دیانت؛ عقلانیت و انقلابی گری
نشست "عقلانیت":"بهانه" یا "برهان"؟93 {گلشن رضوان}
بسمالله الرحمن الرحیم
احتیاط و حذف عقلانیتی که در روایت ما هست به مفهوم ترس و محافظهکاری نیست. بلکه "احتیاط" یعنی انقلابیگری عاقلانه. "محافظهکاری" یعنی غیر انقلابی بودن. اینهایی که میگویند عقلانیت و آرمان، مثلاً میگویند آقا شما الآن عاقل هستید یا انقلابی؟ یک ایدئولوژیک و مذهبی و حزباللهی هستند یک عده هم عقلانیت و میخواهند در روابط خارجی عقلانی عمل کنند! خب شما مفهوم عقلانیت را هم نفهمیدی، مفهوم انقلابیگری هم نفهمیدی. یک عده به بهانه عقلانیت کلاً آرمانها را کنار میگذارند چنانچه که ما داریم میبینیم انقلابیونی که قبل از انقلاب جزو رهبران این نهضت بودند، دهه اول جز اساسیترین افراد بودند و الآن خودشان حرفهای خودشان را قبول ندارند و خلاف آنها را حرف میزنند همان حرفهایی را میزنند که ما در دهه اول ما از مرحوم بازرگان و جریانهای جبهه ملی آن گروهها میشنیدیم که اینها با همان حرفها مخالف بودند الآ خودشان دارند همان حرفها را میزنند. این منطق که عقلانیت با انقلابیگری سازگار نیست این را پذیرفتهاند! حضرت علی(ع) در روایات ما میفرمایند اصلاً این عقلانیت بهانهای برای ترک وظیفه نیست، عقلانیت دلیلی است برای اصلاح در روش مبارزه و پیش بردن وظیفه نه تعطیل وظیفه. تعابیری که برای این عقلانیت در روایات ما آمده است: یکی؛ بضاعت است. فرمودند «الهزم و بضاعت» بضاعت این دیدن همه جوانب هر کار را، حضرت میفرمایند این بضاعت و سرمایه است یعنی در هر پروژهای که وارد میشوید چه اقتصادی، چه سیاسی، چه نظامی، خانواده، هرچه که در جامعه اسلامی و علوی هست، فرمودند همه جوانب را باید ملاحظه کنید و الا عمل تو، نه این که عقلانی نیست بلکه شرعی هم نیست! یک مثال بزنیم، مثلاً به مهندسین میگویند اینجا سد بزنید این باید 500 فکر کند و کار کند و مطالعه کند، به جای 500 ساعت، 300 ساعت، 400 ساعت مطالعه کند و بگوید آن 100 ساعت هم توکل بر خدا! اصلاً این نیست، تو باید 500 ساعتت را کار کنی بعد توکل کلی. توکل جای کار نیست، توکل خلأ عمل نیست، توکل پشتوانه عمل است. تو باید بگویی من باید 500 ساعت روی این سد کار میکردم، 500 ساعت کارم را کردم با وجود این که 500 ساعت کارم را کردم و چون خداوند مسبب الاسباب است من میگویم خدایا ما کارهای نیستیم ما وسیله هستیم حالا توکل بر تو. این توکل اسلامی است.
توکل مفتخوری بهانه تنبلی است میگوید به جای بخشی از عمل توکل کن. این توکل اسلامی نیست این فرار از کار است. بعد میفرمایند که دیدن همه جوانب سرمایه کار شماست، از یک پروژه کوچک، مثلاً چیدن صندلیها در یک اتاق تا پروژه بزرگ که یک تحولی ممکن است در کشور و در سطح منطقه ایجاد کند، فرمودند باید بنشینید و همه جوانب آن را مطالعه کنید. میدانید ما در روایات داریم که شما که میخواهید یک ساعت عمل کنید اگر 100 ساعت مطالعه کنید آن یک ساعت کارتان کیفیتر و دقیقتر انجام میشود. همین کاری که غربیها انجام میدهند. شما ببینید یک عمل کوچک میخواهند بکنند سریع یک اتاق فکر درست میکنند، صدتا متخصص میآورند و از صد بُعد به زاویه نگاه میکنند و همه را روی دیوار مینویسیند، تمام ابعاد و زوایای آن را بررسی میکنند. این که خیلی جاها بدون هزینه، یعنی با هزینه خود ماها اینها کارهایشان را پیش میبرند و به دست خود ما، ماها را زمین میزنند! شما دیدید قضیه بیداری اسلامی را چگونه به جنگ مسلمین با هم تبدیل کردند؟ این شیطنت کجا انجام میشود؟ حالا اگر اینها هزار هزار میلیارد دلار خرج میکردند، دو میلیون سرباز به منطقه میآوردند نمیتوانستند از پس قضیه بربیایند ولی الآن بدون سرباز، با پول خود عربها و با پول خود مسلمین و با نیروی جنگی خود مسلمین دارند کارشان را میکنند. ما چارهای نداریم ما جز وظیفه باید با آنها بجنگیم. همانطور که حضرت امیر(ع) با ناراحتی با خوارج میجنگید و فرمود که خوارج با باند معاویه فرق میکنند اینها احمق هستند و کلاه سرشان رفته است! حتی اینها من را میکشند ولی وقتی که کشتند راه نیفتید از اینها انتقام بگیرید. یکی گفت بعد از جنگ نهروان، گفت دیگر تمام شدند! حضرت امیر(ع) گفتند نه، این جریان تمام نمیشود. این جریان در اصلاب پدران و در شکم مادران هست و نسل به نسل این تیپ آدمها هستند. اینها تمام نمیشوند، اینها را تا میشود باید هدایت کرد اگر نشد از خودتان دفاع کنید. عین این قضیه را ما داریم الآن میبینیم.
حالا آن کسی که قرار شد 100 ساعت مطالعه کند و برای یک سد، علم عقلاً به او میگوید این کار را بکن، اگر این 80 ساعت کار کرد، بعد سد خراب شد، به جان و مال مردم صدمه زد، این فقط کار غیر علمی نکرده، این کار خلاف شرع کرده است یعنی این گناهکار است، در روایات ما میفرمایند این معصیت است که در کاری که به حقوق مردم مربوط است چه نظامی، چه سیاسی و چه هر چیزی، آن مقداری که باید مطالعه کنی نکردی و بعد وارد عمل شدی، همه جوانب را ندیدی و وارد عمل شدی، فرمودند بضاعت و سرمایه اجتماعی را از دست دادی و باید پیش خدا پاسخگو باشید، اما اگر هر کاری میتوانستید کردید یعنی مطالعات و برنامهریزی و اتاق فکر و اطلاعات و جمعبندی، همه این کارها را کردی بعد وارد عمل شدید آن موقع دیگر مهم نیست شکست بخورید. ولی اگر نکردید و رفتید حتی اگر پیروز بشوید مسئول هستید چنانچه در روایت داریم که از 5 قاضی، 4 قاضی جهنمی هستند. جالب است یکیشان کسی است که ندانسته درست قضاوت میکند! قضاوت درست کرده، حق را به حقدار داده و تیر را در تاریکی زده، آن هم جهنمی است. میگویند این که عدالت را اجرا کرد؟ امام(ع) میفرماید این عدالت اتفاقی اجرا شد، شانسی شد، تو حق نداشتی این کار را بکنی. یعنی اگر ما بدون مطالعه وارد یک پروژه بشویم و اتفاقاً پیروز هم بشویم حضرت(ع) میفرمایند که تو گناهکار و مسئول هستی و باید یک کاری میکردی که نکردی. حالا اگر پیروز نمیشدی، چند نفر بیشتر کشته میشدند، چندتا کار بیشتر صدمه به بیتالمال میخورد آنجا چه جواب میدادی؟ تو تیری در تاریکی زدی و اتفاقی به هدف خورد. ولی جالب است که اگر کسی صلاحیتدار دارد ولی کارش را اشتباه بکند به این پاداش میدهند! یعنی پزشکی که متخصص است بیمار زیر دست او بمیرد او پاداش دارد و هیچ کس حق ندارد او را توبیخ کند! یا دکتری که درست مطالعه نکرده، آزمایشها را ندیده و همینطوری توی اتاق عمل رفته، این برود اتفاقی مریضش را نجات بدهد این گناهکار است! پس حضرت(ع) میفرماید اگر با مطالعه وارد یک پروژه بشود چون او فلسفه حکم را رساند، آن نفع هم داشت اگر اشتباه کرد باز هم یک پاداش دارد چون تلاش خود را کرده است. یعنی اینجا شکست جواب نمیدهد ولی اگر نباشد پیروزی هم شکست است.
یکی از حضار: تضادی که بین عقل و دین مطرح میشود؟ اگر صلاح میدانید تفاوت عقل را با متن و دیده و مسائلی که خلط میشود بفرمایید.
استاد رحیمپور: اصلاً آن عقل نیست. حضرت امیر(ع) در روایتی میفرمایند که بعضیها میگویند معاویه از شما سیاسیتر و عاقلتر است. حضرت(ع) میفرمایند «والله ما معاویه بعدها منّی» والله معاویه از من نه هوشش بیشتر است نه ضریب هوشیاش بالاتر است، نه عقل سیاسی به معنی همین مکری که میگویند دارد، همه این کارهایی را که میکند ما بلد هستیم بیشتر از آن هم بلدیم، تکنیک و تاکتیک و این کارها را بلد هستیم منتهی اینها خلاف هدف است، این کلاه مردم را برمیدارد، دروغ میگوید، خیانت میکند، تهمت میزند، افکار عمومی را فریب میدهد، من نمیتوانم این کارها را بکنم برای این که در منطق ما، وسیله هم جزئی از هدف است. ببینید اینها که میگویند هدف، وسیله را توجیه میکند! اینها هدف را ننشناختند. اینها فکر میکنند که هدف پیروزی ماست، بعد میگویند حالا هر وسیلهای شد، شد. این نیست. هدف، پیروزی ما نیست. هدف، انجام وظیفه است و چون هدف، انجام وظیفه است دیگر ما نمیتوانیم بگوییم از یک کار خلاف وظیفه به عنوان یک وسیله استفاده کنیم چون وسیله، جزئی از هدف است اصلاً ما در این عالم هدفی نداریم.
یادتان هست امام(ره) از پاریس داشت میآمد در هواپیما خبرنگار پرسید آقا چه احساسی دارید؟ یک دستی به ریشهایش کشید گفت هیچی! از صدتا فحش بدتر بود. اصلاً منطق دنیا و منطق غرب را بهم ریخت. یعنی چی هیچی؟ خیلی قشنگ گفت. من اولش که این را دیدم جا خوردم، که حالا یک رهبری پیروز شده، مردم منتظر هستند شما یک جملهای بگویید که مثلاً تشکر، خیلی کارها خوب شد، وعدههایی و صحبتهایی، ولی واقعاً اینطوری جواب دادند همانجا دنیا فهمید که این یک کس دیگر است و با این نمیشود اینطوری حرف زد. این یک جور دیگر است و با بقیه رهبران سیاسی دنیا فرق میکند. چه احساسی دارید؟ گفتند هیچ احساسی ندارم، ما وظیفهمان را انجام دادیم، شد شد، نشد هم نشد. اینها نمیفهمند که یعنی چه احساسی داری؟
اگر ما به هر قیمتی دنبال پیروزی باشیم ما هر کاری ولو حرام انجام میدهیم. اما نه اگر گفتیم که پیروزی در انجام وظیفه است، این چیزی که اهل بیت(ع) به ما یاد دادند، قرآن و پیامبر این را به ما میگویند، نمونه زندهاش امام بود. مراجع دیگر هم ما داشتیم و داریم که اصلاً این منطق را متوجه نیستند، واقعاً این نگاه و این سطح از عرفان و معرفت را ندارند لذا میدیدید که اینها به امام طعنه میزدند، مگر بعضی از همینها نگفتند که چه کسی جواب خون این بچهها را میدهد که در جبهه کشته میشوند؟امام هم جواب داد همان کسی که جواب خونهایی که در صفین و جمل ریخت، جواب این خونها را هم همان بدهد. ما کاری نکردیم، ما وظیفهمان را انجام دادیم، کسی که جواب خون آن شهدا را میدهد جواب خون اینها را هم بدهد. دروغ باید به دشمن بگوییم، دروغ و تاکتیک و جنگ روانی، اینها ایرادی ندارد اما فساد و خیانت، قتل، کارهایی که ...
یک روایت دیدم خیلی عجیب بود طرف گفت آقا حضرت علی(ع) همینطور شمشیر دور سرش میچرخاند درو میکرد و جلو میرفت! حضرت امیر(ع) فرمودند که نه، هرکس را که میزنم روی حساب و کتاب است که چه کسی باید کشته شود، چه کسی باید فقط مجروح شود، من با حساب و کتاب میزنم. یا حتی خودش و نسلش حساب و کتاب داشت. البته ایشان معصوم هستند که میدانند. ولی حضرت امیر(ع) میفرمایند این که خیال میکنید همینطور شمشیر میکشم و میزنم خیر. چون میگفتند هر وقت حضرت علی(ع) را گم کردیم ببینیم کجای سپاه دشمن جر خورده، وا رفته، علی آنجاست. چون همینطوری یک نفری میزد و سپاه را بهم میریخت و دور میزد و اینها را همینطور بهم میریخت و برمیگشت سر جایش میآمد. دوباره میرفت و سازمان اینها را مدام بهم میریخت که کسانی و تیمی که قرار بود با حضرت امیر(ع) برود همیشه از حضرت امیر(ع) عقب میافتادند. یعنی حضرت امیر با اینها 50 متر، 20 متر، 100 متر فاصله داشت اینها نمیتوانستند برسند. همین حضرت امیر میفرمایند که من بعضیها را میدانم که این باید مجروح شود، بعضیها باید کشته شوند و بعضیها باید بترسند فرار کنند.
در یک روایت دیگر فرمودند که عقلانیت در سبک زندگی اجتماعی و مبارزه، «الغافل وسنان» فرمودند هر وقت دیدید یک تشکیلاتی، یک جامعهای چرتیاند «وسنان» یعنی چرتی؛ بفهمید اینها عقل درست و حسابی ندارند، شعور ندارند و خطر را درست نمیفهمند. جامعه چرتی و تشکیلات چرتی، اینها غافل هستند و عقلانیت ندارند. فرمودند هیچ وقت چرت نزنید. همیشه هوشیار و چشم باز باشید، بیداری و چرت در مبارزه و مدیریت.
یکجا فرمودند این عقلانیت و احتیاطی که ما میگوییم «صناعتٌ» یک نوع مهارت است بخشی از این عقلانیت، مثل یک نوع مهارت و صنعت باید آموزش بدهی. مادرزاد کسی نمیداند. این اهمیت آموزش در سطح جامعه است، هم مدیریت و هم مبارزه. باید نیرو آموزش داد و کادرسازی کرد. فرمود این صناعت است باید یاد بدهید، آموزش است، تمرین است، تکنیک است. یک جا فرمودند «اسدُ الآراء»، اسدُالآراء یعنی فکرشدهترین کار. این هم خیلی اسدّ به معنی سدید، سد، «اسدُالآراء» یعنی فکرشدهترین و محکمترین نظر و دیدگاه. این هم یک تعبیر مهمی است در سبک زندگی و مبارزه اجتماعی، از نظر اهل بیت(ع) هرچه روی کار بیشتر فکر کنید و آن کار دقیقتر برنامهریزی بشود حضرت علی(ع) فرمودند به عقلانیت اسلامی نزدیکتر است. بزن بریم نه؛ اگر میتوانید در یک پروژهای صد ساعت کار کنید باید 100، بلکه 110 کار کنید بعد وارد عمل شوید.
من یک جایی خواندم این آمریکاییها و غربیها، در همین اسناد خودشان بود که منتشر شده است، اقرار علیه خودشان است، آن تیکههایش که علیه دیگران است ما کاری نداریم، آن تیکههایی که علیه خودشان هست را بگویم، گفت 6 ماه قبل از این که به عراق حمله کنند تیتر اول روزنامههای عراق را که بعد از این که ما وارد بغداد شدیم روزنامههای عراق، تا شش ماه چه تیترهایی باید هر روز بزنند اینها تهیه شده بوده است! این میشود «اسدُالآراء». حتی من شنیدم این صحنهای که طناب انداختند و مجسمه صدام را انداختند، اینها همه از قبل تمرین شده بوده! یعنی درست مثل یک کار هالیوودی. راجع به لیبی هم من حتی یک چیزی شنیدم که آن صحنهای که کاخ سبز قزافی بود که آن بالا جمعیت آمده، یک فیلمی در رسانههای خبری منتشر شد تقریباً 24 ساعت قبل از سقوط قذافی، گفتند این فیلم کلاً مثل یک شهرک سینمایی در امارات یا قطر ساخته شده بوده،این فیلم اول در رسانهها رفت، که یک مرتبه 24 ساعت قبل که در رسانهها پخش شد، طرفداران قزافی گفتند تمام شد! سقوط کرد! وا دادند، بعد از 24 ساعت واقعاً صحنه واقعی اتفاق افتاده است. اینها را خودشان در این اسناد گفتند. این که کسی قبل از این که به بغداد برود تعیین کنند که 6 ماه آینده یعنی 180 روز تیتر روزنامههای آینده عراق، روز اول چه باشد، روز دوم چه باشد، و... اینها یعنی چه؟ حالا شما نبینید که اینها هرچه عمل میکنند خداوند پس کلهشان میزند و عقب میروند، اینها واقعاً اخلاص نیروهای ما و لطف الهی است و الا اینها هزار برابر ما کار میکنند.
شما این کتاب «برنارد لوییس» را و چهارتا نظریهپردازهای یهودی آمریکایی را بروید بخوانید، اینها چقدر اطلاعات دقیق و عمیقی راجع به تاریخ و فرهنگ و عراق و سوریه دارند و روی منطقه کار کردند. مثل کسی که خودش نسل در نسل اهل آنجاست، جزئیترین مسائل آنجا را در کتابهایشان نوشتهاند، تازه اینها آدمهای سیاسی مستقیمشان نیستند به حساب نظریهپردازان دانشگاهی اینها هستند. من کتابهای اینها را میبینم واقعاً... یک دهم این کتابها ضعیفتر بین ماها نیست! یک جوری از جزئیات مسائل تاریخ و فرهنگ عراق و سوریه و ریشههای اختلافات کجاها میشود کار کرد و... آدم تعجب میکند، مثل کف دستش. حالا اگر ما بتوانیم این کارها را به این مسئله اخلاص و ایمان و شجاعت اضافه کنیم، ببینید واقعاً کل دنیا را کمتر از 5 سال در برابر اینها تسلیم میشود. منطقی که هم عقل داشته باشد و هم دین داشته باشد. پس یکی هم فکرشدهترین کار.
سوم؛ اجتناب از تبذیر، عقلانیتی که الگوی مصرف آن به لحاظ هم اقتصادی، هم لجستیک و هم اخلاقی، این درست باشد که عرض کردم محافظهکاری نیست، فسادستیزی است. فرمودند با هر نوع ریخت و پاش اقتصادی و مالی، با هر نوع بیش از نیاز خرج کردن، اگر مبارزه نکنید آن جامعه و آن تشکیلات، عقلانیت اسلامی و شیعی ندارد. یعنی کنترل و مدیریت صحیح دخل و خرج اقتصادی. نگویید که مهم نیست. فرمودند همه چیز را، ریال به ریال حساب کن.
اصل بعدی، فرمودند اگر قبل از خُبرَه. «الطمأنینه قبل الخُبره» اگر قبل از این که درست یک کاری را کارشناسی کردی بدون مطالعه، همینطوری بیخودی مطمئن هستی و خاطرت جمع است حضرت علی(ع) فرمودند احمق هستی. فرمودند تشکیلاتی یا جامعهای و مدیریتی که قبل از خُبره، قبل از این که مطالعه و کارشناسی کرده و درست همه ابعاد را دیده، «اطمأنینه» خاطرش همینطوری جمع است، فرمودند این احمق است.
همانهایی که میگویند همه حواستان به عالم غیب و مسبب الاسباب و دعا باشد، همانها دارند این حرفها را میزنند. خاطرجمعی قبل از کارشناسی، آرامش بدون کارشناسی و تجربه و خبرویت، خلاف عقل است.
اصل بعدی؛ «مَن دارا زمانه» مدارا با زمان. مدارا با زمان به معنای تسلیم در برابر شرایط نیست. مدارا با شرایط به این معناست که من میخواهم شرایط را تغییر بدهم و اصلاح کنم اما خرکی جلو نمیرویم، مدارا با زمانه میکنیم. مدارا با زمانه یعنی همان کاری که پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) میکردند. یعنی شرایط این است که من میخواهم به آنجا برسم ولی الآن با آن وضعیت این نمیشود. من الآن باید اینجا مدارا کنم، کجا عقب نشینی تاکتیکی کنم، کجا جلو بروم، کجا چطوری بگویم چطوری نگویم تا به مرحله هدف برسیم. فرمودند یک وقت تسلیم در برابر شرایط است این ترک مبارزه است، یک وقت مدارا با زمان است. خیلی وقتها ما میخواهیم یک کارهایی انجام بدهیم اما نمیشود. فرمودند کارهایی که الآن نمیشود را دست و پاچه نشوید، مقدمات آن را فراهم کنید بگذارید به وقت آن. شتابزده عمل نکنید. درست دیدن محدودیتهای اجتنابناپذیر، عمل پلکانی و واقعبینانه، عمل را پلهبندی کنید. حضرت فرمودند مدارا با زمانه یعنی عمل و هدف خود را برنامهریزی کن و مرحلههای زمانی برای آن ببین، بگو این مرحله اول، دوم، سوم، پلکانی برنامهریزی کن تا بروید. نگویید یا همین الآن باید به آخر آن برسم یا اصلاً نمیروم! این هم فرمایش در سبک زندگی و مبارزه اجتماعی.
بعدی؛ «تجرء الغُصه حتی الفرصه» گاهی باید اینقدر غصه بخوریم ولی باید صبر کنیم تا وقت آن برسد. خیلی چیزها هست که دلمان میخواهد الآن اتفاق بیفتد اما این عقلانیت نیست، عقلانیت این است که آمادگی داشته باشید، صبر انقلابی، نه احساساتی شدن و شتابزده عمل کردن. تسلط بر خود، صبر دردمندانه، جرعه جرعه نوشیدن غم تا وقت آن برسد چون هر چیزی وقتی دارد و شرایطی دارد. ببینید چند سال پیش یک کارهایی را نمیشود کرد و یک چیزهایی را نمیشود گفت، ولی الآن میشود.
یک امر دیگری که در سبک زندگی و مبارزه اجتماعی، آفت عقلانیت است این است که «عمل للعاقبه»، تا به یک پیروزی میرسیم وا بدهیم. این خطر بعدی است که خلاف عقلانیت است. «عن العمل للعاقبه» غفلت از آینده، آیندهنشناسی، پیشبینی درست نکردن، تا یک قدم یک جا پیروز بشوید بگویید خب دیگر، تمام شد! فرمودند به محض این که بگویید خب دیگر تمام شد! همان پیروزی هم که به دست آوردید در خطر است. حضرت(ع) میفرمایند که یک قدم که پیروز شدید فوری به فکر قدم بعدی باشید نه به فکر این که خب دیگر تمام شد! چون بعداً همین یک قدم را هم مجبور میشوید عقب بروید. ما شبیه این را در بعضی از مسائل انقلاب و جنگ دیدیم، یک مواردی را ما از هر دو نمونه داشتیم، هم پیروزی را دیدیم و هم آن صحنه را.
تعبیر دیگری راجع به عقلانیت اجتماعی در سبک زندگی اجتماعی، فرمودند «النظر فی العاقبه» فرمودند هر عملی را که میخواهید انجام دهید تا 5تا حرکت بعدش را پیشبینی کن. ببینید شطرنج که بازی میکنید شما دیدید که شطرنجباز ماهر اگر همان لحظه، فقط یک حرکت را انجام بدهد شکست میخورد. شطرنج بازی که برنده میشود این است که تا 5 – 6 حرکت بعد را پیش بینی کند که اگر من این را بگذارم آنجا، سرباز را بگذارم اینجا یا رخ را بگذارم آنجا خب بعد آن ممکن است چکار کند، بعد اگر این کار را بکند من چندتا امکان دارم، بعد که من این کار را کردم باز ممکن است او چه کار کند؟ حضرت(ع) میفرمایند در این قضیه باید شطرنجباز ماهری باشید. باید تا آخر کار را انواع سناریوهایی که ممکن است اتفاق بیفتد پیشبینی کن و روی کاغذ بیاور. اینها خیلی حرفهای مهمی است. کسی که پدر ایمان و توکل و تقوا و جهاد است، او دارد این حرفها را میزند نه یک آدم روشنفکر منهدس مادی با روحیه معاویه! که فقط به پیروزی فکر میکند. این هم یک. «النظر فی العاقبه» هر کاری میکنید عاقبت آن کار را قبلاً ببینید، تفکر کن که مثلاً این کار را من بکنم بعد ممکن است چه بشود؟ بعد دشمن این کار را میکند، بعد رقیب این کار را میکند، بعد ممکن است دوستان ما این کار را بکنند، 7- 8 تا سناریو را باید پیشبینی کنید و برای هر سناریو باید برنامه داشته باشید. این میشود عقلانیت در سبک زندگی اجتماعی و سبک مبارزه اسلامی.
دوم؛ «مشاورت ذوی العقول» با متخصصترین افراد هر فن، دائم باید در حال گفتگوی کارشناسی و مشورت باشید. عقلانیت، عدم تکروی. حضرت(ع) میفرماید اسلام و شیعه اهل بیت(ع) این را میگوید. خود ما همه چیز را میفهمیم! خب نمیفهمیم، این کار ده تا بُعد دارد، ما باید 10تا متخصص داشته باشیم و با همه اینها مشورت کنیم. مثلاً شما یک پروژه را راه میاندازید فکر عمل را میکنید ولی فکر بُعد رسانهای آن را نمیکنید که در افکار عمومی، آن چطوری ممکن است مطرح شود؟ فکر این را هم باید بکنید. مثلا این کار یا هر کاری بُعد رسانهای دارد، به افکار عمومی چه بگوییم؟ یک بعد نظامی دارد، یک بعد لجستیکی دارد، یک بعد معنوی دارد، یک بعد تسلیحاتی دارد، باید همه ابعاد را در نظر گرفت. حضرت(ع) میفرمایند «النظر فی العاقبه» تمام سناریو را تا آخر پیشبینی کن و آماده باش. دوم؛ «مشاوره ذوی العقول» با متخصصین هر فنی که به تخصص آنها احتیاج است همه آنها را باید پای کار بیاورید. حالا لازم هم نیست که بعضیهایشان بفهمند که کل کار چیست؟ هر بخشی که به او مربوط میشود همان بخش را بداند. یعنی تکروی، به این معنی که ما همه چیز را بلد هستیم حرام است.
روایت بعدی و شرط بعدی «مَن جاء بما فی یده و لم یؤخر عمله یوم فی قده» این هم خیلی حرف مهمی است. فرمودند کار را وقتی که زمان آن رسید فوری انجام بده و به فردا نینداز. عقلانیت در سبک زندگی و سبک مبارزه اسلامی در روایت اهل بیت(ع) میفرمایند که هر وقت، وقت عمل رسید تنبلی نکن چون فرصت از دست میرود. یک کاری است که همین الآن میتوانید بکنید اگر کردید کردید، اگر نکردید ممکن است هفته دیگر، دیگر نتوانید بکنید! خب ما داریم الآن شرایط منطقه را میبینیم. مثلاً قضیه یمن، قضایای مصر، و قضایای مختلف، یک روز یک شرایط است و فردا دوباره شرایط عوض میشود! میفرمایند شما از قبل برنامه داشته باش که اگر این شرایط آمد فوری آن کاری که باید در آن لحظه انجام بدهید انجام بده، بعد دیگر ممکن است صد روز دیگر، صد بار دیگر باشد ولی تو دیگر نتوانی آن کار را انجام بدهی. این فرصت مثل ابر به سرعت میرود. فرمودند فرصتها را از دست ندهید.
«من جاء بما فی یده» یعنی همان چیزی که در دستتان حاضر است، آن را بیاورید، شناخت دقیق امکاناتتان و فرصتهایتان «و لم یُؤخر عملاً یومه إلی قده» و زمانشناس و عملگرا باشید. یک کاری باید الآن انجام شود، صبح باید انجام شود نه عصر، باید صبح انجام بدهید به عصر نگذارید.
یک روایت دیگر راجع به عرضه و بیعرضهگی فرمودند. یک وقت حضرت امیر(ع) در جنگ صفین، یکی از این سرداران آمد گفت اجازه بدهید و یک مأموریتی بدهید. حضرت علی(ع) فرمودند این پل را نگاه دار! گفت چشم. حضرت فرمودند نروی بگردی بگویی فلان، این پل را باید نگه دارید و این پل نباید دست دشمن بیفتد. گفت آقا خاطرتان جمع باشد. رفت و فردایش آمد و همینطوری ناراحت جلوی حضرت آمد گفت، آقا ببخشید نشده! حضرت(ع) یک نگاه تحقیرآمیزی به او کردند – به این مضمون نقل شده – که فرمودند از اینجور آدمها بدم میآید. بدم میآید وقتی یک کاری را به تو میسپارند بروی و برگردی بگویی آقا نشد! من یک کسی را میخواهم که وقتی به او میگویم برو یک کاری را انجام بده، برود انجام بدهد. نرو باز برگرد، و برای من دلیل نیاور. من این دلیلها را از قبل میدانستم تو اعلام آمادگی کردی که با همه این مشکلات مسئله را حل کنی، چه میگویی که نشد؟! جان چند نفر این وسط از دست برود که نشد! از آدم بیعرضه بدم میآید.
یک کسی وسط جنگ آمد پرسید آقا ما چرا داریم با اینها میجنگیم؟ بعد یکی از اصحاب حضرت امیر(ع) از رزمندهها آمد گفت برو دنبال کارت! حالا وسط جنگ آمدی پرسش و پاسخ میکنی؟ این کارها را قبل باید میکردی الآن که وسط جنگ است، از بنیاسد هم بود. حضرت(ع) فرمودند «یا أخا بنیاسد» به او گفتند نه، بگذارید سؤال کند. به او گفتند که «یا أخاه بنیاسد» برادر با این که از صبح دارم تو را نگاه میکنم نه یک شمشیر درست زدی، نه بلد هستی درست سوار اسب شوی، همینطور الکی میروی و میایی، یک ضربهای به دشمن نزدی، در عین حال «لک حق المسئله» حق سؤال داری. بیا جوابت را بدهم، با این که اصلاً به درد ما نمیخوری، کاشکی نمیآمدی، خرج تو بیشتر از دخل توست! ولی در عین حال بیا سوآل تو را من جواب میدهم. یکی پس این قضیه بیعرضهگی است.
یکی هم فرمودند عقلانیت در مدیریت احساسات در سبک زندگی اجتماعی. «مَن یُؤخر العقوبه فی سلطان الغضب و یُعجّل مکافات الاحسان اغتنام لفرصت الامکان» فرمودند در مدیریتهای اجتماعی پاداش یک عمل خوب را فوری بدهید اما مجازات عمل کسی که خطا کرده را فوری انجام نده، و مقداری تأخیر بینداز. مجازات را یک مقدار تأخیر بینداز، فضا احساساتی نباشد، از روی عصبانیت مجازات نکن. اما اگر یک کسی کار درستی انجام داده، وظیفهاش را درست انجام داد فرمودند اصلاً معطل نکن. «یُعجّل مکافات الاحسان» کسی تمیز و درست وظیفهاش را درست انجام داده سریع پاداش بده و سریع تشکر کن، نگذار عقب بیفتد «اغتنام لفرصت الامکان» فرصت را غنیمت بدانید. اما اگر یک کسی اشتباهی و خطایی نکرده، در عقوبت شتاب نکن، شاید تو بعضی از ابعاد آن را نمیدانی. شاید او عذری دارد که اگر تو بفهمی و توضیح بدهد تو هم متقاعد شوی، زود شتاب نکن.
اصل بعدی، عقلانیت در تعهدات اجتماعی؛ «اهزم الناس رأیاً مَن آنجزَ وعده و لم یؤخر عمل لیوم لقده» دوتا شرط آوردهاند: یک؛ عمل به وعده. فرمودند اگر در یک تشکیلاتی تعهدی کردی یا در جامعه حکومتی به مدیری به مردم، یا کسی در خانواده، یا با دوست یا محل کار، فرمودند یکی از علائمی که سبک زندگی شماها اسلامی و اهل بیتی هست یا نیست، عمل به تعهداتی است که کردید. هر مسئولیتی که قبول میکنید و هر تعهدی که میدهید و هر وعدهای که میدهید باید با رگ کردنتان پای آن بایستید. حضرت(ع) یک تعبیری در خود نهجالبلاغه دارند که فرمودند من هر وعدهای که دادم تا رگ گردنم پای آن میایستم. «إنّ ذمّتی بما أقول رهینت» این گردن من در گرو تعهدات است. من همینطوری شعار نمیدهم یک چیزی بگویم و بروم. گرم شدیم یک چیزی گفتیم و رفتیم. فرمودند که این گردن من در گرو تعهدات من است. من هر شعاری که بدهم گردن من در گرو تعهدات و شعار من است. یکی هم «لَم یُؤخر عملاً یومی لقده» همین تعبیر قبلی، که یک کاری که الآن باید انجام بده، به یک لحظه دیگر و یک روز دیرتر نینداز.
روایت بعدی در باب دنیازدگی و خطر اصالت سود است.
اصل حاکم بر مبارزات و انقلابیگری و سبک زندگی اجتماعی اسلامی، فرمودند «استحاله بأمر دنیا» این هم خیلی چیز مهمی است. ببینید دوتا چیز اینجا با هم مخلوط میشود، همین حضرت امیر(ع) که فرمودند تا لحظه آخر باید کارشناسی، دقت، عاقبت و برنامه و پیشبینی کردن باید بشود، ایشان هم میگویند که مؤمن کسی است که مسائل دنیویاش را آسان بگیرد. این «استحان بأمره دنیا» بُعد منافع شخصی است. چون یک وقت میگوییم دنیا را ولش کن! به این معنا که زحمت نکش، محاسبه نکن، دقت نکن، برنامهریزی نکن. این نیست؛ این همان تشیع انحرافی است. ولی حضرت امیر(ع) میگوید آن کاری که باید انجام بدهید، تمام جزئیات آن باید دقیق باشد، عرق بریزید و زحمت بکش و کارت را انجام بده. اما یک وقت میشود منافع دنیوی خودت، فرمودند اینجا دیگر خیلی در بند آن نباش که آقا فلان چیز ما چه شد؟ اینجا نشد، آنجا فلان شد، حالا عیب نداری رد شو. اگر میتوانی محل نگذاری، به منافع خودت اعتنا نکنی ایرادی ندارد اینها را خداوند در آخرت جبران میکند.
یکی هم بحث دنیازدگی و اصالت سود است. که میفرماید انقلابی و مجاهد نمیتواند حواس و توجه خود را هم به خوشگذرانیهای دنیویاش باشد و هم به خدا باشد. میگویند حضرت امیر(ع) هوس جگر کرده بود گفتند من باید یک جگری کباب کنم بخورم. هر وقت که میشد میگفت حالا باشد هفته بعد هفته بعد، تا یک سال این داغ جگر خوردن امیرالمؤمنین(ع) به جگر ما ماند که ایشان یک سال گفت حالا بعداً. «استحان بأمره» حالا بعداً میخوریم دیر نمیشود. جالب است یک سال بعد که جگر گرفتند و درست کردند که بخورند یک گدایی آمد دم در منزلشان و گفت گرسنهام، حضرت امیر(ع) جگر را به او داد! آن موقع هم باز نخورد. حالا ایشان حضرت امیر است. ولی این سبک کارشان که یک سال عقب میاندازد باز نمیخورد، فرمودند اتفاقاً این عین عقلانیت و شرایط عقلانیت است.
تعبیر بعدی، خود اصلاحی قبل از اصلاح دیگران. فرمودند «مَن کان لنفسه کلّ شغله». این هم یک نکتهای است که ممکن است بعد متوجه شویم. فرمودند مؤمن عقلانی کسی است که تمام حواس خود را به اصلاح و رشد خودش بدهد. بعد ممکن است اینطوری برداشت کنیم که خوب پس ما برویم یک گوشهای، در غاری بنشینیم خودمان را اصلاح کنیم. نه؛ همین مبارزات اجتماعی و امر به معروف و نهی از منکر، همینها هم جزو اصلاح خود است. هدف همینها هم رشد خود من است که این هم اصلاح نفس است. چون خداوند فرمود شما اصلاح نمیشوید و رشد نمیکنید مگر این که جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و کار و ازدواج را هم بکنید، اینها هم جزو پروژة رشد است. حضرت امیر(ع) فرمودند شما وقتی عاقل هستید که هر کاری که انجام بدهید نسبت آن را با رشد خودتان تعیین کنید. چه کار دنیوی باشد مثل تفریح و لذت؛ که در روایات ما هست که برای تفریح و لذتتان برنامهریزی کنید. شما احتیاج به لذت و تفریح دارید شما احتیاج دارید که با خانوادهتان تفریح کنید. «ساعتاً للعباده ساعتاً للمعیشه ساعتاً للذّه» فرمودند سبک زندگی اجتماعی اسلامی این است که حتماً یک بخشی را برای لذت و تفریح باید برنامهریزی کنید.
خانم ابوذر آمد پیش پیامبر(ص) گفت، آقا ایشان همهاش کارهای انقلابی و جهاد و مبارزه و... اینها انجام میدهد یادش رفته ما زن هستیم و او مرد است! اصلاً ما را یادش رفته، یک چیزی به ایشان بگویید. پیامبر(ص) ابوذر را احضار کردند فرمودند که شما مثل این که یادت رفته زندگی و خانم هم داری. گاهی با خانم خود باش. گفت آقا جان کار و مبارزه و جهاد و عبادت که وقت نمیگذارد! پیامبر(ص) فرمودند مگر تو ثواب الهی نمیخواهی؟ گفت چرا. گفت برو خانم خود باش این هم ثواب دارد. ابوذر خندید گفت آقا جان برای این کارها هم ثواب میدهند؟ پاداش میدهند؟ پیامبر(ص) فرمودند آری بخدا. آری بخدا. برای خوشگذرانی با همسرت به شما پاداش میدهند همانطور که برای زنا عذاب خواهند کرد. برای روابط نامشروع عذاب است ولی برای معاشقه برا همسرتان به شما پاداش میدهند و پیش خداوند مقامتان بالا میرود. روایت داریم که پیامبر(ص) وارد جزئیات نشدند فرمودند که وقتی بهم نزدیک میشوید اینقدر ثواب دارد. میفرماید که «من کان لنفسه کل شغله» در هر کاری، چه تفریح و چه جهاد، تمام حواستان به رشد خودتان باشد. به فکر خود و اصلاح خود باش نه خودمحوری. «و لدینه کلّ همّه» تمام همّ و غمتان مکتب باشد. حضرت(ع) فرمودند از هیچ چیز دنیوی نه غصه بخورید و نه شاد بشوید فقط غصه و شادیتان این باشد که مکتب چه شد؟
امام(ره) میگفت که نگویید من، بگویید «مکتب من». فقط «لدین کلّ همّه». عقلانیت یعنی این که کل حواستان به هدف باشد یعنی صددرصد ایدئولوژی و مکتب، «و لآخرته کلّ جدّه» تمام حواستان و تلاش و هدفتان آخرت باشد. فرمودند شما وقتی عاقل هستید که برای دنیا هیچ کاری را انجام ندهید هر کاری میکنید بگویید من هیچ چیزی در این دنیا نمیخواهم فقط آخرت. حضرت امیر(ع) فرمودند این آدم عاقل است، این تشکیلات عاقل است. بعد فرمودند «احتیاط» نباید با جهاد و عزم انقلابی فاصله بگیرد. بعضیها میگویند یا هزم یا عزم! حضرت امیر(ع) میفرمایند نخیر آقا «عزم»و «هزم» با هم. عزم انقلابی و هزم، یعنی عقلانیت. «إذا اقترنَ العزم بالهزم کَمُلِئت السعاده» اگر اوج عقلانیت بود نه محافظهکاری، هم اوج عزم انقلابی و تلاش، که باید کارهای بزرگ انجام بدهیم نه کارهای کوچک، آن وقت حضرت(ع) فرمودند که سعادت کامل میشود. ارادة قاطع انقلابی در کنار آن، این احتیاط همه جانبهگرای محاسباتی و هوش بالا.
یکی هم فرمودند اگر این عقلانیت را ضایع کردید شجاعتتان هم از بین میرود. این خیلی جالب است آفت شجاعت، برعکس این که میگوید عقل را رها کن بزن برویم! حضرت(ع) میفرماید اتفاقاً این شجاعت را نابود میکند چون دو بار – سه بار – چهار میروی شکست میخوری آن وقت دیگر شجاعتتان هم از دست میدهید و شک میکنید میگویید دیگر نمیشود. فرمودند ولی اگر با محاسبه عقلانی، شجاعت ضمیمه شود خود شجاعتتان هم تقویت خواهد شد "عقلانیت مبارزه" اسم آن را میگذاریم. عقلانیت علماندیشی و با استدلال. فرمودند «خُذ بالهزم و اضمّ العمل تهمت عواقبک» هم عقلانیت، کیاست و دقت، هم عمل و عملگرایی، هم علم «اِلزَم العلم» با همه مسائل علمی برخورد کنید آن وقت «تهمت عواقبک» خواهی دید که هم دوستان و هم دشمنانتان به نتیجه کار شما احترام میگذارند. فرمودند این کاری را که بکنید «تهمت عواقبک» نتیجه کار خود را خواهی دید نه فقط دوستانتان بلکه دشمنانتان هم مجبور هستند به شما احترام بگذارند.
و یکی هم فرمودند در هیچ کاری افراط و تفریط نکنید. «زادّوا التفریط بالهزم»، هزم و عقلانیت، ضد تفریط است. تفریط هم به معنی کُندی و هم به معنی افراطیگری (هر دو) بکار میرود. فرمودند نه تندتر از آن چیزی که باید، نه کُندتر و محافظهکاری.
و آخرین روایت؛ «کمال الهزم» کمال عقلانیت را فرمودند این است «استحصال الاضداد» قدرت جمعبندی تضادها را داشتن. قدرت حل تزاحمها. وارد یک صحنه میشوید – شما بهتر از من میدانید – میبینید 10 تا کار است که میخواهید انجام بدهید ولی این 10تا که با هم نمیشود، بعد میبینید که 5تایش هم با هم انجام نمیشود. بعد میبینید که باید انتخاب کنید این 3تا یا آن 2 تا؟ این جمع اضداد که چکار کنم که اولویتبندی درست کنیم؟ فرمودند این عقلانیت اسلامی در سبک زندگی و مبارزه است. «استحصال الاضداد» قدرت جمعبندی و اصلاح تضادها، «و مدارات الاعداء» مدارات الاعداء به معنی تسلیمطلبی نیست بلکه به معنی معادلة قوا در مبارزه درست شناختن و اگر یک جایی لازم شد عقبنشینی تاکتیکی موقت برای پیروزی بزرگتر انجام بدهیم انجام بدهیم. ممکن است در این صحنه بگوییم که باید برویم در قدس و غزه عمل کنیم یا اینجا پای این کار بایستیم؟ باید ببینیم کدام اینها الآن مهمتر است؟ اینجا بگذار یک مقدار بماند بعداً درست میشود، چنانچه که داریم میبینیم که میشود. این مدارات الاعداء به معنای مدارا با دشمن و مدارا با او نیست به معنی عقبنشینی تاکتیکی است که یک جایی ممکن است لازم شود و افراط و تفریط نکنیم. و اگر فرمودند این عقلانیت را کنار بگذارید هلاک میشوید «هَلَکَ» فکر نکنید ما داریم همینطوری سفارش میکنیم، مسئله شکست و پیروزی و مرگ و زندگیتان است. محاسبه و عقلانیت. و این که اگر این عقلانیت را بکار نبرید «ضَعُفَ عزمُه» - همه اینها در همین روایت آمده است – کمکم ارادههایتان سائیده میشود خسته میشوید. واقعاً انگار دارند جامعهشناسی جنگ و سیاست را دارند میگویند. فرمودند اگر تند تند بدون محاسبه درست عمل کنید کمکم ارادههایتان ضعیف و سائیده و سست میشود. کمکم خودتان دیگر امیدی به کار نخواهید داشت «مَن لم یُقدمه الهزم أخّره العجز» اگر با عقلانیت به جلو پیشروی نکنید بعد مجبور میشوید با عجز مدام عقبنشینی کنید. با عقلانیت پیشروی کن تا مجبور نشوید عاجزانه عقبنشینی کنید. عقبنشینی تاکتیکی «مداراتالأعداء» بله. اما «أخرّهُ العجز» یعنی از سر عجز عقبنشینی کردن اینها هرگز. و صلابت انقلابی و اقتدار جهادی، وقار مبارزاتی، باید حفظ شود. فرمودند مؤمنی که عقلانی عمل میکند در مشکلات خودش را نمیبازد. این هم یک علامت. یک لایهاش دهشت است. فرمودند اگر خطر و مشکلات پیش آمد دچار دهشت نشوید، صلابت انقلابی و وقار مبارزاتیتان را حفظ کنید، خودتان را نبازید، وا ندهید. والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته.
هشتگهای موضوعی