بسمالله الرحمن الرحیم
سلام عرض میکنم به محضر خواهران و برادران عزیزم در ایالت عرفانپرور و حبّ اهل بیت(ع)؛ ایالت سِند در پاکستان و مردم شریف شهر حیدرآباد که ما همیشه ذکر خیر شما و مناقب شما را شنیدیم و غیاباً به همه شما ارادت داشتیم گرچه فرصت کوتاه هست و ما یک توقف دوساعته بیشتر – متأسفانه - در اینجا نخواهیم، اما در واقع برای عرض ادب خدمت شما رسیدم و عرض سلام برادران و خواهران ایرانیتان به شما شیعیان اباعبدا...(ع). از هدیهای که لطف و عنایت فرموده دادید و از جلسهای که ترتیب دادید و زحمت کشیدید و از فرمایشاتی که اینجا قرائت شد از همه متشکرم و ممنون.
در این دقایقی که مصدّع اوقات شما میشویم میخواهم به مسئله «حکومت»، تعریف حکومت خود با نگاه کربلایی و از نگاه سیدالشهداء(ع) و اهل بیت(ع) چند نکته را خدمتتان عرض کنم. نهضت عاشورا علاوه بر بُعد تربیتی، معنوی، اخلاقی و اخروی و فردی، بُعد سیاسی، اجتماعی و حکومتی داشت. کسانی در طول تاریخ خواستند که مسئله عاشورا را سیاستزدایی کنند، به عنوان تقدیس عاشورا فاصلهای بین فرهنگ عاشورا و فرهنگ عدالت و اصلاح حکومت رسم کند. گرچه ما معتقدیم که عاشورا و نهضت کربلا یک نهضت صرفاً سیاسی و فقط معطوف به قدرت نبود بلکه کل سیرة اجتماعی پیامبر و اهل بیت(ع) در آنِ واحد سیاسی و عبادی است. اما کسانی که فکر کردند سیاسی دیدن عاشورا نوعی قداستزدایی از عاشوراست، به دلیل فقدان صحیح از فرهنگ حسینی و سیرة اباعبدا... بوده است. شکی نیست در این که یک بُعد مهم از ابعاد عاشورا بُعد سیاسی حکومتی آن است که البته از بُعد عبادی معنوی آن قابل تفکیک نیست. چون در فرهنگ حسینی و در فرهنگ اسلام سیاست ما عین دیانت ماست. و دیانت ما منشأ سیاست ماست.
سیدالشهداء(ع) در طول زندگی مبارکشان حکومت خوب و سیاست صحیح را بارها و بارها و به مناسبتهای مختلف تعریف کردند. مرز مشخصی بین حکومت مشروع و حکومت نامشروع رسم کردند. «عدالت» را نه فقط عدالت ذهنی و انتزاعی بلکه عدالت عینی و خارجی را شرط مشروعیت حکومت دانستند و من به بعضی از روایات منسوب به ایشان و به سایر اهل بیت(ع) و به نبیّاکرم(ص). در یک روایتی که از امام حسین(ع) نقل شده؛ ایشان در باب تعریف "حکومت بد" و خصلتهای بد برای حاکمان و حاکمیت، «یا شر الخصال الملوک» که اصلاً فرمودند ملوک و پادشاهان، حکومتهای پادشاهی و استبدادی سراسر شرارت است و بد است، اما باز خصلتهای بد در بین این حاکمان بد، یعنی حکومت ملوکی باز بدترین خصلتهای آنان «شرُّ الخصال الملوک» یکی فرمودند که نسبت به دشمنان و قدرتهای جهانی و نسبت به دشمنان و قدرتهای موجود، اینها ضعیف و ذلیلاند، ترسو هستند و شجاعت ایستادن در برابر آنها ندارند. اما نسبت به مردم ضعیف و طبقات پایین، خشن، قسیالقلب، وحشی و دیکتاتورند. «الجور من الأعداء و القسوه علی الضعفا و البخل عند الإعطاء» و آنجایی که باید حق محرومین و فقرا را بدهند حقوق مردم، سهم اقتصادی مردم را از اموال عمومی بدهند، سهم مردم را از اقتصاد، آنجا بخیل میشوند. آنجا ریال ریال حساب میکنند و نمیدهند. تعریف یک حکومت ناصالح و حکومت ملوکی، استبدادی و پادشاهی، فرمودند باز این سه خصلت، از بقیه خصالش زشتتر است. ترس و حقارت در برابر قدرتمندان، خشونت و استکبار در برابر ضعفا و طبقات محروم و بخل موقعی که میخواهند سهم مردم را به آنها بدهند! تنگ گرفتن بر معیشت مردم. در روایت دیگری از سیدالشهداء(ع) هست که فرمودند «امت وجامعهای که در آن لحظهای که باید اهل جهاد باشد نیست، در برابر استعمار، استبداد و ظلم و هجوم دشمن اهل تحمّل، اهل سازش و اهل سکوت است، یک چنین جامعه و امتی منتظر عذاب، نه فقط در آخرت بلکه در دنیا باشد، عذاب خواهند شد، شکنجه خواهند دید و در همین دنیا تحقیر میشوند، ذلیل و گرفتار میشوند و لذا جهاد دشمن در لحظهای که واجب شد فریضه و واجب است، بر همه امت». فرمود «مجاهده العدو فرضٌ علی جمیعٌ الأمّه لو ترَکُ الجهاد لَآتاهُمُ العذاب» عذاب میآید و فقط عذاب اخروی نیست. میفرماید حتی اگر به آخرت هم معتقد نباشید امّتی که از شرف خودش، حقوق و کرامت خودش حاضر نیست دفاع کند و هزینه بپردازد، ملّت ترسو، جامعهای که شجاعت ندارد، فرمودند اینها در همین دنیا برایشان عذاب نازل میشود، تحقیر و غارت میشوند و دیگران بر آنها مسلط میشوند. و لذا ایشان میفرمودند در این موقع هیچ کس مستثنی نیست و لذا پدر ما علی، چه در دورههای جوانی و در دوره رسولا... و چه در دورهای که حاکم اسلامی بود، حتی به فرمان جهاد اکتفا نمیکرد بلکه خود در خط مقدم و جلوتر از سربازانش شمشیر میزد، «اِنَّ علیاً کانَ یباشِرُ القِتال بنفسه» میگفت از این پاداش نباید محروم بمانیم. و این روایت دیگر از سیدالشهداء(ع) که فرمودند مؤمنی مؤمن است که وقتی تخلّف از حدود را و زیر پا رفتن ارزشها و ملاکات اسلامی و الهی را دید، دید حدودو حقوق پایمال میشود او انکار کند، اعتراض کند و سکوت نکند. فرمود «لاینبغی لنفسه المؤمنه تَری من یعصی ا... فلا تُنکِرُ علیه» این سزاوار نیست برای یک شخصیتی ایمانی و مؤمن که تخلّف، خطا و خیانت را ببیند، ظلم را ببیند اما برنیاشوبد و اعتراض نکند و به وظیفه اجتماعیاش عمل نکند. این تفکر سیدالشهداء(ع) است و این عباراتی است که همه در سالها قبل از عاشورا از ایشان نقل شده، این محصول مستقیم تربیت پیامبر اکرم(ص) بود. در روایت هست که از دوران کودکی زبان حسنین، حسن و حسین(ع) یک چنین زبانی بود، زبان سرخ، و یک چنین اندیشه و تفکری از کودکی در ذهن و زبان این دو بزرگوار جاری بود.
در یک روایتی که نقل شده، مربوط به دوران کودکی امام حسین(ع) است که ببینید آثار تربیت قرآنی و نبوی چیست. یک روایت نقل شده و مشهور هم هست که یک وقت امام حسین(ع) در دوران کودکی آمد و دید خلیفه بر روی منبر رسولا...(ص) نشسته و ایشان با همان لحن کودکی گفت که این منبر جدّم هست بیا پیایین! خب خلیفه هم متأثر شد، گریه کرد، اشک ریخت و گفت بله واقعاً منبر جدّ توست و کاش ایشان بود و جای او خالی است، و بعد با اشاره گفت که چه کسی این را یاد داد که بیایی به من بگویی؟ امیرالمؤمنین(ع) آنجا بودند و فهمیدند که شاید اشاره به ایشان باشد فرمودند که هیچ کس، این را خود پیامبر به او آموخته، کسی به او یاد نداده است. فرمودند که بر گردن مردم از عهد رسولا... بیعتی با او بود که «قد عرفَه الناس بقلوبهم و انکِروها بألسِنَتِهم» با قلبهایشان قبول داشتند ولکن با زبانها انکار کردند. – حالا من به این کاری ندارم و نمیخواهم بحث مباحث اختلافی را مطرح کنم- میخواهم این را بگویم که امام حسین در دوران کودکی دو- سه جمله در همین برخورد از او نقل شده که نشان میدهد که امام حسن و امام حسین(ع) از همان دوران کودکی تربیت شدند که به مسئله حکومت چگونه باید نگاه کرد؟ آنجا به ایشان گفته میشود که «امَّرنا النّاس فَتَأمَّرنا» مردم به ما حکومت و قدرت را پیشکش کردند و تحویل دادند ما هم قبول کردیم. با مردم مشکل دارید؟ حالا امام حسین یک کودک است، جوان و مسن نیست، یک کودک شاید مثلاً هفت- هشت ساله باشد، - حالا سن ایشان را دقیق یادم نیست نمیدانم در این مقطع چه سنی داشتند شاید بیشتر بوده است- میپرسد که «ایُّ النّاس امَّرک علی نفسه» میفرماید که اولاً کدام مردم؟ آیا مردم بودند یا مسائل دیگری بود؟ ثانیاً مردم مگر میتوانند هرکاری بکنند؟ ملاکهایی برای حکومت وجود دارد که من بیشتر از این به بعد به این روایت توجه دارم، اینها را تا حالا خواندم توجهام به این جا نبود از این جا به بعد روایت بیشتر دقت بفرمایید. ایشان در دوران کودکی میگوید که «لا تَدری تأویل الکتاب الّا سماءَ الاذان» فرمودند کسانی که از کل دین فقط صدای اذان را شنیدند! این کافی نیست برای اینکه بر مردم حکومت کنند! باید تأویل کتاب، تفسیر صحیح قرآن و معرفت قرآنی داشته باشند، باید اعماق آیات الهی را بدانند. «المختطئ و المصیب عندک الصواب» آدمها بد و خوب پیش بعضیها مساویاند! در حالی که حکومت صحیح، حکومتی است که بین انسانهای صالح و فاسق فرق بگذارد و با خوب و بد یکسان برخورد نکند. با بدکاران برخورد کند و با صالحان و نیکوکاران حمایت کند. روایت ادامه دارد که حالا من به آن باز کاری ندارم، همین تیکه و دو جمله از امام حسین(ع) در کودکی مد نظر ماست. بعد در دارد که خلیفه پیش علی(ع) آمد که «اَدِّب یا اباالحسنابنک لا یتعاطی صلاتین» که علی(ع) بچهات را تربیت کن درگیر نشود، زبان تیزی دارد. زبان سرخی دارد. این چهجور بچهای است که میآید و هرچه به زبانش میآید میگوید، آنجا دارد که امام حسن(ع) که ایشان هم کودک بود برگشت جواب داد و گفت «حسین ابنُ نبیّ» گفت حسین پسر پیامبر است، اگر مشکلی در او هست منشأ آن پیامبر است، این را خود پیامبر تربیت کرده است این فرهنگ رسولا... است. او آموخت که حکومت باید چگونه باشد. و علی(ع) فرمود که رضایت این دوتا، رضایت رسولا... است، «رضاهُما أن رَجع علَی الخطیئه» در رضایت آنها جبران خطاهاست. پیامبر اینها را تربیت کرده و اینها ادب شدگان پیامبرند. فکر نکن که این جملهها را من به اینها یاد دادهام. این هم یک تعبیری که در دوران کودکی حسین(ع) است که نشان میدهد این فرهنگ از دوران خردسالی در این دو بزرگوار بود و آثار مستقیم تربیت پیامبر اکرم(ص) بود.
تعریف یک حکومت خوب در قرآن و سنت، مسئلهای که باید سالها و سالها در مورد آن اندیشید. اولاً از منظر پیامبر اکرم(ص) حکومت، حاکمان در صورتی حکومتشان مشروع است، حکومتی مشروع است که حاکمان آن نگران حقوق و مصالح و منافع مردم باشند همانگونه که نگران منافع خودشان هستند بلکه بیشتر! این عین تعبیری است که از پیامبر(ص) نقل شده است. فرمودند که مسئولان حکومت، هر حکومتی که «لم ینصح لهم و یجتهد لکم و نصیحته و جُهدِه لنفسه» فرمودند حاکمان و حاکمیتی و دولتهایی که تا ابد، که مسئولین آن حکومتها آنگونه که برای خودشان تلاش میکنند برای مردم تلاش نمیکنند، آنگونه که منافع خودشان را میخواهند و منافع مردم را نمیخواهند، خودشان را از مردم بیشتر مورد توجه قرار میدهند، مردم را برای خودشان میخواهند نه خود را برای مردم، پیامبر فرمود «کَبَّحُ ا... تعالی علی وجه یوم القیامه فی النّار» خداوند آن حاکمان و حکومتها را در قیامت بر صورت در آتش جهنم خواهد انداخت. این تعبیر صریحی است که از پیامبر نقل شده، راجع به همه حکومتها در همه جهان تا ابد. یک ملاک اسلامی که میخواهیم بفهمیم کدام حکومتها صالح هستند، کدامها نیستد این است که در کدام حکومتها مسئولان و حاکمان نگران مردم، نگران محرومین، نگران حقوق عمومی هستند بیش از آنکه نگران منافع خودشان هستند، یا دستِکم در همان حدّ، یا نیستند. در روایت دارد که چطور اگر شما فرزندت مریض باشد شب خوابت نمیبرد؟ برای مردم هم نباید شب خوابت ببرد، وگرنه حاکم اسلامی نیستی. فرمودند چطور اگر خودت، فرزندت، برادرت، خواهرت، آواره و بیخانه باشد تو نگران هستی و نمیتوانی آرام در خانه بخوابی، فرمودند آن حکومتی اسلامی است که مسئولین و حاکمانش تا وقتی مردم مشکل دارند، مشکل مسکن، مشکل بهداشت، مشکل آرامش، امنیت، اینها آرام در خانه نخوابند! آرام نباشند. فرمودند اگر حاکمانی آرام نبودند و نگران مردم بودند پیامبر فرمودند آن حکومت مشروع است و الّا مشروع نیست. حالا شما ببینید حکومتهای موجود امروز در دنیا، و مقایسه کنید با این روایتی که از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است.
و همینطور مسئله مهم شایستهسالاری که یک اصل مهم اسلامی و سنت قرآنی و اینطوری نیست که هرکسی هر طور شد به حکومت رسید، رسید! مثل بازی ورزشی و فوتبال است هرکه بُرد، برد! نه. قرآن صریحاً میفرماید «لیس البرّ بأن تَعطُی البیوت من ظهورها» این درست نیست که خانهها را از در پشتی وارد میشوید، وارد هر خانهای باید از درِ آن خانه شد. و از امام باقر(ع) روایت است که فرمودند: میدانید این آیه یعنی چه؟ از جمله یکی از معانی این آیه این است که قرآن میفرماید که خداوند فرمان میدهد که یعنی «أن یأتی الأمور من وجهِها أیُّ الامور کان» امام باقر(ع) فرمود این آیه معنیاش این است که هیچ کس حق ندارد هیچ مسئولیتی را که بلد نیست و تخصص ندارد حق ندارد به عهده بگیرد، حتی اگر در سینی به او تعارف کنند! باید بگوید من نمیتوانم، من نمیدانم. فرمودند فقط کسانی که به لحاظ علمی و عملی و تجربی آن را بلد هستند و احکام خدا را در آن میدانند و تخصص آن فن را دارند، فقط آنها حق دارند بپذیرند. امام باقر(ع) فرمود این آیه دارد این را میگوید. این آیه یعنی تمام کسانی که شایستگی مسئولیتهایی را در جامعه ندارند و پذیرفتند یا خودشان دنبال آن رفتند همه اینها مسئولیتهایشان نامشروع است، هر وقت و هرجا که هستند! اینها تعابیری است که در قرآن و روایات ما هست و پیامبر(ص) یک چنین تفکری را در امت ایجاد کرد. این فکر امروز دوباره در جهان اسلام احیاء شود.
از خود امیرالمؤمنین(ع) در باب مسئله شرط مشروعیت حاکمیت الیماشاءا... روایات زیاد است. سراسر نهجالبلاغه و سیرة امیرالمؤمنین(ع) مملوّ از موضعگیریهای عملی و قولی و نظری است در باب مسئله تعریف حاکمیت خوب. یک نمونهاش فرمان مالک اشتر است که باید سطر سطر این فرمان، به همه زبانهای زنده دنیا ترجمه شود و به همه حکومتهای عالم هدیه شود حتی آنهایی که اسلامی نیستند، حتی آن حکومتهایی که اسلامی نیستند و اسلام را در جوامع غیر اسلامی قبول ندارند، اگر میخواهند حکومتشان بماند و موفق باشد و مردم آنها را قبول داشته باشند باز هم به این فرمان عمل کنند، به نفعشان است.
در یک روایتی امیرالمؤمنین(ع) تعریف فرمودند حکومت دینی و دولت اسلامی بر دو پایه بنا شده است: یک) عدالت؛ دو) عقلانیت. عدل و عقل. فرمودند اگر این دو رکن باشد این حکومت اسلامی است ولی اگر یکی از اینها باشد و آن دیگری نباشد آن هم که هست ناقص خواهد بود. یعنی بدون عقل نمیشود عدالت برقرار کرد. و بدون عدل، عقلانیت حاکم نخواهد شد. عدل یعنی همه به حقوقشان برسند، به همه حقوقشان. و همه به وظایفشان در برابر حکومت و دیگران عمل کنند. عقل؛ یعنی هیچ عملی در جامعه اسلامی بدون محاسبه و تفکّر انجام نشود. فرمود: «إذا بُنیَ المُلک لا قواعد العدل» اگر سازمان دولت و حاکمیت بر محور عدالت، یعنی ادای حقوق، حقوق متقابل، حقوق اقتصادی، حقوق سیاسی، حقوق اخلاقی، انواع و اقسام حقوق بنا شود «وَ دُعیَ دعائم العقل» و همچنین اگر حکومت اسلامی بر مبنای خردگرایی بنا شود، چنین حکومتی ماندنی است. «نَصَرا... موالی و خذَل مآلی» خداوند دشمنان چنین حکومتی را دچار خذلان خواهد کرد، دشمنانش شکست میخورند و موفق نخواهند شد و این حکومت ماندنی و منصور خواهد بود. طرفدارانش مورد حمایت خداوند هستند، یعنی اگر یک حکومت اگر بخواهد بماند به مشروعیت هم کاری ندارد، میخواهد بماند و موفق باشد باز باید به این دو اصل عمل کند. "عدل" و "عقل".
علی(ع) فرمود این سنت الهی است که عدالت و عقلانیت نه فقط پاداش اخروی میآورد بلکه نصرت دنیوی و پیروزی در همین دنیا میآورد. باعث میشود سیاست، اقتصاد، اجتماع تو موفق و پیروز باشد. یک جامعة پیشرفته و موفق؛ هرجا ما عقل و عدل را رعایت کنیم و رعایت کردیم به همان اندازه موفق بودیم و خواهیم بود. هرجا مسلمین شکست خوردند و ضعیف شدند بدانید که یا عدالت را رعایت نکردیم یا عقلانیت را زیر پا گذاشتیم. این سنت علیبنابیطالب(ع) است. و بعد این تعبیر مهم ایشان که فرمودند «الولایات المضامیر الرجال» مدیریتها و حکومتها، مسئولیتهای حکومتی آزمایشگاه رجال سیاسی است. شما ببینید بسیاری افراد و گروهها در احزاب، دموکراسیها، حکومتها در دنیا میآیند شعارهای خیلی جذاب میدهند، حرفهای قشنگ میزنند اما وقتی که مسئولیتها و حکومتها را در دست میگیرند میبینید اینها اعتقاداتشان اصلاً درست نیست، حرفهایشان بیدلیل است، اخلاقشان درست نیست، فساد مالی، فساد اخلاقی، دروغها، جنایتها و وقتی میرسند چگونه اِعمال قدرت میکنند؟ و وقتی قدرت را به دست میآورند چه میکنند؟ وقتی قدرت را از دست میدهند چه میکنند؟ احزاب، آدمها و گروههای مختلف را در عرصه سیاست خوب میشود شناخت که چطور به قدرت میرسند و چطور از قدرت کنار میروند؟ این تعبیر معجزهآسای امیرالمؤمنین(ع) است که فرمود «الولایات مضامیر الرجال» در کشاکش سیاست و قدرت و دولتها و حکومتها خوب میشود افراد، جریانها، حکومتها و همه را شناخت که اینها چقدر به حرفها و شعارها پایبندند و چقدر نیستند! و شعارهایشان اساساً چقدر درست است و چقدر نادرست؟ این هم یک تعبیر دیگر که هرکدام از اینها ساعتها بحث میخواهد. ما فقط اشاره میکنیم و عبور میکنیم.
یک روایت از خانم فاطمه زهرا(س) برایتان بخوانم: در آن خطبة مشهور- سخنرانی حضرت فاطمه(س)- ایشان دارند توضیح میدهند که چرا حاکمیت علی، با دیگران چه تفاوتی دارد؟ چرا ولایت علی؟ چرا حکومت علی؟ که من بخاطر اینکه علی شوهر من است یا پسرعموی من است ما ناراحت نیستیم، برای دنیا و برای قدرت نیست، برای مصلحت امت است و برای حقوق مردم است، برای نجات بشریت است، ما نگران خودمان نیستیم، و الّا علی و فاطمه لذتبخشترین برای آنها و امثال آنها این است که هیچ کس مزاحم آنها نباشد خودشان باشند و خدا و مسئول عبادت و ذکر. اینها از چیزی بیش از این لذت نمیبردند. اگر وارد سیاست شدند، وارد بحث حکومت شدند، اگر انتقاد و اعتراض و بحث بود، فریاد یا گریه بود همهاش برای این بود نه برای دنیا؛ گریه بر اسلام و گریه بر مسلمین بود.
حضرت فاطمه(س) یک تعبیری در این سخنرانیشان دارند که چرا؟ که اگر علی میبود، اگر حکومت علی باشد حکومت ایدهآل اسلامی چه نوع حکومتی خواهد بود؟– تعبیرشان خیلی زیباست من فقط به یکی- دوتا نکته از آن اشاره میکنم- فرمودند: «و تَا... لو ما عَن المحجّته الحق و تکافوا عن زمام نبضَهُ الیه رسولا... زالوا عَن قبولِ الحجّته واضعَهَ و ردّوهُم إلیها وَ حَمَلَهُم عَلیها و نسَارَ بِهِم سیراً سُجُوها لایکنِمُ خِشاشُهُ و لا یکلُّ ساحرِه و لا یملُّ راکبوهُ وَ لو اورَدَهُم محلاً نمیراً صافیاً ........... و لا .......... و لا یحمِل مِن الغناء بتائل و لایحزن من الدنیا بنائل............... » (0:24:24)
خیلی تعبیر زیبا و عجیبی است، غیر از اینکه الفاظ خیلی زیبا و شاعرانه است. زبان زیبای اینها، قلم و زبان زیبای اهل بیت(ع) این هم یک درسی است که اهل بیت(ع) زیباترین بیان، و زیباترین قلم و کلمات را داشتند، از هر کلمهای استفاده نمیکردند از زیباترین کلمات استفاده میکردند. هم ادب ظاهری و هم عمق باطنی و هم لطافت ادبی. من از این عبارتی که خواندم این عبارتش مد نظرم هست.
ایشان فرمودند که به خدا سوگند اگر علی را در کاری که پیامبر بر او عهده نهاد دستش را باز میگذاشتند آنها را به راهی میبرد که حق تکتک مردم به آنها میرسید یعنی نگران مردم و حقوق مردم بودند. هیچ کس از حق خود محروم نمیشد، علی چنان حکومت میکرد و میکند که کسی زیان نبیند، و هرکس میوة آنچه کاشته خود بچیند نه اینکه یک عدهای، اکثریتی تلاش کنند زحمت بکشند و یک اقلیتی بخورند! یک اقلیتی که کار نمیکنند زیاد میخورند و یک اکثریتی که زیاد کار میکنند کم بخورند! این عین تعبیری است که حضرت فاطمه زهرا(س) دارند. فرمودند در این حکومت صحیح اسلامی، هرکس میوة آنچه خود کاشته است میچیند. فرمودند در این حکومت این شتر را سالم به مقصد میرساند به نحوی که حرکت این شتر برای هیچ کس رنجآور نباشد، به طرزی حکومت میکند که به هیچ کس صدمه نخورد، مردم رنج نکشند، تشنگان عدالت را از چشمه سیراب میکرد. چشمه حقیقت که آب زلالش از هر طرف فواره زند، و بر سر خلق بریزد، باران عدالت، و همه را سیراب کند و بعد میفرمایند که: اگر علی حاکم میشد، حکومت علی اینگونه است که او از بیتالمال برای خود برنمیداشت، از دنیا جز در حدّ ضرورت استفاده نمیکرد. به اندک آبی که عطشش را بنشاند و مختصر لقمهای که شدت گرسنگیاش را فرو بنشاند راضی بود و آنگاه او از حق شما برنمیداشت و برنمیدارد و آنگاه هست که معلوم میشود که چه کسی زاهد است و چه کسی راغب؟ چه کسی اهل دنیاست و چه کسی اهل مادیات نیست و صادق از کاذب، راستگو از دروغگو تشخیص داده میشود. این هم تعبیر حضرت فاطمه(س) راجع به حکومت اسلامی و حکومت صحیح که اینها ملاکهایی است برای امروز ما، و فردا، و برای همیشه و همه جا، تکتک اهل بیت(ع) از خودِ قرآن و پیامبر(ص)، و بعد تکتک اهل بیت این نگاه را داشتند. از ائمه مختلف در دورههای مختلف شما همین مضمون را میبینید یکی دوتا هم روایات نیست. من فقط نمونه عرض میکنم.
از امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند، از ایشان پرسیدند که آقا دینی زیستن، زندگی دینی چگونه است؟ ایشان ابعادش را بیان میکنند، از جمله به اینجا میرسند که خوب یک بخشی از آن نماز است آن هم نه فقط نماز فردی خواندن بلکه اقامة صلوه، یعنی روح نماز را در جامعه اقامه کردن و احیا کردن، و زکات؛ جریان بخشیدن به زکات. که در جامعه اسلامی یک عدهای ثروتمند بسیار مرفّه و یک عده زیادی فقیر گرسنه نباشند. فرمودند ثروتمندان و فقرا باید به هم نزدیک باشند، ثروتمندان به فقرا برسند. اینطور نباشند که فقط در نماز جماعت با هم حاضر شویم و بعد در زندگی دوباره از هم فاصله بگیریم! فرمودند در زندگی هم با هم باشیم. و فرمودند از جمله ملاکهایش این است که «کَبِّرِ الإخوان» برادران و خواهران یکدیگر را کبیر و بزرگ بشمارید، احترام یکدیگر را حفظ کنید، نگذارید روابطتان توهینآمیز و سرد شود. و فرمود «المواسات ببَذل دینار و درهم» فرمود برادری این نیست که آخر نماز فقط به هم یک تقبّلا... بگویید، بلکه باید در اقتصاد، در بازار و در کار هم برادر باشید، در درهم و دینار هم برادر باشید. برادرانه زندگی کنید. فرمود اینکه میگویند «المؤمنون إخوه» این فقط این نیست که فقط به هم برادر بگویید، همدیگر را برادر صدا کنید! فرمودند در زندگی مثل برادر و خواهر باشید، همانطور که برادر نمیتواند گرسنگی و فقر و مشکلات و بیماری و دربهدری برادرش را تحمل کند شما هم با هم چنین رابطهای داشته باشید. فرمودند زندگی ایمانی چنین زندگیای است. تفاوتش با زندگی حیوانی، - یک زندگی حیوانی داریم که هرکسی به فکر خود است- یک زندگی ایمانی داریم. فرمودند اینگونه است. و بعد اینکه درهم و دینار را به هم بذل کنید، یعنی بریزید زیر دست و پای یکدیگر. بخیل نباشید. بعد فرمودند که این دین، دین سهله و سمحه است. اسلام دین آسان است و دین سخت نیست، دین سختگیری نیست. فرمودند روزه و امساک و حج؛ و بعد همة اینها در کنار هم هستند و بعد «ابطاء للإمام العدل» داشتن امام و حکومت درست، و همکاری با حکومت عادل و ناهمکاری با حکومت ظالم «و اداءَ حقِ المؤمن» فرمودند که فقط مؤمن بودن به نماز نیست؛ و حقوق همدیگر را بایستی در زندگی رعایت کنید و این تعبیر عجیب از امام صادق(ع) که فرمودند زیر سایة حاکمیت فاسد، اعمال صالح نیز صالح نخواهد بود. مقبول نخواهد بود، نه به این معنا که باطل است، نه، نماز و روزه و... باطل نیست، اما آن آثار و برکاتی که باید داشته باشد نخواهد داشت. فرمودند «لایقبِلُ ا... مِنَ العِباد»، حالا که ایشان خیلی صریحتر از این است این تعبیر، خداوند قبول نخواهد کرد. شاید یعنی سطوح عالیای را قبول نخواهد کرد «الأعمالَ صالحةَ الّتی یعملونها» اینکه بطور شخصی و فردی هر کسی عمل صالح بکند، در حریم شخصی خودش و بگوید من شخصاً آدم خوبی هستم! اما کاری به جامعه و حکومت ندارم! «إذا توَلَّوا الإمامَ الجائر الّذی لیسَ مِنَ ا... تعالی» فرمودند مردمی که به حکومت جائر و فاسد همکاری کنند، تحمل کنند و کمک کنند و بعد بگویند من شخصاً من در نماز و روزه و... هستم و متدین هستم، امام صادق(ع) فرمودند این نمیشود. اینکه ما در اعمال شخصی دینی باشیم ولی اعمال اجتماعی را رها کنیم، این هم تعبیر بسیار بلند و مهمی از امام صادق(ع) است. البته مصالح مختلف را باید رعایت کرد، اهمّ و مهمّ و... اینها را باید رعایت کرد. میخواهم بگویم ببینید منطق، چه منطقی است.
و عبارتی از امام علیبنموسیالرضا(ع)؛ در «عیون اخبارالرضا» این روایت نقل شده و در «بحار» دارد که یک وقتی مأمون نامهای فرستاد و از امام رضا(ع) پرسید شما مرتب میگوید اسلام، اسلام خالص و... و بقیه و هیچ کس را قبول ندارید، حکومتها را قبول ندارید، شما خودتان تعریف کنید اسلام خالص چیست؟ حکومت اسلامی چطور است؟ تحت عنوان «محض الإسلام»، اسلام محض، اسلام خالص. تعابیری از امام رضا(ع) نقل شده که مفصّل است، من فقط یکی- دو بخش از آن را عرض میکنم. آنجا امام رضا(ع) میفرمایند که اسلام خالص، اسلامی است که، یعنی آن اسلام با چنین اموری مخالف است و بیزار است «البراءه» یعنی برائت و نفرت و بیزاری از این امور. مثل چه؟ یک) «جَعل الأموال دولةً بین الأغنیاء» فرمودند اسلام با اینکه ثروت فقط در دست یک اقلیّت خاصّ صاحب ثروت و یا صاحب قدرت و دولت باشد و این عده اقلیت فقط بین خودشان دست به دست کنند «دولةً بین الأغنیاء» یعنی چرخش پول فقط در دست یک اقلیّت ثروتمند، و اکثریت مردم از آن محروم باشند، امام رضا(ع) فرمود: این محضالإسلام، اسلام خالص به این مخالف است که فقرا از صحنه اقتصاد کشور حذف کنیم. و فرمود «البراء مِن اهل استئثار» اسلام خالص یعنی بیزاری و نفرت از ویژهطلبی و استفاده از اموال عمومی. "ایثار" و "استئثار" خلاف هم هستند. "ایثار" یعنی ترجیح دادن دیگران بر خود؛ میگوید اول بقیه بعد من که این سنت اهل بیت است. "استئثار" عکس آن است یعنی همه جا بگویی اول من بعد دیگران! امام رضا(ع) فرمود اسلام خالص، اسلام ایثار است و ضدّ استئثار، نفرت از استئثار. بعد صفت سوم) که خیلی مهم است "مردمی بودن حکومتها". امام رضا(ع) فرمودند حکومت خالص اسلامی آن است که «کَالعمود فی وسط الفسطات» مثل تیرَک خیمه، وسط خیمه و وسط مردم در بین مردم که «مَن ارادَهُ اخَذَ» که مردم هر وقت بخواهند دستشان به حکومت و حاکمان برسد. نه اینکه حکومتها در جهان بشری، در تاریخ- اینها که من میگویم در همه حکومتها در همه تاریخ است، بحث کشور خاصی منظور من نیست، دارم عمومی عرض میکنم و فرهنگ اسلام و فرهنگ اهل بیت را عرض میکنم- امام رضا(ع) میگوید که اسلام خالص این است که حاکمان همیشه در دسترس مردم باشند که مردم هر وقت بخواهند «إذا أراد مَن أرادَهُ أخَذَ» دستشان به اینها برسد و در زندگی شخصیشان اینها مردمی باشند و در رفتارشان بین تودهها باشند، در یک منطقههای غُرقشده و اعیانی خاص فقط دنبال امکانات خودشان نباشند، و از اخلاق سرمایهپرستی و استئثار و اشرافیت دولتی اینها را امام رضا(ع) فرمودند ما با آن مخالفیم. تظاهر مردمی بودن کافی نیست، دولتمردی نوعی فرصت نیست، نوعی ریاضت است. باید جای مردم و دولتها در دنیا عوض شود. جای آقا و نوکر عوض شود. امام رضا(ع) فرمودند حکومت اسلامی حاکمان در خدمت مردماند، خادم مردم هستند نه مخدوم مردم. نه اینکه مردم در خدمت آنها باشند. اینها یک نمونههایی بود از روایات که از همة اهل بیت است، منتهی من دیگر فقط به عنوان نمونه اینها را عرض کردم.
حکومت آخرالزمان و عدالت جهانی، آنچه که آرمان مقدس است، نه فقط شیعه، بلکه همه مسلمین، بلکه همه ادیان، بلکه همه مستضعفین، و بلکه همه بشریت است. ما آیندة خوشی را برای بشریت در نظر داریم و پیشبینی میکنیم. شیعه به آینده خوشبین است. همه فلسفهها اگر نگاه تیره دارند و با عینک سیاه به عالم و آدم نگاه میکنند، اما دستِکم شیعه خوشبین است و معتقد است که عاقبت بشر رها خواهد شد. بشریت زیر سایة توحید و حضرت صاحبالامر(عج) به حقوقش خواهد رسید. و حتی در ترسیم آن حکومت عدل جهانی هم باز همین تعبیرات در روایات ما هست، که آن حکومت، چه نوع حکومتی است؟ چه خواهد شد؟ فقط بحث این است که آنهایی که امروز بر جهان حکومت میکنند نباشند و ما به جای آنها حکومت کنیم؟ نه. مسئله این است که روش حکومت تغییر خواهد کرد، اهداف و ابزار، ارزشها و روشها تغییر میکند، اصلاح میشود، الهی و انسانی میشود.
در روایتی از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده که راجع به اصل ظهور حضرت از ایشان پرسیدند که چه خواهد شد؟ آن حکومتی که شما منتظر هستید و میگویید بر سراسر جهان این حکومت صالحِ اسلامیِ جهانی روزی مسلط خواهد شد، این حکومت چه خواهد کرد؟ امام علیبنابیطالب(ع) فرمودند که: «لَیَنزَعنَّ عَنکُم قُضاتَ السُّوء» دارند توضیح میدهند که در سطح جهان چه خواهد شد؟ همه جهان. «وَلَیقبِضَنَّ عنکُمُ المُرازین وَ لِیَزِلعَنَّ عَنکُمُ الأمَراءَ الجور و لیتطهرَّن الأرض مِن کل غاشٍ» خیلی تعبیر عجیب و زیبایی است. یک) ینزعنَ عنکم قضات السوء، اجرای عدالت قضایی و حقوقی، تمام دستگاههای قضایی ظالمانه و فاسد که بر اساس رشوه و تبعیض قضاوت میکنند برطرف خواهند شد، نظام دادگستری، نظام دادگاهها در سراسر جهان اصلاح خواهد شد، ظالم در جای خود خواهد نشست و مظلوم در جای خود. دو) یقبضُ عنکم المرازین و یزلِعُ عنکم الأمراء و الجور؛ تمام حاکمیتهای جائر و ستمگر، دیکتاتورها، ظالمان، آدمکُشان همه تغییر خواهند کرد و عزل خواهند شد و همه کسانی که بر سر پُستها و مسئولیتها و همه دولتهای جهان مشغول سازش و ساخت و پاخت و معاملههای منفعتطلبانه هستند اینها همه «یقبضُ» قبض و توقیف و حذف خواهند شد از مقام تصمیمگیری در مورد مردم، در مورد جان و مال مردم کنار خواهند رفت در سراسر جهان و «لَیُطهِرَنَّ الأرض مِن کلُِ غاشٍ؛ هر آینه تمام زمین، تمام جهان – ارض- تطهیر خواهد شد از هر خائنی و غشّی؛ خیانت و تقلّب در سطح جهان حذف خواهد شد. این آن حکومتی است که ما منتظر آن هستیم در سراسر جهان؛ مهدویت یعنی این، یعنی عدل جهانی، با این توضیحات.
بنابراین میبینید حتی بحث مهدویت و انتظار هم، انتظار برای تشکیل چنین حکومتی است در خدمت همه بشریت نه فقط شیعه، همه بشریت در سراسر عالم. این هم روایتی که خواستم عرض بکنم که ببینید از ابتدا، از پیامبر تا حضرت صاحب(عج) همین خط است، همین صحبت و همین اصول است. البته چون ساختن چنین نظم جهانی، اصلاح جهان، اصلاح اقتصاد جهان، سیاست جهان، فرهنگ جهانی کار آسانی نیست، کار ماها نیست، باید حجّت خدا برسد و انشاءا... هرچه زودتر خواهد رسید. این کار عظیمی است که همه انبیاء منتظر آن بودند ولی ما در حدّ توانمان، هرکس هرجا که هست در حدّ توانش، این ارزشها را باید پیاده کند. در حدّ توانمان مسئولیت داریم نه بیش از توانمان. البته توان ما خیلی زیاد است، این کار خواهد شد.
از امام صادق(ع) پرسیدند که این کار عظیم در سطح جهان چگونه انجام خواهد شد؟ آیا به روش عادی و طبیعی؟ یا به روش معجزهآسا؟ امام صادق(ع) فرمودند هر دو. فرمودند که «یُؤیِّدهُ ا... بثلاثه» خداوند ایشان را از طریق تأیید و حمایت خواهد کرد. یک) «الملائکه»، امدادهای الهی و غیبی که البته هر وقت مؤمنین به وظیفهشان عمل کنند، امدادهای علمی و غیبی میآید، همین الآن هم همینطور است. امداد غیبی ملائکه مخصوص زمان حضور پیامبران نیست، در هر دورهای، هرگاه مؤمنین اهل ایمان و عمل صالح باشند، خالص باشند امداد ملائکه میآید، در همین عصر خودِ ما مگر ندیدید که بارها آمد. این پیروزی مسلمین در جنوب لبنان، در غزه، پیروزی انقلاب اسلامی، اینها جز به امداد الهی بود؟ مگر اینها کار بشر عادی بود؟ اخلاص و فداکاری بود، از آن طرف هم خداوند عنایت کرد و امداد ملائکه بود. امداد غیبی رسید. منتهی آن امدادی که در زمان قیام آخر زمان خواهد رسید باز با همه امدادها متفاوت خواهد بود. فرمود: یکی ملائکه و فرشتگان، قدرتهای غیبی و الهی؛ یکی «والمؤمنین و رُعب» با همین مومنین و مجاهدینی که اسلام در سطح جهان به دست انسانهای صالح دارد، به دست شماها و به دست انسانها و یکی هم رعب. امام صادق(ع) فرمود وقتی این حرکت شروع میشود خداوند در دل دشمنانش رعب میاندازد، نصرت به رعب؛ یعنی میترسند. کسانی که خودشان ایمان ندارند وقتی در طرف مقابل ایمان و استحکام و یقین میبینند خودشان میترسند و مرعوب میشوند. فرمود «والرعب»، ملائکه و مؤمنین و رعب؛ همه. و این کار آسان نیست. انقلاب عدالت جهانی با تعارف و خواهش نیست. در روایتی از امام باقر(ع) نقل شده که فرمودند «خُروجُه بالسیف» انقلاب مهدی(عج) یک بخش مهم آن تعلیمی و تربیتی و گفتگو با بشریت است و اکثر بشریت با گفتگو به مهدی خواهند پیوست، چون اکثر مردم دنیا، این را به شما بگویم در 5 قارّه عالَم اکثراً مستضعف فکری و مستضعف مالی هستند و صدای حق را که بشنوند میآیند. اما یک اقلیتی هستند که قدرت و ثروت و رسانه در سطح جهان در اختیار آنهاست و در حق بشریت جنایت کردند و میکنند آنها با موعظه نمیآیند، فرمود آنها وحشی و خشن هستند، دیکتاتورند و باید با زبان خودشان با آنها صحبت کرد، و لذا انقلاب آخرالزمان یک بخش آن هم انقلاب مسلّحانه است، جهاد بینالمللی است «خروجُهُ بالسیف» شمشیر! یعنی سلاح؛ منظور از شمشیر لزوماً معنیاش این نیست که آنجا با شمشیر میآیند، حالا بیایند نمیآیند ما هیچ چیز نمیدانیم که چه اتفاقی خواهد افتاد! ولی مراد سِلاح است؛ یعنی یک بخش موعظه و تعلیم و تربیت برای اکثر بشریت؛ یک بخش هم نبرد مسلّحانه برای یک اقلیّت فاسد و آدمکُش. «وَ قَتلَُهُ اَعداءا... و أعداء رسوله» ببینید قتل مردم و قتل بشریت نیست، خشونت علیه بشریت نیست. بعضیها میگفتند آقا حضرت مهدی بیاید بیشتر مردم دنیا را میکُشد! سه چهارم مردم دنیا را میکُشد برای آن یک چهارم؛ نه صحبت از کشتن مردم نیست. در روایت میگوید «قتلُهُ أعداءا... و أعداء رسوله» دشمنان خدا و رسول، دشمنان بشر، نه مردم و تودهها، حتی غیر مسلمانان، چون در روایت دارد که وقتی مهدی(ع) حاکم شود با فقیران و یتیمان و محرومین عالَم مثل کسی است که گویی با انگشت خود عسل در دهان آنها میگذارد. با محبت و مهربانی به آنها میرسد و با مسیحینان بر اساس انجیل سخن میگوید و با یهود بر اساس تورات؛ یعنی حرف میزند، استدلال میکند، تربیتشان میکند. گفتند پس که را میکُشد و با چه کسی درگیر میشود؟ فرمود: «قتلُهُ الجبّارین و الطواغیت» با جبّارین، دیکتاتورها، ستمگران، طاغوتها، با آنها درگیر میشود «وَ إنَّهُ یُنصرُ بالسیف و الرعب» هم خودشان میترسند، هم سلاح است. الآن هم آن رعب در دلشان افتاده است. همین الآن هم از اسلام و شیعه میترسند. و این تعبیر که در روایت میفرماید: «الموت الأحمر» مرگ سرخ؛ یا «السیف». یا میفرماید برای اجرای عدالت جهانی خیلی باید تلاش کرد و فداکاری کرد. امام(ع) فرمودند غرق در عرق و خون خواهیم شد «العَرَق و العَلَق» یعنی عدالت جهانی آسان نیست. البته آن روز تکلیف دیگری است و شرایط دیگری است.
امروز ما در عصر غیبت و انتظاریم. هرکس و هر ملتی در حدّ توان خودش که محدود است مسئول است اما این توان هم کم نیست. ما باید روابط خودمان را اصلاح کنیم.
خاتمة بحث، آخرین روایتی که عرض میکنم از خودِ سیدالشهداء(ع) است. حسینبنعلی، ماها، حداقل یکسال قبل از عاشورا و کربلا و شاید قبلتر، در یک سخنرانی در مِنی، در ایام حجّ، برای بعضی از علماء و اصحاب و قرّاء در مِنی سخنرانی کردند. من اسمش را گذاشتم مراسم برائت از مشرکین، و برائت از ظالمین در مِنی؛ که سیدالشهداء(ع) بجا آوردند. یک بخشی از این عبارت این است. ببینید یک بخشهایی را اشاره میکنند به اینکه حدود الهی، احکام الهی، اخلاق و شریعت را زیر پا گذاشتند و افراد فاسق و فاسد در حکومت آمدند، اشاره به حکومت معاویه و پیشبینی جنایتهایی که در عصر یزید خواهد شد، و بعد در ضمن این مباحث شرعی و اخلاقی اینها را تفکیک نمیکنند از مسائل حقوق اجتماعی، در همین بحثها اشاره میکنند به اینکه اینها حق ضعفاء و مظلومین را پایمال کردند و اشاره کردند به بعضی از مؤمنین و بزرگان و فرمودند که شما سکوت کردید، ولی من سکوت نخواهم کرد. تعبیرشان این است فرمودند «أمّا حق ضُعفاء فضیَّعتُم و أمّا حقُّکُم بزعمِکُم فَطلَّقتم» شما حق ضعفاء که مطرح میشود پایمال میکنید و سکوت میکنید اما صحبت منافع خودتان که میشود فریاد میزنید؟ هرجا حق شما پایمال شود داد میزنید؟ هرجا حق ضعفاء و محرومین پایمال شود سکوت میکنید؟ فرمودند که «لا مالَ بذلتُموهُ و لا نفساً خاطرَتُم بها للّذی خلَقَها» چه شده که نه حاضرید مالتان را در راه خدا به خطر بیندازید و نه حاضرید جانی که خودِ خدا به شما داد در راه خدا به خطر بیندازید؟ «و لا نفساً خاطرتَم بها فی سبیلا... للذی خلقَها و لا عشیرةً عادیتُموها فی ذاتا...» حاضر نیستید با باند و فامیل و عشیرهتان بر سر حق هیچ اصطکاکی پیدا کنید و درگیر شوید، برای خدا و «فی ذاتا...» منافعتان برایتان مهم شده فقط «أنتم تَتَمَنُّوه علی ا... جنَّه و مجاورت رسوله و امانُه مِن عذابه لقد خشیتُه علیکُم ایها المُتِمَنُّون علی ا... ان تَحلَّ بکُم نقمتٌ بِنقماته» شما با این وضع که به وظایفتان عمل نمیکنید از جان و مال و منافعتان هم نمیگذرید و همه چیز را دارید تحمل میکنید امام حسین(ع) به آنها فرمود که تازه توقع هم دارید در جوار رحمت خدا در بهشت، در جوار پیامبر اکرم(ص) هم باشید حتماً! خیلی هم خودتان را مؤمن هم میدانید، حج و نماز و ذکر و... فرمود من نگران نقمت و انتقام الهی در مورد شما هستم، شما خودتان را اولیاءا... میدانید؟ شما به وظیفه عمل نمیکنید، اما من عمل خواهم کرد. «قَد ترونَ عُهودا... منقوضه فلا تفزَعون» پیمانها و میثاقهای الهی را حدود الهی را میبینید که درهم شکست و زیر پا گذاشتند اما فَزَع نمیکنید، داد نمیزنید! فریاد نمیزنید! دست و پایتان را گم نمیکنید «و أنتم لبعضِ آبائکم تفزعون» اما اگر یک چیزی مربوط به آباء و پدران خودتان، ایلی و فامیلی خودتان یک مشکلی پیدا کند صدایتان درمیآید، «و ذمّهٌ رسولا... محقوره» پیمان و میثاق رسولا... تحقیر شده و زیر پا گذاشتند، «و العمی و البُکم و زَمَن فی المدائن المُهمله لایرحمون/ لا ترحمون (هردو صحیح است)» نمیبینید این کورها، لالها، زمینگیرها، فقراء، مستضعفین، بیمارها، همه جا افتادند و هیچ کس به دادشان نمیرسد و حکومت به وظیفه خودش عمل نمیکند؟! و شما هم رحم نمیکنید، رحم ندارید؟ به محرومین فکر نمیکنید. و در جای دیگر فرمودند که میدانید چرا این بلا سر شما آمده؟! برای ترس از مرگ؛ فرمودند به دنیا وابسته شدید. «لو صبَرتم علی العذاب» اگر اهل مقاومت و صبر بودید حاضر بودید در برابر اذیت و آزار و شکنجه تحمل کنید «و تَحَمَّلتم المؤونه فی ذاتا...» اگر حاضر بودید رنج در راه خدا تحمّل کنید «کانت الامور علیکم تَرد و عنکُم تستُر» امور اجتماعی همانطور که خدا میخواست انجام میشد، حکومت و قدرت دست شما میافتاد که صالح بودید، «ولکنَّکُم مکَنّتُمُ الظلمه» امام حسین(ع) به آنها فرمود اما شماها خودتان میخواهید ظالمین بر شما حکومت کنند، تمکین کردید، تسلیم شدید، شما اینها را پذیرفتید. اگر شما اینها را نمیپذیرفتید اینها بر شما نمیتوانستند حکومت کنند، «أنتم مکَّنتُمُ الظلمه منزلتکم و اَسلَمتُم امورا... فی ایدیهم» امر خدا را، که حکومت امر خداست چون باید تابع ضوابط خدا باشید، شما امر خدا را تسلیم کردید در دست اینها. بعد فرمودند من با شما اتمام حجّت کردم، شما فردا نمیتوانید بگویید وظیفهمان را نمیدانستیم. من فرزند رسولا... هستم و به شما گفتم که تکلیف شما چیست، خداحافظ. والسلام.
و سال بعد در حج، عاشورا بود که دیگر وسط حج، سیدالشهداء(ع) از عرفات، به جای اینکه همه رفتند به سمت مِنی برای قربانی، گفت مِنای ما جای دیگری است، ما قربانیهایمان را جای دیگری خواهیم داد. همه مشغول اعمال حج بودند، حسین گفت حجّ ما حج سرخ و خونین خواهد بود. من 72 قربانی خواهم داد. شما گوسفند قربانی میکنید من فرزندانم را یک به یک قربانی خواهم کرد. فرمود شما بروید به منای خودتان و من به منای خودم میروم و به سمت کربلا حرکت کرد.
والسلام علیکم و رحمها...
هشتگهای موضوعی