شبکه افق - 1 اردیبهشت 1400

پاسخ به پرسش هایی درمورد سه غرب، غرب شناسی، ایدئولوژی و سیاست استعماری غرب، اسلام مدرن، تحریف نبوت، تکذیب معاد و ...

پرسش و پاسخ (8)

بسم‌الله الرحمن الرحیم

ببینید وقتی می‌گوییم غرب داریم از سه‌تا غرب صحبت می‌کنیم یا شرق یا هر چیزی، حالا امروز بطور خاص غرب. بعضی‌ها می‌گویند غرب منظورشان علم و تکنولوژی و تمدن‌سازی است که در این سه – چهار قرن شده است که این نقاط مثبت و نقاط منفی‌ای دارد ما به این مرگ بر غرب نمی‌گوییم جنگی نداریم از نکات مثبت شرق و غرب باید استفاده کرد و نقاط منفی را هم باید پس زد و آن جاهایی که نمی‌توانید انتخاب کنید و آن بخشی که در اختیارتان باید اهمّ و مهم کنید و سعی کنید جنبه‌های سلبی و ایجابی جایگزینی و تمدن‌سازی است. بازی با گاز و ترمز است. نه ترمز ناگهانی است کلاً می‌شود زد و نه تخته گاز می‌شود جلو رفت. هرچقدر شما قوی باشید تمدن‌سازی کفه این طرف بیشتر می‌چربد هرچه ضعیف باشی وابسته‌تر و کپی‌بردار و تحت سلطه خواهی بود این دیگر به ما و شما و به مدیریت‌ها و به نحوه کار بستگی دارد. این یک جنبه علم و تکنولوژیک است و یک جنبه دیگری داریم به نام جنبه ایدئولوژیک. ما با آن جنبه ایدئولوژیک بحث نظری داریم بحث جدی داریم که بطور خاصی در مباحث در بعضی از حوزه‌های علوم انسانی و علوم اجتماعی خودش را بطور برجسته‌تری نشان می‌دهد. این‌جا هم باید آدم‌های با سواد و مولایی باشند، که مسلط به مبانی اسلامی و مسلط به این مکاتب و ایدئولوژی‌های مادی که لابلای گزاره‌های علوم اجتماعی و علوم انسانی وارد شدند یعنی با این ماسک آمدند لابلای گزاره‌های ریاضی و تجربی که این‌ها اسلامی و غیر اسلامی ندارد یعنی اسلامیات آن هم قبول است بر بستر متافیزیک اسلامی، اسلامی می‌شود و بر بستر متافیزیک غیر اسلامی یا غیر دینی و مادی این‌ها مادی می‌شود. این‌ها دو جانبه و دولبه است. جنبه سوم غرب، جنبه نظامی‌گری و استکبار آن است. با این درگیری، درگیری سیاسی، نظامی، اقتصادی است. پس وقتی می‌گویند غرب، روشن بشود که چیست. چون بعضی‌ها مغالطه می‌کنند و علیه این غرب موضع می‌گیرند آن‌ها می‌گویند نه به نفع آن یکی حرف می‌زند. ما وقتی می‌گوییم غرب، سه‌تا غرب مطرح است که این‌ها از هم جدا نیست ولی ما با سه لایه و سه سطح و سه بُعد از غرب مواجه هستیم و در مواجه هر کدام متناسب با آن. غرب به لحاظ استکبار سیاسی نظامی سرمایه‌داری که 200 سال است جهان را دارد می‌مکد و غارت می‌کند از جمله ملت ما را، ده‌سال با دوتا کودتا و شکنجه و غارت این‌ها میلیاردها ثروت از ایران مکیدند. کشورهای آفریقا را یک‌جور، آسیا را یک‌جور، آمریکای لاتین را یک‌جور، اقیانویسیه را یک‌جور. سیاهپوست‌ها، سفیدپوست‌ها، سرخپوست‌ها این‌ها کاری ندارند جهان را 200- 300 سال است غارت کردند. این غرب را که استکبار غرب می‌گویند و مرگ بر آمریکا و مرگ بر غرب می‌گویند منظور این است. نبرد اسلام و غرب منظور این است یعنی شما اشغالگر و غارت‌گرید هنوز هم جنگ‌طلبید و مدام جنگ پشت جنگ راه می‌اندازید وحشی‌ترین تروریزم را در منطقه به اسم مذهب راه می‌اندازید و علیه تروریزم هم شعار می‌دهید. همه جنگ‌ها را راه می‌اندازید شعار صلح می‌دهید. تمام سلاح‌های کشتار جمعی جهان، شیمیایی، هسته‌ای، میکروبی جهان را شما تولید و مصرف کردید، باز علیه سلاح‌های کشتار جمعی حرف می‌زنید. وحشیانه‌ترین شکنجه‌ها و شکنجه‌گاه‌های تاریخ را راه انداختید راجع به حقوق بشر حرف می‌زنید. از صلح حرف می‌زنید. بزرگترین جنایت را در حق زن کردید ولی از حقوق زن حرف می‌زنید! علیه سلاح اتمی حرف می‌زنید هزاران بمب اتم دارید و مصرف هم کردید. این غرب وحشی وحشی که به لحاظ ابزار، مجهز شده و پیشرفت کرده، اما به لحاظ افکار کاملاً وحشی است و هیچ تغییری با وحوش قرن‌های قبل ندارد بلکه از آن‌ها هم وحشی‌تر است. این یک غرب. غرب 1. ما با این غرب مشکل و دعوا داریم. انقلاب علیه این غرب شد. شعار مرگ بر آمریکا، مرگ بر انگلیس و مرگ بر اسرائیل، از قبل از انقلاب این شعارها داده می‌شده، از همان موقع امام(ره) از سال 40 در برابر این‌ها موضع گرفت گفت شاهی مستقل از آمریکا و انگلیس و اسرائیل ما نداریم. همان موقع که امام(ره) را بازدداشت اول کرده بودند بعد امام بیرون آمد و یک سخنرانی کرد و گفت آمدند به من گفتند شما فعالیت‌های مذهبی بکنید احکام طهارت و نجاست و نماز را بگویید اما راجع به سه چیز حرف نزن، یکی علیه آمریکا، یکی علیه اسرائیل و یکی هم علیه شاه! این‌ها را نکن آزادی. امام گفت من اصلاً غیر از این سه‌تا حرفی ندارم. کل کارهای من همین سه‌تاست. از همان موقع این‌ها بود. امام آن موقع گفت انگلیس از آمریکا بدتر و آمریکا از انگیس بدتر، شوروی از هر دو بدتر. آن موقع گفت فلسطین باید آزاد بشود و کمک به فلسطینی‌ها برای براندازی صهیونیزم وظیفه شرعی است. آن موقع گفت از وجوهات شرعی به اینها بدهید. تازه آن موقع فلسطینی نه خیلی اسلامی بودند بیشتر جنبه‌های ناسیونالیستی و سوسیالیستی ملی‌گرایی داشتند اسلام‌گرایی نبود اما با این وجود امام می‌گفتند وجوهات شرعی بدهید و این‌ها شهیدند.  این‌ها حرف‌هایی نبوده که بعد از انقلاب درست شده باشد بلکه جزو مبانی تئوریک این انقلاب است. غرب یک غرب استکباری است و باید با آن مبارزه کرد. جهان را غارت کرده جهان اسلام را عقب نگه داشته، اشغال کرده، حاکمان جهان اسلام را بردگان خودشان قرار دادند، اول انگلیسی‌ها و فرانسوی و روس‌ها ولی بیشتر آمریکا. باید با این‌ها جنگید و مبارزه کرد و الا غارت‌تان می‌کنند، استثمارتان می‌کنند و دین و دنیای شما را بر باد می‌دهند.

غرب دو؛ غرب ایدئولوژیک است. ما با غرب 2 جنبه‌های ایدئولوژیک در حوزه فرهنگ و فلسفه و علوم انسانی مرگ بر نمی‌گوییم. بحث می‌کنیم می‌گوییم برابر پشت میز بنشینید، بگویید و بشنوید. آن‌جا بحث علمی است. این هم غرب دو، که این غرب ایدئولوژیک است در قالب معمولاً علوم انسانی و علوم اجتماعی که چیزهای دیگر لابلای آن‌ها می‌آید.

غرب سه؛ غرب تکنولوژیک و صنعت است به آن انتقاد داریم که این تکنولوژی را چرا علیه بشر به کار می‌برید علیه بشر به کار نمی‌برید این محصول خود تو که نیست محصول تمام تاریخ بشر است. ضمن این که در این جنبه باید از غرب و شرق آموخت. آن‌جا ما از تبادل سخن می‌گوییم و تبادل انتقادی. روشن شد ما سه‌تا غرب داریم. غرب 1 – غرب 2 و غرب 3. این‌ها قاطی نشود. برای این که این‌ها قاطی نشود و به این‌ها توجه داشته باشید که انقلاب اسلامی دنبال چه جهان جدیدی است و امام(ره) بر چه اساسی حرکت کرد؟ شما باید به عنوان دانشجوی مسلمان مبانی فکری – فلسفی و دینی‌تان را تقویت کنید تا بتوانید در این نبرد ایدئولوژیک خودآگاهانه عمل کنید، بازی نخورید، دور نخورید و ناخودآگاه در پروژه دشمن حرکت نکنید. این مطالعات اسلامی و مطالعات اجتماعی را ضرورت بدانیم تا بتوانیم در تراز یک نیروی انقلابی عمل کنیم و از ریل انقلاب ناخودآگاه خارج نشویم و گاهی دلسوزانه کارهایی بکنیم حرف‌هایی بزنیم که خدمت به دشمن انقلاب باشد ولو با نیت خوب.

و راجع به همین بحث، که من بیشتر از جنبه دوم، یعنی می‌خواهم بیشتر راجع به غرب 2 صحبت کنم، نه غرب استکبار، نظامی و سیاسی که الآن مشکل اصلی ما آن است ما با آن درگیر هستیم. این جنگ‌های منطقه را آن‌ها راه انداختند. شاه را آن‌ها را آوردند، پدرش را آن‌ها آوردند. جهان اسلام را این‌ها غارت کردند. آل سعود را بر عربستان این‌ها حاکم کردند. غرب 1 هم که بحث علمی و تکنولوژیک است که الآن راجع به آن بحث نمی‌کنیم. من الآن بیشتر راجع به غرب 2 دارم صحبت می‌کنم که در حوزه ایدئولوژیک مطرح است. شما ببینید کسانی تحت عنوان اسلام مدرن؛ خب بله ما دوتا اسلام داریم یکی اسلام متحجّر است و یکی هم اسلام مدرن که ما طبیعتاً‌ جزو متحجّرها نیستیم. خودمان را قرار نمی‌دهیم اسلام صامت و راکت، اصلاً تشیع اسلام راکت نیست بلکه اسلام متحرک است. تشیع یعنی اسلام پویا، اسلامی که به زمان و مکان توجه دارد، جوهره اصلی عقیدتی، اخلاقی و سبک زندگی توحیدی و عدالت‌محور را بر با شیوه‌های عقلی و تجربی هر دوران و توجه به آن وضعیت، مدام رو به جلو حرکت تکامل می‌خواهد داشته باشد. اما یک وقتی می‌گویید منظورتان از اسلام مدرن، اسلام لیبرالیزه شده است اسلام سکولاریزه شده است، اسلام آمریکایی به تعبیر امام است که اسم آن را اسلام مدرن می‌گذاری، ولی در واقع اسلام تطبیق یافته و دست‌کاری شده است این‌جا باید حواس‌مان باشد یکی از گره‌های مباحث ایدئولوژیک این‌جا اتفاق می‌افتد. کسانی از زمان مشروطه تا امروز آمدند این بحث‌ها را کردند. مثلاً خواستند بگویند که دین هم مثل سایر پدیده‌ها در عرض آن‌هاست و یک امر خطاپذیر نسبی مشکوک شخصی سلیقه‌ای است. منتها با چه ادبیاتی وارد بحث شدند. با ده‌تا مغالطه. من آن وجه اول و گره اول را به شما نشان بدهم که چطوری این گره‌ها را خواستند کور کنند و بعضی‌ها را هم بازی دادند اما بحمدالله تا حدودی گره‌ها باز شد حالا دوباره برای نسل شما ممکن است از اول بگویند از اول! همان حرف‌ها را شروع کنند که جواب آن‌ها در دهه گذشته و دو دهه گذشته داده شده، منتها شما که نبودید تازه آمدید دوباره روی شما آزمایش کنند. به شکل‌های مختلف که من به چند نمونه از این مغالطه‌ها اشاره می‌کنم. مثلاً این مغالطه که در غرب این راجع به مسیحیت شد از جهاتی هم حق داشتند چون کتاب مقدس الهی دست نخورده و وحی الهی در اختیارشان نبود خودشان هم ادعا ندارند. چون می‌دانید مسیحیان نمی‌گویند که این کلمات انجیل یا یهودی‌ها نمی‌گویند این تورات بر حضرت عیسی از طرف خدا نازل شده، می‌گویند این‌ها الهامات الهی است که حواریون و کسانی که بعداً انجیل‌ها را ده‌ها سال بعد یا در قرن بعد نوشتند الهامات الهی به این معناست. یعنی اگر بخواهیم مقایسه کنیم این‌ها بیشتر کتاب تاریخ، یا حدیث است و مثل روایات و احادیث ماست که کسی نگفته این روایات را خدا گفته! ولی می‌گویند این‌ها نوشتند، شما می‌بینید در تورات دارد از مرگ حضرت موسی خبر می‌دهد که حضرت موسی فوت کرد! خب معلوم است که این‌ها وحی بر حضرت موسی(ع) نیست. در انجیل هم این‌ها نگفتند، بعضی از کلمات را می‌گویند. ضمن این که مسیحیان حضرت عیسی(ع) را پیامبر نمی‌دانند بلکه خدا می‌دانند! این‌ها می‌گویند حضرت عیسی(ع) خداست پسر خداست زمین آمده، بعد به صلیب رفته، فداکاری کرده و دوباره به آسمان رفته و آمده گناه ما را خریده! این‌ها حضرت عیسی را که پیامبر نمی‌دانند، مثل نگاهی که ما و پیامبر(ص) و قرآن به حضرت موسی(ع) و عیسی(ع) دارد این‌ها ندارند و با نگاه خرافه و افراط مخلوط شده است. حالا آن‌جا چون دست‌خورده بود مثلاً می‌گفتند علوم دینی و علوم بشری تقسیم می‌کردند بعد می‌گفتند علوم دینی هم که بشری است چه فرقی دارد، بعد مثلاً سراغ اسلام می‌آید. برای این که یک اسلام غیر علمی، اول باید اسلام را غیر علمی و غیر استدلالی بکنید و بگویید هیچ چیزی استدلال خاص عقلی و نقلی نمی‌خواهد یعنی یک ضربه به الهیات عقلی، یک ضربه به الهیات نقلی بزنید بعد تحت عنوان الهیات شخصی و تجربی و درونی که دین شخصی فردی درونی است آن وقت به اسلام‌بافی شروع کنید. یا بگویید اصلاً معلوم نیست اسلام چیست غیر اسلام چیست یا ضد اسلام چیست هرکسی یک قرائت و تفسیری دارد. چه کسی می‌تواند به کسی بگوید تو کافری، یا این توحید است این نیست، هرکسی یک تفسیری از توحید دارد. تازه تثلیث هم یک تفسیری از توحید است ثنویت زرتشتی هم یک تفسیری از توحید است. اصلاً بت‌پرستان که هزاران هزار خدایان دارند آن هم یک تفسیری از توحید است نگوید توحید، شرک، کفر، همه‌اش توحید است منتها قرائت‌های مختلف است. آن کس که این‌ها را انبیاء و پیامبر می‌داند یک قرائت از نبوت و وحی است و آن کس که می‌گوید نه، این‌ها شاعرانی هستند ملحم از طرف روح‌القدس به مفهومی که از عالم غیب و عالم معنا، غیب را هم می‌گویند معنا و جبرئیل هم آخرش بشود یک تیکه از وجدان شاعرانه درون خود ما و این حرف‌ها، آن هم کاملاً مسئله نبوت و عصمت را مخدوش بکند و بگوید این هم یک قرائت نبوت و وحی است. آن هم که می‌گوید اصلاً وحی‌ای وجود ندارد و اصلاً به همه ما دارد وحی می‌شود بله به همه ما الهاماتی می‌شود ولی این با آن فرق می‌کند او بگوید فرقی هم نمی‌کند. یعنی شما می‌توانی ملحد باشی اصل نبوت را نفی کنید یا تحریف و تفسیر به رأی بکنید و یا هم بگویید نه قبول است عصمت و نبوت به همین معنایی که مسلمین به آن قائل هستند بگویند این‌ها مثلاً سه‌تا قرائت از نبوت است ولی همه‌اش نبوت است! تکذیب نبوت را هم بگویند این هم یک قرائتی از نبوت است! راجع به معاد هم همین‌طور. این عالم دنیا ظاهر است آخرت باطن دنیاست، دنیا ظاهر آخرت است ما از این عالم که می‌رویم بالاخره با اعمال و شخصیت واقعی خودمان مواجه می‌شویم وارد عوالم بعدی می‌شویم تا ابد هستیم بهشت و جهنم هست، آیا این‌ها مکان است؟ آیا این‌ها خصوصیات درونی خود ماست؟ آیا ترکیبی از هر دوتاست؟ حالا یک وقت در جزئیات دارید بحث می‌کنید بین متفکران اسلامی سر همه این‌ها بحث می‌شود بر اساس آیات و روایات، در حوزه‌های فلسفه،‌ عرفان، کلام و حدیث. ولی اصل آن را می‌پذیرید که دنیا هست، آخرت هست، بهشت و جهنم هست، این جسم تمام می‌شود ما وارد عوالم بعد می‌شویم. حالا جسم ما آن‌جا عین این‌جا هست یا نیست همه این‌ها بحث‌های دیگری است اما این‌ها واقعیت دارد. یک تفسیر هم بگوید نه این‌ها واقعیت ندارد و این‌ها بحث‌های سمبلیک است و کل این‌ها کنایه و استعاره است خبری نیست با مرگ همه چیز تمام می‌شود این حرف‌ها را زدند که برای ما انگیزه ایجاد کنند. بگویند این هم یک جور تفسیر معاد است! انکار معاد است بگوید تفسیر مدرن معاد است. این هم یک قرائت از معاد. یکی دیگر هم بیاید بگوید معاد در همین دنیاست، منظور جامعه جهانی پایان تاریخ در همین دنیا است. این هم یک تفسیر از معاد است. خب یک عده‌ای همین کارها را کردند و هنوز هم می‌کنند. یک عده با رویکرد چپ مارکسیستی بودند. یک عده با رویکرد پایان تاریخ لیبرال – سرمایه‌داری بودند. یک عده با رویکرد صوفیانه و تحریف معنوی و گسترش خط تأویل و تفسیر به رأی برخلاف صریح ظاهر قرآن. یک عده با نگاه‌های اسلام آمریکایی متحجرانه، تشیّع لندنی و... همین‌طور خیلی‌ها آمدند. بعد هم شما بگویید بالاخره دین یک معارف بشری است و این‌ها همه قرائت‌های مختلف است! با این مغالطه‌ها وارد این شدند که این مرز تفکر دینی و مرز ارزش‌های اخلاقی اسلام و مرز سبک زندگی اسلامی و غیر اسلامی را کاملاً مخدوش و مبهم کنند و براندازند. این خط‌ها پاک شود. خط قرمزها بنفش بشود! بعد بنفش‌ها زرد بشود بعد سفید بشود و بعد آن را پاک کنند. دیگر مرزی بین حق و باطل نماند. اصلاً باطلی وجود ندارد! حق‌های مختلف. این مسیرها در اروپا، در مورد مسیحیت شروع شد. از زمان مشروطه وارد ایران شد و علیه قرآن و علیه اسلام و تشیع ترجمه شد و در همین دوران بعد از انقلاب ما، دوباره این‌ها بازسازی شد کسانی به اسم خودشان نوشتند تحت عنوان نواندیش دینی، حالا بعضی‌هایشان فرار کردند به انگلیس و آمریکا رفتند بعضی‌هایشان هنوز این‌جا هستند حتی بعضی‌هایشان در دانشگاه‌ها الآن دارند تدریس می‌کنند. بعضی‌هایشان قبلاً کمونیست بودند حالا یک مرتبه لیبرال شدند! پیرترهایشان ساواکی بودند! ما الآن استادهای ساواکی زمان شاه داریم که برای ایدئولوژی سلطنت پهلوی کار می‌کردند الآن روشنفکر آزادیخواه لیبرال شده‌اند! از این تیپ‌ها هست. من حالا راجع به اشخاص صحبت نمی‌کنم اما انواع و اقسام مغالطه‌ها. ما علوم دینی و علوم غیر دینی داریم. دینی به چه معنا و غیر دینی به چه معنا؟ باز این‌ها بسته به این است که علم را چه تعریف کنید؟ دینی و غیر دینی را چطور تعریف کنید؟ شما ممکن است بگویید علم تقسیم به دینی و غیر دینی می‌شود یا اصلاً بگویید تقسیم به دینی یا غیر دینی یعنی چه؟ اگر منظور از علم، معنای لغوی‌اش به معنای آگاهی به حقیقت و واقعیت است آگاهی و حقیقت غیر دینی نیست چون خود حقیقت غیر دینی نیست یک وقت می‌گویید منظور از علم این رشته علمی، محصولاتی است که به نام یک علم خاص آمده، خب بله، این گزاره‌ها و مفاهیم هم غیر دینی و هم غیر عقلی و خلاف وحی در آن هست و هم موافق وحی است. به این معنا تقسیم می‌شود. این‌ها معمولاً نمی‌گذارند صورت مسئله درست، زیر ذره‌بین بیاید، تعریف مشخص شفاف بکنند، بعد اظهار نظر بکنند. از این جاهاست که خلط‌های ایدئولوژیک اتفاق می‌افتد که شما متوجه نمی‌شوید که کجا، چه باید بگویید و چه درست است و چه غلط است. اصلاً معیارها را با مغلطه‌های شبه‌روشنفکری از دست شما می‌گیرند. من چندتا مثال بزنم. علوم دینی، علومی که در حوزه درس داده می‌شود این‌ها بالاخره علوم بشری هستند و صاحبان این علوم که علمای دین باشند آن‌ها هم بشر هستند. باید بگوییم که مثلاً فرق علم قرآن با علوم دیگر چیست؟ با فیزیک و شیمی فرق آن چیست؟ تفاوت در این اشخاصی که سراغ این علم و علوم مختلف و واقعیت‌های مختلف می‌روند نیست، که شما بگویید بله، این‌ها می‌گویند این‌هایی که سراغ علم دینی می‌روند مقدس‌اند آن‌هایی که سراغ آن علوم دیگر می‌روند مقدس نیستند اصلاً کی گفته شما مقدس هستید؟ اصلاً بحث این نیست. بحث تقدیس اشخاص نیست. در معرفت‌شناسی اسلامی قداست به مفهوم مسیحی و بودایی نیست که بگویند این گزاره مقدس است یعنی سؤال نکن، استدلال نکن، فکر نکن! ما اصلاً به این معنا مقدس نداریم. در فرهنگ قرآن، مقدس، عالم قدس، منشأ قداست و اصل قدس خداوند است. «هوالقدوس» خدا و هر چه که خدایی است مقدس است. «سبحان‌الله» تقدیس می‌شود. کل این عالم برای خداست. کل حقیقت برای خدا و خود خداست. حقیقت به الهی و غیر الهی تقسیم نمی‌شود منتهی مسئله در این است که آیا تو علم به حقیقت پیدا کردی یا نه؟ غیر حق است اسم آن را علم حق می‌گذاری؟ و الا حقیقت مقدس است، علم به حقیقت هم چه در عالم طبیعت و چه ماوراء طبیعت مقدس است. ما مقدس به این معنا نبوده که بگوییم این‌ها توی حوزه می‌روند و درس دین می‌خوانند این‌ها مقدس می‌شوند سؤال نباید بکنی، حرف نباید بزنی! آن‌هایی که چیزهای دیگر می‌خوانند آن‌ها مقدس نیستند غیر مقدس‌اند آن وقت ما در این رشته علوم دانشگاهی می‌توانیم سؤال و اشکال بکنیم و در آن علوم دینی نمی‌توانیم بکنیم چون آن‌ها مقدس‌اند! خب این‌جا دوتا دروغ بزرگ گفتید. ممکن است در عالم مسیحیت این حرف‌ها باشد ولی این‌جا نیست. چرا علم را در برابر ایدئولوژی قرار دادند؟ چرا علم را در برابر دین قرار دادند؟ به خاطر همین نقاط شروع غلط. این‌ها با معرفت‌شناسی اسلامی هیچ ربطی ندارد. بله با بودیزم و هندوئیزم و کلیسا و لیبرال و پروتستان ربط دارد. می‌دانید که پروتستان‌ها صریح می‌گویند دین از عقل جداست و خودشان را هم خیلی مؤمن بنیادگرا می‌دانند. اصلاً بنیادگرایی یک مفهوم پروتستانی است به اصطلاح مسیحیت مدرن سکولاریزه شده است. وقتی شما می‌گویید که الهیات عقلی نداریم ما با عقل نمی‌توانیم در حوزه الهیات هیچ چیزی را بفهمیم و هیچ چیز قابل اثبات و رد نیست!‌ دیدگاهی که از کانت به بعد تحت عنوان نگاه مدرن به دین و فلسفه رایج شد. باب الهیات عقلی بسته شد دیگر شما نمی‌توانید استدلال عقلی له و علیه بکنید بگویید این شرک است این توحید است این خرافه است این غلط است، این الهیات درست است و این غلط است! نمی‌توانید. این تمام شد. ارتباط عقل و دین قطع شد. هم مذهبی‌هایشان، کاتولیک‌ها یک‌جور، پروتستان‌ها که علنی گفتند عقل فاحشه است! این‌جا جای ایمان است. بعد هم در عالم روشنفکری و فلسفه مدرن هم کانت می‌آید صریح می‌گوید ما اگر بخواهیم از دین و معنویت دفاع کنیم باید حساب آن را از حساب عقل جدا کنیم. عقل در حوزه متافیزیک کلاً تعطیل است! هیچی را نمی‌تواند قبول کند یا رد کند! بعد بگویند که بالاخره خودت با متافیزیک چه می‌کنی؟ می‌گوید من متافیزیک را از طریق اخلاق عملی ثابت می‌کنم این یک چیزهایی روشن است که به لحاظ اخلاقی بد و خوب است خب یک منشأیی باید داشته باشد یک چیزی یا یک کسی باید این خوب و بد را بگوید. ما از طریق اخلاق به خدا می‌رسیم ولی با برهان متافیزیک، فلسفه، کلام، ما نمی‌توانیم نه خدا را رد کنیم نه اثبات کنیم! خب الهیات عقلی کوبیده شد هم توسط جریان‌های مذهبی و هم توسط جریان‌های سکولار، هم کلیسا و هم ضد کلیسا. الهیات نقلی قبل از این در غرب کوبیده شده، چون واقعاً الهیات نقلی موثقی در غرب در حوزه مسیحیت وجود نداشت. هیچ کس در دنیا ادعا نکرده، ادعایی را که مسلمان‌ها دارند. مسلمان‌ها می‌گویند این کلمات از طرف خداوند بر پیامبر نازل شده است. حواس‌تان باشد هیچ دینی راجع به کتاب مقدس‌شان این را نمی‌گوین.، مسیحی، یهودی، بودایی، هیچ کس نمی‌گوید کتاب‌های مقدس ما کلماتی است که از طرف خدا عیناً لفظ و معنا بر او نازل شده و او پیامبر خداست. این‌ها این را نمی‌گویند فقط مسلمان‌ها چنین ادعایی دارند. بنابراین غیر از مسلمان‌ها کسی ادعای الهیات نقلی که قابل بحث و گفتگو باشد نه همین‌طوری بپذیریم نیستند. خب طبیعی است در جهانی که الهیات عقلی تعطیل می‌شود، الهیات نقلی نیست تنها چیزی که برای رابطه ما با عالم قدس می‌ماند مسئله تجربه‌های روانی شخصی است! این را یکی می‌گوید تجربه شاعرانه، یکی می‌گوید تجربه دینی، یکی می‌گوید تجربه معنوی، تجربه عرفانی که بین این‌ها تفاوت‌هایی قائل هستند آن وقت معنویون‌شان در همین حد جلوتر نمی‌روند. وقتی الهیات تجربی شد کاملاً شخصی و سلیقه‌ای است دیگر شما نه استدلال عقلی و نه استدلال نقلی نمی‌توانید بکنید اصلاً دیگر ایمان جای استدلال نیست معلوم است که از عقل جداست یک احساسات شخصی است. تو احساسات شخصی‌ات برای خودت مهم است دوست داری تو هم آن‌ها را دوست داری، پلورالیزم و نسبی‌گرایی و شکاکیت هم از این‌جا شروع می‌شود آن وقت این نوع ایمان مذهبی با شکاکیت هم منافاتی ندارد شما می‌توانید در همه چیز شک عقلی داشته باشید در عین حال بگویید من این را هم قبول دارم برای چه قبول دارید؟ دلم می‌خواهد! این‌طوری بیشتر لذت می‌برم! لذا دیدید بعضی‌هایشان گفتند اصلاً دین مربوط به مزاج آدم‌هاست! بعضی‌ها مزاج‌شان با بودیزم سازگار است بعضی‌ها با مسیحیت است بعضی‌ها با اسلام شیعی است! مسئله به مزاج برگشت! حالا ما از کجا بدانیم که مزاج چه کسی چطوری دارد کار می‌کند؟ مزاج‌تان درست کار می‌کند؟ مشکل روحی روانشناختی داری؟ مشکل جسمی داری؟ در این دیدگاه شما اصلاً‌ نباید داوری کنید، دین حق و دین باطل چیست؟ ایدئولوژی درست و غلط ندارید چه برسد به دین که یک پای آن در مباحث ماوراء طبیعه است. علمی که در حوزه می‌خوانند و علمی که در دانشگاه می‌خوانند از این جهت که دانشجو و دانشمند آن بشر است و مخاطب هر دوی آن بشر است، بله بشری است هم آن‌هایی که به آن‌ها علوم دینی و هم آن‌هایی که علوم غیر دینی که عرض کردم این تعبیر به یک معنا صددرصد است. ما اصلاً علوم را به یک معنا نباید به علوم دینی و غیر دینی تقسیم کنیم به یک معنا علم، به مفهوم اصطلاحی تقسیم می‌شود نه علم به معنای لغوی که به معنای دانستن است. دانستن به اسلامی و غیر اسلامی تقسیم نمی‌شود. آگاهی اسلامی و آگاهی غیر اسلامی ما نداریم. آگاهی اسلامی است چون موضوع آگاهی یا انسان است یا جهان است یا هستی است یا خداوند است و همه اینها از نظر ما الهی است. موضوع الهی است، علم هم الهی است. اما یک وقت می‌گویید علم، منظور این رشته‌های درسی است که ما می‌خوانیم که نویسنده‌هایی دارد، کتاب‌هایی دارد، گزاره‌های غلط و درست الهی و غیر الهی دارد. شما فلسفه مادی دارید، فلسفه الهی دارید. شما حتی اگر فیزیک و شیمی‌تان هم اگر در بستر مبانی متافیزیک الهی باشد دینی می‌شود در بستر متافیزیک الحادی باشد، الحادی می‌شود اما نه آن گزاره ریاضی و تجربی الحادی بشود. اما در بستر الحادی تعریف شد به سمت اصالت ماده می‌رود ولو گزاره‌های درست پراکنده ریاضی و تجربی در آن زیاد باشد. حالا این بخصوص در حوزه‌های علوم اجتماعی و انسانی واضح‌تر است که در این حوزه است که ایدئولوژی‌ها شکل گرفتند. پدران علوم اجتماعی در غرب غالباً ایدئولوژی‌ها بودند. یک پیشفرض‌های ایدئولوژیک دارند که در هیچ علمی اثبات نشده، یکی پیشفرض‌های مارکسیستی دارد، یکی پیشفرض‌های پوزیتویستی دارد، پیشفرض‌های اگزیستانسیالیستی دارد، در تمام علوم اجتماعی که شما می‌روید می‌بینید مکتب مکتب است، هنر می‌خوانید مکاتب هنری است، فلسفه می‌خوانید مکاتب فلسفی است. خب اگر این‌ها عقل محض است پس مکاتب فلسفی یعنی چه؟ یعنی عقل‌های متناقض و متضاد؟ یعنی دارید می‌گویید عقل نسبی است و هیچی را نمی‌تواند به همه اثبات یا انکار کند. شما جامعه‌شناسی می‌خوانید از اول مکاتب مختلف، روانشناسی مکاتب روانشناسی، حتی معمار و شهرسازی مکاتب هستند اما در فیزیک و شیمی مکاتب مطرح نمی‌شوند البته کسانی می‌گویند اگر همان جا هم ذره‌بین بیندازید دقیق بر اساس مبادی متافیزیک و غایات آن بررسی کنید آن‌ها را هم می‌شود مکتب مکتب کرد ولی در علوم انسانی و اجتماعی واضح است. اصلاً شما علوم انسانی و علوم اجتماعی غیر ایدئولوژیک ندارید، ایدئولوژی را به مفهوم عام دارم عرض می‌کنم. یعنی ترکیبی از گزاره‌های ریاضی و تجربی است و گزاره‌های ایدئولوژیک که هیچ جا اثبات نشده و کاملاً اختلافی است. مارکسیست‌ها به اقتصاد سرمایه‌داری غیر علمی می‌گویند! سرمایه‌داری به اقتصاد مارکسیستی غیر علمی می‌گوید برای این که تعریف ایدئولوژیک از علم دارند. هر کدام علم را تعریف می‌کنند ایدئولوژیک تعریف می‌کنند حتی این‌ها زیست‌شناسی را هم به چپ و راست تقسیم کردند. علم ژنتیک هم می‌دانید چپ و راست داشت؟ یعنی شما علم ژنتیک سوسیالیستی و غیر سوسیالیستی داشتید! توسعه هم انواع و اقسام دارد مگر یک مکتب است؟ حالا در دانشگاه‌های ما یک مکتب را گرفتند عَلَم کردند چون سرمایه‌زده و غرب‌زده هستند و الا آن هم مکاتب مختلف توسعه است توصیه‌هایشان درست ضد هم است. تو علم توسعه هستی یا تو علم توسعه هستی؟ هر دو می‌گویند ما علم توسعه هستیم! دوتا هم نیستند ده تا هستند و هر ده‌تا این را می‌گویند. خب یک کمی آزاد باشید. اگر شما می‌گویید دینی و ایدئولوژیک است خود این علوم مکاتب مختلف همه‌شان ایدئولوژیک هستند اتفاقاً به این معنا دین، یعنی اسلام شیعی را ما داریم بحث می‌کنیم اصلاً به این معنا ایدئولوژیک نیست که یک نظام بسته خردناپذیر دچار کوررنگی که همه چیز را فقط سیاه و سفید می‌بیند اصلاً‌این‌طور نیست. این علوم را وقتی گفتی الهی و دینی هستند این‌ها بشری هستند آن‌ها می‌شود دینی یعنی غیر قابل بحث! کجایش غیر قابل بحث است؟ از الف تا ی در تمام علوم اسلامی از اول تا آخرش همه جا بحث و گفتگو و استدلال است. شما می‌بینید از اصل توحید چندتا نظریه بین خود مسلمین است. توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید افعالی. این‌جا هم گرایشات مختلفی است ولی توحید را پذیرفته است. و می‌آید روی تفسیر توحید بحث می‌کند اصل توحید را اثبات می‌کنند راجع به تفسیر توحید، بله یک جاهایی از آن اشتراک است و یک جاهایی اختلاف است. راجع به معاد، هنوز در این که معاد جسمانی است یا جسم مثالی است جسم اصیلی است یا روحانی است بحث می‌شود. روح مجسم و جسم مروّح و روحانی چیست چطوری است عالم برزخ چطور است؟ عالم بعد چطور است؟ هنوز در این‌ها بحث است اما هیچ کدام‌شان نمی‌گویند معادی در کار نیست و همه این‌ها تأویل و تشبیه است! راجع به امامت بحث است، راجع به نبوّت بحث می‌شود، فیلسوفان ما آمدند نبوت و وحی را تفسیر فیلسوفانه می‌کند. مشّایی، اشراقی، صدرایی، تفسیرهای مختلف می‌گویند. اتصال به عقل فعال، مقوله حدس در وحی چه نسبتی دارد. خب همه این‌ها بحث می‌شود کجایش بحث نمی‌شود؟ این‌ها دینی و مقدس است! فقهای ما راجع به همه چیز با هم بحث می‌کنند بحث نقلی، بحث عقلی، بحث فقهی، بحث کلامی، بحث فلسفی، بحث راجع به حدیث که اصلاً سند این حدیث درست است یا نه؟ معنی‌اش این است یا نه؟ این کلمه آن زمان به این معنا بکار می‌رفته یا نه؟ قیاس دین با شیمی و فیزیک و علوم تجربی غلط و مع‌الفارغ است. علوم صددرصد تجربی را با دین که نه تجربی، بلکه یک خیال واقعیت پنداشته است و مجموعه‌ای از خرافات است اثبات شده است. کجا اثبات شده؟ به من هم بیایید اثبات کنید! این دوستم که این را نوشتند من واقعاً خواهش می‌کنم یک وقت بگذارید بیایید همین‌جا این‌هایی را که می‌گویید اثبات شده به من اثبات کنید. می‌گوید دین، خیال یک تخیّلی است که واقعیت پنداشته شده! راجع به کدام دین حرف می‌زنی؟ این همه استدلال، کتاب‌ها، بحث‌های فلسفی، کلامی، منطقی، اینها همه تخیل است؟ ممکن است دینی که در ذهن شماست کل آن تخیلات باشد، آن بله! آن دینی که به شخص شما یاد دادند در خانواده‌ات و در محیط‌تان، آن را راست می‌گویی من فکر می‌کنم کلاً مبتنی بر تخیل است. آن دین اتفاقاً نباشد بهتر است. من بی‌دینی منصفانه را ترجیح می‌دهم چون حق‌طلبی در آن باقی می‌ماند بر بی‌دینی لجبازانه و دین‌داری عوامانه! این دینی که می‌گویید فرق دارد این‌ها تجربی است آن تخیل است این دین واقعاً به درد نمی‌خورد راست می‌گویید. این دینی که شما دارید و در ذهن‌تان است این به هیچ دردی نمی‌خورد هرچه سریع‌تر توصیه می‌کنم خودت را از شرّش خلاص کنی. و اما این که علوم صددرصد تجربی است، خیر. علوم صددرصد تجربی نیست یک جلسه‌ای، نشان می‌دهد شما با معرفت‌شناسی و فلسفه علم هم آشنا نیستی. هیچ علمی صددرصد تجربی نیست. همه علوم ترکیبی از مباحث عقلی و تجربی‌اند یا عقلی، تجربی ریاضی است آن‌هایی هم که نقلی است آن هم عقل و نقل است نقل خالص یا عقل بدون نقلی وجود ندارد. اگر مرادتان از دین، اسلام است. اما راجع به بودیزم و هندوئیزم و ادیان بشری و الهی نسخ شده اگر حرف می‌زنید من قبول دارم آن‌ها ترکیبی از تخیل و تجربه است.

می‌گوید دین یک مجموعه خرافاتی است که به ظاهر اثبات شده است! خب بیایید ببینیم کجایش به ظاهر اثبات شده، یا اثبات می‌شود یا نمی‌شود ظاهر و باطن نداریم! یا قابل اثبات است یا قابل اثبات نیست. البته دین را از مباحث عقلی محض شروع می‌کنند هرچه جلوتر می‌آید این عقل با نقل معقول تقویت می‌شود نقلی که با عقل اثبات می‌شود. این‌طوری کلی حرف زدن به نظرم روش علمی و دانشگاهی نیست این بیشتر به درد همین فضای مجازی می‌خورد که هر چیزی را هر کس گفت گفته!

در دین تجربه، و آزمایش و آزادی وجود ندارد. کجای دین؟ راجع به هر کدامش حرف بزنیم. در دین تجربه وجود ندارد. ببینید دین، چند سطح مقولات دارد مقولات عقلی محض در دین داریم، مقولات تجربی عقلی داریم مقولاتی هست که ربطی به تجربه ندارد. شما می‌توانی مقوله تجربی را با عقل بفهمی؟ ببینید مثلاً رنگ تجربی است کسی که چشم ندارد رنگ‌ها را ندیده اصلاً نمی‌داند رنگ چیست، نابینای مادرزاد است ولو فیلسوف عالم باشد قوی‌ترین عقل، ولی تجربه نکردی می‌توانی بفهمی رنگ چیست به تو بگویند قرمز، سبز، آبی می‌فهمی؟ بله؟ خب نمی‌فهمی. پس یک مقولاتی بدون تجربه نمی‌فهمی. یک چیزهایی است که شما هرچه هم تجربه کنی اگر عقل ضمیمه آن نشود حسی و محسوس است اما تبدیل به معلوم نمی‌شود. محسوسات باید معقول بشوند تا تبدیل به معلوم بشوند. خب این‌ها احتیاج دارد فلسفه بخوانید، منطق بخوانید، فلسفه علم بخوانید. این‌طوری که بگوییم در دین تجربه نیست! در دین یک معارفی است که تجربی است یک مواردی است که ترکیب تجربه و غیر تجربه است و یک چیزی هم هست که تجربی نیست چون شما نمی‌توانی آن را تجربه کنی. شما عالم بعد از مرگ را مگر می‌توانید الآن تجربه کنید معلوم است گزارش عالم پس از مرگ تجربی نیست اما عقلی هست عقل و نقل هست. اما یک گزاره‌هایی در دین دارید مثلاً می‌فرماید کسی که حقوق دیگران را رعایت کند پیش مردم محبوب می‌شود خب این روایت است. این هم عقلی است هم نقلی است و هم تجربی است شما تجربه کن. پس یک گزاره‌های دین، آیات و روایات دین چند دسته‌اند بعضی‌هایشان دارند اشاره می‌کنند به حقایقی که هم عقلی است و هم تجربی است و هم نقلی. بعضی‌ها اشاره می‌کنند به چیزهایی که تجربی نیست تجربه بیرونی نیست باید تجربه درونی بشود. مثلاً می‌فرماید اگر تمرکز روی الله داشته باشید و به یاد خداوند باشید آرامش پیدا می‌کنید خب این را هم می‌شود تجربه کرد و هم برهان عقلی دارد هم در نقل است اما یک گزاره‌هایی هم در دین داریم که قابل تجربه نیست شما قبل از دنیا را اگر تجربه هم کردی یادت نیست بعد از مرگ را هم تجربه نکردی. خب بله این گزاره تجربی نیست. مگر شما در همه علوم، همه گزاره‌هایش تجربی است؟ شما تجربی‌ترین علم را بگویید تا من صدتا گزاره در آن علم برایتان بیاورم که تجربی نیست اتفاقاً جزو مباحث عقلی ماقبل تجربه است. این که فرمودید در دین آزمایش نیست. چرا آقا، کجایش آزمایش نیست؟ من برای شما صدتا آیه و حدیث می‌خوانم که همه این‌ها آزمایشی است می‌توانید آزمایش کنید ببینید درست است یا غلط است؟ اما صدتا گزاره هم می‌گویم که نمی‌توانید آزمایش کنید باید با عقل بپذیرید نه با آزمایش. فرمودید در آن آزادی نیست. در هیچ مکتب حقوقی و اخلاقی و دینی همه چیز را با همه چیز مساوی نمی‌کنند هر دین و مکتبی،‌ اصلاً ایدئولوژی‌های مادی، شما برو در لیبرالیزم، در لیبرالیزم هم یک چیزهایی آزادی نیست اما بحث این است که چه آزادی‌هایی آری چه آزادی‌هایی نه؟ همه مکاتب مادی بشری، ضد دین و دینی آزادی را تقسیم بر دو می‌کنند بله بعضی از آزادی‌ها نیست بعضی از آزادی‌ها هست. مثلاً در دین آزادی خیانت به دیگران، خیانت جنسی و خیانت مالی این آزادی نیست. اما آزادی برای اندیشیدن، اظهار نظر کردن، سؤال کردن، نقد کردن، عمل کردن، آباد کردن، چطور نیست؟ توصیه به عنوان عبادت می‌شود. آزادی آن نیست؟ همین‌طور کلی نگوییم.

سؤال: سؤال من از شما این است که اسلام درباره هنر چه گفته و ائمه شیعه حدیثی درباره هنر دارند یا نه؟

استاد: من خواهش می‌کنم یک جلسه‌ای بگذاریم تا ببینیم قرآن و روایات راجع به هنر چه می‌گویند؟ هنر به عنوان جوشش خلاقیّت بشری، یکی از معجزات خاصی است که خداوند در اختیار بشر قرار داده است. ریشه هنر، علم‌الجمال و فلسفه زیبایی‌شناسی است شما می‌دانید ما چقدر آیه و حدیث در حوزه زیبایی‌شناسی داریم؟ در حوزه خلاقیت انسان که مظهر اسم هوالخالق قرار می‌گیرد داریم؟ در فلسفه، در عرفان، در کلام، در مباحث فقهی ما راجع به انواع هنر بحث می‌شود. در فقه ما با دو – سه‌تا مسئله که اسم آن را هنر گذاشتند مخالفت شده، یکی اسم آن را بگوید هنر رقص! رقاصی زن پیش مرد این هنر نیست. چون این هنر آثار تربیتی بیرونی دارد وقتی یک خانم برهنه می‌آید جلوی آقایان می‌رقصد آن آقایان تمایل پیدا می‌کنند که مدام فاصله‌شان با آن خانم کمتر و کمتر بشود می‌گویند حالا رقصیدی برویم مراحل بعد! این را حرام کردند کدام هنر؟ آقا هنر رقاصی! هنرپیشگی؛ کدام هنرپیشگی حرام شده است؟ کدام هنر حرام شده است؟ هنری که علیه انسان، علیه اخلاق، علیه حقوق بکار می‌رود هنری که خانواده را متلاشی کند، هنری که جامعه را به فساد و گناه بکشاند با آن مخالفت کردند نه به خاطر این که هنر است بلکه به خاطر این که گناه است، ظلم است و الا پیامبر اکرم(ص)، اصلاً قرآن هنرمند را تقسیم بر دو می‌کند. این که هنرمند ارزشی و غیرارزشی ندارد چطور ندارد؟ یک هنری می‌آید رمان، سینما، تئاتر، نقاشی، انیمیشن، مجسمه‌سازی به شما انسانیت و اخلاق و وجدان و امید می‌دهد این ارزشی است این حلال است، مشروع است. من از شما سؤال می‌کنم هنری که وقتی مردم توی سالن سینما می‌آیند یا رمان آن را می‌خوانند یا فیلم آن را می‌بیند بعد می‌رود مأیوس از همه چیز می‌شود، به فکر خودکشی می‌افتد، افسرده می‌شود با خودش می‌گوید مثل این که خیانت جنسی اشکالی هم ندارد چیز خوبی است! این مساوی با آن هنر است؟ این هنر را حرام کردند. مجسمه‌سازی هم که در صدر اسلام تحریم شد برای این بود که آن زمان مجسمه بت بود و خدایان بودند، هر مجسمه‌ای که می‌ساختی خدای جدیدی بود و الا مجسمه اگر تداعی خدا و بت‌پرستی خدا نکند که اشکالی ندارد. شطرنج یک زمانی حرام بود برای این که با شطرنج قمار می‌زدند پول مفت درمی‌آوردند دعوا راه می‌انداختند بعد گفتند الآن شطرنج ورزش ذهنی و مسابقه بین‌المللی شده است دیگر قمار نیست، حلال می‌شود.

نکته دیگر از تعبیر رهبری را من عرض کنم خب یک اجازه‌ای قوه قضائیه از رهبری خواست که شما حکم حکومتی بدهید شاید منظور این بود که به طریق عادی نمی‌توانیم با فساد مبارزه کنیم. من فکر می‌کنم این مفید بود اما ضروری نبود. رهبری سال 80 در فرمان 8 ماده‌ای برای مبارزه با فساد اقتصادی همه این چیزهایی را که گفتید و خواستید و بیشتر از این‌ها را، نه این که اجازه داد بلکه دستور داد گفت مبارزه همه جانبه سازمان یافته با مفاسد مالی و اقتصادی، گفت طرح علمی عملیِ قوی انقلابی برای مبارزه با فساد، سه قوه با هم تهیه کنند، عزم جدی داشته باشید، مسئله اساسی است. رهبری به کل مسئولین گفت این حکومت مفتخر است به این که نظام علوی را الگوی خودش قرار داده است باید به تکلیف بزرگ‌تان عمل کنید آن تکلیف این است فاصله طولانی‌ای که با نظام پیامبر و امیرالمؤمنین داریم این فاصله را مدام کمتر کنیم این یک جهاد از سر اخلاص و یک همت سستی ناپذیر می‌خواهد. سال 80 رهبری به کل مسئولین سه قوه گفت جمهوری اسلامی جز خدمت به مردم، جز اجرای عدالت، فلسفه‌ای ندارد اگر جمهوری اسلامی نتواند به قدر لازم و کافی به مردم خدمت کند و عدالت را اجرا کند از فلسفه خودش فاصله گرفته و جمهوری اسلامی دیگر جمهوری اسلامی نخواهد بود و مشروعیت نخواهد داشت. به آن‌ها گفت کجاست رفتار قاطع منصفانه علوی؟ فعالیت تازه‌نفس و سازمان یافته و با اتحاد می‌خواهیم، بگذارید مردم به آینده امیدوار باشند. کشور ما تشنه فعالیت‌های اقتصادی سالم است، تشنه ایجاد اشتغال برای جوانان است تشنه سرمایه‌گذاری مطمئن است. این که جامعه نیاز دارد ببیند سرمایه‌گذار و صنعتگر و فعال در کشاورزی و مبتکر علمی و کسانی که دنبال کار هستند همه اقشار، مطمئن بشوند که ارتباطات حکومتی صحیح و سالم‌اند امانت و صداقت در امور مسئولین اقتصادی و مالی در کشور حاکم است. مردم باید احساس امنیت و آرامش بکنند. رهبری 17 سال پیش به رؤسای سه قوه گفت اگر دست مفسدین و سوء استفاده کنندگان قطع نشود اگر امتیازطلبان و زیاده‌خواهان پرمدعا طرد نشوند آن وقت است که سرمایه‌گذار و تولید کننده همه احساس ناامیدی و ناامنی می‌کنند و آن‌هایی که دنبال مال حرام و نامشروع هستند اتفاقاً آن‌ها وسط صحنه می‌آیند. گفت بروید ریشه‌های فساد مالی را بخشکانید، قاطع، گره‌گشا، اقدام همه جانبه، هر سه قوه. نظارت سازمان یافته بی‌دریغ بی‌اغماض، همه دستگاه‌ها را بررسی کنید و پاکسازی کنید. قاضی‌های قاطع و پاک پیدا کنید. دادستان‌هایی که خودشان خائن و آلوده نباشند. گفت مجلس وظیفه دارد قوانین مناسب را کلاً بازنگری کند و برای مبارزه با فساد گردنه‌های پول و ثروت را تحت کنترل بگیرد. خب سه قوه بیایند جواب بدهند. 17 سال پیش مگر همین آقا رهبر نبوده این‌جا به رؤسای سه قوه دستور داده، شماها بعد از 17 سال بیایید یک جوابی بدهید، این‌ها را چه کار کردید؟ ایشان این‌جا گفت وقتی مبارزه با فساد جدی است که نعره‌ها و سروصداها بلند شود. وقتی ما نعره‌ای نشنیدیم یعنی آن طور که باید کار نشده است. ایشان گفت کسانی از این طرح متضرر میشوند، یک عده هم ساده دل احمق هستند تحت تأثیر این‌ها قرار می‌گیرند نباید مخالفت‌ها شما را مردد کند. به مسئولین سه قوه بیاموزید تسامح در مبارزه با فساد، همدستی با فاسدان و مفسدان است. هر کس بگوید حالا عیب ندارد حالا بعداً درستش می‌کنیم! این پرونده چه شد؟ حالا... دارد می‌گوید این همدستی با فساد است ولو خودت هم فاسد نباشی. اعتماد عمومی ضعیف شده است. من هیچ وقت یادم نمی‌آید در این 40 سال جمهوری اسلامی تا این حد بخشی از افکار عمومی به شک افتاده باشند که شک کنند این‌ها راست می‌گویند؟ دروغ می‌گویند؟ سالم‌اند؟ می‌خواهند مبارزه کنند؟ نمی‌خواهند؟ خب سال 80 دارند به شما صریحاً دستور می‌دهند و می‌گویند کسانی ممکن است تصور کنند که مبارزه با مفسدین که از ثروت‌های ملی سوء استفاده می‌کنند امنیت اقتصادی را از بین می‌برد سرمایه‌ها فرار می‌کنند ایشان می‌گوید نه آقا عکس آن است به این‌ها تفهیم کنید که این مبارزه موجب امنیت اقتصادی و اطمینان فعالان سالم اقتصادی می‌شود چون تولیدکنندگان اولین قربانیان این فساد مالی هستند. عمل هر کسی به حسب خودش است. عمل در حوزه یک؛ همین نشست‌ها و امر به معروف و نهی از منکر است که باید ادامه پیدا کند. باید فقرا و مستضعفین...

یکی ازحضار: هیچ اتفاقی نخواهد افتاد! شما فرمودید حضرت آقا هم فرمودند که فساد سیستمی است، سیستم اجزا مختلف دارد یکی از آن‌ها فاسد شده، کنار گذاشته نشده، در سیستم ماند! حتماً همه را فاسد می‌کند. انتظار همین است که مطالبه بشود پاسخ بیاید، یک بار در نگاه تعبیه شده باشد و قابلیت این باشد این‌ها تهدید و زندان می‌کنند.

استاد: ایشان درست می‌گوید، ایشان می‌گوید ما انقلابی حزب‌اللهی، می‌خواهیم حرف‌های رهبری را عمل کنیم، مسیر قانونی آن که ما از مسئولین سه قوه مطالبه کنیم، اعتراض و نهی از منکر کنیم این‌ها بیایند جواب بدهند کو؟ این حرف درستی است. البته مسیرهای مختلفی وجود دارد ولی باید رهبری... نه انشاءالله شما را زندان نمی‌برند، حرف‌تان کاملاً دلسوزانه و درست است. می‌گوید ما همین حرف‌های رهبری و امام را بخواهیم بگوییم برایمان پرونده درست می‌کنند، ما همین‌ها را می‌خواهیم بگوییم مسئولین بیایند جواب بدهند، مسئولین جواب نمی‌دهند بعد می‌آیند می‌گویند شما فلان برای ما پرونده تشکیل می‌دهند. نه اگر واقعاً در نظام، دادگستری، دادگاه، برای یک طلبه یا دانشجو و هر کس دیگری که دارد مطالبه عدالت می‌کند پرونده تشکیل بدهد به جرم تشویق اذهان عمومی و تضعیف نظام، این خیانت به امر به معروف و نهی از منکر است. اگر نگذارند اگر فضایی بوجود بیاورند که شما دیگر نتوانید این‌جا جمع بشوید نتوانید از مسئولین مطالبه کنید نتوانید امر به معروف و نهی از منکر کنید و بترسید که برایتان پرونده تشکیل بدهند،‌ آن یعنی شروع انحراف. از قول من در فضای مجازی خیلی چیزها می‌گویند. من یک نکته دیگری را بگویم، شما همین حرف‌هایی را که من می‌زنم دارید می‌زنید منتها می‌ترسید به مسئولین آن بگویید به من می‌گویید به در می‌گویید که دیوار بشنود! اولاً من یک چیزی را به شما بگویم دوتا مسئله را توجه کنید بعضی‌ها به اسم انتقاد خیلی دروغ می‌گویند و تهمت می‌زنند، آمارهای دروغ می‌گویند. من تهمت‌های زیادی راجع به افراد شنیدم که بعضی‌های آن را باور کردم رفتم از خود شخص پرسیدم و تحقیق کردم و اطرافیانش قسم جلاله خورده که کل آن دروغ است. دروغ‌های زیادی راجع به اشخاص گفته می‌شود به اسم انتقاد و نهی از منکر، تهمت و دروغ و افترا این‌ها خیانت است. این باعث می‌شود مفسدین و فاسدین اتفاقاً توجیه شوند و ادامه بدهند. شما می‌شوید چوپان دروغگو. این یک.

دو؛ وظیفه مسئولین این است که باید جواب بدهند. رهبری گفت مسئولین سه قوه به دانشگاه و حوزه و جامعه بروند با مردم پرسش و پاسخ بگذارند باید بیایید جواب بدهید. فضای مجازی را که خدا از شما نگرفته، حالا روزنامه‌ها چاپ نمی‌کنند ولی فضای مجازی که الحمدلله وقتی صدماتش را می‌خورید چرا از برکات آن استفاده نمی‌کنید؟ بعضی از مسئولین ممکن است از خداو پیامبر کمتر بترسند تا از فضای مجازی. خب سؤال کنید نهی از منکر کنید. اما این که شما گفتید آقا ممکن است ما نهی از منکر کنیم ما را بگیرند! خب بگیرند. از چه می‌ترسید؟ بگو آقا من برای خدا بررسی کردم شرایط امر به معروف و نهی از منکر را رعایت کردم خدایا برای تو برای دفاع از سلامت این نظام، گفتم دارم می‌روم زندان. برو. من همان زمان جنگ از جبهه با عصا مجروح آمده بودم بخاطر دفاع از همین کارتن‌خواب‌ها سال 63 یا 64 بود، اعتراض کردم درگیری کردم تا من را گرفتند بازدداشت کردند. وقتی بازدداشت شدم هم کتک خوردم هم کتک زدم او آرام نشست. گفت خب این عصا دستت هست ترکش‌ها توی پایت هست رفتی از نظام دفاع کردی، منتها این نظام برای عدالت است برای این نیست که یک عده‌ای بی‌ریش کنار بروند و یک عده با ریش بیایند! باجناق‌ها، یک باجناق وزیر راه است، یک باجناق رئیس بنیاد فلان است، یک باجناق رئیس فلان است همین‌طور باجناق بازی و فامیل بازی! آن یکی وزیر است باز برادر خانمش وزیر دیگر است باز آن یکی وکیل است ما این چیزها را نداشتیم اگر قرار بود این چیزها باشد خب پهلوی بود اصلاً شما آدم‌های خوب و پاک سالم، چه کسی گفته شماها باید مدام رئیس باشید؟ اگر از انتقاد کردن بترسید بعد نظام فاسد می‌شود. بعد فساد سیستماتیک می‌آید. آن آقایی که گفت ما می‌خواهیم همین حرف‌ها را بزنیم ممکن است برخورد شود اگر مطمئنی حرفت درست است و شرایط آن را رعایت کردی تهمت و دروغ و یک کلاغ و چهل کلاغ نیست بگو و بازداشت شو، برای دفاع از جمهوری اسلامی به زندان جمهوری اسلامی برو آقا این حرف‌ها خوب است ولی خب ما می‌خواهیم عمل کنیم، خب عمل کنید! درست عمل کنید. رهبری و امام بارها گفته، انتقاد کنید و نظارت کنید. بگذارید من این جمله را تمام کنم، مسئولین می‌گویند ما همه این‌ها را قبول داریم ولی خب در عمل؛ سوال این است که کسی که می‌خواهد با ناپاکی دربیفتد باید خودش پاک باشد، کسی که می‌خواهد در راه اصلاح عمل کند، باید خودشان صالح باشند. ضربه‌ی عدالت باید قاطع باشد، نباید 6 سال کِش بد‌هند و باید دقیق باشد و نباید بی‌گناه و باگناه را با هم بگیرند. یک تعبیر بسیار مهمی رهبری در این متن سال ‌80 دارند من خواهش می‌کنم دقت کنید. می‌گوید مواظب باشید افراد بی‌گناه را بیخود در نظام متهم نکنید. مواظب باشید کسی که خیانت کرده با کسی که اشتباه کرده... ایشان ‌گفت بین خیانت و اشتباه تفاوت است. بعضی‌ها در حکو‌مت ‌خیا‌نت می‌کنند اما بعضی‌ها خا‌ئن نیستند اشتباه کردند. این‌ها را با هم مخلوط نکنید. گنا‌هان ‌کوچک و گناهان بزرگ را یکسان ‌نگیرید. مدیران صالح ‌بسیاری در سه قوه هستند نگذارید ‌همه مورد سوء‌ظن قرار بگیرند. تا یک مسئول را می‌بینید به فکر اختلاس بیفتید. اکثرشان آدم‌های سالمی هستند، دانشجو هستند، طلبه هستند رفتند مسئولین شدند. تشویق صالحان و خدمت‌گزاران لازم است. بعد بخش‌های مختلف را گفتند نقاط آسیب را شناسایی کنید. رهبری 17 سال پیش به وزارت اطلاعات دستور مشخص داده. وزیر اطلاعات بیاید بگوید چه‌کار کرده است در این 17 سال. ایشان گفته نقاط آسیب‌پذیر در فعالیت‌های اقتصادی کلان مثل قرارداد‌های خارجی، سرمایه‌گذاری‌های بزرگ، طرح‌های ملی، مراکز مهم تصمیم‌گیری اقتصادی و پولی کشور را باید پوشش دقیق اطلاعاتی بدهید. ‌کو؟ بیایید گزارش بدهید. همه‌ی این کار‌هایی که دارد می‌شود به قولی یک کلاغ چهل کلاغ شده در حکو‌مت بوده، در دستگاه‌های ‌حکومتی بوده. ایشان به قوه‌ی قضاییه صریح دستور می‌دهد.

یک نکته هم به‌عنوان‌آخرین تعبیر ایشان. ایشان 17 سال پیش مکتوب و صریح می‌گوید: هیچ‌کس، هیچ نهاد، هیچ دستگا‌هی نباید استثنا شود. هیچ شخصی، هیچ نهادی در مبارزه با فساد نباید هیچ تبعیضی باشد. هیچ‌کس با عذر انتصاب به این جانب، یا دیگر مسئولا‌ن نمی‌تواند از حساب‌کشی معاف باشد. دارد می‌گوید خود من بچه‌های خود من، دفتر رهبری را بیایید بررسی کنید و باید پاسخ‌گو باشند. ‌هیچ‌کس معاف نیست. یعنی نهاد‌های رهبری، نهاد‌های غیر رهبری. همه‌ی نهادها باید پاسخ‌گو و شفاف باشند. همه باید حساب کشیده شوند. آقا این آقا اصول‌گرا است، این یکی اصلاح‌طلب است. ملاک، اسلام است، ملاک نهج‌البلاغه است. ملاک، برابری، برادری و حکو‌مت عدل علی(ع) است که ‌اولین خون با ‌این شعار ریخته شد و آخرین خون با این شعار ریخته شده و دارد ریخته می‌شود. رهبری گفت با فساد در هرجا و هر مسند، باید بر‌خورد یکسان صورت بگیرد. گفت شعاری و تبلیغاتی و تظاهر‌گونه برخورد نکنید. سر و صدا و تبلیغات نکنید، بگذارید آثار و برکات عمل را مردم ببینند. به ریشه‌ها و ام‌الفساد‌ها بپردازید. سراغ ضعفا و خطاهای ‌کوچک نروید. آفتابه‌دزد را نچسب شتر‌دزد را رها کن! نقاط اصلی را رها نکنید. بعد ایشان گفت در اطلاع‌رسانی به افکار عمومی درست و سنجیده بحث کنید. مردم را نترسانید، مأیوس‌شان نکنید. در عین حال مردم را اغفال هم نکنید که فکر کنند ‌هیچ مشکلی نیست. اما آرامش افکار عمومی باید باشد. نه این‌که دروغ پشت دروغ بشنوند. این‌ها تعابیری است که در این مسائل است. یک بخشی هم که خطاب به بزرگان قم عرض داشتم که ‌چون فرصت نیست و اذان نزدیک است صرف نظر می‌کنم. درس خارج فقه و قم و مشهد و نجف و اصفهان که پرسش‌هایش از بیرون می‌گیرد همین الآن در مسائل حکومتی، و بیاید بر اساس آن‌ها ادله را پیدا کند و بحث کند. یعنی از توی ذهن به عین نیاید، بلکه از عین به ذهن بیاید. چندتا هستند؟ هنر نیست که هی طهارت و نجاست و طواف را بگوییم! هزاربار گفتند باز هزار و یکمین بار، باز همان‌ها را می‌گوییم. به قول مطهری می‌گوید اجتهاد تکرار حرف‌های مکرر نیست جواب مسائل حل شده نیست، اجتهاد یعنی جواب مسائل حل نشده خب مسائل حل نشده را جواب بدهید، مسائل حل شده را که همه بلدند جواب بدهند کاری ندارد، چهارتا شرح و حاشیه برمی‌دارید می‌خوانید می‌آیید می‌گویید! حساسیت سر مسائل جزئی و درجه شش، و عدم حساسیت سر مسائل درجه یک! چهارتا سؤال جدی در حوزه فقه اداری، فقه حکومتی، فقه روابط بین‌الملل، فقه اقتصادی و فقه بانکی مطرح می‌شود اغلب هیچی برای گفتن ندارند. یک علت این که بگویند جمهوری اسلامی ناکارآمد است یا سیستم آن درست نیست بخاطر این بی‌سوادهای به‌درد نخور است. من حتی مسئله برای شما مطرح می‌کنم به این‌ها نمی‌پردازند در حالی که این صدتا، 80تایش الآن مسائل اصلی جامعه ماست. علتش این است که نمی‌دانند مظانّ پاسخگویی به این‌ها کدام بخش قرآن و حدیث است. فقه بی‌ربط با زندگی، زندگی بی‌ربط با فقه! درس خارج‌هایی که به جای این که حکومت دینی و جامعه و تمدن دینی را تئوریزه بکنند عملاً یک فقه سکولار می‌سازند، یک فقه فردی و عبادی، اما راجع به اقتصاد و سیاست و روابط بین‌الملل و بانک، حرفی ندارند. سکولاریزم یعنی همین! بگذارید من یک چیزی به شما بگویم مدام می‌گویند سکولاریزم در دانشگاه، ریشه سکولاریزم در حوزه است.

سؤال این است که ریشه سکولاریزم در حوزه است می‌دانید سکولاریزم یعنی چه؟ یعنی تفکیک دین از حکومت و دولت و تمدن. اول تفکیک نظری وقتی که شما حرفی نداری...



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha