مقاله صوتی شماره 37

ملاصدرا ، از معرفت شناسی تا علوم انسانی - قسمت اول

«ظرفیت شناسی فلسفه صدرایی» جهت تاثیر گذاری بنیادین در علوم انسانی

1-بحث‌های حول «فلسفه صدرایی»، مباحثی تخصّصی است نه ژورنالیستی، و جای نقد آن، کرسی‌های مناظره است نه صفحات روزنامه و سایت‌ها.

2-فلسفه صدرایی، در حوزه «فلسفه‌های مضاف» و «حکمت عملی»، امتداد دارد و هر آنتولوژی و اپیستمولوژی، بی‌شک واجد اقتضائاتی در حوزة اخلاق، حقوق و سیاست است.

3-ملاصدرا، هم در محتوا و هم در نوع تقریر برخی مسایل مهم فلسفی، یک نظریه‌پرداز برجسته و نابغه ی نوآور و البته قابل نقد است.

4-شباهت عالَم عقلی «انسان»، به عالَم عینی «هستی» از نقاط ربط «وجودشناسی» و «انسان‌شناسی» است.

5-مفهوم «علم به حقیقت هستی»، اتحاد «عالم و معلوم»، ضرورت درک «غایت هستی» برای «درک هستی»، «حضوری» بودن علم به هستی، هم‌عرضی سطح وجودی انسان با سطح مبادی غیر مادّی «هستی» و... همه و همه، مجاری ریزش نتایج «مابعدالطبیعه» در حوزه فلسفه‌های مضاف و نیز علوم انسانی‌اند.

6-نحوة گزاره‌سازی و حکم ذهنی در معرفت‌ بشری، نحوة حرکت از علم حضوری به علم حصولی، چگونگی مقایسه «صورت» و «مفهوم»، نوع تبیین مابعدالطبیعی از نسبت «ذات» و «وجود»، تفاوت «تبیین علمی» خاص با «تبیین فلسفی» از ماهیت، مفهوم «اصالت» در اصالت وجود، تشکیکی دانستن «هستی»، نظریه اتحاد «عاقل و معقول» با تبیین صدرایی، مفهوم «وجود ذهنی» و... تأثیراتی بسیار مهم در «معرفت‌شناسی» و نیز «روانشناسی» و سپس همه ی علوم انسانی خواهد گذارد.

7-به بخشی از لوازم مهم فلسفه صدرایی در علوم انسانی، جناب ملاصدرا خود نیز تصریح نکرده و شاید واقف نبوده باشد.

8-حتی مقولات هستی‌شناختی چون مفهوم‌شناسی «واقعیت»، «وحدت و کثرت»، «بساطت و ترکیب»، «ثبات و تغیّر» و مفهوم «شدّت وجود» و... با یک یا چند واسطه، به درک جایگاه انسان در هستی و سپس مبانی «فلسفه اخلاق و حقوق»، مربوط می‌شود و درک دقیق این ارتباط، نیازمند دانش و دقّت نظر است.

9-آیا انسانیت همه انسان‌ها، به یک اندازه، «واقعی» است یا مراتب «وجود»، به مراتبِ انسانیت در افراد انسان، قابل ترجمه است؟! و این نظریه چه تأثیری در فلسفه «آموزش و پرورش» و «اخلاق» و سپس در فلسفه «سیاست» و مفهوم «مشروعیت» خواهد داشت؟!

10- تفاوت نظریة مشّایی در «عقول و صادر اول»، با نظریة صدرایی، تغییر مفهوم «علیّت» به «تجلّی»، چگونگی تقریر «وحدت عالَم»، «نفی علّت حقیقی» در کثرت‌های «عالَم طبیعت»، انتقال مفهوم «تشکیک» از رابطة «علّت و معلول» به رابطة «ظاهر و مظهر»، همه و همه در انسان‌شناسی و تقریر نسبت انسان با خداوند و توجه به مفهوم «فقر امکانی» و «وجود ربطی» و مفهوم «نفس‌شناسی» (علم‌النفس صدرایی)، کاملا"تعیین‌کننده است.

11-فلسفه «سیاست و اقتصاد»، مسبوق به فلسفه «اخلاق» و فلسفه «حقوق» است و آنها منوط و مسبوق به «حقیقت‌شناسی» انسان و هستی می باشند. همه موجودات را تجلّی «وجود قیّومی» و «اسماء و صفات» دانستن، بنیاد علوم طبیعی و علوم انسانی را زیر و رو می‌کند.

12-نظریه «حرکت جوهری» نیز مسیر« فلسفة تعلیم و تربیت» و «روانشناسی» و حتی «علوم اجتماعی» را تغییر می‌دهد. چنانچه استناد «شعور و آگاهی» به اشیاء و جمادات و غایتمندی ذاتی و جوهری در«طبیعت»، یک انقلاب در فلسفة «علوم طبیعی» است.

13- «متحرّک» را عین «حرکت» دانستن و تشبیه نسبت «حرکت به متحرک» با نسبت «امتداد» به «جسم»، یک شیفت پارادایمی در فیزیک و همه علوم طبیعی است.

14-«معرفت شناسی»صدرایی با «هستی شناسی» او ، منسجم است و اساس «روانشناسی» و« تعلیم و تربیت» و سپس همه «علوم انسانی» را در مسیر دیگری قرار می دهد.

15-«علم» را وجودی مجرّد از «عوارض جسمانی» دانستن و همه سطوح «علم» ، حتی «علم به دیگری»و «علوم حسّی» را غیر مادّی خواندن ، «علم» را عین «وجود بالفعل» نامیدن ، مراتب «علم» را به مراتب «وجود» ، گره زدن ، و طرح «وجود ذهنی» با تفسیر صدرایی نیز یک انقلاب در پدیده شناسی مقوله ی «فهم» و تحوّلی بزرگ در « معرفت شناسی» و فلسفه «علم» است که هنوز بقدر کافی به آثار اپیستمولوژیک آن توجه نشده است.

16-نظریه «جسمانیه الحدوث » بودن «نفس» و وسپس «روحانی» دیدن بقاء آن ، نوع تقسیم بندی « نفوس» و تعریف «قوای نفس» و چگونگی طبقه بندی انواع «ادراکات» ، و تئوری «خلاقیت نفس» حتی در ادراکات حسّی ، یک ایده ی بزرگ دیگر در طیفی از موضوعات ،شامل فلسفه «بدن» تا فلسفه «اخلاق» و فلسفه «هنر» ، فلسفه «تعلیم و تربیت» و نیز فلسفه «علوم تجربی» و حتی فلسفه «پزشکی» و «روان درمانی»است .

17-تبیین صدرایی از «وجود ذهنی» یک پاسخ مبنایی به گره کور معرفت شناسی «کانت» و باعث تحول بزرگ در مبنای همه علوم طبیعی و علوم انسانی است.

18-نقد مطالعه «نفس» به سبک مشایی و انتقال مباحث انسان شناسی از «طبیعیات» ، چگونه و چرا مورد توجه ملاصدرا قرار گرفت ؟ و چه تاثیری در فلسفه علوم انسانی دارد ؟


نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha