مرداد 1387

خانواده معاصر؛ الگوی دینی یا سکولار؟!

دانشگاه تربیت مدرس - نشست تخصصی خانواده‌پژوهی اسلامی

بسم الله الرحمن الرحیم

باید تشکر کرد از دوستانی که مسئله خانواده‌پژوهی را به‌عنوان یک ترم نظری با آثار خیلی مهم عملی مورد توجه قرار می‌دهند و در آن بازنگری می‌کنند. خانواده‌پژوهی برای نزدیک‌تر شدن به الگوی اسلامی خانواده جدید با همین دو قید، یک تشریفات آکادمیک نیست بلکه یک ضرورت اجتماعی و عملی است، نحوه‌ی خانواده‌پژوهی در کشور باید آسیب‌شناسی شود به نظر من دچار افراط و تفریط است ازجمله مطالعات زنان در دانشگاه، یک‌مقداری همه‌جانبه‌تر، عمیق‌تر نگریسته شود و به‌عنوان یک قطعه از یک پروژه در جهت خانواده‌پژوهی اسلامی مورد استفاده قرار بگیرد. تلاش جدی نظری برای بازخوانی الگوی خانواده‌ی اسلامی در عصر جدید و مقایسه تطبیقی آن با اولاً خانواده‌ی اسلامی قدیم و ثانیاً با الگوهای سکولار خانواده و الگوی خانواده در سایر سنت‌ها، سنت‌های غیراسلامی، از هر سه بُعد به نظر می‌رسد که ضرورت داشته باشد. ما ببینیم خانواده‌ی معاصر مسلمان با خانواده‌ی مسلمان قدیم چه تفاوت‌هایی و چه شباهت‌هایی دارد، ذاتی و عرضی، شکلی و محتوایی که به نظر من البته خانواده‌ی جدید اسلامی و خانواده‌ی قدیم اسلامی شباهت‌هایش بیشتر ذاتی و جوهری و تفاوت‌هایش بیشتر عرضی و شکلی است در عین حال گاهی محتوایی و حقوقی ممکن است باشد. ولی هر نوع اظهارنظر در این باب به نظر من باید کاملاً متفکرانه و محتاطانه باشد. ما در مسائلی مثل خانواده باید محافظه‌کار باشیم چون نهادهایی مثل خانواده بدون محافظه‌کاری و احتیاط عقلانی به‌سرعت ممکن است متلاشی شوند و این یک موش آزمایشگاهی نیست که اگر یک‌بار خانواده به‌هم ریخت بگوییم حالا در دهه‌ی بعد درستش می‌کنیم. یک‌سری نهادهایی هستند بعضی نهادهای اجتماعی مثل نهاد خانواده که اگر از هم پاشید در یک نسل، دو نسل، امکان بازسازیش در سه‌ چهار نسل بعد، گاهی دیگر وجود ندارد. بنابراین از این جهت به نظر من در مورد خانواده ضمن این‌که نگاه حتماً نگاه اصلاح‌طلبانه داشت از موضع اسلامی در عین حال بایستی در پیشبرد هر نوع تحولی در نظام خانواده کاملاً محافظه‌کار بود، این نکته‌ی اول. اگر ما بتوانیم در خانواده‌پژوهی یعنی اگر شما بتوانید یک نقاط جدیدی پیش‌پای حوزه‌های مطالعات زنان و خانواده در جهان اسلام و در کل جهان قرار بدهید که من معتقدم می‌شود یعنی ما این‌جا در ایران به هر الگویی برسیم، اگر موفق عمل بکنیم، قابل جهانی شدن هست، دست‌کم در جهان اسلام و بعد گسترش به جاهای دیگر، چنان‌‌که از زن مسلمان ایرانی کپی‌برداری شده در جهان اسلام بنابراین در عرصه‌ی مطالعات زنان هم اگر در دام گرایش‌های فمنیستی و یا گرایش‌های و یا در عرصه‌ی خانواده‌پژوهی در دام گرایش‌های خانواده‌ستیز و یا زن‌ستیز نیفتیم می‌شود الگوسازی جهانی هم کرد. باید با دو افراط زن‌محوری و زن‌ستیزی با هر دو باید مبارزه کرد همان‌‌طور که با مردمحوری و مردستیزی باید مبارزه کرد. به نظرم این می‌تواند یک آکسیم باشد، یک مفروض بنیادی باشد برای هر نوع خانواده‌پژوهی اسلامی در یک خانواده‌ی مسلمان، قدیم و جدید، فرقی نمی‌کنند از این جهت. حق‌سالاری، اخلاق‌سالاری، خداسالاری یعنی حقوق متقابل و وظایف متقابل، بتون این خانواده را تشکیل می‌دهد با تفاوت‌هایی که در شرایط در خانواده‌ی جدید مسلمان و خانواده‌ی قدیم مسلمان داریم. ما حتماً باید یک مرزهای مشخصی بین الگوی اسلامی خانواده با الگوی سکولار خانواده هم رسم کرد. همان‌طوری که به نظر من باید یک مرز مشخصی بین الگوی اسلامی خانواده و الگوهایی‌ که به‌نام سنّتی خانواده، الگوهای سنتی خانواده در دنیا مطرح است آن را هم باید رسم کرد. من به دو دلیل از دوستان خواستم عنوان این بحث را بگذاریم الگوی اسلامی خانواده و الگوی سکولار خانواده نه سنّتی خانواده، خانواده‌ی سنّتی خانواده‌ی مدرن نه، چون این تقسیم‌بندی همه‌چیز به سنتی و مدرن را من اساساً بنده یک تقسیم‌بندی یک قطب‌بندی ژورنالیستی و تبلیغاتی می‌دانم تا نظری و معرفتی، این تقسیم همه‌چیز از جمله خانواده به سنتی و مدرن یک تقسیم ایدئولژیک و مملو از پیش‌فرض‌هاست که در همه‌ی آن‌ها ما بحث داریم. و تقسیم همه‌چیز ازجمله خانواده به سنتی و مدرن به نظر ما اصلاً یک تقسیم جامع و مانع نیست، تقسیم عملی نیست، اگر هم حالا تن بدهیم به این تقسیم‌بندی، به نظر یک قِسم سومی هم بگذاریم کنارش، بگوییم آقا اگر همه‌چیز عالم را تقسیم می‌کنید، همه‌ی مفاهیم و پدیده‌ها را، نهادهای اجتماعی را، خانواده را، همه‌چیز را، اگر تقسیم می‌کنید به سنتی و مدرن بگوییم یک قسم سومی هم داریم، سه قسم است: سنتی، مدرن، اسلامی. اسلام مشمول سنت به‌ آن معنای عامی که شما می‌گویید در همه‌ی جهات نیست. اسلام در بسیاری از عرصه‌ها به آن‌چه که شما در غرب به آن می‌گفتید سنت، معترض بوده همان‌طور که بخش‌هایی از مدرنیته شما معترض است. در یک جهاتی با مفاهیم سنتی شما سازگار است، در یک جهاتی با مفاهیم مدرن شما سازگار است، در یک‌ جاهایی نه سنت نه مدرنیته شما را قبول نداریم، منتقدیم. دلیلی دومی که من برای این قضیه این عنوان را برای این ترجیح دادم بر این‌که بگوییم خانواده‌ی مدرن، خانواده‌ی سنتی بلکه بگوییم خانواده‌ی اسلامی و سکولار ضمن این‌که معتقد نیستم سنتی مساوی با اسلام نیست و سکولار مساوی با مدرنیته، حالا هر‌چند در تعریف مدرنیته معمولاً سکولاریزم منتوی است و حالا من کاری به آن ندارم و از کنارش می‌خواهم عبور کنم با سکوت عبور می‌کنیم چون مسئله ما نیست، مسئله‌ی اصلی ما نیست به نظر من. یک قالب‌بندی دارند بر ما تحمیل می‌کنند در همه‌چیز که شما سنتی نیستی پس مدرنی، مدرن نیستی پس سنتی هستی، نه آقا ما هیچ‌کدامش نیستیم و ما در همین خانواده‌های موجود به‌اصطلاح مذهبی خودمان هم که تحت‌عنوان خانواده‌های سنتی شناخته می‌شوند مشکلات زیادی داریم از منظر اسلام نه از منظر مدرنیته. این‌جوری نیست که همین نظام موجود سنتی رایج خانوادگی ما، سنت صد درصد اسلامی است بعد داریم چانه می‌زنیم که حالا بیائیم مدرنش بکنیم یا نکنیم یا مجبوریم یا مجبور نیستیم، در حال گذار هستیم از خانواده‌ی سنتی به مدرن یا نیستیم و این حرف‌ها. تعریف سکولار تعریف مدرن بدهیم از حقوق زن، از حقوق و وظایف مرد، از اختیاراتش، رابطه‌ی این‌ها، رابطه‌ی جنسی زن و مرد، رابطه‌ی اقتصادی مرد و زن با هم، نه. ما همچین ما تن به این اجبار نمی‌دهیم، ما خیلی آزاد و آکادمیک وارد صحنه می‌شویم، اصلاً کاری به پیش‌فرض‌های شما نداریم. اگر بتوانیم این را به‌عنوان نقطه عزیمت خانواده‌پژوهی و رشته‌ی مطالعات زنان قرار دهیم، به نظر من یک پیروزی بزرگ است. ما تن ندهیم خیلی به تقسیم خانواده مدرن و سنتی. می‌توانیم بگوییم آقا الگوی سکولار، الگوی اسلامی، تازه یک الگوی دینی هم نگوییم چون ما در الگوی دینی خانواده مشکل داریم با الگوهای مسیحی، با الگوهای یهود، با الگوهای دینی ... این‌ها همه اسمشان دینی است، سکولار هم نیستند. این‌ها ما را به اشتباه می‌اندازد، خانواده‌ی سنّتی، خانواده‌ی مدرن. خانواده‌ی دینی یا خانواده‌ی مدرن، این‌ها همه اشتباه است و ما با این اشتباه خیلی از مطالعات‌‌مان را شروع کرده‌ایم، نقطه‌ی عزیمت غلط و خطایی را انتخاب کرده‌ایم در بسیاری از عرصه‌ها، چه در رشته‌ی مطالعات زنان چه در خانواده، بعد افراط و تفریط می‌شود. یکی به اسم اسلام و دین و مذهب شروع می‌کند از سنت‌های غلط دفاع کردن یا از هر الگوی دینی، به‌اصطلاح دینی و مذهبی و معنوی دفاع کردن. یکی از آن طرف به اسم اصلاحات و رفاه و در نهاد خانواده و این‌ها، امروزی کردن خانواده، مدرن کردن خانواده و این‌ها می‌افتد در دنده‌ی افراط دین‌ستیزی، اخلاق‌ستیزی، خانواده‌ستیزی حتی ترویج فحشا که حالا من می‌گویم که چطور تحت الگوی مدرن خانواده حتی فحشا تئوریزه می‌شود. دست‌کم به این دو دلیل من به نظرم ما شروع این بحث‌ها را باید یک‌مقداری تفکیک کنیم، به‌خصوص در این جمع که شما همه الحمدلله صاحب‌نظر و فاضلید، همه‌ی شما خواص هستید در این بحث، هیچ جلسه‌ی عمومی نیست، یک جلسه خواصید شما، کسانی هستید که دارید در این رشته مطالعه می‌کنید، هر کدام‌تان نماینده‌ی یک گروه یا یک مؤسسه‌ی پژوهشی هستید و به نظرم اگر در یک‌ همچین جمعی که تعدادشان کم است ولی کیفیت مهم است و تخصصی کار می‌کنند روی یک مسئله، اگر ما این‌جا به یک توافق برسیم،‌ پس توافق در مجامع خیلی پر سروصدا و شلوغ و این‌ها، این توافق خیلی مهم‌تر است چون تیپ‌هایی مثل شما، نخبگان این قضیه این مسئله هستند، به قول امروزی‌ها شما پارادایم ایجاد می‌کنید در این فضا یا پارادایم می‌شکنید، تغییر می‌دهید، اگر ما بتوانیم در یک همچین جمع‌ها و حلقه‌های کوچک تخصصی در امر مطالعات زنان و الگوی خانواده بتوانیم به تفاهم و اجماع برسیم به نظرم بعد در دانشگاه‌ها آثارش را می‌بینیم، در رشته‌ی مطالعات زنان می‌بینیم، در حوزه می‌بینیم، در رسانه‌‌ها می‌بینیم بعد در حکومت و قانون‌گذاری و همه‌جا. والّا این تعارض و تضاد درونی که هی ما بگوییم که آقا ما می‌خواهیم بچسبیم به یک چیزهایی بعد می‌بینیم اضطرار و مصلحت نظام و نمی‌دانم فشار خارجی و فشارهای غرب و گفتگوی نمی‌دانم تمدن‌ها و گفتگو با پارلمان‌ اروپا و از ترس کسی این و از خجالت او و از اضطرار و این‌ها هی یکی‌یکی می‌گوییم این‌ها وظیفه و سنت است ولی خب مجبوریم بریم هی عقب دیگر. این به نظر من راه‌حل نیست. اولاً بررسی کنیم حقیقتاً چه چیزی سنت اسلامی است، ما با سنت غیراسلامی کاری نداریم ولو بین مسلمان‌ها رایج باشد، به سنت غرب و شرق هم کاری نداریم. چه چیزی حقیقتاً جزو آموزه‌های خداوند است. بخش احکام ثابت و متغیر واقعاً کدام‌ها هستند؟ بعد که روشن شد با عقل و نقل که حقیقتاً‌ خداوند در یک جامعه‌ی دینی چه خانواده، چه الگویی از خانواده را خواسته برای سعادت دنیا و آخرت، اگر این روشن شود، دیگر از کسی خجالت و شرمندگی و مسلمان شرمنده و ببخشید اسلام این را می‌گوید ولی دیگر شما چون این را می‌فرمایید ما مجبوریم چنان. یا چون دیگر عملی نیست مجبوریم برویم عقب، خب می‌رویم عقب. آخر چه مرضی داریم اسمش را بگذاریم اسلام؟ بگوییم آقا ما داریم ما می‌خواهیم زندگی کنیم، حکومت کنیم، می‌خواهیم سر کارهامون باشیم، نگاه می‌کنیم باد از کدام طرف می‌آید، اگر باد اسلامی آمد، اسلامی می‌شویم، باد لائیک آمد، لائیک می‌شویم. این‌ها به نظرم خیانت کردن به هم خودمان هم به دین‌مان هم به جامعه و هم به از همه مهم‌تر خیانت به خانواده و خیانت به زن در این جامعه. رشته‌ی مطالعات زنان را درست کنیم بعد شروع کنیم همش ترجمه راجع به حقوق سکولار زن و مدرنیته زن و نمی‌دانم یکی بشود فمنیست و یکی بشود ضد فمنیست، خب این‌ها هر دوی آن‌ها مریضند، هم فمنیست مریض است هم ضد فمنیست مریض است. ما در اسلام تقسیم به زن‌محور و ضدّزن نداریم. اسلام تقسیم انسانی است، تقسیم انسانی است. اگر یک تقسیم کاری هم هست در خانواده یا در جامعه، باز یک تقسیم انسانی است. این‌ها باید روشن شود ملاک‌هایش. هر حرفی می‌زنیم باید مستند باشد به قرآن و سنت قطعی و در عین حال بایستی عقلی و عقلانی و ما معتقدیم در سنت اسلامی شیعی ما می‌توانیم تعامل عقل و نقل را درست در همه‌ی عرصه‌ها رعایت کنیم از جمله این‌جا. یک حالا راجع به مقایسه الگوی سکولار و خانواده‌ی الگوی اسلامی و خانواده یک بحثی است صاحب‌نظران و اهل نظر یک‌جوری بحث را شروع کرده‌اند که من این روشی را که الان عرض می‌کنم، این را می‌پسندم، به نظرم روش درستی است که بعضی از این جهت وارد بحث شدند که اصلاً شما وقتی که می‌خواستند آسیب‌شناسی و ریشه‌یابی بکنند بحث فروپاشی خانواده را در به‌اصطلاح دنیای مدرن، که حالا همین غرب جدید است که اسمش را می‌گذارند دنیای مدرن، با همه‌ی نقاط قوت و ضعفش که بقیه باید مدرنیزه بشوند یعنی بقیه باید غربی بشوند یعنی راه طی‌‌شده‌ی این‌ها را طی کنند با تأخیر، این می‌شود مدرن شدن، می‌گویند، دیدید در بحث‌ها، در جامعه‌شناسی، در مباحث مختلف اقتصاد و علوم سیاسی، این‌ها می‌گویند همه در حال گذارند یعنی آن‌جا یک مقصد قطعی جبری تاریخی است، یک مسیر طی‌شده است، این اروپا و غرب، پیشتازان کاروان بشرند، این‌ها جلوتر رفته‌اند مدرن شده‌اند بقیه بشریت در حال گذارند، دنبال این‌ها راه بیفتید، جارو کنید و بیایید، فضولات این کاروان را شما جارو کنید و مصرف کنید و همین‌طوری بیایید جلو. همیشه هم شما در حال مدرن شدن هستید، در حال توسعه‌اید، در گذارید. اولاً همیشه عقبید باید دنبال ما بیایید و ثانیاً شما همیشه باید مصرف‌کننده، ترجمه‌کنند، الگوبردار، مقلّد و همیشه هم مدیون ما هستید، سرمشق‌تان هم که معلوم است،‌ سرمشق ملت در حال توسعه کیست؟ ملت توسعه‌یافته، درسته؟ سرمشق جامعه‌ی در حال گذار چیست؟ جامعه‌ای که این گذار را طی کرده. سیاه، سفید، خاکستری؛ توسعه‌یافته، در حال توسعه، توسعه‌نیافته؛ مدرن، سنتی، سنتی در حال مدرنیزه شدن. همه‌جای ما همین‌ است، همه‌ی‌ کارهایمان همین است، اقتصادمان، سیاست‌مان، حقوق‌مان، قانون‌مان بعد تا برسد به نظام خانواده و مطالعات زنان‌مان. آن‌وقت درگیر همان تضادهای این‌ها می‌شویم که اصلاً‌ ربطی به اسلام ندارد،‌ این‌ها تضادهای اروپائی، تضادهای مسیحی فئودالی بوده، خرافات مسیحی و استدلال فئودالی با سکولاریزم و قداست‌زدایی مدرنیته و اصالت زن برژوآسی، امروز هم سرمایه‌داری جدید. خب این‌ها مسئله‌ی شما بوده، مسئله‌ی ما چیز دیگری است،‌ البته ممکن است بعضی مسائل مشترک هم داشته باشیم، مبانی ما با هم فرق می‌کند، اهداف‌مان هم همه‌جا یکی نیست ولو مشترکاتی هم داریم، ما نمی‌خواهیم بگوییم تباین صد درصد و تضاد صد درصد، نه، اصلاً تقسیم نباید بکنیم به نظر من، این مفاهیم انسانی را نباید تقسیم کرد به غربی یا شرقی، باید با ملاک عقل و مبانی دینی و این‌ها رفت جلو. آن مدخلی که بعضی‌ها شروع کردند این بحث را که می‌گویند که آقا یک علت فروپاشی خانواده و انحطاطی که در این مسئله بوجود آمد، یک‌مقداری برمی‌گردد اصلاً به قبل از زن یا مرد بودن به مسئله انسان‌شناسی مدرن که در غرب بوجود آمد، نوع نگاه به زندگی، به حیات، به انسان، به حق، به مسئولیت، یک تحوّلاتی که آن‌جا پیدا شد که انسان‌شناسی، معرفت‌شناسی بنابراین حق‌شناسی یعنی فلسفه‌ی حقوق، وظیفه‌شناسی و اخلاق که یعنی حُسن و قبح‌شناسی، یک تغییرات اساسی کرد دیگر. حالا اسمش را می‌گذارید حرکت از ارتجاع به ترقی یا اسمش را می‌گذارید از حرکت عروج بر مسیحیت و خروج از مسیحیت برای ورود به مدرنیته، اسمش را هر چیزی که می‌گذارید بگذارید ما هم ارزش‌داوری نمی‌کنیم چون معتقدیم این تحولی که در از سنتی به مدرن در غرب اتفاق افتاده‌، این تحول به‌طور مطلق، یک‌جا، از نظر ما نه خوب است نه بد است، باید آسیب‌شناسی بشود، نقاط مثبتی داشته از نظر ما و نقاط منفی داشته، یعنی مدرنیته خدماتی دارد به بشر غربی و صدماتی زده بعد این خدمات و صدماتش جهانی شده، از قرن هفده هجده به بعد که غرب از طریق چه استعمار و چه از طریق گسترش فرهنگش، بالاخره این‌ها تولید کرده‌اند این‌ها فعالند در تولید، ما مصرف‌کننده‌ایم، آن‌ها تولید می‌کنند ما مصرف می‌کنیم. آن کسی که تولید می‌کند جهانی می‌شود فرهنگش، حق و باطل جداست بحثش، آنی که تولید بیشتری می‌کند، آن جهانی می‌شود. چنانکه در قرن‌های قبل جهان اسلام تولید می‌کرد همین غرب مصرف می‌کرد، شرق مصرف می‌کرد، امروز عکس است. این بحث تولید فکر و تولید علم و تمدن‌سازی و این‌ها همین است، همین است که ما دوباره باید شروع کنیم، همین خانواده‌پژوهی و همین جنبش نرم‌افزاری در رشته‌ی مطالعات و زنان و این‌ها با توجه به اسلامی بودن و معاصر بودن، هر دو قید، این‌‌ها خودش می‌تواند یک علاجی باشد بر این مشکل. ریشه‌ در انسان‌شناسی بود وقتی که در انسان‌شناسی مدرن و معرفت‌شناسی مدرن در معرفت‌شناسی دکارتی همه‌چیز حتی وجود خدا و جهان مشکوک شد فقط یک‌چیز قطعی بود و آن من شکّنده، من شکّاک، آن فقط قطعی است، من شک می‌کنم پس هستم از این‌جا به بعد شروع می‌کنم به همه‌ی عالم و آدم و بقیه را بر این مبنا می‌سازم یعنی همه‌چیز بر دو اصل روی دو تا پایه می‌ایستد روی یک پایه‌ی درواقع دوزبانه یکی من یکی من شکّنده، من شکّاک که اصلاً این شروع خودش باید آسیب‌شناسی بشود اصلاً شروع معرفت می‌تواند از من شکّاک باشد؟ من می‌توانم خودم را از شکّ خودم نتیجه بگیرم؟ یا عکس است؟ من به خودم علم حضوری دارم، من احتیاجی ندارم که از شک برسم به این‌که خودم هستم، از این‌که شک می‌کنم پس هستم. اصلاً این نوع معرفت‌شناسی با این شروع با این روش سوژة دکارتی که هسته انسان مدرن است و بعد تعریف طبیعی ـ ماشینی از این من، نگاه هاپزی به بعد که این انسان این من یک طبیعت است یک ماشین است، یک حیوانیم ما. منِ شکّاک تنها چیز قطعی هستم، منِ دکارتی بعد من هاپزی به بعد، این من یک حیوان است، یک طبیعتی بیش نیست، یک ماشین است، مبدأ و معاد و نمی‌دانم آفرینش و هدف آفرینش و نظام احسن و این‌ها همه چرند است، غایتی وجود ندارد و وقتی که فزیولوژی و زیست‌شناسی و این‌ها پیشرفت می‌کند هیچ سرّی و هیچ قداستی در این ماشین نیست، خلیفه‌الله و نمی‌دانم این حرف‌ها همه شعر و شعار است، کرامت و این حرف‌ها هم نمی‌فهمیم چیست، یک موجود طبیعی است مثل بقیه حیوانات یک‌کمی پیچیده‌تر، یک ماشین پیچیده‌تری است که بر بقیه‌ی طبیعت می‌تواند مسلط شود و باید مسلط شود و باید مصرف کند بلاشرط بدون محدودیت. ببینید این نوع انسان‌شناسی حالا آثارش را من عرض می‌کنم در مبحث مطالعات زنان و خانواده و این‌ها می‌گویم چیست، این‌هایی که من می‌گویم بحث‌های بنده نیست این نوع شروعی است که بعضی از متفکران منتقد مدرنیته در خود غرب هم این بحث‌ها را کرده‌اند، من دارم این‌ها را نقطه‌ی شروع قرار بدهم برای نتیجه‌ای که می‌خواهم بگیرم. و قدم بعدی این‌که این من شکّاک که فقط یک چیز می‌فهمد و یک چیز است و آن هم طبیعت که جزء طبیعت است و حیوان است، قدم بعدی را بنتام و میل و این‌ها برداشته‌اند که می‌شود هدف معلوم می‌کند برای این ماشین، برای این حیوان طبیعی و آن چیست؟ فایده، سود، utilitarianism، utility، hedonism، اصالت لذّت، اصالت سود، چی به درد من می‌خورد؟ ببینید این‌ها قدم‌ها یکی‌یکی می‌آید جلو می‌رسیم حالا به خانواده، حالا می‌گوییم خانواده چرا در این نظام فکری از هم می‌پاشد، اصلاً امکان ندارد با این نوع انسان‌شناسی شما بتوانید خانواده را حفظ کنید، اصلاً عشق معنا نخواهد داشت، عشق در کار نیست، می‌گویم حالا چرا، شهوت هست ها، عشق نیست، عشق الهی و حقیقی و این‌ها را نمی‌گویم، همین عشق زمینی عشق بین مرد و زن. اصلاً با این نوع انسان‌شناسی حالا خواهیم دید که اصلاً مرد نمی‌تواند عاشق زنش باشد، زن نمی‌تواند معشوق باشد، اصلاً لیلی و مجنونی دیگر در کار نیست، معنی ندارد. زن و مرد نمی‌توانند عاشق هم بشوند با این نوع انسان‌شناسی. انسان شکّنده می‌شود مرکز عالم، خدا مشکوک، وجود مشکوک، هستی مشکوک بعد اخلاق مشکوک، حقوق مشکوک، عدالت نسبی، همه‌چیز قراردادی، همه‌چیز پروتکل است. فرد، این فرد با این تعریف، فردِ حیوانِ طبیعی که فقط خودش طبیعی است بقیه همه‌اش مشکوک است، خودش هم قطعی است چون در همه‌چیز شک می‌کند، چون همه‌چیز مشکوک است، این قطعی است، چون همه‌چیز مشکوک است، خدا، وجود، هستی، اخلاق، همه‌چیز چون مشکوک است، این می‌شود قطعی چون این شک کرده، درست شد؟ حالا الان فرصت نیست، دوستانی که دیده‌اند و پاسخ این نوع انسان‌شناسی دکارتی را بوعلی داده از قبل، از قرن‌ها قبل که چرا این جمله‌ی من شک می‌کنم پس هستم، جمله‌ی نادرستی است به‌لحاظ فلسفی و معرفت‌شناختی، این غلط است. بوعلی سه تا اشکال دارد به این جمله، این جمله بعدها از دکارت صادر شد ولی مدت‌ها قبل بوعلی سه اشکال اساسی به این نوع معرفت‌شناسی وارد کرده که شما نمی‌توانی از معرفت حصولی حتی، چه برسد به شک، نتیجه بگیری اصل هستی خودت را، به سه دلیل نمی‌توانی، محال است. و بعد این بشود، این من بشود یک موجود مادی، انسان بشود انسان مادی که یک طبیعت است یک ماشین است بشود مرکز قطعی عالم، خدا هم بر پایه‌ی این انسان بنا شود، خدایش هم اومانیستی است، جهان‌شناسیش هم همین است من محور هستم، آن هم من هستم این هستم، همان اتونیزم که ما هر کدام جدا جدا هستیم، هر کسی یک اتمی است یک اتم مادّی، جدا از دیگری. در نگاه اتمیستی خانواده به نظر شما برقرار می‌ماند؟ تو یکی هستی من هم یکی هستم، اندیوجالیست فردگرایی. منِ شکّنده‌ی طبیعیِ ماشینِ خودخواه، تو هم یکی. پس ما چرا دور هم جمع می‌شویم؟ هیچی چون به‌درد هم ممکن است بخوریم آن هم موقتاً. تو را دوست دارم چون به‌دردم می‌خوری. تا به‌دردم بخوری دوستت دارم و تا بدیل آلترناتیوی برای تو نباشه، یک آدم خوشگل‌تری، مفیدتری، لذت‌بخش‌تری که بیشتر برای منفعت داشته باشد، تا او نیاید تا اطلاع ثانوی من با تو هستم، از لحظه‌ای که ببینم تو دیگر پیر شده‌ای، قیافه‌ات از چیز افتاده و چروک برداشته، دیگر خیلی برای من لذت‌بخشی نیستی و یا دیگر نمی‌توانی برای من کار کنی، تو مرد دیگر نوکر من نیستی، تو زن دیگر کارگر من نیستی، به‌درد من نمی‌خوری، به من منافع و لذت نمی‌بخشی، دیگر از آن لحظه به بعد من به چه دلیل باید به تو پای‌بند باشم اصلاً، تو کی هستی؟ اصلاً عشق یعنی چی؟ وفا یعنی چی؟ ببینید الگوی سکولار خانواده چطور همه‌چیز را از بیخ، من اصلاً می‌خواهم بگویم دین و اخلاق به‌ کنار، این الگوی خانواده، عشق را منتفی می‌کند. قدم بعدی که افرادی امثال هیوم و فردگراهای افراطی برداشتند، گفتند این را هم می‌گوییم خیر و منافع و سود، تازه خیر عمومی هم نه، خیر فردی، لذت فرد نه لذت عمومی. اندیویجوئالیست هسته‌ی لیبرالیزم اخلاقی و خانواده‌ی لیبرال این است تعریفش. اصلاً من تعجب می‌کنم در این فرهنگ هنوز خانواده‌ای وجود دارد. خیلی آدم‌های خوبی هستند کسانی که با این فرهنگ خانواده داشته باشند و هستند هم، حالا همان‌هایی که روحیات مذهبی و مسیحی و این‌ها دارند، یک‌کمی یا آرتودوکس‌ترند و محافظه‌کارترند نگه‌ می‌دارند برای این‌که این تازه کاملاً رسوب نکرده به این‌ها. بنابراین ببینید در این فرهنگی که لذت شخصی همه‌چیز است، زیاده‌خواهی، لذت‌پرستی، رقابت، خودخواهی، اندیویجوئالیزم، خودمحوری، تفرعن، همه‌چیز تابع منافع و لذت من است، همه‌ی قراردادها، همه‌ی اخلاق، همه‌ی حقوق، تکلیف، همه‌چیز تابع من است. در این فرهنگ شما دیگر لذت، منافع من مهم است، وظیفه‌ی من مهم نیست. کمال، کمالات من مهم نیست، منافع من مهم است. من اصل هستم، همه‌چیز فرع است. خوش باشی. هدونیزم. در این تفکر آیا ایثار، عشق، فداکاری، تحمل، گذشت، به نظرشما امکان دارد؟ سئوال بعدی: بدون این چهار، پنج‌ تا، خانواده معنا دارد؟ اصلاً مرد و زن می‌توانند همدیگر را بدون این‌ چیزها تحمل بکنند؟ یعنی خانواده فقط براساس سکس و اقتصاد، سکس و پول، قابل دوام است؟ آن هم امروز که هردوی این‌ها جایگزین دارند خارج از خانواده. خیلی‌‌ها هم آدم می‌تواند مرد و زن می‌توانند خارج از خانواده سکسشان را تأمین کنند، هم خارج از خانواده اقتصادش را زن می‌تواند تأمین کند الان در بسیاری از خانواده‌ها. همین دو تا پیوند هم می‌گسلد و سست می‌شود، چنانکه شده. بنابراین الگوی سکولار خانواده براساس فقط یک پروتکل مادی بین دو موجود خودخواه است. خانواده‌ی مادی، خانواده‌ی ملحد، خانواده شکّاک. خانواده‌ای که براساس شریعت و اخلاق الهی و حقوق متقابل و وظایف متقابل و عشق زندگی نمی‌کند. نمی‌خواهم بگویم خانواده‌ی دینی فقط عشق و وفا و ایثار است، نه‌خیر. مسائل جنسی هست، اتفاقاً در الگوی اسلامی خانواده این مسئله جنسی، نیاز جنسی زن و شوهر با همدیگر خیلی در اوج تأکید و توصیه می‌شود، خیلی اساسی. من اصلاً ندیده‌ام در منابع تا جایی که مطالعه‌ کرده‌ام در منابع دینی سایر ادیان، این همه تشویق به سکس در داخل خانواده من ندیده‌ام اصلاً که زن و شوهر باید این‌قدر با همدیگر، اصلاً یک محیط رمانتیک که مدام باید زن و شوهر در حال عشق‌بازی با هم هستند، حالا هی به هم عشق‌الله برسانند، معاشقات کلامی، به هم سیگنال هم جنسی و هم عشقی بدهند با لباس، با آرایش، با طرز صحبت کردن. روایاتی را بروید ببینید چیست. سنت پیامبر و اهل بیت را بروید ببینید. این‌ها افتخار ماست به نظر من، بعضی‌ها آمده‌اند تبدیل کنند به نقطه‌ی منفی اسلام، این‌ها نقطه‌ی مثبت اسلام است منتها می‌گوید در حریم خانواده ولی در خارج از حریم خانواده کاملاً باید سکس‌زدایی شود، همه دیگر دو انسان هستند، نه مؤنث نه مذکر، نر و ماده دیگر نیست کسی، همه انسانند. اصلاً حجاب برای این است که در جامعه نر و ماده نباشد، همه مثل هم، فقط انسانیت ما برجسته شود، حجاب برای این است دیگر. برهنگی است که نرینگی و مادگی را برجسته می‌‌کند. حجاب این‌ها را می‌پوشاند، همه می‌شوند انسان، نه زنیم ما نه مردیم. اصلاً این یکی از فضیلت‌های بزرگ است، خدمت بزرگ حجاب است به زن و به خانواده و به شرافت زن و به انسان و جامعه را انسانی می‌کند، از حالت جنسی خارجش می‌کند. متشکر، حالا نمی‌دانم به سئوال‌ها می‌رسم یا نه. خب این یک نکته که من از این‌جا نتیجه بگیرم این الگوی سکولار و مادی خانواده یک پروتکل مادی می‌شود بین دو موجود خودخواه، رقابت منفی (دست شما درد نکنه. ببخشید. بعد یادتان باشد از این‌جا برش دارید) عرض شود که متافیزیک ماتریالیستی. (حالا چند تا ساعت بیاورید ببینیم کدامش. متشکر).

این را دقت کنید. متافیزیک ماتریالیستی، اول حذف خداست، نه‌فقط از کیهان، عالم تکوین از جهان و طبیعت، بلکه از زندگی، ‌از خانواده، از رابطه‌ی زن و مرد. بعد حذف وظیفه است. این‌ها پشت‌سر هم می‌آید. حذف اخلاق است بعد هم حذف عشق است. شهوت را نگفتم چون شهوت را که حیوانات هم دارند، اما حیوانات عاشق هم نمی‌شوند، عشق در عالم حیوانی نیست، لااقل تا جایی که انسان‌ها خبر دارند، نیست. غریزه هست، شهوت هست، عشق یک چیزی غیر از غریزه و شهوت است. این با متافیزیک مادی و ماتریالیستی معنا ندارد به همین دلایلی که الان توضیح دادم بخشی از آن را. حتی عشق‌های رمانتیک و مجازی منتفی می‌شود و خانواده بدون عشق نمی‌ماند، خانواده با قانون نمی‌ماند. فقه و قانون کف خانواده است. خانواده را با اخلاق و عشق می‌شود تداوم داد و لذا این همه توصیه‌های فرافقهی و فراخانواده بعضی‌ها فقط به فقه، آقا فقه گفته زن فقط در خانواده وظیفه‌اش همین است، مرد هم فقط خرجی بیاورد زن هم تمکین بکند، همین دیگر. این‌ها کف زندگی است این‌ها خانواده نیست که، این‌ها حداقل خانواده است. آن همه توصیه‌های اخلاقی، عاطفی، عشقی، گذشت، ایثار، آن همه روایاتی که در این باب آمده که زن این وظایف را دارد در برابر شوهرش، مرد این وظایف را دارد، چرا آن‌ها را نمی‌گویید؟ خانواده‌ همه‌ی این‌ها روی هم است. خانواده فقه و اخلاق و عاطفه و تربیت همه با هم خانواده را درست می‌کند. عشق رمانتیک مجازی هم منتفی می‌شود در این متافیزیک این نوع متافیزیک چون هر کسی می‌شود فانی در خودش، عشق در حالتی که حالا نمی‌گویم فنا، حداقل فدا، فداکاری، گذشت برای دیگری که باز در این منطق معنا ندارد. اتحاد مرد و زن معنا ندارد. همدیگر را مصرف می‌کنند. تظاهر به عشق می‌کنند. توهم عشق است. فیلم است. می‌گوید دوستت دارم چون به‌دردم می‌خوری، تا به‌دردم می‌خوری با تو هستم، دوستت دارم، به تو وفادارم، از لحظه‌ای که دیگر به‌دردم نخوری، به من خدمت نکنی و کس دیگری بیشتر به‌دردم بخوری، با تو نیستم. اصلاً سرّ اصلی فروپاشی خانواده همین‌ است، چیز دیگری نیست. حتی مسئله اقتصادی و فقر هم نیست، این را به شما بگویم. اصلاً این‌که ما عادت کرده‌ایم بگوییم آقا همه‌ی مسائل را ما خیال می‌کنیم ریشه‌ی اقتصادی دارد. مگر انسان‌ها چهارپا هستند؟ که علف و یونجه‌شان که تأمین شد بقیه‌ی مسائل‌شان حل شود، یونجه‌شان که کم شد مشکلات دیگر پیش آید. این‌جوری نیست. اگر این بود شما باید بروید ببینید خانواده‌های فقیر بیشتر متلاشی بشوند تا خانواده‌های غنی و ثروتمند. این‌جوری است واقعاً؟ نیست این‌جوری. خیانت‌های جنسی و بی‌وفایی و فروپاشی خانواده اتفاقاً در خانواده‌های ثروتمند بیشتر از خانواده‌های فقیر است بنابراین مسئله، فقط مسئله‌ی اقتصاد خانواده نیست، البته اقتصاد خانواده خیلی مهم است، خیلی مهم است، از اینی که ما و شما می‌گوییم مهم‌تر است تا گرسنه نشوی و مسئله اجاره خانه‌ برایت پیش نیاید که هنوز اثاث‌کشی کردی 4 ماه است خستگی اثاث‌کشی از تنت درنیامده، 3 ماه این وسط، سه چهار ماه فرصت داری زندگی کنی دوباره باید به فکر تأمین خانه و اجاره‌ی خانه و اثاث‌کشی و این‌ها باشی، حالا آن‌ها که اجاره‌نشینی کرده‌اند سال‌ها در زندگی، می‌فهمند که یعنی چه. همین یکی همین مسئله خانه، حالا خرجی که عرض شود طرف از صبح باید برود بیرون کار کند 10 ساعت 8 ساعت 12 ساعت 11 ساعت واقعاً کار کند تا بیاورد تا حداقلی از یک زندگی متوسطی را مثلاً بتواند تأمین کند برای زن و بچه‌اش، گاهی مجبور می‌شوند زن و شوهر هر دو کار بکنند این‌ها که البته همه‌جای دنیا این‌جوره تقریباً، در کشورهای سرمایه‌داری صنعتی هم همین‌طور است، در کشورهای فقیر هم همین‌طور است، مشکل است زندگی کردن باید هزینه پرداخت کرد منتها اسلام، شاه‌کار اسلام این است که می‌گوید همین تلاشی هم برای تأمین مخارج زندگیش می‌کند مرد و زن، همین هم عبادت است، همین هم جهاد است. آخر در عالم مدرن هم می‌گویند آقا ما یک بخشی کار می‌کنیم یک بخش زندگی می‌کنیم یک بخش هم برای خانواده یک بخش هم برای معنویت؛ معنویت هم یک قوطی کبریت جداست. تفکیک عرصه‌ها، تفکیک وظایف، تقسیم کار، تقسیم اوقات؛ این بخش مال خدا این بخش مال عرف. آن‌ها قدسی است این‌ها عرفی است. اسلام می‌گوید همان عرفی‌ترین کارت که صبح از خانه می‌آیی بیرون برای حمالی برای زن و بچه‌ات، نوکری کنی برای زنت یا آن زن بخواهد کلفتی کند برای شوهرش، همین‌ها همه عبادت است. تو نوکر او باش او هم کلفت تو، افتخار کنید، بله من نوکتر توأم تو هم کلفت منی، بله. برای این‌که ما عاشق هم هستیم، می‌خواهیم با همدیگر زندگی کنیم، من برای تو در خدمت توأم، من برای تو فداکاری می‌کنم تو باید برای من فداکاری کنی. ما اتم نیستم، موجودات خودخواه غریزی نیستیم، ما ماشین نیستیم و اگر این بود این متافیزیک الهی، این اخلاق بود این عشق بود، فقر هم نمی‌تواند خانواده را متلاشی کند، فقر نمی‌تواند خانواده را متلاشی کند. ما خیلی دیدیم می‌شناسیم الان زن و شوهرهای گرسنه‌ای که همان لیلی و مجنونند. بنده می‌شناسم نمی‌دانم شما می‌شناسید یا نه. من چندین مورد از این خانواده‌ها را از نزدیک می‌شناسم. فقیر و زندگی کاملاً عاشقانه. و خانواده‌های ثروتمندی می‌شناسم که طلاق سردند، اصلاً با هم زندگی نمی‌کنند، همه‌چیزشان هم از هم جداست. اقتصاد فوق‌العاده مهم است اما اقتصاد به نظر من نیست که همه‌چیز خانواده، بگوییم آقا خانواده‌ها طلاق می‌گیرند چون اقتصاد این‌جوریه. این علت اصلی نیست. پیش‌روی این‌ها در این بحث و زیاده‌روی تعبیری که فروید دارد دوستان دیدند نظریه‌‌پرداز عشق جنسی فروید در غرب می‌گوید اصلاً همه‌ی این آه و ناله‌های رمانتیک هم که، حالا من از یکی از دوستان این تعبیر را شنیدم، اصلاً این آه و ناله‌های عشقی هم که بین زن و مردها هست، این هم از نظر او فقط بهانه‌ی کار جنسی است، فقط مقدمه‌ای است برای مسائل جنسی‌شان و برای سکس است. رمانتیزه‌اش منتها می‌کنند برای این‌که همه غریزه‌ی جنسی‌شان سرکوب شده و یک‌کمی ادیبانه‌اش می‌کنند والّا هدف فقط یک چیز است، بقیه‌اش مقدمه است. خب این نگاه دیگر، همین‌که عرض کردم تفاوت بین ما فراتر از مسئله سکس، یک چیزی به‌نام عشق داریم که خانواده را آن حفظ می‌کند نه این، چون سکس را بیرون از خانواده هم عادی کرده‌اند، ارزان‌تر و راحت‌تر. حالا در جوامع مذهبی مخفیانه‌تر می‌کنند، در جوامع سکولار علنی و باافتخار و بدون هیچ احساس وقاحتی می‌کنند. پس این باید باشد ولی گفتیم که ریشه‌ی عشق،‌ معرفت‌شناسی عشق، چیست؟ عشق چه‌جوری بوجود می‌آید و چه‌جوری حفظ می‌شود؟ بعد وقتی که می‌بینی طرف مثلاً یک پیرمرد پیرزن که نه قیافه‌ای دارند نه پولی دارند نه امکاناتی دارند، هیچی ندارند، هیچی جاذبه‌ای از لحاظ جاذبه‌های مادی ندارند ولی واقعاً مثل دو تا عاشق و معشوق دارند زندگی می‌کنند. از این پیرزن پیرمردها ما زیاد دیده‌ایم، خیلی قدیمی فقیر هم هستند، مشکلات هم دارند، یک‌جوری این‌ها با هم حرف می‌زنند واقعاً آدم دلش می‌خواهد بنشیند زندگی این‌ها را نگاه کند، روزی یک ساعت بنشیند این‌ها را نگاه کند فقط این‌ها چه‌جوری با هم حرف می‌زنند و چه‌جوری مشکلات زندگی را تحمل می‌کنند. این تقسیم سنتی و مدرن را حواستان باشد. نکته‌ی دیگر که حالا از همین من نتیجه می‌گیرم که در این فرهنگ سکولار، فرهنگی که اسمش را می‌گذارند فرهنگ مدرن، زن تنها شد. این نکته‌ی دوم. زن تنها شد چون فردمحوری شد دیگر، مسابقه قدرت و ثروت بین زن و مرد راه افتاد. در خانواده‌ی اسلامی، قدرت و ثروت اگر هم در درجه‌ی اول مسئول تأمینش، مسئول تأمین قدرت و ثروت برای خانواده مرد قرار داده شده به‌خاطر وضعیت فیزیکی و روانی که دارد، نه این‌که زن ممنوع باشد از مداخله‌ی در عرصه‌ی قدرت و ثروت، نه، اتفاقاً این هم از افتخارات اسلام است که برای زن حقوق اقتصادی، حقوق سیاسی حتی وظایف سیاسی قرار داده اما وظیفه‌ی اقتصادی قرار نداده. یک‌چیز عجیبی است. یک پوشش تأمینی صد درصدی برای زن که استثمار نشود به‌لحاظ اقتصادی، هیچ‌جا، اما حق دارد که دخالت بکند. آن‌وقت می‌گویند که مرد و کل خانواده حالا زن و شوهر حالا خیلی‌ها زن‌ها هم خب کار می‌کنند برای تأمین معاش خانواده‌شان با هماهنگی شوهر و این‌ها، یک‌عده‌ای که البته می‌روند بیرون کار می‌کنند برای توهم است، نه نیاز کاری دارند نه نیاز زندگی دارند، یک توهم در ذهن‌شان هست می‌خواهند پیشرفت کنند، نمی‌فهمند چی هم هست، می‌خواهند ترقی کنند، یک فیلمی گذاشته بود خانمه می‌گفت من می‌خواهم ترقی کنم، این‌ها هم همین‌جور می‌خواهند ترقی کنند نمی‌دانند ترقی هم چی هست و هزینه‌اش چیست و زندگیش متلاشی می‌شود، بچه‌هایش از بین می‌رود، خانواده‌اش از بین می‌رود، کینه، کدورت، سردی که این می‌خواهد ترقی کند، ترقیش هم این است که می‌گوید مثلاً یک مدرکی بگیرد که آن‌ها که اصلش را دارند تازه به‌دردشان نمی‌خورد چه برسد به تو که فقط مدرکش را گرفتی که چیزی نمی‌دانی، این یک بخشی هستند. اما یک بخشی هم از زنانی که وارد عرصه‌ی کار و علم و سیاست و اقتصاد و این‌ها شده‌اند با حفظ خانواده، در دو تا جبهه دارند می‌جگند، این‌ها زنان اتفاقاً باشرفی هستند. این‌ها جزو معجزات خانواده‌ی اسلامی است، با توافق و هماهنگی با شوهر، با حفظ شوهر و حق خانواده. یک‌وقت از من پرسیدند که آقا ببین اصلاً همین‌که اسلام می‌گوید که خب مرد بیرون برود پیشرفت کند، زن در خانه مثلاً فلان و این‌ها بعد یا زنی که می‌آید بیرون کار می‌کند، دو تا کاربرد داشت یکی باید بیاید بیرون مخارج زندگی و کار و این‌ها، یکی باز در خانه هم در عین حال یک مسئولیت‌هایی در برابر خانواده‌اش دارد ولی دیگر فقط بیرون از خانه مشغول است و در خانه مسئولیت حقوقی قانونی مثلاً برایش تعریف نشده. حالا اولاً که برای زن هم مسئولیت قانونی تعریف نشده. اما نکته‌ی دوم، شاید یک تفاوتی که وجود دارد بین مسئولیت‌های زن و مرد که باید خودشان رعایت بکنند، حقوقی و قانونی نیست، فقهی نیست، ولی برای این‌که زندگی راحتی داشته باشند علتش هم همین است که زن را مجبورش نکنید که این دو تا راه را بردارد. و نکته‌ی بعدی این‌که در مباحث فقه اسلامی که اگر آن دو تا است،‌ مرد بیشتر دوتاست، دوتاتر است چون آن فرصتی که مرد باید بیرون بگذارد، فرصت پیشرفت با همین تعریف مبتذلش را عرض می‌کنم، برای پیشرفت نیست که، باید برود حمالی کند خرج خانه را دربیاورد، کدام پیشرفت؟ باید برود روزی 10 ساعت 12 ساعت بیرون کار کند برای این‌که خانواده تأمین شود. مثل این‌که مثلاً مردها همه بیرون مشغول پیشرفتند، اتفاقاً فرصت پیشرفت برای زن در فقه اسلام خیلی بیشتر است برای این‌که زن را از مسئولیت تأمین اقتصاد که بخشی اصلی وقت و انرژی مردان را می‌گیرد، معاف کرده اسلام به‌خصوص در شرایط جدید که واقعاً امکان پیشرفت علمی و معنوی و اخلاقی برای خانم‌ها خیلی فراهم‌تر است این هم با امکانات جدیدی که الان آمده. اما در این منطق که، در منطق اسلامی، خانواده‌ی اسلامی ببینید مرد می‌رود سهم خانواده‌اش، سهم زنش را از ثروت و قدرت اجتماعی صید می‌کند، به‌دست می‌آورد از داخل جامعه و می‌‌آورد با ادب و احترام باید به زنش تقدیم کند. این در روایت ما هست، در فقه ما هم هست که مردان برای نفقه حق منّت گذاشتن،‌ حق توهین‌، ندارند. و شأن زن را باید رعایت کنند، هم شأن انسانیش را هم شأن خانوادگیش را. حتی در فقه ما می‌گوید اگر یکی در خانواده‌ای بزرگ شده که این امکانات را داشته، شما سعی کند حداقل همان امکانات خانه‌ی پدریش را سعی کن برایش فراهم کنی حتی اگر نتوانستی عیب ندارد، آن زن مسلمان نباید مطالبه کند، نباید هی توی سرت بزند که من خانه‌ی بابام این‌جوری بودم از وقتی که آمده‌ام خانه‌ی تو این‌طوری شدم، نباید بگوید ولی در عین حال آن مرد باید تلاش خودش را بکند و این جهاد تلقی می‌شود در فرهنگ اسلام. کجا می‌شود خانواده را این‌جوری قشنگ حفظش کرد؟ که به مرد بگوید تو وقتی که داری خدمت به زنت می‌کنی تو مجاهد فی سبیل‌اللهی، مجاهدی. به زن بگوید تو وقتی داری خدمت می‌کنی به شوهرت و به بچه‌هایت، تو مجاهدی؛ شما در حال تقرّب به خداوندید، شما در حال عمل معنوی هستید، این یک عمل مقدس است، این یک عمل حیوانی نیست مثل آن حیواناتی که از خانه‌هایشان می‌زنند بیرون بعد برمی‌گردند خانه، یک عمل مقدس است. یک نماز تکوینی است که تو داری می‌کنی. آن‌وقت از این‌که مرد برای زنش نوکری کند، زن برای شوهرش کلفتی کند، هر دو لذت می‌برند، هم رشد معنوی می‌کنند هم لذت می‌برند چون این‌جا عشق معنا دارد. در آن منطق، زن تنها می‌شود. اندیویجوئالیست، فردگرایی افراطی مادی، انسان تنها می‌شود و زن تنهاتر می‌شود. می‌دانید در این منطق مادی اگر الگوی سکولار خانواده مرد می‌گوید مگر من نوکر توأم؟ چرا تو نباید کار کنی من بروم برای تو بدوم نفقه بیاورم؟ تو یکی هستی من هم یکی. ما رفتیم در جامعه رقابت کنیم با هم، رقابت سر قدرت و ثروت، تو یک فردی من هم یک فرد هستم، بیفتیم دنبال رقابت. کدام عشق؟ کدام ایثار؟ کدام تعهد؟ کدام تکلیف شرعی چیست؟ اخلاق چیست؟ من از تو لذت می‌برم تو از من لذت می‌بری، با هم موقتاً یک پروتکلی امضا می‌کنیم، هروقت هم احساس کردیم دیگر من لذت نمی‌برم از تو، من این پروتکل را می‌شکنم. ببینید حالا من یادداشت کرده‌ام فرصت نمی‌کنم، دارند خیانت جنسی را تئوریزه می‌کنند اصلاً که اصلاً کی می‌گوید؟ خیانت جنسی یعنی چه؟ اصلاً چه اشکالی دارد؟ اولاً چرا اسمش را خیانت می‌گذارید؟ این‌که زن شوهردار با مردان متعدد رابطه داشته باشد، من الان یادداشت‌هایی آورده‌ام از یک مردک نمی‌دانم چی اسمش را بگذارم، یک مصاحبه‌ای یکی از دوستان آورد از او خواندم، در ایران مصاحبه کرده با این رادیو چیز آمریکا، عبارتش را کاشکی فرصت می‌شد من این‌جا می‌خواندم، اصلاً شما تعجب می‌کنید چطور یک مرد، یک انسان اصلاً این‌جوری حرف می‌زند؟! اسمش، حالا نمی‌خواهم اسم ببرم ولی یک آقایی به‌نام دکتر، مصاحبه کرده دیدم همین چند روزها پیش‌ها، متن پیاده‌شده‌اش را یکی از دوستان آورد، می‌گوید که، داخل ایران مصاحبه کرده، می‌گوید چرا سنت، زن را به جرم ازدواج کردن از آزادی جنسی محروم می‌کند؟ می‌گوید این‌ها آشفتگی‌های روان‌شناختی نیاکان ما بوده، این‌ها آداب و رسوم قدیمی‌های ما و این سنت مرده‌هاست، سنت گذشتگان است. سنت را بچسبید یعنی مرده‌ها یک چیزهایی گفته‌اند خودشان هم رفته‌اند حالا هی ما باید دنبال حرف آن‌ها راه بیفتیم. آن‌ها گفته‌اند زن فقط وقتی که ازدواج کرد با یک مرد رابطه داشته باشد، با مردان دیگر نباید رابطه‌ی جنسی داشته باشد، رابطه‌ی اجتماعی داشته باشد، رابطه‌ی علمی، سیاسی، اقتصادی، رابطه‌ی جنسی نباید داشته باشد دیگر. این‌ها موجودات خطرناکی هستند، نه این افراد، این افکار. که بله ما مسئول توهمات مرده‌ها نیستیم، آزادی روح مدرنیته است قانون هم باید تابع آزادی و ضامن آزادی‌ها باشد و ازجمله آزادی جنسی. بله آزادی جنسی به این معنا که شما شریک جنسی و شریک زندگی خودت و همسر خودت را انتخاب کنی صد درصد، در رأس از مهم‌ترین حقوق بشر است از نظر اسلام. ازدواج تحمیلی را اسلام باطل می‌داند مخصوصاً این‌که بر دختر تحمیل شود، اصلاً می‌دانید اسلام به‌لحاظ فقهی صیغه‌ی ایجاب ازدواج را به‌عهده‌ی زن می‌گذارد یعنی برخلاف ظاهر که مردها خواستگاری می‌کنند، در صیغه‌ی عقد این زن است که دارد مطالبه می‌کند، زن می‌گوید بعد مرد باید بگوید که بله من این ازدواج را قبول دارم. این را اسلام گذاشت که زن اهرم انتخاب را داد دست خود زن که هیچ زنی مجبور نباشد البته زن باید به مشورت دختر باید به مشورت به‌خصوص پدر و مادرش و این‌ها توجه بکند، من این را به شما بگویم، تمام این‌ امتیازاتی که برای دختر و زن گذاشته‌اند در اسلام، این‌ها را همه را بر‌می‌دارند منفی معنی می‌کنند. این مسئله اذن پدر، صدمه به حقوق زن است یا خدمت به دختر است؟ کدام مرد، کدام مرد بیش از پدر نسبت به دختر حساس است که حاضر است همه‌ی زندگیش را بدهد؟ مرد مسلمان متعارف را می‌گوییم، مردهای مریض که خب ولایت ندارند، اصلاً‌ حکومت و دادگاه شرع ولایت این‌ها را باید قطع کند، این‌ها حق ندارند اصلاً‌ دخالت کنند یا مردی که دخترش را مجبور کند به یک ازدواجی که او نمی‌خواهد به مصلحتش نیست، اصلاً این ازدواج شرعاً باطل است در فقه ما، این زنا است، نکاح نیست. اما در عین حال این‌که اسلام می‌گوید پدر، دختر که ازدواج اول را می‌کند، آن‌هایی که ازدواج‌های بعد را می‌کنند که آن هم اذن پدر لازن نیست، ازدواج اول را اکثر قریب به اتفاق فقهای ما، حالا شاید هم اجماع باشد، الان حضور ذهن ندارم بین فقها، این مسئله اذن پدر، اجازه‌ی پدر، این دقیقاً یک چتر حمایتی است برای دختر چون اولاً مردها همدیگر را می‌شناسند، این‌جور نیست که زن‌‌ها کاملاً‌ مردها را می‌شناسند همین‌طور که مردها کاملاً زن‌ها را نمی‌شناسند، زن‌ها همدیگر را از یک جهاتی بیشتر می‌شناسند، مردها هم همین‌طور، پدرت را می‌شناسد آن پسری که آمده سراغت کی هستند؟ و هیچ‌کس به اندازه‌ی او نیست که در خانواده‌ی تو با جامعه آشنا باشد، با خطراتی که از ناحیه‌ی مردان متوجه دختر است که او را فریبش دهند، استثمارش کنند، مصرفش بکنند، مچاله‌اش کنند، توهین بهش بکنند، ظلم بهش بکنند، هیچ‌کس نیست از تو بتواند حمایت کند بیشتر از پدرت. یک چتر حمایتی برای دفاع از حقوق دختر است و کرامت دختر است و مصالح دختر است که کلاهش را برندارند که با یک جمله‌ی دوستت دارم و عاشقت هستم و چه‌قدر تو خانم خوشگلی، چه‌قدر قشنگی، من اصلاً یک‌سره سی چهل روز است فقط به یاد تو هیچی نخورده‌ام نخوابیدم، خب اگر نخوری نخوابیدی، چطور زنده‌ای؟ منتها او با 4 تا از این جمله‌‌ها تحت‌تأثیر قرار می‌گیرد بخاطر صفای فطری و عاطفی که خداوند در او گذاشته و این پدر باید مراقب باشد، باید حمایت کند و باید در برابر انواع هجومات حفاظت کند از دخترش. همین چیزهایی که همه‌اش به نفع زن است، این‌ها را تبدیل کرده‌اند به، همین حق حضانت، اسمش را گذاشته‌اند حق، آقا حضانت قبل از این‌که یک حق باشد، یک تکلیف است، یک بدبختی است، مشکلات است. اولاً آن‌جا هم اگر ظلم کند مرد، دادگاه باید جلویش را بگیرد، مانع دیدار مادر مطلقه با بچه‌هایش نباید بشود، مسائل عاطفی این‌ها را که اسلام نگفته. گفته آقا وقتی جدا شدی، چند تا بچه این‌جا هستند و مشکلات مالی و زندگی و این‌ها هستند، این بار را نینداز روی دوش زنی که حالا حمایت اقتصادی هم پشتش نیست و کسی در برابر خطرات جامعه و تهدیدهای اجتماع هم کسی از او حمایت نمی‌کند. باز حالا 4 تا بچه را هم آویزان کنی به این زن، این اصلاً می‌تواند دوباره خودش را بازسازی کند؟ اصلاً برای زنی که 3، 4 تا، زن مطلقه‌ای که 3، 4 تا بچه دنبالش است، چه‌قدر امکان تشکیل خانواده‌ی مجدد است؟ چه‌قدر هست؟‌ به مرد بعدی که می‌خواهد با تو ازدواج کند می‌گویند، این خانم آقا ایشان حق حضانت‌شان با ایشان است 4 تا بچه هم دارد، اگر می‌خواهی این را بگیری باید با 4 تا بچه‌اش بگیری. خب نمی‌گیرد. اصلاً امکان ازدواج مجدد برای زن مطلقه‌ای که حضانت بچه‌ها با اوست وجود ندارد، تقریباً وجود ندارد، اگر هم ازدواج بشود، مشکلاتی می‌شود. بروید بپرسید آقا در این دادگاه‌ها و ما همین‌طور روی هوا نظریه‌پردازی نکنیم، یک‌کمی برویم در جامعه ببینیم چه خبر است. بروید در دادگاه‌ها ببینید چه خبر است. بروید در این یتیم‌خانه‌ها و شیرخوارگاه‌ها ببینید چه خبر است. بروید و ببنید چه‌قدر از زندگی‌ها و چرا متلاشی می‌شوند؟ روی هوا حرف نزنیم. انتزاعی و همین‌طور تئوری، یک عده تئوریزیسین ما پیدا کرده‌ایم مصیبت است، اصلاً نمی‌دانند جامعه چه خبر است همین‌طور تئوری می‌بافند. کاش که از خودشان بگویند، همه‌اش ترجمه و تقلید، همین‌جور روخوانی. تئوریزیسین یعنی کسی که در متن واقعیت جامعه باشد، مشکلات را درست بشناسد، درست آسیب‌شناسی کند، از یک طرف هم با سنتش آشنا باشد. متفکر باشد و بعد شروع کند راه‌حل‌های شرعی اسلامی برای خانواده‌های ایرانی، این می‌شود نظریه‌پردازی. ما نظریه‌پردازهایمان همه، کجایش نظریه‌پردازی است این؟ می‌گوید اصلاً‌ تعریف، ببینید، این عبارات: آزادی روح مدرنیته است ازجمله آزادی جنسی، قانوی که آزادی سیاسی و آزادی سکس را، حالا این دو تا کنار هم می‌گذارد، محدود کند، قانون سنت است، دیکتاتوری مردگان است بر ما. تعریف افراد و جوامع از خیانت جنسی متفاوت است. در جوامع مدرن رابطه‌ی زن شوهردار را با مردان دیگر خیانت نمی‌دانند چون به آزادی و شخصیت و شعور زن اعتقاد دارند. این‌‌ها اسمش شعور زن است؟ این‌ها اسمش شخصیت است؟ استقلال است این؟ ببینید چطور با کلمات بازی می‌کنند! همه‌چیز را با 4 تا جمله‌ی ادبی و روشنفکرانه مسائل حل می‌شود. آن‌ها دیگر این را رابطه‌ی زن شوهردار با مردان دیگر را خیانت نمی‌دانند یا خیانت مهمی نمی‌د‌انند. قرارداد زن و شوهر که مطلق نیست،‌ استبداد که نیست. حالا تعابیر را ببین، به تعهد و به اخلاق می‌گویند استبداد. این‌ها حرف‌هایی است که در غرب تئوریزه شده در دانشگاه‌ها، در کلاس‌ها، در کرسی‌ها دارند تدریس می‌کنند این‌ها برمی‌دارند این‌جوری ترجمه می‌کنند به‌عنوان نظریات ایرانی. این فلان کار خوبه، فلان کار بده، این کار را بکنم، این کار را نکنم، این‌ها اضطرابات جنسی متعلق به جهان باستان بوده است، آن‌ها انعطاف‌پذیری نداشتند ولی روابط جوامع مدرن همه یا هیچ نیست، قراردادها همه منعطف و شکننده هستند. بازی با کلمات را ببینید. بشر مدرن روابط شکننده است، منعطف است. بعد می‌گوید هیچ قانونی هیچ سنتی نباید آزادی فرد را محدود کند و از جمله آزادی زن را به این معنا. در جهان جدید - عبارات را گوش کنید، این‌قدر از این‌ حرف‌ها در کتاب‌ها همین‌طور هست دارد ترجمه می‌شود ماها هم به اسم علم، علم، خانواده‌ی علمی، مشاوره‌ی خانواده‌ی علمی، روانشناسی علمی، این‌ها را همین‌طوری دارند به خرد ما می‌دهند - در جهان جدید زن یا هر فردی حق دارند روابط شبکه‌ای جنسی داشته باشند – اسم بی‌ناموسی را می‌گذارند رابطه‌ی شبکه‌ای، حالا نمی‌دانم این آقا خانمش رابطه‌ی شبکه‌ای دارد؟ یا مثلاً مادرش، خانمش، خواهرش، روابط شبکه‌ای دارد یا ندارد، یا اگر دارد ایشان خبر دارد یا نه؟! و اگر خبر دارد ناراحت اصلاً هست یا نیست؟ چون این‌ها روابط مدرن است یعنی اسم بی‌ناموسی را می‌خواهند علمی کنند، روابط شبکه‌ای، روابط مدرن، حقوق مدرن بعد می‌گوید ببینید این‌ها تعابیر صریح‌شان است، عین عباراتی که در نظریه‌پردازان اخلاق جنسی در جهان سکولار در غرب گفته‌اند که می‌گویند سکسولاریزم مثل سکولاریزم یکی از وجوه مدرنیته است، دقت کنید به این کلمه‌ای که می‌گویند. یعنی بی‌ناموسی، سکس بدون اخلاق، سکس بدون تعهد، چون سکس داخل خانواده سکس با تعهد با اخلاق با حقوق متقابل است اما سکس خارج از ازدواج، خارج از خانواده سکس بدون اخلاق و تعهد است. این می‌شود جزو علائم مدرن شدن همین‌طور که بی‌دینی و دنیامحوری یکیش است، با افتخار می‌گویند که آقا همان‌طور که داروین کاشف تطور انواع و ریشه‌های زیست‌شناختی انسان بود، و انیشتن کاشف نسبیت و اتم بود، این‌ها همه علم است دیگر، فروید هم کاشف اخلاق جنسی مدرن است این یک منظر تازه‌ای است برای اندیشه‌ی سکسوئالیز. خانواده‌ی مدرن، در خانواده‌ی مدرن مرد نباید ناراحت بشود از این‌که زنش با مردهای دیگری هم رابطه دارد. الان که این‌ها اصلاً نیست، یک ایالتی هست در، الان می‌دانید که در کشورهای اروپا و غرب و این‌ها، خانواده خیلی تشکیل نمی‌شود بخاطر این‌که همان‌مقدار تعهد حداقلی حقوقی و اخلاقی هم که در خانواده به‌اصطلاح مدرن باید داشته باشی، همان‌مقدار هم حاضر نیستند تحمل کنند. می‌گوید من اصلاً نمی‌خواهم هیچ به هیچ ترتیبی ریشم گرو تو باشد، گرو زنش. فقط با یک شرط حاضریم با هم زندگی بکنیم حتی بچه هم داشته باشیم، ازدواج باهات نمی‌کنم، ازدواج باهات نمی‌کنم چون من محدود می‌شوم. اصلاً ازدواج، گردن مرد را گرفتن و متعهد کردن به زن می‌شود، وگرنه شما می‌دانید اگر بنا به سکس آزاد باشد، بیشتر به نفع مردهاست، مردی که تقوی و اخلاق و شرف و این‌ها ندارد، او به نفع اوست، اصلاً او بدون هیچ تعهدی خودش را مدام ارضاء می‌کند، زن است که باردار می‌شود، زن است که مشکلات زندگی خواهد داشت. مردی که حاضر نیست تأمین زنش را بکند به‌لحاظ اقتصادی،‌ در برابر او مسئولیت اخلاقی و حقوقی بپذیرد، این خیلی، برهنگی و بی‌حجابی و روابط آزاد جنسی و این‌ها اصلاً کاملاً به نفع مرد است و به ضرر زن است. و بعد زن در این جنگل وحشیانه، جنگل، دعوا سر قدرت و ثروت، تنها می‌ماند؟ مجبور می‌شود رقابت کند با مرد. هی ادای مرد را درآورد، هی مسابقه با او بگذارد. مرد می‌شود الگو، معیار، مدل، این هم هی باید مرد بشود، شبیه او بشود. اسلام می‌گوید زن باید به زن بودن خودش افتخار بکند، یعنی بتواند افتخار کند، یعنی یک همچین حقوقی برایش و یک همچین حرمتی قرار داده برایش. این مسئله هم باید دقت بشود. در آن دیدگاه هم می‌گوید آقا همان‌طوری که عرض کردم که داروین و انیشتن کشفیاتی کردند، فروید هم کاشف اخلاق جنسی مدرن است، آدم‌ها مختارند بدنشان را هروقت که می‌خواهند در اختیار هر کسی که می‌خواهند قرار بدهند، هر مدلی از زندگی جنسی که می‌خواهند انتخاب کنند، براساس آن زندگی کنند، فقط کافیست به آن‌ها لذت و رضایت ببخشد، همین. با این الگوی فرهنگ سکولار، خانواده می‌ماند به نظرتان؟ و نمانده، نمانده دیگر. آن‌وقت بعضی‌ها می‌خواهند ما را این‌جوری مدرن کنند. البته من دوباره می‌گویم از خانواده به سبک سنت‌های محلی و این‌هایی هم هست این‌جا، ما اصلاً دفاع نمی‌کنیم. این چیزهایی که به اسم سنت، خانواده‌ی سنتی در جامعه‌ی ماست، بسیاری از این‌ها خلاف احکام اسلام است، خلاف اخلاق اسلامی است. خانواده‌پژوهی یکی از وظایف به نظر من شما خواهران و برادران اهل تحقیق و پژوهش این است. یک بار دیگر برگردیم در آیات، روایات، در این‌ها، البته باید با فقه و اصول و حدیث و تفسیر و کلام و این‌ها همه آشنا باشیم، همین‌طوری روی هوا هی قرآن و روایت را باز کن روایت دربیار، اگر این باشد من برای شما این‌قدر روایات متضاد برایتان می‌آورم از فمنیستی‌ترین و ضدخانواده‌ترین روایات برایتان می‌آورم، یعنی برداشت که از این‌ها می‌شود، اگر همان یکی را فقط برداری، تا زن‌ستیزترینش. این‌جوری همین‌طور الکی کتاب را باز کن روایت دربیاور، این‌جوری نیست، این‌ها کارشناسی می‌خواهد. سند روایت را بشناسی، دلالتش را باید بدانی، قرآن را مسلط باشی، فقه بدانی، تفسیر بدانی، چی بدانی، این‌ها را همه در کنار هم در یک مجموعه‌ی فکری، مجتهد باید باشی، مجتهدانه نظر کنی. این‌ها واقعاً جزو سخت‌ترین و دقیق‌ترین نظریه‌پردازی‌هاست نظریه‌پردازی راجع به حقوق زن و مرد و خانواده و این‌ها، شوخی با این‌ها نباید کرد. در غرب شوخی کردن با آن یکی دو دهه، دیگر از بین رفت. این خانه متلاشی شد، دوباره نمی‌شود چسب برداری به هم بچسبونی، رفت، دیگر رفت. دیگر نمی‌توانی نسل بعدی را بگویی ببین بابا و ننه‌ات چقدر بدبخت شده‌اند، ما دیگر همدیگر را نمی‌شناسیم، اصلاً پدر و مادرها با هم زندگی نمی‌کنند، اکثر شماها بی پدر و مادر هستید، یا بی پدرید یا بی مادرید، هیچ‌کدامتان باباهایتان را نمی‌شناسید، محبت کو؟ خانواده کو؟ ببین این‌جوری شد چقدر بد است، چقدر اوف است چقدر زشت است، تو دیگر ان‌شاءا... نکن این کارها را. مگر این‌طوری است؟ مگر با حرف درست می‌شود بعد؟ اگر خانواده را خراب کردید دیگر درست نمی‌شود به این آسانی‌ها. مگر یک انقلاب عظیم اجتماعی اتفاق بیفتد، زیر و رو شود آن جامعه، دوباره شروع کنند از صفر بازسازی. بعد این‌ها با سخنرانی‌ها حل نمی‌شود آقا. این‌ها فرهنگ‌هایی هست که در عمق خانواد‌ه‌ها باید. خیلی مواظب باشیم که به اسم رفورم در خانواده و حقوق زن و این حرف‌ها، خیلی مواظب باشید. افراط و تفریط‌‌ها. نه زن‌ستیزی نه زن‌محوری. نه مردستیزی نه مردمحوری. آسان نیست این قضایا. این چیزهایی که برمی‌دارند در رشته‌ی مطالعات زنان همین‌طور هی فرت و فرت ترجمه می‌کنند به‌عنوان علم به خرد ما می‌دهند و در بحث خانواده و این‌ها همه برای آدم‌های راحت‌طلب و آسان‌گیر است. این‌ها تئوری‌پردازی نیست. این‌ها نواندیشی نیست. این‌ها مفت‌خوری است، مرده‌خوری است. کو متفکر؟ اویی که هی فقط روایت بر‌می‌دارد می‌خواند، آن هم مفت‌خوری است. این‌ها باید، کاری که مطهری کرد در نظام حقوق زن در اسلام و دیگران، این‌ها اجتهاد این‌هاست. وفاداری به دین و به اخلاق و در عین حال حل مشکل امروز خانواده و مسائل مختلف. خب من عرضم را ختم کنم فقط می‌خواستم این نکته را فقط بگویم این‌جا که ما به آن‌چه که آن‌ها تحت عنوان خانواده‌ی سنتی می‌گویند و خانواده‌ی مدرن می‌گویند، ما به هر دویش انتقاد داریم. هر دوی این‌ها نقاط مثبت و منفی دارد و ملاک را باید ببریم روی الگوی اسلامی خانواده، نه سنت نه مدرنیتی، نه غربی نه شرقی، نه قدیم نه جدید و این کار بسیار دقیق و اجتهادی و سختی است و مهمی است. زن در آن فرهنگ تنها شد، مجبور شد به مسابقه با مرد بر سر قدرت و ثروت. فرهنگ در فرهنگ مدرن، انسان تنها شده. ما شده من. ببینید من این را هم عرض بکنم، این هم مهم است. در فرهنگ اسلامی ما هم، هم من داریم هم ما. هم فرد مهم است هم جامعه. نه فرد باید له بشود در جامعه به‌عنوان اجتماع و جامعه‌گرایی و کالتکتیویزم و سوسیالیسم و این حرف‌ها، نه جامعه را، یعنی این‌که بگویی من خودم خوش باشی اصالت فرد، اندیویجوئالیست، هدونیزم، یوتیلیتیالیزم آن هم در وجه فردی، هر دو غلط است. اسلام می‌گوید هم من مهم است هم ما، هر کدام در جای خود. می‌گوید هم لذت مهم است هم وظیفه. اسلام ضد لذت نیست. اسلام ضد سکس نیست منتها می‌گوید شهوت و سکس در چارچوب اخلاق و انسانیت. هم لذت هم وظیفه. هم سود هم ارزش. هم سود مادی دنیوی هم ارزش انسانی و کرامت الهی، هر دوش. هم سکس هم عشق. هم رفاه هم رشد. هم تجربه هم الهام. شناخت مادی شناخت معنوی، هر دو. همه‌ی این‌ها لازم است. اما در آن فرهنگ چی شده الان به‌اسم فرهنگ مدرن؟ من به‌جای ما. لذت به‌جای وظیفه. سود به‌جای ارزش. سکس به‌جای عشق. رفاه به‌جای رشد. تجربه به‌جای الهام. این است که خطرناک است. آن طرف افراطی دیگرش هم نفی رفاه و سود و لذت و سکس و تجربه، این را هم ما قبول نداریم، این دومی باید در ذیل آن اولی باشد. دنیا مزرعه‌ی آخرت، دنیا در ذیل آخرت. حقوق مادّی مهمّند، حقوق معنوی مهمّند. اخلاق مهم است. لذت مهمّ است. حالا همین چندوقت پیش‌ها آمار اعلام کردند، البته من نمی‌دانم این آمار هم چقدر راست و دروغ را من نمی‌دانم چقدر دقیق است، که چقدر از طلاق‌ها به‌خاطر مشکلات جنسی بین زن و شوهرهاست. این را هم اعلام کرده‌اند. این حرف خیلی مهم است و این دو تا راه‌حل دارد، یکی راه‌حل اسلامی دارد یک راه‌حل مادی دارد. راه‌حل مادی آن این است که آقا، شروع کردند یک‌سری غربی‌ها در یک‌سری مدارس ابتدایی می‌آیند لوازم مربوط به روابط جنسی می‌گذارند و آموزش می‌‌دهند و این حرف‌ها، آن‌وقت مجبوری بروی در مدارس و کودکستان به بچه‌ها بگویی آقا، بچه جان مواظب باش ایدز نگیری، او اصلاً نمی‌‌داند روابط جنسی چی هست هنوز. دقت می‌کنید؟ این‌جا هم آورده‌اند، آقا مبارزه با ایدز، شماها ایدز دارید ما ایدزمان کجا بوده؟ این‌هایی هم که ایدز دارند در ایران از آن‌جا پا شدند و آمده‌اند. در آن منطق حقوق و اخلاق اعتباری شد بعد بی‌اعتبار شد، از اعتبار افتاد، نسبی، شخصی، قراردادی شد همه‌چیز. چون مناسبتات انسان با انسان از جمله مناسبات زن با مرد، قداست‌زدایی شد. چرا؟ چون رابطه‌ی انسان با خدا قطع شد. اگر رابطه‌ی انسان و خدا قطع شد، اومونیزم الحادی آمد، دیگر رابطه‌ی انسان با انسان هم هیچ‌نوع قداست و حرمت و شرافتی نخواهد داشت مثل رابطه‌ی دو تا شیء، دو حیوان، دو فنومن، دو پدپده‌ی طبیعی می‌شود. کدام قداست؟ و وقتی امر مقدس نبود، مسئولیت و تکلیف نیست. احساس تکلیف نیست. و وقتی این‌ها نبود، اخلاق نیست و وقتی این‌‌ها نبود، وجدان هم دروغ است. دروغ می‌گویند وجدان. نه آقا ما بدون دین و اخلاق و آخرت و خدا و این‌ها، من وجدان دارم خودم. کدام وجدان؟ وجدان یک ریشه‌ی معرفت‌شناختی یک ریشه‌ی توحیدی باید داشته باشد، وجدان چیست؟ همه‌ی این‌ها که در تاریخ همه‌ی ماها که جنایتکاری و کثافت‌کاری می‌کنیم، همه‌ی ماها هم وجدان داریم در عین حال. زن تنها شد. انسان تنها شد. وقتی فقط منافع فردی، لذایذ شخصی پیش آمد، مسابقه سر قدرت و ثروت و حقوق و اضافه‌حقوق بعد استقلال اقتصادی فرد اصالت پیدا می‌کند و معیار می‌شود. دیگر کسی تن به تکلیفی و رنجی و زحمتی نمی‌دهد جز برای خودش. کسی حاضر نیست برای زنش فداکاری کند، برای مردش فداکاری کند. دیگر هیچ سوگندی مقدس نمی‌ماند. وفاداری زن و شوهر به هم بی‌دلیل و بی‌پشتوانه می‌شود، احمقانه است، ایده‌آلیستی است. وقتی از خانه معنویت‌زدایی و اخلاق‌زدایی شد، وفا و فداکاری و عشق و گذشت و مسئولیت‌پذیری از خانه بیرون رفت، دیگر خانواده ضرورتی ندارد. معنا ندارد، اصلاً حفظ خانواده منطقی نیست. دو تا رابطه می‌ماند وقتی که، ببینید رابطه‌ی ایمانی و اخلا ق و تقوا و این‌ها نبود، فقط دو تا رابطه‌ی دیگر بین زن و شوهر می‌ماند، یکی رابطه‌ی اقتصادی است که وقتی زن مستقل شد رفت خودش خرج خودش را درآورد، این رابطه هم قطع شد؛ دوم رابطه‌ی جنسی است که وقتی باز مرد و زن بیرون از خانواده هم روابط جنسی داشتند، این هم قطع می‌شود. دیگر وقتی آن‌ها نبود، این دو تا بود، این دو تا هم این‌جوری این دو تا رشته پاره شد، اصلاً یکی به این سئوال من جواب بده، چرا باید خانواده بماند اصلاً؟ اصلاً چرا باید به این خانواده وفادار بود؟ وقتی که گذشت و اخلاق و آخرت و تقوا و شرع و عشق و احساس مسئولیت رفت، همه دروغ بود، نسبی بود، خرافات بود، مربوط به عالم سنّت بود، خب دیگر مدرنش فقط می‌ماند سکس و پول، دلار. این‌ها هم همه بدیل برون‌خانواده دارند خیلی هم اتفاقاً راحت‌ترند بیرون از خانواده تا داخل خانواده. چرا تن به این. به‌جای نفقه و عشق، به‌جای نفقه و عشق چی می‌نشیند؟ پول و سکس. خانواده متلاشی می‌شود. فروپاشی خانواده قطعی است. خودخواهی، تفکیک حق از تکلیف که فقط بگوییم حقوق بشر، حقوق زن، حقوق مرد، نگوییم تکلیف بشر، تکلیف زن، تکلیف مرد، آن‌ها را نگوییم. اسلام می‌گوید هر دویش را بگو. یک ‌عدّه فقط تکلیف را می‌گویند از حق حرفی نمی‌زنند، یک ‌عدّه هم فقط حقوق. حقوق زن، حقوق بشر، حقوق کودک، حقوق مرد. خب تکلیف هم هست، هر دو را باید با هم بگوییم. ولی این‌جوری اگر نبود از تکلیف بشر حرف نزدی، ترک فداکاری باعث می‌شود تمام نهادهای اجتماعی، اقتصادی از جمله نهاد خانواده غیرانسانی بشوند بعد هم متلاشی بشوند. اقتصاد و سیاست سکولاریزه می‌شوند، نهادهای آموزشی و رسانه‌ها سکولار می‌شوند، خانواده سکولاریزه می‌شود یعنی معنویت‌زدایی، یعنی اخلاق‌زدایی یعنی شریعت‌زدایی یعنی تکلیف‌زدایی و جامعه می‌رود به سمت فروپاشی انسانی. و در خانواده خودش را راحت‌تر نشان می‌دهد. این‌ها را امیدوارم این کار را دوستان خیلی جدی بگیرند، تقلیدی و ترجمه‌ای هم وارد نشوند، تنبلی هم نکنید. باید خیلی زحمت بکشیم ما. در اقتصاد، در جامعه، در خانواده‌، ما همه‌ی این‌ نهادهای اجتماعی را دوباره باید در عصر جدید براساس کتاب و سنّت نه با روشنفکری و مدرن‌بازی و نه با تهجّر و قشری‌گری، دوباره باید این‌ها را بنشینیم کار بکنیم و این‌ها صدها نفر آدم باسواد محقق می‌خواهد که روزی 10 ساعت 15 ساعت کار کنند، هم دین و شرف داشته باشند و هم حقوق انسان‌ها و رهایی بشر برایشان مهم باشد. ممنون و متشکر. (این مشکل صلوات و کف هم هنوز در این ممکلت حل نشده، حالا هردویش را با هم)



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha