وحدت ، عقلانیت، تمدن سازی بنام محمد ص (حدوث محمدی ، خلوص جعفری)
پزشکان شیعه غیرایرانی مقیم اروپا و آمریکا _ نشست("محمد ستیزان" و پادزهر کینه و تحریف)_ حرم حضرت عبدالعظیم ع _ ۱۳۹۴
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام عرض میکنم خدمت برادران و خواهران عزیز. خداوند را سپاسگزارم که فرصتی پیش آمد که محضر شما شرفیاب بشویم و دقایقی را با هم در مورد یکی از مهمترین مسائل امروز جهان اسلام بطور عام و تشیّع بطور خاص گفتوگو کنیم. امروز برخلاف دورههای گذشته، ما هم در داخل جهان اسلام و هم در سطح جهان، صدها هزار بلکه میلیونها تحصیلکرده، تحصیلات آکادمیک دانشگاهی در انواع و اقسام رشتهها داریم بین مسلمانان بطور عام و شیعیان بطور خاص. این همه نیروهای نخبه انسانی بطور پراکنده حضور دارند اما سؤال این است که چرا با این همه نیروی انسانی ما امروز یک تمدن اسلامی شیعی زنده، پیش چشم نداریم و چه موانعی پیش روست؟ تقریباًدر معتبرترین دانشگاههای جهان از جمله غرب، ما در همه رشتهها شاهد هستیم که هزاران هزار از بهترین استعدادهای درخشان جهانی در رشتههای مختلف علمی حضور دارند که اینها به لحاظ دینی، مذهبی و اجتماعی در واقع متعلق به جهان اسلام هستند. اما سؤال این است که برای داشتن یک تمدن جدید اسلامی و با تفسیر مکتب اهل بیت(ع) بطور خاص، یا اسلامی شیعی بطور عام اسلامی، داشتن تعداد زیادی عناصر علمی و نخبه بطور پراکنده کافی نیست بلکه لازم است که اینها بتوانند در یک پروژه جمعی، در یک طرح جامع، در کنار یکدیگر سازماندهی بشوند و تقسیم کار بکنند. سؤال این است که بطور فردی و پراکنده موفقیتهای بزرگی به دست آوردیم چه کنیم که به موفقیت جمعی برسیم؟ افراد موفق، مسلمان، شیعه اهل بیت(ع) اما در ذیل و سایه یک تمدن غیر دینی داریم خدمت میکنیم. به عبارت دیگر، مدیر این کارگاه علمی دیگران هستند گرچه بسیاری از عناصر برجسته این کارگاه، که این کارگاه بدون کمک آنها امروز در غرب و در سطح جهان اداره نمیشود در اختیار نیروهای ما و همفکران ماست. وقتی دوباره میتوانیم تمدن اسلامی تشکیل بدهیم که مدیریت این کارگاه هم در اختیار خود ما باشد و در بر اساس مبادی، نقاط شروع اسلامی و اهداف اسلامی و بر اساس ارزشهای اسلامی بتوانیم یک فعالیت جمعی عقلی و تجربی و علمی را پیش ببریم. سؤال و مشکل دوم این است که ما مسلمانان فردی یا افراد مسلمان بسیاری داریم اما تشکیل جامعة اسلامی چیزی فراتر از مسلمانی انفرادی است. ممکن است ما تکتک شیعیان خوبی باشیم اما اگر از ما بپرسند یک جامعهای که بر اساس این روابط و ضوابط و ارزشهای اهل بیتی و اسلامی عمل میکند به ما نشان بدهید ما مشخصاً کدام شهر را میخواهیم به جهان نشان دهیم؟ آن وقتی ما دوباره تمدنسازی را آغاز کردیم که بتوانیم بگوییم یک بیمارستان اسلامی به لحاظ اخلاقی، حقوقی و علمی چه نوع بیمارستانی است؟ یک دانشگاه اسلامی، یک معماری و شهرسازی اسلامی، دقیقاً چگونه است؟ یعنی ارزشهای اسلامی وقتی وارد عرصه تمدنسازی بشود چه تفاوتهایی با غیر خود خواهد داشت؟ کنار زدن دولتها و حکومتهای فاسد و وابسته، یعنی امر به معروف و نهی از منکر اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، و سپس مبارزه با استکبار و امپریالیزم جهانی که اینها موانع مهم تمدنسازی اسلامی هستند یعنی امر به معروف و نهی از منکر جهانی، اینها هم شروع لازمی هستند اما باز هم کافی نیست. مسئله اصلی این است که پس از پیروزی بر دشمنان اسلام و مسلمین چه باید کرد؟ یعنی عقلانیت اسلامی چه نظامسازی و نهادسازی، چه روابط اجتماعی، سیاسی، مالی و اقتصادی را در عصر جدید طراحی و پیشنهاد میکند؟ ما چند مانع بزرگ داریم که من به چندتای آن اشاره میکنم. موانع بسیاری بر سر راه ماست اما از تمام این موانع میشود عبور کرد. ما از بعضی از موانع قبلی عبور کردیم، اما موانع دیگری سر ما در جهان هست. یکی از این موانع، ارائه تعریفهای نادرست و واژگونه از اسلام است یعنی جوسازی علیه اسلام، علیه قرآن و پیامبر اکرم(ص) که این جوسازی برای این دوره جدید نیست از همان آغاز که اسلام آمد و وارد اروپا شد جنگهای صلیبی را قدرتهای مذهبی و غیر مذهبی اروپا علیه اسلام راه انداختند و دادگاههای تفتیش عقاید، از همان موقع اینها جواب منطق پیامبر(ص) را با خشونت و تهمت دادند. به عنوان نمونه: شاید یکی از اولین ترجمههایی که از قرآن در اروپا صورت گرفته مربوط به قرن 12 میلادی برای "روبرت روتنسی" انگلیسی، کل این کتاب تقریباً یک ترجمه پر از غلط و تحریف و گزینشی از اسلام بود! شاید این از اولین قرآنهایی بود که دشمنانه و غلط ترجمه شد و به افکار عمومی غرب، راجع به قرآن دروغ گفت! از ابتدا اینها با دروغ و تهمت شروع کردند. یا در قرن 14 میلادی باز یک ترجمه دیگری از قرآن توسط "ژان آلفونس اسکوپیا" ترجمه صورت گرفت این ترجمه لاتین، یک تیم مشترک زیر نظر این شخص بود و بعداً هم کاردینال شد و بعداً هم مجبور به کنارهگیری شد و او را عزل کردند به دلیل این مشکلات و مسائلی که داشت. این ترجمه قرآن هم پر از دروغ و غلط است که از ابتدا اینها گفتند افکار عمومی در غرب نباید خود قرآن را ببیند و آشنا شود. اولین قرآنی که یک قرن باز بعد از این ترجمه دقیقتری شد وقتی به پاپ آن موقع نشان دادند گفت این قرآن را نابود کنید چون این ترجمه دقیقتر بود و – آن زمان یعنی 500 سال پیش – گفت اگر این منتشر شود گرایش به اسلام تقویت میشود این را کلاً بسوزانید و محو کنید اجازه نداد که تکثیر شود. خب اینها هرگز نخواستند چهره واقعی قرآن و اسلام معرفی بشود. در همان قرن چهاردهم که اسلام در اروپا در حال پیشروی بود، یعنی از یک طرف آندلس بود که هنوز برقرار بود، جنوب اروپا یعنی فرانسه، اسپانیا، پرتغال اینها در اختیار مسلمین بود یک جامعه پیشرفته، کتابخانههای بزرگ، کارخانههای بزرگ، حمامهای عمومی بزرگ، دانشگاههای بزرگ؛ از آن طرف هم به تدریج داشت امپراطوری عثمانی از شرق گسترش پیدا میکرد که آمدند تا نیمی از اروپا تا مرزهای اتریش و آلمان را بعد از سقوط آندلیس آمدند این نگرانی بر اینها حاکم شد مأموریت دادند که بعضی از اسقفها بروند راجع به پیامبر(ص) و قرآن مطالعه کنند و بیایند اینها را معرفی کنند. حتی این مأموریت را هم مغرضانه انجام دادند. یعنی یک کسی که یک اسقفی است به نام "پدرو پاسکوآل" در همان قرن 14 و 15 میلادی به جای این که برود اسلام و شخصیت پیامبر(ص) را معرفی کند آمد دو – سهتا کتاب علیه قرآن و پیامبر(ص) نوشت و یکسری تهمتهایی که همین الآن هم میزنند از آن موقع داشتند میزدند یکی این که مسلمین خداپرست نیستند این فرقة محمدیه است اینها محمدیست هستند همان که خود آنها مسیح را خدا و محور میدانند ما را هم به همین نسبت نامیدند. دیگر این که قضا و قدر را به نوعی جبریگری تفسیر کردند که لااقل تفسیر مکتب اهل بیت(ع) از قضا و قدر این نیست گرچه اشاعره چنین نگاهی را داشتند. سوم مسئله اسلام و خشونت بود در حالی که کلیسای قرون وسطی مظهر خشونت در تاریخ بوده است یعنی صدها هزار انسان را اینها بخاطر عقیده کشتند یا سوزاندند و صدها دانشمند را بخاطر علومی که از جهان اسلام ترجمه میکردند در فیزیک و شیمی و پزشکی و ستارهشناسی و جراحی و... بخاطر ترجمه این کتابها آنها را تکفیر کردند و گفتند مرتد شدید و سوزاندند! معلمان خشونت بودند ولی برداشتند تهمت سوم را زدند که اسلام و خشونت. تا همین الآن این تهمت را دارند میزدند. و همینطور تحریف شخص رسولالله(ص) به این معنا که ایشان را درست خلاف آن چیزی که ایشان بودند معرفی کنند. حضرت امیرالمؤمنین(ع) میفرماید که پیامبر(ص) به ما درس حریّت میداد: «اَلْحُرِّیَّةُ مُنَزَّهَةٌ مِنَ اَلْغِلِّ وَ اَلْمَکْر » میفرمود انسان مؤمن، انسان آزاد و شریف است و هرگز کسی را فریب نمیدهد نه در بازار، نه در اقتصاد، سیاست، و نه در خانواده؛ نه حتی به غیر از مسلمین، هرگز اهل مکر و فریب و غلّ و غش نیست. پیامبر(ص) یک چنین شخصیتی داشت صاف و شفاف و صادق بود و به ما این را میگفت. اینها درست پیامبر(ص) را به عنوان شخص فریبکار و دورو که افکار عمومی را فریب داده معرفی کردند. یا در مورد اخلاق پیامبر(ص) که در روایات شیعه و سنی نقل میشود که پیامبر اکرم(ص) هرگز به کسی اهانت نکرد. هرگز دستش را از دست کسی بیرون نکشید، هرگز به روی کسی اخم نکرد. «ولا انتقم لنفسه شیئا یؤتى إلیه الا ان تنتهک حرمات الله» هرگز از هیچ کس دلخوری شخصی و انتقام شخصی نگرفت. هرکس به او اهانت میکرد پیامبر(ص) فراموش میکرد و برای او طلب مغفرت میکرد. کینه هیچ کس را بطور شخصی به دل نگرفت مگر وقتی که ارزشهای الهی و حقوق مردم مورد تجاوز کسی قرار میگرفت «ولا ضرب بـیـده شیئا قط الا ان یضرب بها فی سبیل اللّه» هرگز علیه کسی نه نگاه خشن نه کلمات خشن و نه رفتار خشنی نشان نداد مگر جایی به کسی ظلم شده الا این که ارزشها و حقایق الهی به خطر بیفتند آن وقت با دشمن درگیر میشد «ولا سئل شیئا قط فمنعه الا ان یسئل مأثما» هرکس از او چیزی خواست
پیامبر(ص) نفی نکرد، هرکس هرچه از او خواست به او داد همکاری کرد مگر موردی باشد که گناه باشد یا از حق کس دیگری باشد. پیامبر(ص) فقط چنین جاهایی خط قرمز داشت. یک چنین انسانی که اینقدر با هم مهربان بود حتی وقتی دشمنان و مشرکین سنگ زدند پیشانی و دندان و صورت او را شکستند پیامبر(ص) رو به آسمان کرد و گفت خدایا اینها را ببخش اینها نمیدانند. چنین کسی را به معلم خشونت متهم کردند.
مانع دوم ما برای تمدنسازی اسلامی؛ تعریف نادرست از تشیّع و شیعه است. شیعه را در جهان اسلام بطور خاص و در کل جهان بطور عام، به عنوان یک فرقة خاص، یک فرقه بدعتگذار که از خودش چیزهایی بافته و ساخته و متعصبانه اطراف خودش مرز کشیده و خیلی کاری با ارزشهای انسانی و عقلانی و اخلاقی ندارد یک چنین چهرهای از شیعه معرفی کردند که قرآن خاص خودش را دارد اساساً با همه مسلمین متفاوت است ضد مسلمین است و یک فرقة بسیار محصور که سرش توی لاک خودش هست، یک چنین تصویری از شیعه معرفی شده است! شیعه به احکام خدا کاری ندارد – تصویری که دارند میسازند این است – به احکام خداوند و شرع کاری ندارد، برای خودشان احکام دیگری دارند، متواضع نیستند متکبّر و متعصب هستند اهل امانتداری نیستند، دروغ میگویند، ریا میکنند، تقوای شخصی در زندگی ندارند، همه چیز را با عنوانهای مندرآوردی و اختراعی خودشان بدعتگذارانه بر خودشان حلال کردند! خیلی به نماز و کمک به یکدیگر و این مباحث کاری ندارند و اینها بیشتر یک فرقه متعصبی هستند! خب همه اینها را دارند میگویند و مینویسند با انواع تهمتهای دیگری. بعضی از ما شیعیان هم متأسفانه فکر کردیم که تشیّع فقط اظهار ارادت به اهل بیت(ع) است. فقط زیارت است. فقط عزاداری است. و ندانستیم که شیعه اینها هست اما خیلی بیش از اینهاست. شیعه یک سبک زندگی است، تشیّع، یک سبک زندگی است، یک سبک توحیدی زندگی است. زندگی اخلاقی، زندگی عدالتمحور، در روایات خود اهل بیت(ع) شیعه یک طور دیگری تعریف شده است متأسفانه ما شیعیان گاهی طور دیگری زندگی میکنیم. این شکاف بین تشیّع و برخی از شیعیان، بین تشیّع و شیعه، این هم یکی از موانع شده که ما خیلی از مسلمانان و غیر مسلمانان با ما دچار سوء تفاهم بشوند. در حالی که خود ائمه اهل بیت(ع) شیعه را معرفی کردهاند. این ایام، ایام امام جعفر صادق(ع) است. من یکی دو تا جمله و روایت از امام صادق(ع) و امام باقر(ع) در تعریف شیعه عرض کنم که ایشان تعریف میکنند که شیعه کیست؟ امام صادق(ع) میفرمایند شیعه ما نیست مگر کسی که از خدا بترسد و جز از خدا نترسد! و فرمودند شیعه ما کسی است که متواضع و مؤدب باشد و در هیچ جمعی حاضر نشود مگر این که خودش را کوچک ببیند و بزرگتر از بقیه نداند. شیعه ما کسی است که امانتدار باشد، اگر حرفی، سخنی یا کالایی یا مسئولیتی را به عهده او امانت گذاشتند او صددرصد رعایت کند و به هیچ قیمت و امانتی و به اعتماد دیگران خیانت نکند. فرمودند کسی شیعه است که همواره به یاد خدا باشد و هر تصمیمی که میخواهد در زندگی اقتصادی یا خانوادگی یا علمی یا سیاسی بگیرد ابتدا بپرسد که آیا این نسبت بین این عمل من و خداوند چه نسبتی است؟ آیا او راضی است؟ اگر کسی چنین سؤالی را در شبانه روز بارها از خودش نپرسد شیعه ما نیست. فرمودند شیعه ما شکمو و شکمپرست نیست. در مقدار و نوع غذایی که میخورد مراعات میکند. همینطور مغلوب انگیزه شهوت و سکس نمیشود. نیازهای مشروعش را در غذا و مباحث جنسی از راه درست و حلال تأمین میکند اما در برابر شهوت و شکم وارسته و مقاوم است. لغزش به خاطر خوردن و بخاطر شهوترانی دچار لغزش نمیشود و محکم است. فرمودند اگر کسانی را دیدید که مدل یعنی رژیم غذایی و رژیم شهوتشان را مدیریت میکنند و هر کاری میکنند به نام خدا و برای خداست و به پاداش خدا امید دارند و از کیفر الهی میترسند اگر چنین افرادی را دیدید که نماز برایشان مهم است آنها شیعه جعفر هستند. این روایت خود امام است.
فرمودند شیعه ما را سه جا میتوانید بشناسید: یکی در موقع نماز که چگونه نماز میخوانند؟ 2) چگونه به برادران و خواهرانشان که گرسنه و گرفتار هستند کمک میکنند؟ آیا بیتفاوت هستند یا به آنها کمک میکنند؟ 3) در مبارزه عقلانی و مخفی و پیچیده با دشمنان، مبارزه حساب شده نه مبارزه بیعقل و غیر عقلانی. این سه جا.
کسی آمد پیش امام صادق(ع) و گفت شیعیان شما در منطقه ما خیلی زیاد هستند و شما خیلی پیرو دارید امام صادق(ع) فرمودند یعنی چی؟ آیا شما هر روز از همدیگر خبر میگیرید که بین شما کسانی گرسنه یا برهنه یا یک مشکلی نداشته باشند؟ مشکلی داشته باشند به هم کمک کنید؟ گفت نه. پرسیدند هر هفته خبر میگیرید؟ گفت نه. گفت ما اگر ماهی، سالی یکبار احوال همدیگر را بپرسیم البته به هم کمک میکنیم. امام صادق(ع) فرمودند شما شیعه ما نیستید بگویید دوستدار ما هستید بگویید با دوستان ما دوست هستید و با دشمنان ما دشمن هستید و الا شما شیعه نیستید. شیعه نمیتواند شب سیر بخوابد در حالی که کسانی گرسنه هستند. فرمودند کسانی که در زندگیشان دروغ میگویند شیعه ما نیستند. فرمودند کسانی که از ما زیاد حرف میزنند و لفّاظی زیاد میکنند و اسم ما را زیاد میآورند اما سبک زندگیشان شبیه به ما نیست، آنها شیعه نیستند شیعه ما کسی است که پایش را جای پای ما بگذارد و به سبک ما زندگی کند. فرمودند شیعه، رابطهاش با خدا چنین است که عاشق نماز است و منتظر است شب بشود که بتواند وقت زیادی را با خداوند مستقیم بگذراند و رابطهاش با خلق طوری است که روز تمام حواسش به محرومین و انسانهاست و اهل سخاوت است، اهل بخشش است. کسی که خسیس و بخیل است شیعه ما نیست. خدا را نمیپرستد. شیعه ما کسی است که اگر کسی از او کمک بخواهد به راحتی بتواند هرچه دارد به آنها بدهد بدون این که احساس ناراحتی کند. کسی که به خانوادهاش ظلم میکرد هم به همسایگانش حقوقشان را رعایت نمیکرد و هم در بازار در معاملات عادلانه معامله نمیکرد ولی خیلی اسم ائمه را میبرد پیش امام صادق(ع) آمد گفت آقا ما از شیعیان خالص شما هستیم اصلاً وقتی یاد شما میافتم چشمانم خیس اشک میشود! امام(ع) فرمودند چگونه زندگی میکنی؟ تو چطور معامله میکنی؟ با خانوادهات چطور رفتار میکنی؟ با حکومتهای ظالم همکاری میکنی یا نه؟ یا مبارزه میکنی؟ و این قبیل مسائل. او گفت نه؛ یک کم که توضیح داد امام صادق(ع) فرمودند وای بر تو! میدانی چه ادعایی کردی؟ شیعیان خالص ما سلمان و ابوذر و مقداد و عمار بودند این ادعا که به آن سبک زندگی میکنید و این ادعاها را هم میکنید فرمودند این ادعاهایت فرشتگان را آزار میدهد همین ادعای تشیّع تو گناه است! بگو که من شما را دوست دارم نگو که من شیعه هستم. یا از امام عسگری(ع) نقل شد که گفتند یک کسی در زندان بازداشت شده بخاطر این که کلاه دیگری را در معامله در بازار برداشته و به زندان افتاده و آنجا هم ادعای تشیع میکند و میگوید من شیعه اهل بیت هستم. امام حسن عسگری(ع) فرمودند به خدا قسم شیعه علی و شیعه ما هرگز حتی یک دینار حق کسی را نمیگیرد و این بخاطر همین ادعای دروغش و به خاطر همین توهمی که کرده و فکر میکند که شیعه است بهتر است که در زندان بماند.
مانع سوم؛ یک مانع دیگر برای تمدنسازی اسلامی – شیعی که باید با آن مبارزه کنیم مانع فرهنگی است که بین خود ماست البته دشمنان ما هم آن را تبلیغ میکنند و آن این است که اسلام تشیّع یک مذهب شخصی است و ربطی به جامعه و حکومت و سیاست و علم و اقتصاد و تمدنسازی ندارد و حتی ارتجاعی است. شریعت اسلام ربطی با مقوله عدالت و رشد اجتماعی، تمدنسازی و حکومتسازی ندارد. این یک توطئه قدیمی است. امام خمینی(ره) در وصیتنامهشان و سخنرانیهایشان بارها به این قضیه اشاره کردند فرمودند یک عده دشمنان اسلام این حرف را میزنند که اسلام دین ارتجاعی است و برای امروز نیست امروز نمیشود جامعه اسلامی و شیعی ساخت. یک عده هم متأسفانه دوستان نادان خود ما از درون به اصطلاح شیعهنمایان، همینهایی که محب هستند و دوستدار اهل بیت هستند و فکر میکنند شیعه هستند همین حرف را یک جور دیگری میزنند و توجه ندارند به اسم این که اگر امروز بخواهیم در این عصر احکام اسلامی را اجرا کنیم این باعث میشود اسلام از قداست بیفتد. اسلام فقط باید در مسجد، حرم و زیارت باشد تا محترم بماند! اگر از مسجد بخواهد بیرون بیاید و بخواهد نظام اجتماعی را عمل کند آن وقت احترام و قداست اسلام از بین میرود. امام خمینی(ره) خطاب به این افراد گفت که ما نمیتوانیم حکومت صددرصد اسلامی درست کنیم. بله، این کاری است که فقط امام زمان حضرت مهدی(عج) خواهد کرد اما سؤال این است که وقتی ما نمیتوانیم صددرصد احکام اسلام را اجرا کنیم باید هیچی آن را اجرا نکنیم؟ یعنی بگوییم یا صفر یا صد؟ یا حکومتهای فاسد دیکتاتور؟ یا حکومت صددرصد اسلامی مهدوی؟ نه؛ ما این وسط هر مقداری که میتوانیم باید تلاش کنیم احکام فردی و اجتماعی اسلام اجرا بشود. اگر بتوانیم 60 درصد اجرا کنیم باید آن 60 درصد را تلاش کنیم به همان اندازه مسئول هستیم و اگر بیشتر و اگر کمتر؛ ما باید تلاش خودمان را بکنیم و الا بخش اعظم قرآن و احادیث پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) تعطیل میشود چون آن بخشی از قرآن و روایات که مربوط به احکام عبادات فردی مثل نماز و روزه است مقدارشان نسبت به آن آیات و روایاتی که راجع به مسائل اجتماعی و حکومتی و سیاست و اقتصاد است مقدار آنها یک درصد بسیار پایینی است خیلی کم است اکثر قرآن و حدیث راجع به مسائل اجتماعی و حکومتی است. شما با این حرفتان دارید میگویید 80 درصد، 90 درصد اسلام را تا ظهور حضرت(عج) تعطیل کنید ولو چند هزار سال طول بکشد! یعنی بیشتر قرآن و حدیث را تعطیل کردید! ما باید تلاش کنیم به اینها عمل کنیم شما همه احکام شرعی مربوط به حکومت و سیاست و اقتصاد را تعطیل کردید به اسم این که اگر بخواهیم اینها را اجرا کنیم قداست اسلام به خطر میافتد در حالی که واقعیت این است که شما نگران قداست اسلام نیستید نگران موقعیت خودتان هستید!
مانع چهارم؛ امام خمینی(ره) در وصیتنامهشان اشاره میکند که غرب و شرق به جوانان مسلمان و کشورهای اسلامی القاء کردند که شما نمیتوانید! ما میتوانیم! شما توان آن را ندارید و نمیتوانید تمدنسازی کنید و عالِم باشید. ژن نژاد غربی یا شرقی، با ژن شما و نژاد شما متفاوت است. ما مسلمانها هم متأسفانه در 100- 200 سال گذشته این را باور کردیم! واقعاً فکر کردیم ما نمیتوانیم پیشرفت کنیم و تمدن بسازیم و اینها میتوانند. امام(ره) در وصیتنامهشان میگوید که تحت تأثیر این فرهنگ غرب، از خودتان بیگانه شدید و خودتان را از این سمّ غربزدگی و بیهویتی نجات بدهید شما را 200 سال تحقیر کردند و شما قبول کردید که تحقیر هستید! تنها راه نجاتتان این است که بگویید ما میتوانیم. گفت ما میتوانیم ما مسلمانان و ما شیعیان ما میتوانیم حکومت بسازیم ما میتوانیم تمدنسازی کنیم ما میتوانیم در همه علوم سرآمد جهان بشویم چنانکه چند قرن اینطور بودیم گفت به یاد بیاورید زمانی که مسلمین آقای جهان بودند. به یاد بیاورید که تمام علوم از جهان اسلام ترجمه میشد و به شرق و غرب عالم میرفت. به یاد بیاورید زمانی را که در کل غرب یک بیمارستان هم نبود، رهبران و بزرگان روحانی و حکومتی، شاهان و شاهزادگانشان بلند می شدند برای معالجه سادهترین بیماریهایشان به بیمارستانهای کشورهای اسلامی میآمدند. میگوید متأسفانه ما و شما را در این 200 سال، 100 سال اخیر در همه چیز عقب نگه داشتند و ما را کشورهای مصرفی بار آوردند که فقط مصرف کنیم، ترجمه کنیم، نه تولید علم کنیم و نه تولید کالا و اقتصاد کنیم و به قدری ما را از پیشرفتهای خودشان ترساندند که جرأت ابتکار را از ما گرفتند. گفت چنان پوچمان کردند که میترسیم ابتکار کنیم، میترسیم اختراع کنیم و هرچه که ترجمه میکنیم میگوییم صددرصد درست است و حاضر نیستیم و جرأت نداریم که یک خط به اینها انتقاد علمی کنیم ولو این که کاملاً به ذهن ما رسیده باشد ولی میترسیم فکرمان را بگوییم و بنویسیم. هرچه از غرب ترجمه میشود مثل قرآن میپذیریم ولی حاضر نیستیم در علوم انسانی، در تکنولوژی در پزشکی، نظریاتی از خودمان ابداع کنیم و سرمان را در جهان بالا بگیریم و بگوییم. کاری کردند که ما اگر کسی بین خودمان حتی اگر ابتکاری یا اختراعی میکند یا نظریه پردازی میکند خودمان زودتر مسخره و تحقیرش کنیم! میگوید اگر در کتاب یا نوشتهای چند کلمه غربی، انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، آمریکایی باشد بدون توجه به محتوا و بدون فکر با اعجاب آن را میپذیریم و نویسندهاش را روشنفکر حساب میکنیم و مترجم آن را میگوییم دانشمند و روشنفکر است و به محتوای آن کاری نداریم! این یعنی بیشخصیتی. تا اینطوری باشیم نمیتوانیم دوباره تمدنسازی کنیم. هرجا روی بچههایشان اسم غربی بگذارند اینها پیشرفته و مترقی حساب میشوند. خیابانها و کوچهها، شرکتها و داروخانهها، کتابخانهها، پارچه، کالا، هرچه که حتی داخل تولید میکنید روی آن اسم خارجی میگذارید تا محترم بشود! و از این قبیل. میگوید شما وقتی میتوانید تمدنسازی بکنید که بگویید از این پس، خودم هم تفکر میکنم و هم تولید میکنم البته ما از دیگران هم استفاده میکنیم و درهایمان را به روی غرب و شرق نمیبندیم اما باید تصمیمگیر باشیم برای ما تصمیم نگیرند.
نکته پنجم و آخر؛ هنوز این سؤال است که برای ما و شما رابطه بحث علم و دین، در فرهنگ اسلام و تشیّع درست جا نیفتاده است هنوز داریم از چشم غرب سکولار و یا از چشم تفکر مسیحی به مسئله علم و دین نگاه میکنیم که انگار یک تفکیکی است بلکه یک جدایی و یک تقابل و تضادی بین دینداری و اندیشه علمی است. در غرب چه در دوران کلیسا و تفکر مذهبی چه دوران بعد از رنسانس، تحت عنوان علمگرایی، مذهب و مسیحیت به حاشیه رفت در هر دو مقطع، یک اشتباه صورت گرفته و همچنان ادامه دارد و آن اشتباه این است که بین ماده و معنا در عالَم تفکیک کردند. بین جسم و روح در انسان. بین فیزیک و متافیزیک در عالم و طبیعت، بین فرد و جامعه، بین دنیا و آخرت، بین عقل و وحی، انواع این شکافها بوجود آمد و هنوز این شکافها را درست نتوانستند پر کنند.
مدرنیته یک اشکالات اساسی دارد که یک جلسه دیگری میطلبد که مدرنیته را کالبدشکافی کنیم. مدرنیته هم اشکالات اساسی دارد و هم نقاط مثبت دارد که اینها جداگانه باید تحلیل بشود. اما تفکر شیعی و تفکر اهل بیت(ع) راجع به این مسئله چیست؟ ایام امام صادق(ع) است از ایشان دوتا روایت عرض میکنم و عرضم را ختم میکنم. امام صادق(ع) میفرمایند ما با دوتا گروه مخالف هستیم. یکی کسانی که به اسم دینداری و معنویت میگویند لازم نیست در مورد طبیعت و بدن انسان و جهان و حیوانات و گیاهان مطالعه و تحقیق کنیم. فرمودند این تفکر ما نیست. تفکر دوم که غلط است این است که میگوید راجع به طبیعت و بدن و بیماریها و حیوانات و گیاهان و آسمان و زمین، عالَم طبیعت مطالعه میکنیم اما جدا از مسئله خدا و ربطی به مسئله خدا ندارد. امام صادق(ع) میفرماید این دوتا جریان هر دو نادرست است. مثلاً در یک بحث مفصلی که ایشان با بعضی از ماتریالیستها، متفکران بزرگ ماتریالیست و ملحد آن دوره دارند امام(ع) به شاگردانشان آموختند از طریق مفضّل او میرود با آنها بحث میکند سه جلسه بحث دارند یکی راجع به جهان و طبیعت و هستی؛ یک بحث راجع به حیوانات، جانورشناسی، یکی راجع به گیاهان و یکی راجع به بدن انسان؛ انواع و اقسام اسرار این مسائل را هزار و چندسال پیش میگویند که بسیاری از اینها به عنوان کشفیات صد سال اخیر و 150 سال- 200 سال اخیر حساب میشود. حالا وقتش الآن نیست که به آنها اشاره کنم.
امام صادق(ع) به بسیاری از این مسائل اشاره میکنند مثلاًدر مورد انسان، در باب مراحلی که جنین در رحم مادر طی میکند که چقدر دقیق و پیچیده است چقدر حساب شده و منظم است راجع به تولد جنین و بچه، راجع به غذای بچه در شکم مادر و بعد از شیر مادر، و بعد روئیدن دندان برای تغذیه معمولی و امثال اینها بحثهای خیلی دقیق زیبایی میکنند که اینها متأسفانه با این که ارزشهای جهانی آکادمیک را دارد و یک فضای جدیدی است در علم دینی، خیلی مورد بحث قرار نگرفته است. من فقط عنوانها و تیترهای آن را در این روایت میگویم. مثلاً این که اگر کودک همان اولی که به دنیا میآمد به اندازه بزرگسال عقل داشت چه مشکلاتی پیش میآمد؟ گریه برای سلامت جسم و روح بچه چقدر لازم است؟ و اگر گریه کودک، طفل نبود چه اتفاقاتی میافتاد؟ حتی طفل کوچک، آبی که مدام از دهانش سرازیر است، آب از دهانش میریزد اگر این آب از دهانش نمیآمد چه اتفاقاتی برای او میافتاد؟ و توجه به جزئیات میدهند که مثلاً چرا ابرو اینجا مو درمیآید اگر مو داخل چشم درمیآمد؟ اگر به جای پشت دست، کف دست مو داشت؟ اگر و... چه اتفاقاتی میافتاد؟ اگر هر عضو بدن به غیر از این که هست طور دیگری بود چه اتفاقاتی میافتاد؟ مسئله مکانیزم هضم غذا در معده و روده اگر طور دیگری بود چه بود؟ آیا اینها میتواند جهان و انسان بیحساب و کتاب بوده باشد؟ همه چیز دقیق منطبق با چیزهای دیگر طراحی شده است. هریک از اعضای بدن چرا هست؟ چرا دندان تیز و دندان گِرد، چه وقت و برای چه کارهایی بیرون میآیند؟ چه ارتباطی با نحوه تغذیه بدن دارد؟ راجع به چشم، گوش، قلب، مغز، جمجمه، آلات تناسلی مرد و زن، نحوه قرار گرفتن اینها. راجع به قلب، خوراکیها، همه اینها را بحث میکنند. چرا دائم در دهان شما آب در جریان است و اگر نبود چه میشد؟ چرا مو و ناخن که دائم باید کوتاه بشوند بیحس هستند و درد را حس نمیکنند؟ اگر قرار بود مو و ناخن هم مثل گوشت و پوست ما احساس درد داشتند آنقدر چگونه مو و ناخن کوتاه میشد؟ اگر منفذ ناخن و مو نبود چه بیماریهایی در بدن تولید میشد؟ چرا مردان ریش دارند؟ زنان ریش ندارند؟ تفاوت رفتار جنسی زن و مرد؟ و امثال اینها زیاد است. راجع به حیوانات و گیاهان. بعد که اینها را میگویند، بعد شاگرد ایشان از ایشان میپرسد حالا کافران هم ممکن است اینها را قبول داشته باشند ولی بگویند اینها کار طبیعت است خدا نیست. امام صادق(ع) میگویند که ما فعلاً اسم خدا را نمیآوریم ما سؤال میکنیم. این همه اتفاقات منظم و دقیق، بدون شعور، علم، و بدون قدرت، امکان دارد؟ آیا علم و قدرتی بر این عالَم حاکم است یا نیست؟ حالا تو میخواهی اسم این را خدا بگذار یا نگذار، فعلاً با اسم آن کاری نداریم. او میگوید بله، اینها نشان میدهد که علم و قدرت هست یعنی هیچ دانشمند بیدین هم نمیتواند بگوید در این عالَم علم و قدرت نیست ما شعور و قدرت نمیبینیم. بعد امام صادق(ع) میفرمایند وقتی از این اوصاف، از علم و قدرت شروع میکنیم و با استدلال نشان میدهیم که آنچه را که ما میگوییم خدا، عقلاً چه صفاتی نمیتواند داشته باشد و چه صفاتی باید داشته باشد وقتی این صفات را یکی یکی میگوییم آن وقت ما به همه آخرش میگوییم خدا و الله و شما عملاً خدا را پذیرفتی نمیتوانی نپذیری مثل این که با اسم آن مشکل داری! آن وقت امام صادق(ع) میفرمایند تمام این اسباب مادی را باید دقیق ببینی در بدن انسان، در حیوانات، در جانور، فضا، زمین، عمق اقیانوسها، همه را باید دقیق علمی بررسی کنی اما عقلاً هیچ کدام از اینها مستقل از خداوند نیست ما از آنها فقط اسباب را میبینند ما میگوییم اسباب را به علاوه مسبب الاسباب ببینید، یعنی مخلوق را ببین، چطور میتوانی مخلوق را ببینی و خالق را نبینی؟ توجیه طبیعی برای اتفاقاتی که در بدن میافتد لازم است اما کافی نیست. میگوید خون در رگها با پمپاژ قلب حرکت میکند بعد چه میشود و بعد چه میشود، این را باید بگویی و بفهمی. اما یک سؤالی را اگر عاقلی باید بپرسی چه کسی این کارها را دارد مدیریت میکند؟ چه کسی دارد مدیریت میکند که قلب بپتد و خون حرکت کند از این طرف نرود از آن طرف برود، گلبولها و... و این همه پیچیدگیهایی که در بدن هریک از ما هست میلیونها اتفاق باید بیفتد تا الآن در این یک ثانیه، ما و شما این کاری که داریم انجام میدهیم را انجام دهیم. میلیونها اتفاق. ما میگوییم فقط به اتفاقات خیره نشو، بلکه اتفاقات را بررسی کن اما عقلت را به کار بینداز که پشت این اتفاقات چه خبر است؟ خدا را ببین، درست است که با دارو شفا پیدا میکند اما شافی واقعی خداست. مکانیزم بارش باران توضیح علمی دارد اما باراننده خداست، خداوند درقرآن میپرسد اگر آبهارا یک مرتبه محو میکردم میخواستید چه کار کنید؟ اگر آب بود میخوردید ولی سیراب نمیشدید میخواستید چه کار کنید؟ من اراده کردم که آب شما را سیراب کند، من رابطه بین علت و معلولها را اراده کردم، ما مسبب الاسباب را باید ببینیم. نگاه دینی به علم، نگاه اهل بیت و شیعه به علم این است نه سکولاریزم نه علم گریزی و علم ستیزی.
یکی از حضار، (مترجم): میخواهم ببینم چرا دانشمندان ایرانی، در دنیا هنوز به آن صورت معروف نشدند در صورتی که ما میبینیم از کشورهای دیگر خیلی بیشتر معروف هستند تا ایرانیها؟
استاد: این اِشکال شما وارد است من میپذیرم. ما تقریباً قبل از انقلاب که اساساً هیچ انگیزهای برای ارتباط با خارج از ایران نبود. اصلاً حرفی برای گفتن نبود. بعد از انقلاب تقریباً در تمام مدت مورد انواع هجومها و تحریمها بوده و جنگها و تروریزم و مسائلی. ما واقعاً در این 35 سال مشغول استقرار حاکمیت انقلاب و دفاع از خودمان بودیم. همان طور که میگویید جهان بیشتر صدای سیاسی و مبارزاتی ما را شنید اما نه تفصیلاً بلکه اجمالاً و گاهی از طریق رسانههای دشمن. اما من به شما مژده بدهم که یک تجربه متراکم، یک تجربه بسیار خوبی در عرصههای نظری و علمی هم در عرصه معارف اسلامی و شیعی، در عرصه علوم انسانی، و در عرصه پزشکی و مهندسی، در ایران در این 20- 30 سال اتفاق افتاده است یک چیزی شبیه انقلاب علمی. شما میدانید بدون کمک بیگانه و در تحریم مطلق، دانشمندان ما تقریباً در 10- 12 رشته از هایتکنولوژی، تکنولوژیهای برتر جهانی، امروز در بعضی از رشتهها جزو 3- 4 کشور اول جهان هستند در بعضی از رشتهها هم جزو 10- 12 تا کشورهای اول جهان شدیم. در حوزه انترجوآلیزم اسلامی Intellectualism و روشنفکری اسلامی بحثهای معارف دینی، من آشنا هستم کشورهای مختلفی را رفتم و دیدگاههای متفکران مسلمان را در کشورهای مختلف را تقریباً رصد میکنم. بنده ادعا میکنم تجربه تفکر دینی که در ایران اتفاق افتاده، در حوزه و دانشگاه اتفاق افتاده، در حوزه معارف اسلامی، شیعی و علوم انسانی شاید در هیچ کشور مسلمان دیگری نشده باشد. منتهی همانطور که فرمودید اغلب اینها اصلاً ترجمه نشده است یعنی فقط فارسیزبانها دارند از آن استفاده میکنند. ما احتیاج داریم به یک نهضت ترجمه، از زبان فارسی به زبانهای زنده جهان در عرصههای مختلف؛ تا ببینند متفکران مسلمان در حوزه و دانشگاه در عرصههای علوم انسانی و معارف اسلامی چه کارهای دقیقی صورت دادهاند. البته همیشه خودمان گلایه داریم و مدام از خودمان انتقاد میکنیم، توقعمان بیشتر است. اما من کشورهای مختلف اسلامی را رصد میکنم یعنی از ترکیه و پاکستان و هند، تا مصر و شمال آفریقا و کشورهای جزیرهالعرب، من هیچ جا را ندیدم به اندازهای که در ایران تولید کار و فکر دینی شده هیچ جا ندیدم که شده باشد، منتهی یک؛ رفت و آمدهای دانشگاهی بسیار کم است. ما باید مدام کنفرانسهای بینالمللی داشته باشیم. خودمان مسلمین، شیعیان و با غیر از مسلمین، اتوبان ترجمه یکطرفه از غرب به شرق بوده این اتوبان باید دوطرفه بشود. ضمن این که جریانهای غربزده و غربگرا هم، هنوز در بین مسئولین ما، و هم بین نخبگان ما هنوز حضور دارند اینطوری نیست که همهاش به این حرفهایی که از امام نقل کردم معتقد باشند.
نکته دیگر این که، شما میدانید علیه یک کسی یا یک جریانی اینقدر سمپاشی رسانهای کرده باشند و اینقدر دروغ و تهمت گفته باشند یعنی ترور شخصیت کرده باشند این وقتی که شروع به حرف زدن میکند قبل از این که حرفهایش را بزند راجع به او قضاوت میشود. شما قبول دارید بسته به نوع معرفیای که از یک شخص شده وقتی او بیاید بخواهد صحبت کند همه حرفها را میبرند در آن جغرافیا، در آن بستر، در آن کانتکسی که از آن تعریف کردند آن تعریفهای قبلی را گفتند فلانی اینطوری است اینطوری است، حرفها را با او تطبیق میدهند گوش نمیدهند که او چه میگوید؟ 35 سال است دارند علیه ایران و شیعه و اسلام در دنیا دروغ میگویند و تهمت میزنند. بین مسلمین به شیعه دروغ میگویند و تهمت میزنند. اینقدر جوسازی بود یک وقتی یک مهمان خارجی ایران آمده بود این با خودش در چمدانش غذا آورده بود! دوتا ساندویچ آورده بود! و بعد گفت من تهران میآیم باید شتر پیدا کنم با الاغ وشتر رفت و آمد کنیم و غذا نیست! این جور تصوری داشتند. اینقدر دروغ گفتند که اینها ضد علم هستند که وقتی اینها آمده بودند من گفتم ما ابتدای انقلاب صد هزار دانشجو داشتیم در صورتی که همین الآن 5 میلیون دانشجو مشغول درس هستند، علاوه بر میلیونها که تحصیلکرده دانشگاهی و فارغ التحصیل هستند. یا گفتند که اسلام به ایران آمده و زنها را از همه چیز ممنوع کردهاند! شما میدانید 65 درصد از دانشجویان ما دختر هستند. امروز دانشگاهیان ما، جوانان دانشجوی ما ماهوارههایی ساختند و آماده هستند که اولین تکنولوژی و فضانورد به فضا بفرستند. همه این کارها در تحریم مطلق صورت گرفته است.
حرفهای زیادی برای گفتن است. میترسم دفعه بعد بگویید در ایران زیاد صحبت میکنند و دیگر نیایید! لذا عرایضم را ختم میکنم.
هشتگهای موضوعی