بسمالله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت الله. برای بخشی از صحبتهای من احتمالاً احتیاج است که آقای سهیل به اینجا بیاید و آنها را ترجمه کند چون ممکن است شما زبان من را نفهمید. از دوستان و برادران عزیز در مدرسهی معصومیه تشکر میکنم. من واقعاً برای رفقا در این مدرسه یک ارزش ویژهای در ذهن خودم قائل هستم علاوه بر آن ارزش علمی که همهی رفقای طلبه دارند و آن این است که هزار و خردهای دانشجو که دانشگاه خود را یا تمام کردهاند یا در شرف اتمام بودهاند به وضعی که دارند قانع نشدهاند و اینکه یک مدرکی بگیرند و دانشگاه را تمام کنند و بر سر خانه و زندگی خود بروند و احساس کردند بایستی یک وقت اضافه بگذارند و با همهی مشکلات بیایند از صفر درس و بحث حوزه را بگذرانند فوقالعاده ارزشمند است و معمولاً از بین این موج بچههای فوقالعاده مؤثری در خدمت به حوزه و اسلام ظهور میکنند و متولد میشوند و شاید این موج سوم یا چهارمی باشد که بعد از انقلاب به این شکل هجوم از دانشگاهها و دبیرستانها شده است. این یک هجوم غیر سنتی است چون بعضیها به طور طبیعی و سنتی و خانوادگی طلبگی و روحانیت را دنبال میکنند ولی بعضیها نه، اساساً از یک محیط و فامیلی میآیند که شاید اولین نفر هستند که وارد این درس و بحثها شدهاند و مدتها طول میکشد که فامیلها بفهمند. اوایل انقلاب که برای طلبگی آمدیم واقعاً بعضی از دوستان و فامیلها تا مدتها در عقل ما شک کرده بودند. بنابراین من این حرکت بر خلاف جریان خانواده و محیط و کار را درک میکنم و فوقالعاده هم ارزشمند است و باید این انگیزه را تا آخر حفظ کنید و البته باید هزینه هم بپردازید و 20، 30 سال زحمت بکشید و این کار بسیار مهمی است و انشاالله محصولات جهانی خواهد داشت. نکتهی دیگر این است که وقتی از سبک زندگی و حوزه بحث میشود توضیحاتی که از رهبری پخش کردند فوقالعاده گویا و دقیق و به نظر بنده به قدر کافی برانگیزاننده بود منتها باید یک مقدار بیشتر به محتوای آن دقت کرد و به لوازم آن و بعد به مسئولیت ما در این پروژه اندیشید. یکی اینکه سبک زندگی دینی و مسئولیت حوزه در این باب به این معنی است که ما غیر از توضیح المسائل فقه عبادی یک توضیح المسائل دیگری به ابعاد و حجم صد و هزار برابر هم لازم داریم و همینطور به مواجههی دقیق عقلانی با وضعیت زندگی بشر در دورهی ما و درک صحیح و جامع از قرآن و حدیث با ملاحظات و دقت در سند و در دلالت و اینکه با عقل به سراغ قرآن برویم و نه اینکه منهای عقل به سراغ قرآن و بعضی از احادیث رفتن و دقت در سند و محتوا در مقام صدور و در تجمیع آیات و روایات با همدیگر و همه را با هم دیدن و بررسی عقلانی و تحلیلی کردن و بعد یک چیزی را به دین نسبت دادن، آن هم باز با قید احتیاط عقلانی نیاز است که بگوییم این آن طوری است که ما فهمیدهایم و درک کردهایم. چون جامعیت اقیانوس معارف دین کجا و محدودیت ذهن ما که یک انگشتانه بیشتر نیست کجا. ذهن ما حداکثر یک استکان آب بر میدارد، یک استکان مفهوم بر میدارد اما طرف ما یک اقیانوس است. ما باید از این اقیانوس استکان استکان آب حیات برداریم و برای خودمان مصرف کنیم و بعد به دیگران بدهیم. چون بعضی اوقات خودمان مصرف نمیکنیم و به دیگران میدهیم. یعنی دل ما به حال دین دیگران میسوزد و خیلی به حال دین خودمان نمیسوزد. بعضی از ما اینطور هستیم. بعضی از ما بیشتر از اینکه نگران دین خودمان باشیم نگران دین بقیه هستیم. یک صدم آن مقدار که راجع به دین بقیه حساس هستیم راجع به دین خودمان حساس نیستیم. یک روایتی میخوانم که این شروع بحث سبک زندگی و سبک طلبگی باشد. در روایت فرمودند اینهایی که میخواهند بقیه را هدایت کنند و خودشان مشکل دارند مثل کسانی هستند که دامن و لباس خودش آتش گرفته و میخواهند آتش خانهی دیگران را خاموش کند. یعنی خودش آتش گرفته و میسوزد و میخواهد بقیه را خاموش کند. تو اگر راست میگویی اول آتش دامان خودت را خاموش کن و بعد دیگران میفهمند که تو میتوانی آتش را خاموش کنی و آن وقت به حرف تو گوش میکنند ولی وقتی که خودت هم مثل بقیه میسوزی نمیتوانی سبک زندگی دیگران را اصلاح کنی. ما در کنار این توضیح المسائلی که به فقه عبادی فردی و معاملات شخصی میپردازد و لازم هم هست که بپردازد به یک سری توضیح المسائلهایی احتیاج داریم که واقعبینانه به کف جامعه و روشهای درست و نادرست زندگی بین اقشار مختلف که یکی از آن اقشار خود ما طلبهها هستیم توجه بکند. اتفاقی که افتاده و غالباً اینطور است این است که متدینین زندگی را به دو بخش تقسیم میکنند. یک بخش عبادات و زیارت و توسل و دعای کمیل و لباس سیاه پوشیدن در مراسم عزاداری و سینهزنی است که بخش مذهبی زندگی ماست که مجموع آن چند روز در طول سال و چند دقیقهی خاص در روز میشود که برای نماز است. روزها، ساعتها و هفتههای خاصی در سال است که ما به آن بخش مذهبی میگوییم و بقیهی زندگی را کاملاً مثل غیر مذهبیها هستیم. یعنی هر کاری که غیر مذهبیها انجام میدهند ما هم انجام میدهیم. مثلاً اگر در بازار و دانشگاه هستیم، در خانواده نحوهی تعامل ما با دیگران با تعامل یک جامعهی غیر مذهبی تفاوتی ندارد و گاهی ممکن است در بعضی جهات عقب هم افتاده باشیم. بنابراین یک تعریف از سبک زندگی دینی این است که به کسی یا جامعهای میگوییم سبک زندگی دینی دارد که زندگی خود را میکند و روز عاشورا هم سینه میزند. ماه رمضان هم روزه میگیرد، حج هم میرود، کربلا هم میرود و اگر بتواند هر سال هم میرود. این سبک زندگی مذهبی از نظر بعضی از ما میشود. دیگر قبل و بعد آن قیچی میشود که این فرد در ادارهی خود چه کار میکند؟ بعد از عاشورا در مغازه و در بازار با مردم چه کار میکند؟ بعد از روزی که سینه میزند و به خانه میرود با شوهر و زن و بچههای خود چگونه رفتار میکند؟ با همسایه و دیگران چطور رفتار میکند؟ اینجا جز منبر و موعظه و مستحبات اخلاقی که خیلی هم نه کسی در دنیا پی آن را میگیرد و نه در آخرت سختگیری میشود، چون آنجا به ما آموزش دادهاند که همین نماز واجب و روزه و حج و ظواهر اسلامی برای سبک زندگی دینی کافی است. یعنی اگر بگویند خانواده یا مردم فلان شهر مذهبی هستند یا نه؟ چطور قضاوت میکنیم؟ وقتی میخواهیم ببینیم سبک زندگی آنها مذهبی هست یا نه چه چیزی میگوییم؟ میگوییم بله مذهبی هستند. نیمهی شعبان چراغانی میکنند، در ماه محرم و صفر عزادار هستند و سیاه میپوشند و مردان آنها محاسن دارند و خانمهای آنها حجاب دارند. 7، 8 گزاره را میگوییم و این سبک زندگی دینی میشود. بررسی نمیکنیم که در این روابط اجتماعی ما چقدر به هم دروغ میگوییم. در خرید و فروش، فروشنده و خریدار چقدر کلاه همدیگر را بر میدارند. مستأجر و موجر با هم چطور رفتار میکنند. زن و شوهر چطور با هم رفتار میکنند. مثلاً یک بازار در ماه محرم و صفر پرچم سیاه میزند میگوییم این بازار مذهبی است. بعد به روایات اهل بیت(ع) رجوع میکنیم و میبینیم که میگوید بازار اسلامی چه بازاری است. میفرمایند این بازار سه خصوصیت دارد. یکی اینکه در آن بازار دروغ گفته نمیشود. دوم اینکه کسی قسم نمیخورد و سوم اینکه چانه نمیزنند. این تعریف اهل بیت(ع) از بازار اسلامی است. این بازاری به سبک اسلامی است اما تعریف ما کلاً یک چیز دیگر است. ما وقتی میبینیم انگشتر عقیق دارد و ظاهر چهره مذهبی است فکر میکنیم اسلامی است. نمیخواهم ارزش اینها را پایین بیاورم. اینها هم بسیار باارزش است. اما در منطق پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) در روایات میگویند باید ببینی در بازار چقدر دروغ میگویند و چقدر راست میگویند. چقدر چانه میزنند و چقدر قسم میخورند. ما از این قبیل آیات و روایات زیاد داریم که سبک زندگی دینی را بیان میکند و معیاری برای محک زدن خودمان به طور شخص به شخص و هم شهر به شهر است. سبک زندگی که میگویند به این معنی است که ما و شما حق نداریم زندگی فردی و اجتماعی خود را از هم تفکیک بکنیم. حق نداریم زندگی مذهبی خود را از زندگی اقتصادی خود تفکیک بکنیم. یعنی بگوییم من به عنوان یک فرد مذهبی نماز جماعت را به مسجد میروم و این کافی است و بعد به بازار و بنگاه معاملاتی و دانشگاه میآیم و در رابطهی شاگرد و استاد، موجر و مستأجر، خریدار و فروشنده، زن و شوهر، والدین و فرزندان، همسایه با همسایه سراغ مذهب را نمیگیرم. مگر در حد مفاهیم کلی و موعظههای خیلی کلی باشد که اگر فهمیدی و نفهمیدی، انجام دادی و ندادی مهم نباشد. خیلی مهم نیست. تو به حد نساب رسیدی و باقی دیگر جزو مستحبات است. در حالی که در روایات سبک زندگی دینی را به این شکل تعریف نکردهاند. یعنی بنده و شما اگر بخواهیم خودمان را با اینها بسنجیم و نمره بدهیم، من به زندگی خودم نمرهی واقعاً 7 و 8 بیشتر نمیدهم. این حداکثر است و این 7 و 8 هم در دو، سه مورد تقلب کردهام. حالا نمیدانم شما به خودتان چند نمره میدهید. پس یکی در باب حوزه و سبک زندگی اولین نکته این است که ما به عنوان حوزه و طلبه تلاش کنیم تا سبکشناسی زندگی اسلامی و شیعی در این دوران را بشناسیم. زندگی کف جامعه و کف خیابان چیست؟ یعنی الان یک خانم خانهدار، یک آقایی که در مغازهی خود سبزی میفروشد، یک راننده، یک کارگر، کارفرما، یک استاد، یک دانشجو اگر بخواهد سبک زندگی دینی داشته باشد با توجه به مسائل روزمرهی خودش باید چگونه زندگی کند که این سبک دینی باشد و اگر چگونه زندگی نکند این سبک دینی نیست؟ البته اینجا غیر از نص ما به عقل برای رجوع صحیح به نص احتیاج داریم و غیر از عقل و نص یعنی عقل و نقل به درک درست واقعیات بیرونی در جامعه و عرف اجتماعی احتیاج داریم. باید موضوع را درست بشناسی. اگر موضوع را درست نشناسی دچار یک خطر بزرگی میشوید. همان چیزی که مثلاً در جامعهی ما از آن به اخباریگری تعبیر میکنند. جریانهای اخباری و نواخباری که کاری به عقل و قرآن و تعارض روایات و سند حدیث ندارند و همینطور دستش را در یک کتاب میکند و حدیثی در میآورد و میخواند و اصلاً کاری ندارد که سند و دلالت و ارتباط آن با بقیهی آیات و روایات چه هست و بدون عقل ترجمهی تحت الفظی میکند. کدام حدیث چه مخاطبی دارد؟ برای چیست؟ اصلاً خود پیامبر(ص) فرمودند ما مأمور شدیم «اُمِرنا النکلم الناس علی قدر عقولهم...» پیامبران میگویند ما حقیقت مطلق را هم به هر شکلی به هر کسی نمیگوییم چه برسد به چیزی که حقیقت نباشد و احیاناً حدیث جعلی هم باشد. پیامبر(ص) میفرماید در مورد حقیقت خالص صد درصد میفرماید همهی سطوح حقیقت برای همه نیست. ظرفیت افراد متفاوت است. بنابراین اینهایی که به عنوان دینشناسی همینطور از یک کنار آیه و حدیث را ترجمهی تحت الفظی میکنند و به هیچ چیزی هم نگاه نمیکنند درست نیست و به شما بگویم که اینها گاهی اضلال است و هدایت نیست. یعنی من دیدهام کسانی را که به خاطر شنیدن یک آیه یا حدیث در غیر جای خودش و بد معنا شدن آن آیه یا حدیث خرده ایمان عوامانهی خود را هم از دست داده است. برای اینکه کسی که به او آن حدیث را گفته شعور دینی نداشته است و بدون عقل و بدون برخورد جامع با روایات و احادیث حرف زده است. ما در آیات و روایات اینقدر مسائل پیچیده و فنی داریم که اگر رعایت نکنی آن آیه یا حدیث نقش خود را ایفا نمیکند. تک تک این چند هزار و دهها هزار حدیث و آیهی قرآن بلا تشبیه مثل پیچ و مهرههایی در یک ماشین هستند. هر کدام در جای خودش باید به کار بروید. اگر شما فرمان ماشین را برداری و به جای لوله اگزوز آن بگذاری این ماشین مضحک میشود و راه هم نمیرود. میتوان از اسلام یک تصویر کاملاً کمدی و مسخره ارائه داد با استفادهی ناصحیح و نابجا از آیات و روایات تحت عنوان اینکه ما میخواهیم سبک زندگی دینی را بگوییم. بعضی از این روایات مسئلهی شخصی است، بعضی کلی است، بعضی زماناً محدود است، بعضی نیست، بعضی را تا نفهمیدی این جمله در چه زمینهای گفته شده است معنی روایت را نمیفهمی. بعضی از عبارات هست که جواب یک حرف دیگر است و تا آن را ندانی نمیفهمی که این آیه یا حدیث میخواهد چه بگوید. نقل حدیث هم یک زمانی مثل اجتهاد اجازه میخواست. یک زمانی بود که استاد درجه اول فقه و حدیث که اسم خودش اعتبار است میگفت من از استادم فقط اجازه دارم این 50 حدیث را نقل و ترجمه بکنم. چه کسانی؟ محدثهای درجه یک شیعه. من میدانم ممکن است این جای این روایت بد فهمیده شود و باید درست معنی کنم. حالا دیگر قوی و ضعیف و مخلوط و صحیح و جعلی چاپ شده است. حالا اصلاً همهی این احادیث صحیح باشد. اما کدام یک برای کجاست؟ ببینید هر آیه و حدیث یک مقامی دارد. میگویند در اصول فقه باید ببینید در مقام بیان هست یا نیست. در مقام بیان چیست؟ ترجمهی تحت الفظی کافی نیست. حتماً منشأ کشف و استخراج سبک زندگی دینی کتاب و سنت است و وظیفهی درجه اول حوزه استخراج و بازکشف و بازتولید سبک زندگی بر اساس قرآن و سنت اسلامی و شیعی در عصر حاضر و با توجه به واقعیات امروز است. خانوادهی امروز با خانوادهی 500 سال پیش تفاوتهایی دارد و این تفاوتها حرام هم نبوده است بلکه اقتضای زندگی است. رابطهی خریدار و فروشنده تغییراتی کرده است. باید موضوع را درست شناخت. همانطور که در فقه میگویند شناخت دقیق موضوع است که اجازه میدهد یک مجتهد حکم یک موضوع «الف» را اشتباهاً بر روی موضوع «ب» نیاورد. گاهی موضوع تغییر میکند. حکم الهی که تغییر نمیکند ولی موضوع تغییر میکند. وقتی موضوع تغییر کرد حکم آن تغییر میکند. حالا از مسائل اضطرار و احکام ثانوی بگذریم که موضوع تغییر نکرده ولی اضطراراً حکم تغییر میکند که البته موقتاً و مادام الضروره هست. همینطور نقش عقل، تجربه و عرف در سبک زندگی مهم است. کسی توهم نکند سبک زندگی دینی مو به مو و حرکت به حرکت باید حتماً نص شرعی باشد که بعد بگوید آیه و حدیث بیاور که کجا گفتهاند وقتی صحبت میکنی دست خود را اینطور حرکت بدهی. کدام آیه گفته عینک بزنی؟ این بدعت است. وهابیها همین را میگویند. اخباریهای ما هم همین را میگویند. نهخیر، استنباط عقلانی، تجربی و دخالت عرف در تدوین سبک زندگی به دو شکل ممکن است. البته عقل که حتماً در راستای شریعت است و ما عقل ضد شرع نداریم. اما مفاهیم تجربی، ذوقی، عرفی و مشهوراتی که در هر دورهای میآیند دو دسته هستند. بخشی جایز و مشروع هستند و بخشی نامشروع هستند. اینطور نیست که هر چه در نص شرعی نباشد نامشروع باشد. نهخیر، بسا مسائلی است که در نص شرعی نیست ولی از نص شرعی مجاز است. این را از این جهت عرض میکنم که بعضیها فکر نکنند سبک زندگی دینی توأم با نوعی تحجر است. یعنی فکر نکنی که سبک زندگی دینی باید حتماً سبک زندگی هزار سال پیش باشد. چنانکه بعضیها الان میخواهند سبک هنر معماری و اسلامی را بگویند فکر میکنند حتماً باید به دوران صفویه برگردند و فکر میکنند فقط همانها است. نه، آن ابتکار هنرمند مسلمان با الهام از آثار اسلامی بوده است. یک بخشی هم تقلید از معماری بیزانس و یک بخشی را هم از کلیساها میگیرند و یک بخشی را هم از بوداییها گرفتهاند. هر دورهای به فراخور آن دوران با دخالت عقل و تجربه و ذوق و نظر به عرف و بسترها و استعدادهای واقعی زندگی شما مجتهدانه سبک زندگی دینی متفاوتی پیدا میکنی. همین الان ممکن است در یک زندگی قبیلهای یا روستایی در یک منطقهای از جهان اسلام سبک زندگی روستایی یک طور باشد و یک مسلمانی که به عنوان اقلیت مسلمان مثلاً در یک کشور اروپای غربی زندگی میکند یک سبک زندگی دینی دیگری دارد. بنابراین ما جمود و تحجر در سبک زندگی دینی نداریم که همه باید به یک شکل باشند. تنوع عقلی، تجربی، عقلایی، عرفی، ذوقی و یک منطقه الفراق وسیعی وجود دارد منتها مرزهای این منطقه الفراق مرزهای عقل و شرع قطعی است. حالا این اجتهاد میخواهد. ما یک اشتباهی میکنیم که چون خودمان مذهبی هستیم، سبک زندگی شخصی و خانوادگی یا قومی خودمان را معیار سبک زندگی دینی میگیریم و اگر کسی با این تطبیق نداشت میگوییم او غیر دینی زندگی میکند. این هم یک مشکل است. تجزیهی زندگی به بخش عبادات و غیر عبادات بود که عملاً سکولاریزم نقابدار است و خیلی از ما گرفتار آن هستیم. عاشورا، غدیر، نیمهی شعبان مذهب است و دیده میشود و فردا و دیروز آن دیده نمیشود. حالا برای شما روایت میخوانم که بزرگترین منبع ماست تا ببینید در روایات راجع به سبک زندگی دینی چه معرکهای به پاست و البته احتیاج به اجتهاد هم دارد و خیلی از اینها اجتهاد هم نمیخواهد. فقط باید درست ترجمه کنی تا ببینی اگر اینها به سبک زندگی ما بیاید همه چیز را زیر و رو میکند. یک زندگی فطری، فکری، اخلاقی، معتدل، دوستداشتنی و راحت است. اصلاً این تصور در ذهن بعضی از ما هست که سبک زندگی دینی یک زندگی ناراحت است. منتها آن را برای خدا تحمل میکنیم. نه، این سبک زندگی راحت است. حالا روایت آن را میخوانم. در روایات ما میگوید جامعه زندگی اجتماعی منهای خشونت، منهای اضطراب و استرس، منهای اهانت، منهای تهمت، منهای غیبت است. اصلاً نمیتوان تصور کرد که چه بهشتی است چون ما بدون غیبت و تهمت و فحش نمیتوانیم زندگی کنیم. اصلاً اینها جزو لوازم زندگی است و سرگرمی دیگری نداریم. ولی تصور کن اینها چه سبک زندگی را برای ما خواستهاند. زندگی منهای دروغ را تصور کن. شما تصور کن. اگر نمیتوانی تصور کنی در خواب که میتوانی ببینی. برنامهریزی کن و امشب خواب ببین که به یک بازاری میروی که نه دروغ میگویند، نه چانه میزنند و نه قسم میخورند. بدون استرس و صاف هستند. در روایت میگوید سبک بازار اسلامی چطور است؟ میفرماید فروشنده بیش از پولی که میگیرد جنس بدهد. مثلاً اگر دو کیلو فروخته است، دو کیلو و صد گرم بدهد. خریدار هم بیش از آنچه که خریده سعی کند پول بدهد. یعنی اگر 200 تومان طی کرد، 210 تومان بدهد. اصلاً تصور کنید چه بازاری میشود. بنابراین سبک زندگی دینی یک سبک زندگی ناراحت و تحت فشار و تحت شکنجه نیست که بخواهیم برای خدا و امام زمان(عج) تحمل کنیم. قرآن میفرماید «ان الله یرید بکم الیسر و لا یرید بکم العسر...» سبک زندگی دینی، سبک زندگی یسر است و عسر نیست. خود ما آن را تبدیل به عسر میکنیم. میفرماید ما برای شما مشقت نخواستیم. «ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الآخرة حسنه...» نمیگوید «فی الدنیا سیئه و فی الآخرة حسنه...»، نمیگوید «فی الدنیا حسنه و فی الآخرة سیئه...». میگوید «فی الدنیا حسنه و فی الآخرة حسنه...». سبک زندگی اسلامی دنیای خوب و آخرت خوب است. به سبک مرتاضهای هندو دنیای بعد و آخرت خوب نیست. البته از دیدگاه آنها عرض میکنم. میگوید اینجا هر چه کمتر لذت ببری و خوشی کنی آنجا بیشتر خوشی میکنی. اسلام به این شکل نگاه نمیکند. اسلام میگوید خوشی حق توست به شرط اینکه انسانی و مشروع باشد. سبک زندگی دینی بیشتر با گریه میسازد یا با خنده میسازد؟ باید بگویی کدام گریه و کدام خنده؟ گریهی احمقانه و خندهی احمقانه نه، ولی گریهی عاقلانه و خندهی بجا آری. اینطور نیست که بگوییم باز هم که نگاه میکنی میبینی مثل اینکه اسلام به گریه نزدیکتر از خنده است. اینطور نیست. کدام خنده و کدام گریه؟ ما گریهی ضد اسلامی داریم و خندهی غیر اسلامی هم داریم. گریهی اسلامی داریم و خندهی اسلامی هم داریم. اصلاً ما دو اقلیم نداریم. در تفکر اسلامی اقلیم دنیا و آخرت نداریم. این در تفکر کلیسا و بودیزم و هندوایزم است. ما در اسلام چنین چیزی نداریم. مثلاً در اسلام نمیگویند شما اهل آخرت هستید یا اهل تفریح و کار هستید؟ اصلاً این سوال اسلامی نیست. سوال اسلامی این است که بپرسی شما که اهل کار و تفریح هستید، کار و تفریح شما اسلامی یا غیر اسلامی است؟ این نیست که یا کار یا اسلام و یا تفریح یا اسلام درست است. شما اهل خانواده و عیال هستی یا اهل دین هستی؟ اصلاً این سوال اسلامی نیست. سبک زندگی اسلامی اینطور نیست. شما دینی و معنوی هستی یا نگران حقوق بشر هستی؟ شما معنوی هستی یا نگران عدالت هستی؟ پس این هم یک نکته بود. سبک معیشت و روش زندگی به تعبیری عقل معاش در ارتباط با عقل معاد است، منبع کتاب و سنت است، روش درک عقل است. منبع کشف سبک زندگی اسلامی در هر دورهای مناسب خودش است. سبک زندگی اسلامی امروز با 1400 سال پیش عین هم است؟ نه. کاملاً متفاوت است؟ نه. یک ثابتاتی دارد و یک متغیراتی هم دارد. اصول اعتقادی و اخلاقی و رفتار آن ثابت است اما در یک جاهایی به خصوص در نماد اخلاقی و نه اصول اخلاق و همینطور در رفتارهایی که متناسب با زمان و مکان و شرایط هستند تغییراتی میکند. اصلاً اگر امروز در این متغیرات به سبک گذشته عمل کند کار غیر اسلامی کرده است. البته چون برای ثواب میکند ممکن است از لحاظ معنوی ثواب آن را ببرد ولی از نظر رفتاری اشتباه کرده است. یک خانمی چند وقت پیش آمد و گفت من یک روایتی در «حلیة المتقین» دیدهام که گفتند مستحب است شلوار کتانی بپوشی و من هم رفتهام و پیدا نکردهام و شلوار کتانی انگلیسی گرفتهام. الان این شرعاً همان ثواب را دارد یا ندارد؟ گفتم خانم این خودش چیز جداگانهای در این عالم نیست. اینها یک منظومه است. یک بخشی به نیت است، یک بخش این است که باید ببینی آن روایت جواب سوال شخص خاصی بوده یا عمومی است، باید سند آن هم بررسی بشود. در آخر اگر باز هم به جایی نرسیدی و رجاعاً انجام بدهی پاداش معنوی آن را بردهای ضمن اینکه به احتمال قوی فوائد جسمانی و مادی هم داشته که گفتهاند. البته اگر سند درست باشد و اگر حکم عمومی باشد. یک کسی آمده و گفته من سردرد دارم و امام(ع) گفتهاند این میوه را بخور و بعد این کار را بکن و بعد هم این کار را بکن. اسناد این اگر درست هم باشد چه بسا که این پاسخ یک سوال خاص از فرد خاصی است. باید ببینی مریض چه گفته و چه مشکلی داشته است. او یک چیزی به امام(ع) گفته و امام(ع) با توجه به شرایط او راجع به بیماری او یک چیزی گفته است. حالا شما بگویی مستحب است که هر روز این کار را بکنی. نهخیر، معلوم نیست که این مستحب باشد. اگر به نام دین انجام بدهی و سند نداشته باشی بدعت گذاشتهای. یعنی اگر شما چیزی را که امام(ع) حکم عمومی نداده بگویی این حکم عمومی شرعی است بدعت میشود. البته اینجا جای بحث اصولی و اجتهادی است و باید سند و بقیهی چیزها بررسی بشود تا ببینی میتوانی چه چیزی را به چه کسی ارتباط بدهی یا ندهی. روایت با روایت هم فرق میکند. سند و دلالت بعضی از روایات قطعی است و بعضی هم نیست. یکی از دوستان گفت در روایت فرمودهاند که حنا بستن مستحب است. من حنا بستهام و به محل کارم رفتهام و من را مسخره کردهاند ولی من گفتهام برای خدا این را تحمل میکنم. گفتم تو ثواب را بردهای و در این شکی نیست. اما یک چیزی را نفهمیدهای. وقتی امام(ع) میفرماید حنا بستن مستحب است منظور زینت است. زینت عرفی است. در آن دوره حنا میبستند و حنا زدن به ریش در آن جامعه انگشتنما شدن نداشت در حالی که همان امامی که تو میگویی فرمودهاند حنا ببندید گفته است هر کاری بکنی که انگشتنما بشوی مکروه یا حرام است. همه را با هم ببین. چیزی که در این روایت فرمودهاند این است که مستحب است شما زینت داشته باشی. در جامعهی مذهبی باید همه معطر و زیبا باشند. این یک اصل اسلامی است. سبک زندگی اسلامی است. من روایات اینها را آوردهام. روایت در باب زینت در جامعهی دینی آمده است. اصلاً یکی از علائم سبک زندگی اسلامی در روایات ما این است که وقتی کسی وارد جامعهی اسلامی میشود جز بوی خوش نباید بشنود. یعنی اصلاً این مفهوم که بگویند به یک جامعهای رفتیم که همه بو میدادند نداریم. لباس بو میدهد، پای فرد در مسجد بو میدهد، اینها خلاف سبک زندگی دینی است. در حالی که از نظر ما اینها اصلاً مهم نیست. قرآن صریح میفرماید موقعی که به مسجد میروید بهترین لباس خود را بپوشید. ما در روایات چقدر از زینت داریم. میخواهم بگویم سبک زندگی از طرز آرایش و لباس و بوی بدن و طرز سلام و خداحافظی تا طرز معامله هست تا حتی اینکه چطور وارد دستشویی بشوی. سبک زندگی این قدر دقیق است که وقتی به دستشویی میروی اول پای راست را بگذاری یا پای چپ را بگذاری و با خودت چه بگویی و موقعی که وضو میگیری چه کار کن. یعنی اسلام همهی ابعاد مادی و جسمانی زندگی را معنوی کرده است. یعنی ماده و معنا را به هم گره زده است. سبک زندگی دینی اینطور نیست که بگوییم شما به دنبال کار آخرت هستی به دنبال کار دنیا هستی؟ ما آخرت و دنیا را در برابر هم نداریم. همان لحظهای که کار دنیا را میکنی کار آخرت را هم میکنی اگر هدف و نیت تو درست باشد. این تفکیک و تقابلها وجود ندارد. توجه کنیم که روایات را چطور به عنوان سبک زندگی دینی میگوییم. بعضیها که کلاً رها میکنند و میگویند کل اینها برای گذشته بوده و تمام شده است. خب اینها سکولاریست عریان هستند. اینها میگویند ما فقط در عبادات متدین هستیم و سبک زندگی به دین نیست. میگویی هزاران آیه و حدیث برای سبک زندگی آمده است. چرا اینها را عرضه نمیکنی؟ چرا راجع به اینها بحث نمیکنی؟ نظام سیاسی، نظام اقتصادی، نظام حقوق بشری، نظام خانواده، نظام عرضه و تقاضا، نظام آموزشی و پژوهشی، نظام رسانهای، راجع به طرز ازدواج و طلاق بحث کردهاند. حتی قرآن خطاب به مردان میگوید حتی اگر دارید از همسر خود جدا میشوید اولاً تحمل کنید. چه بسا یک چیزی خوشایند تو نباشد ولی به نفع تو باشد. ولی اگر به جایی رسیدی که به هیچ وجه نمیتوانی این زندگی را تحمل بکنی وقتی جدا میشوی باید با احترام به همسر و رعایت حقوق او باشد. یعنی آن لحظهای که یک زندگی فرو پاشیده میشود بایستی مراقب حقوق طرف مخالف خود باشی. این سبک زندگی در طلاق است. در قرآن چند آیه راجع به طلاق داریم؟ طلاق که بدترین حلال است ولی راه آن بسته نیست، چون اگر راه طلاق را ببندی فسادهای دیگری پیش میآید. چنانکه بعضی از مذاهب که طلاق ندارند یا رسماً میگویند ازدواج خلاف معنویت است را ببینید که چه کارهایی میکنند. راهش را نبسته اما فرمود اینجا هم باید رعایت کنی. و السلام علیکم و رحمت الله.
هشتگهای موضوعی