شبکه سه - 16 بهمن 1396

برنامه بدون توقف - قسمت پنجم

با موضوع مماشات با جهان، نگاه به سایر کشورها مثل چین‌ژاپن‌مصرسوئد...،ثبات سیاسی و اقتصادی

بسم الله الرحمن الرحیم

برنامه بدون توقف / قسمت پنجم

-استاد: اسلام می‎‏گوید این مبنا، این جهت این ارزش‏ها. بسم‏الله حرکت کن. کی باید حرکت کند؟ تو. تو باید راه بیفتی. بعد نشسته‏ای اینجا ]می‏گویی[ آقا چهل سال گذشت، اسلام که این مساله را حل نکرد. تو قرار بود حل کنی. نشسته‏ای هی مدرک می‏دهی در دانشگاه. همان سلسله‏ی دکتر. دکاتره، مسلسل دکتر بیرون می‏دهند. حوزه هم که همین‏طور حجت‏الاسلام و آیت‏الله. شنیده‏ام که 700 نفر دارند رساله می‏دهند. 700 تا مرجع دارند درست می‏کنند. بعد از همان‏ها سوال کن. همین بحث سبک زندگی امروز. سبک زندگی دینی امروز که مساله‏ی طلاق، مساله‏ی چی و چی...

- مخاطب: بانک ربوی هم هنوز مشکل دارد.

-استاد: سر بانک یک عده هنوز می‏گویند آقا این بانک کلا ربوی است. یک عده می‏گویند ربوی نیست. البته من معتقدم قانون این بانک ربوی نیست ولی این بانک‏های ما طبق این قانون عمل نکرده‏اند، همه‏شان.

-مخاطب: خب هر وقت تلاش کردند درست شود، بدتر شده است. یعنی آسیب‏هایی داشته، تلاش برای اصلاحش همواره آسیب‏های جدی داشته ]است[.

- استاد: همه‏ی اصلاحات آسیب جدی دارد. شما الان سرطان بگیری، بخواهی خوب شوی باید چهل جلسه شیمی‏درمانی بروی. غذایت را کنترل کنی و ... حالا سرطان که مثال خوبی نبود. شما هر جایی بخواهی هر کاری... شما می‏خواهی شاگرد اول فلان دانشگاه بشوی، خب هزینه‏اش را باید بپردازی. اگر بگویی آقا من هزینه‏ام هم بپردازم، نمی‏شود...

- مخاطب: آخر ما که در یک جزیره نیستیم که در جهان تنها باشیم. بالاخره در این جهان زندگی می‏کنیم.

-استاد: بله

-مخاطب: رقابت داخلی داریم. دشمنان خارجی داریم. مشکلات...

-استاد: اتفاقا آنهایی که می‏گویند ما نمی‏توانیم یک بهشت موعودی اینجا درست کنیم در یک کشور در جهان. استدلالشان همین است. این دو اشکال دارد. یک، اصلا کی گفته است بهشت موعود روی زمین. اصلا کی ادعا کرده که ما می‏توانیم یک بهشت روی زمین درست کنیم. این ادعای ایدئولوژی‏های مادی غرب بود. این ادعای مارکسیسم و لیبرالیسم و اینها بود. گفتند ما بهشت سرمایه‏داری، ما بهشت سوسیالیسم درست می‏کنیم. اصلا دین معتقد نیست در دنیا می‏توانی بهشت درست کنی.

-مخاطب: خب شما یک حداقل‏هایی را نیاز دارید دیگر.

-استاد: نه اجازه بده

-مخاطب: مثلا شهید بهشتی

- استاد: نه اجازه بده. بگذار من حرفم را تمام کنم. وسط جمله که می‏آیی، ادامه‏ی همان حرف من را خودت می‏خواهی بزنی. من دارم این را می‏گویم، بهشت موعودی روی زمین قرار نبوده و نخواهد بود محقق شود. هیچ وقت در زمین بهشت نمیشود. یعنی یک جامعه‏ای که... حتی امام زمان هم بیاید. بعضی‏ها فکر کرده‏اند که امام زمان می‏آید یک جامعه‏ای که همه‏ی آخورها پر است، همه دیگر مشغول بخور بخور و اینها می‏شوند. این نیست. اتفاقی که در آخرالزمان میفتد این است که این مشکلی که الان داریم که ما به عنوان یک جزیره نمی‏توانیم در این سیستم فاسد جهانی عمل کنیم، مستقل، این مشکل حل میشود. یعنی سیستم فاسد جهانی که از بالا با زور و پول و رسانه تحمیل کند، فساد و کفر را، شرک و ظلم را، آن منهدم میشود. یعنی دیگر آدم شدن آسان میشود. الان آدم شدن و اجرای عدالت خیلی سخت است. می‏خواهی ابرویش را درست کنی، چشمش کور می‏شود. به قول شما می‏خواهی در نظام بانکداری این مساله‏اش را درست کنی یک مرتبه بانک ممکن است ورشکست شود. اگر بخواهی آن کارش را انجام دهی... بله این عالم تزاحم است. پس دو تا توهم را از ذهنمان بیرون ببریم. یک: قرار بوده ]است[ بهشت موعود بشود. نشده ]است[. دو: قرار بوده]است[ یک جامعه‏ی خوب مناسب، حالا نه بهشت موعود. یک جامعه‏ای که صالح بودن در آن آسان باشد. این جامعه خودش همین‏طوری... بعضی‏ها فکر کردند حکومت اسلامی یک ساختمان پیش ساخته است بعد یک مرتبه فقط می‏آید اینجا نصب میشود. نه ]در[ 22 بهمن موانع ساختن یک جامعه و نظام درست از سر راه رفت. یعنی دخالت و دستور خارجی رفت. اینکه در راس حکومت هم آدم‏های فاسد هستند، رفت و زمینه آماده شد، حالا برای ساختن یک جامعه‏ی درست. این جامعه را چه کسی باید بسازد؟ نسل قبل، نسل فعلی، نسل بعد. سوال: آیا صد در صد ساخته شد؟ نه. آیا ساخته نشد؟ چرا ساخته شد، خیلی چیزها ساخته شد. شما در شرایط چهل سال پیش اصلا نیستید. اتفاقاتی که الان برای شما عادی شده، چهل سال پیش محال بود، خیلی چیزهایش محال بود. الان برای شما عادی است. شده ]است[ کف. سقف آرزویش الان کف واقعیت شده ]است[. و این طبیعی هم هست. من هم تازه آمده بودم همین‏جوری بود. تازه رسیده همین است. نگاه می‏کند آیا این دارد همه‏ی مشکلات من را حل می‏کند؟ نه. آیا خودش یک مشکلاتی ندارد؟ چرا. بعد زود مقایسه بکنید با جامعه‏ای که 400 سال است دارد دنیا را غارت می‏کند. خیابان‏های خودت را مقایسه می‏کنی با یک کشوری که 200 سال است ارباب تو بوده است. اینها در جنگ جهانی اول که سه چهار تا قدرت خودشان با هم داشتند، نصف ملت ما از گرسنگی مردند، به خاطر اینکه اینها داشتند سر دنیا با هم می‏جنگیدند. این، آن کشور است. از کشوری داریم حرف می‏زنیم که تا 40 سال پیش 60-70 هزار مستشار آمریکایی، انگلیسی، اسرائیلی در این کشور بودند. رئیس دانشگاه را بدون اجازه آنها نمیشد عوض کرد. شما اینکه از آن وضع به این وضع رسیدی اینها برایت آسان است. در حالیکه نمی‏دانی همه‏ی کشورهای دنیا همه هنوز درهمان وضع گیر هستند.

-مخاطب: حالا این مقایسه هم، استاد، گاهی اوقات اشتباه است.

-استاد: این بیداری اسلامی، خب ببینید کشورهایی که شروع کردند کار ما را بکنند، همان قدم اول با کله خوردند زمین. یک سری پیشرفت‏هایی هم هست.ببینید پیشرفت‏ها هم در کشورها دو جور هستند. یک پیشرفت‏هایی هست که هر حکومتی باشد باید انجام دهد. بالاخره یک کشور بعد از پنجاه سال که مثل پنجاه سال پیش نمی‏ماند. دیکتاتورترین و فاسدترین کشور هم بعد از پنجاه سال یک تغییراتی می‏کند. درست شد؟منتنها سوال این است، چه تغییراتی، چگونه، چقدر؟ و با چه هدفی؟ کمیتش، کیفیتش، جهتش. اینها را باید بررسی کنید. یا مثلا می‏گویند از نظر حجاب و اخلاق و اینها الان وضع ما اینجوری ]است[. مثلا مقایسه می‏کنند بدحجاب‏های ما را با باحجاب‏های کشورهایی که باحجاب‏تر هستند. این مقایسه اشتباه است. شما باید باحجاب‏های ما را با باحجاب‏های آنها مقایسه کنید. بدحجاب‏ها را با بی‏حجاب‏هایشان مقایسه کن. بعد می‏فهمی. اینجوری که برداری بگویی ما آنجا دیدیم آدم‏هایی حجاب صفر دارند، اینجا هم دیدیم یک عده‏ای حجاب ندارند، حجاب غیرصفر دارند. اینها را با هم مقایسه کنی اشتباه است. شما یک کشور را وقتی می‏خواهی داوری کنی 1- با کشورهایی که همان امکانات را داشتند، همان وضعیت را داشتند باید مقایسه کنی نه کشوری که 200 سال است ارباب تو بوده است. 2- با شرایطش باید مقایسه کنی. یک کشور در شرایط عادی چطورپیش می‏رود. یک کشوری که یک مرتبه از در و دیوار بهش حمله می‏کنند. تا امام آمده یک جنگ تجزیه‏طلبانه در 5 استان راه افتاده]است[، تحریم راه افتاده ]است[، تروریسم وحشی راه افتاده]است[ که هزاران هزاران کشته ]داشته است[. جنگ‏های تجزیه‏طلبی، بعد هم صدام حمله کرده و جنگ. 8 سال جنگ. می‏گویند امام گفته ما می‏خواهیم این کارها و این کارها را بکنیم. خب امام می‏خواست، امام دروغ نگفت، فریب نداد که، واقعا می‏خواست. مثل اینکه یک پدری به بچه‏هایش بگوید من می‏خواهم امسال خانه‏مان را بهتر کنیم. سال دیگر هم آن کار، 5 سال دیگر هم آن کار. بعد یک مرتبه دزد به خانه‏اش می‏زند. از آن طرف ملکش را غارت می‏کنند. بعد می‏گویند تو نگفتی این کارها را می‏خواستی بکنی؟ چرا می‏خواستیم بکنیم، ولی وقتی از داخل و خارج این همه فتنه و مصیبت می‏آید، نتوانستی دیگر.

- مخاطب: حالا یک بحث مهم بحث شیب است اصطلاحا...

-مخاطب:ببخشید وقتی مماشات نمی‏کنی این مشکلات برایت ایجاد میشود. این مماشات نکردن دنبال همان است، یعنی اینها را که نمی‏شود جدا کرد.

-استاد: این حرف هم دو اشکال داشت. یکی جهان. این حرف‏هایی که این آقایان می‏زنند. آشتی با جهان. جهان منظورشان آمریکاست.

-مخاطب: آشتی نه، مماشات، مماشاتی بکن.

- استاد: مماشات با جهان. جهان کیست؟

-مخاطب: جهان دلار است. جهان یورو است. ما یک جزیره نیستیم. تو وقتی می‏خواهی یک چیزی را بفروشی باید با دلار بفروشی. من اسم کشور را نمی‏برم. من می‏گویم تو موقعی که می‏خواهی...

-استاد: ما فهمیدیم کی را می‏گویی. تو اسمش را نبردی ما فهمیدیم.

- مخاطب: یعنی یک نظمی وجود دارد.

- استاد: پس چرا می‏گویی جهان؟

- مخاطب: من فقط می‏گویم هر کس به هر کس نیست. نظم اقتصادی‏ای که در جهان حاکم است. تو بخواهی از این نظم خارج شوی، خب نمی‏شود.

-استاد: این هم یک سوال خیلی مهم و جالبیست. در مورد مماشات با جهان، که آقا چرا با جهان مماشات نکردی، باعث شد تحریم و جنگ و اینها شود.

ما اولین اقدام اگر باید مماشات با جهان می‏کردیم، اصلا علیه شاه نباید قیام می‏کردیم. تحمل کنیم این کشور غارت بشود، تحقیر بشود، علیه دین، علیه همه چی. جنایت‏هایی که می‏شد، بشود. شما اصلا وقتی گفتی مرگ بر شاه، تنش شروع شد. ما مگر گفتیم با آمریکا تنش نداریم. ما وقتی تنش ایجاد کرده‏ایم که برویم داخل آمریکا، بخواهیم آمریکا را بهم بزنیم. می‏گوییم دیوانه چرا تنش ایجاد کردی.

- مخاطب: سفارت آمریکا را که گرفتیم.

- استاد: سفارت آمریکا در ایران، مرکز جنایت در ایران بود. اتفاقا اگر این اسناد در نیامده بود، باز یک توجیهی داشت. این اسناد را بروید بخوانید. من خواهش می‏کنم. یکی از کوتاهی‏هایی می‏کنید این است که اسناد را نمی‏خوانید. هنوز بعد از چهل سال نمی‏روید این اسناد را بخوانید، بگویید جاسوسی و جنایت یعنی چه. خودش دارد می‏گوید ما چقدر غارت کردیم و چه کارها کردیم. خب بروید اینها را بخوانید.

-مخاطب: باشه، الان مگر هر کشوری که جنایت کرد باید به کشورش حمله کنیم؟

-استاد: مگر ما گفتیم حمله کنیم؟ مگر ما به آمریکا حمله کردیم؟

-مخاطب: این ساختمان مال آنهاست. ما می‏توانستیم ازشان بخواهیم... اخراجشان کنیم.

-استاد: چقدر تو نازی. به قیافه‏تان نمی‏آید! چرا به آمریکا نگفتیم، عزیزم، خواهش می‏کنم برو بیرون. آیا او هم می‏گوید چشم، حالا اجازه بدهید من یک کم دیگر جنایت کنم، بعد. اینها همش برای این است که شما با واقعیت عالم آشنا نیستید.در خواب داری حرف می‏زنی. آمریکا نشسته گفته که خب بچه‏ها دیگر بهمان گفتند برویم، دیگر برویم.go آمریکایی، go home. گفتند go home، برویم. همین الان اینها در 120 کشور دنیا شکنجه‏گاه دارند. داری در خواب حرف می‏زنی. واقع‏بین نیستی. آمریکا در 120 کشور جهان پایگاه نظامی و زندان دارد. شما می‏گویی مماشات. خب مصر مماشات کرد، تسلیم شد. ]آیا[ وضع اقتصادیش خوب شد؟ مصر رهبر جهان عرب بود، از قدیمی‏ترین تمدن‏های جهان. از ثروتمندترین کشورهای عرب بود. مظهر تمدن بوده ]است[. مصر مماشات که هیچ چی، تسلیم صد در صد است، همه چیز را وا داده است. الان خودشان می‏گویند 40، 45 درصد مردم مصر زیر خط فقر هستند. یعنی شما در قاهره برو، 2-3 میلیون، 4 میلیون آدم در قبرستان‏ها دارند زندگی می‏کنند.]مصر[ مماشات کرد.مگر شاه مماشات نکرد؟شاه که تسلیم...

-مخاطب: مماشات تسلیم نیست.

-استاد: من می‏گویم تسلیم، تو می‏گویی مماشات، من می‏گویم جلوتر برو.

-مخاطب: خب برای چه این را بگویم؟ من از چیزی دفاع می‏کنم که در موردش حرف زدم.نگفتم تسلیم، گفتم مماشات کنیم. من می‏گویم می‏توانی آن سفیر را احظار کنی، می‏توانی به او اخطار بدهی. می‏تونی آن سفیر را اخراج کنی.

-استاد: این کارها همه‏اش شد. شما که تاریخ انقلاب نخوانده‏اید، چه جوری می‏آیید در مورد مسائل انقلاب سوال می‏کنید؟ بروید بخوانید، ببینید چه کار کرده‏اند. اصلا اولی که امام آمد... شما می‏گویید مماشات... امام گفت ما به آمریکا هم نفت می‏فروشیم، دیگر بیشتر از این مماشات؟

-مخاطب: حدفاصل 22 بهمن 57 تا 13 آبان 58، آمریکا 13 عملیات تروریستی در ایران داشته است.

-استاد: اصلا آمریکا یکسره مشغول براندازی بود تا وقتی که بچه‏های ما رفتند لانه را گرفتند. چه می‏گویید شما؟ اگر 22 بهمن رفته بودند لانه جاسوسی را گرفته بودند یک چیزی، تازه همان را هم حق داشتند.به قول ایشان، 13 ماه یکسره توطئه بود. شما بروید در اسناد لانه بخوانید. اینها می‏روند در دانشگاه، اغتشاش دانشگاه. در حوزه، تا بیت مرجع. جنگ مسلحانه. با کمونیست‏ها جلسه گذاشتند. با تجزیه‏طلب می‏گذارد، با ناسیونالیست ملی‏گرا... که این دو قطب مقابل هستند. تجزیه‏طلب و ملی‏گرا. با مرجع تقلید، با کمونیست، با لیبرال، کودتا، تحریم... خب بروید بخوانید. بعد صدام آخر جنگ گفت، گفت آمریکا من را فریب داد. اول که نمی‏گفت که. شعارهای ضدآمریکایی میداد، چون ما ضدآمریکایی بودیم. آخر جنگ که قضیه کویت پیش آمد، صدام این را صریح گفت. بروید تاریخ را بخوانید. شما همین تاریخ زمان خود را نمی‏خوانید. تاریخ پهلوی را نمی‏خواهد بخوانید، همین تاریخ الان را بخوانید. بعد صدام گفت، آمریکا مرا فریب داد، به من گفتند که... من گفتم حمله به ایران، گفتند حمایت می‏کنیم. همین وزیر خارجه بوش، عکسش و فیلمش همین الان با صدام هست. در اوج درگیری ما رفت آنجا. این همه توطئه کرده است، بعد بچه‏ها رفته‏اند آنجا. بعد اسناد آمده، تازه چیزهایی که ما جزئیاتش را نمی‏دانستیم، بعد آمد بیرون. ایشان فکر می‏کند آمریکا یک کشور معمولی است که...

-مخاطب: نه من چنین فکری نمی‏کنم.

-استاد: بگوییم ای آمریکا ما می‏خواهیم با تو مماشات کنیم، لطفا دیگر توطئه نکن از این به بعد. همین الان ادامه دارد.
-مخاطب: من می‏گویم سوال را از این طرف بپرسیم. ما یک انقلاب کردیم که یک شاهی از کشورمان برود. آمریکا چرا این کارها را با ما کرد؟

-استاد: برای اینکه می‏خواست دوباره برگردد مثل زمان شاه.

-مخاطب: چرا می‏خواست، چرا با نظام جدید وارد گفتگو نشد.

-استاد: برای اینکه نظام موجود به او باج نمی‏داد.

-مخاطب: خب به طریق دیگه‏ای باید عمل می‏کرد.

-استاد: باج بدهیم یا ندهیم؟ من نمی‏دانم طریق دیگر چیست. امام که آمد گفت...

-مخاطب: یعنی الان همه کشورها دنیایی که رابطه بی‏تنشی با آمریکا دارند، دارند به آمریکا باج می‏دهند؟

-استاد: همه‏شون تسلیم هستند.

-مخاطب: مثلا چین

-استاد: اتفاقا چین که الان اصطکاک دارد. آمریکا می‏گوید، روسیه و چین و ایران، این سه دشمنان ما در دنیا هستند.

-مخاطب: کره شمالی را هم می‏گوید.

-استاد: کره شمالی هم بله هست. ولیکن چین که شما مثال زدید، اتفاقا الان آمریکا ناوهای جنگی‏اش را برده دریای چین. دارند دقیقا درگیر می‏شوند. ضمن اینکه چین یک فرقی هم با ما دارد. چین الان یک حکومت ایدئولوژیک و کمونیست نیست. فقط پرچمش کمونیستی است. اگر چین واقعا طبق قوانینش و شعارها و پرچمش عمل کند، باید مثل همین کره شمالی باشد. ولیکن چین این مسائل را رها کرده است.

-مخاطب: چین نظام سیاسی‏اش را از نظام اقتصادی‏اش جدا کرده.

-استاد: نه دیگر نظام سیاسی ایدئولوژیک ندارد.

-مخاطب: در حزبشان به آمریکا فحش می‏دهند ولی در عمل...

-استاد: نه آن را خودشان می‏دانند شوخی است دیگر. یعنی الان آمریکا می‏گوید چین رقیب... ببینید در روسیه الان ناسیونالیسم روسی مطرح هست، ]در مورد[ چین هم عمدتا اقتصاد چین مطرح هست. این دو رقبای مادی غرب هستند، در عین حال آمریکا کاملا با آنها اصطکاک دارد. اینکه کشتی‏های جنگی‏اش را تا نزدیک مرز چین و کره می‏برد و الان دو سه تا برخورد دریایی بینشان پیش آمد. اینکه جنگ نمی‏شود، برای اینکه هر دویشان می‏دانند اگر جنگ بین این دو تا بشود، این جنگ، اتمی خواهد بود و معلوم نیست ته آن چه میشود. آمریکا ازترسمسائلجنگاتمیومسائلجهانی‏اش و اقتصاد شکننده‏ی خودش، با روسیه و چین وارد جنگ نمی‏شود. با ما وارد جنگ نمی‏شود چون می‏داند این به جنگ جهانی سومتبدیلمیشود و منطقه را وضعیتی می‏گیرد که اتفاقات این چند سال عراق و سوریه انگشت کوچیک او بود. می‏داند نمی‏تواند مدیریت کند، می‏داند کل منطقه از دستش خواهد رفت. همین برژینسکی که اخیرا مرد، یک تعبیری کرد، گفت اگر آمریکا به ایران حمله کند، می‏تواند با بمباران بزند نابود کند و ... اما یک جنگی شروع میشود که دست کم 30 سال طول خواهد کشید و بعد از آن 30 سال، دیگر قدرتی به نام ایالات متحده در جهان نخواهد بود، مثل شوروی میشود، از بین می‏رود. البته ایران هم نابود میشود. اینها خودشان می‏دانند. با ما چرا نمی‏جنگند، برای اینکه می‏ترسد. برای اینکه احساس می‏کند اینجا قدرتی هست. هم مردم هستند و هم قدرت انقلابی هست.یک بحث این است، می‏گویی چرا مماشات، می‏گویم مماشات مثل کشورهای دیگر، تمام کشورهای دیگر تماما در برابر غرب تسلیم هستند.

-مخاطب: مثل کره جنوبی

-استاد: همه جا. من ژاپن را نمی‏دانم مثال زده‏ام شما شنیده‏اید یا نه. من خودم این صحنه را دیدم. دانشگاه توکیو، مسئولین دانشکده‏های مختلف، دیگر ژاپن کشور پیشرفته‏ای هست و ... سالگرد هیروشیما بود، موضوع بحث ما فلسفه‏ی فیزیک بود و ارتباطش با دین. اینها آمده بودند نشسته بودند، ده پانزده نفر، یک جمع اینجوری، محدود. بعد یکی‏شان گفت سالگرد هیروشیماست، به احترام قربانیان سکوت کنید. سکوت کردیم و بعد من گفتن خب حالا به احترام قربانیان هیروشیما یک دقیقه سکوت کردید، یک دقیقه هم به احترام آنها حرف بزنید. همه نگاه کردند، گفتند چی؟ گفتم چرا شما چند دهه است از قربانیان هیروشیما می‏گویید، از جنایتکار هیروشیما چرا هیچ چی نمی‏گویید؟ این بمب جز بلایای آسمانی بوده؟ زلزله بوده؟ طوفان بوده؟ خودش افتاده؟ خب این بمب را کی انداخت؟ چرا یک بار اسم آمریکا را... دیگر مماشات بیشتر از ژاپن؟

-مخاطب: همین چند وقت پیش برای فروش تویوتا عذرخواهی کرده بودند.

-مخاطب: چینی‏ها قدرتمند شدند، وضع اقتصادی‏شان را تغییر دادند، یعنی جایگاهشان را تغییر دادند. از ورزشکارانشان، تا ساختار اقتصادی‏شان تا رفاه عمومی‏شان بهبود پیدا کرده بدون اینکه این مشکلات را داشته باشند.

استاد: خب برای اینکه... الان دو نکته دارد. آن دو نکته دارد. این بهبود پیدا کردن برای این نیست که مرگ بر آمریکا نمی‏گویند. این بهبود پیدا کردن برای عرضه‏ی مدیریت در داخل کشور است. این چه ربطی دارد به مرگ بر آمریکا نگفتن؟ وقتی که...

-مخاطب: بالاخره حداقل این یک مانع را نداشتند.

-استاد: اتفاقا مانع داشتند. من به شما بگویم...

-مخاطب: یعنی شما می‏گویید آنها از ما بهتر هستند، در خلقتشان؟

-استاد: در خلقت نه، در عرضه و بالاتنه و پایین‏تنه‏شان. این راحت‏طلبی و مفت‏خوری است... خوی ما ایرانیان اینجوری است، خلقت چینی‏ها اینجوری است. برو آقا، تنبلی. او دارد زحمت می‏کشد، کار می‏کند، برنامه‏ریزی دارد، به نتیجه می‏رسد. چین به خاطر اینکه مرگ بر آمریکا نمی‏گوید، پیشرفت نکرد. چین که شروع کرد با همین وضعیت، امکانات موجودش را سنجید. منی که دارم می‏گویم با آنها صحبت کرده‏ام. یکی از روسای یکی از همین شرکت‏های بزرگ صنعتی چین در جلسه‏ای میگفت که چرا شما می‏ترسید که سر قضیه هسته‏ای تحریمتان کنند؟ گفت چرا کوتاه آمدید؟ یه کم در قضایای اخیر. گفت ما چهل سال زیر فشار تحریم آمریکا بودیم. به خاطر... یک بهانه‏اش هم هسته‏ای بود. این را گوش کنید، مخصوصا شما که اسم چین را آوردید.گفت ما زیر فشار تحریم آمریکا مقاومت کردیم، کار هسته‏ای‏مان را هم تعطیل نکردیم، بمب اتم هم ساختیم. وقتی که ساختیم ما را به رسمیت شناختند و گفتند حالا شما هم جز پنج کشور اصلی حق وتو. گفت شما چرا کوتاه آمدید؟ من گفتم حالا ما اصلا بمب اتم را قبول نداریم. او باور نمی‏کرد، گفت حالا این حرف‏ها که شوخی است، بمب انم چه اشکالی دارد؟ شما تا بمب اتم نداشته باشید، آسیب‏پذیرید. این را مهندس یک شرکت چینی اقتصادی داشت میگفت. گفت کشوری که بمب اتم دارد دیگر هیچ کس جرات نمیکند بهش حمله کند.

- مخاطب: خب چین که آن تحریم‏ها را که تحمل میکنند آقای رحیم‏پور، وقتی یک نارضایتی در جامعه‏اش به وجود می‏آید، همه نارضایتی‏ها را سرکوب میکند، می‏گوید بنشین سر جایت، ما می‏خواهیم تحریم‏ها را تحمل کنیم. آیا جمهوری اسلامی حاضر است این کار را بکند؟

-استاد: ما نباید به این وضع برسیم اما مگر غرب سرکوب نمی‏کند؟ مگر همین آمریکا، وال استریت، مگر انگلیس سرکوب نکرد؟ مگر فرانسه سرکوب نمی‏کند؟ خب سرکوب که اگر چین و شوروی کردند، اینها هم کردند. چرا اینها را نمی‏گویید؟

-مخاطب: سرکوب هم داریم تا سرکوب دیگر.

-استاد: آهان. آن سرکوب خوب است. آن سرکوب بد؟

-مخاطب: نه، نرم‏تر است.

-استاد: کجایش نرم‏تر است؟ پوست می‏کنند. دلم می‏خواهد بیفتی زندان این آمریکایی‏ها. ببرنت گوانتامو، یک شش ماه بعد بیایی، بعد ببینم چه می‏گویی؟

-مخاطب: آقای رحیم‏پور ما یک سری هزینه‏ها دادیم و یک سری مزایا به دست آوردیم.

-استاد: همه جای دنیا این کار را کردند.

-مخاطب: انقلاب اسلامی یک سری هزینه‏هایی داشته، یک سری مزایا.

-استاد: همه جا همین جور است.

-مخاطب: اما ناظر به این هزینه‏هایی که داریم می‏دهیم، آیا آن طرف مزایایی که به دست می‏آوریم، درست است یا نه؟ این را هم می‏خواهیم روی تایملاین ببریم، خب؟ تایملاینش چیست؟ می‏گوییم ما یک مسیر رشدی را برای جمهوری اسلامی تعریف کردیم. آیا این مسیر رشد تا آنجایی که ما می‏خواستیم پیش رفته یا نه؟ یکی از آن چیزها چی بوده؟ این بوده که آقا در سیستم جمهوری اسلامی... آن چیزی که ما مخالفت با سیستم قبلی کردیم نباید تبعیض باشد. آیا الاناین تبعیض وجود ندارد؟

-استاد: چرا آقا، دارد. سوالت کودکانه است.

-مخاطب: ما گفتیم در جمهوری اسلامی مسئولین باید ساده‏زیست باشند. آیا الان این اتفاق افتاده یا نیفتاده است؟

-استاد: چرا افتاده، یک جاهایی افتاده، یک جاهایی نیفتاده ]است[. سوالت کودکانه است.

-مخاطب: من دارم مسیر را می‏گویم. مسیر و معدل ما به سمت منفی شدن دارد پیش می‏رود یا به سمت مثبت شدن دارد پیش می‏رود؟

-استاد: اگر شما به وظیفه‏تان عمل کنید، مثبت. اگر نه منفی.

-مخاطب: نه الان اینجا قرار است که یک قضاوتی صورت بگیرد.

-استاد: اینها جواب شرطی دارد. شما خیالتان از قبل یک سرنوشتی نوشته‏اند، بعد این را از من می‏پرسید، سرنوشت این نقلاب چه می‏شود؟ سرنوشت این انقلاب یا می‏رود به قبرستان تاریخ یا می‏رود به اوج شکوه تاریخی. سرنوشت این است. یک جوری حرف می‏زنند انگار انقلاب یک عده‏ای کرده‏اند...

-مخاطب: ما را در دوراهی قبرستان و اوج گذاشتید، یک سرنوشت معمولی‏تر نمیشود؟

-استاد: حد وسط هم چرا، متوسط هم میشود. البته ما را دیگر نمی‏گذارند متوسط باشیم. این را بدان. ما اگر شکست بخوریم، می‏برند تا ته قبرستان. پیروز شویم، می‏رویم اوج. ما دیگر حد وسط، سرنوشت متوسط نخواهیم داشت. چون کاری کردیم که سرنوشت منطقه و جهان تغییر کرد. امام یک وقت گفت. گفت حواستان باشد، یک دفعه بخورید زمین، مثل قبل با شما برخورد نمی‏کنند. جوری می‏زنند در سر اسلام که دست کم تا پانصد سال دیگر سر بلند نکند. چون اینها باور نمی‏کردند یک همچین انرژی‏ای اینجاست که وضعیت جهان اسلام را به هم ریخت. وضعیت دنیا را به هم ریخت. شما چون داخل وضعیت هستید، اهمیت کار را نمی‏بینید. در صربستان، قلب صرب‏ها وسط جنگ بوسنی، جوان صرب می‏گوید خمینی. می‏گوید فقط شمائید که از هیچ کس نمی‏ترسید. همان ژاپن، دانشگاه توکیو گفتم آقا چرا نمی‏گویید آمریکا انداخت. شما می‏گویید مماشات. ژاپن که از مماشات آنورتر است. خودش را یک ایالت آمریکا می‏داند دیگر. یک مرتبه دیدم اسطوره‏ی دانشگاه توکیو، اینجوری نگاه می‏کند، یکی با موبایل، یکی قهوه می‏خورد. خودشان را زدند به آن راه. من سکوت کردم. گفتم آقا سوال من را لطفا جواب بدهید. چرا هیچ کدام نمی‏گویید این بمب را کی انداخت؟ دیدم به هم نگاه کردند، یکی پوزخند زد. کاملا معلوم بود می‏ترسند. بعد یک کسی بود آنجا که دانشجوی دکترا بود و مجری، او دید که باید یک جواب بدهد. گفت بله خیلی فاجعه‏ی سخت و تالم‏برانگیزی بود، اما حتما لازم بوده آمریکا این کار را بکند. این است. این ژاپنش است. یعنی کشورهای دنیا که مماشات کردند، اینها همه فلان... تسلیم شدند؟ بله آقا شدند. بعد آمدم بیرون، من به آن آقای مجری گفتم که این حرف تو از بمب اتم خطرناک‏تر بود. تو داری می‏گویی حق داشتند پدر و مادرهای شما را بسوزانند، خاکسترشان کنند، در حالی که جنگ تمام شده بود و معلوم بود تمام شده ]است[. و بعد از رئیس جمهور آمریکا پرسیدند که چرا این بمب اتم را زدید، لازم بود؟ آن هم سه تا؟ گفت ما این بمب‏ها را برای گذشته نزدیم، برای آینده زدیم که دنیا بفهمد و راست هم می‏گفت، تا همین الان رئیس هستند به خاطر همان بمب‏هایی که زدند. آمدم بیرون، رئیس دانشگاه توکیو و دوستش آمدند کنار من گفتند که آقا...

مخاطب: که دنیا بفهمد این بمب‏ها واقعی است.

استاد: نه، که بفهمید ما این هستیم. ما این هستیم.

مخاطب: و این بمب‏ها واقعی است.

استاد: من به شما بگویم که، شما می‏گویید نمیشود مماشات کنی. اولا مماشاتی که امام می‏توانست بکند، ملت چه بود؟ مماشاتی که آمریکا میخواست این بود که شاه باید بماند. این یعنی همان وضع بماند. یعنی شما دنبال بدیهیات حقوقتان هم نروید. یعنی در ذلت و استثمار و دین‏ستیزی و خلق‏ستیزی تحمل کنید، بمانید. انقلاب اصلا نباید می‏کردید. خب بعد مگر امام علیه آمریکا حرفی زد؟ انقلاب پیروز شد امام گفت ما رابطه‏مان را نمی‏خواهیم با هیچ کس، حتی با آمریکا، قطع کنیم. امام اینجوری حرف زد. کجا ما زیاده‏روی کردیم؟ امام گفت ما حتی به آمریکا نفت می‏فروشیم منتها با قیمت عادلانه. رابطه با آمریکا را ما قطع نکردیم، آمریکا قطع کرد، و بعد مسائلی که پی در پی اتفاق افتاد. شما اسناد لانه را بخوانید تا بفهمید که اینها بعد از انقلاب، یعنی از 57 تا 58 که لانه را گرفتند، چه جنایت‏هایی کردند. و اینها را خیلی جاهایش را علنی گفتند. تا همین الان هم دنبال براندازی هستند. مگر سر قضیه هسته‏ای همین آمریکا... اینکه دیگر پیش چشم شما بود، اینکه تاریخ نبود که. حالا تاریخ نمی‏خوانید، این را که ببینید دیگر. مگر نگفت که آقا امضا کنید، به تعهدات عمل کنید، ما چه... اینور به همه تعهداتش عمل کرد، بچه‏ی مودب. 120 درصد عمل کرد نه صد درصد. 20 درصد هم آنورتر رفتند. او به ده درصدش هم عمل نکرده، الان هم دارد می‏گوید همینی که هست، تحریم‏های بیشتر و فلان. خب این یک دوره‏ی فشرده‏ی آمریکاشناسی بود. شما با کی می‏خواهید مماشات کنید. همین الان شما فکر می‏کنید اگر با آمریکا مماشات... مماشات که کردند که، تمام هسته‏ای را بستند. دو سه تا از این بچه‏هایی که نوابغ فیزیک هسته‏ای بودند، من شنیدم یکی دو تاشان رفتند خارج، جذبشان کردند. چون تخصصشان فقط به درد این کار می‏خورد. غنی‏سازی هسته‏ای. یکی‏شان را من شنیدم رفته در سازمان آب و فاضلاب مشغول شده ]است[. این را دقت کنید، امام مماشات کرد، رابطه‏اش را با هیچ کس قطع نکرد. امام گفت ما حتی با آمریکا هم رابطه خواهیم داشت.جنایاتی را کردند. او می‏گوید مماشات... آقا نفتت را باید مفت بدهی. در قضیه‏ی فلسطین نباید دخالت کنی. جهان اسلام را ما باید غارت کنیم، تو هم باید بایستی تماشا کنی. مثال ژاپن زدید، گفتم ژاپن چیست. حالا یک مثال از اروپا بدهم. یک کشور دیگر سوئد. سوئد که دیگر ضد آمریکایی نیست که. این را در دانشگاه‎های سوئد، من خودم از رئیس یکی از دانشکده‏ها، آنجا شنیدم. من آنجا جلسه داشتم. به من گفت که... تصور ما این بود که خب چون سوئد و ... کشورهای تقریبا... به نظر من پیشرفته‏ترین کشورهای غرب، کشورهای اسکاندیناوی باید باشند. همه بیمه و تامین... خیلی زندگی آرام و ملوس و راحتی دارند. البته بیشترین افسردگی و خودکشی را هم دارند. این حرف خیلی جالب است، باید رویش تامل کنی که چرا ژاپن و سوئد با بیشترین ضریب رفاه، بیشترین خودکشی را دارند. یعنی بیشترین نارضایتی از زندگی، که این خودش خیلی در تعریف توسعه مهم است، که کدام توسعه، دنبال چی هستی، تهش تازه این است. البته نقاط مثبتش باید باشد. من در ذهنم اصلا نبود که آمریکا در سوئد کاره‏ای است. گفت آقا کل سوئد توسط 14 خانواده دارد اداره میشود، کاملا خانوادگی. از این 14 تا در یک سطح بالاتر 5 تا خانواده. اسم‏هایشان را هم گفت. شرکت‏هایشان را هم مثال میزد. از شرکت اسلحه‏سازی تا کارخانه‏ی چی، تا ماشین، تا فلان و اینها. گفت این 5 خانواده حق ندارند هیچ تصمیمی در سوئد حتی درباره‏ی مسائل داخلی سوئد بدون اجازه‏ی آمریکا و صهیونیست، اسرائیلی‏ها، بگیرند. گفت ما کاملا تحت کنترل هستیم. مماشات کن. شما می‏گویی مماشات غیر از تسلیم است. مماشات غیر از تسلیم اینها هستند دیگر. اینها که درگیر نبودند که بخواهند تسلیم شوند. مماشات بدون تسلیم. مماشات با تسلیم.مماشات بدون تسلیم، بالاترین حد مماشات را امام کرد. امام هرگز نگفت حمله. مرگ بر آمریکا، مردم شعار دادند. اصلا امام نگفت به مردم شعار دهید. اولا از قبل از انقلاب بود. شما بدان. شما نبودید. قبل از انقلاب مردم شعار می‏دادند، امروز ایران، فردا فلسطین. در خیابان‏ها، در تظاهرات. مرگ بر شاه، مرگ بر آمریکا با هم بود. اصلا مردم شاه را مستقل از آمریکا نمی‏دیدند و از انگلیس نمی‏دیدند و نبود هم واقعا. امام خیلی مماشات کرد. امام دنبال درگیری نبود. تروریسم بر ما تحمیل شد. جنگ تجزیه در کردستان، آذربایجان، خوزستان، ترکمن صحرا، بلوچستان. همان اول تحمیل شد بر ما. همه‏اش هم بعد در اسناد لانه معلوم شد انگلیس و آمریکایی‏ها و صهیونیست‏ها پشتش هستند. البته ]با[ استفاده از ضعف‏های موجود. تحریم شروع کردند. اشغال لانه یک جواب هزاران جنایت اینها بود. که تازه اسنادش که آمد معلوم شد که ... آنها اصلا با ما مماشات نمی‏کنند. با چین هم شما گفتی مماشات. آمریکا هرگز نمی‏خواست با چین مماشات کند. چین خودش را بر آمریکا تحمیل کرد.

-مخاطب: آقای رحیم‏پور اگر بخواهیم در یک جمع‏بندی بگوییم، شما می‏گویید که ما این واگرایی با غرب را بایستی داشته باشیم، مبتنی بر همان ایدئولوژیکمون، اما...

-استاد: نه واگرایی... اگر منظور وادادگی است من مخالفم.

-مخاطب: نه، نه. واگرایی به معنای اینکه سلطه را نپذیریم. نظام سلطه را نپذیریم.

-استاد: ابدا نباید بپذیریم.

-مخاطب: و اما ایرادی که ما الان در داخل داریم، ایرادی هست که از کارگزاران سیستم وجود دارد.

-استاد: احسنت، این مربوط به آن نیست. ببین به دلیل اینکه کشورهایی که در ردیف آمریکا، رقیب آمریکا هستند، هیچ کدام تسلیم آمریکا نشدند. من دارم این را به شما ]می‏گویم[. یعنی مماشات هم حتی نکردند،سر منافعشان.

-مخاطب: یعنی ]در[ سیستم ما الان مشکل از کارگزاران است.

-استاد: حتما همین‏طور است. یعنی من دارم این را به شما می‏گویم. من می‏گویم چین گفت... آن آقای مسئول چینی که اقتصادی بود تازه، سیاسی و نظامی نبود. اقتصادیبود. گفت ما تحریم را تحمل کردیم. از بمب و اتم هم کوتاه نیامدیم. چه برسد به مسائل دیگر که شما کوتاه آمدید و همیشه هم در تحریم بودیم و آمریکا هیچ وقت نمی‏خواست، ما، اقتصاد ما از جایش بلند شود.

-مخاطب: اما همیشه خوب کار کردیم.

-استاد: ولی ما... این را گفت. گفت ما درست کار کردیم. شما درست کار نمی‏کنید. راست می‏گوید. گفت شما کار نمی‏کنید. بلد نیستید. شما مدیرانتان تا به مدیریت می‏رسند دنبال امکانات شخصی هستند. کارگرانتان درست مدیریت کاری... گفت اصلا شما... منظورش این بود آقا عقل ابزاری ندارید. راست می‏گوید. من هم همین را دارم می‏گویم. من می‏گویم مشکل ما این مساله مدیریت عقل ابزاری است و اینکه آقا هر انتخابات میشود، مثل اینکه رژیم عوض شده ]است[. می‏آیند از بیخ همه چی را، آدم‏ها را عوض می‏کنند. شعارها را عوض می‏کنند. حرف‏ها را عوض می‏کنند. مگر آقا اینجوری میشود کشور جلو برود. به قول شما ما همش روی نقطه‏ی صفر می‏مانیم. اصلا اقتصادت بخواهد جلو برود باید ثبات سیاسی داشته باشی. درسیاست‏گذاری در اقتصاد، در صادرات، در واردات. تو نمی‏توانی بیایی بگویی مثلا او آمده مسکن مهر را گذاشته. خب یکی می‏گوید آن غلط بوده. بعضی‏ها همان موقع می‏گفتند آقا بعضی از این مسکن‏ها را بدون ملاحظات علمی دارید می‏سازید. بعضی‏هایش را چرا. خیلی خب، مگر آن وعده‏ی آن دولت است؟ وعده‏ی نظام تلقی میشود. دولت عوض شده، طرف آمده می‏گوید که گور بابای فلان مسکن. آقا یعنی چه؟

-مخاطب: آن مزخرف را ما ادامه‏اش نمی‏دهیم.

-استاد: یعنی چی. مگر این... اینها تعهد نظام تلقی میشود. نه تعهد آن آقا که رفت و این آقا که آمد. تو باز یک تصمیم‏های دیگر گرفتی. دو سال دیگر می‏روی. یکی بیاید بگوید که آن آقا رفت، یک آقای دیگر آمد.

-مخاطب: برای یارانه‏ها هم همین‏طور شد.

-استاد: به ما چه که این آقا رفت، این آقا آمد. مگر نظام عوض شده، مگر رژیم عوض می‏شود که شما کل آدم‏ها را عوض می‏کنی، سیاست‏هایت را عوض می‏کنی. اصلا وقتی مدیرانی می‏آیند حرف‏هایی می‏زنند ، بعد خودشان یادشان می‏رود. اینها را باید محاکمه کرد. اسلام این را می‏گوید. قوه قضاییه عرضه ندارد. آقا وقتی کسی می‏آید به مردم وعده می‏دهد ، در هر سه قوه، می‏گوید تا شش ماه دیگر این کار را می‏کنم، سر سه ماه باید به اون بگویی تو گفتی تا شش ماه دیگر این کار را می‏کنم. سر پنج ماه بگویی، یک ماه دیگر فرصت داری. سر شش ماه برود بازرسی‏اش کند. تو غلط می‏کنی به مردم وعده می‏دهی. زندگی‏هایشان را در مسائل مالی، در مسکن، در مسائل واردات،صادرات... مگر بازار می‏تواند همین‏طور برود چپ، بیاید راست، برود بالا، بیاید پایین. نفهمد تکلیفش چیست. نفهمد چی وارد می‏شود، چی خارج میشود. مگر می‏توانی بگویی هفتاد، هشتاد درصد قاچاقت دارد از گمرک رسمی‏ات میشود. بعدش هم بگویی اسلام... به اسلام چه مربوط است. به تو مربوط است که ایستادی آنجا داری این کارها رو می‏کنی. یقه‏ی تو را باید]گرفت[. باید محاکمه‏ات کنند. حرف آن چینی این است. آن ژاپنی هم به خاطر اینکه تسلیم آمریکا شد پیشرفت نکرد. شما بروید ببینید ژاپنی‏ها چطوری کار می‏کنند. هیچ ربطی به تسلیم آمریکا ندارد. پیشرفت‏هایش مربوط به آمریکا نیست. ذلتش مربوط به آمریکاست. ذلت‏هایشان. همین که می‏گوید حتما حق داشته پدران ما را بکشند، حتما لازم بوده ]است[. این مربوط به استکبار است. ولی، ولی شما برو همان ژاپن نمی‏خواهم بگویم همه‏شان خوب است، اشکالاتی هم دارد. همان جا هم هزار مشکل اخلاقی، اجتماعی، خانوادگی دارند. یکی از رفقای طلبه‏ی ژاپنی ما که ژاپنی معمم است، تا حالا هم ژاپنی معمم شما ندیده‏اید، تعریف می‏کرد از اتفاقاتی که آنجا افتاده، در جامعه و خانواده‏ها. گفت علی‏رغم این نظمی که در شرکت‏ها می‏بینید، در خانه‏ها کاملا بی‏نظمی است. علی‏رغم این ظاهر، یک حالت دوشخصیتی. اینکه می‏گویند ژاپن پیشرفته است، سنت‏هایش را حفظ کرده، گفت همه‏اش دروغ است، همه چی از بین رفته و چه و چه. ولی یک چیز هست آن کسی که دارد در یک کمپانی کار می‏کند، رئیس شرکت با کارگر، فاصله حقوقیشون نجومی نیست.خشلی نزدیک است. بعد کارخانه‏اش ورشکست میشود، او احساس می‏کند، خانواده‏ی خودش نابود شد. میگفت، همین جا، امسال چقدر کارگر خودکشی کردند، چون شرکتشون ورشکست شد. خب این تعهد به کار، خب من نمی‏گم خودکشی کن. این چینی چرا جلو رفته ]است[. عین عبارتش را من به شما می‏گویم. گفت آمریکا نمی‏خواست ما جلو برویم، ما رفتیم. تحریم هم بودیم. بمب اتم هم ساختیم. ابرقدرت هم شدیم. حق وتو هم پیدا کردیم. صد بار انگلیسی‏ها در قرن نوزده به کشور ما تجاوز کردند. جنگ تریاک راه انداختند. به ما می‏گفتند باید تریاک معامله کنی، ما می‏گفتیم نمی‏خواهیم، حمله می‏کردند، کشور اشغال می‏کردند. الان می‏گفت مگر انگلیس جرات دارد چپ نگاه کند به چین. چرا؟ گفت برای اینکه ما بمب اتم داریم. بعد گفت که، اما اقتصاد. گفت آقا ملت شما، حالا من قبول ندارم به ملت نسبت بدم، ولی حرف او را دارم می‏گویم. گفت ملت شما، ملت تنبلی هستند. گفت شما خیلی پرمصرف و کم‏کار هستین.گفت من اصلا با شرکت‏های ایران، با شما می‏آییم کار کنیم اعتماد نداریم چون قولی که می‏دهید عمل نمی‏کنید. همین پریروز در اینترنت دیدم در چین ظرف شانزده ساعت یک بندر ساختند. شانزده ساعت. ده هزار آدم ولی جوری کار می‏کنند و هر کسی کارش معلوم. دقیق تصویر تند نشان می‏دهد. ببخشید ظرف شصت ساعت، ببخشید. ظرف شصت ساعت. خودش گفت، ببین آقا ما اینجوری هستیم. ما کار می‏کنیم، شما کار نمی‏کنید. ما کم می‏خوریم، شما زیاد می‏خورید. آقا استاد دانشگاه ژاپن به من می‏گوید، رفتیم خانه‏شان را من دیدم. فکر کردم حالا آدم به این مهمی چه خانه‏ای دارد. دو تا اتاق. ساده. که اینجا، تازه این خانواده‏های ما بخواهند داخل این خانه‏ها بروند، منت می‏گذارند که خیلی خب ما رفتیم داخل این خانه‏ها، آنهایی که دارند. بعدش گفت که من اینجا، چون سوخت گران است، ما اینجا شب‏های زمستانش سرد است توکیو. گفت نیم ساعت، یک ساعت روشن می‏کنم، اتاق هوا بگیرد، بعد با لباس گرم می‏رویم می‏خوابیم.و الا ما نمی‏توانیم این همه مصرف کنیم. گفت آمدم ایران رفتم داخل خانه‏ی یکی از همکارها، ایرانی‏ها، چهار تا اتاق، بزرگ، کل خانه داغ، گرم، چراغ‏ها، صد تا روشن. زمستان دارد برف می‏آید، از گرما پنجره را باز می‏کند. گفت آقا من به شما می‏گویم، شما هرگز مشکلات اقتصادی‏تان را نخواهید توانست حل کنید. شما اگر ده برابر الان هم نفت بفروشید، مشکلات اقتصادی‏تان را حل نمی‏کنید، چون دو تا مشکل دارید. یک ملتتان کم‏کار و پرمصرف هستند. اصلا اهل زحمت‏کشی نیستید. راحت‏طلب هستید. دو، مدیراتتان که دارند تصمیم می‏گیرند، احساس نمی‏کنند برای خودشان دارند تصمیم می‏گیرند. یعنی کشور را با خودشان جدا می‏بینند. منافع شخصی‏شان را ترجیح می‏دهند. ما چند سال اینجاییم. چی کار کنم بارم را ببندم. چی کار کنم من مقام بعدی‏ام بالا برود. به فکر کشور و ملتتان نیستید، خیلی‏هاتان، یا اگر هستید، بلد نیستید.



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha