شبکه چهار - 13 تیر 1399

امام رضا علیه‌السلام، تعریف و تقدیس علم (اخلاق علمی و حساسیت در انسان‌شناسی)

میلاد مبارک امام علی بن موسی الرضا علیه‌السلام_ جمعی از دانشجویان دانشگاه امام صادق علیه‌السلام _ مشهد ۱۳۹۳

اخلاق علمی و حساسیت در انسان‌شناسی

بسم‌الله الرحمن الرحیم.

جهاد علمی، خودسازی، اخلاقی، و جهاد اقتصادی و سازندگی در جامعه، ارتباط این سه نوع جهاد با تمرکز بر جهاد علمی بخاطر شأن دانشجویی شما، دوستان فرمودند در این باب بحث شود. به نظرم آمد هر سه جهاد را و با تمرکز بر جهاد علمی را ما بر اساس روایات حضرت رضا(ع) تبیین کنیم و ببینیم چه نکته‌هایی را می‌توانیم از سیره عملی ایشان و فرمایشات‌شان بیاموزیم در باب این سه جهاد. و با تمرکز بر جهاد علمی.

نکته اول؛ راجع به اخلاق شخصی حضرت رضا(ع) عرضم را متبرّک کنم و با این روایت شروع کنم ضمن این که به آن بُعد جهاد اخلاقی بحث ما هم مربوط است در عین حال اول ببینیم راجع به چه شخصیتی داریم گفتگو می‌کنیم که با همه عظمت‌شان آن‌قدر متواضع در رفتار با دیگران و با موافق و مخالف و بزرگ و کوچک بودند و مثل بردگان رفتار می‌کردند، مثل برده، آنقدر مؤدب و متواضع که ذره‌ای شکوه ظاهراً مادی نمی‌خواستند به مخاطب خودشان در هیچ جمعی القاء بکنند. همواره می‌خواستند این شکوه، شکوه معنوی باشد که با تواضع و ادب هماهنگ است.

در سیره امام رضا(ع) از این قبیل روایات آمده که ایشان سبک زندگی شخصی‌شان این‌طور بود، این را شما به عنوان یک شروع مربوط به آن بُعد جهاد اخلاقی و جهاد نفسانی تلّقی بفرمایید که ابراهیم‌بن‌عباس نقل می‌کند می‌گوید من بارها در رفتار ایشان خیره می‌شدم ایشان با اعمال‌شان و سبک زندگی‌شان بیشتر ما با حرف می‌زدند تا با زبان‌شان. «ما رَأیتُ أبا الحَسَنِ الرّضا(ع) جَفا أحَدا بِکَلِمَةٍ قَطُّ وَ لا رَأیتُهُ قَطَعَ عَلى أحَدٍ کَلامَهُ حَتَّى یَفرُغَ مِنهُ، وَ ما رَدَّ أحَدا عَن حاجَةٍ یَقدِرُ عَلَیها وَ لا حَدَّ رِجلَهُ بَینَ یَدَی جَلیسٍ لَهُ قَطُّ وَ لا اتَّکى بَینَ یَدَی جَلیسٍ لَهُ قَطُّ، وَ لا رَأیتُهُ شَتَمَ أحَدا مِن مَوالیهِ وَ مَمالیکِهِ قَطُّ، وَ لا رَأیتُهُ تَفَلَ وَ لا رَأیتُهُ یُقَهقِهُ فی ضِحکِهِ قَطُّ، بَل کانَ ضِحکُهُ التَّبَسُّمُ، وَ کانَ إذا خَلا وَ نَصَبَ مائِدَتَهُ أجلَسَ مَعَهُ عَلى مائِدَتِهِ مَمالیکَهُ وَ مَوالیهِ حَتَّى البَوّابَ السّائِسَ»

ما رَأیتُ أبا الحَسَنِ الرّضا(ع) جَفا أحَدا بِکَلِمَةٍ قَطُّ؛ در تمام این موقعیت‌های مختلف هرگز «قطّ» یعنی هرگز، ندیدم حتی یک بار ایشان نه این که به کسی جفای عملی بکند و حقوق و حرمت کسی را مورد حمله قرار بدهد حتی با یک کلمه چنین نکرد هرگز ندیدم نه این که ایشان کاری بکند بلکه ندیدم حرفی بزند که حقوق یا حرمت هیچ کس، کمترین صدمه‌ای بزند. هرگز به هیچ کس هیچ صدمة آبرویی، جانی، مالی، نزد مگر آن وقتی که باید مبارزه می‌کرد و وظیفه بود. هرگز کسی ندید و من ندیدم حتی یک کلمه جفاکارانه به کار ببرد یک کلمه‌ای بگوید که آن شرایط و آن مخاطب مستحق آن کلمه نیست بیش از اندازه است، ‌افراطی در آن هست، هرگز. وَ لا رَأیتُهُ قَطَعَ عَلى أحَدٍ کَلامَهُ حَتَّى یَفرُغَ مِنهُ؛ ادب گفتگوی ایشان این طور بود محال بود کسی مشغول سخن گفتن باشد امام رضا(ع) سخنان او را قطع کنند. هرکس داشت در هر موردی حرف می‌زد امام رضا(ع) تا آخر مؤدب و متواضع گوش می‌کردند هرگز صحبت کسی را قطع نکردند حتی برای این که بگویند حرف‌تان غلط است اجازه دادند حرفش را بزند. دقت کنید در این‌ها هم منطق علمی است، ادب گفتگو، منطق گفتگو و مناظره و مباحثه، قدرت شنیدن، ظرفیت سکوت؛ ما خیلی وقت‌ها احساس می‌کنیم قدرت حرف زدن داریم قدرت سکوت و شنیدن نداریم. امام رضا(ع) اوج قدرت سکوت هم بود. هرگز سخن کسی را قطع نکرد. این عبارات هم جهات اخلاقی است و هم این بخش از روایت جهاد علمی را هم پوشش می‌دهد که کار علمی، پیشرفت علمی بدون ادب سکوت، و شنیدن، و تحمّل امکان ندارد، تحمّل نظر کسی که او تو را قبول ندارد و تو او را قبول نداری هرگز سخن کسی را قطع نکرد. گذاشت هرکسی حرف می‌زند همه حرف‌هایش را بزند. معمولاً تا از ایشان سؤال نمی‌کردند سخن نمی‌گفت مگر این که ببیند یک جایی یک حقی یا یک حقیقتی دارد پایمال می‌شود، حقی در عرصه عمل یا حقیقتی در حوزه نظر دارد پایمال می‌شود و سکوت ایشان به منزله تأیید اوست. و الا همین‌طوری شروع نمی‌کرد که در جلسه صحبت کند، ماها عشق سخنرانی داریم. – صبح این‌جا یک جلسه‌ای بود رفتیم توی ماشین، یکی از بستگان ما راننده بود بعد قفل ماشین را روی ماشین گذاشته بود گفت این میکروفن نیست شروع به حرف زدن نکنی – حالا ماها همه‌مان عشق حرف زدن داریم بعضی‌ها تریبون دارند بعضی‌ها ندارند حالا بعضی‌ها عشق حرف زدن دارند تا شنیدن و سکوت.

ببینید این هم به جهاد اخلاقی مربوط است و هم به جهاد علمی. امام رضا(ع) بنا را بر حرف زدن نمی‌گذاشتند که حالا هرجایی رسیدیم با هرکسی، شروع به حرف زدن کنیم زود یک عده‌ای را نصیحت کنیم! خیر؛ نگاه می‌کردند که احساس نیاز می‌کند یا نه؟ لازم است حرف بزند یا نه؟ وَ ما رَدَّ أحَدا عَن حاجَةٍ یَقدِرُ عَلَیها؛ هرگز نیازی را در کسی و نیازمندی ندید چه نیاز مادی و چه نیاز معرفتی، نیاز معنوی، نیاز روحی عاطفی، هیچ جا هیچ نیازی را ندید مگر این که واکنش نشان داد. این باز، هم به جهاد اخلاقی هم به جهاد اقتصادی، جامعه‌سازی مربوط است. امام رضا(ع) هرگز جایی مشکلی نمی‌دید که کسی مشکلی دارد مگر این که «یقدرُ علیها» در حد قدرت و با همه توان‌شان تا جایی که می‌توانستند اقدام می‌کردند تماشا نمی‌کردند می‌گفتند من مسئول هستم و تا جایی که می‌توانم باید مشکل این را حل کنم، مشکل مادی دارد، بیمار است، مشکل خانوادگی دارد، مشگل عاطفی است، مشگل اقتصادی است، مشکل اخلاقی، مشکل علمی است می‌توانم او را کمک کنم حق ندارم سکوت کنم. این هم، جهاد اخلاقی است و هم جهاد اقتصادی است و هم جهاد علمی هم هست چون بعضی از نیازها، نیاز علمی است. وَ لا مَدَّ رِجلَهُ بَینَ یَدَی جَلیسٍ لَهُ قَطُّ ؛ می‌گوید هرگز کسی ندیده که امام رضا(ع) در حضور جمعی حتی اگر کودک باشد موقعی که نشستند پایشان را دراز کنند! هرجا کسی بوده، امام رضا(ع) در پیش او مؤدبانه می‌نشستند. و از این جالب‌تر وَ لا اتَّکى بَینَ یَدَی جَلیسٍ لَهُ قَطُّ، اگر کسی در جلسه بود، هرکسی می‌خواهد باشد اصلاً ایشان تکیه نمی‌دادند. ما اصلاً چنین شناختی از ائمه‌مان داریم؟ اگر یک کسی از ماها یک مقدارخرده سوادی، خرده پولی، خرده علمی دارد به بقیه این‌طوری نگاه می‌کند! امام رضا(ع) در جلسه هرکسی بود مهم نیست که کیست؟ کوچک است، بزرگ است، مسلمان است، عالم، جاهل است، فقیر، غنی، حتی کودک هرگز کسی ندیده امام رضا(ع) تکیه بدهد. چون وقتی که تکیه می‌دهی یعنی این که تو خیلی هم مهم نیست ما پایمان را دراز می‌کنیم تکیه هم می‌دهیم، دوماً تو کی هستی ما کی هستیم، ثانثاً نمی‌خواهم به تو توهین کنم اصلاً تو را ریز می‌بینم. معنی‌اش این است وقتی ما جلوی کسی تکیه می‌دهیم و پاهایمان را دراز می‌کنیم یعنی من برای تو احترام قائل نیستم که درست بنشینم. خب در روایت می‌فرماید ما هرگز ندیدیم ولو یک نفر پیش امام رضا(ع) باشد و ایشان تکیه بدهد، به احترام آن فرد ایشان مؤدب می‌نشستند. این باز جهاد اخلاقی. وَ لا رَأیتُهُ شَتَمَ أحَدا مِن مَوالیهِ وَ مَمالیکِهِ قَطُّ، هرگز به یک زیردستی کسی را که ایشان مسئولش بود، دستوری بدهد یا کاری بخواهد، هرگز به او توهین نکرد. این هم جهاد اخلاقی و هم جهاد مدیریتی و اقتصادی است. هرگز آبروی کسی را هدف قرار نداد حتی اگر کسی،‌کارمندی، کارگری بود، برده، کنیز، که آن موقع در جامعه این‌ها عادی بود محال بود ایشان توهین بکنند مگر این که طرف تخلف کند.

نقل شده که امام حسن(ع) خواستند یک کاری بکند، آخه این‌ها می‌رفتند برده می‌خریدند از نظر مادی کاملاً این‌ها را تأمین می‌کردند به آن‌ها آگاهی می‌دادند، سؤالات‌شان را جواب می‌دادند، تربیتی، اخلاقی و بعد گروه گروه این‌ها را آزاد می‌کردند و خود این‌ها نمی‌رفتند و در شرایط بعد از کربلا، حتی قبل از کربلا، وقتی که معاویه آمد، این‌ها نمی‌توانستند آزادانه فعالیت کنند و کادرسازی کنند یکی از روش‌های کادرسازی خرید و آزادسازی بردگان بود این‌ها هزاران برده را خریدند و همین نهضت بردگان انقلابی علوی، خودشان منشأ یک عالمه تحولات بزرگ بعداً شدند. یکی از این‌ها را امام حسن(ع) خریده که بعداً او را آزاد کند. یک کاری به او می‌گوید که برو این کار را بکن، این کار خیلی مهم است حتماً باید انجام بدهی یادت نره. می‌گوید چشم می‌رود. بعد امام حسن(ع) می‌بینند یک ساعت گذشت نیامد، دو ساعت گذشت نیامد می‌بینند این از همان وقت که رفته از پیچ دیوار که پیچیده گرفته خوابیده! بعد امام حسن(ع) می‌آید بالای سرش می‌بیند هوا گرم است می‌نشیند بالای سرش بادش می‌زند و مگس‌ها را می‌زند که بیدار نشود. این روش برده‌داری اهل بیت(ع) ما بوده است. بعد طرف بیدار می‌شود می‌بیند امام حسن(ع) بالای سرش هست دارد او را باد می‌زند! جای برده و ارباب و غلام عوض شده! بعد بلند می‌شود می‌گوید آقا ببخشید من خسته بودم گرفتم خوابیدم. امام حسن(ع) می‌گوید خوشم می‌آید که نمی‌ترسی و از موضع قدرت با من حرف می‌زنی – حالا عین تعبیرشان این است – می‌گوید هیچ اضطرابی نداری از این که من بالای سرت آمدم؟ می‌گوید نه آقا، چه اضطرابی؟ می‌گوید آخه مثلاً تو برده‌ای من مولای توأم. گفت آقا ما شماها را می‌شناسیم شماها اصلاً این کاره نیستید. شما نشستید بالای سر ما دارید من را باد می‌زنید ما می‌دانیم شماها کی هستید. راجع به امام رضا(ع) هست که هرگز کسی ندیده به زیردست‌شان ذره‌ای توهین «شَتَمَ» اهانت، اذیت، این هم به جهاد مدیریت اسلامی برمی‌گردد. وَ لا رَأیتُهُ تَفَلَ ؛ هرگز کسی ندیدیم کاری خلاف ادب عمومی بکند. هرگز کسی ندیده امام رضا(ع) در یک کوچه خلوت دارند می‌روند مثلاً آب دهانشان را بیرون بریزد! همین چیزهایی که در دنیای امروز به آن اخلاق مدنی و شهروندی می‌گویند، چه کسانی متمدن هستند و چه کسانی وحشی‌اند، هرگز ندیدیم آب دهان بیرون بیندازد یک کاری بکند که اگر کسی ببیند حالش بهم بخورد. وَ کانَ إذا خَلا وَ نَصَبَ مائِدَتَهُ أجلَسَ مَعَهُ عَلى مائِدَتِهِ مَمالیکَهُ وَ مَوالیهِ حَتَّى البَوّابَ السّائِسَ» محال بود تنها تنها غذا بخورد، باز هم جهاد اخلاقی و هم جهاد اقتصادی مدیریتی. تشکیلاتی که نیرویش احساس کند مدیرش تنها تنها و بیشتر از بقیه دارد می‌خورد درست کار نمی‌کند. می‌گوید امام رضا(ع) اولاً هرگز تنهایی چیزی نخورده، هر وقت باید غذا می‌خورده فوری می‌رفته نیروهایی که آنجا بودند کارمندی، برده‌ای، کارگری، هرکس که هست سفره‌ای مشترک با آن‌ها می‌نشست می‌خورد هرگز جدا نخورد. اگر کسی نبود در روایت هست امام رضا(ع) می‌آمدند توی کوچه می‌ایستادند مسافری، فقیری، غریبی، برده‌ای، کسی را پیدا می‌کردند می‌گفتند می‌شود بیایید با من غذا بخورید. اگر کسی نمی‌آمد امام رضا(ع) می‌آمد توی سفره بهترین غذای سفره را توی یک سینی برای او جدا می‌کردند و برای او می‌بردند بقیه سفره هرچه بود خودشان می‌خوردند. این کار امام رضا(ع) بود. جهاد اخلاقی، جهاد انسانی و مدیریتی. حَتَّى البَوّابَ السّائِسَ؛ حتی نگهبان دمِ دری که بود، او را هم می‌گذاشتند. «کَانَ قَلِیلَ النَّوْمِ بِاللَّیْلِ کَثِیرَ السَّهَرِ؛ شب‌ها بسیار کم می‌خوابید و بسیار بیدار بود، «و کان کثیر صیام» بسیار روزه می‌گرفت «و لا یفوته صیام ثلاثة أیام فی الشهر»، حداقل ماهی سه روز را ایشان روزه بودند و می‌فرمودند انگار که به اندازه کل ماه را روزه گرفتید «و کان کثیر المعروف و الصدقة فی السرّ»، بسیار مخفیانه صدقه می‌دادند و خدمت به محرومین می‌کردند و ناشناس خانه فقرا، بردگان، یتیم، گرفتارها، زنان بی‌سرپرست، غریب‌ها، بیماران می‌رفتند و کمک‌شان می‌کردند. «و أکثر ذلک یکون منه فی اللیالی المظلمة»، اکثرش هم شب تاریک بود که هیچ کس متوجه نمی‌شد کی کجاست و کجا رفت؟

عرضم را با این روایت از امام رضا(ع) شروع کردم که بدانید مسئله بهترین الگوهای ما هم برای جهاد اکبر، جهاد نفسانی،‌ تربیتی، اخلاقی، و هم جهاد علمی و حالا جهاد فرهنگی؛ حالا جهاد فرهنگی جهاد سازندگی و مدیریتی هم جزو این برنامه است و الا علم و فرهنگ بدون ارتباط به تمدن‌سازی مربوط نمی‌شود ارتباط آن باید با اقتصاد و تمدن‌سازی هم معلوم باشد. و اما بحث جهاد علمی، چندتا روایت از امام رضا(ع) در باب جهاد علمی عرض می‌کنم. خواهش می‌کنم این‌ها را دقت کنید. فرمودند «الْعِلمُ إمامُ الْعَمَلِ وَالْعَمَلُ تابِعُهُ یُلهَمُ بِهِ السُّعَداءُ وَ یُحْرَمُهُ الأْشقیاءُ؛» یک اصل تمدن‌سازی، جامعه‌سازی و خودسازی است. فرمودند هیچ عملی پیش از مطالعات علمی نباید صورت بگیرد. «العلم اَمام العمل» یعنی علم پیش از عمل، یا العمل اِمام العمل، یعنی علم، باید رهبر و پیشوای عمل باشد. یعنی هر نوع فعالیت اقتصادی، مدیریتی، اجتماعی، هر کار فرهنگی می‌خواهید در جامعه بکنید باید علمی باشد. اخلاص لازم است کافی نیست. علمی بودن هر عملی یک اصلی از مبنای جامعه‌سازی در فرهنگ حضرت رضا(ع) است. حتی می‌خواهید کار علمی یا کار هنری بکنید کار مدیریتی می‌خواهید بکنید، کار اقتصادی می‌خواهید بکنید همه باید علمی باشد. امام رضا(ع) فرمودند این اصل اسلام است. جد ما رسول‌الله(ص) فرمودند که علم،‌ پیشاهنگ عمل است. هر چیزی را باید بدانید که این کار ماهیتش چیست؟ شرایط و مقدمات آن چیست؟ نتایج آن چیست؟ تهدیدهای آن چیست؟ آفات آن چیست؟ موانع چیست؟ همه این‌ها را اول باید بررسی کنید بعد اقدام کنید.

پس اصل اول در جهاد علمی از منظر امام رضا(ع) هر کاری که وارد آن بشوید بدون آگاهی و مطالعات لازم آن کار نه علمی است نه دینی است. اسلامی هم نیست. همه رفتار ما باید علم‌محور باشد. حالا به تعریف علم و وظیفه علم، این‌جا در این روایت اشاره نشده است. ممکن است مدیریت سکولار هم بگوید علم و علمی است، بله ما در مفهوم علم و علمی یک جاهایی توافق داریم، اشتراک داریم شبیه هم هستیم و یک جاهایی هم اختلاف داریم. بعضی‌ها فکر کردند در تعریف علمی صددرصد تعارض داریم این نیست. بعضی‌ها هم یک طوری تعریف می‌کنند که علم همین است ما هم با این‌هاییم اولش یک بسم‌الله می‌گوییم و آخرش والسلام علیکم و رحمه الله می‌گوییم این می‌شود دینی. نه؛ نقاط اشتراک در تعریف علم داریم، مفهوماً و مصداقاً؛ و نکات اختلاف داریم. ولی اصل این قضیه که هرکاری هر جهادی برای این که دینی و مشروع باشد باید علمی هم باشد، علم اِمام عمل باید باشد هیچ کاری را بدون مطالعات علمی نباید وارد شوید. حضرت رضا(ع) می‌فرمایند پیامبر(ص) فرمودند ما این کار را قبول نداریم. همین‌جوری بزن برویم نه! توکل به خدا! بعضی‌ها فکر می‌کنند توکل به جای علم است. یک مصیبت ما هم این‌هاست. تا می‌گوییم علوم انسانی اسلامی، بعضی‌ها فکر می‌کنند اسلامی یعنی این که نقل به جای عقل است. نه آقا؛‌ عقل و تجربه سر جایش هست، منتهی عقل و تجربه زیر نور توحید است با مبادی و غایات الهی است و با یک آگاهی‌ها و علم اضافی است که با عقل و تجربه عادی بشری به دست نمی‌آید یعنی عقل و تجربه برای آن لازم است اما کافی نیست نه این که قرار است نقل به جای عقل بیاید. علم دینی با علم سکولار در استفاده اجمالاً، فی‌الجمله در استفاده از عقل و تجربه مشترک است اما وقتی که دقت تفصیلی می‌کنی بله در تعریف عقل و تجربه، مقدمات و شرایط آن، غایات آن، و بخصوص ارتباط آن با علم وحیانی و الهی، آن‌جاها یک اختلاف‌هایی پیش می‌آید. علم سکولار فقط به دنیا و جسم و عالم ماده و غرائز و لذت کار دارد علم الهی به همه این‌ها کار دارد اما نه فقط به این‌ها. به معاش در رابطه با معاد. علمی که فقط معاش را ببیند سکولار است علمی که هر دو معاش و معاد را با هم ببیند آن الهی و دینی است. علمی که فقط به عقل و تجربه بشری اکتفاء کند سکولار است و مبنا و هدف آن خطاست، علمی که عقل و تجربه را در ذیل نور وحی بکار بگیرد این هم علم است و هم دینی و الهی است یعنی علم کامل‌تر است نه ناقص. چون علمی که فقط دوتا منبع دارد عقل و تجربه این کامل‌تر است و علم‌تر است یا علمی که سه‌تا منبع دارد یعنی عقل و تجربه، به علاوه یک منبع خطاناپذیر که وحی است. چون عقل و تجربه بشری خطاپذیر و محدود است، مشروط است، واقعاً نسبی است کسانی که گفتند همین عقل و تجربه بشری کافی است این‌ها بعداً رسیدند به این‌جا که گفتند عقل و تجربه بشری هم به درد نمی‌خورد خطاپذیر است، راست می‌گفتند. اگر فقط به عقل و تجربه بشری اکتفا کنید ته آن شکاکیت و نسبی‌گرایی و حتی پوچ‌گرایی می‌شود. چون عقل و تجربه بشر به همه چیز احاطه ندارد. اما آن‌هایی هم که می‌گویند عقل و تجربه را کنار بگذار فقط وحی و نقل کافی است، این‌ها فکر می‌کنند خداوند یک چیزهایی در این دنیا هست که این‌ها مخلوق خدا نیست از جمله عقل و تجربه بشری، فکر می‌کنند خدا وحی را درست کرده و فرستاده،‌شیطان هم عقل و تجربه را. حالا جنگ این دوتاست ببینیم کی می‌برد؟ نه آقا؛ عقل و تجربه هم مخلوق الهی است. امام رضا(ع) در روایت که یکی از روایات جهاد علمی است این است نوع شناخت دقیق علم؛ فرمودند خداوند چیزی زیباتر و مقدس‌تر از عقل نیافرید. این حرف امام رضا(ع) است. نه آن نگاهی که فکر می‌کند هرچه عقلی سکولار است. امام رضا(ع) می‌فرمایند عقل، موجود قدسی الهی است چیزی دوست‌داشتنی تر از عقل، نزد خداوند نیست. منتهی این عقل در برابر وحی گارد نمی‌گیرد این عقل و تجربه در ذیل نور وحی است. نور وحی می‌دانید چیست؟ مثل یک نورافکن است. شما الآن چشم دارید، یعنی تجربه و عقل بشری دارید، اگر این‌جا نور نباشد، تاریک باشد، چشم شما هست ولی چیزی را زیاد نمی‌بیند، کورمال کورمال است، وقتی که این نورافکن روشن می‌شود آیا این نورافکن جای چشم شما را می‌گیرد؟ نه؛ ولی کاری می‌کند همین چشم شما حالا همه چیز را می‌بیند. نسبت وحی با عقل و تجربه بشری این است. نه این به جای عقل و تجربه می‌آید نه رقیب آن‌هاست. و چشم، یعنی عقل و تجربه بشری هم کار خودش را می‌کند ولی بدون این نور در تاریکی چند سانت بیشتر را نمی‌بیند. ولی وقتی این نور آمد همین عقل و تجربه و یک عالمه حقایق بزرگ دنیوی و اخروی، هر دو را کشف می‌کند و در روایت پیامبر(ص) فرمود دنیای‌تان با عقل به دست می‌آید و آخرت‌تان هم به دست می‌آید فکر نکنید عقل، فقط برای دنیاست، عقل وسیله رسیدن به آخرت است. آن عقلی که فقط محدود در دنیاست آن فقط سکولار می‌شود اما عقلی که می‌گوید دنیا و آخرت، این الهی است آن عقل مقدس و حجّت الهی است، پیامبر خداست. پیامبر(ص) فرمودند: «العقل رسول الحق» همین عقل بشری پیامبر خداست. اول در جهاد علمی، علم را درست تعریف کنیم نه علوم بشری عقلی و تجربی را بطور مطلق نفی کنیم و بگوییم این‌ها سکولار است و فکر کنیم نقل، قرار است در علوم انسانی دینی به جای عقل بنشیند، نه بگویید همین کافی است! خب اگر این کافی است دیگر شما در همین حدود و تاریکی باید کورمال کورمال زندگی کنید و کل دنیا همین تاریکی‌هاست. خداوند در قرآن می‌فرماید کسانی که در دنیا کورند، در آخرت هم کورند. این کوری چشم نیست، این کوری معرفت است کوری عقل و قلب است. خداوند متعال در قرآن می‌فرماید اگر در دنیا حقایق را نفهمی، بعداً در آخرت نخواهی فهمید، همینجا باید خودتان را بیدار کنید. کسی فکر نکند این‌جا نابینا باشد حقایق را نبیند بعداً به دردش می‌خورد، آن‌جا هم باید تا ابد کور زندگی کنیم. این «أعمی» که قرآن می‌فرماید کوری معرفتی است نه کوری جسمی. اینقدر آیات در حوزه اپیستومولوژی و معرفت‌شناسی داریم که اصلاً با آن‌ها کار نکردیم. من اهل ذکر و عبادت متأسفانه نیستم، اهل ختم قرآن زیاد نیستم اما گاهی که قرآن را برمی‌دارم نگاه می‌کنم معمولاً با یک سؤال سراغ قرآن می‌روم. مثلاً‌ یک وقت قرآن دستم گرفتم همین‌طور که داریم ثواب می‌کنیم آیات مربوط به اپیستومولوژی و معرفت‌شناسی را رصد کنیم چند سوره من جلو نرفته بودم دیدم ده‌ها، بیش از شاید صدها مورد آیاتی که مستقیم البته و یا غیر مستقیم با واسطه پاسخ یک پرسش مهم در حوزه معرفت‌شناسی است. یک وقت از منظر فلسفه حقوق رفتم آیات قرآن را ختم کردم نه این که حالا تا آخر هم رفته باشم ولی حواسم بود که کدام آیات به تعریف اخلاق و مبنای اخلاق و خوبی و بدی، تشخیص آن، نسبی است، مطلق است، نسبت اخلاق با عقل، نسبت آن با وحی، نسبت آن با فطرت، نسبت اخلاق نظری و اخلاق عملی، باور کنید این قدر مطالب در این آیات دیدم که به ذهنم می‌آمد، فرصت نداشتم که همه آن‌ها را یادداشت کنم چندتای آن‌ها را یادداشت می‌کردم و بقیه را رد می‌شدم.  یک وقتی از منظر فلسفه حقوق سراغ قرآن بروید و روایات که دیگر الی‌ماشاءالله. گاهی این قدر اعصابم بهم می‌ریزد که می‌بندم می‌گویم نمی‌خواهم! چون با خودم می‌گویم این همه مطلب در قرآن و حدیث است ما داریم چه کار می‌کنیم؟ بعد می‌گوییم مطلب نیست.

عمل کورکورانه؛ ‌عملی که صرفاً احساسی و غریزی باشد، عملی که ارزیابی و بررسی در آن نیست. این در روش اهل بیت(ع) طبق این روایت حداقل، و روایات دیگر، منطق دینی ندارد. ارزیابی همه جانبه، ابعاد مختلف یک عمل را دیدن، شناخت همه چیز. این‌قدر این جمله امام رضا(ع) این قدر مطلق است که شما در همه عرصه‌ها از کشاورزی و صنعت بگیرید تا علوم انسانی،‌ تا یک مقاله می‌خواهید بنویسید، می‌خواهید یک گزارشی از چیزی بدهید، می‌خواهید یک کار رسانه‌ای بکنید، امام رضا(ع) در واقع می‌فرمایند جد ما رسول‌الله(ص) فرمودند که بدون دیدن همه جوانب وارد عمل نشوید. پس این که کسانی در غرب آمدند گفتند مدیریت یا علمی است یا دینی؟ مدیریت فقهی یا دینی، یعنی بین عقل و علم و مذهب و فقه یکی را انتخاب کنید! امام رضا(ع) می‌فرمایند این مبنای ما نیست این تفکر مسیحی و بودایی است. سکولاریزم از دل مسیحیت و بودیزم برخاسته است. اسلام اشعری هم این حرف‌ها در آنها هست اما در اسلام اهل بیت(ع) این‌ها نیست. فرمودند که ما تقابل این دوتا را نداریم. فرمودند اگر می‌خواهید به هدف دنیوی و اخروی‌تان نزدیک شوید هر کاری باید به تناسب خودش توجیه فنی، توجیه تخصصی و توجیه علمی داشته باشد. اگر کار کشاورزی است توجیه کشاورزی و فنی داشته باشد. اگر کار در حوزه کلامی و الهیاتی است باید مطالعات و استدلال کافی در آن حوزه داشته باشید. پس ما در مدیریت جهادی اسلامی و مدیریت علمی کار بزن بریم نداریم! بدانیم و بعد بزنیم برویم. با این تعریف اصلاً یک مذهب دیگر برای ما ساخته‌اند در بعضی از جلسات هرکس بیشتر نعره می‌کشد انگار او مذهبی‌تر است و هرکس کمتر فکر می‌کند او مذهبی‌تر است. خب روایات اهل بیت(ع) و روایات امام رضا(ع) خلاف این را می‌گوید. ما یک مذهب دیگری برای خودمان ساختیم و این‌ها یک چیز دیگری می‌گویند. کارهای دیگری را این‌ها روی آن حساس‌تر هستند. یک تعبیر دیگر در باب جهاد علمی و تعریف اسلامی از علم، بخش دیگری از علم که باید به آن درست توجه شود آن اولی این بود که هر پروژه‌ای را که شروع می‌کنید چه نظری و چه عملی، اول شناخت، بعد عمل.

پروژه دیگر این است، امام رضا(ع) می‌فرمایند که مبنای هر حرکت علمی و اجتماعی و تربیتی و هر جهادی باید انسان‌شناسی درست باشد. «افضل العقل» بالاترین مرتبه عقلانیت «معرفه الإنسان نفسه» خودشناسی انسان است. انسان را باید شناخت. امام رضا(ع) می‌فرماید توهّم می‌کنید که انسان را می‌شناسید، انسان درست شناخته نشده است. این‌قدر شناخت انسان مهم است که امام رضا(ع) فرمودند رسول خدا(ص) فرمودند هرکس انسان را درست بشناسد خدا را شناخته است «من عرف نفسه فقد عرف ربّه» انسان یک موجودی است که اگر انسان را بشناسید خدا را شناختید. یک معنی دیگر این روایت این است که خداشناسی از انسان‌شناسی جدا نیست. انسان‌شناسی اگر پشت به خداشناسی شد انسان‌شناسی سکولار می‌شود. علوم انسانی سکولار، تلاش برای انسان‌شناسی پس از قطع رابطه انسان با خدا است، که خدا نه مبدأ است نه معاد؛ نه خالق است، نه رزّاق است، نه می‌شود به او توکل کرد نه می‌شود او را صدا کرد و دعا کرد، نه حکیم است، نه علیم است، نه رحیم است، نه سمیع است، نه مبدأ است نه منتهاست و این گزاره‌هایی است که اصلاً قرآن برای مبارزه با این گزاره‌ها نازل شده است که می‌فرماید «إنا لله و إنا إلیه راجعون» از خدایید انسانِ جدا از خدا اصلاً قابل فهم نیست. نمی‌شود انسان را جدا از خدا شناخت. «إنّا لله» یعنی «الإنسان لله» و «إنا إلیه راجعون» یعنی «الإنسان إلیه راجع» از خدا هستی، متعلّق به او هستی، قابل تفکیک از خدا نیستی جدا از خدا قابل شناختن نیستی، نه می‌توانی بشناسی و نه می‌توانی شناخته بشوی. و تو به سوی الله برخواهی گشت. نه این که برخواهی گشت، می‌فرماید «راجعون» برگردنده‌ای. همین الآن برگردنده‌ای. همین الآن که داریم با تو صحبت می‌کنیم همین الآن داری به سوی خدا حرکت می‌کنی. انسان‌شناسی سکولار، انسان‌شناسی ناقص است چون فکر کرده انسان را جدا از خداوند، جدا از مبدأ و معادش، و جدا از حقیقتش می‌شود کامل شناخت، نه آقا انسان را نشاختید، فقط کارهای غریزی و جسمانی و اعصاب و هورمون‌ها را می‌شناسی خیال می‌کنید انسان همین‌هاست. این‌ها قشری‌ترین و سطحی‌ترین بُعد انسان است. البته این‌ها را باید حتماً شناخت اما اسم این انسان‌شناسی نیست اسم این بدن‌شناسی و هورمون‌شناسی و غده‌شناسی و عصب‌شناسی است! انسان فقط این‌ها نیست بلکه یک چیزی فراتر است. این‌ها یک بخشی از حقیقت انسان است. و اتفاقاً ساده‌ترین آن است.

پس یک مسئله دیگر این که به تعبیر امام رضا(ع) «أفضل العقل» بالاترین ردة عقلانیت این است که انسان درست انسان را بشناسد هم مُلک انسان و هم ملکوت آن، هم ظاهر آن و هم روح آن و هم جسم آن، هم دنیا و هم آخرتش. هم فرد خودتان را بشناسید و هم جامعه‌تان را بشناسید. این بالاترین مرتبة خردمندی است. این از شناخت حقیقت انسان شروع می‌شود تا می‌رسد به شناخت واقعیت مادی انسان، همین‌طور پایین می‌آید. از شناخت استعدادها و توانایی‌های عقلی، الهی، اخلاقی انسان که انسان می‌شود قطب عالَم امکان، انسان کامل؛ تا توانایی‌ها و استعدادهای مادی که شما و جامعه شما چه کارهای عظیمی روی منابع زمینی و زیرزمینی و تعلیم و تربیت و در حوزه سیاست، اقتصاد و روابط بین‌الملل می‌توانید بکنید؟ یک بُعد این که می‌فرماید «أفضل العقل معرفت الإنسان نفسه» این عقلانیت، یک بُعد آن عقلانیت ملکوتی و باطن انسان است، عقل الهی؛ رده‌های پایین‌تر است اما همان عقل است عقلانیت ابزاری. عقل معاش. عقل معاش، عقل ابزاری لازم است کافی نیست دعوای ما با غرب این نیست که آن‌ها می‌گویند عقل ابزاری خوب است ما می‌گوییم نخیر بد است. من یک عده را می‌بینم که علیه عقل ابزاری حرف می‌زنند این‌ها اصلاً با قرآن و حدیث آشنا نیستند. این‌قدر ما روایت داریم در مورد همین عقل ابزاری، یکی‌اش همین روایت، یک بُعد آن مربوط می‌شود به باطن و ملکوت انسان و یک بُعد هم مربوط می‌شود به عقل ابزاری و امکانات. یعنی جزو سطوح عقلانیت این است که انسان توان فردی و ظرفیت‌های خودش را و توان اجتماعی خودش را بشناسد. این هم یک تعبیر دیگر در حوزه تعریف دامنة جهاد علمی از منظر امام رضا(ع) که انسان درست است که گوهر ماوراء مادی و الهی دارد شناخت آن حقیقت، شناخت لمسی و حسی و آزمایشگاهی نیست شناخت شهودی و باطنی است، شناخت عقلانی است، شناخت وجدانی، علم حضوری است اما یک بُعد بیرونی هم دارد که این بدن و جسم است. این‌قدر رگ در بدن هرکسی از ما هست که می‌گویند این رگ‌ها را پشت سر هم بچینی چند بار کرة زمین را دور می‌زنید! صحبت از میلیاردها سلول است در هر کدام از این‌ها دارد صدها، هزاران، میلیاردها اتفاق می‌افتد، از بیرون نگاه می‌کنی می‌گویید یک خانم آمد نمی‌فهمی این یک نفر نیست این یک میلیارد پدیده است و هزاران میلیارد اتفاق در یک لحظه دارد می‌افتد تا این بتواند این‌جا بنشیند، نگاه کند، گوش کند، سرش را تکان بدهد و یادداشت کند. میلیاردها اتفاق دارد انجام می‌شود. یک مهندسی استثنایی تمام عیار است که یک تیکه چربی در این حدقه استخوان‌تان دارد رنگ و اندازه و بُعد و فاصله و حجم را دارد می‌بیند و این‌ها به مغز دارد منتقل می‌شود. یک تیکه استخوان غضروف است که دارد از طریق صدا و امواج پیام را می‌گیرد و منتقل می‌کند این‌ها کجا می‌رود؟ دارد روی آن کار نرم‌افزاری صورت می‌گیرد در لحظه، دارد هزاران کار نرم‌افزاری صورت می‌گیرد از کجا پیام می‌آید که این دست و این انگشت و این حرکت کند، یک مُشت گوشت و استخوانی که از این بدن که جان بیرون می‌رود بوی گَند و کِرم او را می‌گیرد و وحشتناک می‌شود همین دوست‌داشتنی آدم تو، وحشتناک می‌شود و دیگر نمی‌شود او را نگاه کرد! در می‌روی! حاضر نیستی تنها با او دو ساعت باشی! چیست آن حقیقتی که این انسان را، این گوشت و پی و چربی را به یک چنین حقیقتی تبدیل می‌کند، آن حقیقت چیست که وقتی از این فاصله می‌گیرد این تبدیل به یک لاشه‌ای می‌شود مفهوم درک، معرفت، احساس، طلب، نفرت، همه این چیزهایی که در ما و شما هست در حالی که حیات در بدن ما هست چه می‌شود همه این‌ها از این جسم فاصله می‌گیرد چه اتفاقی می‌افتد؟ هیچ کس نمی‌داند و هیچ کس نخواهد دانست. «یسئولنک عن الروح، قل الروح من أمر ربّی» امر ربّ چیست؟ در کدام آزمایشگاه، در کدام علوم تجربی، در کدام فلسفه تجربی می‌شود فهمید که امر ربّ چیست تا بشود فهمید که روح و حیات چیست؟ خب این که امام رضا(ع) می‌فرماید بالاترین سطح عقلانیت شناخت خود انسان است خودت را بشناس از این حقیقت روح شروع می‌شود تا می‌آید شناخت استعدادهای مادی، همین روانشناسان می‌گویند اغلب انسان‌ها حداکثر از دو درصد استعدادهای ذهنی و بدنی‌شان فقط استفاده می‌کند، حداکثر دو درصد! یعنی 98 درصد استعدادها و توانایی‌هایمان را ما در دنیا فعال نمی‌کنیم اصلاً نمی‌شناسیم. چرا در روایت داریم که حضرت حجّت(عج) که تشریف بیاورند کل علوم بشر آن موقع که از همین الآن بشر خیلی پیشرفته‌تر خواهد بود کل علوم بشر دو حرف از 27 حرف است، 25تای آن، آن موقع می‌آید. این‌ها همان ظرفیت‌های انسانی است که حضرت(عج) آن‌ها را فعال می‌کنند. تبدیل 2 به 27 هم در علوم معنوی است و هم در علوم مادی است. پس یک بخش هم این است که توانایی‌های خودتان را را بشناسید، ما می‌توانیم یک خانواده معقول داشته باشیم چرا این‌قدر طلاق‌ها دارد بالا می‌رود؟ ما می‌توانیم یک جامعه معقول‌تر، اخلاقی‌تر و انسانی‌تر و اسلامی‌تری داشته باشیم. زندگی می‌تواند حسابگرانه‌تر باشد چرا بی‌حساب؟ ارتباط‌های علّی را در روابط اجتماعی درست بشناسیم. انسان را با همه ظرفیت‌هایش بشناس. این تعبیر حضرت رضا(ع) است. جهاد علمی بدون جهاد در انسان‌شناسی معنا و امکان ندارد چون بالاترین سطح علم و عقلانیت شناخت درست انسان، ظرفیت‌های مادی و معنوی انسان است تا بتواند یک نقش مناسبی ایفا بکنیم. نقاط ضعف و قدرت بشر را بشناسیم، یک بخشی از شناخت انسان این است که انسان نقاط قوت و نقاط ضعفی دارد. بفهمیم که تهدیدها و فرصت‌ها برای انسان در این عالم چیست؟ بعد در حوزه خودسازی، تمدن‌سازی، همه چیز وقتی موفق است که انسان را درست بشناسید. انسان را درست نمی‌شناسی که برنامه غلط می‌ریزی. خودمان را درست نمی‌شناسیم و برنامه غلط برای خودمان می‌ریزیم. مقدار زیادی از این استعدادها دارد زیر پاها له می‌شود! برای این که ما انسان و خودمان را نمی‌شناسیم، بشر خودش را نمی‌شناسد و نقطه ضعف و نقاط قوت خودش را تصور می‌کند و نقطه قوتش را و نقطه ضعف خودش تصور می‌کند و در ابعاد مختلف، ضعیف عمل می‌کند.

آخرین روایت از امام رضا(ع)، حیف این امام رضا(ع) برای ماها. شناخت زمان. روایت سوم از امام رضا(ع) شناخت زمان است. روایت اول، "شناخت در همه چیز قبل از عمل"؛ روایت دوم، "شناخت انسان" با همه نقاط قوت و ضعفش؛ روایت سوم، "شناخت زمان و شرایط"؛ یعنی در یک اتاق تنها نشین و انتزاعی برای همه چیز تصمیم بگیر، در خواب! همه مطالعات، کتابخانه‌ای نیست. باید شعور اجتماعی داشته باشیم، شعور زمان، درک زمان، شناخت مردم، شناخت واقعیت. ما واقعاً مردم خودمان را نمی‌شناسیم. گاهی یک اتفاقاتی در جامعه‌مان می‌افتد اصلاً نمی‌فهمیم چه خبر است؟ من از خانه‌ام می‌روم اتاق کارم و برمی‌گردم یک اتفاقی می‌افتد گیج می‌شویم. امام رضا(ع) فرمودند این سخن من نیست این حرفی نیست که ما گفته باشیم و جدید تأسیس کرده باشیم. «فی حکمه آل داوود(ع) از اولین و نخستین انبیاء و از همه امّت‌ها این حرف گفته شده است. «ینبغی للمسلم» مسلمان و مومن کسی است که تسلیم در برابر حق و تسلیم در برابر خدا. کسی که سه شیوه در زندگی‌اش حاکم باشد: 1) مالک لنفسه؛ این مالک نفس جهاد اکبر و جهاد اخلاقی است و به آن جهادهای دیگر هم نظر می‌کند. یک؛ خودش را بتواند مدیریت کند، مؤمن کسی است که خودش را مدیریت می‌کند و افسار خودش دست خودش است. رها نیست که هر به شکل که می‌خواهد خودش را تخلیه کند این یک علامت مؤمن است. امام رضا(ع) فرمودند از حکمت آل داود(ع) تا امروز و تا ابد این حرف هست که علامت یک فرد مؤمن و یک جامعه ایمانی این است که در زندگی‌اش هرج و مرج نیست، هر لحظه هر کاری دلم می‌خواهد و اصالت لذتی، اصالت سود، نیست. امام(ره) می‌گفت اگر هر کاری که به خودت سپردی همه مشکلات حل است چون همه باید کار خودشان را انجام بدهند. چرا راجع به دولت و مجلس حرف می‌زنند؟ بروید در مجلس، بگو شما در کارهایتان این اشکالات را دارید؟ شروع می‌کنند آقا اشکالات دولت این است! اشکالات قوه قضاییه این است! اشکالات رسانه‌ها این است! اشکالات بقیه را می‌شمارند! جهاد جامعه‌سازی و انسان‌سازی. امام رضا(ع) فرمودند سه‌تا شیوه است: 1) مالک خودتان باشید، بی‌برنامه حرکت نکنید، همه چیز باید مدیریت شده باشد 2) «مُقبلا علی شأنه» هرکسی هر کاری به عهده‌اش هست همان کار را باید تمیز و دقیق انجام بدهد. شما این‌جا نباید بگویی کار تو چیست، کار تو این است که این تخته را این‌جا بگذاری، حالا آیا جای آن این‌جا هست یا نباید باشد؟ این نور درست است یا نه؟ شما صندلی را درست چیدی یا نه؟ آن ساعت را چه کسی کوک کرده، دقیق کوک کرده یا نه؟ هرکسی هر کاری به عهده‌اش هست باید آن کار را دقیق انجام بدهد «مُقبلاً علی شأنه». 3) نکته سوم، «عارفاً به زمانه» فرمودند یک شاخصه دیگر در جامعه دینی و الهی این است که اهل زمان را،‌ یعنی شرایط و موقعیت اجتماعی را همه را درست بشناسی. جامعه‌شناس نه به معنی لفظی و صوری، جامعه‌شناس واقعی باش. جهان را بشناس، جامعه‌ات را بشناس، وقتی یک اتفاق می‌افتد غافلگیر نشو. امام رضا(ع) فرمودند که یک بُعد جهاد علمی این است علم به زمان، شناخت دوست و دشمن و وضعیت اجتماعی و اقتصادی، ملاکش هم این است که شما باید بتوانید پیش‌بینی کنید. اگر چیزی را نمی‌توانید پیش‌بینی کنید شما عارف به اهل زمان نیستی، قدرت پیش‌بینی نداری. امام رضا(ع) جدّ من امام باقر(ع) فرمودند که این مالکیت بر نفس، اولاً یعنی کنترل تمایلات فردی و اجتماعی، همان خویشتن‌داری. مدیریت تقاضا. ما تقاضا را مدیریت نمی‌کنیم همه‌اش دنبال ازدیاد عرضه هستیم. الگوی مصرف‌مان را اصلاح نمی‌کنیم مدام دنبال مصرف بیشتر هستیم، مدام دنبال واردات و پول اضافی هستیم اگر خودمان را کنترل نکنیم سیر نمی‌شویم. کنترل تمایلات شخصی، مصرف در اقتصاد و همه کارهای دیگر. 2) تعهد نسبت به خود، که استعدادهای خودمان را رشد بدهیم. مالک نفس، یکی‌اش هم این است که آدم استعدادهای خودش را رشد بدهد این‌ها را درست بشناسیم و درست مدیریت کنیم و «مُقبلاً علی شأنه» یعنی امکانات را درست بشناس و هدر نده، ببینید شأن هر کار چیست و چقدر است و عین شأن آن کار را رعایت کند. شأن هر کار یعنی آن کار را درست و تمیز و دقیق انجام دادن. شما می‌دانید چرا در بعضی از پروژه‌هایمان شکست می‌خوریم برای این که «مقبلاً علی شأنه» عمل نمی‌کنیم. اگر می‌خواهیم یک عملیات و پروژه دقیق انجام بشود باید تمام ابعاد آن را زمان‌سنجی کنیم مثل یک عملیات سینمایی در فیلم‌ها که نشان می‌دهند که دقیق همه ساعت‌ها را با هم تنظیم می‌کنند همه چیز باید با هم دیده شود. این پروژه موفق است. ما زمان جنگ – یادم هست من 7-8تا عملیات بودم که در 4تای آن مجروح شدم – در همه عملیات‌ها تقوا و توکل و شهادت‌طلبی که بوده، عملیاتی که محاسبه دقیق می‌شد پیش می‌رفت به حدی که یک زمانی آمدند گفتند اگر قرار است ما بین این که چقدر عرق بریزیم اطلاعات و برنامه‌ریزی کنیم تا چقدر خون بدهیم شرع اجازه نمی‌دهد شما بگویید حالا به جای عرق یک مقدار خون اضافی بریزیم، حرام است گناه کبیره است مثل قتل است. اگر بتوانید طوری مأموریت را انجام بدهید که یک شهید کمتر بدهی واجب شرعی است که این کار را بکنید اگر قبل از کار عرق نریزیم بعد در کار باید خون بدهیم و خون بریزیم. «مقبلاً علی شآنه» یعنی این، یعنی باید تمام ابعاد یک پروژه را با هم ببینیم و «عارفاً بأهل زمانه» شناخت زمان، شناخت تحولات اجتماعی، شناخت تحولات جهانی، یک زندگی آگاهانه برنامه‌ریزی و مدیریت منطقی اتفاقات، زمان را بشناس یعنی هیچ وقت به آگاهی‌های قبلی‌تان اکتفا نکنید جهان در حال تغییر است. جامعه در حال تحول است. خودتان دارید عوض می‌شوید، دشمنان تو دارد قدرت و ضعف شان کم و زیاد می‌شود. دوستان‌تان همین‌طور. دوست و دشمن دارد جایش با هم عوض می‌شود. همه چیز در حال تغییر است. شناخت زمان، یعنی شناخت منجمد کافی نیست، شناخت باز؛ شناخت لحظه به لحظه، «عارفاً بأهل زمانه». این تعبیر امام رضا(ع) است. یعنی گذشته و اکنون و آینده را، همه را ببین. مردم‌شناسی، تحولات اقتصادی، تحولات سیاسی، تحولات رسانه‌ای، زمان‌شناسی همه را باید ببینیم که در این ظرف وجودی و زمانی دارد چه اتفاقاتی می‌افتد. پس این هم آخرین روایتی که عرض کردیم. این سه بُعد، سه رکن علمی است.

از این روایات زیاد است من می‌خواهم دوستان را توجه بدهم و خواهش بکنم که از موضع معرفتی با قرآن و حدیث مواجه شوید. می‌گردند از بین این همه احادیث این چیزها را گیر می‌آورند که راه‌های ارزان و مجانی و مخفیانه برای ورود به بهشت! وقتی حدیث و منبر می‌روند دنبال همین چیزها می‌گردند! مثل این که آدمی که اهل تقلّب است دنبال راه‌های تقلّبی می‌گردد. راه زندگی دینی که دنیا و آخرت‌تان درست باشد، سعادت هر دو دار، درست باشد دارند می‌گویند که چطوری است. ولی خب چون سخت است، خب این حرف‌های امام رضا(ع) یعنی باید از عقل‌مان استفاده کنیم ما هم می‌خواهیم استفاده نکنیم! ما می‌گوییم نمی‌شود بدون عقل بقیه زندگی را ادامه بدهیم تا حالا که شده! بقیه‌اش را نمی‌شود همین‌طوری ادامه بدهیم و عقل‌مان را همین‌طوری آکبند پس بدهیم بگوییم ما امانت را رعایت کردیم! به این عقل دست نزدیم! بعد می‌گوید باید تقوا داشته باشید. خب زندگی باتقوا سخت است! می‌گوید باید مواظب حلال و حرام باشید، خب مفت‌خوری راحت‌تر است! ما می‌خواهیم همه این کارهای سخت را نکنیم بعد یک راهی هم باشد که زود بیایند به ما بگویند که خب سفر تمام شده بیا برو توی بهشت! بدو! زود بیا آن کار را بکن و برو توی بهشت! خب این‌ها خلاف حرف‌های اهل بیت(ع) است.

این منشور روحانیت را وظیفه خودم می‌دانم بگویم، که یک عده نمی‌گذارند این منشور پخش شود و دارند آن را سانسور می‌کنند. منشور روحانیت را خواهش می‌کنم پخش کنید، چاپ کنید، بخوانید، بگویید، منتشر کنید، این خط تحجّرشناسی در درون حوزه و در پشت جبهه انقلاب است و ضربات سنگینی می‌زند. امام(ره) این‌جا می‌گوید این‌ها از خیلی از دشمنان بی‌دین ما خطرناک‌ترند چون خیلی از بچه‌ها را دارند منحرف می‌کنند.

یکی از دوستانی که این‌جا مطلع است و در سپاه است، پارسال در مشهد، روز شهادت امام رضا(ع) یک جلسه‌ای بود 100- 200 نفر بودند امام زمان(عج) هم توی آن‌ها بود همه را با هم گرفتیم! الآن امام زمان زندان است! بعد می‌گفت اغلب این‌ها همین بچه‌های هیئتی بودند این‌ها دارند از توی همین هیئت‌ها و از توی همین مسجدها و از توی همین بچه بسیجی‌ها چون بچه‌های خوب و متدینی هستند می‌آیند ولی شعور دینی ندارند و رها شدند، از توی همین‌ها دارند یارگیری می‌کنند. این خیلی مهم است. پارسال همین ایام محرم و صفر، 200 را گرفتند که با سید یمانی‌شان بودند، و ده‌ها هزار نفر از این‌ها را گرفتند که با سید خراسانی بودند و گفتند اولین کارمان قیام علیه انقلاب اسلامی است چون این‌ها مانع ظهور هستند. این که عرض می‌کنم این جریان، جریان خطرناکی است، چون از توی هیئت و بچه مذهبی و بچه مسلمان دارد سرباز مجانی برای دشمن درست می‌کنند. یعنی کاری که وهابی و لیبرال نمی‌توانند بکنند این بچه شیعه می‌تواند بکند، حواس‌تان باشد.

والسلام علیکم و رحمه‌الله



نظرات
  1. طیبه ارجمند
    1399/05/13 - 22:33

    حضرت عشق بفرما که دلم خانه اوست. الهی وربی من لی غیرک. یارب نظر تو برنگردد هرگز . الیس الله بکاف عبده.

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha