شبکه افق - 10 مهر 1399

زینب ع ، ابرقدرت کربلا ( زنان زینبی در معرکه اربعین )

خادمان زیارت اربعین و زنان شهیدداده عراقی _ اربعین ۱۳۹۷

بسم‌الله الرحمن الرحیم

مجری (خانم): این‌ها یک صحبت‌هایی خدمت شما داشته باشند. صحبت‌های خواهرهای عراقی می‌خواستند داشته باشند. الآن خانم بابایی شما بفرمایید. خانم بابایی مادر شهید بابایی هستند ژاپنی هستند و دوست ندارند که به آن‌ها ژاپنی بگوییم! می‌گویند باید به ما بگویید مسلمان، دیگر بحث کشور مطرح نیست، ما افتخار داریم خدمت ایشان هستیم.

خانمی دیگر: برادر شهیدم در سال 1980 دستگیر شدند و در سال 1982 به شهادت رسیدند و ما خبر شهادت‌شان را سال‌ها بعد از سقوط صدام حسین شنیدیم که طریقه شهادت‌شان به چرخ گوشت بوده و به سختی توانستیم اسم‌شان را پیدا کنیم.

استاد رحیم‌پور: با چرخ گوشت یعنی چطوری؟

همان خانم: در زمان صدام حسین یک چرخ‌گوشت‌های خیلی بزرگی بوده که آدم‌ها را توی آن می‌گذاشتند البته طُرُق شهادت خیلی بوده، زیاد اسیر بوده، شهدای دیگر با چرخ گوشت بوده، انواع و اقسام شکنجه‌ها بوده، ولی شخصاً فرزند من این‌طوری شهید شدند. یک چنین داستانی را تلویزیون نشان دادند.

خانم دیگر: بسم‌الله الرحمن الرحیم بنده دکتر شریعتی هستم استاد دانشگاه حوزه هستم دانشگاه بین المدائن صلح و دین و حوزه‌های متعدد. همسر جانباز 70 درصد جنگ تحمیلی و خواهر سه تا شهید که در عراق، دانشجویان، یکی‌شان دکتر محمد شریعتی،‌ یکی‌شان داروساز جواد شریعتی و یکی هم دانش‌آموز فؤاد شریعتی،‌ که ایشان چون پیروز خط امام و شهید صدر بوده، ایشان را به شهادت رساندند بعد از سال‌ها شکنجه، که سال 1980 میلادی دستگیر کردند ولی یکی‌شان شهیدمحمد سال 82 به شهادت رساندند، شهیدجواد سال 84. که بعداً‌مطلع شدیم متأسفانه بعد از سرنگونی صدام که دنبال جسدهایشان در گورهای جمعی که الحمدالله این‌ها خیلی فعالیت سیاسی داشتند از نظر اعتراض به نظام و می‌خواستند حکومت ولایت فقیه در عراق برقرار کنند که فعالیت داشتند و به شهدایی که صدام اعدام می‌کرد کمک می‌کردند، جمع می‌کردند، کمک‌های مالی از مردم و به خانواده‌های شهدا کمک می‌کردند.

استاد رحیم‌پور: تشکر ممنون. سلام علیکم و رحمه‌الله. بسم‌الله الرحمن الرحیم. سلام عرض می‌کنم محضر خواهران گرامی و بویژه خواهران و مادران شهدا و خانم‌هایی که خودشان در عرصه‌ی مبارزات عدالتخواهانه و توحیدی اجتماعی در عرصه جهاد، هزینه پرداختند. این‌جا به نام زینب(س) معلّم همه زنان و مردان مؤمن و عدالتخواه گرد هم آمدیم که دوستان فرمودند حدود 70 موکب، که کل فعالیت‌هایش، از جمله فعالیت‌های فرهنگی آن‌ها به عهده خواهران است و در مسیر راهپیمایی اربعینی که می‌دانید در تاریخ بشر چنین راهپیمایی‌ای سابقه نداشته و نظیر هم ندارد و یک رکورد تاریخی و جهانی است که به یادم آمد آن تعبیری که حضرت زینب(س) در خطبه و سخنرانی‌شان در کاخ یزید که آن موقع ابرقدرت مادی جهان بود و خطاب به او فرمودند که تو فراموش خواهی شد و ما هرگز فراموش نخواهیم شد. ظاهرش این است که ما حذف شدیم، شکست خوردیم، قتل عام شدیم، تو برنده شدی! اما در واقع تو باختی، با همین معیارهای مادی هم تو باختی. این درس بزرگی برای همیشه و همه است. نگاه از زاویه درست به زن مسلمان، زنان بزرگی که امروز در جهان اسلام به نحو عام و در بین پیروان اهل بیت(ع) به طور خاص دارند می‌درخشند و مسیر زنان عالم و مسیر جامعه جهانی را دیر یا زود تغییر خواهند داد تا الآن هم تغییراتی دادند. این که نهضت حجاب از شرق اسلامی و از انقلاب اسلامی از ایران به سمت غرب رفت، به ترکیه، و معیار اصلی در انتخابات، رأی آوردن‌ها در ترکیه شد مسئله حجاب، با این که ترکیه نقطه هجوم فرهنگ غربی به جهان اسلام، به ایران، افغانستان، این طرف، شرق، بود در نهضت حجاب‌ستیزی، حالا به ترکیه رفت و از ترکیه به اروپا، و امروز کاری کرده که کشورهای متعدد اروپایی باز علیرغم شعار آزادی و لیبرالیزم و آزادی پوشش و آزادی مذهب، حجاب را ممنوع می‌کنند و ممنوع کردند و این‌ها خیلی شکست بزرگی برای این‌هاست با آن ادعاها که هر زن اروپایی محجبه‌ای را که نخواهد برهنه در انظار عمومی بیاید و بخواهد در عرصه اجتماعی، سیاسی، علمی، اقتصادی، حضور داشته باشد آن را ممنوع کنند و ممنوع کردند، نه در نهادهای حکومتی حتی در مدارس خصوصی اجازه نمی‌دهند که معلم بشود. این شکست بزرگی برای غرب است با آن ادعاهای انقلاب فرانسه تا امروز که گوش همه را کر کرده است در خصوص زنان. امروز شما زنان بزرگ، حالا گفتند همزمان با شهادت حضرت رقیه(س) از جهاتی به لحاظ تاریخی، همین دیروز مادر سه شهید، شهدای مغنیه، مطرح بود، زنان بزرگی در ایران، عراق، لبنان، جهان اسلام، الگو و معلمان بزرگی شدند. شهیده بنت‌الهدی صدر، زن عالِم، متفکر، مجاهد که زیر شکنجه تا آخر نه گفت و به شهادت رسید. در ایران زنان مجاهدی داشتیم مثل خانم دبّاغ و امثال این‌ها که زنان مجاهدی که با وجود 7- 8 فرزند سلاح برداشت و جنگید، مثل یک چریک در کوهستان‌ها و در عین حال در پاریس، در نوفل لوشتاتو امین امام و نزدیک‌ترین شخص به امام بود و وقتی هم امام(ره) دو نفر را خواست نماینده بفرستد برای رهبران کمونیزم الحاد جهانی، یک زن را از جمله انتخاب کرد که ایشان بود و شهدای دیگری؛ شهیده امّ یاسر، همسر شهید سیدعباس موسوی و خودِ خانم‌هایی که این‌جا هستید. این که ایشان می‌فرماید برادرشان را در چرخ گوشت زنده زنده خُرد کردند یا خواهر دیگرمان خانواده‌ای که چند مجاهد داده و خودشان همین‌طور. آن خواهر دیگرمان که می‌گویند نگویید ژاپنی، ژاپنی بودن و ایرانی بودن برای ما ملاک نیست، برای ما مسلمانی و انسانیت ملاک است، و بسیاری از زنان؛ زنانی در ایران داریم مادری که 7 شهید دارد، خانه‌ای که سه فرزند و یک دامادش رفته و تا آخر محکم بود. خب اگر این زنان نبودند انقلاب نبود،‌ اگر این زنان نبودند هیچ جهاد و جنگی به پیروزی نمی‌رسید. ما شهید در جبهه داریم که فرانسوی است مادرش فرانسوی است. شهید ژاپنی که مادرش ژاپنی است، شهید آمریکایی که مادرش آمریکایی است. هم از طریق مادر؛ مادرانی که نه مسلمان بودند نه شیعه بودند نه ایرانی بودند ولی کنیز خدا و کنیز حقیقت بودند و از همه عبور کردند و در صف مقدم ایستادند و فرزندان‌شان را دادند و از بقیه محکم‌تر بودند. این‌ها همان پیام حضرت زینب(س) است. به نظرم آمد چون بحث موکب‌های خانم‌ها در مسیر پیاده‌روی اربعین است و دوستان مبلّغ هستند و قرار است در آن موکب‌ها علاوه بر خدمات مادی به زوّار سیدالشهداء خدمات فرهنگی هم بدهند، جلساتی باشد، گفتگویی باشد، و عنوان بحثی که به بنده فرمودند مسئله اربعین و خانواده است، از این جهت از همین زاویه وارد بحث می‌شوم. اولاً این اتهام که اسلام، یا کلاً دین، برای حذف زن از عرصة اجتماعی و سیاسی و فرهنگی، تأکید بیش از اندازه روی مقوله خانواده و شوهرداری و بچه‌داری می‌کند و هدفش این است که زن از عرصه عمومی حذف شود و جامعه و تاریخ، یک تاریخ مذکر باشد و فرهنگ مذکر، و جامعه مذکر، و زنان هیچ جا پیدایشان نشود و حبس زن در خانه، اتهامی است که می‌زنند که حالا این‌ها نمی‌دانم اساساً به خانه چرا به عنوان زندان نگاه می‌کنند؟ خانه که محل آرامش است و تعبیر مسکن، سکونت، ساکن، استکانه برای آن می‌آید، خانه یعنی محل آرامش. خانه در بعضی از تمدن‌ها به معنای زندان است. و برای خیلی از تمدن‌ها زندان نیست، مرکز آرامش است. بنابراین اولاً یک موضع ضد خانه و خانواده است. لذا اغلب این کشورهایی که یک مقداری به لحاظ صنعتی و ثروت، متمول و متجدد شدند دیگر تقریباً قید و خانه و خانواده را زدند. یعنی حاضر شده ثروتمند بشود ولی بی‌خانواده! ولی به این سؤال جواب نمی‌دهد که اگر ما ثروتمند شدیم و خانه و خانواده‌ای نداریم از این ثروت کجا و چگونه لذت ببریم؟ آدم بیرون از خانواده در تنهایی، اصلاً میلیاردر، سوپرمیلیاردر، کل ثروت جهان برای تو، توسعه یافته، بیمه تأمین اجتماعی داشته باش، خانواده نداشته باش، همسر، فرزند، عاطفه، احساس، عشق، اعتماد، همه چیز داشته باش، توسعه یافته باش، اما کسی را نداشته باش که دوستش داشته باشی، و او تو را دوست داشته باشد. کسانی کنارت نباشند که هر روز حال همدیگر را بپرسید، از برنامه همدیگر بپرسید، او از حال تو بپرسد. فرض کنید شما توسعه‌یافته‌ترین به لحاظ اقتصادی، صنعتی، جامعه باشید ولی خانواده نداشته باشید و خانه هم فقط در حکم این باشد که خسته شدم بروم خودم را یک جایی بیندازم بخوابم. چون مسئله عاطفی و احساس خرد بشود، روابط سرد بشود، خانواده متلاشی بشود، نیاز جنسی‌ات هم چه زن و چه مرد، بیرون از خانه و خانواده می‌توانی تأمین کنی، بعد دیگر از خانه چه می‌ماند؟ خانواده‌ای هم نیست که دور هم بنشینید بگویید بخندید، یا اگر مشگلی هست با یکدیگر همه با هم غصه بخوریم، همه با هم شاد باشیم، این مسائل نیست. وقتی نیست ثروت، رفاه، تأمین اجتماعی همه را داشته باش، ابزار لذت را داری، ولی دیگر امکان لذت را نداری. چه کسی از این که تنها برود بهترین سواحل دنیا، بهترین سرزمین‌ها خوش بگذراند، چه کسی به تنهایی می‌تواند لذت ببرد؟ آن هم تا کی؟ وقتی هیچ دلبستگی در این دنیا به هیچ انسانی نداری؟ وقتی مادر مفهوم ندارد،‌ خواهر مفهوم ندارد، برادر، شوهر، فرزند، این‌ها وقتی نیست از همه چیز بریده‌ای، یک موجود تیپاخورده تنها هستی، زندگی بدون احساس، بدون عاطفه، بدون احساس مسئولیت، به هیچ کس احساس مسئولیت نمی‌کنی، کسی نسبت به تو احساس مسئولیت نمی‌کند، اصلاً این زندگی نیست، جهنم است. خانه و خانواده در نظر بعضی از تمدن‌ها یک چیزی مثل اصطبل و طویله است یک جایی باید خودش را بیندازد می‌رود شب می‌خوابد! اما در منظر اسلامی و تربیتی، خانه، نقطه شروع هر تجمع و هر اجتماعی است، هسته اصلی تاریخ است، هسته اصلی تمدن و جامعه است. و لذا چه زن، چه مرد، هر کاری بیرون از خانه و خانواده می‌کنند ولی در عین حال باید هوای خانه و خانواده را داشته باشند چه مرد چه زن. مرد نمی‌تواند بگوید من بخاطر مسئولیت اقتصادی‌ام، یا فعالیت‌های اجتماعی، سیاسی و علمی‌ام دیگر به همسر و فرزندانم کاری ندارم. زن هم حق ندارد بگوید چون من شرعاً حق فعالیت‌های بیرون از خانه، فعالیت‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، علمی، همه چیز را دارم و از این جهت با مرد تفاوتی ندارم ولی این کارها را می‌کنم به قیمت ضایع شدن فرزندم، فرزندانم، یا رابطه‌ام با همسرم خراب شود و به یک خانه خالی و سرد تبدیل شود، هیچ کدام چنین حقی ندارند. خب بهترین پاسخ به کسانی که می‌گویند تأکید اسلام، بلکه دین، بلکه همه الهیون و عقلای دلسوز بشر بر خانواده و این که هوای خانه را داشته باش و زن و مرد، و بخصوص زن که مادر است، فرزند را به دنیا می‌آورد و تا چند سال اول، فرزند مدام چسبیده به مادر است، اصلاً جزئی از مادر است همین‌طور که قبلش درون مادر بود، بعدش هم عضوی از بدن مادر است، رابطه کودک، نوزاد با مادر، مساوی با رابطه نوزاد با پدر نیست، از دو طرف این رابطه مساوی مثل هم نیست. بله، تأکید بر این قضیه می‌کنند منتهی این‌ها هدف‌شان این است که زن، در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی نیاید. خب جواب آن زینب(س) است. شما کدام زن در کدام فرهنگ؟ بلکه کدام مرد در کل تاریخ مبارزات سیاسی را می‌بینید که مثل حضرت زینب(س) سیاسی‌ترین، اجتماعی‌ترین، مبارزترین، قهرمان‌ترین قهرمانان عمل می‌کند؟ آن سخنرانی که حضرت زینب(س) در برابر یزید کردند هیچ زن و مردی جرأت نمی‌کرد بکند. آن موقع یزید، ‌خلافت اسلامی، ‌خلافت اموی، ابرقدرت جهان بود، تک ابرقدرت بود. بزرگترین قدرت جهان دست یزید افتاده بود به اسم اسلام. این‌ها هم اسیرند، در زنجیرند، کتک خورده‌اند. حتی به بعضی‌هایشان هنوز اجازه حجاب درست ندادند. وقتی یزید، از آن موضع حرف می‌زند، این چهره شخصیت زینب(س) است. این همان زینبی است که فرزندانی تربیت کرده که در کربلا مسابقه شهادت گذاشتند، حضرت زینب(س) دوتا فرزندش شهید شدند یک جا اسم این دوتا را نمی‌آورد! آقا بچه‌های خودت هم که شهید شدند. همه‌اش از حسین حرف می‌زند، از مکتب حرف می‌زند، از توحید و عدالت حرف می‌زند. هیچ کس به هیچ وجه، هیچ علامتی در رفتار حضرت زینب(س) نمی‌بیند که ایشان بیشتر نگران فرزندان خودش باشد تا بقیه، اصلاً انگار فرزندان خودش در کربلا نیستند و شهید نشدند، بعد قدرت انسانی این زن، وقتی که یزید سخنرانی می‌کند و توهین می‌کند و می‌گوید دیدید با شما چه شد؟ دیدید خدا چه کرد؟ خدا را وسط می‌آورد که بگوید این کارها را خدا خواسته و مشروعیت بدهد. اولاً زینب در دهان او می‌زند و می‌گوید خدا نکرد تو کردی، خداوند جنایت نمی‌کند و اجازه جنایت نداده، تو کردی. بعد وقتی که او مست پیروزی است، این سیلی‌ای که در صورت و در گوش رئیس بزرگترین قدرت جهان می‌زند و از او را از خواب مستی بیدارش می‌کند، می‌پرسد «أَ ظَنَنْتَ یَا یَزِیدُ» تو الآن واقعاً فکر کردی تو برنده‌ای ما بازنده؟ آیا گمان کردی که «حَیْثُ أَخَذْتَ عَلَیْنَا أَقْطَارَ اَلْأَرْضِ وَ آفَاقَ اَلسَّمَاءِ» همه افق‌ها و همه چشم‌اندازها و همه روزگار را بر ما بستی و تنگ کردی و ما را به زنجیر کشیدی؟ «فَأَصْبَحْنَا نُسَاقُ کَمَا تُسَاقُ اَلْأُسَرَاءُ» ما را مثل اسیر در زنجیر این طرف و آن طرف کشیدی، مردک الآن داری احساس پیروزی می‌کنی و پیروزی؟ «أَنَّ بِنَا عَلَى اَللَّهِ هَوَاناً وَ بِکَ عَلَى اَللَّهِ کَرَامَةً» این یعنی که تو پیش خداوند کرامت داری و ما تحقیر شدیم؟ تو ما را تحقیرشده می‌بینی؟ «فَمَهْلاً مَهْلاً» این‌طور کف به دهان نیاور! آرام باش! چقدر زیباست «فوالله فَرَیْتَ إِلاَّ جِلْدَکَ وَ لاَ حَزَزْتَ إِلاَّ لَحْمَکَ» گوشت خودت را جویدی! پوست خودت را دریدی! انتحار کردی.

چقدر سخنان، منطقی، قوی، انقلابی، محکم و درست و آن اقتدار پوشالی و پیروزی دروغین او را خورد می‌کند. می‌گوید مردک! تو این‌قدر احمقی نفهمیدی با خودت چه کردی؟ تو فکر کردی ما را ضربه زدی؟ تو پوشت خودت را کَندی و دریدی؟ گوشت خودت را جویدی؟ تو انتحار کردی. «و لئن جرت على الدواهى مخاطبتک» اما این که وضعیت من را به وضعی رسانده که مجبور شدم با کسی مثل تو حرف بزنم!

تحقیر را ببینید! می‌گوید اصلاً تو آدمی نیستی که من بخواهم با تو حرف بزنم، تو لایق این نیستی که من تو را خطاب قرار بدهم. با چه کسی دارد حرف می‌زند؟ با خلیفه مسلمین و با بزرگترین قدرت جهان و با کسی که در آن قضیه پیروز شده و این‌ها را اسیر کرده، این زن بزرگ و مجاهد رو می‌کند به او، جلوی افسران و فرماندهانش و به او می‌گوید تو حقیرتر از آن هستی که من با تو هم‌صحبت بشوم، تو در آن اندازه‌ها نیستی که من با تو حرف بزنم، شرایط این‌طوری شد که من مجبورم با تو حرف بزنم و الا تو آدمی که من با تو هم صحبت بشوم؟ اما بدان «انّى لا ستصغر قدرتک» من تو را ریز و حقیر می‌بینم. من قدرت تو را کوچک می‌بینم تو پیش من صغیری!

کجای دنیا چنین ادبیاتی است که یک زن، جلوی بزرگترین قدرت جهان، در زنجیر، این‌طوری حرف زده است؟ بدون ذره‌ای ترس و احساس خطر؟ می‌داند که ایشان با این حرف‌ها ممکن است همین الآن او را به صلّابه بکشند و تکه تکه کنند و به شهادت برسانند. کسانی که حسین(ع) را کشتند چرا زینب(س) را نکشند؟ «انّى لا ستصغر قدرتک» من تو را حقیر می‌بینم و پیش من کوچکی. قدرت تو پیش من، پشیزی نیست. این یعنی قدرت زن مؤمن. دارد می‌گوید یک زن مؤمن زینب(س) از همه جهان بزرگ‌تر است. به بزرگترین ابرقدرت جهان می‌گوید من تو را کوچک می‌بینیم «و استعظم تقریعک و استکثر توبیخک،» تو حتی لایق این نیستی که من تو را توبیخ کنم، من نمی‌خواهم وقت بگذارم تو فکر کردی من الآن برنامه‌ریزی کردم که بیایم تو را سرزنش کنم؟ تو لیاقت سرزنش من را هم نداری! تو ارزش این که جلوی تو بایستم تو را محکوم کنم نداری «و استعظم تقریعک، وَ لَئِنِ اتَّخَذْتَنَا مَغْنَماً» تو الآن فکر کردی ما را غنیمت گرفتی پیروز شدی؟ «لَتَجِدَنَّا وَشِیکاً مَغْرَماً» به زودی خواهی یافت که تو شکست خوردة این ماجرا هستی؟ تو داری غرامت می‌دهی، ما غنیمت نیستیم، مسئله غنیمت نیست، مسئله غرامت است. خواهی دید که این وسط شکست خورده اصلی تویی نه ما. «حِینَ لَا تَجِدُ إِلَّا مَا قَدَّمَتْ یَدَاکَ» آنگاه که خواهی دید هیچ دستاوردی از این قضایا نداشتی جز آن بلایی که بر سر خودت آوردی و بر سر حکومتت آوردی «فَکِدْ کَیْدَکَ» من این‌جا نایستادم که از تو چیزی بخواهم، اینجا ایستادم تا به تو فرمان بدهم «فَکِدْ» فرمان است دیگر؛ «فَکِدْ کَیْدَکَ» هرغلطی می‌توانی بکنی بکن، هر نقشه‌ای می‌توانی بکشی بکش «کِد کیدک» هر کیدی می‌توانی بکنی بکن، «وَ اسْعَ سَعْیَکَ» با همه ظرفیتت هر کاری می‌توانی بکن، هر کاری از تو برمی‌آید بکن من نیامدم به تو بگویم لطفاً کاری نکن، آمدم بگویم هر کاری بلدی بکن. «وَ نَاصِبْ جُهْدَکَ» با همه ظرفیتت به ما ضربه بزن، با همه توانت به ما ضربه بزن و ما با دشمنی کن. «فَوَ اللَّهِ لَا تَمْحُو ذِکْرَنَا» پس به خدا سوگند هرگز نخواهید توانست نام ما را از جبین تاریخ پاک کنید. شما نمی‌توانید ما را حذف کنید. خب این حرف حضرت زینب(س) درست بود یا غلط بود؟ همین راهپیمایی اربعین، جواب این سؤال است. «فَوَ اللَّهِ لَا تَمْحُو ذِکْرَنَا» به خدا سوگند شما نمی‌توانید ما را محو کنید، نام ما و یاد ما برای ابد ثبت شد. «وَ لَا تُمِیتُ وَحْیَنَا» این جنایت‌هایی بود که وحی را حذف کنید و بمیرانید، هدف شما ترور وحی و نبوّت بود، هدف‌تان کشتن مکتب بود، اما بدان که «وَ لَا تُمِیتُ وَحْیَنَا» هرگز نخواهی توانست وحی ما را، این مکتب را بمیرانی و به قتل برسانی. به هیچ کدام از هدف‌هایت نرسیدی، خواستی مکتب و دین را نابود کنی نتوانستی،‌ خواستی ما را حذف کنی نمی‌توانی تو حذف شدی «وَ لَا تَرْحَضُ عَنْکَ عَارَهَا» اما عار و ننگی در این ماجرای کربلا به پیشانی کثیف تو خورد هرگز این ننگ پاک نخواهد شد، این ننگ با رنگ پاک نخواهد شد. من تو را پست‌تر از آن می‌دانم که حتی تو را نکوهش کنم، حتی نقدت کنم، قابل او نیستی که تو را سرزنش کنم، اگر گمان کردی که از شهادت و اسارت آل محمد(ص) سود برده‌ای به زودی خواهی دید که زیان کردی، آنگاه که نتیجه کارت را این‌جا و آنجا ببینی، دنیا و آخرت. دو بار نتیجه کارت را خواهی دید و این ننگ، ننگ کشتن و به اسارت بردن خاندان و فرزندان رسول‌الله و شکستن دادن دین و تلاش برای شکست دین و پیش بردن ضد دین، هرگز از تاریخ شما و تاریخ زندگی شما پاک نخواهد شد. اینک بنگر، «وَ هَلْ رَأْیُکَ إِلَّا فَنَدٌ» حالا یک بار دیگر برگرد و ماجرا را مرور کن، ببین جز احمق، کسی دیگری بودی؟

قدرت زینب(س)، فصاحت و بلاغت زینب(س)، و سفاهت یزید! و چطوری جلوی چشم او می‌ایستد جلوی ارکان حکومت، می‌گوید هم باختی، هم بدنامی و هم احمقی. «هَلْ رَأْیُکَ إِلَّا فَنَدٌ» یعنی چه؟ یعنی این فکر تو جز حماقت و سفاهت چیزی بود؟ جز احمق تو کسی هستی؟ یک احمق این کار را می‌کند که تو کردی، حتی عقل سیاسی هم نداری. «وَ أَیَّامُکَ إِلَّا عَدَدٌ» روزگار تو و اقتدار تو چند روزی بیش نیست، روزهای آن را می‌شود شمرد! می‌دانید که یکی دو سال بعد از کربلا مُرد. و بعد از او شاخة سفیانی بنی‌امیه سقوط کرد، یعنی عملاً این سخنرانی حضرت زینب(س) رژیم را سرنگون کرد. یکی دو سال بعد حکومت سقوط کرد، و بعد از کربلا می‌دانید که سخنرانی‌های حضرت زینب(س) در مدینه و شهرهای دیگر، این‌قدر زیاد شد که حاکم مدینه به یزید نوشت که اگر می‌خواهی این‌جا انقلاب نشود و اگر می‌خواهی مدینه سقوط نکند یک فکری به حال این زینب بکن! این اصلاً شکست نخورده، انگار پیروز شده، راه افتاده این طرف و آن طرف همه را دارد می‌شوراند! که بعد یزید دستور می‌دهد که ایشان را تبعید کنند.

حالا این‌جا یکی دوتا نقل مبهم است که آیا حضرت زینب(س) که مرقدشان در شام است یا مصری‌ها اهل سنت می‌گویند در مصر است و هر سال برای میلاد حضرت زینب(س) چه جشن‌ها می‌گیرند، با این که سنی هستند ولی این‌قدر عاشق خانم هستند، و معتقدند که رأس‌الحسین(ع) آنجاست. حالا بعضی‌ها می‌گویند چون رأس‌الحسین خیلی جاها در مسیر بود و بعضی جاها بردند در شهرهای مختلف که بگویند آقا این نهضت شکست خورد و دیگر کسی دنبال آن را نگیرد! لذا رأس‌الحسین در لبنان داریم، در نقاط مختلف سوریه داریم، در عراق هست، همه جا رأس‌الحسین هست و ظاهراً همه جاها در این مسیرها بردند برای این که نشان بدهند و حتی این که این سر کجا دفن شده معلوم نیست، حتی می‌گوین در مصر هم بردند نشان بدهند. بعضی‌ها گفتند بعد از این قضایا، چرا ایشان که رفتند مدینه، ایشان از دنیا رفتند، به شهادت رسیدند – حالا روی این هم بحث است – بعضی‌ها گفتند ایشان تبعید شدند برای این که آنجا شورش نکنند، ولی باز که در خود شام رفتند باز آن‌جاها ایشان فکر تشیّع و مکتب انقلابی اهل بیت(ع) را احیاء کردند و مسیری که قبلاً ابوذر در شام در تبعید کرده بود، و حتی ایشان تا مصر هم، دامنه تعالیم و تبلیغات حضرت زینب(س) علیه حکومت رفته بوده و برای احیای مکتب. بعضی‌ها می‌گویند خود ایشان برای تبلیغ و دعوت رفتند و بعضی‌ها می‌گویند ایشان را تبعید کردند و خلاصه از دنیا رفتند. این‌ها همه راه‌ها را رفتند و آخرش مجبور شدند که حضرت زینب(س) را بازدداشت و تبعید کنند.

این تعبیری که می‌گویند حضرت زینب(س) می‌گوید که «هَلْ رَأْیُکَ إِلَّا فَنَدٌ؟» آخرین حرف؛ آیا این طرز فکر و پروژه و رأی تو جز حماقت چیزی بود؟ یعنی تو به لحاظ سیاسی هم شعور نداری که باید چه کار می‌کردی ولی چه کار کردی؟ به ضرر خودت کار کردی. «وَ هَل أَیَّامُکَ إِلَّا عَدَدٌ» تو یک چند روز دیگری بیشتر حکومت خواهی کرد؟ شما سرنگون می‌شوید. ما شما را سرنگون کردیم نفهمیدید.

گفتند طرف داشت طبل می‌زد، گفت چه کار می‌کند؟ گفت طبل می‌زند. گفت پس صدایش کو؟ گفت بعداً صدایش درمی‌آید! صدایش چند وقت بعد درآمد. «وَ جَمْعُکَ إِلَّا بَدَدٌ» آیا کل نیروها و تشکیلات تو جز نابودی، شکست و سقوط آینده‌ای دارید؟

خب این زن، محصول اسلام و مکتب اهل بیت(ع) است. کجا گفتند که نباید سیاسی باشی، نباید اجتماعی باشی، علمی نباشید، در صحنه نباشید، در مبارزه نباشید، وقتی می‌گویند خانه، کودک،‌ همسرداری، خانه‌داری، معنی‌اش این نیست که این کارها را نکنید. دیگر ما همسردارتر و کودک‌دارتر از زینب(س) زنی داریم که چنین بچه‌هایی تربیت کرده است؟ احترام شوهرش را هم تا آخر نگه داشته، ولی این‌طور زنی بود. و منطق این حرکت، همه این حرکت منطقی بود. اصلاً یک کلمه حرف غیر منطقی نزده است خیلی جالب است که این‌ها وقتی که محاصره شدند و در کربلا جلوی آن‌ها را گرفتند، پدر این عمر سعد که یکی از 5 نفری است که با گروه ابوبکر تقریباً همه با هم آمدند مسلمان شدند و این فاتح ایران است که شاهنشاهی ایران را درهم شکسته است، و بعد سر قضیه امیرالمؤمنین(ع) با معاویه، گفته من بی‌طرفم! با هیچ کدام بیعت نکرد! گفت من در این دعواها بی‌طرفم، و بعد با معاویه هم مخالف بود. وقتی که معاویه به قدرت می‌رسد یک وقتی که با معاویه روبرو می‌شود می‌گوید «السلام علیک أیها المَلِک» درود بر شاهنشاه! معاویه می‌گوید چرا می‌گویی مَلِک؟ من که خلیفه اسلامی‌ام. گفت نه تو خلیفه نیستی، تو شاهی، تو مثل شاهان ایران داری حکومت می‌کنی، مثل امپراطور روم. تو خلیفه اسلامی نیستی. بعداً هم معاویه همین سعدبن‌ابی‌وقاص را ترور کرد، او را مسموم کرد و کشت. چنان که معاویه همین‌طور عایشه را هم ترور کرد و به قتل رساند. طبق یک نقل او را مسموم کرد و طبق یک نقل در مسیر، او را در چاهی انداختند. چون درست است که این‌ها با علی(ع) نبودند ولی با معاویه هم نبودند. حالا پسر این آمده، توی این صف ایستاده جلوی این‌ها را گرفته، سؤال؟ چرا به عراق آمدید؟ از این منطقی‌تر دیگر نمی‌شود حسین(ع) و زینب(س) جواب بدهند، فرمودند که نامه نوشتید، دعوت‌مان کردند، ما که با این حکومت بیعت نمی‌کنیم، این حکومت نامشروع است اما این که چرا آمدیم به سمت کوفه و عراق، برای این هزاران هزار دعوتی که کردید. و الا ما خیلی جاهای دیگر می‌توانیم برویم. – بعد خیلی جالب است – حالا اگر ترسیدند، پشیمان شدید، خسته شدید، ترسیدید، خیلی خب ما این‌جا نمی‌آییم برمی‌گردیم! مبارزه را ادامه می‌دهیم، ما بیعت نمی‌کنیم ولی دیگر کوفه نمی‌آییم! اگر شما ترسیدید و حرف‌تان را پس گرفتید ما برمی‌گردیم، به مسیر دیگری می‌رویم و این مبارزه را در جای دیگری، مسیر دیگری، طور دیگری ادامه می‌دهیم. از این منطقی‌تر می‌شود حرف زد؟ اصلاً اسلام و مکتب هیچی، می‌گوید حتی اگر بیعت‌تان را شکستید و زیر حرف‌تان زدید باز هم عیبی ندارد، ما تسلیم نمی‌شویم، کوفه نمی‌آییم، می‌رویم مسیر و جای دیگری. ابن‌زیاد نامه می‌نویسد به عمربن‌سعد و می‌گوید حالا که چنگال‌های ما به او گرفت، خوب جایی گرفتار شد، با این جمع کوچک، وسط بیابان، بهانه هم داریم، توی چنگ ما به این‌ها گیر کرد حالا می‌گوید که می‌خواهد به حجاز برگردد! به او بگویید که دیگر گذشت! راه جلو و عقب، همه راه‌ها بسته است. به ابن‌سعد می‌گوید نامه‌ات را خواندم و فهمیدم چه نوشتی، به او بگو همه‌تان باید همین‌جا تسلیم حکومت بشوید و حکومت یزید را به رسمیت بشناسید و بیعت کنید. بیعت که کردید بعد ما تصمیم می‌گیریم که با شما چه کار کنیم! خب این حرف‌ها را زدند و بعد هم گفتند آب را ببندید. این‌جاست که مواضع انقلابی محکم حسین و زینب(س) لحظه به لحظه خودش را نشان می‌دهد و برای همیشه بزرگترین موتور انقلاب‌ساز تاریخ است. همین الآن هم هر کاری در جهان دارد می‌شود کار حسین(ع) و زینب(س) است. این جریان، این انقلاب اسلامی و اسلام‌گرایی که دنیا را بهم ریخته، از ایران شروع شد به اسم حسین و زینب شروع شد. آن‌هایی که سن‌تان بالاتر است یادتان هست بزرگترین راهپیمایی در انقلاب 57 که دیگر هم رژیم شاه، ساواک و دربار فهمید و هم اسناد لانه جاسوسی می‌گوید آمریکا و انگلیس فهمیدند و گفتند دیگر کار تمام است، راهپیمایی عاشورا بود و بعد راهپیمایی اربعین. از همان موقع تا الآن این اربعین دارد دیکتاتور سرنگون می‌کند. صدام را عاشورایی‌های عراق به دار کشیدند. لبنان، عاشورایی‌های لبنان اسرائیل را شکست دادند. در عراق و سوریه، اسم عاشورا و حسین و زینب است و دفاع از حرم اهل بیت(ع) است که بزرگترین توطئه‌ها و یک جنگ جهانی را در سوریه و عراق شکست داد. این 7 سال در سوریه و عراق، جنگ جهانی بود و شکست خوردند. از چه کسی شکست خوردند؟ از زینب(س). اگر این نُطق زینب(س) نبود این روح مقاومت در مردان و زنان شیعه نبود. راجع به وحدت شیعه و سنی اگر کسی می‌خواهد در این مسیر صحبت کند بفرمایید.

یکی از حضار (خانم1): به حکم دوزبانه بودن خودمان، و آشنایی با دو فرهنگ، یکسری مسائل هست که به آن اشاره کردند و تفرقه‌هایی که الآن دشمن دارد آن‌ها را ایجاد می‌کند. حالا نمی‌شود گفت راهکار، ولی یکسری راهنمایی‌ها این است که می‌شود با تبادل این دوتا فرهنگ، یا آشنایی با این دوتا فرهنگ، این مشکلات و تفرقه‌ها خیلی کمتر بشود.

استاد رحیم‌پور: یعنی فرهنگ ایرانی و عراقی می‌گویید؟ یا شیعه و سنی می‌گویید؟

ادامه همان سؤال1: حالا شیعه و سنی زیاد در حیطه ما نیست، بیشتر راجع به ایرانی و عراقی، - من سریع صحبت می‌کنم چون وقت نیست - خیلی مسائل هست. اول این که استقبال عراقی‌ها و بواقع ایرانی‌ها به وضوح ما داریم می‌بینیم که عراقی‌ها از آنجا دارند خیلی گزینش هم می‌کنند چون می‌دانند که امسال وضع اقتصادی ایرانی‌ها با سال‌های قبل خیلی متفاوت است از نظر اقتصادی خیلی الآن در اوضاع خوبی نیستند. حالا بماند که ماشین‌هایی را از این طرف مرز و از آن طرف مرز می‌فرستند و کارهای دیگری را که خانم‌ها قطعاً اطلاع دارند. من بیشتر در مورد یکسری راهکار بود و یکسری مسائلی که باید گفته بشود و حتی خود ما باید این را بدانیم. من از این‌جا شروع می‌کنم: 1) یکی تأکید مقام معظم رهبری بر این که میزبانی از عراقی‌ها گرفته نشود. این خیلی مسئله مهمی است. ما خیلی دوست داریم در مسائل فرهنگی مشارکت داشته باشیم و این مسئله خیلی مهم است ولی موکب زدن در آن‌جا – به نظر من- مسئله خوبی نمی‌تواند باشد حالا ما اگر بخواهیم کارهای فرهنگی انجام بدهیم می‌توانیم در خود مواکب عراقی انجام بدهیم و آن‌ها خیلی‌هایشان به شدت استقبال می‌کنند. بخصوص ماها که دو زبانه هستیم که این بماند. 2) این که یک مسئله‌ای که من خیلی دارم می‌بینم و خیلی‌ها این مسئله را مطرح می‌کنند، در صورتی که مواکب در مسیر اربعین تشکیل می‌شود متأسفانه، میزبانی فقط برای ایرانی‌ها هست، حالا اگر نگوییم به طور کامل، ولی از نظر جایگاه‌ها خیلی تبعیض‌ها صورت می‌گیرد. این مسائل واقعاً یکی از مسائل کلیدی است که باعث تفرقه بین ایرانی‌ها و عراقی‌ها می‌شود. می‌خواستم این را توضیح بدهید. 3) یک مسئله دیگر، مسئله اسرافی است که از دو طرف در آنجا صورت می‌گیرد. البته من این را قبول دارم از آن طرف یعنی فرهنگ عراقی این مسئله اسراف و این مسائل اصلاً جا نیفتاده است.

استاد: ببخشید پیشنهادات‌تان را ضمناً بگویید. یعنی الآن پیشنهادتان این است که ایرانی‌ها موکب نزنند بروند در موکب عراقی‌ها با هم مخلوط باشند و کار فرهنگی‌شان را همان‌جا با هم بکنند؟

ادامه همان (خانم1): بله دقیقاً. ما الآن مثلاً خودمان یک کار جهادی داریم که از همان اربعین پارسال که تمام شد شروع کردیم و در مواکب عراقی‌ها، هرکسی که از ما استقبال می‌کند می‌رویم و کار فرهنگی انجام می‌دهیم به عنوان این دوزبانه هستیم.

استاد: پس این که گفتند خودتان می‌خواهید 70تا موکب بزنید چیست؟

(خانم2): البته نمی‌دانم، این‌ها دارند پیشنهادش را می‌دهند، ولی بالاخره یک موکب‌هایی را هم ایران دارد می‌زند، این که بگویند فقط ایرانی‌ها بیایند، یا این که می‌گویند این‌جا تبلیغ دارند، این‌جا غذای ایرانی، چای ایرانی، بعد یک عده بروند آن طرف، این خیلی صحنه قشنگی نیست.

ادامه همان (خانم1): و این خیلی هم دیده شده است. 4) یک مسئله دیگر هم که خیلی – حالا خانم واسطی‌پور نیستند چون مسئول عتبه هستند – این را خیلی خاطرنشان کردند که اصلاً به سخنان خادمین ایرانی‌ها زیاد گوش نمی‌دهند.

استاد: توی حرم؟ ایرانی‌ها این‌جا هم حرف گوش نمی‌کنند مخصوص آنجا نیست. این‌جا هم به حرف کسی گوش نمی‌کنند و کسی به کسی کاری ندارد.

همان (خانم1): داخل حرم.

(خانم 3): در ادامه صحبت‌های خانم حیدری خواستم بگویم که البته یک مقدمه که ما الآن حدود 5 سال است که از خانم‌های دوزبانه مسلط به زبان ایرانی و زبان عربی، در عتبة حسینی مشغول خدمت به زائرین هستند با مسئولیت استاد خانم قاسطی‌پور، در پی جلساتی که ایشان با مسئول عتبة حسینی شیخ مهدی کربلایی دارند آن نکته مهمی که خیلی به آن تأکید می‌شود احترام به زائرین است، چه زائرین ایرانی و چه زائرین عراقی، و این نکته را مدام به خادمین تذکر می‌دهند که احترام خیلی شرط مهمی است برای این که زائر از حرم انشاءالله با رضایت خاطر و زیارت دلچسب خارج بشود. و این مسئله‌ای که اجتماع قلوب ما، ما مکرراً راجع به اتحاد شیعه و سنی صحبت می‌شود اما الآن در این برهة زمانی که دشمن تیرش را نشانه گرفته و این وحدت ایرانی و عراقی و این بزرگترین مسئله‌ای هست که ما الآن در اربعین حسینی شاهد آن هستیم. این اجتماع قلوب و این همیّت، همدلی، و این که همدیگر را دوست داشته باشیم و دل‌ها به هم نزدیک می‌شود مستوجب این است که یکسری فرهنگ‌ها برای ایرانی‌ها و به تبع به عراقی‌ها در مورد آن صحبت بشود و این که ایرانی‌های عزیز ما وقتی به زیارت اربعین می‌روند با دل‌های مشتاق و حسینی‌وار می‌روند و ما این عشق را در چشم‌هایشان، در حرکات و در تمام اوضاع‌شان می‌بینیم، لزوم این را دارد که از قبل آماده‌سازی‌ها بشود برای این که ایشان فرمودند صحبت خادم‌ها را گوش نمی‌دهند یک دلیلش این است که ما در فرهنگ عراقی داریم که اگر دقت کرده باشید این حالت بلند صحبت کردن و تندی را دارند ولی متأسفانه ایرانی‌های عزیز ما فکر می‌کنند که این‌ها حالت دشمنی با این‌ها دارند.

استاد: بله، من این را بارها دیدم، آقایان‌شان بلند صحبت می‌کنند ایرانی فکر می‌کند که این دارد توهین می‌کند و دعوا می‌کند.

همان (خانم 3): بله درست است، حتی خادمین عراقی خانم که ما چون با آن‌ها در ارتباط هستیم خیلی نزدیک به عنوان خادم مسلط به دو زبان هستیم و الحمدلله یک موهبتی را خداوند در نهاد ما قرار داد که خدا را شکر می‌کنیم هم یک عشق خاصی به عراقی‌ها داریم و هم یک عشق و تعصب خاصی به ایرانی‌ها. و الحمدلله در عتبة امام حسین(ع) برای هر دوتایشان یک جور دل می‌سوزانیم. و این فرهنگ عراقی اگر برای ما ایرانی‌ها جا بیفتد. مثل همین نمونه بلند صحبت کردن، که این دلیلی بر خشونت‌شان نیست، ما می‌بینیم زائر ایرانی می‌آید، خادم یک مقدار بلند صحبت می‌کند می‌گوید «الموت لصدام». در حالی که این بنده خدا با تمام قوانین و سختی‌ها...

استاد: آخ آخ، «الموت لصدام» می‌گویند؟

همان خانم 3: بله، به شدت حرکات و سکنات خادمان تحت نظر است، یعنی حتی سخنی که ما داریم با زائران انجام می‌دهیم، اگر به ما خرده بگیرند بگویند فلانی بیا بالا می‌خواهند تو را بازخواست کنند، حتی صوت ما را پخش می‌کنند که تو به این زائر این را گفتی، به چه حقی این را گفتی؟ و خیلی بازخواست می‌شوند، یعنی این‌طور نیست که خادم عراقی همین‌طور با اختیارات خودش یک کاری را انجام بدهد که این باز برمی‌گردد به اجتماع قلوب، که به نظر من خیلی باید روی این مسئله سرمایه‌گذاری می‌کردیم و باید داشته باشیم. ما الآن طی یک سال هست از اربعین پارسال، خدا به ما توفیق دارد که در این کار جهادی باشیم که فقط در اجتماع قلوب، حتی می‌خواهیم یک حالت مهدکودک‌هایی را تعبیه کنیم انشاءالله در موکب‌های بین راه، که حتی بچه‌هایمان را، یعنی یک بچه عراقی را بایستد با یک بچه ایرانی، دست در دست هم بگوید لبیک یا حسین. دست در دست هم بگوید لبیک یا مهدی! و ما این اربعین را به بچه خودم بفهمانم که مامان این اربعین، یا به آن بچه عراقی که عزیز دلم این اربعین برای چیست؟ ما داریم به سمت ظهور می‌رویم و انشاءالله داریم زمینه را برای آقای امام زمان‌مان آماده‌سازی می‌کنیم. یک مسائل خیلی کوچولویی هست اصلاً شاید پیش پا افتاده باشد و ما به آن اهمیتی نمی‌دهیم، ولی خیلی مهم است، باعث درگیری می‌شود. مثلاً‌ در مورد پوشش زائران ایرانی، ما می‌توانیم مسئولین کاروان‌ها، امامان جماعت مساجد، در طول یک سال، نظر من زائرهای عزیزمان را آماده کنیم واقعاً حق دارند، اطلاعات خاصی ندارند، آن‌ها روی مسئله آرایش زن، روی مسئله جوراب نپوشیدن، حساسیت‌های عجیب خاص تعصبی دارند. روی لباس مشکی پوشیدن، این که مثلاً خانم زائر روز اربعین وارد می‌شود مشکی نپوشیده، خب بنده خدا زائر است از خانه خودش دور است شاید لباسش کثیف شده، اما خادمی که دارد بازرسی می‌کند سریع به او می‌گوید مگر روز اربعین نیست چرا مشکی نپوشیدی؟ این‌ها یک نکات ریزی هست، واقعاً فکر می‌کنیم که پیش پا افتاده است ولی خیلی در اجتماعات قلوب تأثیر می‌گذارد و دشمن می‌آید دست روی همین‌ها می‌گذارد و روی همین نکات ریز، به نظر من اگر که انشاءالله روی این مسائل بیشتر صحبت بشود و بیشتر کار بشود، شما در مورد مسئله آرایش دارید که آن‌ها خانم‌های عراقی را مجبور می‌کنند ما الآن در حرم امام رضا(ع) در همین عبدالعظیم سیدالکریم(ع) ما هیچ وقت ندیدیم که خانمی را آرایشش را پاک کنند و وارد شود. دیگر تقریباً در جامعه ما یک مقدار داریم نمی‌دانم بنا به قضایایی که خودشان می‌دانند، اما آنجا باید آرایشش را پاک کند به ما دستمال مرطوب می‌دهند که ما به عنوان بازرس هستیم آرایش او را پاک می‌کنیم، جوراب به او می‌دهیم پایش می‌کند بعد وارد حرم می‌شود. این‌ها نکات خیلی ظریف و حساس و ریزی است، ولی همین‌ها باعث می‌شود درگیری بوجود بیاید.

استاد: الآن خانم‌های ایرانی با آرایش آنجا می‌آیند؟

همان خانم: بله، خانم‌های ایرانی این‌طور می‌آیند، البته خانم‌های عراقی را هم داریم ما منکر این نیستیم ولی خدا را شاهد می‌گیریم به عنوان خادم حرم امام حسین(ع) دو سال بودم، خانم عراقی آرایشش را تا آخر پاک می‌کند بعد وارد می‌شود. اما متأسفانه ایرانی عزیز دلمان، همین امر باعث درگیری و نزاع می‌شود. تیپ‌های مختلف هستند. به عنوان فرهنگ و فلسفه خود زیارت، که ما ایرانی‌ها می‌بینیم که خیلی عاطفی هستیم می‌خواهیم برویم همچین ضریح را بچسبیم خوب ماچ کنیم و بعد بیاییم و به جای همه آن‌هایی که التماس دعا گفتند، بعد روز نزدیک و ایام نزدیک اربعین واقعاً شرایط خیلی سخت است، یعنی اضطراری است یعنی هر لحظه احتمال اتفاق‌های خیلی... در صفوفی که برای رسیدن به ضریح است، احتمال خفگی هست، احتمال غش کردن هست، بچه هست، پیر هست، جوان هست، و این باید برای ما ایرانی‌ها انشاءالله جا بیفتد که در ایام اربعین، خصوصاً انشاءالله این زیارت ما در حد سلام دادن و عبور باشد.

استاد: نکاتی را که فرمودند بسیار مهم است. ظاهرش کوچک است ولی باطن آن منشأ همین اختلاف‌ها می‌شود. و مخصوصاً الآن در رسانه‌ها دارند علیه دو ملت، کار می‌کنند که در رسانه‌های داخل ایران دارند می‌گویند که پول‌تان و امکانات‌تان، نفت و گاز و آب‌تان را دارند به عراقی‌ها می‌دهند. در خوزستان چقدر این مسئله است. در عراق، عکس این را می‌گویند، می‌گوید آقا نفت‌تان را، امکانات‌تان را، هرچه دارید، دارند به ایران می‌دهند. بصره سر همین قضیه شلوغ شد. در خوزستان هم ما این مسئله را داریم. یعنی به دو طرف از یک منبع، دوتا چیز متناقض می‌گویند. این اهمیت صحبت شما با توجه به این، می‌خواهیم بگویم بیشتر است. منتهی این‌ها بحث فرهنگ عمومی مردم است باید دید این را چطوری می‌شود حل کرد؟ مثلاً آشنا کردن دوتا مردم با فرهنگ‌های مختلف‌شان این را چه کار می‌شود کرد؟

همان خانم: استاد یک مسئله‌ای که ما پارسال خیلی با آن مواجه بودیم این بود که زائران ایرانی که می‌آمدند البته انگار حق داشتند صحبت‌شان متین بود که شما عراقی‌ها اگر ما نیامدیم و جنگیدیم جوان‌های ما نجنگیدند در حالی که ما حشدالشعبی را داشتیم که از جوانان عراقی بودند ولی منکر این نیستیم که ایران همه جوره، واقعاً کشور عراق را حمایت کرد ولی زائران ما متأسفانه می‌آمدند و دست روی این نقطه می‌گذاشتند و می‌گفتند اگر ما نبودیم کشور شما فلان بود!

استاد: بله این‌ها حرف‌های خیلی بدی است.

همان خانم: ولی استاد امسال، واقعاً این یک حکمت الهی بود، این شرایط اقتصادی، از نظر همه بچه‌هایی که داریم در این مسئله کار می‌کنیم، این شرایط اقتصادی باعث شد که همانطور که ایران در این مدت ایستاد و کشور عراق را همه جوره حمایت کرد، خدا را شاهد می‌گیرم الآن عراقی‌ها، خیلی از دوستان عراقی هستند تماس می‌گیرند و گروه‌هایی را تشکیل دادند که هزینه‌های سفر ایرانی‌ها را تعدیل کنند، اتوبوس‌های مجانی، ویزاهای مجانی.

استاد: خیلی خوب است. اصلاً هیچ دو ملّتی در دنیا مثل ملت ایران و عراق، یکی نیستند. این صدام با 8 سال جنگ و بعد هم قبلش سیاست‌های پهلوی باعث این جدایی‌ها شده بود. و الا اصلاً ایرانی‌ها و عراقی‌ها، ما الآن در فامیل‌های خودمان خانواده‌هایی را داریم که بخشی‌شان عراقی‌اند، بخشی‌شان ایرانی‌اند. البته خانواده‌های دور؛ ولی هستند. شما بهتر می‌دانید در ایران، هر خانواده مذهبی از بچگی، یکی از برنامه‌های ثابت زندگی‌شان این است که کی کربلا، نجف، سامرا، کاظمین بروند؟ یعنی کسی عراق را یک کشور جدای از ایران اصلاً نمی‌داند و یکی این جنگ 8 ساله، یکی کارهایی که زمان پهلوی علیه عرب و عراق می‌شد.

یکی از خانم‌ها: الآن هم همین طور است، الآن تبلیغاتی که علیه کشور عراق می‌شود من قشنگ می‌شنوم از کسانی که خیلی..(نامفهوم).. می‌گویند الآن عراقی‌ها بشکه‌های نفت دارند.

استاد: بله درست است. من الآن گفتم تبلیغات زیاد است. منتهی باید فکر کنیم به چه شیوه‌ای این کارها را بکنیم.

یکی از خانم‌ها: نکاتی را که این‌ها فرمودند همه درست است ولی بحث این است که بالاخره افراد عوام و جاهل، هم عراقی داریم و هم ایرانی، و واقعاً هم کنترل همه این‌ها مشکل است. و هرکسی هم بهتر است ایرانی‌ها، ایرانی‌ها را کنترل کنند و عراقی‌ها را عراقی‌ها تا به آن مرحله از هدفی که دارند انشاءالله برسند.

استاد: من یک خواهشی داشتم از جنابعالی و خانم‌های دیگر که پیشنهاداتی دارند، این‌ها را بنویسند و یک جوری به ما برسانید. البته من کاره‌ای نیستم ولی سعی کنم به این‌هایی که در مسائل اجرایی اربعین هستند این‌ها را بگویم که آقا این کارها را می‌شود کرد.

والسلام علیکم و رحمه الله.



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha