پاسخ به پرسشهایی در مورد فقه سیاسی، شفافیت، معنای لااکراه فی الدین، حقوق بشر در تفکر توحیدی و...
پرسش و پاسخ (2)
سوالات:
چرا اصول روابط بینالملل و سیاست خارجی در قرآن کریم تبیین شده است؟ قواعد فقه سیاسی در روابط با اقسام کفار چگونه طبقهبندی شده است؟ چرا سیاست خارجی آمریکا و اسرائیل، کاملا ایدئولوژیک است؟
با یک انتخاب نسبتاً "بد" آیا پس از انتخابات باید زیر میز زد؟ یا باید بر ضرورت شفافسازی در حکومت و پاسخگو کردن حاکمان پای فشرد؟
فلسفه نبرد با جنگافروزان (مشرک یا مسلمان)، ضمن قرارداد صلح و همزیستی با سایر مشرکین همزمان با دعوت آنان به توحید چیست؟ شرط نهی از منکر عملی چیست؟ "لااکراه فیالدین" چه نسبتی با احکام الزامی دین و واجباتی چون حجاب و سایر قوانین اجتماعی اسلام دارد؟
آیا میتوان فرهنگ را نیز کالا دانست؟ به کدام معنا؟ آیا برای آرامش معنوی لزوما نیازی به انبیای الهی(ع) است؟ چرا این تفسیر که "هر دین، داستانی سروده، تا انتخاب و سلیقه شما چه باشد"، به معنای انکار مبانی دین است؟ آیا از هرچه خوشتان بیاید، همان، حقوق بشر میشود؟ مبنای حقوق بشر در تفکر توحیدی چیست؟
آن تعبیر الگوی مصرف را که به کار بردند از همان اول برای من یک سؤالی پیش آمد که آیا این تعبیر در حوزه فرهنگ درست است که ما بگوییم الگوی مصرف؟ از یک نگاه که بالاخره فرهنگ تولید کنندهای دارد و مصرف کنندهای داردو رقابتی در بازار مصرف است و اینکه مضامین فرهنگی را کالا تعریف و تلقی کنیم و بعد بگوییم بعضی از کالاها مشتری دارد و بعضیها ندارد. مشتری هم به عنوان اقتصادی که میخرند بعضیها برای یکسری کالاها، کتابها، فیلمها و محصولاتی پول میدهند و بعضیها به بعضی از کالاها پول نمیدهند. از این نظر نگاه کنید خب بله از یک زاویه پایینی به مقوله فرهنگ نگاه کردیم و این هم بالاخره یک کالایی است و مردم بالاخره همانطور که غذا میخرند میخورند کفش میخرند پایشان میکنند ممکن است فیلم بخرند یا کتاب بخرند بنشینند مصرف کنند از این جهت نازلترین نگاه به فرهنگ است. ولی از یک زاویه طبیعی است. بالاخره فرهنگ میخواهد الهی باشد میخواهد فرهنگ نفسانی و شیطانی باشد بالاخره اینها را مخاطبش باید بپسندد و بیاید بخرد و برایش پول بدهد و برایش وقت بگذارد. وقتی که فرهنگ کالا شد از این جهت که عرض کردم درست است ولی یک خطری تهدید میکند که یک مرتبه در مسیر چرتکهاندازی بیفتد که به عبارتی چی به چی به عبارت فلان، چقدر درمیآید؟ چقدر پول خرج آن شده؟ چقدر باید پول بیاورد؟ آن وقت آن محصول فرهنگی که پول خودش را دربیاورد یا بیشتر سود برساند پس حتماً بهتر است و یک مرتبه میبینی افتادی در دندة معادلههای عرضه و تقاضا. بعد سؤال بعدی پیش میآید که مگر نباید در عرصه فرهنگ به تقاضا فکر کرد؟ مگر مشمول قانون عرضه و تقاضا واقعاً نیست؟ اگر اینها را کالا بنامیم مگر کیفیت کالا اثر ندارد در این که رغبت بیشتری به آن بشود یا نشود؟ خب دارد. چرا بعضی فیلمها را در اینترنت میگذارند یا به فروش میرسانند یا در فضای مجازی میگذارند یک مرتبه میلیونها بیننده دارند یک کسانی هم یک چیزهایی خرواری تولید میکنند کل مصرف کنندگان و مراجعه کنندگان آن چند هزار نفر بیشتر نمیشوند. پس بالاخره بله، این یک بازار تولید و مصرف و عرضه و تقاضاست. ما ضمن پذیرش اصل این مسئله، و هرجا که انسانی با انسانی مواجه میشوند و یک چیزی دارد مبادله میشود چه مادی و چه معنوی، میتوانید به یک معنای عامی اسم آن را بازار بگذارید اما یک اخطار و یک توجهی باید داده شود و آن این که حواسمان باشد بازار سیاه داریم، بازار قاچاق داریم، بازار ربا در فرهنگ داریم، ربای فرهنگی داریم که چه میدهی و چقدر میستانی! آن چه که تولیدکننده یک کتاب یا یک فیلم به مخاطب میدهد چقدر است؟ آیا او دارد به ما خدمت میکند و دارد به ما سرویس میدهد یا او دارد ذهن ما را سرویس میکند؟ باید به این توجه کنیم. گاهی فکر میکنی او دارد تولید میکنند و تو هم قشنگ داری مصرف میکنی مثل این که به حکومت سعودی میگفتند شما نوکر آمریکا و انگلیس هستید میگفت نه آقا آنها نوکر ما هستند! ما نفت میدهیم آنها همه کارهایمان را میآیند میکنند! چه کسی دارد روی چه کسی اثر میگذارد؟ یک وقتی میگویی من به عنوان مصرف کننده نیازهایی دارم یک نیازش را هم گذاشتم نیاز اوقات فراغت یا نیاز معنوی میخواهم خستگیهایم مادیام حل شود، این را مادیون هم قبول دارند معنویت سکولار برای همین از اول اختراع شده که برای آرامش معنوی نیازی به انبیاء ندارید نیازی به آن اعتقادات و متافیزیک ندارید، نیازی به این واجب و حرام و مشقّتها ندارید اصلاً بدون تذهیب نفس ما به شما سرویس معنوی میدهیم. یک نوع آن از جسم به معنا میرود مواد مخدر و مسکرات و شراب و غفلت و لهو و لعب؛ یک بخشیاش هم برایتان از درون بدون این مواد خارجی ما به شما آرامش میدهیم و این که هر کدام از این انبیاء و فیلسوفان که آمدند یک داستانی ساختند! بعضیها داستان خوب و بعضیها داستان بدی ساختند. اگر داستان خوب و بد هم فرقش این است که داستان خوب تو را آرام میکند و مشکلات را بیشتر تحمل میکنی. داستان بد که اصلاً اینجا کجا هستیم؟ چطوری اینجا آمدیم و اصلاً برای چه اینجاییم؟ کجا داریم میرویم؟ از کجا آمدیم؟ چه خبر است؟ داستانهای بدی بعضیها برایتان سرودند همهاش اعصابتان بهم میریزد بلاتکلیف هستید مدام احساس گناه میکنید نمیدانید چی به چی است؟ هزینه سنگینی بدهید آیا آرامشی بیاید یا نیاید؟ چونآخرتی که در کار نیست اگر هم هست قابل اثبات نیست ما نمیتوانیم بنای محاسباتمان را در سبک زندگی و مدیریت حکومت بنایش را بر آخرت بگذاریم؟ اصلاً آخرت چیست؟ بنایش را بگذاریم بر این که اینها واقعاً از طرف خدا آمدند و اینها حرفهای خداست. آیا واقعاً خدایی هست؟ خدا لال نیست حرف میزند نبیّ میفرستد. خب ما که نمیتوانیم روی آن مبدأ و معاد حساب باز کنیم! ماییم این 50- 60 سال زندگی، آن احکامی را، آن قوانینی را میپذیریم که در این 50 سال، 60 سال به ما لذت بیشتر، آرامش بیشتر و حال بیشتری بدهد و مشکلات ما را یا کمتر کند یا قابل تحملتر کند. حالا این غیر از این عالم مادهای که ما میبینیم چیز دیگری که وجود ندارد باید ببینیم داستان چه کسی بهتر است و با داستان چه کسی بیشتر حال میکنیم؟ بودیزم یک داستانی برای آفرینش سروده، انبیاء ابراهیمی یک داستانی سرودند، اسلام هم یکی از آنهاست که یک داستانی گفتند که شما کجا بودید و پدر و مادرتان بوده، بهشت بودید، شما آمدید اینجا و بعد هم دوباره میروید و بعد بهشت و جهنمی هست یک خوبیهایی دارد یک بدیهایی دارد. یک داستان هم سوسیالیستها و کمونیستها گفتند یک داستان جهان سرمایهداری میگوید که اصالت این عالم با لذت است! اصالت با غریزه است. ببین از چه خوشت میآید همان حقوق بشر است! هر کاری که دوست داری لذت میبری تو را راضی میکند آنها جزو حقوق بشر است اما این داستانی که انبیاء آمدند گفتند میگویند ما لذت را به رسمیت میشناسیم اما محور این داستان کمال و تکامل است نه لذت.
اللهم اغفر لقومی انهم لایعلمون؛ خدایا این مردم را ببخش، اینها من را اینطوری میزنند خدایا تو اینها را ببخش. اینها نمیدانند. جهاد هم همینطور است وسط جهاد دارد دعا میکند. مشرکینی که او را زدند لت و پارش کردند دارد دعا میکند. من وظیفه دارم با شما بجنگم اما من از شخص شماها متنفر نیستم شماها بیچارهاید مثل کسی که میخواهد خودش را از بام بیندازد یا میخواهد معتاد بشود شما میروید به زور دست و پایش را میگیرید بعد او برمیگردد شما را میزند دقیقاً همینطور است. او میخواهد خودش را توی لجن بیندازد شما آمدی نمیگذاری. جهاد یعنی نگذار خودش را در لجن بیندازد. و نگذار دیگران را با خودش پایین بکشد. این است صدور انقلاب، جهاد، نهی از منکر، جهاد ابتدایی، جهاد دفاعی. اینها اصول روابط بینالملل و برائت از کفار است. یا این قانون نفیسبیل، حالا یک آیه این را میگوید ما آیات مختلف داریم که از توی آن دهها قانون بیرون میآید. متأسفانه قواعد فقهی ما خیلی محدود در بعضی از احکام عبادی فردی، از چندتا آیه و حدیث است و بعضیهایش آیه و حدیث هم ندارد از سیره عقلا و حتی از عرف قاعده فقهی درآوردند. عیبی هم ندارد من میخواهم بگویم وقتی که از آنجا قاعده درمیآوری چرا این همه آیات و روایات داریم در مورد مسائل الهی، چرا از توی اینها این همه میشود قواعد و قانون فقهی درآورد بحث نمیکنید. ولایت با کفار در قرآن نهی شده است. ولایت به این مفهوم که 1) با کسانی که اسلام را قبول ندارند و حتی دشمنی دارند با اینها یک دل نشوید. ولایت معنیاش این نیست که با اینها تجارت نکنید، مذاکره نکنید، نه؛ بلکه با اینها یکدل نشو. ولایت اینها را نپذیر، با اینها همگروه نشوید، صمیمی نشو، تحت ولایت آنها نرو، یعنی هیچ بخشی از کارت را مراقب باش اینها بر آن مسلط نشوند، اینها بر تو مسلط نشوند. نفی سبیل یعنی این. «لن یجعلالله» خداوند قرار نداده و هرگز چنین اجازهای نخواهد داد برای ابد «للکافرین علی المؤمنین سبیلا» سبیل، یعنی راه نفوذ. همین نفوذ نفوذ که میگویند همین است. خداوند اجازه نداده است در هیچ عرصه اقتصادی، علمی، سیاسی، رسانهای، نظامی، امنیتی و... کفار در جامعه اسلامی نفوذ و سیطره و سلطه داشته باشند ولایت داشته باشند این حرام است. پس هر نوع کار و برنامهای که به این نفوذ کمک کند یا مانع این نفوذ نشود این مصداق این حرام است.
دوستان اگر سؤالی دارند آماده باشند من چندتا آیه را بخوانم بعد به سؤالات دوستان پاسخ بدهیم.
آیه 144/ نساء: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ؛ برائت از کفار، بعضی از مصادیق آن. 1) اصل یک قاعده عام در حوزه سیاست خارجی روابط بینالملل و رابطه با دگراندیشان. میگوید این حداقلهاست. یک، آنها نباید ولیّ شما باشند. ما نمیگوییم هرکس مثل ما فکر نمیکند باید با او بجنگیم و نابودش کنیم یا روابطمان را باید با همه دنیا قطع کنیم با همه باید بجنگیم. نه، این حرفها را نگفتیم. اما اینها را میگوییم: 1) یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا، ای جامعه دینی لَا تَتَّخِذُوا الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ؛ یک وقت با هیچ گروهی از کافران بیش از گروهی از مؤمنان احساس نزدیکی نکنید. دیدید بعضیها با آمریکاییها و انگلیسیها و غربیها بیشتر قلبشان میتپد تا خود مردم ما. حالا طرف مسلمان است همفکر تو و همدین توست ولی به تو منتقد و معترض است، خب یک کینه و نفرتی با اینها حرف میزنند ولی طرف به آنها فحش هم بدهد توهین هم بکند لبخند میزند. لَا تَتَّخِذُوا آنها را به جای مؤمنین به ولایت نگیر، جای کافر و مؤمن را عوض نکن.
آیه 1/ سوره ممتحنه: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ ؛ اینها دشمن من و دشمن شما هستند اینها بخاطر مسلمانی شما با شما دشمن هستند. اگر شما دینتان را عوض کنید بگویید اسلام و انقلاب هیچی، اینها دیگر با شما دشمن نخواهند بود اینها با مکتب دشمن هستند، اینها با شما دشمن هستند چرا کسانی که دشمن من و شما هستند چرا با اینها رابطه دوستی و پیوند و اتحاد برقرار میکنید؟ چرا با اینها ائتلاف میکنید؟ چرا اسرار درونی جامعه دینی را به او میگویید؟ چرا علیه برادر مسلمان خودت با او درد دل میکنید؟ چرا اجازه میدهی در سرنوشت تو دخالت کند و مشترکاً با او تصمیمگیری کنی.
آیه 57/ مائده: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُوًا وَ لَعِبًا مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَالْکُفَّارَ أَوْلِیَاءَ ؛ ای مؤمنین کسانی که دین شما را مسخره میکنند، هُزُوًا وَ لَعِبًا دین شما را مضحکه و مسخره میکنند، کاریکاتور میکشد پیامبر و قرآن را مسخره میکنند، فیلم میسازد توهین میکند، در حرفهایش به این ارزشها مسخره میکند چرا به اینها لبخند میزنید و اظهار دوستی میکنید؟ چه بخشیشان که اهل کتاب هستند مسیحی و یهودی هستند ولی به اسلام و خدا و ارزشهای الهی توهین میکنند چه آنهایی که کفار هستند و میگویند ما اصلاً خدا و پیامبر را قبول نداریم. فاصله حفظ کنید. بله اگر کفاری باشند که دین شما و ارزشهای الهی را مسخره نمیکنند و به آنها توهین نمیکنند با آنها تجارت عادلانه داشته باشید ولی چطور شما هم مسلمانید و هم خودتان را جامعه دینی میدانید و هم با کسانی که اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُوًا وَ لَعِبًا ارزشهای الهی شما را دارند مسخره میکنند و توهین میکنند، بازی میکنند چطور با اینها رفیق و دوست میشوید؟ آقا صلح کل، همه با هم دوست هستیم، آشتی! با چه کسی آشتی میکنید؟ آشتی با آمریکا و صهیونیست یعنی چه؟ آشتی با کسانی که با اسلام شما مشکل دارند، خدا میفرماید با من مسئله دارند با شما مسئله دارند، چرا ولایت اینها را میپذیرید. ولایت، دوستی، همکاری، همدلی، اینهایی که اینجوری برخورد میکنند با اینها باید کاملاً حساب شده و با احتیاط برخورد کنید نمیگویم حتماً باید بجنگید ولی روابطتان کاملاً باید خط قرمز داشته باشد. بعضی از اینها از ماها محکمتر و متعصبترند. طرف دین ندارد ولی اجازه نمیدهد به آن ارزشهای مادیاش اهانت کنید. رئیس جمهور ما به فرانسه رفت با این همه معاملات و کارهایی که شد قرار شد یک مجلس شامی داشته باشند این طرف رئیس جمهور ما گفت که اگر میشود شراب سر میز نباشد پروتکل را رعایت کنید. فرانسه حاضر نشد به احترام این رئیس جمهور که این همه قراردادهای خوب خوب میبندند حاضر نشد گفت نه ما از شراب نمیگذریم کی گفته؟ پروتکل ما شام میخواهیم باید شراب هم سر میز باشد. مجلس شام را بهم زدند! میخواهم بگویم آنها پای ارزشها و ضوابط مادیشان محکم ایستادند. آمریکا همین الآن اوباما تا لحظه آخر گفت هرجا اسرائیل هست ما کنار اسرائیل هستیم. بله، ما مالیات میدهیم و میگیریم، ما با اسلحه کمک میکنیم، به اسرائیل حمله شود از او دفاع میکنیم او دارد از ظلم متعصبانه دفاع میکند! ولی این طرف، ما فلسطینیها را دعا میکنیم حمایت معنوی میکنیم و الا ما که در امور دیگران دخالت نمیکنیم! و بعد هم انشاءالله هم فلسطین و هم اسرائیل، بالاخره عروس و داماد با هم زندگی شیرین داشته باشند! خب آقاجان او که ظلم و کفر است محکم سر حرفهایش ایستاده. اسرائیل یک قدم از حرفهایش عقب نرفته است، آمریکا یک قدم از حرفهایش عقب نرفته است از اول انقلاب همینطور بوده است اما بعضی از ماها عوض میشویم. آنها سر کفرشان محکم لجبازی میکنند ما سر حقمان نایستیم؟ خداوند میفرماید چطور اجازه میدهید که به ارزشهای شما توهین کنند؟ باز هم به آنها لبخند میزنید. چطور او میگوید برای من شیشه شراب از تو مهمتر است جلسهت را بهم میزند و میگوید نمیخواهم. بعد ما شرمندهایم میگوییم نمیشود یک کاری کنیم با خانمها دست بدهیم یا در جلسه شراب هم باشد. خب او کوتاه نمیآید تو چرا کوتاه میآیید؟ - البته اینها کوتاه نیامدند من کلی دارم میگویم طرز فکر بعضیها اینطوری است.- قرآن میفرماید حساب شده و با احتیاط و با عزت رفتار کنید توهین نکنید و اجازه هم ندهید به شما توهین کنند. خداوند اجازه نداده آنها بر شما مسلط شوند دستور بدهند تو اطاعت کنی! از موضع برابر. حالا بخش اضطرار و تقیه یک جاهای خاصی بله هست، خداوند در قرآن هم میفرماید تنها جایی که اجازه میدهم اظهار دوستی با بعضی از اینها موقتاً بکنید فقط جایی است که به عنوان یک تاکتیک در مبارزه لازم باشد. همان نرمش قهرمانانه که میگویند همین است. این آیه را دقت کنید، آیه 28/ آل عمران: لَا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ نکند بروید با کفار طرح ولایت ببندید؟ بعد در ادامهاش میفرماید: إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً؛ مگر این که از باب تقیه یعنی از باب مبارزه مخفی و به عنوان تکنیک و تاکتیک مبارزاتی باشد. که حالا در اینجا یک لحظه ما سه گام جلو رفتیم دو گام عقب میآییم تا بعد 4 گام جلو برویم. این را خداوند میفرماید به عنوان تکنیک مبارزاتی تقیه کنید. تقیه یعنی تکنیک مبارزه، یعنی مبارزه پیچیده و مخفی، نه ترک مبارزه. بعضیها فکر میکنند تقیه یعنی سازش و تسلیم! تقیه یعنی مبارزه را به روش پیچیده ادامه بده، ضربه بزن، ضربه نخور. این تنها موردی است که خداوند اجازه داده با کسانی که دشمن شما هستند و میگویند هم که دشمن شما هستند در یک دورهای مقطعی مذاکرهای بکنید عیبی ندارد آنجا یک توافق مختصری هم بشود ایرادی ندارد ولی برای مبارزه، برای دوام مبارزه، برای تعمیق و توسعه مبارزه. قرآن میفرماید تنها جایی که میشود آن هم ولایت به این مفهوم که با اینها یکی شوید یک تاکتیک است. میفرماید: إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً؛ مگر از باب تقیه. تقوا یعنی حفظ خود مگر برای این که خودتان را سر پا نگه دارید و بتوانید مبارزه را ادامه بدهید بطور موقت بله.
سؤال: آیا جهاد اسلامی و صدور انقلاب یعنی با همه دنیا جنگ داریم؟ اصلاً مشرکین، میخواهید با همه مشرکین دنیا بجنگید هر کس انحراف فکری دارد؟ جواب: آیه 8/ سوره ممتحنه: لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ ، خداوند مانع نشده. که چی؟ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ ، که رابطه داشته باشید. با چه کسانی؟ با کسانی که سر مکتب با شما جنگ نکردند. لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ، اگر کسانی که در کار دین، با شما علیه اسلام اعلام جنگ نکردند ولی خودشان مشرک هستند وَلَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ ، شما را از خانههایتان بیرون نکردند، سرزمینتان را اشغال نکردند، خب مشرک و منحرف هستند، فاسدند اما نه به مکتب شما اعلام جنگ کردند و نه به شما ظلمی کردند خب با اینها چه کار کنیم؟ خودشان منحرفاند، مشرکاند، جنگ کنیم؟ فرمود نه. لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ ، خداوند نهی نکرده، مانع نشده، که چی؟ نه این که جنگ نکنید بلکه أَنْ تَبَرُّوهُمْ، به آنها نیکی هم بکنید اگر زلزله شد نگویید اینها مشرکاند ولشان کن! قحطی شد بروید کمکشان کنید، آقا مشرک هستند، بتپرستند! همین بتپرستها در هند زلزله شود آقا بتپرستند بگذار بمیرند! یا از گرسنگی. خیر نه باید بروید آنها را کمک کنید. خداوند میفرماید با شما که اعلام جنگ نکردند، به مکتبتان هم که توهین نکردند دارد زندگیاش را میکند ولی منحرف است، ما به اینها هم خدمت کنیم؟ قرآن میفرماید بله خدمت کن، محبت کن. مردم مکه مشرک بودند، قحطی شد. پیامبر(ص) چند کاروان کمک غذایی محموله از مدینه برای مکه که مشرک بودند فرستاد که مردم از گرسنگی نمیرند. آقا پس برائت از کفار و مشرکین چه شد؟ آن به جای خود. آن مخاطب دیگری دارد، این مخاطب دیگری دارد. هدف آن با این، هر دویش هست. با ائمه کفر و شرک مبارزه میکنیم اما با این مستضعفین فکری که جاهل هستند، الآن هم مردمش با ما کاری ندارند به آنها کمک هم میکنیم. چرا؟ خداوند دوتا چیز را فرمود که خیلی عجیب است یک، أَنْ تَبَرُّوهُمْ، به آنها نیکی و محبت کنید و دو، وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ ؛ به حقوقشان احترام بگذارید و آن را رعایت کنید. آخه آقا مشرک هستند؟ باشند. کافرند، باشند. حقوق دارند باید به حقوق آنها احترام گذاشت. خداوند نهی نکرده است. إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ. خداوند عدالتخواهان را دوست دارد. عادل باشید حتی با مشرک عادل باشید و به حقوق او احترام بگذارید. این جهاد اسلامی است برائت از کفار و مشرکین، همه اینها باید با هم دیده شود. میفرماید که وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها، (انفال/ 61)؛ اینها با شما جنگیدند یک گروهی از اینها واقعاً میخواهند با شما صلح کنند و تسلیم شوند، آیا ما با اینها صلح کنیم یا تا آخر بگوییم جنگ، نابود، مرگ و... خداوند میفرماید اگر واقعاً از درِ صلح درآمدند و حرفهایشان را پس گرفتند، اعتراف میکنند که اشتباه کردند شما هم صلح کنید. امام(ره) گفت آمریکا اگر آدم بشود آمریکا هم مثل بقیه کشورهاست. رابطه برقرار میکنیم. مثل بقیه، رابطه برابر. نه ظلم بکنیم نه ظلم تحمل کنیم. قرآن هم همین را میفرماید وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها، اگر واقعاً کسی تا حالا دشمن شما بوده ولی الآن اعلام کرده که بس است ما دیگر فهمیدیم میخواهیم از این به بعد دوست باشیم، نگو نخیر، غلط کردی ما دیگر تا آخر میگوییم مرگ بر تو! نخیر، فَاجْنَحْ لَها، منتها وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ بازی نخوری، ممکن است تاکتیکشان باشد. و بر خدا توکل کنید، هوشیار، با عزم قوی الهی باش ولی هوشیار باش.
الآن سؤال ما این است که آمریکا و دیگران عوض شدند؟ همان کارهایشان را دارند میکنند، همان تحریمها، همان وضع هنوز هست. یا این آیه 61 انفال، که پیامبر با یهودیان مدینه پیمان صلح بست، با مشرکین قریش در حدیبیه پیمان صلح بسته، با مسیحیان نجران، قرارداد صلح بسته و پای حرفش ایستاده، هر جنگی شروع شده آنها شروع کردند و خیانت کردند. اما اگر آنها جنگ را شروع نمیکردند چه؟ پیامبر(ص) نمیجنگید؟ جواب: پیامبر(ص) نخیر، جنگ را شروع نمیکرد هیئت میفرستاد بروند صحبت کنند دعوت به توحید و عدالت. بندگان خدایند باید نجاتشان داد. بعد شما مزاحم میشدی شمشیر میکشیدی رئیس قبیله، حساب این که شمشیر کشیدی جوابت شمشیر است. من دیگر بقیه آیات را نمیخوانم. خب اگر سؤال دارید بفرمایید.
یکی از حضار: راجع به «مَلَأ» و «مطرف» در قرآن گفته شده و این که تأثیرگذار در سرنوشت بشریت است. با توجه به لزوم مهاجرت که قرآن گفته که مهاجرت کنید و اگر مورد استضعاف قرار گرفتید. الآن موقع انتخابات هم هست ممکن است انتخاب ما منجر به این بشود یک فردی ناصالح، ناشایست، یکسری امورات را به دست بگیرد. تکلیف ما چیست؟
استاد: این سؤال خوبی است ولی ارتباط آن را با مهاجرت و مهاجرین نفهمیدم. یعنی از اینجا مهاجرت کنید بروید.
همان: بله درست است. الآن ما یک فرد را انتخاب کردیم این فرد ناصالح است، الآن ما باید بایستیم.
استاد: بله، معلوم است که باید بایستید. آن مهاجرتی که میگویند خداوند سؤال میکند یک عدهای میگفتند ما در یک سرزمینی بودیم که پول، زور، رسانه، امکانات، دینی که آنجا مطرح میکردند، شرک، بتپرستی همه چیز علیه ما بود ما جرأت نمیکردیم نفس بکشیم، جرأت نمیکردیم در خانهمان حتی خدا را عبادت کنیم. این حرف بیخود است. اولاً خداوند در قرآن میفرماید در چنین وضعیت، وظیفهات چه بوده؟ وظیفهات این بوده که مبارزه کنی، امر به معروف، نهی از منکر، جهاد، شهادت برای همینهاست باید برای یک چنین مبارزه کنی. باز بهانه بیاوری که نخیر آقا، اصلاً نمیشد مبارزه کرد یا اگر مبارزه میکردیم اثر نداشت ما حتی اگر کشته هم میشدیم اثری نداشت. خداوند میفرماید در بدترین فرض تو که این است، میتوانستی یک جای دیگر بروی، خودت و خانوادهات را از شرک و فساد و ظلم نجات بده! الآن شما دارید میگویید که شرایط ما یک چنین چیزی است؟ ابداً چنین چیزی نیست. شما اینجا خیلی قدرت داری، انتخاب است، اینجا باید فعالیت کنی، آگاهی بدهی، گسترش آگاهیها، و اگر خطوط انحرافی و غلط و ظالمانه هست افشاء کنید. نه اصلاً این ربطی به آن ندارد.
همان: ملأ بزرگان چی؟
استاد: ببینید مَلَأ به معنی مملو، مَلأ را اگر بخواهی ترجمه کنی یعنی این آدمهایی که چشمپرکن هستند! آدمهای کلفت که همه آنها را میشناسند و اظهار نظر اینها مهم تلقی میشود و تصمیمات اینها مؤثر دانسته میشود و هست. ملأ یا مطرف که قرآن میفرماید، مطرف یعنی اینهایی که از فرط خوشی و عیاشی با دمشان گردو میشکنند و تابع هیچی نیستند. مطرف یعنی اینها. ملأ و مطرفین، قرآن در برابر اینها موضعتان را روشن کرده که اگر مَلأ و مطرفین یعنی صاحبان قدرت و ثروت، آنهایی که آدم فاسدی هستند نه آنهایی که آدم صالحیاند، قرآن اینها را ملأ و مطرف تعبیر نمیکند، راجع به این تیپها میگوید در برابر اینها باید مبارزه کنید. فرضاً اگر رسیدید به یک شرایطی که امکان مبارزه اصلاً نیست یا مبارزه میتوانی بکنی فقط ضربه میخوری، هیچ ضربهای نمیزنی و هیچ اثری نداری خب آنجا هم سریع افشاگری کن، مشروعیت آن را زیر سؤال ببر و مسئولیت آن را نپذیر. مثل امام حسن(ع) به یک لحظهای رسیدند که حتی اگر مثل کربلا شهید میشدند آثار کربلا را نداشت. افشاگری نمی شد. این تعبیر نمیشد، کسی تکان نمیخورد. میگفتند خب معلوم است قدرت دست ایشان بوده و جنگ قدرت بود، معاویه آمد قدرت را از امام حسن(ع) گرفت و در جنگ قدرت باخت. آخرش این میشد. ولی وقتی که آن قرارداد امضاء میشود و امام حسن(ع) میفرماید تو حاکم دینی نیستی یعنی تو دیکتاتوری، یعنی تو طاغوتی، یعنی تو حق نداری این را ارثی کنی و به بچهات بدهی، و این کار را کرد و تو باید حریم مردم و مستضعفین را و حتی مخالفین خودت را یعنی پیروان اهل بیت(ع) را رعایت کنی و حق نداری فلان کنی و... و میدانستند که همه این کارها را میکند، یعنی گفتند خب تا حالا من مسئولیت را پذیرفتم حالا مردم حاضر نیستید با این بجنگید؟ مردم هم گفتند نه آقا شما حقید آن هم باطل، ما حال جنگیدن نداریم میخواهیم تسلیم شویم! امام(ع) گفت خیلی خب من که به زور نمیتوانم شما را به جهاد ببرم، وقتی خودتان میخواهید تسلیم شوید چوب آن را خواهید خورد من دیگر وظیفهای ندارم. ولی این را بدانید جنگیدن در زمان امام حسن(ع) در این لحظه، با جنگ در کربلا، اصلاً یک معنا نداشت، یک اثر نداشت، یک پیام نداشت اتفاقاً عکس آن بود. ولی نمیتوانی مبارزه کنی چون مردم نمیآیند و نیامدند ولی یک کاری میتوانی بکنی آن کار را بکنی، حق نداری آن ظلم را به رسمیت بشناسی و با آن بیعت کنی. به مشروعیت بشناسی. باید اعلام کنی که تو باطلی، ولی خب تو زورت زیاد بود و من هم نمیخواهم به زور بر مردم حکومت کنم و به زور آنها را به میدان بیاورم، وقتی تن نمیدهند وظیفه من عوض شد. پس وظیفه همیشه هست ولی گاهی ممکن است وظیفه عوض شود. سؤال دیگری دوستان دارند بفرمایید.
یکی از حضار: استاد در خصوص شفافسازی عملکرد دولتها، این سؤال مطرح میشود که در نظام اسلامی دولتها چقدر باید در عملکرد خودشان شفافیت بخرج بدهند؟ و در طرف مقابل مردم چقدر باید خبردار بشوند؟
استاد: امیرالمؤمنین(ع) فرمودند که من جز مسائل امنیتی که اگر به شما اعلام میکردم دشمن هم متوجه میشد و ضربه میزد جز این مورد، من هیچ چیز را از شما مخفی نکردم. بنابراین در حکومت اسلامی باید حتیالامکان، مگر یک خطری، تهدیدی، ضرری، یک عنوان ثانویای پیدا بشود و این را که گفتی ضربهپذیر شوی یعنی بگویی اگر این آمار را اعلام کنم دشمن مطلع میشود که باید از کجا فشار بیاورد، مگر جایی که امنیت کشور و جامعه در خطر است، امنیت نظامی یا غیر نظامی، در غیر از آن همه مسائل حکومت باید شفاف باشد آن بخشی هم که تخصصیتر است برای کسانی که سؤال میکنند، مطالبه میکنند باید شفاف باشد اصل در حکومت اسلام، حکومت در اتاق شیشهای است.
یکی از حضار: در جبهه باطل یکسری از شاخصههای فکری وجود دارد. حالا میآییم میبینیم اینها در دو گروه وجود دارد یک گروهی هستند که اسمشان مشرک و کافر است و نوع برخوردمان را میدانیم با اینها چه کار کنیم – طبق همین فرمایشاتی که شما الآن فرمودید- اما یکسری از گروهها هستند این شاخصههای جبهه باطل را دارند اما اسمشان را مسلمان گذاشتهاند. اسم مسلمان را دارند اما وقتی نگاه میکنیم میبینیم کاملاً با باطل یکی شدهاند. حالا نوع برخورد ما باید چگونه باشد؟ همان تکلیفی که با مشرکین و کفار داریم باید با اینها انجام بدهیم؟
استاد: آن چه بود؟
همان: اگر که وارد جنگ شدند ما برخورد کنیم، اگر نشدند و بیطرف هستند ما هم...
استاد: بله، مگر در صدر اسلام نبود، مگر معاویه غیر مسلمان بود؟ مگر خوارج کافر بودند؟ نمازشب خوان بودند! مگر در جنگ جمل، جنگ با کفار و مشرکین بوده؟ فرقی نمیکند. شما از این جهت فرقی نمیکند با کسانی که جریانهای خلاف توحید، عدالت، خلاف اصول انقلاب در وابستگی به دشمن و... عمل میکند اولاً این که مطمئن باشید که واقعاً اشتباه و خطا است، چون کسی که میخواهد امر به معروف و نهی از منکر بکند باید اولاً معروف و منکر را بشناسد بعد روش امر و نهی را بشناسد بعد مطمئن باشد که آن واقعاً منکر است، ممکن است آن به نفع کشور باشد تو خیال میکنی منکر است! این سهتا مرحله باید طی شود و بعد اگر به خود طرف میگویی یا جوابت را میدهد و متقاعد میشوی خب هیچی. یا این که میبینی نه، جواب او منطقی نیست. بعد شما باید دوتا کار کنی هم شکایت کنی که پیگیری شود وظیفهات را انجام بدهی و هم افکار عمومی را باید آگاه کنی باید نهی از منکر علنی بکنی. اما آیا وارد درگیری فیزیکی هم بشویم؟ نه، اگر حکومت مشروع انقلابی سر کار است تا آنجا وظیفه نداری ولی وظیفه داری تا کار به دادگاه بکشاند. مازاد بر آن که درگیری فیزیکی اسلحه برداری و بزنی و بکشی، جهاد نظامی کنی، نه، چنین وظیفهای نیست آن قانون و دادگاه دارد.
یکی از حضار: این بحث لااکراه فیالدین که حکومت اسلامی در جامعه جاری بکند تا چه حدی در مسائل فرهنگی غیر مسلمان، تا چه حد میتوانیم احکام اسلامی و اجتماعی را تحمیل کنیم؟ مثلاً در مورد مسئله حجاب، مسئله اختلافی است که در صدر اسلام در حکومت امیرالمؤمنین(ع) اجباری نبوده، و یا حتی غیر مسلمانان برای این که بگویند اینها غیر مسلمان یا کنیز هستند در واقع بیحجاب بودن برایشان یک انگی بوده یا حکومت این اجازه را به آنها میداده که بیحجاب باشند؟ ما الآن در واقع طبق سنت پیامبر داریم عمل میکنیم در مسئله اجباری کردن حجاب برای غیر مسلمانها یا نه؟
استاد: عرض شود غیر مسلمین یکی مسیحی و یهودیان بودند که آنها خودشان حجاب داشتند این تصوری که الآن شما فکر میکنید غربیها مسیحیاند بیحجاباند یا مسیحیها در اغلب کشورهای دنیا بیحجاباند آن موقع اصلاً اینطوری نبود یعنی اینطور نبود که زنان مسیحی و یهودی برهنه و بیحجاب باشند. خیر، همهشان پوشش داشتند. در خود همین اروپا هم تا صد سال پیش زنانشان حجاب داشتند. شما عکسهای مربوط به 100- 150 سال پیش را ببینید که هست یا نقاشی که کشیدند همه حجاب دارند. یعنی بعضی از اینها را من دیدم یک حجاب کاملاً شرعی و اسلامی است یعنی بدن کلاً پوشیده است چادر نیست ولی بدن پوشیده است، لباس حجم بدن را نشان نمیدهد بعد توی سرش یک کلاهی چیزی گذاشته است. حجاب این راهبهها را در فیلمها دیدید؟ اینها یک حجاب صددرصد اسلامی است. به نظر من یک حجاب خیلی خوبی هم هست راحت و خیلی پوشیده و خوب است. بنابراین در آیین یهودیت و مسیحیت بیحجابی زن اصلاً مشروع نبوده، الآن هم مشروع نیست. اخیراً یک وقتی با چندتا از کشیشها در اروپا جلسه داشتیم گفتم هم این مسئله نجاست گوشت سگ، خوک، شراب، حرمت شراب، همه در کتاب مقدس هست، در عهد عتیق همه اینها هست همه اینهایی که ما میگوییم نجس و حرام است در کتاب مقدس شما در تورات هست، چرا اینها را هیچ جا نمیگویید؟ گفتند اینها را نمیشود دیگر جایی گفت! هیچ کس قبول نمیکند آمدیم خودمان را راحت کردیم گفتیم در عهد جدید اینها الزامیت خود را از دست داده و الزامآور نیست دین راحت شده، مسیح گفته راحت باشید هر کاری میخواهید بکنید! این هم یک تهمت بزرگ به حضرت عیسی(ع). پیامبر بزرگ خدا، مرد زهد که در روایت اهل بیت(ع) میگویند تشک او زمین بیابان بود و لحاف او آسمان و بالشت او سنگ، مظهر زهد. حالا در جهان سرمایهداری غرب، کریسمس را ببینید! بریز و بخور و بپاش و هر کاری میخواهید بکنید مست و عیاشی و ریخت و پاش، درست برعکس فرهنگ حضرت عیسی(ع). میخواهم بگویم – الآن این را عرض میکنم جوابتان را هنوز کامل ندادم – پس این یک نکته. اما راجع به کنیز و اسیر، که کنیز در شرق و غرب همیشه بوده، قبل از اسلام هم بوده، الآن هم هست، شکل آن عوض میشود ولی اصل آن همیشه بوده و هست و خواهد بود. در روایت هم داریم که امام زمان(عج) که تشریف میآورند بردگی واقعاً لغو خواهد شد تا آن موقع بردگی هست الآن هم به اشکال مختلف هست. گاهی ملت به ملت به شکلهای مختلف برده میشوند. راجع به کنیز این بود که کسی که اسیر جنگی است و اینجا آمده بیحجاب بودند بخشیشان مسلمان میشدند حجاب داشتند و بخشیشان حجاب نداشتند. ما الآن با مقوله کنیز روبرو نیستیم، آن مواردی که آمده در رابطه با آن بوده، ولی الآن کنیز کجا بوده که این کارها را بکند؟ و اما یک بحث دیگری داریم به نام عنوان ثانویه فقه، که حتی اگر فرض کنیم، میخواهم بگویم اولاً در شریعت مسیحی و یهودی ما بیحجابی نداریم این انحراف است این گناه است حجاب در تورات خیلی سختتر است. حتی در یک بخشیاش دارد از خانه هم که هستی از در و دیوار هم باید حجاب بگیرید و سختگیریهای خیلی زیادی دارد. چنانچه احکام روزه اینها از روزه ما خیلی سختتر بود. منتها حالا به هیچی آن عمل نمیکنند. این راجع به آن. اما راجع به اسیر و کنیز اولاً چنین چیزی الآن نیست. ثانیاً ما فرض کنیم بعضی فقها نظرشان این باشد که اگر کسی مسلمان نیست میتواند بیحجاب باشد! آنهایی که الآن دارند این بحث را دامن میزنند مشکلشان مشکل اینها نیست بعضیها میخواهند با این که در شناسنامهشان نوشته مسلمان، اینها بیحجاب بیایند. فرض کن مشکل آنها را حل کردیم از فردا گفتیم خانمهای اهل کتاب بیحجاب بیرون بیایند مشکل اینها را کی حل کند؟ یک عدهای مشکلات دیگری را میخواهند حل کنند! نکته بعدی این است که آیا میشود برای زنان اهل کتاب قانون حجاب گذاشت؟ حتی فرض کنید اگر در مکتب شما حجاب الزامی نیست یا الزامی هست جنابعالی خیلی آدم مذهبیای نیستی، میخواهی گناه کنی. فرض کنیم قانونی باشد که اینها بتوانند بیرون بیایند. یا حتی بالاتر بیاییم به عنوان اولیه شرعی یک کسی بگوید حجاب داشتن بر زن واجب است اما الزام قانونی حجاب بر آنها از طرف حکومت این به عنوان اولی لازم نیست، حتی اگر کسی بتواند این را هم اثبات کند باز جای یک سؤال دیگر است و آن این است که حکومت، به عنوان یک حکومت قانونگذار طبق عناوین ثانوی و شرایطی که در جامعه حاکم است میتواند قانون بگذراند، میتواند یک چیزی را الزامی کند. به عنوان اولی بگوید حلال است ولی به عنوان ثانوی نه. مثلاً به عنوان اولی هرکسی مالک خانه خودش هست و درختهای خانه خودش، یعنی یک کسی یک حیاطی پر از درخت دارد دلش میخواهد فردا همه را قطع کند. یا میخواهد دیوار خانهاش هست میخواهد نوع رنگ و سنگ آن را عوض کند، طبقات آن را بیشتر یا کمتر کند، سؤال: به عنوان اولی شرعی حق دارد؟ معلوم است که حق دارد ملک اوست، پس چرا در قانون ما... اتفاقاً خود اروپاییها در این قضایا خیلی الزامیتر و دقیقترند! اجازه نمیدهد یک آجر خانهات را از بیرون عوض کنی. خانه خودت هست اجازه نمیدهد! حق هم دارد! چرا؟ میگوید خانهام هست آجر خانهام هست. میگوید بله، غیر از این که خانه توست جزئی از شهر است. تو اگر خانهات را اینطوری کنی نمای این خیابان زشت میشود بعد توریست نمیآید بعد کشور خسارت میبیند. نمیخواهی این رنگی باشد برو خانهات را عوض کن جای دیگری برو. توی این خانه بخواهی زندگی کنی من به عنوان حکومت برای تو قانون گذاشتم. آقا من از چهارراهها هر وقت دلم بخواهد رد شوم به عنوان اولی شرعی حرام است؟ خیر حرام است. کجای قرآن و روایت، کجای کتاب مقدس و انجیل گفته سر چهارراه بایست؟ هیچ جا. پس چرا من را مجبور میکنید بایستم؟ چرا من را به زور سربازی میفرستید؟ من نمیخواهم به سربازی بروم! چرا به زور واکسن بزنیم؟ همه باید خودمان را واکسینه کنیم؟ واکسن زورکی؟ مسئله من است به شما چه مربوط است؟ یک بخشیاش به خودت مربوط است، یک بخشیاش به جامعه مربوط است. آن بخشی که به جامعه مربوط است من به عنوان حکومت و قانون، میتوان قانون بگذارم. حالا آن حکومت میبینید در فرانسه یا انگلیس به حسب معیارهای مادی خودش برای شما قانون میگذارد که شما آن را قبول ندارید او میگوید به درک که قبول نداری، آمدی توی این جامعه داری زندگی میکنی مگر حق داری قبول نداشته باشی؟ باید قوانین راهنمایی رانندگی را رعایت کنی، قوانین بهداشت را رعایت کنی، قوانینی که ما میگوییم باید رعایت کنی جزو این جامعه هستی. خب حکومت اسلامی میگوید حتی فرض کنیم شما به عنوان یک شخص، اصلاً مسلمان هستی، میخواهی به جهنم بروی و نمیخواهی حجاب را رعایت کنی، ولی به عنوان یک شهروند این جامعه میتوانیم قانون بگذاریم که کسی که در این جامعه میآید با این لباسها نباید بیاید، اینطوری باید بیاید. چنانچه شما در آن جامعه هم که میروید طرف لخت مادرزاد که نمیتواند بلند شود بیاید توی خیابان؛ بله شهر لختیها دارند، یا بعضی روزها اجازه میتینگ میدهند که لختی بیرون بیایند آن هم طبق قانون. اما این که هرکس هر وقت بخواهد برود اینطوری نیست، ضابطه دارد. حکومت میگوید ما طبق این، این قانون را گذاشتیم چون مصلحت اجتماعی را تشخیص میدهیم باید اینطوری باشید. خب حکومت غیر اسلامیاش میتواند چرا حکومت اسلامیاش در جهت ارزشهای اسلامی نتواند این کار را بکند. پس میخواهم بگویم حتی اگر به عنوان اولی هم نشود اصلاً کنیز هیچی، غیر کنیز مسیحی، یهودی آن هم هیچی، حتی مسلمانی که فاسد است یعنی اهل گناه است، به یک کسی گفتند باید نماز بخوانی، بگوید من نمیخواهم نماز بخوانم. حکومت حق دارد دخالت کند؟ در خانهات نه. میخواهی بروی جهنم برو. آقا ماه رمضان است من سالمم ولی نمیخواهم روزه بگیرم، توی شناسنامهام مسلمان هم هستم نمیخواهم روزه بگیرم میخواهم به جهنم بروم. حکومت حق دارد برای من قانون بنویسد که هرکس که روزه نگرفت او را بزنید و 6 ماه زندان بیندازید؟ نه. اما حق دارد بگوید به تو اجازه نمیدهم توی خیابان بیایی روزهخواری کنی. نه تو. حتی اگر مریضی، شرعاً میتوانی روزه بخوری در عرصه عمومی حق نداری بخوری. چون تو اینجا دوتا کار داری میکنی یکی روزهخواری شخصیات هست که به خودت مربوط است یکی شکستن حکم خداست که این دیگر به تو مربوط نیست ما اینجا قانون میگذاریم. چه واقعاً حق داری شرعاً روزه بخوری، چه گناهکاری. برو توی خانهات هر کار خصوصی میکنی به خودت مربوط است. اما بیرون نه. من مریضم بر من واجب نیست ولی میخواهم توی خیابان سیگار بکشم. حق نداری. برای این که حکم خداست و در این ماه نباید خورد و آشامید. آقا من اصلاً مسلمان نیستم من مسیحیام ماه رمضان نباید روزه بگیرم، عیبی ندارد بخور. حق نداری توی خیابان شروع به خوردن کنی. مسیحی میگوید برای من شراب حلال است که حلال هم نیست ولی میگوید حلال است، خب حلال است. شراب میخواهی بخوری توی خانهات بخور، آیا حق داری وسط چهارراه بیایی شراب بخوری؟ ما قانون میگذاریم که وسط چهارراه نمیتوانی این کار را بکنی. من میخواهم بگویم این مخصوص ما نیست همه جای دنیا همین کارها را میکنند. منتها با ضوابط خودشان میکنند. سالها قبل واشنگتن یک جلسهای بود من دیدم کنار خیابان، اینهایی که مشروب میخرند باید توی یک پاکتی بکنند که شیشه مشروب دیده نشود خیلی جالب بود، مشروبفروشی هست، مشروبخوری هم قانوناً هیچ اشکالی ندارد ولی خیلی برایم جالب بود که قانون گذاشته که شیشه مشروب را بدون پاکت و بدون حفاظ توی خیابان نباید دستت بگیری! خب برای چی؟ برای این که ترویج مثلاً – آن پلیس گفت نمیدانم واقعاً علت قانونگذاریاش همین بود یا نه – ترویج مستی در ملأ عام که مست میکنند و تصادف میکنند نباشد. میگوید فاحشهخانه جاهایی هستند که رسمی است محلاتی هست که میتوانند بروند اما باید به دولت مالیات بدهند! بهداشت هم باید رعایت کند که ایدز نگیرد. ما چون فقط برایمان سلامتی و مالیات مهم است و آن بحثهای دیگرش برای ما اهمیتی ندارد ولی برای همین بخشهاییاش که برای ما مهم است قانون میگذاریم. در بعضی از این ایالتها در کنار خیابان اگر پلیس ببیند زنی یا مردی برای مشتری ایستاده بازداشت میشود، اینطوری نیست که خرتویخر باشد هرکس هر کاری دلش میخواهد بکند. خب او قانون میگذارد منتها روی منافع مدنی و دنیوی. خب تو هم میتوانی قانون بگذاری. پس به این سؤال جنابعالی من چهارتا جواب دادم. خب اگر نکته دیگری نیست مرخص شویم.
یکی از حضار: با توجه به این که مسئولین مطرح شد در کشورهای غربی تمدن و فرهنگ غربی میخواهند این را پوشش بدهند و وارد کشور بکنند مخصوصاً در زمینه پوشش. میخواستم بگویم که وظیفه ما چیست مقابله کنیم؟
استاد: وظیفهتان مقابله است. خودت وظیفه خودت را گفتی.
همان: شیوههای مقابله چیست؟ بعضی اوقات بعضی از مقابلهها اصلاً جواب نمیدهد.
استاد: چرا جواب میدهد به شرط این که قوی باشید. ببینید همین کاری که الآن دارید میکنید این جلسه یک مقابله است. یعنی وقتی داری میگویی او استدلال میکند برای این کارش. جوابش چیست؟ جواب این است مقابله با کار فرهنگی، کار فرهنگی است. اگر استدلالی است استدلالی. اگر تبلیغاتی و ترویجی است یعنی با فیلم و کارتن و انیمیشن و بازیهای رایانهای است جوابش هم باید همینطوری باشد. اگر وارد مراحل سختافزاریتر میشود مقابلهاش هم همینطور است. و الا اصلاً بحث حرام و حلال نیست، بحث موفق بودن یا موفق نبودن است. اصلاً فرض کنید یک کاری حلال است ولی شکست میخورد. به حسب کاری باید تناسب با همان کار باشد. اگر او دارد به اصطلاح از طریق نظریهپردازیهای آکادمیک و روشنفکری است شما هم باید قوی بشوید از همان طریق جوابش را بدهید. اگر دارد با فیلم و بازی و رسانه این کارها و الگوسازیها را میکند شما هم باید از همان طریق وارد شوید. نهی از منکر یعنی این. آن جایی هم که حمله نظامی میکند باید درگیری و دفاع نظامی باشد. هر کدام به حسب خودش.
خب انشاءالله موفق باشید فقط برنامه مطالعاتی داشته باشید خیلی از شماها تنبل هستید، شماهای شخصی را نمیگویم که شماهای نوعی. که البته قاعدتاً شمای شخصی هم همینطوری میشوید. بچههای ما تنبل هستند ما بچه مسلمان متدین کتابخوان کم داریم. متأسفانه من گاهی میبینم آن طرفیها بیشتر از این طرفیها کتاب میخوانند و این خیلی بد است. توی یک موضوعی وارد شوید که معلوم شود آن طرف در این موضوع 40- 50 تا کتاب خوانده، اظهارنظرهایش قوی است ولو باطل، ولی خوب مغلطه میکند. بعد این طرف یک بچه مذهبی میخواهد جواب آن را بدهد همینطور مِنمِن میکند و حرفهای الکی میزند. گاهی اوقات دفاعیاتی که از مسائل اسلامی میشود واقعاً سکوت بر آنها ترجیح دارد. همینطور ربط و بیربط به اسم سخنرانی میبافند، به اسم مقاله، همینطور جفنگیات میگویند. من در بعضی از این سایتها بحثهای اینها را میبینم از اول تا آخر هیجان و جفنگ! فقط اولش بسمالله دوتا آیه و حدیث الکی میآورد چرت و پرت میگوید. مثلاً میخواهد سینمای غرب را نقد کند، علوم انسانی غرب را نقد کند همینطور جفنگیات از خودش میبافد. خب یک چیزی بگو که آبروی ما نرود. یک چیزهایی میگوید که هیچ کس هیچ جا این حرفها را نزده، یک مرتبه چی را به چی ربط میدهند. یا گاهی در نقد سینمای غرب. من گاهی بعضی از صحبتهای دوستان همفکر در این جریان هستند که میخواهند از اسلام دفاع کنند از انقلاب دفاع کنند علیه لیبرالیزم و سرمایهداری صحبت میکند گاهی اوقات ده دقیقه صحبتش را گوش میکنم – اینها توی اینترنت هست – یا مطلبش را میخوانم از اول تا آخر خجالت میکشم و شرمندهام که خدا اینها چیه که میگویی. متأسفانه بعضیهایشان مشهور هم هستند و سمبل و علامت ارزشهای اسلامی و انقلابی میشوند! در هر یک ساعت 6 تا چرند میگوید. تناقض، حرفهای بیدلیل. از اسلام حرف میزند اصلاً نمیداند اسلام در این قضایا چه گفته است! خیلی عجیب است. ما گاهی یک تیپهایی داریم از اسلام دفاع میکنند بدون این که آیه و حدیث بلند باشند. آقاجان تو راجع به هنر اسلامی و هنر مدرن و نقد مدرنیته حرف میزنی، دوتا حدیث و آیه قرآن بلد باش. نه حدیث میداند، نه کلام میداند، نه تفسیر خوانده، نه اصول، نه فقه، حتی خواندن الفبای عربی را بلد نیست. چهارتا کلمه قلمبه سلمبه اسلامی و چهارتا قلمبه غربی را برمیدارد قاطی پاطی میکند یک مرتبه میگوید آقا اسلام این است، غرب این است، غرب بد است! خب بعضی از اینها یک کاری میکنند که هرکس این صحبت را گوش کند اگر باسواد باشد حالت تهوع به او دست میدهد اگر بیسواد باشد خوشش میآید و موقتاً یک حالی میکند! آخر این طرز بحث کردن به چه دردی میخورد؟ به اسم نقد اومانیزم، نقد مدرنیته، نقد سکولاریزم یک چرندیاتی میگویند. اصلاً بعضی از حرفهایشان خلاف اسلام است. یک جایی یک چیزی خوانده، خلاف است، این روایت را ندیدی چرا اینطوری موضع میگیری؟ تو این آیات را ندیدی، این بحث فقها را ندیدی، اصلاً روش استنباط بلد نیستی. این یک گرفتاری ما این است. یعنی مدافعان نادان و پرسروصدا. مشهور، همینطور صدایش، دنگ و فنگ و هیجان و... یک عدهای را هم جذب میکنند که عقلشان به چشمشان یا گوششان است. طوطیوار، هیجان کاذب! کافی است از اینها یکی دوتا سؤال راجع به آن قضیه بشود اصلاً نمیداند چی هست، نمیداند جوابش چیه. این هم یک خطری است، توّرم رگ حزباللهی! این اسمش تورم است سواد نیست. میخواهی از مسائل و ارزشهای الهی دفاع کنی، باید دو برابر آن طرفت زحمت بکشی. باید زیاد کتاب بخوانیم، زیاد فکر کنیم، زیاد بنویسیم و دور بیندازیم، بعد از این که یک کیسه گونی مطلب نوشتی و دور انداختی بعد از توی آن یک مقاله دو صفحهای در بیاید. یک کاری بکنیم در رشتههای مختلف. الآن شما چند نفرید؟ یک کاری بکنید 5 سال، 10 سال دیگر به تعداد شما ما حداقل 20- 30 تا نویسنده یا گوینده قوی باسواد داشته باشیم که درسهای اسلامی در رسانههای جدید، در اینترنت، در محیطهای دانشگاهی در مقالات علمی بتواند حرف بزند. وقتی طرف میرود بالا بسمالله میگوید تنت نلرزد که آخ آخ بسمالله را گفت تا یک ساعت دیگر به اسم دفاع از اسلام این ترتیب اسلام را میدهد! یک کاری بکن که تا اسم تو را میشنوند که فلانی آمد، فلانی مقاله نوشت، خوشحال باشی و بگویی الحمدلله از این موضوع خاطرم جمع است. این مسئله را درست جمع میشود. و الا سروصدا و ادا و اصول فایده ندارد.
موفق باشید
هشتگهای موضوعی