شهریور 1384

زنان و مردان، تفاوت‌های حقیقی و حقوقی

مرکز اسلامی انگلستان

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

من چند تا نکته را خیلی سریع عرض می‌کنم راجع به مسئله‌ی زن و جایگاه زن و نگاه ما به زن. یک: از ما که معتقدیم دین اولاً یک تعریف خاص از انسان به دست داده، زن و مرد و دو: اخلاقیات خاصی را از انسان مطالبه کرده و سه: دین را منبع حقوق فردی و اجتماعی می‌دانیم یعنی دین را منشأ قانون می‌دانیم، منشأ حقوق می‌دانیم نه یک امر شخصی سلیقه‌ای و حاشیه‌ای. دین را مشروعیت‌ بخش می‌دانیم همان‌طور که معرفت بخش می‌دانیم در حوزه‌ی نظر تو حوزه‌ی عمل هم مشروعیت بخش می‌دانیم و معتقدیم حقوق و وظایف انسان، زن و مرد باید از دین استخراج بشود. این جوری نیست که حقوق بشر، حقوق زن و مرد را خارج از دین تعریف بکنیم. معتقد نیستیم که حقوق بشر به شمول حقوق زن باید در تقابل با دین تعریف بشود و معتقد هم نیستیم که حقوق بشر به شمول حقوق زن باید یا می‌تواند مغایر با دین یعنی خارج از دین تعریف بشود که بگوییم حقوق بشر حقوقِ زن، حقوق و وظایف ما در حوزه‌ی سیاست، اقتصاد، خانواده این‌ها همه مسائل غیر دینی هستند، برون دینی هستند، خارج از دین تعریف بکنیم. دین یک امر خصوصی است برای ایجاد آرامش و ایجاد امید و نشاط و یک جور مخدر است، یک کلمات و تعابیری است که همان کارکرد مثلاً LSD و ماری‌جوانا را دارد برای آدم‌ها. ما معتقدیم که نه حقوق بشر و از جمله حقوق زن نه در تقابل با شرع و دین و نه در تغایر با شرع و دین و جدا از دین بلکه در درون دین و جهان‌بینی دینی باید تعریف بشود به این سه دلیل که حالا سه نکته‌ای که گفتم کاملاً اختلافی است یعنی در دنیا بحث‌های زیادی شده سر این‌که این سه تا را قبول دارند یا ندارند. ما قبول داریم. این‌جا هم جای اثباتش الان فرصتش نیست به این سه دلیل از ما توقع می‌رود که وقتی از اشتراکات انسانی بین زن و مرد سخن می‌گوییم تفاوت‌های آن‌ها را هم چه از لحاظ انسان‌شناسی و وظیفه‌شناسی و چه از لحاظ توصیفی و توصیه‌ای در نظر داشته باشیم و آن‌ها را هم بتوانیم فهرست بکنیم. حالا من این‌جا نمی‌خواهم رقم و درصدی داده باشم اما به صراحت می‌توانم بگویم که در اکثریت غریب به اتفاق هم مؤلفه‌های هستی شناختی انسان و هم فهرست حقوق و وظایفش بین زنان و مردان هیچ تفکیکی نه در انسان شناسی توصیفی زن و مرد و متعاقباً در جدول حقوق و وظایف زن و مرد صورت نگرفته در اغلب احکام یعنی جنسیت به عبارت ساده‌تر جنسیت در اغلب احکام، ارزش‌ها و تعریف‌هایی که گزاره‌هایی که در دین وجود دارد در اسلام حالا به طور خاص عرض می‌کنم نقشی در اغلب احکام اخلاقی و مدنی اسلام ندارد به عبارت دیگر تفاوت‌های حقوقی از یک مرحله‌ی خاصی به بعد و به طور خاص در حوزه‌ی خانواده شروع می‌شود که آن‌ را هم خواهم گفت حکمتش چه است. این تفاوت‌ها تفاوت‌های قراردادی، تفاوت‌های حقوقی که کسر کوچکی از احکام و اخلاق را می‌گیرد تفاوت‌های قراردادی منشأش تفاوت‌های طبیعی است بین زن و مرد. تفاوت‌های واقعی در طبیعت زن و مرد وجود دارد بنابراین تفاوت‌های قراردادی هم در تقسیم کار و وظایف باید وجود داشته باشد و به عبارت مختصر علت اصلی تفاوت‌های حقوقی بین زنان و مردان در بخش کوچکی از احکام مدنی و اخلاقی، علت این تفاوت حقوقی تفاوت حقیقی است که بین زنان و مردان وجود دارد. تفاوت حقیقی منشأ تفاوت حقوقی است. بنابراین اولاً حقوق و وظایف انسان، زن و مرد بسته به این‌که ما تعریف دینی از انسان را قبول بکنیم یا نکنیم که متدینین قبول دارند تفاوت می‌کند بنابراین هر کس به دنبال این باشد که نظام حقوق و وظایف زن و مرد یا حقوق بشر را توی داخل جهان‌بینی اسلامی تطبیق بدهد با نوع حقوق بشری که در خارج از جهان‌بینی اسلامی تعریف شده این تلاش، تلاش غلطی است. تلاش عبثی است و بنابراین آن‌هایی که می‌گویند حقوق بشر تقسیم نمی‌شود به دینی و غیر دینی و می‌گویند برای حقوق بشر یا حقوق زن یا حقوق سیاسی یا حاکمیت و این‌ها پسوند اسلامی و غیر اسلامی نیاورید در واقع منشأ اصلی‌اش این است که آن‌ها معتقدند که حکومت، حقوق، ذاتاً سکولار است و باید سکولار باشد همان‌طور که علم را می‌گویند ذاتاً سکولار است و باید سکولار باشد. در فرهنگ اسلامی نه علم ذاتاً سکولار است و نباید از الهیات تفکیک بشود بلکه باید در زیر سایه‌ی الهیات تئوریزه بشود و نه حقوق، حقوق بشر با همه‌ی شقوقش، حقوق سیاسی، حقوق اقتصادی و وظایف و نه این‌ها سکولار هستند و نباید سکولار تعریف بشوند بلکه در ذیل جهان‌بینی اسلامی باید تعریف بشوند. حالا این‌که مقایسه‌ی سیستم‌های حقوقی با هم که کدام یکی از سیستم‌های حقوقی عادلانه است کدام غیر عادلانه است. این خودش باز موضوع تفکر بسیار دامنه‌داری بوده و الان هم در دپارتمان‌های فلسفی حقوق در دنیا یکی از بحث‌های مهم‌شان همین است که اصلاً می‌شود نظام‌های حقوقی را با همدیگر مقایسه کرد یعنی می‌شود گفت مثلاً نظام حقوق و وظایف بشر، نظام حقوق زن، این یکی نظام یا آن یکی نظام می‌شود بین‌شان داوری کرد یا نمی‌شود داوری کرد و اگر امکان داوری هست مسئله‌ی دوم این‌که مقایسه‌ی سیستم‌های حقوقی را باید از مواد حقوقی و فروعش شروع کرد و به نتیجه می‌رسد یا این‌که اول باید رفت در باب منشأ حقوق، در باب فلسفه‌ی حقوق، منابع قانون باید به یک نتیجه‌ای رسید، آن‌جا باید اول داوری کرد وقتی آن‌جا داوری شد در خصوص منشأ اعتبار زن یا مرد آن‌جا اگر توافق کردیم بعد دیگر مشکل توی فروع قوانین و بندهای این قوانین تقریباً حل می‌شود. ادعای دوم ما، نکته‌ی دوم این‌که چه در حوزه‌ی انسان شناسی چه در حوزه‌ی ارزش‌های اخلاقی چه در باب احکام و قوانین اقتصادی، سیاسی، عبادی و همه‌ی این‌ها گفتیم اکثر حقوق و وظایف منشأ جنسیتی ندارند و تفکیک جنسیتی در آن نیست یعنی فرقی بین زن و مرد در آن نیست. این خطابات دینی و قرآنی که یا ایها‌الناس، یا ایها‌الذین آمنوا، یا ایها‌الانسان این‌ها همه معنی‌اش این است که تفکیک جنسی نشده و در تقریباً هیچ کدام از ارزش‌های دینی، ارزش‌های الهی و انسانی و کمالات انسانی که مایه‌ی تقرب به خداوند دانسته شده شما در هیچ جای قرآن و سنت تفکیک جنسیتی نمی‌بینید. یک جایی تصریح حتی می‌شود با این‌که اگر تصریح هم نمی‌شد روشن بود ولی باز هم تصریح می‌شود مثلاً کلمه‌ی مؤمنین و مؤمنات در کنارش می‌آید. خاشعین باز خاشعات در کنارش می‌آید. قانتین، قانتات در کنارش می‌آید. ارزش‌های انسانی در همین چیزهاست یعنی بحث قنوت و خشیّت و این‌ها و در این موارد با این‌که اگر تصریح نکند به زن و مرد باز هم عام است ولی مع‌ذلک تصریح هم کرده برای این‌که روشن بشود کسانی توهم نکنند که تفکیکی وجود دارد. در فرهنگ اسلامی کرامت یک کرامت عامی است که به همه‌ی بنی‌آدم قرار گرفته که می‌فرماید لَقَد کَرَمنا بنی‌آدم. زن و مرد و همه. یک کرامت خاص است که آن هم تفکیک نشده بین زن و مرد. آن‌جا هم می‌فرماید: اِنََّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَالله اَتقاکُم. ملاک کرامت نزد خداوند توی فرهنگ اسلامی و قرآنی تقواست. جنسیت هیچ دخالتی در کرامت و فضیلت و ارزش انسانی ندارد. این یک اصل قطعی غیر قابل تخصیص قرآنی است. وقتی این عرض را پذیرفتیم تمام بحث‌های بعدی و تفاوت‌های حقوقی تو مسائل، بعضی مسائل مالی، بعضی مسائل سیاسی همه دیگر باید روشن بشود. بعد از این دیگر ما تو هر آیه و حدیثی یا فتوایی اگر یک وقتی تفاوت‌هایی دیدیم بین زن و مرد باید متوجه باشیم که این تفاوت به منزله‌ی تفضیل ارزشی نیست. معنی‌اش این نیست که مرد کرامت دارد چون مرد است و یا زن کرامت دارد چون زن است. کرامت فقط به تقواست و این یک اصل قرآنی است. جنسیت هیچ دخالتی توی این مسئله ندارد و خطابات عام قرآنی و روایی در حوزه‌ی عقاید، اخلاق و احکام به شمول زن و مرد است و درصد بسیار محدودی از خطابات دینی که مشمول تفکیک جنسیتی است تابع توضیحی است که الان می‌خواهم در نکته‌ی سوم عرض بکنم. نکته‌ی سوم این است موارد تفاوت حقوقی بین زن و مرد تو بعضی از عرصه‌ها هست. یعنی تو بعضی‌ عرصه‌های سیاست، حقوق، اقتصاد و خانواده درست است که مثلاً 90 درصد احکام و وظایف مثل هم است یا بیش از 90 درصد اما درصدی از اختلافات وجود دارد. در این موارد گرچه نسبت به کل گزاره‌ها و احکام دینی موارد بسیار کمی است ولی همین موارد چه توجیهی دارند؟ یک بحث خیلی مفصل است. بزرگان و فیلسوفان حقوق اسلامی هم توضیح دادند که اولاً این تفاوت حقوقی مخصوص به دستگاه حقوق اسلامی نیست در تمام نظام‌های حقوقی دنیا، دینی و غیر دینی نوع حقوق و وظایفی که برای زن و مرد تعریف کردند تفاوت‌هایی دارد اما ملاک این تفاوت‌ها در فرهنگ اسلامی با ملاک این تفاوت‌ها در سایر نظام‌های حقوقی لزوماً یکسان نیست و یک جاهایی حتی متضاد است که توضیح خواهم داد که کجاها به خصوص ولی یک اصل روشن است. در مواردی که تفاوت حقوقی وجود دارد منشأ این تفاوت‌های حقوقی بین زن و مرد تفاوت‌های حقیقی بین زن و مرد است که در بعضی از عرصه‌ها هست حالا تفاوت حقیقی تفاوت اعتباری می‌آورد و به قدری تفاوت‌های جنسی و روانی بین زن و مرد وجود دارد که این را که می‌گویم هم توی شرق گفتند هم توی غرب، هم متفکران دینی گفتند هم غیر دینی گفتند، هم فیلسوفان به این مسئله‌ اشاره کردند هم دانشمندان تجربی و فیزیولوژیست‌ها و روان‌شناس‌ها و این‌ها، هم در دوره‌ی قدیم این‌ها را گفتند هم در دوره‌ی جدید این حرف‌ها را می‌گویند. بسیاری از مشاهیر با دیدگاه‌های مختلف این را گفتند که آن‌قدر تفاوت‌های جسمانی و روانی بین مرد و زن وجود دارد که بعضی از این‌ها اظهار نظر این‌ جوری می‌کنند که اصلاً زن و مرد دو گونه‌ی انسانی هستند عرض شود و تفاوت‌های خیلی جدی وجود دارد و بعضی‌ها حتی گفتند توی طبیعت عملاً‌ جنسیت در عرض انسانیت و بلکه مقدم است بر او در یک جاهایی عمل کرده و زاویه‌ی نگاه زنان و مردان به همه چیز تقریباً با همدیگر متفاوت است. این‌که دارم می‌گویم نظر من نیست و مدافعش هم من نیستم. فقط می‌خواهم اطلاع‌رسانی بکنم که بدانید تفاوت‌های واقعی و طبیعی بین زنان و مردان در یک حوزه‌هایی آن‌قدر جدی است که متفکران بزرگی، دینی و غیر دینی، شرقی و غربی، قدیم و جدید، چه تو حوزه‌ی فلسفه بحث کردند، فلسفه‌ی حقوق و این‌ها و چه تو حوزه‌ی علوم تجربی یعنی مطالعه‌ی تجربی زن و مرد، جسم‌شان، فیزیولوژی‌شان و اعصاب و روان‌شان این‌قدر این تفاوت‌ها را آن‌ها جدی دیدند که گفتند که زوایه‌ی دید زن و مرد به تقریباً همه‌ یا بسیاری از مسائل زندگی با همدیگر متفاوت است یا بعضی‌هاشان حتی صحبت از تضاد کردند. حتی به شما بگویم کسانی الان آمدند توی جریان فیمینیزم متأخر جریان‌هایی وجود دارند که می‌گویند که حتی علوم، علوم اجتماعی و حتی الهیات این‌که زن بنویسد یا مرد متفاوت است. می‌خواهم بگویم تا این حد افراط کردند و مبالغه کردند یعنی این تفاوت‌ها آن‌قدر جدی است که این‌ها تا این حدها نتیجه گرفتند حتی بعضی‌ها گفتند که، بعضی از فیمینیزم‌ها گفتند که علوم اجتماعی و فلسفه و حتی الهیات را چون مردها نوشتند مردانه است. ما باید یک علوم اجتماعی زنانه‌ای باید نوشته بشود یعنی می‌خواهم بگویم تا این حد چیز هستند که می‌گویند تئوری که در علوم اجتماعی یا توی الهیات که باز آن بحثش اصلاً مستقل از این مباحث هم هست، اصلاً آن نظریه‌ای که آن‌جا می‌دهی آن‌ها معتقدند که جنسیت دخالت و تأثیر دارد تویش. تا این حد افراط و این بحث الهیات فیمینیستی که مطرح شد یک حوزه‌اش همین بود بعضی از این‌ها گفتند که توی الهیات مسیحی چرا می‌گویی پدر و پسر و روح‌القدس؟ همه‌شان مذکر شدند. می‌گوید صحبت از خدای مؤنث بکنیم. بعضی‌هایشان حتی از مسیح، از مسیح به این معنا که ما مسیح تاریخی نداشتیم، مسیح تأویلی داشتیم و یک تلاشی دست و پا کردند برای مؤنث کردن این الهیات حتی توی حوزه‌ها هم وارد شدند. این را عرض کردم بدانید توی دنیا امروز تا چه حد تفاوت می‌بینند بین زن و مرد و تا کجاها دامنه‌اش را گسترش می‌دهند من البته این حد از تفاوت را مبالغه می‌دانم ولی موافقم که دنیا به زن و مرد یکسان نگاه نمی‌کند و نمی‌تواند هم نگاه بکند چون زن و مرد هم به دنیا یکسان نگاه نمی‌کنند. واقعاً نوع نگاه مرد و زن به نوع مسائل زندگی متفاوت است. روانشناسان امروز می‌گویند زن و مرد حتی رنگ‌ها و اندازه‌ها را هم یک جور نمی‌بینند. حتی احساساتی که راجع به یک پدیده‌ی واحد در آن‌ها اتفاق می‌افتد، واکنش احساسی‌شان، نه واکنش احساسی‌شان حتی نوع انفعال نفسانی‌شان یعنی تأثیری که از یک پدیده‌ی واحد در زن و مرد ایجاد می‌شود یکی نیست. دو جور احساس دارند از یک پدیده‌ی واحد. بعضی‌ها باز این‌هایی که عرض می‌کنم تعابیری است که گفتند حالا من چون فرصت نیست توضیح نمی‌دهم خیلی که نه فقط عضلات و وزن و قد و قوای جنسی و رفتار جنسی زن و مرد بلکه اصلاً زیبایی‌شناسی درونی آن‌ها با همدیگر تفاوت دارد گاهی در حد تضاد. خب وقتی که رفتار جنسی و اخلاق جنسی زن و مرد متفاوت شد طبیعی است که حقوق جنسی و وظایف جنسی‌شان هم متفاوت می‌شود و باید بشود. همین را شما در تمام عرصه‌های دیگری می‌توانید گسترش بدهید که در آن عرصه‌ها بین حقوق و وظایف زن و مرد تفکیک جنسیتی شده در شریعت اسلام یعنی مطالبات واحدی در همه‌ی زمینه‌ها از زن و مرد نیست و اختیارات کاملاً مشابه در همه‌ی زمینه‌ها برای زن و مرد قرار داده نشده و منشأ اصلی‌اش همین است که عرض کردم و این هم یک مسئله‌ای نیست که اسلامیون گفته باشند این را امروز حتی مخالفین دین حتی نظریه‌پردازان لائیک در این باب، که در باب حقوق زن بحث می‌کنند حتی خود فیمینیست‌‌ها، عده‌ای‌شان، بعضی‌ گرایش‌هایشان این‌ها را گفتند و رویش تأکید دارند که وقتی روحیات و اعصاب و علایق و ظرفیت‌های زن و مرد متفاوت است خب این‌ها آثار زیاد و وسیعی دارد توی همه‌ی عرصه‌ها تأثیر می‌گذارد. توی عرصه‌ی سیاست و اقتصاد و قضاوت و جنگ و خانواده و همه چیز تأثیر می‌گذارد و بنابراین سوال این است که چرا باید از دو موجود متفاوت توقع یکسان داشت و وظایف یکسان خواست در همه‌ی عرصه‌ها و حقوق کاملاً شبیه یکدیگر توقع داشت. تفاوت در استعداد و امکانات با تفاوت در نیازها و ضرورت‌ها را پیش می‌آورد آن هم تفاوت در بعضی از حقوق و وظایف را پیش می‌آورد. باز یک قدم جلوتر عرض بکنم یک عده‌ای معتقدند که حتی تو حوزه‌ی اخلاق که ممکن است کسانی بگویند که هیچ ارتباط مستقیمی با مسائل فیزیولوژی ندارد که این هم تازه نمی‌شود با قاطعیت و به طور کامل گفت که اخلاق آدم‌ها کلاً به فیزیولوژی‌شان ارتباط ندارد. این را نمی‌شود گفت بلکه قرائنی بر خلافش است هم در علم و هم تو روایات ما هست. دخالت ژنتیک، دخالت نوع تغذیه، نوع پدر و مادر، نوع رنگ‌ها، صداها، این‌ها همه تأثیراتی که روی مسائل اخلاقی می‌گذارد هم ما در تراز دینی خودمان داریم هم توی کشفیات چند دهه‌ی اخیر توی دنیا مسلم شده ولی حالا فرض کنیم که مسائل اخلاقی هیچ ارتباطی با مسائل فیزیولوژی ندارند با بدن ارتباطی ندارند، فرض کنیم این جوری باشد. حتی اگر این جوری باشد در این صورت هم باز کسانی این تعبیر را به کار بردند که در حوزه‌ی اخلاق و اخلاق‌ورزی هم نوع اخلاق‌ورزی زن و مرد در یک جاهایی با هم متفاوت است و لذا توی روایات ما هم دارد مثلاً نوع در باب معنا و کارکرد صفت حیا در مورد زن و صفت غیرت در مورد مرد یک تفاوت‌هایی وجود دارد. بله در مؤلفه‌های اصلی اخلاق هیچ تفاوتی باز بین زن و مرد نیست آن‌جایی که اخلاق و مسئله‌ی ارتقا و تکامل انسانی مربوط می‌شود ما زن و مرد نداریم یعنی رذیلت و فضیلت برای زن و مرد یکی است تقریباً. آن اصولش. حسد و ریا و کبر و حرص و ترس و قساوت قلب و این‌ها برای زن و مرد برای هر دوشان نهی شده برای هر دوشان سقوط و رذالت است ولی تفاوتی حتی در نوع صفات اخلاقی در زن و مرد و نوع حساسیت اخلاقی آن‌ها، نوع فعل و انفاعالات اخلاقی و درونی‌شان باز وجود دارد و یکسان نیست. از این بالاتر مسئله‌ی عرفان و معنویت. تو مسئله‌ی عرفان و معنویت قطعاً تو فرهنگ قرآنی از حیث همان کرامت عِندالله هیچ تفاوتی بین زن و مرد نیست و قرآن تصریح می‌کند به این مورد بارها و به طرق مختلف همان خصلت خشوع و ایمان و نماز و رکوع و سجده که این‌ها همه کرامات ایمانی و تکامل معنوی هستند این‌ها را قرآن تصریح می‌کند که در مورد زن و مرد یکسان است و در آیات دیگر تصریح می‌کند که عمل صالح از شما سر بزند مِن‌ْ ذَکَرٍ اَوْ اُنسی زن باشید یا مرد عمل صالح از هر کدام از شما که سر بزند این عمل صالح نزد خداوند ثبت می‌شود و موجب ارتقا شما می‌شود در عین حال حتی در باب مسئله‌ی عرفان و معنویت که برای هر دو کمال است و فرقی نیست باز هم معلوم نیست نوع سلوک معنوی زنان و مردان، نوع سلوک معنوی‌شان معلوم نیست یکسان باشد کاملاً از همه جهت. یک عدّه‌ای این سوال را مطرح کردند که رقّت قلب و لطافت طبعی که در زن است و در مرد نیست آیا این حتی در نوع سلوک معنوی آن‌ها دخالت ندارد؟ پرسیدند که چرا زن‌ها پنج برابر مردها اشک می‌ریزند، گریه می‌کنند. طبق آمار یعنی بررسی که شده چرا زن‌ها پنج برابر مردها گریه می‌کنند در برابر حوادث مشابه؟ چرا جنایت‌ها و خشونت‌ها در دنیا و در طول تاریخ بیشتر به دست مردها صورت گرفته تا به دست زن‌ها؟ جنایت‌ها و قساوت‌های بزرگ، چرا جلادها بیشتر مرد هستند تا زن و از کم و کیف سخن گفتن زن و مرد تا نوع احساسات و افکارشان تفاوت‌ها بارزتر از آن است که نادیده گرفته بشود تفاوت‌ها بسیار جدی است. خب این‌ها و تفاوت‌های بسیار واقعی است دیگر وقتی بین زن و مرد وجود دارد اگر این‌ها دیده نشود این تفاوت‌ها در مقام برنامه‌ریزی و تعلیم و تربیت و قانون‌گذاری خیلی خطرناک است و جواب نمی‌دهد چنان‌که جواب نداده. نکته‌ی چهارم. حالا من فاکتور گرفتم از بعضی نکاتی که می‌خواستم عرض بکنم. نکته‌ی چهارم: ببینید ما پس رسیدیم به این‌جا که یک سری تفاوت‌های حقیقی و یک سری تفاوت‌های حقوقی بنابراین بین زن و مرد منطقی است اصلاً واقعیت دارد می‌خواهید قبول کنید می‌خواهید نکنید. وجود دارد. درست است؟ تفاوت‌های حقیقی که به دستور کسی به وجود نیامده. مشیّت الهی و قانون خلقت است و حالا می‌خواهم بگویم این به نفع هر دوشان هم هست. تفاوت‌های حقوقی هم مخصوص به فرهنگ اسلامی و حتی دینی نیست در همه جای دنیا در سکولارترین نظام‌های حقوقی تفاوت‌های حقوقی دیده شده بین زنان و مردان اما آن چیزی که می‌خواهم عرض کنم این است که یک جاهایی این توجه نمی‌شود. مغالطه می‌شود که خب تفاوت حقیقی حالا هست تفاوت حقوقی هم هست پس مغالطه‌ها و نتیجه‌های غلطی که گرفته می‌شود. این را من خواهش می‌کنم توجه کنید. اصل چهارم هم تفاوت‌های حقیقی و طبیعی و هم تفاوت‌های حقوقی و اعتباری بین زن و مرد آن جوری که در اسلام لحاظ شده ما مدعی هستیم به مصلحت هر دوی آن‌هاست. هم تفاوت حقیقی و تکوینی به نفع هر دوشان است هم تفاوت حقوقی که در شریعت اسلام است به نفع و به مصلحت هر دوی آن‌هاست. نه به نفع یکی و علیه دیگری. نه به نفع زن علیه مرد و نه به نفع مرد علیه زن. هر تفاوتی را من نمی‌گویم. تفاوت‌های عادلانه. تفاوت‌هایی که در شریعت اسلام آمده. آن‌هایی که به عنوان احکام ثابت الهی است باز نه آن‌هایی که احکام متغیر است که با اجتهاد در دوره‌های مختلف ممکن است تغییر بکند و شرایط مختلف. آن بخشی که جزو احکام و حقوق ثابت و قطعی اسلامی است و الا ممکن است نه که ممکن است شده همین، خیلی‌ها آمدند از تفاوت‌های حقیقی بین زن و مرد به جایی که تفاوت‌های عادلانه‌ی حقوقی بین زن و مرد را نتیجه بگیرند تبعیض‌های ناعادلانه را نتیجه گرفتند. آن را هم باید مواظب باشیم. این هم یک خطری است که خیلی خب زن و مرد یک تفاوت‌هایی با همدیگر دارند پس حقوق‌شان باید با همدیگر و وظایف‌‌شان یک جاهایی باید فرق بکند. بسیار خب آن وقت شروع کنید توی تقسیم جدول فهرست حقوق و وظایف شروع کنید به ظلم کردن یا به مرد یا به زن با استناد به این‌که بالاخره شما یک فرق‌هایی دارید توی واقع. بله یک فرق‌های واقعی داریم اما از هر فرق واقعی هر فرق حقوقی و اعتباری را نباید نتیجه گرفت. نوع تفاوت حقوقی باید عادلانه و درست باشد. تبعیض‌آلود، تبعیض ظالمانه به اصطلاح نباید باشد ولی بالاخره یک تفاوت‌های واقعی هست که زندگی بشر را ساخته و سازمان داده و اتفاقاً‌ زنان و مردان از همین تفاوت‌های زنانه و مردانه هم از نظر روحی و هم از همه‌ی لحاظ دیگر، هم لذت می‌برند اصلاً این تفاوت منشأ زندگی و نزدیک شدن زن و مرد به هم است و هم سازمان خانواده را و خانه را و جامعه‌ را همین تفاوت‌ها اصلاً سر و پا نگه داشته و تاریخ را و زندگی را جلو آوره و به دلیل همین تفاوت‌هاست که زن و مرد به همدیگر نیازمند هستند. به خاطر این تفاوت‌هاست و این نیاز هم که می‌گویم فقط نیاز جنسی نیست، نیاز روانی و عاطفی هست، نیاز معیشتی هست، در همه‌ی ابعاد زندگی زن و مرد به هم محتاج هستند. این تفاوت بین زن و مرد، تفاوت طبیعی و تفاوت قراردادی، این تفاوت‌ها باعث می‌شود که زن و مرد به هم، علتش این است که این‌ها به هم محتاج هستند و بدون هم نمی‌توانند ادامه بدهند. گفت خانه بدون زن اصلاً امکان بقا ندارد. اگر زن‌ها نبودند مردها همه Homeless بودند. کارتن‌خواب بودند و متقابلاً اگر مردان نباشند زندگی زن از حالت تعادل خارج می‌شود و نمی‌تواند به تنهایی نیازهای خودش را تأمین کند همان‌طور که مرد به تنهایی نمی‌تواند همه‌ی نیازهای روحی و دیگر خودش را تأمین بکند. حالا مسئله این است ببینید اگر تفاوت نباشد یعنی مرد و زن تکرار همدیگر باشند قطعات این پازل هیچ وقت درست نمی‌شود، ما هیچ وقت تصویر نداریم. تکرار داریم. پس این تفاوت هست و درست هم هست منتها آنی که اسلام می‌گوید این است که زن و مرد نگذارند این تفاوت‌های حقیقی و تفاوت‌های حقیقی که باید منشأ این باشد که مکمل همدیگر و کمک هم باشند نباید این تفاوت تبدیل بشود به تضاد و رقابت و نباید از این تفاوت علیه همدیگر سوءاستفاده کنند زن و مرد. قرآن کریم صریح یک جایی می‌فرماید که یک جاهایی زن توانایی‌هایی دارد که مرد ندارد یک جاهایی توانایی‌هایی مرد دارد و زن ندارد و آن‌جا تعبیر قرآن به فضل منظور فضل ارزشی نیست منظور فضل همین طبیعی و تکوینی است. همین تفاوت طبیعی است. قرآن می‌فرماید که نه مردان آرزو کنند که زن باشند و نه زن‌ها آرزو کنند که مرد باشند. این تعبیر در قرآن آمده این مضمون که آرزو نکنید جای همدیگر باشید. هر کسی جای خودش، جای درستی است اگر بفهمد که کجا قرار گرفته و چه وظایفی و چه حقوقی دارد البته از حقوق اسلامی، از احکام اسلامی سوء استفاده، سوء تعبیر شده و می‌شود. از همه‌ی قوانین سوء تعبیر و سوء استفاده می‌شود ولی باید تفکیک کنیم سوء استفاده از قانون را با سوء خود قانون. سوء قانون. بد بودن یک قانون یک چیز است بد بودن استفاده از قانون و غلط بودن روش اعمالی یک چیز دیگر است. این‌ها واقعاً دو تا چیز جداست و در مورد همه‌ی قوانین صدق می‌کند این تفکیک. اسلام با این نگاه اندیوید جوالیستی به زن و مرد مخالف است. ببینید این دیدگاه اندیوید جوالیستی که فردگرایی که زن خودش است یک موجود مستقل، مرد یک موجود مستقل دیگر است، هر کسی به فکر خودش و منافع خودش با ارزش‌های خودش، آن وقت زن و مرد توی این حوزه به هم نزدیک می‌شوند برای این‌که هر کسی فقط خودش را ارضا کند. علت نزدیک شدن این‌ها به همدیگر تأمین خودش است اما توی فرهنگ اسلامی زن و مرد رقیب هم نیستند، دشمن هم نیستند رفیق هم هستند. کمک و معاون هم هستند. عین این تعبیر در روایات ما آمده که زن و مرد باید همدیگر را معاونت و کمک کنند در امور دنیا و در امور آخرت. بنابراین از تفاوت‌های واقعی نباید سوء استفاده بشود، از تفاوت‌های حقوقی هم نباید سوء استفاده بشود. مرد و زن در مواردی که یک ترجیح حقیقی یا یک ترجیح حقوقی نسبت به آن یکی دیگر دارند نباید علیه آن یکی به نفع خودشان سوء استفاده بکنند. این سوء استفاده هم انحطاط اخلاقی می‌آورد و هم به فروپاشی خانواده و روابط انسانی منجر می‌شود. من یک مثالی می‌زنم ببینید اسلام زن را از کار کردن معاف کرده یعنی زن مجبور نشده در فرهنگ اسلامی که خودش خودش را از لحاظ اقتصادی تأمین بکند. اسلام به زن اجازه‌ی فعالیت اقتصادی می‌دهد، حق مالکیت مستقل از پدرش، شوهرش، برادرش و پسرش قائل است و به شما بگویم این حقوق برای اولین بار توسط اسلام داده شده قبل از اسلام زن نه ارث می‌برد، زن‌ها خودشان جزو ارث بودند. یعنی زن‌ها خودشان به ارث برده می‌شدند، جزو ارث بودند. قبل از اسلام زن نه ارث می‌برد نه دیه داشت، بروید ببینید در تاریخ قبل از اسلام در شرق و غرب. نه حق مالکیت مستقل داشت. اسلام برای زن مستقل از پدرش و شوهرش حق مالکیت اقتصادی، حق فعالیت سیاسی، حق فعالیت اقتصادی، حق تجارت، حق بیعت مستقل از مردها می‌دانید توی مدینه مردها آمدند با پیامبر اکرم بیعت کنند بعد آیه آمد و پیامبر فرمودند که خب حالا نوبت خانم‌هاست. خانم‌ها هم نگفتند که دیگر آقامان بیعت کردند نه مستقلاً جلسه‌ی بیعت با زنان در مدینه برقرار شد و خانم‌ها آمدند و آیه نازل شد، وحی نازل شد که زن‌ها مستقلاً با پیامبر مستقل از شوهرشان و پدرشان بیعت کردند یعنی حق فعالیت سیاسی، شما می‌دانید حق رأی توی همین قرن 20 و توی همین 7، 8 دهه‌ی گذشته تازه در همین امریکا و انگلیس چیز شد. چند دهه‌ی قبل به زن حق سیاسی در انگلیس دادند. مسئله‌ی بیعت سیاسی اجتماعی زنان با پیامبر مستقلاً و مواد این بیعت هم در تاریخ آمده و در قرآن هم به بخشی‌اش اشاره شده. خب از اسلام، اسلام زن را یعنی جلوی استثمار اقتصادی زن را گرفته. هیچ مردی در جامعه‌ی اسلامی زنش را مجبور به کار کند شما می‌دانید این یعنی چه؟ یعنی جلوی تاریخ مستمر استثمار اقتصادی زن، بیگاری کشیدن از زن را گرفته. زنان مجبور نیستند کار کنند حتی برای تأمین غذا و لباس خودشان. آزادی فعالیت اقتصادی دارند اما مجبور به کار نیستند. معاف. درست شد؟ این یک امتیازی است که خداوند، اسلام، شریعت اسلام به زن داده. یک جایی من خواندم بیشترین علت یعنی بیشترین گسترش اسلام در انگلیس چند سال پیش این را خواندم بین زنان تحصیل‌کرده‌ی انگلیس است و توی همان مقاله خواندم که از آن‌ها که سوال می‌شده بیشترین استدلالی به نفع این قضیه می‌کردند می‌گفتند یکی به خاطر حکم نفقه یعنی به خاطر این‌که اسلام من را مجبور نمی‌کند کار کنم و شوهرم مجبور است و باید من را تأمین کند. بدون منت‌گذاشتن و بدون تحقیر، شرافتمندانه باید من را تأمین کند. جزو وظایفش است و دوم به خاطر مسئله‌ی حجاب که می‌گفتش که حجاب برای من حریم انسانی قائل شده و چون حجاب من را از کالای سکس و از یک موضوعی برای یک تجارت خارج کرده و من یک انسانی شدم و با حجاب توی جامعه دیگر ما نه زن هستیم نه مردیم. توی جامعه و در عرصه‌ی عمومی ما همه انسانیم حجاب معنی‌اش این است دیگر. حجاب معنی‌اش این است که وقتی می‌گویند مرد و زن برهنه توی عرصه‌ی عمومی نیایند، توی خیابان نیایند، معنی‌اش این است که عرصه‌ی عمومی یعنی دانشگاه، مدرسه، پارک، تاکسی، خیابان در عرصه‌ی عمومی ما نه زنیم نه مردیم. ما انسانیم و اتفاقاً این مجال می‌دهد به زن که وارد فعالیت‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و علمی بشود و الا اگر زن توی عرصه‌ها برهنه حاضر شد مرد به آن زن به چشم یک انسانی مثل خودش به چشم خواهر هم نگاه نمی‌کند. به چشم خواهری نگاه نمی‌کند دیگر تمام نگاه‌ها و رابطه‌ها همه شائبه‌ی جنسی پیدا می‌کند یعنی جنسیت بر انسانیت غلبه می‌کند. انسان می‌گوید جنسیت زن و مرد برای توی خانه‌هایشان و برای همسران‌شان. توی خیابان و توی عرصه‌ی عمومی و توی جامعه جنسیت ما، ما را تعریف نمی‌کند انسانیت ما، ما را تعریف می‌کند. حجاب یعنی این. خب حالا تو مسئله‌ی اقتصاد اسلام یک امتیازی گذاشته برای زن گفته که زن باید شرافتمندانه و آبرومندانه توسط پدرش و بعد توسط شوهرش تأمین اقتصادی بشود. درست است؟ مجبور نیست کار کند. می‌تواند کار کند ولی مجبور نیست. از آن طرف اسلام طبیعی است که وقتی بار اقتصاد خانواده را گذاشته روی دوش مرد از آن طرف یک اختیاراتی و یک امتیازی باید به آن بدهد و الا او چرا این کار را بکند؟ این کار را می‌کند. حالا این‌جا اگر زن بخواهد از این امتیازی که به آن داده شده یعنی این بار تأمین معاشش از روی دوشش برداشته شده بخواهد از این سوءاستفاده بکند این نظام روابط عادلانه به هم می‌خورد. اگر مرد بخواهد آن اختیاراتی که به او داده شده سوءاستفاده بکند یعنی زن را تحت فشار اقتصادی قرار بدهد یا تحقیرش بکند یا اذیتش بکند باز از حالت تعادل خارج شده. قرآن کریم می‌فرماید حتی آن لحظه‌ای که می‌خواهید از هم جدا بشوید، حتی آن لحظه‌ای که خانواده دارد از هم متلاشی می‌شود و دیگر نمی‌شود به زور شما را کنار هم نگه داشت قرآن می‌فرماید که مبادا مردان به زنان‌شان فشار بیاورند، فشار اقتصادی یا اذیت بکنند تا او مجبور بشود از حق مهریه‌اش یا از حقوقی که دارد بگذرد و بگوید من از خیر این‌ها گذشتم دست از سرم بردار، از خیرش گذشتم. قرآن صریحاً در این باب آیه نازل شد که حتی به این میزان مردان حق ندارند سوءاستفاده بکنند از این مسئولیت‌ اقتصادی‌شان که طبیعتاً یک اختیارات اقتصادی مثل مدیریت اقتصاد خانواده را می‌گذارند البته مدیریت اقتصاد خانواده جز در مواردی هست قابل استثنا، مواردی هم هست که اگر خود زن و مرد توافق کنند می‌تواند به عهده‌ی مرد نباشد ولی اگر نکنند علی‌الاصول به عهده‌ی مرد هست بنابراین آن‌ها نباید سوءاستفاده بکنند خب زن و مرد توی اسلام حقوق جنسی و وظایف جنسی در برابر هم دارند اما فقط شریک جنسی نیستند بلکه دو تا انسان معقول، اخلاقی دارای احساسات، شعور و درست همان قدر که محق‌ هستند در برابر همدیگر مکلف هستند. نکته‌ی پنجم و آخر. این آن یک نکته‌ای است که یک اشاره‌ای به آن کردم این‌جا یک توضیحی می‌دهم چون این در موردش خیلی مغالطه شده، خیلی برداشت‌های بدی شده یعنی بعضی‌ها فکر کردند این تفاوت‌های حقوقی که توی فرهنگ اسلام هست به مفهوم تفاوت ارزشی است که حالا مثال می‌‌زنم و عرضم را ختم می‌کنم. ببینید یکی از جنایت‌های پیچیده‌‌ای که توی دوره‌ی جدید شده و هنوز هم دارد می‌شود به اسم حقوق زن و فیمینیزم و این‌ها هم می‌شود گاهی. بزرگ‌ترین جنایت و ظلم در حق زن یا لااقل یکی از بزرگ‌ترین‌هایش این است که عرض می‌کنم. وقتی بحث حقوق زن و کرامت زن و این‌ها می‌شود همه جا می‌آیند معیار را مرد قرار می‌دهند من خواهش می‌کنم این را دقت بکنند مخصوصاً خواهرها کسانی که به اسم منادی حقوق زن صحبت می‌کنند امروز در دنیا، گرایش‌های فیمینیزمی که البته یکدست هم نیستند تفاوت‌های جدی بین‌شان هست. یکی از جنایاتی که این‌ها می‌کنند این است که همه جا معیار داوری را مرد قرار می‌دهند و زن را با مرد مثل این‌که آن ملاک داوری است. مثل این‌که ملاک ارزش مرد است بعد می‌آیند زن را با مرد مقایسه می‌کنند ببینند چه کم دارد جبران ظلم در حق زن به مفهوم جبران کمبودهای زن به مرد می‌شود آن وقت. معنی‌اش این چه هست؟ اصلاً این خودش بدترین نوع مردسالاری است. بدترین نوع مردسالاری از نوع ظالمانه‌اش همین است که شما به عنوان یک جریان مدافع زن یا حقوق یا کرامت زن مرد را معیار قرار بدهی، رفتار مردانه، لباس مردانه، ارزش‌های مردانه، حقوق مردانه، وظایف مردانه، آن‌ها بشود ملاک انسان، مرد بشود معیار انسان بعد نگاه بکنیم زن نسبت به آن چه کم دارد، چه تفاوت‌ دارد آن وقت بگویید حالا این تفاوت‌ها باید جبران بشود تا من هم چی تا زن هم کرامت پیدا بکند. این به نظر من بزرگ‌ترین توهین به زن است. این بزرگ‌ترین توهین به زن است و یک مغالطه‌ی بزرگ که حقوق مرد و اخلاق مردانه و ارزش‌های مردانه را ملاک قرار بدهی بعد بخواهی ثابت بکنی که زن کم‌تر از مرد نیست سعی می‌کند ثابت بکند که زن مردتر از مرد است. یعنی می‌خواهند بگویند زن‌ها کم‌تر از مردها نیستند ثابت می‌کنند که آقا زن‌ها مردتر از مردند. خوب است که زن‌ها مردتر از مرد باشد؟ یا مرد زن‌تر از زن باشد؟ اصلاً‌ چرا این‌ها را با همدیگر می‌سنجند و معمولاً زن را با مرد می‌سنجند کسی مرد را با زن نمی‌سنجد این خودش بدترین نوع تحقیر زن است. این رقابت هم مِتدش غلط است هم به نظر من غایت ضد زن دارد. غایت ضد زن. خب اگر قرار باشد ملاک کرامت زن دقت کنید اگر قرار باشد ملاک کرامت زن نزدیک شدن یا رسیدن او به نصاب مرد یا مردانه باشد. اگر همچین قراری شد یعنی قرار شد زن‌ها با مردها تو مردانگی مسابقه بدهند خب معلوم است چه کسی بازنده است، چه کسی برنده است. معلوم نیست؟ عکسش هم همین‌طور است این جنبش وسیعی که توی غرب در خصوص رقابت زن با مرد توی رفتار مردانه و حقوق مردانه پیش آمد در درجه‌ی اول ما معتقدیم زن را تحقیر کرد البته این توضیح را هم بدهم من خودم شخصاً این عقده را دارم بعضی‌ها هم مخالف هستند ممکن است توی جمع شما هم بعضی‌ها مخالف باشند ولی من عقیده‌ام این است اصلاً جنبش فیمینیستی در غرب در درجه‌ی اول به علت ظلم بزرگ به زن در غرب به وجود آمده ولی فیمینیزم یک ایزم، یک ایسم در کنار بقیه‌ی ایسم‌ها نیست اصلاً یعنی فیمینیزم یک مکتب نیست فیمینیزم یک جنبش اعتراضی بوده نه یک مکتب. یک جنبش اعتراضی در اعتراض تحقیر به زن و ظلم به زن در غرب، یک جور دادخواهی، بهترین دلیلش هم این است که شما این فیمینیزم‌های مختلفی که الان مطرح است تضادهای بسیار جدی دارند توی همه‌ی مبانی. از مبانیِ معرفت شناختی و هستی شناسی و انسان شناسی‌شان تا مباحث حقوقی و اخلاقی که حالا من فرصت نیست اشاره بکنم. یک وقت این جنبش حقوق زن در غرب پناه برد به لیبرالیزم. فیمینیزم لیبرال درست شد در این‌جا. آرای رونستن کرافت و نمی‌دانم حقوق طبیعی و بحث‌های روسو الهام از قرن هجده و این‌ها. یک وقت دیدند آن‌جا درمان نمی‌کند مشکل‌شان را پناه بردند به مارکسیست. فیمینیزم مارکسیستی مطرح شد از مارکسیزم چیزی که گیرشان آمد ملی شدن زن بود. کومونیزم جنسی. این هم برکتی بود که از کومونیزم به زن رسید و به جنبش فیمینیستی. سوسیالیزم یا یوتوپین سوسیالیزم، سوسیالیزم تخیلی، همه‌ی این‌ها یعنی شما فیمینیزم‌ها به همه‌ی این‌ها پناه بردند بیچاره‌ها. ما فیمینیزم سوسیالیستی، فیمینیزم سوسیالیزم تخیلی، فیمینیزم مارکسیستی، فیمینیزم لیبرالیزمی حتی فیمینیزم انجیلی که برای دفاع از خانواده به انجیل پناه بردند و به مسیحیت و مذهب متوسل شدند. فیمینیزم فایده گرا که پناه ببرند به اصالت لذت و فایده‌گرایی. هر جا رفتند نتیجه‌ی عکس رسیدند تا رسید به فیمینیزم رادیکال که تو همین دهه‌ی 60 در آمریکا جنبش‌های فیمینیزم تروریستی به وجود آمد یعنی خانم‌هایی بودند، گروه‌های جوراب قرمز و این چیزها اسمش بود. خانم‌هایی به وجود آمدند که این‌ها تو مجامع مردانه بمب می‌انداختند یعنی ظلم مرد به زن در جامعه‌ی غربی جوری بود که فیمینیزم، جنبش فیمینیستی به هر مکتبی متوسل شد سرش به دیوار خورد آخر آمد سراغ جنبش رادیکال و تروریزم حتی و بعد افتاد تو دنده‌های افراطی. حالا مثلاً من بعضی‌ از عبارات‌شان را به شما بگویم. می‌گوید که نوع رفتار جنسی، این‌هایی که من می‌گویم عین عبارات بعضی از برجسته‌ترین نظریه‌پردازان فیمینیزم است در دنیایی که الان داریم در آن زندگی می‌کنیم در همین غرب، در همین انگلیس، در همین آمریکا، در اروپای غربی این‌ها نظریه‌پردازی شده و NGOهایی دارند این‌ها را تعقیب می‌کنند. حالا شما این‌جا زندگی می‌کنید بهتر از ما حتماً این مسائل را در جریان هستید. تعابیرشان این است، بعضی از تعابیرشان. می‌گوید نوع رفتار جنسی مرد با زن و حتی زایمان زن نوعی توهین به زن است. زایمان زن توهین طبیعت، ظلم طبیعت در حق زن است و لذا شما می‌دانید جریان‌های، معذرت می‌خواهم جریان‌های هم‌جنس‌گرایی زنان که در غرب به وجود آمده و به طور جدی تشویق و تبلیغ و قانونی و نهادینه شده و قباحت‌زدایی شده و حتی حمایت و تبلیغات می‌شود از آن خب یک بخشی‌اش ناشی از لیبرالیزم و فرهنگ سرمایه‌داری و اصالت شهوت است اما در یک مواردی هم تئوری‌های فیمینیستی پشتش است. تعابیری که بعضی‌هاشان به کار بردند چرا در طول تاریخ همواره ما باید بزاییم؟ چرا مردان نزایند؟ یکی‌شان می‌گوید اگر یک بار آدم بدون مادر متولد شد حضرت آدم را می‌گوید، اگر یک بار آدم بدون مادر متولد شد پس باید باز هم بشود چون من یکی دیگر تحمل نه ماه آبستنی را ندارم و این ظلم طبیعت به زنان را نمی‌پذیرم. ببینید زاویه‌ی نگاه وقتی که غلط می‌شود به مسئله یعنی ظلمی به زن شده اما این‌که ظالم کیست و منشأ کجاست و علاج این ظلم در چیست اشتباه می‌شود به خاطر دوری از فرهنگ توحیدی و الهی. این‌جا دیگر زن و مرد مکمل هم و رفیق هم نیستند. رابطه‌ی مرد و زن رابطه‌‌ی عاشق و معشوق دیگر نیست رابطه‌ی دو تا حیوان مذکر و مؤنث است که برای ارضای خودش هر کسی موقتاً به آن یکی نزدیک می‌شود بعد هم با نفرت از هم دور می‌شوند و خیانت علیه خانواده امر عادی می‌شود یعنی روی این نزدیکی و روابط سایه‌ی حقوق و سایه‌ی اخلاق نیست. سایه‌ی انسانیت نیست. زن واقعاً احساس می‌کند بی‌پناه است. زن احساس می‌کند مرد او حامی او نیست. مردی که با او نزدیک شده حامی او نیست، عاشق او نیست، دارد او را مصرف می‌کند و مرد هم به زن به یک همچین چشمی متقابلاً نگاه می‌کند ولی هیچ کس نمی‌پرسد باید مرد و رفتار و اختیارات و عادات مردانه بشوند معیار ارزیابی زن‌ها و زن برای عقب نیفتادن از مرد مجبور بشود به مرد شدن. چرا از زن را از حَظّ طبیعی خودش، از موقعیتی که برای خود او راحت‌تر و طبیعی‌تر و لذّت‌بخش‌تر است چرا خارج می‌کنند به اسم. چه کسی گفته اگر زن‌ها ژنرال نشوند و آدم نکشند مثل مردها، چه کسی گفته اگر زن‌ها ژنرال نشوند و آدم نکشند و اگر فیلسوف نشوند یا سرعت دو‌شان از مردها کم‌تر باشد یا زور بازویش از مرد کم‌تر باشد این‌ها ارزش انسانی‌اش پایین می‌آید؟ چه کسی این‌ها را گفته؟ این‌ها ملاک‌های مردانه است. متقابلاً ملاک‌های زنانه‌ای وجود دارد که مردها از آن عاجزند و خداوند در یک حوزه‌هایی زن قوی‌تر از مرد در یک حوزه‌هایی مرد قوی‌تر از زن آفریده شده برای این‌که این‌ها همان تفاوت عرض کردم منشأ ادامه‌ی حیات زندگی است این برتری نباید تفسیر بشود به برتری ارزشی که آن‌جا مرد ارزشش بیشتر است این‌جا زن مثل این‌که ارزشش بیشتر است بلکه یک جور دیگری باید تفسیر بشود و تفسیرش این است که زن و مرد در امر انسانی شبیه هستند، در امور جسمانی، روانی، استعدادها و قوا در خیلی موارد کاملاً شبیه آفریده شدند در یک جاهایی هم از حیث امور جسمانی، جنسیتی، روانی، اعصاب، قوا، استعدادها، تمایلات و نوع التذاذشان، نوع زاویه‌ی نگاه‌شان با همدیگر متفاوت آفریده شدند برای این‌که محتاج هم باشند و برای این‌که مکمل هم باشند و برای این‌که همدیگر را پوشش بدهند و تأمین کنند همان‌طور که قرآن تعبیر به لباس می‌کند که مرد و زن باید همدیگر را پوشش بدهند و رابطه‌شان رابطه‌ی محبت است و رابطه‌ی عشق است، مودت، قرآن تعبیر می‌کند به مودت. خانواده را قانون نگه نمی‌دارد، خانواده را محبت و عشق و اخلاق نگه می‌دارد. حقوق متقابل، خانواده را با تور قانون فقط وقتی که دارد متلاشی می‌شود با قانون می‌شود آمد مواظبش بود که معمولاً هم نمی‌شود. خانواده باید گرمای درونی‌اش نگه دارد از بیرون نمی‌شود به زور یک خانواده را نگه داشت حتی اگر سنگین‌ترین مجازات‌ها را هم، شما اصلاً حق طلاق را بگیر کلش را بده مستقلاً به زن فکر می‌کنید می‌شود جلویش را گرفت؟ جلوی متلاشی شدن خانواده را گرفت؟ فضیلت‌های طبیعی به مفهوم فضیلت‌های ارزشی نیست. کارکرد زن و مرد در خانواده و جامعه فرق‌هایی دارد و این فرق‌ها درست هستند ولی از آن‌ها سوءاستفاده نباید بشود و به شباهت کامل هم نباید تبدیل بشوند و همین‌طور آخرین عرضم تفاوت حقیقی که نباید به مفهوم تفاوت ارزشی دانسته بشود تفاوت‌های حقوقی هم عرض کردم نباید دانسته بشود مثل بحث ارث، بحث دیه و موارد از این قبیل را شما همه تحت همین تفسیری که الان من خدمت شما عرض کردم بفهمید یعنی اگر گفت آقا سهم‌الارث مرد از سهم‌الارث زن بیشتر است کسی زود نتیجه نباید بگیرد که معلوم می‌شود ارزش مرد از ارزش زن توی فقه اسلامی بیشتر است پس این فرهنگ مردسالار است. باید تمام قطعات نظام حقوقی و اخلاقی اسلام همه را کنار هم بگذارید و با همدیگر بفهمید. اگر اسلام سهم‌الارث مرد را دو سومِ ارث را به مرد می‌دهد یک سومش‌ را به زن که البته همه‌ جا هم این جوری نیست در یک موارد بر خلاف این هم هست از آن طرف باید دیده بشود که همین نظام حقوقی و همین نظام حقوق اقتصادی کل بار تأمین اقتصاد خانواده و جامعه را به دوش مرد گذاشته و از زن هیچ تکلیف اقتصادی نخواسته. مرحوم آقای طباطبایی یک تعبیر قشنگ دارند این را هم بشنوید می‌گوید بعضی‌ها می‌گویند که آقا اگر فرض کنیم کل ثروت زمین از طریق ارث از نسلی به نسلی دارد منتقل می‌شود و دو سومش به مرد منتقل می‌شود و یک ثلثش به زن. ایشان جواب می‌دهد که می‌دانید این در مقام تصدی است یعنی مسئولیت اموال دو سومش به دوش مرد می‌افتد یک سومش به دوش زن نه در مقام مصرف که مردها حق دارند دو سوم ثروت زمین را مصرف بکنند، زن‌ها یک سومش را باید مصرف بکنند چون آن یک سومی که به زن می‌رسد مال خودش است، مالِ شوهرش یا پدرش نیست برای خودش است. شخص خودش. حق دارد هر کاری می‌خواهد با آن بکند البته نمی‌کنند و نباید هم بکنند یعنی زن نباید حسابش را از شوهرش جدا بکند از حیث اخلاقی ولی از حیث حقوقی می‌تواند. فقه اسلام اجازه داده. یک سوم ثروت زمین از طریق ارث مستقیماً به زن، به خود زن می‌رسد و او هر نوع تصرفی که بخواهد در این می‌تواند بکند. درست شد؟ اما آن دو سومی که به مرد می‌رسد چه؟ آیا مرد هم برای آن دو سوم همین اختیارات را دارد؟ ندارد چون مرد آن دو سومی که در اختیارش می‌آید مسئولیت تأمین همین زن و خانواده به عهده‌ی مرد است و لذا اگر فرض کنیم یک مردی آن قدر نامرد باشد که نصف این اموال را خودش شخصی مصرف بکند، خودش تنهایی بخورد نصفش را بده به خانواده‌اش که همچین مردی بعید است، مرد مسلمان بعید است این جوری باشد. یعنی این دو سومی که به من می‌رسد نصفش را خودم می‌خورم نصفش را می‌دهم به خانواده‌ام ولی حتی اگر همچین مردی این کار را بکند باز هم دو سوم به چه کسی رسیده؟ یعنی زن یک سوم که در اختیار خودش است این یک سوم هم که باید خرج خانواده بشود. در واقع در مقام مصرف سهم مرد از سهم زن بیشتر نیست بلکه ممکن است کم‌تر هم باشد یا مسئله‌ی دیه. ببینید ارزش جان توی فرهنگ اسلام با هیچ چیز مساوی نیست. دیه به معنای ارزش زندگی نیست، ارزش جان نیست، ارزش جان اگر می‌خواهید بدانید قرآن صریحاً می‌گوید مَنْ قَتَلَ نَفْساً، هر کس یک تن را بکشد، بعد می‌فرماید چه؟ فَکَاَنَما قَتَلَ الناسِ جَمیعا. گویی همه‌ی بشریت را کشته است یعنی نفس چه هست؟ مذکر است یا مؤنث است؟ نفس یعنی انسان، یعنی جان چه مرد و چه زن. اگر می‌خواهید بدانید ارزش جان انسان چقدر است ارزش جان انسان مرد یا زن ارزش جان یک زن، یک مرد مساوی است با ارزش جان کل بشریت. درست شد؟ مسئله‌ی دیه چه هست پس؟ البته من از آن‌هایی نیستم که معتقدم ما مَنات همه‌ی احکام‌الله را می‌دانیم و می‌گوییم چون اگر ما به حکمت همه‌ی احکام مشرف بودیم احتیاجی به انبیا نداشتیم. عقل کل نیستیم. عقل محدود است این محدودیت عقل را هم در جهان سنت قبول داشتند هم در جهان مدرن. الان این کانت که فیلسوف مدرنیته است می‌گویند بزرگ‌ترین کشفش در حوزه‌ی عقل نظری این است که عقل محدود است. حدود عقل یعنی عقل این چیزها و خیلی چیزها را نمی‌تواند بفهمد. بنابراین من معتقدم که اولاً عقل محدود است واقعاً عقل اشراف ندارد به همه‌ی منات شریعت. در عین حال یک چیزهای واضحی به ذهن می‌آید. حالا من یک سوالی می‌‌کنم اگر دیه به معنای ارزش جان نیست که ارزش جان و زندگی مرد دو برابر زن باشد که نیست اولاً دیه‌ی مرد را به خود مرد می‌دهند که برود توی قبرش مصرف بکند. دیه‌ی مرد را به چه کسی می‌دهند؟ دیه‌ی مرد را که به خودش نمی‌دهند که بگویی آقا به مرد بیشتر دادی به زن کم‌تر دادی. مرد که می‌میرد دیه‌ی او هر چه بیشتر باشد بیشتر به نفع چه کسی هست؟ بازماندگانش. اگر یک مردی باشد که زرنگ باشد می‌گوید اگر بشود دیه‌ی خانم من صد برابر من باشد چون این‌جا به نفع مرد است. دیه‌ی کسی را که به خودش نمی‌دهند که آقا دیه‌ی مرد بیشتر است معلوم می‌شود شما تبعیض قائل شدی. وقتی می‌میری دیه‌ات را می‌دهند به دیگران. آن فقه اسلامی که مرد را مسئول تأمین اقتصاد خانواده قرار داده حالا من از شما سوال می‌کنم. مرگ مرد بیشتر مؤثر است، فقدان مرد بیشتر مؤثر است در خلأ اقتصاد خانواده یا مرگ زن؟ روشن است کدام بیشتر است تأثیرش برای این‌که مرد مسئول اقتصاد خانه است. این دیه به عنوان حداقل خسارت، بخشی از خسارت مالی ناشی از فقدان آن فرد در خانواده است. البته مسئله‌ی دیه حکمت‌های دیگری هم دارد. من می‌خواهم، من فقط مثال زدم بدانید همه‌ی این مسائلی که تحت عنوان تبعیض در احکام، همه‌ی این‌ها ملاکش همین جور چیزهاست. باید درست به مسئله نگاه کرد من نمی‌دانم چرا از زاویه بد به همه‌ی مسائل نگاه می‌کنند. به مسئله‌ی ارث از دو زاویه می‌شود نگاه کرد. توی یک زاویه ظلم به زن است توی یک زاویه عین عدل است بلکه مرد ممکن است مدعی باشد. مسئله‌ی دیه همین‌طور است مسئله‌ی همه‌ی مسائل دیگر همین‌طور است. شما وضعیت روانی و جسمانی مرد و زن را با هم بررسی کنید حقوق‌شان و وظایف‌شان را با هم بسنجید. یک وظیفه یا یک حق را در نیاورید از توی آن پازل جداگانه بررسی کنید بگویید آقا خوب است یا بد است این را باید بگذارید توی پازل بعد معنی‌اش پیدا می‌شود. این تصویر را روی هم باید بفهمیم و بعد داوری بکنیم. خیلی از مسائل دیگر هم. مسئله‌ی حضانت. اولاً حضانت نمی‌دانم چرا تعبیر به حق می‌شود در حالی که به نظر من بیشتر تکلیف است. حضانت اگر مرد و زنی از هم طلاق گرفتند جدا شدند سرپرستی بچه‌ها با چه کسی باشد. اولاً اسلام که می‌دانید در تمام موارد یک حق وتویی برای حکومت اسلامی قرار می‌دهد که اگر در موارد خاصی خلاف مصلحت خانواده یا بچه هست می‌تواند خلاف آن عمل کند حاکم شهر. این حق وتو که اصلاً وجود دارد ولی این‌که می‌گویند که بعد از طلاق بچه با پدر باشد مسئولیت بچه با پدر است حالا آن‌هایی که می‌گویند البته. بین فقها هم در مورد هم سالش هم در مورد دختر و پسر این‌ها تفاوت‌هایی وجود دارد. اگر مسئولیت بچه با مادر باشد من از شما سوال می‌کنم بعد از جدا شدن مرد و زن اگر مسئولیت بچه با زن باشد به نفع زن است یا با مرد باشد. کدامش واقعاً به نفع زن است؟ یعنی زنی که بعد از جدا شدن دو تا، سه تا، چهار تا بچه همراهش است این چقدر فرصت برای ازدواج مجدد برای یک زندگی شروع یک زندگی دوباره دارد اصلاً یکی از عللی که مسئولیت بچه را به عهده‌ی مرد انداخته شارع خداوند به نظر من این جور می‌فهمم یکی‌اش این است که اصلاً این بازدارنده است یعنی مرد حواسش باشد که اگر تو جدا بشوی و دنبال چیز باشی این بچه‌ها هم هستند حواست باشد از ترس بچه‌ها هم که شده کوتاه باید بیایی. هم حالت بازدارندگی دارد هم این مانعی است اگر گفتند آقا بعد از ازدواج بچه‌ها باید با زن باشند خب این مشکل برای زن است. زنی که اصلاً‌ مسئولیت اقتصادی، شما می‌دانید بعد از طلاق تأمین اقتصادی زن مطلقه و بچه‌ها حتی آن مقداری که حداقل وظیفه‌ی قانونی مرد است چقدر رعایت می‌شود و از این قبیل مسائل زیاد است. بحث اذن پدر که حالا این‌ هم فقها در همه‌ی موارد لازم نمی‌دانند ولی بعضی‌ها که لازم می‌دانند می‌گویند در مورد ازدواج اول یعنی تجربه‌‌ی اول دختر نه زنانی که ازدواج بعدی‌شان است در مورد تجربه‌ی اول دختر که می‌خواهد ازدواج بکند خب این فقها گفتند که اجازه‌ی پدر و نظارت پدر لازم است. تو ایران و این طرف و آن طرف من دیدم به عنوان مقاله می‌نویسند این را به عنوان مزاحمت برای حقوق زن یک پوئن منفی برای زن، برای دختر حساب می‌کنند من نمی‌دانم از این پوئن برای دختر مثبت‌تر در ازدواج اولش وجود دارد؟ که چه مردی دلسوز‌تر از پدر یک دختر که هم مرد است و مردها را می‌شناسد هم تجربه‌ی زندگی و اجتماعی دارد هم انواع رخنه‌ها و احتمالات مختلفی که ممکن است این دختر جوانی که با احساسات و با شوق و این‌ها دارد ازدواج می‌کند با یک پسری، با یک مردی دارد آشنا می‌شود این وسط ممکن است مشمول چه سوءاستفاده‌هایی قرار بگیرد و فریب بخورد چه کسی بهتر از این‌که یک مردی از او حمایت بکند و آن مرد چه کسی بهتر از پدرش است؟ چه کسی بیشتر از پدرش دوستش دارد که می‌تواند از او حمایت بکند و باز توی فقه ما گفتند اگر پدری بر خلاف مصلحت دخترش هم عمل کرد باز پدر همان مقدار هم ولایت و اجازه ندارد و از این قبیل از مسائل که فقط دوستان را توجه می‌دهم که کل عرائض من سه جمله بود. به این سه جمله یک بار دیگر توجه کنید.

1ـ مقایسه‌ی بین نظام‌های حقوقی مختلف باید اول روشن بشود. یک وقتی می‌گوید حقوق زن در فلان مکتب یا فلان مکتب باید روشن بشود که معیار مقایسه چیست.

2ـ بین زن و مرد در فرهنگ اسلامی در اکثر غریب به اتفاق خطابات چه در مقام انسان‌شناسی چه در مقام اخلاق، چه در مقام احکام، حقوق و وظایف کاملاً یکسان برخورد شده.

3ـ در موارد محدودی که اختلاف وجود دارد، اختلاف حقوقی و حکمی و اعتباری بین برخی از وظایف و حقوق زنان و مردان این اختلاف و تفاوت اولاً این تفاوت حقوقی منشأش تفاوت حقیقی است بین زن و مرد. ثانیاً این تفاوت حقیقی و حقوقی به نفع هم مرد و هم زن لحاظ شده. ثالثاً از این تفاوت حقیقی و حقوقی زن و مرد نباید علیه همدیگر سوءاستفاده بکنند و بالاخره آخرین نکته این که وقتی می‌خواهید در مورد یک حکم و یک ماده‌ی حقوقی قضاوت بکنیم و ارزیابی بکنیم باید آن را بگذاریم توی مجموعه‌ی سیستم معرفتی، اخلاقی، جهان‌بینی و فقهی آن سیستم بعد داوری بکنیم. یک حکم را بیرون نیاوریم و به تنهایی داوری بکنیم و آخرین نکته این‌که با همه‌ی این صحبت‌هایی که من عرض کردم باید اعتراف بکنیم که ما به همه‌ی ادلّه‌ای که پشت احکام الهی است وقوف نداریم. عقل ما مشرف بر وحی نیست. همه چیز را ما نمی‌دانیم اما همین مقداری که می‌دانیم فکر می‌کنم کافی است برای این‌که به این سوالات جواب داده بشود. متشکرم.



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha