بسمالله الرحمن الرحیم
در عرصه علمی فنی هم اگر کسی توانایی بیشتری دارد مسئولیت بیشتری دارد. البته در تفکر توحیدی – انسانی، و الا در تفکری که سرها پایین است و انسان دوپا ماهیتاً همان چهارپا باشد نه، در آن فرهنگ اینطور نیست.
در این فرصت، دوتا دروغ بزرگ تاریخی که راجع به علم و تکنولوژی گفته شده و باور شده، میخواهم یک مقداری این را بشکافم و دروغگو را رسوا کنیم. نه بخاطر این که بخواهیم با دیگران بحثی بکنیم بیشتر به خاطر این که سادهلوحی و خوشباوری و بیاطلاعی خودمان را زیر سؤال ببریم. این ناخودآگاهی که به ناخودباوری یا خودناباوری منجر شد. این اگر اصلاح شود آن وقت آن انرژی تولید میشود، متمرکز میشود، با تعهد همراه میشود آن وقت معجزات بزرگ اتفاق خواهد افتاد. اتفاقاً این واقعیتر و جدیتر است. شما میدانید که در قران بیستم، دو – سهتا اتفاق افتاد که گفتند انقلاب علمی و تکنولوژی پیش آمد یکی مسئله رفتن به کره ماه بود و یکی هم همین بمبهای اتم بود که مصرف شد. این یکی از آن چیزهایی است که در دنیا به چشم همه آمد و همه شگفتزده شدند که عجب! علم و تکنولوژی واقعاً راستی راستی وارد یک مرحله جدیدی شده تا حالا چه بود و حالا چه شد. همین هم هست اینها اتفاقات مهمی بود. اما برای این که شما بدانید هم بلوک غرب، و هم بلوک شرق، که آن موقع رهبرانشان آمریکا و شوروی بودند اصل این تکنولوژی را اینها مصرف کردند اما هیچ کدامشان را خودشان تولید نکرده بودند. بعد از جنگ بینالملل دوم، نازیها هیتلر که شکست خورد آلمان و بخصوص برلین، میدانید که آلمان از دو طرف اشغال شده غرب آن را غربیها آمریکا و ارتش انگلیس گرفتند، شرق آن راهم زودتر از آنها روسها و کمونیستها آمدند گرفتند. دانشمندان فیزیک و رشتههای مختلف آلمانی را که اینها هم به بمب اتم داشتند تولید میکردند و هم موشکهای با بُرد زیاد ساخته بودند میخواستند دنیا را همانطور که هیتلر دیوانه و فاسد به آتش کشیده بود اگر این قدم آخر را برداشته بود دیگر سلطان کامل تمام عالم شده بود. وقتی که ارتش آمریکا غرب و ارتش شوروی آمدند وارد آلمان شدند و هیتلر سقوط کرد و خودکشی کرد مهندسان و فیزیکدان و دانشمندان آلمان در دو تکه، در دوتا اردوگاه به اسارت رفتند. کمونیستها یک عدهشان را مسکو بردند و آمریکاییها هم به کشور خودشان بردند. همین تکنولوژی که در آلمان تولید شده بود اینها مصرف کردند و اولین بمب اتم را که آمریکا ساخت بر اساس همین طرحهای آلمانیها بود به ماه هم که رفتند بر اساس طرح آنها بود. مسئول آن پروژهها آلمانیها بودند. هم برای شوروی و هم برای آمریکا. یعنی میخواهم بگویم که اولاً هدف آلمان از بکار گرفتن تکنولوژی در عرصه جنگ چه بود؟ تسلط او بر آدم و قتل عام بشریت. یک سؤال این است که آیا هدف آمریکا و شوروی، غرب و شرق، متفقین که در جنگ پیروز شدند هدف دیگری بود نه. عیناً همان هدف بود و لذا همان مسیر هیتلر را ادامه دادند منتهی در جهت منافع خودشان. شما میدانید چقدر نانی را که ما به کرهی ماه رفتیم اینها خوردند به لحاظ روانی تبلیغاتی در سطح دنیا، چقدر ملتها، جوانان، حکومتها همه مرعوب و مجذوب شدند. و بعد بدون مقاومت تسلیم شدند؛ و چقدر اینها از این تکنولوژی علیه بشریت سوء استفاده کردند. اصلاً جنگ بینالمللی دوم، ژاپن تسلیم شده بود این آمریکاییها بمب اتم انداختند. گفتند که چرا بمب اتم و بمب هستهای انداختید گفتند که این بمب را که ما بیندازیم تمام دنیا حساب کار خودش را بکند، جنگ تسلیحاتی درگرفت. شوروی شروع کرد مستقلاً با کمک همان مهندسان آلمانی آنها هم، هم به ماه رفتند هم بمب اتم ساختند و مصرف کردند. این تصور که بله، یک نژادهایی هستند یا یک ملتهایی هستند که اینها با ما فرق میکنند اینها چیزی میفهمند که ما نمیفهمیم، اینها هم علمیاند ما غیر علمی! همه اینها دروغ است. آنجا علم در خدمت فقط تمدن و پیشرفت است، کسی دنبال اهداف امپریالیستی و استثماری و نظامی اینها نبوده، کسی که این حرفها را میزند تاریخ علم را نمیداند، تاریخ همین صد سال اخیر را نمیداند، تاریخ هفتاد سال گذشته را نمیداند، اینها از علم و تکنولوژی برای تسلط بر بشریت استفاده کردند همین الآن آن تکنولوژی در خدمت مواد مخدر، در خدمت فحشا و سکس و پورن و در خدمت آدمکشی و سلاحهای کشتار جمعی است. این همه جنگهایی که این همه مدت اتفاق افتاده اگر این تکنولوژی و علم نبود اینها نمیتوانستند اینطور بر دنیا مسلط شوند. نمیخواهند ملتهای دیگر وارد این عرصه بشوند اگر دانشجوی فیزیک ما، دانشمند فیزیک ما را ترور میکنند اگر در مسئله هستهای با این که میدانند صحبت بمب اتم نیست و اگر ایران میخواست به بمب اتم برسد تا حالا رسیده بود تکنولوژی آن هست، وقتی نمیخواهند بگذارند که شما هستهای بشوی، وقتی دانشمند فیزیک را ترور میکنند، وقتی تحریم میکنند اینها نگران یک چیز هستند و آن این که، اگر یک کسی غیر از اینها وارد این عرصه شد دیگر نمیتوانند به دنیا و بشریت به پنج قاره و به این ملتهای تحت ستم و وابسته، بگویند که شماها اصلاً نمیفهمید و شما مادرزاد چیزی سرتان نمیشود، علم و تکنولوژی و فناوری و پیشرفت و هرچه هست یا ما هستیم یا باید زیر بلیط ما باشید دیگر نمیتوانند این را بگویند. ببینید یک آتوریتهای شکسته میشود یک راه جدیدی باز میشود اینها نمیخواهند در باشگاه دسته اولیها ما وارد شویم اینها میگویند شما باید در باشگاه دسته دومیها و دسته سومیها باشید همه زیر دست ما باشید! باشگاه دسته اولیها دیگر جا ندارد. امام و انقلاب گفت نخیر آقا، شما یک مقداری کوچکتر بنشینید جا میشود ما هم هستیم. اینها میخواهند بگویند نخیر شما نیستید جایتان نمیدهیم. طرحهایشان جوسازی در دنیاست که اینها هر قدم علمی میخواهند بردارند، اینها میخواهند بمب اتم و سلاح اتمی داشته باشند. ایران که مِلک تِلق شما بود! صد هزار مستشار آمریکایی، انگلیسی و اسرائیلی در تمام ایران مسلط بودند مگر مردم ما شما را با بمب اتم از اینجا بیرون ریختند؟ جنگ عراق و صدام را بر ما 8 سال تحمیل کردید هیچ چیز به ما ندادید و همهتان همه چیز به او دادید خب او را شکست دادیم. مگر ما با بمب اتم در جنگ پیروز شدیم؟ خواستید جلوی صدور انقلاب را بگیرید نتوانستید. در مصر در میدان التحریر، عظیمترین جمعیت بعد از سقوط مبارک آمد و تمام رسانههای دنیا گفتند شعارهای ایران شعار انقلاب ایران بود. همین شعار نه شرقی نه غربی، با این که دیگر شرقی به آن صورت نیست در میدان التحریر شعار نه شرقی, نه غربی، حکومت اسلامی دادند. خب اینها میترسند. مگر انقلاب ما با بمب اتم در میدان التحریر یا در بحرین رفت؟ مگر وقتی که اسرائیل برای اولین بار در تاریخ خود از لبنان شکست خورد، این اولین شکست اسرائیل بود خودشان اسرائیلیها گفتند ما از فرهنگ انقلاب اسلامی و از امام شکست خوردیم. الآن دارند میگویند که لبنان، شکست خوردیم عقب آمدیم، از غزه شکست خوردیم عقب نشینی کردیم اگر از کرانه باختری رود اردون عقب برویم یک جمهوری اسلامی سمت راستمان است که بعد فقط بیتالمقدس میماند! خب مگر ما به اینها با بمب اتم رسیدیم؟ اینها با ایدئولوژی با مکتب و با جوانان فداکاری و انقلابی بود. امروز این انقلاب شده یک قدرت سیاسی ایدئولوژیک درجه 1 در دنیا شده است. انقلاب ما امروز یک ابرقدرت سیاسی ایدئولوژیک است. اینها میخواهند ما ابرقدرت علمی اقتصادی نشویم. چون دیگر اگر آن هم بشود دیگر سلطه اینها بر جهان تمام است. لذا ترور میکنند، تحریم میکنند، جوسازی میکنند و یک طرح دیگرشان هم خریدن آدمهاست! میگردند ببینند چه کسانی میتوانند در این رشتههای مختلف کار کنند اینها را تبدیل به مزدور کنند بگویند برو عشق و حالت را بکن و بیا در خدمت ما، کارها و پروژههای ما را پیش ببر، زندگیات را هم تأمین میکنیم چرا میخواهی مشکلات اینها را تحمل کنی. که چی؟ این یک مسئله است. و اما، آن دوتا دروغی که در حوزه فلسفه علم و تاریخ علم گفته شده است: یک دروغ این است که تا قرن 17 و 18 میلادی، اصلاً علم در دنیا علمی نبوده، لذا علم آن را گذاشتند علم جدید و همه هم میگویند علم جدید! کدام علم جدید؟ برای تاریخ اروپا و غرب، بله اینها علوم جدید بود. چون تا قرن 17 و 18 میلادی فیزیک و مکانیک و بیمارستانهای پیشرفته، هرگز در تاریخشان نبوده است. بروید تاریخ اینها را بخوانید. اولین بیمارستانهای پیشرفته اینها از قرن 19 درست شده است بعد بروید تاریخ بیمارستانهای تمدن ایرانی – اسلامی را ببینید که 800 سال پیش، 1000 سال پیش چه خبر بوده است؟ اینها سانسور شده، اینها یک شناسنامه تقلبی و قلابی برای تاریخ علم و تمدن ساختند و به ما گفتند! این اتفاقی که در این صد سال اخیر افتاده، اینها یک جوری وانمود کردند که در کل جهان در کل عمر بشر اینطوری بوده است. این صد سال اخیر که اینها الآن ارباب علم و اقتصاد و نظامیگری و مسلط بر دنیا هستند و ملتهای مسلمان در نقطه ضعف و وابستگی و شکست کشورهایشان اشغال بشود و حکومتهایشان دست نشاندههای غربیها باشد، الآن تمام این شاهان و رئیس جمهورهای قلابی که دارند سقوط میکنند اینها همه نوکرهای غرب هستند بر کشورها و ملتهای اسلامی دارند حکومت میکنند. همه دستنشاندهاند، مثل شاه خود ما. این مصر، مبارک، بنعلی، در تونس، در یمن، خود این عربستان سعودی که مرکز فساد است هرچه دیکتاتور در دنیا شکست میخورد به عربستان فرار میکند، همهشان هم زود مریض میشوند و به بیمارستانهای عربستان میروند. اصلاً پول اینها دارد حمایت میکند. قرار بود مبارک محاکمه شود، حکومت عربستان اعلام کرد که حاضرم هر پولی میخواهید بدهیم برای این که این را محاکمه علنی نکنید، معنیاش این است که فردا نوبت امثال این شیخها و شیخکهای کشورهای خلیج فارس است که همهشان دست نشاندهاند. اصلاً میدانید که این کشورها 80- 90 سال است که درست شدند و اصلاً در تاریخ نبودند. کشورهایی که جنوب خلیج فارس ساخته شدند این تقسیمها که اسمشان این است و حاکمانشان همه اینها بعد از این که عثمانی شکست خورد 90 سال پیش، انگلیسیها آمدند بر جهان اسلام مسلط شدند اینها درست کردند. از اینجا تا اینجا اسمش اردن است، اینجا قطر است، اینجا عربستان است، اینجا عمان است و... همه اینها را انگلیسیها کردند و در هر کدام از اینها یکی از عوامل خودشان را، چندتا خانواده را آنجا گذاشتند به آنها میگویند شما عین خوک بخورید عیاشی کنید، ولی کشورتان در اختیار ما و عامل ما آنجا باشید. از این نفتها یک مقداری خودتان بخورید و بقیهاش هم برای ما. دروغ اول این که، اینها علوم جدید هستند و اصلاً هیچ سابقهای نداشتند. از قرن 17 و 18 و در اروپا متولد شدند.
دروغ دوم این که، تا این زمان تا زمانی که ما آمدیم بشریت به تجربه و آزمایشگاه و مشاهده و استقراء کاری نداشته، اینها در عالم هپروت بودند و همینطوری ذهنیات یک چیزی میبافتند! ما آمدیم و گفتیم که ببینید در دنیا و در طبیعت، در بدن انسان، بیایید مطالعه، مشاهده، ارزیابی، نمونهبرداری این کارها را بکنید، این روش استقراء و مشاهده و آزمایش، که نقش اساسی را در پیشرفت علوم جدید و تکنولوژی داشته، اینها اصلاً قبلاً نبوده هم این روش جدید است برای ماست و هم این علوم جدید است.
یک دروغ دیگر در دل این دروغ که خیلی مهم است این است که چون ما قبلاً مسیحی بودیم و عقب افتاده بودیم، بعد مسیحیت را کنار گذاشتیم و غیر دینی فکر کردیم و نگاه به عالم کردیم پیشرفتها از آنجا شروع شد بنابراین علم و تکنولوژی و پیشرفت مادی و تمدنسازی باید یک امر و مقوله غیر دینی باشد، با دین و نمیشود با تفکر دینی و نگاه دینی به عالم، دیگر نمیشود نگاه علمی به عالم داشت، اینها با هم منافات دارد! اینها دو – سهتا دروغ بزرگ است که متأسفانه توانستند مسلط هم بکنند. خودشان در آثاری که نوشتند در حوزه تاریخ علم و تمدن نوشتند خیلی سانسور کردند و دروغهای زیادی گفتند ولی در عین حال یک جاهایی هم اعتراف کردند. از جمله مستشرقین. چون این مستشرقین و شرقشناسان با اهداف سیاسی تربیت شدند. میدانید اولین مراکز مستشرق و اولین مستشرقان برجسته اساساً در وزارت مستعمرات، مثلاً انگلستان از بس کشورها را اشغال کرده بود یک وزارتخانه مستعمرات برای اداره و چپاول مستعمرات خودش در قرن 19 داشت، آن موقع مثل آمریکای فعلی بود. اولین مستشرقین که راجع به شرق شروع به مطالعه و بحث کردن کردند، کارمندان وزارت مستعمرات اینها بودند. حالا هدفشان هم این نبود که تاریخ و تمدن تاریخ و جهان را بشناسیم و به تلاشهای آنها احترام بگذاریم و تشکر کنیم، این حرفها نبود، اصل این بود که چگونه اینها را بشناسیم که بتوانیم سریع، راحت و ارزانتر بر اینها مسلط شویم! نقاط ضعفشان را پیدا کنیم و نقاط قوتشان را هم مهار کنیم. و بخشی از اینها مسائل شرق را آگاهانه تحریف کردند. اما یک مسائلی هم بالاخره لابهلای حرفها و اعترافاتشان گفتند. من بعضی از این اعترافات را برایتان میخوانم.
یک نمونه شرقشناس اروپایی است به نام «آلبرت دیتریش» کتابی دارد به نام «نقش مسلمین در علوم طبیعی و تحول علوم طبیعی» میگوید ما مدام در مباحثی که راجع به تاریخ علم بحث میکنیم در اروپا تلقین میکنیم به شرقیها، به بقیه ملتها و بعد خودمان هم باورمان آمده که رابطهای بین جهان اسلام و اروپا همیشه همین رابطهای بوده که الآن هست که ما تولید کنندهایم و اینها مصرف کننده! ترجمه کننده، وارد کننده ما قویتریم اینها ضعیفتر بودند و دست نشانده ما بودند. در حالی که تمام اتفاقات مربوط به این یک و نیم قرن اخیر است. تا قبل از این، همه چیز به عکس بوده است. جهان اسلام تأثیرگذار بوده و ما در اروپا و غرب تأثیرپذیر بودیم. به لحاظ علمی و نظامی و تمدنی و انسانی آنها حرف اول را میزدند و ما همیشه یا تحت سلطه و حکومت مسلمین بودیم و یا از آنها تقلید و کپیبرداری کردیم حتی به لحاظ نظامی هم شما میدانید در همین 150 سال پیش، نیم اروپا، یعنی بیش از نصف اروپا، شاید 60 درصد اروپا در اختیار مسلمین بود. عثمانیها، کل شرق اروپا تا آلمان و وین اتریش، اینها همه در اختیار عثمانیها بود. مثل همین یونان و بسیاری از این کشورها بیش از 300- 350 سال حکومتشان حکومتهای اسلامی بود. و مردم را مجبور نمیکردند به مسلمانی، کلیساهایشان هم سر جایشان بود. ولو حکومت و قدرت دست مسلمین بوده، همین الآن هنوز پایگاههای مسلمین و ارتشهای مسلمان در اتریش وین هنوز هست. من دیدم اطراف شهر وین، ارتفاعات بالای وین، هنوز آن پایگاههای نظامی که برای عثمانیها بوده همین الآن هم هست. یعنی اینها یک خیز دیگر که برمیداشتند به سواحل فرانسه میرسیدند. چنان که یک بار هم زمان آندلس از جنوب اروپا و از شمال آفریقا آمدند 600 سال جنوب اروپا، اسپانیا، پرتغال، ایتالیا، سیسیل، اینها 600 سال حکومت اسلامی داشتند و بزرگترین تمدن علمی برقرار بوده است. قرن 15 و 16 میلادی، قرن 15 میلادی که تمدن اسلامی در آندلس اسپانیا که تا نیمی از فرانسه هم در اختیارشان بود در جنوب، که سقوط کرد، کتابخانههایی با دو میلیون جلد کتاب در آندلس اسلامی بود. در تمام اروپا بزرگترین کتابخانه 700- 800 کتاب داشت، کتابهای کلیسا و کشیشها. بزرگترین بیمارستانها، کارگاههای نساجی در آندلس و در جنوب اروپای اسلامی بود که کارخانهها تا 11 هزار کارگر داشته، یعنی انقلاب تکنولوژیک یعنی رنسانس علمی، یعنی صنعت. کارخانهای با 11 هزار نیرو در حوزه نساجی و بافندگی یعنی چه؟ بیمارستانهای عظیم و منظم که حالا بخشیاش را برایتان میخوانم.
میگوید حقیقت این است که شرق اسلامی در تمام قرون اثرگذار بود و غرب اثرپذیر. تا صلیبیان با چشمهایشان همواره با حسرت نظارهگر برتری تمدن اسلامی در همه سطوح بودند. قلمرو تمدن اسلامی بعد از فتوحات دو قرن اول هجری گسترش پیدا کرد و به اوج عظمت رسید. از جنوب اروپا آندلس و سواحل اقیانوس آنتلانتیک تا هند و شرق و غرب چین یا آسیای میانه، کوههای قفقاز تا سودان و شمال آفریقا همه اینها یک ملت بودند و حتی بعد از تقسیم کشورهای اسلامی به امارات و اجزای کوچکتر امنیت ارتباطات و انتقالات داشتند و باز فرهنگشان را تا همین صد سال پیش کاملاً حفظ کرده بودند. برتری مسلمانها بر تاریخ تفکر و علم بشر، میگوید این بود که اینها میراث علمی فرهنگی قبل از خودشان را از ایران و چین و هند و یونان، هرچه بود دور نینداختند، حفظ کردند، ترجمه کردند، نگه داشتند و بعد به بقیه بشریت منتقل کردند اما روی آن کار کردند. 5 را به 100 رساندند. انقلاب علمی و صنعتی کردند. «دیتریش» میگوید کسانی که معتقدند مسلمانان صرفاً میراث تمدن یونان و ایران را گرفتند و حفظ کردند و بعد به غرب جدید پس دادند و تحویل دادند خودشان میدانند که مرتکب دروغ بزرگی شدهاند. مسلمانان از ثمرات تخصص خودشان بر این میراث چند برابر آن افزودند البته کسب علم از دیگران منافاتی با کرامت ندارد اما آن چیزی که مهم بود این است که اینها فقط کسب و ترجمه نکردند بلکه تعقل و تجربه کردند و آنچه از دیگران گرفتند با تغییرات عظیم به بشر امروز تحویل دادند. بعد میگوید اگر نبودند ریاضیدانان، فیزیکدانان و پزشکان، شیمیدانان و ستارهشناسان مسلمان، قطعاً خبری از تمدن کنونی در جهان نبود. آنها در مراحل متعدد همیشه بر ما اروپاییها تفوق و برتری داشتند. به لحاظ علمی، اقتصادی، نظامی و سیاسی، قرنها و قرنها حرف نخست را در جهان زدهاند و ما نیز در تاریخ خود آثار آن را میبینیم. آنها امانتدارانه علوم قبل از خود را حفظ کردند ولی به آن اکتفا نکردند و تکمیل کردند.
یکی از دوستان پزشکی میخواند، میگفتند در تربیت پزشک مسلمان حق نداری با جان بیمارت تجارت کنی. بعد میگوید استاد ما به ما میگفت به چهره بیمار برای این که او را بشناسی با او خرده حساب داری یا نداری موقع جراحی نباید نگاه کنی، این انسان است بنده خداست و امانت خدا در دست توست. دشمنی موقع معالجه نه.
اصل بعدی، از تزویج داروی زیانآور و هر نوع اقدامی که احتمال مرگ بیمار در آن باشد و از دادن داروی سقط جنین جز در مورد ضروری که جان مادر در خطر باشد باید خودداری شود اینها حرام اسلامی است. خواستم به شما عرض کنم که فردا بالاخره از بین شماها و انشاءالله امثال شماها، انشاءالله همهتان، کسانی بیرون خواهند آمد رشد خواهند کرد که میتوانند به لحاظ علمی برای ایران، برای اسلام، برای بشریت، ممکن است خدماتی بکنند یکی ارتباطتان را با ماوراءالطبیعه و مفاهیم بنیادین اسلام و توحید، با قرآن، با دعا، هیچ وقت از دست ندهید در ذهنتان هم نیاید که اعتقادات دینی مانع پیشرفت علمی است همه اینها دارد خلافش را نشان میدهد. این رشد تمدنی - علمی محصول اخلاق اسلامی بود. عرب قبل از اسلام که بود؟ بعد از اسلام چه شد؟ جهان بشر قبل از اسلام چه بود و بعد از اسلام چه شد؟ این دعوای علم و دین و عقل و دین، مربوط به تفکر اسلامی نیست. دوم این که، علوم تجربی حسی را نباید جدا کرد از علوم عقلی و علوم باطنی و معنوی و بخصوص از وحی و معارف الهی، اینها را باید در طول هم تعریف کرد. دیگر این که تاریخ علم و تمدن را درست بشناسیم. عرض کردم ما از این بحثها نمیخواهیم نتیجه بگیریم که دیگران کاری نکردند و ما اول و آخر آنها هستیم. نمیخواهیم هم نتیجه بگیریم که خب، ما این کارها را کردیم دیگر هر چند هزار سالی میخواهیم تنبل و وارد کننده باشیم اشکالی ندارد. نه؛ اینها دوتا نتیجهگیری غلط است. نتیجه درستی که میخواهیم بگیریم این است که 1) اجازه ندهید تحقیرتان کنند. دنیا هرچه دارد از تمدن اسلامی دارد و 2) وظیفه امروز و فردای خودتان را بشناسید. ما دوباره باید آن عصر طلایی را احیاء کنیم منتهی امروزیاش. و یکی از اهداف انقلاب اسلامی این بود، این بچههایی که توی جبههها شهید شدند برای این بود ذکر مصیبت من بکنم، ما جزو شهدا رفقا و بچههایی داشتیم که زمان جنگ، عملیاتها را مدیریت و رهبری میکردند اکثر قریب به اتفاقشان همین بچه مسلمانهای دانشگاهها بودند، بدنه جنگ همه مردم بودند اما کسانی که عملاً فرماندهی و رهبری میکردند همین بچههایی بودند که از همین محیطهای علمی آمدند وارد این عرصهها شدند.
××× 23:50
میلیاردها میلیارد خرج کردند همین اتفاقاتی که در سوریه و عراق و افغانستان و پاکستان افتاد در ایران بیفتد! میلیاردها دلار خرج کردند و هنوز هم میکنند. خب بحمدلله تا حالا هنوز نتوانستند. ولی زمینهها و بذرش را دارند میپاشند. اینها بزرگترین پروژهشان این است که همین قضایای عراق و سوریه و پاکستان در ایران بیفتد. اول در استانهایی که سنینشین و شیعه هستند و بعد وقتی یک مرتبه 20 هزار نیروی مسلح درست شد، الآن از مرزها میآیند همین الآن دهها هزار آدم از کشورهای دیگر به سوریه و عراق آمدند. یک مرتبه از بیرون بیایند، آمریکاییها و غربیها هم مدام اسلحه بدهند، کمک، نیرو، نیروهای نفوذی، جاسوسهایشان و آدمهای نظامیشان را با صورتهای پوشیده، اینها ریشههای قلابی است. الآن در حلب یک عکسی در حلب هست که وقتی اینها میخواهند فرار کنند ریشهایشان را زدند اینهایی که ریشهای نمایشی بود، یک کوه ریش آنجا هست که آنها ریشهایشان را زدند بیرون آمدند! خب این ریشها اصلاً شما کی قبلاً ریش داشتید؟ ریش را از ماها یاد گرفتید. ریش را از انقلابیون ایران یاد گرفتید شما که ریش نداشتید ولی الآن سه من ریش دارند! مشروبش را خورد! دوست دختر و پسر و دیسکو بود، یک مرتبه دو من ریش. دختره دوست پسر در اروپا داشت یک مرتبه مقنعه میزند و الله میگوید و جهاد نکاح و... خب اینها یک مرتبه فریب خوردند. اینها قربانیها هستند ما نسبت به اینها هیچ کینه و دشمنی نداریم نباید هم داشته باشیم. اینها مظلوماند. اینها مثل خوارج هستند. میدانید حضرت علی(ع) فرمودند خوارج با من جنگیدند معاویه هم با من جنگید، اما من این دوتا را مثل هم نمیدانم. - دقت کنید – فرمودند من مجبور شدم که با هر دوی اینها بجنگم اما «لیس من طلب الحق و اخطآ کمن طلب باطل فأدرک» کسی که دنبال حق بوده و خطا کرده، کلاه سرش رفته، ولو در جبهه باطل، این مثل کسی و کسانی نیست که دنبال باطل رفتند و به باطل رسیدند. یعنی امام میگوید من برای خوارج دلم میسوزد اینها واقعاً به اشتباه افتادند با من هم میجنگند ولی هدف من، زدن و کشتن اینها نیست بلکه هدف من، نجات اینهاست. ولی معاویه، آگاهانه این کارها را میکند و میداند که او دارد چکار میکند. ولی اینها نمیدانند که دارند چکار میکنند. لذا وقتی که خوارج ایشان را ترور کردند و زدند، حضرت امیر(ع) فرمودند بعد از من یک وقت راه نیفتید کل خوارج را بزنید و بگوید «قُتِلَ امیرالمؤمنین» امیرالمؤمنین کشته شد و انتقام خون امیرالمؤمنین را راه بیفتید هرچه خوارج هستند بزنید. اینها ناآگاه هستند. همان ابنملجم همان یک نفر را، تازه آن را نمیگویم حتماً اعدامش کنید خواستید ببخشید و او را عفو کنید برود، خواستید هم اعدامش کنید، اگر هم خواستید ضربه بزنید، یک ضربه زده، یک ضربه میزنید! در ضمن مواظب باشید گرسنه نماند، شیر برایش ببرید، میگویند برای امام(ع) شیر آوردند گفت بروید بدهید به ابنملجم، این اسیر است، غذایش را بدهید، مراقبش باشید نگذارید بریزند سرش تکهتکهاش کنند. اگر هم خودم زنده ماندم که خودم میدانم چه کار کنم. و بعد فرمود فکر نکنید که خوارج تمام شدند این یک طرز فکر است. اینها در رحم مادرشان هستند بعدها به دنیا میآیند این یک طرز فکر است همه جا هست و همیشه خواهد بود. اینها را باید یک جور علاجش کرد، با آنها فرق میکنند. خب الآن این داعشیها رهبرانشان این سرویسهای جاسوسیاند بدنهشان همهشان اینطوری نیستند بعضیهایشان مزدور هستند بعضیهایشان ناآگاه هستند و مثل خوارج بازی خوردند. و الا کسی که به خودش بمب میبندد و میآید بین شیعه خودش را میکشد و ده تا از اینها را میکشد این که جاسوس نیست، این که برای پول این کارها را نمیکند، این احمق است این دقیقاً همان خوارج است. ابنملجم – حواستان باشد – عملیات انتحاری کرده است. ابنملجم برای خدمت به دین – خودش میگوید – میگوید ما سه تیم عملیاتی بودیم رفتیم توی مسجدالحرام کنار حجر اسماعیل با خدا پیمان بستیم گفتیم تمام مصیبت جهان اسلام زیر سر سه نفر است، علی و معاویه و عمروعاص. ما تعهد کردیم سه تا عملیات انتحاری انجام بدهیم این سه تا را یک شب بزنیم که امت اسلام از دست هر سهتایشان خلاص شود! سهتا تیم آمد، سهتا نیروی انتحاری رفت، تمام عملیات موفق ترور امیرالمؤمنین(ع) بود. آن دوتای دیگر یکیشان مجروح شد و تا آخر عمر هم عقیم شد و تا آخر هم زنده ماند. آن یکی دیگر هم خودش نیامد یک کس دیگری را به جای خودش نماز فرستاد که او کشته شد. اینها سه نفر بودند سه تا عملیات در یک شب داشتند و گفتند شب آن هم شب قدر باشد! شب نوزدهم باشد که هر عمل صالحی هزار برابر ثواب آن است! یک شب مساوی با هزار شب است یک شمشیر و یک ضربه در راه خدا هزار ضربه در راه خداست! اینطوری آمده علی(ع) را زده است. مگر ابنملجم نمیدانست که کشته میشود؟ ابنملجم با این آمادگی آمد که الآن تکه تکهام میکنند. من را میکشند ولی این به نفع اسلام است. ابنملجم سرباز علی(ع) بود، نیروی رزمی امیرالمؤمنین(ع) بود خب این آدم آمده انتحاری عمل کرده، علی را زده، بعد هم او را گرفتند، ایستاده. ما جایی هم نخواندیم که ابنملجم عذرخواهی کرده باشد. کسی دیده؟ کسی دیده که ابنملجم گفته باشد که من اشتباه کردم جبران میکنم من را نکشید؟ نه؛ یک آدم احمق است. و امیرالمؤمنین(ع) هم میفرماید که حتی آنجا میگوید اگر میخواهید اعدام کنید با یک ضربه، و الا ببخشید که برود. چون امیرالمؤمنین(ع) میداند که مسئله این یک نفر نیست، این یکی از الاغهاست. ما الآن ولش کنید باز یکی دیگر سوار آن میشود. این را باید از خریت بیرون آورد، تا خر باشد خرسوار است. معاویه سوار اینها شد. به دست همین خوارج، معاویه امام حسن(ع) را از پا درآورد. علی(ع) را هم به دست خوارج زد و خودش سالم ماند. قضیه این است. الآن هم این تکفیریها همینطور هستند. این شیعههای لندنی هم که راجع به اینها هم صحبت خواهیم کرد و راجع به دیدگاههای تکفیری و وهابی هم انشاءالله در جلسات بعد بحث میکنیم باید به اینها توجه داشت.
یک منطقی است که با زبان و قلم، با دلارهای نفتی الآن از بعد از انقلاب ما شروع کردند به عنوان ضد حمله به انقلاب ما، در جهان اسلام مطرح کردند با روشهای سیاسی، با ایجاد مذهبهای اختراعی که خود وهابیت در رأس مذاهب اختراعی است که دو برادر تنی را از هم جدا کنند. آمدند بین دو برادر تنی جدایی بیندازند چه برسد ببین برادران دینی و میهنی و اقوام و قومی. سنی و شیعه دوتا برادر تنیاند. آیتالله سیستانی، بعضیها هم خودشان را به آیتالله سیستانی میکنند این کارها را میکنند، آیتالله سیستانی تعبیرشان این بود گفت حتی نگویید برادران سنی ما، بگویید سنیهای ما. سنیهایمان. یعنی برادر که میگویید باز دو نفریم. گفت نگویید برادر سنی ما، بگویید سنیهایمان این را میگویند شیعههایمان این را میگویند. یعنی تا این حد ما باید مراقب باشیم. آیا معنیاش این است که اینها ولایت اهل بیت(ع) ندارند؟ البته ما بین علما داریم که دیدگاههای خلاف این را دارند. این آقایی که اسم بردید میگویند این اصلاً مرجع نیست، مرجعیت اینها ارثی است لازم نیست درس بخوانند. خب آیتالله سیستانی دارد این را میگوید این قضیه حدالشعبی با فتوای ایشان خیلی در تشکیل آن نقش داشت. خب ایشان میگوید حتی نگویید برادران سنی. الآن هرجا در عراق جنگ میشود درگیری اهل سنت آنجا هستند این آقای سیستانی سریع نمایندگانش را میفرستد مراقب باشید به مردم اهل سنت یک وقت صدمهای نخورد، آب قطع میشود، برق قطع میشود می گوید اول به اهل سنت برسانید. خب این مرجعیت شیعه در عراق، در ایران، مواضع رهبری هم که معلوم است مواضع امام(ره) هم معلوم است. مرحوم آیتالله بروجردی، مثلاً آقای بروجردی ولایتی نیستند. شما از آقای بروجردی شیعهترید؟ آقای بروجردی(ره) همان موقع دستور داد بروید کتابهای روایی را جمع کنید روایات مشترک شیعه و سنی همه را پیدا کنید. خیلی کار عظیمی بود. همان موقع خیلیها اعتراض کردند که وجوهات اسلامی بدهیم برای حدیثهای سنیها؟ آقا شما نمیفهمید هدف از تجمیع چیست؟ به نفع شیعه است. نگذاشتند! همین آقای واعظزاده – خداوند رحمتشان کند – ایشان جزو شاگردان آیتالله بروجردی بود، که این روایات مشترک شیعه و سنی را جمع کنیم و بگوییم تمام این روایاتها را همهمان قبول داریم، هزاران هزار حدیث مهم در ابعاد مختلف اعتقادی و فقهی داریم. ایشان میگفت فشار به آقای بروجردی آوردند و ایشان دید ممکن است یک انشقاقی داخل خود شیعه و خود حوزه قم ایجاد شود و مجبور شدند دست بردارند! و از این قبیل مسائل.
دارالتقریب که در مصر تشکیل شد، آقای بروجردی سریع واکنش نشان داد و این واکنش باعث شد آن زمان شیخ محمود شلتوت که رهبر و رئیس الازهر بود، پیام داد و اعلام کرد بخاطر این که از طریق ایران با او دو- سهتا تماس گرفتند و نمایندهای رفت، یک چراغ سبز نشان دادند شیخ محمود شلتوت رهبر الازهر اعلام کرد اسلام 5 مذهب دارد، مالکی، شافعی، حنبلی، حنفی، جعفری. خب شما ببینید این منطق کجا؟ و حتی آن موقع بحثی شد که در مسجدالحرام در کنار اذان همه مذاهب، اذان شیعه هم بگذارند. زمان عثمانی که اصلاً خیلی نمادهای شیعی آنجا هست. شما دیدید در مسجدالنبی(ص) و در مسجدالحرام هنوز دیوارهایی که از زمان عثمانی مانده اسم حسن و حسین و فاطمه و علی همه هست. چون عثمانیها با این که شیعهها را اذیت میکردند ولی در عین حال با اهل بیت(ع) مشکلی نداشتند و آنها را قبول داشتند از وقتی که این وهابیها آمدند همه را تخریب کردند.
مقصود این که، آخوندهای درباری وارد صحنه شدند و هدف این است که بسیاری از مسلمین را از دایره اسلام بیرون کنند و بگویند اینها اصلاً مسلمان نیستند و خودشان مذاهب ساخته دست استعمار بودند همه این کارها را هم به اسم حفظ توحید و دفاع از توحید کردند، توحید را یک جوری تعریف کردند که همه مسلمین مشرک میشوند، حتی در کتابهایشان اینها هست که اغلب سنیها از نظر اینها مشرک هستند بیرون تظاهر میکنند که ما سخنگوی اهل سنت هستیم اغلب اهل سنت را اینها مشرک میدانند. محمدبنعبدالوهاب وقتی آمد، به یکی از شاگردهایش گفته که شهادتین را دوباره باید پیش من بگویی، بعد او شهادتین را گفت، محمدبنعبدالوهاب گفت باید اعتراف کنی که تا الآن مشرک بودی! این گفت خیلی خب تا حالا مشرک بودم. گفت باید بگویی پدر و مادرت مشرک از دنیا رفتند، پدر و مادر مسلمان و متدین داشت، بعد اسم 10- 20تا از علمای سنی را میآورد و میگوید شهادت بده که اینها همه مشرک بودند. این اول تمام اهل سنت را مشرک دانست قبل از این که نوبت به شیعه برسد. آن وقت این طرف وقتی تعریف انقلاب اسلامی وقتی آمد دیدند تنها پادزهر آن که جلوی گسترش آن را به جهان اسلام بگیرند طرح مسئله شیعه و سنی است چون اغلب جهان اسلام، اهل سنت هستند گفتند این انقلاب ایران که راه افتاده و جمهوری اسلامی درست شد این شیعی است، اسلامی نیست! شماها هم که شیعه نیستید. دوم این که اینها فارس هستند، اینها که عرب نیستند! این یک حرکت عجمی شیعی است. این بزرگترین توطئهشان بود که انقلاب اسلامی در جهان اسلام گسترش پیدا نکند. در عین حال کرد ولی خب الآن این زهرهایی که ریختند پادزهر آن وحدت اسلامی است. «المؤمن اخ المؤمن لأبیه و امّه» مؤمن با مؤمن، برادر تنیاند برادری از یک پدر و مادر؛ این منطق این وحدت است. معنی وحدت این نیست که ما باید در همه چیز همفکر باشیم. تنها نکتهای که کفّار در جهان اسلام نفوذ میکنند اختلاف بین مسلمین است این تنها منفذ است از هیچ جای دیگر نمیتوانند نفوذ کنند فقط از این طریق میتوانند، با حربه وهابیت سنیها را وهابی کنند متأسفانه در این نسلهای جدید در این سی سال اخیر، خیلی از بچههای این سنیها نمیدانند اینها وهابیت است نه سنی! در نسل قدیم خیلی نتوانستند لذا شما هرجا به کشورهای سنی میروید این پیرمرد پیرزنهایشان اینها کاملاً اهل بیتی هستند و طرفدار وحدت هستند وحدتیاند. در نسلهای جوانشان که در این 20- 30 سال روی اینها سرمایهگذاری شده خیلیهایشان فرق سنیگری و وهابیگری را نمیفهمند و متأسفانه بین مردم شیعه هم خیلیها خیال میکنند همه سنیها وهابیاند، این را هم نمیفهمند که واقعاً سنی یک چیز است و وهابی یک چیز دیگر است. بین شیعه هم خیلیها این را نمیفهمند فکر میکنند سنیها همه وهابیاند و ضد اهل بیت(ع) هستند. در سنیها هم این نسل جدید دارند اینطوری تربیتشان میکنند که سنی یعنی وهابی و اسلام یعنی وهابی! یک طرف هم از این طرف با تهمت وهابیت داخل شیعه درگیر شدند. بعضیها در همینها چون امام(ره) طرفدار وحدت اسلامی بود قبل از انقلاب میگفتند امام(ره) وهابی است! به خود رهبری در مشهد یک عده میگفتند این وهابی است. برای این که کتاب «سیدقطب» را که از مجاهدان سنی مصر است ایشان ترجمه کرده که بگوید آموزههای ما این است و ما اینجا شیعه و سنی نداریم اینها همه اسلامی است و ما مشترکات زیاد داریم. پس بعضیها را با حربه وهابیت، یعنی سنیها را وهابی بکنند و بعضیها را هم در جهان شیعه با تهمت وهابیت که این وهابی است، این وهابی است، درگیریهای فرعی ایجاد شد. بعد از تشکیل حکومت، اینجا حکومت تشکیل شد این حساسیتها زیاد شد، قبل از این، این حساسیتها این قدر شدید نبود. چون وقتی حکومت تشکیل شد معنیاش این بود که اهداف اسلامی با قدرت و ضریب قدرت چند صد برابر تعقیب میشود. وقتی حکومت دست تو نیست در حواشی یواشکی چهار نفر کلاس بگذاری وصل کنی. کار دیگری نمیتوانی بکنی. وقتی حکومت تشکیل شد کل امکانات حکومت در خدمت ارزشهای انقلابی میآید هم در کشور و هم در سطح جهان یک مرتبه به طور تصاعدی زیاد میشود. اینها از حالت رشد تصاعدی اسلام ترسیدند و بعد دیدند هیچجور نمیتوانند جلوی آن را بگیرند بخصوص این که همه مسلمین جهان با هر مذهبی عاشق تجدید حیات اسلام هستند، همه دنبال تجدید عزت اسلام هستند همه میخواهند دوباره به عزت اسلامی برگردند. بهترین حربهاش همین بود که عرض کردم اختلاف انداختن و این که شما با اینها فرق میکنید و آنها با شما فرق میکنند و این پرچم را پایین بکشند و نگذارند به تعبیر خودشان آتش انقلاب اسلامی در جهان اسلام گسترش پیدا کند. علت اصلی فشارها خود اسلام است. مذاهب هم نیست خود اسلام هدف است چون اینجا میگفتند آن وطن اصلی مسلمین بود بقیه مسلمین در دنیا تمام حواس و چشمشان به ایران بود. ببینید تا یک جای جهان اسلام، قبلاً جرقهای میزد تمام حواسها آن طرف میرفت حتی اگر طرف خیلی هم اسلامی نبود. این پدر ما، مینشستند سخنرانیهای جمال عبدالناصر را از رادیو گوش میکرد در حالی که ایشان کجا و این انقلاب ما کجا و کارهایی که در انقلاب ما شد کجا؟ آن زمان یک جمال عبدالناصری در جهان عرب پیدا شده بود علیه اسرائیل سخنرانی کرد تمام جهان اسلام حواسشان به او بود. دکتر مصدق در ایران پیدا شد خیلی از کشورهای مسلمان در ایران بود که چه اتفاقی میافتد اینها میخواهند در برابر انگلیسیها نفت را ملی کنند. تازه مصدق قبل از چیز بود تازه آنها میگفتند ناصر هم از مصدق و ایران یک مقدار الهام گرفت. در اندونزی، «سوکارنو» یک حرکتی میکرد در تشکیل پاکستان یک اتفاقاتی میافتاد. تمام حواسها رفت. حالا اینجا انقلاب اتفاق افتاد و حکومت مردمی تشکیل شد بزرگترین اتفاق در جهان اسلام بعد از فروپاشی امت اسلام بود، طبیعی بود که تمام حواسها متوجه اینجا بشود بعد آمدند شروع کردند به تئوریسازی، بین اهل سنت مکتب فلان مدرسه، اهل حدیث، بین شیعه، اسمهای مختلف دیگری راه انداختند و همهشان هم با قرآن و احادیث گزینشی برخورد کردند! هم شیعهنماها و هم آن وهابیها. هر دویشان. از بین هزاران روایت 4تا را انتخاب میکنند و این میشود کل اسلام! کل تسنن! کل تشیّع! تفسیرهای غلط، سوء تفسیر، پول نفت هم از آن طرف میآید و کتاب در رد تشیّع مینویسند نه به عشق تسنن، با کینه علیه کل اسلام. از این طرف، کتاب بردارند به اسم شیعه و توهین به مقدسات اهل سنت، فحش، و یک عده هم کج سلیقه. همه هم اینجا جاسوس نیستند. یک بخش مهمی را گفتم که در جریانهای وهابی و اهل سنت هستند و در جریانهای شیعه هم خیلیها هستند که آدمهای ناآگاهیاند، حُسن نیت دارند و فکر میکنند این خدمت به اهل بیت و خدمت به شیعه است. نمیفهمید که شیعه را دارید سیبل میکنید. ما در کابل رفته بودیم که علمای کابل در حد مرجع بودند در نجف بودند آمده بودند آنجا به ما میگفتند که بعضی از این منبریها در ایران، حرفهایی میزنند نوارهایشان به افغانستان میآید اینها میبرند در جلسات اهل سنت پخش میکنند و میگویند ببینید اینها شیعه هستند! بعد گفت که آنجا میروید به این تیپ آقایان بگویید هر منبری که شما میروید در این طرفها 10 تا 100 تا سر شیعه بریده میشود و شما در خون اینها شریک هستید شما در خون اینها سهیم هستید. تو اینطوری حرف میزنی اینها فکر میکنند همه اینطوریاند بعد میآیند اینجا همه را میکشند و به ناموس شیعه تجاوز میکنند. خب تو داری به شیعه لطمه میزنی یا او؟ امام(ره) بیشتر به تشیّع خدمت کرد یا این تیپها؟ واقعاً این سؤال را میتواند کسی جواب بدهد؟ امام(ره) در گسترش و عزّت تشیّع مؤثر بود؟ شیعه که قبل از انقلاب ما ذلیل بود، کسی در دنیا نبود، چه کسی به شیعه احترام میگذاشت و چه کسی شیعه را میشناخت؟ اینها بعد از انقلاب با امام و حرکت امام(ره) باعث شد که تمام جهان توجهاش به شیعه مخصوصاً به اسلام جلب شود، صدها کرسی شیعهشناسی راه افتاد. چندصد هزار بلکه چند میلیون، حالا بعضی از کشورها را اضافه کنیم، از بعد از این که انقلاب اینجا با روش امام پیروز شد، تا الآن دهها میلیون نفر شیعه شدند در حالی که امام(ره) یک بار به مقدسات اهل سنت نه توهین کرد نه این که رو کرد به سنیها بگوید آی سنیها بیایید شیعه شوید! یک بار هم اینها را نگفته است. ولی یک نمایشی از شیعه داد که تمام جهان اسلام و غیر اسلام گفتند عجب مذهب و عجب مکتبی است. اینطوری تشیّع را گسترش میدهد و هنوز هم ادامه دارد. همین شیخ زکزاکی در نیجریه- که خدا انشاءالله از دست اینها نجاتش بدهد - میگویند ایشان 10- 12 میلیون نفر را شیعه کرده است. من چند وقت پیش اندونزی بودم گفتند از بعد از انقلاب، اینجا حداقل 2- 3 میلیون نفر شیعه شدند. بدون این که کسی برود توی اینها و علیه مقدسات اهل سنت توهین کند یا بگوید سنی باطل است و سنی به جهنم میرود! این حرفها را کسی نزده است. شما چند نفر را شیعه کردهاید با فحش دادن به مقدسات اهل سنت؟ شما چند نفر را شیعه کردید؟ این روش که توهین نکرد، فقط شیعه را معرفی کرد و به مذاهب دیگر توهین نکرد گفت تشیّع این است. دهها میلیون شیعه شدند اگر هدف شیعه کردن است، اگر فقط همین است و چیز دیگری نیست خب این موفق بوده نه شماها. شماها برای شیعه دشمنتراشی کردید. سنیها را وهابی کردید، شیعهها را به کشتن دادید، آبروی شیعه را بردید، به قول ایشان کمک کردید صدها هزار سنی، وهابی بشوند، شما کردید. شما وهابیت را تقویت کردید. شما شیعه را تضعیف کردید. درست خلاف ادعایی که میکنید.
هدف اصلی اسلام است. تعبیر میکنند که دشمن از کجسلیقگی بخشی از شیعه، اشخاصی در شیعه، کمال سوء استفاده را کرد. یعنی بعضیها فاسد و خائن نیستند شیعه است میخواهد به شیعه خدمت کند اما کج سلیقه است، جهان را نمیشناسد، عقلش کم است، درست نمیتواند حرف بزند، چه کسی گفته تو از طرف تشیّع صحبت کنی؟ چه کسی گفته تو سخنگوی شیعه باشی؟ تو تشیع را نمیشناسی، اهل بیت(ع) را نمیشناسی، این طرز تعریف و این طرز برخورد شیعه را تضعیف کرد. و بعد ایشان صریح میگوید اختلاف شیعه و سنی، در حقیقت، اختلاف نیست چون در اصول اصلی اسلام یعنی آنچه که اگر کسی نداشته باشد مسلمان نیست مشترک هستند، هر دو مذهب به قبله واحد، پیامبر واحد، قرآن واحد، احکام و ارکان واحد اسلامی، اخلاق اسلامی واحد معتقد هستیم. مگر اخلاق اسلامی شیعه و سنی دارد؟ مگر احکام اصلی اسلام شیعه و سنی دارد؟ کدام مسلمان است که بگوید نماز واجب نیست و این تعداد رکعت است؟ یا رو به قبله نباید باشد؟ کدام مسلمان است که بگوید ماه رمضان نباید روزه گرفت؟ کدام مسلمان است که بگوید زکات نباید داد؟ کدام مسلمان است میگوید حج نباید رفت؟ خب این را همهمان میگوییم اصل احکام اسلام اینهاست. در حوزه عبادیات. در حوزه معاملات و مسائل اجتماعی هم کدام مسلمان است که بگوید مسلمین باید ذلیل باشند نه عزیز! مسلمین باید فقیر باشند نه مرفه! مسلمین باید بیسواد باشند نه عالم! چه کسی این حرفها را میگوید. اصل اسلام اینهاست. اهل بیت که ما میگوییم برای این است که اسلام اصلی همینها را درستتر میشناسند و درست معرفی میکنند، است. قبل از انقلاب ما در ایران تلاش میکردیم که این اختلافات نباشد، منتهی تلاشهای ما فردی بود. بعد از انقلاب، تلاشها از طریق حکومت اسلامی و انقلاب انجام میشود. داخل کشور ما موفق شدیم جلوی درگیری شیعه و سنی را بگیریم. و این رشد ملت ایران بود، شیعه و سنیشان. بعد ایشان میگوید شما جزئیات را نمیدانید اگر زمانی نوشته شود و بگویم چه اتفاقاتی و طرحهایی در ایران بود که جلوی آن گرفته شد آن وقت منصفان عالم خواهند دید که ما این 10 سال – این سال 68 دهه 60 بوده، یعنی 10 سال از انقلاب گذشته است – میگوید ما برای ایجاد وحدت از جانب توطئههای استعمار اگر بگویم چه کشیدیم و چه توطئههایی را ما خاموش کردیم متوجه خواهند شد که آنها به چه طرقی وارد شدند تا برادران مسلمان را با یکدیگر درگیر کنند. ما به علمای فریقین گفتیم شما میدانید وحدت حق است بروید به مردم خودتان، به عوام تفهیم کنید، مخلصین همه مذاهب قبول کردند اما شیاطینشان نپذیرفتند. در عین حال، نتوانستند این هدف را پیش ببرند. امروز وحدت برای شما هم تاکتیک، هم استراتژیست، هم یک اصل مسلّم اسلامی است. اگر فقط سیاسی نگاه کنید این وحدت لازم است. البته ما به وحدت، به چشم تاکتیک فقط نگاه نمیکنیم که یعنی حالا قبول که نداریم ولی برای این که کلاه اینها را برداریم سر سنیها شیره بمالیم میگوییم وحدت. میگوید ما به عنوان تاکتیک نمیگوییم بلکه این یک اصل اسلامی و قرآنی است. این دستور پیامبر(ص) و دستور امیرالمؤمنین(ع) است معنیاش هم این نیست که ما از تشیّع عقبنشینی میکنیم که نه خب، ما برای این که وحدت داشته باشیم ما شیعه نیستیم! نخیر ما شیعهایم و محکم هم سر اصول تشیّع ایستادهایم ولی شیعه بودن با وحدتی بودن کاملاً سازگار است. اتفاقاً چون شیعه هستیم وحدتی هستیم. حضرت رضا(ع) که خدمتشان هستیم میرویم حرمشان بدانیم ایشان چه میگوید؟ یکی آمد خدمت ایشان، گفت احادیثی از پدران شما نقل شده، از حضرت امیر(ع) که اینها که ولایت ندارند چه و چه هستند. امام رضا(ع) فرمودند این احادیثی که میبینید در آنها نسبت به مخالفان ما صریحاً دشنام دادند، فحش دادند اینها ساخته و پرداخته خود دشمنان است. که میگوید هرکس شیعه اهل بیت(ع) نیست حرامزاده است! هرکس شیعه نیست فلان است، امام رضا(ع) میفرماید اینها را دشمنان اهل بیت ساختند ما اینطوری حرف نزدیم بعد فرمودند که ای ابنابی محمود مخالفین ما سه دسته روایت جعل کردند (حدیث در عیون اخبارالرضا آمده، از شیخ صدوق، جلد 1، صفحه 304) حضرت رضا(ع) فرمودند مخالفین ما سه دسته روایت و حدیث به اسم ما جعل کردند. 1) غلوّ. روایاتی که ما اهل بیت را در حدّ خدا میبرد که اصلاً ما شما را خلق کردیم! ما مستقل از خداوند چه کار میکنیم رزق شما را میدهیم! غلو. صفات خاص خداوند را به ما نسبت میدهند. یک دسته احادیث که میبینید ما را در عرض خداوند میبرند اینها احادیث غلوّ است که دشمنان ما ساختند که بین احادیث و کتابهای ما، بین شما شیعیان رایج کردند و در زبان شما انداختند. دقت کنید. 2) روایاتی که ما را از آنچه که هستیم پایینتر میآورد و مثل یک آدم معمولی نشان میدهد اینها هم ساختگی و جعلی است. پس یکی روایاتی است که ما را بالاتر از آنچه هستیم میبرد در حد خدا. یک دسته روایاتی که ما را در حد آدمهای معمولی پایین میآورد که فقط سر قدرت دعوای سیاسی دارند. 3) روایاتی که در آن به مذاهب دیگر مسلمانان فحش میدهد و اهانت میکند و صریحاً علیه آنها موضع برای درگیری موضع میگیرد، مثلاً تکفیر صریح میکند آن هم علناً، در دست و بال مردم. بعد امام رضا(ع) توضیح میدهند که وقتی مردم آن دسته اول روایات را میشنوند یعنی اخبار غلوّ، غلوّ یعنی چه؟ یعنی افراط و زیادهروی. خب وقتی این روایت دست مسلمانها بیفتد میگویند عجب! اینها کافر هستند، اینها ائمهشان را شریک خدا میدانند و جلوی امامانشان سجده میکنند به خدا کاری ندارند، میگویند خدا قبول نکرد نکند امام رضا قبول کند! حالا فلان خواسته را داریم خدا جواب نمیدهد خدا را ولش کن برویم از امام حسین بگیریم. امام حسین که مستقل از خدا نیست. امام حسین، عبدالله است. بله، شفاعت، توسل همه هست، با تفسیر توحیدی نه تفسیر مشرکانه و غالیانه و افراطی. خود حضرت رضا(ع) میفرمایند وقتی آن دست اخبار غلوّ افراطی را مردم میشنوند ما را تکفیر میکنند و میگویند اینها اصلاً رهبرانشان هم کافر بودند! – اینها جملههای من نیست جملههای حضرت رضا(ع) است – میگوید وقتی این روایات افراطی از قول ما ساختند و پخش میکنند ما را مسلمین تکفیر میکنند و میگویند شیعه قائل به ربوبیّت ائمه خودش است! شیعه امامان خودش را ربّ میداند! و وقتی دسته دوم روایات که ما را مثل آدمهای معمولی پایین میآورند که انگار ما هم دنبال شکم و شهوت و ترس و... مثل بقیه هستیم. این دسته دوم که منتشر میشود قبول میکنند و شیعه هم قبول میکند که ما هم مثل خود مردم عادی هستیم. مثلاً عاشورا که گریه میکنیم بعضیها گریه میکنند که چرا امام حسین(ع) تشنه بودند؟ چرا اینها را با شمشیر تکه تکه کردند؟ مگر امام حسین(ع) از این چیزها رنج میبرد؟ گریه ما بر مفهوم دیگری از گریه است. به قول امام(ره) میگوید این گریه سیاسی- عبادی است نه گریه ترحّم بر حسین. بعضیها گریه و عزاداریهایشان از باب ترحم بر امام حسین(ع) است. امام حسین(ع) مگر قابل ترحم است تو کی هستی که به امام حسین(ع) ترحم میکنی؟ مگر امام حسین(ع) از تشنگی و کشته شدن میترسد که برایش گریه میکنی؟ مگر او مثل ماست؟ آقا زدند، سوزاندند، کشتند، گریه کن! مگر آنها مثل من و تو هستند. گریه ما گریه ترحم نیست. گریه ضعف و عجز نیست، گریه التماس نیست، گریه شیعه بر حسین – به تعبیر امام – گریه سیاسی عبادی است، گریه اعتراض است، گریه ایمان و عشق است، گریه بر مظلومیت است، اما ترحم نیست. میفرماید آن دسته از روایات جعلی هم که ما را مثل بقیه نشان میدهند که انگار ما هم میترسیم انگار ما هم میخواهیم مثل بقیه چهار روز بیشتر زندگی کنیم ما هم میگوییم کاشکی برای ما قبّه و بارگاه بزنید، کاشکی ما هم مشهور بشویم، مگر ما توی این نخها هستیم! این دسته روایات هم یکطور جنایت میکند و باعث میشود بعضی از پیروان ما واقعاً معتقد شوند و فکر کنند واقعاً ما هم اینطوری هستیم. دسته سومی که میفرمایند روایات جعلی است – دقت کنید – روایاتی است که از قول ما و از زبان ما، به مقدسات سایر مذاهب و ادیان فحش میدهند امام رضا(ع) با کافر ملحد مناظره میکند یک کلمه توهین نمیکند. با مشرک بحث میکند یک کلمه اهانت نسبت به او نمیکند، بروید مناظرهها را ببینید. بعد بیاید به مذاهب اسلامی فحش بدهد؟ آنجا حضرت رضا(ع) فرمودند که روایات دسته سومی که جعل کردند این است که بدیهای دشمنان و مخالفین ما را صریح میآورد و به آنها دشنام میدهد و باعث میشود که آنها هم به ما دشنام بدهند. تو میگویی امام صادق این را گفته، خب او هم به امام صادق فحش میدهد! امام صادق گفته اینها همه حرامزادهاند، خب او هم – العیاذبالله – برمیدارد این را به ما و به مقدسات ما میگوید. فرمودند که حال آن که خداوند در قرآن میفرماید «لاتسبّوا الّذین یدعون من دون الله فیسبوالله عدواً بغیر علم» حتی به آنان که غیر خدا را هم میپرستند بت پرست و مشرک هستند حتی به آنها هم دشنام ندهید زیرا آنها در عوض به خدا دشنام میدهند آن هم بیاندازه و جاهلانه! دیگر حد نمیشناسند. استدلال هم نیست «بغیر علم» علمی حرف نمیزنند فحش میدهند به خدا. امام رضا(ع) فرمودند هرجا دیدید روایتی از قول ما دارد به مقدسات مذاهب دیگر فحش میدهد یا صریحاً شروع به اهانت میکند بدانید این روایت درست نیست؛ و این باعث میشود آنها هم به ما فحش بدهند. و بعد فرمودند ای ابنابیمحمود! مردم به چپ و راست میروند افراط و تفریط میکنند وقتی میبینی همه به چپ و راست میروند و افراط و تفریط میکنند تو با ما باش و در خط ما باش، زیرا هرکس به دنبال ما و در راه ما باشد ما با او خواهیم بود و هرکس از ما جدا شود ما از او جدا خواهیم شد.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
هشتگهای موضوعی