پاسخ به پرسشهایی در مورد استقلال و وابستگی، دشمنشناسی، برجام، فراماسونری و مشروطه و...
پرسش و پاسخ (1)
سوالات:
آیا عقلانیت در وادادگی و باجدهی است؟ چرا آشتی با جهانخواران، به معنای قهر با جهان و ظلم به بشریت است؟ آیا توسعه و پیشرفت، محصول وابستگی است یا عزت و تلاش؟ چرا منافع ملی و مصلحت، از دل سیاست خارجی غیر انقلابی بیرون نیامد و همه چیز بهعکس میشود؟ آیا حتی اصالت اقتصاد، بدون دشمنشناسی در عرصه بینالملل، واقعبینانه است؟ اقتصاد برجامی چه تضادهایی با اقتصاد مقاومتی داشت و به چه نتایجی در اقتصاد ایران انجامید؟
مرگ برآمریکا دقیقا یعنی مرگ بر چه؟ چرا سلطه روانی آمریکا بر ژاپن، از بمباران اتمی آن خطرناکتر بود؟ چگونه تکنولوژی و بتخانه با یکدیگر جمع شدهاند؟ بحران هویت چه نسبتی با استعمار دارد؟ جنبش دانشجویی چگونه در غرب و شرق سرکوب شد؟ فراماسونی چه بلایی بر سر انقلاب فرانسه تا انقلاب مشروطه در ایران آورد؟ چه شد که مجاهدات مشروطه شکست خورد و حاکمیت مطلق ایران به دست انگلیسیها و مزدور آنان، رضا پهلوی افتاد؟
یک مجلهای است اگر خواستید بعد آدرس میدهم بروید ببینید چون نمیخواهم راجع به اشخاص بحث کنم. دو – سه نفر از اساتید دانشگاه هستند که از اول این جریانها که آمدند جزو به اصطلاح تئورسینهای این جریان بودند. اسم نمیبرند این آقا را همه میشناسید یکی از این دو – سه نفر است که شاید ده – بیستتا کتاب نوشتند در حوزه مباحث علوم سیاسی و روابط بینالملل و توسعه و اقتصاد، مثلاً 30 سال است که استادند و دارند شاگرد تربیت میکنند اینها را تئوریزه و روشنفکری میکنند که نه، این کارها درست است. بخصوص در این 7- 8 سال هم گفتند ما باید به عقلانیت برگردیم و آشتی با جهانخواران را اینها میگویند آشتی با جهان! یعنی آشتی با همان دو – سهتا کشور و حکومت فاسد امپریالیستی را اینها میگویند اینها جهان هستند آشتی با جهان، عقلانیت، آشتی با جهان، مرگ بر آمریکا نگوییم و... مشکلات از طرف ما بوده، اینها میخواهند تعامل کنند ما هم باید تعامل کنیم. همهش از همین حرفها میزنند. حالا دیروز من در این مجله دیدم که با یکی از این دو – سه نفر مصاحبه کردند من فقط خواهش میکنم دقت کنید اسم نمیبرم، بحثها و سؤال و جوابها را دقت کنید. از او (آقای دکتر الف. ن) میپرسد از ابتدایی که این فکر آمد و بالاخره 50 + 1 رأی آوردید و آمدید، صحبت این بود که اصل مصلحت دولت باید بر منطق انقلابی غلبه کند با منطق انقلابی نمیشود کاری کرد مشکلات اقتصادی و روابط بینالملل ما حل نمیشود همهش شعار انقلابی و مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل، این مسائل حل نمیشود باید مصلحت و مصالح دولت مقدم بر منطق انقلابی بشود. باید سیاست خارجیمان را از حالت انقلابی دربیاوریم و عقلانی بکنیم یعنی انقلابی غیر عقلانی است، احمقانه است باید عقلانی بشود. باید سیاست خارجیمان را فدای اقتصاد کنیم، اصلاًسیاست خارجیمان را رها کنیم و اینقدر حرفهای گنده نزنیم. سیاست خارجی باید سوبسید به اقتصاد کشور بدهد ما میخواهیم مشکلات اقتصادی حل بشود و چرخ اقتصاد بچرخد. خب حرفهای خوب، وعدههای خوب، نمیگویم وعدههای درست، میگویم وعدههای خوب یعنی عوامفریبانه. میگوید اگر میخواهیم مشکلات اقتصادی کشور حل شود باید با چند قدرت بزرگ در سطح جهان بسازیم و باید با اینها راه بیاییم. رسانههای دنیا دست اینهاست، پول دنیا بانکها دست اینهاست، سازمان ملل و شورای امنیت دست اینهاست، بمب اتم دارند، رسانهها دست اینهاست ما باید تسلیم شویم و با اینها همکاری کنیم آن وقت اقتصادمان درست میشود. از او سؤال میکند حالا که چند سال 5- 6 سال بر همین اساس گذشت اواخر دوره دوم است ارزیابی شما از مسیری که این تفکر طی کرد چیست؟ جمعبندیتان چیست؟ حالا که دیدید تمام محاسباتی که کردید و گفتید همهاش غلط بود. همه پیشبینیها غلط بود نمیگویم دروغ گفتید دروغ بود میگویم غلط بود. تمام وعدهها باد هوا بود. تحلیلی که از دشمن ارائه دادید تحلیل درستی نبود. شما میگفتید شما نگاه ایدئولوژیک دارید ما نگاه علمی واقعبینانه در حوزه دیپلماسی داریم. این که شما نه واقعبین بودید و نه علمی بودید. واقعبین یعنی کسی که واقعیت را ببیند. این واقعیت است؟ باید توی چشمهایتان بکنند تا ببینید؟ واقعیت را دسته باید توی چشمهایتان بکنند تا ببینید؟ خب این واقعیت است. واقعیت همین است که اتفاق افتاد. واقعیت آن چیزی نیست که در ذهن تو بوده یا بر زبان من و تو جاری میشود واقعیت همین است که در بیرون اتفاق میافتد. چه کسی واقعبین نبود؟ چه کسی واقعبین بود؟ آنهایی که میگفتند مرگ بر آمریکا و استکباری و اینها دروغ میگویند و پای هیچ تعهداتشان نمیایستند دموکرات و جمهوریخواهشان ادبیاتشان فرق میکنند یکی هستند، اروپا و آمریکا ته ماجرا یکی هستند. آنها واقعبین بودند که گفتند کلید اقتصاد کشور غرب نیست، اصلاح ساختارهای اقتصادی، بانک، بیمه، نظام گمرک، مالیات در داخل کشور است. آنها واقع بین بودند یا کسانی که اینطوری حرف زدند گفتند اقتصاد جامعه را از بین بردید، ملت را از بین بردید، پاسپورتهای ما بیارزش شد، کدام واقعبین بودند؟ ملاک اینها پاسپورت که میگویند یعنی ویزای آمریکا منظورشان است چون بیشتر آنجا انگلیس و آمریکا و کانادا رفت و آمد میکنند، از نظر اینها جای دیگر جهان نیست. خیلی مؤدب و باادب است! یعنی حتی سلیمانی هم که شهید میشود میگوید ما باز هم مذاکره میکنیم. هیچی عوض نشده! شما هر کاری میخواهید بکنید ما باز هم همان آدم قبل هستیم ما تکان نمیخوریم! من باز همان حرفها را میزنم. در سازمان ملل، یکی از کارمندان وزارت خارجه مریض بود در بیمارستان، خیابان آنطرفی، خواست برود یک خیابان آنطرفتر پلیس جلوی او را گرفت گفت کجا میروی؟ ایران، بعد از این عقبنشینیها نماینده تعیین کرد که برود نماینده ایران در سازمان ملل بشود راهش ندادند گفتند پاسپورتش معتبر نیست قبول نداریم، راهش ندادند! شما واقعبین هستید؟ اینها واقعبینی بود؟ آیا اینها شناخت درست واقعیت بود؟ اینها دوستشناسی، دشمنشناسی و حدشناسی بود؟ خب اینها که از اول برای یک عده روشن بود. برای خیلیها روشن بود. این نانوای سر محل ما همان روزهایی که این بحثها مطرح شد داشت از توی تنور درمیآورد رادیویش هم روشن بود داشت میگفت رفتند و برجام امضاء شد و شیرینی پخش کنید، این همانجا گفت اینها به خدا همهش بازی و الکی است. اصلاً دانشگاه هم نرفته بود، دانشگاه وزارت خارجه هم نرفته بود. هیچ جای دنیا را ندیده بود. ولی واقعبین بود. خب حالا چه کسی از این هزینههایی که پرداختیم جوابگو باشد؟ کل هستهای را تعطیل کردید، تحقیر شدیم، تحریمها هیچ وقت اینقدر نبود، هیچ وقت تا این اندازه ما تحریم نشدیم، هیچ وقت اینقدر عقبنشینی نکردیم، هیچ وقت اینقدر تحقیر نشدیم، هیچ وقت اینقدر به ما توهین نشد، هیچ وقت جرأت نمیکردند که سلیمانی را بزنند و رسماً کسی را ترور کنند. وقتی احساس میکنند که وا میدهید میآید میکوبد و میزند. اگر الآن از مردمی که توی خیابان آمدند نترسد و اگر نترسد از نیروهای جهادی ما خدا شاهد است همین کاری را که با عراق و افغانستان و سودان و لیبی و یمن کردند صد بار تا حالا با ما کرده بودند یعنی اگر طرفشان این تفکر باشد تا حالا صد بار به ایران حمله میکردند چون خاطرشان جمع است. سؤال این است که چه کسی در مسائل اقتصاد و روابط بینالملل و سیاست خارجی و دیپلماسی واقعبین بوده؟ جواب این آقا را دقت کنید: در مورد برنامه هستهای بله ما دیدیم تمام توان خود را به کار بردیم شرایطی فراهم کنیم که به غرب تضمین داده شود و آنها راضی شوند و نسبتاً هم مطلوب ایران هم باشد. یعنی ایران خیلی مهم نیست نسبتاً هم بود، بود. لکن آمریکا همه توافقات را نقض کرد و ما را در وضعیت قرنطینه قرار داد. بعد میگوید و امروز اقتصاد ایران را هدف گرفتهاند که پیامدهای داخلی و اغتشاش در کشور ایجاد کنند، پشت اغتشاشها هم هستند تا عدهای را به تنگ آورند و عدهای را تشویق به شورش و آشوب میکنند. یعنی حرفهایی که آن زمان میگفتند این حرفها کاسبی تحریم است این حرفها جنگافروزی است این حرفها یعنی تحریم خوب است و شما طرفدار تحریم هستید، حالا همه آن حرفها را دارند میگویند منتها به رو نمیآورند. شما هم که دارید همانها را میگویید بدتر هم میگویید، منتها بعد از عمل. یعنی 6 سال بعدش دارید میگویید که همه هزینهها را دادیم و هیچی به دست نیاوردیم. از او سؤال میکند اگر نامی برای این دوره اقتصاد و مدیریت اقتصاد و سیاست خارجی ایران بخواهید انتخاب کنید چه نامی را مناسب میدانید؟ - اینها حرف من نیست من دارم حرفهایی ایشان را میگویم، اینهایی که دو – سه نفر بودند و یکسره بحثهای دانشگاهی، مقالات، مصاحبه علمی که این روش درست است و انقلابیبازی بس است. آقای خمینی فوت کرد خدا اموات شما را بیامرزد، هی خمینیبازی را ادامه ندهید – میگوید به نظر میآید که این دوره، دوره حاکمیت عقلانیت بود. سازوکارهایی که استفاده شد همه سازوکارهای عقلانی بود. ما امید داشتیم با این کار بتوانیم تحریمها را بشکنیم و کشور آباد شود و مشکلات اقتصادی حل شود ولی متأسفانه نشد! خب از اول دعوا سر همین بود که روش حل مشکلات اقتصادی کشور این است؟ یا برخورد بر اساس ایمان و انقلابیگری، شجاعت، روح جهادی، کارآمدی و عدالتخواهی؟ کلید دست شماهاست یا بیرون است؟ دعوا سر همین بود. بعد از این همه سال و این عقبنشینیها و این تحقیرها و این تحریمها به این شدت هیچ وقت اصلاً نبوده، نمیگذارند پول نفتش را جابجا کند، نمیگذارند کشتی ما بیاید و برود، کشتی ما را در آبها گرفتند. اصلاً اول انقلاب چنین جرأتی نداشتند، الآن هم اگر این بچهها نرفته بودند کشتی انگلیسی را نگرفته بودند بالای آن دعای کمیل نمیخواندند ول نمیکردند. عربستان چند ماه کشتی ما را گرفته بود ول نمیکرد. اینها که کشتی انگلیسی را گرفتند عربستان هم ول کرد گفت ما میخواهیم بنزین بزنیم راه بیفتیم ما منظور دیگری نداشتیم! بعد هم کشتیهای انگلیسی با ناو جنگی آمدند جرأت نمیکرد به تنگه بیاید. هی بچههای ما میگفتند بیا رد شو، میگفتند نه شما میخواهید ما را بگیرید! نمیآمدند. آمریکا حالا اگر این ضربه را نخورد، حالا میگوید ضربه مغزی ملایم! اول هم گفت هیچی، بعد گفت 16 تا، بعد گفت 20 تا، الآن تا 109 رسیده، یعنی اینها یک کمی مُردند کامل نمردند، ضربه مغزی ملایم. اگر از همین ضربه مغزیها هم نترسند اینها ذرهای عقب نمیروند وحشیاند. شما یک دوره آمریکاشناسی مختصر ملایم بدون درد و سوزش در همین چند سال دیدید، چه میگویند، چگونه عمل میکنند، بترسند جلو نمیآیند نترسند چه کار میکنند. امام(ره) میگفت اینها مثل سگاند اگر فرار کنید دنبالتان میآیند تا گازتان بگیرند. وقتی حمله میکند باید بایستی برگردی توی چشمهایش نگاه کنی آن وقت میایستد. بعد یک قدم برو جلو آن عقب میرود. این سگشناسی کمک میکند به آمریکاشناسی و انگلیسشناسی، یک دوره فشرده غربشناسی در حوزه استکبار و استعمار است.
از او میپرسد به نظر شما این ناکامی و شکست این حرفها و اداها علاوه بر اقدامات خارجیها و آمریکا ناشی از نوعی سادهاندیشی و خوشخیالی میان مسئولین اجرایی کشور و تیم سیاست خارجی و مدیران اقتصاد کشور نبود که برداشت نادرستی از منطق سیاست قدرت در نظام بینالملل داشتند و فکر میکردند آمریکا موافقت کرد و پای تعهداتش خواهد ایستاد؟ جواب: چرا، این کجفهمی از نظام بینالملل متأسفانه بین ما وجود داشت وقتی غربیها تهدید میکردند ما باید این تهدیدها را جدیتر میگرفتیم. - دقت کنید میگوید باید بیشتر عقبنشینی میکردیم. – ما نمیدانستیم اینها این قدر راست توی چشمانت نگاه میکنند و دروغ میگویند امضاء میکنند و بعد پاره میکنند حتی اروپاییها. دیدید که اروپاییها در این ایام دارد چه میگوید؟ میگوید درست است که برجام را امضاء کردیم درست است که خوب بود ترامپ هم پاره نمیکرد ولی خب حالا که پاره کرده! الآن انگلیس و فرانسه و آلمان دارند این را میگویند. حالا که پاره کرده شما هی اصرار نکنید بیایید یک برجام دیگر ببندیم آن طور که آمریکا میگوید! این اروپایش هست. بعد میگوید آنها میخواستند ما به بمب اتم دست پیدا نکنیم ما هم به آنها باید تضمین میدادیم خب الآن که همه را تعطیل کردی تضمین دادی؟ آن که چند هزار بمب اتم دارد، تنها کشوری هم که در دنیا بمب اتم زده آمریکاست، رئیس دزدها رئیس پلیس شده، الآن تضمین پیدا کرد؟ میگوید ما میخواستیم بهانهها را از آمریکا بگیریم. من از شما سؤال میکنم اگر کسانی مبنای کارشان را بگذارند که ما میخواهیم از مخالفین بهانه را بگیریم. من اصلاً به اسلامی و انقلابی کاری ندارم، این عاقلانه است؟ اصلاً بهانه اسمش رویش هست، بهانه هست. شما هر کاری بکنید بهانه هست. آخرش میگوید باید لخت بشوید دستت را روی سرت بگذاری بیرون بیایی تا ما مطمئن شویم و هیچ بهانهای نداشته باشیم! بهانه چیه؟ میگوید هدفگذاری اقتصاد و سیاست خارجیمان این بود که دیگر هیچ بهانهای دست آمریکا و اروپا نباشد. خب حالا من سؤال میکنم این تعریف اصلاً علمی است؟ مرز آن کجاست؟ چه کسی تعیین میکند که دیگر بهانهای نیست؟ آخر آخرش میگوید باید بیایید زیر تخت اتاق خواب رئیس جمهور و وزیرها و وکیلهایتان را هم نگاه کنیم یک وقت آنجاها بمب اتم قایم نکرده باشید. آخرش این را میگوید که باز هم یک بهانه است! مگر این را نگفتند؟ بعد میگویند موشکها. گفتند. بعد گفتند حجاب. حقوق بشر، حجاب ضد حقوق است. بهانه چیه؟ قرآن میفرماید: «لن ترضی»، «لم یرضی» اینها هرگز از شما راضی نمیشوند اگر بنا را بر باج دادن گذاشتید. تا کل ایمان و دینتان و همه چیز را، اعتبار و ناموس را، منابعتان را، حقوقتان را، تا همه چیز را ندهید اینها راضی نمیشوند. اینها زمان شاه که در این کشور همه کاره بودند بهانه داشتند. میدانید یک چیزی به نام حق توحّش هم میگرفتند! یعنی 70- 80 هزار مستشار آمریکایی، انگلیسی، اسرائیلی در این کشور حکومت میکرد و همه چیز تحت کنترلشان بود. یک اضافه حقوقی داشتند به نام حق توحش. این را میدانید؟ میگفتند مردم این طرف دنیا مردم ایران وحشیاند، میگوید حق بدی آب و هوا، یعنی ارباب، جنایتکار، غارتگر باز یک چیزی از پول بیتالمال ما میگرفتند که یک پول اضافهتر باید بدهید ما داریم برای شما وقت میگذاریم شما را غارت کنیم وقتمان دارد بالاخره تلف میشود. اینجوری است. یک کاری کنیم بهانه نداشته باشد؟ آن هم کی؟ مستکبر مدام دنبال بهانه است. اصلاً بهانه هم نداشته باشد، اصلاً وجود تو بهانه است. اینها مبنای علمی نیست. من مدام میخواهم این را عرض کنم که اینها نه علمی است، نه عملی است نه واقعبینانه بوده است. محض این اشخاص هم نیست از اول انقلاب همین بوده. مهندس بازرگان هم از همان اول همینطور بود. بنیصدر هم همینطور بود. این خط جمهوری اسلامی تا همین الآن بوده، بعد از این هم خواهد بود. باید مراقب باشیم. آدمهایش عوض میشوند مبانی همان مبانی است آخرش ما باز بدهکاریم. یعنی این که میگویند آمریکا کودتا کرد 28 مرداد تقصیر ما بوده! این که شاه مردم را در خیابان قتل عام میکرد، تقصیر ما و تقصیر مردم بوده! میگوید صدام حمله کرد، میگوید تقصیر ما بود صدام حمله کرد! صدام مجبور شد جنگ را شروع کند! ما چرا تحریم شدیم؟ تقصیر ما بوده! برجام چرا شکست خورده؟ تقصیر ما بوده. الآن که توی برجام هیچ کس نیست ما خودمان تنها هستیم. همه رفتند! الآن فقط ایران در برجام است. بعد به ما میگویند یک وقت بیرون نیایید. میگوییم که آقا خب اینجا که چیزی نیست ما بخوریم، میگوید مسئول اتحادیه اروپا، بیشرف چه توهینی کرد. وزیر خارجه یا خود رئیس جمهور گفت که این باغ برجام میوه و گلابی دارد، باید بگذاریم تا برسد. بعد گفتند نیست نشد، نه گلابی نه سیب هیچی نیست چه کار کنیم؟ دیدید مسئول اتحادیه اروپا چه گفت؟ گفت میوه ندارد، از سایههایش استفاده کنید. توهین از این بدتر؟ باید یک کسی آنجا برود توی دهانش بزند. گفت میوه نداشت هم نداشت، سایه که دارد گاهی بروید زیر سایههایش استفاده کنید. غرب اینطوری است و با شماها اینطوری برخورد میکند هرچه مؤدب، متواضع، هرچه عقبنشینی، انعطاف هم نه، انفعال نشان دهید مستکبرانهتر و بدتر برخورد میکنند.
خب بعد از همه این حرفها میگوید بله، اینها میخواهند شورش داخلی راه بیندازند، تحریم، خطر جنگ هست ما باید ملاحظه کنیم. از او میپرسد مگر چند سال پیش گفته نشد که تحریمها تَرک خورد و دیگر هم برنمیگردد؟ چه شد؟ ایشان گفت بله، معلوم بود که ما هنوز ماهیت نظام جهانی را درست نمیشناسیم. خودشان میگویند. خود این آقا میگوید که معلوم میشود ما درست نظام جهانی و امپریالیزم را نمیشناختیم. بله آنها روشهای مختلفی دارند از طرقی عمل میکنند که ما احتمال آن را ندهیم. آیا خوب است ما مثل کره شمالی و کوبا میشدیم؟ خب الآن چی؟ الآن که همه آن عقبنشینیها را کردید، آن باجها را دادید، الآن با شما مثل کوبا و کره شمالی دارند برخورد میکند بدتر هم دارند برخورد میکنند. قبلاً که مقاومت محکمتر بود که اینطوری برخورد نمیکردند جرأت نمیکردند این کارها را بکنند. یعنی این شیوه ایران را در یک موقعیتی مثل کوبا و کره شمالی قرار میدهد. کوبا و کره شمالی تنها کشورهای کمونیستی چپ هستند که در دنیا ماندند و هنوز همان حرفها را میزنند چون چین هم خیلی حرفهای کمونیستی نمیزند ولی پرچم حزب کمونیست حاکم است ولی کوبا و کره شمالی هنوز همان شعارهای کمونیستی را میدهند برای همین هم فشار رویشان زیاد است. این میگوید که ما میخواهیم کره شمالی و کوبا نشویم! خب شما که شدید! وضعیت اقتصادی و روابط بینالملل و بانکها و شعارها و فحشها و هواپیماها و توپ و تانکها و... از آن بدتر با شماها کردند، با ما که در طول این 40 سال اینطوری جرأت نمیکردند عمل کنند! ما باید کاری کنیم که ایران در انزوا قرار نگیرد باید در فعل و انفعالاتی که در اروپا صورت میگیرد و با تأکید بر پشتیبانی کشورهای اروپایی کاری بکنیم. خب اروپا را که تجربه کردید. بعد آخرش میگوید که از روسیه و چین هم باید کمک بخواهیم! با آمریکا و اروپا، روسیه و چین را هم تحریم کردند. مگر فقط ما تحریم هستیم؟ 27 کشور جهان را اینها تحریم کردند البته شدیدترین آنها ما هستیم. چین میگفت ما وقتی میخواستیم بمب اتم بسازیم ما 40 سال تحریم بودیم همین فشارهایی که روی شما میآورند روی ما آوردند، مقاومت کردیم، البته آنها دنبال بمب اتم بودند ما که نبودیم و نیستیم. گفت مقاومت کردیم بمب اتم را که ساختیم بعد گفتند خیلی خب، حالا شما هم یکی از 5 کشورهای ابرقدرت جهان هستید حق وتو دارید کلاً تسلیم شدند. میگفت ما 40 سال تحریم مطلق مثل شما بودیم مقاومت کردیم حالا ما را به رسمیت شناختند. البته بحث آنها بمب اتم است. یک سؤال دیگر میپرسد که به نظر شما ما دوتا منطق داشتیم و داریم در سیاست خارجی به طور موازی. یکی منطق مقاومت و یکی منطق تعامل با غرب. حامیان منطق مقاومت، معتقدند خط مشی آنها دستاورد بیشتری داشته کارآمدتر و موفقتر بودند و ایران بسیار قویتر شده است و به بسیاری از اهداف تعیین شده در سوریه، لبنان، خلیج فارس، یمن، افغانستان، یمن و فلسطین رسیدهاند و تبدیل به قدرت اول منطقه شدهاند در حالی که برنامه جریان تعاملگرا و همکاری با غرب، خصوصاً در قالب برجام تقریباً به هیچ هدفی نرسید و هیچ فایدهای برای اقتصاد و سیاست خارجی کشور نداشت. در حال حاضر ظاهراً منطق مقاومت موفق بوده است نه منطق تعامل و آشتی با آمریکا و غرب. اینجا این آقا جواب میدهد که بله متأسفانه! آنچه گفتید متأسفانه از نظر من درست است کسانی که مقاومت کردند پیروزیهایی به دست آوردند و آنهایی که در پی تعامل بودند ذره ذره ما را به سوی سفره خالی کشاندند و همانجا رها کردند حالا نمیگوید ما خودمان بودیم میگوید آنها یک کسان دیگری بودند اجنه بودند! میگوید ما را بردند سر سفره خالی نشاندند رهایمان کردند به اسم رابطه با آمریکا و برجام و مذاکره، با این حال، به نظر من نباید خرده گرفت چون هدف آنها مثبت بود هدفشان این بود که در وضعیت فشار نمیشود همه را راضی کرد باید بالاخره تعامل کنیم و اما قبول داریم که نسبت به استراتژیهای غرب بیاندازه بیگانه بودند یعنی نمیشناختند و واقعبین نبودند. میخواهد بگوید واقعبین نبودیم میگوید نبودند!
آخرین سؤال، مدافعان سیاست خارجی آشتی با آمریکا و غرب، تعاملگرا معتقدند مسیری که آغاز کرده بودند درست بود اما ورود ناگهانی ترامپ به کاخ سفید برنامهها را بهم ریخت! یعنی تقصیر آمریکا نبود تقصیر ترامپ بود. آیا شما با این توجیه موافقاید؟ آیا مثلاً اگر هیلاری کلینتن رئیس جمهور شده بود وضعیت دیگری بود؟ در حالی که تحریمها از موقع دموکراتها کلینتون و اوباما شروع شد و تشدید شد؟ جواب میدهد که بله ما میخواستیم با آنها معامله کنیم چون به نظر میآمد که آنها بیشتر اهل معامله بودند ولی خب متأسفانه آنها هم به ضوابط معامله درست عمل نکردند. میگوید اتفاقاً کسی که از این کشور به آن کشور میرفت که تحریمهایی علیه ایران وضع کند همان خانم کلینتون دموکرات بود! همین اوباما بنیان این تحریمها را گذاشت. آقا جمهوریخواهها بد است دموکراتها خوباند! ترامپ بد است آمریکا خوب است! ترامپ بد است قوم و خویشهایش و اطرافیانش بد هستند، اوباما خوب بود. اروپا خوب است آمریکا بد است. خب همه اینها که یک کار را را کردند. ادبیاتها و حرفهایشان فرق میکرد. علیه ما همهشان با هم بودند و هستند. میگوید تفاوت دوره ترامپ در این بود که آمریکا با ما رو بازی کرد ولی دموکراتها رو بازی نمیکردند و شاید برای ما مناسبتر شد چون به جای فریب خوردن میتوانیم با سیاست آمریکا بطور عریان روبرو شویم! یعنی او رو بازی نمیکرد فریبمان داد ما فریب خوردیم، اصلاً این حرفهایی که در یک سال اخیر خود این آقایان گفتند کافی است لازم نیست دیگر کسی چیزی بگوید، این حرفهای الآنشان را با حرفهای 5- 6 سال پیششان را کنار هم بگذارید اصلاً باور نمیکنید این حرفها را این آدمها زدند و دارند میزنند. من دوباره دارم میگویم من به اشخاص کاری ندارم به احزاب و جناحها کاری ندارم به این تفکر کار دارم به این تفکر حواسمان باشد اگر این در دولت، در مجلس، در شورا، در قانون اساسی، هرجا حاکم بشوند من اصلاً ایدئولوژی را کاری ندارم، اسلام، انقلاب، شرف، عدالت، استقلال، عزت، هیچی. پول، نان، اقتصاد، صلح، امنیت، اینها به خطر میافتد. آخرت هیچی، دنیایتان به خطر میافتد چون این نگاه، واقعبینانه نیست نه این که شجاع نیست واقعبین نیستند. میگوید که کاشکی از اول زمان دموکراتها مثل ترامپ رو بازی میکردند که به جای فریب خوردن با سیاست آمریکا به سوی غرب با صورت عریان مواجه میشدیم متأسفانه این سیاست بستگی به افراد ندارد من قبول دارم که این راهبرد کلان آمریکاست. این تصمیم ترامپ نیست. این آمریکاست. منتها آمریکای بینقابتر. میگوید آمریکا در منطقه ما مقاصدی دارد، اگر به این مقاصد دست یابد البته شاید با ما تعامل کند. باز دوباره! همه این حرفها را میزند دوباره میگوید بالاخره آمریکا یک اهدافی دارد اگر بشود آمریکا به مقاصدش برسد یک کمی این عصبانیتش را کنار میگذارد آن وقت شاید بشود با هم تعامل کنیم. بعد میگوید ما باید به آمریکا فرصت بدهیم. این کلمهها را حفظ کنید یادتان باشد. میگوید ما یک کمی به آمریکا فرصت بدهیم! همان موقعی که این ترامپ میخواست بیاید یک کسی از یکی از این مسئولین درجه یک کشور پرسید اگر رئیس جمهور بعدی آمد و زیر برجام زد میخواهید چه کار کنید؟ مخصوصاً یکیشان که همین ترامپ بود احتمال رأی آوردن دارد از همین الآن دارد میگوید من برجام را قبول ندارم. وزیر محترم خارجه ما رسما – فیلمش الآن در اینترنت هست – در یک جمع 4- 5 نفری نشسته میگوید مگر میشود؟ مگر نهادهای آمریکا میگذارند؟ مگر مردم آمریکا اجازه میدهند که این که امضاء شد رئیس جمهور بعدی بیاید زیر آن بزند؟ ببینید این میزان واقعبینی اینهاست! اصلاً من نمیگویم ایدئولوژی انقلابی، میزان انقلابی بودن، بلکه میگویم میزان واقعبینی و میزان آمریکاشناسیشان است! این هوش دیپلماسی است. اصلاً انگار معادله قوا را نمیفهمند با این که این 20- 30 سال در آمریکا زندگی کرده و با آمریکا بوده، ولی نمیشناسد و اعتماد میکنند. قلبت آن طرف نباشد نباید آن طرف غش کنی! هر وقت غرب میگوید غش میکنند آن طرف، آدمهای خوبی هم هستند! دلسوز هم هستند. میگوید اگر بگذاریم آمریکا به بعضی از مقاصدش دست پیدا کند ممکن است آمریکا به تعامل روی بیاورد! اما این که فکر کنید میخواهیم دست آمریکا را از منطقه کوتاه کنیم اشتباه میکنید نمیشود باز آمریکا را عصبانی میکنیم! خب عصبانی بشود، وقتی عصبانی بشود میخواهد چه کار کند که الآن نکرده؟ تهش همین است. یک اتفاقهایی افتاده هی ما را از آنها میترسانند. طرف آمد به یکی گفت آقا معذرت میخواهم، هی یواش یواش میخواست یک چیزی بگوید گفت ببخشید پدرتان... گفت پدرم چی؟ گفت پدرتان فوت کردند به رحمت خدا رفتند! گفت نه، تو یک چیزی میخواهی بگویی نمیگویی! آن خبر واقعیت را بگو. خب مرد حسابی گفت، خبر همین بود بابات مُرد! این خبر برایش چیزی نیست میگوید نه تو میخواهی یک چیز دیگری بگویی داری مقدمهچینی میکنی. بابا آن کاری که 30 سال است ما را میترساندید که آی آمریکا را عصبانی نکنیم، اروپا را عصبانی نکنیم فلان میکنند که امام(ره) همان موقع گفت آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند، ناوهایش بعد از فتح لانه جاسوسی داشت میآمد امام(ره) گفت خب بیایند. هی رئیس جمهور آمریکا آن موقع – ریگان - میگفت داریم میآییم، امام(ره) یک بار سخنرانی کرد گفت بابا هر بار میآیی صحبت میکنی هی میگویی داریم میآییم خب پس برای چی نمیآیی؟ خب کی میآیی؟ مگر چقدر وقت لازم بود که اینجا برسی؟ بعد گفت میخواهی بیایی چه کار کنی؟ بیایی بمباران کنی، بعد بالاخره میخواهی پایین بیایی یا همان بالا بمانی؟ امام گفت وقتی که بمباران کردید میخواهید همان بالا بچرخید یا بعد میخواهید پایین بیایید اگر پایین بیایید یکی از شماها را این بچههای ما زنده نمیگذارند تکهتکهتان میکنند. گذشت آن دورانی که ایران برای شما بود. حالا اینها هی میگویند یک چیزی نگویید آمریکا را عصبانی کنید، بهانه دست آمریکا ندهیم. آقا چکار میخواهد بکند؟ همان کارهایی را که میخواست بکند کرد! فقط مانده بمب اتم بزند کار دیگری نمانده. آمریکا از ما صدجا شکست خورده، از منطقه داریم عقب میزنیم. این تفکر را نگاه کنید باز بعد از همه این حرفها میگوید که ما این که بگوییم دست آمریکا را باید از منطقه کوتاه کنیم و علیه اسرائیل حرف میزنیم، این نمیشود یک کاری نکنیم عصبانی شوند شاید یک کمی از خر شیطان پایین بیایند انشاءالله از عصبانیتشان کمکم، کم میشود و انشاءالله با ما تعامل میکنند! خب تعامل کردند که، نتیجه تعامل همینها بود. ما باید بدانیم با سیاستهایی که در پیش گرفتهایم قدرتهای اصلی دنیا دوست ما نیستند دوست ما فقط ملت ایران است اینها همین را قبول ندارند. اولاً که این حرف دروغ است. بسیاری از ملتها با ما هستند بسیاری از دولتها هم با ما هستند. 120 کشور غیر متحد جهان سر مسئله هستهای از ما حمایت کردند. آنها جهان نیستند. این 3- 4تا جهان هستند. میگوید وضع برجام را چطور میبینید؟ میگوید دیگر برجامی باقی نمانده، ولی البته ایران گامهای بلندی هم به عقب برنداشت! یعنی عقبنشینیهایمان کافی نبود. میتوانستیم کاری بکنیم که حداقل اروپا طرف ما بماند. چه کار؟ طرفهای ما الآن هم که گفتیم پس ما هم برجام را تعطیل میکنیم و تعهداتمان را کنار میگذاریم میگوید البته الآن هم آنها آنطور که باید دچار هراس میشدند نشدند، اگر ایران میخواهد سیاست تعامل در پیش گیرد دیگر البته قبول دارم بیش از این نباید عقب برود ولی باید اروپا را به حفظ آنچه که هست امیدوار نگه دارد او میگوید من میگویم تعهد را امضاء دادیم تمام شد حرف جدید را که ترامپ میگوید باید آن را عمل کنیم. موشکها را جمع کن که وقتی تو را زدیم نتوانید از خودتان دفاع کنید. خیلی هم رو صحبت میکنند میگویند باید موشکهایتان را جمع کنید. مثل این که طرف دارد دعوا میکند میگوید دستهایت را باید ببندیم ما مسلسل داریم ولی تو یک کارد هم نباید دستت باشد آن کارد را هم باید کنار بگذاری! خب میخواهی بیایی من را بزنی به من میگویی موشکت را کنار بگذار! رسمی. میگوید ترامپ آمریکا، سیاستهای خود را پی خواهد گرفت ولی – واقعاً من نمیدانم چه بگویم – میگوید ولی توجه داشته باشید شاید همین ترامپ هم به یک حداقلهایی بالاخره رضایت داد. اینها یک ایدئولوژی خاک برسری است. اینها میگویند ایدئولوژیک برخورد نکنیم، منافع ملی. اینها کجایش منافع ملی است؟ امنیت ملی! اینها کجایش امنیت ملی است؟ واقعبینی! کجایش واقعیت است؟ واقعیت درست خلاف آن چیزی بود که گفتید و میگویید. لیبرالیزم، سازش، مماشات، آشتی. خب، میگوید متأسفانه وضع سنگینی در برابر ما قرار دارد که هر دو وجه آن ناراحت کننده است یعنی شده باخت – باخت. حواستان باشد قرار بود اینها برد – برد باشد حالا خودش میگوید دو طرفش باخت – باخت شده. کلاً او برد – برد غرب. نه چرخ اقتصاد میچرخد نه چرخ سانترفیوژها! خودش دارد میگوید. میگوید متأسفانه دو طرف آن ناراحت کننده است. - حالا ذلت را ببینید خدا مرگت بدهد – میگوید البته من اینجا بگویم ما خوشبختانه به تکنولوژی هستهای رسیدهایم دیگر مهم نیست که سانترفیوژها بچرخد یا نچرخد! من معتقدم حتی اگر ایران بتواند یک سانترفیوژ را به طور نمادین فعال نگه دارد برنده شده است! برد – برد شدیم. انرژی هستهای تولید نکنیم زیرا هم تکنولوژی و هم علم آن را داریم لذا چه اشکالی دارد برای مدتی طولانی فعالیتهایمان را تعطیل کنیم اگر میتوانیم نظر غربیها را جلب کنیم چرا که نه؟ - باز بعد از همه این حرفها – ولی اگر ببینیم این اقدام هم تأثیری ندارد آن گاه دیگر دلیلی ندارد بر برجام بمانیم؟ - تازه یک ده سال دیگر باید آزمایش کنیم ببینیم چه میشود – به نظر شما از بین این دو رویکرد، کدام بیشتر تأمین کننده منافع ما خواهد بود؟ خصوصاً با توجه به این که سالهاست تعامل کردیم؟ آشتی هم کردیم؟ تعطیل هم کردیم؟ امضاء هم کردیم؟ میگوید البته به شما بگویم ما رویکرد تعاملی را به قدر کافی رعایت نکردهایم! مثلاً آنها در مورد منطقه از ما مطالباتی داشتند ما به خواسته آنها توجهی نکردیم. مطالباتشان چه بود؟ گفتند ما یمن و عراق و سوریه و افغانستان و فلسطین و لبنان – این طرحی که الآن دادند – همه اینها برای ماست میکوبیم، میکشیم، له میکنیم، غارت میکنیم بعد هم سراغ شما میآییم شما باید تعامل کنید! آقا این تعامل نیست، این رابطه عامل و معمول است. تعامل کجا بوده؟ تعامل یعنی دو طرف معلوم باشد که حقوقشان و خط قرمزهایش کجاست. ما رعایت نکردیم – باز تقصیر ما افتاد – مسئله منطقه که برای ما حیاتی محسوب نمیشود خب طبیعی است که آمریکا و اروپا از رفتار ما دلخورند! – باز تقصیر ماست – لذا من معتقدم ما باید یک بار دیگر سیاست تعاملی را به صورت جدیتر پیش بگیریم و به آن وفادار بمانیم تا ببینیم چه میشود. - ملت ایران موش آزمایشگاهی است باز میخواهد روی ما آزمایش کند. - من فکر میکنم بالاخره غرب هم خسته میشود بالاخره روی خوش نشان میدهد. حالا فهمیدید چه تفکری است؟ این آزمایش باید میشد این سالها باید این نتیجه را میداد و الا اگر قبلش این حرفها را میزدیم ممکن بود شماها هم گوش نکنید. شما هم بگویید بله آقا تقصیر ما بوده هی مرگ بر آمریکا، مرگ بر آمریکا، خب بروید مذاکره کنید مشکلات درست میشود! این تجربه تلخ تاریخی باید اتفاق میافتاد ولی دیگر این نباید صد بار تکرار شود. راه حل اقتصاد کشور، نهادهای حکومتی، انتخاباتها همه باید با توجه به این مسئله باشد. میگوید بالاخره غرب خسته میشود ما باز هم کوتاه بیاییم بالاخره تعامل میکند. ایران را که اشغال کردند این مرتیکه ماسونی، محمدعلی فروغی، با این که آدم دانشمندی بود ولی خائن، علی اصغر حکمت، آدمهای دانشمند و فاضلی بودند ولی همهشان خائن بودند و به کشور و ایران خیانت کردند. انگلیسیها، آمریکاییها، کمونیستها شوروی آمدند ایران را اشغال کردند. ایران گفت بیطرفیم آمدند ایران را اشغال کردند بعد آمدند به او گفتند (نخستوزیر بود) گفتند کشور دارد اشغال میشود. میدانید چه گفت؟ گفت بالاخره خودشان خسته میشوند میروند! خانهشان که اینجا نیست! بالاخره اینها هم خانواده دارند زندگی دارند حوصلهشان سر میرود میروند. حرفش این بود. خب آنها که نرفتند تا انقلاب ماندند سال 57 که انقلاب شد نزدیک صد هزار مستشار آمریکایی، انگلیسی، اسرائیلی، روسای دانشگاههای ما با اجازه اینها باید میآمدند وزیر و وکیلهایشان، سفیرهایشان، ارتش و نفت و صدا و سیما که هیچی، حتی رئیس دانشگاه ما را باید از اینها اجازه میگرفتند. کجا رفتند؟ میلیاردها میلیارد غارت کردند، برای چه بروند؟ میخواهند دوباره برگردند. میگوید مطالبات موشکی، به نظر من در حوزه موشک هم ما به نقطه بازگشتناپذیر رسیدهایم احتیاجی به بیش از این نداریم چرا سر مسئله موشک باعث سوء تفاهم با آمریکا بشویم؟ یعنی موشکهایت را هم بده برود که دیگر از هیچی نترسند بیایند. به نظر من، اگر میخواهیم تندروی و مقاومت کنیم – دقت کنید مقاومت از نظر اینها تندروی و افراط است – اگر میخواهیم تندروی و مقاومت کنیم باید ابزارهایش را داشته باشیم از روی احساسات واکنش نشان ندهیم در این صورت جنگ میشود ما هم که جنگ را خواهیم باخت بعد وضع بدتر میشود! این قضیه جالب است. زمانی تزارهای روس به ایران حمله کردند که چندتا کشور را از ما جدا کردند و قرارداد ترکمانچای و گلستان، آن قرارداد اول را که امضاء کردند ارتش و دولت قاجار ترسید و باج داد و تسلیم شد. علما و مردم به حالت بسیجی و جهادی و مردمی به صحنه آمدند. علما حکم جهاد دادند. آمدند جنگیدند ارتش تزاری را عقب زدند. بعد به حکومت گفتند اسلحه بدهید یک نیروی نظامی رسمی، دولت بیایید کمک کنید غذا برسانید، مهمات برسانید ما مردم معمولی حمله کردیم عقب زدیم. گفتند خطرناک است اینها عصبانی میشوند عصبانیشان نکنید بهانه دستشان ندهید! بعد چه شد؟ آنها در رفتند، اینها در صحنه ماندند بعد دشمن آمد، ارتش منظم امپراطوری بود آمد هزاران نفر از اینها را که عقب زده بودند، بعد نیروی کمکی نیامد، اسلحه، پول، غذا، هیچی نیامد. اینها را کشتند و شهید کردند و جلوتر آمدند و یک بخش جدیدی را هم گرفتند. بعد این روشنفکرهای لائیک ماسونی برداشتند تاریخ را اینطوری نوشتند همان موقع هم گفتند، گفتند تقصیر علما و مردم و مجاهدین بود، و الا قراردادی که بسته بودیم ما یک بخشی را داده بودیم تمام شده بود. شما دوباره حمله کردید آنجاها را پس گرفتید اینها عصبانی شدند بهانه دستشان دادید دوباره آمدند یک بخش بیشتری را گرفتند. لذا تقصیر شما بود. یعنی به کسانی که مقاومت میکنند، به آنها میگویند تقصیر شماست، مقاومت نکنید تا بیشتر ضربه نخورید. آقا صورت مسئله این نیست، مسئله این است تو که وظیفهات هست چرا مقاومت نکردی؟ تو چرا به وظیفهات عمل نمیکنی؟ تو خیانت کردی. نه اینها که فداکاری کردند آخرش باز آنها مقصرند.
وقتی میگویند مرگ بر آمریکا بدانیم مرگ بر چیست. مرگ بر وقاحت. مرگ بر جنایت، مرگ بر غارت. تنها کشوری که بمب اتم مصرف کرده، آمریکاست. بیشترین بمب اتم را تولید کرده آمریکاست. جنایتکار جنگی است. میدانید بعد از این که نیم میلیون ژاپنی بعد از این که ژاپن تقریباً تسلیم شده و معلوم بود جنگ تمام شده، با فشار دوتا دگمه سوختند. 300 هزار آمار رسمی است. مردم معمولی توی شهرها. بعضی از نسل سومشان دارند معلول به دنیا میآیند. و اینقدر اینها را ترساندند که من در دانشگاه توکیو از آنها پرسیدم شما چرا سالگرد این قربانیان اتمی، چرا به احترامشان سکوت میکنید؟ یک دقیقه سکوت میکنید یک دقیقه هم حرف بزنید، اظهار تأسف میکنید خب اینها را چه کسی قربانی کرد؟ اینها یک مرتبه خودشان قربانی شدند؟ بلایای طبیعی بود؟ بمب اتم مثل زلزله و سیل و آتشفشان است یا یک کسی این بمب را انداخته است؟ چرا نمیگویید چه کسی بمب را انداخته است. چرا یک کلمه اعتراض به آمریکا نمیکنید؟ استادهای دانشکده توکیو 10، 20، 30 نفر نشسته بودند به هم نگاه کردند، یکی خندید، یکی سرش را پایین انداخت، یکی با رفیقش حرف زد، یکی قهوه خورد و یکی با موبایلش ور رفت! گفتم یک دقیقه سکوت کردید یک دقیقه هم حرف بزنید. اینها را چه کسی کشت؟ اینها خودشان یک مرتبه کلهپا شدند و سوختند؟ همینطور راه میرفتند یک مرتبه سوختند؟ بعد آن مجری جلسه گفت که بله، خیلی حادثه تأسفباری بود ولی حتماً لازم بوده آمریکا چنین کاری را بکند! ببینید چگونه تربیتشان کردند. آنها را ترسانده بودند. من آنجا گفتم این حرف تو از بمب اتم خطرناکتر بود. هیچی نگفتند، ترسیدند، بعد آمدیم بیرون، چندتایشان آمدند گفتند آقا ما حرفهای شما را فهمیدیم اینجا ایران نیست! نه ملت ما مثل ملت شماست، نه دولت ما دولت شماست. مگر ما جرأت میکنیم اینجا از آمریکا حرف بزنیم. ما اینجا اگر شما را تأیید کنیم یکی دو هفته نمیگذرد حساب ما را میرسند و حداقل از شغل و زندگی و همه چیز ساقط میشویم. این حداقلش هست. گفتم هنوز ارتش آمریکا از آن موقع بیرون نرفته و هنوز در پادگانهای شماست. به بچههای شما دختر و پسر تجاوز میکنند، دستشان را میگیرند به پادگانها میبرند آن وقت شما میایستید نگاه میکنید! بعد از توی جمع دیگری به آنها گفتند آن عیاران ژاپنی ساموراییهای ژاپن کجایند؟ آن اخلاق سامورایی که عیاران و جوانمردانتان؟ شما دیگر روح سامورایی ندارید. همه تسلیم هستید. ما را بردند بتخانهشان. حالا جالب است هم کشورشان از نظر صنعتی پیشرفته است و هم بتپرست. یعنی از نظر صنعتی جلو هستند و از نظر فرهنگی مثل 1400 سال پیش، بتخانه و بتپرست هستند. بتها را لباس میپوشانند سرما نخورند، جلویشان آب گذاشته بودند، نذر میکردند، نخ میبستند. طرف استاد دانشگاه میآید نذر به بت میبندد! جنازه سربازهای گمنامشان آنجا بود دچار بحران هویت بود این کسی که توضیح میداد که برای توریستها توضیح میداد لیدر بود یک جا میگفت سربازان جنایتکار جنگی! یک جا میگفت شهدای ژاپن! گفتم بالاخره اینها شهدای ژاپن هستند یا جنایتکار جنگیاند؟ چرا اینطوری حرف میزنی. بعد معلوم شد آنهایی که با آمریکا جنگیدند جنایتکار جنگیاند، آنهایی که رفته بودند کره را اشغال کرده بودند و در کره و چین جنایت کرده بودند آنها قهرمان ملی بودند! یک چنین حالتها و تحقیرهایی. ملتها را تحقیر میکنند. مرگ بر آمریکا یعنی، دو نسل گذشته نمیتوانند بگویند. این میدان توکیو که شش – هفت راه جدول پیادهرو هست بعد همه یک مرتبه با هم میایستند با همه یک مرتبه با هم میروند توی فیلمها هم دیدید، آنجا در حاشیهاش کتابفروشیهایی هست من رفتم کتابفروشیها را نگاه کردم. ببینید آمریکاییها آنجا چطوری روی نسلها برنامهریزی میکنند؟ رفتم کتابفروشی عکسهایش را نگاه میکردم چون ژاپنی که بلد نبودیم که اینها چیست چه رشتههایی است میپرسیدم مترجم هم میگفت. بعد رسیدیم بخش کودک. این خیلی عجیب است. مثلاً 10 قفسه کتابهای کودک بود دیدم 3 قفسه آن کتابهای تصویری همجنسبازی کودکان با عکس و تصویر! باور نمیکنید. بعد از مسئول کتابفروشی پرسیدم اینها چیه که اینجا گذاشتی؟ اینها را به بچههای خودت هم میدهی که بخوانند؟ گفت نه اتفاقاً من بدم میآید. گفتم پس چرا به مردم میفروشی؟ گفت این مغازهها که برای ما نیست اینها برای کمپانیهاست که وصل هستند به این شرط اینجا را به من اجاره دادند که دو – سه قفسه هم کتابهای اینجوری را بفروشیم! یکی از اینها گفت ما فیلمهایی که ژاپنیها میسازند یکی از شرطهای ما این است که پسرها به شکل دخترها با آرایش دخترانه و سبک دخترانه در آن بازی کنند! فیلمهای ژاپنی که شما الآن نمیبینید که چندتا پسر و مرد هستند با تیپ دخترانه و زنانه در آن نباشند. یعنی فرهنگ و اخلاقشان را حاکم میکنند غیر از این که غارت میکنند! میترساند که جرأت نکنی قاتلان پدر و مادرت را محکوم کنی و بگویی حتماً لازم بوده که ما را بکشند! این است که اینجا میگویند مرگ بر آمریکا. او گفت اینجا ژاپن است ما ایران نیستیم اینجا کسی جرأت ندارد بگوید مرگ بر آمریکا، مخصوصاً در دانشگاه که بگوییم بیایید اینجا فضای آزاد نقد کنیم و مناظره کنیم! گفت اصلاً در دانشگاههای ژاپن اجازه مناظره سیاسی نداریم. مگر بحث سیاسی داریم؟ شما در دانشگاه غرب، آمریکا، انگلیس، فرانسه هیچ کدام بحث و مناظره سیاسی نیست. قبلاً بود، جنبش دانشجویی بود، در آلمان بود، در فرانسه بود، در آمریکا بود، همه را سرکوب کردند. قبلاًدانشجویانمان آنجا تا چند دهه پیش، علیه جنگ، علیه نژادپرستی، علیه سرمایهداری تظاهرات میکردند. سرکوب شدند. کسی هست سؤالی، ابهامی و اشکالی داشته باشد.
یکی از حضار: میشود اهداف ماسونها را بگویید.
استاد: خب یک جلسه مستقلی راجع به فراماسونرها لازم است. فرماسونری یک جریانی بود با شعارهای مترقی، آزادی، برابری، برادری، پیشرفت، ولی عملاً در غرب توسط جریانهای یهودی صهیونیست نه یهودی غیر صهیونیست و جریانهای ضد اخلاق، دینستیز، تشکیل شد. هم در دربارهای سلطنتهای اروپایی نفوذ داشت، هم فئودالها و هم جریانهای بورژوازی سرمایهداری جدید و مشروطهخواهی و جمهوریخواهی حتی در انقلاب فرانسه، در آمریکا، در انگلیس نفوذ کرد و مسلط شد. مثلاً انقلاب فرانسه را همین ماسونیها منحرف کردند و تبدیل به یک جریان ضد دین کردند. در حالی که این جریان ضد سلطنت و ضد فئودالیته بود نه ضد دین، ولی ضد دین شد. البته کشیشها و کلیسا با آن دربار بودند اما کشیشهای انقلابی هم بودند. یا فرض بفرمایید همین انقلاب مشروطه خود ما، یک انقلاب دینی مردمی بود اولین شهدای آن در تهران طلبه بودند رهبران آن مراجع بودند. محل تحصن مردم حضرت عبدالعظیم حسنی بود، بعد رهبران آن عوض شدند و بعضی از افراد و اشخاص ماسونی شدند و وابستگان به انگلیس و دیگران شدند. شعار آن که عدالتخانه و عدالت اسلامی، مبارزه با استعداد قاجار و استعمار انگلیس بود و اصلاح امور بود شعار تبدیل به مشروطه از نوع انگلیسی شد، کنستیو فرانسوی، انگلیسی. رهبرانش از مراجع بودند و علمای مجاهد و مبارز مذهبی، ماسونیها شدند. مشروطهخواهانی که در صحنه جنگیده بودند از تبریز ستارخان و باقرخان که اینها مذهبی بودند و به فتوای مجتهد آمدند، آن رئیس علی دلواری قبلش در جنوب جنگیده وصیت میکنند که ما شهید شدیم ما را کربلا ببرید، مثل امیرکبیر که وصیت کرده من را کربلا ببرید. میدانید امیرکبیر در حرم سیدالشهداء(ع) با فاصله نزدیک به حرم سیدالشهداء(ع) دفن است. همه این انگیزهها مذهبی و دینی بوده، شعارها عوض شد، رهبران عوض شدند. جای تحصن که حضرت عبدالعظیم بود شد سفارت انگلیس! ماسونیها چنین جریانی بودند. البته اوایلی که ماسونی ایران آمد هم لوژوی فرانسوی و هم لوژوی انگلیسی که این دفعه انگلیسها بودند با اسم کلوپهای روشنفکری با حرفهای جدید تحت عنوان مدرنیته آمد و خب خیلیها عضو اینها شدند. بخشی از اینها از جاسوس وابسته که آگاهانه در این قضیه هست تا آدمهایی که رفتند یک سروگوشی آب بدهند ببینند اینجا چه خبر است، حرفهای جدید میزنند. اینطوری بود ولی کارکرد آن در غرب هرچه که بود در کشورهایی مثل ما، در آفریقا، آسیا و کشورهای اسلامی کارکرد، کاملاً استعماری بود یعنی لوژوهای فراماسونری در انحراف انقلاب مشروطه که مردم را و دین را حذف کردند و نتیجه مشروطه تبدیل قاجار به پهلوی شد! تسلط بیشتر انگلیسیها! استبداد وحشیانهتر و وطنفروشی. این کارکرد، و تأسیس پهلویها به دست ماسونیها بود. چهرههای اصلی رژیم پهلوی زمان رضاخان، چون رضاخان خودش بیسواد بود، میدانید که رضاخان سواد نداشت وقتی سفیر انگلیس گفت ما تو را آوردیم و میخواهیم سلطنت را دست تو بدهیم اسم رژیم و خانوادهات را هم میخواهیم پهلوی بگذاریم، رضاخان گفته بود پهلوی یعنی چه؟ نمیدانسته! به او گفتند پهلوی از قبل از اسلام بوده، خط پهلوی بوده و... اصلاً این نمیدانسته و سواد خواندن و نوشتن نداشته، بعد معلم خصوصی برایش گرفته بودند بعد از چند سال، آن آخرها که به سفیر انگلیس نامه نوشته که دیگر اگر اجازه بدهید حالا که قرار است من را بردارید اجازه بدهید پسرم باشد، سفیر انگلیس به محمدعلی فروغی که آدم انگلیسها در حکومت بود باسوادشان بود نوشت که مگر به این مرتیکه یاد ندادند یک نامه یک صفحه و خردهای نوشته 10- 15تا غلط املایی در آن هست که برای من نوشته، رضاخان یک چنین آدمی بوده، البته به اسم او چندتا کتاب نوشتند، خاطرات من در اصلاحات کشور، پیشرفت! که اصلاً نمیتوانسته بخواند ولی اسمش هست که ایشان این کتاب را نوشته! حالا بعضی عوامل یهودی بهاییها و ماسونیها در حکومت بودند که آنها برایش نوشتند. خب اینها رژیم را سر کار آوردند. رضاخان که بیسواد بود، رضاخان معتاد بود که اگر یک روز تریاکش را نمیزد از حال میرفت! معتاد به مشروب بود یعنی شب بالای سرش به جای آب، همیشه لیوان مشروب باید میبوده، غیر از روز. حالا آدم معتاد الکلی، تریاکی، بیسوادی، این پدر علم و تمدن و پیشرفت و ایران جدید و ایران قبل از اسلام شده است! چه کسانی این کارها را کردند؟ 30- 40تا ماسونی به دستور انگلیسها. اما این که اصل آن، هرکسی در دنیا ماسونی بوده چه بوده، اینها را ما راجع به همه جا و همه کس یکجور قضاوت نمیکنیم. اما کارکرد فراماسونری در ایران این بوده است.
خب ببخشید. والسلام علیکم و رحمهالله
هشتگهای موضوعی