شبکه چهار - 2 تیر 1394 - ماه مبارک رمضان

تبلیغ دین و حقوق منطقی و اخلاقی آن (چه دینی؟ چگونه؟)

به مناسبت روز تبلیغ و اطلاع رسانی دینی- جمعی از طاب حوزه علمیه مشهد – دانشگاه رضوی 89

بسم‌الله الرحمن الرحیم

عرض سلام به محضر خواهران و برادران عزیز و اساتید محترم و فضلا و طلاب بزرگوار و تشکر می‌کنم از بزرگواران که لطف فرمودند و فرصت در اختیار گذاشتند که به محضر شما شرفیاب بشویم و چند نکته‌ای را راجع به بعضی از شاخصه‌های نظری و عملی که امروز، ‌نه فقط شیعه بلکه جهان اسلام و بلکه بشریت به حضور تمام قد این حوزه در صحنه نیازمند است گفتگو بکنیم.

اولاً‌درود می‌فرستیم بر شهدای طلبه، شهدای حوزه، از بزرگان تا 3 هزار طلبه شهیدی که در دوران انقلاب و جنگ به شهادت رسیدند و طلاب خدمتگزاری که در این مسیر زحمت کشیدند. حتماً دوستان و طلاب جوان حتماً بروند دوباره منشور روحانیت را ببیند که امام در مورد طلبه انقلابی سنگ تمام گذاشت و خیلی شفاف با یک ادبیات کاملاً انقلابی و جوانانه و از موضع یک مرجع تقلید بزرگ و رهبر بزرگ دینی, خیلی شفاف با حوزه صحبت کردند. از مراجع تا طلاب. ایشان در آن مشور دفاع کردند از روش غنی و اجتهادی حوزه که هم به لحاظ منابع و هم به لحاظ شیوه و هم مبتکرانه و هم قوی است و ایشان آنجا اعلام می کند که به نظر ما برای بررسی همه جانبه علوم و معارف اسلامی، هیچ راهی مناسب تر از این شیوه علمای سلف نیست و بیش از هزار سال تاریخ تحقیق و تتبع و نوآوری در سابقه حوزه های علمیه شیعه داریم منتهی از جمله شیوه همین سلف صالح، اجتهاد و نواندیشی بوده و حل مسائل جدید و مشکلات جدید, نه فقط تکرار مسائل قدیم.

به لحاظ نظری، امام از این جمله اشاره می کند در آن مشور، تعبیر دیگری که دارند این است که روحانیت در اتاق دربسته نمی تواند مانیفست اجتماعی، حکومتی، برای جامعه اسلامی و شیعی بنویسد و در کنار بحث و درس خود در کنار همه عرصه ها حضور فعال نداشته باشد نمی‌تواند درک کند که گرچه بهترین روش تتبع در مفاهیم دینی، همین روش فقه جواهری مستند معهود در حوزه است اما اجتهاد مصطلح در حوزه برای اداره جامعه کافی نیست. یکسری فضایل نظری و عملی دیگری باید ضمیمه شود، یکسری آگاهی‌ها و مهارت‌های دیگر، تربیت‌های هم نظری و هم عملی و هم اخلاقی دیگری باید ضمیمه شود تا این اهرم استثنایی جواهری و فقاهتی فعال شود. مثل کلیدی که به هزاران قفل نگشوده می‌خورد ولی باید تلاشی کرد که این‌ها به هم نزدیک بشوند. آنجا امام(ره) به لحاظ نظری به حوزه‌ها توصیه می‌کند که روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را هم مدام در دست داشته باشد و نه این که از حوادث عقب نماند حتی همپای حوادث هم کافی نیست باشد. امام آنجا تصریح می‌کند که حوزه‌ها و روحانیت ما باید همیشه چند قدم جلوتر از حوادث مهیای عکس‌العمل مناسب باشند یعنی بتوانند پیش‌بینی کنند که وضعیت افکار عمومی، وضعیت اخلاق عمومی، وضعیت اقتصاد، بازار، سیاست، روابط جهانی احتمالاً در 10 سال دیگر چطور خواهد بود و برای سناریوهای مختلف آماده باشد. این یک حوزه ایده‌ال است. حوزه‌ای که در برابر مسائل غافلگیر نشود و در حوادث سراغ بچه‌های خودش، و اطرافیان خودمان بیاید بعد ملتهب شویم و وقتی که بحران شد آن وقت به فکر بیفتیم که چه کار باید کرد؟ امام آنجا می‌گوید حوزة درست، حوزه‌ای است که بتواند نبض تفکر و جامعه را در دست داشته باشد و مردم خود را درست بشناسد. ما برای خودمان جداگانه حرف نزنند، و مردم جداگانه برای خودشان زندگی کنند. بخصوص جوانان، شناخت درست و عمیق، احترام متقابل، اعتماد متقابل، جلوتر بودن از حوادث. این‌ها احتیاج به آموزش‌های درست در حوزه دارد. به پژوهش‌های هدف‌دار در حوزه، به حضور ذهن و تلاش، این‌ها با‌ آرزو درست نمی‌شود. حتی امام در منشور حوزه‌شان، همان سال، شاید یکی دو ماه بعد از قطعنامه بود و چند ماه قبل از وفات‌شان بود، ایشان گفتند که چه بسا شیوه‌های رایج ادارة امور مردم که امروز رایج است در سال‌های آینده تغییر کند. ما باید این همه آمادگی و انعطاف داشته باشیم که حتی شیوه‌های مدیریتی تغییر کند. ساختارها تغییر کند و جوامع بشری برای، ایشان می‌گوید من پیش‌بینی می‌کنم که همه جوامع بشری برای حل مشکلات‌شان کم‌کم بیایند و از جهان اسلام و از علمای اسلام سؤال کنند و برای حل مسائل جدید نیاز پیدا بکنند. ما از الآن باید آماده باشیم و بسته‌های پاسخ بشریت در عرصه‌های مختلف اعتقادی، فقهی، کلامی، تربیتی، در عرصه اقتصاد، سیاست،‌ تعلیم و تربیت، حقوق بشر، روابط مختلف، و مسائل مختلف ما باید از الآن آماده باشیم. علمای بزرگ اسلام، هم اکنون باید برای این موضوع و برای آن آینده فکری بکنند. این را دو دهه قبل، امام(ع) به لحاظ نظری خطاب به حوزه فرمودند.

به لحاظ عملی هم توصیه‌هایی داشتند که آن هم مهم بود. یکی آمادگی برای شهادت و شهادت‌طلبی بود. آخوند محافظه‌کار، آخوند ترسو، عالِم دینی که به دنیای خودش دل بسته و دنبال شهرت و قدرت است، دنبال نفوذ است، دنبال ریاست است این در خدمت اسلام نیست بلکه او اسلام را در خدمت خودش می‌گیرد! این از اسلام و تمام میراث اسلام استفاده می‌کند برای این که خودش حفظ شود. جبروت آقا باید حفظ شود، حیثیت اسلام به خطر افتاد مهم نیست، حییث آقا به خطر نیفتد! بیضه اسلام به خطر افتاد مهم نیست بیت آقا به خطر نیفتد! امام(ره) در برابر این نوع روحانی‌گری خیلی حساس بود. در همان منشور حوزه اخطار می‌کند که مراقب باشید که قرار است ما فدای اسلام شویم نه اسلام فدای ما! قرار است ما جان و ما ل‌مان را، آبرو و حیثیت‌مان را برای اسلام بدهیم، همانطور که پیامبر اکرم(ص) دادند و همان‌طور که اهل بیت(ع) دادند. قرار نیست اسلام، ابزار و فدای ما باشد ما باید فدا شویم، جای هدف و وسیله نباید عوض شود. از جمله ایشان تأکید می‌کند به این که روحانیت و حوزه انقلابی همیشه باید در کنار مستضعف و محرومین و طبقه فقرا باشد. روحانی‌ای که پایش به کاخ اغنیاء باز می‌شود و مدام سر سفره اغنیاء می‌رود و می‌آید این روحانی، روحانی اسلامی و شیعی نیست. این روحانی انقلابی نیست. در روایات چقدر داریم که پیامبر(ص) فرمودند با مساکین باشید و از اغنیاء دوری کنید، آلوده و وسوسه‌تان می‌کنند! کم‌کم یک فقهی برای توجیه اغنیاء درست می‌کنید، برای توجیه صاحبان ثروت و قدرت! در حالی که هدف فقه، عدالت و دفاع از انسان محروم است. رشد برابر همه بشریت است. کرامت انسان است، توحید است. امام آن‌جا تعبیر می‌کنند که ببینید چطوری پیامبر و انبیاء افتخارشان این بود که با مساکین باشند. پیامبر(ص) دعا می‌فرمودند که «اللهم احشرنی مع المساکین امِتنی مع المساکین» خدایا من در کنار فقیران بمیرم و با فقیران محشور شوم. یک شاخصه‌ حوزه انقلابی، امام صریح می‌فرمود که حوزه و روحانیت همیشه باید بین فقرا و لابلای فقرا و در کنار آن‌ها در هر موقعیتی باشد. از بدنة جامعه و از توده، هرگز نباید فاصله گرفت. امام در منشور گفتند که صدها سال است که روحانیت اسلام تکیه‌گاه محرومان بوده، همیشه مستضعفان از کوثر معرفت فقهای بزرگوار ما سیراب شدند. مجاهدت علمی و فرهنگی فقها و علما و فضلا یک طرف، که از جهتی افضل از دماء شهداست، علاوه بر آن شهادت‌طلبی و آمادگی برای سختی کشیدن، آنان در هر عصری برای دفاع از مقدسات دینی و میهنی، مرارت‌ها و تلخی‌هایی متحمل شدند و با تحمل مرارت‌ها، تبعیدها، زندان‌ها، اذیت و آزارها، زخم زبان‌ها، شهدیا گرانقدری تقدیم کردند و منحصر به شهدای انقلاب و جنگ هم فقط نیست.

این هم یک ویژگی عملی است که عالِمی که اهل تقبّل و تحمّل سختی‌ها باشد، این آدم انقلابی است. آدمی که در برابر استبداد شاه توجیه نکند و مقاومت کند و حاضر شود که زندان برود،‌ تبعید برود، شلاق بخورد، کتک بخورد، توهین بشنود. در دورانی که جریان‌های ضد دینی از قدیم، جریان‌ها وهابی و بهایی و کمونیست و جریان‌های مختلف، کنار مثل تماشاچی نایستد، بلکه توی سینه این‌ها برود و سینه به سینه این‌ها بایستد و فریاد بزند. البته به مثابه یک آدم ملا و اندیشمند، متفکرانه نه فقط رگ گردن. امام(ره) می‌گفت در هر نهضت انقلابی و مردمی علمای صالح اسلام اولین کسانی بودند که بر تارک جبین‌شان خون نقش بست و هیچ انقلاب مردمی و اسلامی سراغ ندارید که علمایی در صف اول، پیشکوست شهادت در آن نبوده باشند و بر بالای دار نرفته باشند و اجساد مطهرشان سنگفرش حوادث خونین را سرخ نکرده باشد. مثال می‌زند که 15 خرداد از دیوارهای فیضیه تا سلول‌های مخوف انفرادی شاه؛ و این که عالِم انقلابی و حوزه‌ای انقلابی به لحاظ عملی اهل تبعیض و اهل فرصت‌طلبی نیست. امام(ره) در همان منشور فرمودند که خدا می‌داند شخصاً برای خود ذره‌ای مصونیت و حق و امتیاز قائل نیستم. اگر تخلفی از من سر زند مهیای مؤاخذه هستم. و در یک جای دیگر ایشان فرمود، مردم دنبال من نیستم، مردم دنبال اسلام هستند. تعبیر امام این بود که اگر فردا خمینی هم از این خط برگردد و خیانت کند، این مردم بدون خمینی این راه را می‌روند. این نگاه امام است که برای خودش هیچ نوع محوریت و مرکزیت و اصالتی قائل نیست و می‌گوید فردا اگر من هم اشتباه کردم من هم کنار بگذارید. و پرهیز از این که مراقب باشید افراد فاسد الاخلاق یا فاسدالعقیده یا افراد نفوذی عوامل بیگانگان در حوزه نفوذ نکنند. گاهی دشمن 20 سال، 30 سال افرادی را در آب‌نمک می‌خواباند تا یک وقتی از این‌ها استفاده کند. ظاهر مقدس‌مآبی‌اش را حفظ می‌کند، فقه و اصول هم یاد می‌گیرد، ممکن است ملبّس هم بشود در حاشیه این افراد را نگه می‌دارند برای این که 20 سال بعد از این‌ها استفاده کنند. امام در وصیت‌نامه‌اش هم این خطر را هشدار می‌دهد که صرف لباس و دانستن فقه و اصول کافی نیست برای این که یک کسی صلاحیت پیدا کند! شاخصه‌های دیگری وجود دارد که باید ظاهر افراد و باطن‌شان را سنجید.

و باز مشخصه‌های رفتاری حوزه انقلابی که در‌ قرآن و روایات زیاد به آن اشاره شده است که من فقط به چندتای آن اشاره کنم. این شاخصه‌هایی است که اولیای دین به ما گفته‌اند و قرآن کریم به ما اشاره کرده است که اگر بخواهیم رسالت اجتماعی و تاریخی‌مان را انجام بدهیم بدون رعایت این ضوابط و صلاحیت‌ها نمی‌توانیم. یکی تکلم به لسان قوم است که قرآن راجع به انبیاء اشاره می‌کند که اگر زبان مخاطب را درست نشناسیم نمی‌توانیم با او درست رابطه برقرار کنیم و تفاهم کنیم. این زبان، صرفاً زبان به معنی لغت و واژگان نیست. الآن می‌گویند که ما زبان این نسل را نمی‌فهمیم این‌ها هم زبان ما را نمی‌فهمند! زبان این نسل و این مردم را و زبان جامعه بشری را باید بفهمیم. قرآن فرمود همه انبیاء زبان مخاطب‌شان را می‌فهمیدند و به زبان آن‌ها حرف می‌زدند. با گنگ بازی و با پانتومیم نمی‌توانیم با آن‌ها رابطه برقرار کنیم ما نمی‌توانیم با یک ادبیاتی برای خودمان حرف بزنیم و مخاطب ما با یک ادبیات دیگری محشور باشد. زبان مشترک پیدا کردن، این لسان قوم یعنی زبان مشترک پیدا کردن با مخاطب محلی، مخاطب ملی و مخاطب جهانی و بشری. اگر ظرفیت‌ها و منطق مخاطب را درست درک نکنیم، سؤالات و دغدغه‌هایش را، حساسیت‌هایش را، شکست می‌خوریم. تکلم به لسان قوم، یعنی منطق مخاطب را درست فهمیدن و با او بتوانیم رابطه و تفاهم برقرار کنیم. به تعبیر یکی از فضلا و یکی از دوستان قم می‌گفت که ما یک لسان قوم داریم، لسان قم داریم! به لسان قم اگر با مردم حرف بزنیم شاید خیلی‌ها متوجه نشوند، به لسان قوم باید با مردم حرف بزنیم. یعنی مخاطب بفهمد که چه می‌گویید، لازم نباشد که باز یک کسی حرف‌های ما را برای مردم ترجمه کند که این منظور خوبی داشت یک وقتی سوء تفاهم نشود.

تعبیر دیگری که از قرآن کریم برای ویژگی حوزه انقلابی این تعبیر «منهم» بودن است می‌فرماید ما پیامبران را فرستادیم برای «رسولاً منهم» از خودشان بودند، «منهم» بودن، «من الناس» بودن، یکی از خود مردم بودن، یعنی مردمی بودن، عادی و خاکی بودن، سادگی و تواضع، این هم سرّ واقع‌بینی است و هم سرّ اعتماد و عدم اعتماد مردم به یک حوزه و علماست. از خودشان باشیم، مثل آن‌ها و یکی از آن‌ها تعبیر دیگر که در روایات آمده است این حالت از بالا به پایین نگاه کردن است. خلاف دعب انبیاء است. انبیاء نمی‌نشستند یک جایی که مردم به حضورشان فقط مشرّف بشوند! خودشان هم بلند می‌شدند نزد مردم می‌رفتند «طبیبٌ دوّار بطبّه» حوزه انقلابی و مؤثر، این است که به این تصور نباشد که یک جا باید بنشینیم و دیگران به محضر ما مشرف بشوند و متبرّک بشوند! نه؛ آمدند آمدند، نیامدند ما باید بلند شویم برویم نزد آن‌ها. در روایات می‌فرمایند که مسئولیت عالمان برای این که سراغ مردم بروند بیش از مسئولیت مردم است که سراغ عالمان بروند! یعنی اگر مردم 50 درجه تکلیف دارند که بیایند پیش علما سؤال کنند، علما 150 درجه تکلیف دارند که به محضر مردم بروند. ما باید به محضر مردم شرفیاب بشویم. این هم یک اصل دیگر که در روایات به آن تأکید شده است.

تعبیر دیگر احساس بی‌طمعی در حوزه و علماست که مردم برای این که اعتماد کنند و حرف گوش کنند باید باور کنند که وقتی ما با آن‌ها حرف می‌زنیم «لا اسئلکم علیه اجرا» ما نمی‌خواهیم برای خودمان دکان باز کنیم، ما دنبال مرید نمی‌گردیم. چرتکه نینداختیم، محاسبه نمی‌کنیم وقتی سراغ شما آمدیم، اگر مردم بفهمند که زود می‌فهند که کدام روحانی دنبال جاه و احترام و مال و قدرت و شهرت و نفوذ و ریاست و این‌هاست این حرف‌ها اثری ندارد بلکه بد اثر است، نه تنها بی‌اثر است بلکه بداثر است. به ما اعتماد نمی‌کنند، تمکین قلبی نمی‌کنند، هر چه هم ملا باشیم و هر چه حرف‌ها درست باشد، تأثیری ندارد، گوش می‌کنند ولی نمی‌شنوند! پای منبرتان می‌نشینند ولی نمی‌شنوند! مطالبت را می‌خوانند ولی نمی‌بینند که چه می‌گویید! بی‌طمع بودن، عزیز النفس بودن و این که آن‌ها بفهمند که هیچی برای خودمان از آن‌ها نمی‌خواهیم. بگویند حوزه از ما چیزی نمی‌خواهد و برای خدا دارند حرف می‌زنند، علما دارند برای خدا برای ما حرف می‌زنند و دنبال چیزی نیستند و طمعی ندارند.

شاخصه و معیار پنجم برای حوزه انقلابی، این تعبیر قرآنی است که در تبلیغ و تعلیم رسالات الهی، «لایخشون الا الله» اهل خشیّت الهی باشند و خشیّت هیچ چیز و هیچ کس جز خدا نباشند. این آیه کریمه می‌فرماید که از من بترسند، از خدا بترسند و از هیچ کس دیگر نترسند. هر دو را می‌فرماید. ممکن است یک کسی بگوید آقا ما خشیّت الهی داریم خشیّت دیگران را هم داریم. قرآن می‌فرماید دوتا بُعد دارد، خشیّت الهی باید داشته باشید «الذین یُبلّغون رسالات الله» در تبلیغ رسالت الهی خشیت الهی باید باشد «یخشونه» خشیّت غیر خدا هم نباید باشد «و لایخشون الا الله» هر دویش مهم است. بنابراین هر نوع گفتمان دینی که در آن خشیت الهی نباشد یعنی محاسبه‌های مادی باشد، محاسبه الهی نباشد، یا محاسبه الهی و مادی هر دو باشد، این به نتیجه نمی‌رسد. دوتا بُعد دارد «یخشونه و لا یخشون الا الله» فقط محاسبه الهی، اگرنه اثر نمی‌کند. هم خدا و هم خرما نباید باشد. می‌فرماید انگیزه حوزه، علما و روحانیت نباید این باشد که خب خدا هست خرما هم باید باشد! هم خرما هم خدا نه؛‌ خدا بله،‌ خرما نه. این برای روحانیت.

البته خرما خودش می‌آید. اگر گفتی خدا، خرما هم می‌آید اما تو نباید بگویی هم خدا هم خرما. فقط خدا. «الّذین یُبلّغون رسالات الله » چه کسانی هستند که رسالات خدایی را تبلیغ می‌کنند، بعد این خصوصیت «یخشونه و لا یخشون الا الله» این دوتا را آوردن خیلی مهم است. اگر منطق، عقلانی، اصالت، سندیت در حرف‌های ما باشد دیگر از ترس این و آن کتمان «ما انزل الله» نباید کرد. برای دلخوشی این و آن، تصرف در حقیقت نباید کرد، تحرف نباید کرد. البته تعلیم و تربیت و تبلیغ مراتب دارد، حتی ما تقیه معرفتی داریم، مراتب افراد، مراتب حقیقت، شعور تبلیغی هست که آن یک محور دیگر است. عقلانیت در تبلیغ، هر چیزی را با هر عبارتی، با هر کسی، هر چیزی را، هر عبارتی را مگر می‌شود گفت؟ فرضاً خودت بدانی که خودمان هم خیلی چیزها را نمی‌دانیم.

دیشب در یک گعده‌ای با بعضی از رفقا بود که گفتم ما «رسائل و مکاسب و کفایه» می‌خوانیم توهم اسلام‌شناسی به ما دست می‌دهد! این‌ها چه ربطی به اسلام‌شناسی دارد. این‌ها یک بخش کوچکی از اسلام است. بخش اعظم اسلام را ما نمی‌دانیم و در حوزه هم به ما یاد نمی‌دهند باید خودمان برویم زحمت بکشیم با کتاب، با سنت، با تفسیر، حدیث، کلام، فلسفه، عرفان، تاریخ،‌ سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)، اصل اسلام آنجاست که ما اصلاً کاری به آن نداریم. اخلاق، ترس از زر و زور. اگر حوزه‌ای که در کنار خشیت الهی ترس زر، یعنی رغبت به زر و ترس از زور و حبّ ریاست و نفوذ و... این که چه زمانی باشد انشاءالله ما یک بیتی تشکیل بدهیم! چه زمانی بشود ما چهارتا مسجد بگیریم! چه زمانی بشود ما عضو هیئت علمی بشویم! چه زمانی بشود انشاءالله ما، یک وقتی سیوطی و مغنی می‌گفتیم، انشاءالله چه زمانی بشود که مکاسب بگوییم، چه زمانی انشاءالله خارج را شروع کنیم!

می‌دانید در همین مشهد، مرحوم میرزا هاشم قزوینی رحمت‌الله علیه که نسل قبل از ما همه درس سطح ایشان می‌رفتند، ایشان درس خارج فقه و اصول را شروع کردند، وقتی که مرحوم آیت‌الله میلانی به مشهد آمدند، درس خارج شروع کردند، دوباره مرحوم حاج شیخ هاشم برگشتند سطح گفتند. این‌ها یعنی دین. به ایشان گفتند که یکی دو مرحله پایین آمدید، ایشان گفت من از باب واجب کفایه، انجام وظیفه کردم، گفتند آقای میلانی تشریف آوردند ایشان درس خارج شروع کردند من هم سطح را شروع کردم. اینها یعنی دین. مردم آخوند دین‌دار و آخوند بی‌دین را از هم تشخیص می‌دهند. مردم زود می‌فهمند کدام آخوند دین دارد و کدام آخوند بی‌دین است؟ کدام آخوند خدا و آخرت را قبول دارد؟ کدام آخوند به خدا و آخرت ایمان ندارد بلکه فقط لباس دارد. این هم یک نکته که ما چقدر در آیات و روایات داریم.

این تعبیری که در آیات ما مکرر آمده، که حالا من نمی‌خواهم به آن‌ها اشاره کنم در روایات حضرت پیامبر اکرم(ص) فرمودند که در شب معراج دیدم کسانی را که با قیچی‌های آتشین زبان‌شان را پاره پاره می‌کنند و این مدام تکرار می‌شود! گفتم این‌ها چه کسانی هستند؟ جبرئیل فرمود «خطباء امّتک»، این‌ها کسانی هستند که به نام دین در جامعه، با مردم حرف می‌زدند! خودشان حرف‌های خودشان را باور نداشتند، چیزهایی که خودشان قبول نداشتند به دیگران می‌گفتند. این‌ها خطباء امّت تو هستند. آن عده از خطبایی که قبول ندارند و از این قبیل روایات وحشتناک، که آدم تنش می‌لرزد، یعنی ماهایی که در حوزه هستیم تن‌مان می‌لرزد و باید از ترس بلرزیم. از این موارد کم نداریم.

شاخصه بعدی، حکمت در تبلیغ است که قرآن می‌فرماید. حکمت یک چیزی بالاتر از علم و فضل و دانش است. کار حکیمانه، یعنی کار سنجیده و حساب شده، یعنی کار متقن که همه جوانب آن را از قبل دیده باشید. یک کاری که می‌خواهید بکنید در صورتی حکیمانه است که شما آثاری این عمل شما در کوتاه مدت، میان مدت، درازمدت، احتمالاً روی مخاطب‌های مختلف خواهد گذاشت، همه احتمالات را در نظر بگیرید و در حد توان‌تان از قبل برایش برنامه‌ریزی کرده باشید. این می‌شود حکمت. یعنی محکم‌کاری. حکیم، حکمت، یعنی محکم‌کاری، کار حساب شده و سنجیده. یعنی برای درست کردن ابرو چشم را کور نکنی. یعنی یک جوری احکام یا اخلاق نگویی که طرف اصل توحید و نبوت برایش زیر سؤال برود! یعنی وقتی راجع به فروع دین، راجع به اصول دین بحث می‌کنیم یک مشکل را حل نکنیم دوتا مشکل بزرگ‌تر در ذهن طرف نشاء بکنی. این‌ها یعنی حکمت. و یکی، بسا ممکن است افرادی باشند ملا و فاضل، ولی حکیم نباشند. شعور گفتگو با مخاطب را ندارد خیلی چیز می‌داند ولی نمی‌داند چه باید بگوید و چطوری باید بگوید و چه زمانی بگوید و به چه کسی چه باید بگوید، و چه زمانی چه را نباید بگوید! این‌ها یعنی حکمت؛ که به سواد کاری ندارد. شما ممکن است بالاترین پروفسور عالم باشید، ممکن است به لحاظ فقهی، آیت‌الله باشید ولی حکیم نباشید. فضل دینی باشد ولی شعور دینی نباشد.

قرآن می‌فرماید که «بالحکمه و الموعظه الحسنه» شاخصه بعدی یعنی روش موعظه مثل مفاد خود موعظه مفاد است. اصل مفاد موعظه مهم است که چه را دارید موعظه می‌کنید؟ اما به همان اندازه روش موعظه مهم است یعنی موعظه خیر حسنه نه؛ موعظه غیر حسنه هم موعظه است ولی به روش نادرست. فرمود حکمت باشد ولی موعظه غیر حسنه نباید باشد. بنابراین تبلیغ بدون حکمت، تعلیم و تربیت و سخن گفتن از ناحیه دین بدون حکمت، و با موعظه غیر حسنه، این نتیجه عکس می‌دهد و تخلف از فرمان قرآن کریم است. این‌جوری نیست که هر سخن درست و هر سخن مشروعی را در هر موقعیت زمانی و مکانی و به هر شیوه‌ای و با هر مخاطبی بشود گفت، این خلاف حکمت است. انبیاء و ائمه هم این‌طوری عمل نمی‌کردند. مکرراً در روایات دیدید که یک کسی می‌آید از امام(ع) سؤال می‌کند امام یک جواب می‌دهد، یکی دیگر می‌آید امام یک جواب دیگری می‌دهد، یکی دیگر می‌آید امام باز یک جواب دیگری می‌دهد! بعضی از این جواب‌ها در طول هم است. به او می‌گوید ظرفیت تو همین‌قدر بیشتر نیست، ظرفیت این یکی بیشتر است، ظرفیت این یکی بیشتر است. اگر یک آدم عامی عادی از امام(ع) یک سؤال می‌کرد و یا بعد سلمان می‌آید از امام امیرالمؤمنین(ع) یا از پیامبر اکرم(ص) همان سؤال را می‌کرد، جواب یکی بود، ولی یکی نبود! محتوا یکی بود ولی عمق مطلب یکی نبود. تعابیرش هم یکی نبود.

و مسئله بعدی که یک حوزه انقلابی که به تعبیر امام(ره) فرمودند که در همه چالش‌ها حضور داشته باشد «جادلهم بالّتی هی أحسن» مجادله یعنی همین چالش؛ یعنی فکر نکنیم برای جذب دیگران و برای حفظ موقعیت‌مان ما باید کلاً مجادله را رها کنیم، خیر. فرمود «جادلهم» باید وارد چالش بشوید. سهل‌انگاری و تسامح افراطی نه؛ صلح کل بودن نه؛ که آقا یک وقت یک چیزی نگوییم که دیگران از ما دفع شوند! خیر؛ «جادلهم». وارد عرصه بشو، وارد این عرصه فکری و تئوریک باید بشوید نایستید نگاه کنید، حاشیه نروید، به متن بیایید. «جادلهم» یعنی فرمان نبرد فرهنگی است. وظیفه‌تان است که وارد این نبرد فرهنگی شوید اما «بالّتی هی أحسن»، حتی «بالّتی هی حسن» هم نه؛ «بالّتی هی أحسن». این که بگویید این روش هم روش درستی است قرآن می‌فرماید خیر این کافی نیست، باید بگردید و بهترین روش‌ها را پیدا کنید. ببینید سر تک تک کلمات قرآن باید دقت کنیم. چرا به جای «احسن» کلمه دیگری نفرمود؟ چرا به جای «جادلهم» چیز دیگری نگفت؟ کلمات مترادفی هم ممکن است به ذهن بیاید، این‌ها همه حساب شده است. «جادلهم» یعنی امر به تلاش، مباحثه، ابلاغ و جهاد فرهنگی، یعنی حق سکوت و تماشاچی بودن ندارید، یعنی نباید تماوت و تماوش و تجاهل بکنید! تماوش به سبک تماود، یعنی خودتان را به موش مردگی بزنید! باید وارد عرصه شوید. اما آیا هر نوع جدال و بحثی؟ خیر. باز این‌جا هم روش مهم است، روش مجادله و بحث و مناظره مهم است. دائم بررسی کنید، حتی به روش حسن هم اکتفا نکن! دنبال روش احسن در هر دوره‌ای باشید. دائم بررسی کنید روش‌های هر چه تأثیرگذارتر، هرچه علمی‌تر و هر چه زیباتر و هر چه مؤثر برای مباحث معرفتی آن را پیدا کنید و مجهز بشوید و آموزش ببینید و آن را بکار ببرید. این‌ها فرمان به حوزه است. مخاطب این‌ها شورای مدیریت حوزه‌ها نیستند؟ مخاطب این‌ها اساتید و مدرسین حوزه‌ها نیستند؟ مخاطب این‌ها مراجع نیستند؟ مخاطب این‌ها ما طلاب نیستیم؟ حکمت، آموزش حکمت. ما باید حکیم بار بیاییم، ما باید تربیت شویم و حکیم بار بیاییم. فاضل بار بیاییم، «منهم» بار بیاییم، مردمی بار بیاییم. «لا اسئلکم علیه اجرا» عزیز و با مناعت طبع بار بیاییم. مجاهد و شهادت‌طلب و اهل عمل بار بیاییم. «لا یغارّ علی کذت الظالم و لا سبق مظلوم» بار بیاییم که حضرت امیر(ع) فرمود خداوند از علما پیمان گرفته است! این شرط مشروعیت شماست. عالمی که نسبت به گرسنگی مظلوم و سیری ظالم بی‌تفاوت است این از نظر حضرت امیر(ع) مشروعیت ندارد. عالم بی‌تفاوت نسبت به ظلم اقتصادی، نسبت به عدالت. «لایُغارّوا»، «مغارّه» یعنی سازشکاری. «لایغارّوا» یعنی حق ندارید شب آرام بخوابید در حالی که یک عده ظالم هستند و یک عده مظلوم هستند. این می‌شود عالِم دین. عالِم دینی که پف می‌کند و از جایش تکان نمی‌خورد و اصلاً برایش مهم نیست که در جهان اسلام چه می‌گذرد، در جهان شیعه چه می‌گذرد، در ایران چه می‌گذرد، در کل جهان بشریت، غیر از اسلام، دارد چه می‌گذرد؟ این عالِم دین نیست، این مشروعیت ندارد، این محفوظات فقهی و اصولی دارد. محفوظات داری و تو عالِم دین نیستی این را بدان! چون حضرت امیر(ع) فرمود که خداوند از علما پیمان گرفته است «الله یغارّوا» حق ندارند سکوت کنند و آرام بخوابند و بی‌تفاوت باشند نسبت به ظلم‌های اقتصادی و تاریخی، او عالِم دین نیست. و یکی آن بُعد اخلاقی که همه ما ضعیف هستیم یعنی خود من از همه ضعیف‌تر و بدبخت‌تر هستم، ما تربیت نشدیم. ما در همین حوزه مشهد و حوزه قم، مجبورمان نکردند که یک استاد اخلاقی من بروم در حضور او زانو بزنم.  من مجبور بودم که امتحان فقه و اصول و کفایه بدهم، ولی مجبور نبودم که استاد اخلاق ببینیم و ندیدیم! ما مشگل داریم. امام(ره) می‌گوید که خدا نکند ریش آدم یک کمی سفید بشود و عمامه‌اش بزرگ شود در حالی که تذهیب نفس نکرده و هنوز آدم نشده است! بعد دیگر درست نمی‌شود. چون تا جوان هستیم می‌گوییم ما کسی نیستیم، ولی وقتی که یک کسی شدیم یک عده هم آمدند دور و برمان، باورمان می‌شود که یک کسی هستیم و آقاییم! بعد دیگر حاضر نیستیم خودمان را اصلاح کنیم. مرید که می‌آید دیگر خودمان را اصلاح نمی‌کنیم. بروید بحث‌های نجف امام را بخوانید در ذیل بحث ولایت فقیه‌شان به همان اندازه که مباحث ولایت فقیه امام، 10- 15 جلسه خارج فقه، بحث ولایت فقیه را گفت به همان اندازه و به همان اهمیت ایشان آنجا بحث تهذیب نفس را می‌کرد. امام چون آدم بود به او ایمان آوردند و دنبال‌شان راه افتادند. فکر نکنید که حرف‌های تازه زیاد داشت! حرف‌هایش همین حرف‌هایی بود که علمای دیگر هم اکثراً می‌گفتند یا در کتاب‌ها بود. آدم بود. خودش را تربیت کرده بود. یعنی مخاطب نسل ما، بنده اصلاً امام را از نزدیک ندیدم ولی مثل این که شب و روز با او بودم. نسل ما باور کرد که این آدم جز خدا هیچی نیست و هیچی نمی‌خواهد. فقط هم اهل حرف نیست اهل عمل هم هست. گفت من قلبم را برای سرنیزه‌های شما آماده کردم بیایید من را بکشید، آرزوی من شهادت است. دروغ نمی‌گفت راست می‌گفت. شأن و شئونات برای خودش قائل نبود، در خدمت برای خدا بود نه برای خلق!

یک وقتی گفته بود که اگر این مردمی که می‌گویند دروغ بر خمینی، همین مردم اگر بگویند مرگ بر خمینی، برای من هیچ تفاوتی ندارد من در هر دو صورت به یک اندازه عمل می‌کنم و آن خدمت به مردم برای خداست. این‌ها بدون تهذیب نفس اتفاق نمی‌افتد.

و یکی مسئله پدر بودن برای همه بشر و همه ملت. پیامبر(ص) فرمودند: «أنا و علیٌ اباه هذه الامه» من و علی پدر امّت هستیم. پدری کردن و پدر بودن برای همه مردم حتی آن‌هایی که ظاهراً اهل هدایت نیستند که رحمت خدا را واسع دیدن، رفق و مدارا شرط اساسی تعلیم و تربیت است. گاهی تجاهل العارف کردن، و آن زهد و ساده زیستی و تواضع که فرمودند اگر علم و فضل و حکمت و سواد و... همه چیز باشد، اخلاق و رحمت و مدارا نباشد اثر ندارد. اگر این‌ها هم باشد، ساده‌زیستی و زهد نباشد باز هم مردم باور نمی‌کنند. و بعد مسئله دوم آمادگی برای جهانی شدن است، با این شرایطی که الآن دارد در جهان اسلام اتفاق می‌افتد و 30 سال است که منتظر آن هستیم و دارد اتفاق می‌افتد. به یکی از رفقا گفتم مثل این که شوخی شوخی امام زمان دارند می‌آیند. چون این اتفاقاتی که الآن دارد در کشورهای اسلامی و عربی می‌افتد سابقه ندارد که ظرف 40 – 50 روز، 7، 8تا کشور با هم انقلاب کنند. اصلاً بروید نگاه کنید در تاریخ چنین چیزی وجود ندارد و این‌ها حتماً‌ تحت تأثیر انقلاب ماست. خودشان هم می‌گویند. دشمنان هم دارند می‌گویند.

دیشب آمریکا و اروپا در اخبار می‌گفت که ما نگران حاکمیت اسلام‌گراها هستیم در شمال آفریقا و کل خاورمیانه، و نگران موجودیت رژیم اسرائیل و رژیم صهیونیستی هستیم. این‌ها می‌فهمند که قضیه چیست.

به یاد آن روایتی افتادم که ما اوایل انقلاب این را می‌شنیدیم می‌گفتیم انشاءالله در مورد انقلاب ماست! حالا هرچه بیشتر جلو می‌رویم مؤیّدات دارد بیشتر می‌شود. آن روایتی که فرمود از امام کاظم(ع) که مردی از قم، مردم را به حق دعوت می‌کند و کسانی به گِرد او حلقه می‌زنند قلب‌هایشان مثل پاره‌های پولاد محکم، متزلزل نمی‌شوند. با تندباد حوادث و دشمنی‌ها نمی‌لرزند. از مبارزه خسته نمی‌شوند، شک نمی‌کنند، نمی‌ترسند، اعتمادشان به خداست و عاقبت کار از اهل تقواست. هنوز انقلاب شروع نبوده بود این روایت از جمله روایاتی بود که در بین انقلابیون در جلسات خوانده می‌شد و همه می‌گفتند انشاءالله همین انقلاب ماست. در روایت دیگر هم هست که وقتی ابان‌بن‌تغلب از امام صادق(ع) نقل می‌کند که وقتی ظهور و قیام اتفاق می‌افتد دشمنانی از پیش آماده هستند و به مبارزه و جنگ حضرت(ع) می‌روند. علت آن هم این است که از قبل از ظهور، جماعتی با همین حرف‌ها با همین تفکر، جماعتی از اهل بیت(ع) با طاغوت‌های عالم درگیر شده‌اند. از قبل از این که حضرت بیایند. در جهان یک دو قطبی‌ای از قبل تشکیل شده است. و ایشان هم که می‌آیند به همین دلیل دشمنان آماده دارند. حالا این که چه زمانی خواهد بود؟ انشاءالله که هر چه زودتر خواهد بود ولی ما و حوزه‌ها واقعاً خودش را باید آماده کند. حوزه آمادگر برای شرایط، حالا چه حضرت حالاها بیایند، اگر نیایند وظیفه بیشتر است. این مسائلی است که ما بایستی برای مسائل بزرگ جهانی، آماده باشیم.

10- 12تا محور این‌جا یادداشت کرده بودم که ما در رابطه با جهان اسلام چه کارهایی می‌توانیم و باید الآن در این شرایط بخصوص بکنیم؟

و اما راجع به مباحث نظری و از جمله فقه و اصول داخل حوزه، ما باید چه مسائلی را در این شرایط رعایت بکنیم؟ ببینید می‌گویند که مرحوم میرزا حبیب‌الله رشتی وقتی که خارج اصول می‌گفتند 14 سال بحث مقدمة واجب را گفتند! بعد که بحث را کردند، ایشان فرمودند که حالا بحث کنیم ببینیم فایده این چه بود؟! یعنی بعد از این که 14 سال بحث شد ایشان فرمودند که حالا بیاییم ببینیم این بحث‌ها ثمره دارد؟ فایده دارد؟ بعد چندین ماه بحث کردند که ثابت کنند این بحث فایده‌ای ندارد. این بحث هیچ فایده و ثمره عملی ندارد.

از مرحوم آقانجفی قوچانی در «سیاحت شرق» خواندم که ایشان می‌گفت من حساب کردم درس مرحوم آقامیرزا حبیب‌الله، اگر ایشان بخواهد به این سبک، یک دوره اصول را بگوید 600 سال طول می‌کشد!

خب این یک خبر خوب است و یک خبر بد! خبر خوب این است که ببینید نظام فکری و آموزش و پژوهشی حوزه چه ظرفیتی دارد؟ راجع به یک جمله که مقدمه واجب، واجب است یا نه؟ می‌تواند 14 سال بحث کند با این که این بحث، هیچ ثمره عملی هم نداشته باشد! یعنی مثل یک مسئله دقیق ریاضی. ممکن است کسی بگوید مگر همه مسائل ریاضی ثمره عملی دارد؟ این حرف درست است، ولی ما حتماً و لزوماً نباید به دنبال ثمرة عملی محسوس فوری برای یک مسئله باشیم که آن بحث را بکنیم. من نمی‌خواهم بگویم که 14 سال بحث غلط است به دلیل این که ثمره عملی ندارد. نه این را نمی‌خواهم بگویم. خیلی بحث‌ها هم هست که ثمره محسوس کوتاه مدت ندارد ولی باید سال‌ها در مورد آن بحث کرد. تمام مسائل فلسفی خیلی‌هایش ممکن است این‌جوری باشند. عمده بحث‌های فلسفی که ثمره عملی ندارد، ثمرات نظری است. در فیزیک،‌ در ریاضیات، خیلی از مسائل این‌جوری هستند. عیبی ندارد که ثمرة عملی نداشته باشد ولی یک چیزی لازم است و آن این که بالاخره یک ثمره‌ای برای جهان اسلام باید داشته باشد. این لازم است. یک ثمره نظری یا عملی برای اسلام و مسلمین باید داشته باشد. این که ما بتوانیم دوره اصول‌مان را 600 سال طول بدهیم این نشان می‌دهد که یک ظرفیت لایتناهی عجیبی، یک پتانسیل عظیمی در این متد بحث حوزوی ماست. یعنی هر مسئله‌ای شما بگویید اصول هم، همه‌اش بحث عقلی است، حتی آنجایی که به نقل استناد می‌شود باز تنها محور نیست یعنی شما هر جا که بحث نقلی دارید،‌ موارد بسیار معدودی که در اصول، بحث نقلی دارید خیلی بیشتر از آن بحث‌های عقلی دارید. یعنی اگر برای اقتصاد، برای برائت، دوتا روایت می‌آورید، در کنار آن، عمدة ادله، ادله عقلی می‌آورید. این امتیاز است. این نشان می‌دهد که ما خیلی کارها می‌توانیم بکنیم. ظرفیت نظری این دستگاه فوق‌العاده است. و همّت متفکران حوزوی هم فوق‌العاده است این خیلی همّت است که 14 سال راجع به یک عبارت که آیا مقدمه واجب، واجب است یا نه؟ 14 سال وقت بگذاری و هر جلسه هم یک بحث تازه بگویی! اینها از یک جهت واقعاً شاهکار است!

اما یک مسئله دیگر در کنار آن است و آن این که این دقت خوب و مصرف بیجا یعنی اگر 14 سال وقت برای این جمله می‌گذاریم برای هزاران مسئله فوق‌العاده مهم، بلکه اهمّ سوق‌الجیشی که حیثیت اسلام، عزت اسلام و مسلمین همه پایمال می‌شود بخاطر این که روی آن‌ها کسی کار نکرده و حرف نزده، راجع به آن‌ها پس باید چند میلیون سال بحث کنیم! به این مقیاس که 14 سال راجع به این بحث خارج کردید باید چند میلیون سال راجع به مسائل مختلف فقه سیاسی، اقتصادی، تعلیم و تربیت،‌ مباحث حقوق اجتماعی، حقوق سیاسی باید کار کنیم، آن‌ها کو؟ ما نمی‌گوییم چرا 14 سال مرحوم میرزا حبیب‌الله رشتی (رضوان‌الله علیه) در این باب بحث خارج اصول چرا کرد؟ خوب کاری کرد. اما چرا روی بقیه مسائل که از این‌ها خیلی مهم‌تر است هیچ کس یک سال هم کار نکرد؟ چرا نظام پژوهشی ما در حوزه هدف‌دار نشد؟ و این همه مسائل بر زمین مانده اسلام و مسلمین حتی در خود ایران، این‌ها را حل کنیم. چرا ما چهارتا درس خارج فقه نگذاشتیم راجع به مباحث فقه حکومتی و اجتماعی، چرا یک کرسی خارج فقه در قم و مشهد نداریم که فقط بیاید به شبهاتی که امروز دارند علیه اصل فقه و فقاهت، اصل احکام قرآن، اصل روایات ما می‌کنند، بیایند جواب بدهند. این‌ها اهمیتش به اندازه یک بحثی که ثمره عملی نداشت، نبود؟ اشکال این نیست که چرا مرحوم میرزا حبیب‌الله رشتی 14 سال بحث خارج کرد راجع به مقدمه واجب، اشکال این بود که چرا در همان دوران که در زمان ایشان مسلمین و شیعه این قدر در دنیا ذلیل بود، سرزمین‌های اشغالی توسط انگلیس و فرانسه و روس و غرب اشغال می‌شد، فرهنگ جامعه داشت تغییر می‌کرد، لباس مردم را عوض کردند، با دین مردم مبارزه می‌شد، عدالت بر زمین مانده بود، همه این‌ها بر زمین مانده بود، چطور راجع به این همه مسائل ما درس خارج فقه نگذاشتیم؟! اشکال این است و الا آن خیلی ظرفیت بالایی است که شما بتوانید راجع کوچکترین چیز «لا رطب و لا یابس الا...»‌ که ما می‌توانیم در فقه از آن بحث کنیم این افتخار است. آن همت میرزا حبیب‌الله رشتی همت فوق‌العاده‌ای است باید به او نمره 20 داد. آن دقت و آن همت. مسئله این است که اگر ما برای یک لیوان آب خوردن 100 سال وقت بگذاریم، برای تمیز کردن یک لیوان، برای یک مسئله درجه 2 و 3 صد سال وقت می‌گذارید پس برای اصل مسئله باید که دو هزار سال وقت بگذاریم، چرا آنجا کسی وقت نمی‌گذارد؟

هر پایان‌نامه‌ای که از حوزه ما بیرون می‌آید باید یک مشکلی را حل کند و یک سؤالی را باید جواب بدهد. اگر درس قضا می‌گذارید باید ضمن یک نگاه به اصل که آیات و روایات است، یک نگاه‌تان هم به متون فقهی و آثار فقهای سلف و یک نگاه‌تان هم به مشکلات امروز جامعه باشد. در همین الآن بروید در دادگاه‌های ما ببینید چه خبر است؟ سر مباحث نظری، غیر از مدیریت‌های عملی آن. البته حالا کارهایی دارد می‌شود هم در قم و هم مشهد، بحمدلله نوآوری‌هایی، ‌پاسخ به سؤالات، در حوزه‌های فقه و کلام، با 30- 40 سال پیش قبل از انقلاب خیلی فرق کرده است ولی ما کجا و این شرایط و وضعیت امروز کجا؟

نمی‌توانیم، اخلاق به زمین مانده، عقاید، احکام به زمین مانده، در یک دورانی که نسل‌ها داشتند بی‌دین می‌شدند، حکومت بی‌دین بود، در آن دوره بنشینیم راجع به یک مسئله دسته پنجم حرف بزنیم، این مسئله است و الا اصل آن لازم است.



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha