عیسای قرآن، مسیح عقلانی است
دانشگاه اروپایی کاتولیک - اکتبر ۲٠٠۹ میلادی
بسمالله الرحمن الرحیم
خدمت برادران و خواهران مسیحی و دانشجویان محترم این دانشگاه کاتولیک سلام عرض میکنم و از آقای دکتر «بابیش» تشکر میکنم که دعوت کردند تا دقایقی را در خدمت شما باشیم و راجع به نسبت اسلام و مسیحیت با هم گفتگو کنیم. قبل از این که خدمت شما برسیم آقای دکتر «بابیش» توضیحات خیلی خوب و مفیدی راجع به سابقهی فکری و آکادمیک این دانشگاه به من دادند که از جهتی سابقهی فعالیتهای دانشگاه کاتولیک در اینجا به دوران عثمانیها و در دورانی که تا قلب اروپا در اختیار مسلمانان بوده بر میگردد و فعالیتهای کلیسایی و مسیحی هم صورت میگرفت. نسبنامه و شناسنامهی تاریخی حلقه و جریان مسیحی شما به «فرانسیسکو آسیزی» از فرانسه برمیگردد که در قرن دوازده و سیزده میلادی به مصر و حکومت فاطمیون سفری میکند که یک حکومت اسلامی و شیعی بوده و وقتی به اروپا برمیگردد اعلام میکند که ما باید نگاه خود را نسبت به مسلمانها واقعبینانه و درست کنیم و آنها با ما دشمنی ندارند و ما در کنار هم هستیم و هر دو متعلق به جبههی خداپرستی هستیم و این به خصوص برای شما جوانانی که در واقع عمر خود را وقف خداوند کردهاید و میخواهید زندگی شما صرف ترویج ایمان به خدا و معنویت و اخلاق بشود نکتهی خیلی مهمی هست. هم برای شما و هم برای ما اینطور است. یکی دیگر از سردمدارن جریان فکری دینی شما کسی چون «یوهان دونس اسکوتوس» است که توضیح دادند چطور تحت تأثیر فلسفهی اسلامی ابن سینا و نظرات ابن سینا بود و اعلام کرد که ما نمیتوانیم خدای فلسفهی یونان را بپذیریم اما خدایی که در فلسفهی اسلامی توسط کسانی چون بو علی سینا به روش توضیح داده شده برای ما مفهومتر و قابل پذیرش است. یک خدای آزاد و معقول است. همینطور پروفسورها و فیلسوفان بزرگی در اروپای جدید مثل «هایدگر» چطور تحت تأثیر او و از طریق او تحت تأثیر ابن سینا بودند. اینها نشان میدهد که شما با مفاهیم اسلامی بیگانه نیستید و شنیدم که یک درس هم راجع به آشنایی با اسلام و قرآن دارید. من در این فرصت که رئیس محترم دانشگاه لطف کردند و در اختیار من گذاشتند و از بنده دعوت کردند که خدمت شما برسم یک گزارش خیلی مختصری میدهم از نگاه ایران به عنوان یک کشور اسلامی به اقلیتهای دینی، دگراندیشان از جمله مسیحیان و یهودیان در ایران و این که چه حقوقی در قانون ما برای آنها وضع شده و چه وضعی دارند و یک توضیح مختصری در این باب میدهم. عمدتاً اشاره میکنم که ما به عنوان مسلمان و قرآن کریم به عنوان کتاب مقدس ما به ما مسلمانها آموخته که چگونه به مسیح، به مریم و به مسیحیان چگونه نگاه کنیم و با آنها چه رابطهای داشته باشیم. یک گزارشی در باب نگاه قرآنی به این مسئله خدمت شما مختصراً عرض خواهم کرد. در ایران بیش از 98 درصد مردم مسلمان هستند و ما تعداد زیادی مسیحی و یهودی نسبت به جمعیت ایران نداریم. اما در عین حال در قانون اساسی ما به عنوان اهل کتاب که شامل مسیحیان و یهودیان و زرتشتیها هست حترام ویژه و حقوق مستقل تعریف شده است. نه فقط در قوانین عادی بلکه در قانون اساسی کشور بعد از انقلاب تعریف شد که آزادی آنها و حقوق شهروندی آنها رعایت بشود و تمام شهروندان کشور مشمول عدالت اجتماعی و حقوق شهروندی باشند با قطع نظر از نژاد و قومیت و زبان و رنگ پوست و مذهبی که دارند. این همان چیزی است که در قانون اساسی آمده است. از جمله در اصل 13 قانون اساسی صریحاً اعلام میکند که ایرانیان مسیحی، کلیمی یعنی یهودی و زرتشتی اقلیتهای رسمی دینی هستند، محترم هستند و در انجام مراسم دینی خود آزاد هستند. در امور خصوصی زندگی حق دارند طبق دین خودشان عمل بکنند و تعلیمات دینی آنها برای آنها محترم است و طبق مذهب خودشان آزادی عبادت و آزادی زندگی دارند. این یکی از اصول صریح قانون اساسی ماست. در کلیهی قوانین عمومی اجتماعی مسیحی و مسلمان با هم تفاوتی ندارند. یعنی از دین و مذهب آنها سوالی نمیشود. در مسائل شخصی، مسائل خصوصی زندگی مثلاً روش ازدواج، طلاق، ارث و احکام مربوط به زندگی خصوصی مسیحیان میتوانند طبق قوانین مسیحی زندگی کنند و مجبور نیستند طبق قوانین اسلامی زندگی بکنند و مدارس ویژهی خودشان را دارند و در مدارس خود مجبور نیستند کتاب تعلیمات اسلامی بخوانند. مجبور نیستند با زبان عربی و قرآن آشنا بشوند و برنامهی درسی را خودشان برای خودشان میریزند. کلیساهای مختلف وجود دارد و آزادانه مشغول هستند و از چند مذهب مسیحی هم آنجا هستند. همینطور در اصول دیگر قانون اساسی امتیازات و حقوقی که برای همهی شهروندان تعریف شده، مثل حق تشکیل حزب، حق اجتماعات به شرطی که قانون نقض نشود، مسیحیان هم مشمول آن هستند و تفاوتی با دیگران ندارند. مثل آن چه که در اصل 26 قانون اساسی ما آمده یا در اصل 15 قانون اساسی آمده که ما در ایران یک زبان و خط رسمی در ایران داریم که فارسی است اما از زبانهای محلی و قومی و مذهبی همه آزاد هستند در حدود خودشان استفاده بکنند و میتوانند از زبانهای خودشان استفاده بکنند. مثلاً ارمنیها در ایران که بخشی از مسیحیان ایران هستند با زبان و خط ارمنی کارهای خودشان را انجام میدهند. و همینطور اصل دیگری در قانون اساسی جمهوری اسلامی هست که اصل 64 قانون اساسی است که همهی اقلیتهای دینی در پارلمان و در مجلس ایران نماینده دارند و حق نظارت بر اجرای قانون اساسی در کشور را دارند و آنجا از حقوق همهی ملت و از جمله از حقوق موکلین خودشان یعنی اقلیتهای دینی در ایران دفاع میکنند. زرتشتیها مستقلاً نماینده دارند. یهودیها مستقلاً نماینده دارند. با این که تعداد آنها در ایران خیلی کم است. مسیحیان چندین نماینده دارند. مثلاً ما آنجا مسیحیان عاشوری داریم، مسیحیان کلدانی داریم که اینها در پارلمان نماینده دارند. مسیحیان ارمنی جنوب داریم که باز جداگانه نماینده داریم. مسیحیان ارمنی شمال کشور را داریم که آنها هم جداگانه نماینده دارند و بنابراین در مجلس و پارلمان ایران هم همهی اقلیتهای دینی مثل مسلمانان نماینده دارند. این یک گزارش مختصری از مباحث ساختارهای قانونی در جمهوری اسلامی بود که یک کشور اسلامی است. اما این نگاه به پیروان سایر ادیان الهی، یعنی به مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان یک منشأ قرآنی دارد. یعنی اینها به علت ملاحظات سیاسی یا دیپلماتیک در قانون ما بعد از انقلاب نیامده است. بلکه جزو اعتقادات ریشهای و دینی ما در نگاه به پیروان ادیان الهی و به خصوص پیامبران الهی و از جمله حضرت عیسی بن مریم(ع) است. من یک گزارش مختصری از بعضی از آیات قرآن کریم به شما بدهم که روشن بشود نگاه اسلام و نگاه قرآن به مسیحیت و مسیحیان و به خصوص به حضرت مسیح چه نگاهی است. البته کم و بیش آشنا هستید ولی شاید این توضیحات بدون ضرر نباشد. اولاً یکی از اعتقادات قطعی مسلمانان بر اساس قرآن این است که اسلام برای مبارزه، پاک کردن و حذف تعالیم حضرت عیسی یا حضرت موسی نیامده است. اسلام دشمن مسیحیان و یهودیان نیست. اسلام از نظر ما مسلمانها ادامهی تعالیم حضرت موسی و حضرت عیسی است و ما معتقد هستیم مرحلهی بعد است. همانطور که از نظر مسلمانان حضرت عیسی(ع) مرحلهی بعد حضرت موسی(ع) هست اسلام و پیامبر اکرم(ص) مرحلهی بعد از حضرت عیسی(ع) است و ادامهی آن است. همان خط و همان اصول است و چیزی در برابر او نیست. بنابراین مسلمانان اساساً به لحاظ قرآنی احساس هیچ نوع دشمنی با مسیحیان و سایر پیروان انبیای الهی نمیکنند. حالا من بعضی از آیات را برای شما میخوانم که خیلی شفاف بشود. قرآن صریحاً میفرماید پیامبران الهی همه یک سخن را میگویند و اسلام به معنی تسلیم در برابر خداوند است. تسلیم در برابر کدام خدا؟ تسلیم در برابر خدای ابراهیم، خدای موسی، خدای عیسی و خدای محمد که همهی اینها یک خداست. قرآن میفرماید «لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ...»، ما هیچ یک از پیامبران خداوند را از همدیگر جدا نمیکنیم. پیامبران را در برابر همدیگر و در تضاد با همدیگر تعریف نمیکنیم. بین پیامبران جدایی نمیاندازیم. از نظر فقه اسلامی هر کس کوچکترین اهانتی به عیسی مسیح بکند، کوچکترین اهانتی به حضرت مریم(س) بکند مثل این است که به حضرت محمد(ص) توهین کرده است. از نظر ما هیچ تفاوتی ندارد. در قرآن نام عیسی و مریم بیش از نام محمد(ص) آمده است. تعبیراتی که قرآن کریم راجع به حضرت مریم(س) به عنوان مریم پاک دارد، مریم مقدس، حضرت مریم را زن برگزیدهی خداوند میدانیم و راجع به حضرت عیسی(ع) قرآن تعابیری دارد که هیچ جا نظیر آن نیست. قرآن میفرماید عیسی کلمهی خداوند است که بر مریم نازل شد. قرآن راجع به حضرت عیسی(ع) تعبیر میکند که عیسی روح خداوند است که خدا در مریم مقدس دمید. از نظر ما حضرت عیسی(ع) و حضرت مریم(س) جزو مقدسترین انسانهایی هستند که در تاریخ بشر آمدهاند و حضرت عیسی(ع) یکی از پنج پیامبر درجهی اول و بزرگ خداوند است که هم آمدنش به دنیا معجزهی بزرگ الهی بود و هم نحوهی رفتن ایشان از اینجا معجزهی بزرگ الهی است. معجزهای که نظیر ندارد. اینها تعابیری است که قرآن به مسلمانان میآموزد. مثلاً در سورهی مبارکهی آل عمران، آیهی 45 میفرماید وقتی که خداوند بشارت عیسی را به مریم میدهد، «اعوذ بالله من الشیطان رجیم. إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ وَجِیهًا فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِین». البته قرآن را ترجمه کردن مشکل است و معنا را درست نمیرساند. من به فارسی ترجمه میکنم و باز ایشان به زبان شما ترجمه میکند. این دو ترجمه ممکن است معنی را یک مقدار تغییر بدهد ولی در عین حال خودتان بعداً رجوع بفرمایید. به این معنا اجمالاً که خداوند به محمد(ص) میگوید یاد کن هنگامی را که فرشتگان از سوی خداوند بر مریم مقدس نازل شدند و فرود آمدند و به او گفتند مریم خداوند به تو بشارت و مژده میدهد. خداوند تو را انتخاب کرده است. بشارت میدهد به کلمهای از سوی خود که نام آن کلمه مسیح، عیسی پسر مریم است. او در دنیا و قیامت آبرومند خواهد بود و از مقربان و نزدیکان درگاه الهی است. از محبوبترین کسان نزد خداوند است. این یک نمونه از آیات قرآن در باب بشارت مسیح است. یا اشاره میفرماید که وقتی حضرت مریم(س) اعتکاف کرد و روزه گرفت و وقتی که برگشت با حضرت عیسی(ع) برگشت و به او تهمت زدند که تو از خانوادهی خوبی بودی و این بچه از کجا آمده است؟ تو که ازدواج نکرده بودی. به حضرت مریم(س) تهمت زدند. خداوند در قرآن از حضرت مریم(س) دفاع میکند. در قرآن کریم از پاکی و طهارت حضرت مریم(س) دفاع میکند و میفرماید عیسی بدون پدر به دنیا آمده است، نه پدر زمینی و نه پدر آسمانی، عیسی کلمهی خداوند است. این آیهی 171 در سورهی مبارکهی نسا که اینجا هم تعبیر کلمه دارد و میفرماید «إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَکَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا...»، مسیح عیسی پسر مریم بدون پدر به دنیا آمده است. این معجزهی بزرگ الهی است. او رسول و فرستادهی خداوند است. او کلمهی خداوند است که آن را خداوند به مریم القا کرد که این تعبیر کلمهی خداوند در مورد هیچ پیامبر دیگری در قرآن به کار نرفته است. همینطور کلمهی روح خداوند در مورد هیچ پیامبر دیگری به کار نرفته است. اینها دو اصطلاح استثنایی است که قرآن فقط راجع به مسیح به کار برده است. نمونهی دیگر در آیهی 47 سورهی مبارکهی آل عمران است که میفرماید وقتی که فرشتهی خداوند بر مریم نازل شد و بشارت حضرت عیسی(ع) را به او داد حضرت مریم(س) به فرشتهی وحی چه گفت. حضرت مریم(س) گفت «قَالَتْ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لِی وَلَدٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ...»، پرسید پروردگارا چگونه من فرزندی خواهم داشت در حالی که هیچ تماس و ارتباطی با مردی نداشتهام. فرشته جواب داد «قَالَ کَذَلِکِ اللَّهُ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ...»، حال اینگونه است. هر چه خدا بخواهد و هر گونه بخواهد میآفریند. «إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ». آنگاه که خداوند اراده کند و به کاری فرمان دهد، پس آنگاه که فرمان داد باش پس میباشد. برای خداوند کافی است که بگوید بشو، پس میشود. این هم یک نمونه از گفتگوی فرشتهی الهی با حضرت مریم(س) است. در آیهی 49 سورهی مبارکهی آل عمران خداوند میفرماید تعجب نکنید از این که عیسی بدون پدر به دنیا آمده است. حضرت عیسی(ع) را با حضرت آدم(ع)، انسان اول، انسان نخست، پدر ما آدم مقایسه میکند. قرآن میفرماید «إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ...»، میفرماید مثال عیسی شبیه به آدم(ع) است. «خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ...»، او را بدون پدر و مادر از خاک آفرید. «ثُمَّ قَالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ». پس آنگاه فرمود باش، زنده شو، پس شد. میفرماید شبیه این کاری که با آدم شد از جهاتی با حضرت عیسی(ع) شد. یعنی عیسی مسیح به یک معنا آدم دوم است و این تعبیری است که قرآن راجع به حضرت عیسی(ع) دارد. آنهایی که انکار میکردند و میگفتند عیسی هم یک آدم عادی مثل بقیه است و معجزهای نشده و حضرت مریم(س) را به رابطهی غیر اخلاقی متهم میکردند، قرآن جواب میدهد نه، مریم پاکیزه است. بلکه عیسی آدم دوم است و این خلقت عیسی استثنایی است. همینطور معجزات بزرگی از حضرت عیسی(ع) در قرآن و در روایات اسلامی ذکر شده است. مثلاً زنده کردن مرده است. ولی قرآن میفرماید این به اذن خداوند و به فرمان خداوند است. معجزهی الهی است که به دست مسیح اتفاق افتاد. شفا دادن بیمارانی که قابل علاج نبودند. رفتن مسیح هم معجزه بود. البته مسیحشناسی اسلامی با مسیحشناسی مسیحی یک تفاوتهایی هم دارد. یعنی ما مسیحی نیستیم. ممکن است کسی بگوید با این همه احترام به مسیح چرا مسیحی نیستید؟ مسلمانها به یک معنا خودشان را پیروان حضرت عیسی(ع) و حضرت موسی(ع) و حضرت مریم(س) میدانند اما نگاه آنها به مسیح با نگاه برادران مسیحی یک تفاوتهایی هم دارد. مثلاً مسلمانها معتقد به مسئلهی تثلیث نیستند. معتقد نیستند که حضرت عیسی(ع) خدا یا پسر خداست. معتقد هستند حضرت عیسی(ع) بشر و مخلوق خداوند است اما جزو بزرگترین پیامبران الهی است. همینطور در مسئلهی صلیب مسلمانها با مسیحیان اختلاف نظر دارند و معتقد هستند که حضرت عیسی(ع) به صلیب نرفته است اما خداوند او را به نزد خود بالا برده است. یک تفاوتهایی وجود دارد. این هم بدانید که جزو اعتقادات مسلمانها است و ما از پیامبر اسلام روایاتی داریم که ایشان فرمودند دوباره در پایان تاریخ، دوباره در آخرالزمان عیسی بازخواهد گشت. ما معتقد هستیم که یکی از فرزندان حضرت محمد(ص) به نام حضرت مهدی(عج) برای انقلاب جهانی و اجرای عدالت جهانی و صلح جهانی میآید و مسیح با مهدی(عج) با هم هستند. روایات اسلامی میگوید مسیح دوباره در کنار مهدی باز خواهد گشت و به رهبری آنها دوباره صلح و عدالت در سطح جهان حاکم خواهد شد. این هم اعتقادات ما مسلمانها است. ولی تفاوتهای ما باعث نمیشود که شباهتهای زیاد ما به حاشیه برود. ما و شما هر دو به خداوند، به قیامت، به پیامبران الهی، به اخلاق، به معنویت و عدالت معتقد هستیم. همه معتقد هستیم که جهان تفسیر الهی دارد و تفسیر مادی ندارد و خداوند به تعطیلات نرفته است. همهی ما معتقد هستیم که خداوند از طریق بندگان برگزیدهی خودش در نجات بشر کوشیده و خواهد کوشید و دوباره اقدام خواهد شد و خداوند بشریت را فراموش نکرده است. اینها مهم است. اما تفاوتهایی البته در احکام وجود دارد. مثلاً روحانی ما میتواند ازدواج کند ولی ممکن است ازدواج برای روحانی شما با معنویت مشکل داشته باشد. یا فرض بفرمایید که یک سری تفاوتهایی در بعضی اعتقادات، در بعضی از احکام فقهی داشته باشیم. ولی همهی ما و شما به نماز معتقد هستیم، به روزه، به تقوا، به این که در برابر نفس بایستیم، در برابر شیطان بایستیم معتقد هستیم و در این جهات با هم مشترک هستیم. بله، مسلمانها معتقد هستند که حضرت عیسی(ع) پیامبری برای بنیاسرائیل بود. پیش از او پیامبرانی آمده بودند و او سخنان پیامبران قبلی مثل حضرت موسی(ع) و حضرت ابراهیم و نوح را تصدیق و تأیید کرد و گفت من همانها را میگویم و از نظر ما مسلمانها حضرت عیسی(ع) برای آینده به حضرت محمد(ص) به عنوان آخرین پیامبر خداوند بشارت داد که محمد(ص) نیز سخنان عیسی و موسی و ابراهیم را خواهد گفت. اینها اعتقادات مسلمانها است و البته اعتقادات شما چیز دیگری است. اما این تفاوتها به نظر ما مطلقاً باعث نمیشود که نقاط مشترک ما و شما که فوقالعاده مهم و جدی و بزرگ است فراموش بشود و یا تحت شعاع قرار بگیرد. امروز ما و شما در کنار هم هستیم و نسبت به وضعیت بشریت در کنار هم احساس مسئولیت میکنیم. ما و شما در یک جبهه هستیم. ما و شما متعلق به یک خانواده هستیم. ما و شما به دنبال حاکمیت خداوند و اخلاق و عدالت بر جهان هستیم. ما همخانواده هستیم. برادر و خواهر هستیم. بین برادران و خواهران هم طبیعی است که در بعضی از مسائل اختلاف نظر وجود داشته باشد. در مورد تفاوتها گفتگو میکنیم. اما خشونت هرگز. ما معتقد به جنگ اسلام و مسیحیان نیستیم. چند آیهی دیگر از قرآن میخوانم در باب این که چگونه باید با مسیحیان رفتار کرد. بعضی آیات قرآن را در این موضوع عرض میکنم و بعد اگر سوالی هست میشنویم و در خدمت شما هستیم. شما میدانید که در قرآن کریم از تورات و انجیل با احترام یاد شده است. به عنوان کلمات خداوند و این که نباید به انجیل و تورات اهانت کرد. این یک اعتقاد صد درصد اسلامی است. از نظر ما انجیل و تورات مقدس هستند و لذا قرآن برای نفی انجیل و تورات نیامده است. اسلام در تقابل با تعالیم مسیح نیست. اسلام ادامهی آن است. در تعارض با آن نیست. قرآن ادامه و مرحلهی بعد از انجیل و تورات است. این عقیدهی مسلمانها است. البته در این که تورات و انجیل به لحاظ سندی چطور هستند، بین خود یهودیها و بین خود مسیحیان بحثهای زیادی در این باب شده و اختلاف نظر است. این که کدام انجیل و کدام تورات مستند هستند بحثهای علمی و تاریخی است که ممکن است جای بحث و گفتگو داشته باشد ولی احترام به تورات و انجیل جزو مقدسات اسلامی است. اولا قرآن صریح میفرماید که ایمان یک مسئلهی اجباری نیست. ایمان یک مسئلهی وجدانی و درونی است و هیچ کسی را با زور و تهدید و خشونت نمیشود مؤمن کرد. همانطور که هیچ مؤمنی را نمیتوان کافر کرد. بله، میتوان در رفتار ظاهری آنها تأثیر گذاشت. اما قلبها را با قدرت و زور نمیتوان تغییر داد. قرآن در سورهی مبارکهی بقره در آیهی 256 میفرماید «لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ...»، هیچ اکراه و اجباری در ایمان نیست. یعنی کسی حق ندارد مسیحیان و یهودیان و دیگران را مجبور کند با زور و تهدید مسلمان بشوند. قرآن این را منع میکند. میفرماید خداوند حقیقت را آشکار کرده است. راه رشد آشکار شده است. بگذارید خودشان انتخاب بکنند. بگذارید بشریت بشنود و آزادانه انتخاب کند. بنابراین قرآن با اجبار کردن کسی به تغییر دین مخالف است. قرآن صریح میفرماید نباید غیر مسلمانی را با تهدید مسلمان کرد. ایمان قلبی با فشار و اجبار و تهدید امکان ندارد بلکه باید با استدلال و با محبت و اخلاق باشد. باید خود بشر انتخاب کند. همینطور قرآن میفرماید به مسیحیان و یهودیان و اهل کتاب و پیروان پیامبران گذشته شعار صلح بدهید. با آنها درگیر نشوید. یعنی به همزیستی مسالمتآمیز و زندگی دوستانه و روابط دوستانه دعوت کنید و با آنها راجع به اصول مشترک سخن بگویید. به آنها یادآوری کنید و بگویید که ما بر سر چه چیزهایی مشترک هستیم. مثلاً در آیهی 64 از سورهی مبارکهی آل عمران خداوند به پیامبر(ص) میفرماید «قل یا اهل الکتاب...»، محمد به اهل کتاب بگو، به مسیحیان، یهودیان و پیروان پیامبران پیشین بگو «تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ ...»، به سوی مسائلی بیایید که ما و شما به آن معتقد هستیم و در آن مشترک هستیم. به سوی کلمهای بیایید که ما و شما آن را قبول داریم. بیایید در آنجا با هم متحد باشیم و همکاری کنیم. آن چه هست؟ «أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ...»، خداوند را بپرستیم. «وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا...»، برای خداوند شریک نگیریم. «وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ...»، انسانها یکدیگر را به خدایی نگیرند. بعد میفرماید حتی اگر نپذیرفتند شما نباید با زبان خشونت با آنها برخورد کنید. «فَإِنْ تَوَلَّوْا...»، حتی اگر سخن شما را نپذیرفتند، «فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ...»، فقط به آنها بگویید که شما شاهد باشید که ما در برابر خداوند تسلیم هستیم و الا ما سر درگیری و خشونت دینی و مذهبی با کسی نداریم. این فرمانی است که در قرآن خداوند به محمد(ص) میدهد که به همهی پیروان پیامبران الهی بگو بیایید با هم باشیم. ما یک خانواده هستیم و مبنای ما یکی است. همینطور خداوند در قرآن در آیهی 13 از سورهی مبارکهی حجرات به همهی بشریت و نه فقط مسلمانها میفرماید «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى...»، ما شما را از مرد و زن آفریدیم. «وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا...»، شما را از نژادها و قومیتهای مختلف آفریدیم. «وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ...»، از نژادها و قبائل مختلف آفریدیم. اما نه برای این که علیه هم خشونت کنید و جنگهای نژادی و جنگهای قومی به راه بیندازید. «لِتَعَارَفُوا...»، تا یکدیگر را بشناسید و با یکدیگر رابطهی دوستانه برقرار کنید. بعد میفرماید هیچ کدام از شما در پیشگاه خداوند عزیزتر از دیگری نیستید و همه نزد خداوند مساوی هستید. تنها چیزی که برای خداوند مهم است تقواست. «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ...»، نزدیکترین شما، عزیزترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست. نمیدانم تقوا در اصطلاح شما چه میشود ولی معنای آن بین ما و شما مشترک است. شما هم همان معنا را دارید. تقوا یعنی هر چه که میخواهی و منافع تو در آن است را عمل نکنی. تأمل کن و ببین وظیفهی تو چیست و آن طور که خداوند فرموده عمل کن. «إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ». خداوند همه چیز را میداند. این هم یک آیهی دیگر است که میفرماید نژادپرستی و جنگهای قومی نباشد. باز در سورهی مبارکهی بقره و در آیهی 213 میفرماید همهی شما یک خانواده هستید. تعبیر قرآن «امت واحده» است. یعنی همهی بشریت فرزندان آدم و حوا هستند و یک خانواده هستند و خشونت و جنگ بین بشریت را صریحاً نفی میکند. این تعبیر در قرآن هست و بارها به کار برده است. مثلاً میفرماید یا بنیآدم، ای فرزندان آدم، یعنی همهی شما متعلق به یک خانواده هستید، همه برادر و خواهر هستید. یا میفرماید «یا ایها الانسان...»، ای انسان و به همهی انسانها خطاب میکند. قرآن میفرماید «کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً...»، همهی بشریت یک امت بودند. «فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ...»، خداوند پیامبران را فرستاد تا خبرهای خوب و خبرهای بد را به مردم و به بشریت بدهند. هم به بهشت مژده و بشارت بدهند و هم آنها را از جهنم بترسند. «وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ...»، و خداوند با پیامبران خود کتاب مقدس فرستاد تا با بشر سخن بگویند و آنها را به اخلاق و معنویت و عدالت دعوت کنند و به خدا بخوانند. «لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ...»، تا در آن مواردی که بشریت با همدیگر اختلاف دارند، آن اختلافات را بر اساس تعالیم پیامبران حل کنند و با همدیگر صحبت کنند. همینطور قرآن به مسلمانها روش سخن گفتن به غیر مسلمانها را آموزش میدهد که با اهل کتاب، یعنی با مسیحی و یهودی و پیروان پیامبران دیگر چگونه سخن بگویید. مثلاً در سورهی مبارکهی عنکبوت و در آیهی 46 میفرماید «وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ...»، وقتی با مسیحیان و یهودیان سخن میگویید به آنها توهین نکنید. مؤدبانه سخن بگویید. مهربان باشید. با آنها گفتگو کنید. با آنها بحث کنید اما باید به بهترین شیوه باشد. به مؤدبانهترین شیوه و استدلالی باشد. بعد میفرماید «إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ...»، بله، اگر کسی خواست به شما حمله کند و با شما بجنگد و شما را بکشد شما از خودتان دفاع کنید و الا شما به دنبال خشونت دینی نباشید. قرآن میفرماید به برادران مسیحی خود بگویید «وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْنَا وَأُنْزِلَ إِلَیْکُمْ...»، ما ایمان داریم به آنچه خدا به سوی شما و به سوی ما فرو فرستاد. ما ایمان داریم به تورات و انجیلی که خداوند فرستاد. به آنها بگویید که ما ایمان دارد به آنچه که به سوی ما و شما نازل شد که ریشهی آنها یکی است. «وَإِلَهُنَا وَإِلَهُکُمْ وَاحِدٌ...»، به آنها بگویید خدای ما و خدای شما یکی است. «وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ». و ما در برابر خدای شما که خدای ماست تسلیم هستیم. این ادبیاتی است که قرآن میفرماید باید اینطور با مسیحیان و یهودیان و پیروان پیامبران الهی گفتگو کنید. ما در قرآن دو دسته آیات داریم که متأسفانه بعضیها اینها را با همدیگر مخلوط میکنند. یک دسته آیات داریم که قرآن میگوید در برابر کافران بجنگید. این اشاره به کسانی است که به مسلمانها حمله میکنند و میخواهند اسلام و مسلمانان را نابود کنند. قرآن میفرماید در برابر آنها بایستید و جهاد کنید. اما یک دسته از آیات در قرآن هست که میفرماید با غیر مسلمانان مهربان باشید و محبت کنید و شعار ما صلح است. این خطاب به غیر مسلمانانی است که با مسلمانان سر جنگ ندارند ولی اختلاف عقیده دارند. نه تنها در مورد آنها قرآن میفرماید حق ندارید به آنها اهانت کنید و به مقدسات آنها کمترین توهینی بکنید، حتی میفرماید به مشرکین، یعنی آنهایی که مسلمان و مسیحی و یهودی نیستند و بتپرست هستند، حتی راجع به آنها که از نظر اسلام آنها از نظر فکری کاملاً منحرف هستند میفرماید به آنها و مقدسات آنها فحش ندهید و توهین نکنید. با آنها گفتگو کنید. استدلال کنید. آنها را به خداوند دعوت و هدایت کنید اما به آنها توهین نکنید. قرآن در سورهی مبارکهی انعام در آیهی 108 میفرماید «وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ...»، به کسانی که خداوند را قبول ندارند فحش ندهید و اهانت نکنید. خداوند میفرماید به آنها فحش ندهید چون آنها هم متقابلاً به شما و مقدسات شما توهین خواهند کرد. توهین نکنید. «فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ...»، آنها ناآگاهانه دچار بتپرستی و شرک شدهاند. «کَذَلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ...»، بسا در نظر آنها این عمل غلط درست به نظر میرسد. با این که بت میپرستند. سنگ و چوب میپرستند. قرآن میفرماید «ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ...»، آنها بعد از مرگ به سوی خداوند بازگردانده میشوند. «فَیُنَبِّئُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ». آنگاه خداوند آنها را آگاه خواهد کرد از آنچه که عمل میکردند و اشتباهاتی که میکردند. قرآن میفرماید حتی به کسانی که خدا را قبول ندارند و بتپرست هستند توهین نکنید و فحش ندهید. چه برسد به کسانی که پیروان پیامبران الهی هستند. ادب را باید رعایت کرد. قرآن صریحاً میفرماید در بحث با غیر مسلمانان باید ادب را رعایت کنید و متواضع و مهربان باشید. خیلی متشکر هستم از این که عرائض بنده را تحمل کردید و من فقط با یک جمله از خود حضرت محمد(ص) عرضم را تمام میکنم. پیامبر اکرم(ص) به مسلمانان فرمودند «من ظلم معاهداً و کلفه فوق طاقته فانا خصمه یوم القیامة و من آذی ذمیاً آذانی». فرمودند یهودیان و مسیحیان و غیر مسلمانانی که در جامعهی اسلامی زندگی میکنند و جزو اقلیتها هستند، هر کس به مسیحی یا یهودی یا غیر مسلمانی ستم کند و حقوق او را پایمال کند و بیش از حد توان از او کاری بخواهد و او را تحت فشار قرار بدهد یا او را اذیت روحی کند و توهین کند روز قیامت من دشمن آن مسلمان هستم و در نزد خداوند من علیه آن مسلمان اعلام جرم میکنم. روز قیامت من در برابر او میایستم. فرمود هر کس به آنها تهمت بزند یا آبروی آنها را بریزد یا حقوق شهروندی آنها را پایمال بکند جزو امت من نیست. اینها یک بخش کوچکی بود از آنچه که در منابع دین ما راجع به حضرت عیسی(ع) و حضرت مریم(س) هست و همینطور نسبت به مسیحیان. من خواهش میکنم اینها را مد نظر داشته باشید. ما و شما باید بیشتر با هم آشنا بشویم و بیشتر گفتگو بکنیم تا روشن بشود اگر ما پیروان عیسی و محمد باشیم جهان خالی از خشونت و ستم خواهد شد. اگر بشریت به سخنان محمد و عیسی گوش کند من فکر میکنم همهی مشکلات بشریت حل خواهد شد. خیلی ممنون و متشکر هستم از این که به من فرصت دادید و از من دعوت کردید و از این که جلسه طول کشید من عذرخواهی میکنم.
بین اهل سنت و اهل تشیع چه فرقی هست؟ و آیا در رابطهی مسلمانان و غیر مسلمانان فرقی بین اهل سنت و اهل تشیع وجود دارد؟
همانطور که در مسیحیان کاتولیک و آرتدوکس و پروتستان داریم در مسلمین هم شیعه و سنی داریم و بعضی از فرقههای کوچک دیگر هم هستند. بعضی تفاوتها در تفسیر مثلاً قرآن است، بعضی تفاوتهایی در تاریخ اسلام است، بعضی تفاوتها در مباحث فقهی و کلامی بین آنها وجود دارد. اگر به تعالیم قرآن و سنت پیامبر(ص) عمل بکنیم تفاوتهای نظری شیعه و سنی در عمل مشکلی درست نمیکند. ولی یک سری گروههای افراطی چه به اسم شیعه و چه به اسم سنی ممکن است باشند. همانطور که بین گروههای مسیحی و بودایی و یهودی هستند. ممکن است جریانهای افراطی باشند که یک بعدی نگاه میکنند و تندرو هستند و یک مقداری با خشونت سخن میگویند و عمل میکنند. آنها به نظر ما معیار نیستند. همین آیات و روایاتی که من گفتم معیار هستند. اسلام اینها است.
با توجه به این که شما گفتید در قانون اساسی غیر مسیحیان در پارلمان نماینده و حقوقی دارند سوال من این است که نظر اسلام در مورد یک دین دیگری چیست؟ سوال بعدی این است که شما گفتید در قانون اساسی حقوق را تعریف کردهاند. اما در مورد حقوق مدنی اگر یک نفری مثلاً روسری نداشته باشد یا بخواهد در جامعه الکل بنوشد چطور است؟ قانون چه میگوید؟ سوال بعدی در مورد مسئلهی ازدواج با غیر مسلمانان است.
من از آخری شروع میکنم و به سمت اولی میروم. از بحث ازدواج شروع میکنم. اتفاقاً آیاتی در این باب هست ولی فرصت نشد که بخوانم. آیهی 5 از سورهی مبارکهی مائده میفرماید «الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ حِلٌّ لَکُمْ وَطَعَامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ إِذَا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ...»، این بخش از آیهی کریمه به مسلمانان اجازه میدهد که با زنان اهل کتاب ازدواج کنند. البته فقهای ما بحث میکنند. حالا نمیدانم در قوانین دینی کاتولیک چطور است؟ تا جایی که میدانم خیلی شبیه به هم هستند در آنچه که واتیکان در باب مسئلهی تغییر دین که آیا مثلاً یک مسیحی میتواند برود و بتپرست بشود یا میتواند تغییر دین بدهد یا نه. همهی ادیان الهی یک حساسیتی در این باب دارند که کسی که با نور خداوند آشنا شده دوباره چشمش را بر نور حقیقت و نور خداوند نباید ببندد. آنچه که پاکیزه است بر شما حلال است و میتوانید بر سر سفرهی آنها بنشینید. این در مورد طعام اهل کتاب است. غذای آنها هم میتواند بر سر سفرهی شما بیاید. همینطور میتوانید با زنان پاکدامن از اهل کتاب، زنانی که به لحاظ اخلاقی پاک هستند و اهل کتاب هستند ازدواج کنید و حقوق آنها باید رعایت بشود. مرد مسلمان میتواند با زن مسیحی ازدواج کند. اما عرض کردم که بالاخره انقلاب با مسیحی تفاوتی دارد. اسلام میگوید ما با مسیحیها مشترکاتی داریم. اما تفاوتهایی هم داریم. به خاطر آن تفاوتها که مثلاً ما مسیح را خدا نمیدانیم و ایشان را پسر خدا نمیدانیم و به تثلیث معتقد نیستیم و به صلیب معتقد نیستیم، یعنی اسلام دعوت نمیکند که مسلمان مسیحی بشود و با این کار مخالف است. چون میگوید معتقداتی که مسیحیت دارد را مسلمانان قبول دارند. آنچه که درست میدانیم را قبول داریم. اما در مورد موارد اختلافی طبیعتاً تفاوت نظر است. بنابراین در مورد ازدواج، در مورد همسفره بودن نظر قرآن این است و در یک مواردی استثنا میشود. یعنی اسلام میگوید مسیحیت یک گام مثبت در تاریخ بود. اما اسلام گام بعدی است. مسلمان که مسیحی بشود از نظر مسلمانها یک گام به عقب رفته است و الا مبانی مشترکات اسلام و مسیحیت یکی است. همهی ادیان هم اینطور هستند. یعنی همهی ادیان برای حفاظت از حریم خودشان مسئلهی خروج از آن دین را سخت میگیرند. مسیحیت هم همینطور است. یهود هم همینطور است و این قابل فهم است. البته اسلام میگوید در عقاید افراد تجسس نکنید که بخواهید فضولی کنید و تحقیق کنید و ببینید چه کسی چه عقیدهای دارد. اسلام میفرماید تجسس نکنید و تفتیش عقاید نکنید. قرآن با تفتیش عقاید مخالف است. در مورد ازدواج هم احکام شرعی و فقهی ما با شما تفاوت دارد. مثلاً در آیین ما شراب، گوشت خوک و بعضی از مسائل حرام است. اما در زندگی کسی که غیر مسلمان است ممکن است اینها باشد. اسلام راجع به این ارتباطات ازدواج و رفت و آمد یک مقدار حریم میگذارد و میگوید اینها مدلهای زندگی متفاوتی هستند که نباید با هم مخلوط بشوند. مسیحیان که گوشت خوک را حرام نمیدانند و میخورند. یا ممکن است شما مشروبات الکلی را حرام ندانید. ولی ما اینها را حرام میدانیم و میگوییم نباید داخل زندگی مسلمان نباید بیاید. اگر حریم ازدواجها رعایت نشود ممکن است زندگیها با همدیگر تصادم پیدا کند و خانواده هم دچار فروپاشی میشود. یک نکته هم راجع به سوال که گفتید برای حجاب چه باید کرد عرض بکنم که اسلام راجع به مسیحیان و مسلمانها دو نوع حکم میکند. میگوید اگر مسیحیانی در جامعهی اسلامی هستند حق دارند در زندگیهای داخلی خودشان گوشت خوک بخورند و مشروب استفاده بکنند. حتی فروشگاه خودشان را داشته باشند و ما نباید آنها را مجبور بکنیم که طبق احکام اسلامی زندگی بکنند. آنها میتوانند طبق احکام مسیحی مصرف کنند. اما مسلمانها حق ندارند در جامعهی اسلامی این کار را بکنند. مسیحیانی که در جامعهی اسلامی هستند طبق فقه ما حق دارند بین خودشان مشروب بخورند و گوشت خوک مصرف کنند اما مسلمانها حق ندارند چون خلاف آیین آنهاست. آخرین نکته راجع به حجاب این است که حجاب یک مسئلهی شخصی نیست. اسلام معتقد است اگر مردان و زنان پوشش اخلاقی نداشته باشند و وقتی برهنه در مجامع عمومی ظاهر میشوند فضای جامعه غیر اخلاقی میشود و خانواده به خطر میافتد. روابط جنسی از حالت اخلاقی و خانوادگی خارج میشود، افراط و تفریط میشود و این به تدریج باعث گسترش مفاسد جنسی در جامعه و فروپاشی خانواده میشود و این اتفاقی است که آمار نشان میدهد. زنان نباید برهنه به جامعه بیایند. مردان هم نباید برهنه بیایند. این یک قانون اخلاقی است. در همهی کشورها قوانینی وجود دارد که باید رعایت بشود. در ایران این قانون هست و این قانون اسلام است.
هشتگهای موضوعی