انتخابات، انتصابات و معیارهای 15 خردادی (کدام مجلس؟ نه)
نشست (هیچ جامعه بشری، بیولایت نیست)_ به مناسبت انتخابات مجلس شورای اسلامی _ اسفند ۱۳۹۸
بسمالله الرحمن الرحیم
دوستان فرمودند که راجع به معیارهای انتخابات که کاملاً مربوط به مسئله حق حاکمیت میشود صحبت کنیم یعنی چه کسانی با مبانی اسلامی با مبانی انقلاب حق ورود به حاکمیت دارند؟ حق این که در معرض آراء عمومی قرار بگیرند؟ طبیعتاً به همه شاخصهای آن نمیتوانیم اشاره کنیم سعی میکنم در این فرصت به دو- سهتا شاخص اشاره کنم بعد اگر برادران، دوستان، نکتهای، سؤالی، بحثی خواستند در بحث پرسش و پاسخ بفرمایند که اگر راجع به موضوع ریزتر، یا بحث دیگری لازم است داشته باشیم در حد توان خودم اشاره کنم.
یکی از معیارهایی که چه کسانی با رأی عمومی باید وارد حاکمیت بشوند که با مقیاسها و معیارهای این نهضت سازگار باشد کسانی باشند که به اصل مفاهیم ارزشی انقلاب هم باور داشته باشند و هم در شرایطی که پیش آمده یا پیش خواهد آمد خودشان اهل این میدان باشند. کسانی که از خطر میگریزند و هیچ وقت اهل ریسک نیستند در صحنههای مبارزه و جهاد به نفع مردم در موقعیتهای فداکاری غیبشان میزند اینها صلاحیت این که وارد عرصه حکمرانی برای مردم بشوند ندارند. بنابراین این هم یک معیار به لحاظ عملی و و نظری است. یک تعارف و یک نمایش نیست. یک مقیاس است.
هیچ کس وقتی که اسم شهید سلیمانی یا شهید ابومهدی آمد به یاد این گلادیاتورها به یاد این کماندوهای خونریز مثل آمریکا و صهیونیست نیفتاد اینها را به عنوان مظهر عشق و سردار دلها و همه به عنوان بنگاه معنوی و انسانی به اینها نگاه کردند این فرق جهاد و شهادت و مبارزه در فرهنگ اسلامی با جنگ و خشونت در فرهنگهای مادی است. این یک ملاک. که وقتی امام(ره) میگفت در تقدم ملاکها هیچ ارزش و ملاکی بالاتر از تقوا و جهاد در راه خدا نیست. در هر انتخابات یا نصبی این یک معیار است. این خانوادهها و افرادی که خطرپذیر هستند اهل جهاد و شهادت هستند اهل مایهگذاری هستند فقط سر سفره نمیآیند اهل بخور بخور نیستند اهل چاپیدن غنایم نیستند و غالباً هم از خانواده مستضعف و محروم هستند یک معیار مهم در انتخابات این است: 1) کنار مستضعفین و محرومین باشند و از رنگ و سنخ آنها و 2) اهل فداکاری برای این جامعه باشند و فقط حرف نزنند. امام(ره) میگفت این تقدم ارزشی و الهی باید معیار انتخابات و امتیاز به افراد و استفاده از آنها در مسئولیتهای اداره کشور باشد. این ارزشهای معنوی باید جایگزین همه سنتها و امتیازات غلط مادی، نفسانی، قبیلهای و قدرتطلبانه یا ثروتمحورانه باشد چه در زمان جنگ چه در حالت صلح. چه امروز و چه فردا. این امتیاز اصلی است. امتیاز معنوی است. میگوید صرف امتیاز لفظی و عرفی کفایت نمیکند که بگوییم موقع جنگ و فداکاری این خانوادههای مستضعف و خانوادههای فداکار جلو بروند و چهارتا چهارتا شهید بدهند بعد که میخواهیم مملکت را اداره کنیم به سراغ آدمهای تنپرور، خودخواه، زندگیهای اشرافی، خوشگذران و عیاش برویم که مردم را فدای خودشان میکنند نه خودشان را فدای مردم! این خیلی نکته مهمی است. خب شما که اهل فداکاری بودید بروید و اینهایی که مفتخور هستند بیایند و هرکسی کار خودش را بکند. انقلاب را تحویل بدهید بروید. خب اینها نیست. امام(ره) میگوید در متن قوانین و مقررات، در متن عمل و عقیده، روش و منش جامعه و حکومت باید این پیاده شود باید مصلحت تودههای محروم زجرکشیده شهید و اسیر و مفقود و مجروح داده، مصلحت پابرهنهها، گودنشینها، مستضعفین، خانوادههای فقیر، اینها مهم است و اینها باید معیار باشد. میگوید به کسانی رأی بدهید که اهل عمل باشند و نوکر فقرا باشند. مصلحت محرومین معیار در انتخابات و نصبها باشد نه مصلحت قاعدین در منازل و مناسک.
قاعدین در منازل یعنی اینهایی که در خانهها مینشینند و اهل خطر نیستند. قاعدین در مناسک اینهایی هستند که میگویند ما مناسک عبادی را انجام میدهیم مثلاً زیارت را انجام میدهیم نماز و روزه راهم انجام میدهیم ولی جبهه نمیآییم. حزباللهی، طلبهها، پاسدارهای زمان جنگ سه تیپ بودند. سرخپوست، سیاهپوست، سفیدپوست. حزباللهی و پاسدارها و آخوندهای سیاه پوست از اول تا آخر جنگ در جبهه و عملیاتها بودند. سرخپوستها امثال ما بودند که پشت جبهه درسمان را میخواندیم کارمان را میکردیم موقع عملیاتها میرفتیم. یک عده هم پاسدار و آخوند و حزباللهی سفیدپوست بودند که اینها خط مقدمشان اهواز بود و جلوتر نمیآمدند! یقههایشان را هم میبستند و خیلی هم رسمی صحبت میکردند و در یک عملیات هم ما اینها را ندیدیم نمیآمدند. بعد هم که جنگ تمام شد کسی تشخیص نمیداد که سیاهپوستها و سرخپوستها و سفیدپوستها چه کسانی بودند می گفتند همه اینها پاسدارند! همهشان حزباللهیاند! همه آخوند و طلبهاند! اینطوری بود سه دسته بودند.
امام(ره) میگوید مواظب باشید یک عده قاعدین در مناسک هستند کارهای بیخطر مذهبی را میکنند جشن، عزا، ولی آن که باید از جان و مال و خانواده و آسایشتان بگذرید نیستند یعنی حواستان باشد کسانی داشتیم که جبهه میآمدند به شرط این که جلو نروند! من حتی است بعد از کربلای 4 و 5 یک عده از اینها که به جبهه آمدند به آنها گفتند خط نیرو کم است یک عده شهید شدند درگیری است جلو بروید توی قرارگاه، گفتند ما قرار نبوده که جلو برویم! ما اینطور رزمندهها را هم داشتهایم. حواستان باشد همه مثل هم نبودند فقط خدا میداند مردم نمیدانند خبر ندارند فقط خدا میداند! در هر گردانی فقط 10- 15 تا داشتیم اگر این 10- 15 تا محکم میایستادند بقیه هم میایستادند اگر این 10- 15تا شهید میشدند و یا عقب میرفتند بقیه هم دیگر خیلی نمیایستادند مخصوصاً این که آتش سنگین میشد شیمیایی میشد. لذا ما هم عملیاتها و گردانی داشتیم که 300 نفر رفتند 70- 80 نفر برگشتند شهید و مجروح و مفقود شدند و دوباره سه تا گردان با هم ترکیب میشدند یعنی بقایای سه تا گردان میشد 1 گردان، دوباره میرفتند جلو، باز شهید میشدند میآمدند عقب. یعنی ما گردانهایی در عملیات داشتیم که ظرف یک هفته سه بار بازسازی میشد و باز میرفتند و پایشان را جای شهدا میگذاشتند و میرفتند همان جایی که قتلگاه بود میدانستند و میرفتند آدمهایی داشتیم که نمیرفتند.
حالا امام(ره) میگوید این دوتا معیار: دنبال مصلحت متمکّین و مرفَهینی که گریزان از جبهه و جهاد و تقوا و نظام بودند نباشید آدمهایی را نفرستید در ریاست جمهوری و مجلس و شوراها و... که اینها خودشان مرفّه بیدردند و بیشتر به فکر طبقات مرفّه هستند به فکر محرومین نیستند. کسانی باشند که نسل به نسل، سینه به سینه، شرافت و اعتبار پیشتازان این نهضت مقدس را حفظ کنند این حرفها سرشان بشود نه کسانی که این حرفها سرشان نمیشود. حالا شما نسل بعد هستید در جنگ و انقلاب نبودید و این صحنهها را ندیدید. همینهایی که در این سالن نشستید هم شماها سفیدپوست و سیاهپوست و سرخپوست میشوید. چون بدون جنگ همه سیاهپوست و مرد جنگ هستند وقتی صلح است همه مردم جنگاند. وقتی که جنگ میشود نصفیها دیگر مرد جنگ نیستند. وقتی میروی جنگ، جلوی جنگ تیکه تیکه میشوی میبینی یکی دستش پرید، آن یکی سرش رفت آن وقت دیگر مرد جنگ خیلی کم میشود. خب یکی از نکات مثبت جنگ این بود که امثال بنده را میگویم که خودمان و ضعفهای خودمان را شناختیم. دیدیم ما در صلح یک جور حرف میزنیم و در معرکه وقتی زیر آتش سنگین هستیم و جلوی چشممان ظرف نصف روز 20 نفر از بچهها و برادرهایت تکه تکه میشوند و باز باید بایستی دیگر آنجا جای حرف نیست آنجا میفهمیم که چقدر من ضعیف است و فلانی قوی است و فلانی متوسط است. امام میگوید در زمان صلح نمیشود درست آدمهای مجاهد را شناخت چون همه حرف میزنند. ولی در عین حال این معیار را توجه بکنیم و بعد میگوید بحث جنگ فقر و غنا را جدی بگیریم. من یادم هست همان موقع امام گفت جنگ فقر و غنا، گفتند آقا جنگ فقر و غنا چیست؟ اینها حرفهای کمونیستی است! فقر و غنا چیست اینها حرفهای مارکسیستی است. امام نگفت جنگ فقیر و غنی، نگفت جنگ طبقاتی، گفت جنگ فقر و غنا که مصداقی است از جنگ مظلوم و ظالم. جنگ عدل و ظلم. گفت اینها مهم است. این انقلاب ما این جنگ، این سپاه قدس کارهایی در سطح جهان، رزمندگان بدون مرز که به لحاظ انسانی جهانی میاندیشند چون استکبار جهانی عمل میکند ضد استکبار هم باید جهانی عمل کند. و با نیت انسانی دفاع از ملتهای مستضعف تحت ستم غارتی که از ما کمک میخواهند. قرآن میگوید مگر حق دارید که ملتی مورد تجاوز دشمن قرار میگیرد از شما کمک میخواهد بگویید به ما چه؟! قرآن توبیخ میکند. میگوید چه مرگتان است «مَا لَکُمْ»چه مرگتان است که «لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ» چه مرگتان است نشستیدو در راه خدا و در راه مستضعفین نبرد نمیکنید «مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ» مردان و زنان و کودکانی که در سرزمینهای دیگر زیر چکمه ستمگران افتادند و کمک میخواهند و کسی نیست کمکشان کند و شما باید آنها را کمک کنید باید بروید.
خب این یک نگاه است. جنگ فقر و غنا یک نبرد جهانی است در ذیل جنگ حق و باطل است. ضد سرمایهداری و فرهنگ سرمایهداری و تکاثر و اسراف و مَلآ و مترفین هست اما جنگ طبقاتی به مفهوم مارکسیستی و مادی آن نیست. این هم یک معیار. امام(ره) میگوید مراقب باشید از راه رسیدهها دین به دنیافروشان به حکومت نیایند. چه با انتخاب چه با انتصاب توی حکومت نیایند که چهره کفرزدایی و فقرستیزی روشن این انقلاب را خدشهدار کنند. یعنی این انقلاب هم فقرستیز است موضع اقتصادی دارد در عدالت اقتصادی، هم کفرستیز است. نگذارید کسانی به حکومت بیایند که به فقرا بگویند حالا فقیرها فقیر بودند مهم نیست فاصله طبقاتی هم بود، بود. ریشه اختلاس و دزدی و اشرافیگری هم در حکومت بود، بود. نگذارید اینها توی حکومت بیایند. دوم؛ کسانی که میگویند ما با کفر جهانی جنگی نداریم. آشتی با جهان میگویند منظورشان با کفر جهانی است. امام(ره) میگوید مواظب باشید هر وقت دیدید کسانی 1) فقرستیز نیستند به فقر و غنا در جامعه کاری ندارند 2) کفرستیز نیستند میگوید سازش با کفر، فرمودند اینها انحراف است جلوی اینها بایستید و نگذارید اینها توی حکومت بروند چه در قالب انتخابات چه انتصابات. میگوید لکه ننگ دفاع از مرفهین بیخبر از خدا به دامان مسئولین جمهوری اسلامی نباید بنشیند. خب ما الآن متأسفانه کسانی را در حکومت داریم که هر دو مشکل را دارند نه کفرستیز هستند نه فقرستیز. هم به سمت اشرافیگری غش کردند و هم به سمت غرب و استکبار غش میکنند. باید مراقب اینها باشیم. امام(ره) میگوید اینهایی که در خانههای مجلل و اشرافی راحت و بیدرد آرمیدند و بزرگ شدند فارغ از همه رنجها و مصیبتهای جانفسرای ستون محکم انقلاب که تودههای محروم هستند پابرهنههای محروم هستند. اینهایی که فقط ناظر حوادث بودند و هستند و از دور هم دستی بر آتش نگرفتند نه در انقلاب، نه در جنگ، نه در درگیریها و نه درمشکلات الآن، نباید بگذارید اینها به مسئولیتهای کلیدی در این کشور تکیه کنند. نگذارید اینها بروند در دولت، در قوه قضائیه، در مجلس، در نهادهای مختلف این کشور اینها در پستهای کلیدی و در اتاق فرمان آن قرار بگیرند. میگوید امروز مسئولیت اصلی مسئولیت حکومت در برابر مظلومین و مستضعفین در ایران و در کل جهان است. پیش خلق و خالق برای همیشه تاریخ مسئول هستیم. میگوید اگر امروز کوتاهی کنید نسبت به نسلهای بعد هم شما مسئول هستید چون صدسال دیگر میگویند آن موقع چرا مقاومت نکردید و چرا حرف نزدید اینها مسلط شدند دیگر نمیشود. چنانچه اگر کسانی زمان پیامبر(ص) کنند دیگر بعد از 50 سال که کربلا اتفاق میافتد مسئول هستند ولی دیگر آن موقع نمیشود کاری کرد. کسانی که در کربلا شیعه بودند و حسین را تنها گذاشتند مگر فقط 70 تا شیعه بود صدها هزار شیعه بود شیعه قاتلاق بودند شیعه کلاهبردار! شیعهای که حسین جان میگوید ولی امام حسین نمیگوید. حسین جان! امام نیست و اطاعت او واجب نیست شما برو شهید بشو ما بعدش عزاداری میکنیم! فکرکرده اشک پس از خون کمک میکند اما زمانی که باید خون بدهی بنشینی اشک بریزی که خیانت است. آنجا باید خون بدهی. بله؛ وقتی که در عرصه نیستی بعدها اشک بریزیم و بگوییم این اشک، نائب خون در عصری است که فرصت جهاد نیست و الا نه در عصری که فرصت جهاد هست. لذا امام(ره) میگفت اشک بر حسین(ع) عبادی – سیاسی است. اشک عبادی، اشک سیاسی. هم عبادی و هم سیاسی. امام(ره) میگوید رئیس جمهور و مسئولین کشور باید بفهمند که مردم کوچه و بازار من را از پاریس و نوفلنوشاتو به ایران آوردند. آن زمان بنیصدر بود من را از پاریس آوردند یعنی تو را از پاریس آوردند رئیس جمهورت کردند باید به این مردم خدمت کنی. نخستوزیر باید بداند (رجایی) که در زندان بود مردم از زندان تو را بیرون آوردند. او از پاریس آمد. این از زندان، فرقشان از همین جا معلوم است. دعوا هم از همانجا بود. خط غرب و خط جهاد در حکومت. مشروعیت حکومت دوگانه. الآن هم به یک شکل دیگری است. آنجا میگوید حواستان باشد همه ما وقتی مشروع هستیم که هدفمان فقط خدمت به مردم خصوصاً محرومین باشد و الا همه ما بدون این مردم شکست خورده بودیم. یک عدهای که مبارزه میکردند که در زندان بودند و کارتان تمام شده بود یک عده هم از کشور فرار کرده بودند رفته بودند. امام(ره) میگوید من هم که تبعید بودم. چه کسی من را برگرداند؟ مردم. ما که از مردم طلبکار نیستیم ما بدهکاریم. اگر مردم نمیآمدند و این مؤمنین فداکاری نمیکردند اوضاع همانطور میماند.
نکته معیار سوم؛ - که دوتا معیار اینجا اشاره کردم – معیار سوم در باب انتخابات که بحث انقلابی ماندن حکومت و جامعه پس از پیروزی نهضت است. حالا تعریفهای متعدد و متفاوتی برای این شده است. باز یک معیاری که روی آن تأکید داشتند مسئله دیکتاتور نبودن و روح دیکتاتور نداشتن به کسانی که رأی میدهیم و میآیند مدیریت شهر و روستا یا مجلس یا دولت و ریاست جمهوری میگیرند چه آنهایی که غیر مستقیم انتخابی و یا مستقیم نصب میشوند. میدانید که در جمهوری اسلامی همه مقامات و مسئولیتهای ما انتخابی است. این که بعضیها میگویند نهادها دو دستهاند انتخابی و انتصابی. این حرف مفت است! چون که هم انتخاباتیهایمان انتصاب دارند و هم انتصابیهایمان انتخابیاند به این معنا که انتصابیها مثلاً رئیس قوه قضائیه انتخاباتی نیست هیچ جای دنیا نیست نه ایران؛ هیچ جای ایران رئیس قوه قضائیهشان را با انتخابات و صندوق رأی تعیین نمیکنند اصلاً خلاف فلسفه قضاوت است. همه جای دنیا رئیس قوه قضائیه نصب میشود توسط مقاماتی که آن مقامات انتخاب میشوند رهبری که نصب کرده، خود رهبری انتخابی است. رهبری منتخب منتخبان مردم است. از رهبری تا کل مسئولین حکومت یا مستقیم با انتخابات یک مرحلهای منتخب مردم هستند یا با انتخابات دو مرحلهای یا نصب مسبوق به انتخاب که آن هم انتخاب میشود. دوم این که اشخاصی که مستقیماً انتخاب میشوند آنها هم نصب میکنند. مثلاً الآن رئیس جمهور انتخاب میشود فقط اوست که انتخابی است بقیه کل قوه مجریه همهشان انتصابیاند یعنی کل وزراء، مدیرکلها، استاندارها، همه انتصابیاند ولی در عین حال اینها انتخابیاند چون رئیسشان انتخاب میشود. پس تمام نهادهای حکومتی ما چه آنهایی که مستقیم انتخاب میشوند و چه آنهایی که نصب میشوند همهشان انتخاباتیاند. نهادها همه انتخاباتیاند. منتهی یک مرحلهای یا دو مرحلهای است. این روشن بشود. در همه نظامهای جمهوری و انتخاباتی اینطوری است نه فقط در ایران. هم به یک معنا انتخابیاش انتصابی است و هم انتصاب آن انتخابی است. اما در هر دو وجه، نه انتخاب و نه انتصاب، نباید بگذاریم که دیکتاتور سر کار بیاید یا اگر کسانی آمدند بعد کمکم هوس دیکتاتوری کردند باید جلوی آنها بایستیم. این هم یک معیار. کسانی انتخاب شوند که روح دیکتاتوری ندارند. دیکتاتورها کسانی هستند که یک حرفهای دیگری میزنند ولی بعد که سر کار میآیند حرفهای دیگری میزنند. رأی میگیرند ولی وقتی سر کار میآیند دیگر به شرط بیعت و شرط انتخاب آن قانون اساسی است، شرط بیعت و مسئولیت و انتخاب، وعدههایی که دادید در چارچوب قانون اساسی است و الا مشروعیت ندارد وقتی که سر کار آمد بگوید نه، دیگر کاری نداریم! اصلاً حکومت اسلامی امام(ره) روزهای اول انقلاب گفت ما داریم با انتخاب مردم حکومتی را بنا میکنیم که آری از هر نوع دیکتاتوری باشد دیکتاتوری سیاسی، اقتصادی و... در هر سطحی. میگوید زندگی حاکمان باید از عموم مردم بالاتر نباشد. حکومت، حکومت تقسیم حلوا بین کارگزاران نباید باشد. بحث عیش و عشرتی در کار نیست تا حاکم شدن جذابیتی داشته باشد. بحث بخور بخور نیست. اصلاً در اسلام ما حکمفرمایی نداریم. حاکم و محکوم نداریم. حاکم فقط باید خدا باشد و معیارهای توحید و عدالت باید حاکم باشد کسی بر کسی حاکم نیست ما همهمان به حکم خداوند محکوم هستیم. هیچ کس نباید در حکومتی که اگر اسلامی باشد دیکتاتوری بکند و این خیلی نکته مهمی است. مراقب دیکتاتورها باشید که در حکومت نیایند یا اگر کسانی که اول دیکتاتور نیستند یا واقعاً نیستند یا عوامفریبی میکنند میآیند بعد دیکتاتور میشوند باید مراقب باشید نگذارید باید نهی از منکرشان کنید و رهبری صریح گفتند که ولایت فقیه به مفهوم ولایت سلطان نیست که منتهی شاه آن آخوند باشد! ولی شاه باشد! ولایت فقیه به این معنی که شاه آخوند باشد و آخوند شاه باشد نیست. به معنی حکومت صنفی روحانیون بر دیگران نیست. اصلاً حکومت شخص بر اشخاص نیست. اینها خیلی نکات مهمی است. دیکتاتوری از رهبری تا سران سه قوه تا هر وزیر و وکیل و استاندار و شهردار تا یک کارمند عادی افراد را از مشروعیت ساقط میکند چون دیکتاتور میگوید هر کاری دلم بخواهد میکنم این یعنی طاغوت. ما دلم میخواهد نداریم ضابط داریم، عقل و شرع، قانون، معیار، علائم دکتاتوری را هم شمردهاند: قانون شکنی است، نقدناپذیری است که نمیگذرد نقدش کنی نقد که میکنی عصبانی میشوند توهین میکنند حذف میکنند، دیگر چه؟ اهل مشورت نبودن، مستبدانه تصمیم گرفتن و حرف زدن، بعد میگوید همین که هست! تعصب جناحی و شخصی و باندی و لجاجت است. و یکی هم عدم پاسخگویی و عدم شفافیت است. گزارش ندادن به مردم و افکار عمومی است. ببینید این قبیل سرفصلها در روایات ما تفسیر شده، اینها معیار برای نمره دادند هستند برای معدلگیری از هر تشکیلات حکومتی است. چپ و راست در دنیا دیکتاتوری هستند اصلاً مکتبشان مکتب دیکتاتوری است. کمونیست، مارکسیستها که اصلاً علناً دیکتاتور بودند و میگفتند انقلابیبازی درمیآورند و با افتخار شعار دیکتاتوری پلوتاریا میدادند متنهی بعد به جای پلوتاریا کارگران صنعتی، بعد دیکتاتوری حزب حاکم و دیکتاتوری رهبران خودشان میشد. نظام سرمایهداری هم دیکتاتوری است. دیکتاتوری سرمایهداران. نظام سرمایهداری دموکراتیمآبی میکند ولی در واقع دیکتاتوری سرمایهداران با بزک دموکراتیک و دموکراسی است. پس معیار سوم برای مسئله انتخابات و نصبها در معیارهای انقلابیگری ضد دیکتاتوری بودن است. و حداقل دیکتاتور نبودن است در هر شکل و در هر سطح و در هر نامی ولو در هر مقام اداری ظاهراً پایین، آن هم میتواند دیکتاور باشد. مثلاً طرف میگوید من مسئول کار جزئیام؛ تو هم میتوانی دیکتاور باشی یا نباشی. چه برسد به مقامات بالا. هرچه بالاتر خطر دیکتاتوری بیشتر. این که میگویند ولایت فقیه عادل، دیکتاتور عادل ما نداریم. فقیه نباید دیکتاتور باشد باید نقدپذیر باشد اهل مشورت باشد و پاسخگو باشد. الحمدلله اهل مشورت هست. این هم یک نکته.
البته ما الآن هم در سطح جهان و هم داخل کشور یک دیکتاتوریهای مدرن داریم اینها برخلاف بعضی از دیکتاتورهای سطحی اینها با ادبیات روشنفکری و شبه دموکراتیک دیکتاتوری میکنند هم در دنیا، در سطح جهان، صهیونیستها، انگلیسها، اتحادیه اروپا. شما میبینید جنایت میکنند. این که شارلاتان است در قمارخانهها بزرگ شده است. آن اوباما که ژست دموکراتیک گرفته بود و امثال او، همان هم، اینقدر اینها دیکتاتور هستند یک سفری رفت ژاپن، گفتند برای این بمبارانی که آمریکا ژاپن را بمباران کرد یک مجلس یادبود و سکوت به احترام آنها. بعد گفتند شما یک چیزی بگویید که در تاریخ ثبت شود. این مردک آمد گفت که ما تنها کشوری هستیم که از بمب هستهای استفاده کردیم. با افتخار! از بمب اتم و جنایات جنگی. و گفتند که از مردم ژاپن عذرخواهی میکنید؟ گفت خیر! گفتند متأسف هستید؟ گفت نه، لازم بوده آن کار را بکنیم کردیم. بعد گفت بمباران اتمی ژاپن یک نقطه عطف بود. همین! نقطه عطف چیه؟ همین الآن هم حاضر نیستند یک عذرخواهی بکنند. این دیکتاتوی جهانی، این که از دست ما اینقدر عصبانی هستند این رئیس جمهور آمریکا از وقتی که شهید سلیمانی را ترور کردند تا الآن تقریباً سخنرانیای نکرده الا این که اسم قاسم سلیمانی را آورده است. اسم او را 5بار آورد. موقعی که داشت معامله قرن و فلسطینفروشی میکرد. خودش و نخستوزیر رژیم صهیونیستی بودند دو طرف معامله خودشان بودند! زمینخوار یعنی این، زمین یکی دیگر را، یکی دیگر به یکی دیگر میفروشد! بعد هم میگوید معامله خوبی بود. به همین هوا باشید شما دهها سال است که شما دارید فلسطین را میفروشید. باز اینجا هر دویشان اسم شهید سلیمانی و سپاه قدس را آوردند گفت ما او را زدیم و کار بزرگی کردیم هزاران آمریکایی را کشتند. نخست وزیر اسرائیل هم گفت تشکر میکنیم! مثل این که شهید سلیمانی و سپاه قدس مانع فلسطینفروشی و فروش کل منطقه بودند. فکر کردند که مانع تمام شد. هیچی تمام نشده است. این از برکات خون اینهاست و این ترور چه اتفاقات بزرگی افتاد؟ تمام گروههای فلسطینی برای اولین بار بعد از مدتها با هم متحد شدند. حتی خائنینی که در سازمان آزادیبخش بودند و کارگزار دشمن بودند موقتاً به همراهی با این طرف تظاهر کردند. تمام گروههای مجاهد عراقی شیعیان عراق با هم متحد شدند با این که اینها با همدیگر کاملاً درگیر شده بودند. داخل کشور شما دیدید که چه قدرت عظیم انفجاری و چه اتحادی بوجود آمد یک مرتبه واقعاً دوباره احیای نهضت بود با این جمعیت دهها میلیونی. زیر پکر به قول اینها رهبر تروریستهای جهان. اینها گفتند سلیمانی چگوآرا این عصر جدید جهان شد. موضعگیری علنی گرفته شد تا حالا گاهی مجبور بودیم تقیه کنیم دیگر تقیه را کنار گذاشتیم. تمام جنبش مقاومت منطقه که گاهی غیرعلنی با هم همکاری میکردند رسماً اعلام کردند که همه با هم هستند. از یمن و بحرین بگیرید تا عراق و سوریه تا لبنان، غزه، ایران، همه اعلام صریح کردند که ما جبهه متحد هستیم و همه گفتند انتقام میگیریم. اینها تا حالا نبود. برای اولین بار صریح در عراق یک و نیم میلیون جمعیت آمد و شعار ضد آمریکایی داد و مجلس عراق اعلام کرد که باید خارج شوند تا الآن جرأت نمیکردند این کارها را بکنند. مرجعیت صریح از شهدا حمایت کرد و تقیه را کنار گذاشت و رسماً به رهبری نامه نوشتند و تسلیت گفتند و دفاع از این شهادت کردند او این ترور را محکوم کردند که با این صراحت، هیچ وقت جلوی آمریکا نمیایستادند بخاطر ملاحظاتی که داشتند. بعد سپاه قدس که از قول او آمریکا و انگلیس میگفتند اینها تروریست هستند مخفی هستند بعد یک مرتبه علنی به عنوان رزمندگان بدون مرز مطرح شدند و در تمام دنیا به عنوان ارتش رسمی ما پذیرفته شدند ما به دعوت دولت عراق و دولت سوریه آنجا رفتیم. آنها کمک خواستند چون کشورشان به دست داعش در حال سقوط بود و زیر چکمه اشغالگران بود. جلسه رسمی، دعوت رسمی. آنها اشغالگران هستند. در دنیا همه فهمیدند که تروریزم دولتی آمریکاست. شما ببینید در بیش از 100 کشور جهان تظاهرات شد و عکس شهید سلیمانی فرمانده سپاه قدس را روی دست گرفتند کسی را که آنها تروریست میگفتند. داخل آمریکا در 30 ایالت آمریکا تظاهرات شد و عکس شهید سلیمانی را روی دستشان گرفتند و گفتند رئیس جمهور آمریکا دروغگو و تروریست است. پرچم آمریکا را در بیش از 100 کشور آتش زدند اینها کم دستاوردی نیست. برای اولین بار یک کشور رسماً اعلام کرد پایگاه آمریکا را میزند و زد. هیچ کشوری در دنیا جرأت نمیکند این کار را بکند نه روسیه، نه چین و نه هیچ کشور دیگری، فقط ایران. خب رسماً در بالاترین سطوح حاکمیت رئیس جمهور آمریکا در خود آمریکا مسخره و محکوم شد. این اسم سلیمانی را کنار اسم ابوبکر بغدادی داعش گذاشت که آن را زدیم این را هم زدیم! همه جای دنیا مسخرهاش کردند که مرتیکه داعش و ابوبکر بغدادی را اینها شکست دادند. اینها به دعوت رسمی آنجا رفتند شما آنجا چکار میکنید؟ خب ببینید 7- 8 اتفاق برای اولین بار افتاد. یک فضای جدیدی ایجاد شد ولی دیکتاتوری اینها را که تروریزم دولتی به عنوان شعار علیه ترور و تروریزم. به اسم شعار اتمی شدن ایران با این ملت، با حقوق مسلّم قانونیاش در دنیا چه کردند؟ رسماً این مسئول روابط خارجی در کنگره آمریکا اعلام کرد که مشکل آمریکا اصل انقلاب است . انقلاب اسلامی در دنیا شروع شده و کل جهان اسلام را گرفته، امتداد جهانی را پیدا کرده و کل منافع واشنگتن را در سراسر جهان به خطر انداخت. اینها ریخت دنیا را عوض کردند. حرمت ما شکسته شد آتوریته ما ریخت دیگر حالا همه جرأت میکنند آمریکا را مسخره کنند در حالی که قبلاً کسی جرأت نمیکرد به ما چپ نگاه کند اینها از اینها میترسند. در سطح داخل کشور هم ما کسانی را داریم که کاملاً تمایل به دیکتاتوری دارند و در دورههای مختلف داشتند ولی به شکلهای مختلفی مدام اینها را پنهان میکردند.
این هم معیار پنجم؛ به کسانی باید رأی بدهیم و اجازه بدهیم به حکومت بیایند چه انتخاب مستقیم و باواسطه و انتصاب، خودشان را خادم مردم بدانند و از مردم طلبکار نباشند. ظرفیت و سعه صدر مشکلات مردم و حتی فحش از مردم بشنوند داشته باشند. ببینید تیپهای افراد فرق میکنند. یک عده طرز فکرشان طلبکارند یک عده ممکن است این طرز فکر نباشد اعصاب ندارد. امثال بنده طرز فکر من اینطور نیست ولی حوصله حرف و چک و چونه زدن با ارباب حاجت و ارباب رجوع ندارم. شرعاً حق ندارید مسئولیت اجتماعی را که با مردم سروکار داری را بپذیری. یکی میآید اینجا عصبانی میشود و ایدههایش ممکن است درست نباشد و حقش نباشد ولی فکر میکند حقش است طلب دارد، عصبانی میشود، فحش میدهد. خب یک کسی مثل من وقتی فحش میشنود جواب میدهد نباید مسئولیت قبول کند. خب یک کسی هست که منت میگذارد یکی هست که عصبانی نمیشود ولی تحقیر و توهین میکند یکی هست که میتواند مشکل او را حل کند منتهی راحتطلب است نمیکند. الآن میتواند حل کند بعداً حل میکند! ما برای تک تک اینها روایات متعدد داریم که اینها حق ندارند در حکومت باشند. کسانی باید باشند که در برابر مردم مؤدب خاضع و پرتحمل باشند که فحش بشنود و لبخند بزند. ما روایت داریم که حضرت امیر(ع) میفرماید مسئولین حکومت در ادارات و سه قوه، باید همیشه وقتی مردم به اینها رجوع میکنند با لبخند به استقبال مردم بروند این دستور حکومتی حضرت امیر(ع) است. «لیس لهم وجهک» فرمودند هیچ مسئولی جلوی مردم چهرهاش گرفته، عصبانی و استرس به مخاطب منتقل کند. این دستور علی(ع) برای حکومت اسلامی است. هرکس میآید پشت میز و با هر بخش از حکومت مینشیند حضرت امیر(ع) فرمودند باید با مردم مؤدب و با لبخند روبرو شود و صعه صدر داشته باشد «واصبروا لحوائجهم» مشکلاتشان را مطرح میکنند باید خیلی آرام و صبور تحمل کند. از کوره نباید در برود، دستپاچه نشوید و نگویید بس است دیگر حرف نزن! بگذارید حرفهایشان را کامل بزنند. ولو دارند حرف مفت میزنند باید گوش کنی و باادب جواب آنها را بدهید. اینها دستورات حضرت امیر(ع) و معیارهای حکومت است. اینها معیار انتخابات است. «اصبروا لحوائجهم» در برابر نیازهای مردم صبور باشید و تحمل کنید مشکلاتشان را حل کنید «فإنم خذّان رعیته» حضرت امیر(ع) میفرماید شما رئیس مردم نیستید شما امانتدار مردم هستید. این اموال و بیتالمال برای شما نیست که به مردم میدهید برای مردم است خذّان. شما نگهبان اموال عمومی هستید صاحب اموال نیستید اموال برای مردم و محرومین است. «انتم وکلاء الأمه» شما وکیل مردم هستید رئیس مردم نیستید از طرف مردم وکالت دارید که مشکلات آنها را حل کنید «أنتم سُفراءُ الآئمه» شما سفیر من هستید سفیر رهبری هستید آدم خودتان نیستید. هی میگوید من فلان مقام را دارم رئیس فلان قوه را دارم و... شما کارهای نیستید. «فلاتحشموا ابداً عن حاجات» یک جوری از موضع بالا برخورد نکنید که مردم جرأت نکنند مشکلاتشان را به شما بگویند و از شما چیزی بخواهند ارعاب ایجاد نکنید نترسانید مردم نباید از شما بترسند. جلسه که تشکیل میدهید حضرت امیر(ع) میگوید جلسه طوری باشد که کسی میآید راحت با شما حرف بزند. «لاتحشموا» یک حشمت مصنوعی، یک شوکت و یک آتوریته، یک حالت ترس و ارعاب ایجاد نکنید که نتوانند نیازهای شما را بگویند «ولاتحبسوه علی طلبته» یک کاری نکنید که جرأت نکنند حرف بزنند و مردم را عصبانی و مأیوس نکنید به مردم توهین نکنید. فرمودند «من حلم ساده» حتی اگر میخواهید سیادت و آقاییتان حفظ بشود باید اهل حلم باشید قدرت تحمل داشته باشید فحشخورتان خوب باشد. قال رسول الله «اصبر الناس علی اوزارالناس» پیامبر(ص) از همه مردم صبورتر بود هم در برابر گناهان و خطاهای مردم و هم در برابر مشکلات مردم. اینقدر صبور بود و حرف همه را گوش میکرد که قرآن میفرماید بعضیها پیامبر را دست انداختند و مسخره میکردند «هو اذن» این که فقط گوش است! هرکس هرچه میگوید ولو چرت و پرت مینشیند به حرفهایش گوش میکند که آیه آمد بله «اذنٌ خیرٌ لکم». بله مینشیند حرفهایتان را گوش میکند قلب بزرگی دارد، تحمل میکند میفهمد که بعضیهایتان چرت و پرت میگویید. توهین میکنید اینها را میفهمد ولی برای شما و به نفع شما گوش میکند و قدرت تحمل دارد.
سؤال: فرمودند آیا مجلس آینده هم خار در چشم و استخوان در گلو یک سال دیگر مسئولین تنبل و اشرافی را تحمل کند که به هر بهانهای کمکاری و بیکفایتی خود را با استعفاهای مکرر دنبال میکند.
جواب: ببینید مجلس به لحاظ قانون اساسی اصلاً حق نداردسکوت کند. مجلس در قانون اساسی دو وظیفه اصلی دارد. یکی قانونگذاری است و یکی هم نظارت بر حسن اجرای قانون است. نهادی که مستقیم منتخب ملت است و باید بر قوه مجریه، بر وزراء و بر رئیس دولت نظارت کند و پاسخگو باشد. چون حکومت و اصل ثروت و قدرت دست دولت است دست قوه مجریه است. یعنی 80- 90 درصد حکومت بخصوص اصل آن که مسئله پول و بودجه کشور است دست دولت است. خب مجلس وظیفه دارد که نظارت کند، نقد کند، سؤال کند شفافسازی کند و اگر از قانون اساسی، از سیاستهای کلی و از قوانین مجلس تخلف دید مجلس وظیفه دارد اقدام کند و قدرت آن هم در حدی است که میتواند وزیر و حتی رئیس جمهور را عزل کند این اختیارات مجلس است. پس به لحاظ قانونی راه مجلس باز است. اما ما یک ساختار حقوقی داریم که این است که عرض کردیم. یک ساختار حقیقی داریم و آن این که اتفاقاتی که میافتد که مثلاً نیفتد و میافتد و یا باید بیفتد و نمیافتد این دیگر بستگی به ترکیب حاکم افراد در مجلس دارد فضای افکاری عمومی، رسانهها. تفاوت ساختار حقیقی و حقوقی این است. یک وقت در حقوقی در قانون روی کاغذ یک چیزی نوشتند و یک وقت بیرون یک اتفاق دیگری میافتد. به حسب معادله قوا و قدرتها. آن را که بیرون اتفاق میافتد ساختار حقیقی است ولو مطابق ساختار حقوقی باشد ولی به لحاظ حقوقی قضیه این است اما این که دوره دوره بندی باید تمام شود خب طبیعتاً 4 سال – 4 سال است. اگر تا قبل از 4 سال، مدیریت، مجلس، مدیریت شهر و روستا که انتخابی هستند و نهادهای انتصابی که اغلب زمانمند هستند باید نظارت بشود نقد بشود سؤال بشود، اگر فساد در حدی است که از حد گذشته امکان عزل و ضرورت عزل هم پیش میآید ولی اگر به آن حد نرسیده نمیشود بگوییم که اینها به نظرم به وظایفشان عمل نمیکنند و هنوز دورهشان تمام نشده باید بروند کنار! اینطوری حکومت، ثبات و استقلال پیدا نمیکند. باید کاری کنیم که نهادهای رسمی طبق قانون درست عمل کنند و همینطور افکار عمومی رشد کنند و تجربه کنند. این را به شما بگویم بعضیها میگویند آقا انتخابات بیخود است! هرچه انتخابات میکنیم کسانی که میآیند اوایل یک چیز میگویند و اواخر یک جور دیگر عمل میکنند به وعدههایشان عمل نمیکنند. حتی خودشان طاغوت میشوند یه شاخی میشوند! اصلاً انتخابات چیه؟ همهاش مشکلات را زیاد کرده و مشکلات مردم را حل نمیکند انتخاب پشت انتخابات میشود و باز خیلی چیزها همانطور است و تغییر نمیکند. بگذاریم کنار! مثلاً خود رهبری بروند آدمهای صالح و قوی را پیدا کند بگذارد مردم که رهبری را قبول دارند آنها را هم قبول دارند. یا مثلاً میگویند آنجایی که رهبری مستقیمتر خودش مدیریت کرده مثل مسئله امنیت، سپاه، ارتش، یا مسائلی که مستقیمتر خودش بوده اینها خوب اداره شده است. ما الآن به لحاظ امنیت بهترین وضعیت در داخل و خارج و قدرت و نفوذ داریم. آن جاهایی که خود رهبری مستقیم افرادی را مثلاً نگذاشته فلان است. بعضیها این را میگویند. لذا میگویند رئیس جمهور هم انتخابی نباشد رئیس مدیریتهای شهر و روستا فلان. خب من به شما بگویم فکر نکنید این به نفع است این به ضرر است اگر مردم مسئولینشان را انتخاب نمیکردند حتی رهبری هم با همان ضوابط خودش منتخب مردم است این نظام و انقلاب تا الآن نمیماند. مردم انتخاب میکنند. این که مردم میدانند کل این مسئولین را خودشان سر کار میآورند این باعث میشود که مشکلاتش را هم تحل کند و در پیروزیهایش هم مشارکت کنند و هزینه شکستهایش هم تقسیم میشود. و الا اگر خود مردم مسئولین را از همان اول تا الان انتخاب نمیکردند حاضر نبودند و نخواهند بود در مشکلات کنار سیستم بمانند. مردم این نظام را نگه داشتند نه مسئولین. هرجا در این چند سال شما ببینید خطری شده، داخلی، خارجی، از جنگ و تروریسم و... تا داخل، فلان اغتشاش و... مردم آمدند مسائل را حل کردند. نهادهای رسمی کم آوردند. باید مردم بدانند خودشان دارند انتخاب میکنند و پای انتخابشان بایستند. اکثریت، ولو 51 در برابر 49 رأی دادید خوب است بد است هرچه هست باید 4 سال تحمل کنید در انتخابات بعدی به هر نظر و جمعبندی که اکثریت رسیدند باید عمل کنید. این کارها را باید بکنیم چون حفظ مردم در صحنه و این که خودشان مسئولین را دارند انتخاب میکنند این خودش یک هدف است و یکی از اهداف در صحنه نگه داشتن مردم است. حق انتخاب است حتی اگر به نظر شما اشتباه کردند رفتند رأی دادند! هزینهاش را خود مردم باید بدهند. دفعه بعد اشتباه نمیکنند. دفعه بعد باز اگر اشتباه کرد... اگر دفعه بعد هم بخواهد اشتباه کند خب لایق همین وضع است که خودت انتخاب کردی. ما باید این را در جامعه بپذیریم اکثریت در چارچوب قانون اساسی افرادی را که انتخاب میکنند که هر کدام نقاط قوت و ضعفی دارند حالا بعضیها ضعفهایشان از قوتهایشان بیشتر میشود ولی ما باید این 4 سال را تحمل کنیم. ولی معنی تحمل این نیست که سکوت کنیم و به وظیفهمان عمل نکنیم. مجلس و دستگاه قضایی باید به وظایفشان عمل کنند. دولت به وظایف خود عمل کند و مردم هم به وظایف خود عمل کنند. اما این که هی بدهیم زیر میز خب نمیشود. هر رئیس جمهوری یک عده مخالف دارد، بگوییم انتخاب بشود بیاید یا فلان مجلس بیاید بعد مخالفین بگویند نه آقا نمیشود محل بگذاریم! خیر؛ انتخابات بعدی. ولی این وسط یک عالمه کار میشود کرد و باید کرد.
سؤال: به نظر شما میزان مشارکت مردم در انتخابات با توجه به عملکرد ضعیف مسئولین اجرایی چقدر است؟ آیا در فرصت کم برای حضور بیشتر مردم میشود اقدامی انجام داد؟
جواب: دیدید مردم ما خیلی قابل پیشبینی نیستند یعنی یک عالمه نظرسنجی و پیشبینی میشود همهاش برای 4- 5 روز تا قبل از انتخابات است. در همان 4- 5 روز مردم تصمیم میگیرند که چکار کنند. لذا خوشبختانه یا متأسفانه – حالا نمیدانم چطوری است – اصلاً نمیشود مردم را پیشبینی کرد و این باعث شده هم دشمنان گیج میشوند و هم دوستان! و این خیلی خوب است یعنی تا خود ما گیج نشویم دشمن هم گیج نمیشود. واقعاً نمیتوانیم پیشبینی کنیم. اصلاً نباید کار داشته باشیم که خروجی آن چیست هرکس به وظایف خودش باید عمل کند.
سؤال: نظر شما درباره رأی به اصلح یا صالح مقبول چیست؟ با این احتمال که اصلح امکان رأیآوری ندارد و صالح مقبول دارد.
جواب: خب اصلح و صالح معیارهای شخصی و جناحی گاهی دارد یعنی یک کسی از نظر جنابعالی اصلح است از نظر شخص دیگری اصلح نیست یکی دیگر اصلح است. خب باید دید معیارها چطوری است. ولی حالا دارید میگویید فیالجمله در ذهن، همینطوری فرض کنید که الف اصلح است ولی رأی نمیآورد. ب اصلح نیست ولی فاسد هم نیست صالح است ولی رأی میآورد. خب باید اینجا چه کار کنیم؟ از عقل خودتان بپرسید جوابش را خودتان میدانید یا نمیدانید؟ گفت تا به عقل ناقص شماها چه برسد به عقل ناقص من این میرسد!
سؤال: در خصوص دوتابعیتی بودن توضیح دهید.
جواب: من اطلاع خاصی ندارم بعضیها را خیلی دیدم محکم میگویند از آن طرف هم تکذیب میکنند. لذا من اطلاع دقیقی ندارم ولی از افراد داخل مجلس و همچنین خارج از مجلس شنیدم که آنها خیلی محکم و با یقین گفتند. اسم افراد و لیستی را بردند که من واقعاً در این مورد اشرافی ندارم و نظر هم نمیخواهم بدهم و وارد هم نیستم که بگویم فلان لیست چیست یا فلان شخص چه کار کرده؟ این را از دوستان دیگر که در حوزه احزاب و انتخابات هستند که به لیستها وارد هستند دعوت کنید و از آنها سؤال کنید.
سؤال: آیا مجلس آینده میتواند فشار بیاورد و بازخواست کند؟
جواب: بستگی دارد چه مجلسی تشکیل شود و چگونه باشد؟
سؤال: موضعگیری مبتنی بر تشریفاتی بودن انتخابات جای بازخواست در مجلس ندارد؟
جواب: چرا. این حرف، حرف بسیار غلطی است اصلاً دروغ است، هم غلط است و هم خودشان میدانند که اینطور نیست. رهبری مستقیم گفت، گفت چطوری است که بعضیها با نردبام همین انتخابات سر کار میآیند وقتی که میآیند بالا میخواهند لگد بزنند نردبام را بیندازند تا کس دیگری بالا نیاید! وقتی او رأی میآورد انتخابات چیز خوبی است ولی وقتی رأی نمیآورد بد است. این خیلی چیز بدی است! ما سال 88 همین قضیه را داشتیم. اصلاً از اول بود. من یادم هست از اول انقلاب، انتخابات که میشد آنهایی که رأی نمیآوردند یا مشکل دیگری داشتند از همان قبل از انتخابات میگفتند در انتخابات تقلب شده! هنوز انتخابات نشده بود میگفتند تقلب شده یا حتماً میشود. سال 88 دیگر به اوج خود رسید. طرف در تهران رأیش بیشتر بود تعمیم داد که کل کشور اینطور بوده، و بعد هم محکم میآید میگوید فلان! این دیکتاتوری است.
سؤال: آیا آمریکا از عراق خارج میشود با توجه به موضعگیری رئیس کردستان عراق؟
جواب: ببینید آمریکا نشان داده اگر محکم بایستی میتوانی. اگر وابدهیم او جلو میآید. امام(ره) میگفت یک دوره سگشناسی معادل یک دوره آمریکاشناسی است. میگفت اگر جلوی سگ که حمله میکند فرار کنی ولت نمیکند میآید تا پاچهات را بگیرد. ولی وقتی حمله کرد بایستی و برگردی توی چشمش نگاه کنی او هم میایستد! میروی جلو، عقب میرود. آمریکا اینطوری است. یعنی استکبار و استبداد اینطوری است. وا بدهی سوارت میشود. شما دیدید ما این همه عقبنشینی که در برابر آمریکا و غرب داشتیم از اول انقلاب نشده بود، این همه عقبنشینی که چی برجام شده! هیچ وقت هم اینقدر تحریم نشدیم. یعنی هرچه بیشتر عقبنشینی کردیم تحریمها بیشتر شد نه کمتر. توهینها بیشتر شد، تهدیدها هم بیشتر شد. محکم اگر میایستادیم که جرأت نمیکردند بیایند سلیمانی را ترور کنند. وقتی که عقب میرویم و وامیدهیم میگویند اینها حتماً یک مشکلی دارند ضعیف هستند آن وقت جلو میآیند. اگر همانهایی که در عراق همکاری میکنند محکم بایستند آمریکا مجبور میشود عقبنشینی کند. شما یادتان است که اول چطوری آمریکا به عراق آمد؟ بلر یک ژنرال بازنشسته ارتش آمریکا بود را حاکم عراق کردند. یعنی رسماً عراق شد یکی از ایالتهای آمریکا! میدانید آمریکا در انتخابات یک شعار دموکراسی داد ولی از اولی که آمدند رسماً بلنر اعلام کرد که بله انتخابات باید بشود ولی الآن نه. الآن هرج و مرج و دیکتاتوری صدام بوده، بعد گفتند زودترین موقعی که بشود انتخابات کرد 15 سال دیگر است. آن موقعی که اشغال کردند 15 سال! گفتند ما اشغال نکردیم ما آمدیم برای حکومت به مردم عراق برای این که دموکراسی بیاید. ولی انتخابات برگزار نمیکنیم! بعضیها گفتند تا 50 سال دیگر. خب آمریکا که میخواست اینطوری عمل کنند. اینها که اول صریح گفتند ما آمدیم و نمیرویم. این پایگاههایی که ساختند همین الاسد که اول میگفتند ما با دعوت مردم و حکومت عراق آمدیم بعد که گفتند مجلس سنایشان گفت بروید گفت نخیر نمیرویم. مگر آمدیم که برویم! بعد گفت که 30- 40 میلیارد پول شما دست ماست ما همینقدر حداقل خرج الاسد کردیم. بزرگترین فرودگاه را ساختیم کاشکی این فرودگاه را در نیویورک و واشنگتن برای خودمان ساخته بودیم. رئیس جمهور آمریکا از این حرفها زد. گفت ما نمیرویم بخواهیم هم برویم کل آن پولها را برمیداریم تازه باز هم نمیرویم. ما اینجا کشته دادیم و یعنی کمکم ------------ این هم از برکات خون شهدا بود که اینها گفتند باید بروید صریح گفت نمیروم. این اشغالگر است. تا حالا میگفتند ما آمدیم کمکتان کنیم هر وقت هم خواستید ما میرویم. ایران نمیگذارد دخالت میکند. بعد یک مرتبه اینطوری. بنابراین نه، آمریکا را اگر ولش کنید نمیرود. آمریکا و ژاپن و انگلیس و ایتالیا را 70- 80 سال است از جنگ جهانی دوم که آمده دیگر نرفته! میدانید کشورها نه قانون اساسی مستقل دارند آمریکا برایشان نوشت. دولت مستقل ندارند، ارتش مستقل ندارند الآن در ژاپن و آلمانیها کاملاً کاپیتولاسیون است. چهل هزار هنوز سرباز آنجاست و پولش را از آنها میگیرند. میدانید الآن 40 هزار سرباز آمریکایی هنوز در ژاپن است که به بچهها و دختر و پسر ژاپنی را دستشان را میگیرند میبرند در پایگاهیشان بیناموسی میکنند بیرون میآیند کسی نمیتواند اعتراضی بکند کاپیتولاسیون است! به اینها دستور میدهند. کل مخارج این 40 هزار سرباز کل خرج و دستمزدشان را باید ژاپن بدهد یعنی پول به ارباب و اشغالگرش بدهد که ما را تحکیم کنید. اخیراً گفت ما از کره جنوبی یک قلم گرفتیم نیم میلیارد دلار. از عربستان چند میلیار دلار گرفتیم. یعنی هم طلبکار هستند هم پول میگیرند. ولی اگر جلویشان بایستی و بزنیم اینها خیلی قدرت تحمل کشته ندارند. اصلاً میدانید ارتش آمریکا اهل کشته دادن و جنگ نیستید. اینها جنگی که تلفات بدهند سریع فرار میکنند. اینها جنگ از راه دور و ارعاب و جوسازی میکنند. سربازی که این لباسش کولر دارد یک وقت گرما نخورد باید برایشان مشروب و بازی و عیش و عشرت و فاحشهبازیاش باید باشد. میدانید کل ارتش آمریکا مزدور هستند همه برای پول است. اینها پول میگیرند میآیند اینها عقیده ندارند و به شدت ترسو هستند. اگر ارتش آمریکا و انگلیس را میخواهید بشناسید در دریا که بچههای سپاه اینها را گرفتند دیدید چطور افسرهای آمریکایی گریه میکردند؟ دنیا از اینها میترسد! چرا؟ برای این که اینها 60- 70 سال پیش بمب اتم را با جنگ جهانی گرفتند 70 سال است دارند نان آن را میخورند و همه را با ارعاب ترساندند بعد اینها از بچههای ما میترسند از سپاه و سپاه قدس میترسند. از حزب الله میترسند. اینها حریف انصارالله یمن نشدند. چند هزار بچهای که با سلاح سبک گرسنه در کوهها عربستان وقتی حمله کرد با پشتوانه غرب حمله کرد اعلام کرد ما ظرف یک هفته کل یمن تمام است. الآن چند سال است؟ 3- 4 سال است تازه هفته پیش دیدید که یمنیها رفتند چند هزار از اینها را زدند و لت و پار کردند یک عالمه غنیمت کردند – الآن در اینترنت هست – دارند تند تند عقب میآورند و گفتند از بس اسیر گرفتیم دیدیم ما که غذا نداریم به اینها بدهیم اسلحهشان را گرفتند گفتند بروید! چون ما نمیتوانیم خرجتان را بدهیم.
سؤال: خب باز اسم اشخاص و لیستهایی را بردند فرمودند مهمترین مدیریتهای اجرایی کشور دست جریانی است که خود را اصلاحات مینامند چطور هزینههای این مدیریت جهتدار و فشل بر گردن نظام افتاده است؟
جواب: خب هرکس در نظام رأی بیاورد بیاید خب طبیعتاً نظام حساب میشود. این هم که اصلاحات میگوییم اینها همه مثل هم نیستند. بعضیها روی لجبازیهای فردی و قبیلهای میافتند. بعضیها بازی بعضی شعارها را میخورند و مبنایشان با انقلاب و اسلام هست سر بعضی از مسائل جزئی و سطحی چیز هستند. بعضیهایشان نه؛ واقعاً منحرف و از مبانی انقلاب برگشتند یا اصلاً نبودند یا برگشتند. چنانچه که این جریانی را که اصولگرا میگویند اینها هم همه مثل هم نیستند. اینها آدمهایی داریم که به لحاظ ظاهری جزء یک جریان و اسمی هستند ولی در واقع، سبک کارها و مدیریتشان چیز دیگری است.
سؤال: این غربگرایی و مدیریت پرهزینه سیاسی فرهنگی، چرا باید در سطح قدرت جا خوش کند. اشتباه جبهه انقلاب چه بوده است؟
جواب: باید قوی باشیم با مردم درست حرف بزنیم درست عمل کنیم نیروهای انقلابی باید نمونههای درستی نشان بدهند. مردم عمل را که میبینند تصمیم میگیرند. شما ببینید باز این قضیه شهید سلیمانی و سپاه قدس، مردم چطور کردند. مگر ایشان چقدر جلوی تلویزیون آمده بود به نظرم کلش 5 بار نبوده، همه کارهایش مخفی بوده، چطوری کل ملت او را شناختند. جوهرشناسی. مردم میفهمند
سؤال: در مورد نامه شورای نگهبان و رد صلاحیتها
جواب: خب من نامه آن آقا را ندیدم. خب بعضیها به شورای نگهبان در رد صلاحیتها که اصل آن قطعاً قانونی است در قانون اساسی است و همه جای دنیا هم هست و باید هم باشد. در نحوه اِعمال و احراز صلاحیتها در بعضی از موارد صد درصد باید بشود که حتی نکردند کسانی را باید رد صلاحیت میکردند ولی نکردند ملاحظاتی کردند. یک کسانی هم در طول این 30- 40 سال نباید رد صلاحیت میشدند و میتوانستند که نشوند رد صلاحیت کردند بعد در انتخابات بعدی تأیید صلاحیت کردند بنابراین در مصادیق ممکن است یک جاهایی به نظر اشخاص اشتباه باشد. مثلاً بنده خودم در مورد بعضی از تأیید صلاحیتها و بعضی از رد صلاحیتها در این 30- 40 سال سؤالات و ابهاماتی داشتم یعنی یک بار پرسیدم که معیار آن چیست. ولی اصل قضیه قطعاً درست و قانونی است و موارد زیادی از آن هم درست است.
هشتگهای موضوعی