شهریور 1385

این خانه، آن زن

نشست با اعضای تشکل‌های دانش‌آموزی دختران

بسم الله الرحمن الرحیم

تشکر می‌کنیم از دوستان آموزش و پرورش و همه دوستانی که سهمی دارند در این جلسه و این قبیل جلسات. گفتند شما دوستان تشکل‌های دانش‌آموزی هستید در سطح دبیرستان‌ها. ما دو تیپ دختر داشتیم توی جامعه، پسر هم همین‌طور. دو تیپ دختران جوان بودند. یک اکثریتی بودند که با مسائلی غیر از مسائل جاری غریزی خودشون سروکار نداشتند یعنی غریزه اصلی‌شون مد لباس و مهمانی و یک‌کم بزرگ‌تر بشوند طلا و پرده و مبل و مان و این‌جور چیز‌ها و یک‌کم هم چیز بشوند عمل بینی و عمل دماغ و این‌جور مسائل، این یک تیپ بودند. یک‌ تیپ اقلیتی هم دخترانی داشتیم که تمام دغدغه‌شون مسئولیت آنها بود در برابر جامعه، در برابر خانواده، اهل کتاب خواندن بودند، اهل مطالعه بودند، هسته‌ها و حلقه‌های کتاب‌خوانی داشتند، اهل قلم بودند، اهل فکر بودند، اهل درد بودند، به خانه‌های محرومین و فقرا سر می‌زدند. ما جمع‌هایی داشتیم همان زمان جمع‌های دختران انقلابی که حتی اگر خودش از خانواده‌ی مرفه و اشرافی هم بود باز زندگی اشرافی رو قبول نداشت و هم‌دردی می‌کرد با دختران فقیر و خانواده‌های محروم و خودش را جزو آنها می‌دانست. دو تیپ بنابراین ما آدم داریم چه دختر و چه پسر، جوان، 30 سال پیش این‌طور بود الان هم همین‌طوره. شما خودتون انتخاب می‌کنید که جزو کدام‌ یکی از این دو تیپ باشید و راهش هم تشکیل همین چنین جلساتی است، کتاب‌خوانی است، مطالعه است و فکر است و من می‌خواستم دعوت کنم شما را که حتماً برای خودتون برنامه‌ی کتاب‌خوانی و مطلاعه قرار بدهید هر کس اهل فکر و اهل درد شده از همین سنین شما شروع کرده، تو ذهن‌تون نیاید که سن‌تون کم است برای این مسائل هنوز وقتش نشده، اگر الان وقتش نباشه، هیچ‌وقت دیگر هم وقتش نخواهد بود، شما از همین الان باید در کنار درس‌هایتان برنامه‌ی مطالعات اسلامی، مطالعات فکری داشته باشید و اگر بنای رشد کردن دارید باید از همین الان شروع کنید، بعداً دیر خواهد بود، این یک نکته. یکی هم مسئله آموزش و پرورش است که من خدمت بعضی از دوستان هم عرض کردم، یکی از خانم‌های این‌جا یکی دو روز قبل خدمت‌شان بودم، گفتم اهمیت آموزش و پرورش برابر است با اهمیت کل حکومت. یعنی اگر به شما بگویند کل حکومت را بدهید فقط آموزش و پرورش را بگیرید، به نظر من معامله‌ی خوبیست، می‌ارزد. هم از نظر سیاسی و معادله‌ی قدرت اگر حساب بکنید این معامله می‌ارزد، چون با تربیت نسل جدید می‌شود کل یک حکومت را گرفت بعد از کمتر از یک دهه، می‌شود روی رفتار، پوشش، افکار، اخلاق یک نسل بعد از 4 سال 8 سال تاثیر گذاشت، پوششان را عوض کرد، افکارشان را عوض کرد، گرایشاتشان را عوض کرد، می‌شود جای ارزش و ضدارزش را ظرف 1 دهه در کل جامعه تغییر داد از طریق تاثیرگذاری در نسل جدید توی آموزش و پرورش. اگر هم از لحاظ فرهنگی و عمیق‌تر و انسانی‌تر نگاه کنید باز آموزش و پرورش از کل وزارتخانه‌ها مهم‌تر است، همه‌ی وزاتخانه‌های دیگر مقدمه این وزارتخانه هستند یعنی وزارت اقتصاد و صنایع و کشاورزی و راه و نمی‌دانم دفاع و امنیت و خارجه و همه‌ی این‌ها برای این هستند که یک جامعه‌ی امن آرام متعادلی تشکیل شود که معاشش و زندگیش تامین باشد که چی؟ که در آن انسان تربیت شود، بنابراین به یک معنا تمام وزارتخانه‌ها، تمام حکومت مقدمه است برای آموزش و پرورش، این هدف است و از طریق این نظام تعلیم و تربیت می‌شود کل فرهنگ و اقتصاد جامعه را تغییر داد تمدن جدیدی ساخت و بسیار بسیار مهم است منتها باید نیازهای واقعی نسل جدید را، نیازهای واقعی جامعه، سئوالات واقعی آنها را به آن پرداخت و پاسخ داد. دو تا هدف وجود دارد، یک هدف این است که بچه‌ها را بزرگ کنیم، یک هدف این است که بچه‌ها را تربیت کنیم،‌ بسیاری از خانواده‌ها و نظام‌های آموزش و پرورشی بچه‌ها را فقط بزرگ می‌کنند علتش هم این است که بزرگترها خودشون تربیت نشده‌اند که بخواهند نسل بعدی را تربیت کنندو خیلی از خانواده‌ها، خود ما خانواده‌ها، خود ما بزرگترها خودمان احتیاج به تربیت داریم فقط سن ما از شما بیشتر است، خودمان تربیت نشده‌ایم می‌خواهیم شما را تربیت کنیم و این هم یک مشکل بزرگی است که هم در خانواده‌ها هست و هم در نظام آموزش و پرورش است و از آن هم بیشتر حتی در نظام آموزش عالی و در دانشگاه هست که گاهی سطح شعور و آگاهی و اخلاق در آن کسی که می‌خواهد تربیت کند و آن کسی که می‌خواهد تربیت شود خیلی با هم فرقی ندارد ولی ممکن است محفوظات و درجه‌ی اطلاعات کمی فرق کند و یا درجه‌ی رسمی فرق کند، این هم یک مشکل بزرگی است که دو هدف باید برای این سیستم تعریف شود، هر گروهی یک استراتژی دارد بعد این سئوالات آمده و رسیده و من می‌خواهم سعی کنم به سئوالات واقعی شما جواب بدهم به‌جای این‌که یک بحث از پیش تعیین‌شده‌ای را به شما تحمیل کنم، به سئوالاتی که شما طرح کردید مسائل واقعی شما، چند تا از این سئوالات را جواب بدهم، بحث مربوط به زن و خانواده را که تحکیم خانواده و تشکیل خانواده موضوع جلسه است، با یکی دو تا نکته از حضرت زهرا - سلام الله علیها- شروع می‌کنم، ایشون هم می‌دانید سن ایشان حضرت فاطمه تقریباً به سن شما بودند، حضرت فاطمه یک خانم مسنی نبودند مثلاً یک زن 50، 60 ساله 80 ساله نبودند، فاطمه طبق روایات مشهور، وقتی از دنیا رفتند 18 ساله بودند،‌ بعضی‌ها گفته‌اند 23 ساله بودند، بیشترین سنی که گفته‌اند 28 ساله بوده، یک دختر جوان بوده در موقعیت شما، در شرایط شما و شما خودتان را دقیقاً حالا این نکاتی که از حضرت زهرا نقل می‌کنم، خودتان را دقیقاً در جای ایشون و در موقعیت ایشون قرار دهید و ببینید از چشم‌انداز ایشون، چه‌جوری می‌شود به زندگی و به خانواده نگاه کرد. اولاً فاطمه گرچه دختر بی‌نظیری برای پدر و همسر فوق‌العاده‌ای برای همسر و مادر نمونه‌ای برای فرزندانش بود، قبل از همه، با قطع نظر از این‌که ایشون دختری و همسری و مادری بود، خودش یک زن نمونه و یک انسان استثنایی بود یعنی هم در صحنه ایمان و وارستگی و عرفان و هم در عرصه‌ی جهاد و مبارزه‌ی اجتماعی و حضور سیاسی در خط مقدم مبارزه، هم در مکتب معرفت و علم و بحث و استادی و پرسش و پاسخ و تعلیم و تربیت، در همه‌ی صحنه‌ها ایشان حضور داشت. از حیث سیاست و جهاد در کنار پدرش، حتی در دوره‌ی خردسالی وقتی دختر 5، 6 ساله‌ای است، وقتی پدرش می‌‌آید بیرون و تبلیغ می‌کند مردم را به توحید و به اخلاق و عدالت و پدرش رو کتک می‌زنند و به پدرش سنگ می‌زنند و خون جاری می‌شود از سر و رویش، یا زباله و خاکستر به سر و رویش می‌ریزند، این دختر 4، 5 ساله در کنار پدرش توی این صحنه‌ها هست. بارها می‌نشیند و خون از سر و صورت پدرش پاک می‌کند و این زباله‌ها رو در حالی که اشک می‌ریزد، از سر و صورت پدرش پاک می‌کند. یک دختری که از 5 سالگی در خط مقدم مبارزه است و وسط درگیری است، در حالی که پدرش تنهاست و فاطمه در کنار پدرش است و پدرش را نوازش می‌کند و زباله از سر و صورت او پاک می‌کند. بعد در کنار شوهر که مجاهد خط اول نبرد است و در جهادها و عملیات، ایشان هست و هم پشت جبهه را رهبری می‌کند و هم گاهی به خط مقدم می‌رفت خط مقدمی که مثلاً نمونه جنگ احد که حتی رزمنده‌‌ها از آن‌جا فرار کرده بودند، فاطمه خود را گاهی به خط مقدم می‌رساند و به زخمی‌ها می‌رسید، به پدرش سر می‌زد، غذا می‌برد، نمونه‌اش در جنگ احد است، نمونه‌اش در جنگ خندق است و اون‌جا داریم ایشان برای رسیدگی به مجروحین می‌آمد، و ایشون روش‌های جدیدی برای جلوگیری از خون‌ریزی و انعقاد خون و این‌ها، شاید اولین تجربه‌های پرستاری رو در جنگ حضرت زهرا دارد و نشان می‌دهد درست است که زن به تعبیر امیرالمومنین، زن ریحانه است یعنی گل است، اما در عین حال همین زن می‌تواند قهرمان هم باشد در شرایطی که ایجاب کند و در صحنه‌ی خط مقدم صحنه هم باشد. این تعبیر از حضرت امیر هست که زن ریحانه است نه قهرمانه، یعنی زن گل است نه رزمنده که شمشیر بزند و توی صحنه‌های خشونت و درگیری ظاهر شود ولی در عین حال زنان‌ که قهرمان بودند و قهرمان‌تر از مردان بودند مثل خود فاطمه و زینب ما داریم در تاریخ‌مان که وقتی که تکلیف باشد، همان ریحانه می‌تواند قهرمان باشد منتها به روش زنانه نه این‌که ادای مردان را دربیاورد و همین‌طور بعد از پیغمبر ایشان در شرایط سخت انتقال قدرت که وصیت پیامبر زیر پا گذاشته شد، سخنرانی‌های مقتدرانه حضرت زهرا و موضع قوی سیاسی و دینی ایشان است که شرایط را می‌شکند که من حالا وارد آن نمی‌شوم، از حیث علم و گفتگوی علمی و استادی و مناظره هم این را بدانید که حضرت فاطمه، همین دختر جوان، شاگردان متعددی داشت در رشته‌های متعدد که این‌ها را تعلیم و تربیت می‌کرد. من می‌دانستم که شاگردهای دختر و زن داشتند ایشان ولی این‌که شاگردان مرد هم ایشان داشته‌اند، از یکی از خانم‌های اهل تحقیق، اسم بعضی از شاگردان بزرگ حضرت فاطمه که مرد بودند و از ایشان در درس ایشان و در جلسات ایشان حاضر می‌شدند که نام بعضی از شاگردان ایشان که از ایشان آموخته‌اند، ایشان آورده‌اند در آن تعبیرشان، در خداشناسی، در انسان‌شناسی، جهان‌بینی، اخلاق، در تفسیر، در عرفان، در سیاست، در تربیت و در اخلاق ایشان مباحثی داشته‌اند و کسانی را تربیت می‌کرده‌اند. اسم بعضی از شاگردانشان این‌هاست: می‌گوید اسماء، اسماء بنت …............. (12:15)

زینب بنت ابی رافع و اسم بعضی از خانم‌ها که این‌ها مرتب در جلسات بحث حضرت فاطمه حاضر می‌شدند و ایشان بحث‌هایی را برای ایشان ارائه می‌کرد. حتی فضه که کسی بود که در یک دوره‌ای درواقع کمک ایشان بود در کار خانه، حتی ایشان به رشد او هم فکر می‌کردند و او را تربیت کردند که خود این خانم فضه یا اسمش بود فضه یعنی نقره که همدم و ندیم حضرت فاطمه بود، بعدها ایشان یکی از خانم‌های بزرگ اهل معرفت و اهل فهم بودند. بین آقایان از شاگردان حضرت فاطمه نقل شده حکم بن ابی نعیم، یک بحثی را حضرت فاطمه برای ایشان داشته‌اند راجع به تدابیر اسلام درباره‌ی آزادی بردگان. جابر بن عبدالله انصاری که می‌شناسید همه از اصحاب پیغمبر بوده که خیلی عمر کرد، از زمان پیغمبر ایشان بود تا زمان امام باقر و حضرت زهرا برای ایشان نکاتی را از اسرار مصائب به ایشون گفته بودند و این‌که بعدها چه خواهد شد و این‌ها که ایشان وقتی با امام باقر روبه‌رو می‌شود، نابینا هم بود، به ایشان می‌گوید که مادر شما فاطمه راجع به حتی شما با من صحبت کرده و چیزهایی را گفته و این‌ها. سلمان فارسی که یک انسان بسیار بزرگی است از حیث حکمت و معرفت، سلسله جلسات مکرری حضرت فاطمه، سلمان با حضرت فاطمه داشته راجع به معرفت‌الله و عرفان و مسائلی راجع به مکاشفات و کرامات‌شان. با سهل بن سعد انصاری راجع به تشخیص رهبران آینده سیاسی، با ابن عباس که از بزرگان جهان اسلام است و شیعه و سنی به ایشان احترام می‌گذارند، مفسّر بزرگ قرآن است، راجع به اسرار وحی و مفاهیم قرآنی. با یکی دیگر با دیگران راجع به حقوق خانواده‌، حقوق همسایه، مسئله عفت، مسئله تکبر، مسئله‌ای که تقاضای مکرر از دیگران نباید کرد، بحث‌های اخلاقی، با مرد دیگری راجع به، یک بحث مفصلی داشتند راجع به این‌که ملاک تشیع و ایمان عمل است نه ادعا و ادعای محبت و این‌جور قبیل مسائل. و همین‌طور گفتگوهای علمی که علی و فاطمه با هم داشتند. علی و فاطمه نقل شده از ایشان که این زن و شوهر هم با هم مشاعره داشتند یعنی شعرهایی که برای خودشان بود، یعنی حضرت فاطمه شعرهای خودشان را می‌گفتند و حضرت علی با شعرهای خودشان جواب می‌دادند، هم مشاعره‌هایی این دو با هم داشتند، که امام صادق می‌گوید دو دریای عمیق معرفت بودند که موج می‌زدند و علی در جمع مردان، در جمع مسلمین افتخار می‌کرد به همسرش که فاطمه همسر من صاحب عقاید بزرگ و صاحب صحیفه است و فاطمه به علم شوهرش افتخار می‌کرد در مجامع و این تعبیر از حضرت علی راجع به حضرت فاطمه است که می‌گوید: فاطمه دریای معرفت است که موج می‌زند و مشتاق آموختن به دیگران است، او دختر پزشکی دوره‌گرد است، یک تعبیر راجع به پیامبر هست که پیغمبر پزشکی بود که بشریت را نجات می‌داد و علاج می‌کرد منتها نه مثل پزشک‌هایی که بنشینند که بقیه بیایند سراغشان، بلکه این‌قدر ترحم نسبت به انسان داشت و درد انسان داشت که پزشک می‌دوید در خیابان و در بیابان و در قبایل دنبال بیمار تا شفا دهد یعنی دنبال رهای انسان‌ها و علاج آنها بود، علی می‌گوید فاطمه دختر چنین مردیست که می‌گشت تا مردم را آگاه کند و بیدار کند و می‌گفت از فاطمه چیزهای شنیدم و آموختم که از هیچ‌کس نشنیدم. یک تعبیر دیگه برای این‌که روحیه‌ی علمی حضرت زهرا را ببینید چقدر بوده حضرت فاطمه، در روایت نقل شده است که می‌گوید یک خانمی آمد چند بار پشت سر هم هی ظرف یک روز هی از ایشان سئوال می‌کرد جواب می‌گرفت بعد دوباره می‌رفت دوباره چند دقیقه‌ی بعد دوباره باز می‌آمد، آن‌جا در روایت دارد که بیش از 10 بار هی‌ آمد هی سئوال کرد حضرت فاطمه با اخلاق خوش و آرام به ایشان جواب دادند، بالاخره خودش شرمسار شد، گفت فاطمه فرزند کوچک دارد، شوهرش هم جبهه است، کارش سنگین است، خجالت کشید گفت دیگه ببخشید هی من می‌آیم و می‌روم، فاطمه بهش گفت که شرمگین نباش اگر بار سنگینی را به مقصد برسانی و بدانی که پاداش سنگین‌تری در انتظار توست، تحمل این مشکلات آسان است، هر چه می‌خواهی بپرس چون در پاسخی که من به سئوالات تو می‌دهم، برای خود من هم منافعی هست، فقط بحث منافع تو نیست و در قیامت به هر کسی که به دیگران چیزی بیاموزد، حقیقتی بیاموزد، لباسی از نور خواهند پوشاند، بنابراین من برای خودم دارم خدمت می‌کنم این‌جا در ضمن این‌که به تو خدمت می‌کنم. یک‌جا دارد که یک زن مومنی با یک زن دیگری، صاحب افکار دیگری با هم بحث کردند، اون زن که مسلمان نبود یا گرایش درستی نداشت،‌ اون خانم در بحث قوی‌تر بحث کرد و این خانم مسلمانی که داشت با اون مناظره و بحث می‌کرد در بحث تقریباً شکست خورد، آمدند هر دو پیش حضرت فاطمه که این یک همچین‌چیزی گفته است،‌ این نتوانسته جوابش را بدهد ایشان، حضرت فاطمه جواب ایشان را دادند و آموختند بهش، اون خانمی که شکست خورده بود در بحث جواب نداشت در سئوالش، خیلی خوشحال شد، اون‌جا دارد که حضرت فاطمه که خب کمکش کردند و پیروز شد و شاد شد و این‌ها فرمود که تو شاد شدی و شادی فرشتگان بیش از توست و این خانم ناراحت شد از این‌که به سئوالاتش جواب درست داده شد و غم شیطان بیش از غم اوست. بعد فرمودند هر کس که کمک بکند به جبهه‌ی حق، به جبهه‌ی ایمان، در مناظره‌ها و در خدمت جبهه‌ی مومنین استدلال و حرف حساب قرار دهد، خداوند هزاران برابر به او نعمات بهشتی عطا خواهد کرد. خب من می‌خواستم بحثم را با چند تا حدیث از حضرت زهرا شروع کنم همین‌طور از حیث ایمانی و عرفانی و مسئولیت‌شناسی فاطمه و اخلاق انسانی ایشان هم این عبارت را عرض کنم و وارد بحث خانواده بشوم. حضرت فاطمه فرمودند که رابطه خود را با خداوند اصلاح کنید، با خدا صادق باشید، خداوند مشکلات شما را همه را حل خواهد کرد یا آسان خواهد کرد و مصالح شما را بر شما فرو خواهد فرستاد و نازل خواهد کرد یعنی به خدا اعتماد کنید و کاری کنید که خداوند به شما اعتماد کند. همان زنی که در جبهه‌ی جنگ حاضر می‌شد در خط مقدم می‌آمد و به پیامبر سر می‌کشید، در عین حال انسانیت و ضعیف‌دوستی را ایشان در اوج خود داشت حتی در دورانی که برده را، برده را، کنیز را انسان نمی‌دانستند و هنوز هم نمی‌دانند، هنوز هم اسیر را و برده را و ملت‌های ضعیف را انسان نمی‌دانند آن‌هایی که قوی هستند، در آن شرایطی که برده را انسان نمی‌دانستند، فاطمه با آن‌ها مثل خواهر رفتار می‌کرد به فکر آسایش و تربیت‌شان و رشدشان بود نه به فکر استثمارشان. یک روز دارد که سلمان آمد خانه دید که فضه خوابیده حضرت فاطمه دارد کار می‌کند. بعد آمد گفت که آخر این چه طرز کمک کردن است این آمده کمک شما یا آمده قشنگ خوابیده و شما دارید بادش می‌زنید و کارها را انجام می‌دهید؟ چه جوریه؟ حضرت فاطمه فرمودند که ما کارها را با هم تقسیم کرده‌ایم، امروز نوبت استراحت ایشون است، او می‌خوابد و استراحت می‌کند و من کار می‌کنم، روز دیگر نوبت کار ایشون است و من به کارهای دیگرم می‌رسم، به همان کارهای علمی و سیاسی و کارهای اجتماعی‌شان و این کارهاشون و از نظر ظرفیت و وسعت قلب حضرت فاطمه، برای این‌که ببینید چه‌قدر بزرگ است این دختر 17، 18 ساله چه‌قدر بزرگ است روحش و در قصه‌ها تعریف می‌کنند در قصه‌ها می‌گویند که هر آرزویی که داری بکن برآورده می‌شود، این‌ها افسانه و دروغش است اما واقعیش در مورد فاطمه اتفاق افتاده است. واقعیش این بود که یک‌وقت پیامبر فرمودند به فاطمه که الان جبرئیل این‌جاست، جبرئیل این‌جاست و می‌گوید که خداوند گفته که به فاطمه بگو هر چی از خدا می‌خواهی بخواهد، همین الان اجابت می‌شود. دقت می‌کنید؟‌ این واقعیش است. اون‌جا دارد که پیغمبر به فاطمه گفتند که خدا می‌گوید هر چه می‌خواهی بخواه همین الان. فاطمه چی جواب می‌دهد به نظرتون؟ می‌گوید که این جمله حضرت فاطمه است، فاطمه قدری سکوت کرد و بعد گفت که هیچ‌چیز نمی‌خواهم قد شغلتنی عن مسئلته لذت خدمته، من فقط یک چیز می‌خواهم خدمت به خدا، خدمت به خدا و خلق و می‌گوید آن‌قدر این لذت خدمت به خدا من این‌قدر غرق در لذت خدمت به خلق خدا هستم که اصلاً فکر نکردم که برای خودم در دنیا چی بخواهم، هیچ‌چیز را من نمی‌خواهم لاحاجه لی غیر نظر الا وجهه الکریم فقط یک چیز می‌خواهم و آن که به وجه خدا نظر کنم، فقط می‌خواهم به خدا نظر کنم. دقت می‌کنید؟ این بزرگ‌ترین آرزوی یک دختر جوان است یعنی قدرت، ثروت، شهرت، تمام امکانات دنیا را در آن لحظه خدا در اختیار او می‌گذارد و فاطمه به همه‌ی این‌ها دست رد می‌زند، می‌گوید من غرق در لذت خدمت به خدا هستم، من چیز دیگری نمی‌خواهم فقط نظر به وجه‌الله را می‌خواهم، هیچ چیز دیگری نمی‌خواهم. این برای این‌که بدانید عظمت فاطمه چقدر است، من فکر می‌کنم بعضی از این عبارات و روایات کافی باشد. خب، موضوع این جلسه شما بحث تشکیل خانواده و تحکیم خانواده است و این مسائلی است که دختر و پسر به محض بلوغ جنسی باید کم‌کم با این مسائل آشنا شوند. بعضی‌ها طرفدار سکوت در این مسائل هستند ولو بی‌حیایی در عمل اتفاق بیفتد، اسلام طرفدار گفتگو در این موارد است منتها با حفظ حیا و چون دختران زودتر از پسران بالغ می‌شوند به بلوغ شرعی و بلوغ جنسی که معنی آن این است که خداوند،‌ معنی آن این است که درواقع دختران سریع‌تر از پسران رشد می‌کنند چون خداوند به کسی که رشد شخصیتی نکرده تکلیف به او نمی‌کند، اگر دختر زودتر از پسر مکلف می‌شود، معنی آن این است که دختران زودتر از پسران به رشد شخصیتی می‌رسند و زودتر از پسران لیاقت این را پیدا می‌کنند که خداوند با آنها وارد مخاطره شود و از آنها چیزهایی را بخواهد، پسرها تا چند سال بعد از دخترها هنوز آدم حساب نمی‌شوند یعنی هنوز خداوند می‌گوید هنوز تو بچه‌ای، هنوز به اندازه‌ی کافی شعور این‌که من با تو حرف بزنم، هنوز شعور این را پیدا نکرده‌ای که از تو چیزی بخواهم، هنوز نماز، روزه، تقرب به خداوند را از تو نمی‌خواهم ولی با دختران خداوند زودتر از پسران وارد گفتگو می‌شود و این نکته‌ی بزرگ و مهمی است. دختران چند سال زودتر از پسران وارد حریم تقرب به خداوند و مسئولیت تقرب به خداوند می‌شوند و بنابراین بخصوص دختران بایستی با این مسائل آشنا شوند والّا همان حرف‌ها را به روش غلط و به روش پچ‌پچ با هم صحبت می‌کنند و نتایج غلطی می‌گیرند در حالی که باید مسائل با رعایت حیا و اخلاق در آموزش و پرورش، در دانشگاه،‌ در رسانه‌ها با رعایت حریم اخلاقی مسائل گفته شود و دختران و پسران ما قبل از ازدواج و پس از ازدواج احتیاج دارند به آموزش، آن هم آموزش‌های درست نه آموزش‌های غلط و فلج‌کننده و ترجمه‌ای و تقلیدی آن هم از کشورهایی که در آن کشورها خانواده تقریباً فرو پاشیده و آن وقت به اسم مشاوره و روانشناسی و نمی‌دانم تعلیم و تربیت و این‌ها گاهی می‌آیند همان حرف‌ها را از کسانی که خودشان لیاقت حفظ خانواده را نداشتند، خانواده‌هاشان متلاشی شده می‌آیند این‌جا برای ما ترجمه می‌کنند که ما به همدیگر مشاوره خانواده بدهیم گاهی. متاسفانه در جامعه ما بسیاری از حرف‌های غیرضروری گفته می‌شود و حرف‌های بسیار ضروری گفته نمی‌شود. دختران جوان و پسران جوان احتیاج دارند چیزهایی با آن‌ها در میان گذاشته شود، راجع به آن مسائل صحبت نمی‌کنند در حالی که گرفتار مشکلات واقعی آن می‌شوند و راجع به خیلی چیزهایی که مسئله آن نسل نیست، با آنها صحبت می‌شود در حالی که واقعاً نه اصل مسئله و نه آنچه که گفته می‌شود در آن موضوعات، مسئله آنها نیست. و یک مسئله دیگر این‌که به مشکلات واقعی، دوباره تکرار می‌کنم به مشکلات و سئوالات واقعی بچه‌هایی مثل شما و نسل جدید گاهی پرداخته نمی‌شود، به مشکلات فرضی پرداخته می‌شود، سئوالات واقعی شما جواب داده نمی‌شود، به سئوالات فرضی شما جواب داده می‌شود مثل این‌که یک‌سری سئوالات در ذهن بزرگ‌ترها یا آن‌هایی که کتاب‌ها را می‌نویسند و بحث می‌کنند، بحث‌های رسمی می‌کنند، یک سئوالات کلیشه‌ای تکراری مطرح است، همان‌ها را هی می‌آیند جواب می‌دهند در حالی که می‌بینی نسل دارد به یک سمت دیگری می‌رود، مسائل دیگری دارد، دغدغه‌های دیگری دارد، آن‌هایی که دارند با این‌ها حرف می‌زنند، تربیت‌شان می‌کنند، آنها دغدغه‌های دیگری دارند، در یک عالم دیگری هستند، دو نفر در دو عالم مجزا، کنار هم ایستاده‌اند از نظر فیزیکی ظاهراً با هم حرف می‌زنند ولی واقعاً با هم حرف نمی‌زنند، آن‌ها یک چیز دیگری می‌گویند و آنها یک چیز دیگری می‌شنوند، این مشکلی است که در رسانه‌های ما هم هست، فقط در نظام تعلیم و تربیت نیست، در رسانه‌های ما هم هست، در خود ماها هم هست، هر کسی که صحبت می‌کند و بحث می‌کند. یکی از دوستان می‌فرمودند که خود شماها هم که فقط بحث‌های نظری می‌کنید، حواستان نیست که این جامعه بیشتر از بحث‌های نظری به بحث‌های عملی احتیاج‌ دارد، بیشتر از بحث‌های انتزاعی و فکری که برای یک طیف خاصی است، مخاطبش یک گروه خاصی است، یک دنیا سئوالات و مشکلات عملی در جامعه وجود دارد که مخاطبش همه‌ی مردم هستند، توده‌ی دانش‌آموزان و دانشجوها هستند که باید با آن‌ها در این مورد صحبت کرد بنابراین لزوماً بحث‌های فنی و تخصصی یا بحث‌های روشن‌فکری معنیش این نیست که حتماً اهمیتش بیشتر است بلکه گاهی باید مسائل ساده‌تری را اما مهم‌تر، ساده هستند اما مهم‌ترند آن‌ها را که قابل استفاده برای همه باشد، مورد بحث گذاشته شود. حالا من برای این‌که عرض کردم به سئوالات واقعی جواب بدهم، چند تا از سئوالاتی که سئوال شماهاست و به دست من داده‌اند من طرح می‌‌کنم این است که بعضی از خانواده‌ها مردسالار هستند بعضی از خانواده‌ها زن‌سالار، در جامعه‌ی خود ما هم همین‌طور است، پرسیده‌اند کدام درست‌تر است و راجع به اصلاً مفهوم زن‌سالاری و مردسالاری زیاد می‌پرسند. یکی از چیزهایی که در تشکیل خانواده و تحکیم خانواده و فروپاشی خانواده بسیار مهم است این است که مسئله نوع رابطه مرد و زن در خانواده کاملاً باید شفاف و روشن شود. من اگر بخواهم جواب بدهم این را بله خانواده‌های ما بعضی‌هاشون اکثراً یعنی یا مردسالار هستند یا زن‌سالارند و اضافه کنیم بعضی هم فرزندسالارند یعنی بچه‌ها حکومت می‌کنند بر آن خانواده که این حالت در 10، 20 سال اخیر بیشتر شده. اما اگر بپرسید که اسلام نظرش چیست، من پاسخ این‌جوری می‌دهم که یعنی خانواده مسلمان نه مردسالار است نه زن‌سالار و نه بچه‌سالار، خانواده مسلمان، حق‌سالار است، عدالت‌سالار است یعنی مرد و زن و فرزند هر کدام حقوقی دارند و وظایفی، باید به حقوق خودشان برسند و به وظایف خودشان نیز مقید باشند. بنابراین ما در خانواده مسلمان، سالارگری و سالاربازی ما اصلاً نداریم بلکه یک نظام عادلانه‌ی حق‌محور وجود دارد. از یک طرف اسلام به مرد می‌گوید که زن و فرزندش را تحت فشار نباید بگذارد، توسعه در زندگی آنها امکانات در اختیارشان قرار دهد بدون اسراف، از طرفی به زن می‌گوید که مطالبه زیاد نباید از شوهرش بکند، نباید فشار بیاورد روی مرد خانواده که مدام باید برای من این امکانات را بیاوری، این امکانات را تهیه کنی، به هر دو طرف اسلام توصیه می‌کند که نباید تحت فشار قرار دهند همدیگر را. در خانواده‌های مادی زن و شوهر رغیب همدیگر هستند، مثل این‌که دو تا تاجر دارند با یکدیگر معامله می‌کنند، هی با هم چانه می‌زنند، در خانواده‌ی مادی روش روابط زن و مرد، رابطه‌ی چانه‌زنی است و این‌که هر کسی دنبال منافع بیشتر خودشه، حقوق خودشه، سود یک طرف می‌شود ضرر دیگری. در خانواده اسلامی هر کسی به فکر آن حقوی دیگری و تکلیف خودش در برابر آن دیگری است یعنی من‌سالاری نیست، هدف محبّت به همدیگر، خدمت به همدیگر است و سود هر کدام از زن و شوهر در سود آن یکی دیگر است و ضررشان هم مشترک است. در یک روایتی دارد که یک روزی علی علیه‌السلام آمد خانه گفت که، حالا طرز صحبت کردن این زن و شوهر را هم با هم ببینید که این‌ها خانواده‌ی الگو هستند برای ما، علی گفت فاطمه جان! چیزی در خانه هست که من گرسنه‌ام، گرسنگیم را فروبنشانم؟ آن‌جا دارد که فاطمه کمی سکوت کرد و بعد با شرمندگی گفت نه به خدا، دو روز است که در خانه غذای کافی نیست و هر چه بود به بچه‌ها خوراندم و خودم هم گرسنه هستم. علی با شرمندگی گفت فاطمه جان چرا در این دو روز چیزی نگفتی تا غذایی تهیه کنم؟ فاطمه(س) گفت از خداوند شرم می‌کنم که وقتی شرایط را می‌دانم از شما چیزی بخواهم. دقت می‌کنید رابطه‌ی این زن و شوهر چه‌جوریه در یک خانواده‌ی الگو؟ دوره‌، دوره‌ی جهاد بوده این خانواده، خانواده‌ی الگو بود، خانواده‌ی رهبری بود و دست تو هم باز نبود و بنابراین من هم به خودم اجازه ندادم از شما چیزی بخواهم. یعنی فاطمه در خانه دو روز، این خانواده‌ی مبارز و اخلاقی و اهل انفاق به دیگران طرز صحبتشان هم با هم، من یک‌جا در یک روایتی دیدم که وقتی مثلاً علی با فاطمه صحبت می‌کند می‌گوید به ابی انت و امی. آن یکی می‌گوید، فاطمه به علی می‌گوید روحی فداک یعنی جانم فدای تو، با همدیگر این‌جوری حرف می‌زدند، زن و شوهر، طرز صحبت کردن بعضی زن و شوهرها را در بعضی خانواده‌های ما حالا ببینیم چه‌جوریه با هم. علی دارد بعد از مرگ فاطمه زهرا سلام‌الله علیها، حضرت علی راجع به فاطمه این‌جا صحبت می‌کند می‌گوید تمام زندگی مشترک‌مان را که مرور می‌کنم در همه‌ی عمر، حتی یک موضوع برای ناراحتی پیدا نمی‌کنم، حتی یک موضوع در تمام این دوران پیدا نمی‌کنم که خاطره‌ی تلخی از آن دوران داشته باشم در حالی که زندگی ما سراسر مبارزه و تلخی و فشار و خطر بوده، ما یک زندگی راحت‌طلبانه‌ی عافیت‌طلبانه نداشتیم که تا ازدواج می‌کند فقط او به فکر مبلمان و دکور و چینی و ظرف و طلا و حالات این‌هایش باشد و او هم به فکر دو تا طبقه‌ی دیگر خریدن و یک باغ اضافه خریدن و این‌ چیزها، ما یک همچین خانواده‌ای نبودیم، یک خانواده‌ی مجاهد بودیم، پر از مشکلات بود زندگی ما، ولی علی می‌گوید هر چه مرور می‌کنم در تمام دوران زندگی مشترک، یک خاطره‌ی بد از فاطمه در زندگی من نیست. یک تعبیر دیگر باز در عین حال که ببینید طرز صحبت کردن زن و شوهر را با هم و این‌که فاطمه دو روز است که گرسنه است به علی نمی‌گوید حیا می‌کند علی هم متقابلاً این‌جوری عذرخواهی می‌کند، در عین حال علی‌رغم این شرایط که می‌بینید نه مردسالاری است و نه زن‌سالاری در این خانواده، اخلاق‌سالاری و انسان‌سالاری است، در عین حال فرزندسالاری هم به مفهوم خودخواه بار آوردن فرزند هم نیست، فرهنگ بخل و خست در این خانه نیست، با وجود این‌ مشکلات مالی که گاهی داشتند. در همین شرایط سخت آموزش بخشش و انفاق و سخاوت و بزرگی، درس ایثار و گذشت، درس انسان‌دوستی به بچه‌هاشون می‌دادند حتی در دوران گرسنگی و فشار. این هم عبارت از حضرت فاطمه است به بچه‌ها در مسئله تربیت فرزند و تحکیم خانواده موثر است این روایت، فاطمه به کودکانش از بچگی می‌آموزد، می‌گوید که، این روایت از حضرت فاطمه است به بچه‌هاشون به حسن و حسین و این‌ها، می‌گفتند که اگر بخل داشته باشید و از دیگران دریغ کنید، به فکر افزودن به منافع شخصی خودتان فقط باشید، انسان‌های دیگر را فراموش کنید، این ننگ بزرگی است که نباید وارد روح یک انسان شریف و با کرامت بشود. فاطمه به بچه‌هایش آموزش می‌دهد و می‌گوید این صفت که آدم همه‌چیز را فقط برای خودش بخواهد و نگه دارد و به بقیه ندهد، به فکر همسایه، به فکر فامیل، به فکر خانواده‌های ضعیف‌تر نباشد، فرمودند این صفت درختی از آتش است که ریشه‌هایش در جهنم است و شاخه‌هایش در دنیا، هر کس به این شاخه‌ها بیاویزد، جهنمی خواهد شد و سخاوت و بخشش به دیگران، درختی بهشتی است که ریشه در آسمان دارد و شاخه‌هایش در دنیاست و هر کس دست به این شاخه‌ها بگیرد، اهل بهشت خواهد بود. یعنی در شرایطی که گاهی شده در خانه‌شان، دو روز غذا نبوده، باز در آن شرایط به بچه‌هاشون آموزش می‌دادند که اگر چیزی دست‌تان آمد باید بدهید به دیگران، خودخواه نباشید. از کودکی تربیت فرزند براساس اخلاق انسانی، خارج کردن حیوانیت از روح بچه‌ها. بعد دعوت به رفاقت زن و شوهر. ما بعضی از خانواده‌های ما، زن و شوهر، زن و شوهر هم هستند ولی با هم رفیق نیستند، با هم صحبت نمی‌کنند، ما زن و شوهرهایی داریم که در طول هفته با هم ممکن است یک ساعت هم صحبت نکنند، فقط کنار هم زندگی می‌کنند، این هم روش غلطی است. در روایت دارد از پیامبر که فرمود به زنان و شوهران فرمود که با یکدیگر دوست باشید، با هم صحبت بکنید، مسئله سالار و سالارگری و این‌ها نیست، محبت و رفاقت است و تقسیم کار و تقسیم مسئولیت است. این روایت را هم یادداشت بکنید، این 2، 3 تا روایتی که عرض می‌کنم این روایت از پیامبر اکرم است، پیامبر فرمودند یک ساعت کنار همسر نشستن و با همسر به خوشی و نرمی صحبت کردن مساوی است با یک سال عبادت و طواف کعبه یعنی اگر یک سال، پیغمبر می‌گویند اگر یک سال نماز بخوانی و حج بروی، ارزشش و پاداش الهیش کمتر از این است که یک ساعت زن و شوهر بنشینند با همدیگر با اخلاق خوش با همدیگر صحبت کنند. در روایت دیگری دارد که پیامبر فرمودند یک شبانه‌روز رضایت همسر که زن سعی کند یک شبانه‌روز شوهرش از او راضی باشه، دوستش داشته باشد و شوهر سعی کند زنش با او، یک شبانه‌روز رضایت همسر برابر است با یک سال روزه‌ی روز و نماز شب. ببینید نگاه پیغمبر را و نگاه اسلام را به خانواده و محبت درون خانواده. از علی نقل شده که علی علیه‌السلام می‌گفت که هروقت که به خانه می‌آمدم و فاطمه را می‌دیدم همه‌ی غم‌ها و فشارها و سختی‌های روزگار بر من آسان می‌شد و از آن طرف، وقتی که زن و شوهر با هم دوست بودند و با هم یکی بودند، هیچ‌چیز نمی‌تواند آن‌ها را از هم جدا کند حتی فقر، حتی مشکلات. وقتی که فاطمه با علی ازدواج کردند آن‌جا دارد که یک روز حضرت فاطمه آمدند، پیغمبر آمدند پیش حضرت فاطمه صحبت می‌کردند راجع به این مسئله، گفتند که خب چه‌طور است و فلان و این‌ها، فاطمه گفت که پدر زنان قریش گاهی مرا سرزنش می‌کنند که این همه خواستگار مهم و سرمایه‌دار و ثروتمند داشتی ولی پدرت تو را به جوانی داد که فقط مجاهد و بااخلاق بود والّا نه باغ داشت نه طلا و ثروت، یعنی این هم خواستگار پولدار و مهم و این‌ها، مهم از نظر مادی، این همه خواستگار پولدار داشتی، بابات تو را داد به علی، یک جوانی که فقط جوان خوبی است والّا دستش خالی بود، چیزی نداشت که وقتی که آمد خواستگاری تو، پیامبر فرمودند که به این حرف‌ها تو توجه نداری،‌ به این خاله‌زنک‌‌بازی‌ها و این‌ها، نظر خودت چیست؟ فاطمه گفت بهترین همسر است. ببینید این‌ها طرز، یعنی ملاک‌های خانواده‌ی مسلمان با یک خانواده‌ای که به روش اسلامی فکر نمی‌کنند و معمولاً این خانواده‌ها اتفاقاً با همدیگر راحت‌تر هستند و از زندگی بیشتر لذت می‌برند، همین لذت دنیوی ها و آخرتش حسابش جداست. معمولاً خانواده‌هایی که رابطه زن و شوهر با هم این‌طوری هست، لذت دنیوی‌شان از همدیگر خیلی بیشتر است تا خانواده‌هایی که روی طلا زندگی بکنند ولیکن رابطه‌هاشان با هم، رابطه‌های انسانی نیست. خیلی ممنون و متشکر.



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha