شبکه افق - 5 تیر 1399

خواهر آفتاب(فاطمه‌ای که معصومه بود)

میلاد حضرت معصومه(سلام‌الله علیها)- مرکز نشر آثار رهبری در مشهد -۹۸

بسم‌الله الرحمن الرحیم.

سلام عرض می‌کنم خدمت برادران و خواهران عزیز. قرار شد از این جلسه انشاءالله به دوران پس از حضرت رضا(ع) از امام جواد(ع) تا حضرت حجت(عج) وارد بشویم و به دو سه نکته توجه داشته باشیم یکی این که راجع به این دوره، منابع و روایات خیلی کم می‌شود. دست‌کم به دو علت: یکی این که دیکتاتوری و خفقان و سرکوب آن‌قدر شدید می‌شود که از این 4 امام بزرگوار 3تایشان در دوران حکومت و رهبری می‌رسند یعنی پدران‌شان در سنی به شهادت می‌رسند جوان، که حتی به این‌ها به بلوغ نرسیدند. امام جواد(ع)، امام هادی(ع) و خود حضرت حجت(عج) این سه بزرگوار هر سه در دوران کودکی و نابالغی بار رهبری شیعه به دوش‌شان افتاده است. به این معنا که حاکمیت بنی‌عباس وقتی که آن بازی‌ای که با امام رضا(ع) شروع کرد را باخت، و یک مرتبه دید که به دست خودش دارد همه چیز را به اهل بیت(ع) می‌دهد و آن تاکتیک‌های فوق‌العاده پیچیده و دقیق در عین حال اخلاقی و مشروع که امام رضا(ع) بکار بردند مأمون را که زیرک‌ترین و سیاسی‌ترین و باهوش‌ترین و روشنفکرترین خلیفه عباسی و بلکه خلیفه در کل دوران اموی و عباسی بود امام رضا(ع) او را در زمین خودش زمین زد و او احساس کرد و همه فهمیدند که قافیه را باخته‌اند. بعد از آن با یک احترام صوری با امام جواد(ع) و حتی گاهی با امام هادی(ع) آن اوایل برخورد شد ولی دیگر یکی یکی زدند یعنی اهل بیت پس از امام رضا(ع) سه امام بزرگوار همه در جوانی به شهادت رسیدند و حضرت حجت(عج) هم که مسئله غیبت پیش آمد. بنابراین دیکتاتوری و خفقان پس از امام رضا(ع) دوباره به اوج رسید پس از قبل از امام رضا(ع) مثل زمان موسی‌بن‌جعفر(ع) شد بلکه از جهاتی هم شدیدتر، چون ضرباتی خوردند و شیعه قوی‌تر شده بود در زمان موسی‌بن‌جعفر تازه نهضت‌ها شروع شده بود و داشت گسترش پیدا میکرد و مناطقی را فتح می‌کردند ولی زمان امام رضا(ع) این‌ها آمده بودند در متن حکومت و در سراسر جهان اسلام شناخته شده بودند و قدرت حتی مادی‌شان هم داشت بر بنی‌عباس کم‌کم می‌چربید. لذا بعد از امام رضا(ع) فضا چنان بسته شد و سیاست‌های رژیم چنان تغییر کرد که شما هم منابع و روایات خیلی کم از اهل بیت(ع) می‌بینید مثلاً از امام جواد(ع) مجموعاً دویست و چند جمله بیشتر نرسیده است هم به دلیل سانسور فوق‌العاده شدید، کنترل، سرکوب، محدود کردن رفت و آمدها و هم این که این‌ها در سن جوانی به شهادت رسیدند یعنی امام جواد(ع) 25 ساله شهید شدند اصلاً فرصت ندادند که این مسیر را ایشان ادامه بدهند و همان مدتی هم که بودند سانسور می‌شد و تحت کنترل شدید بودند. بنابراین ما از این به بعد، امام جواد(ع)، امام هادی(ع)، امام عسگری(ع) و خود حضرت ولیّ اعظم(عج) روایت‌ها خیلی کم می‌شود و منابع خیلی محدود می‌شود. اختلاف تاریخ‌ها، مکان‌ها زیاد می‌شود و خیلی ضرورت دارد که این منابع درست دیده شود تحلیل شود و کنار هم گذاشته شود و زمینه‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، علمی، فرهنگی، تاریخی، نظامی، امنیتی و همه این‌ها را کنار هم بگذارد و گذاشته شود و درست دیده شود و تحلیل شود، و تدریس بشود. چون فقط بحث خواندن زندگینامه اشخاص خاصی ولو بزرگ نیست از درون این مفاهیم و این خانش، سبک زندگی و سبک تفکر بیرون می‌آید یک رژیم خاص اخلاقی و حقوقی در برابر جریان‌های فکری و عملی رقیب در داخل جهان اسلام تعریف می‌شود و دشمن که اساساً با اصل دین مخالف بود یا رقبای شامل ادیان دیگر. این‌ها باید به شکل تاریخ تولد، شهادت و کلیات این‌طوری گفتن کافی نیست و مسئله‌ای را حل نمی‌کند خود این تاریخ تولدها و تاریخ شهادت‌ها درست باید تحلیل شود. کی؟ چگونه؟ چرا؟ از توی این‌ها خیلی مسائل بیرون می‌آید و اصولاً چرا این تاریخ‌ها مجهول و یا مخدوش و یا مشکوک است؟ کمترین علت آن سانسور و حصر خبری و حذف از رسانه‌هاست. این‌ها کمترین دلیل آن است و همه جای دنیا روی این مسائل کار می‌کنند. این‌هایی که می‌گویند این درس‌ها را در مدارس و دانشگاه‌ها می‌گویند فایده ندارد لزومی ندارد و معنا ندارد در رژیم‌های سرمایه‌داری لیبرال در دنیا اساساً یک هزینه اساسی برای این آموزش‌ها می‌گذارند همین چیزهایی که ما این‌جا می‌گوییم درس معارف، ریشه‌های انقلاب، تاریخ و... حالا این که متن‌ها چقدر خوب است، چقدر ضعیف است و مدرسین آن چطور هستند آن بحث دیگری است. شما توجه داشته باشیم همین آمریکا و رژیم‌های غربی سال‌های سال خرج ایدئولوژی‌سازی می‌کنند و در همین حوزه‌ها مدیریت افکار عمومی می‌کنند. و کتاب‌ها را منتشر می‌کنند و به همه زبان‌های مختلف در دنیا ترجمه می‌کنند همه می‌آیند در زبان فارسی، در بازار خود ما ده‌ها کتاب است که هزینه آن را پنتاگون داده است یعنی وزارت جنگ آمریکا داده است، سازمان سیا داده، شورای روابط خارجی آمریکا داد، یک کتابی هم همین اخیراً دیدم ترجمه شده و به بازار آمده و خودشان گفتند 5 میلیون دلار حداقل پول دادند برای این که این به زبان‌های مختلف از جمله فارسی ترجمه شود با شعار بیان ارزش‌های آمریکایی در اقتصاد مثلاً. در مدیریت. در ایران هم از این کتاب‌ها هست و متعدد دارد ترجمه می‌شود. در دانشگاه‌های خیلی مشهورشان مثل هاروارد یک درس عمومی تحت عنوان ارزش‌های لیبرال دموکراسی و ارزش‌های سرمایه‌داری و ارزش‌های آمریکایی دارند که این را به دانشجویان که از هر جای دنیا بیایند آن‌ها را آموزش می‌دهند مثل درس‌های معارف ما. بنابراین این‌ها همه جا دارند و خیلی هم با افتخار سرشان را بالا می‌گیرند و خیلی‌هایش هم مجعولات خودشان است خیلی سند تاریخی و دینی ممکن است نداشته باشد در واقع یک نوع گفتمان‌سازی و ایدئولوژی سازی است. این دو- سه‌تا مقدمه را عرض کردم.

روز میلاد حضرت معصومه(س) خواهر حضرت رضا(ع) و عمه حضرت جواد(ع) و دختر موسی‌بن‌جعفر(ع) است و بعد وارد بحث امام جواد(ع) بشویم. یکی از مظلوم‌های بزرگ تاریخ اسلام و تاریخ شیعه و مجهولات، معصومات و مظلومات تاریخ مکتب اهل بیت(ع) حضرت فاطمه معصومه(س) در قم هستند. نام ایشان فاطمه است و معصومه لقب ایشان است که در روایات 5- 6تا لقب برای ایشان گفته شده ولی نام ایشان فاطمه است. توجه کنید که سیره زندگی سیاسی و معرفتی حضرت رضا(ع) و حضرت جواد(ع) را که می‌گوییم توجه داشته باشید که حضرت فاطمه معصومه(س) در متن این ماجرا هستند. اولاً‌ ایشان دختری است که در سن 27- 28 سالگی به شهادت رسیده یعنی مرگ طبیعی در سن 27- 28 سالگی نیست بعد هم اتفاقی که آن‌جا افتاده این‌ها کاروان‌شان مورد حمله قرار گرفت و تمام مردانی که داشتند می‌آمدند به این‌ها سمت خراسان ملحق بشوند همه آن مردان شهید شدند یعنی یک عملیات کاملاً تروریستی حکومتی پشت صحنه، که البته حکومت بنی‌عباس مسئولیت آن را نپذیرفت گفت راهزنان بودند بقایای بنی‌امیه بودند و... ولی خب قرائن زیادی بود که خود حکومت این کار را کرد. یک جوخه تروریستی وحشی در حالی که این‌ها از مدینه حرکت کرده بودند آمده بودند و به ساوه رسیده بودند داشتند به سمت خراسان و مرو می‌آمدند که به حضرت رضا(ع) ملحق بشوند و بین راه مورد حمله قرار گرفتند و همه مردان این کاروان شهید شدند مجروح شدند، و یا مجبور شدند فرار کنند. حضرت معصومه(س) با چهار – پنج‌تا خانم ماندند که هم این‌ها مورد هدف قرار گرفتند و بعضی‌هایشان کتک خوردند و آن فشارهای سنگین عصبی و روحی و جنگ روانی و فشار و تهدید و توهین، و طبق بعضی روایات، عملاً به نحوی در بازدداشت این‌ها بودند و همان‌جا مسموم شدند. اینجا بحث است که آیا مورد هدف فیزیکی هم قرار گرفتند یا فقط مسموم شدند یا نه؟ اما این روشن است که بعد از این حمله، یکی دو هفته بیشتر طول نمی‌کشد و بعد از این عملیات بیمار می‌شوند و از حالت طبیعی خارج می‌شوند بعد حدود 17- 18 روز بعد از دنیا رفتند. مرگ، مرگ کاملاً غیر طبیعی است.

حضرت معصومه(س) را بشناسیم. اولاً از کودکی در خانه‌ای زندگی کرده که این خانه، در مرکز سیاست و مبارزه و قرارگاه جهاد و علم و تقوا و شهادت بوده است. پدربزرگ ایشان امام صادق(ع) هستند که اتفاقاً راجع به ایشان از امام صادق(ع) روایت است که فرمودند دختری از ما خواهد بود دختر موسی‌بن‌جعفر، به نام مادر ما فاطمه، ایشان در ایران در قم دفن خواهد شد و قم، کوفه کوچک و یکی از مراکز شیعیان ماست و او دخترم فاطمه(س) فرزند دختر موسی پسرم شفاعت خواهد کرد و زیارت ایشان، اگر کسی این دختر و این خانم جوان را بشناسد و با آگاهی و با شناخت او را زیارت کند بهشتی خواهد بود. این تعبیر از حضرت رضا(ع) در مورد خواهرشان بکار رفته است. از امام رضا(ع) نقل شده هرکس نمی‌تواند من را زیارت کند خواهرم را در قم زیارت کند مثل زیارت من است؛ و هرکس نمی‌تواند من را زیارت کند برادرم را در ری زیارت کند ما همه یک خط و یک حقیقت هستیم و همه ما به سوی یک حقیقت هستیم. پیوند هر یک از ما، پیوند دیگری است و زیارت هریک از ما زیارت دیگری است. اتفاقاً از امام جواد(ع) هم حدیث داریم در مورد ایشان که عمه من در قم دفن شدند و مزار ایشان مورد توجه خداوند و فرشتگان الهی است. خب این دختر از دوران کودکی در خانه مرکز معرفت و جهاد و شهادت اهل بیت(ع) است. پدر ایشان موسی‌بن‌جعفر(ع) از این زندان به آن زندان، از این تبعید به آن تبعید، مدام این خانه تحت تعقیب و تحت مراقبت و تحت فشار بود، شبکه‌های مخفی، تشکیلات مبارزه، ارتباط با انسان‌های مجاهد صالحی که هر کدام به زودی شهید می‌شدند. فاطمه معصومه(س) در این خانه متولد شده و تربیت شده و تمام دوران کودکی و نوجوانی‌اش را مدام با خطر و درگیری و فشار و تربیت و تهذیب بوده و هیچ وقت یک زندگی راحتی نداشته است. و بعد از شهادت موسی‌بن‌جعفر(ع) ایشان تحت تربیت خاص خود حضرت رضا(ع) بودند تا وقتی که حضرت رضا(ع) مجبور شدند خراسان بیایند خودشان تقریباً تنها آمدند و هیچ کس را با خودشان نیاوردند. بعداً دیگرانی آمدند و ملحق شدند چون ایشان از اول هم فرمودند این سفر که من بروم دیگر برگشتی نخواهد داشت. به همه فهماندند که من به شهادت خواهم رسید. می‌دانید که دو سال و اندی بعد امام رضا(ع) شهید شدند. چند ماه بعد از این که حضرت رضا(ع) رفتند یعنی سال بعد هجری، حضرت معصومه(س) به سمت حضرت رضا حرکت کردند که به ایشان ملحق بشوند که نرسیده به ایشان در بین راه، این وضعیت پیش آمد. برای این که ایشان را بشناسیم گرچه عرض کردم به شدت حضرت فاطمه معصومه(س) سانسور شدند و مجموعاً شاید دو – سه تا روایت بیشتر از ایشان نمانده،  آن هم راجع به یکی بحث غدیر است که ولایت پیامبر(ص) ولایت امیرالمؤمنین(ع) است و یکی راجع به این که پیامبر فرمودند علی(ع) برای من مثل هارون برای موسی(ع) است وزیر من است و رهبر پس از من و قائم مقام من است و نماینده و سخنگو و مفسّر من است و روایتی از حضرت زهرا(س) مادرشان نقل کردند اما همین سه چهارتا نکته‌ای که از ایشان هست نشان می‌دهد که شخصیت ایشان چه نوع شخصیتی است. اولاً‌ به لحاظ علمی تصور کنید طبق بالاترین روایت، چون باز روایات مختلف است بعضی‌ها 7- 8 سال کوچک‌تر هم گفتند اما طبق روایت مشهورتر ایشان موقع شهادت 27- 28 هستند. دوم، ایشان مجرد بودند و دست‌کم به دو دلیل ایشان ازدواج نکرده بودند یکی این که خانه موسی‌بن‌جعفر(ع) مورد حمله و تحت فشار پلیسی بود اصلاً کسی جرأت نمی‌کرد بیاید و با این خانواده وصلت کند. یعنی خانواده‌ای که همه به این خانه به عنوان این که هر روز ممکن است بمباران شود و این‌ها همه‌شان یا کشته می‌شوند یا تبعید هستند یا زندانی‌اند با این‌ها که نمی‌شود زندگی عادی کرد. اولاً همه می‌ترسیدند که بیایند با این خانواده وصلت کنند حتی علوی‌ها و حتی خود بنی‌هاشم، می‌ترسیدند جلو بیایند خانه‌ای که تحت مراقبت پلیسی است و رفت و آمد عادی به آن نمی‌شد و بقیه کسانی هم که می‌آمدند خود ایشان جناب فاطمه، حاضر نمی‌شدند با این‌ها ازدواج کنند این‌ها با هرکسی که ازدواج نمی‌کردند باید یک آدم صالحی باشد و شرایط حداقلی را به لحاظ علمی، اخلاقی، سیاسی داشته باشد. چون چندتا خواهر دیگر هست حضرت فاطمه معصومه(س) دارند آن‌ها هم ازدواج نکردند. مجرد شهید شدند یا از دنیا رفتند. این خودش اولاً نشان می‌دهد که حاضر نبودند با هر کسی یا با هر قیمتی ازدواج کنند، و امکان این تشکیل خانواده به روش عادی، ولو یک خانواده مبارز نبوده است. به لحاظ علمی و معرفتی، ایشان فقط امامزاده نبود خودش به نحوی امامت و رهبری می‌کرد. یک نمونه که در روایت هست – عرض کردم که روایت راجع به ایشان خیلی کم است کلاً‌ راجع به امام جواد(ع) به بعد کم است – نقل شده که یک وقتی موسی‌بن‌جعفر(ع) مسافرتی بودند گروهی از علما و اهل فکر شیعه، مدینه آمدند بودند. این قبل از آن بازداشت‌های آخر بوده که خدمت موسی‌بن‌جعفر(ع) یک جوری برسند و سؤالاتی داشتند مثلاً 30- 40تا سؤال معرفتی، علمی، اخلاقی، فقهی، سیاسی، کلامی، تفسیری داشتند سؤالات مهمی بود که اتفاقاً معلوم می‌شود این سؤالات در آن منطقه، که اتفاقاً بخشی‌شان هم از خراسان رفته بودند معلوم بود آن‌جا بین خود شیعه اختلاف شده بوده و این‌ها به پاسخ این سؤالات نرسیده بودند که همه علما یک چیز را بگویند. آمده بودند یک مقداری بودجه آورده بودند که کمک کنند و وجوهات‌شان را برای نشر دین و تقویت جبهه علوی به موسی‌بن‌جعفر(ع) بدهند و هم این که سؤالات‌شان را مطرح کنند و ببینند اگر ایشان کاری در خراسان دارند این‌ها انجام بدهند. این گروه دارد سمت مدینه می‌آید و می‌آیند زیارت پیامبر(ص) و بعد می‌آیند در خانه موسی‌بن‌جعفر(ع) می‌بینند یک دختر خانم جوانی آن موقع احتمالاً در حد 16- 17 ساله بودند آمدند پرسیدند که ما آمدیم موسی‌بن‌جعفر را ببینیم جنابعالی؟ ایشان فرمودند من دخترشان هستم. گفتند که پدرم موسی‌بن‌جعفر نیستند مسافرت هستند. گفتند چه زمانی می‌آیند؟ ایشان گفت معلوم نیست - احتمالاً ایشان مخفی‌کاری هم می‌کردند به هرکسی که نمی‌گفتند کی و کجا هستند - گفتند ما از راه دور آمدیم بعضی‌های ما از خراسان و قم آمدیم از ایران و از چند جای دیگر آمدیم برای سؤالاتی که داریم چه باید بکنیم؟ ایشان می‌گویند که – دقت کنید حضرت معصومه(س) دختر 16- 17 ساله به احتمال قوی بودند – ایشان می‌گویند خب بپرسید. می‌گویند از چه کسی بپرسیم؟ می‌گویند از من بپرسید من احتمالاً می‌دانم که پدرم به این سؤالات چه جوابی خواهند داد. شما که این همه راه آمدید و معلوم نیست ایشان چه زمانی بیایند شاید حالا حالاها نیایند. آن‌ها گفتند باشد ما صبر می‌کنیم شاید یکی دو هفته ماندیم – خلاصه تحویل نمی‌گیرند – می‌روند و بعد از دو سه هفته می‌آیند می‌گویند نه ایشان تشریف نیاوردند آن‌ها می‌گویند ما باید برگردیم. ایشان می‌فرمایند که سؤالات‌تان را بپرسید و می‌خواهید قبول کنید یا نکنید ولی بشنوید و بروید می‌آیند توی خانه جلسه مفصلی، شاید هم بیش از یک جلسه، سؤالاتی می‌پرسند و ایشان یکی یکی به این سؤالات جواب می‌دهند و این‌ها یادداشت می‌کنند می‌بینند جواب‌ها خیلی جواب‌های خوب، قانع کننده، قوی، مستند، منطقی است. ولی خیلی تعجب می‌کنند که چگونه یک دختر نوجوان این همه اشراف دارد و چطوری این همه جرأت دارد که در عین این که در اوج عفّت و حیا و کرامت اخلاقی و وزانت است، متین است در عین حال این‌قدر جسور است و این همه سواد و این همه دانش و این اشراف؛ چقدر منطقی بحث می‌کند چقدر منظم بحث می‌کند. سؤالات از جاهای مختلف را ما از علمای شیعه و سنی می‌پرسیم نمی‌توانند درست جواب بدهند ایشان یک‌طوری جواب داد که انگار برایش مثل آب خوردن است. هم خوشحال می‌شوند که عجب دختری موسی‌بن‌جعفر دارد. دختران اهل بیت هر کدام‌شان به اندازه ده‌تا عالِم هستند از آن طرف هم یک تردیدی هم آن‌ها را می‌گزَد که آیا واقعاً این‌ها پاسخ‌های قطعی و درست است؟ اگر موسی‌بن‌جعفر امام بودند همین جواب‌ها را می‌دادند؟ حالا با همین حالت دوگانه خداحافظی می‌کنند و می‌گویند ما بیشتر نمی‌توانیم بمانیم این سؤالات باشد پدرتان که آمدند به ایشان نشان بدهید که اگر جواب‌ها غیر از این‌ها بود یک جوری ما را مطلع کنند. دارند به سمت ایران برمی‌گردند بین راه، اتفاقاً موسی‌بن‌جعفر(ع) را می‌بینند. حالا موسی‌بن‌جعفر(ع) کجا بودند – اگر یادتان باشد بحث ایشان را که می‌کردیم عرض کردیم که ایشان مکرر سفرهای مخفی داشتند که از سوریه، اردن، فلسطین، آن مناطق؛ تا ایران، تا عراق، تا حجاز، مخفی می‌رفتند و می‌آمدند یعنی داشتند یک شبکه بین‌المللی را رهبری می‌کردند. - بین راه این‌ها بطور اتفاقی به موسی‌بن‌جعفر(ع) برمی‌خورند حالا شاید هم اتفاقی نبوده و موسی‌بن‌جعفر(ع) به علم امامت یا به هر اطلاعاتی که نیروهایشان به ایشان رساندند که این‌ها را بین راه پیدا کنند. این‌ها خیلی خوشحال می‌شوند و می‌پرسند که چقدر عالی، ما آمدیم این‌طوری شد مدتی هم مدینه بودیم شما نبودید، از دخترخانم شما سؤالاتی پرسیدیم و ایشان جواب دادند ما واقعاً نمی‌دانیم که جواب‌های ایشان نظر شما هم هست یا خیر؟ موسی‌بن‌جعفر(ع) فرمودند بپرسید که ببینیم چه گفتند؟ آن یادداشت‌ها را نشان می‌دهند و ایشان می‌بیند و می‌فرماید اگر من هم بودم همین جوابها را می‌دادم یعنی صددرصد پاسخ‌های دخترم – حضرت معصومه – درست است. همین یک روایت به نظرم کافی است که شما شخصیت علمی و معرفتی این خانم جوان را بشناسید. این به لحاظ این که از کودکی در چه خانه‌ای است؟ به لحاظ تقوایی و اخلاقی ایشان که امام صادق(ع) پدربزرگ ایشان، امام رضا(ع) برادرشون و امام جواد(ع) برادرزاده‌شان همه می‌گویند زیارت ایشان مثل زیارت ماست ایشان حق شفاعت دارد. این مقام معنویت این دخترخانم است. لقب‌هایی که برای ایشان نقل شده معصومه است، اسم ایشان که نیست، معصومه یعنی چه؟ یعنی عصمت، طهارت، پاکی این دخترخانم. یعنی اوج معنویت؛ لقب دیگر «اخت الرضا» یعنی عِدل حضرت رضا(ع). یعنی حضرت رضای مؤنت؛ حضرت رضا در قالب زن. چون به هرکسی که نمی‌گویند برادر رضا یا خواهر رضا(ع). حضرت رضا(ع) برادران دیگر هم دارند به آنها که نگفتند اخ الرضا؛ ایشان "اخت‌الرضا" است یعنی در این اندازه‌هاست. لقب دیگرشان "راضیه" و "مرضیه" است. یعنی راضی از خداست و مورد رضای خداوند است یعنی عشق دو طرفه؛ یعنی این دخترخانم و خداوند، دو طرف از هم راضی هستند این‌ها اوج معنویت است ما الآن از خدا راضی نیستیم به زبان نمی‌آوریم اما راضی نیستیم. هرکس از ما، از هر چیزی ناراحت و عصبانی هستیم آه می‌کشیم و آخ می‌کنیم اینها یعنی ناراضی که این چه وضعی است و... حالا از همدیگر که ناراضی هستیم بحث آن جداست، کلاً از خدا ناراضی هستیم. خب این مقام، مقام بالایی است مقام رضا، یکی از مقامات خیلی بالاست که به خود حضرت رضا(ع) رضا می‌گویند که این هم به معنی رضایت او از خداست و هم به معنی این است که ایشان مورد رضایت خدا و مورد رضایت خلق است. رضای از آل پیامبر(ص) یعنی خلق از رضای آل پیامبر(ص) به این شخص راضی است این حالت متقابل است و این لقب هم به ایشان داده شده، راضیه و مرضیه. یعنی او از خدا راضی است و خدا از او راضی است و این خیلی مقام بالای معنوی است یعنی درک حقیقت مطلق و تسلیم مطلق در برابر حق؛ تسلیم توأم را رضایت و عشق. یا لقب "تقیه" و "نقیه" به ایشان دادند. تقیه؛ یعنی تقوا. یعنی انسانی که بر خودش کاملاً‌ مسلط است یعنی هیچ کنش و واکنش او تحت تأثیر منافع و تمایلات و هوس‌های شخصی‌اش نیست این معنی تقی و تقیه است. مرد و زن باتقوا. نقی؛ و نقیه؛ نقی یعنی پاک و پاکیزه و مطهر. مرد و زنی که پاک است یعنی کسی که در سراسر زندگی‌اش هیچ نقطه سیاه ندیده، تمام زندگی پاک و روشن است. این‌ها لقب‌های ایشان است. به ایشان "رشیده" می‌گفتند یعنی همه می‌گفتند این زن در اوج رشد است، یک دختر جوان رشدیافته است. به بلوغ عقلی، معرفتی و به کمالات رسیده است. "کریمه"؛ این دختر خانم در اوج کرامت انسانی است. و "معصومه"، این‌ها لقب‌هایی است که مردم به ایشان دادند بخشی ‌از این لقب‌ها را اهل بیت(ع) دادند و بخشی را هم مردم دادند. معصومه در روایت هم هست یعنی این زن و دختر جوان پاک زیست و پاک مُرد و پاک شهید شد. درست زندگی کرد. یک لکه سیاه در زندگی‌اش کسی ندید، یک نقطه ضعف کسی نتوانست از این یادداشت کند. آن علم و آن اخلاق و معنویت او، مجاهدت ایشان. اگر یک کسی فقط دختر موسی‌بن‌جعفر(ع) و خواهر امام رضا(ع) بود و به لحاظ سیاسی و اجتماعی شأن و نقش نداشت نفوذ مردمی نداشت خوب خطری برای حکومت نداشت خب اگر خطر نداشت چرا حمله کنند و بزنند همه را بکشند و لت و پارشان کنند؟ دقت کنید حکومتی که حضرت رضا(ع) را کنار خودش می‌برد که علوی‌ها را هم در کنار عباسی‌ها را داشته باشد، دوتا گروه اصلی رقیب، که هر دو هم شعار اهل بیت(ع) را می‌دادند این‌ها قلابی‌اش و این‌ها اصلی‌اش، ولی همین حکومت، وجود حضرت فاطمه معصومه(س) کنار برادر خطرناک می‌بیند و میگوید اگر این خواهر به این برادر ملحق شود چه خواهد شد! مثلاً این کلاً جامعه زنان را در مرکز خلافت و حکومت، مستقیم به جامعه زنان می‌رود، حالا طبیعتاً حضرت رضا(ع) که مستقیم در جامعه زنان نمی‌توانستند باشند و ارتباط زیاد داشته باشد. ولی وقتی این خانم و این دختر جوان 27- 28 ساله بیاید با آن دانش خود، با آن معنویت و اخلاق خود، با آن جذابیت معنوی‌اش، این می‌آید اینجا و کلاً نصف ملت زنان هستند و آن‌ها را می‌برد و روی مردان و افکار عمومی جامعه اثر می‌گذارد. این بازوی علی‌بن‌موسی است. این خانم اگر بیاید چنانکه برادر حضرت رضا(ع) احمدبن‌موسی – شاهچراغ – می‌دانید که این دوتا برادر، این‌ها هم داشتند می‌آمدند ملحق بشوند و آن‌ها را در راه در شیراز شهیدشان کردند. حکومت گفت نگذارید این‌ها تند تند بلند شدند دارند می‌آیند این‌طور که این‌ها دارند می‌آیند می‌خواهند بیایند کل حکومت و جهان اسلام را بگیرند. لذا این کاروان را در ساوه هدف قرار دادندو تمام مردان کاروان شهید شدند بعضی‌ها مجروح و بازدداشت شدند بعضی‌ها دیگر هیچ خبری از آن‌ها نیست که این‌ها کجا رفتند  آیا فرار کردند؟ آیا این‌ها را بردند سربه‌نیست کردند؟ آیا در گور دسته‌جمعی دفن کردند؟ آیا بردند زندان‌ها تحت شکنجه گمنام و زندان‌های مخفی بودند؟ هیچی از این کاروان که ده‌ها نفر بودند فقط فاطمه معصومه(س) با چهار- پنج‌تا خانم مانده است. این هم همه‌شان کتک خورده و مجروح، تحت فشار، چرا؟ برای این که این خانم جوان محاسبات سیاسی حاکمیت را کلاً بهم ریخت. اگر می‌آمد کنار امام رضا(ع) قرار می‌گرفت طور دیگری می‌شد چنان که اگر احمدبن‌موسی – شاهچراغ – می‌آمد اوضاع فرق می‌کرد ایشان را هم در شیراز زدند. می‌دانید که آن‌جا یک کربلای کوچکی اتفاق افتاده است. مردم مدام می‌گویند شاهچراغ شاهچراغ نمی‌دانند چه بوده؟ دقیقاً عین کربلا بوده! این امامزاده‌هایی که باواسطه یا بی‌واسطه فرزندان امام موسی‌بن‌جعفر هستند این‌ها هر کدام یک کربلائکی راه انداختند. نسل امام حسن(ع) و امام حسین(ع) علوی‌ها در دو تیره حسنی و حسینی کل جهان اسلام را تبدیل به آتشفشان کردند حالا جالب است عمدتاً نسل امام حسن(ع) همه‌شان اهل جنگ مسلحانه بودند و نسل امام حسین که نسل ائمه شیعه اثنی عشر هستند البته از امام حسین به بعد، کل اهل بیت(ع) فرزند حسن(ع) و حسین(ع) هر دو هستند اما آن‌هایی که خالص هستند فرزندان امام حسن بودند در وجه مشترک با تیره فرزندان امام حسین بودند، سادات حسنی تقریباً همه‌شان جنگ‌های مسلحانه راه انداختند و همه‌شان شهید شدند. حکومت‌های علوی راه می‌انداختند و شهید می‌شدند. نسل و تیره امام حسین(ع) که مشترک بین امام حسن و امام حسین بودند این‌ها بخشی‌شان جنگ‌های مسلحانه راه می‌انداختند ولی آن خط اصلی که خط اهل بیت بود همین‌ها بود که می‌دانستند تمام این جنگ‌ها شکست می‌خورد مستقیم وارد نمی‌شدند ولی غیر مستقیم گاهی حمایت می‌کردند مگر کارها و جنگ‌های مسلحانه انحرافی را ولی مستقیم هم می‌خواستند گیر حاکمیت نیفتند و این‌ها همیشه می‌گفتند این خط اصلی علوی‌ها دارند ریشه ما را می‌زنند و دم به تله نمی‌دهند که قبلاً من به این‌ها اشاره کردم و بعد از این هم، زمان سه – چهار امام بزرگوار بعدی همین مسائل را ما خواهیم داشت.

حکومت می‌بیند که ایشان تمام شهرهایی را که از مدینه راه افتاده و دارد به سمت خراسان می‌آید مردم که غالباً هم سنی و اهل سنت هستند مردم به استقبال کاروان فاطمه معصومه(س) می‌آیند. تند تند گزارش دست حکومت می‌رسد به مأمون می‌گویند این خواهر و برادرش و برادرزاده‌شان این همه راه افتادند دارند می‌آیند همشیره ایشان یک خانم بیست و چند ساله است هر شهری که می‌رود نصف ملت بدرقة این‌ها می‌آیند اصلاً انگار این‌ها حاکم و رئیس هستند این یعنی چه؟ ایشان و این خانم کاملاً در شهرها و در جهان اسلام, در مسیر، همه جا شناخته شده بوده، همه می‌فهمیدند که ایشان یک خانم معمولی و یک زن معمولی نیست. آن شخصیت علمی ایشان، آن شخصیت معنوی ایشان، و آن شخصیت سیاسی و شجاعت ایشان، در تمام شهرهای سر راه، تا ساوه، هر شهری که مردم فهمیدند حتی اگر ایشان با فاصله 10- 20 کیلومتری داشته رد می‌شده بخشی از علما و مردم می‌آمدند خودشان را به این کاروان می‌رساندند که خانم مهمان ما باشید. بعضی روایات داریم که در این درگیری ایشان با آن چندتا خانم هدف حمله قرار گرفتند. روایاتی هم داریم که این چند روزی که تا شهدا آنجا بودند و دست آن‌ها بودند ایشان را مسموم کردند. چون آدم وسط خیابان باید غذا و آب بخورد هرچند ساعت یکبار باید یک چیزی خورد کافی است در یکی از این‌ها این کار را بکنند آن هم وقتی که شما دسترسی به هیچی ندارید. باز مردمی از قم، چون قم، از قبل، اشعری‌ها، که این غیر از اشعری‌های اهل سنت و کلام هستند قاطی نشود، این خانواده اشعری‌اند که این‌ها از شیعیانی بودند که آمده بودند و قم که می‌گفتند اُشِّ آل پیامبر(ص) است آشیانة آل پیامبر(ص) هستند برای این که همیشه امثال این اشعری‌ها چندتا تیره خانواده‌های عرب بودند که قبلاً‌ از حجاز و عراق به ایران آمده بودند و تحت تعقیب بنی‌امیه بودند و یک مرکز کوچکی، چندتا مرکز کوچکی در چندتا کشور از جمله یکی در ایران و یکی در قم است تشکیل داده بودند. مردم قم که مطلع می‌شوند کاروانی به سمت این ساوه حرکت می‌کنند که این کاروان مورد هدف قرار گرفته است و این‌ها را برمی‌دارند به قم می‌برند و همان‌جا نقل شده که ایشان حال‌شان خراب بود هم تحت تأثیر آن حمله، و هم به احتمال قوی مسموم شدند، ایشان فرمودند که زدند همه مردان ما را شهید کردند و من دیگر به برادرم علی‌بن‌موسی نمی‌رسم. این‌جا کجاست؟ گفتند ساوه. فرمودند این‌جا نزدیک قم است؟ گفتند بله. فرمودند که به من گفته بودند که من مهمان این‌جا خواهم بود. من را قم ببرید. حدود دو هفته، 16- 17 روز به حالت درد و بیماری آنجا بودند و دائم مشغول ذکر و عبادت بودند با خانم‌ها و مردان صحبت میکردند سؤالات‌شان را جواب می‌دادند هر وقت حال‌شان بهتر بود فرمودند که من همین‌جا از دنیا خواهم رفت و همین‌جا دفن خواهم شد.

باز نقل شده که موقعی که ایشان از دنیا رفتند یا به شهادت رسیدند بین همان کسانی که آنجا بودند بین چند قبیله و تیره و خانواده‌ها اختلاف شد که چه کسی ایشان را در قبر بگذارد! یعنی محبوبیت در این حد بود که این توفیق، این فرصت به چه کسی برسد که ایشان را در قبر بگذارند و دفن کنند. بین‌شان اختلاف شد حتی بین خود شیعه. بعضی از بزرگان و علمای سینه که در آن مناطق اطراف ساوه بودند این‌ها حتی به تشییع ایشان آمدند به عنوان دختر پیامبر(ص) و دختر اهل بیت(ع).

در یک روایت هم دیدم که همان موقع که این‌ها اختلاف داشتند و بحث داشتند که چطوری دفن کنیم یک مرتبه دو مرد اسب‌سوار با چهره‌های پوشیده آمدند و گفتند ما از اهل بیت هستیم ما خودمان باید ایشان را در قبر بگذاریم چون از محارم ایشان هستیم باید ایشان را دفن کنیم. حالا این که این روایت دقیقاً چه بوده و آن‌ها چه کسانی بودند چندتا احتمال داده شده، بعضی‌ها گفتند ممکن است حضرت رضا(ع) و حضرت جواد(ع) به شکل غیر عادی ماوراءالطبیعی و طی‌الارضی آمدند، بعضی‌ها احتمال دادند ممکن است این‌ها جزو همان کاروان بودند که از این عملیات زنده مانده بودند چون چهره‌شان را پوشانده بودند و هنوز احساس خطر می‌کردند که آمدند، بعضی‌ها می‌گویند شاید از دیگر پیروان اهل بیت(ع) شبکه‌های مخفی موسی‌بن‌جعفر(ع) و حضرت رضا(ع) خودشان رساندند احتمالات مختلفی است. یک روایتی هم در این باب من دیدم، حالا ما خیلی نمی‌توانیم این‌ها را به عنوان خبر واحد تأکید کنیم من فقط چون روایت خیلی محدود است مجبورم به بعضی ازاین‌ها فقط اشاره کنم. راجع به سن ایشان، که ایشان چه سالی در مدینه متولد شدند عرض کردم سند قطعی نیست اختلافی نیست اجمالاً گفتند نظر مشهور سال 173 هجری به دنیا آمده باشند و این رحلت و شهادت‌اشن هم سال 201 است که همان حدود 28 سال می‌شود و حدود 1 سال، بعد از این که امام رضا(ع) به مرو آمدند بلافاصله ایشان حرکت کردند که به برادرشان ملحق شوند. ایشان در ساوه فرمودند که از پدرم موسی‌بن‌جعفر شنیدم که بخشی از پیروان اهل بیت در قم هستند و ایشان به قم هم که رفتند استقبال خیلی عظیمی از ایشان شد. و جالب است که ایشان کجا بروند و خانه چه کسی بروند نقل شده شبیه کار پیامبر(ص) که به مدینه هجرت کردند انجام دادند شبیه آن کار را انجام دادند. چون آن‌جا هم که پیامبر به مدینه رفتند بین قبایل و آدمها یک رقابتی راه افتاد که ایشان به کدام قبیله می‌رود و در کدام خانه می‌رود؟ این برای همیشه خیلی امتیاز می‌شد. پیامبر(ص) سوار بر شتر یا پایین شتر، افسار شتر را رها کردند گفتند این از طرف خداوند مأمور است هرجا این ایستاد من همانجا می‌روم که فردا کسی نگوید پیامبر(ص) خودش ما را انتخاب کرد. بگویند که خودش گفت شتر، هرجا ایستاد! که دیگر دعوا راه نیفتد. نقل شده حضرت فاطمه معصومه در قم هم همین کار را کردند فرمودند هرجا شتر ایستاد من مهمان همان‌ها می‌شوم. وی آمد در خانه موسی‌بن‌خزرج سعد اشعری یکی از این اشعری‌ها ایستاد. ایشان 17 روز آنجا بودند و به شهادت رسیدند. در یک باغی به نام بابلان دفن‌شان کردند و همان‌جا شیعیان یک ساربانی روی مزار ایشان زدند و ثبت کردند که این‌جا مراقب باشیم که باید برای همیشه تاریخ بماند و مزار مؤمنین خواهد شد و بعدها حدود شاید 50 سال بعد دختر امام جواد(ع) به نام زینب، که حضرت معصومه، عمه ایشان می‌شود بازدوباره شرایط خیلی سخت شد و امام جواد(ع) هم شهید شده بودند امام جواد(ع) در آن شرایط خاص که بازدوباره شیعه از آن وضعیت امام رضا(ع) خارج شده بود و دوباره به شرایط موسی‌بن‌جعفر(ع) بلکه بدتر برگشته بود تقریباً مخفیانه دختر امام جواد(ع) در قم آمدند و خودشان فرمودند که مزار ایشان را باید درست بسازیم که این هدف حکومت قرار می‌گیرد این باید معلوم باشد و خود این جا یک مرکزی برای شیعه باشد؛ و حواس‌تان هست که انقلاب ما جزو محصولات شهادت و مزار حضرت فاطمه معصومه(س) است. اگر ایشان آنجا نبودند حوزه علمیة قمی نبود، حوزه علمیه قم نبود خمینی‌ای نبود، نهضتی نبود. این نهضت، پس از 1400 سال و قرن‌ها پس از حضرت فاطمه معصومه(س) امروز بزرگترین نهضت جهان و اسلام شده است این یکی از محصولات قم است این‌ها از برکات تاریخی الی‌الابد این خانم است. اجمالاً همین مقدار رجع به حضرت معصومه(س) بدانیم که بیخود نیست که ایشان چنین آثاری در تاریخ دارند و آن تعابیری که از امام صادق(ع) از حضرت رضا(ع) و از حضرت جواد(ع) راجع به ایشان شده است ایشان با امام رضا(ع) خواهر تنی هستند یعنی از مادر دیگری نیستند مادرشان که مادر حضرت رضا(ع) هستند جناب تُکتَم یا نجمه گفته می‌شود خیزران است. بدانید این نام‌ها نام‌های مختلفی هست که گذاشته می‌شود و بعضی نام‌ها را خود اهل بیت(ع) می‌گذارند مثلاً هم موسی‌بن‌جعفر(ع) اسم همسرشان را خیزران می‌نامیدند و هم خود حضرت رضا(ع) اسم مادر جواد را خیزران نمی‌نامیدند که همه این‌ها، هیچ کدام عرب نبودند. یک بار عرض کردم که بیش از نیمی از ائمه ما مادران‌شان کنیز بودند از طبقه بردگان بودند که این خودش خیلی مهم است. آن همه خانواده‌های اشرافی و عرب یا عجم، بخصوص عرب، این‌ها عمداً گاهی خانم‌هایی را پیدا میکردند که این‌ها به لحاظ اخلاقی و شخصیتی، سابقه زندگی، طهارت و همه چیز، عقلی، اجتماعی، زنان زبده‌ای هستند ولو کنیز و برده هستند و جزو پایین‌ترین طبقات جامعه هستند. می‌گفتند این زن، لیاقت دارد مادر امام بعدی باشد. لذا این لقب "خیزران" که عرض کردم هم در مورد امام جواد(ع) و هم در مورد مادر حضرت رضا(ع) این اصطلاحات بکار رفته است. نام نجمه یا تُکتَم که مادر امام رضا(ع) هستند به احتمال قوی، ایشان اهل اسپانیا اندلیس، رومی بودند و از خانواده مسیحی بودند. چنانکه مادر خودِ امام زمان(عج) جناب نرگس یا نرجس، که رومی‌ها می‌گفتند "نارسیس"؛ نرگس فارسی نارسیس است و نرجس عربی آن است اصل آن نارسیس است. نارسیس هم اسم اصلی ایشان نیست ایشان ملکه یعنی شاهزاده؛ ایشان از دختران خانواده امپراطوری روم بودند. مادر امام زمان(عج) رومی، اروپایی است و مسیحی است که مسلمان شده‌اند. مادر حضرت رضا(ع) جناب تُکتم، تُکتم همین زمزم است اشاره به آب زمزم است. این اسم‌های عربی و اسلامی بود که خود اهل بیت به این‌ها می‌گفتند یا خود خانم‌ها می‌گذاشتند مثلاً به نام سَکَن، جناب مادر حضرت رضا و مادر امام جواد(ع) سَکَن، خیزران یا.. یا یکی از لقب‌های ایشان "مُرسیه" است. مُرسیه به احتمال قریب به یقین به مرسیا مربوط می‌شود. مرسیا شهری در جنوب اروپا در اسپانیا اندلیس بود که آن موقع یک مرکز تمدن بزرگ اسلامی در اروپا بود مرکز علم و تمدن اروپا بود. بخشی از آنجا دست اموی‌ها بود بقایای بنی‌امیه که شکست خورده بودند فرار کرده بودند رفته بودند بخشی‌شان شمال آفریقا و جنوب اروپا، بخشی‌اش دست عباسی‌ها بود و بخشی هم از آندلس هم حکومت‌های شیعه بودند. خیلی ماجراها در تاریخ اسلام داریم که اصلاً هیچ کس نمی‌داند که شروع این‌ها کجاها بود؟ فرزندان اهل بیت که از فرزندان جناب زید که شهید شدند که یکی یمن رفت یکی شمال آفریقا رفت، تمدن بزرگ اسلامی، حکومت علوی جنوب اروپا و شمال آفریقا درست کردند یک عده ایران آمدند و یک عده کجا، خیلی‌ها این‌ها را خبر ندارند. مثلاً خیلی از فرزندان اهل بیت(ع) به بوسنی و آلبانی قلب اروپا رفته بودند. ما در شمال اروپا رد پای این امامزاده‌ها را دیدیم که آن‌جا آمدند یا حلقه‌های معرفتی و معنوی تشکیل دادند یا جنگ‌های چریکی داشتند و می‌جنگیدند. ما حتی در اروپا چندتا حکومت علوی و اهل بیتی داریم در جنوب اروپا در شمال اروپا مربوط به هزار پیش که الآن این‌ها هیچ جا بحث نمی‌شود و تحقیق نمی‌شود یک رگه‌هایی درتاریخ هست که باید این‌ها را پیگیری کرد. خب مادر حضرت رضا(ع) که عرض کردم به احتمال قوی اروپایی اندلسی هستند که ایشان تحت تربیت جناب حمیده مادرشوهرشان که مادر موسی‌بن‌جعفر(ع) است و همسر امام صادق(ع) است تربیت می‌شوند. یعنی یک خانم اروپای مسیحی که تحت تربیت دختر امام صادق(ع) خواهر موسی‌بن‌جعفر(ع) آموزش‌های ویژه می‌بیند که تبدیل می‌شود به یک خانم بسیار آگاه، مؤمن، دانشمند و مبارز که حضرت رضا(ع) فرزند ایشان است. تعبیر مؤمن و آگاه در روایات در مورد ایشان آمده، مؤمنه و عالمه یعنی یک خانم دانشمند و متفکر، تازه مسلمان اما اسلام‌شناس و بسیار مؤمن. می‌دانید مزار ایشان هم کنار مشربة مّ ابراهیم کنار حمیده هست که این وهابی‌های خبیث آن را خراب کرده‌اند. کنار عمة شوهرشان یا دختر موسی‌بن‌جعفر(ع) آن‌جا دفن شدند و این استاد و شاگرد. آن وهابی‌ها آنجا را خراب کردند اگ حج به زیارت رفتید حتماً آنجا دیدید این مشربه امّ ابراهیم، الان یک خرابه است. حتی من آنجا رفتم دیدم پر از آشغال و زباله است که ریخته‌اند. عمداً این خبیث‌ها این کار را می‌کنند. جناب حمیده مادرِ ...



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha