شبکه سه - 30 بهمن1396

برنامه بدون توقف - قسمت سیزدهم

با موضوع جریان‌های سیاسی و سهمیه‌بندی قدرت

بسم الله الرحمن الرحیم

برنامه بدون توقف / قسمت سیزدهم

سوال این است که سهم یعنی چه؟ یک وقت شما می­گویید سهم یعنی اینکه هرکس به اندازه ای که زحمت کشیده است و به رژیم قبل ضربه زده به همان اندازه باید در انقلاب سهم داشته باشد مثلاً میگویند دو استان در دست شما و مدیریت آن با شما و این استان بزرگتر است وچون شما ۳۵ کشته دادید مال شما شما ۲۰ سال زندان بودیداین استان مال شما شما سه سال زندان بودید این شهرستان مال شما منظور این است؟سهم این است ؟گوشت قربانی این همانی است که شما در همین جلسه با آن مخالفت کردید.

مخاطب :این یک جنبه است جنبه دیگر آن همین که امام وقتی از پاریس می آیند با یکسری از گروهها با یکسری چهره ها می آید بعد هر چه سال می گذارد یک تعهدی دیگر می بینیم حتی یک سری از گروه ها به طنز می گویند عکس فرود ... یک جنبه قبل از انقلاب بود و یک جنبه بعد از انقلاب استاد بحث سهمیه بندی که شما میگویید این است که چرا در انقلاب نیروهای مختلف بودند ولی بعد از انقلاب یک گروه خاص آمد و بعد هم خاص و خاص تر شدند.

مخاطب: بعد از انقلاب این گونه بوده یک بخشی رای گیری شده و به رای گذاشته شده مردم یک گروه هایی رو نخواستند باید بپذیریم دیگر فلانی هم کاندیدا شده به آن رای ندادند بخشی از آن خواسته مردم بوده و بخشی به نظر من از زمانی شروع میشود که یک سری از گروه های سیاسی دست به اسلحه می برند استاد: سوال می کنم اینکه میگویید سهم بقیه چه میشود یعنی چه؟ یک وقت میگویید در این است که هر کس به میزانی که کتک خورده یا زندان رفته و هزینه پرداخته

مخاطب: ناظر به فعالیت سیاسی حضور در امکان قدرت پیدا کردن را داشته باشد

استاد : سهمیه بندی یعنی ما چه اندازه مبارزه علیه با شاه نقش داشتیم به همان اندازه سهم در حکومت به ما بدهد این روش اسلامیه نه دموکراتیکه و هیچ منطقی پشتش نیست این در واقع نوعی رانت خواهی است همان چیزی که در جلسه بحث کردیم. این همان حرفی است که امثال بزرگان صدر اسلام مثل طلحه و زبیر گفتند گفت آقا من چقدر هزینه دادم این چقدر چه جوری من و این سهم آن از حکومت و بیت المال مساوی است چرا به ما هیچ نقشی در حکومت ندادید این همه ما فداکاری کردیم این که غلط است منظور از سهمیه بندی این است که بگذارید افکار ما و حرفهای ما و دیدگاههای ما جریانات فکری ما پیشنهاداتی داریم طرحی داریم مبنای داریم به گذارید اینها هم بیایند در حکومت این بحث دوم این باز منطقیتر است و اشکالی دارد اشکالش چیست افکار ما و شما چیست تو کمونیستی مبنایت کمونیست تو می توانی بگویید که حق فعالیت آزادی سیاسی بعد از انقلاب میتوانم داشته باشم اما نمیتوانید بگویید یک جامعهای که همه مذهبی و مسلمان هستند و رهبری مرجع تقلید و شعارات دینی و حتی شهدا وصیت نامه های شان از دین و اسلام و قرآن و پیامبر است قانون اساسی این است که ۹۰ درصد می گویند جمهوری اسلامی میخواهیم وکمونیست بیاید بشود مشاورو رئیس جمهور هیچ جای دنیا نمی شود و غیر منطقی است اصلاً اما اگر طرح به این معنا باشد مبنای این نظام بعد از انقلاب میخواهیم لیبرالیستی باشد خوب بخواه رهبر نه مردم نمی خواهند حتی اگر به میزان سهم باشد هیچ کدامتان به اندازه مسلمانان سهم ندارید اینها هزاران هزار شهید دادند شما کل کشته های تان چند تا نیست کل کشته های خیابانی اعدام و درگیری و شکنجه ها و سیانور خوردن ها همه اش روی هم چندتا نیست جریان اسلامی غالب هزاران هزار شهید داده است از پانزده خرداد تا درگیری های قبل از انقلاب و خود انقلاب تا بعدش هنوز دارد شهید می دهد شما شهید که ندادید اگر بحث سهمیه بندی به اندازه وزن خونی ست که داده اید اگر منظورتان اندیشه است اندیشه دو بخش است یکی اندیشه هایی که به طور بنیادین با ارزشهای اسلامی قابل جمع نیست مثلاً بگوییم نظام کمونیستی می خواهیم خوب بخواه ملت نمی خواهد این خون ها برای این ریخته شده یا میگه نظام لیبرال دموکرات باشد خوب بخواب تازه آن هم امام این جوری حرف نزد امام گفت هرچه ملت بخواهد گفت من که میدانم ملت چه می گویند همه میدانند که مردم را قبول دارند چون من را قبول دارن میگویند و چون شارع مقدس هم به عنوان فقیه عادل به من حق داده و این تکلیف را داده است هم از طرف خدا مجوز دارمهم از طرف مردم به هر دو دلیل من بازرگان را نصب میکنم و بعدبه بازرگان هم در پیامی میگویند من شما را به عنوان سوابق دینی و مذهبی تان نصب کردم نه به هوای گروهت ، صریح میگویند نروی باند و گروه را برداری من دولت را به نهضت آزادی و جبهه ملی ندادم ولی متاسفانه ایشان این کار را کرد و همه حرفهای دولت را از باند های خودشان آوردند بعد اومدی را گیری کردید خوب ملت رفراندم کردن جمهوری اسلامی قانون اساسی رفراندوم باز شد گفته ولایت فقیه گفته چی و چی شما این که از این به بعد نمی توانی بگویی آقا سهم ما رو ندادی سهم تو چیه ؟

مثلا بگوییم یک استان بر اساس کمونیسم دو استان بر اساس لیبرالیسم استان بر اساس چیست یا اینکه بگوییم سهم خون کدام است مخاطب: نه حزبداشته باشد نه نماینده داشته باشند نماینده در مجلس داشته باشند؟ استاد : این وجه سوم وجه دوم سهمیه فکری و سهمیه شخصی است وجه دوم این است که حکومتتان در کل در چهار چوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است به قول ایشان در مجلس در انتخاب شورا ما هم بیاییم این حرف ضمن اینکه اشکال دارد عمل شود امام اجازه داد این ها بیایند در مجلس مجاهدین خلق آدم داشتند مجاهدین آزادی آدم داشت کمونیست در مجلس داشتیم ما مقدم مراغه ای در مجلس خبرگان آماده بود کسی که میگفت تشکیل حکومت دینی نه ممکن است نه مفید هم اسنادش در لانه جاسوسی درآمد ، حسن نظیر شود وزیر نفت بعد از انقلاب در حالی که این آدم ضد اسلام بود اصلاً صریح می گفت اسلام دوره اش گذشته اسناد از لانه درآمد سخنگوی اولین دولت جمهوری اسلامی امیر انتظام جاسوس است در اسناد لانه بروید به بخوانید می گویند از قبل از انقلاب با ما و اصل بود می گویند که بعد از انقلاب این شد ،سخنگوی دولت و معاون نخست وزیر یعنی نفر اول اجرائی اولین دولت اسلامی که مردم به اعتماد امام میگفتند مهندس بازرگان ، یک عده خواص سیاسی اینها را می شناختند مردم که آنها را نمی شناختند جاسوس آمریکایی می گوید) شما بگویید سهمیه نشان بده اینها نشان دادن بیش از سهمیه شان دارند مخاطب : وقتی جمهوری اسلامی داری یعنی اینها بخشی از جمهوری هستند این یک یعنی کسی که در مجلس خیانت کنند استاد : خیانت بکند طوری نیست مخاطب: اون پیش میاد مثل اینکه یه روحانی یا مسلمان در مجلس خیانت کنند باید بگوییم اسلام برود کنار مخاطب شماره ۲ : ادامه فعالیتهای سیاسی این ها بعد از انقلاب جای فعالیتشان قطع شده این ها گفتند فعالیت سیاسی نمی خواهیم بکنیم می خواهیم دست به اسلحه ببریم حتی در مورد بنی صدر هم وقتی بنیصدر در فرایند سیاسی مخاطب شماره ۳ : یک نفر مارکسیست بود در مجلس خیانت کرده دلیل نمیشود که مارکسیستها را بگذارید کنار باید این شخص را کنار بگذارید همانطور که اگر یک مسلمان اشتباه کنند اسلام رو نمی گذاری کنار مخاطب شماره ۲ : فعالیت سیاسی به فعالیت مسلحانه تبدیل شد تا امام در مورد بنی صدر و بعد از اینکه در فرآیند سیاسی قانونی عزل میشود و بیکفایت میشود صحبت در مورد خروج از جمهوری اسلامی نمی کنند امام میخواهد بنی صدر هم حفظ شود شما در صحبتهای تیر و مرداد و شهریور نمیبینید که بنیصدر را بیندازد بیرون اما طبق فرایند سیاسی بنی صدر حذف شده و باید همه بپذیرند ضمن اینکه طی فرآیند سیاسی رئیسجمهور شده خوب نکته اینکه یک عده از کسانی که می گویند ما فعالیت سیاسی می خواستیم بکنیم دیگر فعالیت سیاسی نکردند دست بردند به اسلحه و ما میخواهیم از این به بعد رگبار ببندیم مخاطب شماره ۲ :خیلی خوب شما آن کسانی را که فعالیت نظامی می کردند و دیگر نمی توانید بگویید که حتماً یک مارکسیست فعالیت سیاسی کردند دیگر مارکسیست را حذف کنیم یا ایده را حذف کنید یا اینکه نقش سیاسی را ندهید.

مخاطب شماره ۴ : دوباره دست به اسلحه ببرد. استاد : من جوابتون رو عرض کردم کمونیست در جمهوری اسلامی حق ورود به حکومت را ندارد طبق قانون اساسی چون شما مدام کمونیست می گوید چون در جمهوری اسلامی هیچ مسئول کمونیستی حق نباید داشته باشد برای ورود به حکومت مخاطب : شعارها هست تیتر روزنامه است استاد : تیتر روزنامه می گویند همه حق دارند حرف می زنند فعالیت کنند نه اینکه همه بیاین در حکومت جمهوری اسلامی و این را از کجا در آوردی یک روزنامه را کجا چاپ کردند یک کمونیستی یک گروه خاص طی دوره خاصی کار مسلحانه کرده است چرا حالا کسانی دیگر به صورت دیگری از درون گروه یا همان افراد محروم میشوند از فعالیت سیاسی این سوال درست است و مثالی که میزنید غلط و جوابی که میدهید درست است ما هیچ جا نداریم که امام گفته باشد حکومت به این کمونیستها و مسلمانها تقسیم شود محال است هرگز نگفته اصلا حرام است مگر تو می توانی به یک مورد اجازه بدهید در جامعه اسلامی حکومت کنند.

مخاطب : جمهوریت مگر نیست استاد : نه جمهوری اسلامی است در جمهوری کمونیستی میشود کمونیستی بیاید قانون اساسی که این ملت رای داده است هر کسی که وارد حکومت میشود باید مسلمان باشد و به قرآن قسم بخورد مخاطب : می توانیم تغییرش بدهیم استاد : شما برو تغییرش بده ما یک وقتی میگوییم کسی بیاید در حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی غیر مسلمان که در مورد ادیان هم میگویند در مورد ادیان هم بحثی پیش آمد مثل زرتشتیان یک قضیهای دارد که اگر خواستید می گوییم و الا ملحد هم شرعا حرام است در جامعه اسلامی وارد شود به عنوان کمونیست ، به عنوان یک شهروند عادی که تابع قانون اساسی باشد میتواند کارمند اداره باشد حتی مدیرش باشد شخصا هم کمونیست باشد نه بر مبنای کمونیست می توانند عمل کنند نه میخواهد و نه میگویند و آن بحث دیگری است ،میگوید آقا من مهندس برق و کمونیست هستم عیبی ندارد کمونیست باشد ولی اینکه بگوییم مجلس تصمیم گیری برای ملت یا رئیس جمهور و وزیر و وکیل در جامعه اسلامی ملحد باشد ضمن اینکه بدانید پدران لیبرالیسم اصلا ما میخواهیم لیبرالی عمل کنیم جان لاک چند گروه را کلاً استثنا می کنند از حکومت یکی می گویند ملحدین می گویند ملحد حتی اگر هم به آن رای بدهند نباید وارد حکومت به شود چنانچه که همین ولایت مطلقه فقیه که می گویند بعضی ها خیال شان این است که می گویند استبدااد فقیه اصلاً عین این مضمون را جان لاک در رساله حکومتی اش )پدر جامعه مدنی و لیبرالیسم ایشان هستند( که در فصل ۱۳ کتاب دیدم نمی گوید ولایت مطلقه فقیه میگویند اختیارات بحران و قانون نانوشته میگویند رئیس یک حکومت مشروع و دموکراتیک همه جا لازم نیست تابع قوانین عمل کنند یک جای خاصی می رسد که با قوانین ریز مشکل حل نمیشود خود آنها حاکم قانون است حتی میتوانند قوانین عادی را موقتاً تعطیل کنند اصلا این عین عبارت است میگویند بدون این امکان تشکیل دولت مدرن وجود ندارد اصلاً دولت مدرن هستند اتوریته مطلق داشته باشد منتها آن مطلقه نه به مفهوم حکومت مطلقه فردی که استبداد و این چیزها می شود نه چون ولایت مطلقه فقیه هم امام گفتند حکومت مشروطه است منتها شرطش لائیسیته نیست شرطش اسلام است اختیاراتی را که امام میگویند همین است و بحث اهم و مهم و تزاحم و مصلحت جامعه و مصلحت مردم و مصلحت نظام همان مصلحت مردم است مثالی را هم من زدم آن مثال روشن می کنند در چهار راه راهنمایی مشروعیت افسر راهنمایی این است که کمک کنند چراغ سبز بزنند و چراغ قرمز اما اگر گره ترافیک کور شد مخاطب: اختیار مطلق دارد آنجا استاد :اگر گره ترافیک کورشد هرچه چراغ سبز میشود قرمز میشود ترافیک بیشتر می شود چرا قانون عادی مشکل را حل نمیکند اینجا میگویند قانون خود آن افسر راهنمایی است هرچه آن گفت چراغها را ول کنید آن می گوید چراغ سبز بیاستد می گوید قرمز برود اینجا موقتی است مصلحت جامعه است حل ترافیک چهار راه است اینجا این را بهش نمی گویند دیکتاتور، مستبد، فوق قانون، اینجا خود قانون است منتها این شرایط باید رعایت شود مصلحت آنها باشد نه منافع تو، اگر دختر خاله رد می شود آقا دختر خاله من است برو و رد شو، و موقتی است نه دائمی، مدیریت بحران است و اهم و مهم است دقت کردید و سوم باید هدف فلسفه اش با فلسفه قانون عادی یکی باشد فلسفه قانون عادی حل مشکل ترافیک است فلسفه این اعمال ولایت مطلقه باید حل مشکل باشد.

مخاطب :حالا آن تیتر را من پیدا کردم امام خمینی : مارکسیستها در ابراز عقیده آزادند در صورت عدم توسعه

استاد :پس امام در صورت عدم توطئه را گفته پس امام گفته مارکسیستها در ابراز عقیده آزادند در حکومت اسلامی به شرط عدم توطئه خیلی خوب به آن هم عمل کرد

مخاطب : یعنی الان آزادن دیگر

مخاطب ۲ : نامردی است که به جمهوری اسلامی می شود جمهوری اسلامی به همه بها داده اما یک گروه دیگری در جمهوری اسلامی دست به اسلحه بردند الان انسدادش

استاد: انسداد کجا بوده الان در بازار کتاب کتاب های کمونیستی بیایید برویم ۵۰۰ تا بهتون نشان بدهم همین الان تمام کتاب های

مارکسیستی در بازار تجدید چاپ شده من هفته ای نیست که به کتابفروشی سر نزنم و کتابهایی که در ۵ ، ۶ حوزه کار می کنم کتاب جدیدی که در بیاید حتما می بینم پول داشته باشم میخرم نداشته باشم به زور هدیه میگیرم اگر نشد تورقی می کنم کسی در کتاب خانه اش دارد ببینم کتابی نیست که من پیگیری نکنم

مخاطب : آنارشیستی هم هست

استاد : همه کتابها ببین شما میگویید کمونیستها الان در جریان اصلی بازار نشر ایران همین الان کمونیست ها هستند کتاب های شان کاملا آزاد چاپ میشود حتی کتابهایی که زمان شاه مخفی و جرم بوده با چاپ جدید یا ترجمه جدید الان دارد چاپ می شود یک مسیر روبرو شما رشته تان تعداد چیه ؟

مخاطب : فلسفه و ادبیات

استاد :همون رشته فلسفه غرب را چقدر کتاب در حوزه فلسفه هست انسدادی نیست کدام انسداد الان کتابهای کمونیستها همه جا آزاد است الان در فضای مجازی را نمی گویم نشر رسمی کشور دست اینهاست چقدر کتاب الان علیه اصل قرآن و اسلام من به شما نشان بدهم که در بازار نشر است حتی کتاب هایی که می گویند ممنوع است الان بعضی از این هایی که در آمریکا و انگلیس شبکه­های ماهوارهای و بالا و پایین به اصل دین و قرآن می دهند ، طرف اول، به عنوان اصلاح طلب بوده حالا رفته آنجا مقاله نوشته در دفاع از همجنس بازی و انکار امام زمان من کتاب را همین دو سه هفته پیش در فروشگاه های کتاب فروشی اینجا دیدم غیر از آن کنار خیابان بساطه .

مخاطب : چه طور است که ما هزینه روانی اش را می دهیم ولی از آن طرف این اتفاقات می افتد

استاد : من مجبور شدم ۷۰۰ و ۸۰۰ هزار تومان با هزار بدبختی کتب ضلال بگیرم کتابهایی که اینها می فروشند ضد اسلام ضد پیغمبر ضد قرآن الان در بازار ما هست اینها واقعاً چوبش را داریم میخوریم

مخاطب : در بازارمون عرضه میشود و باید جوابگوی رسانهای آن هم باشیم

استاد : خیلی جالبه مشکل در کشور این است که تمام کتابهای همه مکاتب آزاد است و نشر میشود که بعضی از این کتابها در بعضی کشورها ممنوع است همین الان اینجا آزاد نشر میشود در عین حال متهمیم به انسداد، امام انقلاب پیروز شده گفته آقا اگر توطئه نکنید آزادید حرف های تان را بزنید اگر نبودند کمونیستها گروههای مختلف که خودشان با هم درگیر بودند ۴ و ۵ تا گروه چپ داشتیم که اینها همه با هم دعوا داشتند گاهی هم دیگر را کتک میزدند همهشان آزاد همه شان آزاد در دانشگاه تهران روزی نبود که اینها میتینگ نگذارند دانشگاه های مختلف ، مشهد ما یک شهر مثلاً امام رضا ما در دبیرستان من آن زمان دبیرستان بودم با پیروزی انقلاب خوب که بعد انقلاب فرهنگی شد و دانشگاهها تعطیل شد ما رفتیم حوزه طلبگی موقت و دیدم نه باید همین مسیر را برویم حالا آنجا در دبیرستان شما میگویید که بعد انقلاب سهمشان را نگرفتند در حکومت هم رفتند شما در مجلس و در مجلس خبرگان و مجلس شورا در دولت، دولت که دست اینها بود همه اش همه اینها در کل حکومت هم رفتند با اینکه نباید در حکومت می رفتند ولی رفتند در مجلس در دولت آقا دادگستری ما کانون وکلا جلسه مناظره گذاشت آقای بهشتی رئیس دیوان عالی به جای قوه آن موقع شورای عالی قضایی بوده است رئیس این طرف میرفت در کانون وکلا مجبور بود دفاع کنند آنها علیه احکام اسلام سریع بحث میکردند ایشان باید دفاع میکرد از لایحه قصاص و این چیز ها، اینجوری به اینها آزادی می دادند اصلا همه چیز دست اینها بود در دبیرستان ما سه اتاق بود مدیر دبیرستان یک اتاق را داده بود به کمونیست ها یک

اتاق را داده بود به منافقین یک اتاق را داده بود به گروههای اسلامی یک اتاق چهارمی هم داشت می ساخت که بدهد به جریان لیبرال مذهبی که البته اینها طرفدار خیلی نداشتند ، در یک دبیرستان هر گروهی یک اتاق داشت در حکومت هم هستند روزنامه های آنها از روزنامه های جریان اسلامی بیشتر بود

مخاطب: این که شما میفرمایید معنای این است که بودند و حضور واقعی داشتند ؟

استاد : انقلاب را اینها نکردند در انقلاب شعارها حتی من یادم هست در یکی دوتا تظاهرات و راهپیماییها منافقین آمدند آرم مجاهدین خلق را اوردند یا عکس کسی را بردند سر این مردم جمعشان کردند بعد از انقلاب یک اتفاقی افتاد در کار مسلحانه شکست خوردند در کار ایدئولوژیک هم متلاشی شده بودند اما یک اتفاقی افتاد تا انقلاب پیروز شد اینها یکمرتبه دوباره آمدند در صحنه دیگر مانعی هم در برابرشان نبود شروع کردند به تبلیغات ما دوتا گروه داشتیم که در کار تبلیغات و تشکیلات موثر عمل کردند

مخاطب : نشریه چلنگر هم داشتند آن موقع

استاد : یکی حزب توده بود که فوق العاده تشکیلات قوی داشت و یکی منافقین همان سازمان مجاهدین خلق بود این دوتا به سرعت شر ع کردند جریانسازی ، فدائیان خلق هم که اول با حزب توده درگیر بودند و در دو گروه شدند اکثریت رفتند با حزب توده و اقلیت ضد توده ایها بودند گروههای سازمان مجاهدین هم سه تا چهار گروه شده است ولی هسته اصلی ایشان همان جریانی بودند که در باطن دیگر کمونیست نبودند قبلا کمونیست بودند باطنا و ظاهراً مذهبی، در آن موقع کمونیست هم نبودند مسلمان هم نبودند اینها کاملاً پراگماتیست بودند میگفتند که چیکار کنیم به قدرت برسیم و از آیات قرآن نهج البلاغه همه ولی هیچ کدام ، نه در جای خود استفاده می شد اسلام منهای شریعت اسلام منهای امام اسلامی که ترکیبی با کمونیست است و چیز های دیگری که اینها فقط با اسلام این کار را کردند با کمونیسم هم کردند پدر کمونیسم را هم در آوردند آخر کمونیست که باشی تکلیف روشن است اینها کمونیست هم نبودند در واقع اینها ایدئولوژی نداشتند در واقع یک فرقه شدند یک مافیا شدن مافیای سیاسی قدرت ولی کار تبلیغات ایشان قوی بود این ها توانستند در عرض ۲ سال چند هزار بچه مسلمان را که اغلب اینها از خانواده های متدین مذهبی و روحانی بودند اینها را توانستند سازماندهی کنند وارد تشکیلات کنند و ارتباطشان را با امام و انقلاب و خانواده های شان قطع کردند واقعاً شست و شوی مغزی، طوری که از اینها چند صد تا آدم انتحاری در آوردند مخاطب : در ساختار قدرت هم حضور داشتند استاد : بله دیگر انفجار ها اصلا ضربات اصلی تروریسم را این ها زدند چون همه جا آدم داشتند حزب جمهوری نفوذی منفجر می کنند دولت را رجایی و بهشتی اینها می دانند بعضی جاها با واسطه فرقان و و این تیپ ها عمل می کردند آقای بهشتی را زدند آقای هاشمی رفسنجانی را زدند رهبری را زدند همه را می زدند همین آقای موسوی اردبیلی که رئیس قضایی بود آن را هم ترور کردند یعنی کسی نماند، در مشهد هاشمی نژاد را زدند انتحاری ، چه کسی بوداز یک خانواده مذهبی متدین مخاطب : به نظر میرسد هنوز هم مخالف ما فیلم هایی را که در مورد آنها ساخته می شود می بینیم بایکوت می شود می بینیم در این اوضاع برخوردهای فرهنگی مواجه می شود

استاد : ببینید اینها به شدت پراگماتیسمی برخورد می کنند در جمع های عمومی می گفتند روسری کنید همین ها وقتی میروند اروپا بی حجاب هستند روسری را برای حجاب اسلامی سرش نمی کنند کار تشکیلاتی است

مخاطب : چند نکته این است که اگر اینها آن موقع دست به اسلحه نمیبردند همچنان می توانستند مفعالیت کنند

استاد : قدرت تبلیغاتی قوی غرب هم پشت اینها آمده بود الان غرب نگاه میکنند در جناح بندی ها طرفدار هیچ کس نیست نگاه میکنند چه کسی به آن نزدیکتر است چه کسی دورتر؟ از نزدیک ها حمایت می کنند تابه دورترها بگوید آنها افراطی هستند به دست آنها اینها را بزنند وقتی آمد سر کار، برداشتن اینها آسان است ببینید مثلاً دو نفر با یکی دعوا کرده است یکی به حساب محکم می ایستد یکی چراغ سبز نشان می دهد و بد ، بد، خوب یه کم بعد اون چه کار میکنه ؟ وقتی حریف نمیشود میبینه یک گروه تند افراطی قوی می ایستد وقتی آن دو با هم نمی شوند با این ها درگیر می شود چی کار می کنند شروع می کنند علیه آن حرف می زنند می گویند تو خوبی تو راست میگویی با تو حل می شود مشکلات حل می شود تحریم ها می رود آن افراطی آن خوششان می شود می کنند که واقعاً برای آن ارزش قائل شدند نمیدانند که بابا آن تو را تا وقتی قبول دارد که بتوانند از تو علیه آن استفاده کنند وقتی مانع اصلی که اونه رفت ، تو را می اندازد در زبالهدان ، تو را که نمی گذارد، نوکرهای خودش را می آورد و آن وسط وایسادی و بازی خوردی ، آن زمان همونجور بوده الان هم همین جور است نه اینکه آمریکا از فلانی دفاع میکنند که امام گفت هر جا می بینید که آمریکا در رسانه های دشمن دارند ازتون حمایت می کنند بدانید که یک غلطی کردید

یک معیاری است ، که آنها با شما دشمن باشند این یک معیار است میگویند این در دهه ۶۰ هم بود و الا بنی صدر نوکر آمریکا بود نیز هم بچه ی آیتالله بنی صدر بود از علمای همدان وقتی فوت کردن امام برای شان مجلس ختم گرفته بودند اون رفته بود پاریس و جبهه ملی کار میکرد ولی از امام دفاع میکرد و با امام هم آمدند ملت هم به خاطر امام باور کنید به بنی صدر رای دادند مردم چه می دانستند بنی صدر کیست مردم بنی صدرو قطب زاده نمی شناختند سعه صدر امام اگر بخواهید بدانید ، این است که کسانی را با با خودش آورد که اصلاً قبول نداشت اینها در حد مترجم بودند آنجا نه سخنگو که امام هم در پاریس اعلام کرد که کسی سخنگوی بنده نیست من حرف های خودم را خودم میزنم من سخنگو ندارم ولی این یزدی و قطب زاده ترجمه می کردند به خبرنگار اینها مترجم سخنگوی ما نیستند بعد حکومت آقا چرا امام همه را حذف کرد اما م چه کسی را حذف کرد گفت کمونیست ها بیایند همه حرف هایشان را بزنند شروع نکنند کار نظامی راه نیندازند منافقین درگیری ها و اعتراضات خیابانی را شروع کرده بودند امام پیغام داد رجوی گفت آقا حرف ها را به گوش شما نمی رسانند شما را کانالیزه کردند همین ها که همه میگفتند بزرگ رهبر انقلاب کم کم شروع کردند به اصطکاک، امام اجازه داد انتخابات بیاید انتخابات ریاست جمهوری کشور امام گفت نه این فرق میکند ریاست جمهوری این بیاید رئیسجمهور شود اما م آنجا اشاره کرد که هیچ کمونیستی حق ندارد برای انتخابات ریاست جمهوری بیاید حالا رای هم نمی آوردند ولی اجازه ندهید که بیایند بعد منافقین گفتند کتاب قانون اساسی رای نمی دهیم بحث این بود که شما که قانون اساسی را قبول ندارید چگونه می خواهید رئیسجمهوری شوید که طبق قانون اساسی قسم بخورد و تعهد بدهد تو که رای ندادی اصلاً ، امام آنجا گفت شما انحرافات ایدئولوژیک دارید اینها را بعدها گفت همه انقلابیون خاص میدانستند چون در زندان معلوم بود آنهایی که با همدیگر بودند میدانستند نماز را گاهی می خوانند گاهی نمی خوانند اصلا قرآن به عنوان حی قبول ندارند گزینشی برخورد می کنند بازی در می آورند در اتاقهای تیمیشان دختر و پسر را می برند و به عنوان وظیفه انقلابی یک دختر چریک با پنج تا پسر باهم باشند اینها وظایف انقلابی است، شرع چیست ؟ اینها وسیله است

هدف اصلی مبارزه است و از این حرفها انحرافات ایدئولوژی انحرافات اخلاقی دو جلد کتاب سازمان اسناد انتشار داده راجع به اسناد قبل از انقلاب و خانه های تیمی اگر بخوانید اینها را خوب می شناسید میخواهم پس جواب دوستان را بدهم سهمیه بندی اگر این است که بگذارید ما هم حرف بزنیم این که حتماً بود بالاتر از هم بود شما همه جای حکومت آمدید همین الان هم که شما مرتب می گویید انسداد فضا بعد از جنگ مسلحانه جنگ هم بعد شد انسداد سیاسی هم شد خوب آقا الان کجا انسداد است کتابفرووشی های ما پر از کتاب های کمونیست و لیبرال و کتاب های وهابی مخاطب : یک مثال واضح بزنیم راجع به منافقین مشخص است که دست اسلحه بردند گروههای کمونیستی که کودتا کردند این نهضت آزادی که مشخص است از یک زمانی که امام گفت اینها حق شرکت در انتخابات را ندارند اینها حذف سیاسی نمی شود؟

استاد : چرا برای اینکه این ها توطئه کردن از مسیر خارج شدن در زمان جنگ این ها برای جنگیدن توجیه کردند کار صدام و اینکه ما نباید جنگ را ادامه بدهیم

مخاطب : درباره قانون جزای اسلامی

استاد : در باب مسائل اسلامی موضوع لایحه قصاص جبهه ملی اعلام کردند که قصاص و احکام شرع احکام قرون وسطایی است دوره اجرای احکام اسلام خلاف حقوق بشر است

مخاطب : به عنوان گروه سیاسی نظرشان را گفتند نمی شود اینها را نگه داشت ؟

استاد : چرا نظرشان را بگویند الان هم دارند می گویند اما در حکومت نباید بیایند ، سرنوشت ملت را حق ندارند تعیین کنند

مخاطب : مثل مهمان این سرزمینی هستند که بیایند حرف های شان را بزنند و بعد بروند

استاد: نه نروند ، در حکومت حق ندارند بیایندمگر هر کس که حرف میزند باید بیاید در سرنوشت من و تو مسلط شود مخاطب

: هر کس که حرف میزند به نحوی آزادانه حرفش را بزند اگر منطقی بود طرح بهتری داشت طرحش را عملی کنند

استاد : اگر چارچوب جمهوری اسلامی را قبول دارد حتماً مخاطب : چهارچوب جمهوری اسلامی است که نمی گذارد وارد حکومت شوند

استاد : چهارچوب هیچ حکومتی نمی گذارد مخالفان آن چهارچوب وارد حکومت شوند هیچ حکومتی در دنیا نمیتواند منطقا این خودزنی است کسی که میگوید من ولایت فقیه را یا قانون اساسی را قبول ندارم یا در عمل نشان داده که قبول ندارد هیچ حکومتی اجازه نمی دهد بیاید در حکومت بعد بشود رئیس جمهور و ... ما طبق قانون اساسی نمیتوانیم بیاییم در حکومت اما حرف که حق داریم بزنیم و البته شما دارید حرف می زنید کتابهایتان در بازار هست سایت دارید در فضای مجازی هستید ،در حکومت آمدن یک شرط می خواهد ،امام اعلام کرد کارهایی که اینها کردند نهضت آزادی تا ایران را دست آمریکا ندهند دست

بردار نیستند اینها کاملاً آمریکایی هستند آقا چند نفر از این دولت جاسوس در آمدن، بخوانید اینها گروهی که از سخنگوی دولت است معاونش و وزیر نفتش چند استان دارش چند تا وزیرش ، مشاورانش جاسوس هستند یا جاسوس مستقیم آگاهانه یا به سرویس اطلاعاتی آمریکا وصل هستند مثلاً بروید بخوانید چند تا وزیر وزیر ارشادش رسما طلاع میدهد و می گویند در جلسه ، عضو شورای انقلاب فرهنگی بودند امام به اینها اعتماد کرد گفت بیایند عضو شورای انقلاب فرهنگی به خاطر سوابقتان، بالاخره در مبارزه بودید بیایید در شورای انقلاب فرهنگی بیایید دولت موقت امام اینها را کشید بالا ، ملت رای نداد همه اینها را امام آورد در حکومت

مخاطب : دولت موقت را میگویید یک لحظه احساس کردند دولت فعلی را می گویید

استاد: دولت موقت را میگویم دولت موقت را امام آورد مردم که به بازرگان رای ندادند

مخاطب: این ها یک دوره بودند در حکومت همان اولش و حذف شدند نمی شود که هم بد باشند و هم خوب باشند؟ استاد :چرا

شما الان می توانید یک کسی را که خوب است جذب کنید بد که بشود حذفش کنید

مخاطب: ظاهراً آن موقع که به اینها امام اجازه داد که دولت موقت را ایجاد کنند آن صحبتهایی که راجع به حکم قصاص مثلاً دیدگاه هایی که مغایرت داشته، نداشتند که اجازه دادند یا داشتند اجازه دادند؟

استاد : نه نداشتند صریح نگفته بودند تا امام وقتی نهضت آزادی حمایت کرد از تظاهرات بر علیه لایحه قصاص ، امام اعلام میکنند من توقع نداشتم از شما عین این سخنرانی امام است

مخاطب: مار در آستین پرورش دادن

استاد: آنها مرتد هستند یک بار امام آمد گفت انا لله و انا الیه راجعون گفتیم چه شده است چه کسی مرده است بعد گفتند جبهه ملی مرتد است امروز بعد از ظهر اعلام کرد علیه لایحه قصاص تظاهرات کنند این تظاهرات در حکم محاربه و احکام الهی است و گفتند که از دولت بازرگان و نهضت آزادی که من از شما توقع نداشتم، آنها هم گفتند ما میرویم در راهپیمایی امام گفتند من همچنین شناخت و توقعی از شما نداشتم همین الان اگر جزو انقلاب هستید باید اعلام برائت کنید از این حرف ودر این راهپیمایی شرکت نکنید که تا نزدیک ظهر طول دادند و نکردند نزدیکی ظهر اعلامیه دادند که ما در این راهپیمایی شرکت نمیکنیم ، بعد اسناد لانه جاسوسی آمد امام که اسناد لانه را ندیده بود بعد آمد دید ای بابا اصلا اینها خیلی از کارهای شان را با آمریکاییها هماهنگ میکردند از قبل از انقلاب، تا در حکومت سرکار هستند و به من میگویند میروند و با آمریکایی ها در جلسه خصوصی علیه امام حرف می زنند با آمریکا ، آنجا اعلام کرد: ۱ به دلیل فکری و ایدئولوژیکی منحرف هستند اسلامی نیستند اصلا اسلام التقاطی، لیبرالیستی به لحاظ سیاسی گرایش صددرصد به آمریکا دارند و آمریکا را دوباره به ایران حاکم کنند و الا آزمایش هم به لحاظ مدیریتی را داده اند و حکومت را سپردم دست ها اینها هیچ جا نتوانستند اداره کنند آخرش در قضیه لانه جاسوسی استعفاداد ، دیگر بعد از آن بود که امام اعلام کرد که اینها صلاحیت برای شرکت در حکومت و جمهوری اسلامی را ندارند به خاطر این افکار و این حرفها این مواضع بوده ولی در عین حال این ها همین الان هم در حکومت ما دارد زده می شود آدم های عوض شده این نشان می دهد که با حرف هایشان بحثی نبوده ، حرفت را بزن جوابت را بگیر، منافقین آمدند و شروع کردند به جنگ و آدم میکشتند بهشتی را زدند و چه کسی را زدند هزار هزار ترور، آقا یک جوری بود هر هفته ترور میکردند هفته ای نبود که چند تا ترور نشود از آدمهای کوچه و بازار در سبزی فروشی هم عکس امام بود مخاطب : قانع شدیم، منافقین در سه مرحله جلوی جامعه بودند قبل از انقلاب جلوی اسلام ایستادند یک مرحله انقلاب بود که جلوی مردم ایستاده اند و ترور کردند و مرحله سوم که مرصاد بود جلوی ایران ایستادند و به اسلام به مردم و به ایران مخاطب: منافقین بحثش روشن است وقتی دست به اسلحه می بری حالا در هر حکومتی استاد: منافقین و غیر منافقین ، خوب مثالی زدید من می خواهم بگویم انقلابی که نهضت آزادی و شخص بازرگان هیچ نقشی اساسی در آن نداشتند، مردم برای بازرگان و بنی صدر نیامدند مردم برای امام آمدند انقلاب، انقلاب اینها نبود با وجود این امام بعد از پیروزی کل حکومت را تحویل این ها داد و ما فهمیدیم و نیز هم امام به آنرای نداده است قبول نداشته است امام گفت من از اول حدس میزدم که این مرد چه کار می کنند و همه را حذف کرده برخورد کردند و سرکوب واقعاً ایشان نکته خوبی را اشاره کردند این ها کارشان از سال ۵۸ شروع شد اول جنگ کردستان شروع شد همین منافقین و فدائیان اسلام می رفتند در کردستان می جنگیدند و آدم می کشتند بعد می آمدند در دانشگاه تهران کار سیاسی و فرهنگی میکردند حزب دمکرات ، و کموله در دانشگاه تهران پایگاه داشت وقتی انقلاب فرهنگی درگیری شد از اتاقهای این ها مسلسل و نارنجک آمد این ها اینگونه بودند امام به تعهدش عمل کرد اینها عمل نکردند بعد هم که قضیه ی جنگ پیش آمد منافقین رفتند کنار صدام ، در ارتش صدام با ما جنگیدند دیگر از این بالاتر چیست نهضت آزادی هم سریع اعلام کرد که جنگ بس است چه موقع؟ وقتی که نه صدام پذیرفته بود، نه سازمان ملل اعلام کرده بود چه کسی جنگ را شروع کرده ، هزاران هزار میلیارد ها صدمه دیدیم بچه های ما کشته شدند همه چی روی هواست

مخاطب : بیانیه تحلیلی علیه امام علیه مردم دادند

استاد : ببینید اگر سهمیه مراد فکرشان بود همین الان هم هست در بازار هم آزادند حتی می خواهم به شما بگویم ۸۰ %حرفهایی که این گروهها در دهه ۶۰ میزدند همین الان بعضی در حکومت ما دارند میگویند، در حالی که بعضی از این ها در دهه ۶۰ با آنها درگیر بودند حالا چون کار نمی توانند بکنند لااقل از آن حرفها بزنند وقتی عرضه نداری به تعهدات عمل کنی عقلاً اپوزیسیون بازی در بیاور بهتر از این است که بخواهیم که جواب دهید که آقا با میلیاردها پول چه کار می کنید ؟ الان را نمی گویم قبلا هم بوده آزادی رسانهای دارند اما دوباره تاکید می کنم یک لیبرال ، یک مارکسیست ، یک فاشیست که می گوید قانون اساسی را قبول ندارد نمیتواند در حکومت مسئولیت حکومتی پیدا کنند خلاف قانون اساسی است و حرام است شرایط ضمن اینکه اینها همین الان هم هستند در حکومت صریح نمی گویند بعضی از تیپ ها هستند، طرف در جمهوری اسلامی مسئولیت دارد ولی نماز نمی خواند من آدم میشناسم درمدیران رده بالای جمهوری اسلامی در همین دهه گذشته بودند حالا هم بعضی هایشان هستند قران بلد نیستند بخوانند جزو مسئولین جمهوری اسلامی به اسم حکومت اسلامی، ما میشناسیم مواردی که از بیت المال دارند به مجلات و کتابهای ضد اسلام کمک می کنند و به مجلات و بچه هایی که چهار تا کار در راستای اسلام می کنند پوستشان را می کنند یعنی الان جمهوری اسلامی چوبش را یکی باید بخورد و نانش را یک عده دیگر، متاسفانه یکی از مشکلات ماست و همه جا میگویند حکومت دسته اینهاست نه به خدا نه، همیشه همین طور بوده پولهای بیتالمال و معاونت های سینمایی ها وزارت های علوم و همه جا در تمام این چهل سال هیچ وقت در رده های مختلف نبوده که اینها نباشند در همه ردهها بودند الان این مقاومتی که در برابر حوزه علوم انسانی میشود شما فکر میکنید از کجا دارد میشود ، داخل حکومت حقوق های عجیب و غریب ، روشنفکر هایی که اپوزیسیون هستند چه مذهبی چه غیر مذهبی حداقل که من اخیراً شنیدم بعضی ها خارج از حکومت بهشان پول میدهند از داخل جمهوری اسلامی از بیت المال به آنها پول می دهند آن وقت ما مجله درمیآوریم میگویند اینها حکومتی هستند ، پول کاغذ نداشتیم مجوز نداشتیم بایکوت بودیم اینها حکومتی هستند تمام این روشنفکران که میبینید ، خارج یا داخل هستند کار میکنند علیه اسلام و انقلاب و ولایت فقیه، بروید در زندگی های شان ببینید دهه شصت ، هفتاد ، هشتاد ، نود از همین جمهوری اسلامی خانه گرفتند امکانات گرفتهاند پول می گیرند همین الان پول می گیرند البته اینها توجیه شان این است که آقا با سعه صدرهمه باید جذب شوند، از این حرف ها می زنند ولی واقعیت این است که اگر سعه ی صدر دارید ، چرا بچه هایی که این طرف هستند چرا به اینها کمک نمی کنید .



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha