شبکه چهار - 1 اسفند 1399

آیت الله مصباح یزدی، نظریه پردازی زیر آتش دشنام و اتهام - قسمت دوم

نشست ( مدلی برای ترکیب "مردم سالاری" با "عقلانیت" ) _ زمستان ۱۳۹۹

بسم‌الله الرحمن الرحیم

پیشنهادی که ایشان کرده که من عرض می‌کنم روی آن بیندیشیم و تأمل بکنیم این است، سؤال آقای مصباح در طرح خود این است، می‌فرماید چه کنیم که انتخابات: 1) عقلانی‌تر، تخصصی‌تر، علمی‌تر بشود که آدم‌هایی بالای کار بیایند که واقعاً وارد هستند و در رشته تخصص دارند. 2) میزان فساد و سوء استفاده به حداقل برسد، حالا صفر نمی‌شود ولی به حداقل برسد. مکانیزمی که پیشنهاد کرده‌اند این است، طرح نویی دارم تأمل کنید که شاید بشود بعدها که هم عقلانیت، ضریب عقل و تخصص در این انتخابات بیشتر رعایت شود و هم مسئله مشروعیت و عدالت و ضوابط اسلامی بیشتر در آن هست که خود عقلانیت و تخصص یک ضابطه اسلامی است. پیشنهاد می‌کنم یک انتخابات چند مرحله‌ای داشته باشیم، این شیوه را می‌شود در قانون اساسی فکر کنیم، از این شیوه‌هایی که کپی کردیم از اروپا و آمریکا، این شیوه هم معقول‌تر و تخصصی‌تر است و هم مردمی‌تر و مشروع‌تر است و آثار آن بهتر است. این که 1) هر چهار سال انتخابات کنیم و جدا جدا و بدون رعایت تخصص‌ها و این که طرف می‌آید تا آخر 4 سال هر کاری می‌خواهد می‌تواند بکند و این که این وسط، بسیار نیروهای کارآمد هستند که درست شناخته نمی‌شوند و... همه این‌ها به این شیوه قابل حل است که اصلاً نباشد. ایشان می‌گوید انتخابات دائمی باشد چرا هر 4 سال؟ و نظارت دائمی بر همه مسئولین. حتی سه قوه را تصویر کرده‌اند. می‌گوید این چند قدم دارد: گام اول؛ به مردم مدام از بالا لیست ندهید که برای هر انتخابات این‌ها باشند! مردم اصلاً نمی‌دانند این‌ها چه کسانی هستند، این‌ها را نمی‌شناسند، اصلاً مردم با کدام حجّت شرعی باید به کسانی که نمی‌شناسند رأی بدهند که این‌ها بر ما مسلط شوند؟ صرفاً با اعتماد به لیست دهنده‌هاست. حالا می‌شود برای این یک توجیه شرعی پیدا کرد ولی حالا چرا مشروع‌تر و معقول‌تر آن را نکنیم؟ چرا خود مردم نباید افرادی را بشناسند؟ پیشنهاد ایشان این است که ما از کف جامعه که مردم واقعی آن‌جا هستند نه مردم انتزاعی، مردم واقعی، در محلات و اصناف هستند، در روستا و کف خیابان هستند، آن‌ها ابتدا نظر بدهند. ایشان می‌گوید ما باید دوتا چیز را با هم جمع کنیم: 1) کارآمدی و علمیّت و تخصص؛ 2) تعهد. بیایید از کف جامعه شروع کنید از خودِ مردم، در سطح اول انتخابات بپرسیم، در هر صنفی، صنعتگران، تاجران، تا روحانیون همه،‌ هر صنفی، به شکل صندوق یا انتخابات، هرطوری که می‌خواهیم، نظر بخواهیم که شما در صنف‌تان چه کسانی را واقعاً قبول دارید به عنوان این که یک) متخصص در آن فن هستند می‌فهمند فردا می‌روند مجلس چه قانونی را بگذرانند، برود فلان وزارتخانه بتواند اجرا کند و دوم) آدم سالم باشد. امین شما باشند. مورد اعتماد آن صنف باشند. – دقت کنید – هر صنفی می‌فهمد الان مثلاً ما طلبه‌ها در مشهد، ما می‌فهمیم بین ماها چه کسانی هستند که به لحاظ فضل و تخصص و تقوا سرآمد بقیه هستند اصل جمهوریت و انتخابات که مسئولین منتخب مردم و مورد رضایت مردم باشند، حتماً منبع اسلامی و توضیح اسلامی دارد اما شیوه انتخاباتی که از غربی‌ها گرفتیم این علیرغم منافعش مشکلاتی دارد. اولاً علم و تخصص دقیقاً در آن رعایت نمی‌شود یعنی لزوماً خروجی‌های این نوع انتخابات‌ها عالم‌ترین،‌ متخصص‌ترین، واردترین افراد نیستند بلکه کسانی هستند که بتوانند بیشتر افکار عمومی را متقاعد کنند که به این‌ها رأی بدهند. حالا چه عوامفریب باشند که معمولاً بعداً عوام‌سواری می‌کنند، عوام‌زده یا عوام‌فریب، یعنی عقلانیت و علمیّت خیلی رعایت نمی‌شود لذا خروجی این انتخابات‌ها معمولاً همه جای دنیا حتی این‌جا، لزوماً همیشه شایسته‌ترین،‌ کارآمدترین و داناترین و متخصص‌ترین افراد نیستند گاهی هستند و گاهی نیستند، ضمانتی ندارد. دوم این که؛ به لحاظ سلامت اخلاقی، این که آدم‌های فاسد، سوء استفاده‌چی، دزد، دروغگو، اهل خیانت، این‌ها از صندوق‌ها بیرون نیایند الآن یک تضمین حداقلی دارد و موارد مکرری داشتیم ما در همین جمهوری اسلامی که افرادی با انتخابات آمدند و بعد دیدیم که طرف فاسد است، خائن است، جاسوس است و هزارتا درد و مرض دیگر هم داشته است. می‌پرسد که چرا باید هر 4 سال یکبار انتخاب کرد؟ می‌پرسد چرا باید مردم باید لیست‌هایی رأی بدهند که اصلاً خودشان هم این‌ها را نمی‌شناسند؟ رؤسای احزاب مثل رؤسای قبیله‌های سابق، می‌گویند با فلانی بیعت کنید همه می‌آیند بیعت می‌کنند. الآن هم همین‌طور است! در دموکراسی مدرن هم همین‌طور است رئیس یک حزبی لیست می‌دهد آن‌هایی که این لیست را قبول دارند و رئیس قبیله‌شان با آن حزب بیعت کرده، هر لیستی که او می‌دهد می‌روند با آن لیست بیعت می‌کنند! ایشان می‌گوید چرا؟ و با چه حجّت شرعی مردم باید به کسانی که نمی‌شناسند رأی بدهند؟ چرا هر 4 سال رأی بدهند؟ چرا خروجی انتخابات بسا افرادی باشند که اصلاً در آن کار تخصصی ندارند؟ حتی ایشان نقل می‌کند همین مجلس را، فرض کنید همه هم آدم‌های خوب، همه هم مردمی هستند یک قانون در مباحث اقتصادی است خب فقط باید اقتصاددان‌ها در آن رأی بدهند، رأی اکثریت اقتصاددان‌ها باید معتبر باشد نه یک کسی که مثلاً در یک رشته دیگری درس خوانده، اصلاً نمی‌داند اقتصاد چیست؟ ولی الآن در مجلس یک قانون راجع به گمرک، می‌آید راجع به گمرک می‌گویند سیصد و خرده‌ای نماینده مجلس – هر چقدر که هستند – بیایند رأی بدهند! خب اکثر این‌ها تخصص‌شان این رشته نیست، نمی‌داند گمرک چیست؟ چطوری این رأی می‌دهد؟ چرا رأی می‌دهد؟ بعد معمولاً اکثریت اعضای مجلس غیر متخصصانه رأی می‌دهند چون در هر رشته‌ای یک اقلیتی آن‌جا تخصص دارند بله در کمیسیون تخصصی بحث می‌کنید بعد می‌آید در صحن مجلس، یک کسی که مثلاً معلم فیزیک بوده این بیاید راجع به گمرک و مالیات چه بگوید؟ چرا نظر او به اندازه نظر یک اقتصاددان در سرنوشت مردم معتبر است؟ یک طرحی راجع به طرح نظامی می‌آید، یک کسانی بیایند نظر بدهند که اصلاً نمی‌دانند مسائل نظامی چیست؟ پس هم غیر علمی است و هم غیر مردمی است چون خیلی از مردم اصلاً نمی‌شناسند و بعد هم می‌آیند یک رأی می‌دهند و می‌روند! این چطور مردم‌سالاری است که فقط باید هر 4 سال یکبار رأی بدهی و بعد بروی دنبال کارت! نه تو با او کار داری و نه او با تو، فقط تو رفتی تا انتخابات بعدی. پیشنهادی که ایشان کرده که من عرض می‌کنم روی آن بیندیشیم و تأمل کنیم این است: اولاً از پایین شروع کنیم یعنی مردم سالاری واقعی باشیم. از محلات و اصناف، هر صنفی بین خودشان آن صنف می‌دانند در آن صنف چه کسانی هم سالم‌ترند به لحاظ امین بودن، صالح بودن، ریش سفید هستند باسواد هستند و هم تخصص‌شان بیشتر است. الآن ما طلبه‌ایم ما می‌فهمیم در مشهد و یا در هر شهری که هستیم می‌فهمیم میان اهل علم مثلاً بگویند 5 نفر را اسم ببر، 10 نفر را اسم ببر که این هم از بقیه فاضل‌تر است و هم آدم‌تر است، باتقواتر است، می‌فهمیم عموماً می‌گوییم فلانی‌ها. حتی پزشکان شهر، الآن هم چیزی به نام نظام پزشکی و نظام مهندسی وجود دارد، الآن همین شورای شهر و شورای محلات، بیاییم از دل شورای شهر و شورای اصناف، به همین شکل مردم‌سالاری را بالا ببریم و کل حکومت تابع این باشد. سه قوه هم از درون این‌ها بیرون بیاید. رهبر هم از درون همین‌ها بیرون بیاید. این خیلی مردم‌سالاری است. حالا چگونه؟ اهالی هر صنف یا محل، آدم حسابی‌هایی که خودشان قبول دارند معرفی می‌کنند حالا به شکل صندوق و انتخابات، پزشکان، تاجران، دامداران و... و بخشی هم محلات و روستاها، بخشی هم می‌تواند غیر صنفی باشد. این جمعی که نمایندگان واقعی مردم هستند بر اساس علم و تخصص انتخاب می‌شوند. دوم) مردم واقعاً می‌شناسند و رأی می‌دهند و مورد اعتماد مردم هستند. سه) چون آن جنبه امین بودن و درست بودن و پاک بودن‌شان رعایت می‌شود ضمانت اخلاقی در این افراد که بعداً بروند به مسئولیت بالایی می‌رسند بیشتر است. معمولاً یک انتخابات چند مرحله‌ای را ایشان این‌جا پیشنهاد کرده است. می‌گوید مرحله بعد، باز از دل این‌ها هر رشته‌ای، هر صنفی، خودشان که خود این‌ها به اصطلاح منتخبین و سرآمدانی که مردم این‌ها را قبول دارند و اصناف این‌ها را قبول کردند مشکلات مردم را هم واقعاً می‌شناسند، خود این‌ها باز از بین خودشان یک طبقه، یک گروهی را در انتخابات انتخاب می‌کنند که باز این‌ها قوی‌تر از بقیه و سرآمد این‌ها هستند. همین‌طور در چند مرحله، در شهرها، روستاها، استان‌های مختلف، افرادی را مدام گزینش می‌کنند. در واقع خود مردم و نمایندگان واقعی مردم بر اساس علم، تخصص و تقوا. بعد بعضی از این‌ها می‌بینید که مثلاً به درد مدیریت اجرایی می‌خورد. طرف معلم است، فرهنگی است این را آموزش و پرورش همان شهرستان می‌گذارند، آن که قوی‌تر است خودشان انتخاب می‌کنند آموزش و پرورش مرکز. آن که قوی‌تر است آموزش و پرورش استان؛ از کل استان‌ها فرضاً 30 نفر می‌آیند برای مسئولیت، که این‌ها می‌گویند این‌ها می‌توانند وزیر کشاورزی باشند یعنی هم کشاورزی خوب سرش می‌شود هم وزارت و مدیریت بلد است. دقت کنید همین‌طوری از پایین، مردمی، هی این گزینش شود و از صافی رد می‌شود، ایشان می‌گوید 5- 6 مرحله بیایید گزینش یک؛ مردمی باشد بر اساس تخصص و تعهد. این همین‌طور هرچه بالاتر می‌آید کمیّت کمتر می‌شود و کیفیت بیشتر می‌شود. آن وقت آن‌جا باز خودشان دسته‌بندی و طبقه‌بندی می‌کنند همین‌ها که هم نمایندگان واقعی مردم هستند هم آدم‌های سالمی هستند و هم متخصص‌اند و درست حرف می‌زنند، افرادی را انتخاب می‌کنند می‌گویند این به درد قوه مجریه می‌خورد یعنی نمایندگان کشاورزان روستاها، مناطق، شهرستان‌ها بعد همین‌طور تا استان می‌آید می‌شود نمایندگان کل کشاورزان کشور، این‌ها از بین خودشان می‌گویند بین متخصصین نظری و عملی کشاورزی می‌گویند ما این ده نفر را معرفی می‌کنیم این دو نفر به درد وزارت می‌خورند تخصص دارند آدم‌های سالمی هستند از 5 مرحله گزینش مرحله علمی و مردمی گذشته‌اند. این دو سه نفر بروند در گروه مشاوران رهبری، در هر رشته‌ای مشاور داشته باشد، هم مشاور تخصصی علمی و هم مشاور فقهی و دینی.

در طرح آقای مصباح این است می‌گوید گروه قوی مفصّل کارشناسی هم موضوعی، هم حکمی، دایرة اعمال شریعت و عدالت مدام بیشتر خواهد شد اسلامی‌تر می‌شود. این ولایت، ولایت‌تر می‌شود، فقیهانه‌تر می‌شود، مصلحت نظام واقعاً مصلحت نظام بیشتر می‌شود. چون بعضی‌ها فکر کردند مصلحت نظام منافع حاکمان است! مصلحت نظام همین منافع ملی است که در منابع علوم سیاسی غرب و شرق به آن منافع ملی می‌گویند، مصلحت نظام همین منافع ملی است منتها با معیارهای اسلامی نه فقط با معیارهای سکولار، یعنی بُعد مادی و معنوی، هر دوی آن را می‌بیند. اگر این یک جامعه اسلامی است که تربیت شدند که مردم باشند که خب خیلی از مشکلات را ما اصلاً نداریم، انتخاب کننده و انتخاب شونده‌ها معمولاً آدم‌های درستی‌اند. اما وقتی فقط در شرایط عادی هستیم یعنی بخشی از جامعه، بخشی از ماها اسلامی هستیم و بخشی نیستیم و هر کدام‌مان به بخشی از اسلام چسبیدیم، بالاخره با این وضع موجود ما باید بسازیم، همین جامعه، همین حوزه، همین دانشگاه، همین مدیران، همین‌هایی که سر کارها در این 40 سال آمدند چه کسانی بودند؟ همین‌ها خروجی حوزه‌ها و دانشگاه‌ها هستند که همین‌ها خیلی‌هایشان سوابق انقلابی هم داشتند ولی وقتی که سر کار می‌آیند گاهی یک جور دیگر از آب درمی‌آیند یا خروجی آن غیر از این تصوری است که ما داریم، به لحاظ کارآمدی یا به لحاظ دین و تقوایش. با این شیوه، ایشان می‌گوید کارگران نماینده خودشان را دارند، مهندسان، پزشکان، بازاریان، ارتشی‌ها، نظامی‌ها، پزشکان رؤسای خودشان را انتخاب می‌کنند. کشاورزان رؤسای خودشان را انتخاب می‌کنند. ایشان می‌گوید این می‌شود مردم‌سالاری، و دینی واقعی که تخصص و تقوایشان را هم رعایت می‌شود از 5 – 6 مرحله می‌گذرند. در یک مرحله‌‌ای هم در هر شهری می‌‌شود شورای فرهنگیان، انجمن فرهنگیان، شورای کی و... این شورای مدام خروجی برای سطوح بالاتر حکومت هم شناسایی می‌کند و هم معرفی می‌کند. و در رده‌های مختلف، از شهرستان، روستا، شهر، محله، مرکز استان تا مرکز کشور، این‌ها به این شکل رده‌بندی شده‌اند. خروجی این نوع انتخابات را بهترین خروجی در تمام انتخابات‌های جهان خواهید دید. اولاً از کف جامعه جوشیده‌اند مردم آن‌ها را می‌شناسند و قبول‌شان دارند، به مردم نه تحمیل شده‌اند حتی به مردم معرفی هم نشده‌اند بلکه خودشان می‌شناسند، مردم می‌گویند ما خودمان این را می‌شناسیم، ما خودمان این را بالا فرستادیم این مردم‌سالاری است و درجه خطا و فساد به حداقل می‌رسد. تمام مسئولیت‌های کشور همیشه چند رده نیروی ذخیره دارد چون این‌طوری نیست که هر 4 سال یک لیستی بدهند رأی بدهند میگوید بلکه این انتخابات دائمی است. می‌گوید مثل یک رودخانه دائمی است که مدام دارد نیروهای جدید متعهد کیفی مردمی که مردم می‌شناسند و قبول‌شان دارند مدام دارد این‌ها را پمپاژ می‌کند از کف جامعه به سطوح حاکمیتی. لذا همیشه شما ذخیره دارید. مثلاً شما برای ریاست جمهوری 50تا – 60 تا- 100تا آدم حسابی دارید نه این که سر هر انتخاباتی سه – چهارتا اسم دارید بعد می‌گویید این بشود آن نشود، بعد بازی‌های سیاسی و... آخرش هم خیلی وقت‌ها مجبور می‌شوید بگویید بله این اصلح نیست صالح هم نیست ولی خب بالاخره چاره‌ای نداریم و... می‌گوید این مشکلات و گرفتاری‌ها پیش نمی‌آید. کسی وارد عرصه قانونگذاری می‌شود که واقعاً تخصص قانون‌گذاری دارد، اغلب‌شان تخصص‌شان چیز دیگری است رأی می‌دهد برای قانونی که نه خوانده و نه تجربه دارد، چرا رأی می‌دهد؟ بعد رأی او با رأی کسی که مثلاً 50 سال در آن رشته بوده، مساوی است! بعد شما بیشتر هستید رأی شما مسلط می‌شود مردم چوب آن را باید بخورند! یک قانونی را می‌گذرانید که اصلاً غلط است عملی نیست و درست نیست. یک تیپ هم روحانی است که این‌جا بحث رهبری و ولایت فقیه و خبرگان و شورای نگهبان هم مردمی است. رهبری و روحانیت هم از دلِ انتخابات مردمی باید باشد. چطوری؟ هر شهر و محله‌ای علمایی دارند همانطور که در اصناف دیگر از کف جامعه بالا می‌آیند بعد علمای اصلی استان پیدا می‌شوند، علمای نخبگان خبرگان کشوری پیدا می‌شوند. همانطور که راجع به پزشک و کشاورزی این‌طوری است راجع به روحانیت هم همین‌طور باشد. روستاها، محلات، شهرستان‌ها، آخوندهایی که قبول دارند این هم باسواد است هم باشعور است هم دین دارد، به قول آقای مصباح می‌گفت بعضی آخوندها همه مزایا را دارند فقط ایمان به خدا و آخرت ندارند و الا همه چیز دیگر را دارند! خود علما می‌فهمند کدام آخوند باسواد است کدام آخوند تقوا دارد، کدام آخوند شعور این را دارد که در رده حکومتی برود عقل سیاسی و اجتماعی دارد، تدبیر دارد، همین‌طور بالا می‌آیند بعد گلچین علما و روحانیون و فقهای کشور در یک چیزی به اسم مجلس خبرگان جمع می‌شود. این دوتا کار دارد: 1) از بین خودشان رهبر را انتخاب می‌کنند چون این‌ها با این حساب بهترین و مردمی‌ترین و عالِم‌ترین علمای کشور می‌شوند. از بین خودشان یک نفر را که در سه شرط از بقیه قوی‌تر است به عنوان ولایت فقیه و رهبری انتخاب می‌کنند. یک) فضل علمی و حوزوی. دوم) شناخت جامعه که میخواهید بر آن‌ها مدیریت کنید، یعنی شعور سیاسی، عقل اجتماعی، قدرت تدبیر، شجاعت و همین شرایطی که برای رهبری در قانون اساسی هم هست. سوم) تقوا و عدالت. ممکن است یک کسی خیلی مولا باشد مردم هم او را قبول داشته باشند اما تقوا ندارد دنبال منافع خودش است می‌ترسد و تطمیع می‌شود. یک جا می‌فهمد حرف حق است اما بخاطر منافع خودش سکوت می‌کند. یا یک جا یک چیزی را نباید بگوید منتهی روی عصبانیت و کینه‌های شخصی می‌گوید. امام(ره) یک وقتی می‌گفت این کسانی که در جمهوری اسلامی از مسئولین هستند که از آمریکا می‌ترسند علت آن این است این که این‌ها تهذیب نفس نکردند! جالب است یعنی ترس از آمریکا و غرب و شرق را، ایشان می‌فرمود علتش این است که تهذیب نفس نکردند و الا خودشان می‌فهمند که باید با ظالم مبارزه کرد. تهذیب نفس نکردی. حالا روحانیون؛ مجلس خبرگانی که از کف جامعه درست می‌شود و بالا می‌آید اولاً این‌ها کارآمدترین فقها و علما دین هستند، دوم؛ باتقواترین‌هایشان هستند، سوم؛ مردمی‌ترین‌ها هستند. ممکن است یک کسی عالِم باشد،‌ باتقوا هم باشد ولی مردم او را نمی‌شناسند. وقتی کسی را نشناسند مردم رضایت نمی‌دهند که این رهبر ما باشد. چرا امام(ره) در بیمارستان بودند مرحوم آقای مشکینی رئیس مجلس خبرگان پیش امام(ره) رفت و گفت دارد قانون اساسی تغییر می‌کند، ما داریم شرط مرجعیت را برمی‌داریم، ببینید اجتهاد نه، اجتهاد ثبوتاً همان مرجعیت است اثباتاً آن نیست در واقع مرجع همان مجتهدی است که خودش را به افکار عمومی عرضه کرده است یعنی رساله داده و اعلام مرجعیت کرده است و الا همه مجتهدین به یک معنا مجتهد هستند فرقی نمی‌کند حالا این که چه کسی مجتهدتر است آن یک بحث دیگری است اما به رساله دادن و اعلام مرجعیت نیست. مرجع مصطلح یعنی مجتهدی که مثلاً رساله داده است. خب امام(ره) گفتند ما چنین شرطی برای رهبری نداریم. لذا شرط مرجعیت را بردارید یعنی لازم نیست رساله داده باشد اما اجتهاد که باید باشد. خب حالا مجتهدی که مردم او را نمی‌شناسند ولی خوب، بعد می‌گوید شما مطمئن باشید ما این آدم را بالای سر شما گذاشتیم چون از پایین، از کف جامعه جوشیده و آمده است، بخشی از همین خبرگان شورای نگهبان می‌شوند منتها در رشته‌های خاص. این هم خیلی جالب است ایشان می‌گوید الآن شورای نگهبان برای تمام قوانین همین‌ها نظر می‌دهند در حالی که این قوانین انواع و اقسام دارد که در مجلس می‌آید، ایشان می‌گوید نه در مجلس الآن کارشناسی دقیق رعایت می‌شود نه در شورای نگهبان. در مجلس که عرض کردیم چرا، چون خیلی‌ها در مواردی که تخصص ندارند رأی می‌دهند. ایشان می‌گوید شورای نگهبان هم تخصصی باشد یعنی چندین گروه فقها باشند که این‌ها در کنار رهبری‌اند و دارند در مسئله رهبری کمک می‌کنند این‌ها هر کد ام در موضوع رشته خودشان بحث کنند یعنی اگر یک قانونی در حوزه مسائل مثلاً بانکداری آمده است و در مجلس تصویب شده است آیا همه فقهای شورای نگبهان، همه به یک اندازه به مباحث بانک و بانکداری وارد هستند؟ بعضی از فقها به مسائل بانک و پول تخصصی ندارند حتی به لحاظ فقهی، موضوعی آن جدا؛ به لحاظ فقهی کار نکرده است. چرا بعضی از فقهای ما می‌گویند این بانک‌ها ربوی است و بعضی‌ها می‌گویند نخیر ربوی نیست، می‌گویند این از صنف قرض نیست که بخواهد ربا باشد، ربا در قرض است، این یک معامله دیگری است. یک قانون دیگری می‌آید در یک موضوع نظامی و قراردادهای خارجی تصویب می‌شود خب چندتا فقیه هستند که این به این مباحث سیاست خارجی و قوانین بین‌الملل دقیقاً وارد باشند؟ یک قانون می‌آید راجع به فضای مجازی. یک قانون می‌آید راجع به سینما و هنر، خب یک بخشی‌اش عمومی است و یک بخشی‌اش تخصصی است. 6 تا فقیه در شورای نگهبان یا حقوقدان دارید این‌ها که همه‌شان یک تخصص به یک اندازه ندارند، همه‌شان که در همه مسائل اِشراف ندارند.

می‌گوید چرا یک مجلس قانون‌گذاری داشته باشیم؟ ما به تعداد اصناف و مشکلات کشور باید شوراهای شبیه پارلمان داشته باشیم. یعنی یک شورای قانونگذاری برای صنعت، به جای مجلس این‌جوری. یک مجلس قانونگذاری صنعت، یک مجلس ویژه قانونگذاری برای مسائل مثلاً هنر و سینما، و... پس قانونگذاران باید چکیده مردم باشند که آن رشته را تخصصی وارد هستند. فقهایی که می‌خواهند در مجلس خبرگان نقش شورای نگهبان را بخشی‌اش را ایفا کنند اولاً که همه فقها نمی‌توانند، بعضی از فقها به مقوله قانون‌نویسی و قانون‌گذاری وارد نیستند آن فقهای که به مسائل حقوقی، قانون‌نویسی و قانون‌گذاری وارد هستند آموزش دیدند آن‌ها باید بیایند. شورای نگهبان هر صنف و رشته‌ای در همان رشته باید فقیه باشند. خب این نظر خیلی علمی است هم مردم‌سالارانه است و هم تخصصی و علمی و کارشناسانه است. یعنی کسانی قانون بنویسند که در همان رشته، منتخب مردم همان رشته هستند و بلد هستند در آن رشته چه قانونی بنویسند و سالم‌تر از بقیه هستند و معتمد مردم هم هستند. آن فقهایی در آن رشته اظهار نظر کنند که در همان رشته وارد هستند. اگر هم عمومی است بحث دیگری است. بعد این مجلس فقها و خبرگان، در واقع یک بخشی‌شان کارشان شورای نگهبان است، منتها شورای نگهبان تخصصی. و آن شوراهای اصناف، شورای پزشکان، کشاورزان، مهندسان، به جای این که الآن در مجلس کمیسیون مثلاً بهداشت هست ولی رأی خود را به صحن عمومی می‌آورد، اصلاً مجلس بهداشت و پزشکی، شورای آن باشد. آن شورا یا مجلس تعدادشان ممکن است کمتر باشد ولیکن تخصصی‌تر و مردمی‌تر هستند آن‌ها قانون می‌نویسند و این‌ها نظر می‌دهند. بعد ببینید قوه مجریه هم از درون همین‌ها بیرون می‌آید، قوه مقننه هم از درون همین‌ها بیرون می‌آید، قوه قضائیه هم همین‌طور. یعنی علما و حقوقدان‌هایی که قاضی هستند و مردم آنها را قبول دارند. آخر یک چیزی به نام اعتبار قاضی داریم شما می‌دانید در روایت ما هم هست منتها در نظام قضاوت ما خیلی ندیدم راجع به این بحث بشود مردم باید قاضی را قبول داشته باشند چرا در روایات ما می‌گویند قاضی هر لباسی را نپوشد، حتی می‌گویند بلند بلند قاه قاه نخندد مسخره بازی و کارهای سبک نکند. چرا می‌گویند قاضی نباید خودش را در مظان اتهام قرار بدهد؟ سوار ماشین آخرین سیستم نشود، برای این که مبنای قضاوت و فصل خصومات اعتماد است. حضرت امیر(ع) یکی از شیعیان و یاران‌شان آمدند خانه‌شان مهمانی، خیلی تحویل‌شان گرفتند، برایشان آب آوردند سر سفره که دستش را بشورد، بعد به امام حسن(ع) هم فرمودند شما هم برای بچه‌اش همین کار را بکنید. این‌قدر احترام؛ وسط این که نشستند یک دفعه می‌گوید آقا فلان پرونده ما فلان. بعد حضرت امیر(ع) می‌فرمایند که شما مسئله قضاوت و دادگاهی چیزی دارید؟ گفت بله. فرمودند لطفاً سریع خانه مرا ترک کن. من اصلاً هیچ ظلمی نکنم و تو هم هیچ سوء استفاده‌ای نکنی، همین که آن طرف بگوید این طرف دیشب خانه او بوده و با هم رفیق هستند کافی است! چرا حضرت علی(ع) ابوالاسود دوئلی را قاضی کرده، آدم متدین، عالِم، شاعر، علوی، انقلابی، از یاران امیرالمؤمنین است، ایشان را قاضی کرده و بعد در کوتاه‌ترین مدت ایشان را از سر کار برمی‌دارد. این هم جالب است که حکومت دینی عزل و نصب‌هایش باید معیار داشته باشد و باید کسانی که عزل یا نصب می‌کنند باید توضیح بدهند که چرا این را عزل کردی و این را نصب کردی، باید توضیح داد. آمد جلوی حضرت امیر(ع) مرید علی و شیعه علی است، و فدایی علی است ولی می‌گوید «لِمن عزلتنی» من را چرا عزل کردی؟ من چه کار کردم؟ «أخُنتُ أن جنَیتُ» جنایتی کردم؟ حکم ناحقی دادم یا خیانتی کردم سوء استفاده‌ای کردم؟ من چرا عزل شدم؟ این اسلام و حکومت دینی است باید برای هر عزل و نصبی توضیح دهید، نه این که همین‌جوری هورری! هرکسی را می‌خواهید همین‌طوری بردارید و هرکسی را همین‌طوری هرجا می‌خواهید بگذارید. بعد او هم تربیت شده می‌آید سؤال می‌کند، حق سؤال داری. امیرالمؤمنین هم باید جواب بدهد. نمی‌گوید همین که هست! دل‌مان خواست که تو را عزل کنیم! خیر؛ برای چه من را عزل کردی؟ حضرت امیر(ع) می‌فرماید «ما خُنتَ ولا جنیت» نه، شما آدم پاک و سالمی هستی، به همین دلیل هم تو را گذاشتم، نه خائنی، نه جنایتی و نه هیچی. او پرسید پس چه؟ امام فرمودند «إنّ کلامک یعلو کلام خصمک» - همان اول فوری او را عزل کردند - در دادگاه، چندتا دادگاه تشکیل دادی صدایت را بلند می‌کنی نمی‌توانی آرام صحبت کنی. چرا در دادگاه داد می‌زنی؟ صدایت از صدای شاکّی و متّهم بلندتر است. چرا نعره می‌کشی؟ چرا عصبانی هستی و داد می‌زنی؟ آرام صحبت کن. قاضی باید قاطع و عادل باشد اما در عین حال متواضع و مؤدّب باشد،‌ قاضی باید لبخند بر لب داشته باشد نه اخمی بر پیشانی گره بزند. فرمودند حتماً باید قاطع و نفوذناپذیر باشی، محکم. اما معنی محکم این نیست که داد بزنی و بترسانی، مگر جلسه دادگاه جلسه ارعاب است؟ فرمودند تو آدم بسیار پاکی هستی ولی معلوم شد به درد قضاوت نمی‌خوری، چون قاضی باید آرام باشد، صبور باشد، کافی نیست که پاک باشد، یعنی اعتماد به قاضی. ایشان می‌گوید در این شیوه، قاضی‌هایی که سر کار می‌آیند همه شناخته شده هستند و هم معتمد مردم آن‌جا هستند و باندبازی هم نباید باشد. دائم نیرو وارد آن می‌شود مثل یک رودخانه تازه. و هر لحظه هر کس صلاحیت خود را از دست داد می‌شود او را بیرون انداخت. لازم نیست صبر کنی چهار سال تمام شود یا یک بحرانی در کشور بوجود بیاید. فوری بفرما بیرون. رهبری که در سه شرط باید از بقیه علما افضل باشد حتی رهبر یکی از این سه شرط را از دست داد یا معلوم شد که نداشته و در انتخاب و تعیین او اشتباه شده، یا داشت و از دست داد، یا دارد کسی را پیدا کردیم که بهتر است، یعنی آن رهبر آن صلاحیت قبلی‌اش را دارد اما به یک کسی یا کسانی رسیدیم که از ایشان قوی‌ترند، به ایشان می‌گوییم تشکر، خداوند انشاءالله به شما بخیر بدهد شما از این لحظه به بعد دیگر وظیفه‌ای ندارید ایشان از شما قوی‌تر است و می‌آید. اگر این‌ها عالِم و باتقوا هستند که استقبال می‌کنند. دوستان طلبه حتماً آن قضیه مرحوم شیخ انصاری و مرحوم کوه کمره‌ای را شنیدید. استاد داشته درس می‌داده یک دفعه می‌بیند یک شیخ جوانی می‌آید می‌نشیند و نمی‌داند که چه کسی است ولی اِشکالاتی که می‌کند اِشکالات قوی و استخوان‌دار است دو روز، سه روز، چهار روز، یکی دو بار هم ایشان زودتر آن‌جا می‌آید و با او گعده و بحث می‌کند، بعد از چند جلسه بر ایشان اثبات می‌شود که این آقا افضل بر من است برای نشستن در کرسی تدریس و این مرض‌های جاه طلبی و مریدبازی ندارد آدمی که صالح است. خب این استاد می‌رود آن‌جا و می‌گوید تا الآن من وظیفه داشتم و حق داشتم این‌جا بنشینم و درس بدهم از این لحظه به بعد من نه حق دارم و نه وظیفه، این شیخ باید بیاید این‌جا بنشیند این شیخ از من مولاتر است. اصلاً شیخ انصاری این‌طوری شناخته شد. در مسئله رهبری و مسائل دیگر هم همین‌طور است. چه کسی در احکام شرعی مولاتر است، چه کسی جامعه را و این که مصداق و موضوع را بشناسد مولاتر است جامعه‌شناس‌تر است و بلد است با مردم بهتر کار کند و چه کسی صالح‌تر و سالم‌تر است، ترسو نیست،‌ نقطه ضعف اخلاقی ندارد و از این قبیل.

بعد ایشان شروع کرده امتیازات این الگوی انتخاباتی را بر الگوی فعلی می‌شمارد که این الگو چه نقاط ضعفی دارد و این الگو آن نقاط ضعف را ندارد یا کمتر دارد. ایشان می‌گوید این طرح، ضعف‌ها و نقایص انتخابات‌های به سبک فعلی را ندارد و مزایایی دارد که در این سبک فعلی نیست. ایشان دارد انتخابات و دموکراسی را با این شیوه به عنوان یک طرح پیشنهاد می‌کند که عرض کردم عقلانیت و تخصص و سلامت و تعهد در منتخبین بیشتر رعایت بشود.

اِشکالاتی که به وضع موجود می‌کند، اولاً می‌گوید که در دل این طرح مردمی هم ولیّ فقیه و رهبر نظام از دل این مردم‌سالاری با این ضوابط بیرون می‌آید و رهبری به این شیوه، الآن مجلس خبرگان هم تا حدودی همین شیوه هست اما این طرح یک مقداری تغییراتی در آن پیشنهاد می‌کند هم می‌گوید رهبری و ولیّ امر مسلمین از دل این نوع مردم سالاری متعهد به عقل و اخلاق بیرون می‌آید و هم کل مسئولین سه قوه بیرون می‌آیند. یعنی قانون‌گذار، مجلس مقننه و مجری، دولت، وزراء، استانداران، شهرداران و هم قضات، قاضی‌ها، سه قوه از دل همین شوراهای مردمی تخصصی و متعهد بیرون می‌آیند و تنازع و تعارض بین سو قوه هم دیگر پیش نمی‌آید چون این‌ها از هم به یک معنا منفک هستند و در کار هم نباید دخالت کنند اما همه بر هم نظارت می‌کنند، منشأ هر سه قوه همین شوراهای مردمی است و باید پاسخگو هم پیش این شوراها و رهبری باشند. رهبری هم پاسخگو هست و باشد پیش خبرگانی که از دل این انتخابات بالا آمدند و اعلم و اتقی نسبت به بقیه باشند. مسئله سلامت افراد، آدم‌های امین و سالم معمولاً بالا می‌آیند چون قید عدالت و تقوا مطرح است. اصلاً شرط است، اصلاً به افرادی که مشهور به فساد هستند و یا مشهور به عدالت در آن صنف یا محله نیستند این‌ها از همان مرحله دوم و سوم دیگر بالاتر نمی‌آیند سرنوشت ملت دست آن‌ها سپرده نمی‌شود، آدمی که بر خودش مسلط نیست، آدمی که اهل خیانت اقتصادی، مالی و خیانت جنسی است فاسد است تقوا ندارد و عادل نیست این اصلاً نمی‌تواند در این 5 – 6 مرحله تا آن بالاترین جاها بیاید و بعد بشود وزیر یا قانون‌گذار و یا قاضی بشود چه برسد به این که بالاتر برود. ایشان می‌گوید رئیس جمهور هم از دل همین شوراهای مردمی بیرون می‌آید اصلاً رؤسای سه قوه از دل همین شوراها بیرون می‌آیند با نظارت رهبری. ولی مردم این‌ها را شناختند و بالا آوردند. در این طرح، عدالت و امانت نقش خیلی اساسی و جدی دارد و آدم‌های فاسد، آدم‌های دروغگو، خائن، سوء استفاده چی نمی‌توانند در مقامات حکومتی تا رده دوم و سوم حکومت قطعاً با این شیوه نمی‌توانند بالا بیایند. دائم هم مورد نظارت هستند و هر لحظه هم قابل تعویض هستند. انتخاب کننده‌ها هم جز آن مرحله اول که همه هستند چه آدم‌های فاسد، عادل، آدم‌ها و کسانی که رأی می‌دهند، مگر مردم می‌گوییم همه آدم‌های درستی هستند که می‌آیند رأی می‌دهند؟ دزد هم می‌آید رأی می‌دهد آدم سالم و پاک هم رأی می‌دهد. یا آدم نمازشب خوان اهل مستحبّات هم رأی می‌دهد یک آدمی هم که اهل شراب و فسق و فجور هم هست در تمام عمرش یک عمل صالح آگاهانه و عمداً انجام نداده او هم رأی می‌دهد، رأی این دوتا مساوی می‌شود! و شروع خطا و انحراف حکومت شروع فساد در حکومت از همین جاهاست که همه آراء در همه سطوح حاکمیت و تصمیم‌گیری به یک اندازه منشأ اثر باشد و اکثریت در این‌جا که نه قید عدالت است و نه قید علم و تخصص است این اصلاً معیار نیست نه عقلاً نه شرعاً معیار نیست برای این که یک حکمرانی خوب تضمین بشود. اما در لایه اول که رأی می‌دهند همه آراء مساوی است مثل همه انتخابات عالم، چه در دموکراسی غربی و چه شرقی. اما وقتی که در مراحل بالا مدام بالاتر می‌آیید رأی‌دهنده‌ها هرچه بالاتر می‌آیید عملاً متخصص‌تر و عالم‌ترند، تخصصی‌تر رأی می‌دهند نه همین‌طور روی هوا و ثانیاً متعهدترند، ضوابط دست‌شان است، هرچه بالا می‌آیید سلامت و امنیت و عدالت بیشتر می‌شود و انتخابات بهتر می‌شود. این یک نقطه مثبت این طرح است که ایشان می‌گوید نسبت به طرح‌های موجود یا سایر طرح‌ها، این اشخاص هرچه بالاتر می‌روند کمتر قابل تطمیع یا تهدید می‌شوند آدم‌های قوی‌تر، عالِم‌تر و عادل‌ترند. هرچه بالاتر می‌آیید این‌ها کمتر می‌ترسند بر اساس ترس و طمع تصمیم می‌گیرند. نه این‌طور نیست که هرکس صرف شرایط سنی برای انتخاب کردن کافی باشد، در این مراحل کار و تشخیص تخصصی است، همه مردم که نمی‌توانند تشخیص بدهند که کدام پزشک، پزشک‌تر است؟ کدام فقیه، فقیه‌تر است؟ کدام نظامی، نظامی‌تر است؟ رأی عوام که در حوزه‌های تخصصی معنی ندارد لذا تا یک جایی عمومی است ولی از یک جای دیگر به بعد منتخبین آن عموم، اما باید تخصصی نظر بدهند و افرادی باشند که ضمانت داشته باشند، این که بر اساس لابی‌گری، فشار، تطمیع و تهدید نظر و رأی ندهند و مسئولین سه قوه را انتخاب نکنند و پیشنهاد نکنند به رهبری مسئولین سه قوه را، آن خطر پیش نمی‌آید یا خیلی کمتر پیش می‌آید.

وضعیت دیگر این است که ایشان می‌گوید ما در این‌جا در واقع یک انتخابات 5 – 6 مرحله‌ای داریم که هرچه هم جلوتر می‌رود تخصصی‌تر و سالم‌تر می‌شود نه یک انتخابات عمومی که یک نفر را فلان‌جا بگذاریم یک جمعی را شورای شهر بفرستیم، هر شهرداری را می‌خواهند انتخاب می‌کنند، یک عده بروند مجلس هر قانونی را بگذرانند و شورای نگهبان بیاید یک فیلتر حداقلی بگذارد که گاهی در مورد به مورد هم متفاوت است نه آن مجلس، نه آن شورای نگهبان، اِشراف به همه مشکلات آن صنف یا آن رشته ممکن است نداشته باشند نه به لحاظ فقهی و نه به لحاظ موضوعی، و تخصص آن رشته. این‌جا انتخابات 5- 6 مرحله است و در هر 5- 6 مرحله هم کسانی که متخصص همان رشته هستند بهترین‌های خودشان را انتخاب می‌کنند و بالا می‌آیند این یعنی عقلانیت و علمیت.

در نکته دوم؛ ایشان وضع موجود را نقد می‌کند و می‌گوید این نوع انتخابات یا بر اساس این که این هم قوم ماست، جزو قبیله ما هست یا نیست، یا وعده‌های شیرین ولو غیر قابل عمل و نامعقول و نامشروع، وعده‌های شیرین بیشتری می‌دهد، پول بیشتری برای تبلیغات خرج می‌کند، به کجا وصل‌تر است؟ با ما یک خورده حسابی دارد! الآن می‌شود لابی کرد و... ایشان می‌گوید ما خیلی وقت‌ها بر این اساس‌ها داریم رأی می‌دهیم، نه لزوماً همه انتخابات در همه منتخبین، اما بخشی‌اش الآن همین‌طور است. و بسا افرادی در مجلس می‌روند یا رئیس جمهور می‌شوند یا در شوراها و ممکن است شهردار بشوند که نه واقعاً برای آن کار عادل‌ترین افراد هستند و نه متخصصی در آن رشته هستند یا حداقل قابل پذیرش برای آن صنف و آن رشته آن‌ها اصلاً قبولش ندارند ولی در این نحوه، ایشان می‌گوید کسانی می‌آیند که هم از جهات علمی و هم اخلاقی و انسانی، بیشترین مقبولیت را هم بین مردم و هم بین رشته خودشان دارند. ولی در آن رشته یک کسانی در موضع تصمیم‌گیری می‌آیند که بعد هم یک تصمیم‌هایی می‌گیرند، یک دستوراتی می‌دهند، تقسیم بودجه، قیمت ارز تعیین می‌کنند، قراردادهای خارجی می‌بندند، اصلاً فرض کنیم حمل بر صحت که اصلاً قصد خیانت و فساد و نفوذی هم در کار نباشد که گاهی موارد هم بوده و بعد روشن شده، فرض کنیم نباشد، شما اصلاً وارد نیستی که می‌آیی در چنین موقعیتی قرار می‌گیری و بعد هم پاسخگو نیستی! وضعیت سوم این است که اگر همه فهمیدند حتی برای رشد در پیشرفت در جامعه، باید از بقیه متخصص‌تر و متعهدتر باشند، اساساً این در تربیت اجتماعی نقش خیلی مثبتی دارد یعنی شیب جامعه را به سمت تعهد و تخصص می‌برد و همه در این مسیر مسابقه می‌گذارند. می‌گوید بله البته خطر وجود دارد وقتی در یک جایی گفتیم که تخصص و تعهد، عدالت و تقوا ملاک است ممکن است بازار آب‌زیرکاهی، نفاق، ریاکاری، ظاهرسازی گرم شود اما این اولاً موقتی و مقطعی است و ثانیاً با آن ضوابطی که ما این‌جا در مراحل مختلف گذاشتیم این‌ها حداکثر یکی دو مرحله بالاتر نمی‌توانند بیایند و اگر تک و توکی بیایند سریع شناسایی می‌شوند یعنی هر رشته‌ای بعد از یک مدت معاشرت و جلسه و رفت و آمد همه می‌فهمند که این آقا جاه‌طلب و کلاهبردار است، این کاسب است و دنبال منافع خودش است. یا می‌فهمند که این، این‌قدر که ما فکر می‌کردیم سواد و تخصص ندارد و چیزی خیلی بارش نیست و این‌طور افراد نمی‌مانند و نمی‌توانند در حکومت بمانند و نفوذ هم بکنند سریع شناسایی و دفع می‌شوند. انگشت‌نما می‌شوند. بله ممکن است سابقه بر اساس تقوا و تخصص، بازار متخصص‌نمایی و ریاکاری متقی‌نمایی را دامن بزند اما این ضرر و خطرش هم قابل مهار است و هم کمتر از وضع فعلی است که مسابقه در این سبک دموکراسی‌های الگوگرفته از غرب قرار می‌گیرد که هرکس بیشتر چشم‌ها را پر کند، هرکس وعده‌های بیشتری بدهد، هر کس قشنگ‌تر حرف بزند، هرکس در مناظره بیشتر تهمت بزند یا اگر اتهاماتی متوجه او شد دور بزند، زرنگ‌بازی دربیاورد بدون این که جواب بدهد عبور کند، خلاصه هرکس عوام‌فریب‌تر باشد، - البته گاهی نه همیشه – بالا بیاید این خطرات آن‌جا صد برابر نیست به این است.

وضعیت چهارم که در واقع نقد چهارم به این نوع انتخابات است این است که می‌گوید الآن در این انتخابات‌ها نه در مجلس نه در دولت و نه در مسئولین، لزوماً کسانی که نظر می‌دهند و رأی می‌دهند در حد آگاهی خودشان و در قلمرو معلومات خودشان نیست، اغلب رأی‌هایی که در مجلس یا در شورای شهر می‌دهند یا تصمیماتی که بعضی وزرا یا رئیس جمهور می‌گیرند اصلاً در تخصص‌شان نیست و در آن رشته کار نکرده، ولی مسئولیت‌های آن را با یک انتخابات یا انتصاباتی در اختیار گرفته است! اما در این مدل، ایشان می‌گوید توده مردمی که غیر متخصص باشند و لزوماً هم همه وقتی رأی می‌دهند آدم‌های سالمی نباشند این‌ها در حد شناساندن و تعیین عدول دارند رآی می‌دهند وارد یک کار تخصصی نشدند، تشخیص صلاحیت و عدالت در این حد، در این مرتبه که پایین‌ترین و عادی‌ترین مرتبه است، عدالت در این حد که مثلاً برای امام جماعت لازم است که لازم نیست او را بشناسی، ‌همین که مشهور به فساد نباشد و تو او را آدم خوبی بدانی و آدم بدی ندانی کافی است که به او شهادت بدهی، رأی بدهی که این بر این کار خوب است. این در آن حد است که برای همه هم آسان است و در این حد هم مردم اطلاع و آگاهی عمومی دارند و می‌توانند نظر بدهند و این نظر دادن منافات با علمی بودن آن ندارد. اما در مراحل بعد، افراد به شرط عدالت و تخصص باید مدام بین خودشان گزینش کنند و افراد صالح‌تری به رده‌های بالاتر بفرستند آن‌ها همه دارند در حوزه آگاهی و علم خودشان رأی می‌دهند و شهادت می‌دهند نه در حوزه‌ای که وارد نیستند و همدیگر را می‌شناسند، هر صنفی همدیگر را می‌شناسند با هم مصاحبت داشتند با هم معامله داشتند، گعده و رفت و آمد و بحث داشتند، شاگرد و استاد بودند اَعمال همدیگر را دیدند، سال‌ها با هم زندگی کردند، این‌ها خوب همدیگر را می‌شناسند می‌فهمند چه کسی سالم است چه کسی نیست، چه کسی باسواد است چه کسی نیست، چه کسی مدیر است و چه کسی نیست. در این مدل، ایشان می‌گوید فقط آدم‌هایی که آگاه هستند، عالم‌اند نظر می‌دهند. هیچ کس در رشته و حوزه‌ای که تخصص و آگاهی ندارد حق اظهار نظر ندارد و دیگر رأی او اعتباری ندارد در حالی که در نظام‌های سیاسی دیگر و به یک شیوه‌اش هم در نظام خود ما، فقط یک انتخابات اولاً یک درجه‌ای است و ثانیاً عمومی است و در یک چنین انتخاباتی نه تخصص، نه تعهد، لزوماً معیار داوری قرار نمی‌گیرد و چطور می‌شود افرادی که نمی‌دانند دقیقاً بیمارستان و پزشکی چیست بروند برای کشور مسئول پزشکی و وزیر تعیین کنند؟ کسانی که تجارت سرشان نمی‌شود و نمی‌دانند اصلاً تجارت چیست، کشاورزی چیست، صنعت چه مشکلاتی دارد یک چنین کسانی را به عنوان مسئول صنعت و تجارت کشور بگذارند چه در قوه مجریه و چه در قوه قانون‌گذاری که بیاید قانون بگذرانند و چه بین فقهاء، فقیهی که تخصصی در حوزه مثلاً تجارت و صنعت ندارد اصلاً وارد نیست و موضوع را نمی‌شناسد و بنابراین حکم آن را هم نمی‌داند، اجتهادی نمی‌داند، تقلیدی می‌داند یا قضاوت‌های غیر علمی و کمتر علمی می‌کند و در این انتخاب‌ها معمولاً مفاسد بیرون می‌آید در حالی که در این نوع مدل، همه چیز انتخابات‌ها مرحله به مرحله، همه اولاً تدریجی است و شتابزده نیست، این که ما سر و صدا کنیم انتخابات، راست، شلوغ! بعد هم تمام شود و برود تا انتخابات بعد. این تدریجی است مرحله‌ای پیش می‌آید. عقلانیت و علمیت در آن بیشتر رعایت می‌شود، همه انتخابات و انتصابات تدریجی است و بعد طبیعی است. تصنعی و تحمیلی نیست، آرام آرام و سالم و دائمی است. دائم مثل یک رودخانه تازه مدام یک افراد جدیدی که صالح‌تر و مردمی‌تر و عادل‌تر و متخصص‌تر باشند مدام از پایین می‌آیند و وارد این شوراها می‌شوند و مرحله به مرحله بالا می‌آیند و اگر آن بالا یک افرادی خیانتی، فسادی، بی‌عرضگی و ناکارآمدی نشان دادند از آن پله‌ها پایین‌شان می‌آورند و 4 سال، 4 سال هم نیست بلکه دائمی است، انتخاب‌ها دائمی و نظارت‌ها دائمی است. انتخابات عمومی یک بار است و بقیه انتخابات تخصصی در شوراهای خاص است و نظارت و این‌ها می‌تواند دائمی باشد. ایشان می‌گوید شما الآن در وضعیت‌های انتخاباتی می‌بینید رقابت، دعوا، تهمت،‌ پول‌های فاسد، پولشویی در مسائل انتخابات، وعده‌های دروغ، دست بردن توی شناسنامه، تقلّب، شناسنامه مُرده‌ها، همه جای دنیا در انتخابات هست از خود آمریکا که در همین انتخابات اخیر دیدید که باطن دموکراسی آمریکایی که این‌ها می‌گویند ما پدر دموکراسی هستیم، پدر جمهوریت! پدر قانون اساسی نویسی در جهان هستیم! ما منظم‌ترین، منسجم‌ترین، شفاف‌ترین و درست‌ترین نوع انتخابات را داریم! خب چند بار این نمونه‌های عفونت و چرک بیرون زده، ولی یک نمونه واضحش همین قضیه ترامپ و بایدن است که همدیگر را چطور افشا کردند او گفت رشوه‌هایی که تو از سرمایه‌دارها گرفتی تو آدم این‌هایی. او گفت تو بیشتر گرفتی آدم این‌هایی. او می‌گوید این تقلب کرده، این می‌گوید او تقلب کرده! اول که آراء ترامپ بالا می‌آمد بایدن گفت دارند تقلب می‌کنند، بعد که آراء این بالا آمد او گفت کل این‌ها تقلّب است گفت ده‌ها هزار مرده رأی دادند، شناسنامه مرده‌ها! آراء ما را نخواندند، صندوق‌های ما را بردند پر کردند و... ایشان می‌گوید این‌ها جزو ذات دموکراسی غربی است. دموکراسی‌ای که نه تابع عدالت است نه تابع تخصص است، تابع سرمایه و سرمایه‌داری است، تابع پول و کمپانی‌هاست، تابع لابی‌گری و منابع قدرت است و منافع باندها و خواص است. یک نمونه نازل‌تر آن هم، این‌جا هم در انتخابات پیش می‌آید شما می‌بینید افراد فاسد نفوذ می‌کنند به عنوان کمک به نامزدها و از این قبیل، و از توی آن فسادهایی درمی‌آید. آن شهرام جزایری، بابک زنجانی، ب. ز؛ خ.ر و... با این شیوه همین‌طور باز هم خواهند بود. یکی دستش برسد به بیت‌المال از بیت‌المال بردارد یکی از شرکت‌های دولتی به اسم‌های مختلف بردارد، یکی تحت عنوان خصوصی‌سازی بازی‌هایی دربیاورند و از آن وسط چند میلیون بردارند برای انتخابات و مسائل حزبی و جریانی‌شان؛ و آن‌هایی که دست‌شان به بیت‌المال و این مسائل نرسد با سرمایه‌دارهای مشکوک با منابع پول آلوده، حتی در خارج از کشور، شما دیدید از خارج کشور مثل عربستان و بعضی از کشورها پول و دلار داخل کشور ریختند در انتخابات نقش داشتند در انتخابات 88 خواستند ایفای نقش بکنند یا سرمایه‌داران خصوصی، خودشان یا باواسطه، پول می‌ریزند، بعد تبلیغات، خطابه‌های تبلیغاتی، سخنرانی‌های انتخاباتی، این همه مخارج میلیاردی تبلیغات. حتی آدم‌های صالح مجبور می‌شوند و آلوده می‌شوند چون باید رأی بیاورند، خودشان را باید حداقل معرفی کنند. ایشان می‌گوید حتی در مجلس خبرگان که بحث رهبری است و قداست انتخاب رهبری و این شأن با پست‌های اجرایی فرق می‌کند شما این‌جا هم گاهی می‌بینید که آدم‌های صالحی هستند برای خدا هم آمدند، قصد خدمت دارند ولی مجبور می‌شوند در این فضای غبارآلود مسوم برای این که خودشان را به مردم بشناسانند و رأی بیاورند و شناخته بشوند تن به یک کارهایی می‌‌دهند آگاهانه یا ناآگاهانه که خلاف شأن این کار است.

نقد ششم این است که این انتخابات فعلی 4 سال – 4 سال است و این وسط هم معمولاً مردم نه ارتباط، نه مشارکت، نه نظارت ندارند اما در این مدل می‌گوید این دائمی است و هروقت هرکسی عادل‌تر، آگاه‌تر، متخصص‌تر، بیشتر مورد اعتماد مردم باشد رده به رده سریع ارتقاء پیدا می‌کند بالا و بالاتر می‌آید مسئولیت‌های بالاتری به او محول می‌شود و هرکس بالا بوده و نشان بدهد که به هر دلیلی صلاحیت ندارد و اصلح نیست پایین کشیده می‌شود و در این طرح، هیچ آدم صالح متخصصی محروم و مفقود و نامعروف نمی‌ماند، ضایع نمی‌شود، استعدادها هدر نمی‌روند، ضایع نمی‌شوند، همه مدام کشف می‌شوند، ارتقاء پیدا می‌کنند و هیچ آدم ناصالحی نمی‌تواند مدت طولانی‌ای این بالا بماند.

و نقد دیگر که ایشان می‌گوید این اِشکال است و در این طرح نیست، می‌گوید در این طرح، بسیاری نیازهای کشور، تخصص‌های لازم در مدیریت‌ها دارد که نیستند چون مردم نمی‌شناسند یا نمی‌آیند و رأی نمی‌آورند اما در مدل ما، مدام افراد صالح و مفیدتر دائم شناسایی می‌شوند، هیچ استعداد مجهولی که علاقمند باشد دور از حاکمیت نمی‌ماند و این‌ها بالا می‌آیند. از آن طرف وقتی که دیدید در یک حوزه و رشته‌ای افراد صالح و متخصص نیستند و یا کمتر هستند می‌فهمیدید که چه مشاغلی خلأ دارد و چه تخصص‌هایی ما کم داریم به فکر می‌افتند آن‌ها را استفاده کنند و از آدم‌های بیکار، هرکس که بیکار است یا آشناست و فامیل است و سروصدا دارد در کاری نگمارند بلکه در آن رشته آدم تربیت کنند. ما الآن رشته‌هایی داریم هزاران دکتر که جامعه نیازی ندارد امکان شغلی هم ندارند، همین‌طوری وزارت علوم و دانشگاه آزاد دارند مدرک می‌دهند! و از آن طرف رشته‌هایی هست که ما متخصص برای مدیریت کشور نداریم، در حوزه هم همین‌طور در باب فقه حکومتی، تربیت نمی‌کنیم. این‌طوری معلوم می‌شود که ما چه نیروهای انسانی تخصصی برای مدیریت و نظریه دادن و نظارت کمبود داریم، کجا زیاد داریم، ‌هم در این قضیه، کادرسازی اصلاحات می‌شود و هم افراد با استعداد خوبی که هستند که واقعاً صلاحیت دارند ولی چون ارتباط ندارند چون باندها و جریانات نیستند اهل سروصدا نیستند، پول ندارند این‌ها معمولاً در حاشیه می‌مانند، مجهول القدر می‌مانند وازده می‌شوند، مظلوم می‌شوند، خُرد می‌شوند، نخبه‌کُشی می‌شود و دچار یأس و ناکامی می‌شوند و دیگر انگیزه برای کار و فکر ندارند ولو به جایی وصل نباشند در این مدل انتخابات، بالا می‌آیند.

مزیت دیگر هم بحث زنان است که ایشان می‌گوید در این طرح ما، بین زن و مرد، این که بعضی‌ها می‌گویند این‌ها می‌خواهند زنان را چه کنند، ابدا چنین چیزی نیست چون اصلاً مبنا، نه مبنای دموکراسی غربی است نه مبنایی است که منافات با شرط ولایت داشته باشد.

نقد و مزیت دیگر این است که می‌گوید الآن در وضع فعلی عزل و نصب‌ها غالباً بدون توضیح، بدون دلیل، باندی و نابجاست و به صلاحیت‌ها کاری ندارند، هیچ کس دلیل قانع‌کننده‌ای ندارد، هرکس هر وقت سر کار می‌آید هرجوری دل‌شان می‌خواهد گروه گروه عزل می‌کنند و هر طوری دل‌شان می‌خواهد نصب می‌کنند و بسا بی‌عدالتی صورت می‌گیرد. گاهی افراد ناآشنا تا می‌آیند و می‌خواهند آشنا شوند دو – سه سال طول می‌کشد که باز تمام می‌شود و انتخابات بعدی است. ثبات نیست، تزلزل هست، رقابت منفی پیش می‌آید نه رقابت مثبت، ناهماهنگی پیش می‌آید، نابسمانی پیش می‌آید.

اجمالاً خواستم یک نمونه از بحث‌های ایشان را خدمت رفقا عرض کنم. انشاءالله خودتان روی آن یک تأمّل بکنید، جای اندیشیدن دارد. جای نقد دارد، اصلاً یک کسی این را نقد کند و بگوید اصلاً این حرف عملی نیست یا رد است به این دلایل. ولی نمی‌شود گفت این خلاف مردم‌سالاری است! این که ایشان ضد مردم‌سالاری بوده، ضد انتخابات بوده، این درست نیست. دارد انتخابات را به یک شیوه و شرایط خاصی پیشنهاد می‌کند.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha