بسم الله الرحمن الرحیم
یک قشر مرفه سرمایهدار اهل اصراف و تبزیر در جامعهی ما و همهی جوامع است. اینها قرار بود کنترل شوند، ادب شوند، تعدیل شوند، نه اینکه سوار ما شوند. این است مسئله. انبیاء آمدند، میگوید «ما مبعوث شدیم برای انفاق ما نه برای جمع ما» این است معنویتی که امام حسن(ع) از حضرت رضا(ع) خواستند و آوردند. اگر ثروت در راه درست استفاده شود... ثروت خوب است، تولید ثروت خوب است، توزیع و مصرف آن لازم و واجب است. یک روایتی است از امام حسن(ع) میفرمایند اگر به من بگویند کسی هست که پول دوست ندارد و مال نمیخواهد من میگویم این یا دروغ میگوید یا دیوانه است. این روایت از امام حسن(ع) است. همین امام حسن(ع) که میفرماید محبت انسان به پول یعنی محبت به امکانات زندگی. یعنی هر کسی دوست دارد برای خودش یک زندگی مرفه شرافتمدانهی متعادلی داشته باشد. این بد نیست. این اسمش دنیاطلبی نیست. اینکه همهی ما میخواهیم یک زندگی شرافتمندانه داشته باشیم، پسر جوان دختر جوان دوست دارد ازدواج کند یک آلونکی داشته باشد خانهای داشته باشد اینها دنیا نیست خودش آخرت است. اینها آخرت است و اتفاقاً آن صوفی منحرفی که امام باقر(ع) را دید ظهر تابستان که دارد بیل میزند. به امام باقر(ع) گفت به به پسر علی(ع) و اهل دنیا، آقا اینقدر حرص نزن، سر ظهر تابستان در گرما آمدی دنبال دنیا؟ امام باقر(ع) فرمود این دنیا نیست آخرت است. من آمدهام نان حلال برای خودم و زن و بچهام و زندگیام تأمین کنم. تأمین زندگی آبرومند آخرت است، دنیا نیست. یا آن کسی که آمد پیش امام صادق(ع)، بیرون یک لباس پشمی خشنی پوشیده بود. آمد پیش امام صادق(ع) یا حضرت رضا(ع) الان شک کردم. بعد دید امام رضا(ع) یا امام صادق(ع) یک لباس عادی متعارفی پوشیده. گفت آقا یک کم به آخرت فکر کنید بدنتان را به این لباسهای خوب عادت ندهید. بعد امام گفت بیا، آمد جلو. این پیراهن رویش را کنار زد و زیر آن را نشان داد، دید آن زیر پیراهنیاش یک لباس خشن و بسیار سادهای است. امام گفت این زیری برای خداست و برای خدا پوشیدم. این رویی را برای مردم پوشیدم. برای اینکه ما آدم متعارف هستیم. معنوی این نیست که در خیابان راه برود بگویند این خیلی عارف است چون با بقیه فرق میکند. اصلاً عارف نباید با بقیه فرق کند. اگر هر کسی را میبینید با بقیهی مردم فرق دارد بدانید عارف نیست. دروغ میگوید. یا کلاه خودش را برداشته با کلاه مردم را دارد برمیدارد. عارف و سالک و مؤمن و اینها عین بقیه هستند. اصلاً آدم نمیفهمد. روایت داریم که بین شما کسانی هستند که در زمین گمنام هستند در آسمانها مشهورند. یعنی شما اصلاً نمیفهمید که این آدم جزو اولیای خداست. ولی در آسمانها مشهورند. برعکس بعضیها که در زمین مشهورند و آنجا هیچکس آنها را نمیشناسد.
مقصود اینکه امام فرمود این پیراهن زیری که خشن است را من برای خدا پوشیدم، این بالایی را برای مردم پوشیدم. برای اینکه من از مردم عادی هستم، من نمیخواهم با بقیهی مردم فرق داشته باشم که بگویند این آقا خیلی معنوی و عارف است. اینجا دارد که امام دست کردند و فرمودند تو این بالایی را برای مردم پوشیدی، زیرش یک پیراهن نرمی پوشیده بود، فرمودند این را هم برای خودت پوشیدی. این زیری را برای خودت پوشیدی، آن بالایی که لباس خشن و مقدسی است که این مثلاً خیلی عارف است را برای برداشتن کلاه مردم پوشیدی. آن پیراهن نرم را برای نفست پوشیدی برای اینکه به تو خوش بگذرد. این فرق معنویتی که امام معصوم میگوید، معنویت اسلامی از نوع سوفیانهاش است. امام میفرماید «واجب است کسی بر خانوادهاش آسان بگیرد» خیال نکنید اگر کسی به زن و بچهاش سخت بگیرد خدا از آن راضی است. در روایت داریم از خود امام حسن(ع) که باید بر زن و بچه آسان بگیرید، باید آنها در زندگی احساس راحتی کنند. وظیفهی شرعی تو است. نباید با فشار و ریاضت آنها را اذیت کنی. حالا آن بحث ریاضت جدا است که خودش اگر اهل معنا و تقوا که ما نیستیم آنها هستند خب آنها بکنند. اما در مورد مردم عادی امام حسن(ع) میفرماید باید به فکر خانوادهات باشی. زندگیتان باید تأمین باشد. هر کسی میگوید من مال را دوست ندارم یا دروغ میگوید یا دیوانه و احمق است. نه خیر. برای زندگی پول لازم است. مگر میشود بدون پول زندگی کرد. مگر میشود بدون مال زندگی کرد؟ اینها شعار است. همه احتیاج دارند. منتها تمام بحث این است که میفرماید اگر کسی گفت من مال را دوست ندارم یا دروغ میگوید یا منافق است، همین امام حالا روایت را از ایشان خدمتتان میخوانم. میفرماید «تمام زندگی و همهی آنچه داری ارزش اینکه وقتی داری به یک محروم و فقیری کمک میکنی او احساس حقارت کند تمام این اموال ارزش آن حقارت انسان را ندارد» این است فرق. یعنی معنویت و مادیات را در فرهنگ اینها میبینید؟ اگر پول درست در جای خودش مصرف شد یعنی نیازهای عمرانی، فرهنگی، آموزشی، اقتصادی، صنعتی، هنری، علمی، بهداشتی، سیاسی، حقوقی، دفاعی، امنیتی جامعه اگر پول و سرمایه و ثروت در این مسیر به کار رفت این ثروت و پول خیر است. اگر در خلاف آن عمل شد از راه نامشروع و ظلم به دیگران به دست آمد و در راه نامشروع صرف شد، کسب شد و بعد استفاده و مصرف شد همین به ضد خودش تبدیل میشود. همین منشأ فساد میشود. زندگی برایشان معنا ندارد، دیگر انگیزه ندارند که باید چهکار کنند. چه لذتی است که ما تجربه نکردیم و یکی دیگر باید بکند؟ چهکار کنم؟ همه را تجربه کردم و تکراری است. یک عدهای اینجور به بنبست میرسند و از حیث انسانی سقوط میکنند. یک عده هم از شدت فقر سقوط میکنند. در جامعهای که مدام دارد تبلیغ میشود مصرف، آقا ماشین خوب. هی بانکها با هم رقابت میگذارند ما بیشتر سکه میدهیم، ما خانههای بزرگتر میدهیم، ما ماشین گرانتر میدهیم. ببینید در فیلمها چه ماشینهایی است. زندگی یعنی این. فیلمهای خارجی که هیچ فیلمهای داخلی. زندگی یعنی این. دکور خانه این است. گازش اینجور است، تلویزیونش اینجور است، اینجوری باید باشد اگرنه که تو آدم نیستی. اگر زندگیات که این نیست که آدم نیستی، زندگی استاندارد این است. معنای این چیست؟ معنایش همین است که دختر و پسری که در خانوادهی متوسط فقیر دارد زندگی میکند احساس میکند آدم نیست و اصلاً زنده نیست. میگوید پس این پدر و مادر من چهکار میکنند؟ چقدر در حق من ظلم کردند. میگوید اصلاً من برای چه زندهام؟ اینها است که افسردگی، یأس، بنبست، تردید، خشونت اجتماعی در طبقهای ایجاد میکند. وقتی که انفاق و عدالت نبود یک عده فقیر یک عده هم فوق سرمایهدار هر دویشان به ضررشان است. هم آن سرمایهدار خدا شاهده دارد ضرر میکند، بد دارد زندگی میکند، نمیفهمد، کیف نمیکند از زندگیاش. همان سرمایهدارهای ملیاردرهای، حالا که ملیارد پولی نیست آن سرمایهدارهای فوق ملیاردرها هم زندگی دارد برایشان سخت میگذرد. آن فقیری هم که هیچ ندارد نان شب ندارد آن هم زندگی دارد برایش سخت میگذرد. اسلام با هر دوی این مخالف است. میگوید تو هم به بنرسیدی تو هم به بنبست رسیدی. تعادل. نمیگوییم همه باید یک جور باشند. زندگی و لباس و خانه یک جور باشد. فردا همه باید آبگوشت بخورند فردا باید فلان چیز را بخورند، یا همه باید کت یک رنگ و لباس یک جور و پارچهی یک جور بپوشند. این را نمیگوییم ولی تعادل. یک تفاوت محدود نسبی معقول. بالاخره بعضیها عرضهشان بیشتر است، بعضیها زرنگتر هستند، بعضیها پرکارتر هستند، بعضیها تنبلتر هستند. نمیگوییم همه باید عین هم زندگی کنند. ولی این بحث هست که وقتی فاصلهها زیاد شد واقعاً یک عدهای باید چهکار کنند. باید چهکار کنند در دنیا؟ هرچه دارند را دارند خرج میکنند، نمیدانند باید چهکار کنند. خب این هم یک جور بنبست در زندگی است. آنها هم زندگی بهشان سخت میگذرد. بروید ببینید چقدر خودکشی میکنند چقدر میروند سراغ مواد مخدر. چقدر یکسره غم دارند. خانوادههایی را شنیدیم و میشناسیم که زندگی یک زندگی سگی و اصلاً این زن و شوهر یک 24 ساعت درست با هم زندگی نمیکنند. هر کدامشان هم جدا جدا دوتا ماشین دارند دوتا ویلا دارند خانه دارند همهچیز هم دارندو اصلاً زندگی نمیتوانند بکنند. از زندگی لذت نمیبرند. این است که اسلام با این نوع تفاصل یکی از فرط داشتن و یکی از فرط نداشتن مخالف است. اسلام نه با تولید ثروت مخالف است نه با توسعه مخالف است نه با پولداری مخالف است. سرمایهداری که میگویم منظورم پولدار نیست. سرمایهدار یک تعریف خاص علمی دارد. اینها خصلت سرمایهداری که در فرهنگ لیبرال سرمایهدار تعریف شده و خصوصیات انسانشناسیاش آمده. این فرهنگ را شما بگذارید در کنار فرهنگ تفکر حضرت امام رضا(ع) و امام حسن(ع). از امام حسن(ع) این روایت نقل است که فرمود، اینهایی که میگویم ببینید این معنویت را چطور معنا کرده است. ما از امام حسن(ع) و امام رضا(ع) که معنویتر نداریم. اگر کسی بگوید ما از اینها معنویتر هستیم دیگر خیلی سوپر معنوی است. ما از اینها که معنویتر نداریم. این آدمهای معنوی ببینید راجع به زندگی و راجع به دنیا چه میگویند. امام حسن(ع) میگوید معنویت را از حقوق بشر نمیشود تفکیک کرد. امام حسن(ع) میفرماید «المعروف ما لم یتقدم مثل و لا یتبعه منٍّ، معنویت یعنی معطل نکردن یک انسان وقتی به تو نیاز دارد و تحقیر نکردن حتی یک نفر وقتی به او کمک کردی» این معنویت است. نیکوکاری آن است که با تأخیر نباشد. ما بعضیهایمان جون میکنیم وقتی میخواهیم به کسی کمک کنیم یا کاری میخواهیم برای کسی بکنیم جان میکنیم و منت گذاشتن بر سرش و تحقیر آن وقتی به آن چیزی دادی. بعد فرمود «دادن به کسی قبل از اینکه او از تو چیزی بخواهد شرافت و ارزش است، نه بعد از آنکه از تو خواست» امام میفرماید وقتی از تو خواست که بر تو واجب است بدهی. شرافت این است که خودت قبل از اینکه طرف به تو بگوید فلان چیز را میخواهم احتیاج دارم، خودت به او بدهی. قبل از آنکه خواهش کند و به اندازهی همان خواهش کردن تحقیر شود تو به آن کمک کن. معنویتی که با عقلانیت و شعور توأم است. یک روایت را ببینید. یک آیهای است در قرآن که همهمان میخوانیم و میشنویم و رد میشویم. آیه این است که «مدیریت اقتصاد خانواده و جامعه را دست آدمهای سفیه ندهید، حرام است» آیه این است که «ا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیَامًا» یعنی مدیریت مالی نه خانوادهتان، نه شهرتان، نه کشورتان، نه جامعهتان را دست آدمهای سفیه ندهید چون خداوند (الله) مال و ثروت و اقتصاد را باعث سرپا ماندن خانواده و جامعه قرار داده است. یعنی جامعهی فقیر و خانوادهی فقیر سرپا نمیتواند بایستد. زانو میزند خضوع میکند در برابر مشکلات زندگی و در برابر دیگران. انسان نمیخواهد یک فرد، یک خانواده و یک جامعه زانو بزند در دنیا. میگوید ثروت و توسعه لازم است در جامعه تولید بشود برای اینکه جامعه و خانواده سرپا بایستد. ولی مراقب باشید که ضمام مدیریت اموالتان را چه خانواده چه جامعه و چه کشور به دست آدمهای سفیه ندهید. بعضیها میگفتند سفیه یعنی دیوانه. معلوم است که مدیریت اقتصادمان را به دیوانه نمیدهیم. یک کسی آمد پیش امام حسن(ع) گفت آقا اینکه قرآن میگوید ضمام اموال و اقتصادتان را به دست آدم سفیه ندهید منظور چیست؟ منظور دیوانهها هستند؟ امام حسن(ع) فرمود نه. منظور از این سفیه که قرآن میگوید دیوانه نیست، خب دیوانه که همه میدانند خودش را نباید به خودش بسپارند چه رسد به مدیریت اموال. امام حسن(ع) فرمود: این سفیهی که قرآن میگوید مدیریت اقتصاد خانواده و جامعه را به دستش ندهید هوالحمق فی المال است. یعنی احمق اقتصادی. این حماقت مدیریتی و اقتصادی است. این سفاهت اقتصادی است. خب قرآن میگوید لاتعتوا، یعنی ندهید. با چه زبانی باید بگوید؟ ما وقتی که میگوییم زنا نکنید شراب نخورید میگوییم این حرام است. وقتی میگوید مدیریتتان را دست آدم سفیه ندهید این خیلی همچین حرامِ حرام نیست. در حالی که قرآن با همان زبانی که میگوید زنا نکنید میگوید شراب نکنید با همان زبان میگوید که مدیریت مالی را به دست آدمهای سفیه ندهید. آدمهایی که مدیریت بلد نیستند. آدمهایی که هزینه و فایده را نمیفهمند. آدمهایی که مدیریت برنامهریزی بلد نیستند بکنند. نباید بدهید حرام است. مواظبشان باشید که چطور دارند اموال عمومی را قانون میگذارند تقسیم میکنند و تنظیم میکنند بودجهه را. آیا شعور و عقلانیت در آن هست یا نیست؟ این آیهی قرآن است. منتها من عرض کردم ما در اینجاها حساس هستیم اما در مورد مدیریت احمقانه اقتصاد جامعه و اینها حساس نیستیم. حضرت رضا(ع) فرمود که اینکه میگویند سرمایهداری و دنیا نه معنایش این نیست که رزق و روزی و لباس و خانه و مسکن و امکانات زندگی نه. فرمود فردی و جامعهای که غذای سالش را ندارد، یعنی تأمین خاطر اقتصادی ندارد این اصلاً آسایش و آرامش ندارد اصلاً تعادل روانی ندارد. امام رضا(ع) فرمود فرد و جامعه و خانواده و جامعهای که قضای سالش را دارد او «خف ظهره و صراه» یعنی سبکبار است، روی آن فشار نیست و راحت است و آرامش دارد. یک کسی گفت بعضیها اهل دنیا هستند میروند اندازهی خرج 6 ماهشان یک سالشان میروند ذخیره میکنند. امام رضا(ع) گفت من هم این کار را میکنم، این اسمش اهل دنیا بودن نیست. این نیاز طبیعی و مشروع است و باید برآورده کنیم. والا جامعهای و فردی که نیاز مالیاش تأمین نیست مدام ذهنش مغشوش است. این در حال عدم تعادل است، این روانی است. دختر و پسری که از سن ازدواج سالهای سال میگذرد 15 سال از سن ازدواجش میگذرد نمیتواند ازدواج کند این دیگر در حالت تعادل نیست، این ناراحت است. ببینید این معنویت اسلامی از اینها جدا نیست. معنویت اسلامی از اینها جدا نیست. آن معنویتی از مادیات و سیاست و اقتصاد و اینها جداست و آن دینی از دولت و حکومت جداست و آن دینی از سیاست جدا است که با فرهنگ سکولاریستی شرق و غرب، با معنویت بودایی میخورد، با معنویت ساختگی سکولاریستی هم میخورد اما با معنویت اسلامی نه. اینها همه هم مربوط هستند. امام رضا(ع) فرمود، این خیلی تعبیر قشنگی است، میفرماید «جامعهای که دعا میکنند یعنی از خدا توفیق میخواهند اما برنامهریزی نمیکنند، تلاش و آمادهسازی نمیکنند خودش را مسخره کرده است، استهزر بنفسه» یعنی خودش را خر کرده است. فرد، جامعه و ملتی که دعا میکنند... آنی که دعا نمیکند که به عالم ماورای طبیعت معتقد نیست. او مادی است. ملحد است. اما امام رضا(ع) فرمود آن جامعهای که دعا میکند از خدا توفیق میطلبد اما کاری نمیکند، برنامهریزی و تلاش نمیکند این خودش را مسخره کرده است. ببینید معنویت چطور معنا میشود در فرهنگ. تقدیر الهی آری، اما مسئولیت ما هم بله، عقل و برنامهریزی هم آری. بله تو باید برنامهریزی و عقل و همهی کارهایت را بکنی، تلاشت را بکنی اما در عین حال معتقد باشی که رزق در دست خداست. چون گاهی همهی برنامهریزیها را میکنی و نمیرسد و گاهی برنامهریزی نمیکنی و میرسد. معلوم میشود همهچیز به تلاش ما نیست اما اینجور نیست که تلاش ما هیچ است. ما مأموریم به تلاش و منتظر میوهی درخت نکاشته نباید باشیم. روایت دیگر از امام رضا(ع) فرمود، این قابل توجه مسئولین است. فرمود: «اذا جار هانت الدوله: وقتی مسئولین و مدیریتها به دستور شرعی و دینیشان در برابر مردم عمل نمیکنند، درست حقوق مردم را ادا نمیکنند و خدمت به مردم نمیکنند، هانت الدوله، دولت در چشم مردم پست میشود و سقوط میکند. از چشم مردم میافتد» این جامعهشناسی سیاسی است. اینها دقیقاً مبانی جامعهشناسی سیاسی است که امام رضا(ع) فرمودند. این روایت را ببینید از امام رضا(ع) که فرمود «جزو اولین دستههایی که به جهنم خواهند رفت، فی اول من یدخل النار ذو ثروته من المال لم یعطل مال الحقه» جز آنهایی که در صف اول جهنم هستند و زیاد معطلشان نمیکنند، امام رضا(ع) میفرماید زود اینها را به جهنم میبرند ثروتمندانی هستند که حقوق فقرا از ثروت خود خارج نمیکنند. اینها جزو صف اولیها هستند احتیاجی به پارتی و جا زدن توی صف نیست. خاطرشان جمع باشد. روایت از موسی بن جعفر(ع) میفرماید «من تضمین میکنم آدمهای بخیل به بهشت نمیروند و آدمهای سخی به جهنم نمیروند» میفرمایند من تضمین میکنم. آنهایی که اهل سخاوت هستند و به دیگران میدهند من برایشان تضمین میکنم اینها جهنمی نیستند و آنهایی که بخیل هستند من تضمین میدهم به بهشت نخواهند رفت. این فرهنگ معنویت است. این روایت از حضرت رضا(ع) راجع به علت زکات و انفاق به فقرا است. از امام رضا(ع) پرسیدند چرا زکات واجب شد؟ فرمودند «18:48، برای اینکه خداوند اهل صحت را یعنی آنهایی که وضعشان خوب است آنهایی که مازاد بر نیاز خودشان دارند و مرفه هستند آنها را مکلف کرد یعنی واجب کرد بر آنها که به امور افراد و خانوادهها و طبقات زمینگیر و گرفتاران برسند. آنها از طرف خدا مأمور هستند که به آنها برسند. اگر نرسند به مأموریتشان عمل نکردند و باید جواب بدهند.» ما خیال میکنیم که اگر ثروتمندان به فقرا کمک کردند بارکالله اگر هم نکردند که نکردند. امام رضا(ع) درست خلاف این را میگوید. میفرماید اصلاً ثروتمندان و مرفهان جامعه بدانند که خداوند آنها را مکلف کرده است. یعنی یقهشان را میگیرد که اینها که زمینگیر بودند گرفتار بودند خانوادههایی که از یک شب تا شب بعد نمیدانستند زندگیشان به کجا میرسد و هر ماه منتظر هستند که صاحبخانه از خانه بیرونشان کند، شما مکلف هستید به آنها برسید، وظیفهتان است اینطور نیست که منت بگذارید. میخواهم عرض کنم ما الان در این شرایط جامعه، نه ما بلکه تمام کشورهای اسلامی دچار این مشکل هستند یعنی ما معنویت را نمیفهمیم چیست، حساب معنویت را از عقلانیت جدا میکنیم. یعنی معنویت را با سفاهت اشتباه میگیریم. هم حساب معنویت را با عدالت جدا میگیریم، فکر میکنیم معنویت با ظلم و فاصلهی طبقاتی و با خندیدن به رنج دیگران هم قابل جمع است. ما هم میخندیم به رنج دیگران محلشان نمیگذاریم و هم معنوی هستیم. یک دعای کمیل یا حرمی میرویم که همهچیزش جبران میشود. خب اینها نیست. این روایت و این آیهها آمده است که به ما بگوید شماها به ماها میگویید اما خودتان را خر نکنید، فردا نگویید به ما نگفتند. فردا نگویید به ما نگفتند، معنویت حقیقی اینها است. ما در جوامع اسلامی کور شدیم از معنویت توحیدی و لذا در حوزهی اجتماعی یک عدهای که روشنفکر باشند دنبال دموکراسی لیبرال هستند، یک حوزهای هم دنبال فرجام و لجامگسیخته هستند، در حوزهی معنویت هم دنبال یا معنویتهای بودایی و درویشی یا معنویتهای سکولاریستی ماتریالیستی غرب هستند. برای اینکه ما این معنویت را فراموش کردیم. ما باید به اینها توجه کنیم. از یک طرف هم عرض بکنم که اینطور نیست که خیال کنیم روی منبرها میشود موعظه کنیم به معنویت و ایثار و تقوا ولی به مدیریتها، مجلس، قانونگذاری، سازمان برنامه و بودجه اینها همه یک جور دیگر برنامهریزی کنند. این نمیشود. این شکاف، این تضاد نمیشود. این بسیار چیز خطرناکی است. یعنی نمیشود شیب سیستم اقتصادی و بازرگانی یک جامعهای به سمت فاصلههای طبقاتی و به سمت دلالی و مفتخوری و وارداتچیهای جنسهای لوکس و اینچیزها باشد که تولیدکننده در آن یا ورشکست شود یا دیوانه شود و جامعهای که نفت دارد و این نفت باید بهعنوان یک مادهی انرژیزا، موتور اقتصاد و تولید آن جامعه را راه بیندازد این نفت تبدیل شود به مادهای که کار مواد مخدر را بکند برای اقتصاد کشور، تبدیل شود به یک مادهی مخدری برای اقتصاد کشور و بعد یک مرتبه میبینیم یک کشوری داریم با 4 ملیون کارمند که با خانوادههایشان میشوند یک سوم جمعیت ایران حقوقبگیر دولت هستند. با خانوادهها یک سوم ملت ایران حقوقبگیر دولت هستند. خود ایران هم نانخور نفتش است. قیمت نفت را هم سرمایهدارهای صهیونیست و کاپیتالیست غرب تعیین میکنند، شیخهای نفتی خلیج هم با آنها همراهی میکنند هر وقت لازم باشد قیمت بالا و پایین میرود. قیمت نفت هم بعضی جاها به اندازهی قیمت آب است. یک بشکه نفت به اندازهی یک بشکه آب است بعضی جاهای دنیا و در بعضی جاها معلوم نیست چه میشود. خب این نتیجهاش همین میشود. یعنی الان ملت 60 میلیونی ما میدانید پرجمعیتترین کشور دنیا که چین است یک ملیارد و 300، 400 ملیون جمعیت دارد. مصرف سوخت و انرژی، مصرف بنزین و نفت و برق در جامعهی 60 و چند ملیونی ما از جامعهی یک ملیارد و 300 ملیونی چین بیشتر است، این را میدانید؟ چقدر میخوریم. اینها واقعاً چیزهای عجیبی است. مصرف سوخت و انرژی، مصرف نفت و برق و بنزین در جامعهی 60 و 5، 6 ملیونی ما ایران از کل مصرف سوخت انرژی در ملت یک ملیارد و 300 ملیونی چین بیشتر است. بعد تولید ناخالص ملی گفت خط فقر... خط شرم، یک خطی هم داریم به اسم خط شرم. تولید غیر نفتی در این جامعه چقدر است ؟ پیغمبر و امام حسن(ع) و امام رضا(ع) از ما تولید ثروت میخواهند. ما در مقام تولید ثروت اهل معنا و معنوی هستیم. میگوییم نه آقا دنیا را رها کن. برو کارت را بکن دنیا رها کن چیست؟ کار کن. ما در مقام تولید ثروت زاهد و معنوی و مذهبی هستیم. در مقام مصرف ثروت همپای طبقات سرمایهداری کشورهای سرمایهداری غرب داریم مصرف میکنیم. آن مذهبی که ما برای خودمان ساختیم این است. در مقام تولید ثروت معنوی میشویم. درست همانجایی که جای معنویت و زهد در مقام تولید ثروت نیست. جای مصرف آن گفتند زاهد باش نه موقع تولید آن. ما موقع تولید و کار زاهد و اهل آخرت هستیم موقع مصرفش همه یادمان میرود. اینجاست که امام حسن(ع) تعبیر میکند به سفاهت اقتصادی معنی آن این است. معنویت اسلامی با سفاهت اقتصادی و مدیریتی تضاد دارد اما معنویت بودایی و آسیایی و معنویت مدرن سرمایهداری غرب با عقلانیت و اقتصاد و سیاست و عدالت و اینها نه تنها تضاد ندارد اصلاً ارتباطی ندارد. دین از سیاست و همهچیز جداست. سرمایهدار آن کسی که دستش به دهانش میرسد، حالا من راجع به همه نمیگویم آن بخش مهمی از سرمایهدارها که در تهران جمع هستند، یک پایشان معمولاً خارج است و یک پایشان داخل. هیچچیزی در جامعه تولید نمیکنند، هیچچیز. فقط بازی با اعداد و ارقام بازی با دلار، روی گردنهی واردات و صادرات ایستادن، فقط اینها. یک همچین قشر و طبقهای. سرمایهدار ما به جای تولید ثروت و به جای توزیع درست ثروت و کالا که تجارت مفهوم اسلامی آن است، چهکار میکند؟ مشغول دلالی است، مشغول واردات است، جنسهای لوکس و مصرفی، مکیدن فقرا، یک جوری برنامهریزی کند بزنند به بیتالمالی و رانتخواری و یک جایی وزیری وکیلی مدیر کلی رئیس بانکی چیزی به آن وصل شوند و احزاب و روزنامهها را هم خرید و فروش کنند، در عالم سیاست هم اعمال نفوذ کنند. خب در یک همچین وضعیتی سرمایهداران را موعظه کنیم؟ موعظه کنیم سرمایهداران را؟ اگر سیستم اقتصاد کشور را مدیریت کشور درست نکند؛ یعنی دولت، مجلس، سازمان برنامه و بودجه اینها سیستم اقتصاد کشور را درست نکنند، اگر سیستم اقتصاد کشور دلالپرور و ربوی و رباخوار درستکن و متجاوزپرور بود، سیستم اقتصادی که نزولخوار را تشویق میکند عملاً و تولیدکننده را نابود میکند. بعد هم ما بیاییم موعظه کنیم که جان ما معنوی باشید. جان ما تقوا داشته باشید. جان ما بیا انفاق کن به فقرا. آن اصلاً چه میفهمد آن حرفهایی که شما میگویید چیست. تو را به حضرت عباس تقوا داشته باشید، به فقرا برسید، آخرت و قیامت و اینها هم هست. اینطوری میشود ولی ما نمیتوانیم. عرض من این است که شما وقتی به اقتصاد دلالی و ربوی میدان دادید که درست ضد فرهنگ پیغمبر و اهل بیت است، دارید عملاً تشویق میکنید مردم را به یکدیگر را گاز بگیرید، پا روی گردن و کلهی هم بگذارید و جلو بروید. خب دارید عملاً تشویق میکنید. نمیشود با قوانین مجلس و بودجهبندی سازمان برنامه و سیاستهای بانکی و نوع وارداتمان و تجارت خارجی و دانشگاهها و فیلمها و رسانهها و سینماها و اینهایمان جامعهای را به فرهنگ مصرفپرستی و رباخواری و دلالی تشویق کنیم و بعد در سخنرانیهایمان بحث ایثار و تقوا و موعظه و این چیزها را بکنیم. معنی خود این این است که اقتصاد از دین جداست. سکولاریزم یعنی همین. سکولاریزم یعنی همین که در مقام سیاستگذاری و مدیریت کشور به یک نظام سکولار سرمایهداری درجه 3 غیر تولیدی و دلالی میدان میدهیم. اما در مقام صحبت و موعظه و سخنرانی بهترین و انسانیترین و شریفترین کلمات را بیاورید. انفاق، ایثار، مواسات، مساوات. سکولاریزم یعنی همین، شاخ و دم ندارد سکولاریزم که ما هی از آن میترسیم. ما الان داخل آن هستیم. داخل آن هستیم و از آن میترسیم. ما نمیتوانیم در منبر دینی دعوت اخلاقی کنیم به زهد و عدالت و تقوا و برابری و برادری و علی و مهدی و اینها، هی این بحثها را بکنیم ولی در مدیریت اقتصاد و رسانهها و دانشگاه و پارلمان و دستگاههای دیگرمان شیب برنامهها به سمت مصرفزدگی، واردات، اسراف و تبزیر، دلالی و فرقخوری باشد. این نمیشود. یک زمانی بود من یادم میآید یک فرقخوری اگر جایی پیدا میشد دیگر همه میگفتند خانهی این مهمانی نروید، سر سفرهاش ننشینید، دختر به او ندهید و دختر از او نگیرید. حالا که اصلاً خیلی جاها میبینیم عادی است. خانه میروی اجاره کنی، من چند وقت پیش میخواستم خانه اجاره کنم رهن کنم خیلی قشنگ و طبیعی میگویند یک ملیون چقدر حساب میشود؟ چقدر باید سر بدهیم؟ یعنی یک چیز عادی است. ما نمیتوانیم در یک سیستم اقتصادی بازرگانی کاملاً ربوی فرقخوری را بین خودمان عادی کنیم و بعد هم هی صحبت از معنویت و مذهب کنیم. اینها با هم نمیسازد. این شکاف و تضاد را خیلی نمیشود ادامه داد. نمیشود در سخنرانی دعوت به تعاون و انفاق و برادری کنیم ولی در برنامهریزی و تبلیغات و فرهنگسازی و مدیریت و قانونگذاری و اینها تشویق به رقابتهای گرگی کنیم و با گرگها برقصیم. این نمیشود. نمیشود مرگ بر آمریکا و انگلیس و صهیونیزم بگوییم ولی بازار مسلمانها پر از کالاهای مصرفی آمریکایی و صهیونیستی باشد و تقویت کمپانیهای سرمایهداری یهود. همین چیزی که الان است. تمام بازارهای اسلامی از عربستان و سوریه و پاکستان و ترکیه و همهجا، شما بروید ببینید بازارها دست چه کسانی است. دست چه کسانی است بازار مسلمانها؟ دست کمپانیهای صهیونیستی است. آنها حاکم هستند بر مقدرات ما. قیمت نفت را آنها تعیین میکنند، بازار ما را آنها پر میکنند. مد لباس و آرایش مو و طرح زندگی را هم آن ها تعیین میکنند. فرهنگ ما را آنها دارند میسازند. منشأ این تضاد معنویت و عدالت برداشت لیبرالی از دین و برداشت کمونیستی از عدالت است. برداشت لیبرالیستی از دین و برداشت مارکسیستی از عدالت. منشأ آن این است. والا معنویت اسلامی که با اینها قابل جمع نیست. یعنی برنامههای دولتی ما بالاخره باید برنامههای حکومتی... دولت که میگویم منظورم فقط قوهی مجریه نیست، دولت که میگویم منظورم کل حکومت است. یعنی از رسانههایش و صدا و سیمایش و رئیس مطبوعاتش و قوه قضاییهاش و البته از همه مهمتر دولت است که تمام بودجه کشور به دست آن است و مجلس است که برنامهریزی و قانونگذاری میکند برای کل کشور و ناظر بر دولت است. باید برنامههای حکومتی با موعظههای مذهبی ما با هم هماهنگ باشد. نمیشود موعظهها و مذهب ما به یک طرف برود برنامههای دولتی و حکومتی ما به یک طرف دیگر برود. این نمیشود و علت آن هم این است. اینها اگر با هم هماهنگ نباشند مسخره میشود. یعنی هم مذهب مسخره میشود هم دولت مسخره میشود. هم مذهب هم حکومت هر دو مسخره میشوند. برای اینکه وقتی از اقتصاد مذهبی حرف میزدند قبل از انقلاب و میزدیم و الان هم میزنیم وقتی که از اقتصاد اسلامی بحث میشد، وقتی که شهید صدر و شهید مطهری و شهید بهشتی و اینها از اقتصاد اسلامی بحث میکردند، وقتی در درگیریهای سال 59 و 60 روی جزوهی مواضع ما بحث میشد که اقتصاد اسلامی اقتصاد توحیدی اسلامی معنایش اینها است، در تولید در توزیع در مصرف ثروت این است، اینها حرفهایی بود که پای آن خون ریخت. دهها هزار نفر بخاطر همین حرفها شهید شدند. چقدر خانوادهها و زنها بیوه شدند بچهها یتیم شدند و بهخاطر همین اصول و حرفها. نمیتوانیم در موقع جنگیدن حرفهای ارزشی بزنیم بعد موقع مدیریت کردن بگوییم آنها شعار است عملی نیست. خب اگر عملی نیست شما بیخود میروید به اسم همین ارزشها مسئولیت میگیرید در حکومت. چه کسی به شما گفته وقتی به این حرفها اعتقاد ندارید بروید مسئولیت بگیرید و وزیر و وکیل و قاضی شوید؟ تو که عقیده نداری حق نداری مسئولیت قبول کنی. این زمینه و این امکانات را کسانی به شما تحویل دادند که به این حرفها عقیده داشتند و جانشان را روی این حرفها گذاشتند. کسانی بودند که 15 سال عارضهی گازهای شیمیایی شب و روز برایشان نگذاشت. نه شب توانستند بخوابند نه روز. آنها سرمایهگذاری کردند برای این حرفها حالا شما بهنام این حرفها میآیید مسئولیت قبول میکنید میگویید من عقیده ندارم و این حرفها سنتی و املی است؟ برای همین حرفهای سنتی املی فداکاری کردند. تو املی که نمیفهمی و آمدی بالای کرسی مفت نشستی. شماها امل هستید. والا آنهایی که فداکاری کردند، آنهایی که در شبهای زمستان در قلههای برف کردستان در ظهر تابستان در شلمچه او از تشنگی مرد، او از سرما یخ زد، جنازههایشان بعد از مدتها در هورالهویزه پیدا شد، آنها که با این حرفها شوخی نداشتند آنها عقیده داشتند. شماهایی که عقیده ندارید حق ندارید به حکومت وارد شوید. حق ندارید نامزد شوید بهعنوان وکیل و وزیر. حق ندارید بروید در دستگاه قضایی. حق ندارید بروید در رسانهها و دانشگاهها. اگر میخواهید بروید بهایش را بپردازید. بهایش را بپردازید.و ما 200، 300 هزار شهید و معلول دادیم شما هم بدهید. اگر جرأتش را دارید عرضهاش را دارید شما هم 200، 300 هزار نفر هم نه، 50 هزار نفر هم نه، 5 هزار نفر هم نه، 500 نفر کشته و معلول بدهید ما دو دستی تقدیمتان میکنیم. ولی نمیتوانی بگویی نه این حکومت باشد عیبی ندارد شما شهید شدی خوب کاری کردی، شما جانباز شدی، معلول شدی، یتیم شدی عیبی ندارد، شیمیایی شدی عیبی ندارد، اینها هیچ عیبی ندارد ولی ما هم به روش سکولاریستی و به روش سرمایهداری میخواهیم حکومت کنیم. این نمیشود. اقتصاد اسلامی که بحثش میشد معنای آن این نبود که یک فرمولهای مذهبی ما داریم برای عرضه و تقاضا و تورم و این حرفها. معنایش این نبود. اقتصاد اسلامی که بحث میشد معنایش این بود که ما یک جدول انسانی داریم از حقوق اقتصادی و وظایف اقتصادی مردم در برابر هم، فقیر و غنی در برابر هم، دولت در برابر مردم و مردم در برابر دولت. معنی اقتصاد اسلامی این بود. والا ما چرا با گروههای لیبرال و گروههای مارکسیست و گروههای ملیگرا اول انقلاب آنهمه درگیری برای چه؟ برای چه 8 سال جنگ؟ برای چه آنهمه ترور؟ برای چه آنهمه خطراتی که در همهی این سالها بوده و هست؟ برای چه اینها را ما تحمل کنیم؟ اینها تحمل میشود بهخاطر یک حرفها و ارزشهایی. تو که نمیتوانی پشت به این ارزشها بیایی در حکومت و حکومت کنی بر ما. این نمیشود. برای اینکه این حرفها را که میزنیم بعدش اتهاماتی وارد میشود من اینجا توضیح میدهم. اقتصاد نباید بسته باشد. نه طرفدار اقتصاد بسته، اقتصاد دولتی، اقتصاد کمونیستی، اقتصاد ضدخلاقیت، ضدفطرت، ضدفرد نیستیم. چون این اقتصاد اقتصاد انسانی نیست اقتصاد ماشینی است و دروغ هم است. کمونیستها و سوسیالیستها به همین نام آمدند با شعار علیه اقتصاد بازار و اقتصاد آزاد و رقابتی حرف زدند و خودشان به اسم محرومین و زحمتکشها خوردند و زحمتکشان هم زیر دست و پایشان له شدند. ولی بحث این است که نه آن و نه اقتصاد بیمهار خشن وحشیانهی سرمایهداری که مالکیت فردی را و باندی را به جای خدا نشانده و در آن افتخار میکنند که اقتصاد از اخلاق و دانش از ارزش و حق از تکلیف جداست. افتخار میکنند. افتخار اسلام اقتصاد رقابتی باز است اما در عین حال هدایتشده و انسانی. در اقتصاد سرمایهمحور غرب ملاک ارزش انسان سرمایه است نه انسانیت. یعنی انسان و هر کسی که سرمایهاش انسانیت آن شود له میشود. او هیچ است و پوچ است در فرهنگ سرمایهداری لیبرال غرب. نظام اقتصاد سرمایهپرست اصلاً مبنای توحیدی ندارد، مبنایش مبنای دئیستی است. بر اساس مبانی دئیستی در غرب و در اروپا تئوریزه شد. رابطهی خدا را با طبیعت و با انسان و با جامعه قطع کرد و اینهایی که از اقتصاد خودکار و نظام خودجوش و کالاپسی و اینها بحث میکنند اینها همه شعار است. دوتا تئوری است که با هر دوی آن ما مخالف هستیم. یکی تئوری سرمایهداری است که میگوید ولش کن خودش درست میشود. در کار بازار و اقتصاد دخالت نکنید خودش درست میشود، این تزشان است. اسمش را میگذارند نظم خودجوش. اسمش را میگذارند دست نامرئی که آدام اسمیت میگفت که بعداً هم مرئی شد این دست و هم معلوم شد آن دست نامرئی که مرئی است نه فقط تعادل برقرار نمیکند بلکه جنایت میکند و در آن بازار رقابت آزاد وجود ندارد رقابت برابر وجود ندارد. رقابت آزاد نابرابر یعنی رقابت ناآزاد. رقابت سالم نیست. مسابقهی عادلانهای نیست. برتریهایش هم خودجوش نیست و مافیایی است. تحمیلی است. آن را هم ما قبول نداریم. آن تز هم که قبول نداریم که آقا دولت... آن هم بروکراسیای که ما داریم. یک بروکراسی تن لشِ کمسوادِ بیانگیزهی مفتخوری که میگردد آویزان شود. اگر یک جایی هم یک کار تولیدی مثبتی دارد میشود همین بروکراسی میپرد رویش و خفهاش میکند. بروکراسی که ما داریم همینطور است. یعنی به اسم نظارت ادارهی فلان، ادارهی فلان. تا جایی که بیایند آن دست نامرئی را یک دست عدالتخواهِ مدیریِ عاقلِ برنامهریز بکنند، هدایت انسانی بکنند، نگذارند بازار تبدیل شود به جنگل و رقابت وحوش با یکدیگر. به جای اینکه این کارها را بکنند... بروکراسی ما چهکار میکند؟ بروکراسی کشورهایی مثل ما چهکار میکنند؟ هیچی. اگر یک جایی یک کار تولیدی بخواهد سر بگیرد 600 تا ادارهی دولتی روی آن میریزند تا خفهاش کنند. بروکراسی این است. ما طرفدار اقتصاد بستهی دولتیِ بروکراتیک هم نیستیم. طرفدار این اقتصاد نیستیم. اینهایی که عرض میکنم من عقیده دارم همهاش مستند به آیات و روایات است. یعنی روایات زیادی در این باب وجود دارد. هم در نقد اقتصاد سرمایهداری بازار رقابتی بدون اخلاق و بدون نظم، اقتصاد جنگلی. هم با این مخالف هستیم و هم با اقتصادی که بهنام اقتصاد دولتی یک بروکراسیِ رانتخوارِ دخالتکنِ موزیِ که در هر کار مثبتی که میبینید 4 تا بهانهی قانونی بگیرند و نگذارند سر نگیرد، با این هم مخالف هستیم. باید یک فکری کرد. آن خط سومی که میگفتید، آن شق ثالثی که میگفتید و میگوییم هم، هنوز هم به آن معتقد هستیم. برای اینکه ما به چیزی که عمل کند و نتیجه ندهد نسبت به آن شک میکنیم، نه به چیزی که عمل نکنیم و نتیجه هم ندهد. خب عمل کنید ببینید نتیجه هم میدهد یا نه. ما به آن اقتصاد هستیم که امام رضا(ع) در روایت میفرماید «اخلاق و اقتصاد از هم جدا نیست» امام رضا(ع) میفرمایند «به خدا سوگند هر وقت نعمتی و سرمایهای به دستم میرسد، پولی به دستم میرسد میترسم که نکند حق خدا و مردم را در آن به درستی ادا نکنم و به زود میخواهم آن را رد کنم» امام رضا میگوید وقتی پولی دستم میآید زود میخواهم ردش کنم که نکند نتوانم حق خدا و مردم را ادا کنم. در روایت دارد یک کسی وقتی امام رضا(ع) میگفت میترسم «حرک یدی» دستش را تکان میداد یعنی واقعاً من نگرن هستم، بعد میگفت آقا شما هم میترسی؟ میگفت بله من هم میترسم، برای اینکه این اموالی که دست ما میآید که برای ما نیست اینها امانت است. حتی آنی هم که محصول کار خودم هم هست امانت است. باید در آن مواظب باشم که انسانی عمل کنم. شما این فرهنگ را بگیرید. این حرفها و این روایت از امام رضا(ع) را شما الان بروید در چیزی که اینها به آن میگویند اقتصاد مدرن بگویید به شما میخندند. میگویند چرا اخلاق را با اقتصاد قاطی میکنید؟ اخلاق از اقتصاد جداست. اخلاق را با اقتصاد قاطی نکنید. اینها را میگویند. میگویند. در دانشگاههای ما دارند اینها را درس میدهند. این روایت امام رضا(ع) معنایش چیست؟ جامعهای که بر اساس تنازع بقاء امورات خودش را میگذراند با جامعهای که اساسش بر تعاون و برادری و مواسات است، اینها دو جهت عکس را از حیث انسانی میروند. امام حسن(ع) که عرض کردم چند بار اموالش را نصف کرد با خدا یعنی با فقرا و میگفت در چشم محرومان و محتاجان نمیتوانم نگاه کنم. این جمله را بگذارید در کنار این جملهی تئوریسینهای نظام سرمایهداری که الان بر دنیا حاکم هستند که میگویند اخلاق را با اقتصاد قاطی نکنید، دانش را با ارزش قاطی نکنید. اینها از یکدیگر جدا هستند و ربطی به یکدیگر ندارند. آن روایت حضرت امیر(ع) که راجع به این نوع فرهنگ سرمایهداری میفرماید اینها سگهای درنده هستند. یعنی این زندگی این جامعه جامعهی سگی است. عین عبارت این است «یأکل عزیزها ذلیلها» قویها ضعیفها را میخورند و پاره پاره میکنند در بازار و «یقحر کبیرها صغیرها» بزرگترها کوچکترها را له میکنند. این اقتصاد اسلامی نیست، این اقتصاد سرمایهداری است. این اقتصادی است که برنارد دومن دویل تئوریسینی که میگفت فضائل فردی فضائل جمعی هستند. این همان اقتصادی است که در آن دموکراسی آمده بیرون. دموکراسی لائیک غرب بیرون آمد. دموکراسی که در غرب میگفتند یعنی چه؟ دموکراسی غیر از این است که بهاصطلاح مردمسالاری و مردمگرایی دینی و اسلامی است که وجوب به آراء مردم و حفظ حقوق مردم در چهارچوب شریعت و با تعریف دینی معنا میشود؟ غیر از این است. آن دموکراسی معنایش این است که مردم هیچ حق و باطلی، هیچ ارزش و ضد ارزشی، هیچ مشروعیت و عدم مشروعیت ما قبل از توافق ما و اراده و خواست و قرارداد ما وجود ندارد. همهچیز کشک است. هرچه که ما بگوییم خوب است خوب میشود. هرچه با هم توافق بکنیم و رأی بدهیم خوب میشود و هرچه را هم ندهیم بد میشود. این چطور با فرهنگ توحیدی قابل جمع است؟ فرهنگ توحیدی که میگوید حقانیت، ارزشها، عدالت، فضیلت اینها همه قبل از دموکراسی وجود دارند تعریف شدند و دلیل عقلی و دلیل وحیانی و توحیدی دارند. دموکراسی باید بر اساس این سوار شود نه اینکه اینها محصول دموکراسی باشند. دموکراسی اعتبارش را از اینها میگیرد نه اینکه اینها اعتبارشان را از دموکراسی بگیرند. دموکراسی که در غرب بوجود آمد در امتداد همین تفکری بود که الان گفتم در حوزهی اقتصاد. اصلاً این دموکراسی آمد برای اینکه سرمایهداران دستشان باز باشد که بهنام آراء بگویند هیچ حریمی وجود ندارد همهی حریمها را میشود شکست. هیچ حدی وجود ندارد هیچ خط قرمز انسانی و اخلاقی وجود ندارد. فضیلت و رذیلت فرقی با هم ندارند.و ما افکار عمومی را میسازیم و بر آن سوار میشویم. آنچه را هم که میخواهیم از صندوقها بیرون میکشیم. منشأ و تاریخ تولد دموکراسی را در غرب بروند ببینند آنهایی که صحبت از آن نوع دموکراسی دارند میکنند که ببینند اصلاً چطور متولد شد که خود این دموکراسی یک نوع تنازع بقا بود یک نوع داروینیزم اجتماعی بود. داروین در حوزهی زیستشناسی میگفت بقاء اصلح، اینها هم در حوزهی اجتماع و سیاست همین را میگویند در حوزهی اقتصاد همین را میگویند. میگویند آن سرمایهداری که گردن کلفتتری دارد آن حزبی که قویتر است آنی که زورش و قدرت تبلیغیاش قویتر است اسلح است، بقا حق اوست و ضعیفها باید بمیرند. ضعیفها بمیرند. معنی دموکراسی سرمایهداری این است. در آخرین بخش عرایضم این نکته را خدمتتان عرض میکنم که در روایات از امام حسن(ع)، از پیامبر(ص) و حضرت رضا(ع) خیلی جاها دعوت شده به تعابیری مثل تعاون، برادری و مواسات و مساوات. یعنی جامعهی دینی جامعهای است بر اساس مواسات. از امام پرسیدند آقا مواسات یعنی چه؟ مواسات غیر از مساوات است. گفتند آقا مواسات یعنی چه که شما میفرمایید جامعهی دینی باید مواسات با هم داشته باشند. امام فرمود مواسات یعنی شریک شدن در غم و رنج دیگران و شریک کردن دیگران در شادی و سیری خود. شریک شدن در گرسنگی دیگران و شریک کردن دیگران در سیری خود. معنی مواسات این است. یک کسی آمد به امام حسن(ع) گفت آقا ما شیعهی شماییم. فرمود اهل مواسات هستی؟ اهل مواساتی؟ گفت یعنی چه اهل مواساتم؟ گفت یعنی در مشکلات و رنج و گرسنگی دیگران شریک میشوی و آنها را در شادیها و رفاه خودت شریک میکنی؟ گفت نه ما اینجوریها نیستیم. فرمود پش شیعه نیستی، بگو ما را دوست داری نگو شیعهی من هستی. بگو من شما اهل بیت را دوست دارم، چرا میگویی شیعهی من هستی؟ دروغ است. واقعاً ما لیاقت این امامها را نداریم. حضرت عباسی اعتراف کنیم که ما شیعه نیستیم. البته نمیخواهم راجع به همه بگویم. هستند کسانی که شیعه هستند. خودم و امثال خودم را میگویم که شیعه نیستیم ولی اینها را دوست داریم. به تعبیر خودشان گفتند بگویید ما محبٌ موالی شما هستیم نگویید ما شیعهی شماییم. خب این فرهنگی که فرهنگ رقابت بیرحمانه بر اقتصاد و بازار حاکم میشود دیگر صحبت از اخلاق و انسانیت نمیشود کرد. من هم این را عرض کنم که نمیخواهم بگویم رؤیایی صحبت کنیم. من قبول دارم آن برابری و برادری تخیلی در حد آرمانی قابل تبدیل به یک الگوی مدیریتی عام و قاطع نیست لااقل فعلا در جوامع بشری جوامع ما نیست. در بعدهای کوچکتر اختیاری قابل اعمال است.و ولی حکومتها و دولتها و مجلسها و دستگاههای قضایی و رسانهها حق ندارند اجازه بدهند که بازار به جنگل تبدیل شود. قبول دارم که همهی شغوغ انفاق و ایثار را نمیشود اجباری کرد. انفاق مستحبی داریم و لازم است ولی بالاخره ما یک چیزهایی بهنام اتفاق اجباری هم داریم. یک چیزی هم بهنام برنامهریزی و تأدیب جامعه داریم. چیزی بهعنوان منافع عمومی وجود دارد که باید سرمایهها را به آن سمت هدایت کرد و به سرمایهداران و ثروتمندان این کشور گفت که آقا به نفع دنیا و آخرت خودت است که به دیگران هم فکر کنی و به فکر آنها باشی. تو داری از این جامعه میخوری و باید به این جامعه پس بدهی، نم پس بده. تو از این جامعه داری مصرف میکنی، روی شانهی جامعه ایستادهای. حقت خود را در برابر جامعه ادا کن. والا فقرا را بر سر یک دو راهی میگذاری. یا بمیرند در انزوا و هم دین و هم دنیایشان را از دست بدهند یا شورش کنند و پرخاشگرانه از دیوار خانهی تو بالا بیایند و سر راهت را بگیرند. تو داری اینها را مجبور میکنی به انتخاب یکی از این دو. البته معنی این آن نیست که آنها حق دارند این کار را بکنند. ولی از حیث جامعهشناسی سیاسی داریم میگوییم شما دارید اینها را مجبور میکنید. این را باید یک وقتی به ثروتمندان جامعه گفت. گفت شما را موعظه میکنیم که اگر به آخرت و برنامهریزی قانونی هم معتقد نیستید لااقل به منافع و مصالح خودتان در دنیا بیندیشید. برنامهریزی قانونی هم ممکن است هم مفید و هم لازم. این اقتصاد ربوی هم بعضیها من دیدم در بحثهایشان مینویسند در دانشگاهها هم تدریس میکنند. متأسفانه بعضی از مسئولین اقتصادی ما هم به آن معتقد بوده و هستند. میگویند نرخ بهره، نرخ ربا و بهره اصلاً قابل حذف نیست از اقتصاد مدرن و لاینفک است. 10 درصد، 12 درصد، 13 درصد نرخ بهره اینجا میگیرند. آنوقت خیلی جالب است در خود کشورهای سرمایهداری اروپا و غرب آمریکا در بعضی از این کشورها نرخ بهره را به 2 درصد و 3 درصد رساندند و از این هم دارند کمتر میکنند بعضی جاها. خود آنها کوتاه آمدند. یک عده غربزده اینجا کاسهی داغتر از آش هستند. میگویند اقتصاد مدرن بدون ربا نمیشود. این خیلی جالب است که خود صاحب مال کوتاه آمده اینها کوتاه نمیآیند. یک عدهای الان در بعضی بانکهای بزرگ غرب فهمیدهاند اشتباه است که نرخ بهره بالا باشد و بعضیهایشان آن را به 2، 3 درصد رساندند. اینجا میگویند اقتصاد مدرن، این ربا و اینها احکام سنتی قدیمی مال عربهای جزیرة العرب و قدیمی بوده. اقتصاد مدرن یعنی ربای بالای 10، 12 درصد. ببینید ما گرفتار اینها هستیم. یعنی یک کسانی اینجا 30 سال پیش در دانشگاههای 2 و 3 آمریکا و انگلیس رفتند اقتصاد خواندند حالا میخواهند اینجا در جامعهای که برای اقتصاد اسلامی شهید داده، اقتصاد درجهی 3 غیر تولیدیِ کپیبرداری شده از سرمایهداری غرب را اجرا کنند. این همان سفاهت مالی است که امام حسن(ع) فرمود نباید باشد.
این روایت را از حضرت رضا(ع) عرض میکنم پیروی از پیامبر است. حضرت رضا(ع) فرمودند «افضلهم عند» بهترین آدمها در چشم پیغمبر میدانید چه کسانی بودند؟ «اعمهم نصیحتاً للمسلمین» آنهایی که بیش از همه به فکر تودهی مردم بودند، به فکر خدمت کردن به مردم «و احسنهم مواساتاً و مواذرتاً» آنهایی که بیش از همه نسبت به مردم و دیگان مواسات داشتند و مواذره. مواذره یعنی بارشان را برمیداشتند. خانوادههایی که محروم هستند و مشکل دارند زیر دست و بال آنها را میگرفتند.
خیلی ممنون و متشکر هستم و امیدوارم که ما و بهخصوص متولیان این جامعه و آنهایی که مدیریت جامعه را دارند با این روایات آشنا شوند.
هشتگهای موضوعی