شبکه چهار - 12 دی 1399

مسیح (علیه السلام)، پسر مریم (سلام الله علیها)

در جمع دانشجویان خارجی-کلیسای حضرت ابراهیم (علیه السلام)- دی ماه ۱۳۸۵

بسم‌الله الرحمن الرحیم

خدمت برادران و خواهران سلام عرض می‌کنم. از پدر «روبنسون» معاون سفارت واتیکان، از کشیش «روتوس پتروس» و «دانیال مارکوس» و متولیان کلیسای حضرت ابراهیم(ع) تشکر می‌کنم. خوشامد می‌گوییم و از برادران و خواهران دانشجوی مسیحی که در ایران مشغول تحصیل هستند تشکر می‌کنیم و میلاد حضرت عیسی بن مریم(ع) و سال نوی مسیحی را به آن‌ها تبریک عرض می‌کنم. فرموده بودند بعضی از دوستان دانشجو از کشورهای دیگر قرار بود در این‌جا تشریف داشته باشند و هستند و من به احترام حضار و آن دوستان اسم کشورهای آن‌ها را این‌جا می‌خوانم. از ارمنستان، کوبا، کامرون، فرانسه، اوکراین، انگلیس، کره‌ی جنوبی، ویتنام، لهستان، نیوزیلند، اسپانیا، ساحل عاج، آلمان، فیلیپین، پاکستان، هندوستان و گرجستان. بعضی از دوستان چون متعلق به کلیساهای دیگر و مذاهب دیگر بودند در جلسه‌ی دیگری در کلیسای متعلق به مذهب خودشان احتمالاً شرکت می‌کنند و به آن‌ها هم غیاباً تبریک عرض می‌کنم. عنوان عرائض بنده که دوستان نهاد لطف کردند و زحمت کشیدند و از آن‌ها هم برای تدارک دیدن این جلسه تشکر می‌کنم، با توجه به این که حضار مسیحی اعم از آرتدوکس، کاتولیک و احتمالاً پروتستان هستند و این‌جا در کنار هم تولید عیسی بن مریم(ع) را جشن می‌گیریم خواستم یک گزارش مختصری از نگاه مسلمانان به مسیح عرض بکنم. شما در یک کشور اسلامی زندگی می‌کنید و بارها می‌شنوید که مسلمانان نسبت به حضرت مریم(س) و حضرت مسیح(ع) اظهار ارادت می‌کنند. در عین حال مسیحی نیستند. ممکن است به ذهن شما بیاید و تعجب بکنید که چه نگاهی به مسیح(ع) و به مریم(ع) در چشم و دل مسلمانان هست و مسیح(ع) در قرآن چگونه تعریف شده است. من آیاتی از قرآن کریم که راجع به مریم مقدس و عیسی مسیح آمده و ما مسلمان‌ها به آن عمیقاً و جداً معتقد هستیم را جدا کردم و یادداشت کردم تا خدمت شما عرض بکنم تا یک مقداری با تصویر حضرت عیسی(ع) و حضرت مریم(س) در نظر مسلمانان آشنا بشوید که ما مسلمانان به حضرت عیسی(ع) و حضرت مریم(س) چگونه می‌نگریم و چرا ارادت می‌ورزیم و بعد به یکی، دو نکته در حاشیه‌ی آن هم اشاره خواهم کرد. مسئله و مریم برای ما و شما، مسلمان و مسیحی محترم و مقدس هستند. ما مثل مسیحیان به عیسی و مثل یهود به موسی احترام می‌گذاریم گرچه یهود عیسی را قبول ندارد و مسیحیان و یهودیان نسبت به پیامبر اکرم(ص) دیدگاهی که ما نسبت به عیسی و موسی داریم را به طور طبیعی ندارند. در عین حال ما مسلمانان مشترکات بسیار مهم و مبنایی با شما برادران و خواهران مسیحی داریم. در باب خدا و آخرت، در باب اخلاق و معنویت و البته تفاوت‌هایی هم در مسیح‌شناسی بین ما و شما وجود دارد. مسیح‌شناسی اسلامی، مسیح‌شناسی که در قرآن آمده با مسیح‌شناسی مرسوم و رایج در کلیسا تفاوت‌هایی هم دارد. بیشتر تأکید من در این جلسه در مقام تأکید بر مشترکات و نزدیکی‌ها است و در عین حال در حاشیه‌ی بحث به بعضی از تفاوت‌ها هم اشاره خواهم کرد. اصل بحث بنده این است که مسیح در قرآن چه عظمت و حرمتی دارد و مسیح نزد خدا و نزد اسلام چه جایگاهی دارد. ما گفتگوهایی با برادران کاتولیک، آرتدوکس و پروتستان چه در ایران و چه در سطح کشورهای دیگر داشته‌ایم. یعنی مسلمانان و ایرانیان گفتگوهای مکرری تحت عنوان گفتگوی اسلام و مسیحیت با برادران و خواهران مسیحی داشته‌اند و دارند. از دیدگاه مسلمانان مسیحیان آزادی مذهب و عبادت دارند. نه الان، بلکه از صدر اسلام در زمان پیامبر اکرم(ص) آزادی مذهب و عبادت یک امر محطومی بود و برخوردار بودن مسیحیان و یهودیان از حقوق اجتماعی شهروندی وجود داشت. می‌دانید که در پارلمان و مجلس قانون‌گذاری ایران مسیحیان از چند فرقه‌ی مسیحی و یهودیان و زرتشتی‌ها علی رغم این که جمعیت خیلی کمی در ایران دارند نماینده دارند و این را باید مثلاً با آمریکا مقایسه بکنیم که بیش از 7، 8 میلیون مسلمان در آن‌جا هستند و حتی یک نماینده‌ی مسلمان به صفت مسلمانی در پارلمان‌های آن‌ها حضور ندارد و اخیراً که یک نماینده‌ای نه به عنوان مسلمان و شخصاً مسلمان بود به آن‌جا رفت مانع سوگند خوردن او به قرآن در آمریکا شدند که کشور آزادی بیان و آزادی مذاهب و عقاید اعلام شده است. اولین نکته‌ای که می‌خواهم عرض کنم این است که آیاتی از قرآن برای شما خواهم خواند تا ببینید چیزی به نام تضاد مسلمان و مسیحی، جنگ اسلام و مسیحیت در تفکر قرآنی و اسلامی وجود ندارد. مسلمانان راجع به مسیح و راجع به مسیحیان و راجع به مسیحیت موضع دارند و من راجع به هر سه اشاره خواهم کرد که اولاً نگاه ما به مسیح، دوم نگاه ما به مسیحیان و سوم نگاه ما به مسیحیت چگونه است. یعنی تعالیمی که به نام مسیح و مسیحیت کلیسا عرضه شده است. ما در این سه مورد سه موضع متفاوت داریم و هر سه منشأ قرآنی دارد. اولاً در سیزده سوره‌ی قرآن راجع به مسیح پسر مریم سخن گفته شده است. 33 بار نام مبارک حضرت عیسی(ع) در قرآن آمده است و همواره با احترام و تعظیم و تجلیل آمده است. 12 بار نام انجیل در قرآن ذکر شده و با احترام و تجلیل آمده است. البته نگاه مسلمانان به انجیل با نگاه برادران مسیحی به انجیل تفاوت دارد. انجیل در نظر مسلمانان چیزی مثل قرآن بوده است. یعنی کلمات خداوند که بر عیسی بن مریم(ع) نازل شده است. همان‌طور که قرآن کلمات خداوند است که بر پیامبر اسلام نازل شده است. اما آن‌چه که امروز در میان برادران مسیحی نه به نام انجیل بلکه به نام اناجیل و انجیل‌های متعدد مشهور است و چهار انجیل از بین ده‌ها انجیل و متن مقدس انتخاب شد و آن‌ها به عنوان چهار انجیل اصلی مطرح شد و به رسمیت شناخته شد، خود برادران مسیحی عقیده‌ای که ما راجع به قرآن داریم، راجع به انجیل ندارند. یعنی ما معتقد هستیم کلمات قرآن عیناً از طرف خداوند بر پیامبر(ص) نازل شده است و برادران مسیحی چنین عقیده‌ای راجع به اناجیل ندارند. بلکه انجیل‌ها حکایاتی است که پس از مسیح، ده‌ها سال پس از او از طرف حواریون و اصحاب حضرت مسیح و یا شاگردانِ شاگردانِ حضرت مسیح یعنی نسل دوم راجع به حضرت مسیح و تعالیم ایشان و آن‌چه ایشان گفته‌اند نوشته شده است. بنابراین بشری بودن یا الهی بودن یک تفاوتی است که در این مسئله وجود دارد. ولی مسلمان‌ها معتقد هستند که یک انجیل مقدس الهی وجود داشته است که درست مثل قرآن کلمات آن بر پیامبر یعنی بر حضرت عیسی بن مریم(ع) نازل شده است و بخش‌هایی از آن کلمات امروز در انجیل‌های موجود وجود دارد. یعنی بخش‌‌هایی از انجیل‌ها را که ما می‌خوانیم کاملاً رنگ و بوی قرآنی دارد. حالا من در بخش اول عرائضم بعضی از عباراتی که در منابع و روایات اسلامی راجع به انجیل آمده، کلماتی که از انجیل در روایات ما نقل شده، یا سخنانی که خداوند خطاب به مسیح یا از زبان مسیح نقل کرده و بر انجیل که بر مسیح نازل شده بود به نظر ما وجود داشته را می‌خوانم. این کتابی که پیش من است یکی از کتاب‌های منابع روایات اسلامی و شیعی است و من بر اساس آن می‌خوانم و شما ببینید چقدر به آن‌چه که شما به آن معتقد هستید شبیه است. جزو مواعظ حضرت عیسی(ع) در انجیل و غیر انجیل که در روایات ما نقل شده است. خوشا به حال رحم‌دلان که در قیامت بر آن‌ها رحم آورند. خوشا به حال آشتی‌دهندگان و اصلاح‌دهندگان مردم که روز قیامت مقرب درگاه خداوند هستند. خوشا به حال پاکدلان که در رستاخیز به دیدار خدا نائل آیند. خوشا به حال فروتنان که در محشر تخت‌های پادشاهی را به دست آورند. خوشا به حال مستمندان که ملکوت آسمان از ایشان است. خوشا به حال افسردگان که شادمانی در پیش دارند. خوشا به حال آنان که خاشعانه برای خداوند گرسنگی و تشنگی تحمل کنند که خدا سیراب‌شان خواهد کرد. خوشا به حال آن‌ها که به جرم پاک بودن ناسزا می‌شنوند که ملکوت آسمان از ایشان است. خوشا به حال شما اگر برای خدا به شما دشنام دهند. هر سخن زشت و دروغی در حق شما بگویند خوش باشید که اجر شما در آسمان بسیار است. و در روایات دیگری که ما از حضرت مسیح داریم نقل شده است که ایشان فرمود بندگان دنیا به علامت زهد و معنویت سر می‌تراشید و دامان کوتاه می‌کنید. سر به زیر می‌افکنید اما خیانت از دل بیرون نمی‌کنید. بندگان دنیا شما همچون گورهایی می‌مانید که بیرون‌شان به گچ سفید شده است و بیرونی خوشایند دارند و درون آن‌ها استخوان‌های مردگان آکنده از گناه است. شما چراغی را می‌مانید که مردم را روشن می‌کند و خود را می‌سوزد. و در عبارت دیگری باز از قول حضرت مسیح در روایات ما هست که نه خودبین و خودپسند باشید تا شهوت‌ها را ترک نگویید به خواسته‌های الهی نمی‌رسید. تا بر مشکلات صبر نکنید به آرمان‌ها نمی‌رسید. زنهار از نگاه به نامحرمان که در دل بذر شهوت می‌افشاند و این خود برانگیزاننده‌ی فتنه است. خوشا به حال آن‌ها که دیده در دل نهند و نه آن‌که دل در دیده. به عیب مردم همانند خواجگان ننگرید. بسان بردگان نگاه کنید که مردم دو دسته هستند. گرفتار و سالم. بر گرفتاران رحم آورید و بر سالمان شکر گویید و بر سلامت شکر گویید. و فرمود بنی‌اسرائیل از خدا خجالت نمی‌کشید و شرم نمی‌کنید؟ تا آب را از خس و خاشاک تصفیه نکنید نمی‌نوشید اما چون به مال حرام می‌رسید لقمه‌ها را همانند فیل بی‌باک می‌بلعید. نشنیده‌اید که در تورات به شما سفارش کرده‌اند با خویشان محبت کنید و به همه پاداش دهید و من می‌گویم با هر کس از شما برید نیز بپیوندید و با هر کس دریغ کرد عطا کنید و با آن که بد کرد نیز نیکی کنید. از عفو خداوند پند گیرید که خورشیدش بر نیک و بد می‌تابد. این‌ها بعضی از این عبارات است. زیاد است و من نمی‌خواهم وقت شما را بگیرم. این‌ها بخش‌هایی از روایاتی است که در منابع ما از قول حضرت عیسی(ع) آمده است و یا آیاتی که خداوند بر عیسی مسیح نازل کرده است. اما بخشی از آیاتی که در قرآن در مورد حضرت مریم(س) و حضرت عیسی(ع) آمده را برای شما عرض می‌کنم. اولاً از تمام پیامبران پیشین با عظمت و احترام یاد کرده است. در نظر مسلمانان اهانت به هر پیامبری اهانت به پیغمبر اسلام است. توهین به حضرت مسیح و حضرت مریم(س) توهین به حضرت محمد(ص) است. قرآن از همه‌ی آن‌ها با احترام یاد می‌کند. در سوره‌ی مبارکه‌ی هود خطاب به پیامبر اسلام فرمود پیش از تو پیامبرانی فرستادیم که سرگذشت برخی از آنان را بر تو خواندیم. در سوره‌ی مبارکه‌ی هود می‌فرماید قصه‌ی پیامبران پیشین را بر تو می‌خوانیم تا قلبت محکم و راه حق بر تو معلوم باشد و ایمان آوردگان پیامبران بزرگ خداوند را به یاد داشته باشند. در سوره‌ی مبارکه‌ی بقره قرآن می‌فرماید ایمان آوردگان به همه‌ی فرشتگان خدا و کتاب‌های آسمانی و به همه‌ی پیامبران الهی ایمان آورده‌اند و می‌گویند میان هیچ یک از پیامبران خداوند فرق نمی‌گذاریم و ما به همه‌ی آنان ایمان داریم و می‌فرماید بگویید به خداوند ایمان آوردیم و آن‌چه که به سوی ما نازل شد و آن‌چه از آیات الهی که بر ابراهیم و اسماعیل و اسحق و یعقوب نازل شد و آن‌چه بر عیسی و موسی نازل شد و به همه‌ی آن‌چه بر پیامبران از جانب پروردگار آمد میان پیامبران خداوند فرق و جدایی نمی‌گذاریم و در برابر فرمان خداوند تسلیم هستیم. این‌ها آیات قرآن است. در سوره‌ی مبارکه‌ی شورا قرآن می‌فرماید خداوند همان شریعت و آیینی را بر شما مسلمانان قرار داد که پیش‌تر به نوح سفارش کرده بود و هم آن‌چه ابراهیم را و سپس موسی و عیسی پسر مریم را بدان توصیه کرده بود که دین خدا را به پا دارید. تا این‌جا یعنی مسلمانان بین دین خودشان با ادیان الهی نه تضاد بلکه فاصله‌ای هم قائل نیستند و بالاتر از این مسلمان‌ها معتقد هستند ما چیزی به نام ادیان الهی نداریم بلکه دین الهی یکی است و همه‌ی پیامبران از نوح و ابراهیم و اسماعیل و موسی و عیسی تا محمد برای بشریت یک پیام داشتند و آن تسلیم بودن در برابر خداوند بوده است. در سوره‌ی مبارکه‌ی آل عمران می‌فرماید دین نزد خداوند اسلام است. بعد در روایات آمده که اسلام به معنی تسلیم در برابر فرمان خداوند است. قرآن ابراهیم را مسلم می‌خواند. می‌گوید ابراهیم هم مسلم بود. یعنی در برابر خدا تسلیم بود. در سوره‌ی مبارکه‌ی مائده قرآن راجع به حواریون حضرت عیسی(ع) و یاران حضرت عیسی(ع) می‌فرماید حواریون یاران عیسی پسر مریم گفتند ما ایمان آوردیم. خداوندا تو شاهد باش که ما مسلم هستیم. این آیات از وحدت دین الهی حرف می‌زند و در سوره‌ی مبارکه‌ی توبه بشارت می‌دهد که دین حق و دین خدا علی‌رغم میل مشرکین روزی بر تمام جهان حاکم خواهد شد. در سوره‌ی مبارکه‌ی آل عمران به پیامبر اسلام فرمان می‌رسد که به مسیحیان و به اهل کتاب و یهود بگو به سوی کلمه‌ی مشترک میان ما و شما بالا بیایید. بیایید در کنار یکدیگر از کلمه‌ی حق و کلمه‌ی خداوند که میان ما و شما یکسان و مشترک است و همه به آن معتقد هستیم پیروی کنیم که جز خداوند را عبادت نکنیم و به او شرک نورزیم و کسی را شریک خداوند قرار ندهیم. دعوت مکرر به برادری و محبت به پیروان سایر پیامبران در قرآن مکرر ذکر شده است. باز قرآن می‌فرماید با هر کسی که با شما سر جنگ ندارد مهر بورزید حتی اگر مسلم نیست و امید داشته باشید که خداوند روزی حتی میان شما و دشمنان شما دوستی برقرار کند که این پیام صلح جهانی در قرآن است. آیات زیادی راجع به انبیای بزرگ در قرآن داریم و در روایات ما از حضرت مریم(س) در کنار حضرت خدیجه و حضرت فاطمه(س) و در کنار آسیه زن فرعون به عنوان چهار زن برگزیده‌ی خلقت نام برده شده است. بعضی آیات در خصوص حضرت مریم(س) و تولد حضرت عیسی(ع) است. یعنی مربوط به همین روزها و همین ایامی است که ما در آن به سر می‌بریم. در توضیح و گزارش این روزها آیاتی بر پیامبر اکرم(ص) نازل شد و در قرآن ذکر شده است. اولاً در قرآن یک سوره‌ی کامل به نام حضرت مریم(س) داریم که سوره‌ی مبارکه‌ی مریم است. سوره‌ی مبارکه‌ی آل عمران به نام خانواده‌ی عمران است که از بنی‌اسرائیل است و عمران طبق روایات ما پدر حضرت مریم(س) است. جناب مریم دختر عمران و عمران پیامبر بود. سوره‌ی دیگری در قرآن سوره‌ی مبارکه‌ی مائده است که به نام معجزه‌ی مائده‌ی حضرت عیسی(ع) است که من باز ترجمه‌ی بعضی از آیات را برای شما عرض می‌کنم. راجع به حضرت مریم(س) در سوره‌ی مبارکه‌ی آل عمران در قرآن می‌فرماید آنگاه که فرشتگان خداوند گفتند ای مریم خداوند تو را برگزید و مطهر و پاکیزه‌ات قرار داد و از میان همه‌ی زنان جهان تو را برای این کار انتخاب کرده است. تنها زنی که خداوند به این شیوه از روح خودش در او دمید. در سوره‌ی مبارکه‌ی انبیا خداوند به پیامبر اسلام فرمود یاد کن مریم را که دامان خود را پاکیزه نگاه داشت، پس از روح خود در او دمیدیم و او و پسرش را نشانه‌ای آسمانی برای همه‌ی جهانیان قرار دادیم و فلسطین که زادگاه حضرت عیسی(ع) است و به عقیده‌ی ما ایشان از آن‌جا به معراج رفت و آرامگان حضرت ابراهیم و قدمگاه حضرت موسی و معراج‌گاه پیامبر اکرم(ص) آن‌جا هست منطقه‌ی بسیار مقدسی است. باز در سوره‌ی مبارکه‌ی آل عمران خداوند به مریم فرمود ای مریم، فرمانبر خدایت باش و برای او خضوع کن. سجده آور و همراه رکوع کنندگان رکوع کن. در قرآن می‌فرماید حضرت مریم(س) به فرمان خداوند قبل از تولد حضرت عیسی(ع) در جانب شرقی بیت‌المقدس معبد قدس مدام در روزه و اعتکاف و نماز بود و همان‌جا روح‌القدس جبرئیل بر او نازل شد و روح الهی عیسی در او دمیده شد. در سوره‌ی مبارکه‌ی مریم خداوند به پیامبر اسلام می‌فرماید یاد کن سرگذشت مریم را آن‌گاه که از خویشان خود در معبد شرقی کناره گرفت. در قرآن آمده که تولد خود حضرت مریم(س) هم عادی نبوده است. مادر ایشان که همسر حضرت عمران بود باردار نمی‌شد و آن‌جا دارد که نذر کرد که اگر فرزندی بیاورم او را نذر معبد می‌کنم و باز در قرآن ذکر شده که پس آن‌گاه که زن عمران گفت خدایا فرزندی در شکم دارم و او را نذر خدمت به آستان تو می‌کنم و از هر کار دیگری آزادش می‌سازم تا به تو خدمت کند، پس این نذر مقدس را بپذیر که تو می‌شنوی و می‌دانی. و بعد از مرگ پدر ایشان تحت کفالت جناب زکریا بود که او هم از نظر ما پیامبر است. پدر حضرت یحیی تعمید دهنده که او هم در نظر ما پیامبر و مقدس است و این‌ها نگاه مسلمان‌ها به این خانواده و این محیطی است که حضرت عیسی(ع) در آن به دنیا آمده است. راجع به تولد حضرت عیسی(ع) باز این آیات در سوره‌ی مبارکه‌ی مریم نازل شده که روح‌القدس بر مریم فرود آمد. این‌ها بخشی از تصویری است که قرآن دارد از همین روزهایی که حضرت عیسی(ع) به دنیا آمد. می‌فرماید مریم به فرمان خدا در پس پرده در معبد بود که روح خود را به سوی او فرستادیم. به شکل انسانی که برای او متمثل شد. مریم گفت پناه بر خدای مهربان، آن‌گاه جبرئیل یا روح‌القدس به مریم گفت من فرستاده‌ی خدای تو هستم تا به تو پسری پاکیزه عطا شود. مریم گفت چگونه می‌توانم پسری داشته باشم حال آن‌که با بشری تماس نداشته‌ام و کار ناشایستی نیز از من سر نزده است؟ روح‌القدس به او فرمود پروردگارت می‌گوید این کار بر من آسان است تا نشانه‌ای برای بشریت باشد و رحمتی از جانب ما و این امر صادر شده است. ما پسر مریم و مادر او را نشانه و اعجاز بزرگ قرار دادیم. در سوره‌ی مبارکه‌ی مریم باز اشاره می‌کند وقتی درد زایمان به سراغ مریم مقدس آمد به فرمان خداوند از معبد بیرون آمد و بین راه از شدت درد به نخل خشکیده‌ای پناه برد. از شدت غم بی‌آبرویی و رنج تنهایی و زایمان با خود گفت کاش پیش از این مرده بودم و از یادها رفته بودم. اما خداوند با او سخن گفت و به او آرامش داد. آنگاه صدایی آمد که مریم محزون نباش. خداوند از زیر پای او آبی جاری کرد تا بیاشامد و ندا آمد مریم شاخه‌ی خشکیده‌ی درخت خرما را تکان ده تا از آن خرمای تازه بریزد. بخور و بیاشام و چشم تو به این فرزند روشن خواهد شد. پس روزه‌ی سکوت بگیر و با کسی سخن مگو. هر کسی از تو توضیح خواست با اشاره بفهمان که روزه‌ی سکوت گرفته‌ای. وقتی مردم به حضرت مریم(س) تهمت زدند و او را سرزنش کردند که پدر و مادر تو برادر تو هارون آدم‌های خوبی بودند و تو چرا رسوایی به بار آوردی و با چه کسی رابطه داشته‌ای، قرآن در سوره‌ی مبارکه‌ی مریم می‌فرماید پس مریم اشاره به نوزاد کرد. آنان گفتند چگونه خود سکوت می‌کنی و پاسخ را به این کودک احاله می‌کنی؟ چگونه با او حرف بزنیم؟ آنگاه کودک عیسی پسر مریم به سخن آمد و گفت من بنده‌ی خدا هستم. پیامبر و صاحب کتاب خواهد بود و خداوند من را مایه‌ی برکت قرار داد. من مبارک هستم، هر جا که باشم. من را تا زنده هستم به نماز و زکات امر فرمود و به نیکی به مادرم و درود بر من. آن روز که متولد شدم و آن روز که بمیرم و آن روز که زنده برای قیامت دوباره برانگیخته شوم. بعد قرآن می‌فرماید عیسی پسر مریم از صالحان بود. تا این‌جا من بخشی از آیات را خواندم که به تولد حضرت عیسی(ع) و نگاه قرآن به حضرت مریم(س) اشاره دارد. اولاً در اصطلاح اسلامی به تمام انبیا و پیامبران، پیامبران ابراهیمی می‌گویند. پیامبرانی که پس از ایشان آمدند. چون هم پیام آن‌ها پیام ایمان ابراهیمی است و هم از نسل حضرت ابراهیم هستند و در منطق ما و شما ابراهیم پدر ایمان است. مبارز بزرگ ضد شرک و بت‌شکن بزرگ تاریخ است و ایشان می‌خواست به روایات مختلفی که بین ادیان و مذاهب هست اسماعیل یا اسحاق را به فرمان خداوند قربانی کند. اتفاقاً الان از نظر مسلمانان در نزدیک عید قربان هستیم. فکر می‌کنم امسال شب سال نوی مسیحی با عید قربان یکی شده است. در کلیسای حضرت ابراهیم هستیم و به حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل هم ادای احترامی می‌کنیم. مسلمانان الان در مکه در حج هستند. تقریباً اکثر آداب حج مسلمانان بر اساس روش حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل است. یعنی به عقیده‌ی ما خانه‌ی کعبه در مکه را حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل بنا کردند و ریشه‌ی ابراهیمی اسلام این‌جا کاملاً معلوم می‌شود. «سعی» که حجاج ما بین دو کوه «صفا» و «مروه» می‌کنند کاری است که هاجر مادر حضرت اسماعیل در آن‌جا به دنبال آب کرد. چاه زمزم همان‌طور به نظر ما زیر پای حضرت اسماعیل جوشید و اعجاز الهی بود. مسلمان‌ها وقتی برای قربانی کردن به «منا» می‌روند در واقع تکرار کاری است که حضرت ابراهیم با حضرت اسماعیل یا به نظر مسیحی‌ها با حضرت اسحق کرد که می‌خواست فرزند خود را برای خدا و به امر خدا قربانی کند و بعد خداوند گوسفندی فرستاد و فرمود این کار را نکن و تو در این آزمون موفق شدی. مسلمان‌ها همان‌جا که حضرت ابراهیم می‌خواست حضرت اسماعیل را قربانی کند می‌روند و در ایام حج گوسفند قربانی می‌کنند و آن جایی که شیطان بر حضرت ابراهیم فرود آمد و وسوسه کرد که فرزند خودت را برای خدا قربانی نکن و حضرت ابراهیم به طرف شیطان سنگ پرتاب کرد، دقیقاً مسلمان‌ها در همان‌جا در سه نقطه به سمت سنگی که تمثال شیطان است و به یادبود این کار بزرگ حضرت ابراهیم در سه نوبت هر بار 7 سنگریزه پرتاب می‌کنند که کار حضرت ابراهیم را تکرار کرده باشند. خداوند انبیای بزرگ را به خاطر همین ایثار بزرگ حضرت ابراهیم که خواست فرزند خود را به امر خدا قربانی کند از نسل حضرت ابراهیم قرار داد. پیامبران الهی فرزندان اسحق و اسماعیل بودند. مسیحیان در برابر یهود تأکید داشتند که حضرت عیسی(ع) از طرف مادر از نسل حضرت داوود و اسحق و ابراهیم است. چون تورات وعده داده بود که منجی آخرالزمان از نسل حضرت داوود خواهد بود. چیزی که جالب است و می‌خواستم عرض بکنم این است که در روایات ما مسلمان‌ها هم هست که حضرت مهدی(عج) که از فرزندان و نسل پیامبر اسلام است از طرف پدر فرزند پیامبر اسلام و فرزند حضرت اسماعیل هستند و به حضرت ابراهیم می‌رسند. حضرت مهدی(عج) از طرف مادر به جناب شمعون می‌رسد که از حواریون حضرت عیسی(ع) است و وصی خاص حضرت عیسی(ع) است و از یاران اصلی ایشان است و از طریق او نسل ایشان به حضرت داوود و حضرت اسحق و حضرت ابراهیم می‌رسد. چون مادر ایشان مسیحی بود که مسلمان شد. بنابراین طبق روایات ما و همان‌طور که تورات وعده داده و در انجیل ذکر شده و طبق عقاید ما که منجی آخرالزمان از نسل حضرت داوود خواهد بود هم حضرت مهدی(عج) و هم حضرت عیسی(ع) از طرف مادر از نسل داوود هستند. حضرت عیسی(ع) پدر ندارد و نسل حضرت مهدی(ع) هم از طرف پدر به حضرت اسماعیل می‌رسد و از طرف مادر به حضرت داوود و حضرت اسحق می‌رسد و این یکی از نکات خیلی جالب است که قیام بزرگ آخرالزمان برای نجات بشر و صلح و عدالت جهانی به رهبری حضرت مهدی(عج) و حضرت عیسی(ع) پسر مریم خواهد بود که هر دو از طرف مادر از نسل حضرت داوود هستند که آن بشارت تورات با این‌ها تحقق پیدا می‌کند. بشارتی که قرآن و انجیل و تورات و همه داده‌اند و طبق روایت ما عیسی بن مریم(ع) که فلسطینی است در کنار حضرت مهدی(عج) دوباره ظهور خواهد کرد و در قدس نماز خواهد خواند و عدالت و صلح جهانی به دست حضرت مهدی(ع) و حضرت عیسی(ع) در سراسر عالم مستقر خواهد شد. این‌ها جزو عقاید ماست. قرآن در جایی از کشیشان راهب که در صومعه ذکر خدا می‌گفتند و روزه می‌گرفتند با احترام یاد می‌کند. در یک جایی خطاب به مسلمان‌ها می‌گوید مردم مسیحی به شما نزدیک‌تر هستند. پیامبر اسلام سفارش مسیحیان و یهودیان و اهل کتاب را به مسلمان‌ها می‌کرد و در جامعه‌ی اسلامی حقوق اجتماعی و آزادی مذهب برای آن‌ها همیشه فراهم بود. حتی در نبرد مسلمین با امپراطوری روم پیامبر(ص) فرمان داد مبادا به صومعه‌ها و معابد آنان و به راهبان مسیحی بی‌احترامی شود. تا این‌جا ما راجع به قداست مسیح، مریم، انجیل و تورات در نزد مسلمان‌ها تا حدودی صحبت کردیم. البته آیات دیگری هم یادداشت کردم که می‌ترسم خسته بشوید. فکر می‌کنم روشن شد که نگاه ما به حضرت عیسی(ع) و حضرت مریم(س) و به تورات و انجیل چه نگاهی است. از این‌جا به بعد در بخش دوم عرائضم یکی، دو تفاوت را بین مسیح‌شناسی مسلمان‌ها با مسیح‌شناسی برادران و خواهران مسیحی ذکر بکنم. تا این‌جا شباهت‌ها ما در نگاه ما به مسیح و مریم و انجیل و تورات بود و از این‌جا به بعد می‌خواهم به یکی، دو نکته از تفاوت دیدگاه ما و برادران مسیحی به حضرت مسیح و به حضرت مریم(س) اشاره کنم که در قرآن ذکر شده است. مسیح‌شناسی قرآن و اسلام و مسیح‌شناسی کلیسا و اناجیل موجود را بگویم که البته این تفاوت‌ها یک ماده‌ای برای گفتگوی دوستانه و علمی و برادرانه است و این که تفاوت‌هایی داشته باشیم مطلقاً از قداست و شأن مسیح و مریم در نزد مسلمان‌ها کم نمی‌شود. من قبلاً این نکته‌ها را عرض بکنم. اگر مسلمان‌ها به تثلیث معتقد نباشند، به تجسد و بشری شدن خداوند، برداشته شدن مرز بشر و خداوند معتقد نباشند، به صلیب رفتن مسیح را معتقد نباشند، هیچ از ارزش و قداست مسیح و مریم مقدس در نظر ما کم نمی‌شود. ضمن این که تفسیر مثلاً تثلیث بین خود برادران مسیحی هم یکی نیست و متفاوت هستند. حتی تفاوت در حد تضاد وجود دارد. یک نکته را هم قبل از این تفاوت‌ها بگویم. تفکر اسلام و قرآن راجع به نه فقط عیسی مسیح بلکه راجع به خود حضرت محمد(ص) پیامبر اسلام هم این است که ما مرکز اسلام را حضرت محمد(ص) نمی‌دانیم. اسلام محمدیزم نیست. ما معتقد هستیم که ادیان الهی یعنی مسیحیت و اسلام نباید به محمدمرکزی و مسیح‌مرکزی تبدیل بشوند. بلکه مرکز خداوند است. مرکز در نظر ما خداوند است. نه مسیح است و نه محمد است. قرآن هم راجع به مسیح و هم راجع به حضرت محمد(ص) می‌گوید این‌ها نبودند الا پیامبرانی که از طرف خداوند پیام آوردند. قبل از این که بخواهم بگویم قرآن راجع به حضرت عیسی(ع) چه می‌گوید، ببینید قرآن راجع به خود پیامبر اسلام چه می‌گوید. قرآن می‌فرماید «ما محمد الا رسول...»، محمد نیست مگر پیام‌آوری، «قد خلت من قبله الرسل...»، که پیش از او پیامبرانی از طرف خداوند آمدند. بعد می‌فرماید آیا اگر محمد بمیرد یا کشته بشود شما مسلمانان دوباره به پیش از اسلام باز می‌گردید و مشرک می‌شوید؟ در جای دیگر قرآن، همین قرآنی که حضرت محمد(ص) آورده خداوند به حضرت محمد(ص) می‌گوید اگر وحیی که به تو کردیم تا پیام ما را به بشریت برسانی، دست می‌بردی و آن را تغییر می‌دادی ما رگ قلب تو را قطع می‌کردی. یعنی تو فقط یک پیام‌آور از طرف ما هستی. البته من این را بگویم، حالا راجع به تثلیث هم بعضی از آیات قرآن را می‌خوانم. می‌دانم که تلاش‌های زیادی هم از طرف متکلمان بزرگ و خیرخواه مسیحی برای جمع کردن تثلیث با توحید و برای دفاع عقلانی از تثلیث صورت گرفته است. من این را می‌دانم و می‌دانیم که مسئله‌ی مسیحیت بر اساس تثلیث، تجسد، فدیه، صلیب و رستاخیز عیسی همه به هم مربوط شده است. این‌جا بین مسلمانان و مسیحیان یک اختلاف نظر تئولوژیک در باب تثلیث یعنی پدر، پسر و روح‌القدس هست. محور مسیحیت این شده که خدا در قالب عیسی به زمین آمد و تجسد پیدا کرد و بعد برای نجات بشر به صلیب رفت. مسلمان‌ها با این گزاره موافق نیستند و معتقد هستند که این بخش آخر از گذاره، یعنی تثلیث، صلیب، تجسد تفاوت‌هایی است که با مسیح‌شناسی اسلامی با مسیح‌شناسی لگوسی در واقع وجود دارد که حالا خواهم گفت منشأ آن چیست. البته برادران مسیحی هم بر سر مسئله‌ی تثلیث و تک تک این مسائل با هم اختلاف نظرهایی حتی در حد تضاد دارند. بالاخره آرتدوکس، کاتولیک و پروتستان و کلیسا‌های دیگری که در ذیل این‌ها به وجود آمد بر سر همه‌ی این مسائل با هم اختلاف نظر دارند در حدی که همدیگر را تکفیر کردند، برخی همدیگر را کافر دانستند، برخی خون همدیگر را مباح دانستند. حداقل از قرن 16 میلادی به بعد جنگ‌های مذهبی بین برادران مسیحی و کشتار همدیگر به عنوان این که شما از مسیحیت خارج شدید بر سر اختلاف نظر در همین عقاید بوده است. بنابراین اختلاف نظر مسلمان با مسیحی بر سر این مسائل امر خیلی عجیبی نیست و می‌تواند یک امر طبیعی و منطقی باشد. اولین اعتقادنامه‌ی رسمی مسیحی که آموزه‌ی تثلیث مقدس را رسماً مطرح کرده مربوط به قرن 4 میلادی است. آن‌جا بین بزرگان کلیسا و مسیحیت بر سر الوهیت مسیح نزاع بود که آیا عیسی مسیح خداست یا بشر است؟ آیا عیسی مسیح پسر خداست به معنای حقیقی یا به معنای مجازی این‌طور است. چون اگر به معنای مجازی باشد مسلمان‌ها مشکلی ندارند. یعنی اگر به معنا بگوییم حضرت عیسی(ع) پسر خداست که چون پدر ندارد و روح‌القدس از طرف خداوند آمده پسر خداست و یا اگر منظور از پسری و پدری یعنی این که رابطه‌ی عیسی مسیح با خداوند بسیار نزدیک است، ما این‌ها را می‌پذیریم. یعنی مسلمان‌ها با این‌ها مشکلی ندارند. اما اگر مسئله بر سر این شد که عیسی خداست یا بشر است؟ الوهیت دارد یا نه؟ آیا ما حضرت عیسی(ع) و حضرت مریم(س) را می‌پرستیم؟ برای آن‌ها سهمی از الوهیت قائل هستیم یا حضرت عیسی(ع) و حضرت مریم(س) را به عنوان بندگان صالح برگزیده‌ی خداوند می‌دانیم؟ این‌جا دو تفکر وجود دارد. مسلمان‌ها و بعضی از مسیحیان معتقد بودند و هستند که نباید در حضرت عیسی(ع) و حضرت مریم(س) هیچ رگه‌ای از الهیت و الوهیت قائل شد و اگر ما آن‌ها را در ردیف خداوند قرار بدهیم در واقع از تفکر توحیدی و ابراهیمی خارج شده‌ایم و به سمت غیر توحید حرکت کرده‌ایم. یعنی تفکر شرک‌آمیز پیدا کرده‌ایم. چون مرکز تفکر دینی و توحیدی و ابراهیمی یک خداست بالاتر از همه چیز و همه زیر سایه‌ی او هستند و بنده‌ی او و مخلوق او هستند. اما بعضی از برادران و خواهران مسیحی معتقد هستند که ما می‌توانیم به یک الوهیت تقسیم شده بر سه و یک الهویت سه ضلعی معتقد باشیم و در عین حال آن را منافات با معنویت و خداپرستی هم ندانیم. این تفکر وجود دارد و بین خود برادران مسیحی هم بر سر این قضیه اختلاف نظر هست. من برای این که شما فقط بدانید این اختلاف نظر در مسیحیت از قدیم بود فقط اشاره می‌کنم به این که در همان قرن 4 میلادی که بعد از شورای نیقیه آموزه‌ی رسمی تثلیث وارد تفکر کلیسا و مسیحی شد و تا آن موقع بر سر الهویت حضرت عیسی(ع) اختلاف نظر بود و بعد از آن هم بود دو گروه در آن شورا با هم بحث کردند. دو گرایش الهیاتی در آن شورا مطرح شد. یکی گرایش الهیاتی آتاناسیوس و دیگری گرایش الهیاتی آریوس و بحث شد که آیا پسر با پدر و حضرت عیسی(ع) با خداوند همذات هستند یا نیستند. دایره المعارف «میرچا ایلیاده» که یک دایره المعارف بزرگ و مشهور دنیا راجع به دین و ادیان است و همین‌طور دایره المعارف «هستینگز» می‌گوید تثلیث در عهد قدیم و در عهد جدید و در تورات و انجیل صریحاً نیامده است. در عهد انجیل و اناجیل هم به شکلی که بعدها برجسته شد نبود. عمدتاً بین قرن 2 تا 4 میلادی برجسته شد. می‌گوید در قرن 4 در یک سند رسمی مسیحی برای نخستین بار آمد ولی تفسیرهای مختلفی از تثلیث شد. تفسیرهای خیلی مختلفی از تثلیث شده است. بعضی از این تفسیرهای تثلیث به اسلام نزدیک هستند. نمی‌گویم یکی است ولی نزدیک می‌شود. بعضی از تفسیرهای تثلیث از اسلام فاصله می‌گیرد. چون بین متکلمان مسلمان یک عده‌ای در باب نظریه‌ی صفات الهی در کلام اسلامی معتقد هستند که صفات ازلی خداوند از ذات خداوند جداست. مثلاً عشائره جزو گروه صفاتیه محسوب می‌شوند. خدا جدا از ذات خود صفات ازلی دارد و این صفات مثل ذات خدا قدیم هستند. یک عده‌ای گفته‌اند این دیدگاه عشائره در بین مسلمان‌ها ممکن است به آن‌چه که برادران مسیحی تحت عنوان تثلیث گفته‌اند نزدیک بشود. اگر این‌طور تفسیر کنیم و بگوییم مراد از تثلیث این باشد که سه صفت از صفات خداوند مثل خود خداوند ازلی باشند. یکی طبیعت ذاتی خداوند که به آن پدر می‌گوییم، یکی کلمه‌ی خداوند که در عیسی انسان مجسم شد که به آن پسر می‌گویند و یکی روح‌القدس که وجود فعال خداوند در مخلوقات باشد. این تفسیری است که بعضی از بزرگان مسیحی از تثلیث داده‌اند و گفته‌اند نزدیک می‌شود به تفسیری که عشائره‌ی مسلمان راجع به صفت الهی دارند. من نمی‌خواهم الان این‌جا قضاوت کنم و فقط نقل کردم. می‌خواهم بگویم که بدانید چقدر تلاش شده و چقدر برای تفسیر توحیدی از تثلیث زحمت کشیده‌اند و بزرگان مسیحی این تلاش‌ها را کرده‌اند. من در بیروت، در لبنان با رهبران کلیسای مارونی مسیحی جلسه‌ای در دانشگاه الهیاتی مسیحی داشتم و راجع به تثلیث بحث می‌کردیم. معاون دانشگاه کلیسا به من گفت بعضی از بزرگان مسیحی قرائتی از تثلیث کرده‌اند که به توحید و تفکر اسلامی نزدیک می‌شود. حتی بعضی معتقد هستند برای مسیحی بودن اعتقاد به تثلیث ضرورت ندارد. یکی دیگر از اساتید الهیاتی مسیحی در کانادا به من گفت، عبارتی که نقل می‌کنم از ایشان است، ایشان به من گفت از قرن 4 و 5 میلادی که در دوره‌ی «کنستانتین» امپراطور روم مسیح‌شناسی لوگوسی در کنار مسیح‌شناسی ابراهیمی و توحیدی مطرح شد دیدگاه‌های مختلف تثلیث در داخل جهان مسیحی کم کم به حاشیه رفت و الا وجود داشته و هنوز هم وجود دارد. می‌گوید دیدگاه توحیدی در مسیح‌شناسی بین مسیحیان زیادی طرفدار دارد ولی دیدگاه رسمی نیست. در عین حال تفسیرهایی از تثلیث در جهان مسیحی می‌شود که تثلیث به توحید نزدیک می‌شود و بعد ایشان گفت داخل خود برادران مسیحی معتقد هستند که الهیات یگانه‌ی سه‌گانه را باید طوری تفسیر کنیم که به تفکر توحیدی نزدیک بشود و نباید تحت تأثیر فرهنگ‌های هلنی و یونانی و گنوسی و سنوی مسیحیت را تفسیر کرد. این‌ها عین مکالمات بنده با ایشان است. من از ایشان پرسیدم که شما چه نسبتی می‌بینید بین آن‌چه که در هندوایزم هست که از سه‌گانه‌ی برهما، شیوا و ویشنو سخن می‌گوید که خدای بزرگ بر هم در این سه اقنوم مقدس تجلی کرده و از طرفی این تفکر بین رومی‌ها و یونانی‌ها بود که از ژوپیتر، ژنون و مینرو صحبت می‌کردند. یعنی تثلیثی که آن‌جا وجود داشت و از یک طرف در تفکری که بین عرب قبل از اسلام بود که از رابطه‌ی حبل با لات، منات و عزا صحبت می‌کردند. ایشان به من گفت که من شخصاً به دیدگاه رابطه‌ی توحیدی بین خدا، عیسی و روح‌القدس معتقد هستم. یک خداست و نه سه خدا. این دیدگاه بعضی از مسیحیان از همان قرن اول مسیحی است. از همان قرن اول بین بعضی از مسیحیان بود و تا به امروز هم هست منتها یک دیدگاه غیر رسمی است و به حاشیه رفته است. گروه مسیحیان اولیه که قدیمی‌ترین گروه مسیحیان بودند، یعنی یهودیان مسیحی شده همین نظر را داشتند. نظریات دیگری هم مثل نظریه‌ی تبنی یا فرزندخواندگی مطرح شد که از قرن 3 میلادی مطرح شد. نظریه‌ی آریوس در قرن 3 میلادی بوده که به مونارکیانیزم مقامی مشهور شد که خدا در ذات و در اقنوم واحد است، پدر و پسر و روح‌القدس سه نام برای یک حقیقت هستند. سه اقنوم نیستند. تا نظریه‌ی سه خدایی که سه ذات مستقل باشند که کم کم مسئله‌ی تثلیث مطرح شد ولی باز عرض کردم که بین کاتولیک و پروتستان و آرتدوکس تفسیرهای متفاوتی است. من در یک شمارشی که در متون الهیاتی مسیحی کردم حدود 13 تفسیر از تثلیث پیدا کردم. 13 تفسیر از تثلیث وجود دارد که با هم متفاوت هستند و حتی با همدیگر متضاد هستند و یک جور تفسیر نشده است. بعضی از این تفاسیر به مسیح‌شناسی اسلامی خیلی نزدیک است و بخشی از آن‌ها خیلی دور است. در انجیل‌های موجود هم کلمه‌ی تثلیث نیست. اولین بار «تئوفیلوس» در قرن 2 تعبیر یونانی آن را آورده و معادل لاتین آن را «تینیتاس» در قرن 3 میلادی آورده است. من بخش دوم عرائضم را تعابیر قرآن راجع به تثلیث قرار می‌دهم که صریحاً قرآن می‌فرماید ما برای مسیح و مریم قداست قائل هستیم اما تثلیث را نمی‌پذیریم. تقسیم الهویت به سه ضلع را نمی‌پذیریم و پرستش ما احترام و اعتقاد و تجلیل مریم، عیسی و روح‌القدس را می‌پذیریم اما پرستش مریم یا عیسی یا روح‌القدس و خضوع در برابر تمثال‌ها و مجسمه‌ها را قبول نداریم و خلاف تفکر توحیدی می‌دانیم. من بخشی از آن را برای شما می‌خوانم. در قرآن در سوره‌ی مبارکه‌ی مائده می‌فرماید مسیح، پسر مریم نیست مگر پیامبری از جانب ما که پیش از او نیز پیامبرانی آمدند و مادرش بسیار راستگو و راست‌کردار بود. در سوره‌ی مبارکه‌ی آل عمران می‌فرماید هیچ بشری را که به پیامبری برانگیخته شد و کتاب مقدس و فرمان نبوت به او داده شد نبوده است که به مردم بگوید بندگان من باشید و نه بندگان خدا و هرگز امر نمی‌کند که فرشتگان چون روح‌القدس را به خدایی و ربوبیت و پروردگاری بگیرید. بنابراین مسلمان‌ها به این که خدا در جسم بشر به زمین آمده باشد، یعنی نظریه‌ی تجسد معتقد نیستند. قرآن صریحاً می‌گوید عیسی پسر مریم نزد خداوند عزیز است و در قیامت حق شفاعت دارد. اما نظریه‌ی فدا و صلیب را قبول نداریم. این نظریه حتی ریشه‌های ماقبل مسیحی داشته است. ببینید در مصر قدیم از «اوسیریس» نام برده می‌شود، در آسیای صغیر از «آتیس»‌ و در یونان از «دیونوسوس» که این‌ها خدایانی بودند که به زمین آمدند و در زمین مرده‌اند تا بشر را نجات بدهند و این‌ها دیدگاه‌هایی است که از ماقبل مسیحیت مطرح بود. همین‌طور یک تفاوت دیگر مسلمان‌ها با برادران مسیحی بر سر مسئله‌ی گناه ازلی است و این که عیسی آمد تا بشر بخشیده بشود. برادران مسیحی معتقد هستند که بشر ذاتاً گناهکار به دنیا می‌آید به خاطر گناهی که آدم و حوا کردند و از بهشت رانده شدند. بنابراین همه‌ی بشریت گناهکار به دنیا می‌آیند و حضرت عیسی(ع) آمد و به صلیب رفت تا گناه بشر بخشیده بشود و بشر نجات پیدا بکند. مسلمان‌ها این عقیده را ندارند. مسلمان‌ها معتقد هستند که این که بگوییم بشر ذاتاً گناهکار به دنیا آمد و مسیح به صلیب رفت تا باعث بخشش و نجات انسان بشود درست نیست. مسلمان‌ها می‌گویند بشر ذاتاً گناهکار نیست. همه‌ی انسان‌ها پاک و بی‌گناه به دنیا می‌آیند و در دوران زندگی خودشان به تدریج گناهکار می‌شوند. هر کسی مسئول گناهان خودش است و باید پاسخگو باشد. ولی پیامبران الهی و از جمله حضرت عیسی(ع) و حضرت مریم(س) در قیامت حق شفاعت دارند. یعنی خداوند به آن‌ها اجازه داده که شفیع باشند و گناهان بسیاری از گناهکاران به خاطر حضرت عیسی(ع) و حضرت مریم(س) بخشیده خواهد شد. همان‌طور که گناهان بسیاری به خاطر ابراهیم و اسماعیل و به خاطر پیامبر اسلام بخشیده خواهد شد. در مورد مسئله‌ی رستاخیز و بازگشت حضرت عیسی(ع) ما مثل برادران مسیحی معتقد هستیم که عیسی مسیح بر می‌گردد. ما معتقد هستیم که حضرت عیسی(ع) به زمین و به همین زندگی دنیایی برمی‌گردد و در نجات بشریت در کنار حضرت مهدی(عج) نقش الهی ایفا می‌کند. اما معتقد به تعریفی از رستاخیز که باز پیامبر(ص) از برادران مسیحی داده‌اند، نیستیم. در باب مسئله‌ی گناه و نجات از طریق حضرت عیسی(ع)، یعنی رستگاری، این که به شخص عیسی مربوط است یا به عمل او یا به آموزه‌های او باز بین کلیسا‌های آرتدوکس، کاتولیک و پروتستان اختلاف نظر است. بعضی از دیدگاه‌های این‌ها به دیدگاه‌های اسلامی نزدیک‌تر است. بعضی هم دورتر می‌شود. حالا من عرض می‌کنم کجا تفاوت هست. مثلاً کلیسا‌های آرتدوکس بیشتر این تفسیر را قبول داشتند که حضرت عیسی(ع) ظهور کرد تا بشر را از طریق تجسد‌ خدا در مسیح و شفابخشی مسیح از سلطه‌ی گناه و مرگ رها کند. اما از طریق رستاخیز و برخاستن مسیح از قبر و غلبه‌ی او بر مرگ این رستگاری محقق می‌شود. تلقی دوم از نجات برای الهیات کلیسای غربی و مسیحیت لاتینی قرون وسطی پیدا شد. البته الان هم بعضی از پروتستان‌ها آن را قبول دارند. محور آن این مسئله است که مرگ حضرت عیسی(ع) کفاره‌ی گناهان انسان است. یعنی محور مسئله‌ی رستگاری به این سمت می‌آید که در نطق‌های «آنسلم قدیس»‌ وجود دارد که می‌گوید مرگ عیسی تقدیر الهی است که خدا به قالب گوشت و پوست در آمد و گناه آدمی را بخشید و آمرزش را ممکن کرد. تفسیر سومی از مسئله‌ی نجات و رستگاری که در الهیات جدید اروپایی، در گرایش‌های نوپروتستان مثل «شلایر ماخر» هست می‌گوید نجات‌بخشی مسیح از طریق وجود خاکی و زمینی عیسی مهم‌تر است. یعنی از طریق مواعظ و رفتار دینی او مهم‌تر است تا از طریق صلیب و مرگ او. این‌ها تفسیرهای مختلفی هستند. البته تفسیرهای دیگری هم هست که فرصت نیست. البته ریشه‌های همه‌ی آن‌ها یکی است که خدای پدر برای رستگاری بشر آمد. من بعضی از اختلافاتی که بین برادران مسیحی وجود دارد را گفتم. بخشی از آن‌ها به مسلمانان نزدیک‌تر است و بخشی از آن‌ها هم دورتر است. چون کلیسا اول به خاطر تجزیه‌ی امپراطوری روم به شرق و غرب به کلیسای شرقی و غربی تقسیم شد. کلیسای شرق خودش به 6 کلیسای بزرگ تقسیم شد. در دوره‌ی متأخر هم ده کلیسای بزرگ مسیحی داریم که در اصول مسیحیت با هم اختلاف نظر دارند ولو در سه گروه بزرگ تقسیم می‌شوند. بعضی از دیدگاه‌های آن‌ها به ما نزدیک‌تر است و بعضی هم از ما دورتر است. آرتدوکس‌ها و پروتستان‌ها اعتقادی به رهبری پاپ ندارند. یعنی پاپ را معصوم نمی‌دانند و او را به عنوان سخنگوی مسیحیت قبول ندارند. یا فرض بفرمایید که برادران آرتدوکس روح‌القدس را تنها ناشی از پدر می‌دانستند و پدر منشأ اصلی بود. بر خلاف کلیسای غربی که روح‌القدس را منبعث از پسر هم می‌دانست. در باب مجرد بودن روحانیون در کلیسای شرق با کلیسای غرب تفاوت است. در باب عصمت و بکارت حضرت مریم(س) حساسیت برادران کاتولیک از برادران آرتدوکس بیشتر است. بر سر همین عشا ربانی که الان مراسم آن را برگزار کردیم و من واقعاً از شما تشکر می‌کنم که اجازه دادید ما در این مراسم مقدس شما شرکت کنیم، اختلاف‌های خیلی جدی بین فرقه‌های مختلف از برادران مسیحی هست. مثلاً در قرن یازده میلادی بر سر مسئله‌ی عشای ربانی نزاع عظیمی بین کلیسای شرق و غرب شد که در مراسم عشای ربانی نان فتیر به جای گوشت عیسی است یا نان ورآمده و کلیسای آرتدوکس کلیسای غرب را بر سر همین مسئله متهم به یهودی‌گری کرد. اختلافات دیگری هم هست که من نمی‌خواهم آن‌ها را عرض بکنم. برادر کشیشی کنار یک مسلمان نشست و شروع به موعظه کرد که او را به سمت مسیحیت گرایش بدهد. ایشان به او جواب داد و گفت تو می‌خواهی من را مسیحی کنی اما بدان که من مسیحی هستم. همه‌ی مسلمان‌ها مسیحی هستند. ما مسلمان‌ها همگی مسیحی هستیم. تو می‌خواهی من را مسیحی کنی؟ من مسیحی هستم. تو مسلمان شو. تو مسلمان باش. برای این که هسته‌ی اصلی تفکر ما و شما یکی است. در یک اردوگاه هستیم. ما متعلق به یک حقیقت هستیم. همان‌طور که حضرت عیسی(ع) وقتی ظهور کرد متهم شدند و یهودی‌ها ایشان را متهم کردند که این یک یهودی منحرف شده است که علیه یهودیت انشعاب کرده است. می‌دانید که حضرت محمد(ص) وقتی مبعوث شدند بعضی از کسانی که جنگ‌های صلیبی را بعدها به راه انداختند گفتند محمد(ص) یک مسیحی منحرف شده است. عین این تعبیر را راجع به حضرت محمد(ص) به کار بردند. همان‌طور که می‌گفتند مسیحیت یک انشعاب انحرافی از یهودی‌گری است گفتند اسلام یک انشعاب انحرافی از مسیحیت است. یعنی این‌قدر در اسلام از مسیح تجلیل شد. من عرضم را با ترجمه‌ی چند آیه‌ی دیگر راجع به حضرت عیسی(ع) ختم بکنم که تعابیری که در قرآن راجع به این بزرگواران آمده را ببینید. باز در سوره‌ی مبارکه‌ی آل عمران دارد که صحنه‌ی بشارت روح‌القدس به حضرت مریم(س) است و برای پیامبر(ص) می‌گوید آن‌گاه که فرشتگان گفتند ای مریم خدا تو را به کلمه‌ای از خویش، به مسیح عیسی پسر مریم بشارت می‌دهد او آبرومند دنیا و آخرت است و از مقربان و نزدیکان درگاه من است. یعنی قرآن صریحاً می‌گوید مسیح کلمه‌ای از خداست. یک جا می‌فرماید مسیح روحی از خداست و می‌فرماید عیسی مسیح در دنیا و آخرت آبرومند خواهد بود و نزدیک به خدا خواهد بود. «یا مریم ان‌الله یبشرک بکلمة منه اسمه المسیح عیسی بن مریم وجیه فی الدنیا و الآخره...»، و این تولد عیسی را قرآن مصداقی از فرمان «کن فیکون» یعنی قدرت خداوند می‌داند. عیسی کلمه‌ای از خدا و روحی از خداست. قرآن می‌گوید اما عیسی پسر مریم انسان است. بنده‌ی خداست و فرستاده‌ی اوست. بنده‌ی صالح خداست. عیسی پسر مریم معجزه‌ی خدا و مخلوق خداست و مسلمان‌ها حساس هستند که بگویند عیسی مخلوق خداست و نه مولود خداست. رابطه‌ی هیچ کس با خداوند در نظر ما مسلمانان رابطه‌ی تولیدی و پدر و فرزندی نیست. رابطه‌ی توحیدی و خالق و مخلوقی است. در قرآن سوره‌ای نازل شد که «لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد». خداوند نه متولد می‌شود و نه کسی از خداوند متولد می‌شود و نه هیچ کس در شأن و سطح و ردیف خداوند است. باز این آیه‌ی قرآن است که می‌فرماید عیسی پسر مریم مخلوق خداوند است و نه مولود خداوند، چنان‌چه حضرت آدم(ع) بدون پدر و مادر به دنیا آمد و او نیز مخلوق خدا بود. در سوره‌ی مبارکه‌ی آل عمران می‌فرماید مثال عیسی نزد خداوند همچون حضرت آدم(ع) است که از خاک آفریدش و سپس فرمان داد که باش، پس بود و شد. عرضم را جمع‌بندی بکنم. امروز دست‌های فاسدی هستند که می‌خواهند جنگ بین اسلام و مسیحیت، جنگ بین مسلمان و مسیحی در دنیا درست بکنند. اسلام این جنگ را قبول ندارد. برای ما حقوق، جان، مال و آبروی برادران و خواهران مسیحی و یهودی در سراسر عالم محترم است. متأسفانه امروز رژیم‌های ایالات متحده‌ی آمریکا، انگلیس، فرانسه و بعضی از رژیم‌های غربی که خودشان هم مسیحی نیستند و سکولار هستند و افتخار می‌کنند که سکولار و غیر مسیحی هستند آمده‌اند از جنگ صلیبی علیه اسلام صحبت کرده‌اند. آقای بوش قبل از حمله به عراق آمد و در کلیسا از جنگ صلیبی با مسلمان‌ها گفت. چیزی که برای من عجیب و جالب است این است که غرب چهار قرن است که علیه مسیحیت صحبت می‌کند. شعار ضد مسیحی می‌دهد. عصر روشنگری یعنی چه؟ عصر روشنگری چیست؟ افتخار آن‌ها این است که دوران روشنگری و روشنفکری دوران حذف مسیحیت از زندگی است. می‌گویند دوران قرون وسطی دوران تاریکی بود، دوران جهل و ظلمت بود، چون دوران حکومت پاپ‌ها و مسیحیت و دین بوده است. این حرفی است که خودشان در غرب می‌زنند. اصلاً مدرنیته را چطور تعریف می‌کنند؟ می‌گویند مدرنیته آمد سنت را برداشت. می‌گویند سنت مساوی با مسیحیت است. و بعد از دادگاه‌های تفتیش عقاید و از جنگ‌های صلیبی می‌گویند. می‌گویند مسیحیت و پاپ‌ها بر این اساس ماندند و جنگ‌های صلیبی را به راه انداختند و چقدر در همین اروپای جدید به اسم مدرنیته کتاب نوشتند که مسیحیت خرافه است و عقلانی نیست. حالا یک مرتبه این جریان‌هایی که سکولار هستند و افتخار آن‌ها این است که سکولار هستند یک مرتبه از جنگ صلیبی صحبت می‌کنند و به کلیسا می‌رود و حکم جنگ می‌دهد و می‌گوید ما مسیحی هستیم. ما معتقد هستیم که چنین نیست. هیچ جنگی بین مسلمانان و مسیحیان نیست و در مسیح‌شناسی مسلمان‌ها و خداشناسی مسلمان‌ها گرچه با برادران مسیحی تفاوت هست ولی نگاه ما به مسیح صد درصد مثبت است. نگاه ما به مسیحیان صد درصد توأم با مدارا و محبت است و نگاه ما به مسیحیت البته یک نگاه انتقادی است و معتقد هستیم که در انجیل بشارت پیامبر اکرم(ص) داده شد، در تورات این بشارت داده شد، در تورات و انجیل آمده بوده است که عیسی و موسی و ابراهیم به امت‌های خود بشارت دادند. پیامبر اسلام آن‌ها را تصدیق کرد و در قرآن هم آمده که آن‌ها به امت‌های خود بشارت دادند که آخرین پیامبر سوار بر شتر سرخ‌موی در جزیره العرب خواهد آمد و لذا بخشی از یهودیان و مسیحیان از همان موقع به جزیره العرب و مکه رفتند که وقتی این پیامبر ظهور می‌کند در کنار او باشند. در سوره‌ی مبارکه‌ی مریم می‌فرماید عیسی در معرفی خود گفت من بنده‌ی خدا و پیامبر او هستم. در سوره‌ی مبارکه‌ی نساء گفت نه مسیح، نه فرشتگان و روح‌القدس هرگز بنده بودن خود را انکار و استنکاف نمی‌کنند. در سوره‌ی مبارکه‌ی زخرف گفت عیسی پسر مریم نیست مگر بنده‌ای که بر او منت گذاردیم و او را نمونه‌ای برای بنی‌اسرائیل قرار دادیم. خیلی ممنون و متشکر هستم. مجدداً هم سال نوی مسیحی و هم تولد عیسی پسر مریم را به شما تبریک می‌گویم و امیدوار هستم که در جهت گفتگوی بین مسلمانان و مسیحیان این جلسات انشاالله بیشتر ادامه پیدا کند. خیلی ممنون و متشکر هستم.



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha