شبکه سه - 25 بهمن 1396

برنامه بدون توقف - قسمت دهم

با موضوع عرب‌زدایی، فراماسونری و مسئله کارآمدی در مدیریت کشور

بسم الله الرحمن الرحیم

برنامه بدون توقف / قسمت دهم

این تعارضاتی که بین این اقدامات این چنینی وجود داره یعنی از یک طرف تاکید بر باستان گرایی و گذشته و اینها، از یک طرف تعویض خط. یعنی اصلا این دو تا با هم دیگه آدم تعجب میکنه که چطور..

همخوانی نداره

آره برهویت ملی و باستانی و قدیمی تاکید میکنن

مشکل اینه کوههای آرارات رو میده به ترکیه خیلی عجیبه، یا اون دشتی که میده به افغانستان یا شط العرب . ما سر شط العرب مصیبت می کشیم، خیلی مصیبت می کشیم سر، جنگ 8 ساله هم به بهانه ی اون بود. می خوام ببینم که یه رفتارهای اینجوری داره که خیلی عجیب و غریبه، نمی دونم چرا راجع بهش حرفی نمی زنند؟

فقط نشون میده که اون باستان گرایی و این چیزها در واقع دروغه.

تو خود غرب هم یه مراجعه به روم باستان و یونان باستان دارن بعد همزمان دارن به سمت مدرنیته پیش می رن

اون واقعیه اون استفاده از اون ذخائره.

فیکه اونه دیگه داره الگو گیری میکنه از همون یک جورایی.

آره

حتی الگو هم نیست ببینید من یه مثال بزنم در تایید فرمایش ایشون؛ این کار هم قبل از رضاخان شروع شده دیگه مثلا آخوندزاده؛ آخونداف شاید پدر هنر سکولار مدرنه نمایش نامه نویس و تئاترهاش ضد اسلامه حتی ضد ایرانه کسی که تئوریزه میکنه آقا ما باید خط فارسی و عربی رو بجاش بکنیم لاتین اگر می خواهید پیشرفت کنیم مشکل اینه. کیه این آدم؟ پدر باستان گرایی ایرانی و این که برگردیم به قبل از اسلام این کیه؟ خودش تبعه ی روسه یعنی وقتی که قفقاز و اینها از ایران جدا میشه باید یا بیای تبعه ی ایران بشی یا بری تبعه ی روس بشی ایشون می ره تبعه ی روس میشه ایران گرای باستان ما حاضر نیست ایرانی بشه بعد کجای روس؟ در تاجگذاری شاه قاجار این آدم به عنوان یک نظامی افسر ارتش روس آمده به عنوان هیئت روسی آمده توی ایران این کسی که میگه آقا ایران باستان، ایران قبل از اسلام، خط فارسی، همین کسیه همین کسی که گفت خط لاتین وقتی دید توی ایران نمی گیره اینها گفتن خوب حالا عرب زدایی از خط فارسی یعنی مبارزه با اسلام و ...

چرا مبارزه با خط فارسی رو ضد باستان گرایی می دونین؟

به نظرم خیلی واضحه.

نه چون مثلا مسئله ی خط برای ادبیات زرتشتی مسئله ی اصیلی نیست یه زبان زرتشتی وجود داره ولی خط...

برای اینکه ارتباط با اون خط رو قطع میکنه به هر حال.

استخدام میکنن یعنی برای کسی که باستان گراست خط الرسم فارسی یه موضوع خیلی اصیلی نیست.

درسته ولی سوال اینه برای یک باستان گرا جایگزینی خط لاتین یک هدفه؟

میتونه تمهیدی باشه برای حرکت به سمت پیشرفت به سمت ترقی

مثل همون چیزی که آخوند زاده همینو می گفت دیگه

بله بله

اصل مسئله توسعه و پیشرفته یعنی اون یه پیش فرض هایی واسه ی توسعه و پیشرفت داره که غرب گرایی و لاتین شدن و غیره و غیره رو مدنظر قرار میده ما یه همچین چیزی رو توی پیشرفت نمی بینیم دیگه یعنی ما یه مسیر دیگه

آخوندزاده اولین رمان رو نوشته که رمان تاریخیه و انتقاد صریح به ظلم درباره

یا اونها یه توسعه ی تو سری خور می خوان ما یه توسعه ی تو سری خور نمی خوایم

نه فقط اینها رو نداره . اصلا نمایش نامه ای که راجع به خرس چی میگه کل حرفش وقتی که تمام میشه می خوام بگم اگه کسی ایران گراست این حرف رو نمی زنه قهرمان نمایشش آخر برمی گرده رو به ملت ایران رو به تماشاچی میگه قدر روس ها را بدانید روس تزاری، قبل از کمونیست ها، قدر روس ها را بدانید اینها دوستان شمایند اینها فلانند تو اگه باستان گرای ایرانی، بحث ما اینه شروع ایدئولوگ های اولیه ی، حتی قبل از مشروطه، باستان گرایی ایرانی کسانی هستند که تابعیت ایرانی انتخاب نکردند، طرفدار خط لاتین بودند و توی نمایش نامه و هنر مدرنش دعوت میکنه که ایرانی ها بیاین نوکر روسیه بشین، زمان تزار و یک نمایش نامه دیگه هم که مینویسه راجع به ابراهیم خان که ملا ابراهیم منظورش حضرت ابراهیم هست سراسر توهین به حضرت ابراهیم و همه ی انبیاء که اصلا هنر سکولار ضد دین نمایش نامه نویسی به این شکل. .. حالا سوال ما اینه کسانی که از ایران باستان حرف می زنند قاعدتا باید بگویند آقا بریم سراغ خط پهلوی خط اوستا و اینها. اینها رو نگفتند گفتند آقا خط عربی و فارسی رو بذاریم کناربریم سراغ خط لاتین. کجا شما ایران گرا هستی؟ اینها در برابر اسلام

اون قسمت ترقی ش رو

باستان گرایی پوششی هست برای تجدد گرایی، از اون باستان گرایی داره استفاده می کنه

حالا ببینید اصلا عین بحث هاشون اینه ما باید خط و الفبای

تاریخ هم بر می گردونند دیگه

حالا عرض می کنم مثلا می گه کلا باید برگردیم به دوران ایران قبل از اسلام اما نه به لحاظ اینکه تجربی ماده بازگشت به قبل از اسلام داریم می گیم برگردیم به زندگی قبیله ای مگر؟ ولیکن صحبت اینه یه وقت می گی برای پیشرفت ما چاره ای نداریم جز خط لاتین این یک بخشی از پروژه بود که رضاخان آمده رفته توی یک کشور میگه من دیدم زن هاشون برهنه بودن بی حجاب بودن باید پیشرفت کنیم باید برهنه بشویم. همین حرفی که تزار روس رفت فرانسه را دید برگشت اصلا سن پترزبورگ را می گفت بر اساس معماری شهرسازی پاریس بسازید بعد گفت آقا من رفتم پاریس هیچکس ریش نداره این مردهای ما ارتدکس ها دو من ریش دارن مثل تولستوی و اینها همه تون باید ریش تون رو بزنید گفت ریش ها رو نزنید اعدامه . ما می خواهیم پیشرفت کنیم ریش هایتان را باید بزنید. رضا شاه هم رفت گفت آقا لباس هایتان را در بیاورید می خواهیم پیشرفت کنیم حالا جالبه رضاخان کی رفته ترکیه کدوم ترکیه رو دیده که می گویید پیشرفت را دید؟ کدام ترکیه بود؟

ترکیه که هنوز شروع به پیشرفت نکرده است

ترکیه ای که تازه افتاده دست انگلیسی ها و غربی ها تمام اون چیزهای پیشرفته ای که این آقا در ترکیه دیده مال امپراطوری عثمانی بود اصلا ربطی به ترکیه ی سکولار مدرن نداشت که. می گوید آقا خیابان های اینها ساختمان های اینها همه چیز

آثار تاریخی آنها

ماشینشون، کارها شون ، همه ی اینها مال امپراطوری عثمانی هست تازه مصطفی کمال، آتاتورک تازه آمده سر کار کودتا کرده با کمک انگلیس ها و دارند عثمانی را تبدیل می کنند به ترکیه ی جدید؛ پایتخت را ببریم به آنکارا، استانبول را هم اسلامبول نگوییم بگوییم استانبول به جای اسلامبول؛ خط عثمانی ممنوع، حجاب ممنوع، چی ممنوع، فلان، فلان ، فلان. این کار را شروع کرده است و بعد همان حرفی که بعدها هیتلر به رضاخان می گوید که خوشحالم که شما یک نظامی هستید چیزی سرتان می شود قلدر هستید می زنید می کوبید می روید جلو، دیکتاتوری مثل خودم مثل خود هیتلر. مصطفی کمال هم یک همچین آدمی هست. این می بیند شاه افغانستان زنش سر برهنه آمد ایران، می گوید افغانستان دارد پیشرفت می کند، عقب ماندیم. می آید ترکیه تمدن می بیند در ترکیه و اینقدر شعور ندارد که این تمدن عثمانی هست نوکر انگلیس تازه آمده اند سر کار، نتیجه ی کار اینها را باید 20 ، 30 سال دیگر ببینید. این مباحث ببینید می خواهم بگویم چقدر مغالطه دارد می شود راجع به این مسائل. تک تک این بحث ها و گزارش ها راجع به مذهب این بوده، راجع به خط و الفبای فارسی و لاتین این است قضیه اش، قضیه ی فرهنگستان که راه می افتد. قضایای جاده سازی ها را بروید ببینید کدام جاده ها را ساختند و کجا ؟ اسنادش را ببینید راه آهن را ببین. اصلا دانشگاه ما، دانش سرا اولین بورسیه هایی که می فرستند آنجا فرستاده بودند برای پزشکی و مهندسی و نظامی -ارتش- . انگلیس آنجا می گوید که آقا اینها به درد نمی خورد بیایید ما به شما تور ماهیگیری بدهیم مثلا به قول ماها بیایید تربیت معلم اینها را برد بورسیه ی تربیت معلم؛ یک، گفت ما دنبال پزشکی و مهندسی و اینها بودیم. گفت نه اونها نیست بیایید اینجا من می خواهم ماسون تربیت کنیم فراماسون تربیت کنیم. 5 نفر اولین گروه بورسیه رفتند آخر قاجار 5تایی شان فراماسون شدند حتی اونی که در پاریس وارد لژ فرانسوی شده بعد معلوم می شود آن لژ فرانسوی که اینها را به تور زده است از لندن دارد خط می گیرد انگلستان خیلی قوی بود در قرن19 .

لژ فراماسونی هم چیزی بود که ما الان تصور دیگری هم ازش داریم

همین طوره

یعنی هر کسی یه ذره اهل مطالعه و سواد باشد می رفت عضوش می شد.

اصلا لژهای ماسونی هم 3 یا 4 مرحله حداقل طی کرده اند که اگر وقت داشتیم من می گویم. یک مرحله اول در خود اروپا است، شروعش در اروپا چی بود و چرا؟

این اواخر

اصلا مثلا مسئله ی بنـّاهای آزاد در معماری و شهرسازی هایی که برای کلیسا می کردند ارتباطش با جهان اسلام، ارتباطش با جریان های حالا بهش می گویند شیطان پرستی ولی خوب آن موقع اسمش این نبوده است. مرحله بعد اینکه در دوره قرن 18 و 19 که اینها شروع میکنند به امپریالیزم اروپایی، به جهان به آسیا به جاهای دیگر شروع می شود. اول اینها سراغ آمریکای لاتین و آفریقا رفتند بعد آمدند سراغ آسیا چون تمدن های قوی در آسیا بودند وقتی می آید سراغ آسیا در آسیا شروع می کنند به چه عنوان می سازند؟ خوب یه زمانی هست که به قول شما هرکس سرش به تنش می ارزید یا باید می رفت و عضو لژ می شد یا می خواست برود ببیند آنجا چه خبر است

حتی بعضی از علما عضو آن بودند.

بله مثلا راجع به سید جمال الدین اسدآبادی که می گویند آقا این فراماسون بوده نه ایشون فراماسون نبوده اولا آن عکسی که می گویند نقاشی است عکس نیست که عکسش با چیز فراماسون آن نقاشی است، اصلا عکسی وجود ندارد. ثانیا اگر که می خواهی بفهمی که کسی ماسونی می شده یا نه ببین بعد چه کار کرده است و بعد کی کشتش؟ بله ما حداکثر جلو برویم می پذیریم که سید جمال رفت در لژ، آن هم لژ فرانسه بود نه لژ انگلیس. رفت در لژ تا ببیند چون آن موقع صحبت های روشن فکری فرانسه و انقلاب فرانسه و تجدد و برابری، برادری، آزادی شعارهای اینها بود دیگر رفت اینها را شناخت از داخل آمد بیرون، برای اینها کاری نکرد شروع کرد مبارزه با اینها دیگر دشمن اصلی ماسونی اینها بودند. اما لژ ماسونی در قرن 19 و در قرن20 کارش دیگر در مرحله ی آخردر قرن 20؛ کادرسازی بود برای تربیت در هر کشور 100 تا آدم؛ آدم ها ی قوی در تخصص های مختلف تا آن کشور را بگیرند اگر نشد ، شد با جنگ نه با کودتا نشد با فشارهای همینجوری اینها را بچپانید در حکومت. من گاهی فکر می کردم این فراماسونری دوره اش تمام شده است . چند وقت پیش ها بعضی دانشگاههای فرانسوی باهاشان من جلسه ای داشتم گفت آقا 3 رده ی اول حکومت فرانسه الان همه شان ماسونی هستند یا با اجازه ی فراماسونری باید بیایند. همین الان! شما فکر نکنید جریان ماسونی تمام شده است. اسمش عوض شده است شبکه های دیگر. رژیم رضاخان پهلوی ببینید ارکانش روی فراماسونری است دو گروه هستند یکی ماسونی ها یکی بهایی ها، بعضی ها هم، هم ماسونی هستند هم بهایی. تمام ارکان اصلا بهاییت در ایران مذهب نیست. رژیم شاه خود ما که زمان ما بود نخست وزیر بهایی هویدا که طولانی ترین دوره ی نخست وزیری است 13 سال در تاریخ پهلوی، 6 و 7 تا از وزیران شاه بهایی بودند پزشک مخصوص بچه اش بهایی بود که بچه هایش را تربیت می کردند مربی هاش. رئیس ساواک بهایی بود که کل اطلاعات و ضد اطلاعات کشور دستش بود. چند تا فرمانده اصلی ارتش بهایی هستند و بعد آدم هایی که می آورند. مثلا مادر شاه در خاطراتش می گوید که حالا مثلا به شما می گویند سرتیپ نصیری چرا اعدام شد و فلان و اینها ؟ آن جنایتکار پلید که از کودتای 28 مرداد و قبلش جنایت کرد و تا زمان انقلاب ؛ آدم کشت، مادر شاه اینها را اینطوری صدا می کند می گوید که عین عبارت است ها راجع به قره باغی سپهبد قره باغی؛ اسمش عباس است می گوید عباس پشکل ، مادر شاه در خاطراتش می گوید عباس پشکل را ما گفتیم خدایا عباس پشکل کیه؟ کردندش رئیس ارتش می گویند حالا به او می گویند سپهبد عباس قره باغی ما به او می گفتیم عباس پشکل. بعد راجع به نعمت نصیری ، می گوید نعمت خر گردن. یعنی گردنش کلفت بود مثل گردن خر. این را مادر شاه در خاطراتش است. می گوید نعمت خر گردن را کرد مسئول فلان (محمدرضا). یعنی این که می گوید ارتش و سپهبد و... ، اینجوری است. رضاخان اصلا یک ارتشی ساخت جلوی خارجی ذلیل و ترسو؛ می دانید ارتش ایران زمان شهریور 20 که اشغال شد دو روز مقاومت نکرده است. چند تا مقاومت پراکنده خود آنها کرده اند. مثلا یک خلبان شریفی بوده است در فرودگاه مشهد خودش بلند می شود؛ فرمانده دستور می دهد می گوید رضاخان گفته هیچکس مقاومت نکند اسلحه ها را بگذارید بروید خانه هایتان مرخصی بعد انگلستان به رضاخان می گوید کی گفت آقا ما گفتیم اسلحه ها رو بگذارند کنار کی گفت بروند خانه هاشان؟ دستور می دهد سریع برگردند داخل پادگان؛ رضاخان دوباره ابلاغ می کند همه برگردند در پادگان ها ولی اسلحه ها فلان بشود. خودش هم اینجور ترسیده است که فروغی می گوید نزدیک بود شلوارش را خیس کند من هی آرامش می دادم بابا نترس دیگه حالا انگلیس درست است این کار را کردی ؛ گوشمالی ات می دهند ولی حفظت می کنند.

آقای رحیم پور می خواهید بحث رضاخان را رد شویم که یه مقدار هم از محمدرضا بگوییم و بعد بحث قبل از انقلاب را بتوانیم ببندیم وارد سر فصل بعدی بشویم.

این مسئله روشن شد تا حدودی که اصلاحات رضاخانی، ارتش رضاخان،اقتدار رضاخان چی بود، اما ، اما به قول یکی از دوستان گفت بالاخره تا یک فردی یک توانایی یک عرضه ای نداشته باشد چرا از بین آن همه آدم این را انتخاب کردند؟

نکته همینه. شما یک خوبی از اون دوره بگویید که ما بتوانیم از آن خوبی استفاده بکنیم. آن را در جمهوری اسلامی بازخوانی کنیم.

همین که می گویند در تنور انداخته است نانوا را، ما نانوا را نندازیم به نظر من ما 3 ، 4 تا رو توی تنور بیندازیم ما این را می توانیم.

البته اونم مثل اینکه خیلی مطمئن نیست، ولی.

من شنیدم حالا؛ حالا من نمی دانم که اصلا این واقعی است یا نه. ما هم از بچگی می شنیدیم که رضاخان..

ولی ما واقعی ش درباره مسئولین اجرا کنیم خوبه.

ولی من عقیده دارم چه این کار را کرده چه این کار را نکرده باشد حالا نانوا را که نباید انداخت بیچاره را در تنور ولی من عقیده ام این است اگر این کار را نکرده هم به آنها بگوییم اگر تعهدی کردید عمل نکنید تا این وقت می اندازیمتان در تنور.

حالا آقای رحیم پور این برداشت بد می شود

در قانون جزایی ما پیش بینی نشده است.

اگر شما قسمت طنز اش را بردارید یعنی منظور این است افرادی که خلافکار هستند و مفسد هستند مجازات شوند طبق قانون .

خوب آخه همه که می گویی طبق قانون نمی کنند بعد.

خوب آخه طبق قانون نباشد که خوب هرج و مرج به وجود می آید.

نه طبق قانون باشد ولی نه اینقدر "طبق قانون" ! ؛ قانون رو با غلظت نگو می دانی چرا؟ چون همین الان اینها دارند طبق قانون به حساب خودشان الان شما به قوه قضائیه می گویی آقا 3 ، 4 تا پرونده ی چند صد میلیارد و دو هزارمیلیاردی اینها چی شد؟ می گوید طبق قانون داریم رسیدگی می کنیم. مردم گیج شدند چیه قضیه راست است یا دروغ است. برادر فلانی اینها راست است یا دروغ است. گفت نه ما داریم بررسی می کنیم هر اتهامی که وارد می شویم 5 تا ماده وکیلش می آید 6 تا ماده از آن طرف می گوید. ما نمی توانیم بگوییم نه. ما طبق قانون داریم عمل می کنیم شده نمی دانم چند جلد کتاب،

ضمن اینکه طبق قانونه مثلا حقوق های نجومی طبق قانونه.

به قول ایشون ببینید مسئولین گفتند آقا حقوق نجومی ما نداریم اینها قانونی بوده الکی سرو صدا کردند راجع به همین قضیای اخیر رده ی یک مسئولین گفتند که اصلا گرانی نیست چرا هی می گویید گرانی هست؟ گرانی نیست من اصلا نمی گویم هست نمی گویم نیست می خواهم بگویم ببینید چطوری، شما به هر کدام بگویی به مجلس بگو، بگو آقا فلان ماده قانون راجع به قاچاق چرا فلان ؟ می گوید آقا ما طبق قانون داریم عمل می کنیم . من نمی گویم قانون رو بگذاریم زیر پا می گوییم دو جور می شود طبق قانون عمل کرد یکی اینجوری که شماها دارید عمل می کنید یکی آن طور که یک انقلاب عمل می کند.

یک مسئله هم این است که هر وقت چیزی رسانه ای می شود می گویند آقا این را رسانه ای نکنید در این سطح مطرح اش نکنید و بعد نتیجه می دهد یعنی تا رسانه ای می شود اتفاقا شروع می کنند رسیدگی به موضوع.

من فکر می کنم که فضای مجازی صدمات خیلی زده است خیلی از خانواده ها دچار مشکلات شده اند من خبر دارم شما هم خبر دارید بروید پرونده های دادگاه ها را ببینید چقدر بچه های دختر و پسرهای جوان، تصاویر و ارتباط هایی که اصلا تا به حال نمی دانسته اند وارد این قضایا شده اند؛ آلوده شدند و این مسئول شرعی اش به نظر من به عهده ی مسئولین این ارتباطات باید به نظر من روز قیامت جواب بدهند دنیا که شیر تو شیر است ظاهرا؛ در قیامت باید جواب بدهند چون در روایت داریم اگر یک نفر را باعث بشوی به گناه و فساد بیفتد و جهنمی شود تو جهنم ات قطعی است. در تمام گناه هایی که او در آن بیفتد شود تو شریک هستی من نمی دانم اینهایی که مسئول فضای مجازی و اینترنت هستند چجوری اینجا که جوابگو نیستند در قیامت چجور جواب می دهند که می گویند ما قیامت رو قبول نمی کنیم. اما آن مقدارش را بگویند نمی شود ، نشد و فلان. ولی فضای مجازی یک برکات و خدماتی داشت و دارد. یک آموزش های وسیع و سیرع. اتفاقا فضای مجازی به صله ی رحم و اینها هم خیلی کمک کرده است بعضی ها می گویند آقا متلاشی می کند و اینها . آدم های خراب متلاشی می شوند آدم های خوب . مثلا فامیل های ما برای خودمون مثلا مدت ها مشهد و اینور و اونور نمی رویم حالا. اصلا الان می دونیم دیروز ظهر ناهار چی خوردیم عکسش رو برای ما می فرستند ما باید ببینیم ناهار اونها چی خوردند! باز از یک طرف مقابله به مثل پاتک می زنیم اینها حالا ببیند ما چی خوردیم. همین ها بالاخره ارتباطات برقراره. احوال هم می پرسیم، جوک می فرستیم، مثلا این اخوی ما مدام باید برای من جوک بفرسته هر روز. مشهد هست و گفت بی تربیتی هایش را بفرستم یا باتربیتی گفتم تو هر دو تایش را بفرست من خودم گزینش می کنم. حالا یک خدمات؛ یکی اش هم این است اگر این فضای مجازی نبود این مسئولین جواب کسی را نمی دادند، خیلی هاشان نه همه شان، بعضی هایشان اینجوری اند، محل نمی گذارد، هرچه می گویند میگوید آقا بله؛ می گوید خوب اصلاحش کن، خیلی خوب اصلاحش میکنم، می رود. ولی وقتی در فضای مجازی بیخ خر ات را می گیرند، برای آبروی خودت و حفظ موقعیت خودت، حفظ مشروعیت خودت هم مجبور می شوی یک کاری بکنی. حالا من نمی خواهم بگویم این کاری که الان کرده اند به خاطر این بوده و اینها ولی چه نیت ات بد باشد برای حفظ خودت چه نیت ات خوب باشد برای عدالت و حفظ ارزش های انقلاب و اینها، ولی این کار را می کند.

ببخشید روشن شد که من گفتم دارم، گفتم رضاخان که هیچی گفتم یزید؛ یک نقاط برجسته ای دارد که با او می توانی یک همچین ضربات محکمی رو بزنید.

بله ما اساسا گفتیم اگر در جمهوری اسلامی هم آدم ها عرضه مند باشند اصلا رجوعی به رضاخان نمی شود.

و دوم اینکه هر جنایتکاری خدماتی می کند برای اینکه حداقل مشروعیت برای خودش قائل بشود. سوم اینکه در ایران امروز هیچکس واقعا سلطنت طلب نیست، ولی یک توهماتی پیش می آید که آقا آیا شعارهای علیه، مماشات بکنیم مثلا بهتره، اونها با ما همکاری می کنند یا نه؟ این رو باید توضیح داد که ما هر جا عقب نشینی کردیم بیشتر ضربه زدند.

این رو در فرآیند توسعه توضیح می دهیم.

بله؛ یا بحث توسعه به قول شما راه حل توسعه چیه؟ بی حجاب کردن زن و زدن ریش و اینها توسعه می آورد؟ دین ستیزی؟ یا عرضه و نظم و تلاش و کار هست که اینها را می آورد. و چهارم اینکه دوستان می گویند گفته که مشکلات حل می شود؛ شاه باشد و اینها؛ اون طرفدار شاه نیست. همان بچه ای هم که بازی خورده است طرفدار شاه نیست؛ طرفدار این است که آقا می گوید ما دو سال است داریم در خیابان می آییم می گوییم آقا این مسئله ی موسسه های اعتباری چی هست ؟ کی مسئوله؟ هیچکس جواب نمی دهد. قوه ی قضائیه می گوید مگر پول هایتان را از من گرفته اید که من به شما بدهم، پرونده هم تشکیل دادیم رسیدگی کردیم بعضی هایشان هم محکوم شدند ، بعضی هم فرار کردند.

ان همه سال هست اخبار جاده ی تهران – شمال را می شنود بعد یکدفعه می آید اونجور عکس العمل نشان می دهد.

همین جور است. بعد دولت راجع به همین موسسه ها می گوید که آقا آن وزیر فلان وقت این کار را کرد، مجلس هم این کار را می گوید؛ آقا به من چه که شماها با هم اختلاف دارید و مسئولیتش را نمی پذیرید، من الان چکار کنم؟ بعد یکی از این آقایون دولتی من ازش پرسیدم گفت آقا ببین واقعیت قضیه اینه کسی که می آید پول می گذارد بانک می خواهد 30 درصد سود ببرد، خوب طمع بی خود کرده ای مگر ما گفتیم. ایشون میگوید مگر دولت گفته شمابروید پول هایتان را بگذارید بدهید به این موسسه ها؟ آن هم با سود 30 درصد؛ خوب دنبال پول مفت هستی؛ او هم دنبال پول مفت است، او کلاه تو را برمیدارد تو هم می خواهی سود ببری نشده، من چه کوتاهی کرده ام؟ اون مسئول دولتی به من گفت .

خوب با مجوز قانونی این داره..

نه گفت مجوز هم نداشته، این هم گفت مجوز نداشته است، گفتم خوب حالا

آقا ما در شهرداری می خواهیم خانه مان را 100 متر جابجا کنیم از 100 جا می آیند بازخواست می کنند

همین را گفتم؛ گفتم آقا اگر یک موسسه ای مجوز نداشته؛ این کار را می کنید طبیعی است مردم میگویند حتما این مجوز دارد؛ تو می گویی باید می رفتند تحقیق می کردند؛ نه، تو باید جلویش را بگیری. بله آنها باید می رفتند تحقیق بکند ، دنبال پول مفت هم نباشند ؛ پولم را می گذارم 30 درصد سود برمی دارم ، چرا این کار را می کنی؟ ولی حالا که کرد؛ مسئولیت تو برطرف نشد ؛ تو وقتی می بینی یک موسسه غیر مجاز است؛ نظارتی روی آن نیست، چند هزار مردم آمده اند پولشان را گذاشته اند آنجا همان جا می ایستی پیش برود، پولها اعتماد بشود بعد یک مرتبه می آیی توقیف و بازداشت می کنی آن شخص را، وقتی توقیف و بازداشت می کنی دیگر بعد هم هیچکس پاسخگو نیست؛ بعد دو سال است می آیند در خیابان شعار می دهند.

این نگران کننده است.

این خیلی نگران کننده است. این درست است. کسی شاه و سلطنت نیست. شنیده است رضاخانی بوده می انداخته داخل تنور آدم ها را ، شنیده حالا اصلا راستش دروغش، آنهمه جنایت ها و آنهمه ذلت ها را که نشنیده است؛ یک چیزی بهش، همین را شنیده است. آقا آمد راه آهن ساخت. بعد از این طرف نگاه می کند می بیند دو سال است گرفتار است یک نفر نمی آید مسئولیتش را بپذیرد، می گوید این مسئول ناکارآمد است ؛ پاسخگو نیست. خوب اینکه ناکارآمد است و غیر پاسخگوست این یعنی خلاف ارزش ها و شعارهای اصل انقلاب اسلامی دارد عمل می کند ، این خائن به انقلاب است. یا بی عرضه است. بی عرضه هم با خائن به شما بگوییم نتیجه اش فرق نمی کند. از اهل بیت روایت داریم می فرمایند که مساوی ست که ؛ کی؟ خائنا او مضیعا . می گویند مساوی است؛ ممکن است این کسی که خیانت می کند دزدی می کند نیتش خراب است عذابش هم بیشتر است ، هم در دنیا هم باید مجازات سنگین تر هم در ... اما یک کسی، مضیع یعنی بی عرضه؛ کسی که کاررا ضایع می کند . امام علیه السلام می فرمایند همانقدر که حرام است یک آدم فاسدی را سر کار بگذاری حرام است یک آدم بی عرضه ی نالایق را بگذاری. فرق نمی کند خائنا کان او مضیعا . این دو تا فرق نمی کند، تو آدم دزد نباشی سالم باشی ولی بی عرضه ، یک آدم فاسدی باشی، دوتایی تان به ملت ضربه می زنید ، حقوق ملت ضایع می شود

آدم فکر می کنه ما یکباردوباره باید در مورد فساد فکر کنیم ؛ به محض اینکه می گویی یک نفر فاسد است ، آدم ها فکر می کنند یا اختلاس کرده یا یک جور مثلا فساد اخلاقی دارد در حالیکه فسادهایی هستند خیلی تاثیر عمیق تری دارند مثلا کسی که داروی خطرناک یا گوشت فاسد را پخش می کند این خیلی به نظر من فاسد تر از کسی است که اختلاس می کند. نمی دانم واقعا باید با او چه کار کرد ؛ آیا واقعا ما فکری برای این کردیم که مجازات های اینها را با همدیگر متفاوت کنیم یا کسی که اعتماد بیهوده می کند یا کسی که ساده لوح است کسی که..

کسی که یک سند ملی امضا می کند

کسی که توانایی ندارد من فکر میکنم باید اینها را جزو مسائل فساد بدانیم

این ربطش همین است که می گوییم اقتدار در واقع یکی از خصلت های خوب اون بوده حالا علی رغم تمام ضرر ها و خیانت هایی که کرده و این اقتدار به نظرم می آید که در شرایط فعلی وجود ندارد

اقتدار در مسیر باطل بد است و در مسیر حق خوب است . اقتدار در مسیر باطل اسمش جنایت است، دیکتاتوری است. اقتدار در مسیر حق اسمش عدالت است. اقتدار خودش خوب نیست؛ نه خوب است نه بد است؛ اگر کسی اقتدار دارد علیه حقوق یک ملت ، بی ناموس کردن یک ملت ، خوب این باطل است این اقتدار خوبی نیست دیکتاتوری است. اما اگر کسی می خواهد رضاخان باشد، می خواهد فلان وزیر الان باشد، اگر کسی یک کاری را که قرار است انجام بدهد، درست انجام بدهد محکم و دقیق انجام بدهد بعد هم پایش بایستد و هزینه اش را هم بدهد ؛ خود این حالت یک ارزش است . صدام جنایتکار بود ولی درهمان مسیر باطل خودش یک کاری می خواست بکند برایش مهم نبود، مثلا یک مرتبه ممکن بود در یک روز 20 تا سرهنگ را اعدام کند. ما در خیبر در بدر در چند تا عملیات بمباران شیمیایی؛ مثلا 72 ساعت ما زیر بمباران شیمیایی بودیم در شرق دجله، 30 ، 40 کیلومتر در عمق عراق بود پشت سرمان باتلاق و نیزار بعد افسر عراقی اسیر شده بود آمده بود این طرف خاکریز خوب بچه های ما چند تا گردان بسیج و سپاه و اینها بود همه تقریبا شهید و مجروح و اینها افتاده بودند راه به عقب هم نبود افسر عراقی آنجا این را گفت ، آن گردن کلفتی؛ آمده بود این طرف خاکریز بچه های ما را دیده بود گفت شما همین قدر هستید؟ یک مشت بچه، چند صد تا بچه و با سلاح سبک؟ بعد می گفت 3 روز است صدام خودش آمده 20 کیلومتر، 30 کیلومتر پشت خط است در قرارگاه، فرمانده های تیپ و لشگرها را 8-7 تا را نشانده جلویش، آنها آمدند به ما گفتند، فرمانده های ما آمدند گفتند خلاصه اعلی حضرت صدام حسین اینجا تشریف دارند و گفته که 2 روز است اینجا معطل تان کرده اند. با هواپیمایشان از بالا می زدند ما را ، هلی کوپترها. 3 طرف مان دشمن بود پشت سر هم باتلاق ، از لشکر ما 3 تا گردان بودیم و یکسره از بالا و پایین می زدند ، می گفت صدام آمده اینجا و گفته که 2 روز گذشت، 1 روز دیگر من بیشتر به شما فرصت نمی دهم ؛ می گفتند آقا نمی توانیم برویم حتی به نزدیک ؛ خاکریز نزدیک؛ نزدیک می شویم اینها تانک هایمان را می زنند و نیروهای ما می ترسند دیگر جلو نمی روند . گفت خیلی خوب من با سربازهایت کاری ندارم من با تو کار دارم، اگر فردا، ببینید این حرف آن افسر است گفت اگر فردا تا ساعت 10 صبح 200 متر جلو نروید ، تا ساعت 1 ظهر 150 متر دیگر جلو نروی و تا 2 ساعت به غروب خاکریز را نگیری تیر باران خواهی شد. در ارتش ما خوب اینجوری نبود که آقا تیر باران خواهی شد، این کارها نبود که. بعضی بچه ها می گفتند که آقا ببین صدام اینجوری میکند اینها را . همان افسر گریه می کرد می گفت ما چه جوری آخر با شماها بجنگیم؟ بله همه دوست داریم که یک کسی مسیر درست باشد اولا و آنها در مسیر درست نبودند. دو؛ کار درست بکند، کار درست در مسیر غلط ؛ مسیر غلط است ولی آن کار درست است ؛ ببینید می گویند که هم خوب حرف بزن هم حرف خوب بزن؛ یعنی هم کار درست بکن هم درست کارکن. مردم دوست دارند یک کسی را که درست کار کند.

آقای رحیم پور این ماجرای چیز رو که مطرح کردین حالا مربوط به سپرده گذاران بانکی و اینها رو یه جایی رو برداره بده به اینها یا حالا حکومت و این یعنی بعضی از مسائل...

از کجا بردارد؟ اگر می شد حل کنند که تا حالا حل می کردند. حرف آنها این است ولی من چی گفتم؟ گفتیم آقا ما حالا نمی گیم مشکل مالی را حتما حل کن ولی شما باید بتوانی متقاعد کنی حداقل در رسانه های عمومی باید افکار عمومی احساس کنند شما پاسخگو بودید؛ افکار عمومی احساس کردند شماها پاسخگو نیستید، محل نمی گذارید، این مهم است

الان به نظرم این ماجرا تبدیل شده به محاکمه کردن کسانی که آنجا اصلا پول گذاشتند.

خوب نه باید هم بشه به نظر من

چرا باید بشه ؟ طرف شانس تولید ندارد ساختار اقتصادی طوری هست که طرف با پولی که دارد نمی تواند کار تولیدی بکند چه باید بکند؟

دو طرفه ست، ببین بازنگری در زمینه ی فساد همین که خودت اشاره کردی این نکته را هم دارد که شما وقتی راجع به فساد صحبت می کنید باید این را هم ببینی که مردم عادت کرده اند به اینکه به جای اینکه پولشان را در تولید به کار بیندازند در سرمایه گذاری کنند عادت کرده که پول رو بذاره سود بده.

ساختارهای اقتصادی اینجوری تعریف شده وقتی که سود بانکی بالاتر از سود تولید هست منطقا هر کس برود در تولید شکست می خورد

یعنی آن آدمی که در این ساختار بازی می کند هیچ تقصیری ندارد؟ خوب آدم آگاه است. نمی تونیم رخداد تصمیم بگیره.

حاکمیت تعیین کرده دیگه، دولت به عنوان

من به شخصه راضی نیستم از پولی که برای من بوده و به مالباختگانی دادن که حالا نمی دونم چی بگم به خاطر طمع پولشان را گذاشته اند در یک موسسه ی غیر مجازی که در واقع حساب کتاب نداشته، ورشکست شده و طبق قانون مضاربه هم آدم در سود و زیان باید شریک باشد حالا اینکه عادت کرده اند سود قطعی بگیرند ورشکست شده اند، آقای دولت پول ما را بده؛ دولت هم از پول من داده است به اینها. حالا یک بحران امنیتی ایجاد می کردی بالاخره 3-2 میلیون جریمه

بله استدلال دولت همینه الان

حالا میگن 3-2 میلیون نفر درگیر این قضیه بودند و اینها؛ من به شخصه رضایت ندارم.

ببین من حق رو به الیاس میدم.

یعنی پول من رو دادن؛ چون یک جمعیت میلیونی ورشکسته اند که می آیند در خیابان شلوغ شلوغ می کنند.

دولتی که نبض اقتصاد دستش است و واقعا پول دارد و قدرت دارد موظف است امکان

11هزار میلیارد تومان ما به اینها پول دادیم!

موظف است امکان تولید را با کنترل صادرات و واردات ایجاد بکند و بعد وقتی که تو یک؛ تو می خواهی ساختار اقتصادی ات را یعنی چرخش مالی ات را چرخش پول را متکسر کنی نمی خواهی در چند تا بانک باشد یک تدبیر اقتصادی است وقتی می خواهی این را گسترش بدهی باید در موردش فکر کنی، باید بتوانی پیش بینی کنی، اولین باری نیست که ما در جهان می خواهیم این کار را بکنیم، معلوم است ممکن است همچین فسادهایی پیش بیاید باید روال هایی درست بکنی که همچین اتفاقاتی نیفتد.

الیاس اصلا نقش تنظیم بازار دولت را در نظر نمی گیرند.

دولت اگر پولی پرداخته دارد بابت کم کاری خودش می پردازد .

همین دیگر من منتقد این رویکرد شما هستم که همه چیز را حواله به دولت می دهید نقش مردم را در این قضیه نادیده می گیرید؛ شما می گویید که آقا هر اتفاقی که می افتد دولت مقصر است دولت ؛ دولت بد است مردم خوبند؛ این تصور اشتباه است ؛ اساسا اشتباه است.

شما به خاطر اینکه کار تولیدی نمی کنی این حرف را می زنی

چرا کار تولیدی نمی کنم؟ اگر بتوانم کار تولیدی بکنم قععا کار تولیدی می کنم

شما برای گرفتن یک مجوز معمولی باید 100 روز بدوی این طرف و آنطرف ، هزار جور مشکل قانونی دارید برای اینکه بتوانید یک چیزی تولید بکنید

این در شرایطی هم هست که وقتی تولید می کنید سود تولید از سود بانکی که دولت تعیین کرده پایین تر است، خوب هیچ آدم عاقلی نمی آید با عقل منطقی نمی آید در جایی سرمایه گذاری بکند که از پیش شکست خورده باشد.

همه این حرف ها قبول جایی سرمایه گذاری کرده که ورشکست شده ؛ به من چه که ورشکست شده ای، من چه کاره ام؟ ببخشید ساختمان پلاسکو آتش گرفته ، خوب می خواستی ساختمانت امن باشد، می خواستی ساختمانت بیمه باشد الان خانه من آتش بگیرد دارد مگر به من پول میدهد؟ پلاسکو آتش بگیرد بهش پول بدهیم.

چرا نباید بدهد؟

چرا باید بدهد؟

به خاطر اینکه یک شخصی این ساختمان را ساخته و شهرداری موظف بوده؛ شهرداری دارد بابت آن ساختمان مالیات می گیرد، بابت مالیاتی که می گیرد وظیقه اش چیست؟ وظیفه اش این است که تضمین کند آن خانه درست ساخته شده است ، پول خسارتش را بدهد.

بله قصور شهرداری سر جای خودش. من دارم می گم این دو تا با هم تعارضی ندارد.

قصور دولت هم سر جای خودش است دیگر.

آفرین.قصور دولت سر جای خودش است ، قصور شهرداری سر جای خودش است، قصور کسی که مجوز این موسسه مالی و اعتباری را داده سر جای خودش است، اما قصور مردم، قصور کسی که فکر نکرده، کسی که فکرش را به کار نینداخته، بانک معتبر را رها کرده موسسه غیر مجاز را چسبیده این هیچ نقشی ندارد؟

الیاس می شود من 20 میلیون به تو بدهم فکرت را به کار بیندازی به من بگویی چجور ما به نحو معقولی می توانیم زندگی مان را در بیاوریم

به هر حال فکر می کنم دو دو تا چهار تا میکنم

اینجوری شده که ما یک نقش مادر دولت داریم همه چیز را به عهده می گیرد و مردم عادت کرده اند که همیشه به اتکای آن حرکت کنند

دولت فقط دانه را می گذارد دهان جوجه ها

دقیقا همینه، این اتفاق قهری است.

می دونید که شما شغل دولتی دارید

خوب من که شغل دولتی ندارم بذار من حرف بزنم؛ آمریکا شما بروی پولت را بگذاری یک موسسه ورشکست بشوی دولت هیچ مسئولیتی ندارد

به خاطر اینکه تو می توانی آنجا کار تولیدی بکنی ، کشور آمریکا را با اینجا مقایسه میکنی؟

اون ساختار و تنظیم بازار را انجام داده بعد می گوید در این تنظیم بازار همه شروع کنید به کار کردن ، ما اینجا تنظیم بازار نداریم، ساختار را هم جوری تعریف کرده ایم که هر کسی که کار مولد بکند شکست می خورد ورشکسته می شود بعد می گوییم حالا چرا کار مولد نمی کنیم؟

این معارض حرف من نیست

بابای من یک کارگاهی داشته الان 2 سال است تعطیل است تعطیلی کارگاه سود بیشتری دارد تا اینکه کار بکند. 20 نفر بیکار شده اند

بله ولی معارض حرف من نیست. ببینید دولت مسئول روابط داخلی قراردادهای داخلی موسسات خصوصی با افراد حقیقی و حقوقی نباید باشد

اما دولت مسئول تنظیم بازار هست که این اتفاق نیفتد

تنظیم بازار نکرده است آن مجازات خودش را دارد ولی این که شما رفته ای با کسی کار مضاربه ای انجام داده اید ...

این نتیجه ی همون تنظیم نکردن بازار است دیگر...

این مطالبه غلط است ولی دولت ایجاد کرده است

کار تولیدی نمی توانیم بکنیم؟ یک زیر پله می توانیم بزنیم سیگار بفروشیم

اگر اینجور بود که کسی دستش رو گذاشته بود روی زانوی خودش یک کار شخصا انجام داده بود و با مشکلاتش مواجه می شد این حرف ها را به این راحتی نمی زد

یعنی تعطیل بودن کارخانه به صرفه تر است تا کار بکند

من می گویم این مطالبه غلط است ولی دولت این نقش مطالبه گری را ایجاد کرده است ، دولت یک کاری کرده که مردم همیشه انتظار دارند اون جوابگو باشد، طی سالها

اصلا خودش برای خودش وظیفه تعریف کرده است ، اتو هیچ وظیفه ای ندارد که این کارها را بکنی ، همواره احساس کرده که من مثلا باید بروم برای زلزله زده ها این کار را بکنم؛ چه کسی گفته؟ من باید برای فلانی این کار را بکنم

کی گفته دولت به شما ؟

همه جا که ورود می کند

سازمان مدیریت بحران داریم بودجه تعریف می شود که زلزله اتفاق افتاد رسیدگی بکند

بله ممکن است برای امنیتی یا مسئله ی بانک ها هم یک بودجه ای کنار گذاشته باشد آنها باید طبق روند قانونی پیش بینی شده باشد

به نظرم جمع بندی بحث را بگذاریم

بله جمع بندی بحث را قرار شد که بحث رو ببریم سمت پهلوی دوم ؟

ببینید موضوع تمرکز است ، اگر تمرکزی وجود داشت اگر یک نفر بود که پاسخگو بود آن کسی که می گوید فلان...

آفرین موقع پاسخگویی که می شود گردن هم می اندازیم بانک مرکزی می گوید آن ؛ آن یکی می گوید آن، انقدر نهادهای موازی داریم

من همین را می گویم ، این تصور عجیب و غریب نسبت به دوره رضاشاه به خاطر این است که تو نگاه می کنی می بینی که نهادهای، دست کم نهادهای فرهنگی که من با آنها مواجه هستم واقعا اینجور است، نهادهای اقتصادی و نهادها به نحو غیر معقولی تقسیم شده اند ، واگرا هستند؛ همه دارند کار موازی می کنند ، هیچ کدام هم پاسخگو نیستند و آدم به خودش می گوید وقتی در این سرگردانی، در این اوضاع آشفته، در این بلبشو به قول مردم که گیر می کنی می گویی...

ما این مشکل رو داریم دیگه آقای رحیم پور یک تصمیمی می گیریم بهمان می گویند مرگ بر دیکتاتور تصمیم با مماشات می گیریم می گویند مملکت صاحب ندارد یعنی ماندیم که بهانه جویی چه می کنیم

این کار را دولت کرده دیگر ولی دولت به شما می گوید که آقا رسانه های اجتماعی ات را ببندم یا باز کنم ؟دولت می گوید آقا به فیلم هایت مجوز بدهم یا ندهم؟ به ساخت و ساز خانه ات مجوز؛ وقتی همه ی این مجوزها دست دولت است پس معلوم است یک نفر بالا دارد تصمیم می گیرد و من همیشه نگاهم به او است و تو نمی توانی این را حلش بکنی یعنی نمی توانی آنجا اقتدارگرا عمل بکنی بعد اینجا بگی نه تقصیر خودت است می خواستی اعتماد نکنی ؛ این جبر اجتماعی است که ایجاد شده است ، این جبر اجتماعی را خودمان ایجاد کرده ایم ، دولت ایجاد کرده

یک تفاوتی وجود دارد بین تقسیم قدرت و توزیع قدرت، تقسیم قدرت یعنی هر کی به هر کی باشد؛ هرکسی سهم خودش را بردارد بکند و ببرد، توزیع قدرت یعنی تو در عین اینکه یکپارچگی داری بتوانی وظایف را به نهادهای مختلف بسپری. ما الان مخیر بین این نیستیم که یا یک دیکتاتور داشته باشیم یا هر کی به هر کی باشد باید بتوانی توزیع کنی.

ما یک جمهوری اسلامی داریم که باید در این تعریف بکنیم که کار چه جور پیش برود

وظیفه مشخص باشد و پاسخگوی وظیفه شان هم باشند

چه کسی باید تقسیم کند؟ توزیع کند؟

ساختار قدرت دیگر...

یک آقای ساختار قدرت!

ببینید فرمایشات دوستان به نظرم تناقضی با هم نداشت ، هر کدام روی یک بعدی تاکید بیشتری می کردید؛ همه اش هم دخالت دارد هم این فرمایش این دوستمون که شما ساختار بانک و وام و فعالیت های کشاورزی و صنعتی و تولیدی و واردات و صادرات ، قاچاق، مجوزها، اینها جوری داری مدیریت میکنی که طرف با خودش بگوید من اینقدر پول دارم ارزش این پول من دست خودم یا در بانک بگذارم چقدر می شود؟ دست خودم باشد چقدر؟ در یک کاری بیندازم چقدر؟ ضریب امنیتش چقدر است؟ بله واقعا این حرف درست است که یعنی آن شخص می بیند که به قول شما من اگر بخواهم زحمت تولید را بکشم چی گیرم می آید؟ اگر بخواهم دلالی و مفت خوری و سود پول و اینها بگیرم چی ؟ یعنی وسوسه اش می کند که فرض کن 100 میلیون پول دارد 50 میلیون پول دارد که آقا چه کاری مفیدتر از اینکه من این را بگذارم در بانک سودش را بگیرم یا بدهم به این موسسه ها که می گویند بیشتر سود می دهیم تا اینکه بخواهم این را بیندازم مثلا بروم یک کارگاه کشاورزی، دامداری، صنعتی اینها راه بیندازم. این حرف درست است و من خود هم دارم می بینم نزدیکان خودمان برادرهای خودمان همه کشاورز و در کار دامداری و تولید و اینها بودند، آخرش به این نتیجه رسیدند که آقا این زمین و کل اینها را ما بفروشیم مثل اینکه بگذاریم در بانک، به نفعمان است تا این همه بدویم و همه اش هم بدهی و اینها و از سود پول هایی که گرفتیم هی باید بدهیم به بانک ها، اصلا شده ایم کارمند بانک همه مان . اما یک نکته دیگر هم فرمایش این دوستان است و اون اینکه آیا مواردی که احتیاج دارد به ریسک یا مواردی که تو خودت داری وارد یک پروژه ای می شوی که اصلا دولت به تو تعهدی نداده است ، خودت وارد یک معامله ای شده ای، برای اینکه سود بیشتر و مثلا بهتری داشته ، بعد از اینکه شکست خوردی این پروژه شکست خورد یا کلاهت را برداشتند یا خود او هم ورشکست شد، مسئولیت این را باید حداقل تقسیم کنی، آن بخشی که مربوط به خودت هم هست را هم بپذیری؛ اینجور بحث نکنی که انگار مظلوم مطلقی و مثلا دولت ظلم کرده است و اینها. به قول ایشون می گوید که من که پول را که برداشته ای و می گویی 11 میلیارد از پول بیت المالت داده ایم به اینها خوب این طرف هم ایشون اعتراض می کند می گوید برای چی پول من را دادی به آنها؟

11 هزار میلیارد تومان!

11 هزار میلیارد تومان. این هم یک بحث است . ما دو طرفش باید، اما آن طرف هم یک جوابی دارند می گویند آقا ما هم فکر نمی کردیم اینقدر گله گشاد است که یک موسسه ای می آید چند هزار آدم می آیند و اینها هم هیچ چیز نمی گویند به ما ، برخورد نمی کنند، ما تصور این را نمی کنیم که اینقدر بی حساب و کتاب است! ببینید بر میگردیم به همان بحث اولمان ، ما هیچ حکومتی که مدیرانش لیاقت و صداقت نشان ندهند از خودشان؛ اسمش مهم نیست چیست، مدیریتی که صداقت و لیاقت نشان ندهد

مدیریت انقلاب اسلامی نیست.

اسلامی نیست؛ می خواهد اسمش پهلوی باشد می خواهد در جمهوری اسلامی باشد. اسلامی و انقلابی نیست، این یک بحث. ما چقدر در روایات داریم که به حق الناس روی جزئیاتش باید حساس باشیم؟ حق الناس همین ها مگر نیست؟ آقا وقتی که مردم در ادارات ما می آیند صرف می کنند حق الناس است را این را نمی فرمایید؟ اعصابش را که بهم می ریزد کارش پیش نمی رود، بی خودی می دوانی اش اینها حق الناس است . بحث کارآمدی شما فکر نکنید جدای از مشروعیت است. بعضی ها فکر می کنند می گویند آقا مشروع هست فلانی ولی کارآمد نیست. اصلا کارآمدی جزء مشروعیت است ، یعنی اگر کسی یک مسئولیتی را به عهده بگیرد که آن کار را بلد نیست یا بلد است وا می دهد؛ اینها را امانت الله و امانت الناس نمی داند، این اصلا نه اینکه ناکارآمد است این مدیریتش نامشروع است . در روایات ما می گویند اگر کسی خودش هم نرود دنبال مسئولیت حکومتی ها، له له نزند، نشسته است در خانه اش اصلا، یک مرتبه زنگ می زنند می گویند آقا شما بیایید بشوید مسئول فلان بخش چون شما صلاحیتش را دارید ، بعد این ببیند بگوید آقا فلانی و فلانی از من صالح تر هستند برای کار، باعرضه تر هستند، متخصص تر هستند، سالم تر و پاک تر هستند، پاک دست تر هستند، اگر این را بداند و مسئولیت را بپذیرد " فقد خان الله و رسوله والمومنین". به الله خیانت کرده است، به خداوند، به پیامبر خدا به اسلام خیانت کرده، به دین، و به کل جامعه ی دینی خیانت کرده است. یعنی اگر کاری را بلد نیستی، یا عرضه نداری مسئولیت اش را قبول می کنی؛ یا اصلا بلد هم هستی ولی یک کسی از تو باعرضه تر و بلدتر است ، این کار را بپذیری تازه خودت هم نروی دنبالش، بپذیری. خوب حالا این را مردم می گویند خوب عمل کنید به این. بله یک جاهایی عمل شده، آن جاهایی که عمل شده ، جواب داد، مثلا در جنگ کسی له له برای شغل نمی زد چون هر چه مقامت بالاتر ظاهرا می رفت زودتر شهید می شدی، مسابقه ی مرگ و شهادت بود . در رده بندی های زمان جنگ ؛ نه پارتی بازی بود، البته پارتی بازی بود برای اینکه ما زودتر برویم شهید بشویم این کار را می کردند بچه ها، چقدر شناسنامه ها؛ در خانه ی ما 3 تا شناسنامه دست کاری شد که زودتر از سن برویم جبهه، از 4 تا رزمنده 3 تا شناسنامه ی دست کاری شده؛ اولش هم آن اخوی مان که شهید شد غواص بود او یاد داد به بقیه . خوب خیلی از خانواده ها اینجوری بودند، مسابقه می گذاشتند ما باید برویم آنجا. من یادم است غواص آماده بودیم از اروند عبور بکنیم با 100 کیلومتر در ساعت جزر ؛ کوسه داشت، موانع داشت، چی داشت، چی داشت، چی داشت، باید بترسی، باید دنبال این باشی یک کس دیگری جایت را بگیرد ؛ این بچه ها خدا شاهده مثل اینکه مثلا افتاده اند به یک لقمه ی چربی اینجوری چیز می کردند که یکی از بچه ها سرفه کرد بعد مسئول ما که شهید شد بعدا برگشت گفت کی صدای سرفه اینها، بعد این دیدیم دستش را گرفته جلوی دهانش لباس غواصی را دارد گاز می گیرد محکم که دیگر سرفه نکند، مریض شده بود سرفه می کرد، همه مان مریض بودیم؛ گاهی تب 40-39 درجه داشتیم در آب می رفتیم برای آموزش بچه ها، بعد او دید گفت کی سرفه کرد نباید بیاید چون اونجا یکمرتبه سرفه کند بچه ها لو بروند چند نفر شهید شوند ؛ این لو رفت خلاصه که این سرما خورده است، گفت برو بیرون، مثل بچه های کوچک افتاده بود روی پای این فرمامده گریه می کرد که کفشهایش را پاهایش را می بوسید که به خدا دیگه سرفه نمی کنم بگذار من بیایم؛ گفت مگر دست خودت است ، آقا گریه. خوب آنجا نگاه می کرد چه کسی فداکارتر است، شجاع تر است ، کاربلد است، آن می شد مسئول و بیشتر هم فداکاری می کرد. اما وقتی که خطر نیست، همه اش سود و نان است و به حکومت به شکل؛ حضرت امیر می فرمایند به شکل طمعه نگاه می کنی نه به چشم، حضرت امیر می فرمایند مسئولیت ها حکومتی "امانت الله و امانت الناس"، امانت خدا و خلق است، مال تو نیست. ولی وقتی که گفتی آقا بچه ها این کار را بکنیم بعد مقاممان می رود بالاتر ، بعد با فلانی چیکار ، شغلمون، بعد چیکار می کنیم؛ به مجلس اینجوری نگاه کنی، به شورای شهر اگر این شیوه رفت دیگر جمهوری اسلامی نخواهد بود. این اصلاحات را هرکس بکند دستش درد نکند . بله زمان بعد از قضایای قاجار و جنگ اول و دوم که آمریککا مخصوصا مستقر شد ، یک خدمات بهداشتی در کشور شروع شد ، آمریکا اصلا یک اصلاحاتی را ، رفورمی را به شما، گفت آقا اگر این کار را نکنی دو تا خطر جلویت است یکی شوروی ، کمونیست ها ایران را می گیرند ، یکی هم این جنبش مذهبی ممکن است در ایران راه بیفتد مردم بیایند در خیابان، برای اینکه انقلاب نشود ، کل ایران از دستمان خارج نشود ما باید یک اصلاحاتی بکنیم که مردم بگویند آقا خیلی خوب حالا این همه می خورند و می دزدند دو تا کار هم کردند و دو تا کار هم کردند واقعا، یعنی بعد که آمریکا هم آمد و شریک انگلیس شد مثلا بعد از کودتای 28 مرداد که دیگر سرکوب شروع شد ، اینها شروع کردند یک خدمات بهداشتی یعنی مثلا یک زمانی بعضی مناطق اصلا شپش و اینها عادی شده بود همه اش مریضی و این چیزها، شروع کردند سم پاشی کشاورزی، آموزش این چیزها، بعد شاه گفت سپاه دانش، سپاه فلان، حالا این که ته اینها چی بود و چی شد و اینها اون بحث دیگری است ، پشت همه اش مسائل دیگری هم هست ولی همه ی کارها به عنوان اصلاح شده است . هر اصلاحی هرکس بکند آن اصلاحش را ما قبول داریم یعنی الان بگویند آقا معاویه فلان کار را کرد ، این خیانت ، جنایت را کرد این خدمت را هم کرد، ما آن خدمتش را قبول داریم، اما به خاطر آن خدمتش آن جنایت هایش را ما نمی توانیم توجیه بکنیم ، نمی توانیم بگوییم برآوردش خوب بود ، نه، تو اگر 100 تا سد می ساختی به قیمت کشتن امام حسین ، خائن بودی؛ دو تا خدمت کوچک کردی تا ده تا خیانت بزرگ کنی

هارون الرشید مثلا.

بله هارون الرشید . هارون الرشید خیلی خدمت کرد اصلا این جمله که می گویند ملکه ی انگلیس گفته این جمله مال هارون است ؛ گفت خورشید در مناطق حکومت ما غروب نمی کند ؛ یعنی از شرق تا غرب کره قدرت دست ماست ، این جمله مال هارون است اصلا . خدمات هم خیلی کرده است همین هارون؛ سد سازی کرد، سپاه منظم راه انداخت،زندان ها را چی کرد، کارهای مالیاتی را تنظیم کرد، ولی خوب موسی بن جعفر را هم انداخت زندان ، هزاران هزار علوی انقلابی عدالت خواه را هم کشت ، اینها را زن و مرد و لخت مادرزاد می انداخت در یک زندانی که فقط دیوار داشت، دیوار با ارتفاع خیلی زیاد، سقف نداشت و همه لخت و هر دو روزی یکبار یک چیزی بهشان می داد غذا، بعد آنها همان جا می مردند ، جنازه شان را بیرون نمی برد ، اینها در همان فضا هستند جنازه هم جلوی چشمشان تا کرم بیفتد بپوسد اسکلت بشود ؛ خوب همین هارون که این همه اصلاحات و خدمات کرد این کارها را هم کرد ، جنایت خیلی کرد، به اسلام چقدر صدمه زد، مگر خلفای اموی خدمت نکردند ؟ اصلا زمان بنی امیه و بنی عباس جهان اسلام ابرقدرت جهان شده بود ،زمان بنی عباس پیشرفته ترین تمدن درست شده بود ولی چه کردند با اسلام با قرآن با انسان با حقوق انسان ها با ناموس مردم با اصل دین؟ کجا عدالت بود؟ همان زمان شاه بنی عباس عروسی گرفته است برای بچه اش اینها را بروید بخوانید در تاریخ ، مجلس عروسی که تمام می شود غذاهای باقیمانده که می گویند در آن مجلس عروسی نزدیک 120 نوع غذا بوده بعد اینقدر زیاد آمده می گوید این غذاها را آوردند حومه ی شهر، انبار کردند و بوی گند این غذاها و این فضولات خوار ، لاشخور، چی چی، اینهایی که می آمدند سراغ این ، کرم و اینها، تا ماهها نمی شد به آنجا نزدیک شد ، تا چند ماه، از بس در عروسی، طلا می ریختند به جای پول سکه های طلا روی سر عروس و داماد می ریختند. خوب این کارها را می کند، آن خدمات را هم کرده . بنابراین زمان پهلوی یا غیر پهلوی؛ ما با خدمات کسی، کسی مشکلی ندارد، بله، اصلاحاتی در قوانین در مسائل در اینها شد اما در چه جهت؟ این هم در ضمن به شما بگویم علما، که می گویند آقا آخوندها به خاطر اینکه منافع شان به خطر افتاد؛ مدرسه و دادگاه و اینها همه جدید شد از دست اینها خارج شد این را بدانید تمام بزرگان مراجع در همان زمان رضاخان از آن مواردی که کارهای اصلاحی خدمات بود همه شان دفاع کردند ، یک نفر نگفت، حتی مدرس هم دفاع کرد . می گوید این کارت خوب بود ولی چرا کردی ؟ چرا داری می کنی؟ بعدش می خواهی چکار کنی؟ چقدر منافعش به خودت می رسد چقدر به مردم می رسد؟ اینها را هم گفت. و الا کسی نگفت، اصلا اول که علما و روحانیت آغوششان را باز کردند مخصوصا که این گفت اسلام و دین و امام حسین و اینها گفتند خوب الحمدلله یک کسی آمد که هم حکومت را بگیرد از آن حالت اغتشاش و آن آخرها خارج شویم ؛ قلدر باشد کارها را حل کند، هم که الحمدلله با امام حسین و دین هم که مشکلی ندارد . هیئت رفت و گل مالید و .. . خیلی از علما استقبال کردند حتی بعضی از علمای مشروطه خواه، بعد بعضی ها مثل مدرس به اینها گفتند آقا دارد کلاهتان را برمی دارد . بعد مثلا سر جمهوریت؛ مدرس به رضاخان گفت تو از کی اصلا جمهوری خواه شده ای ؟ تو اصلا جمهوریت سرت می شود؟ این الا این نیست که انگلیس گفته اگر نتوانستیم سلطنت را ادامه بدهیم بعدی اش این است که مثل ترکیه اینجا را جمهوری کنیم. مدرس گفت آن جمهوری که رئیس جمهورش رضاخان باشد از سلطنتش بهتر نیست. و الا به رضاخان صریح می گوید ما طرفدار جمهوری هستیم منتها جمهوری درست و رئیس جمهور درست ؛ این جمهوری که تو می گویی کلاهبرداری است . بله ، هیچکس نگفته خدمت، ناصرالدین شاه کرده شاه های دیگر، ناصرالدین شاه اون شاه قاجار صد و خورده ای زن دارد ؛ حرم سرا دارد، خوب این آدم خدماتی هم کرده ، خیانتی هم کرده، باید هر دویش را دید.



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha