شبکه یک - 27 تیر 1399

خطر سکولاریزم در حوزه (از آغاز پایان غرب تا پایان آغاز شرق)

به مناسبت سالگشت تشکیل مجلس خبرگان و شورای نگهبان _ نشست(فقه سیاسی و خلاهای حاکمیتی) _ ۱۳۹۱

بسم‌الله الرحمن الرحیم.

سلام عرض می‌کنم محضر برادران عزیز، فضلای محترم و اساتید مکرّم. خدا را سپاسگزارم که مجدداً توفیق حاصل شد که محضر شما عزیزان شرفیاب بشویم و در باب مسئله مهم جهانی فقه، در شرایط امروز،‌شرایط بی‌سابقه کنونی جهان گفت‌وگو بکنیم. همانطور که دوستان فرمودند عنوان بحث، فقه و نظام‌سازی است یا نقش نظام‌سازانه فقه است و آن به این معنی است که هم ضرورت نظام‌سازی در عصر جدید جزو اصول موضوعه ما در این بحث است و هم امکان نظام سازی فقهی؛ و همین‌طور به این معناست که ظرفیت نظام‌سازی در فقه اسلام به طور اعمّ و فقه شیعه به نحو خاص، کاملاً فراخور شرایط جدید و هر شرایط دیگری چنان بالقوة قریب به فعل است که می‌شود بدون انفعال و محافظه‌کاری در این باره سخن گفت. و در عین حال یک نگاه انتقادی به نوع غالب آموزش و پژوهش وجود دارد که گویی هنوز باور نکردیم که امکان نظام‌سازی معاصر بین‌الملل برای ما بوجود آمده است. فقه شیعه چیزی حدود هزار سال با فرازونشیب، فقه زیرزمینی بوده؛ دستگاه حق‌التکلیف اپوزیسیون در واقع بوده است. شیعه به عنوان یک گروه سرکوب شده که دائم به طرق مختلف هدف سرکوب بوده طبیعتاً نمی‌توانسته علناً و خیلی شفاف و به مدت طولانی و مستمر از نظام‌سازی فقهی که از اصل تعریف مشروعیت نظام سیاسی و زیر سؤال بردن مشروعیت حاکمیت‌ها شروع می‌شد و همان اولش شروع خطر و درگیری بود وارد بحث بشود تا بتواند به جزئیات و فروع کامل بپردازد و این تا حدودی هم طبیعی بود. اما در این دهه‌های اخیر و بخصوص در این سالیان اخیر که پیام دینی انقلاب به وضوح فراملی شده و جهانی شده و علیرغم تفاوت مذاهب فقهی و کلامی بگویند یا نگویند همه تحولات یک چشم و یک نگاه به مسائل شیعه و مکتب اهل بیت داشت که در واقع اولین پرچم بیداری اسلامی موفق در عصر جدید را به عنوان مکتب اهل بیت(ع) بین مسلمین بالا بردند و سایر مسلمین امیدوار شدند و احساس کردند که می‌توان کاری کرد. حالا آن لحظه‌ای است که می‌پرسند آن کاری که می‌توان کرد چیست؟ آن وقت این‌جا ما از ظرفیت‌های عظیم فقه عبادی و همین‌طور معاملات شخصی یعنی فقه خصوصی که در این جهت فقه ما بطور بالفعل ظرفیت‌های بالفعل زیادی دارد باید علاوه بر این‌ها یک قدم جلوتر رفت و عبور کرد و آن مسئله نظام‌سازی است با متدلوژی فقه و فقاهتی به تعبیر امام(ره) با متد جواهری. در این جهت ما خیلی بالفعل نیستیم متد بالفعل در اختیار ما هست روش پژوهش و بحث، اما کادرسازی ما تربیت نیرو و طلبه ما، مدیریت آموزش‌ها و پژوهش هنوز به قدر لازم – نمی‌گویم کافی – به قدر لازم هم نتوانسته با اقتضائات این عصر و شرایط خاصی که مسلمین و بطور خاص شیعه در این بیداری و نظام‌سازی که جلودار مسلمین است پیدا کردند خودش را هم‌سطح کند. بالاخره بعد از دوران افول و فترت و خواب مسلمین در عصر جدید اولین بیداری اسلامی که موفق به تشکیل نظام شد با شعار دین و فقاهت، پیروان اهل بیت(ع) بودند و این خیلی نکته مهمی است. از این به بعد تحولاتی در جهان اسلام پی در پی دارد پیش می‌آید و یک سؤال در پسِ همه این تحولات هست و این که چگونه در عصر جدید نظام بسازیم؟ از فقه فردی و معاملات شخصیه و فقه عبادی فراتر، چگونه می‌شود نظامات اجتماعی دینی ساخت ترکیب عقل و نقل؟ یک راه راحت وجود دارد و همان راهی است که امثال ترکیه و کشورهای عربی رفتند تازه آن‌هایی که اجمالاً دموکراتیک هستند آن‌هایی که استبداد و سلطنت و دیکتاتوری خانوادگی است که هیچی، اصلاً نظام طاغوت و دیکتاتوری است. یک جاهایی مثل ترکیه که با فشار جریان‌های اسلامی و تلاش‌های آن مرحوم اربکان یک فضایی ایجاد شد صحبت از نظام‌سازی دینی بشود و آن‌ها حذف شدند بدیل آن‌ها را که غرب اجازه داد سر کار بیاید و حالا آن‌هارا به عنوان یک الگو معرفی می‌کنند این است که مذهب در همین حد حجاب است و این که نماز عید بخوانیم نماز جمعه‌ای بخوانیم حجاب ممنوع نباشد و از این قبیل! اما نظامات اجتماعی لازم نیست که اسلامی باشد همان نظامات سکولار غربی که در این 100- 150 سال گذشته به شیوه دیکتاتوری بر ما تحمیل کرده بودید نوع دسته سوم و غیر کارآمد آن را، از این به بعد به روش دموکراتیک به میل خودمان اجرا شود. اما پرچمی که امام(ره) و انقلاب بالا برده و حرف بسیار مهمی است این است که ما نه دنبال یک نوع طالبانیزم شیعی هستیم و اخباری‌گری سطحی، و نه به دنبال حفظ لائیسیته در نظام‌های سیاسی، حقوقی، اقتصادی و تعلیم و تربیت و رسانه، و در عین حال آزادی عبادات شخصی و معنویت اسلام، اخلاق شخصی اسلام، اخلاق اجتماعی اسلام آری؛ اما نظام سازی اسلامی خیر! علما و فقها هم مثل شهروندان عادی در کنار بقیه هستند که این‌جا هم یک مغالطه‌ای صورت می‌گیرد معلوم است که علما و فقها مثل بقیه هستند و باید باشند به لحاظ حقوق اجتماعی حتی امکانات‌شان کمتر از شهروندان عادی هم باشد باید ساده‌زیست‌تر باشند این که علما هم مثل بقیه، این حرف به لحاظ حقوق شهروندی درست است اما به لحاظ معرفتی و مبنایی، وقتی می‌گوید علما هم مثل بقیه، علما بماهم علما دیگر اشخاص نیستند، علما بماهم علما، می‌شود تبیین مکتب؛ یعنی در واقع می‌گوییم مکتب با غیر مکتب مساوی است. این شعار را جاهای مختلف داده‌اند یکی از مغالطه‌های بزرگ است تحت عنوان شعار مساوات و برابری، مخصوصاً در ایران هم این شعار را می‌دادند ایران برای ایرانیان، که بعد مثل این که در برابر این است که ایرانیان برای ایرانیان نه! کشور برای همه اهالی نیست! گویی یک صنفی است به عنوان فقیه و روحانی مثل کلیسا در قرون وسطی که این‌ها یک سهم ویژه، حقوق ویژه، امکانات ویژه، بهشت را خرید و فروش می‌کنند، پیش قسط، پیش فروش می‌کنند قسط‌های بعدی آن را هم می‌گیرند، یک پنجم زمین‌های کل اروپا هم برای کشیش‌هایشان است و گناه برای آنان آزاد است و برای بقیه حرام است! نگران دین بقیه هستند هیچ وقت نگران دین خودشان نیستند. و از این قبیل. خب این حرف هیچ ریشه اسلامی بخصوص شیعی ندارد. در فرهنگ اسلامی – شیعی، فقیه و روحانی هیچ سهم ویژه‌ای به لحاظ مادیات و دنیا، قدرت و ثروت، شهرت، لذت، بیش از بقیه مردم ندارد بلکه کمتر از آن‌ها دارد. هرچه مقامات مسئولیت بالاتر، بالاتر. ولیّ فقیه در رأس آن، از عادی‌ترین شهروند و حقوق شخصی‌اش یک میلیمتر بیشتر نیست بلکه باید کمتر هم باشد یعنی یک چیزهایی که برای بقیه مردم حلال است برای روحانی و فقیه و بخصوص ولیّ فقیه می‌شود مکروه بلکه حرام؛ یعنی اتفاقاً مزایات و برخورداری‌های دنیوی‌اش کمتر می‌شود عدم مساوات از آن طرف است. اما به لحاظ مکتب‌سازی و نظام سازی وقتی که گفتی مساوی است یعنی دارید می‌گویید عالم و جاهل، مکتب و غیر مکتب، مشروع و نامشروع مساوی است! اتفاقاً این یکی از آن نزاعاتی بود که زمان مشروطه هم دقیقاً اتفاق افتاد که حالا به آن اشاره می‌کنم. که یک عده می‌گویند مساوات، یک عده می‌گفتند نه مساوات! آن مساواتی که آن‌ها می‌گفتند یک معنا داشت مساواتی که این‌ها با آن مخالفت می‌کردند یک معنای دیگر داشت و هر دویش هم درست بود شعار مساوات و برابری آری؛ اما برابری چه کسانی در چه چیزی؟ برابری همه مردم در برابر قانون و در سهم زندگی شهروندی آری؛ اما برابری همه نسبت به همه چیز یعنی شباهت قانونی و حکم در همه موارد این معنی ندارد این خودش خلاف عدالت است هر موضوعی حکمی دارد طبق هم اخلاق، هم منطق، هم شریعت الهی. خب پس این مسئله اول که وقتی از نظام‌سازی فقهی صحبت می‌کنیم داریم می‌پذییم که ما از مذهب در امور شخصی و معاملات شخصی و عبادات به این‌ها اکتفا نمی‌کنیم یعنی مذهب به این‌ها اکتفا نکرده، بخصوص اسلام شیعی به این‌ها اکتفا نکرده، و نظامات اقتصادی،‌اجتماعی، سیاسی، همه این‌ها به نظام‌سازی دینی احتیاج دارد به عبارت دیگر یک تکلیفی هم حالا این‌جا برای حوزه روشن می‌شود که بعد از طی یک دوره فقه عمومی و آموختن فقه و اصول و روش استنباط و درس خارج که روش استنباط و بحث و اشکال و استشکال روشن شود واقعاً احتیاج به فقهای تخصصی داریم یعنی کسانی باید در حوزه فقه رسانه، مجتهد باشند چون در این زمینه‌ها واقعاً مسائل فقه جدیدی پیش آمده؛ موضوعاتی تغییر کرده است. ما مجتهدینی در فقه رسانه لازم داریم در سینما، در حوزه تکنولوژی و نسبت آن با اخلاق و حقوق بشر و تعالیم الهی و بشریت، مجتهد فقیه در فقه اسلامی مجتهد می‌خواهیم. امروز در فقه بانک و تفاوت بانک و ربا و معاملات بین‌الملل مجتهد می‌خواهیم این که کسی در بعضی حوزه‌های معاملات شخصی مجتهد شده واقعاً برای نظام سازی کافی نیست مطالعات اضافی و تخصص بیشتری لازم است. ما مجتهد می‌خواهیم در فقه اقتصادی به شقوق مختلف در فقه تربیتی تعلیم و تربیت، در فقه سیاسی، روابط احزاب و روابط بین‌الملل، همه این‌ها یعنی نظام سازی. اگر کسی منکر ضرورت چنین تلاش اضافی بشود معنایش این است که منکر ضرورت نظام‌سازی فقهی در این عصر شده است. و این یعنی سکولاریزم. اگر حوزه اسلام و حوزه شیعه پانصدتا مجتهد در عرصه‌های مختلف فقه تخصصی علاوه بر این فقه عمومی که می‌خوانیم نداشته باشد که در واقع فقط نظام‌ساز فقه کف خیابان است. ما یک فقه در کتابخانه داریم که خب می‌خوانیم چندتا کتاب می‌خوانیم لمعه و مکاسب و چند سال درس خارج و می‌شود مجتهد. یک نیازهای و مطالبات فقهی داریم که کف خیابان و در جامعه، پشت دیوار مدرسه است همانی که امام گفته فقه مدرسه‌ای لازم است اما برای نظام‌سازی کافی نیست. این هم یک نکته. ما مجتهدین تخصصی علاوه بر مجتهد عمومی لازم داریم الان ما در فقه ارتباطات مجتهد می‌خواهیم در فقه تعلیم و تربیت مجتهد می‌خواهیم. در فقه اقتصاد مجتهد می‌خواهیم که خود این شقوقی دارد فقه سیاست، فقه روابط بین‌الملل. اگر بخواهیم نظام‌سازی کنیم ما بایستی در این حوزه‌ها هم علاوه بر درس و بحث‌هایی که داریم نه این که این‌ها را کمرنگ کنیم یا حذف کنیم، باید کار کنیم. معنی این یعنی کار دو برابر و سه برابر است. این معنی‌اش این است که از این به بعد وقتی به آیات و روایات رجوع می‌کنیم فقط به جنبه عبادی شخصی یا معاملات شخصی‌اش نظر نکن به آن آیه و روایت از منظر نظام‌سازی هم نگاه کن. آن وقت خواهی دید یک بار دیگر ختم قرآن می‌کنید از همان آیاتی که خواندید یک مفاهیم نظام‌سازانه هم استخراج می شود یعنی شما با پرسش‌های اخلاقی عرفانی سراغ قرآن می‌روید، صدها آموزه عرفانی از آن می‌گیرید در حوزه عرفان نظری و عرفان عملی. با پرسش‌های فقه خصوصی سراغ قرآن می‌روی و چندصدتا آیه را جدا می‌کنی و می‌گویید آین‌ها آیات الاحکام هستند به آن معنای احکام عبادی فردی هم شاید درست است. یک وقت احکام را توسعه می‌دهیم می‌گوییم ما احکام فردی عبادی داریم احکام نظام‌سازانه داریم آن وقت یک بار دیگر سراغ قرآن می‌رویم و سراغ اقیانوس روایات از پیامبر و اهل بیت می‌رویم و می‌بینیم هزار قاعدة فقهی جدید به دست آمد که این قواعد فقهی برای حوزه امر پابلیک است امر عمومی، نظام‌سازی و حاکمیت. بنابراین امروز در کل جهان عرب، سیاسی‌ترین جریانات اسلامی یا اسلامی‌ترین جریانات سیاسی پرچمدار هستند. بهترین دلیل است،‌ وقتی می‌آیند در مصر و تونس به اسلامی‌ترین جریانات رأی می‌دهند اسلام غیر به اصطلاح تکفیری رأی می‌دهند این همان چیزی است که ما 30 سال است منتظر آن هستیم البته بقیه آن یعنی اختلافات مذهبی طبیعی است، اختلافات تاریخی،‌ فقهی، کلامی که هست منکر این‌ها نمی‌شود شد. چیزی بیشتر از این قرار نبود اتفاق بیفتد اما از این به بعد یک اتفاق مهمی است که اگر این اتفاق بیفتد تیر خلاص به دشمن خورده است چون این ضرباتی خوردند عقب‌نشینی کردند و تیر خلاص را باید بخورند اگر این اتفاق نیفتد بله این امکان وجود دارد که به شکل جدید دوباره همه این‌ها برگردد در آغوش‌شان و وضع قبلی به شکل دیگری ادامه پیدا کند یعنی خودش را دشمن بازسازی بکند. ما می‌پذیریم که دشمن می‌خواهد این وسط خودش را بازسازی کند اما ما نباید اجازه بدهیم زمان شاه هم همین اتفاق افتاد مگر شاه در ایران، مگر اصلاحات و رفروم شروع نکرد؟ یک عقب‌نشینی و انفعال بود برای این که ترسید انقلاب شود سال 42 این کار را شروع کرد سال 40 تحت عنوان اصلاحات، گفتند می‌ترسیم کمونیست‌ها در مردم نفوذ کنند یا آخوندها نفوذ کنند. شاه آمد صحبت کرد که ما می‌خواهیم کشور ترقی و پیشرفت کند دوتا مانع داریم ارتجاع سرخ (کمونیست‌ها) و ارتجاع سیاه (آخوندها) این دوتا نمی‌گذارند ما پیشرفت کنیم. آخوندها و کمونیست‌ها نمی‌گذارند ایران پیشرفت کند ما می‌خواهیم ایران دروازه تمدن بزرگ بشود و بعد هم یک رفروم‌هایی ایجاد شد تا یک کمی در کیسه را باز کردند جنبش 15 خرداد پیش آمد هزاران نفر را سرکوب کردند دوباره دیکتاتوری شدید تا سال‌های 56 بود. باز سال 56 را یک مقداری به اصطلاح خودشان فضا را باز کردند که بگویند نه خبری نیست یک مرتبه انقلاب شد و دیگر نتوانستند کنترل کنند خب این اتفاق در همه جای جهان اسلام افتاده و می‌افتد معنی این، این نیست که ملت‌ها بیدار نشدند و ملت‌ها گوش به فرمان هستند و نخی دست‌شان است دست آمریکاست و همه‌اش بازی و نمایش و پروژه بوده است. پروژه اصلی را انقلاب اسلامی اجرا کرده است. حالا این‌ها خودشان را دارند منفعلانه با شرایط جدید تطبیق می‌دهند نبرد ادامه دارد در وسط یک کُشتی است کُشتی تمام نشده است در کُشتی ممکن است یک لحظه زیر پای تو بزند، تو زمین بخوری یا تو بزنی او زمین بخورد. بنابراین نبرد ادامه دارد و درست ما وسط تاریخی‌ترین مرحله نبرد هستیم که 200 سال است شروع شده است آن‌ها بر ما غلبه کردند. اول مسلمین غلبه کرده بودند بعد آن‌ها در این 100- 150 سال بر جهان اسلام غلبه کردند حالا دوران بیداری و رهایی فرا رسیده است اما ما وسط درگیری هستیم چشم ببندیم و حواس‌مان پرت شود رفتیم. اما در این مرحله، غیر از آن‌هایی که در جبه‌ها دشمن حمله نظامی می‌کند باید بجنگند یک جبهه پیچیده‌تر و مهم‌تری داریم و آن این‌جاست امثال همین مدرسه است، مدرسه علمیه است، مدرسه حجتیه است و امثال این است. آن این است که شما و ما باید اولاً به ملت‌های پیرو مکتب اهل بیت و بعد به کل مسلمین عالم بگوییم که مسلمانی فقط فقه عبادی و نماز و روزه و حجاب نیست این‌ها ضروریات اولیه اسلام است. فراتر از آن است اسلامی‌سازی یک تمدن و یک جامعه یعنی نظامات اجتماعی، نظام اقتصادی – سیاسی، نظام پارلمان، نظام رسانه، نظام آموزشی، نظام پژوهش، نظام تعلیم و تربیت، نظام تکنولوژی و صنعتی یک جامعه، نسبت این‌ها با اخلاق اسلام با عقاید اسلامی با رفتار و سبک زندگی اسلامی باید روشن شود و این یعنی کار شماها و کار ما طلبه‌هاست هیچ کس دیگر از پس این برنمی‌آید. موشک به مریخ برود، تانک داشته باشیم و کارخانه‌های پیچیده داشته باشیم باز هم این مشکل جای دیگر حل نمی‌شود، در مدرسه‌های طلبگی باید حل شود منتهی با این تفاوت که فقه کتابخانه‌ای لازم است و کافی نیست فقه کف خیابان، بیرون چه خبر است؟ نسبت ما با نظامات اجتماعی که واقعیت جامعه را دارد اداره می‌کند چیست؟ این را خود غرب فهمیده که این دوران، پایان آغاز اسلام است و آغاز پایان غرب است. آغاز پایان غرب است یعنی مرحله پایان غرب بعد از 200 سال سلطه غرب درجهان اسلام منظورم هست مرحله پایانی آن شروع شده است. پایان آغاز اسلام است یعنی مرحله اول بیداری اسلامی که شُل شدن پیچ حاکمیت‌های استبداد سکولار وابسته به غرب در جهان اسلام است، مرحله اول تمام شد مرحله دوم آن دارد شروع می‌شود. آن وقت مخالفین ما و شما دارند می‌گویند که یک ظرفیت و پتانسیلی در اسلام وجود دارد که در هیچ دین و مذهبی وجود ندارد یک موجودیت جدیدی است که دوباره بیدار شده، دوباره ظهور کرده، اروپا، غرب، آمریکا، دارد پیر می‌شود، جهان اسلام دوباره جوان شده، زنجیرها را پاره کرده، حصار را شکسته، با غرور و ادعای جوانی و تازه نفس دارد وارد میدان می‌شود و یک نگاهی به زندگی دارد که دین را در نهاد خواست، در گوشه جامعه و در گوشه یک ساختار محدود نمی‌کند لذا می‌تواند نظام‌سازی کند. این‌ها مذهب را در یک مکان مسقّف محدود نکردند، این مذهب و این دین، و بخصوص مذهب اهل بیت(ع) مسقّف نیست و در هیچ چارچوبی بند نمی‌آید.

نکته‌ای در باب نظام‌سازی فقهی که آیا جایز است و ممکن است؟ یک دعوایی ما داریم راجع به نحوة رجوع به اخبار. حالا بعضی‌ها رجوع به اخبار و روایات را کاری ندارند جزو مستحب و در حد منبر به روایات رجوع می‌کنند! ماه رمضان یک ختم قرآنی است برای نظام‌سازی سراغ قرآن و روایات، هنوز بخش مهمی از حوزه‌ها ما نرفتند مگر در همان حدی که از قبل مرسوم بوده، معاملات شخصی و... متفکرانه و عاقلانه و واقع‌بینانه سراغ روایات رفتن. من فقط یک مثال از مرحوم وحید بهبهانی می‌زنم. چرا ایشان را مثال می‌زنم؟ برای این که مرحوم بهبهانی کسی است که پرچم فقاهت عقلانی، عقلانیت فقهی را برای نظام‌سازی در حوزه شیعه بعد از یک دوره رکود و حاکمیت تفکر اخباری‌گری بالا آورد. وحید بهبهانی به عنوان پدر تفکر اصولی در برابر این‌ها شناخته می‌شود. دوتا جریان در حوزه شیعه بوجود آمد و آن جریان غلبه کرد جریان ظاهرگرایی که می‌گوید 1) بدون قرآن سراغ روایت برو. 2) بدون عقل سراغ روایت برو 3) بدون سندشناسی هم سراغ روایت برو! یعنی به سند روایت کاری نداشته باش، عقل را هم تعطیل کن و قرآن را هم کنار بگذار. بعد روایات متناقض که می‌بینید روی سند آن، دلالت آن، دیگر بحث عقلی روی این‌ها نباید بکنی. نتیجه‌اش این تفکر اخباری در حوزه نظام‌سازی چیست؟ سکولاریزم است. چون وقتی که به سند روایت، به مفاد روایت، به تحلیل عقلی روایت، به رابطه روایات با هم و با قرآن کاری نداریم دیگر امکان نظام‌سازی اسلامی نداریم! فقط می‌توانیم منبرمان را خوب اجرا کنیم و بگوییم الحمدلله منبر ما گرم بود و حضّار و مستمعین سرحال آمدند دیگر نمی‌توانیم نظام‌سازی کنیم. مرحوم وحید بهبهانی به این‌ها چه گفت؟ گفت کافی است این آقایان واقعاً اخباری باشند که این‌ها اخباری هم نیستند. می‌گوید به روایات واقعاً رجوع کن هرچه روایت می‌گوید. ایشان چندتا روایت را ذکر می‌کند و می‌گوید اگر واقعاً اخباری هستید به این روایت عمل کن. – این‌ها را مرحوم بهبهانی می‌گوید - روایتی که می‌فرماید امام باقر(ع) می‌فرماید: «إن اللّه تبارک و تعالی لم یدع شیئا یحتاج الیه الامّة الی یوم القیامة الاّ أنزله فی کتابه و بیّنه لرسوله و جعل لکلّ شیء حدّا و جعل علیه دلیلاً یدُلّ علیه و جعل علی ما تأدّی ذلک حدَّ حدّا» اخباری هستی یا نه؟ خب به این روایت عمل کن. این روایت یعنی نظام‌سازی. اصلاً هیچ روایتی نه. مرحوم بهبهانی می‌گوید همین یک روایت را عمل کن، از این روایات خیلی است شما اخباری هم نیستید دروغ می‌گویید من اخباری‌ام چون من دارم به خبر توجه و التفات می‌کنم و می‌خواهم عمل کنم. امام باقر(ع) می‌فرماید خداوند هیچ چیز را بدون استثناء «لم یدع شیئا یحتاج الیه الامّة» این را باید در نظام‌سازی فقهی در نظر داشت هیچی چیزی که امّت به آن احتیاج داشته باشد نیست الا این که خدای متعال آن را در کتاب خود آورده و برای رسول خدا تبیین شده و هیچی نیست الا این که برای آن حدود و حقوقش تعیین شده است. پس اگر هی از جنابعالی و بنده می‌ترسند که آقا حد شرعی اقتصاد بین‌الملل، سیاست بین‌الملل، بانک، بیمه و... چیست و ما گیر می‌کنیم معنی‌اش این است که بین بنده و شریعت فاصله افتاده است نه این که شریعت مشکل دارد! یعنی ظرفیت نظام سازی در شریعت که امام باقر(ع) می‌فرمایند تو این ظرفیت را درک نکردی، معنی‌اش اعتراض به نظام آموزشی و پژوهشی ماست. مرحوم بهبهانی می‌گوید که یعنی چه که «جعل لکل شیء حدّا» یعنی تمام نظامات اجتماعی و اقتصادی، سیاسی،‌حقوقی، تعلیم و تربیتی حدودی دارد و سبکی دارد. یعنی سبک زندگی بیان شده است. «جعل علیه دلیلا» و نگویید هم مبهم است بر همه آن‌ها دلیلی وجود دارد و دلالت می‌کند و می‌شود فهمید منتهی باید از عقل و نقل استفاده کنیم «و جعل علی ذلک من تأدّی حداً حدا» ضمانت اجرایی آن را هم تعیین کرده است نگفته همین‌جوری روی هوا بروید نظام‌سازی کنید! نظام سازی واقعی کف خیابان، چون حدّ تعیین کرده برای کسانی که از حدود می‌گذرند یعنی ضمانت اجرا.

مرحوم بهبهانی می‌گوید من قاعده اشتراک احکام را اگر واقعاً اهل خبر باشید قاعده اشتراک احکام و همین‌طور قاعده جامعیت اسلام که این‌ها منحصر به عصر حضور نیست مربوط تا عصر قیامت است می‌گوید اگر کسی قبول کرد که «إن حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرامه حرام الی یوم القیامه» این دیگر نمی‌تواند بگوید که نظام‌سازی در عصر غیبت، وظیفه ما نیست. چون حلال و حرام رسول خدا هم حلال و حرام فردی است هم اجتماعی، هم عبادی است هم اقتصادی هم خانواده. ما حلال و حرام جنسی، هم اقتصادی، رفتار اجتماعی همه این‌ها را داریم چطور مگر نمی‌گوید حلال و حرام پیامبر تا ابد حلال و حرام است اگر گفتید دیگر نمی‌شود در عصر غیبت کاری کرد و نظام سازی فقهی معنی ندارد فقه برای نظام سازی نیامده! خب این تیپ‌ها این را می‌گویند. کسی که می‌گوید ما ولایت فقیه نداریم یعنی می‌گوید فقه برای نظام‌سازی نیامده است! در واقع به زبان ساده، دارد می‌گوید که قبول ندارم که حلال و حرام محمد تا قیامت حلال و حرام است. این را دارد می‌گوید. مرحوم بهبهانی می‌گوید چطور شما نمی‌فهمید که نظام‌سازی فقهی یک تکلیف است برای نوّاب اهل بیت(ع) علما و فقهای واجدالشرایط در عصر غیبت، در حالی که حتی عبادی‌ترین حکم اسلام و فقه را که نگاه می‌کنیم ناظر به نظام‌سازی است. بعد ایشان مثال می‌زند این مثال مرحوم بهبانی در «رسائل اصولی» ایشان، رساله اجتهاد و اخبار این بحث را دارد و همین‌طور در حاشیه «مجمع الفائده و البرهان» صفحه 326، یک جا می‌گوید شریعت برای رفع خصومت آمده نه برای وضع خصومت! می‌گوید اگر کسی قرآن و حدیث می‌خواند ولی عقل او به این جمله نمی‌رسد این مجتهد نیست و این اصلاً دین را نشناخته است. اگر شما یک فقهی را سازماندهی می‌کنید که از درون آن رفع خصومت نمی‌آید خصومت‌ها تشدید می‌شود خب فلسفه قضاء اسلامی را نفهمیدید. این‌ها استنباط‌های نظام‌سازانه مرحوم بهبهانی است. عبارت ایشان این است «قد وضع شرع لرفع تخاصم لا لوضعه» می‌گوید این اصل را باید بفهمید تا در اجتهاد شما تأثیر بگذارد. با این نگاه سراغ آیات و روایات بروید. چون این نگاه، نگاه دین است. بعد مثال می‌زند می‌گوید من یک حکم عبادی ساده مثال بزنم. نماز جمعه، یکی از شرایط نماز جمعه که اکثر این آقایان می‌گویند واجب نیست خب ما هم نمی‌گوییم واجب است نماز جمعه را به عنوان یک عبادت خصوصی تلقی می‌کنند فکر می‌کنند مثل نماز شب است مثل نماز نوافل شب است نمی‌فهمد که اساساً نمازجمعه یک نماز سیاسی اجتماعی است و یک آجر در ساختمان نظام‌سازی است. می‌گوید من فقط این افراد را توجه می‌دهم مثلاً به بحث نماز جمعه که از نظر این‌ها کاملاً و صرفاً عبادی و فقط برای ثواب آخرت است. چه در عصر حضور و چه در عصر غیبت، آن‌هایی که فتوایشان در این قضیه فرق می‌کند یکی از شرایط نماز جمعه این است که حداقل 5 تا 7 نفر در نماز حاضر باشند. این 5 نفر چه کسانی هستند؟ شما اخباری هستی، در روایت رجوع می‌کنید می‌بینید که در روایت می‌فرماید ببینید این 5 نفر چه کسانی هستند که همین 5 یا 7 نفر که باشند دیگر نماز جمعه باید برگزار شود، هر 7تا مسائل نظام حکومتی است. کدام 7تا باشند کافی است؟ حتی اگر هیچ کس نیاید یا هیچ کس آن‌جا نباشد؟ 1) خود امام معصوم یا کسی که از طرف ایشان منصوب عام است یا منصوب خاص به اقامه نماز جمعه باشد. 2) مؤذن؛ که مرحوم بهبهانی می‌گوید به نظر من مؤذن همان کسی است که مسئول اقامه حدود است یعنی عضو حکومت اسلامی است. 3) قاضی؛ این هم حکومتی است. 4) شاکی؛ در دادگاه یکی شاکی است یکی هم متهم است از او شکایت شده است. نفر ششم و هفتم هم آن دوتا شاهد دادگاه؛ همین 7 نفر که باشند باید نمازجمعه را برگزار کنید. مرحوم بهبهانی می‌گوید این آقایان نمی‌فهمند چون نگاه نظام‌سازی به فقه ندارند. نمازجمعه هم که برای نظام‌سازی است و هرجای آن را نگاه کنید می‌فهمید این برای مدیریت و جامعه‌سازی و تمدن‌سازی است از همین هم صرفاً برداشت عبادی مستحب شخصی می‌کنند. می‌گوید اگر به این‌ها رو بدهید یواشکی می‌روند تنهایی در زیرزمین نماز می‌خوانند در حالی که این جزو مبانی نظام‌سازی است. عبارت آن «اذا اجتمع یوم الجمعه سبعة نفر من المسلمین و لم یخافوا » ترس هم نباشد که به خاطر یک نماز بزنند همه را بکشند «امّهم بعضهم» یکی از خودشان امام می‌شود « و خطبهم » خطبه را می‌خواند بعد «و سبعت التی ذکرناهم الامام و المؤذن و القاضی و المدعی و المدعا علیه و شاهدان و یمکن أن یکون مؤذن الامام کان منصبه ضرباً حد بین یدیه» همان مؤذنش هم عضو حکومتی است باز به نظام مربوط است. به نظرم ایشان می‌گوید همان کسی است که باید حدود را اجرا کند. بعد می‌پرسد که اقایانی که بحث فقهی و روایی می‌کنید و حتی نظام‌سازانه‌ترین ابعاد فقه را هم باز می‌خواهید صرفاً از آن برداشت عبادی و فردی بکنید و نمی‌فهمید که این بُعد سیاسی دارد شما به روایات رجوع کنید بعد می‌گوید اگر شما اخباری هستید این روایت امام رضا(ع) ببینید که ایشان فلسفة تشریع خطبه را در نماز جمعه می‌فرماید مردم آگاه بشوند به لحاظ سیاسی و اجتماعی و وعظ و ارشاد. روایت این است: «یفتتح بالحمد و الاستغفار و الصلوه و دعا لآئمه مسلمین» بعد فضل‌بن‌شاذان از امام رضا(ع) نقل می‌کند از ایشان پرسیدم «لمن جُعلت الخطبه»؟ خطبه برای چه؟ نماز عبادت است، سخنرانی برای چه؟ قیل: «لاَِنَّ الْجُمُعَةَ مَشْهَدٌ عامٌّ فَاَرادَ اَنْیَکونَ لِلاَْمیرِ سَبَبٌ اِلى مَوْعِظَتِهِمْ وَ تَرْغیبِهِمْ فِى الطّاعَةِ» ارتباط تربیتی و معرفتی بین حکومت و مردم «وَ تَرْهیبِهِمْ مِنَ الْمَعْصیَةِ» جلوگیری از رشد مفاسد در جامعه «وَ تَوْقیفِهِمْ عَلى ما اَرادَ مِنْ مَصْلَحَةِ دینِهِمْ وَ دُنْیاهُمْ» مصلحت دین و دنیا باید در نمازجمعه حل بشود. امام رضا(ع) فرمودند نمازجمعه هر هفته می‌آید تا مشکلات مادی و معنوی کل امت را بررسی کنند و حل کنند. و بعد ایشان می‌گوید این که گفتند به شمشیر تکیه کند «یتوکا علی قوس او عصا و ببالی ورد روایه بالسیف ایضا» این که باید به تیر و تیرکمان اتکا کند و به نظرم روایت، در مورد شمشیر هم باشد علت آن این است که قیل: «فی الآتکاء بالقوس و السیف اشعار بأن الامام هو الامیر و الحاکم لن امام الجماعه» می‌گوید این که سلاح باید دستش باشد یعنی از موضع اقتدار حکومتی. یعنی نماز جمعه را که شما فکر می‌کنید فقط عبادت است این یک زیرساخت برای حاکمیت دینی است آن علامت اقتدار و ضمانت اجرا است از آن طرف هم طلب مغفرت و رحمت برای خودش و مردم، از آن طرف امر به معروف و نهی از منکر و از آن طرف هم این که ما پای کار ایستادیم.

آخرین نکته در باب نظام سازی فقهی؛ مسئله اجتهاد و توجه به این که شرایط که تغییر می‌کند، موضوع تغییر می‌کند ولو اسم آن باقی است و در واقع تغییر موضوع تغییر حکم را می‌آورد. ببینید اجتهاد شاید اخباری‌ها و جریان‌های متحجر هم از این می‌ترسیدند و می‌ترسند منتهی از آن طرف بام می‌افتادند اجتهاد هرگز به معنای تغییر حکم نیست تغییر حکم در اسلام حرام است از این جهت ما سلفی هستیم سلفی‌ای که یا اصولگرایی که بگوید آقا شریعت تغییر نمی‌کند معلوم است که تغییر نمی‌کند. پس اجتهاد چیست؟ اجتهاد درک تغییر موضوع است و در نتیجه تغییر حکم. حکم با موضوع گره خورده است، موضوع عوض شده تو نفهمیدی. این که فریب شباهت لفظی بعضی از مسائل را بخوریم مثلاً بگوییم آن‌جا که گفته تاجر، ‌الآن هم این کمپانی سرمایه‌داری است و این هم تاجر! مثل این که بعضی‌ها می‌گفتند کمپانی‌های غربی، کمپانی هند شرقی برای انگلیس و برای هلند آمده در هند و سرزمین‌های اسلامی دارد با افراد تجارت می‌کند.  به بعضی رجوع می‌کردند می‌گفتند خب «البیع حلال» بیع که حلال است معامله است! تراضی طرفین است. این متوجه نبود که آن بیعی که می‌گویند این نیست. بیع حلال است ولی این بیع نیست این یک اتفاق دیگری دارد بیرون می‌افتد. مثل قضیه تنباکو که تفاوت فتوا و حکم هم یک مقدار این‌جا روشن می‌شود. همان زمان می‌دانید که بعضی فقها می‌گفتند حتی شاه به یک آخوند عالِمی در تهران می‌گوید وقتی این گفت قلیان حرام است تو برو بالای منبر قلیان بکش! از ایشان می‌پرسد که – به نظرم مرحوم آشتیانی است – می‌پرسد که به نظر شما قلیان و توتون و تنباکو حرام است؟ می‌گوید نخیر حلال است. می‌گوید این که – یعنی مرحوم شیرازی – این که برداشته این فتوا را داده و نظم مملکت را بهم می‌ریزد این الآن حلال خدا را حرام نکرده است؟ حالا ایشان می‌فهمد که قضیه سیاسی است و نمی‌رود، کتک هم او را می‌زنند و می‌گوید من نمی‌روم علیه یک عالِم حرف بزنم و اختلاف بین علما بیفتد ولی فتوای بنده این است که یک چنین چیزی نیست. خب این‌جا اصلاً مسئله توتون و تنباکو نبوده، مسئله سلطه کمپانی سرمایه‌داری غرب و انگلیس بر ایران بود که از این طریق بر کل واردات و صادرات داشتند مسلط می‌شدند و یکی‌اش هم این بود و شدند. چرا علیه رژیم شاه و استبداد و صهیونیزم گاهی درگیر نمی‌شوند و نمی‌فهمند؟ خب بعضی‌هایشان آدم ترسو و اهل دنیا هستند که آن‌ها را کاری ندارم یک آخوند فاسد اهل دنیا و درباری است که آن‌ها را کاری ندارم به قول امام(ره) وعاظ السلاطین! آن‌ها را کاری ندارم آن‌ها می‌ترسند. اما بعضی‌ها هستند واقعاً آدم‌های باتقوایی هستند ترسی هم از کسی ندارند این‌ها موضوع را تشخیص نمی‌دهند نمی‌فهمند که چیست؟ یکی از بستگان ما فوت کرد – خدا رحمت‌شان کند – در خانه نشسته بودیم راجع به شاه و حکومت حرف می‌زدیم ایشان می‌گفت که همین که چیزهایی که درباره شاه می‌گویید مطمئن هستید؟ دارید غیبت او را می‌کنید! غیبت شاه! یک حکم را می‌داند صدتا حکم دیگر را نمی‌داند. می‌گوید الآن شاه راضی است این حرف‌ها را دارید پشت سر او می‌زنید؟ رسماً این‌ها را ایشان می‌گفت آدم بسیار خوب و متدینی هم بود. می‌گفت شاه راضی است؟ ببینید یک بُعدی نگاه کردن.

خب موضوع تغییر می‌کند، حکم عوض می‌شود. مجتهد واقعی کسی است که این تغییرات را بفهمد و البته به دام اباحه‌گری و روشنفکری نیفتد چون ما آخوندهای سکولاریزم هم داریم که دومَن ریش دارد وقتی حرف می‌زند ته آن می‌خواهد بگوید دوران شریعت گذشته و ته آن از روشنفکرها لائیک‌تر است. ما داریم به همین علمای سَلَف استناد می‌کنیم. محقق اردبیلی می‌گوید وقتی ممکن نیست نظریه‌ای در شریعت گفته شده باشد بطور کلی و بدون نظر به جزئیات و شرایط، ممکن نیست چنین حکمی. این را محقق اردبیلی می‌گوید. می‌گوید ما حکم همین‌جوری روی هوا نداریم. همه احکام موضوع دارند. موضوع قیود دارد، جزئیات دارد، شرایط دارد، فقیه واقعی کسی است که حکم را با همه مختصات موضوع آن بشناسد و آن می‌تواند نظام‌سازی کند و الا کسی که فقه حفظ کرده، این فقه‌دان است نه فقهی! ما فقه‌دان زیاد داریم فلسفه‌دان هم زیاد داریم فقیه و فیلسوف آن کم است. عرفان‌دان هم زیاد داریم که حفظ هستند 60 ساعت می‌نشیند برای تو عرفان می‌گوید! عارف نیست. فلسفه‌گویی که فیلسوف نیست. فقه‌گویی که ممکن است ده سال بتواند برای شما درس خارج فقه بگوید منتهی حفظ کرده است. این آسان است یعنی شما یک متن و کتابی را برمی‌داری 5 تا حاشیه و شرح هم نگاه می‌کنید همان را روی هم می‌ریزید می‌آیید می‌گویید دو جا هم یک چیزی به ذهن‌تان می‌آید می‌گویید. این‌ها هنوز اجتهاد نیست. این فقه‌دانی است فقیه نیستی. ما فقیه کم داریم. مجتهد و فقیه کسی نیست که مسائل بارها حل شده را دوباره حل کند! مجتهد شیعه کسی است که مسائل حل نشده را حل کند. نگاه کن به جامعه خودت، به ملت خودت، ببین مشکلی عملی آ‌ن‌ها در نظام حقوقی ، تکلیف، حق، اخلاق اجتماعی، فرهنگ عمومی چیست آن‌ها را حل کن. هی مسائلی را که همه حل کردند را دوباره حل می‌کنید؟ این عبارت را گوش کنید. محقق اردبیلی که دیگر روشنفکر نیست. محقق اردبیلی در قرن 10 هجری می‌گوید امکان ندارد نظریه‌ای و حکمی به طور کلی در شریعت بیان شده باشد همه احکام به اعتبار ویژگی و خصوصیت، احوال آدمیان، زمان‌ها، مکان‌ها و اشخاص مختلف داده شده‌اند حتی نمازی که واجب است برای آدم سالم، آدم بیمار، آدمی که در خطر هست یا نیست، صدتا قید می‌خورد، آب کم است یا کافی است؟ صدتا قید می‌خورد. مرحوم محقق اردبیلی می‌گوید هیچ حکمی کلی و بدون شرط ما در شریعت نداریم. اگر مسئله‌دان هستی یعنی مسئله حفظ کردی و می‌آیی می‌گویی کن مجتهد نیستی اگر مجتهدی باید این خصوصیات و شرایط نسبت موضوعات و احکام را باید بشناسید و این امتیاز خاص برای آن علما و فقهایی است که بتوانند این اختلافات و تحولات را درک کنند و هر حکم را بیاورند روی همان مصداق و موضوعی که منظور شارع مقدس است نه روی موضوع دیگری. این‌جاست که بعضی‌ها اشتباه می‌کنند فقدان است که اشتباه می‌کنند یا اختلاف بین فقهاء پیش می‌آید. حکم برای آن موضوع است و تو داری به یک چیز دیگری تسرّی می‌دهی. این موضوع یک قیدی دارد آن وقت این‌جا مسئله موضوع‌شناسی،‌ زمان‌شناسی، شناخت واقعیت‌های بیرونی، شناخت دقیق دین، نه فقط چندصدتا روایت، این خطرناک نیست به نظر شما که بنده طلبه حوزه مشهد و قم هستم بزرگترین افتخارم این است که بگویم طلبه‌ام و تا آخر عمر هم انشاءالله طلبه‌ام من اصلاً از این که بگویند دکتر یا آقای کی؟ اصلاً لذت نمی‌برم از این صفت طلبگی لذّت می‌برم، خب من از شما سؤال می‌کنم به عنوان یک طلبه دارم می‌پرسم آیا خطرناک نیست که به ما بگویند اسلام‌شناس و در تمام این دوره به لحاظ فکری و فقهی فقط با چندصدتا حدیث سروکار داشته باشیم و چندده آیه؟ مرحوم محقق اردبیلی – یک چیزی یادم آمد تقوای علمی – یک وقت مرحوم شوشتری یا یکی از علما که اسم ایشان را یادم نیست داشتند با ایشان مناظره می‌کردند چندتا طلبه و یک عده دیگر هم بودند وسط مناظره یک مرتبه مرحوم محقق ساکت شد. گفت من راجع به این فرمایش شما باید مطالعه کنم، بحث تمام شد. بعد می‌گوید مرحوم محقق دست من را گرفت بیرون آورد همانطور که قدم می‌زدیم خصوصی به من گفت که این فرمایشی که شما فرمودید جوابش این است! 5تا جواب به من داد. گفتم که شما این همه جواب داشتید خب چرا در جلسه نگفتید؟ فرمودند دیدم جلوی بقیه است دیدند دارند نگاه می‌کنند ممکن است این احساس بشود که من و شما داریم برای غلبه و پیروز شدن در بحث داریم با هم جر و بحث می‌کنیم! از شما که مطمئن هستم ولی دیگر از خودم مطمئن نبودم چون احساس کردم اگر ادامه بدهم الآن ولع پیروز شدن در بحث دارد بر من حاکم می‌شود ولی الآن که داریم خصوصی با شما می‌گوییم دیگر چنین مظنّه‌ای وجود ندارد من این‌جا برای جاه‌طلبی نیست واقعاً دارم جواب شما را می‌دهم چون هدف مناظره، کشف حقیقت است نه استنباط لهی، که ما فاضل هستیم! این بیماری که متأسفانه همه جا هست، روایت می‌گوید این بیماری بیشتر مخصوص علماست! حسد! در دانشگاه و حوزه؛ این خیلی چیز خطرناکی است. یک طلبه‌ای راجع به یک طلبه دیگر می‌گوید، دیگری می‌گوید او؟ او که سواد ندارد. ما به نظام‌سازی فقهی بخواهیم توجه داشته باشیم بزرگان ما چه گفتند؟ این‌ها حرف‌های مدرن و غربزده و روشنفکری نیست.

مرحوم کاشف‌الغطاء می‌گوید تغییر حکم به تغییر زمان قابل انکار نیست اگر زمان مدخلیت در تعریف ماهیت موضوع دارد. احکام الهی قابل تغییر نیست مگر به تغییر موضوع یا از راه تغییر زمان، مکان و اشخاص که این‌ها در تغییر موضوع و حکم و متعلَق حکم تأثیر می‌گذارد. و مرحوم صاحب جواهر مثال‌های متعدد زده است. دوستان با جواهر رجوع کنند که می‌گوید از مسائل فروختن به پیمانه، چیزهایی که با وزن می‌فروشید آنچه که عرف مردم است و اعتبارات بین مردم است و همواره توجه به عرف باید بکنید و عرف هم همان است که در کف خیابان است و از کف جامعه باید پرسید و این را شیعه و سنی هم می‌گویند. امام(ره) در «مکاسب محرمه» ج 2، راجع به عرف یک بحثی دارد، که مسائل غیر فقهی را داخل فقه نکنید یعنی مثلاً در فقه بحث فلسفی نکن. چون معیار در فقه، عرف است نه آن دقت فلسفی‌تان. بعد در کتاب «بیع» ج 4 کتاب بیع، ص 220 ایشان می‌گوید در نظام سازی فقهی توجه به عرف و آن چه که کف جامعه دارد می‌گذرد اگر فقیه و مجتهد در احکام اجتماعی و معاملات توجه به بیرون نداشته باشد و در ذهنش برای خودش حرف بزند، این مجتهد شیعه نیست، به تعبیر مرحوم آقاشیخ قزوینی، مدرس سطح عالی در حوزه مشهد قبل از انقلاب، ایشان می‌گفت ما در حوزه داریم مکاسب می‌خوانیم مردم هم جداگانه برای خودشان مکاسب می‌کنند! این‌طوری نمی‌شود نظام‌سازی کرد آن‌ها مکاسب می‌کنند و ما هم مکاسب می‌خوانیم! یک ربطی بین این دوتاست. یک طوری که عملی باشد آن بتواند مکاسب کردنی‌اش را با مکاسب خواندنی جنابعالی تطبیق بدهد من و شما هم مکاسب خواندنی‌مان را بتوانیم جلودار مکاسب عملی او قرار بدهیم این مسئله خیلی مهم است. امام(ره) می‌گوید مهم‌ترین نقشی که عرف در فقه دارد باید به آن توجه کنید. در موضوع‌شناسی، تشخیص موضوع احکام است و اگر موضوع را مجتهد تشخیص ندهد اجتهاد او به درد جامعه‌سازی نمی‌خورد! به درد درس بدهیم و اثبات کنیم که چه کسی فاضل‌تر است؟ چه کسی مفضول‌تر است؟ چه کسی افضل است! به درد این کارها می‌خورد اما به درد تشکیل جامعه اسلامی نمی‌خورد. ایشان می‌گوید بدون شناخت عرف و واقعیت اجتماعی فقیه نمی‌تواند حکم شرعی را از منبع معتبر دست اول هم درست استنباط کند. برای این که قانونگذار، شارع مقدس، بین موضوعات و احکام، رابطه‌ای شبیه رابطه سبب و مسبّبی برقرار کرده است شما می‌گویید احکام اعتباری‌اند، فقه و اخلاق، به لحاظ نحوه تبیین ما اعتباری‌اند نه این که اعتباری‌اند به این معنا که مابه‌ازای نفس‌الامری واقعی ندارند در واقع، یک چیزی چون مفید است واجب یا مستحب شده است چون مضر است مکروه یا حرام شده است. لااقل شیعه قائل به این است که احکام مناطات نفس‌الامری دارند یعنی اینها اعتباری محض نیستند اعتبار ناظر به واقعیت و مبتنی بر واقع است لذا امام(ره) می‌گوید تا موضوع را درست نشناختید با تمام خصوصیات و ویژگی‌هایش نمی‌توانید حکم‌الله را در مورد آن بیان کنید اشتباه می‌کنید و حکم یک موضوع دیگری را در این مورد بکار می‌برید چون به همه ابعاد آن توجه ندارید. در خطابات، احکام، دایرمدار موضوعات هستند احکام همان تکلیف هستند و بدون شناخت موضوع، تکلیف ممکن نیست این مقدمه اجتهاد است. شما نمی‌توانید راجع به بانک و بیمه و نظام خانواده امروز اظهار نظر فقهی کنید وقتی الآن نمی‌دانید بیرون چه اتفاقی دارد می‌افتد؟ مردم بیرون خیال می‌کنند که مراجع می‌نشینند کتاب‌های توضیح‌المسائل را می‌نویسند! مثل نویسنده، مردم این‌طوری تصور می‌کنند نمی‌توانند این‌ها حواشی مختلفی است که بر «عروه» بر شرایح مختلف زدند شاگردان این‌ها می‌روند این‌ها را جمع می‌کنند. مخاطبش طلبه است نه مردم. عبارات این‌ها را نمی‌توانند بخوانند.

رهبری می‌گفت به نظر من مجتهد زن باید راجع به احکام زن اجتهاد کند چون مفهوم دماء ثلاثه، و در بعضی شرایط باید دم حمام جایت را بیندازی روزی چهاربار بروی غسل کنی بیایی این را یک زن می‌فهمد نه یک مرد! موضوع را درست بشناسید. الآن شما نشستید راجع به تعلیم و تربیت و راجع به خانواده بحث می‌کنید نمی‌دانید بیرون چه خبر است؟ بیرون دارد از هر 5 ازدواج یکی‌اش در تهران طلاق می‌شود. روی هوا حرف می‌زنید یا روی زمین حرف می‌زنید؟ شما الآن ببینید بچه‌های خودتان که کم‌کم دارند دبیرستان و دانشگاه می‌روند و یا بعداً می‌روند شما بین خودت و بچه‌های خودت شکاف می‌افتد او در عالَم دیگری است سبک زندگی دارد تغییر می‌کند. اجتهاد یعنی زندگی اسلامی – شیعی در این شرایط و زمان و مکان، «أنّه لا إشکال فی أنّ تشخیص موضوعات الأحکام، و کذا تطبیق العناوین على المصادیق، موکول إلى العرف»؛ ضرورة أنّ الشارع الأقدس کأحدهم فی إلقاء» می‌گوید تردید نکنید تشخیص موضوع و تطبیق عنوان بر مصادق خارجی موکول به عرف است و این مقدمه اجتهاد است تا فقیه نتواند با ذوق عرفی و عقلی خودش موضوع را بفهمد که بیرون دارد چه اتفاقی می‌افتد اجتهاد ممکن نخواهد بود.

در بحث "خیار مجلس" یک جایی داشتم می‌گفتم در بحث خیار... یک دانشجویی آمد گفت آقا این بحث خیار چیست یعنی بین این میوه‌ها این خیار خیلی مهم است؟ گفتم نه آن یک خیار دیگری است! مثلاً می‌گوید غایت خیار مجلس، افتراق است. می‌گویی این افتراق، شما الآن باز برداری بگویید چون 500 سال پیش افتراق در مجلس یک شکل بود الآن هم همین‌طور است، الآن ممکن است مجلسی شکل نگیرد، تلفن آن طرف دنیاست او هم با اینترنت آن طرف دنیاست، الآن این‌جا افتراق یک معنای دیگری پیدا کرده! این‌جا آن لحظه‌ای کلیک می‌کنی آن افتراق اتفاق می‌افتد. اینترنت هم قطع بشود هنوز افتراق نیست. یک چیزی داریم به عنوان خیار قطع اینترنت! این‌ها جزو خیارات جدید است. می‌گوید «ضرورة أنّ الشارع الأقدس کأحدهم فی إلقاء الخطابات» می‌گوید برای نظام‌سازی فقهی باید بفهمی که شارع مقدس «کأحدهم» مثل یکی از مردم است یعنی کف خیابان واقعی جامعه «فی القاء الخطابات» خطابات شرعی خطابات عقلی و عرفی است نه خطابات غیر عادی. «لیس له لسانٌ خاص و اصطلاح مخصوص» ما یک زبان جدا از زبان واقعی نداریم همین زبان واقعی مردم است. «فالآیات و الاخبار وارد فی الاحکام یکون فهمها و تشخیص موضوعاتها بحسب عناوین و مفاهیم» - من نمی‌خواهم ترجمه کنم می‌خواهم نتیجه را بگیرم و شفاف باشد – که برای تشخیص موضوع و حتی فهم آیات و روایات شما در این فهم عنوان و مفهوم و تشخیص مصداق در خارج خدا و پیامبر به زبان مردم حرف زدند تو به زبان کس دیگری حرف می‌زنی؟ یعنی ما فقه برای مریخ ننویسیم! فقه برای کره زمین، روی زمین و این بیرون بنویسیم. ببینید بعضی از بحث‌های فقهی هست که نسبت آن با کره زمین با نسبت آن کره مریخ مساوی است چون در هر دو صورت عمل نمی‌شود! گفت ما برای خودمان مکاسب می‌خوانیم و او هم برای خودش مکاسب می‌کند! خب برو ببین این چرا نمی‌تواند ایم حکم را انجام بدهد؟ مشکل در بیان حکم است؟ مشکل در عدم اجتهاد است؟ مشکل در عدم ابلاغ به آن است؟ مشکل در بی‌دینی اوست؟ مشکل در چیست؟ ما نمی‌توانیم حلال و حرام‌هایمان به یک سمت برود و جامعه‌مان و خودمان به یک سمت دیگری برویم؟ البته این معنی‌اش این نیست که دین را با دنیای مردم تطبیق بدهید این ارتداد است بلکه درک درست. می‌گوید آیات و اخبار همین است «وتشخیص موضوعاتها‌ بحسب العناوین والمفاهیم، وتشخیص مصادیقها بحسب الواقع والخارج، محوّلاً علی العرف العامّ، لا العقل البرهانی الدقیق» دقیق هم نیست چون مردم در جامعه که یک چیزی می‌گویند مثلاً می‌گویند خون نباشد، عرف از خون چه می‌فهمد؟ عرف از خون، خون می‌فهمد! حالا شما برو دقت شیمیایی بکن که ببین مولکول‌های خون چیست؟! آیا این‌جا مولکول خون هست یا نیست؟ اصلاً چنین دقتی را نخواسته، اما یک دقت عقلایی را خواسته، عرف بپرس که خون چیست؟ رنگ خون چیست؟ یا مثلاً در نحوه بیان هم این‌ها خیلی مهم است. عقیده شهید مطهری و شهید بهشتی و مرحوم آقای مرحوم حائری یزدی مؤسس همین حوزه قم این حرف را زده است. چون اولین رساله توضیح المسائل فارسی مرحوم به شیخ بهایی است "جامع عباسی" از آن زمان بود تازه در آن‌ها امر به معروف و نهی از منکر هم بود بعداً از توی رساله‌های ما امر به معروف و نهی از منکر را حذف کردند و گفتند این‌ها چیزهای زیادی است و چیز مهمی نیست امام(ره) دوباره وارد رساله کرد. مردم فکر می‌کنند توضیح‌المسائل مانیفست زندگی و سبک زندگی شیعی است فکر می‌کنند همه‌اش همین است. نمی‌دانند بین سبک زندگی شیعی با توضیح المسائل موجود عموم و خوصوص من‌وجه است. بعضی از این‌ها پاسخ یک شخص خاص در شرایط خاص است، خب به همان بگو! و هزاران سؤال است که امروز مبتلابه همه مردم است حتی در زندگی شخصی و معاملات شخصی‌شان. چه برسد به نظام سازی. ما در توضیح المسائل نداریم، می‌گوید به عهده عرف عام است نه عقل دقیق برهانی، ‌مثل رنگ خون بعد از شستن لباس می‌ماند عرف این را خون نمی‌داند رنگ خون است. حکم، دایر مدار خون عرفی است نه خون دقّی فلسفی! نه خون از نظر یک شیمی‌دان. خون از نظر آدم‌های کف خیابان. چنانکه سگ بعد از مردن، از نظر عرف، همان سگ است، اما چون از نظر عقل، شیئیت شیء به صورت آن است نه ماده‌اش، یک کسی بگوید شیئیت شیء به صورت آن است نه به ماده‌اش، این هم که دیگر مرده است پس این دیگر سگ نیست! واقعاً عقلا به این می‌گویند این دیگر سگ نیست؟ مسامحتاً به آن سگ گفته می‌شود بلکه یک جسم بی‌تحرک است ولی چون معیار این است که عرف آن را مصداق یک مفهوم و عنوان بداند عرف معیار است.

نکاتی که گفتم البته حرف‌های تازه‌ای نبود فقط خواستم عرض کنم که دوتا نکته: 1) فقه چه نسبتی با نظام‌سازی دارد؟ بعضی از آقایان هنوز قائل نیستند که فقه، ‌مسئولیتی در قبال نظام سازی دارد. 2) برای تقویت جنبه نظام‌سازی در فقه، با این ظرفیت‌های عظیمی که در فقه شیعه است با همان متد اصولی و جواهری آن، ما احتیاج به این داریم که علاوه بر فقه عمومی، - چون این‌جا مجتمع عالی فقه است دارم عرض می‌کنم – فقه تخصصی به معنی دقیق کلمه. یعنی یک کسانی باید مجتهد بشوند در عرصه رسانه، هنر، سینما، موسیقی و در این شرایط جدید، الآن در دنیا تقریباً زندگی بدون موسیقی وجود ندارد زندگی بدون موسیقی نیست بنده و شما هم در ماشین هم که نشستیم از تهران تا قم می‌آییم گوش می‌کنیم بنده که گوش می‌کنم شما را نمی‌دانم. برای رادیو جمهوری اسلامی را! الآن موسیقی در زندگی چه نقشی دارد؟ الآن ارتباطات؟ نحوه بحث‌ها؟ نظام آموزش و پژوهش؟ نظام کنترل؟ روابط زن و شوهر. واقعاً این مسئله اذن شوهر، یک عده سکولاریستی برخورد می‌کنند کل آن را حذف می‌کنند یک عده هم به همان روش شخصی خودش عمل می‌کند. بعضی‌ها را دیدم که این روایات را گزینش می‌کنند. بعضی روایات را کنار می‌گذارند، به سند آن هم کاری ندارند به منفعت آن کار دارند. طرف یک سبک زندگی شخصی خانوادگی ایلی روستایی مثل بنده دارد، به نام اسلام آن را اِعمال می‌کند! خب الآن در بعضی از خانواده‌ها شما می‌بینید که اساساً زن انگار هیچ مسئولیتی در برابر شوهر ندارد! دوتا نر و ماده هستند که این‌ها فقط وقت مجامعت با هم کار دارند وقت‌های دیگر انگار ربط حقوقی و اخلاقی با هم ندارند. یک نظام دیگری هم است که به نام سبک زندگی دینی به نام مترقی جا افتاده است یک سبک زندگی به اصطلاح شرعی هم داریم که فکر می‌کنند زن، کنیز مرد است! یک اذن شوهر فهمیده ولی نمی‌داند این چیست؟ جوری به زنش امر می‌کند و او باید اطاعت کند که خدا و رسول این‌طوری امر نکردند! یعنی به معنای واقعی کلمه، و به اسم شریعت این کارها را می‌کنند. ظلم به زن به اسم شریعت! ظلم به کودک به اسم شریعت! ظلم به ضعیف به اسم شریعت! این‌ها احتیاج دارد که ما دوباره بفهمیم که روابط زن و شوهر، خانواده، همسایه، استاد، شاگرد، بازار، اقتصاد، روابط این‌ها در بیرون بطور واقعی چطوری است؟ بعد به منابع رجوع کن، اجتهاد کن و الا روخوانی روایت را که همه بلد هستند. روایات و آیات یک شبکه اجتهادی عقلانی است. نظام‌سازی فقهی یعنی نگاه جامع به همه اجزاء این شبکه است.

والسلام علیکم و رحمه الله.



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha