"حجاب" ، دفاع از "عشق" ("جنسیت"، نه سرکوبی ، نه هرج و مرج) - قسمت سوم
بمناسبت "روز حجاب وعفاف" _ سالگرد قتل عام مسجدگوهرشاد مشهد و جنبش علیه کشف حجاب _ 1397
بسمالله الرحمن الرحیم.
یکی از حضار: سلام عرض میکنم محضر شما و بقیه حضار. سوالی که داشتم این است که خوب از آنجا که ما مسلمان هستیم و اولش هم یک به عنوان یک انسان قطعاً حق اختیار و انتخاب داریم. وقتی به عنوان انسان و مسلمان حق اختیار و انتخاب داریم حجاب را انتخاب می کنیم با این که کشورمان هم جمهوری اسلامی است ولی موضوع این است که در احادیث و روایات ما یک مورد از برخورد و یا مجازات پیامبر(ص) با یک فرد بی حجاب را نداریم. وقتی که شاه میآمد چادر را از سر زنان میکشید او را داریم منع میکنیم این با آن چه فرقی دارد؟
یکی از حضار: بنده از منظر قرآنی میخواهم سؤالم را طرح کنم. مخاطب آیات حجاب همسران پیامبر(ص) و زنان مؤمن است. سؤال من این است که نص امروز کسانی هستند که تربیت شده جمهوری اسلامیاند و اینها مقابله میکنند یعنی یک خواست کلی شده است. سوال من این است که آیا نمیشود از نظر فقهی مثال احکام دیگری که تعدیل و ترغیبی صورت گرفته، اما نمیشود الزام ولایت حجاب هم با مبنای احکام عقلی تغییر پیدا کند؟ منابع عقلی در جاهای دیگر اِعمال میشود.
مجری: دوتا سؤال است که من کامل آنها را میخوانم. به نظر من، گشت ارشاد هدف امر به حجاب و نهی از بیحجابی بوده است اما این باعث لجبازی خیلی از افراد دیگر شده است حضرت آقا فرمودند که این کار انجام بشود ولی از راه آن نه از راه ایجاد نفرت! این سؤال اول که در مورد ذات مرتبه وجودی گشت ارشاد بود.
مجری: یک دوست دیگری هم چهارتا سؤال فرستادند که آن را میخوانم. 1) آیا پوشش و انتخاب حجاب حق هر فرد نیست که خودش انتخاب بکند؟ 2) حجاب برای کسانی که حجاب را قبول ندارند یا حتی مسلمان نیستند چه میشود؟ 3) چرا نظرسنجی نمیشود؟ 4) آیا به نظر شما فساد درونی نمیآورد؟
جواب استاد رحیمپور: متشکر از پرسشهای شفاهی و همینطور و کتبی. من ناظر به این ده پرسشی که شفاهی و کتبی خواندند عرض میکنم. در پایان بحث باز اگر دوستان احساس کردند که یکی از این 10 سؤال پاسخ قانع کنندهای نشده، دوباره آخر بحث آن سؤال را یا هر سؤال دیگری مایل هستند شفاهی یا کتبی بفرمایید. ما اول، حسابمان را با کلمه "اجبار" تسویه کنیم چون کلمه اجبار و اجباری یک باری دارد که بعد شما هرچقدر بخواهید درباره آن صحبت کنید باز زیر بار دِین این کلمه هستید با بار منفی اجبار. کلمه اجبار دافعه دارد چون در آن یک معنی مثل سلب اختیار، سلب اراده و سلب آزادی نهفته است. آیا سلب اراده قابل دفاع است؟ سلب آزادی قابل دفاع است ولو پسوند برای هر چیزی باشد شما چرا حجاب را میگویید؟ اصلاً بگویید توحید اجباری، اسلام اجباری، دین اجباری. یا بگویید علم اجباری. یک چیز دیگر، آزادی اجباری! شما میدانید که اجباراً آزادید یعنی انسان مختار اختیار را برای خودش اختیار نکرده، اجباراً مختار است. یک کسی بگوید ما اختیار اجباری هم نمیخواهیم! شما که مختارید یعنی انتخابگرید شما امروز انتخاب کردید که به دانشگاه بیایید، آمدن به این جلسه امروز، اختیاری بوده یا اجباری بوده؟ اختیاری بوده است. اختیار کردید که بیایید میتوانستید جلسه را نیایید. بعضیها ممکن است با نیروهایی امثال من مؤافق باشند یا مخالف باشند شما به انتخاب خودتان آمدید. این انتخاب آمدن یک قدرت انتخابی که شما از طرف خداوند دارید این خودش اجباری است یعنی شما مجبورید که مختار باشید یعنی شما انتخاب را، انتخاب یا اختیار نکردید. ما اول تکلیفمان را با این کلمه روشن کنیم. ما 6 نوع اجبار یا الزام معنادار است ما 5 نوع آن را خطاب میکنیم همهتان هم هر 6تای آن را تجربه کردید. ببینید کدام یک از این انوا ع اجبار مد نظر است؟ وقتی که کسی میگوید الف اجباری، ب اجباری یا ایکس اجباری منظور چیست؟ یک اجبار، اجبار عاطفی است. شما دست خودتان نیست یک انسان متعادل اینطوری است شما وقتی یک صحنه را نشانتان بدهند که یک مشت آدم سر یک بچه کوچکی ریختند و آنرا میزنند، اصلاً هر توجیهی هم بکنید یک بچه شش ماهه را دارند میکشند شما اینجا انسان نرمال و متعارف دست خودش نیست انتخاب نمیکند بطور اجباری عواطف او برانگیخته میشود. انسانی هست که اینقدر قسیالقلب یک انسانی را ببیند یک حیوانی و گربهای را پرندهای را دارند شکنجه میکنند یک انسان ضعیفی را دارند شکنجه میکنند، میزنند، میکشند، توهین میکنند، کسی هست که رنج عاطفی نبرد و رنجیده نشود و کاملاً بیطرف باشد. بین شماها کسی هست؟ اینجا اگر بگوییم شما به طور اجباری، اجبار عاطفی، واکنش نشان دادید راجع به این چه میگویید؟ ممکن است کسی بگوید من دلم نمیخواهد اینقدر عاطفی باشم دلم نمیخواهد اینقدر زودرنج باشم ولی هستم. تا یک فیلم هندی میبینم از همان اول شروع به گریه کردن میکنم. پس یک چیزی به نام اجبار عاطفی داریم. مادر وقتی که کودکش گریه میکند گرسنه است یا مریض است اجبار عاطفی دارد دست خودش نیست. اجبار عاطفی قابل ارزشگذاری منفی هست یا نیست؟ پس ما یک اجبار خوب تا حالا پیدا کردیم.
نوع دوم اجبار. اجبار قانونی. فرض کنید اخلاق نیست حقوق هم نیست، اجبار قانونی، شما به هر کشوری بخواهید بروید یک قوانینی دارد. ممکن است شما اصلاً قبول نداشته باشید ولی تا آن قوانین را رعایت نکنید و ملتزم نباشید راهتان نمیدهند. از همان اول میگوید میخواهید به کشور ما بیایید؟ نمیپرسند که ما را قبول دارید یا نه؟ میپرسد که به قوانین ما باید صددرصد اجباراً تابع باشید و باید تعهد بدهید و اگر تخلف کنید مجازات خواهید و ریپورتت میکنیم از آن جا برمیگردی یا بازدداشت میشوی یا جریمه میشوی میخواهی قبول داشته باش میخواهی قبول نداشته باش به جامعه ما میآیی باید تابع قوانین ما باشی. شما میگویید من دوست دارم رانندگی کنم میگویند خب دوست داشته باش منتهی رانندگی قوانینی دارد سر چهارراه چراغ قرمز شد بایستی، سبز شد بروی، سرعت بیجا حق نداری داشته باشی. یعنی یک مرتبه میگویی من میخواهم با اختیار خودم رانندگی کنم ولی صدتا قانون اجباری برای رانندگی هست که باید رعایت کنی. آیا اینجا معقول است که کسی بگوید آقا قوانین اجباری؟ اصلاً قانون، یعنی اجبار. قانونی که اجبار و الزامآور نباشد قانون نیست هرج و مرج است. حالا تو قانون آن را قبول نداری، نداشته باش! تو داری در یک جامعهای زندگی میکنی که بر اساس این قانون بنا شده، نظم اجتماعی و آتوریته قانون باید رعایت شود میخواهی جنابعالی معتقد به آن باش میخواهی نباش. در اتوبان اینجا سرعت بیش از 80 کیلومتر حق نداری بروی. منع اجباری؟ بله منبع اجباری است. یکجا میگویند سرعتتان کمتر از 40 کیلومتر نباید باشد تو را اجبار میکنند با سرعت بیشتری حرکت کنی، سرعت اجباری؟ بله سرعت اجباری. چرا؟ قانون است باید رعایت شود تو فقط یکی نیستی که دیگران هم هستند این شهر و اتوبان که فقط برای تو نیست. من هنوز نگفتم که کلمه حجاب، کدامیک از این 6 نوع است دارم اطراف کلمه الزام و اجبار را خالی میکنم زیر میکروسکوپ دقیق میخواهیم به آن نگاه کنیم که چطور داوری میکنیم؟ خب پس یک اجبار عاطفی داریم. مادر غصه اجباری برای کودکش دارد. بله، معنی مادری همین است از همین رنجها مادر لذت میبرد. یک رنجی هست ولی در عین حال یک لذتی هم میبرد که این کار را میکند. نمیتواند رنج صدای گریه را تحمل کند میخواهد لذت صدای شنیدن خنده کودک را بشنود اینها عاطفی است خداوند اینطوری خلق کرده کار خوبی هم کرده، این را اجبار عاطفی میگویند.
اجبار قانونی چیست؟ اجبار قانونی است این است که شما وقتی وارد یک جامعه میشوید، نظم اجتماعی، ارزشهای اجتماعی، قانونی را ایجاد کرده که شرط زندگی مدنی در آن جامعه رعایت آن قوانین است. حالا من به راهنمایی و رانندگی مثال زدم که هیچ کس نمیتواند مخالف آن باشد. میگویند در این جامعه هستی؟ بله. برای کار الف، باید کار ب، ج، د را انجام بدهی تا بگذاریم کار الف را انجام دهی. اصلاً ممکن است این قانون از نظر شما عادلانه باشد یا ظالمانه باشد، این هم اجبار قانونی دارد و همه جای دنیا این اجبار قانونی هست. شما بخواهید یا نخواهید میگوید باید واکسن بزنید، باید دو سال اگر پسر هستید سربازی بروید، باید فلان، نباید فلان. سربازی اجباری همه جوامع دنیا دارند. مالیات. من نمیخواهم مالیات بدهم در این جامعه داری زندگی میکنی از منافع مالی در این جامعه داری استفاده می کنی باید متقابلاً مالیات بدهی چون جامعه دارد بهداشت تو را، نظافت خیابان و شهر تو را، امنیت تو را دارد تأمین میکند و تو هم در عوض باید مالیات بدهی و سربازی بروی. همینجا اشاره کنیم به نوع سوم اجبار که به این مربوط است. آن اجبار حقوقی است. حقوقی به قانون خیلی نزدیک است. قانون، حقوق تثبیت شده است اما وقتی که ما میگوییم حقوق، اینجا مرادمان حتی حقوق تثبیت نشده است یعنی حقوق، فراتر از قانون است. مثلاً شما پدرتان یا مادرتان یک چیزی به شما میگوید مثلاً برو فلان کار را بکن، حتی اگر شما بگویی قانون نیست، مثلاً پدری به فرزندش بگوید برو نان بخر، فرزند بگوید ببخشید طبق کدام ماده قانونی من باید بروم نان بخرم؟ قانونی در کار نیست. فرض کنید گفتند مگر تو عاطفه نداری بگوید نه من عاطفهام ندارم عاطفهام این قدرها نیست من میخواهم راحت باشم بخوابم شما خودتان بروید نان بخرید! چنانچه خیلیها اینطوری هستند حتی اگر بیعاطفه باشی احساس نداشته باشی، انسان نباشی، قانون هم نباشد یا تو قبول نداشته باشی یک چیزی داریم به نام حقوق، حق والدین، حق پدر و مادر، این هم الزام است. البته وقتی میگوییم الزام، همه الزامات یکجور نیست. وقتی یک کسی عواطفش کم است یا الزام عاطفی در او کم است نمیگویند چون عاطفه تو از صد نمره 25 نمره است شش ماه باید زندان بروی! خیر، این الزام هست ولی مجازات ندارد. اما وقتی که مسئله قانون شد، الزام مجازات میآورد در همه جوامع دنیا همینطور است منتهی در بعضی از جوامع قانون، فاسد است. همین الآن در خیلی از جوامع اروپایی آمدند برهنگی اجباری را قانونی کردند یعنی بیحجابی الزام شده است. همین کشورهایی که میگفتند ما قائل به لیبرالیزم هستیم و پوشش آزاد، دین آزاد، سبک زندگی آزاد، هرکس هرکاری دلش میخواهد بکند، حالا میگویند نه نمیگذاریم! قانون گذاشتند اجباراً حجاب ممنوع، یعنی برهنگی اجباری. میآید از آن طرف در کشورهای اتحادیه اروپا و بعضی از کشورهای ایالات آمریکا الآن ازدواج همجنسها قانونی شده و شدند خانواده! قانون میگوید ما حمایت میکنیم! اما نمیگذاریم حجاب را رعایت کنید خب قانونشان فاسد است این قانون، ضد اخلاق و ضد حقوق است. ولی در عین حال شما اگر پا شدید رفتید این کشور و گفتید من میآیم به شما میگویند این قانون را باید رعایت کنی اگر حجاب دارید، الآن شما در یک کشور اروپایی از جمله کشور فرانسه که مهد انقلاب فرانسه و دموکراسی و جمهوریت و لیبرالیزم است زن باحجاب فرانسوی را نمیگذارند معلم باشد نمیگذارند کارمند دولت باشد اخراجش میکنند یعنی بیحجابی اجباری مثل زمان رضاخان. رضاخان آمد هزاران هزار زن را کتک زد شل و پر کرد، با اسلحه بگیر و ببند، در مسجد گوهر شاد تحصّن که ما میخواهیم حجاب داشته باشیم نمیخواهیم برهنه بیرون بیاییم. رفتند توی حرم، توی مسجد گوهرشاد مردم را به مسلسل بستند چند هزار آدم را کشتند و لت و پار کردند و بازدداشت کردند و همه را بردند توی قبرستانهای گمنام، گورهای دسته جمعی، بعضیها را هم زنده دفن کردند که هنوز معلوم نیست قبرهایشان کجاست؟ چرا؟ چون انگلیس دستور داده بود باید این کار را بکنی. پس یک بحث، بحث قانون است. در عین حال ما قبول نداریم ولی وقتی آنجا میروی، رسماً در فرانسه به تو میگویند آمدی اینجا زندگی کنی؟ میگویی بله، میگویند باید تابع قوانین ما باشی، بیحجابی اجباری است. حجاب ممنوع. خب ما قبول نداریم ولی وقتی فرانسه رفتی، تو نمیتوانی بگویی من فرانسه آمدم ولی قوانین شما را عمل نمیکنم تو را بیرون میکنند و اگر بخواهی تخلف کنی مجازاتت میکنند. این تا حالا سهتا الزام شد. عاطفی، حقوقی، قانونی.
الزام اخلاقی، یعنی شما برای یک چیزی نه قانون داری، نه حتی حقوق الزامی داری، اما اخلاق ایجاب میکند شما این کار را بکنید. وقتی مهمان منزل شما میآید، مثلاً در روایت داریم که وقتی مهمان منزل شما میآید نگذارید کار کند، البته به مهمان نگفتند تو کار نکن، ولی به صاحبخانه گفتند نگذار کار کند تو مثلاً رختخوابش را پهن کن و... این قانون نیست، حقوق هم به این معنا که یک حق الزامی راجع به حق والدین باشد شاید به این حد نیست، عاطفی هم ممکن است نباشد و کسی دلش نسوزد، به روابط اخلاقی بستگی دارد پس یک چیزی هم به نام الزام اخلاقی داریم. میگوید فلان کس این کار را کرده، میگوید من اخلاقاً نتوانستم بگویم شرم کردم.
نوع پنجم الزام داریم، الزام غریزی، اجبار غریزی. آن هم دست خودت نیست خودش میشود. مثلاً شما وقتی گرسنه میشوید بدنتان احتیاج به غذا دارد گرسنگی یک احساس اجباری است، گرسنگی اجباری، میخواهی بخور میخواهی نخور. تشنه میشوی، گرسنه میشوی. وقتی به یک سنی میرسی، غدد و هورمونها در تو ترشح میکند غریزه جنسی در تو بیدار میشود، شهوت اجباری. اصلاً دست خودت هم اصل آن نیست لذا میگویند مدیریت کن. پس ما دستِکم اینجا 5 نوع اجبار شمردیم. هیچ کدام از این اجبارها ذاتاً بد نیست و همه اینها توجیه عقلانی دارد.
تنها یک اجبار است که هیچ توجیهی ندارد و آن اجبار استبداد و گردنکلفتی است جلوی این باید ایستاد. و الا شما جلوی اجبار اخلاقی و الزام اخلاقی مقاومت کنید که به شما میگویند آدم ضد اخلاق هستی. نمی"ویند تو آزادیخواهی، ضد اجباری، میگویند تو ضد اخلاقی هستی. اگر جلوی اجبار حقوقی بایستی نمیگویند شما ضد اجباری، میگویند شما مخالف حقوق بشری. جلوی عاطفه و اجبار عاطفی بایستی نمیگویند تو ضد دیکتاتوری هستی، میگویند تو بیعاطفهای. اما اگر یک کسی آمده میگوید این کار را باید بکنی و این کار را نباید بکنی. میگوییم برای چی؟ میگوید برای این که ما گفتیم و دلمان میخواهد. این اجبار است که منفی است و دیکتاتوری و طاغوت است و باید جلوی آن ایستاد، میگوید دلم میخواهد باید بگوییم دلت غلط میکند. تو حق نداری به چیزی را به ما اجبار و الزام کنی.
آیا خداوند منطقی است که به مخلوقات و بندگانش چیزی را الزام و حکم کند؟ بگوید این واجب است یا این حرام است؟ یا حق ندارد؟ خب این یک مبحث. یک وقت کسی میگوید من اصلاً خدا را قبول ندارم. اگر گاهی هم خدا را صدا میکنم، ای خدا، منظورم واقعاً خود خدا نیست! خدا کجا بوده؟ خدا چیه؟ خب اگر تو اساساً خدا را باور نداری و خدا محور زندگی و سبک زندگی تو نیست ما با تو که دعوا سر حجاب نمیکنیم بحث باید سر عدل خدا با تو کرد اگر بحث معرفتی است. اگر همین لحظه، این آدم گفت حالا جدا از بحث و نظر من، ما داریم در این جامعه زندگی میکنیم من نمیخواهم رعایت کنم! جواب: اگر مسئله، مسئله شخصی است و جزو حقوق خصوصی است در حریم خصوصی تو است بله حق داری. ممکن است کسی بگوید من میخواهم 24 ساعته ملق بزنم و پاهایم بالا باشد و بدنم پایین باشد، دلم میخواهد، چرا به من میگویید ایستادن اجباری؟ من میخواهم معکوس باشم میگوییم خیلی خوب اشکال ندارد، البته عواقب دارد خون به مغزت زیادی میرسد ممکن است دیوانه بشوی، سکتهای کنی، درد بکشی، رنج ببری، مشکلاتی برایت پیش میآید بیمارستان بروی و... ولی آزادی، البته آزادی از طرف جامعه و حکومت است. حکومت حق ندارد بگوید هیچ کس در خانهاش حق ندارد بالانس بزند! به توچه حریم خصوصی من است من میخواهم بالانس بزنم راست هم میگوید. ولی عواقب آن کار را میبیند. یک کسی بگوید من نمیخواهم هیچ چیز بخورم، بیایند به او سرم وصل کنند، سرم اجباری، غذای اجباری، داروی اجباری، اگر کسی رفت توی بیابان گفت میخواهم گرسنه باشم تا بمیرم. تازه اینجا بعضیها میگویند حفظ حیات انسان واجب است و حکومت میتواند دخالت کند و جلوی خودکشی را بگیرد چون خودکشی قتل است چون شما حریم خصوصی برای هر چیزی نداری، بخواهی هر بلایی سر خودت بیاوری. حالا حکومت دخالت کند یا نکند بحث میکنیم. اگر کسی اِشکال کند که حکومت در مسئله خصوصی من حق ندارد اجبار کند و قانون بنویسد و اجبار کند. جواب این است که حتماً همینطور است به شرطی که مسئله خصوصی تو باشد. مگر حکومت میتواند بیاید قانون بنویسد تو در خانهات باید ساعت 12:25 ناهار بخوری و ساعت 2 و ربع باید بخوابی! به تو چه؟ هیچ حکومتی حق ندارد دخالت کند و حتی میشود از آن شکایت بکند. حالا سؤال؟ اگر کسی گفت من میخواهم بیایم در خیابان این کار را انجام بدهم در عرصه عمومی، من میخواهم وسط چهارراه بیایم بالانس بزنم، حکم بالانس عوض میشود. چرا؟ چون دیگر حریم خصوصی تو نیست حریم عمومی است. این کله خودمه، بدن خودمه، دستهای خودمه، میخواهم بالانس بزنم خب بزن در اتاق خودت بزن، بگوید نه در اتاق خودم نمیخواهم، میخواهم سر چهارراه در میدان انقلاب بالانس بزنم! خب اینجا وارد حریم عمومی شدی و اینجا حقالناس مطرح است. لباس نپوشم! شلوار اجباری نمیخواهم! پیراهن اجباری نمیخواهم! خیلی خب نخواه، در حمام، در اتاقت، در دستشویی هر کاری میخواهی با خودت بکن! نه، من میخواهم بیایم در خیابان این کارها را بکنم، نه اینجا دیگر نمیشود در خیابان شلوار، اجباری است. در خیابان ملت دارند تو را میبینند. این که بگویی نه آقا بدن خودمه شلوار خودمه، بدن خودت است شلوار خودت است اما خیابان خودت نیست.
آیا برای یک امر خصوصی در حریم خصوصی میتوانیم قانون بگذاریم؟ بعضیها روی این هم بحث دارد. یکی بگوید من میخواهم در خانه خودم شکلک دربیاورم خیلی خب اگر به سرت زده دربیاور! جلوی آینه در خانهات 24 ساعت شکلک دربیاور. نه من میخواهم بیایم سر کلاس شکلک دربیاورم! جلوی بچهها و معلم و استاد، نه، اینجا تو را میگیرند و به دیوانهخانه میبرند.
من نمیدانم اینهایی که میگویند آقا بدن خودمه، لباس خودمه، خب بله؛ ولی خیابان و تاکسی و کلاس و مدرسه و پارک که برای تو نیست، هزاران نفر و میلیونها نفر دارند حرکت میکنند میروند و میآیند و تو را میبینند تو داری در حقوق آنها دخالت میکنی، تو داری اخلاق اجتماعی را هدف قرار میدهی. آقا من اعتقاد ندارم. خب تو اعتقاد نداشته باش بقیه اعتقاد دارند. این دقیقاً مثل کسی است که بگوید من اعتقاد ندارم که ماشینها در خیابان از سمت راست بروند و از سمت چپ بیایند، من چون قبول ندارم از چپ میروم از راست میآیم! مگر اجباری است؟ بله آقا اجباری است اگر یک شهری بود خودت تنها بودی و آن شهر هم برای خودت بود از هر جا میخواهی برو و از هر جا خواستی بیا. شهر برای تو نیست کل ملت هستند. مگر این که بگویید همه خراب و دیوانهاند غیر از من. مثل یک کسی در اتوبان داشت معکوس حرکت میکرد رادیو پیام و ترافیک را گرفته بود، رادیو گفت یک دیوانهای دارد در اتوبان خلاف جهت حرکت میکند؟ این گفت کجا یک دیوانه؟ همه دیوانه شدند یعنی کل ملت که در مسیر داشتند درست میآمدند این گفت همهشان دیوانهاند در حالی که دیوانه خودش بود. در هیچ جای دنیا به شهروندانشان اجازه نمیدهند هرکس هر نوع لباسی که میخواهد بپوشد یا بدون هیچ لباسی بیاید. ما شهر لختیها در دنیا داریم آن شهر قرارداد دارند میگویند کسانی که میخواهند اینجا بیایند لخت لخت، آنجا هم قانون است میگویند هیچ کس هیچ چیز حق ندارد بپوشد، آنجا برهنگی اجباری است. بعضی شهرها در دنیا هست که یک گروهی مثل راهپیمایی میروند اجازه میگیرند میگویند ما مثلاً صد نفریم میخواهیم فلان ساعت... البته همه کشورها اینطور نیست یکی دو کشور اینطور چیزها هست صد نفریم میخواهیم لخت مادرزاد فلان روز، فلان ساعت تا فلان ساعت میخواهیم به خیابان برویم و توی پارک برویم! پلیس بررسی میکند میگوید اگر ترافیک را بهم نزنید چون ناموس و اخلاق که مهم نیست ولی ترافیک مهم است اگر ترافیک را بهم نمیزنید و این ساعت خاص از توی پیادهرو میروید تصادفی نشود، شیشهای نشکند ولی شما لخت و مادرزاد میخواهید بروید عیبی ندارد، این قدر هم باید پول بدهید، کاسبی میکنند! خب یک قانون فاسد است یک قانون از نظر الهی است فرق کافر و مؤمن هم همین است کدام قانون درست است کدام قانون غلط است ولی در اصل این که در حریم عمومی قانون اجتماعی ملاک است، مسئله دیگر اصلاً خصوصی نیست کاملاً عمومی و اجتماعی است. حالا یک جاهایی را هنوز پیش نرفتند و الا به لحاظ منطقی میتوانند بروند مثلاً شما هرجای دنیا بروید هنوز دستشویی خانمها و اقایان جداست. در حالی که طبق صحبتهایی که میکنند آن هم لازم نیست جدا باشد برای چه جدا باشد؟ هنوز تا اینجاها پیش نرفتند احتمالاً در 7 – 8 سال آینده این کارها هم میشود! هنوز شما هرجا میروید این دستشویی آقایان است این دستشویی خانمهاست. خب برای چی؟ شما که اخلاق جنسی را اصلاً قبول ندارید؟ شما که هیچ اخلاقی به نام اخلاق جنسی ندارید برای چی جداست؟ هنوز هم روی برهنگی کامل مرد و روی برهنگی کامل زن، یک تفاوتی قائل میشوند! هنوز خودشان مجبور میشوند در فیلمهایشان یک جاهایی را سانسور کنند و یک فیلمهایی مخصوص برای این تیپهای خاص در یک حوزهها و ساعات محدودی کانال خاصی پخش کنند یعنی میفهمند فطرت اجتماعی اجازه نمیدهند حتی جوامعی که دینی و متدیّن نیستند این روش را قبول ندارند. میفهمند این خلاف فطرت است. میفهمند همجنسبازی و ازدواج همجنس خلاف است. میفهمند برهنگی در عرصه عمومی خلاف است و این را به شما بگویم خیلیهایشان مخالف هستند، رسانه ندارند، قدرت ندارند.
پایان
هشتگهای موضوعی