بسمالله الرحمن الرحیم
سؤال: در رابطه با بحث شاخصههای علمی و توسعههای علمی که در جهان چگونه است. یک قِسم از مسائل را شما فرمودید. من سؤال کردم که بر چه اساسی این امتیازبندی شده؟ که علم را بیشتر، جز مقالاتی که چاپ میشود اینها معیار دیگری ندارند. ببینید ما نباید خیلی هم خوشحال شویم گاهی وقتها ممکن است اعداد و ارقام زیادی به ما بدهد بعد ما به وجد بیاییم، بعد پز هم بدهیم یک دفعه از اصل قضیه غافل شویم. خوب است شاخص را خودمان عوض کنیم که اگر چنانچه مقالات من – من نمونه میگویم – اگر تعداد مقالات من در مقایسه با خروجی من که کاربردی است مقایسه بشود، ممکن است در یک کشوری مقالاتشان با کارهای کاربردیشان یک تناسبی باشد ولی آیا ممکن است در کشور من، این تناسب عدد امتیاز من و شاخص من عوض بشود. و اینجاست که چه کسانی حالا بیایند، خصوصاً من داخل پرانتز میگویم ما دوتا مافیای خارجی و داخلی داریم که اینها گاهی وقتها عامل بازدارنده هستند چه کسی است که میتواند بیاید این مسیرها را درست تعیین کند که منِ نوعی، منِ استاد با این همه سابقه و با این همه تجربه و با این همه دغدغه فکری و دلسوزیها چرا من وقتم را بیشتر تلف کنم در مسیری که میبینم خروجیاش آن چیزی که خود من میخواهم نیست، و کس دیگری دارد برای من تصمیم میگیرد و خود شما هم چون دانشگاهی هستید بالاجبار یکسری از آییننامهها دست و پاگیر میکنند و استاد را کانالیزه میکنند در مسیری که نباید برود و این میطلبد که یک نفر متفکر مثل آقای ازغدی، اینجا که صحبتهای قشنگ میکند این هم وارد گود بشود صرفاً فقط تعریف نباشد صحبت از تئوری محض نباشد.
جواب (استاد رحیم پور): خیلی متشکرم از فرمایشتان و هم اظهار لطفتان. نکته بسیار مهمی هم گفتید آنچه که من اعلام کردم و عرض کردم بر اساس استانداردهای رسمی جهان و همین چیزهایی که کل جهان را ردهبندی میکنند گفتم با همین ملاک، نگفتم ما این ملاک را قبول داریم، اتفاقاً من خودم این نقد شما را از جمله کسانی هستم که دارم، من میگویم با همین ملاکی که دنیا را میگویند چه کسی توسعه یافته، و چه کسی نیست، در حوزه علم، صنعت، تولید غذا، انرژی و... در همینها در رتبهبندیها رتبههای خیلی بالا و افتخارآمیزی است. از این جهت. اما نکتهای که شما گفتید و من صددرصد با شما هم عقیده هستم این است که، اتفاقاً یک بحثهایی در شورای عالی انقلاب فرهنگی بود که وقتی نقشه جامع علمی مطرح بود گفته میشد اصلاً آنجا دوتا تفکر بود الآن هم هست، در حکومت، یک عده میگویند ما صرفاً باید به همین شاخصها توجه کنیم و جلو برویم بالاخره دنیا همین است، علم دنیا همین است، نمره بدهند. یک دیدگاه که بنده جزو طرفداران این دیدگاه بودم و هستم این است که مهم است شما در این ردهها چه کار کنید، اما مسئله اصلی این نیست، این وقتی مردمساز است که نسبت آن با مشکلات این جامعه روشن شود. یعنی شما ممکن است هزاران مقاله علمی برای ASA و فلان جا تولید کنید ولی میرود مشکلات آنها را حل میکند. شما در خدمت آنها هستید این یکجور بردهگیری و بردهداری مدرن است. کل جهان دانشجو تربیت کنند هزینهاش را ملتشان بدهند متخصص بشوند یاد بگیرند بعد ما میگوییم چه چیزی ارزش علمی دارد و چه چیزی ندارد؟ چه چیزی ندارد آن چیزی که میخواهد مشکلات خودتان را حل کند، چه چیزی ارزش علمی دارد و برای شما اعتبار میآورد پرستیژ علمی میآورد آن چیزی که مشکلات ما را حل کند. ببینید این یک اشکال مهمی است که در حوزه بورسیه کردن، در حوزه انتقال دادن مغزهای خوب، خیلی از دانشگاههای ما و حکومت ما خیلی از آدمها هستند که دلالی میکنند اصلاً اینها را شیب به آن سمت میدهند به جای این که کار اینجا برایش درست کند مانع از این میشود که اینجا کار کند و تولید علمی اقتصادی بکند، کاری میکند که این برود. از آن طرف هم به آنها وصل میشود. من فکر میکنم پورسانت کلانی میگیرند در دانشگاههای خوب ما هستند و بعضیهایشان به اسم استاد هم هستند! بعضیها هم در مدیریت و بدنه حکومت هستند. اینها کاسباند. اینها به جای این که نیروها اینجا تربیت شوند و در مسیر درست کشور و منافع مردم و ملی قرار بدهند اینها را تشویق به آن طرف میکنند. خب یک فکر این است که میگوید از خودتان چیزی درنیاورید و اختراع نکنید همین که دنیا میگوید دنیا هم یعنی غرب، غرب هم هرچه میگوید درست است. بله، ممکن است برای خودشان درست باشد و منافع آنها هست، منافع ما کو؟ خطی که ما قبول داریم همین نکتهای که شما گفتید است، که آقا دانشگاهی که مشکلات این دانشگاه را حل کند یک دانشگاه متعالی و کارآمد است. دانشگاهی که مشکلات این جامعه و این ملت را نتواند حل کند هرچه هم میخواهد در مقالات علمی چاپ خارج نمره بگیرد، این برای آنها خوب است برای ما خوب نیست. شما نان این ملت را خوردید باید مشکلات این ملت را حل کنید. ما آن وقتی میگوییم پزشکی کارآمد است که دیگر احتیاجی به رفتن خارج نباشد. مهندسی آن موقعی کارآمد است که شما چیزی نباشد بخاطر این که آن را تولید نمیکند تحریمتان کنند. تا وقتی میتوانند تحریمتان کنند یعنی یک بخشی از کار و پروژه دانشگاهی ما ناکارآمد است، در خیلی جاها کارآمد است ولی یک بخشی از آن ناکارآمد است. شما در دنیا در مهندسی دوم هستید پس چرا در بعضی از صنایع میتوانند شما را تحریم کنند؟ رشتههای علوم انسانی و علوم اجتماعی، این همه فارغالتحصیل بانکداری، اینهایی که دارند کشور را اداره میکنند چه کسانی هستند؟ اینها همه دانشگاهیها هستند خروجیهای دانشگاه هستند. دکترا گرفته در بانکداری آمده رئیس بانکداری شده، دکترای بازرگانی گرفتند وزارت بازرگانی رفتند، دکترای پزشکی رفته بهیار شده، همه اینها خروجی دانشگاه هستند. محیط زیست این همه فارغالتحصیل دارد. خب چطوری میشود که هوای آلوده تهران و شهرهای بزرگ را چرا نمیتوانید درست برنامهریزی کنید و مدیریت کنید؟ این همه فارغالتحصیل مهندسی حمل و نقل و مهندسی شهری داریم، چقدر فارغالتحصیل معماری داریم این چه معماری و شهرسازی که از زمان پهلوی زبالهسازی به جای شهرسازی است! نظمی ندارد ما هیچ خیابانی نداریم که حتی زیبایی ظاهریاش خانهها و خیابانها حداقل با هم یک نسبتی داشته باشند هرکس هرکی هرکی، هرج و مرج کامل. بعد الگوبرداری از تمدن شرقی و از تمدن غربی، این ایرانی که اینقدر در معماری و شهرسازی تاریخ دارد. پس خروجی شما در دانشگاه هنر، شهرسازی و معماریتان مشکل دارد. در حوزه سینما، رمان، انیمیشن، چرا باید مصرف کننده باشیم؟ ما مصرف کننده کالای فرهنگی، محتوا دارد فقط جذابیت نیست، بلکه محتوا دارد آن کارتنی که بچه من و تو مینشیند نگاه میکند فقط کارتن نگاه نکرده، سرگرم نشده بلکه دارم سبک زندگی یاد میگیرد، سبک حرف زدن با پدر و مادر. این همه فیلمها و سریالهای غربی میبینی دارد روی سبک زندگیتان تأثیر میگذارد. سی سال پیش بچهها به پدرشان نمیگفتند علی! هوشنگ! یا به مادرشان نمیگفت فاطمه کجایی؟ یا منیژه کجایی؟ اینها را نمیگفتند ولی الآن میگویند و عادی هم شده و دارد میشود. روابط دختر و پسر، خیانت به همسر، نه این که عادی شود بلکه ارزش شود! فساد جنسی و... اینها همه دارد بر اثر همین فیلمها اتفاق میافتد. پس دانشگاه هنر ما در حوزه تولید فیلم و سینما با محتوای ایرانی – اسلامی مشکل دارد و ضعیف است. بوروکراسی ما اینقدر در خیلی از جاها فلج و عقب مانده است، چرا اینقدر نظام بوروکراسی ما خراب است؟ چه کسی باید درست کند؟ دانشگاه باید درست کند. حوزه هم همینطور مشکلاتی دارد. دوتا نقد معمولی میکنی میگویند اینها ضد حوزهاند. کسی که سی – چهل است در حوزه است میگویند اینها ضد حوزهاند! به دانشگاه نقد کنی میگویند اینها ضد دانشگاهاند! این خودانتقادی. من این شاخص شما را قبول دارم. اما این که میفرمایید تو چه کارهای و چه کار کردید؟ بنده فقط در شورای عالی انقلاب فرهنگی هستم و از آنجا هم میخواهند ما را بیرون کنند من خودم آمادهام بروم مشکلی ندارم ما هیچ جا نیستیم.
سؤال: رابطهای که بین قشر دانشگاهی و حاکمیت باشد این رابطه وجود دارد.
جواب: یعنی ضعیف است!
سؤال: نه اصلاً ندارد.
جواب: چرا دارد ولی ضعیف است.
سؤال: حالا من خدمت شما عرض میکنم. ما دورههای تاریخی که نگاه میکنیم دوران آل بویه که رشد میکند اینها میآیند از علم و عالم تجلیل میکنند جلسات بحث و درس برایشان میسازند و... شرایطی دارد. در دوره صفویه بسترهای لازم را فراهم میکنند در اختیارشان قرار میدهند. ببینید یک دانشگاهی که بنده در آن تحصیل کردم، بنده یک نظریه در مورد نظام آموزشی دادم، مدل دادم برای نظام دانشگاهی ما، نه حوزه از من استقبال کرد نه دانشگاه! فارغالتحصیل هم شدم بیکار هم هستم. این رابطه دانشگاه و حاکمیت هنوز برقرار نیست. مقام معظم رهبری فرمودند ما کنش داریم، دانش داریم، دنبال بینش تمدنی هستیم. بینش تمدنی میخواهد ایجاد شود رابطه لازم است. لذا از این طریق، اگر میفرماید کم است، خیلی خیلی کم است. این مشکل اساسی است.
نکته دیگر، متولیان امر، مثل همین شورای عالی انقلاب فرهنگی واقعاً رسماً اعلام کنند اگر میتوانند بسما... اگر نمیتوانند، ما در هر دانشگاهی هر سال 50 نفر فارغالتحصیل دکتری داریم، این سرمایه ما دارد هدر میرود. هیچ وقت به بینش تمدنی نمیرسند چون این رابطه برقرار نیست.
نکته سوم، ضمانتهای اجرایی وجود ندارد. یعنی گاهی من نگاه میکنم صحبتهای مقام معظم رهبری در هیچ جا، نه کاربرد در قانون اساسی، هیچجا ضمانت اجرایی وجود دارد در این بحثهایی که ما میکنیم. به نظر میآید که حضرتعالی از این باب، اشاره کردند.
جواب (استاد رحیمپور): حضرتعالی سهتا نکته گفتید. یکی این که بین دانشگاه و ساختار حاکمیت ارتباط نیست، هست، البته حاکمان ما همهشان خروجی دانشگاه هستند از مریخ که نیامدند! همینها هستند همهشان استاد دانشگاه است.
جواب(استاد رحیمپور): بله بعضیهایشان هم تحصیلکرده خارج از کشور هستند ولی این بحثی که کنش، دانش، بینش، سهتاییاش لازم است باشد و ما در هر سه جنبهها بالقوه زیاد داریم که باید بالفعل شود. ارتباط هست، کم هست، سازماندهی شده به قدر کافی نیست. رهبری هم صد بار گفته که رابطه صنعت با دانشگاه، کشاورزی لازم است. این ضمانت اجرایی، ما اصلاً دعوایمان سر چیست؟ ما آخرین مشاجرهای که در شورا داشتیم با رئیس شورا که رئیس جمهور است سر چیست؟ همین بود. بنده گفتم چرا مصوبات این شورا را شما نه این که اجرا نمیکنی بلکه ابلاغ نمیکنی؟ امضاء نمیکنی، میآید در ریاست جمهوری و بیرون نمیرود، برای چه؟ به جایش میروید 2030 را امضاء میکنید که هیچ جا در این نظام نه بررسی شده نه تصویب شده، هیچی. برمیدارید با پول بیتالمال اجرا شود. چرا همینطوری جلسات تشکیل بشود نشود! اگر انقلاب فرهنگی همه جلساتش برگزار شود سالی 20 جلسه است! این هم وسطهایش الآن که 5 ماه تعطیل کردند بخاطر همین انتقادی که عرض کردم گفتند یا نباید بیاید یا اگر بیاید ما جلسه را تعطیل میکنیم و تعطیل کردند. اینجوری است!
سؤال: بعد از انقلاب، هیچ احدیالناسی نمیتواند نافی این باشد که ما در حوزه اقتصاد و حوزه رفاه پیشرفت کردیم این که واضح است از توی سفرههای مردم و تا همه جا مشخص است، ادلّة رقمی، کیفی، عددی وجود دارد که من نمیخواهم خیلی وقت شما را بگیرم. میخواهم به اینجا برسم که الآن بازدوباره در حوزه اقتصاد و امثالهم بازیچه یکسری نکات و بحثهایی هستیم و ایرادهایی را داریم به دولتها و امثالهم میگیریم که اگر آنها هم حادث شود میشویم مثل کشورهای اروپایی دیگری که مردم بازدوباره برای افزایش سطح رفاه و درخواستهای مادی دیگرشان مجدداً دارند در خیابانها میریزند. یعنی آن اعتراضاتی که در یکسری از کشورهای توسعه یافته نسبت به اقتصاد و رفاه وجود دارد با ما یک مقداری متفاوت است که حالا در خبرها دارد اشتباه به سمع و نظر مردم رسانده میشود. بحثی که وجود دارد این است که این رفاه و اقتصاد ته ندارد! اصلاً ذات بشر راضی به آنها نیست و به آنها اقناع نمیشود. منتهی راه حل هم شما گفتید، گفتید که ما باید بدانیم و یکسری از کشورهای دیگر دارند کار میکنند، تلاش میکنند و... حالا سؤال من با این مقدماتی که گفتم این است که ما تا نتوانیم مردم را و توده مردم را راضی به این موضوعات بکنیم نتیجهای حاصل نمیشود و درخواستهای آنها، متأسفانه افراد و مسئولین تهی ما را به سمت ارضاء افکارهای لحظهای آنها میبرد. ما در توده مردم چکار کنیم که مردم راضی شوند به سطح یک رفاه کمتری؟ و مسیر اصلی پیدا بشود؟ این را باید چه کار کنیم؟ اگر آن را پیدا کنیم... البته دو – سهتا پاسخهای آن را میدانیم عدم تجمل گرایی مسئولین. این را چه کار کنیم؟
جواب: بله این خیلی مهم است. ایشان دارد میگوید که تا حالا مدام راجع به الزامات تمدنسازی در حکومت و در مدیریتها بحث کردی، طرف اصلی قضیه مردم هستند، تا وقتی که مردم فکر کنند خوشبختی یعنی پیشرفت، و پیشرفت هم یعنی مسابقه در ثروت و قدرت، این هم که ته ندارد، شما آخرش مرفه بشوی و مشکلاتت کم شود و سی سال دیگر بشوی مثل فرانسه. ولی فرانسه الآن مردم هر هفته دارند به خیابانها میریزند و میگویند ما بدبخت و بیچارهایم و اصلاً این چه وضعی است نابرابری و بیعدالتی است، همه چیز دست سرمایهدارهاست و... میشویم مثل فلانجا و فلانجا. سؤال ایشان این است که مردم را باید چکار کرد؟ تا وقتی که مردم التهاب و عطش مصرف بیشتر، خوشگذرانی، خانه بزرگتر و امکانات بیشتر، و جایی قانع نشوند که اگر مردم اینطوری باشند و بخشی از آن این است که مسئولین اینطوری شدند ولی همهاش این نیست، خود مردم هم این طوری شدند و دارند میشوند این را چه کار باید کرد؟ این همان است که عرض کردم اگر شما قدرت و ثروت داشته باشید ولی به لحاظ فرهنگی نتوانید جامعه را درست، انسان تربیت کنید هم همیشه بدهکاری، همیشه عقب افتادهای، هرچه آب میخوری تشنهتر میشوی، سیر که نمیشوی. به تعبیر روایات میفرمایند دنیا مثل دریاست، هرچه آب بخوری تشنهتر میشوی. ما به اسم پیشرفت و توسعه، مسابقه بیشتر خوردن و مسابقه ثروت و قدرت نباید بگذاریم. باید تعریف کنیم که یک زندگی متعادل انسانی چه زندگیای است؟ حالا یک تفاوتی هم ممکن است داشته باشیم یک طیفی باشد، ولی دیگر این همه فاصله؟ که ته ندارد؟ همهاش اصالت لذت، اصالت خوشگذرانی. این تعریف توسعه و سرمایهداری است. مصرفتان تمام نمیشود و عطشتان تمام نمیشود. توسعه اسلامی این است که در کنار این که دارید رشد اقتصادی میکنید تربیت انسانی بشوید، در کنار ثروت باید عدالت، معنویت، عقلانیت هم مطرح شود. اینها بحثهای پرانتزی است. چه کار باید کرد؟ بخش مهم آن تربیت افکار عمومی است. تربیت افکار عمومی چگونه؟ مدارس است، رسانههاست، بنده خودم به عنوان یک طلبه معمولی دارم تلاش میکنم همین کار را بکنم. یعنی عرایضی که میگویم در همین جهت است که شما میفرمایید. تا وقتی تریبون باشد میگوییم نباشد در یک سطح محدودتری میگوییم. وظیفه که تمام نمیشود. خانوادهها، خود خانوادهها، به قول یکی از دوستان میگفت مثلاً دورههای ما سخت میگذشت حالا که همه پدر و مادر شدیم میخواهیم انتقام آن دوره را بگیریم میخواهیم بچههایمان خیلی خوش باشند! خیلی راحت باشند یعنی دقیقاً میخواهیم آن دوران را جبران کنیم، بچههای را یک کاری میکنیم در پنبه بزرگشان کنیم. طرف فقیر هم هست، باز میخواهد بچهاش را غیر انتفاعی گرانی بگذارد که اصلاً لازم هم نیست آن پول هم پول مفت است، اصلاً بچه تو را تربیت نمیکند. سالی 30- 40 میلیون برایش مدرسه غیر انتفاعی میدهی این اگر الآن مهندس هم باشد سالی اینقدر در نمیآورد که تو داری الآن در مهدکودک و ابتداییاش پول میدهی! چه میخواهی؟ اینها فعالیت اجتماعی است که ما مشکل داریم. این کار رسانهها، هنرمندان، حوزه، علما، اساتید دانشگاه، مدرسهها، آموزش و پرورش و خانواده نقش دارند باید مدام همین حرفها را به هم بگوییم و بشنویم و به تدریج تغییر کنیم یعنی الآن این نسل جدید نسبت به نسل قبل یک نقاط مثبتی دارد و یک نقاط منفیای پیدا کرده است و تهدیدهای بزرگی است. مثلاً تنبلی و خوشگذرانی، آمادهخواری! یکی از دوستان میگفت خانهها را برای بچهها کردیم هتل! تا حتی بزرگ شده، باز خیال میکند خانه، هتل است. مامان جونش باید جلویش صبحانهاش را بگذارد. مریض شدی، بچه میگوید نه حالم خوب است، مادر میگوید نه به نظرم مریض شدی به زور دکتر میبرد! لوازم خوب، لباس خوب، ماشین خوب، فیلم خوب، مدرسه خوب، چی شده عزیزم چی شده؟ بچه میگوید هیچی بابا، میگوید نه یک چیزیات هست بگو! تو مریضی! تو پدرو مادر مریضی! عقدهای هستی! اصلاً کاری کردید که خیلی از خانوادهها نمیتوانند به بچههایشان بگویند برو فلان کار را انجام بده، برو مثلاً نان بخر، برو خانه را جارو کن، برو ظرفها را بشور، برو لاستیک را عوض کن و... خیلی از خانوادهها الآن این طوری شدند که نمیتوانند بگویند و نمیگویند. این تربیت است یا ضد تربیت است؟ نه به این که بعضیها اصلاً چیزی به نام حقوق فرزند در خانوادهها قائل نبودند و هنوز هم بعضیها نیستند نه اینطوری. یکی از دوستان شوخی میکرد میگفت شانس ما را ببین من وقتی بچه بودم پدرسالاری بود وقتی که ازدواج کردم زن سالاری شد حالا که بچهدار شدیم کودکسالاری است هر سه دوره ما بدبخت بودیم، همهاش دیر میرسیدیم! الآن که بابا شدیم باز بچهسالاری است و بچهها بالای سرمان نشستهاند و تاج سرمان هستند. میگفت من اصلاً جلوی پدرم با اجازه مینشستم. حالا بچهمان میآید پایش را توی دهن ما میکند! میآید میگوید بلند شو میخواهم بنشینم! یک بدیهایی که داریم اینها تربیت نیست. این نکتهای است که شما میگویید. لذا خانواده، مسئله خیانت جنسی، مسئله ازدواج دیر، مسئله طلاقهای راحت، خب اینها همه یک سبک زندگی انسانی دارد به سبک زندگی حیوانی تبدیل میشود.
آیا علما محترمتر نبودند اگر اساساً صحبت از مدیریت دینی – انقلابی نمیکردند؟ آیا روحانیت و امام(ره) اگر حکومت و انقلاب نمیکرد و حکومت تشکیل نمیداد، آیا روحانیت محترمتر نبود؟ این یک اشکال و یک پرسش. چون کسانی هم قبل از انقلاب، شدیداً این مسئله را میگفتند، اصلاً فکر حاکم همین بود که اگر یک آخوندی بیاید وارد عرصه سیاست و مبارزه بشود بخواهد یک حکومتی را اصلاح کند یا به حکومت تبدیل کند دون شأن روحانیت است، این کار دینی و مذهبی نیست. تفکیک دین از سیاست، و دین از دولت، و دین از قانون، و دین از مدیریت، مگر در حد مواعظ خیلی کلی و مبهم اخلاقی که فاسدترین مدیران هم میگویند آنها را قبول داریم در این حد بیشتر نبود اصلاً کسی وارد این عرصه میشد از یک جناح قوی از خود روحانیت جلوی آن میایستاد و بین خود متدینین. چنانچه الآن هم شما میبینید جریانهایی باز صحبت از دین غیر سیاسی میکنند که متدین هستیم، هیئت، امام زمان، عاشورا، تاسوعا، آش نذری و زیارت پیاده امام هشتم(ع) و امام زمان بازی همه اینها باشد ولی با سیاست و مدیریت آن را قاطی نکنید. دیگر امام حسین را بگذارید برای ما. این دیگر عشقی است بین ما و خداست، اینها را قاطی سیاست نکن. یک عده از این طرف این حرفها را میزنند یعنی امام حسین دارد، عاشورا دارد، هیئت دارد، انتظار، مهدویت همه اینها را دارد ولی از هیچ کدام اینها شیاطین و مستکبران نمیترسند. حتی خرج مجلس هم به تو میدهند. چنانچه زمان شاه همه قمه و قداره، هم پرچم، قند مجلس روضهخوانی را خود حکومت شاه میداد و به هیئتها کمک میکرد. میگفت سینه بزنید و قمه بزنید تا دیگر نفس برایتان نماند! ولی کاری به کار مدیریت و حکومت و نفت و دانشگاه و سیاست و اقتصاد نداشته باشید آنطوری مورد احترام هستید. یک سؤال این است. الآن هم خیلیها این را میگویند که دین، از وقتی سیاسی شد بحث حکومت و انقلاب شد احترام روحانیت و احترام دین ضعیف شد، اخلاق فلان شد. اصلش این که دروغ است و خلاف واقع هم هست، هیچ وقت قبل از انقلاب ما این همه بچه متدین در دانشگاهها و این هم استاد متدین و دانشجوی متدین در دانشگاهها داشتیم هرگز نداشتیم و به خواب شبش هم هرگز نمیدید. روحانیت هم احترامی نداشت. روحانیت حذف شده بود تا جایی که حکومتهای قبل از انقلاب عمامه از سر آخوندها برداشتند و حجاب از سر زنان به زور برداشتند و کاری کرده بودند که فاحشهخانهها و رقاصخانهها و مشروبفروشیها خیلی شلوغتر از مساجد و کتابخانهها بود! کتابخانهها و مساجد خلوت و خالی بود اصلاً کسی نبود. بعضیها اسم اینها را میگذارند احترام روحانیت. دین آن موقع محترم بود. کجا محترم بود؟ حجاب را از سر ناموستان برداشتند. آخوند را خلع لباس کردند، آمدند خط و الفبای فارسی را تغییر بدهند تمام مقدرات کشورتان دست صهیونیستهای اسرائیل و آمریکاییها و انگلیسیها بود. رئیس دانشگاههایتان را سفارتخانهها تعیین میکردند اینها اسمشان احترام مذهب است؟ مذهب یک چیز بیارزشی بود طبق دیدگاه آنان، مثل یک زبالهای گوشه جامعه در حریم خصوصی است، یک عده اقلیت متدین بودند این اسمش احترام است؟ اینهایی که میگویند وقتی مدیریت را با مفهوم جهاد قاطی میکنید، دین ضربه میخورد، بیآبرو میشود و... مثل این که یادشان رفته قبل از انقلاب، امام چند بار این قضیه را گفت. گفت اتوبوس گاهی میخواست مسافر سوار کند میگفت دوتا مسافر نزنید اینها بدشانسی میآورند یکی فاحشه، یکی آخوند! اگر فاحشه یا آخوند سوار کنیم بدبیاری میآوریم ممکن است چپ کنیم! اینها یک چنین احترامی را میخواستند. این اسمش حرمت روحانیت و دین است؟ حرمت مذهب از نظر آنها این بود که تو توی خانه خودت برو، در مسجد برو فعلاً نمازت را بخوان، ما اینجا در شیراز به اسم جشن هنر، توی خیابان جلوی چشم مردم صحنه تجاوز جنسی را به اسم هنر مدرن اجرا میکنیم. اینها احترام مذهب بوده است. جشن هنر در شیراز بود، و جاهای دیگر هم همینطور. همین شهرهای شمالی ما همهاش همین بود. شما رستورانی که بروی غذا بخوری مشروب نباشد به سختی پیدا میشد زن و مرد، نه کنار ساحل، تا توی شهرهای ساحلی لخت با ماشینهایشان میآمدند توی خیابانهایشان قدم میزدند. یک فاحشهخانه بزرگ. همین مشهد، فاصله فاحشهخانهها و مشروبفروشی با حرم، پیاده وقتی فاصلهاش را نگاه میکنی شاید ده دقیقه نبوده، آن موقع مثل این که مذهب محترم بوده! دین محترم بوده! من حالا به بقیه جاهایش کاری ندارم غارت نفت و اقتصاد و سیاست و عدالت اجتماعی، همه به کنار. چیزهایی که اینها میگویند مذهب فقط همانهاست، مشروبات الکلی، فساد جنسی، حجاب. اصلاً فرض کنید مذهب فقط همینهاست. ما معلم در مدرسه راهنمایی داشتیم که معلم هر هفته میآمد از بچهها گزارش کار میخواست که دوست دختر چندتا دارید؟ چطوری با هم آشنا شدید؟ کجا با هم رفتید؟ یک عدهای لات داشتیم اینها راست میگفتند بقیه کلاس هم دروغ میگفتند که از گردونه عقب نمانند! سه – چهارتا هم میگفتیم ما متأسفانه توفیق نداریم و از این جهت ضعیف هستیم! میگفتند اینها شیخهای کلاس هستند. مدرسه راهنمایی بچهها عرق میخوردند. مذهبی که آقایان میگویند این بوده آقا قبل از انقلاب روحانیت محترم بود، مذهب محترم بود، بعد که قاطی شد و مسائل سیاسی و حکومتی شد حرمت روحانیت و حرمت مذهب از بین رفت، اخلاق از بین رفت، توی چشم آدم نگاه میکنند دروغ میگویند. کدام اخلاق؟ حتی همین مسائل صوری شرعی رعایت نمیشود و خلاف آن عمل میشد. بله،وقتی که شما اقدام میکنید دشمن پیدا میکنید چنانچه که دوست پیدا میکنید. هیچ وقت شیعه و حوزه در تاریخ، به اندازه امروز نه این تعداد دوست داشته، نه این تعداد دشمن. چرا؟ چون موجود مرده، شده موجود زنده. وقتی زنده شدی دشمن داری. پس سیاست را، مدیریت را، حکومت را، اینها را با مسئله دین و جهاد و عبادت قاطی نکنید تا آنها محترم بماند. این خط، خطی است که دوتا گروه این حرفها را میزنند یکی جریانهای سکولاریست ضد دین این را میگویند. میگویند دین را قاطی سیاست و مدیریت نکن، حرف اخلاق و معنویت و جهاد و خدا و آخرت به جای خودش. اقتصاد، سیاست، مدیریت، دانشگاه، رسانه، به جای خود. اینها به روش سکولار و عرفی باید اداره شود. بعد میگویند اینطوری حرمت دینتان هم بیشتر محفوظ میماند. شما بروید توی سوراخها بخزید محترم هستید، دخالت در این کار نکنید، اینها را دست ما بدهید. از یک طرف هم این جریان مذهبی که مقدسمآب و متحجّری که اینها هم در واقع سکولاریست هستند منتهی شاخه ریشدار آن هستند، سکولاریستهای محجبه و ریشدار. آنها به نام دغدغه علم و مدیریت که ما نگران علم و پیشرفت مدیریت هستیم با مذهب و آخوند قاطیاش نکن. اینها هم به اسم این که ما نگران مذهب هستیم قداست مذهب، نگران اخلاق و معنویت هستیم مردم شک نکنند. میگویند آزادی دین، آزادی مذهب، آزادی عبادت، ما به همه معنویتها احترام میگذاریم، فقط مزاحم منافع ما کارتلها، تراستها، بنگاههای نفتی، دلار نشوید محترم باش! محترم باش یعنی برو پی کارت! کسی به تو کاری ندارد! تو نه سر پیازی نه ته پیازی. اسم این احترام است؟ خب، اول اشکال به خداوند بکنید که این همه آیات در حوزه سیاست،اقتصاد، جهاد، صلح، خانواده دارد. اینها برای چیست؟ یک کلمه بگو «إتّقواالله» و برو! احترامت محفوظ است. چرا اینقدر میگویی حرب با خدا، جهاد فیسبیلالله. چرا این حرفها را میزنی. اشکال دوم به پیامبران است که تقریباً همهشان تحت تعقیب یا درگیر با صاحبان قدرت و ثروت بودند. به پیامبر اکرم(ص) که مگر جنابعالی برای معنویت نیامدید؟ چه کار دارید به مدیریت؟ چرا حکومت تشکیل میدهید؟ 70- 80 تا جنگ را به شما تحمیل کردند و شما با وجود این، باز دست از حرفهایتان نکشیدید. خب برو فقط موعظه کن چرا این حرفها را میزنید؟ بعد اشکال به امیرالمؤمنین(ع) است که لباس رزم پوشید و حکومت تشکیل داد و در تمام جزئیات آن دخالت کرد و همینطور این اشکالات به همه اهل بیت(ع) هست که برای چه همهتان را کشتند؟ برای چه همه شما را شهید کردند یا مسموم کردند؟ «ما مِنّا أو مقتول، أو مسموم» برای چه؟ «کرامتنا الشهاده» امام سجاد(ع) میگویند کرامت ما در شهادت است. برای چه؟ برای چی امام زمانتان مخفی است؟ چرا شعار او عدالت جهانی است؟ عدالت جهانی یعنی درگیری جهانی. یعنی مبارزه با همه صاحبان قدرت و ثروت ستمگر جهانی. خب به امام زمان هم یک کسی بگوید آقا ای بوی بهار مثل بهار بیا مثل بهار برو! قربانتان بروم کی میآیید؟ کی بشود با هم بنشینیم چایی بخوریم، با هم شیرینی بخوریم کنار باغ و رودخانه! یک حالی با هم بکنیم! نمیشود شبهای جمعه بیایی و باز صبحهای شنبه بروی! به شرط این که شنبه بروی! خب به نظر اینها این امام زمان، خیلی امام زمان محترم، خیلی امام زمان خوبی است چون اصلاً با کسی کاری ندارد. آن وقت باور کنید ستمگران و شاهان عالم برایش مجلس میگیرند، نیمه شعبان تمام ممالک را چراغانی میکنند. ولی از کدام امام زمان میترسند؟ آن را که میگویند زمین را مملو از عدل خواهم کرد و همهتان را سر جایتان مینشانم. حقوق همه ضعیفان عالم را از حلقوم اغویاء و اغنیاء بیرون خواهم آورد. او امام زمان خیلی خطرناک است. دیگر با او امام زمان همه حال نمیکنند. یک عدهای میگویند آقا بیا بیا به زبان اما در دل میگویند آقا جان ما نیا نیا. اینها مفاهیم اسلامی، مثل مدیریت، همه اینها را باید ببینیم به چه معنا اسلامی است چرا اسلامی است؟ همین معنای انتظار و مهدویت که گاهی تبدیل به سور و بساطی برای ماها میشود و جز دکور صحنه و این مسائل میشود. این تصویر امام زمان که در روایات ما نیست. یک قدیس معنوی، یک کشیش یک پاپ بزرگ، عالینجانب تشریف میآورند همینطور که راه میروند زیر پاهایشان گل میریزند، دستهایشان را تکان میدهند نسیم بهاری، بعد رد میشوند از یک نوری بیرون میآید و بعد در هالهای از نور میرود! معلوم نیست کی بود آمد کی بود رفت کجا رفت؟ اینطوری نیست. در اوج رحمانیت، رحمت و اخلاق و محبّت و در اوج قاطعیت انقلابی و قدرت مدیریت و حساب شدگی و عقلانیت، سیستم این عالم را بهم میریزد. تمام مفاهیم را مثل جهاد، مثل مهدویت، انتظار، عاشورا، غدیر، ولایت، امامت را مواظب باشید درست بفهمیم. امام(ره) میگفت این ولایتیهای بیدین و مقدسهای احمق که اتفاقاً همهشان راحتطلب هستند اینها اگر زمان سیدالشهداء(ع) بودند به حضرت عباس(ع) پشت میکردند. اینها کسانی بودند که کنار حضرت عباس(ع) وسط صف کربلا بروند؟ آن موقع میگفتند نه آقا! ما یک کس دیگری را پیدا میکردند میگفتند ما او را میخواهیم. الآن طرفدار حضرت عباس(ع) و امام حسین(ع) هستند چون دیگر اینطور امام حسین و حضرت عباس هزینه ندارد. آن حضرت عباسی صدمه دارد و اینها قبولش ندارند که همین الآن در صحنه است که باید کنار او بروی دستهایت قطع شود و پای حرفت بایستی و بگویی «والله إن قطعتموه یمنی إنی احادی ابداً عن دینی» به خدا سوگند اگر دست راستم را قطع کنید من تا رمق دارم از دین و از مکتب دفاع خواهم کرد. از این جملهها اگر راست میگویید بگویید و پای آن بایستید.
بنابراین خیلی از اموری هستند که برای این که معلوم شود اینها چه چیزی است، اول باید معلوم شود که چه چیزی نیست. چون سوء تفاهمها و برداشتهای غلط از مفاهیم دینی رایج است و خیلی خطرناک است. یک اسلام راحتطلبان را داریم، به تعبیر امام(ره) اسلام انگلها. اسلام آمریکایی – انگلیسی، اسلام مرفهین بیدرد، اسلام متحجّرین احمق، اسلام لیبرالها و غربزدهها، اسلام سازش و خیانت، اسلام جهل و حماقت، اسلامی که از طرز فکر حجتیهای بود تا الآن طرز فکر داعشی و امثال اینها. طرز فکر لیبرالهای مذهبی و غیر مذهبی بود تا این لیبرالهایی که در جمهوری اسلامی هنوز هم هستند. قبلاً ضد لیبرال بودند و الآن خودشان لیبرال هستند منتهی شجاعت این را ندارند که بگویند ما تغییر مسیر دادیم. تحریف یک موضوع از انکار و نفی آن خطرناکتر است. موضوعات مهمی مثل همین مهدویت، ولایت، جهاد و... برای این که اگر نفی شد زمینه اثبات بعدی آن به کلی منتفی نیست میشود بعداً باز آنها را به کسانی که ذهنشان خالی است و مرض نداشته باشند آنها را اثبات کرد. اما اگر یک مفهوم دینی و انقلابی تحریف شد، تفسیر بد و تفسیر خرافی و تفسیر به رأی شد دیگر زمینه اثبات بعدی آن هم تا حدود زیادی منتفی میشود. چون اگر طرف بد فهمید چون اصل آن در ذهنش خراب شده، درست کردن یک چیز خراب شده خیلی سختتر است تا ساختن یک چیزی که اصلاً نبوده است. همین مسئله مهدویت؛ یک کسانی ممکن است فکر کنند یک نوع فرافکنی است، مثل این که انتظار و مهدویت بنده را تخلیه عقدههای تاریخی و شکستها و یأس و ناکامیهاست. آقا بیا انتقام من را از همه این دنیا بگیر. پدر همه را در بیاور. خیال میکنند مهدی اینطوری است ایشان نشسته که بیاید انتقام شخصی بنده و شما را بگیرد. عدهای میگفتند مهدویت حقیقت ندارد ولی خب فایده دارد، هم فایده روانشناسانه فردی دارد که خب افراد آرام میشوند عقدههای شخصیشان را تسلی میدهند هم فایده در حوزه روانشناسی اجتماعی دارد که این روح انتظار، مانع یأس اجتماعی شود. ولی حقیقت ندارد ما از نظر پراگماتیستی و عمل زدگی و نگاه ابزاری به مفاهیم دینی عیبی ندارد باشد، و الا اینها خرافه است منتهی خرافاتی که فوایدی هم دارد! حالا یک کسانی آمدند با کل دین و معنویت و اخلاق و کل این مفاهیم مقدس، جهاد، با همه اینها این معامله را در کشور ما کردند و میخواهند بعضیها بکنند همین کاری که در غرب با این مفاهیم در 200- 300 سال گذشته شد و همه این مفاهیم به سخره گرفته شد، استثمار شد، برخورد ابزاری با آن شد، تحریف شد، کاملاً نسبی شد، تا تکذیب و انکار شد، کسانی همین کارها را بخواهند همین نوع مواجه را انجام بدهند که این مفاهیم ارزشی قابل اثبات نیست و چون محسوس نیست پس معقول نیست چون اینها محسوس را با معقول اشتباه میگیرند. اینها هرچه را محسوس نیست میگویند معقول و عقلانی نیست! ولی قبول داریم یک فوایدی دارند به عنوان افسانههای خرافه و مفید از آن تا یک وقتهایی استفاده کنیم دیگر وارد حوزههای حاکمیت و قانون و آتوریتة حکومت و تمدن نشود در حاشیه باشد! برای یک عدهای این مفاهیم دینی و مقدس، مفاهیم فونکسیون آن مهم است یعنی نگاههای فونکسیونالیستی به آن دارند که ببینید کارکرد آن برای ما چیست؟! یک عده نگاه راداکشناسیونالیستی دارند، "راداکشن" یعنی تحلیل کردن و فروکاستن به یک مفاهیم دیگری. یعنی اینطوری تحلیل کردند و میکنند. خب این خط فکری راجع به این مفاهیم دینی در غرب شد و در اینجا هم مقلّدین خودش را دارد تحت عنوان نواندیشی و روشنفکری، بدون رفرنس هم همان حرفها را میگویند و میزنند. به تحویل بردن دین به امر دیگری غیر از آنچه که خود دین مدعی است. چون دین، مدعی است که از طرف خداست. همه چیز آن را قبول دارند الا این که از طرف خدا باشد. بعد میگوید به منافع آن و کارکرد فردی و اجتماعی آن فکر کنیم. با همه مفاهیم میشود بازی کرد. همین مهدویت که بحث آن شد، انتظار؛ یک وقت یک جوری آن را تفسیر کنیم که انگار بارانداز غم و غصههای بشری و اجتماعی است. خب بله، این اثر را هم دارد اما برای اینها فرض و جعل نشده؛ اینها مفاهیم فرضی و قراردادی نیست. مثل این که کسانی بگویند روز قیامت نیست، ولی خوب اعتقاد به روز قیامت یک فوایدی دارد! یک کمی کار پلیس و دادگاه را کمتر میکند، یک کمی کار کودکستانها و مدرسهها را آسانتر میکند! خیلی خب اگر این فایده ایمان به آخرت باشد. اما آن ایمان به آخرتی که حقیقت نداشته باشد اصل این ایمان، اسطوره و خزعبلات است. و آن وقت اگر شما ایمان به این قضیه نداری، حتی دیگر آن فایده را هم نخواهد داشت. اگر بگویید اینها حقیقت ندارد دیگر فایدهاش هم نخواهد بود به شرطی فایده دارد که حقیقت داشته باشد و الا، قیامت دروغین، مهدویت دروغین که یک چنین آثاری نخواهد داشت. بگوییم یک چنین نقشی را آخرت ایفا میکند، مهدویت هم تا آخر دنیا همان نقش را ایفا میکند، این ایمان باشد ولی این نوع مهدویت برای بشریت بیعرضه، برای ملتهای ترسوست. برای جوامع و فرقههای توسری خورده تحقیر شده در طول تاریخ که شجاعت احقاق حق خودشان را از دست دادند. میشود یک مهدویت متحجرانه تعریف کرد و مفاد دکترین مهدویت را کنار گذاشت بشود مهدویت منهای مفاد آن. مهدی منهای آثار واقعی آن. عاشورا منهای مفادش، غدیر منهای مفادش. مبعث و نبوت منهای مفادش. و الآن آن مهدویتی که در منابع ما آمده مفادش چیست؟ یکی این که نسبت به عدل و جور در سطح جامعه بشری باید حساس باشید اگر معتقد به مهدویت هستی و منتظر مهدی هستی و نگاه اسلامی- شیعی داری باید حساس باشی، تفاوت نظری و عملی پیدا میکنی با منکران مهدویت. دوم این که؛ منتظر مهدی یعنی این که ما داریم جهان را تحلیل میکنیم. جهان زیر نظر ماست. یعنی ما قدرت تشخیص داریم و ظلم را از جور تشخیص میدهیم نه فقط در مفاهیم، بلکه مصداقاً در مصادیق. سوم این که؛ ما مسئول هستیم ما تماشاچی نیستیم و بیکار نخواهیم نشست. ما مسئولیت جهانی برای خودمان تعریف میکنیم. ما به یک انقلاب جهانی و نقش خودمان در آن انقلاب میاندیشیم. حتی در دوران انتظار. و اوج آن در دوران ظهور. چهارم این که، ما اگر در این مبارزات قبل از ظهور، عصر غیبت، اگر شکست بخوریم هرگز مأیوس نخواهیم بود چون عاقبت از آنِ این ارزشهاست این ارزشها عاقبت جهانی خواهد شد و جهان را اداره و تسخیر خواهد کرد مثل این که شما میدانید آخر بازی شما صددرصد برنده هستی، وسطهای آن ده بار هم که زمین بخوری مأیوس و خسته نمیشوی و سریع بلند میشوی و میگویی من آخرش این بازی را بردهام. این دیگر یک انقلابی مأیوس، مردد، شکست خورده، واداده نخواهد بود. انتظار مثبت، انتظار فعال، نه انتظار منفی و منفعل و وادادگی. دیگر این که میگوییم ما مطالبات عملی از همه صاحبان قدرت و ثروت و رسانه در جهان داریم. مراتب پایینتر از آن را در حد توان تعقیب میکنیم تا بتوانیم در عرصه استقرار عدالت و اخلاق و صلح را جلو میرویم، امنیت و حقوق بشر را، علم و برادری و محبت را، تمام تلاشمان را میکنیم تا جایی که ظرفیت دوران غیبت است ما عملمان را انجام میدهیم. تا یک حدی هم دیگر توان آن را نداشتیم تکلیف نداریم. و آن وقت ایشان میآیند توانشان بیشتر است تکلیفشان بیشتر است. خب ببینید این یک نگاه به مهدویت و انتظار است. این یک مفهوم فرقهای نیست مفهوم جهانی است و ارزشهای آن هم، ارزشهای جهانی است و در دنیا هیچ کس با این ارزشها مخالفت نمیتواند بکند. امام(ره) میگوید یکی از مشکلات ما از اول با این تیپها این بود که میگفتند سیاست و مدیریت ربطی به دیانت ندارد! مثل این که اینها اصلاً حواسشان نیست و بدیهیات اسلام را نمیفهمند که رسولالله(ص) پایه سیاست را در دیانت گذاشت و تشکیل حکومت داد. مراکز سیاست و تعلیم و تربیت را تشکیل داد و خلفای اسلام تا وقتی که منحرف نشده بودند در صدر اسلام، آنها هم میخواستند همین خط را بروند و میرفتند حالا بعضیها کمتر و بعضیها بیشتر، تا زمان امام حسن(ع) که بعد حکومت سقوط کرد و دست سلطنتطلبان افتاد. از معاویه به بعد، سلطنت است دیگر خلافت اسلامی هم نبود. اینها میگویند باید تمامِ نه فقط پیامبر و اهل بیت را، در اهل سنت هم باید کل آن خلفای اول را هم، همه را باید نفی کنند به آنها هم اشکال وارد میشود. این آخوندهای درباری، سلاطین نوکرمآب که این حرفها را به ما میزنند از موضع مقدسمآبی و این که ما روحانی هستیم و ما نگران عزت اسلام و دین و مذهب و معنویت هستیم! ما نگران حرمت روحانیت هستیم! امام(ره) میگوید مثل این که اینها اول باید خود پیامبر را طرد کنند! اول باید بگویند پیامبر(ص) مُسلم نبود برای اینکه آنها در همه این مسائل دخالت میکردند. مثل این که آنها عقلشان به این چیزها نمیرسیده! منتهی سیاستی که آنها پیش گرفتند سیاست جهانی بود و پیامبر(ص) دستش را در همه عالم دراز کرد همه بشریت و نجات همه را هدف گرفت و همه را به اسلام دعوت کرد. اینهایی که میگویم عین جملههای امام(ره) است. دعوت به سیاست اسلامی کرد و حکومت تشکیل داد. از صدر زمان رسولالله(ص) تا زمانی که خلافت به طور کامل منحرف نشده بود سیاست و دیانت توأم بود تا زمان امام حسن مجتبی(ع). این آخوندهای درباری و سلاطین آمریکا و شوروی و نوکران آنها و این مقدسمآبها باید پیامبر و همه پیامبران را و خلفای پیامبر و همه پیامبران را تخطئه کنند یا خود و حکومتهای خودشان را تخطئه کنند یا شما درست میگویید یا پیامبر درست میگفت. یا حکومت آن جوری بود که پیامبر(ص) گفته یا آن طوری است که شما میگویید! چون این دوتا با هم سازگار نیست. اگر شما درست هستید پس باید بگویید پیامبر(ص) را منحرف میدانید. شما اینطوری مقدس مآب هستید چون پیامبر هم این حرمتی که شما میگویید اینطوری رعایت نکرد. اصلاً ایشان گفت ما حرمت خودمان را میخواهیم چه کار ما نجات بشریت را میخواهیم. حرمت ما آبروی ما فدای عدالت و نجات بشر. میآییم در صحنه، تلاش خودم را میکنم. بعد هم اتفاقاً سؤال این است که این امام که به صحنه آمد بیشتر محترم بود یا این آقایانی که همینطوری میخواستند محترم بمانند! و امر به معروف و نهی از منکر هم نمیکردند. ما اصلاً نمیخواهیم سیاسی باشیم اما امر به معروف و نهی از منکر باید کرد یا نه؟ اقامه قسط، فرمان قرآن هست یا نیست؟ مبارزه با ظلم، وظیفه شرعی هست یا نیست؟ خب شما همینها را وارد شوید همینها سیاست است. مگر سیاست چیست؟ شما وقتی که روی هوا بگویید امر به معروف و نهی از منکر، اقامه قسط، بهبه باریکالله دین است! حالا میخواهی عمل کنی، مصداق آن را میگویی شاه، صدام، اسرائیل، آمریکا. اینها مصادیق آن هستند. مرگ بر شما. از اینجا میگویی آقا سیاسی شد! این عمل به همان دین است. منتهی شما دین بدون عمل را میخواهید و میخواهید هزینه ندهید. امر بین این دوتا دائر است و از این دوتا خارج نیست، تکلیفتان را معلوم کنید نمیشود منطقی که ما را از سیاست تخطئه میکند و میگوید حاجیهای ایرانی رفتند آنجا شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل دادند حمله کردند 300تا حاجی ما را قتل عام کردند، همین وهابیهای تکفیری فاسد آمریکایی و بعد چون مردم ما، حجّاج ما علیه ستمگران دادند و آخوندها و روحانیون درباری در کشورهای مختلف همین خط را رفتند یا باید آن را انتخاب کنید و بگویید اینها اسلام است و یا باید همان کاری را که پیامبر اکرم(ص) در همین مکه و مدینه کرد بگویید آن اسلام است و کاری که خلفای پیامبر(ص) در مدینه کردند و بعد در کوفه کردند بگویید آنها خلاف اسلام است. کدامش را میگویید؟ باید بگویید آنها مُسلم نیستید و مُسلم نبودند یا اعتراف کنید که شما مُسلم نیستید. شما دنیا میخواهید نگرانی شما حرمت روحانیت نیست. حرمت مقدسات دین نیست. شما عافیتطلبید، دنیا طلبید میخواهید سر سفره مذهب بنشینید. میخواهید نان مذهب و نان معنویات را بخورید، حاضر نیستید چوب مذهب و معنویات را بخورید. اسم آن را میگذارید دین را با مسائل سیاسی آلوده نکنید. میگوید بین این دوتا جمع نخواهد شد تصمیمتان را بگیرید. آن رسول خدایی که سالهای طولانی در سلوک بود وقتی فرصت پیدا کرد به محض این که فرصت پیدا کرد یک حکومت سیاسی ایجاد کرد تا عدالت را برقرار کند. چرا عدالت را برقرار کنیم؟ دقت کنید ارتباط عدالت و سیاست با معنویت و اخلاق و تعلیم و تربیت، تزکیه نفس که فلسفه اصلی بعثت انبیاء است – این عبارت را دقت کنید – چون میپرسند آقا ارتباط سیاست و مدیریت و حکومت با تفکر جهاد و عبادت و دین چیست؟ اصلاً مدیریت از کجا به بعد چرا جهادی میشود؟ جوابش این است: پیامبر(ص) در اولین فرصت، حکومت سیاسی ایجاد میکند. برای چه؟ برای این که بتواند عدالت را اجرا کند. عدالت برای چه؟ برای این که وقتی عدالت ایجاد بشود همه، فرصت میکنند رشد کنند. فرصت برای تهذیب نفس و تعلیم و تربیت فراهمتر میشود. وقتی رسانهها دست گروههای فاسد نباشد، دست گروههای صالح باشد، تعلیم و تربیت و معنویت آسانتر است. رسانهای که یکسره تبلیغ سکس و فساد و خشونت و مالیخولیا و همهاش آموزش کشتن و خشونت، یا آموزش مسائل جنسی و شهوت میدهد این رسانه با این جامعه، راحتتر میشود رشد معنوی کرد و به خدا نزدیک شد و تعلیم و تربیت معنوی و اخلاقی کرد؟ یا این که رسانهها مبشّر اخلاق و علم و آگاهی و آزادی و محبّت و برادری باشند؟ فرقی نمیکند نوع فیلمها، نوع سینما، نوع کارتن و انیمیشنی که پخش میشود؟ نوع فضای مجازی و رسانهها؟ چه چیزی را منتشر کنند؟ ویروس جهل و فساد و خشونت و کفر را؟ مدام میکروب پخش کنند؟ دعوت به این چیزها کنند یا دعوت به فلاح و نور و برادری و اخلاق و توحید و عدالت؟ فرقی میکند یا نمیکند؟ اگر فرق میکند که رسانهها به کدام سمت بروند یا دانشگاهها و اساتید آن چطور آدمهایی باشند؟ یک دختر دانشجوی متدین و محجبه را سر کلاس بخاطر حجابش مسخره کند و توهین کند، در این کلاس میشود رشد کرد؟ متون آموزشی آن چطوری باشد؟ نحوه اشتغال آن چطور باشد؟ مجلس، قانونگذار آن، پارلمان آن دست چه کسانی باشد؟ چه کسانی برای ما قانون بنویسند و سرنوشت ملت ما را تعیین کنند؟ دولت آن، وزرای آن، بیتالمال، پول، دست چه کسانی باشد؟ کجا صرف کنند؟ چرا؟ چقدر؟ چطور؟ خب اینها یا در تعلیم و تربیت و معنویت و اخلاق دخالت دارد یا ندارد! اگر کسی میگوید ندارد بگوید همین الآن جواب آن را بدهیم. اگر ارتباط دارد... پس اگر کسی نگران اخلاق و معنویت و روحانیت و دین مردم است، نمیتواند نگران رسانه و دانشگاه و سیاست خارجی و اقتصاد و نفت و مجلس و پارلمان و دولت و دستگاه قضایی نباشد. اگر به فکر اینها هستی اینها یعنی سیاست و تشکیل حکومت. با اسم آن مشکل داری یا با خودش؟! یا با خودت مشکل داری؟! با خود پیامبر(ص) مشکل داری؟! امام(ره) اینجا آنها را افشا میکند و میگوید عدالت اقتصادی و اجتماعی هم هدف نهایی نیست یک هدف واسطه است برای این که وقتی عدالت باشد همه فرصت پیدا میکنند رشد کنند، شکوفا بشوند، استعدادهایشان را عرضه کنند، در محیط سالم هرکس هرچه دارد بیاورد عرضه کند، وقتی فضا آشفته است، ظلم است، فساد حاکم است، اهل عرفان و معنویت هم نمیتوانند عرفانشان را درست عرضه کنند. کسی اصلاً گوش نمیکند خریداری ندارد، اهل فلسفه هم نمیتوانند فلسفهشان را و اهل فقه هم نمیتوانند فقهشان را عرضه کنند. بعد فساد و ظلم حکومتی میآید سراغ خودتان و خانههایتان و ناموستان و تکتک کارهایتان! به آخوند میگوید لباست را هم باید عوض کنی! اینطوری میآیند شما سراغ آنها نروی آنها سراغ شما میآیند. سراغ شما هم نیایند سراغ مردم که میروند. مگر شما نسبت به بندگان خدا مردم مسئولیت ندارید. امر به معروف و نهی از منکر یعنی همین. آقا ما در اسلام و انقلاب نداشتیم، کجای اسلام کلمه انقلاب بوده؟ ثوره؟ انقلاب اجتماعی؟ خب امر به معروف و نهی از منکر یعنی همان انقلاب. حضرت امیر(ع) میآید سر کار میگوید اموالی که از مردم بالا کشیدید اگر به کابین زنانتان کرده باشید باغ و نهر خریده باشید، کنیز خریده باشید، از حلقومتان بیرون میآورم و بیتالمال برمیگردانم، این یعنی مصادره انقلابی. شما اصلاً پیامبر(ص) و علی(ع) را نمیشناسید شما اصلاً با قرآن سروکار ندارید. زمان جنگ گفتند که جواب خون این کسانی که در این عملیاتها کشته میشوند دو طرف هم مسلمان هستند و گاهی دو طرف شیعه بودند در جبهه جنگ ایران و عراق، گفتند جواب این خونها را چه کسی میدهد؟ امام(ره) گفت مگر ما جنگ را شروع کردیم که از من میپرسید جواب این خونها را چه کسی میدهد؟ به جای این که بروند از متجاوز بپرسند از مردمی که دارند دفاع میکنند و دفاع، وظیفه شرعی است و اجازه مجتهد را هم نمیخواهد. نکته دوم، به امام(ره) گفته بودند چه کسی جواب این خونها را میدهد؟ امام(ره) گفته بود کسی که جواب خونهای کشتهگان صفین و جمل و نهروان را خواهد داد جواب اینها را هم میدهد! چون آنجا هم ظاهراً دوطرف مسلمان بودند. ما اصلاً به شناسنامه کاری نداریم طرف تجاوز کرده، ما نباید بجنگیم ولی وقتی که اول میجنگد و میکشد باید دفاع کنیم. میگوید اگر میخواهید فقهتان، عرفانتان، معنویتتان، موعظه اخلاقیتان را هم عرضه کنی باید به فکر اصلاح حکومت و جامعه باشید باید سیاسی و انقلابی باشید. وقتی حکومت، در حد توان ما عدال الهی شد، عدالت را در حد توانمان اجرا کردیم، هرچه توانستیم از ظلم و فساد کم کنیم کم کردیم گرچه ما مطلق و معصوم نیستیم نگذاشتیم فرصتطلبان به مقاصدشان برسند محیط آرامتر و مناسبتری برای رشد آماده شد آن وقت افراد بیشتری رشد میکنند و به خداوند نزدیک میشوند، آدمهای بهتری ساخته میشوند، خب آقا ما قبل از انقلاب چه زمانی این همه دانشجو – مثل شماها – این همه دختران دانشجوی زرنگ، محجبه، پسرهای دانشجوی زرنگ، متدین، داشتیم. این همه استاد خوب و متدین داشتیم؟ اصلاً یک چنین چیزهایی کجا بوده؟ در هیچ جای جهان در دانشگاهها، اعتکاف نمیشود که صدها هزار دانشجو اعتکاف بروند. در جهان نمونه ندارد. حالا انتقاد از فضای دانشگاهی میکنند و باید هم همیشه کرد، ولی واقعاً اسلامیترین دانشگاههای جهان، الآن دانشگاههای ایران است. بهترین دانشجوها، بهترین اساتید، بهترین محیط. منتهی ما هیچ وقت نباید راضی باشیم و باید به تکامل بیشتری بیندیشیم. نباید بگذاریم عقبگرد بشود. امام(ره) خطاب به این متحجّرین میگوید به هیچ چیز به اندازه حکومت و ولایت که امر سیاسی است دعوت نشده است چون اگر حکومت درست شود بقیه مسائل عبادی و دینی و فردی و مقدّسات احترامشان بیشتر رعایت خواهد شد. وقتی نشود، نمیشود. لذا در روایت فرمودند «ما نودی بشیء مثل الولایه» به هیچ به اندازه ولایت و حاکمیت صالح، رهبری صالح در اسلام دعوت نشده است. در روایت است که امام صادق(ع) فرمودند اسلام بر پنج چیز بنا شده است: «علی الصلاه و زکات و صوم و الحج و الولایه» مسلمان کسی است که نماز، زکات، روزه، حج و ولایت داشته باشد. بعد فرمودند «ولم ینادی لشیء کما نودی بالولایه» هیچ کدام از اینها به اندازه اهمیت ولایت و حکومت و رهبری صالح نیست برای این که اگر آن درست شد از این بقیه هم میشود حفاظت کرد ولی اگر آن خراب شد این بقیه هم، همه در خطر میافتند. این که میگویند آقا امام سیاسی است، آخوند سیاسی است ما هم نگران معنویت و قداست هستیم، دیگر جان ما امام حسین را سیاسی نکنید! امام حسین(ع) سیاسی بود اگر امام حسین(ع) سیاسی نبود در عاشورا و در کربلا آن اتفاقات میافتاد. امام حسین(ع) چون ادعای سیاسی کرد و گفت این حکومت فاسد است با مثل یزیدی اگر بیعت کنیم «فعلی الاسلام سلام» خداحافظ اسلام! چون این حرفها را زد عاشورا درست شد و الا اگر امام حسین(ع) احکام و مسئله میگفت و موعظه اخلاقی میکرد و کاری به حکومت نداشت و سیاسی نبود که حرمتشان صد برابر محفوظ بود. امام(ره) میگوید به هیچ چیز مثل این امر سیاسی دعوت نشد. امر سیاسی بود که زمان پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) آن همه جنگها را دشمنان تحمیل کردند. منتهی اینقدر این منحرف شد و منحرفمان کردند که حتی بین اهل علم و روحانیون ما رایج شد که لباس جُندی، یعنی لباس رزم و جهادی، حرام است. لباس شهرت است، به عدالت ضرر میزند و خلاف مروّت است! بعد امام(ره) میگوید معنی این حرفتان این است که حضرت امیر(ع) عادل نبود چون حضرت امیر(ع) لباس جُندی و جهاد را از تنشان در نمیآوردند. معنیاش این است که سیدالشهداء(ع) هم عادل نبود چون در کربلا لباس جُندی تنشان بود و جنگید. معنیاش این است که امام حسن(ع) هم عادل نبود، معنیاش این است که اصلاً خود پیامبر(ع) هم عادل نبود! برای این که اینها همه هم سیاسی بودند هم جُندی و جهادی بودند. میگوید اینقدر اینها را به ما تزریق کردند که بگویند مدیریت و سیاست و حکومت ربطی به معنویت و دین ندارد، حساب اینها را از هم جدا کنید! امام زمان به شرط غیر سیاسی بودن! اصلاً فلسفهی امام زمان سیاسی است چون مملوّ کردن جهان از عدل است و مبارزه با ظلم است. این یعنی چه؟ این غیر سیاست، معنای دیگری دارد؟ اصلاً حضرت مهدی(عج) جز یک فعالیت سیاسی جهادی، در رأس کارهایشان جزء این نیست.
والسلام علیکم و رحمهالله
هشتگهای موضوعی