سه الگوی مسجد (۱۰ کارکرد تمدن سازانه مسجد در انقلاب اسلامی)
مسجد قائم- مشهد ۱۳۹۳
بسمالله الرحمن الرحیم
تشکر میکنیم از دوستانی که این جلسه را برگزار کردند و یک چنین فکری به ذهنشان آمد. جلسه را آغاز میکنیم با ذکر فاتحهای برای همه شهدای این مسجد و همینطور برادران و خواهرانی که در 20- 30 سال قبل، در این مسجد کنار هم در صفوف نماز شرکت میکردیم و امروز از دنیا رفتند و آرزوی رحمت الهی را برایشان داریم. خیلی خوشحال هستم که توفیق به دست آمد دوستان یاد ما افتادند و از ما دعوت کردند که به محضرشان در این مسجد شرفیاب بشوند و بخصوص خوشحالتر هستم که بچههای نسل جدید و بچههای نوجوان و دانشآموزان مدارس و دبیرستان در این جمع، حضور دارند. تقریباً شما همسن دورانی هستید که ما و دوستانمان در این سن شما پا به مسجد گذاشتیم و با این مسجد و با فعالیتهای اینها آشنا شدیم و فعال شدیم. دقیقاً در همین سنین دبیرستانی بود. یعنی یک مثلثی بود، دبیرستان، مسجد، خانه، درون این مثلث، یک نسلی تربیت شد با محوریت مسجد که قلب تپندة محل بود و آثار و برکات آن هم در عصر انقلاب و هم در جنگ، هم در مبارزه با تحریم و محاصره اقتصادی، هم در مبارزه با توطئهها و درگیریهای داخلی، در همه این عرصهها برکات آن بارز شد و به چشم آمد.
یک بحث کلیتری راجع به 3 الگوی مسجد میخواهم طرح بکنم بخصوص برای جوانان و نوجوانانی که در دهههای آینده بایستی بار انقلاب را و در حد توان ساختن یک جامعه دینی را به دوش بکشند. مسجدی که آن موقع اینجا در بالاشهر حساب میشد 30 سال پیش اینجا بالاشهر بود حالا مرکز شهر شده است یک مسجد بالاشهری که بیش از 40 شهید داده است و تقریباً در هر عملیاتی یک جمعی از بچههای مسجد به منطقه میرفتند و بعد از هر عملیاتی با چندتا شهید و مجروح برمیگشتند. حتی من یادم هست در عملیاتی حول و حوش عملیات 4 و 5 که قبل از عملیات دستهجمعی بچهها رفتند و بعد از عملیات حدود 10تا شهید و مجروح همان جمع داد. شاید اگر اشتباه نکنم 5-6 تا شهید و بیش از 10- 12 نفر مجروح بودند در فاصله 3-4 ماه که کربلای 4 و 5 طول کشید شهید و مجروح دادند. این عکسهایی که اینجا میبینید ما و دوستان ما خاطرههای بسیار و شبهایی که اینجا در زیرزمین خاطرههای تبلیغاتی، پردهنویسی، پلاکاردنویسی برای نمایشگاه جنگ و برای فعالیتهای انقلابی بود بهترین خاطرات عمر ما مربوط به دوران مسجد بود و دوران دوستان مسجدی بود. بعد از انقلاب، مسجد برگشت به نقش مسجد در صدر اسلام که همه کاره مسجد بود، یک نگاه نادرست به مسجد وجود داشت و هنوز در دنیا دارد و در ایران هم طرفدارانی دارد که مسجد مثل کلیسا محل عبادت است و فقط نماز است. هرکس اهل نماز است نماز میآید یک دعایی میخواند میرود و بعد هم درِ مسجد را تا وعده قبلی قفل میکنند. مسجد در صدر اسلام یک نقش دیگری داشت و بعد از انقلاب یک چنین نقشی را دوباره مسجدها پیدا کردند. اولین انقلاب در تاریخ معاصر که از مسجد شروع شد انقلاب اسلامی بود. هیچ انقلابی در دنیا از معابد شروع نشده، اولین باری که در دنیای معاصر انقلاب از یک معبد یعنی مسجد شروع شد انقلاب ما بود. بعد از این انقلاب بود که دیگران کم و زیاد یاد گرفتند مثل این قضایای بیداری اسلامی اخیر، که همه جا از مسجد یاد گرفتند که نمازجمعه و اسمگذاری جمعهها و شعار الله اکبر بیایند شعار سیاسی بدهند. حالا این که این نهضتها به نتیجه رسیدند، نرسیدند، چقدر میرسند چرا؟ مشکلاتشان کجاست؟ آیا این مشکلات منشأ مذهبی دارد؟ منشأ تاریخی دارد؟ یا منشأهای دیگر، آن بحث دیگری است ولی اصل این که از مسجد راه بیفتند و در مصلاهای نمازجمعه شعارهای الله اکبر بدهند و براندازی و انقلاب و مبارزه علیه دیکتاتوری و تلاش برای اسلامگرایی و مردمسالاری و استقلال اینها همه از مسجدهای ما الگوبرداری شده است. آن لحظهای که مردم و جوانان در مسجدها فعالیتهای جهادی وانقلابی و فرهنگی میکردند شاید خودشان تصور نمیکردند یک روزی اینها در سطح جهان الگوسازی بکند و اینها شروع یک تمدنسازی جدید اسلامی است. نقش مسجد تغییر کرد. حالا من در ادامه بحثم به سه الگوی مسجد اشاره میکنم که دوتا الگوی آن مطلوب مخالفان و دشمنان اسلام است و یک الگو، الگویی است که در انقلاب اسلامی معجزات خودش را نشان داد. فقط به عنوان نمونه فعالیتهای همین مسجد خود ما که ما همیشه عمدتاً با دوستان اینجا بودیم برای دوستان و بچههای دبیرستانی بگویم، کودکانی که امروز درست وضعیت همان وضعیت 30 سال پیش ما را در این مسجد داشتند و دارند.
اولاً بنده اولین بار به سر کچل بچههای مسجد استاد شدم و شروع به صحبت کردم. یعنی اولین صحبتهای خودم را در مساجد با شما نوجوانان صحبت میکردم و از این مسجد به آن مسجد، از این دبیرستان، به آن دبیرستان، اولین فایده مسجد برای ما و اولین ضرر مسجد برای کل ایران است! اولین بار تمرین گفتگو با بچهها با همسن و سالهای خودمان که بنشینیم راجع به تاریخ صدر اسلام صحبت کنیم، راجع به این مفاهیم صحبت کنیم و چگونه به نبرد و به درگیری به دشمنان مکتب از طریق فرهنگ برویم در همین محیط مسجد و دبیرستان ما و امثال ما آشنا شدیم. با بچههایی که در این مسجد با آنها آشنا شدیم در دبیرستانمان اولین هسته مبارزه زمان شاه در دبیرستان را تشکیل دادند. من یادم میآید که اولین بار با دو- سهتا از بچههای دبیرستان و بچههای مسجد که آشنا شدیم قرار گذاشتیم که اول سال 57 در دبیرستان که هنوز عکس شاه بود و حاکمیت کامل آنها بود برویم و شرایط را عوض کنیم. یعنی قرارمان را اینجا در مسجد قائم گذاشتیم و رفتیم و تمام کلاسها عکس شاه را از تمام کلاسها پایین آوردیم شکستیم و در دو- سه تا کلاس عکس امام را روی دیوار زدیم و در حیاط دبیرستان شعار مرگ بر شاه و درود بر خمینی دادیم و شب هم از دیوار زدیم رفتیم. قرار این کار اول در مسجد گذاشته شد و بعد بچهها به دبیرستان رفتند. و یادم میآید که این منطقه بالاشهر حول و حوش آن موقع به آن هتل هایت میگفتند بعد شد هتل حیات، اینجا خانة خیلی از ساواکی و ارتشیها و سرمایهدارها بود که مینشستند. باز با چندتا از این بچهها و دوستان و بستگان قرار گذاشتیم رفتیم چند شب خانههای اطراف هتل هایت شعارنویسی که اگر دوستان آن زمان یادشان باشد ظرف یک شب، تمام این خیابانها تمیز بود صبحش تمام این دیوارها چندین کوچه و خیابان شعارنویسی شده بود. میخواهم بگویم انرژی همه کارها از مسجد بود. میرسیم دوران بعد از انقلاب، بخش دیگری از خاطرات ما در این مسجد خاطرات کشیکها شبانهای بود که بچهها برای نگهبانی و امنیت محله میآمدند توی همین مسجد کنار هم مینشستند اسلحه تقسیم میکردند فشنگها توزیع میشد گروهها درست میشد و توی این کوچهها راه میافتادند برای نگهبانی. میخواهم بگویم مسجد در انقلاب اسلامی چندکاره بود. پایگاه انقلاب بود، پایگاه امنیت بعد از انقلاب بود چون انقلابها وقتی پیروز میشوند اولین مشکلشان ناامنی و هرج و مرج است. این ناامنی و هرج و مرج باز از طریق مسجد کنترل شد یعنی بچهها اینجا میآمدند باز تقسیمبندی میکردند منطقه را. آن زمان که پلیس درست و حسابی نبود و امنیت در کشور نبود سال 57- 58 تا بعد که بسیج درست شده باز امنیت شهری امنیت محله، امنیت خیابانها و کوچهها باز به عهده همین بچهها بود. این هم کارکرد چهارم مسجد.
کارکرد پنجم مسجد، دورانی که محدودیتهای اقتصادی زمان جنگ بود، تحریم و کالاها کم شد و هیچی نبود و بحث کوپن و تقسیم کالا پیش آمد و توزیع یک زمانی نفت بود، باز هیچ حکومتی در دنیا در آن شرایط نمیتوانست این مشکل را مدیریت کند و حل کند. این هم کارکرد مسجد قائم و مساجد دیگر بود، مشکل توزیع کالا و کوپن و تقسیم صحیح اجناس را باز مسجد انجام میداد.
کارکرد ششم مساجد از جمله مسجد قائم، یعنی همه مساجد فعال اینطور بودند زمانی که تروریزم و درگیریهای گروهکها شروع شد منافقین،کمونیستها شروع به ترور کردند و بچهها که سنشان کم است نمیدانند ولی آنها ظرف چند سال حدود 15 هزار و 17 هزار ترور کردند در همین محله ما اقلاً دو نفر ترور شدند یکی از بچهها در خیاطیاش شهید کردند و موارد دیگر و باز مسجد سریع یک سازماندهی مردمی برای شناسایی پایگاههای فساد. امام(ره) آمد صحبت کرد و گفت ملت 36 میلیونی همه باید اطلاعاتی باشند ما اطلاعات 36 میلیونی داریم ما سرویس اطلاعاتی دولتی قوی نداریم کل ملت باید مواظب باشند هرکسی مواظب محله خودش باشد همین اتفاق افتاد. این هم کارکرد ششم این مسجد بود که یک مرتبه همه شدند نیروهای امنیتی. تمام مردم عادی. هرکس میرفت سر کارش، سر نانواییاش، سر نجاریاش، سر بقالیاش، کلاس مدرسهاش. در عین حال همه مراقب بودند و در همین محله هم ضرباتی به آنها زدند حتی با کمک همین بچههای مسجد خانه تیمی کشف شد. غیر از کارکرد عبادت مسجد این کارکرد ششم بود.
کارکرد هفتم مساجد نقش قرضالحسنه و خیریه را ایفاد میکردند. در هر محلهای که ببینند چه کسانی گرفتار هستند مشکلات زیادی دارند کمکشان کنند، سر زدن به خانوادههای محروم، سر زدن به خانوادههای شهید که اینها احساس نکنند بچههایشان رفتند و تمام شد رفت و تنها ماندند یک شبکه قوی عاطفی، اخلاقی، اجتماعی، بعد هم که جنگ شد و اینجا پادگان شد. مسجد شد پادگان، مثل مسجد صدر اسلام که تصمیمهای بزرگی را که میخواستند بگیرند اگر اذان بیوقت گفته میشد همه میفهمیدند یک مسئله بزرگ اجتماعی است یا قرار است انفاقهای اقتصادی بشود یا قرار است بهم کمک کنیم یا یک جنگی در پیش است یا یک مسئله مهمی پیش آمده و پیامبر میخواهند صحبت کنند. در مسجدالنبی ستونهای مختلف است که هر کدام یک اسمی دارد ستونی بود که وقتی پیامبر کنار آن ستون مینشست میفهمیدند وقت عبادت و تفکر پیامبر است باید تنها باشد. کسی سراغ پیامبر نمیرفت. وقتی پیامبر(ص) بلند میشدند و کنار ستون وفور مینشستند معلوم بود که نمایندگان سیاسی قبایل و گروههای دیگر دارند برای مذاکره میآیند یعنی کسی نباید برود مشکل شخصیاش را طرح کند هیئتهای رسمی و سیاسی دارند میآیند. کنار ستون دیگری پیامبر(ص) مینشست میفهمیدند وقت آزاد است و برای مراجعات عمومی است. یکی میآمد میگفت شوهر من دیوانه شده یک چیزی بگویید آدم بشود. یکی میآمد میگفت این زن ما اخلاق ندارد شما توصیهای و نصیحتی بکنید. یکی میآمد میگفت میخواهم عروس بشوم و آماده ازدواج هستم. پیامبر همانجا خیلی راحت میگفت میآمدند چند جلسه با هم صحبت میکردند بعد مهریه چی؟ پسر هم میگفت ما فقیریم چیزی نداریم ولی اهل کار هستم. میگفت مهریه چی داری؟ گفت هیچی که نمیشود باید یک سورهای یا تعلیمی یاد بدهی. به خانم گفت قبول است خانم میگفت قبول است. سوره را یاد میدادند ازدواج میکردند میرفتند. اینقدر ساده و اینقدر مردمی. این قدر راحت. ما ازدواجها را اینقدر سخت کردیم پولکی کردیم طلاقها هم بالا رفته، بخاطر کجبینی به مسئله ازدواج و خانواده. البته معنی آسانگیری این نیست که تحقیقات نشود صحبت نکنند نه همه اینها باید بشود چون دو نفر آدمی که اصلاً همدیگر را نمیشناسند با هم ازدواج کنند ممکن هم هست که زود هم بهم بزنند. پیامبر اینها را میشناخت و میدید اینها با هم سازگارند. باز مسجد، یک مرکزی برای تشکیل خانواده و ازدواج و حل مشکلات خانوادگی، دو نفر با هم دعوا دارند کار به طلاق نکشد، یعنی مسجد اسلام و مسجد پیامبر اینطوری بود. این مسجد، مرکز یک تمدن است. کلیسا نیست که فقط بروی عبادت کنی! نباید درِ مسجد را قفل کنند و موقع نماز باز کنند بگویند نماز را بخوانید و بروید بیرون! مسجد باید یک محل تپنده باشد چنانکه در دهه 60 مسجدها واقعاً اینطوری بود. اینجا واقعاً خانه دوم همه بچهها بود حتی ما مراسم ازدواج در مسجد قائم داشتیم گاهی اول انقلاب، کسانی مراسم ازدواجشان را ساده در مسجد میگرفتند. معبد اسلام اینطوری است به ازدواج کار دارد، به مدیریتی که طلاق نشود کار دارد، به جهاد و جنگ کار دارد، به محاصره اقتصادی، رفاه کار دارد، کار یتیمخانه را میکند، کار قرضالحسنه و خیریه را میکند، کار پادگان را میکند. یک وقتی لازم میشود که صندوق قرضالحسنه کار بانک را میکند. مسجد در اسلام یعنی تمدنسازی یعنی همه چیز. همه اینها در قالب اخلاق، معنویت و تقوا. همه هم عشق، همه کارها مجانی. یعنی بچههایی که میآمدند مسجد ما که ساعت کار نمیزدیم که اینقدر ساعت کار زدیم و اینقدر مسجد بودیم و چند ساعت مسجد بود اینطوری نبود. آرزوی هرکسی بود که بیایند بچهها و رفقا را ببینند. اغلب این بچههایی که اینجا عکس هایشان را میبینید از توی همین مسجد با هم صحبت و قرار داشتند که از اینجا حرکت کنیم میرفتند و بعضیها برنمیگشتند بعضیها مجروح، و اینها الآن که نگاه میکنم میبینم بهترین خاطرات عمر خود من در همین مسجد بود. بهترین دوستان ما بچههای همین مسجد بودند که حالا 10- 20 سال است از رفقا جدا شدیم اما بهترین خاطرات عمر همینجاست. جلسات نهجالبلاغه، قرآن، تاریخ اسلام که همینجا در همین مسجد میگذاشتند. دوستان دیگر و گاهی ما میگفتیم این مسجد و مساجد دیگر. یعنی نگاه که میکنیم میبینیم ذهن ما، شخصیت دینی و اعتقادی ما اینجا در همین جلسهها در همین کتابخانه مسجد و در همین صحن مسجد و در همین زیرزمین مسجد وقتی که پایگاه بسیج تشکیل شد منعقد شد. این الگوی درست مسجد است. الگوی صدر اسلام که انقلاب اسلامی و امام(ره) دوباره آن را احیاء کرد و در دنیا اصلاً شبیه ندارد. چون مسجد این ساختمان و سیمانها نیست روحی که در مسجد جریان است و آن مربوط به آدمها و امام جماعت آن، پیرها و مردان و زنانی که آنجا هستند مربوط میشود. خانوادهای در مسجد تشکیل میشد که واقعاً این خانواده نقش خانواده دوم آدم را داشت. یک خانواده در خانهات بود یک خانواده هم در مسجد بود که همه با هم مثل برادر بودند و واقعاً دل بچهها برای هم تنگ میشد ما هنوز هم صمیمیترین رفقایمان تا الآن، چند نفر از این بچههایی هستند که توی همین مسجد با هم آشنا شدیم. اینها انواع و اقسام کارکردهای یک مسجد است.
اما الگوهای دیگری هم برای مسجد هست که آنها خطرناک است من به آنها اشارهای بکنم. ببینید بعضیها فکر میکنند الگوی ایدهآل مسجد، همان الگوی کلیسا و معابد ادیان دیگر است. قرار است که نسبت بین مسلمان و مسجد طور دیگری تعریف شده است به نحوی که مسلمان در ارتباط دائمی با مسجد است. در عالم مسیحیت میگوییم برای این که بیشترین دینی که در دنیا بیشترین پیرو شناسنامهای را دارد مسیحیت است، مسیحیها اولین جمعیت جهان هستند بعد مسلمانها هستند و آخرین دین الهی قبل از اسلام بوده، از این جهت دارم راجع به مسیحیت صحبت میکنم و الا راجع به بقیه هم میشود صحبت کرد. در مسیحیت شما کلیسا را دارید هفتهای یکبار یکشنبهها متدینین آنجا میروند و سرود مذهبی میخوانند و دیگر رابطه با مذهب و کلیسا دوباره قطع میشود. در مسجد میگویند مستحب است بعضیها میگویند احتیاط واجب است آنهایی که میتوانند تمام وعدههای نمازشان را به جماعت به مسجد بروند یعنی حداقل دو بار را بروند یعنی صبحها را نمیتوانند ولی دو بار را مسجد بروند. اولاً ارتباط اینطوری برقرار است یعنی مسجد در حاشیه زندگی یک مسلمان نیست بلکه در متن زندگی او قرار میگیرد. روزی سه بار پنج بار، حداقل دو بار و دستکم یک بار، که مغرب و عشا اقلاً مردم بروند که فاصله بین مسلمان و مسجد نیست ولی در ادیان دیگر این فاصله کاملاً بیشتر است. این اولاً فاصله زمانی و مکانی.
ثانیاً برای مسلمان فقط حضور در مسجد و نماز نیست این هم یک فرق دیگر است. در ادیان دیگر حتی مسیحیت شما زمانتان به دو بخش تقسیم میشود زمان مذهب و زمان غیر مذهب. وقتی کلیسا میآیید زمان مذهبی است وقتی بیرون میآیید تا یکشنبه بعد دیگر زمان لائیک و غیرمذ هبی است. مکانها یا مذهبیاند یا غیر مذهبی. مکان مذهبی مسجد است، دیگر کارخانه، دانشگاه، خانه، پارک، سینما، اینها همه فضای غیرمذهبی و پارلمان میشود! در فرهنگ اسلام، مسجد، قلب مذهب است ولی فقط نماز خواندن عبادت نیست از مسجد که بیرون به مغازه، کارخانه، مدرسه، دانشگاه، مزرعه، هر کجا که میروی، پشت ماشین راننده هستی، همه آن جاهایی که هستی خودش مسجد است. کار، عبادت است. این هم یک فرق دیگر نسبت مسلمان با مسجد و نسبت سایر ادیان با معابدشان. مسلمان که از مسجد بیرون میاید از معبد بیرون نمیآید، داری سر زمین بیل میزنی همانجا معبد و مسجد است بیلزدنتان هم عبادت و جهاد فیسبیلالله است. مهندسی میکنید عبادت است، معلم هستید عبادت است، آهنگر و نجار و نانوا هستی دارید عبادت میکنید چون خدمت به جامعه است و تلاش برای نان زن و بچه و معاش خانوادهات هست اینها عبادت است ما در هیچ دین و مذهب دیگری به این شکل نداریم. اینها از جمله مسائلی است که میگویند غیر از نمازهای یومیه و سخنرانی و... شما از قلمرو مسجد که بیرون میروید در قلمرو کارتان، سیاست، اقتصاد، علم، هر قلمرویی میروید عبادت است، میهمانی و صله رحم هم که میروید عبادت است. تفریح هم که میروید دست خانوادهتان را میگیرید و به یک پارک و جایی میروید که تفریح سالم کنید آن هم عبادت است. کل زندگی یک مسلمان عبادت میتواند باشد. این هم یک فرق دیگر بین اسلام و سایر ادیان و مکاتب است.
یک کارکرد دیگر مسجد را که یادم رفت بگویم مدرسه بود. مسجد شاید مهمترینش همین بود مسجد کار مدرسه را هم میکرد یعنی آشنایی بچهها با قرآن، با معارف الهی، با تاریخ و تاریخ اسلام، حتی کلاسهای جریانشناسی سیاسی در مسجد ما بود، بعضی از دوستان که اینجا هستند بعضیهایشان نیستند اینجا کلاس میگذاشتند بچههای محل را با جریانهای سیاسی مختلف آشنا میکردند یک مدرسه کامل و قوی و کارآمد بود. جلسه کوه و تقریح و شنا و فوتبال هم بود یعنی انگار یک مجتمع تفریحی سالم برای بچهها بود یعنی اگر بخواهیم کارکردهای مسجد را بطور عام بشماریم اقلاً این مسجد ما مثل مساجد فعال دیگر کار 12تا مؤسسه را میکرده است یعنی کار 12تا نهاد را اقلا کردند و همهاش هم موفق بود. حالا البته آن زمان جنگ بود، هیجان بود، انگیزهها بیشتر بود، الآن شرایط عادی است انگیزه کمتر است باید یکطوری این انگیزهها را فعال کرد که بچههایی که سنشان کمتر است مثل همان دهه 60 بیشتر بیایند.
یک مسجدی داشتیم که شاه میخواست با الگوی انگلیسی و مسجد تحجّر، مسجد به عنوان پایگاه تحجّر، قبل از انقلاب اغلب مساجد ما اینطوری بود مسجد انگلیسیپسند. مسجد شاهپسند، مسجد محفل متحجّران، قشریون و مرتجعینی که کل مذهب را عین مسیحیت فقط در نماز خلاصه کرده بودند دیگر مذهب بیرون از مسجد و غیر از نماز وجود و حضور نداشت. امام و انقلاب آمد مسجد را با فلسفه اصلی صدر اسلام آن برگرداند. یک تعبیری امام داشت و اینها میگفتند این تعبیر ایدئولوژیک است. آن استدلال این بود که اسلام را این جریان متحجر و شاه رژیم ایران، اسلام را دو تیکه کرده است یک تیکه آن به شکل احکام عبادی و شعائر و ناآگاهانه، تکراری، موروثی، بدون استدلال، بدون تبیین، بدون نسبت با بقیه زندگی آدم که خب حالا آن کسی که نماز میخواند و مسجد میرود با آن کسی که نمیآید مثلاً فرقشان در بازار چیست؟ فرق این که مسجد میآید با اویی که مسجد نمیآید در عالم سیاست چیست؟ او زورپذیر است این هم زورپذیر است. او هم اسلام منهای جهاد و عدالت است، این هم اسلام منهای جهاد و عدالت است. اینها میخواستند کاری کنند که بگویند مذهب ظاهراً هست ولی در واقع نباشد یعنی قالتاق باشیم شارلاتان باشیم مسجد هم بیاییم بگوییم این قالتاقها دو دستهاند یک عده مسجد میآیند و یک عده مسجد نمیآیند. این مسجدی بود که آنها میخواستند باشد. یعنی سبک زندگی این دوتا مثل هم باشد فقط این مسجد میآید و آن یکی مسجد نمیآید. و الا هر دوی اینها دروغ میگویند هر دوی اینها کلاه برمیدارند هر دو عین هم زندگی میکنند، بازار و مغازهشان مثل هم است، زندگی خانوادگیشان مثل هم است، تفریحاتشان مثل هم است، سبک زندگی سکولار است دینی نیست منتهی شخصاً مقدس هستند. این مسجدی بود که شاه میخواست باشد.
اما مسجدی که انقلاب اسلامی و امام(ره) خواست، استدلال این بود که اینها اسلام را دو تکه کردند یک تکه برای عوام عقبمانده در تکیه و روضه و دوره و مسجد، یک لحظه و زمان و مکان خاص برای مذهب، کارهای مذهبی بکنیم عقدههای مذهبیمان تخلیه بشود بعد دوباره برویم زندگیمان را بکنیم منتهی در زندگیمان دیگر کاری به مذهب و مسجد و حلال و حرام نداریم. در اداراتمان دیگر کاری نداریم رشوه بگیر، رشوه بده، زور بگو، کلاه بردار، اذیت بکن، حقکشی کن، اینها عیبی ندارد ولی مسجد را هم داشته باشیم. یک تکه از مذهب هم رشتههای تخصصی علمی توی مدرسهها برای اهل فن! اسلام فنی، یک عده خاصی مشغول و از آن طریق آنها نان بخورند! اما مذهب به عنوان مکتب، روش زندگی، عقیدهای که آگاهانه بر اساس نیازها، بر اساس ناهنجاریها و مشکلات عینی موجود در جامعه، ناظر به آنها باشد و ایدهآلهایی را برای زندگی و اقتصاد و سیاست و کار و خانواده، برای فرد و گروه و جامعه تعریف کند و آگاهانه انتخاب شود چنین چیزی در این الگو نبوده است. من عبارت امام(ره) را بخوانم که میگوید مسجد باید کانون فعال سیاسی اجتماعی و عبادی بشود و سیاست و اقتصاد و جامعه ما، و ورزش و تفریح ما از عبادت ما جدا نیست. اصلاً تفکیک دین از سیاست، از همین تفکیک مسجد از کل زندگی شروع میشود. مسجد، یک جزیره و بقیه زندگیتان هم جدا جدا باشد. مسجد پیامبر(ص) میشود قلب جامعه و قلب زندگی. مثل خون در بازار آن، سیاست آن، پارلمان آن، رسانه آن، خانواده آن میرود و همه جا مسجدی میشود این مسجد واقعی میشود. مسجد سکولار، خلاصه ما مسجد سکولار داریم – هرچه میخواهیم این کلمه سکولار را نگوییم نمیشود – مسجد سکولار داریم یعنی مسجدی که دین را خلاصه در عبادت فردی میکند و مسجد محمدی داریم. اسلام منزوی در مسجد بود به اسم اسلام، اسلام را منزوی میکردند در چهاردیوار مسجد آن هم مسجدهای بیتحرک اسلام را زندانی کردند و گفتند اسلام فقط در مسجد است و مسجد هم فقط نماز است و چیز دیگری نیست این مسجدالحرام و مساجد دیگر در زمان رسولالله مرکز جنگ و سیاست و مرکز امور اجتماعی بود. اینطور نبود که در مسجد پیامبر(ص) فقط مسائل عبادی نماز و روزه باشد. مسائل سیاسی از مسائل عبادیاش بیشتر بود. هر وقت میخواستند افراد را به جنگ بفرستند و برای جنگ بسیج کنند از مسجد شروع میکردند. متأسفانه به دنبال تبلیغات از صدر اسلام یعنی بعد از یک مدتی بعد از پیامبر(ص) شروع شد تا زمان ما، متأسفانه مسجدها شدند مسجدهایی که اسلام در مسجد محکوم بود و محدود میشد. محکوم نه به این معنی که کسی بگوید ما اسلام را محکوم میکنیم، محکوم به این معنا که آنچه که اسلام میخواهد در مسجد خفه بشود و زیر پا له بشود یعنی اگر اسلام مثلاً ده بخش بود 9 بخش آن را کلاً حذف کردند و یک بخش آن فقط ماند احکام طهارت و نجاست، غسل، وضو، نماز، احکام نماز جماعت و نماز فرادا که چطوری از جماعت آن را به فرادا تبدیل کنیم و فرادا را چطوری به جماعت تبدیل کنیم؟! این کل اسلام شد! درِ مسجد بسته، هرکس این حرفها را دارد بزند هرکس حرف دیگری میخواهد بزند آنها حرف دنیاست! چون در روایات داریم که در مسجد حرف دنیا نزنید. آن معنیاش این است که مسجد را پایگاه کاسبی نکن، که مثلاً فلانی میآید مسجد برویم کنار او بنشینیم ببینیم معامله جوش میخورد؟ یا یک معاملهای چیزی، گفتند این کار را نکن، ولی اگر صحبت سیاست و اجتماع و اقتصاد و بحث مستضعف و محروم و وظایف اجتماعی بود اینها که دنیا نیست اینها عین آخرت است. اینها میگفتند صحبت دنیا در مسجد نکن یعنی کل اینها دنیاست، با این حساب از همه دنیاگراتر خود پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) بودند چون مدام در مسجد همین حرفها را میزدند. تغییر این معنا که چه چیزی امر دنیوی است و چه چیزی امر اخروی است، چه چیزی به مسجد مربوط است و چه چیزی مربوط نیست این یک انحراف بزرگ بود.
و بعد تفکری که به نام اخباریگری در جامعه ما میشناسند که الآن هم جریانهای جدیدشان دوباره احیا شده، جریان نواخباریها احیاء شدند. مشابه آن در سنیها جریان حنبلیاند. جریانهای نوحنبلی که همین وهابیها تکفیریها از توی آنها بیرون آمدند. آن دوتا بین سنیها و اینها بین شیعهها، هر دوی اینها یک جور فکر میکنند. هر دو در تشخیص اسلام میگویند با قرآن کاری نداریم، ثانیاً عقل تعطیل! ما اصلاً با عقل نباید سراغ قرآن برویم چون عقل بشر هیچی در این قضایا نمیفهمد. ثالثاً همه روایات با قطع نظر از سندش، حدیث، هرکس هر روایتی به دستش آمد به حَسَب ظاهر معنا کند و نتیجه دینی بگیرد. یعنی چی؟ یعنی ما سراغ روایات... نواخباریها میگویند روایات شیعه، وهابیها نوحنبلیها میگویند روایات سنی، ما میرویم سراغ هر روایاتی که دستمان افتاد، دلمان خواست،گزینش میکنیم به سند آن کاری نداریم که این روایت درست است یا غلط است به این که با آن روایات دیگر تعارض دارد اگر این است آنها چه میگویند و... به این هم کاری نداریم یعنی بدون عقل سراغ روایت میرویم به سندش هم کاری نداریم به قرآن هم کاری نداریم و بعد ظاهر روایت را هرطوری که خودمان میخواهیم معنا میکنیم و بر اساس آن هم تصمیم میگیریم تکفیر هم میکنیم. حواستان باشد ما یک تکفیریهای شیعه هم داریم فقط هم سنیها را تکفیر نمیکنند یک بخش مهمی از خود شیعه را تکفیر میکنند. این جریان نواخباری مجتهدین را تکفیر میکردند همین که بین اهل سنت این جریانهای تکفیری، وهابیها و یک گروهشان هستند. مثلاً من یک نمونه برای شما مثال بزنم که چه کسانی را تکفیر میکردند؟ یک بحثی در اینها بود هنوز هم هست که به سند روایت کار نداشته باشید کل روایاتی که از اهل بیت(ع) نقل شده در "کافی" مرحوم کلینی، در "تهذیب" شیخ طوسی، در "استبصار" شیخ طوسی و "منلایحضرهالفقیه" شیخ صدوق که 4 منبع اصلی روایت شیعه هستند هر روایتی که در اینها آمده قطعاً درست است. بحث سندی نباید کرد، بحث محتوایی نباید کرد همان که از ظاهرش میفهمی. بعضی از علمای بزرگ آمدند مثل علامه حلی، گفتند هر روایتی که در این 4تا کتاب است لزوماً درست نیست این روایات و احادیث طبقهبندی علمی دارد، بعضی از اینها اصلاً سند ندارد، بعضی از اینها سند دارد ضعیف است، بعضیهایش قطعاً جعلی است، بعضیهایش سند درست است معنی دلالت حدیث واضح نیست این معنایی که به ذهن تو از روایت آمده و در جلسه میگویی این معلوم نیست، چون ده تا روایت دیگر را باید ببینی تا معنی این روایت را بفهمی، آن سهتا آیه در قرآن هست که باید آن را ببینید، آنها کمک میکند باید کارشناس سند باشید. خب یک زمانی صنعت چاپ بود برای نقل یک حدیث باید اجازه میگرفتند یعنی یک عالم بزرگ باید سند ارائه میداد که من از استادم ایشان هم از استادش فلانی، او از استادش فلانی، تا به صدر اسلام برسد، من اجازه دارم که فقط این 12 حدیث را نقل کنم و معنایش را توضیح بدهم. خب سابقاً در حوزههای ما اینطوری بود برای نقل 12تا حدیث باید سند میآوردی، نسل به نسل، استادها به تو اجازه دادند که بله این آقا، عالِم بزرگ این 12تا حدیث را فهمیده، سندش هم قطعی است میتواند توضیح بدهد و معنا کند و بحث کند. ولی بعد الآن آمدند همینطوری چاپ میکنند هرکسی هر جا همینطوری دستش را توی جعبه میکند هر حدیثی که دلش میخواهد برمیدارد و هرجور دلش میخواهد میخواند و در هر جا هر مناسبتی هرطور دلش میخواهد معنا میکند. بعد از او بپرسند که این حدیث با آن حدیث قضیهاش چطور میشود؟ اگر این حدیث این است پس آن آیه قرآن چیست، میگوید حرف نزن! علامه حلی آمده میگوید احادیث طبقهبندی دارد هر حدیثی که در اصول کافی و فروع کافی هست قطعی نیست چه برسد به بحار. چون من بعضیها را دیدم از بحار علامه مجلسی میگویند این حدیث در "بحارالانوار" است، خب باشد! در بحارالانوار هم حدیث غلط است هم درست. خود علامه مجلسی(ره) میگوید احادیث غلط و ضعیف این است من هرچه حدیث بوده جمع کردم که از بین نرود و الا من روی آنها قسم نمیخورم باید روی آنها بحث کارشناسی شود، این تعداد از احادیث را من مطمئن هستم و این تعداد باید بررسی شود. خود علامه ذیل بعضی از احادیث مینویسد از نظر من این حدیث مشکل دارد. یعنی چه که هرکسی هر حدیثی را بردارد هرطور دلش میخواهد بگوید. بعضی از احادیث واضح و روشن هستند بله، اما بعضی از احادیث واضح نیستند ممکن است منشأ بدفهمی بشوند چنانکه فرقههای انحرافی در شیعه بوجود آمد گاهی بر اساس استناد به روایات و نفهمیدن درست آنها بین اهل سنت هم هست. بعد طرف میگوید علامه حلی آمد گفت این روایات باید درست بررسی شود اینها آمدند گفتند اینها جسارت است. میدانید بعضی از اینها حتی علامه حلی را لعن میکنند چه برسد به علمای انقلابی مثل امام(ره) در این دوران. علامه حلی آمده میگوید این حدیثی که از امام صادق(ع) نقل شده این حدیث قطعی نیست و سند آن درست نیست باید آن بررسی شود. بعد طرف برگشته میگوید این توهین به امام صادق است که بگویی حدیث امام صادق جعلی است! عقل را ببین. او میگوید این حدیثی که از امام صادق نقل شده جعلی است درست نیست او میگوید این توهین به امام صادق است که شما بگویید حدیث جعلی از امام صادق است،این کجایش توهین به امام صادق است؟ طرف آمده از امام صادق نقل میکند میگوید پرسیدند سقف مسجدالنبی را دارند تعمیر میکنند برداشتند شرعاً میشود از آن بالا ما نگاه کنیم قبر پیامبر را؟ میگوید نقل کرده که امام صادق گفته نه، شاید پیامبر با یکی از خانمهایشان آنجا خلوت کرده باشند شرعاً درست نیست نامحرم هستند. ببینید این حدیث را به امام صادق نسبت میدهند! خب از این احادیث در کتابهای ما هم هست. خب این را باید متخصص بفهمد که این سند این حدیث چیست، معنیاش چیست؟ مگر میشود امام صادق این حرف را بزند یعنی چه؟ شیعه و سنی از این روایات دارند. روایات قطعی هم ما داریم، روایات درست. این که هرکسی بردارد هر حدیثی را بردارد و به سند آن کاری نداشته باشد و بگوید این روایت امام صادق است و بعد هر نتیجهای میخواهد از آن بگیرد، اینها انحراف است. یکی از جاهایی که مساجد، یک دین این طوری در بعضی از مساجد ما ارائه شده و معرفی میشود ته آن این میشود که میگویند راهپیمایی روز قدس شرکت نمیکنیم حرام است برای این که فلسطینیها سنیاند! یک مذهبی اینطوری از توی آن درمیآید. میگوید سوار هواپیما نشویم چون زمان پیامبر صدر اسلام هواپیما نبوده این بدعت است و حرام است. البته این معنیاش این نیست که فکر کنیم احادیث مشکل دارند و احادیث جعلی خیلی زیاد است و بیشتر احادیث جعلیاند. نه، هرگز، بیشتر احادیثی که در منابع شیعه نقل شده درست هستند بخشی از اینها هم که درست هستند برای همه مفهوم نیستند متخصص باید توضیح بدهد یک بخشی هم سند ضعیف دارد و یک بخشی هم جعلی است ولی میخواهم بگویم این که هر مسجدی هر حدیثی را بردارد و بگوید این درست نیست. یا کسانی که آمدند گفتند که اصلاً عقل را به هیچ وجه نباید در کار دین دخالت داد. بیبنید یک وقت عقل را روشنفکری دخالت میدهید و شروع میکنید صریحاً دین را خلاف آیه و حدیث معنا میکنید، آیه و حدیث را صریح، خلاف معنای حدیث و آیه معنا میکنید به اسم عقل و روشنفکری که این باطل است. اما یک وقتی هم کسانی میگویند ما قرآن را نمیفهمیم قرآن برای ما نیامده، قرآن فقط یک کتاب مقدس است مثل کتابهای مقدس دیگر ادیان و مذاهب، آن را ببوس و روی طاقچه بگذار! سراغ قرآن برای درک حقایق این عالم نباید رفت. این هم یک دیدگاهی است که متأسفانه بین شیعه هم بوجود آمد که این فضولیها به عقل نیامده، چون عقل بعضی جاها خطا کرده، بنابراین در همه موارد باید عقل را خطاکار دید و سوء ظن به عقل داشت و این شبیه همان حرفی است که در کلیسا گفتند. وقتی که شما گفتید عقل اصلاً اعتبار ندارد و در مسجد حرف عقل را نزن و دین را به روش عقلانی تبیین نکن، تعبّد را در نقطه مقابل تعقّل گذاشتید، نتیجه آن چه میشود نتیجهاش همان اتفاقی میشود که در مسیحیت افتاد. آمد گفتند که آقا خدا سه تاست! گفتند یعنی چی؟ گفتند عقل، اینجا جای عقل نیست. بالاخره خدا یکی است یا سه تاست! ما از فرودگاه داشتیم از کشوری میآمدیم در یکی از فرودگاههای خارج از کشور با یک خانم دکتر که استاد دانشگاه کاتولیک بود نشستیم کنار آن خانم و چندتا سؤال راجع به الهیات از ایشان کردم، پرسیدم بالاخره ما دوتا سؤال از شما داریم 1) بالاخره حضرت مسیح(ع) خداست یا بشر؟ و خدا بالاخره یکی است یا سه تا؟ گفت هم خداست هم بشر، هم یکی است هم سه تا! گفتم دست شما درد نکند ممنون! بعد گفتم چطوری با کدام تفسیر و قرائت میشود؟ بعد گفت اینجا جای عقل نیست، شما یا باید به عقلتان ایمان بیاورید یا به مسیح؟ گفتم از کجا فهمیدید که مسیح این را میگوید و کجا مسیح این را گفته؟ دیگر سکوت کرد.
کسانی را که میبینید میگویند فقط عقل، اینها مادیاند و میخواهند بگویند وحی، حقیقتی فراتر از عقل عادی بشر وجود ندارد اینها دین ندارند، این درست است. اما آنهایی که میگویند دین منهای عقل، آنها میخواهند همان بلایی که سر مسیحیت آمده، بودیزم و هندوئیزم، به اسم عقاید شیعی و اسلامی، خرافات رایج باشد اینها بهترین راهش همین است همین کار را کردند و در یک دورههایی همین کار را با تشیع کردند. میگویند اگر فردا به شما گفتند یک دریا آب در یک فنجان جا میشود شما میگویید بله، اگر در مسجد این حرفها را زدند حتماً درست است. چه بخواهند توی مسجد بگویند چه بیرون از مسجد، این محال است. اگر به نام مذهب به شما گفتند تناقض اشکالی ندارد شما بگویید بله ما دیگر مذهبی هستیم راست میگویند آقایان فرمودند تناقض اشکالی ندارد ما میپذیریم! خب اینها در تفکر شیعه و اهل بیت نیست. تناقض محال است هرکس بگوید تناقض، او اشتباه کرده، تناقض توجیه نمیشود. اگر اشکالات معرفت مذهبی در حد اینها باشد که عقل اینها را میفهمد اینها را باید سؤال کنیم یا ما متوجه نشدیم یا تو متوجه نشدی. یا عقل ما دارد خطا میکند این خطای عقل را بگو کجاست؟ اما یک وقت میگویی آیا همه معارف الهی همهاش در ظرف عقل عادی بشری میگنجد؟ نه، مفاهیم فراعقلی داریم اما ضد عقل نداریم. ضد عقل نه، اما فراعقل که معقول است بله. مثلاً ما با عقل عادی بشری نمیتوانیم بفهمیم که برای چی نماز صبح دو رکعت، نماز مغرب سه رکعت، نماز عشاء چهار رکعت، نماز ظهر و عصر چهار رکعت، برای چی؟ نمیتوانیم. اما این خلاف عقل نیست و ما دلیل عقلی داریم که چرا باید به حرف پیامبر گوش کنیم که ایشان میگوید این نمازها را اینطوری بخوانید. بله یک تفاوتی وجود دارد مگر شما همه چیزها را میدانید. شما الآن میروید پیش پزشک میگویید گردن من درد میگیرد او مثلاً میگوید از رگهای کف پایت هست! یکی از دوستان ما رفته بود دکتر، گفته بود کمرم درد میکند گفته بود سیگار نکش! حالا اگر شما این را احتمال ندهید میگویید طرف دیوانه است این میگوید کمرم درد میکند او میگوید سیگار نکش! چه ربطی دارد؟ بله ربط دارد ما نمیفهمیم. طرف متخصص هواپیماست میگوید هواپیما چنین صدایی میدهد میگوید برای پیچ این طرفی است! ما نمیدانیم ارتباط آن صدا با این پیچ چیست و با آن قطعه دیگر چه ارتباطی د ارد؟ ما نمیگوییم همه ارتباطات و روابط بین پدیده را ما میفهمیم در دینش هم همینطور است اما ضد عقل نباید باشد. تناقض نباید باشد روش عقلی رسیدن به این یک نتیجه، باید اجمالاً روشن باشد و لذا به ما گفتند در اصول عقاید تقلید نکنید باید بفهمید. البته فهم اجمالی داریم، تفصیلی داریم، یک آدم نابغه، متفکر، عالم یک جور میفهمد، آدم عادی یک جور میفهمد. آدمها با ضریب هوشی متفاوت فهمشان فرق میکند، معرفت روی تفاوت مرتبهها تأثیر میگذارد. اما باید بفهمی که به چه ایمان آوردهای؟ مسجدی که فقط مذهب است و بدون هیچ استدلال و توضیحی را تحمیل میکند این مسجد شیعی و اهل بیتی نیست. مسجد روشنفکربازی هم که فقط بحثهای مادی و محسوسات را میپذیرد آن هم اینطور نیست. ببینید حدیث جمع کردند به نام "سلسلهالحمار"، فکر میکنم در مقابل آن "سلسلهالذهب" بود. سلسلهالذهب یعنی حدیثی که زنجیره حدیث طلایی است بعد از امام معصوم، حکومتهای فاسد برداشتند یک حدیثی را جعل کردند به نام سلسلهالحمار! که گفتگو با یک خری است و آن خر نقل میکند از پدرش و پدربزرگش همینطور تا برسد به پیامبر؛ خر از پیامبر حدیث نقل میکند! بعضی جاها این حدیث را آوردند در محافل شیعه و سنی خواندند منتهی چون آنجا کسی سؤال نمیکرد این حدیث از کجاست و اصلاً معنی حدیث چیست، این را حمل بر معجزه کردند که بله، خر آمد گفت من از پدرم و پدرم از پدرش تا پیامبر حدیث نقل کرده است این را در منبرها میگفتند! البته در جهان غیر از مذهب ما، در جوامع دیگر این حدیث نقل شده و این حدیث سلسلهالحمار الآن در کتابهایشان هست. برای این که وقتی شما قرار نیست از سند و مدرک حدیث بپرسی و بگویی نسبت آن با بقیه روایات، با قرآن و عقل چیست همانطور که او میتواند بگوید خدا هم یکی است هم سهتا، این هم میتواند بگوید خر از هفت جد و آبادش نقل کرده از پیامبر، و یک جملهای نقل کند بعد هم شما بگویی بالاخره معجزه است اگر خدا بخواهد بالاخره خر هم حرف میزند! خر همه کار میکند. طرف گفت که بازی کلاغپر بود، میگفت چی پر، چی پر، خر پر ! گفت آقا خر که نمیپرد! گفت آقا خر است یهو دیدی پرید! مذهبی که در پایگاه و مسجد شیعه انقلاب مطرح میشود از توی این مسجد خر بیرون نمیآید. کسی را نمیشود خر کرد، هر چیزی را به اسم مذهب نمیشود گفت و نمیشود شنید. این هم یک کارکرد مهم مسجد است. کسانی که گفتند ظاهر قرآن حجت نیست، خود قرآن میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ...» (مائده/ 90) خب روشن است میگوید شراب و قمار اینها پلیدیاند از اینها اجتناب کنید عمل شیطانی است. میگفتیم از این آیه معلوم نمیشود که شراب و قمار حرام است، میگفتند نه،اینها را باید از امام معصوم پرسید. اگر روایتی باشد که بگوید اینها حرام است حرام است. و الا معلوم نیست ما معنی آیات را نمیفهمیم قرآن برای ما نیست برای اهل بیت است! بله، اسرار قرآن، باطن قرآن دست اهل بیت است، تفسیر درست قرآن دست اهل بیت است اما معنیاش این نیست که مخاطب قرآن ما نیستیم و معنی هیچ آیه را هیچ کس نمیفهمد. این خط برای این بود که کسانی میآمدند قرآن را برخلاف اصل قرآن تفسیر میکردند و اجازه نمیدادند اهل بیت حرف بزنند، در جواب آنها گفتند قرآن این است که اهل بیت میگویند الآن هم میگوییم. اهل بیت(ع) مفسّر واقعی قرآن هستند. اما اینها برداشتند یک نتیجه غلط آنچنانی گرفتند و ضربات سنگینی زدند. حتی احادیث جعل کردند در این مورد که بله ما از امام معصوم شنیدیم که قرآن و نمازهایش اصلاً یک جور دیگری است! حتی راجع به سوره حمد، طرف میآمد میگفت اصل سوره حمد اینطوری است «صراط من انعمت علیهم غیر مغضوب علیهم و غیر الضالین»! این درست است نه این که ما میخوانیم! میگفتم کجا آمده؟ میگفت ما یک حدیث دیدیم. آن حدیث را کی گفته؟ از کجا آوردی؟ معنایش چیست؟ سندش چیست؟ برای چی؟ ظاهرش میخواهد سنیها را بکوبد ولی در اصل خود قرآن را زیر سؤال میبرد چون بهترین دلیل دست یهود و مسیحیت است که ما میگوییم کتابهای شما تحریف شده اینها انجیل و تورات حقیقی نیست بعد بگویند خب قرآن شما هم همینطور است پس شما با ما چه فرقی دارید؟ این نمیفهمد دارد بزرگترین مهمات را در اختیار کفر قرار میدهد برای کوبیدن اصل مبنای اسلام.
شهید مطهری(ره) میگفت ما یک طلبهای میدیدیم من اصلاً چیزی که در قیافهاش نمیدیدم نجابت بود درس هم نخواند، فقط یک مقدار ادبیات خواند به مطوّل هم که رسید دید سخت است ول کرد رفت. یک عمامه بزرگی بست و یال و کوپال و یک ریش بلندی، نعلین هم که تلق تلق کند، ادا هم بلد بود که چطوری ادا دربیاورد که ما جزو بزرگان و علما هستیم در این اداها متخصص بود. ایشان میگوید درس را ول کرد رفت بعداً فهمیدیم رفته فلان شهر آنجا گفته قرآن اعتبار ندارد، قرآن نخوانید، راجع به روایات هم اصلاً فکر نکنید ضربهای به تشیع و روحانیت شیعه آنجا زد، چون به اسم روحانیت حرف زد سواد هم نداشت ولی ادا و اصول داشت، چنان ضربهای به شیعه زد که تا مدتها بعد، بعضی از فضلا و رفقای ما میرفتند آنجا که شبهاتی که این درست کرده از ذهن مردم شیعه بیرون بیاورند چه برسد به غیر شیعه! و حتی میگویند اینها میخواستند یک قرآن دیگری چاپ کنند که بگویند قرآن واقعی آن است که مرحوم آقای بروجردی نگذاشت و جلوی آنها را گرفت. یک مشت احمق که اینها به اسم خدمت به تشیع تیشه به ریشه تشیع زدند و آقای بروجردی میگفتند من فکر میکنم این قضیه، همزمانی اینها با روی کار آمدن جریانهای مادی ضدعقل در غرب، جریانهای پوزیتویسیتی تجربهگرا اتفاقی نیست آنها به اسم مادیگرایی تجربی، اینها به اسم قشریگری مذهبی هر دو تیشه برداشتند به ریشه معارف اسلام و قرآن و تشیع بزنند.
و اما آن دوتا الگوی دیگر؛ یکی الگوی انقلابی و یکی هم الگوی تحجّر. دوتایش را عملاً گفتم و توضیح امام(ره) را در این باب بدهم و بعد سراغ الگوی سوم بروم. امام(ره) راجع به آن الگوی دوم که تحجّر است میگوید که تلاشهای زیادی شاید بیش از 300 سال شده است از وقتی که غربیها در جهان اسلام و در ایران نفوذ کردند در حال مردم مشرق مطالعه کردند اوضاع و احوال سیاسی اجتماعی و اخلاقی ما را مطالعه کردند به این نتیجه رسیدند که مسجد و مدرسه را باید به شکلی درآورد که دیگر نتیجهای به نفع این مردم نداشته باشد یعنی کارکرد مسجد و محراب و منبر را و مدرسه و دانشگاه را باید تغییر داد طوری که یا خودشان را خنثی کنند یا علیه خودشان عمل کنند و اینها را به ما بیشتر وابسته کنند. مأمور مستقیمشان رضاخان بود تمام منابر تعطیل، تمام مساجد نیمه تعطیل، مجالس روضهخوانی یا از بین رفت یا تبدیل شد به مجالسی که باید برای شاه و رضاخان دعا کنند و کنار آن هم جفنگیات بگویند. حرفهای خلاف صریح قرآن و حدیث بگویند به اسم معارف تشیع. خب کارکردهایی که مسجد انقلابی دارد و آن الگوی مسجد دوم ندارد.
الگوی سوم، مسجد لیبرال است که نکته زیادی ندارد آن را خواهم گفت. عمدتاً این دوتا الگو درگیر بودند. الگوی مسجد انقلاب، بعضی از کارکردهایش این بود که 1) بزرگترین پایگاه انقلاب در طول تاریخ اینطور بوده الآن در انقلاب ما بطور خیلی واضح است. 2) اعزام نیرو برای جبههها و عقبة جنگ مسجد بود، چون جنگ و عملیاتها را بیشتر بسیج انجام میداد. عملیاتهای اصلی جنگ، 80 درصد بار جنگ روی دوش بچههای بسیج و رزمندههای مردمی بود و اینها از مساجد سازماندهی میشدند و آموزش میدیدند. 3) پشتیبانی اقتصادی و کمک به جبهه. 4) پایگاه تربیتی و کادرسازی. بسیاری از نیروهای انقلاب در مساجد ساخته شدند و تربیت شدند و پای منبرها، پای هیئتها و در جلسات مساجد رفتند و خدمات کردند. 5) پایگاه فرهنگی تربیتی. 6) مرکز بیان احکام الهی. مرکز فقاهت، آوردن فقاهت به میان جامعه و اجتماعی کردن دین، بیان حلال و حرام. 7) پایگاه اخلاق، و تربیت و موعظه اخلاقی جامعه. یعنی پمپاژ اخلاق در جامعه از طریق مسجد و منبرها صورت میگرفت. اینها تفاوتهای مساجد و کلیساست، سبک زندگی و... 8) پایگاه تفصیل و تفسیر قرآن و اصول عقاید و اخلاق. میدانید در صدر اسلام اولین درسهای حقوق و فلسفه و علوم جدید همه اینها در مسجدها بود. اولین بیمارستانها در مسجدها تشکیل شد بعداً که گسترش پیدا کرد بیمارستان از مسجد جدا شد این را بدانید آموزش جراحی در صدر اسلام اول توی مسجد بود برای جنگها چطوری آماده باشند. 9) محل تشکیل کانونهای علمی، فرهنگی، سیاسی، چیزی که امروز به آن NGO میگویند. 10) مرکز عبادت و تربیت نسل جدید، 11) محلی که گرفتاریهای اقتصادی و اجتماعی و همینطور گرفتاریهای روحی حل بشود. بنشینند آنجا درد دل کنند، مسجد درست، کار نهاد مشاوره را انجام میدهد. 12) پایگاه دفاع از حق و اسلام. در هر محلهای یک فساد و انحطاطی اتفاق بیفتد مسجدهای محل مثل پایگاههای مقاومت سریع آن را درمییابند و آن را محاصره میکنند و با میکروب میتوانند درگیر شوند. 13) مرکز اجتماع مردم و میتینگ اسلامی، که تا وقتی این اجتماعات هست دشمن میداند اینها جدا جدا نیستند. ببینید انگلیسیها وقتی هند را گرفتند صدهزار انگلیسی بر 800 میلیون هندی، 200- 300 سال حکومت کرد برای این که اینها 800 میلیون یک نفر بودند آنها یک صد هزار بودند مسجد کاری میکنند که مسلمانها دیگر یکی یکی نیستند جمع جمعاند و لذا اگر مسجد به وظایف واقعیاش عمل کند استعمار، استکبار و استبداد و هیچ کس نمیتواند بر جامعه اسلامی مسلط شود. 14) کارکرد آن در وحدت اسلامی، وحدت مردم. 15) رسیدگی به فقرا و مبارزه با فاصلهها و شکافهای طبقاتی در مساجد میتواند مدیریت بشود ثروتمندان هر محل به فقرای هر محل از طریق مسجد کمک و رسیدگی کنند 16) خنثی شدن توطئههای دشمن 17) جذب جوانها 18) ارتباط مدرسه و خانواده 19) آموزش قرآن و نماز 20) شکلگیری بسیاری از نهادهای اجتماعی دیگر 21) گسترش عواطف و اخلاق و محبت اجتماعی که مردم دوست هم باشند نگران هم باشند 22) موعظه و یاد قیامت و...
آن الگوی سوم را هم عرض کنم این بیشتر الگوی آمریکایی مسجد است! آن الگوی متحجّر خیلی انگلیسیها در آن نقش داشتند و آن را دنبال میکردند چون انگلیسیها زرنگ هستند با مذهب و احکام صریح مبارزه نمیکنند مذهب را دور میزنند. میگویند نخیر آقا ما خودمان خرج مسجد را میدهیم! بانی آن خودمان هستیم ما کمک میکنیم! آمریکاییها نه؛ الگوی سوم مسجد الگوی مسجد سکولار با رهیافت لیبرال است. مسجد به این معنا که قواعد بازی آزادیخواهی آزادانه، یعنی ما خودمان تصمیم بگیریم که احکام شرع چه باشد ما تصمیم بگیریم که مسجد چطور اداره بشود به احکام شرع و فقه کاری نداریم. مثلاً بعضی از تصمیمَهایی که در این طور رهیافت مسجد لیبرال دارد گرفته میشود و در بعضی از کشورهای خارجی بین جمعهای مسلمان این کار شده و در بعضی از کشورهای اسلامی هم نمونههای خیلی کم آن دارد جرقههایی میزند. مثل این که مثلاً امام جماعت زن برای مردها. الآن در بعضی از مسجدها در آمریکا این کار را کردند. خلاف احکام شرع است. مسئله طهارت و نجاست و این که آیا غیر مسلمان هم میتواند توی مسجد بیاید یا نه؟ گفتند چه اشکالی دارد کافر هم میتواند به مسجد بیاید. اینها بعضی از الگوهای خیلی مدرن مسجدبازی است که الگوهای سکولار و لیبرال با مفهوم فردگرایانه، یعنی مسجد در ذیل ارزشهای لیبرال. در ایران در زمان شاه، جرأت نمیکردند خیلی این کارها را بکنند چون نمیخواستند مستقیم درگیر شوند همان خط تفکیک دین از سیاست و تفکیک مسجد از کل جامعه بود. دادگستری لائیک، آموزش و پرورش لائیک، حاکمیت لائیک، محدود کردن روحانیت و حذف روحانیت از صحنه، کشف حجاب، مبارزه با احکام اجتماعی دین، آزادی شرابفروشی، خانههای فحشا، تعامل آزاد دو جنس در جامعه خلاف احکام شرع، یک نوع سکولاریزاسیون تحت عنوان مدرنیزاسیون یعنی بیدین کردن تحت این عنوان که ما میخواهیم مدرن بشویم و پیشرفت کنیم و این که مسجدها فقط آیینهای عبادی، مجلس ترحیم، ما اصلاً در سنت اسلامی مجلس ترحیم در مسجد نداریم. مسجدها قفل میشود یک نمازجماعت در آن میخوانند بعد یک قرائت قرآن، بعد مجلس عزاداری برای میّت. من نمیگویم بدعت و حرام است ولی این که یکی از کارهای اصلی مساجد این باشد ما چنین چیزی در روایات و سنت اهل بیت ندیدیم! از زمان شاه قرار شد که نماز یعنی این طرز فکر که میگفت مسجد فقط برای نماز، احکام فردی فرعی عبادی، مجلس ترحیم، موعظه دینی به شرطی که هیچ ربطی به مسائل اجتماعی و عرصه عمومی نداشته باشد آن طرف هم یک طبقه متوسط جدید روشنفکرمسلک شهرنشین غربگرا و غربزدهای بوجود بیاید که کلاً ارزشهای شرعی و اخلاق اسلامی را کنار بگذارند و بگویند ما یک فهم لیبرالی فهمگرایانه شخصی از مذهب داریم. مرد با زن دست بدهد اشکالی ندارد، مسئله حلال و حرام و محرم و نامحرم خیلی مهم نیست یعنی یک مسجد لیبرال درست کردن. مسجد فقط کارکرد نیایشی دارد. یک مقاله به نام "چگونه اسلام در آمریکا فهم شده است؟" یک مسجدی در لسآنجلس بنا شد که قرار شد نقش امام در مسجد دگرگون بشود. بعد از آن قرار شد دیگر در مسجد احکام شرع گفته نشود هرکسی خودش هرطوری دلش میخواهد بتواند به شریعت عمل کند. حتی صحبت از این شد که بیاییم زمان ماه رمضان را عوض کنیم. در باب احکام فقه، یک چنین مسجد و مذهبی را هم دارند تحت عنوان مذهب مدرن و لیبرال، البته این مسجدها هنوز کم هستند ولی دارند روی آن کار میکنند. میگویند در مسجد نمازجماعت برگزار میشود، زن و مرد مخلوط، یک مرد و یک زن جلو و یک مرد عقب، یک مرد جلو یک زن عقب، مخلوط مینشینند و بعد میگوید زنانی در مسجد دیدیم که لباس با دامن بلند و آستین بلند بدون روسری و بدون حجاب به نماز ایستادند. مثل این نمازی که خواندند با کفش نماز میخواندند ماه رمضان روز قدس، شیشه آب هم همراهشان بود! هم با کفش نماز بخوان هم آب بخور! اول انقلاب هم در درگیری با گروهکها این کار شد یک وقت آنها هم آمدند همینطوری نماز خواندند اینها نماز مدرن است مواظب باشید. کمکم نماز مدرن، مسجد مدرن، حجاب مدرن، ازدواج مدرن، ازدواج ضربدری مدرن، مثلث عشقی، مربع، مخمّس، مصدث، مثمّن، همه اینها کمکم پیدا میشود! اسم آن را میگذارند گردهمایی شهروندی با روش دموکراتیک در مسجد مدرن! شریعت و احکام و حلال و حرام، همه چیز با نظرخواهی به روش دموکراتیک تعیین بشود. این احتمال وجود دارد با این نوع نگاه، مثلاً تا صد سال دیگر به روش دموکراتیک بررسی کنیم که مثلاً نماز صبح چند رکعت باشد؟ تصمیم بگیریم ببنیم کدام بهتر است چطوری بهتر است؟ این میشود الگوی لیبرال مسجد، و این نوع مسجد آمریکایی است. آن اول یک مسجد انگلیسی بود متحجّرپرور، این یکی مسجد آمریکایی. آن وقت در این الگوی مسجد، مسئله اخلاق، عدالت، مبارزه با فساد اداری، مالی، اقتصادی مطرح نیست اگر بخواهیم مسجدهای ما مثل مسجدهای دهه 60، مثل مسجدهای صدر اسلام، جامعهساز، تمدنپرداز باشد مسجد باید بتواند فضایی را در شهر و محله منتشر کند که روی ادارات حکومتی و دولتی تأثیر بگذارد. نمیشود که شما در مسجد موعظه به تقوا بکنید در اداره مجبور شوید رشوه بدهید! اصلاً سکولاریزم یعنی همین، یعنی شما در مسجد مذهبی باش، در بازار خیانت کن، در ادارات کلاه بردار، قوی حق ضعیف را بخورد، در دانشگاه استادت مبانی خلاف قرآن و سنت را آموزش بدهد. اگر رسیدیم به جایی که شهرداریاش به یک سمت رفت، اداره مالیات به یک سمت رفت، بانکها به یک سمت رفتند، مسجد به یک سمت، مدرسه به یک سمت، ورزشگاه به یک سمت، پارکش به یک طرف، این یعنی عقبگرد! همانطور که اول انقلاب همین مسجد قائم و خیلی از مسجدهای دیگر همه اینها را بهم گره زد یعنی شما اقتصادتان، نمازتان، دعای کمیلتان، بازارتان، ورزشتان، همه اینها با هم دارد در یک مسیر مدیریت میشود خب از همین مسجد بچهها با هم کوه و فوتبال و شنا میرفتند از همین جا جبهه هم میرفتند، از همینجا نمازجمعه میرفتند، از همینجا میرفتند فعالیتهای اقتصادی، از همینجا میرفتند خانه شهید، از همینجا میرفتند و... این مثل یک قلبی که به همه جا خون میدهد این طرف توی ادارهاش هم که میرود باید بفهمد که ما دوباره قرار است شب برویم توی مسجد نماز بخوانیم با خدا دوباره تجدید عهد کنیم، اینجا کلاه مردم را برنداریم و اذیتشان نکنیم. توی بانک هر قراردادی را نبندیم و با هر شیوهای عمل نکنیم.
این خطر است دقت کنید، مسجد با الگوی انگلیسی متحجّر، مسجد با الگوی لیبرال آمریکایی، مراقب این دوتا الگوی مسجد باشید. مسجد صحیح الگوی مسجد صدر اسلام در زمان رسولالله در مسجدالنبی(ص)، مسجد کوفه امیرالمؤمنین(ع)، این مسجدالنبیای بود که وقتی امکان حکومت و سیاست در آن نبود، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) آن را به بزرگترین دانشگاه جهان تبدیل کردند. 5 هزار شاگرد در این مسجد در 10 رشته علمی امام صادق(ع) تربیت میکرد. هر گوشه مسجد در یک موضوعی کرسی مناظره بود. آن طرف مناظره کلامی، این طرف مناظره قرآنی، آن طرف حدیث، آن طرف بحث فیزیک و طبیعیات، مسجد اینطوری بود. یک مرتبه میشود بزرگترین پایگاه نبرد و جهاد، یک مرتبه میشود بزرگترین دانشگاه، بزرگترین پایگاه اخلاق، بزرگترین پایگاه برادری.
بنابراین عرضم را در دوتا جمله خلاصه میکنم: 1) مسجد به یک سمت نرود بانک و شهرداری و ادارات دولتی و رسانه و... به یک سمت دیگر بروند این همان سکولاریزم است تفکیک مسجد از زندگی است.
2) مراقب دوتا الگوی غلط و خطرناک مسجد باشیم. الآن ما هر دوتا الگو را داریم البته الگوی اولی بیشتر است آن الگوی آمریکایی و لیبرال هنوز خیلی پا نگرفته است. ولی خب تا 0- 30سال دیگر ممکن است شما در ایران هم یک چنین چیزهایی ببینید. در تهران یک نمونههای بیسروصدایش هست من شنیدم، مجالس مذهبی که در آن حجاب رعایت نمیشود مینشینند دور هم دعا میخوانند ولی حجاب ندارند. مثلاً من چند بار این صحنه را دیدم در تهران در فرودگاه رفته بودم دیدم یک خانم حجاب ندارد مثلاً موهایش بیرون آرایش کرده، یک تسبیح هم دستش هست، منافاتی نمیبیند بین ذکر گفتن و بیحجابی! یک مذهب خاصی برای خودشان درست میکنند. دوست دختر و پسر با هم هیئت میآیند در تهران هست. این اسلام مدل لیبرال است! هیئت لیبرال! ما هیئت سکولار داریم، هیئت لیبرال داریم، هیئت واقعاً حسینی داریم. مرز اینها را باید با هم بدانید.
والسلام وعلیکم و رحمهالله
هشتگهای موضوعی
خداوند ایشان را حفظ کناد و زبان و قلمشان را پر برکت نماید