شبکه یک - 20 تیر 1399

سیراب شدن از سراب؟ (ختم مذاکره با شیطان)

نشست (قرارداد برجام با گروه ۱+۵) تابستان ۱۳۹۴

بسم‌الله الرحمن الرحیم.

مسئله مذاکرات را سیاه و سفید نمی‌بینیم نه این تئوری که خیانت کردند و نه این که پیروزی بود و جشن خر برفت راه بیفتد. مولوی را شنیدید که طرف با خرش رفت جایی، گفت غذایی دارید؟ آن‌ها هم نگاهی به الاغش کردند دیدند چیز خوبی است گفتند بله که داریم! بفرمایید. این آمد داخل، رفتند خرش را فروختند یک غذای مفصلی دادند جشنی گرفتند، ضرب گرفته بودند که خر برفت و خر برفت و خر برفت! این از همه بلندتر می‌گفت و نمی‌دانست چی هست! صبح که آمد الاغش را تحویل بگیرد برود گفت این خر ما کو؟ گفت آن خری که می‌گفتیم برفت همین خر تو بود! خودت از همه بلندتر کف می‌زدی. یک عده‌ای با مسئله این طور رفتار کنند یک عده‌ای نه. اما این که توانسته باشند از پس حقوق ملت بربیایند این یک بحث دیگری است حتی بعضی از دوستان هم خودشان گفتند ما به بحثی که می‌خواستیم نرسیدیم یعنی قبول داریم که در مذاکرات حقوق ملت رعایت نشده است. نهادهای بین‌المللی که ظاهراً بی‌طرف هستند و در واقع آلت دست و صحنه نمایش هستند هم داور آن طرفی است هم بازیگر آن طرفی است. من عرض کردم این‌ها در مسائل مربوط به اتمی و مسائل مربوط به تسلیحات کشتار جمعی، دزد و قاضی یکی است! مربی و طرف و داور یکی است. من آنجا هم از موضع مخالف با تیم هسته‌ای یا موافق این‌ها بحث نکردم، بنده از موضع پدرانه وارد بحث شدم! به فرزندان خودم سفارش کردیم که اعتدال را حفظ کنید! این که رهبری اصلاً در جریان مذاکرات نبوده و این‌ها یواشکی آن جا رفتند و با آن‌ها بستند و بعد هم یک جام زهر دست‌شان گرفتند به رهبری گفتند آقا بفرمایید. فایده‌ای هم ندارد این‌طوری به مسئله نگاه کرد. تهش می‌خواهید بگویید که لیبرال‌ها پیروز شدند و انقلابی‌ها شکست خوردند! که چی؟ از آن طرف هم زود جشن خر برفت راه انداختن هیچی معلوم نیست طرف هنوز دارد می‌گوید ما بعضی از این تعهداتی که شما می‌گویید ما اصلاً

چنین تعهداتی نداریم یعنی هنوز هرکسی می‌رود جای خودش آن طرف یک چیزی می‌گوید و می‌گوید این حرف‌هایی که دارند داخل ایران می‌زنند یک مصرف داخلی دارد این‌ها هم می‌گویند آن‌ها حرف‌هایشان مصرف داخلی دارد! خب پس چه چیزهایی مصرف خارجی دارد یعنی آن چیزی که باید سر آن بحث بشود آن‌ها باید مشخص شود. بنده اجمالاً آنجا عرض کردم حدود به نظرم 14- 15 محور هم، که در این محورها دو طرف هنوز دارند درست برخلاف هم حرف می‌زنند. هنوز همین الآن؛ یعنی او می‌گوید در برجام این است و آن‌ها می‌گویند این است. این که بالاخره فردا چه اتفاقی خواهد افتاد چندتا سؤال طرح شد. رهبری در جریان اصل مذاکرات و بخش مهمی از این مذاکرات بوده و هست. این‌ها گزارش دادند ایشان شنیده، و با وجود این‌ها گفتند که هم مجلس، هم شورای امنیت و هم نخبگان بروند بحث کنند ابهامات، سؤالات طراحی شود آن طرف هم به این‌ها نگویند شما جنگ‌طلب هستید شما مثل اسرائیلی‌ها هستید شما می‌خواهید اقتصاد مملکت راه نیفتد و فلان! این ادبیات هم ادبیات بدی است این طرف هم 10- 20- 30تا پرسش مهم دارد طرح می‌شود، پرسش‌ها حقوقی و فنی است. تخصصی است و احتمالاتی که دارد مطرح می‌شود احتمالات جدی است. ممکن است یک پاسخ این باشد که روی کاغذ مبهم است عیبی ندارد قدرت واقعی روی زمین تعریف می‌شود قبلاً هم از این قطعنامه‌ها زیاد علیه ما دادند ممکن است بخش‌هایی از این‌ها علیه ما باشد ولی در عین حال، در صحنه عمل از پسِ آن برنمی‌آیند همین الآن هم نمی‌توانند بیش از این تحریم‌ها را ادامه دهند این‌ها همیشه گفتند می‌خواهیم حمله کنند چه وقت توانستند حمله کنند؟ این‌جا ممکن است جواز شبه قانونی برای حمله نظامی را داشته باشند ولی کی جرأت دارند حمله کنند؟ ممکن است قانون دوپهلو باشد و این‌ها بگویند از این می‌شود استفاده کرد که ما بیاییم تمام مراکز شما را بازبینی کنیم ولی اگر شما قوی ظاهر بشوید هزارتا از این قطعنامه‌ها بدهند عمل این‌ها عملی نمی‌شود. یک عالمه این‌ها قطعنامه علیه و له می‌دهند آن‌جایی که زورشان برسد و منافع‌شان ایجاب کند سریع اجرا می‌کنند و آن‌جایی که نباشد یا قطعنامه نمی‌دهند یا هزارتا قطعنامه می‌دهند اصلاً اجرا نمی‌شود. یعنی بگویند روی زمین اتفاق جدیدی نیفتاده ممکن است روی کاغذ تحولاتی باشد. از این پاسخ‌ها و انواع پاسخ‌ها داده شده است. من چون واقعاً در این بحث در نماز جمعه، با دو طرف نکاتی را عرض کردیم و سؤالاتی را طرح کردیم که دو طرف باید اجازه بدهند این سؤالات مطرح بشود این سؤالات جدی است و بعضی از این سؤالات واقعاً پاسخ دقیق و شفاف ندارد مسئله امکان‌پذیری برگشت تحریم‌ها، سخت‌تر شدن آن، قانونی شدن حمله نظامی، مسئله باز شدن راه قانونی برای سرکشی به اماکن و آن‌هایی که در نماز جمعه عرض کردیم خیلی‌ها گفتند من فکر می‌کنم در این ایام شاید نزدیک 10- 15 نفر افرادی را که در رسانه‌ها می‌شناسیم پرسش‌ها و استدلال‌های خیلی دقیق و شفافی را مطرح کردند توضیحات دوستان هم آقای عراقچی و آقای ظریف تا حدی که بنده دیدم و توانستم گوش کنم و نگاه کردم بخش توضیحات قانع کننده‌ای است در یک مواردی توضیحات، پاسخ آن سؤالات نیست. توضیحاتی هست اما پاسخ بخشی از آن سوالات واقعاً نیست. من دیدم یک برگه‌ای خود دوستان تهیه کرده بودند که در آن حدود 30- 40تا سؤال بود که الآن آن را با خودم نیاوردم، ولی حتماً خبر دارند چون خود آقایان پیگیری می‌کنند می‌دانند البته من پریشب دیدم که آقای روحانی گفت ما یک ماهه تمام می‌کنیم جمع می‌کنیم می‌رود! ولی خب طبق آن چیزی که گفته بودند ظاهراً دو – سه ماه وقت است. از آن طرف این ابهام که این‌ها گفتند یا کل آن را قبول کنید یا کل آن را رد کنید، این بحث‌های داخلی معنی‌اش چیست؟ حالا فرض کنید دو ماه هم وقت باشد پرسش‌هایی هم مطرح شود انتقاداتی هم مطرح شود، آیا امضاء که... بنابراین من عملاً طرف با دوستان نیستم. عرض کردم که یک سؤالاتی طرح شده که بخشی از این سؤالات پاسخ دقیق و شفافی داده نشده است به آن‌ها پاسخ بدهید بخشی‌اش را جواب دادند و بخشی را هرچه دقت کردم دیدم پاسخ به آن سؤالات نیست. اگر همه اطراف قبول دارند که در هیچ مسئله‌ای به حقوق ملت و به منافع ملی و عزت این کشور که اصلاً تفابل بین منافع ملی و ایدئولوژی، این هم از آن نادانی‌ها و خیانت‌هایی است که صورت گرفت. از اول انقلاب یادم هست که یک جریانی در برابر امام(ره) این بحث را مطرح می‌کردند که آقا ایران یا اسلام؟ ملیّت یا انقلاب؟ مرحوم بازرگان یادتان هست که یک کتابی نوشت «انقلاب در دو حرکت» نمی‌دانم دوستان این کتاب را دیدند یا نه؟ می‌گویند تا قبل از پیروزی انقلاب، شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل و بعضی از این حرف‌هایی که اقای خمینی بعد از انقلاب گفت، اصلاً این‌ها جزو شعارهای انقلاب نبود و بعد که پیروز شدیم ایشان تحت تأثیر جوسازی‌های اجتماعی و تحت تآثیر کمونیست‌ها یک مرتبه گفت مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل! آنجا گفت فرق ما با آقای خمینی این است که هر دوی ما هم اسلام را می‌خواهیم هم ایران را، ما می‌گوییم اول ایران بعد اسلام، آقای خمینی می‌گوید اول اسلام بعد ایران. من در جزئیات بحث هسته‌ای وارد نمی‌شوم و در همین حد اکتفا می‌کنم ولی می‌خواهم بگویم آن مسئله‌ای که حاشیه مسئله هسته‌ای است و در واقع آن متن است حتی کل مسائل هسته‌ای حاشیه‌ای بر آن متن است روی آن حساس باشید که این عمدتاً‌در حوزه سیاست خارجه خودش را نشان می‌دهد. آن مسئله چیست؟ آن مسئله‌ای است که الآن رسانه‌های غرب و دشمن و در بیرون و بعضی‌ها در داخل دارند این‌طوری بحث می‌کنند که اگر ایران این‌ها را پذیرفت که می‌گوییم دیدید تسلیم شدند؟ دیدید منافع ایران و ملی‌گرایی بر اسلامی‌گرایی ایدئولوژیک انقلابی بالاخره غلبه کرد؟ دیدید بالاخره نظام ایران و رهبر ایران فهمید و تمکین کرد که آن ادبیات قبلی‌اش که ادبیات امام است و دنیا را می‌خواهیم چه کار کنیم این‌ها جواب نمی‌دهد! مذاکره با جهان و تعامل با جهان. جهان هم اسم مستعار 1+ 5 است، 1+5 هم در واقع 1 منهای پنج است! یعنی آمریکا این وسط، آن 5تا آن وسط الکی است تهش شد بالاخره مذاکره ایران و آمریکا! اصلاً انگار 5+1 هم نیست پنج به علاوه یک، کم‌کم شد 1-5 ! کم‌کم خیلی از این گفتگوها بین ما و آمریکا شد! این که هرچه هم رهبری گفت مسئله ما مسئله هسته‌ای است ما می‌خواهیم این مسئله هسته‌ای را در داخل چارچوب عزت ملی و حقوق خودمان حل کنیم. تعارضی هم بین منافع ملی و اصول ایدئولوژیک ما نیست. اصلاً منافع ملی تعریف ایدئولوژیک دارد همه جای دنیا. یعنی آمریکا و غرب هم وقتی می‌خواهد امنیت ملی و منافع ملی‌اش را تعریف کند تعریف ایدئولوژیک می‌کند و لذا می‌گوید من برای امنیت ملی خودم حمله به عراق و افغانستان می‌کنم! آخر امنیت ملی تو چه ربطی به اشغال کشورهای آن طرف دنیا دارد؟ خب با این منطق، ما هم برای امنیت ملی خودمان می‌توانیم به هرجای دیگری از جهان حمله کنیم! یعنی این‌ها دوتا تئوری در مفاهیم بین‌الملل وارد کردند یک) حمله پیش‌دستانه دو) منافع ملی ما تعریف جهانی دارد. اصلاً امپریالیزم یعنی همین. منافع ملی ما تعریف جهانی دارد یعنی ما از خلیج مکزیک تا خلیج فارس تا خلیج کنار ژاپن ما منافع ملی داریم! که اگر یادتان باشد امام(ره) یک وقتی گفت تو غلط می‌کنی که در خلیج فارس منافع ملی داریم! مثل این است که ما بگوییم ما در خلیج مکزیک منافع ملی داریم! یکی این کار را کرد منافع ملی را تعریف کاملاً ایدئولوژیک بر اساس ارزش‌های سرمایه‌داری و کاملاً جهانی تعرف کرد. دو) حمله پیش‌دستانه. یعنی چه؟ یعنی اگر ما حدس بزنیم که یک جایی بعداً می‌خواهد به منافع ملی و امنیت ملی ما حمله کند ما قبلش می‌توانیم به او حمله کنیم! من سؤال می‌کنم با این دوتا مفهوم‌سازی در حوزه سیاست خارجی الآن چه کار نمی‌توانند بکنند؟ همه کار، به همه جا هر حمله‌ای می‌توانند بکنند. خب برای خودشان این طوری تعریف کردند. اگر این را الآن بپذیرید این صدای فاسد در داخل و خارج، می‌گوید بله، غربی شدن و جهانی شدن به معنای غربی شدن و الا ما خودمان طرفدار جهانی شدن و جهانی‌سازی هستیم اصلاً انقلاب اسلامی وقتی صحبت از صدور انقلاب می‌کند یعنی ما جهانی هستیم و ما جهانی می‌شویم وقتی امام در آخرین سخنرانی‌هایشان یا در وصیتنامه‌شان یا پیام حج‌شان یا پیام قطعنامه‌شان، حتی آن‌جایی که قطعنامه را دارد می‌پذیرد انقلابی‌ترین لحن در تمام عمر امام را بروید ببینید در پیام قطعنامه‌شان است. اصلاً حکم اعدام سلمان رشدی را همان‌جا داد - نمی‌دانم یادتان هست یا نه؟ - یعنی پروندة جنگ با صدام که داشت بسته می‌شد یک جنگ جهانی را امام شروع کرد گفت حالا فعلاً اول بروید سلمان رشدی را هرجا پیدا کردید بزنید. بعد گفت فرزندان انقلابی من کمربندها را محکم‌تر از قبل ببندید نبرد بزرگتر آغاز شد. جنگ با صدام را تمام می‌کنیم جنگ بزرگتری را آغاز می‌کنیم آنجا گفت بعد قطعنامه گفت که هسته‌های حزب‌الله باید در تمام جهان تشکیل شود. بعد از قطعنامه گفت ما همه سنگرهای کلیدی جهان را به اذن الله فتح خواهیم کرد. بعد از قطعنامه گفت و در وصیتنامه‌اش هم گفت من از همه ملت‌های مسلمان و جوانان مسلمان می‌خواهم حکومت‌ها و رژیم‌هایشان را همه سرنگون کنند و در کشورهایشان جمهوری اسلامی ایجاد کنند ما باید در جهان اتحاد جماهیر اسلامی ایجاد کنیم. این‌ها را بعد از قطعنامه حتی تندتر از قبل گفت.

دوتا گفتمان در کشور بود، یکی گفتمان مذاکره با آمریکا و سازش با آمریکا و غرب، پیش گرفتن ادبیات لیبرالیستی به جای ادبیات انقلابی، اگر پذیرفتیم یعنی آن شکست خورد و این پیروز شد. اگر نپذیریم چه؟ می‌گویند ببینید دنیا که عاقلانه آمد مذاکره کرد در داخل هم که یک جریان قوی‌ای دارد می‌گوید مذاکره کنیم افراطیون نگذاشتند این‌ها جلوی آن ایستادند داشت مشکلات ملت حل می‌شد نگذاشتند دو طرف، دوتا چاله طرح کردند که این مذاکرات چه به نتیجه برسد چه نرسد، برای ما باخت – باخت باشد. یعنی چه نتیجه مذاکره قبول شود و بگویند تسلیم شدند شکست خوردند. دوره پساانقلاب آغاز شد! دوره لیبرالی شدن جمهوری اسلامی دیگر رسمی شد! اگر نپذیرید بگویند ببینید این‌ها چقدر لجبازند. دو طرف باخت – باخت برای ماست. این طرحی است که آن‌ها دارند.

این طرف بحث بشود که آقا هم اصول ما مشخص است هم حقوق ما؛ هر نوع توافق باید ماهیت آن صددرصد مشخص باشد که دقیقاً چیست؟ این توافق چیست؟ مفاد آن چیست؟ اسم آن چیست؟ عنوان آن به لحاظ حقوقی چیست؟ چقدر حقوق ما ضمانت اجرا دارد؟ آیا موازنه واقعی بین آنچه دادیم و آنچه گرفتیم موازنه حقوقی چقدر است؟ چقدر ضمانت اجرا دارد؟ بعضی جاها چرا ریش و قیچی را دست آن‌ها دادید؟ همین که قاضی و پلیس و دزد، سه‌تایی‌اش یکی باشد به یک بهانه‌ای تمام این‌ها را بگیرند ساختارها و نهادها و زیرساخت‌های هسته‌ای ما همه نابود بشود دانشمندان هسته‌ای ما پخش و پلا شوند، مأیوس شوند، چنانکه پریروز یک جا خواندم که آن کسی که نقش اصلی را در غنی‌سازی 5/3 درصد داشت الآن بنده خدا اداره آب و فاضلاب رفته مشغول شده است! و از این قبیل. این‌ها باید یک فکری برای آن برداشت. غرور ملی، عزت این انقلاب، دوازده سال سر مسائل هسته‌ای مقاومت بوده،‌ دفاع بوده، باید روشن شود که ما عدول نکردیم ضمن این که ما در همه مسائل، از جمله مسائل هسته‌ای یک مقدساتی داریم در همه مسائل، یک راهبردهایی داریم مقدسات و راهبردها نباید مخلوط شوند. از آنطرف یک عده‌ای از همه چیز قداست‌زدایی می‌کنند یک عده‌ای شعارشان این بود که مذاکرات هسته‌ای و مسائل هسته‌ای را ایدئولوژی‌زدایی کنیم! این‌ها جزو ایدئولوژی انقلاب نیست. عزت‌مان را و بقای انقلاب را و انقلابی‌گری‌تان را به سانترفیوژها گره نزنید که بعد اگر لازم شد بعضی‌هایش را خاموش کنید بگویید فتیله انقلاب‌مان را پایین کشیدیم! یک عده‌ای گفتند اصلاً مسائل هسته‌ای و غیر از آن، خیلی از مسائل دیگر هم هست که این‌ها خط قرمزهای انقلاب اسلامی نیست به ماهیت انقلاب کل آن مربوط نیست لذا از همه‌اش هم می‌شود کوتاه آمد.

از این طرف هم عرض کردم یک عده‌ای هستند که فکر می‌کنند اگر رنگ درِ یکی از مراکز غنی‌سازی‌مان مثلاً قهوه‌ای بوده حالا بشود قهوه‌ای تیره، می‌گویند آی اسلام بر باد رفت. نه دیگر، بخشی از این‌ها مسائل راهبردی است. یک جاهایی انعطاف نه انفعال، انعطاف در مذاکره طبیعی است مذاکره می‌کنید که یک چیزی بدهید و یک چیزی بگیرید این درست است اما باید بین آنچه که می‌دهید و آنچه که می‌گیرید توازن باشد. و یک خط قرمزهایی باشد هرچیزی را که نمی‌شود داد حتی اگر قیمت مناسب پیشنهاد کنند و بعد این که بگویید تا حالا هیچی نشده انشاءالله بعد از این هم نمی‌شود. گفتند یک بنده خدایی از آپارتمان 10 طبقه افتاد، تا 9 طبقه پایین آمد گفت الحمدلله تا حالا بخیر گذشته! وقتی که 9 طبقه‌اش به خیر گذشته این طبقه آخر هم حتماً بخیر می‌گذرد! بعضی وقت‌ها ممکن است یک حرکتی را شروع کردید که صدایش دو سال دیگر به گوش می‌رسد! یک جوری نشود که دو سال دیگر، بعد دیگر هیچ کس مسئولیت این مذاکرات را نپذیرد! دو سال دیگر، پنج سال دیگر، ده سال دیگر نگویند نه آقا ما که این را نگفتیم ما یک چیز دیگری گفتیم! بالاخره مسئولیت‌ها شفاف باشد شخص رئیس جمهور مسئولیت درجه اول دارد نسبت به هر اتفاقی که بعد از این توافق بیفتد در دنیا و آخرت پیش خدا و خلق. ایشان وعده داده که هم سانترفیوژها و هم چرخ اقتصاد بچرخد! این کار اگر شد بسیار موفقیت بزرگی است تبریک هم می‌گوییم و همه هم باید کمک کنیم که بشود نباید کسی دلش بخواهد که نشود تا مثلاً رئیس جمهور شکست بخورد و آبرویش برود نه. چون بعضی‌ها می‌گویند رئیس جمهور و رئیس مجلس همه‌شان خائن هستند خیانت کردند دست به دست هم دادند مجلس را دور بزنند، ملت را دور بزنند، جام زهر به رهبری بدهند و این قبل از همه توهین به رهبری است یعنی این همه دقیق، ایشان دارد پیگیری می‌کند به این راحتی هم کلاه سرشان برود.

از آن طرف هم داریم یک ادبیاتی توسط بعضی از مسئولین داریم می‌بینیم منظور این است که داریم می‌شنویم که خب الحمدلله این در که باز شد درهای بعدی هم انشاءالله باز می‌شود! این مذاکرات شروع تغییر پارادایم انقلاب با جهان آزاد است! جهان آزاد کیست! جهان 120 کشور است که به نفع هسته‌ای ما رأی دادند. از نظر این‌ها کل جهان، 1- 5 است نه تازه 1 + 5 ! کدخدا! قلب‌شان مثل این که در دست آن‌هاست و آنجا می‌تپد. بعضی‌ها قبله‌شان آن طرف است تمام حواس‌شان این است که یک وقتی آن‌ها از ما ناراحت نشوند و از ما خوشحال باشند! یک وقتی آن‌ها به ما شک نکنند! یکی از بزرگان را دیروز دیدم که فرمودند الحمدلله تابوی سازش با آمریکا به لطف خدا شکست و یک اقلیتی ماندند حالا اینها یک دست و پایی هم می‌زنند! این‌ها هم دیگر کارشان تمام است! این چه ربطی داشت؟ این نگاه خطرناک است به نظر من از کل هسته‌ای مهم‌تر این نگاه است این می‌خواهد روی اصل انقلاب انگار می‌خواهند معامله کنند! همین‌طور مثال‌هایی که زدند به صلح امام حسن(ع) و به جام زهر! صلح امام حسن(ع) را اغلب این‌هایی که این حرف‌ها را زدند اصلاً نخواندند و نمی‌دانند چیست. قطعنامه 598 بین امام حسن و معاویه با دو سه قرائت با تفاوت‌های کوچک در اسناد تاریخی ثبت شده است. چندتا ماده‌اش این‌هاست: 1) معاویه زیر این را امضاء می‌کند که من حکومت دینی نیستم. امام حسن(ع) هم می‌گویند یکی از شرط‌های من این است که کسی به تو نگوید امیرالمؤمنین یعنی تو حکومت دینی نیستی یعنی شما مشروعیت ندارید. این حکومت غاصب است. معاویه این را می‌پذیرد و امضاء کرده است. 2) به هیچ یک از مخالفینت و پیروان ما حق هیچ صدمه‌ای نداری امنیت آن‌ها مطلقا نباید به خطر بیفتد بلکه باید به آن‌ها ماهیانه پول بدهی. یعنی به دشمنانت باید هر ماه پول بدهی! در ماه میلیون‌ها درهم دینار در سال بدهی معاویه امضاء کرده است. من می‌خواهم بگویم اگر کسی واقعاً نداند تاریخ چیست فکر می‌کند امام حسن(ع) در جنگ برده، این تعهدات را از معاویه گرفته است. 3) حکومت را بین بنی‌امیه و خاندانت حق نداری تقسیم ارثی کنی، همان کاری را که بعد کرد. این امضاء را از معاویه گرفته و بعد هم به مردم گفت مردم شما اهل جنگیدن نیستید والله به خدا سوگند اگر در کنار من بودید «لآقاتل» من با این فرد تا آخرین لحظه می جنگیدم تا حکومت او را نابود کنم منتهی از شما پرسیدم شما گفتید وادادید نه ما دیگر نیستیم خسته شدیم، حق با توست ولی ما دیگر حالش را نداریم! امام حسن(ع) رو کرد به همه رزمنده‌ها و سردارانش گفت بجنگید و الا می‌آیند سراغ‌تان استبداد بر شما حکومت می‌کند. بعد راه خلاصی ندارید دنیای‌تان هم علاوه بر آخرت‌تان خراب می‌شود. گفتند حاضرید در کنار من با این بجنگید، اکثر جمعیت شعار دادند که آقا دیگر بس است! ما شما را دوست داریم شما هم حق هستید آن‌ها باطل هستند ولی دیگر حالش نیست. آنجا دارد که امام حسن(ع) از منبر پایین آمدند و فرمودند که خدایا تو شاهد باش که من آماده جهاد بودم این‌ها را به زور نمی‌توانم جبهه ببرم! بعد کسی نگوید چطور امام حسین(ع) با 72 نفر جنگید ولی امام حسن(ع) با چند هزار نفر نجنگید؟ برای این که این جنگ با آن جنگ دوتا معنی داشت. اگر امام حسن(ع) در این شرایط می‌جنگید می‌گفتند برای حفظ قدرتش دارد می‌جنگد هدف او حفظ دین نیست حفظ قدرت است. یک جایی جنگ حفظ قدرت است و یک جایی صلح. این است.

گفتند یکی از این کسانی که در مبارزه بود می‌گفتند قبل از انقلاب یک آقایی در مشهد بود می‌گفت مقلد و مروّج امام است بعد از این که امام تبعید شد ما فکر کردیم انقلاب و نهضت شکست خورد و امام هم که رفت، خب بازدوباره از اول بدتر شد باز یادمان آمد کودتای 28 مرداد سال 32 ، باز 42 ده سال بعد تکرار شد گفتیم انقلاب تمام شد! بعد یکی از همین‌ها را دیدیم، یک وقتی ایشان می‌گفت دیدم که کنار هم نشستیم و هی به امام متلک می‌اندازد بعد از 15 خرداد. گفتم شما که قبل از 15 خرداد از آقای خمینی تعریف می‌کردی حالا چطور این حرف‌ها را می‌زنی؟ گفت بله، ایشان سید حسینی است ما سید حسنی هستیم! این هم یک خیانت دیگر است که کسی وقتی می‌خواهد تسلیم بشود اسم امام حسن(ع) را به عنوان مظهر تسلیم ببرد! وقتی می‌خواهد درگیر بشود اسم امام حسین را ببرد؟ گفتم این بازی با الفاظ، منطق شیعی نیست امام حسین(ع) زمان امام حسن(ع) حسنی بود، امام حسن(ع) در زمان امام حسین(ع) اگر بود به آن شیوه عمل می‌کرد. مگر امام حسین(ع) زمان امام حسن(ع) نبود، ایشان که آن زمان بود ده سال بعد از شهادت امام حسین(ع) هم با معاویه در صلح بود وقتی او خواست زیر پیمانش بزند و یزید را سر کار بیاورد درگیری‌ها شروع شد چون او دیگر تخلف علنی کرد خودش هم قبلش آن تعهد را پاره کرده بود. پس این صلح امام حسن را نمی‌فهمم که بعضی‌ها بکار می‌برند چه ربطی به این قضیه دارد؟

یکی هم بحث جام زهر است. این متن امام را آوردم فرصت نیست بخوانم شما یادتان رفته، یک بار دیگر رجوع کنید اولین پیام بعد از قطعنامه که امام داد که گفت جام زهر، به نظر من انقلابی‌ترین پیام امام در عمرش یکی دوتا پیام دیگر را بگوییم در این حد انقلابی هست. گفت ما برای جهان می‌رویم. اصلاً ادبیات این نبود که خب الحمدلله دیگر گل و بلبل و سنبل شد مشکلات تمام شد آمریکا جان بیا همدیگر را بغل کنیم گذشته‌ها را فراموش کنیم! یادت می‌آید 28 مرداد کودتا کردی یادش بخیر! 15 خرداد یادت می‌آید یادش بخیر! خاطرات جوانی‌مان بود! آن هم می‌گوید یادت می‌آید چقدر زدم توی سرت ازت سواری گرفتم یادش بخیر! توی جنگ بودی به صدام کمک کردی یادش بخیر! 25 سال آموزش شکنجه در زندان‌های ایران، ناخن می‌کشیدی، آدم می‌سوزاندی، جنایت می‌کردی، یادش بخیر! بعضی‌ها فکر می‌کنند آمریکا معمولاً وزیر خارجه‌شان را زن می‌گذارند آمریکا و اسرائیل و انگلیس یاد گرفتند که وزیر جنگ‌شان یا سخنگوی وزارت جنگ را یک خانم تی‌تیش مامانی می‌گذارند پشت میکروفن ملایم و قشنگ صحبت می‌کند منطقی، آرام، می‌گویی چه وزارت جنگ خوبی! این‌ها اصلا اهل جنگ نیستند! این‌ها اهل محبت هستند! آقا بعضی‌ها مثل این که فریب جنتلمن‌مآبی حرف‌های این‌ها را می‌خورند. وقتی آدم در تلویزیون نگاه می‌کند اوباما را، جان‌کری را، می‌گوید این‌ها که خیلی آدم‌های منطقی و جنتلمن و حرف‌های قشنگ می‌زنند، چقدر قشنگ دست می‌دهند، می‌نشینند، شوخی می‌کنند و... این‌ها چکارشان شده؟ خب برو ببین چیست بحث این‌ها نیست، این سیستم فاسدی است که تمام جهان را 150 سال است به خاک و خون کشیده، جنگی در این 100 سال اخیر نشده که این‌ها جلو یا پشت صحنه نباشند ما با این مخالف هستیم. این که بعضی از مقامات بالای ما متأسفانه بعد از این مذاکرات لحن‌شان این لحن است که خیلی خوب انقلاب تمام شد، گذشته‌ها تمام شد، ما دیگر مراحل جدیدی شروع شده، تابوی مذاکره با آمریکا شکست! مگر این تابو بوده؟ می‌دانید تابو یعنی چه؟ یعنی یک خط قرمزی که هیچ منطقی پشت آن نبوده، فقط تعصب و توهم بوده است تابو یعنی این. دارید اصل انقلاب و امام را شما متهم می‌کنید.

من خواهش می‌کنم دوستانی که در این مذاکره بودند و زحمت کشیدند واقعاً تمام قدرت دیپلماسی جهان آن طرف میز بود، نمایش دیپلماسی یک به صد بود، اصلاً بحث ما این افراد نیست بحث ما آن خط خطرناکی است که می‌خواهد بگوید دوران پسامذاکرات هسته‌ای، آغاز دوران آمریکایی شدن ماست! و به دنیا بگوید که دیدید کمونیزم چطور رفت و شکست خورد و آمریکای سرمایه‌داری ماند، اسلام‌گرایی آمد و سمبل اسلام‌گرایی و اسلام سیاسی و اسلام انقلابی ایران بود که بقیه حتی این تکفیری‌های وهابی تحت تأثیر ما راه افتادند و الا قبل از انقلاب ما این‌ها کجا بودند؟ حتی به شما بگویم همین داعش‌بازی‌ها و القاعده‌بازی‌ها همه کپی‌برداری انفعالی از روی بچه‌های ما و فداکاری بچه‌های ما در جنگ و بعد حزب‌الله بود. این‌ها خواستند یک ورژن وهابی – تکفیری، داشتند جوانان را در جهان گروه گروه به سمت مکتب اهل بیت می‌آمدند و در اردوگاه انقلاب می‌آمدند. یک اردوگاهی درست کردند که دشمن آن به جای اسرائیل و آمریکا، دشمنش خط جبهه مقاومت و انقلاب باشد. حالا روز به روز برای دنیا مشخص‌تر شده و خواهد شد که اولاً چقدر قوانین بین‌الملل تبعیض‌آمیز و ناعادلانه است. این قوانین را همین چندتا قدرت اتمی بعد از جنگ بین‌المل اول و دوم نوشتند. خودشان هم هرجا بتوانند به آن عمل نمی‌کنند اگر خلاف منافع‌شان باشد. هرجا خلاف منافع‌شان باشد به هیچ کدام از این قوانین از سازمان ملل تا سازمان انرژی اتمی، تا حقوق بشر، تا ... عمل نمی‌کنند و بعد این را به عنوان پیشفرض جا انداختند که ما باید چند هزارتا بمب اتم داشته باشیم هر وقت هم لازم شد مصرف کنیم این را دیگر کسی نباید سؤال کند. حالا بیاییم سؤال کنیم که بقیه آیا غنی‌سازی غیر تسلیحاتی مشکوک دارند یا ندارند؟ من این را می‌خواستم خواهش کنم اگر این مذاکرات ادامه دارد دوستان یک وقت هم این سؤال را این‌طوری رسانه‌های غرب و جهان مطرح کنند که می‌شود یک وقتی هم بحث کنیم ببینیم شما برای چه باید چند هزار بمب اتم داشته باشید؟ با چه منطقی باید داشته باشید؟ آن قانون از کجا آمده و چرا؟ اصلاً یک کاری کردند که راجع به آن بحث نمی‌شود یعنی ما که می‌توانیم میلیون میلیون آدم بکشیم حالا بیاییم سر شما بحث کنیم که شما حق دارید یک کار مشکوکی بکنید یا نه؟ اگر بمب اتم بد است تو چرا داری؟ اگر خوب است چرا ما نداشته باشیم؟ ما که طبق منطق شریعت خودمان نداریم و جالب بود که اوباما و جان‌کری خودشان تازه گفتند اگر ایران می‌خواست می‌توانست همین 7- 8 سال پیش بمب اتم بسازد خودشان نخواستند. این را اعتراف کردند و در رسانه‌ها من این‌طوری دیدم. خود این که روشن شد ایران به قوانین بین‌الملل در این چارچوب منطقی عمل می‌کند خود این‌ها که این قوانین را نوشتند در موارد بسیار زیادی گزینشی اجرا کنند و کاملاً تبعیض‌آمیز. این که روشن بشود ایران منطقی، انسانی، اخلاقی حرف می‌زند و دشمنان او هم با قوانین مصوب بین‌المللی خودشان بازی می‌کنند و هم متخصص در قبض و بسط دادن‌های گزینشی به قوانین بین‌الملل هستند و هم زبان تبلیغاتی‌شان غیر صادقانه است و هم ناجوانمردانه است و هم متناقض است، چقدر تناقض در این مدت گفتند. صبح با این‌ها مذاکره می‌کردند با همدیگر در مصاحبه یک چیزی می‌گفتند عصر یا شب در مصاحبه‌ای که خودشان می‌کردند درست ضد آن را می‌گفتند و متضاد تفسیر می‌کردند. 1) این که ما به دنیا بگوییم آنچه که می‌گوییم و می‌کنیم یکی است چون با مبانی ما جور نیست. 2) ما بدون بمب اتم در منطقه حال شما را گرفتیم و می‌گیریم. امام(ره) با دست خالی حساب شما را رسید. یک پیرمردی از توی نجف بلند شد بعد رفت عراق و بعد فلسطین و غزه و سوریه و یمن و همین‌طور دارد می‌رود ما داریم می‌آییم. حالا بدون بمب اتم امام این کارها را کرد. رهبری بدون بمب اتم خودتان می‌گویید 5 کشور عربی به اردوگاه انقلاب اسلامی ملحق شدند. از همه این‌ها مهم‌تر من معتقدم اگر کل هسته‌ای نباشد و نبود ولی این عزت انقلابی و ایدئولوژی جهانی ما، ایدئولوژی صدور انقلاب و ضد آمریکایی ما باید حفظ شود. به عکس اگر این ایدئولوژی را کنار بگذارید و همه این‌ها را داشته باشید به نظر من هیچ فایده‌ای ندارد. خب الآن پاکستان مگر بمب اتم ندارد؟ مگر هند بمب اتم ندارد؟ مگر اسرائیل بمب اتم ندارد که این‌قدر ذلیل شده است؟ اگر مجهزترین تجهیزات هسته‌ای و حتی بمب اتم داشته باشیم ولی این کرامت انقلابی را از دست بدهیم همه چیز را باختیم ما نسبت به این حساسیم. من خودم واقعاً هرکس از من بپرسد به نظر من کل مسئله هسته‌ای درجه دوم است چون انقلاب ما که با مسائل هسته‌ای شروع نشد و با مسائل هسته‌ای هم تمام نمی‌شود این هم بالاخره آخرش یک کاری می‌شود. آن بخش‌هایی از پیمان‌نامه که به نفع ماست و همه قبول داریم و از زحمات دوستان هم تشکر می‌کنیم و آن بخش‌هایی که قطعاً خطرناک است یا کاملاً مشکوک است و می‌تواند دستگیره دشمن قرار بگیرد باید آن‌جا را یک جوری با یک شرط و شروط خیلی قطعی و قاطع، حق تحفظ باید بشود، این که آن‌ها گفتند ما دیگر گفتیم و آمدیم دیگر نمی‌شود! هزار بار از این حرف‌ها بوده گفتند نکنید ما کردیم شد هزار بار این کارها بوده، مگر چقدر قطعنامه زمان جنگ علیه ما دادند؟ خب به حرف‌شان کردیم. امام(ره) می‌گفت این‌ها مثل یک سگ هستند که واق واق می‌کنند بگذارید بکنند! می‌دانید شما چه زمانی چشم‌تان به دیگران می‌افتد؟ - خواهش می‌کنم این را دقت کنید – وقتی یک انقلاب و یک ملتی قوی است اصلاً برایش مهم نیست که دیگران راجع به او چه می‌گویند؟ کارش را می‌کند نظر دیگران را راجع به خودش عوض می‌کند می‌گوید من زمین بازی را خودم تعریف می‌کنم در زمین بازی تو بازی نمی‌کنم ببین بازی‌ام چقدر قشنگ است حالا تو خودت را با من منطبق کن. امام این کار را کرد و این مقامات غربی و آمریکایی همیشه از تظاهر مذهبی فرار می‌کردند روشنفکر بودن، ضد مذهب بودن بود. حالا همه‌شان جلوی دوربین کلیسا می‌روند و همه‌شان مذهبی شدند! اصلاً کل شاه‌ها و رئیس‌جمهورهای دنیا از بعد از انقلاب ما مذهبی‌اند. همه‌شان. مسجد می‌روند، کلیسا می‌روند، عید فطر راه می‌اندازند از این کارها می‌کنند. یعنی چه؟ یعنی ما زمین بازی‌تان را عوض کردیم. انقلاب ما عوض کرد ما یک کاری کردیم که شما تظاهر کنید مذهبی هستید قبل از این شما یک کاری کرده بودید که همه دنیا تظاهر کند که لامذهب است، همه ادای روشنفکری لامذهبی دربیاورند حالا ما بازی را برعکس کردیم. می‌دانید اگر قوی باشید هرچه بر علیه شما بگویند روی شما تأثیر نمی‌کند. یادتان بیاید آن وقتی که نماینده گورباچف پیش امام آمد، امام حتی عبا روی دوش‌شان نینداختند، عمامه نگذاشت، یک عرق‌چین سرش گذاشت و به نظرم یک ملحفه از همان‌جا روی تخت که داشت می‌آمد روی شانه‌اش انداخت. امام یک ملحفه روی شانه‌اش انداخت وقتی پیش نماینده بزرگترین قدرت جهان آمد، بعد او آمد سلام کند امام یک نگاهی کرد که چیه؟ بعد نشست جواب گورباچف، سلطان نیمی از جهان را، بزرگترین ارتش جهان بود، گوش کند، یک مقدار که حرف زد، یادتان هست امام نگذاشت حرف‌هایش تمام شود وسطش بلند شد، گفت اصلاً نفهمیدی ما به شما چه گفتیم؟ دارید یک چیزهای دیگری می‌گویید. من هیچ وقت یادم نمی‌رود که دستش را پشتش گذاشت انگار دارد در کوچه قدم می‌زند بعد به او یک نگاه هم نکرد، حتی یک تشکر نکرد، او بلند شد نمی‌دانست باید بنشیند؟ باید بلند شود؟ دست‌هایش همین‌طور می‌لرزید آمد دستش را دراز کند، فکر کرد الآن امام با او دست دیپلماتیک می‌دهد، امام یک نگاهی این‌طور ی کرد و رفت. اصلاً با او دست هم نداد این همین‌طور وسط زمین و هوا ایستاده بود نمی‌دانست چه کار کند؟ این‌طوری کرد. با قدرت‌های دنیا این‌طوری حرف زد با آمریکا هم آن‌طوری حرف زد. یادتان هست بعد از لانه جاسوسی آمریکا تهدید کرد و ناوگان‌هایش روشن شد آمد ما گفتیم حالا خدایا چه می‌شود؟ امام آمد، خیلی هم مؤدب بود، خودش جوک می‌گفت و خودش هم نمی‌خندید، امام گفت این آقای کارتر تهدید کرده که می‌خواهد حمله کند من به یاد یک قضیه‌ای افتادم یک شیر پیری در یک جنگلی بود که این مدت‌ها نعره نکشیده بود، بعد یک عده‌ای جلوی او شیر شده بودند و هی محل او نمی‌گذاشتند و از جلوی او رد می‌شدند و مسخره‌اش می‌کردند یک بار این با خودش گفت من باید حال این‌ها را بگیرم و دوباره این عزت ما برگردد. رفت وسط تمام جنگل تمام حیوانات را جمع کرد، بعد آمد یک نعره با تمام وجود زد منتهی یک صدا از جلو آمد یک صدا از عقب بیرون آمد! امام(ره) گفت دوتا صدا از آن بیرون آمد. امام گفت آمریکا این نعره‌ای را که زده ما دوتا صدا شنیدیم یک صدا از جلو یک صدا از عقب. چه زمانی این حرف‌ها را زد؟ آن زمانی که ما اصلاً موشک نداشتیم زمان جنگ ما آر.پی.جی به قدر کافی و درست نداشتیم چه برسد به موشک هزار متری و دو هزار متری. این موشک‌ها و امکانات کجا بود؟ ولی با چنان قدرتی امام صحبت کردند. الآن این همه امکانات داریم بعضی از مسئولین ما و بعضی از افراد یک جوری حرف می‌زنند انگار ما شکست خوردیم نابود شدیم تحریم‌ها اثر کرد بیچاره شدیم غلط کردیم آن برای گذشته بود، اصلاً دوران جدیدی شروع شد. مدام جامعه جهانی می‌گویند آب و از لب و لوچه‌شان می‌ریزد! با این مشکل داریم. و الا ایران دارد کاملاً انسانی، شفاف و صادقانه دارد عمل می‌کند، تناقض‌گویی‌های آن‌ها، تفسیرهای اختراعی و شرعی‌شان از قراردادهای از مذاکره و تفسیر به رأی‌هایشان دارد مدام تکرار می‌شود. لحن سخنرانی‌هایشان را به دقت ملاحظه کنید نشان دادند که اخلاق سیاسی ندارند این‌ها مذاکره می‌کنند آن‌ها می‌گویند ایران تسلیم شد شکست خورد! دیگر می‌خواست بمب اتم بسازد ما نگذاشتیم. وقتی این‌ها سر حقوق ملت مقاومت می‌کنند می‌گویند این‌ها نمی‌خواهند مذاکره کنند باید بیشتر فشار بیاوریم یعنی در هر دو صورت بد حرف می‌زنند. این طرف هم بعضی از مسئولین ما درست جواب نمی‌دهند. دارند بد حرف می‌زنند فردا اگر بد عمل کردند چه کار می‌کنید؟ وقتی بد حرف می‌زنند جواب‌شان را نمی‌دهید فردا که بد عمل کنند چه می‌گویید؟ باز تقصیر ما خواهد افتاد. مذاکره بدون نتیجه یا با نتیجه مشکوک که بشود هر لحظه زیر میز مذاکره زد و بگویند نه ما این تعهد را ندادیم! مذاکره باید شفاف باشد، منطقی باشد منافع ملی در آن باشد درست است. جرزنی در این مذاکرات بعضی‌ها می‌گویند و شروع شده چه برسد به بعد از آن! عرض کردم آن سؤال را اصلاً نمی‌گذارند مطرح شود که چرا شما نباید خلع سلاح اتمی شوید؟ چرا شما بمب اتم دارید؟ تنها جنایتکار جنگی که از بمب اتم استفاده کرده آمریکاست چرا این جمله نباید بین‌المللی بشود و در مصاحبه‌تان این را چرا صد بار نمی‌گویید؟ چرا ما متهم هستیم و او دادستان است؟ و این‌ها صریح گفتند که ما اگر می‌توانستیم پیچ و مهره‌های این تشکیلات را باز می‌کردیم هدف نهایی‌شان روشن است.

یک نکته دیگر که من آنچه عرض کردم خطرات داخلی است که روی آن‌ها ما حساس هستیم فضاسازی‌های داخلی که بعضی‌ها متأسفانه در حکومت به آن دامن می‌زنند می‌خواهند بگویند دوران امام تمام شد و دوران تجدیدنظر آغاز شد و بالاخره انقلابیون، افراطیون همه سر عقل آمدند و فهمیدند این جواب می‌دهد نه آن. بعضی‌هایشان دارند می‌گویند که ما 20 سال است داریم می‌گوییم این جواب می‌دهد نه آن. بعد کم‌کم خواهند گفت که ما زمان امام هم گفتیم! بعد ما از این‌ها سؤال می‌کنیم خب پس برای چه بازرگان بد بود؟ بنی‌صدر مشکلش چه بود؟ همین‌ها را می‌گفتند. بازرگان می‌گفت ما با آمریکا دشمن نیستیم یک کاری کنیم ما با آمریکا دوست بشویم اول شریک بشویم، و بعد هم متحد بشویم. می‌دانید متحد شدن از نظر آن‌ها چه بود؟ مثل اتحاد یک موش با فیل. چون این‌ها ایران را موش می‌بینند حتی نقشه ایران که شکل گربه است حتی گربه هم نمی‌بینند موش می‌بینند! مثل این که یک موش، یک ریسمان به موش بسته باشد یک طرف آن به فیل، بعد بگوید با هم تصمیم بگیریم که کدام طرف برویم؟ بعد فیل می‌گوید تا تصمیم بگیر تا من کار خودم را بکنم! این‌ها این‌طور اتحاد می‌خواهند اتحاد یک کشور ضعیف تسلیم شده با یک کشور مستکبری که جهان را به خاک و خون کشیده، رسماً می‌گوید ما امپراطور جهان هستیم. اوباما در بحث‌هایش می‌گوید ما به عنوان رهبر جهان داریم با ایران حرف می‌زنیم. امام توی دهن این ادبیات زد این را نباید بپذیری، این از هسته‌ای مهم‌تر است که آقا معلم آن بالا نشسته رئیس است و ما هم این پایین نشستیم! اصلاً به تو چه مربوط است؟ هرجای دنیا هر اتفاقی می‌افتد این‌ها بیانیه می‌دهند می‌گویند اندونزی چه شد نظر ما این است! می‌گوید آمریکای لاتین چه شد نظر ما این است! اصلاً خیلی جاها نمی‌تواند دخالت کند اما می‌گوید همین که ما بگوییم و دنیا همیشه منتظر اظهار نظر ما در همه موارد باشد همین خودش آقایی است! همه منتظر باشند که یک اتفاقی افتاد، آی فلان جا سیل آمد ببینیم نظر آمریکا چیست؟ این آقایی است نه بمب اتم! اینها بمب اتم را یک بار زدند و دیگر بعد از آن دارند نان آن را می‌خورند. امام یک کاری کرد که از این به بعد وقتی می‌گویند ببینیم نظر آمریکا ببینیم چیه بعد هم بگویند حالا ببینیم نظر ایران چیست؟

این قضیه را عرض کردم که خادم امام می‌گفت، امام داشت توی حیاط داشت با سیداحمد قدم می‌زد من چایی بردم دیدم مرحوم سیداحمد دارد می‌گوید دوتا ابرقدرت در جهان شوروی ... هنوز جمله‌اش را تمام نکرده بود امام گفت نخیر، سه‌تا ابرقدرت! سومین آن ایران است، ابرقدرت اسلام. الآن که یکی از آن دوتا رفته، ما تا الآن داشتیم تبدیل می‌شدیم و جهان را دوقطبی کردیم یک قطب غرب به رهبری ‌آمریکا و یک قطب هم اسلام به رهبری ایران. این‌ها می‌خواهند بگویند ته این مذاکرات دیگر دو قطبی نخواهد بود. دوباره یک قطبی است و ما تحمیل کردیم. این را باید مراقب بود. می‌خواهم بگویم به چندتا محوری که آن طرف دارند کار می‌کنند فقط اشاره کنم که مراقب این قضیه باشید: 1) این‌هایی که می‌گویند بحث هسته‌ای قدم اول است کل سیاست خارجی ما باید عوض بشود این‌ها چه کسی هستند و چه می‌گویند؟ مذاکره و توافق با غرب و آمریکا، شروع تغییر شیفت پارادایمی در سیاست خارجی ایران است یعنی چه؟ می‌خواهید از امام و کل اصول انقلاب عبور کنید؟ همین روزها هنوز هیچ کاری نشده بود یک جمعی در خیابان ریختند ولی عکس‌هایشان را دیدید که روی پیراهن بعضی‌هایشان نوشته بود I love amrika و الا که حالا غیر از این که در جزئیات هم من عرض کردم این مخدوش‌گویی از آن طرف قابل قبول است از این طرف قابل قبول نیست. آن طرف بعضی‌هایشان گفتند 150 میلیارد پول ایران دست ماست 50 میلیاردش این‌طوری می‌آید بعضی‌ها گفتند نخیر تا سال‌های آینده هم پولی دست شما نمی‌رسد، قطره‌ای، مشروط و زیر حفاظت. این را آن‌ها می‌گویند. این طرف تناقض‌های عجیبی است. قبل از مذاکرات در اسناد رسمی ما خواندیم که گفتند 200 میلیارد دلار، بعضی‌ها گفتند 100 میلیارد دلار پول ما بعد از این مذاکرات برمی‌گردد اقتصاد کشور متحول می‌شود، و... بعد که مذاکرات تمام شد رئیس بانک مرکزی گفت پیش‌خور شده است! قبل از مذاکرات می‌گویید 200 میلیارد بعد از آن می‌گویید 7 میلیارد آن هم پیش خور شده است! این طرز حرف زدن است؟ من عرض کردم دولت قبل هم این کار را کرد. قبل از این که سر کار بیایند گفتند مشکلات کشور به تحریم کاری ندارد این مسئولین بی‌عرضه‌اند به ما رأی بدهید ما می‌آییم بعد می‌بینید که چه می‌شود، بعد آمدند بعد از چند سال، گفتند همه مصیبت‌ها زیر سر تحریم است. دولت قبل هم بعضی از مسئولینش این کار را کردند این‌ها هم این کار را کردند. گفتند با مذاکرات مشکلات حل می‌شود الآن می‌گویند که منتظر معجزه نباشید! مگر کسی منتظر معجزه است؟ همه منتظر آن وعده‌هایی هستند که دادید. شما گفتید مذاکرات به نتیجه می‌رسد تا دو سال دیگر، و 100 میلیارد پول می‌آید اشتغال درست می‌شود، خب چرا آن حرف‌ها را قبل از مذاکرات می‌زنید؟ و چرا این‌طوری بعد از مذاکرات حرف می‌زنید؟ این‌هاست که زشت است. یک مرتبه بحث مک‌دونالد می‌شود. مک‌دونالد یک ساندویجی است از این ساندویج‌ها هزارتا همه جای دنیا هست اصلاً نصف چیزهایی که دارید مصرف می‌کنید همین الآن آمریکایی است یک مرتبه گفتند آی مک‌دونالد آمد. این‌ها تداعی می‌کند اتفاقات شوروی را بعد از فروپاشی کمونیست که آمدند در میدان مرکزی مسکو کوکاکولا و مک‌دونالد چون آن‌جا فضا یک جور عجیب و غریبی بسته بود، این‌جا را نمی‌دانند از قبل همه چیزها بازار ما آمریکایی و انگلیسی هست لازم نیست این‌جا شما انقلاب کنید! پیام به انقلابیون جهان که تمام شد که ایران هم با غرب ساخت. ایجاد تقابل بین منافع ملی و مکتب انقلاب اسلامی و ایدئولوژی. که من این‌جا مباحثی از تئورسین‌های بزرگ سیاست خارجی در غرب آوردم که در دانشگاه‌های دیپلماسی دارد تدریس می‌شود که اصلاً عیناً می‌گویند منافع ملی، در همه جای جهان تعریف ایدئولوژیک دارد یعنی چه منافع ملی در برابر ایدئولوژی مقاومت؟ انشاءالله این مذاکرات به نتیجه برسد و هیچ جای حقوق و عزت ملت ایران مخدوش نشود. حواس‌مان باشد آن 12 سال نه گفتن و مقاومت باعث شد این‌ها از بعضی از حرف‌هایشان کوتاه بیایند آن بخشی‌اش را که کوتاه آمدند. آخه زمان قطعنامه هم بعضی‌ها می‌گفتند که این قطعنامه 598 را الآن امضاء کردیم خب چرا 6 سال پیش همین کار را نکردید؟ اولاً 6 سال قبل در آن شرایط، هرگز چنین قطعنامه‌ای صادر نشده بود و نمی‌شد همان مقدار امتیازاتی که در 598 دادند برای 6 – 7 سال مقاومت، بعد از فتح خرمشهر بود آن‌ها گفتند اگر به این‌ها 4تا امتیاز ندهیم این‌ها ادامه می‌دهند. این را بدانید 4تا امتیاز مثبت هم که غرب در مذاکرات بدهد و پای آن بایستد این هم محصول 10- 12 سال مقاومت هسته‌ای است. یعنی این مذاکره ادامة مقاومت است. ببینید باید این‌طوری بگوییم باید این مذاکره جزو پروژه مقاومت تعریف شود نه یک چیزی علیرغم پروژه. یعنی بگوییم دوتا پروژه داشتیم یک پروژه 12 سال مقاومت بوده، یک پروژه هم حالا مقاومت و سازش است این غلط است. این مذاکره تداوم پروژه مقاومت است و دستاوردهای آن را در نظر داشته باشد.

عرض کردم که من نقاط مثبت برجام را این‌جا یادداشت کردم نقاط مشکوک و منفی‌اش را هم یادداشت کردم که چون بحث شده نمی‌خواهم عملاً وارد این بحث شوم. ولی من می‌خواهم خواهش کنم یک جوری بشود که بعد از این مذاکرات، پیام ما به جهان این باشد ما انقلابی می‌مانیم و انقلابی‌تر خواهیم شد اگر هر توافقی هم سر تعداد سانترفیوژها بکنیم پس از این مذاکره ما انقلابی‌تر خواهیم بود. صحبت‌هایی که رهبری در عید فطر کرد یا در نامه جواب آقای روحانی داد دقت کنید چیست؟ ایشان صریح گفت که ما به تمام انقلابیون منطقه و دوستان‌مان کمک می‌کنیم این خط قرمزها را قبول نداریم ما با رژیم صهیونیستی مبارزه را شدید ادامه می‌دهیم. خب ما این‌طور عدول‌ها را از آن طرف دیدیم. شما بعضی از رهبران این انقلاب از دنیا رفتند خدا انشاءالله آن‌ها را ببخشند که از خیلی حرف‌ها عدول کردند اول انقلاب خودشان جزو پیشنهاد دهندگان روز قدس بودند اواخر عمرشان صریح نوشتند که شعار نابودی رژیم صهیونیستی نه ممکن است نه لازم است! خودشان نوشتند که رابطه با آمریکا اجتناب ناپذیر است. آخر عمرشان این حرف‌ها را زدند. خودشان راجع به ولایت فقیه کتاب نوشتند خودشان هم خلاف آن را عمل کردند خودشان سکولاریزه کردن مسئله حکومت را تصریح کردند یک عالمه هم زحمت کشیده بودند. این جمله‌ها را مواظب باشید تا حالا جهنم بوده از این به بعد مذاکره می‌کنیم سازش می‌شود تمام می‌شود بهشت شروع می‌شود! این را دارد رسانه‌های دشمن و بعضی‌ها در داخل می‌گویند. علت این که ما تا حالا مشکلات اقتصادی داشتیم این بوده که ما تا حالا مرگ بر آمریکا می‌گفتیم. از این به بعد انشاءالله با هم رفیق می‌شویم خواهید دید که همه چیز درست می‌شود یک اتفاقات عجیبی می‌افتد. یکی هم از این‌ها نمی‌پرسد که این مصر که صددرصد نوکرتان است و این کشورهای دیگری که صددرصد در اختیارتان هستند پاکستان و... این‌ها برای چه این‌قدر فقیر و بدبخت هستند اصلاً ایران زمان شاه چرا این‌طوری بود؟ این‌ها که تسلیم مطلق بودند.

مسئله دیگر این که، بله، آن‌هایی که از اول گفتند ما به مذاکرات خوش‌بین نیستیم ولی مذاکره می‌کنیم دیدید اشتباه کردند در رأس آن‌ها رهبری. ایشان می‌گفت به مذاکرات خوش‌بین نیستم ولی مذاکره کنید. حالا سؤال این است که عدم خوش‌بینی رهبری به مذاکرات چه بود؟ چه شد؟ بالاخره ایشان درست می‌گفت که خوشبین نبود یا اشتباه کرد؟ دروازه‌های اقتصاد جهان به روی ما باز شده، حالا می‌نشینیم و تماشا می‌کنیم که این‌ها برای آب کردن جنس‌های کمپانی‌هایشان می‌آیند این‌جا یا برای رشد اقتصاد شما؟ همین اول، من دقت کردم کمپانی‌هایی که از فرانسه و کجا و کجا آمدند کمپانی‌های ماشین‌ها آمدند ماشین‌ها و جنس‌هایشان که روی دست‌شان مانده این‌جا یک جوری مشتری پیدا کنند. نقاط مبهم برجام این‌جاست که من عبور می‌کنم.

– ببینید این‌ها توطئه‌هایی است که بعضی از این مذاکرات دارند دامن می‌زنند - این که رهبری نظام و انقلاب زیگزاگ می‌رود، متناقض حرف می‌زند و حرف‌هایش را مدام عوض می‌کند در حالی که سیر حرف‌هایی که رهبری زد شما روی کاغذ رسم کنید تناقض نبود. انعطاف تاکتیکی داشت بله یک وقتی می‌گفت مذاکره با این‌ها اشتباه و غلط است. یک وقتی گفت مذاکره بکنید این‌ها هم با هم تناقض ندارد چون شرایط و توضیح و حاشیه‌هایی که می‌زند متفاوت است. این که حرف‌های انقلابی که این‌ها در داخل می‌زنند مصرف داخلی دارد این‌ها را جرأت نداشتند به طرف غربی در مذاکرات بگویند این‌ها که این‌جا مقامات می‌گویند جلوی ما به ما می‌گویند در مذاکرات با آن‌ها این‌طوری حرف نزدند بنابراین کل ایران، یک زبان دوگانه دارد با مردمش در داخل یک جوری حرف می‌زند که انگار ما انقلابی و فلان هستیم و با آن‌ها یک جور دیگر حرف می‌زند که آن‌ها می‌روند برای همدیگر تعریف می‌کنند و کف می‌زنند.

حاکمیت ایران دروغگوست! حاکمیت ایران انقلابی‌نماست و در عین حال کاملاً ابزاری به مفاهیم دینی نگاه می‌کند همیشه یک وقتی آماده معامله است! گفت همه خودشان را می‌فروشند قیمت‌ها فرق می‌کند و این‌ها دارند معامله می‌کنند هر معامله‌ای هم خودفروشی و خیانت است. این‌ها حرف‌های دشمن است. جشن اعلام پایان انقلاب اسلامی! اعلام این که رهبری همه حرف‌هایش سیاست‌های واقعی نظام نیست یک چیزی می‌گویند و یک کار دیگری می‌کنند. 30تا اظهار نظر از اوباما و جان‌کری این‌جا آوردم، - فکر می‌کنم وقت من تمام شده، این‌ها را من به دوستان می‌دهم و البته بعضی از دوستان خودشان دارند – من خواهش می‌کنم اظهارات این‌ها را که بعد از یا در حین توافق، همان روزهایی که دوستان وین یا ژنو بودند وسط این که با آن‌ها حرف می‌زدند همان روزها این چیزها را هم می‌گفتند. یا حتی بعد از توافق، دقیقاً حرف‌هایی است که این جمله‌هایی که این‌جا آوردم همه‌اش دقیقاً ضد آن چیزهایی است که این‌ها در برجام می‌گویند هست یعنی از عالی‌ترین مقامات‌شان تا مقامات درجه 1 و 2 و 3 همزمان با این مذاکرات بعد از این که این برجام را با هم توافق کردندو هرکسی به کشور خودش آمده، بعد از این، این حرف‌ها را زدند و دقیقاً این حرف‌ها خلاف صریح همین چیزهایی است که امضاء کردند. بله، ایران یک مشکلی پیدا کرده پیروان رهبری و حزب‌اللهی‌ها و انقلابی‌ها و کله‌شق‌ها نمی‌خواهند بفهمند که تمام شد دادیم رفت! عقب‌نشینی کردیم! این‌ها نمی‌خواهند باور کنند! رهبری مجبور است که مدام دوپهلو حرف بزند و مدام سکوت کند تا یک جوری این‌ها کم‌کم بفهمند. نمی‌خواهند عقب‌نشینی را باور کنند. باز این که کجا عقب‌نشینی تاکتیکی است و کجا عقب‌نشینی از اصول است این هم مرزبندی نشود و می‌خواهند طرفداران‌شان را آرام کنند.

در سیاست بین‌الملل جدید اصلاً یک فرصت مستقلی می‌خواهد که نظریه‌های حوزه دیپلماسی، یعنی آخرین تئوری‌هایی که الآن دارد در دانشکده‌های غرب در حوزه دیپلماسی و روابط بین‌الملل دارند این‌ها را تدریس می‌کنند این‌ها داغ است از تنور درآمده! سه‌تا پارادایم در حوزه مذاکرات بین‌المللی طی شده است از دورانی که این مذاکرات پایه‌های پوزیتوییستی داشته تا دوره‌هایی که در پارادایم نسبی‌گرایی بحث شده تا این دوره‌ای که الآن دارد تعابیری راجع به ژئوپلیتیک بکار می‌رود که اساساً قدرت بین‌الملل واقعاً چه ابعادی دارد؟ جغرافیای روی نقشه با جغرافیای سیاسی چقدر متفاوت است؟ یک کشوری که در نقشه کوچک است در جهان می‌تواند بسیار قدرت بزرگی باشد و به عکس؛ که این هم چون فرصت نیست از آن عبور می‌کنم. یک تقسیمی دارند می‌گویند در حوزه روابط بین‌الملل و مذاکرات جهانی، یک چیزی داریم تحت عنوان "بازی با حاصل جمع صفر"؛ در بازی با حاصل جمع صفر، ما چیزی به عنوان برد – برد نداریم اما وقتی که مفهوم منافع یک کمی هم نسبی و هم ایدئولوژیک می‌شود دیگر لازم نیست یک طرف مذاکره ببرد و یک طرف حتماً باخته باشد. مبنای این یک بخشی‌اش به حوزه معرفت‌شنناسی برمی‌گردد یک اتفاقاتی در این دوران پست مدرن افتاد که ما اصلاً مدل صدق داریم یا نداریم؟ از بحث‌های معرفت‌شناسی شروع شد و در حوزه فلسفه، بعد در حوزه فلسفه‌های مضاف آمد از جمله فلسفه سیاست و فلسفه دیپلماسی. یکی از نتایج آن این است این حرکت از پوزیتیویزم به سمت نسبی‌گرایی و مفهوم پارادایم و تعریف ایدئولوژیک از قدرت مادی حتی این الآن به نفع ما شده است منتهی بعضی از این‌هایی که در دانشکده‌های دیپلماسی ما تدریس می‌کنند و مدرک می‌دهند و مسئولیت پیدا می‌کنند هنوز این‌ها دارند در فضای 3- 4 دهه قبل از دیپلماسی غربی به عنوان دیپلماسی علمی تنفس می‌کنندو از تعریف فیزیکی قدرت کاملاً فاصله گرفته است تحت این عنوان که رویکرد مکانیکی ساده‌ترین نظام بین‌الملل است. ما برای این که ذهن‌مان راحت باشد روی نقشه قدرت را به شکل مکانیکی بر اساس جغرافیا و بر اساس تعداد تانک‌های یک کشور و تعداد توپخانه‌ها و تعداد موشک‌های آن تقسیم می‌کنیم می‌گوییم این کشور مثلاً هزارتا بمب اتم دارد آن یک بمب اتم دارد آن هم هیچ بمب اتم ندارد پس این اقوی است، این قوی است آن اضعف است. این ساده‌ترین ساده‌لوحانه‌ترین نوع تحلیل مناسبات قدرت در جهان است ولی وقتی شما به بیرون نگاه می‌کنید آن وقت واقعیت پیچیده و غیر قابل پیش‌بینی است که شما کافی است بتوانید روی آدم‌های تصمیم‌گیر در هر کشور اثر بگذارید روی ذهن آن‌ها اثر بگذار، یک مرتبه هزاران لشکر را از صحنه خارج کردید. می‌گویند شما به ساختارها نگاه می‌کنید فکر می‌کنید ساختارها دارند تصمیم می‌گیرند در حالی که تصمیم‌گیرندگان واقعی تصمیم‌گیرندگان انسانی‌اند قضاوت‌شان هم بر پایه جهانی واقعی نیست بر پایه درک آن‌ها از جهان واقعی است. یعنی اگر شما بتوانید در مذاکره یا در تبلیغات و جنگ روانی کاری کنید که مسئولین یک کشور تصمیم‌گیران آن‌ها، مذاکره کنندگان آن‌ها این‌ها تصویر ذهنی که از عرصه بیرونی پیدا می‌کنند تصویر واقعی نباشد یعنی مثلاً خودشان صددرصد قدرت دارند یک کاری کنید فکر کنند 25 درصد قدرت دارند، تو 25درصد قدرت داری ولی یک جوری حرف بزنی و روی ذهن این‌ها کار کن که این‌ها فکر کنند تو 100 درجه قدرت داری. اگر بتوانید از طریق رسانه و افکار عمومی و تبلیغات و کار روی نخبگان و خواص یک جامعه، از جمله حکومت کنندگان آن، تصمیم‌گیرندگان آن در سیاست خارجی، اگر بتوانی طوری در ذهن این‌ها کار کنی که این‌ها خودشان به این نتیجه برسند که ما شکننده‌ایم ما ضعیف هستیم و به قول امام ما نمی‌توانیم، اصلاً لازم نیست بجنگید پیروزید! اگر یک ملتی یک جبهه مخالف شما دستش خالی است اسلحه هم ندارد بمب اتم هم ندارد موشک هم ندارد هیچی ندارد مثل زمان جنگ خودمان، ولی توی خودشان که حرف می‌زنند تصویرشان از جهان، یک تصویری است که می‌گویند امسال نه، سال دیگر ما جهان را فتح می‌کنیم، این‌ها قوی هستند این‌ها می‌توانند و این کار را می‌کنند. این سردار ارتش ایران در زمان ساسانی، یک مذاکره‌ای دارد با رهبر ارتش چند هزار نفری مسلمانان، این‌ها به ایران حمله کردند درگیری مسلمان‌ها با امپراطوری ایران است. قبل از آن زمان هخامنشی، امپراطوری ایران از 48 کشور سرباز داشت. 110 ملت در دنیا بود 55 کشور جهان تحت نفوذ ایران بودند. آن وقت این ارتش کوچک‌تر کوچک‌تر ضعیف‌تر شد زمان ساسانی خیلی ضعیف‌تر شد ولی باز هم یکی از دو ابرقدرت جهان بود، این‌ها وقتی که فرمانده این‌ها رستم فرخزاد دارد مذاکره می‌کند – خواهش می‌کنم مذاکره این‌ها را بخوانید – این یک نمونه مذاکره و دیپلماسی بوده بین یک ابرقدرت، با یک ارتش چند هزار نفری، حداکثر چند ده هزار نفری که این‌ها همه‌شان اسلحه نداشتند در تاریخ نقل شده بعضی‌ها سه نفر با یک شمشیر آمده بودند! می‌گفت این شهید می‌شود من شمشیرش را برمی‌دارم یا غنیمت می‌گیریم. این‌طوری آمدند. بعد تیم مذاکره کننده این‌ها رفته پیش آن‌ها وارد کاخ گویی یک خیمه‌ای بود فرش طلا و... این نماینده مسلمان‌ها که رفت توی جلسه، آن‌ها گفتند این می‌آید زرق و برق این فرش طلا و ستون‌ها را چشمش می‌گیرد این‌ها را که ببینند این‌ها خودشان را خیس می‌کنند! می‌فهمند که با چه کسی طرف هستند. این عرب پابرهنه جوان آمد جلوی این نماینده ایستاد اولاً بدون هیچ تعظیمی، همان نیزه‌ای که دستش بود محکم روی زمین کوبید روی فرش زد و فرش را سوراخ کرد! بعد یک کسی بهش گفت آی عمو! تو از بیابان آمدی این فرش‌ها گران است این طوری می‌زنی! بهش گفتند بنشین مذاکره کنیم، او فرش را کنار زد و روی زمین نشست و گفت مذاکره کن! گفت این‌طوری که نمی‌شود، تو از طرف این‌ها آمدی یک بچه‌ای آمدی با ما مذاکره کنی؟ گفت بله. گفت خب حرف‌تان چیست؟ گفت ما آمدیم ملت‌ها را از بندگی شما آزاد کنیم و به بندگی خدا برسانیم و این کار را خواهیم کرد تمام! این‌ها بنده شما هستند باید بنده خدا باشند این‌ها مثل شما با شما مساوی هستند و آزاد هستند. این جلسه مذاکره که تمام شد در تاریخ نقل شده که رستم با افسران و افسرداران ارتش امپراطوری ایران خلوت کرد و بعد به او گفت که کار ما ساخته شد! عین جمله‌اش این است: کار ما بشد. گفت این‌ها حساب ما را می‌رسند. گفت آقا چرا این‌طوری حرف می‌زنید؟ ارتش ما یکی از دو ارتش اول جهان است ما امپراطوری روم را شکست دادیم این‌ها کی‌اند؟ گفتش که این آدم‌ها را که شما باشید این‌ها شما را شکست می‌دهند و با دست خالی بر شما پیروز می‌شوند. این‌ها یقین دارند که پیروز می‌شوند ما شک داریم. – این عبارت را عنایت بفرمایید که ببینید این‌ها خودشان این‌ها را تدریس می‌کنند و بعضی از ما این‌ها را این‌جا نمی‌فهمیم خیال می‌کنیم چون او این‌قدر چی دارد این‌قدر چی دارد ما ضعیف هستیم او قوی است – بعضی از این مسئولین ما که می‌آیند جلوی دوربین می‌گویند قدرت‌های جهانی، قدرت‌های بزرگ، حال تهوع به آدم واقعاً دست می‌دهد. یک جوری قدرت‌های بزرگ می‌گوید که شما بعد از امامی آمدید که پایش را روی سر این‌ها گذاشت و گفت هیچ غلطی نمی‌توانید بکنید! گفت قدرت ماییم. 25 سال بعد از امام آمدی داری این حرف‌ها را می‌زنی! این خطرناک است. اگر بتوانیم روی ذهنیت و احساسات تصمیم‌گیران کشور هدف، تأثیر بگذاریم مگر در هر کشور چند نفر تصمیم می‌گیرند؟ مثلاً در قضایای هسته‌ای در کشور ما مثلاً 10 نفر، 7 نفر، در رده سوم 40- 50 نفر؛ می‌گوید اگر ما بتوانیم مجموعاً روی صد نفر تأثیر بگذاریم و از آن طرف روی افکار عمومی اثر بگذاریم، اطلاعات غلط بدهیم، تبلیغات، تهدید، تطمیع، یک جوری تصمیم بگیرند که وقتی قوی هستند فکر کنند ضعیف هستند ما می‌توانیم به جای صدتا جنگ با این روش کار روی افکار مخاطب و افکار عمومی کشور هدف، اهداف‌مان را پیش ببریم. به منافع ملی مطلق و غیر قابل تشخیص که همین‌طور کلی روی هوا بگویند منافع ملی کاری نداریم، تعریف منافع ملی در ذهن بازیگران سیاسی شکل می‌گیرد باید در ذهن آن‌ها القاء بکنی که آن‌ها تعریف‌شان از منافع ملی‌شان عوض شود. تفسیرهای مختلفی بشود ارائه داد. نیاز کم به ماشین دیپلماتیک پیچیده‌ای داشته باشیم که اکثر کشورها از آن‌ها استفاده می‌کنند. اصلاً می‌گوید هم دیپلماسی، دیپلمات‌ها و هم نظامی‌ها، هم ارتشت، هم تانک‌هایت و هم دیپلماتهایت، همه این‌ها نقشه درجه 2 و 3 دارند، در واقع اگر تو باور کردی که قدرتمند هستی دیپلمات‌هایت حرف‌هایشان پیش می‌رود اگر از موضع ضعف وارد شدی دیپلمات‌های تو حرف دشمن را توجیه می‌کنند یعنی به جای این که با او مذاکره کنند می‌آیند حرف‌های او را به تو می‌گویند با تو مذاکره می‌کنند! نماینده شما هستند ولی می‌خواهند حرف‌های آن‌ها را پیش ببرند. نظامیان تو هم به جای این که مبارزه کنند مدام می‌آیند توضیح می‌دهند که نمی‌شود مبارزه کرد. بهترین شاهدمثال همین صلح امام حسن(ع) است می‌دانید چنان این معاویه روی افکار کار کرد و این‌قدر به این‌ها پیام‌های یواشکی داد و رفت و آمد که سردارهای امام حسن(ع) با همدیگر یواشکی خلوت کردند و گفتند آقا کار تمام است، تمام شد رفت! شکست که از نظر نظامی قطعی است! انقلاب و نظام را که نمی‌توانیم نجات بدهیم خودمان را نجات بدهیم. برمی‌داشتند به معاویه نامه می‌نوشتند که ما اشتباه کردیم ما در خدمتیم! آن هم گفت نه آقا قابلی ندارد، خیلی لطف کردید مهمان ما هستید!

«میشل فوکو» و «ژاک تریدا» یک بحثی دارد بحث ساختارشکنی به همین مفاهیم معرفت‌شناسی پست‌مدرن که دوستان را ارجاع می‌دهم بعداً بروید ببینید راجع به "ادعای صدق" این را آوردند در حوزه سیاست خارجی و مذاکرات دیپلماتیک و یک نتایج بسیار مهم و پیچیده‌ای از آن گرفتند که اتفاقاً بخشی از آن هم درست است و چیزهای جالبی است من این را فقط سرنخ می‌دهم دوستان ببینند. یک بحثی می‌گوید جغرافیای قدرت، دیگر با جغرافیای نقشه جغرافیایی یکی نیست کلاً جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک بطور کامل درگیر مسائل ایدئولوژیک است. مفهوم قدرت و مفهوم منافع ملی، مفهوم ایدئولوژیک هستند ویژگی‌های انسانی و ویژگی‌های متافیزیک و نوع واژگان، معنای کلمات عوض می‌شود. - این را دقت کنید – می‌گوید اگر شما قدرت داخلی داشته باشید و از داخل قوی باشید کلماتت معنای دیگری پیدا می‌کنند همین کلمات را اگر قدرت در داخل نداشته باشید همین‌ها را بگویید یک معنای دیگر می‌گویند! شما فکر می‌کنید مثلاً نطق‌های امام را بدهند حاکم یک کشور درجه معمولی تسلیم، همین حرف‌ها را بزند اصلاً کسی محلش می‌گذارد؟ شیشکی برای او در می‌کنند! یک کشور قوی حرف قوی‌اش را گوش می‌کنند و الا گوش نمی‌کنند. این مسئله قدرت داخلی است. تفسیر زمان، فضا و مکان و همه چیز عوض می‌شود. امروز، سیاست خارجی عملاً مبتنی بر یک فیلمنامه و داستان‌سرایی است. می‌گوید اصلاً لازم نیست که این‌هایی که در دنیا مذاکره می‌کنند یا سخنگویان سیاست خارجی یک کشور هستند اصلاً لازم نیست بلکه ممکن نیست که واقعیت را بگویند که چه اتفاقاتی دارد می‌افتد. داستان‌سرایی می‌کنند آن‌هایی که داستان‌های قشنگ‌تری بتوانند برای خودشان اول تعریف کنند و بعد برای دیگران، مطالبات‌شان یک چیزهایی خواهد شد آن‌هایی که داستان‌های ضعیف در ذهن‌شان پرورش بدهند مطالبات‌شان یک جور دیگری می‌شود یعنی دقیقاً قضیه جنگ روانی است. می‌گوید جمع‌آوری انواع خصائص، گزینش بین نقاط قوت و ضعف، سناریوی نحوه توصیف دشمن، نحوه توصیف دوست، نحوه تبیین رویدادها، نحوه توصیف مکان‌ها و مردم و... به همین دلیل بود که در این دو – سه دهه اخیر بخصوص حتی به زبان بدن دیپلمات‌ها توجه زیادی دارد می‌شود. زبان بدن، یعنی از روی نحوه حرکات دست و پا و نگاه و کی می‌خندی، چطوری می‌خندی، چطوری می‌نشینی، داری پیام می‌دهی. در مذاکره طرف آمده با مقام درجه اول ما، مقام درجه دو و سه طرف دارد مذاکره می‌کند لنگ‌هایش را روی هم می‌اندازد! این‌ها الآن پیام دارد که وقتی جلوی او می‌نشینی این پایت را روی آن پایت بینداز. حتی الآن مهمتر این است که می‌گویند وقتی می‌خواهید با هم دست بدهید این کسی که این طرف می‌ایستد با کسی که آن طرف می‌ایستد نحوه دست دادن‌شان، این که دست می‌دهد این‌طوری دستش را دراز می‌کند اویی که از این طرف دست می‌دهد باید این‌طوری کند، این دو نوع ایستادن دو نوع پیام دارد حتی دارند روی این چیزها کار می‌کنند، این‌ها تحت عنوان نظریه انتقادی در دیپلماسی راجع به این مباحث که همه چیز منفعل و منعطف و قابل تغییر است بحث کردند.

همه این‌هایی که گفتم درست، دشمن پیچیده است، قوی است. حالا یادتان باشد تمام این حقه‌بازی‌ها و ملق‌زدن‌ها، همه این کارها را می‌کنند باز 6 ماه دیگر، 9 ماه دیگر، یک سال دیگر خواهید دید که دوباره مسائل خواهد شد منتهی اگر این شرط را اگر رعایت کنید. اصلاً فرق جبهه حق با جبهه باطل در این است که جبهه حق، مثل جبهه باطل به علل و اسباب مادی توجه دارد در مذاکرات، در بحث‌ها و در مبارزات در توافق‌ها، اما علاوه بر آن، به عوامل پنهان و عالم غیب ایمان و توجه دارد و معتقد است که اسباب، منحصر در اسباب مادی نیست و به حکم قضا و قدر الهی، خدا فرمود اگر اخلاص داشته باشید من نمی‌گذارم در این پیچ و خم‌ها گیر کنید شما را عبور می‌دهم. نقاط مشکوک را بیان بکنند. دو سال دیگر نگویند منظور ما این نبود یک چیز دیگر بود! اما این را بدانید تا اقتصاد مقاومتی در داخل فعال نشود و ما در صحنه درست مبارزه نکنیم با مذاکرات یا بدون مذاکرات هر اتفاقی ممکن است بیفتد. قدرت واقعی روی زمین است نه روی کاغذ. این‌جا اگر قوی بشویم آن‌جا اتفاقی نمی‌افتد. بعضی‌ها را در مسئولین‌مان داریم که معتقدند بین ما و آمریکا سوءتفاهم است انشاءالله این سوء تفاهم دارد حل می‌شود. امام(ره) می‌گوید هرگز سوءتفاهم نیست ما با هم دشمن هستیم، جبهه حق و باطل است.

سؤال: این‌جا هم فرمودند اظهار نظر و گفتمان برخی مسئولان که مخالف گفتمان انقلاب‌اند بخاطر این است که محصول آموزش دیدن در دستگاه‌های آموزشی و علوم غربی هستند. شما آیا بطور جدی پیگیر تولید علوم اسلامی هستید؟ یعنی شورای انقلاب فرهنگی.

جواب: شورای عالی انقلاب فرهنگی یک ماجراهایی دارد یک جلسة دیگری بگذارید من آن‌ها را باز به شما بگویم.

والسلام علیکم و رحمه‌الله.



هشتگ‌های موضوعی

نظرات
  1. سید جلال
    1399/04/25 - 13:54

    سلام و با تشکر به خاطر همه چی
    لطفاً بفرمایید امکان دانلود تصویری جلسات سخنرانی هست یا خیر . ممنونم

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha