شبکه سه - 13 بهمن 1396

برنامه بدون توقف - قسمت دوم

با موضوع تساوی حقوق، مشروعیت، انتقاد، فرهنگ سیاسی و ...

بسم الله الرحیم الرحیم
برنامه بدون توقف/ قسمت دوم

استاد رحیم پور: صحبت رضایت، مسلم ابن عقیل را وقتی در کوفه می گیرند و می خواهند شهیدش کنند می گویند چرا اوضاع را به هم زدی، داشتیم زندگیمان را می کردم، چرا وحدتمان را به هم زدید؟ چرا؟

جواب دادند: ما داشتیم در مدینه زندگیمان را می کردیم، شما نامه دادید، گفتید آقا می خواهیم قیام کنیم شما که گفتید ما لبیک می گوییم ما برای همین آمدیم، ما نیامدیم کسی را به جان کسی بیندازیم، مزاحم زندگی کسی شویم. اما از حق دفاع می کنیم ولو شما دفاع نکنید. ما به وظیفه خودمان عمل می کنیم شما یک اقلیت آمده اید به یک اکثریت می گویید، اقلیت آمده گفته آقا ما این وضع نمی توانیم تحمل کنیم، شما می خواهید تحمل کنید ما نمی خواهیم تحمل کنیم، ما از حقمان نمی گذریم شما بگذرید ما نمی گذریم. بحث این نبودکه عده گاو و گوسفند،

زندگی دو تعریف دارد: در زندگی مادی، اسب همان قدر زنده است که انسان زنده است و اگر کاه و یونجه انسان جلویش باشد دیگر دلیلی ندارد جفتک بزند و نظم طویله را به هم بزند و به اربابش حمله کند و... یک اصطلاحی است که می گویند وقتی انقلاب شروع می شود که گوسفندان بَع بَع نمی کنند. یک تعریف دیگر: سیدالشهداء علیه السلام می فرمایند: زندگی زیر بار ظلم عین مرگ است و مرگ زیر بار ظلم عین زندگی است.

این تعریف الهی از زندگی است.

گوینده: شما تعریف اول را قبول ندارید؟

استاد: معلومه که قبول ندارم. معنایش این نیست که آقا تو گفتی این ها اسب هستن و خر هستند و گاوند. معنیش این نیست. معنیش اینست که اینها در ضلالت هست، در گمراهی است. اصلاً یک کسی بگوید آقا انبیا آمدند ما را هدایت کنند، بشر را هدایت کنند توهین به بشر است، توهین به بشر نیست، دیدن واقعیت است. بشر گمراه است انبیا می آیند هدایتش کنند. ملتی که زیر بار ظلم زندگی کند حیات انسانی ندارد بعد اینکه اقلیتی گفته آقا اینجوری، بعد آمده توی صحنه، بعد اکثریت گفته ما قیام می کنیم. مثل شما وای نمی ایستیم. اقلیت گفتند شما می ترسید آگاهی سیاسی ندارید پشت سر ما بیایید.

ما اگر برویم به شما هم می رسد نتیجه اش اگر باختیم شما بکشید کنار همیشه تاریخ اینجوری بوده. حالا رفتیم و برویم و شما هم آمدید.

دو تا سوال بعدی

مجری: این دو چه انتظاری از هم دارند؟

استاد: دو تا سؤال بعدی:

1- آیا آن اقلیت بدهی دارد نسبت به آن اکثریت؟ تا حالایش که ما آمدیم بقیه اش را هم باید هزینه اش را بدهیم؟ شما بخورید؟ نه همچین تعهدی نبوده. آن اقلیت که آمده سرکار (اکثریت رأی داده است دیگر) با رأی آمده است سرکار دیگر؟

2- آیا اقلیت می تواند این ادعا را داشته باشد که ما که بیشتر فداکاری کردیم می توانیم ادعا کنیم بیشتر از بقیه باید بخورم؟ نه . در فرهنگ خلفا بود، در فرهنگ امیرالمؤمنین (علیه السلام) که فرهنگ شیعه بر این مبناست و اولین شعارش که خون داد برایش (برادری، برابری، عدل علی) بود، نه. اقلیت نمی تواند بگوید من باید بیشتر بخورم اصلاً عرض کردم، جنگهای صدر اسلام که بر امیرالمؤمنان تحمیل شد، ریشه اش همین بود. می گفتند ما توی انقلاب بودیم، ما توی جهاد بودیم.

آن زن عرب گفت به من به همان اندازه می دهید که به آن زن که خدمتکار من است می دهید. امیرالمؤمنان دو مشت خاک برداشتند و گفتند این با این فرقی دارد، زن گفت: نه. امیرالمؤمنان گفتند سهمت را بگیر برو دنبال کارت.

به هیچ وجه کسانی که در انقلاب بودند، توی جنگ بودند، زندان داشتند و... حق ندارند بیشتر از بقیه بخورند. این رانت است و خلاف شرع است و همان چیزی است که در روایات شیعه به آن قطیعه یا قطاع گفتند و دعوا سر همین بود. اصلاً دعوای اسلام شیعی و اسلام اموی دعوایشان سر همین بود. البته همینجا یک سؤالی پیش می آید که: آقا این سهمیه ای که به خانواده های شهدا و یا جانبازان و یا ارفاقی به آنها می شود، آن جبران آن ضررهایی است که کردند. اگر تا آنجایی که جبران ضررها باشد، نه، آن باید باشد. همه جای دنیا این کار را می کنند. همین الان به کشورهای غربی می روی می بینی پیرمرد 90 ساله ای وارد مترو می شود، چیزی به لباسش وصل کرده بقیه پا می شوند و به ایشون جا می دهند، یعنی ایشون مجروح و جانباز جنگ جهانی دوم بوده.

همه جای دنیا هم این را عدالت می داند. نه اینکه بگوید ما که در انقلاب بودیم باید برویم سراغ بیت المال، زمین، رانت، روابط خارجی، وام .... همچنین چیزی ما نداریم.

نکته ی چهارم: اتفاقاً اینجا باید اعتراض کرد. بردارند حقوق نجومی. کسی رفته تمام زندگیش را، 20 میلیون، 30 میلیون گذاشته بانک جواب می دهند اینجوری است و آن جوری است. حالا طرف رفته خواهر، برادر فلان کس بوده ... هزار میلیارد پول برداشته از بانک ... اینها خلاف قطعی شعارهای انقلاب اسلامی است، این بحث اقلیت و اکثریت نیست. همه وظیفه شرعی دارند جلویش بایستند. اونها هم باید پاسخگو باشند. البته گفتیم اینها بحثهای مراحل بعد است.

استاد: ما داشتیم سر انقلاب صحبت می کردیم شما آمدید سر این مسئله.

مباحثه گر: این را ادامه بدهم؟

استاد: بگذارید این را ادامه بدهم بعد هر کار خواستید بکنید.

مباحثه گر: ما قانع شدیم.

استاد: فقط یک چیز دیگر بگویم: اقلیت شما فکر می کنید که آن اول بوده تا آخر ثابت ا ست؟ حالا هم مانده؟! خود آن تیپ اقلیت ده دسته شد از نظر فکر سیاسی، از نظر باندی، از نظر منابع مادی بعضی از همان اقلیت فاسد شدند بعضی ها ضد امام و انقلاب شدند در رفتند، رفتند خارج از کشور، بعضی ها فاسد شدند، دزد شدند. ما آدم داشتیم در جنگ، من می گفتم قطعاً شهید است. چند وقت پیش یکی از دوستان آمد گفت: با خانواده اش رفته کانادا و نماز می خواند و ...

رفتم آنجا خانه شان دیدم حجاب ندارند و مشروب می خورند و... این جزو همان اقلیت بوده ریخته. از آن طرف ما کسانی را داشتیم که آن اول جزو اقلیت نبودند، خیلی سیاسی نبودند خوب اینها بعداً شدند جزو رأس فداکاران این ملت. ما خانواده ای داریم شهید داده. ما در این خانواده بی حجاب بود باباش هم از کارمندان ساده و کرواتی یکسر فداکاری. به یک تعبیری ریزش و رویش که می گویند هیچ کس گارانتی نشده تا آخر در خطری، ممکنه جزو اقلیت اول بوده.

از معجزات انقلاب ما این بود که اقلیت فداکار را تبدیل کرد به بخش بزرگی، می بینیم میلیونها شخص فداکار پیدا شدند، در دنیا این هم نظیر ندارد. آخرین نکته: از کجا بفهمیم حالا راضی هستند یا راضی نیستند اصلاً قبل از اینکه بفهمیم راضی هستند یا راضی نیستند، آن کسانی که در رأس قدرتند. اولاً باید با رأی این مردم آمده باشند نه با زور. اگر با رأی مردم آمدند، بخش اصلی مسئولیت کارهایی که می کنند با خود مردم است. این را حواستان باشد. تو در دیکتاتوری می توان گفت از کجا می فهمی مردم راضیند. در دموکراسی که نمی توانی این را بگویی. تو اگر راضی نبودی برای چه به این رأی دادی شما و ما و همه ملت به اینها رأی دادیم.

انتخابات معنایش همین است: ما چهارچوب را قبول داریم. چهارچوب شکن نیستیم. در این چهارچوب کسانی که خادمند، دلسوزترند و ... بیایند سرکار. انتخابات معنیش همین است دیگر. حالا به هر کس رأی دادید باید چهار سال پایش بشینید مگر اینکه تخلف اساسی کند که باید عزل شود وسط کار والا 4 سال باید پایش بنشینی، اگر راضی نیستی چرا به اینها رأی می دهی؟ رضایت را همه جای دنیا با انتخابات می فهمند بعد جالب است مشروطیتش به این نیست که شما 90 درصد رأی دارید یا 50 درصد آن محبوبیت است. طبق دموکراسی غرب مشروعیت 1+50 است.

مستمع: این حرف درست است بحرانی این وسط وجود دارد، نشانه های این بحران را من بگویم؟

استاد: سؤالات شما در رابطه با دهۀ انقلاب بود: سؤالاتتان را به آن جهت ببرید.

مستمع: آن طراحی که دادند را حالا می خواهیم بازبینی کنیم. نکاتی که گفتید نکات خوبیه امّا برای شرایط ایده آل. وضعیت ما حالت بحرانی است، همین که گفتید مردم باید جوابگوی رأیشان بودند یک عده می گویند آقا ما مجبور بودیم. ما شرایط بهتر از این نداشتیم، من از روی لجبازی رأی دادم.

استاد: همه جای دنیا همین است، همه جای دنیا مجبورند.

مستمع: این با اون فرق داره.

استاد: نه نه جبر دو وصف دارد. 1- جبر دیکتاتوری 2- جبر قانون

1- می گوید من به قانون و نظر کسی را قبول ندارم همین است که هست.

2- قانون همه جا جبر است. یک وقت می گوید جبر مشروع. قانون جبر است. اصلاً قانون زور است. زور قانونی است. شما پای چراغ قرمز باید بایستید.

مستمع: آن متن است نه حرف کسی استاد: بله

مستمع: این بحران است این برای من مسئله است.

استاد: بگذارید من بحران را حل کنم بعد بیایم ترا حل کنم. (لبخند دو طرف)

استاد (با خنده): مدیریت بحران باید بکنم به جای مدیریت جلسه (خنده مستمعین)

تو با بحرانت کمی کنار بیا من ..... خنده

کلاً بحث ما از بحث انقلاب رد شد رسید به بحث الان، عیب ندارد ولی اصل بحث ما آن بود. جبر قانونی مثل اینکه شما قانون یک کشور را پذیرفتی تبعه ی یک کشور شدی بعد بگویی جبر، جبر است همه اش.

دیکتاتوری است همه اش می گویند چی شده؟ می گویی باید مالیات بدهی، می گویند باید پشت چراغ قرمز بایستی.

این درست است؟ بله، درسته. این جبر قانونی است، جبر مشروع است.

شما این آزادی چراغ بحث حقوق بشر و حقوق شهروندی نیست. دو بحث است یا باید بگویی چهارچوب را قبول ندارم، خوب تو یک نفری بقیه قبول دارند بقیه آمده اند رأی دادند.

یک وقتی ملت بگوید چهارچوب را قبول ندارم دیگر توی انتخابات هیچ کس نباید بیاید. وقتی بعد از چهل سال می آیند 80% در انتخابات شرکت می کنند، 70% شرکت می کنند. همه داریم می گوییم ما چهارچوب را قبول داریم همه اعتماد دارند، می گویند رأی مان را درست می شمارند اینها واقعاً کسانی هستند که ما می خواهیم.

مستمع: این حرفی که شما می گویید کسی که می آید رأی می دهد باید چهار سال بشیند، مانند کسی است که بگوید مدرم باید بروند رأی بدهند بعد بروند خانه شان.

استاد: نه نه این نیست. حرف من را گوش نکردی.

مستمع: اگر ما رأی دادیم پایش بشینیم ...! نفر دیگه: امر به معروف و نهی از منکر

استاد: اتفاقاً فرق بین مردم سالاری دینی و مردم سالاری غربی همین است. در غرب اگر به کسی رأی دادی فردا صبح، نه چهارسال، فراد صبح او خیانت کرد، فردا صبح دیگر مشروع نیست. اطاعت از او حرام است. فقه شیعه همین است. برای ولی فقیه هم همین است. حالا ولی فقیه، همین حالا انتخابش کنند هفته ی دیگر معلوم شود رهبری داریم خیانت می کنه، سوءاستفاده می کنه، دروغ می گوید، با دشمن سازش کرده، به منافع مردم خیانت کرده، دنبال مطالبات شخصی اش است. اطاعت از ولی فقیه حرام می شود. این فقه شیعه است.

و ..... به او واجب است. مستمع: دیگه او ولی فقیه نیست.

استاد: رهبری، امام، مثلاً رهبری الان در رابطه با بیت المال کاری کرده باشد که دلش خواسته و ازش بپرسند چرا کردی، بگوید دلم می خواست دیگر مشروع نیست.

مستمع: اینجا سؤال پیش می آید باید ببینیم معیار سنجش این چه می شود.

استاد: معیار در تمان دنیا یک ساختار حکومتی تعیین می کند. یک مسیر قانونی تعریف می کند برای نظارت حاکمان. مجلس خبرگان، مردم مثلاً رأی می دهند. خود مردم حق دارند، با رعایت ادب مال همه است. تو به پدر و مادرت می خواهی انتقاد کنی باید با رعایت ادب باشد. به معلمت می خواهی انتقاد کنی باید مؤدب باشی. توهین، دروغ، تهمت، شایعه، توهم.

مستمع: در جلسه ی گفتگو باید مؤدب باشیم، خنده ....

استاد: بله. واقعاً باید مؤدب بود. خنده ...

استاد: هر جا بودم من، به من می گویند اپوزیسون مادام العمری؟ می گویند تو اول مخالفت می کنی بعد فکر می کنی راجع به چه چیزی مخالفت کنی، ما شغلمان مخالفت است.

مستمع: اول جلسه گفتید استاد: همیشه فضول جلسه ماییم هرجا برویم بینیم جو دست کی هست درست خلاف جو حرف می زنم. درست را می گویم حتی اگر به آن عقیده نداشته باشم. من نمی گذارم کسی جو سازی کند.

مستمع: از قبل به دوستان گفتم، فکر نکنید فضای جلسه، ما انتقاد می کنیم استاد حمایت می کنند، نه خیر.

استاد: من هفت، هشت تا عملیات رفتم، جنگیدم. مگر رفتم بجنگم که فلانی بره بیرون فلانی بیاد سرکار. باید دید از چه کسی دفاع می کنی. اصلاً دفاع از مدیران یعنی مبارزه با امر به معروف و نهی از منکر. اسلام، شیعه بخصوص، اهل بیت، محافظه کاری در مرام اهل بیت نیست. آقا حالا فلانی آمده بگذار کارش را بکند. بگذار کارش را بکند، بله. کمکش هم بکن، خدماتش را تأیید هم بکن، علیه او تهمت و دروغ بود، دفاع کن.

مجری: از اشخاص دفاع نمی کنید.

استاد: من همین الان به این دولت رأی ندادم. خُب ولی در برخی جلسات می بینم بعضی اشخاص چیزایی می گویند که مقصدش این نیست، هرکس دیگر هم بود این مشکل خاص را نمی توانست حل کند، من دفاع می کنم، نه از شخص و این هم شما فکر کردید برویم پیش فلانی بگوییم جمهوری اسلامی بد است، این می گوید نه خیر، شما بدید، اینجوریها نیست. بنده در شورای عالی انقلاب فرهنگی با تمام رئیس جمهورها در می افتادم. خاتمی، احمدی نژاد، روحانی. ممکن است بعضی کارهای بعضی آنها را بیشتر قبول داشتم یا کمتر ولی با هر سه ی آنها ما وارد مجادله شدیم. می شویم هم. من از جبهه آمده بودم، برای حمایت از کارن خوابها رفتم، این طرف آن طرف، کتک خوردم، زندان افتادم با عصا، عصا دستم بود. از عملیات بدر آمده بودم پاهایم پر از ترکش تا عملیات بعدی. وسط دو تا عملیات زندان هم رفتم. برای حمایت از کارتن خوابها (سال 63)، من راجع به خودم حرف نمی زنم، راجع به آن دسته از جوانان و رفقای سالهای جنگ من که اکثراً هم شهید شدند. 90% بچه هایی که با هم بودیم نیستند الان. خودم توی چهار، پنج تا عملیات مجروح شدم. ولی هیچوقت احساس نکردم، اقلیتم، حاکمم، من اینم و من اونم. این چیزها نیست. نگاه می­کنیم به اصول، برای این اصول قیام کردیم، برای این اصول تو جنگ شرکت کردیم، برای این اصول گروه منافقان چند بار در خانه های ما مواد منفجره انداختند. مادر من در اولین تظاهرات انقلاب اسلاامی، 17 دی سال 56 که در مبارزه با کشف حجاب رضاخانی بود و چند روز قبل از قم در مشهد اتفاق افتاد. عده ای هم بازداشت شدند مادر من هم جزو آنها بود. ما زمان شاه مرفه بودیم، البته مرفه بدون درد نه، اما مرفه بودیم. اون سالها چند تا ماشین تو خونه ی ما بود. پدر من (می خواهم بگویم من اینجا ننشستم که هرکس هر کاری کرد از او دفاع کنم) پدرم از سن 11، 12 سالگی تو مبارزه بوده، تابلوی نفت ایران و انگلیس را مشهد پایین کشیده. تابلو نفت ایران را با عکس مصدق و... بردن بالا. با حزب توده درگیر شدند. زمان کودتای 28 مرداد اینها در صحنه بودند. بعدش نهضت مقاومت ملی با جریانات نهضت آزادی و این تیپ گرایشات بودند، مذهبی های جبهه ی ملی، بعداً آنها خیانت کردند، آنها را رها کردند. از سال 42 هم با امام از بچگی در خانه ی ما عکس امام بود، آقای میلانی، آقای حاج مجتبی قزوینی عکسشان در منزل ما بود.

می خواهم بگویم تو خونه ای تربیت نشدم که ما برویم انقلاب بکنیم، خونه ی ما در فداکاری در رأس بود. در زمان جنگ 4 نفر از ما در جنگ بودند و هیچ وقت در فکر اینکه آقا اینها بیایند ما برویم از اینها دفاع کنیم. ما دفاع کنیم اینها بروند بخورند. برای چه ما کشته شویم و کشته بدهیم که شما بیایید سرکار، اصلاً ما ذره ای در فکرمان نبود، شاه برود وزیرها و وکیلهای نجس بروند، بعد اینها بیایند به اسم مذهب و اسلام، حالا البته این قابل مقایسه نیست. قبلاً نمی دونید چه خبر بود. قابل مقایسه نیست. بدترین مسئول حالا، مثل بهترین مسئول اون زمان هست.

مجری: (می خواهیم در رابطه با این بحث کنیم)

استاد: بله بله . اینکه الان خبر می آید هزار میلیارد این طرف و آن طرف چه کردند، اینها را ... اول اینکه یک اقلیتی انقلاب کردند، فداکاری کردند آنها خودشان بیشتر معترفند. کسانی که بیشتر فداکاری کردند خودشان بیشتر معترضند.

مستمع: لازمه همینجا یک پل بزنیم به بحرانی که آقای سمیعی می گفت.

استاد: اینها معترضند بیشتر از همه اینها معترضند. اما شما می گویید رضایت. ما نمی گویم از یک انتخاب تا انتخاب دیگر باید ساکت باشید. می گوییم از انتخاب تا انتخاب بعد باید تحمل کنید. آن مسئول را باید تحمل کنیم. ولی تحمل معنیش این نیست که باید ساکت باشی. باید انتقاد کنی، باید اعتراض بکنی اگر هم فاسد شد باید عزلش کنی.

جواب سؤال شما که می گویید از کجا می توان فهمید که .............. راهکارش راهکار قانونی است.

مستمع: این سؤال را پس ببندیم که گفتند روشهای انتقاد، یعنی چگونه می توان تشخیص داد شرایط ولایت فقیه را ندارد. این مکانیسم، در واقع

استاد: اصلش امر به معروف و نهی از منکر عمومی دوم هیچ جای دنیا، هیچ نظام عقلایی چه لاییک، چه سکولار، چه دینی، چپ، راست نمی گویند. مثلاً من و دوستم و چهار نفر دیگه فکر می کنیم رئیس جمهور دیگر لیاقت ندارد یا رهبریش صالح نیست، خیلی خوب، بیا پائین.

این جور نیست، نمی شود، راهش چیست؟

مستمع: اینجا اینجوریه استاد: کجا اینجوریه؟

در ایران یک بحرانی وجود دارد. استاد: اینطوریه یعنی انتخابات توضیح میدهم.

مستمع: بحرانی که ما داریم نشان می دهد یک تفاوتی دارد یعنی به صورت عادی نمی توان با آن برخورد کرد چرا انتقاد از دولت تبدیل می شود از انتقاد حکومت در کشور ما؟ مثلاً اگر علیه برلوسکنی در ایتالیا انتقاد می شود، صحبت نمی شود سوسیالیست یا دموکرات سوسیالیست را بگذاریم کنار راجع به این حرف می زنند رئیس جمهور باید استعفا بدهد. پیکان انتقاد به سوی رئیس جمهور است. در آمریکا اونجا در مورد دموکراسی حرف نمی زنند. در مورد رئیس جمهور حرف می زنند.

استاد: اون عقلانی هست اون درسته.

مستمع: اما وقتی به کشورمان می رسیم انتقاد به دولت منجر به انتقاد به کل حکومت می شود. هم مردم اینجوریه هم دولت. مثلاً خود دولت وقتی می گویند سایپا را تحریم کنیم می گویند هر کس این حرف را بزند ضدانقلاب است. هم مردم سریع می روند سراغ اصل حکومت هم دولت می رود سراغ حکومت.

مستمع دیگر: این نشان می دهد شرایط بحرانی داریم.

استاد: خطاست، اشتباهه. این نشانه ی عدم بلوغ است. ببین اینکه

مستمع: ممکن است ایده ی ما ایده ی استثنائیه.

به حکومت ها، به اصل و چهارچوب خود حکومت معترض شد. ولی به چهارچوب ما می شود معترض شد. این چهارچوبه که ما گذاشتیم، خود چهارچوب ایراد داره.

مجری: به حکومتها هم معترض می شوندها، آمارشیزم یعنی چه؟ دیگری: خیلی جزئیه

مجری: من وقایع اخیرا را آنارشیزم می بینم.

مستمع: فقط به حکومت های مارکسمی و جمهوری اسلامی همچین انتقاداتی میشه.

مجری: وال استریت توی آمریکا چی بود؟ دولت بود؟

مستمع: انتقاد از دولت فرگوسن توی آمریکا چه بود؟ بالاخره اونم یک آنارشیسم بود دیگر آنارشیسم ها یک اقلیتند مجری: جذاب هم هست دید آنارشیسمی؟ مستمع: اینها یه چیز بامزه است . من در مورد یه چیز بامزه حرف نمی زنم من در مورد یک چیز احساسی حرف می زنم.

من می گویم این مردمی که حق ...

مردم حق می دهی در مورد سرنوشتشان نظر بدهند. اصلاً اون مردم حکومت نمی خواهند.

اتفاقاً کسی که در مورد حکومت اسلامی حرف می زند می خواهد بگوید من حق دارم.

قبول داری ما زود از دولت می رویم سراغ حکومت؟ این نشونه ی چیه؟

مجری: این نشون دهنده ی اینه که آنارشیسم برای یک عده از مردم ما جذاب شده. می گویند زندگی این نیست که ما فقط بخوریم و بخوابیم.

مستمع: یعنی ریشه اش اینست که آنارشیسم این جا جذاب تره؟

مجری: آره، آره، مستمع: نه این نیست، یه چیز ریشه ای تره.

مجری: من وقایع اخیر را آنارشیسمی می بینم.

نکته اش را دقت بکن، توی همه جای دنیا اون رئیس جمهور که می گویی بالاترین مقام اجرایی اون کشور است. ولی وقتی اینجا می خواهی انتقادی بکنی، انتقادات به بالاترین مقام نیست که، دولت می شود یکی از پائین تر از بالا ترین مقام. مسئولیتی دارد کشور که مسئولیتش با رهبری است.

بعد ظل رهبری حاکمیت با رئیس جمهور تقسیم می شود. وضعیتمون اینطوری نیست.

مجری (الیاس): حالا نظر شما را هم می خواهیم بدونیم در مورد نظرها.

استاد: نظر من اینه که دو تا سؤاله این سؤال 1- آیا در سیستمی که جمهوری اسلامی معرفی شده، اعتراض به دولت یا اصلاً سه قوه یا مسئولین و مدیران شهری، معنی اعتراض به نظام و سیستم است؟

در جمهوری اسلامی چنین چیزی تعریف نشده، بلکه خلافش در قانون اساسی، وقتی انتقاد و احزاب و روزنامه و ... به رسمیت شناخته می شود. حالا آن هم نباشه، ما اسلام داریم. اسلام را داریم که امیرالمؤمنین می فرمایند، امربه معروف و نهی از منکر، شما راجع به مسئولین نه فقط حق شماست، بلکه حق ما هم هست. حق ماست. خیلی جالبه ، هیچ جای دنیا نمی گویند این حق ماست از ما انتقاد کنید؛ می­گویند وظیفه ی ماست گوش­کنیم. امیرالمؤمنین می­فرمایند: بالاتر از وظیفه، این حق ماست. چرا سؤال نمی­کنید؟. خوب پس این فرمایش شما که معنیش این است­که آقا یه جوری سیستم هست که اگر به جزئش انتقاد کنی باید کلش را بزنی؟ نه، سؤالتان همین است ، اما جوابش (نه).

نه در اسلام چنین چیزی داریم نه در عرض شود در فرهنگ شیعه به خصوص. در فرهنگ شیعه به خصوص که حالا اگر خواستید یک عالمه روایات و سیره داریم چرا نه.

در قانون اساسی هم همینطور است. اتفاقاً این که بیشترین انتقادات را امام و ولایت فقیه و رهبری داشتند. سخنرانی نداشتند که انتقادی به مسئولین نداشته باشد.

در اتفاقات اخیر هم داشتیم، اون می گفت یک بخشش برنامه ریزی بیرونی هست که واضح است یک بخشی از آن می فرمایند آقا مگس روی زخم می نشیند. چرا می گذاری ادامه پیدا کند؟ چرا چهار ساله پرونده ی صد میلیاردی قوه ی قضائیه جواب نمی دهد؟

همینجور قوه ی قضائیه می گوید در حال بررسی است. تا کی؟ اینجور وقت ها آدم حوس می کند، خلخالی بود می رفت این چهار پنج تا را.... خود قوه ی قضائیه می گوید انتقاد به من، انتقاد به حاکمیت است، مقابله می کند. شما می گویید تو کاغذ اونه ولی عملاً

مجری الیاس: سخنرانی از استاد رحیم پور توی نماز جمعه یادمه....

مستمع 1: این نشون دهنده ی مشکل توی سیستم هست؟

مستمع 2: یه حرفی زدید در دل من رو باز کردید. آقای رحیم پور حرف از اسلام زدند، یک انتقاداتی که وارده واقعاً باید بهش پاسخ داد، شما یک حکومتی درست کردید که نه تنها انتقاد کردن به دولت انتقاد به کل نظامِ . (استاد: شما حکومت را درست کردید یعنی چه؟ درست صحبت کنید . مردم به حکومتی رای می دهند که توی این سیستمه).

حالا دو تا سؤال:

چرا فضای حاکم بر ذهن بخشی از مردم و یا مسئولین اینه که اگر

مجری الیاس: آقای رحیم پور در سخنرانی های قبل از نماز جمعه گفتن: قوه ی قضائیه کم کار.

من در مورد هر سه قوه می گویم. اتفاقاً مردم سالاری دینی می گوید : نگذارید هیچ کس قصورها و کم کاری های سه قوه پای نظام و اسلام بنویسند، نگذارید. مستمع1: حالا اینجوریه مستمع2: حکومتی درست کردیم نه تنها انتقاد کردن به دولت انتقاد به کل حکومت می شود، بلکه انتقاد به اسلام می شود. آیا این اشتباه نیست؟ چرا، اشتباهه. مستمع: شاید اصلاً حکومت اشتباهه . حالا فکر کن حکومت اشتباهه، حالا چکار کنیم الان؟ مستمع: اصلاح کنیم. چگونه اصلاح کنیم؟

مجری الیاس: مشکل ما اصحاب خود ساخته...

استاد: صبر کنید می خواهم ببینم ایشون چه می گوید؟ استاد: من سؤالم این است : آقا، حکومت یک وقت قانون روی کاغذ است ، این یک . دو: انتخاباتی است که رای ملت است ، سه: ما توی این دو تا این حرف رو نداریم . آقا اگر کسی اعتراض کرد به یکی از ارکان نظام، حالا به کل نظام . شما می گویید که نظامی ساختیم، می گویم نظام رو من و تو نساختیم. نظام رو کل ملت ساختند و به آن رأی دادند.

مجری الیاس: آخر مؤسساتی داشتند که قانون اساسی آن را نوشته اند.

مستمع: بالاخره مردم رأی دادند.

مجری الیاس: بله رأی دادند ولی بالاخره توی قانون یک ایراداتی داشته که منجر به این وضعیت شده باشد.

این معنیش اینست که کل ملت ساختند.

استاد: الکی از هر چیزی می خواهند بحث راه بیاندازند. دو تا بحث است. متن پیشنهاده شده توی قانون اساسی این نیست توش. خلافشه. تو قانون اساسی نگفتن: انتقاد از مسئولیت کشور اعتراض به اسلام است. چنین چیزی ما نداریم، خلافش است.

قانونی اساسی طرحی است که پیشنهاد شده.

مردم به این رأی دادن، درست هم بود.

آقا این بحران ساختاری مربوط به طرح است یا اجتماعی است؟ این بحران فرهنگ سیاسی جامعه است، ما مشکل فرهنگ سیاسی داریم. من توی این مناظره هایی که این رئیس جمهورها با هم می کنند، که از سال 88 بع بعد مخصوصاً . ایندفعه هم همینطور بود. توپ ترین حرف ها، حرفهای دروغ، ضدانقلاب و ضد نظام ترین حرفها. تهمت های واضح به همدیگر می زنند. پسر من رأی اولی بود، اون به اون می گفت دزده اون به اون می گفته دزده، رأی اولی داشت نگاه می کرد گفت آخر پس ما باید به یک دزد رأی بدیم. گفت پس زنگ بزنیم 110 بگیم سه تا چهارتا دزد توی صداو سیما هستند برن بگیرنشون. خوب آقا چرا اینجوری می کنی؟ این طرف بحثهایی است که می کنند بعدم هیچ دادگاهی نیست پیگیری بکنه، اگر راست گفتی باید اون رو بگیری اگر تهمت زدی خودت را باید بگیرند. این چه طرز تبلیغ برای جذب مردم است؟ جمعیت هم وایستادن سوت و کف می­زنن.

نه افکار عمومی به بلوغ سیاسی رسیده نه اون رئیس جمهورها و کاندیداها که می­آیند اینجور صبحت می کنند. هم خلاف قانونه، سیستم را به لجن می کشی تا خودت بیایی توی همون سیستم سرکار؟

مستمع: برای اینکه می خواهند تقلید کنند از آنچه که در آمریکاست. استاد: بله دقیقاً همین است.

استاد: اتفاقاً من به بعضی دوستان گفتم: شما مناظره ها را یاد گرفتید از اونها ولی خط قرمزها را باید نگرفتید. آنها هیچ کدامشان اصل قانون اساسی و منافع ایالات متحده را زیر سؤال نبردند. هیچ کدام. به همدیر گفتند. اون گفت تو به 10 نفر تجاوز کردی. این گفت: تو به 15 نفر تجاوز جنسی کردی. تو بیشتر تجاوز کردی. او گفت: تو اینقدر اموال عمومی را تو اموالت آوردی. اون گفت: تو بیشتر آوردی. خوب، هیچ کدامشان نگفتند قانون اساسی اشکال ساختاری دارد. نگفتند لیبرال دموکراسی نباید باشد. برای اینکه تربیت سیاسی دارد، تربیت مدنی شده، و اِلا تو قانون ما و قانون آنها توی این جهت فرقی نیست. کجای قانون اساسی ما، کجا گفته امر به معروف، نهی از منکر، انتقاد از مسئولان ارتداد در حکم ارتداد ...... کجا این را گفته؟ یک چیزی را .... ولی توی اعتراضات و بحثها ساختار رو بشکنی، قوانین را زیر سؤال ببری؟ به مقدسات و ... حمله بکنی، این ساختارشکنی و ناهنجاری

این عیناً توی قانون اساسی هست.

ما قانع شدیم. استاد: واستا، شما قانع شدید اینم باید قانع بشه.

مستمع: چرا فقط علیه حکومت جمهوری اسلامی این مشکل را دارد.

استاد: نه، اتفاقاً کشورهای غیر مارکسیسمی هم، کشورهایی که از نظر سیاسی سابقه ی انتخابات کم دارند (این واقعاً به بلوغ سیاسی، مدنی بر می گرده) تو اینها وقتی یک انتخابات میشه زود جنگ خیابانی صورت می گیره. خیلی کشورهای دیگر هم اینجوری هست، خیلی کشورها مثل اوکراین. توطئه ی سازمان داده ی سیا و سُرُس هم بود. مشکلمان اینست که: 1- دعوای کاندیداها در آمریکا، همون سال 88 به بعضی گفتم می دونید سر چی دارن بحث می کنن، به همدیگه همه چیز میگن، اما لیبرال دموکراسی، نظام سرمایه داری به هیچ وجه، یک کلمه علیه قانون اساسی آمریکا نمی گن، حتی سیاستهای کلی را ترغیب می کنند.

اون میگه از عراق و سوریه بیایم بیرون بعد که میاد، نمی یاد بیرون. اون میگه گوانتانامو را می بندیم بعد که میاد نمی بنده چون می گوید آقای اینها سیاستهای کلیه، کاریش نمی شه کرد، میگه دست رئیس جمهور نیست، دست سرمایه داران و نظامی هاست، کاریش خوب حالا.

مستمع: اون سیاستهای حاکمشان را سیاستهای اصلی شان را مخفی کردن. مهم اینه که ما سیاستهای اصلی ما در ویترین است. همه می بینن. ما سیاستهای اصلی داریم که هر دولتی میاد آنها را پیگیری می کنیم. اونها سیاستهای اصلی شان را پنهان کردند.

مستمع: نکته اینه که این دولت سیاستهای اصلی نظام را پیگیری نمی کنه.

انحرافات گروه ها، آدمها، الان هر دولتی میاد این یک اشکاله، این اشکال به قانون اساسی نیست اشکال به خود آدمهاست.این اشکال وارده. در اونجا اون میگه من میام سقط جنین فلان ایالت آزاد می کنم، اون میگه سقط جنین چه باشه چه نباشه خلاف قانون اساسی آمریکا نیست.

اون یکی می گوید بیمه ی بهداشت را فلان می کنم اون یکی می گوید فلان بحثهای مدیریتی شان در همین حد است. اینجا طرف میاد 20ساله، 20 ساله خودش توی حکومته، مثل اپوزیسیون ضدانقلاب مصلح حرف می زنه توی تلویزیون، اینجوری حرف می زنه. 38 سال اعدام و کشتار، آقا حالا خودش روحانی هست، معممه، خودش سمت امنیتی داشته، اصلاً ما امنیتی ترین آخوند کشور، حالا اسمش را نمیارم عیب ندارد، اصلاً بیشترین تخصصش اطلاعات و بگیر و ببنده و... طولی هم نیست، خوب هم هست، لازم هم بود. جلو کلی ترور و .... را اینهاگرفتند. اطلاعات امنیتی­ترین دولت از اول انقلاب، اشکال هم ندارد به شرطی که کارهای اقتصادی فرهنگی و سیاست رو اطلاعات بازی نکنند. اقتصادی عمل کنند. خوب بعد یک مرتبه ادبیات ها: جامعه نباید امنیتی باشد نباید اطلاعاتی باشد. چرا اینجوری حرف می زنی؟ اطلاعات و امنیت یک بخشیش لازمه امنیته که اگر نباشد مردم بیچاره می شوند، می شود عراق و سوریه و ...

ولی یک بخشش اطلاعاتی بازی، یک روزی یک از این آقایان اسموشون رو نمی برم، سالها پیش ایشون توی کارهای اطلاعاتی وارد بود، ایشون داشت می گفت خیلی باید دقیق بود و... می گفت ما لای زیپ تارمو می گذاریم که اگر باز کنه می فهیمیم این سرکیف رفته (خودش که نمی فهمید که) ایشون کیفش بقل من بود رفت بیرون. من کلاً کیف رو باز کردم چیزهای توش را بیرون آوردم عمداً. تو کارهای اطلاعات و... بود. که بگم همه مساول با مو و زیپ و این چیزها نیست، بخش اصلی فرهنگ و تربیت و ... ما الان قانون راهنمایی داریم. مشکل ما این کمربند بستن ها و... تشویق و آموزش شده انتخابات هم همینطور. باید از نخبگان شروع بشه، توی جلسه مذهبی می ره یه چیزی میگه صلوات بفرستند. یک مجلس دیگه میره می بینه تیپا یه جور دیگن، متلک به اسلام و متلک به انقلاب و امام و.... تا براش سوت و کف بزنند. این نه اخلاق سیاسیه، نه تقوای دینی است اینها کلاهبرداری سیاسیه. بعد افکار عمومی منتظر باشن ببینن کی به طرف بیشتر متلک انداخت بگن بیاین به این رأی بدین. اینا ربطی به جمهوری اسلامی نداره. اینا عدم بلوغ سیاسی هست. توی افکار عمومی ما و توی نخبگان باید اصلاح شود. فرق جمهوری اسلامی دموکراتیک که بیش از صد سال است انتخابات دارند، همشون اپوزیسیونهاشون را کلاً سرکوب کردند. این رو حواستان باشد. یعنی آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان اُپوزیسیون نداره. کلاً نابود کردند، حتی جنبش دانشجویی ندارند، کلاً سرکوب کردند. هی بما می گن، جنبش دانشجویی، جنبش دانشجویشون کجا بوده الان، اینا تا دهه شصفت و دهه هفتاد میلادی جنبش دانشجویی داشتن.

دانشجویان بیشتر در آلمان، انگلیس، آمریکا، علیه تبعیض نژادی سیاه ها، علیه جنگ با ویتنام، علیه سرمایه داری تظاهرات کردند، کشته ی کف خیابان هم دادند. بعد از آن دیگه از دهه هشتاد میلادی به بعد شما دیگه جنبش دانشجویی نمی بینید در آمریکا و اروپا، کلاً سرکوب کردند، چین هم همین کار رو کرد دیگه. چین عریان می کنه، کشور کمونیستی علنی می کنند، اون طلب کار هم هستند. یعنی جنگ راه می اندازد باز قهرمان صلح است. مردم را شکنجه می کنه، باز قهرمان حقوق بشر است. به زن اهانت می کند باز طرفدار حقوق زن است. اونا زرنگن، اینا مثل خرس شرقیا عمل می­کنند، با پتک می زنن، می گن ما آقا زدیم و رفتیم، او خفت می کنه بعد هم جنازه ات رو کت و شلوار شیک می پوشنه و توی تابوت می گذاره، بعد هم طلب کار میشه.

مستمع: البته اینا ادعاشون اینه که ما یک جامعه مدنی داریم، اپوزیسیون نداریم برای اینکه، هرکس به اندازه ی سهم خودش می تونه بیاد حرف بزنه و از این حرفها.

استاد: ادعاشان را می دانم چیه؟ چیه؟ ولی الان شما جنبشهای مختلف داری در غرب که اینها امکان و فضای حرف زدن ندارند. اگر فعال شوند و جامعه را بکشند کف خیابان لَت و پار می شوند.

مستمع: این به خاطر کارآمدی هست یعنی کارآمدند.

کارآمد در سرکوبند. بله.

استاد: دو تا کارآمدی داریم: 1- چگونه اپوزیسیون را منتفی کردند. 2- کارآمدی در سرکوب است. یعنی شما جلو جمع پا می شوید می زند توی سرکسی می گویید خفه شو. این ناکارآمده (ساکتش کردی ولی کارآمد نبود). یه وقت جوری برنامه می ریزند که تا آخر جلسه هیچکس چیزی نگوید و یا پا شود از جلسه خارج شود. این کارآمد است. این کارآمدی در سکروب یک کارآمدی دیگر هم داریم. مثلاً این قضایا که اتفاق افتاد مثل اتفاقات در زمان مرحوم هاشمی است. او هم اول در مشهد بود. این ناکارآمدی چقدر مهمه. دارند خانه می سازند در جای غیرقانونی هیچ کار نمی کنه هیچ کس. کاغذ دادند ولی کاری نکردند جلوش یا باید بگویند این مشکل مسکن شما را چطور می توان حل کرد یا نمی تونی. اینجا نباید بسازی. تو مشکل مسکن داری نمی توانی بیای مرکز شهر خانه بسازی که اینها خانه ها را ساختند. بعد آمدند خراب کنند، خانه هایی که مردم بیچاره با زن و بچه در آنها ساکن شدند، این از کجا شروع شد؟ از حزب اللهی ترین و محرومترین مناطق مشهد، کوی طلاب که اونها در هر خیابانش دو یا سه تا شهید دادند. اول اعتراض کردند، بعد از کنترل آنها خارج شد. عین الان یک عده دیگر آمدن کارآمدی و ناکارآمدی داریم. نگذارید کار به اینجا بکشه. نگذارید زخم شود که مگس روی آن بنشیند. کشورهایی که جلو اپوزیسیون را گرفتند در هر دو مسسیر کارآمد عمل کردند. هم کارآمدانه سرکوب کردند، هم همان اول در هسته خفه کردند. 2- نمی گذاراند مشکل جوری شود نتوانند کنترل کنند.

رابطه معناداری بین کارآمدی و ایده ی اصلیشان هست؟ میشه گفته اسلام علی الاصول کارآمد نیست؟ چیزی که داریم می بینیم، ناکارآمدی در مقایسه با انگلستان و فرانسه.

مستمع: شما می گویید برید توی کاغذ را ببنید اونجا درست می شود انتقاد کرد.

استاد: اصل یا کاغذه (مکتب چیه)؟

مستمع: شما می گویید تو طرح همه چیز پیش بینی شده، همه چیز کارآمده؟ شما می گویید عمل نکردند. خب چرا عمل نکردند.

استاد: تو بگو چرا ناکارآمدند، تو به آنها رأی دادی، من که ندادم. برخی چیزها که ما می بینیم، آن چیزایی که ما برایش انقلاب کردیم داره دوباره اتفاق می افتد. مثلاً زمان شاه بحث توسعه و همگرایی با آمریکا، همگرایی با غرب ما گفتیم نه، ما یک طرح جدیدی را پیاده می کنیم و این طرح جدید به یک سری کارآمدی ها می انجامد. مثلاً شهید بهشتی بعد از انقلاب می گوید ما هم نان و گوشت ارزان می خواهیم هم خانه ی ارزان می خواهیم، برای همه مسکن می خواهیم و اخلاق و معنویت می خواهیم با این مسیر .

استاد: می خواهیم که می خواهیم حالا هم می خواهیم.

مستمع: و اخلاق و معنویت می خواهیم با این مسیر با این نسخه ای که ما داریم.

اما بعد از یک مدتی همان نسخه ی قبلی دارد پیاده می شود. الان که ما داریم همان مسیر قبل را می­رویم.

استاد: این درسته این درسته

مسمع: معنیش اینست که غیرممکن بوده است.

استاد: نه معنیش غیرممکن بودنش نیست. هر کاری که نشده پس غیرممکن بوده؟ نه ، نه سؤال من از شما اینست: هر کاری که نشده غیرممکن بوده؟ این منطق است اصلاً یک کاری که نشده نشدنی است اصلاً این درست نیست.

کسی که می آید در تلویزیون می گوید من این کار را می کنم، در حالی که می داند نباید بکند، بخشی از آن خلاف مصلحت است خلاف قانون است یا خلاف اختیار توست. و تو حق نداری. و یا دوباره یک عده می آیند در حکومت می گویند راه توسعه راهش ساختن با آمریکاست. خوب این حرکت بر ضدانقلاب است.

مجری (الیاس): آدمهای دو رو توسط ساختار دارند وارد حکومت می شوند. چرا ساختار ما چنین آدمهایی را می آورد در حکومت؟

استاد: سؤال بعد اینه که چرا شورای نگهبان تأیید صلاحیت می کنه اینها را؟

و من ا... التوفیق



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha