگویم شما خاذن مایید، یعنی بیتالمال ماست و شما مسئول آن هستید. ابنمسعود به خلیفه میگوید من فکر کردم بنده و جنابعالی خازن مسلمین هستیم تا الآن من فکر میکردم من و شما هر دو امانتدار مردم و مسلمین هستیم من نمیدانستم که بنده خزانهدار شما هستم، ابنمسعود را هم کتک میزنند و لتوپارش میکنند و ایشان بیمار میشود خانهنشین میشود و بر اثر همین کتکی که ایشان خورد مریض میشود و چند وقت بعد میمیرد. عمار کتک میخورد. طُلقاء آنهایی که جزو دشمن بودند و بعد از فتح مکه اسیر شدند و پیامبر(ص) همهشان را آزاد کرد و بخشید، طُلقاء و فرزندانشان سروران میشوند و به تدریج در حکومت نفوذ میکنند و بدهکاران طلبکار میشوند! طلبکار انقلابیون، جاهایشان کمکم عوض میشود. بعد امیرالمؤمنین(ع) به خلیفه میگویند چرا داری اموال را اینطوری بذل و بخشش میکنی؟ البته آن سالهای آخر ایشان این کارها را میکرد سالهای اول ایشان درستتر و سالمتر بود! ببینید ابوبکر و عمر زندگیشان سادهتر بوده، ابوبکر و عمر سادهزیست بودند اهل دزدی و گرگی نبودند. البته زهد آنها با امیرالمؤمنین(ع) قابل مقایسه نیست ولی اهل بریز و بپاش و خیانت مالی نبودند. خلیفه سوم که 12 سال حکومت میکند آن 6- 7 سال اول، طبق نقلهایی که هست تقریباً سالم حکومت کرده است. آن سالهای آخر یک مقداری قوم و خویش بازی و باندبازی کردند. آنجا حضرت امیر(ع) به او میگویند شما چرا با اموال اینطوری میکنی و همینطور زمینها را به این طرف و آن طرف تقسیم میکنی؟ ایشان میگوید دارم صله رحم میکنم! صله رحم یک تکلیف شرعی است. حضرت امیر(ع) میفرماید با اموال مسلمین صله رحم میکنی؟ با اموال خودت باید صله رحم کنی نه با مال مردم. شورش مدینه را نسبت دادند به عبداللهبنسبا که اصلاً احتمالاً یک شخصیت کلاً قلابی است. یک یهودی بوده که میگویند شیعه را عبداللهبنسبا ساخته! میگویند عبداللهبنسبا و مصریها از مصر آمدند خلیفه را کشتند و تشیّع را هم اینها راه انداختند. در حالی که اینطور نیست. در منابع صحبت از دهها و صدها صحابی پیامبر(ص) است که در آن شورش علیه خلیفه حضور داشتند. علامه امینی(ره) در «الغدیر» اسم 80 نفر از اصحاب درجه اول پیامبر(ص) را میآورد که در آن شورش علیه خلیفه شرکت داشتند. بعد هم طوری میشود که خلیفه با یک غربتی کشته میشود که میدانید جنازه خلیفه، سه روز روی زمین میماند میخواهند بیاورند توی قبرستان بقیع دفن کنند مردم میگویند اینجا قبرستان مسلمین است نمیگذاریم توی قبرستان مسلمین دفن بشود. سه روز جنازه خلیفه دفن نمیشود و بعد میبرند در یک باغی پایین قبرستان بقیع دفن میکنند که البته الآن جزو قبرستان بقیع شده ولی آن موقع جزو قبرستان نبود. چون اینهایی که شورش کردند گفتند این خلاف اسلام عمل کرده و نمیگذاریم در قبرستان مسلمین دفن بشود. تا این حد مسئله بوده است.
هشتگهای موضوعی