بسمالله الرحمن الرحیم
پیامبر(ص) فرمودند منشأ اغلب بیماریهایتان در معده شماست. ما در کمیّت و کیفیت خوراک عقلانی عمل نمیکنیم. خب الآن دارند همه این را میگویند که اگر رژیم غذایی درست داشته باشید و حرکت بدنی داشته باشید که الآن همه میگویند بیکاری و کار نکردن جسم شما را نابود میکند و اخلاقتان را فاسد میکند و اقتصادتان را هم فقیر و گدا میکند هم خانواده و هم جامعهتان را. یعنی حداقل کار و حرکت بدنی سه تا فایده دارد فایده اقتصادی که زندگیتان تأمین می شود و جامعهتان رشد میکند. فایده جسمانی که میفرماید اگر بدن شما کار نکند مریض میشود. ماها یکسره نشستهایم! یا کار یا اگر کارمان جوری نیست حرکتی ورزشی بکنیم که ما نمیکنیم! سوم، که از همه مهمتر است فرمودند اخلاقتان فاسد میشود. بیکاری دین آدم را فاسد میکند. بخش اعظم مواد خوراکی انسان که مستقیم یا غیر مستقیم از طریق دام و طیور است در هر سه وعده غذایی وجود دارند، خودِ فراوردههای خام لبنی و همینطور آنهایی که از اینها به دست میآید و تهیه میشود همه اینها منشأیی دارد که به دامپزشکی مربوط میشود و در باب دام و طیور، بیماریهای دام و طیور، دارو چطور بکار میرود حتی چه کسی دارو تجویز میکند چطوری اینها به کار میرود خود دارو چه نوع دارویی است و آثار این دارو روی حیوان و دام و طیور چیست که به انسان منتقل میشود، حد مجاز آن چقدر است؟ داروهای قاچاق چه نقشی در این قضیه دارند؟ افرادی که در درمان دام و طیور وارد عمل میشوند چقدر صلاحیت علمی دارند؟ چقدر مسئولیتپذیری عملی و وجدان کار دارند همه اینها در سلامت بهداشت و تغذیه تأثیر دارد. بعد اگر یک کسی به شما گفت که نوع تغذیه و دام و طیوری که مردم مصرف میکنند یا لبنیات، با میزان خشونت ارتباط دارد، شما انکار نکنید. این هورمونها و موادی است. چون اخلاق یک بخشیاش ارادی است که با تربیت و موعظه و تهذیب نفس، درست میشود. بخشی از آن حل میشود یک بخشیاش وقتی که از طریق تأثیرگذاری روی غدد و هورمونهای بدن اثر گذاشت یک بخشی از آن غیر ارادی است. شما دیدید بعضیها الکی عصبانیاند. بعضیها الکی همیشه میخندند و خوشحال هستند. این آن بخش مربوط به تهذیب نفسشان نیست، این یک بخشیاش ژنتیکی و وراثتی است و یک بخشی هم تأثیرگذاری است. حالا من روایت آن را عرض میکنم که چقدر تغذیه روی روح و اخلاق مردم اثر دارد. روی رفتار مردم اثر دارد. این که عرض میکنم این مسئولیت بر نظارت بهداشت غذایی و دام و طیور و بازار، و نظارت بر بازار، چقدر مهم است، هم حقالله است و هم حقالله است و در رأس وظایف حکومت است، و سوابق تاریخی آن را در سنت اسلامی عرض خواهم کرد که ببینید این وظیفه چقدر مهم است، یک وظیفه مقدس شرعی است، یک کار اداری عادی نیست. یک چیزی است که با سرنوشت مردم مرتبط است. یکسری بیماریهای خطرناک خاموشی در جامعه رایج شده است که متخصصین میگویند یکی از اصلیترین منشأ آن عدم رعایت ضوابط در حوزه تولید و مصرف غذا و بهداشت تغذیه و رژیم غذایی مردم است. یا فرمودند که گاهی باقی مانده سموم و آنتیبیوکها و هورمونها در فرآوردههای گوشتی و خوراکی باعث ناقصالخلقه زایی در خانمها میشود. یعنی گاهی یک بچه ناقصالخلقه به دنیا میآید که منشأ آن نوع دارو و هورمون و اینهایی که در بدن دام و طیور است غیر مستقیم اثر میگذارد و کسی نمیفهمد این در اثر کوتاهی چه کسی شده است، یک کسی اینجا کوتاهی میکند آن طرف مملکت یک کسی بچهاش ناقصالخلقه به دنیا میآید که این در قیامت باید جواب بدهد. روایت آن را برای شما عرض خواهم کرد تمام کسانی که در این مسئله کوتاهی کنند برای سود و برای راحتطلبی، به وظیفهشان درست عمل نکنند اگر کسی در اثر اینها دچار بیماریهایی بشود و زجر بکشد مرگ زودرس اتفاق بیفتد اینها مسئولیت شرعی دارد یعنی در دنیا و آخرت باید پاسخگو باشند. هرکسی واقعاً نمیتواند درست وظیفهاش را انجام بدهد باید برود استعفا بدهد و کنار بکشد. مشکلات و بیماریهای ژنتیکی در بعضی از خانوادهها و در اثر رژیم غذایی غلط بوجود میآید. حساسیتهای عصبی، پرخاشگری، اینها به لحاظ علمی ثابت شده و در روایات ما هم هست که بخشی از سوء ظنهای اخلاقی، پرخاشگری، دعواها و... منشأ آن رژیم غذایی است. و اینها چیزی نیست که شما بگویید آقا مگر اخلاق به غذا مربوط است؟ بله، هم اخلاق، هم نوع مناسبات حقوقی و اجتماعی، از جمله به غذا هم مربوط است. اگر مربوط نبود ما این همه احکام در مورد حلال و حرام، در مورد غذا و تغذیه نداشتیم. آن همه روایات نداشتیم که مربوط به بهداشت تغذیه است. مثلاً چقدر روایات داریم که سر هر سفره حتماً باید سبزیجات باشد، چه میوههایی را بخوریم که چه آثار جسمی دارد و چه آثار روحی دارد. چه میوههایی را نخوریم که در فلان بیماری چکار بکنیم و چه کار نکنید. روایاتی داریم که میگوید برای این که خواب راحت داشته باشید رژیم غذاییتان اینطوری باشد اینطوری نباشد! یعنی راحت خوابیدن مردم هم به دین مربوط است. پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)، همانهایی که میگفتند نماز و روزه و تقوا و جهاد فیسبیلالله و بهداشت و جهنم، همانها گفتند که مراقب رژیم غذایی خودتان باشید، مراقب نوع تغذیه جامعه باشید. مردم باید راحت بخوابند، بیماریها کمتر بشود و... حالا بعضی از روایات را فرصت کنم میخوانم.
افزایش مقاومت آنتیبیوتیکی و ایجاد مقاومت در درمان انسانها که درمان را طولانی میکند و تأثیر آن را کم میکند که گاهی بخاطر نوع تغذیه و این هورمونها و داروهایی است که در دام و طیور بکار میرود. البته اینها به عنوان وظیفه ساختاری و نهادهای حکومتی فرمودند که تعریف شده، ولی ما خیلی راه از تعریف تا عمل داریم و داریم نتایج این فاصله را در بعضی از مسائل میبینیم. همینطور نحوه نظارت دقیق و برخورد با متخلفین در حوزه دارو و درمان و داروهای غیر مجاز، قاچاق که میگویند یکی از مشکلات دیگر این است که در بعضی از سطوح با آنها سهلانگارانه برخورد میشود که حالا شد شد نشد نشد، حالا مگر چه اهمیتی دارد، حالا دارند یک جایی دامپروری و طیور میزنند یا حالا یک دارویی آمده که فلان است! اینطوری نباید برخورد کرد. روایت است که حضرت امیر(ع) علاوه بر بازرسیهای محسوس و نامحسوس در بازار، خود ایشان میرفت یک مرتبه وارد یک مغازههایی میشد که تغذیه مردم با آنها بود و دقیق آنها را بررسی و زیر و رو میکرد و میدیدند که واقعاً نظافت آن رعایت میشود یا نه، نظافت و بهداشت آن رعایت میشود یا نه؟ حلال و حرامی آن رعایت میشود یا نه؟ و از این قبیل مسائل.
بعضی دیگر از مشکلات که باز دوستان از گروههای کارشناسی خودشان گفتند این است که مسئله سلامت غذا، بحث حلال و حرام بودن. بعضیها فکر نکنند که مسئله اقتصادی و بهداشتی را رعایت کنیم دیگر حلال و حرامی مطرح نیست! نخیر؛ هم حلال و حرام مهم است. حلال و حرام دو بخش دارد، یک بخش آن همین نظافت و بهداشت است. همینها حرام است. حرام چیزی جدا از منافع مردم نیست. هرچه که به مصالح و منافع مردم در دنیا و آخرت، به لحاظ جسمانی و روحانی و اخلاقی صدمه میزند حرام است. چه چیزهایی صدمه میزند؟ یکی همین مواردی که خلاف سلامت بهداشتی و جسمانی مردم باشد، به اعصاب و روانشان، به جسمشان، به کلیههایشان، به قلب شان، به معدهشان، به چشمشان آسیب میزند. غذا یک چیزی نیست که بشود با آن شوخی کرد. ما هر روز با غذا سروکار داریم آن هم روی چند وعده سروکار داریم همه سر و کار دارند، قدرت انتخاب ندارند همین چیزهایی که در بازار است باید انتخاب کنند. یک بخشی از این حرمتها هم برمیگردد به آثار هم جسمی و معنوی و دنیوی و اخروی غذاها. خوردن شراب و گوشت خوک و اکل میته، دامی که بطور شرعی ذبح نشده و... این حرفها و این مسئله حلال و حرامی یک چیز اعتباری نیست بلکه آثار واقعی در زندگی مردم دارد. یک بخش مهم آن در دنیا ظاهر میشود و بخش دیگر آن در آخرت ظاهر میشود. بخشی از این آثار جسمانی است بخشیاش مربوط به اعصاب و روان است بخشیاش به اخلاق آدمها مربوط است. بخشیاش در دنیاست بخشیاش در آخرت است. بخشی از آثار اینها فردی است و بخشی از آنها در خانواده ظاهر میشود. بعضیها آثار اجتماعی دارد. دقت در مسئله حلیّت و حرمت آنها. یا اقتصادی برخورد کردن نظارت نکنیم که محصولات فاسد شده در بازار آمد، آمد نیامد نیامد! یک فیلمی گذاشتند از این کالباس و سوسیسهایی که تولید میشود، آن که خارج است که واویلا بود که در خارج بود ما دیدیم آدم حالت تهوع بهش دست میدهد یعنی من وسط آن فیلم قطع کردم دیدم حالم دارد بد میشود. استخوان و خوک و خرس و هرچه گیرشان میآمد، جنین بچه مرده از توی بیمارستان! نمیدانم فیلم آن را دیدید یا نه کنار گوشت گاو و خوک و همه چیز. یعنی هرچه گیرشان آمده بود در این فیلمی که ما دیدیم و بعید میدانم این فیلم ساختگی باشد. در آن فیلم، اسم چندین کشور را آورده بود و چندین نمونه نشان داده بود که همهاش همین کشورهای مثلاً پیشرفته بود. من تعجب کردم واقعاً آدم بالا میآورد دیدم تا آخر نمیتوانم نگاه کنم. خب واقعاً اگر اینها واقعیت داشته باشد و اگر – من نمیگویم همهاش همین است – اگر بخشی از همینها در بعضی از بازارها بیاید اینها خیانت است. مسئله گوشت و شیر و تخممرغ و کالاهای فاسد شده یا مردار به جای ذبح شده یا کشتارهایی که بهداشت در آن رعایت نمیشود یا سودجویی بر مسئله اخلاق در تجارت مواد غذایی غلبه کند، آب بستن به شیر، جنس قلابی وارد بازار کردن، اینها چیزهایی بود که در روایات ما داریم به عنوان گناهان مهم اجتماعی با آن برخورد میشده است. حضرت امیر(ع) و پیامبر(ص) قبل از حضرت امیر، که مظهر رحمت و عطوفت بودند در اینطور موارد به شدت دقیق و سختگیر میشدند. طرف را میآوردند در بازار جلوی مردم او را شلاق میزدند که تو داری با سلامت و جان مردم بازی میکنی. برای تو حلال و حرام، این که گوشت و شیر تو فاسد شده یا نشده، دام تو فاسد شده یا نیست اینطوری است؟ البته اینجا باید عرض کنم که نظارت بر بهداشت باید طوری باشد که تولیدکننده را نابود نکند بلکه اصلاح و تقویت کند. چون ما دیدیم خیلی وقتها به بهانه بهداشت میروند دوتا کار میکنند./ یک، میگوید این پفک و آدامس و این شیرینیجات و این کوکا و پپسی که از خارج میآید هیچی ما به اینها نظارت نداریم! در حالی که خیلی از بیماریهای مردم مربوط به همینهاست. بعد میآید یک کسی که دستفروش است یک بنده خدایی در خانهاش یک چیزی تولید کرده آورده دارد میفروشد این را فوری میگوید غیر بهداشتی است! ببینید یا غیر بهداشتی هست یا نیست، اگر نیست شما حق ندارید با او برخورد کنید اگر هست حق ندارید این را نابودش کنید بلکه باید آموزش بدهید و آن را اصلاح کنید. یک زمانی نوشیدنیها در جامعه، همه نوشیدنیهای سالم بود، آب میوه، آب زرشک، آبدوغ، فرنی همین چیزهایی که بود ما بچه بودیم مدرسه میرفتیم سر راه مدرسهمان از این چیزها 7- 8تا گاری بود، هیچ وقت هم ما یادمان نمیآید که آن موقع بیشتر مریض میشدیم، الآن که خیلی چیزها بهداشتی شده و از خارج همه را میآورند الآن بیشتر مریض هستیم. یکی میروند سراغ این تولید کنندههای بومی محلی به جای این که او را کمک کنند، آموزش بدهند و تقویت بدهند و بگویند همهتان زیر نظارت ما بیایید ما نظارت کنیم شما هم کاسبی کنیم، سر هر محله، یک عده باشند که چیزهای سالم تولید کنند. به جای این نوشیدنیها، نوشیدنیهایی آمد که پر از قند و مواد نابود کننده است! البته ما همه عادت کردیم و معتاد هم شدیم. من چند بار عملیات جهادی شروع کردم که مثلاً نوشابه سر سفره نخوریم، چندبار شکست خوردم، دوباره شروع کردیم. این معلوم میشود که ما معتاد هستیم، اینها اعتیاد میآورد و در جسم و روح ما آثار دارد. دوتا پدربزرگ ما که هر دو هم از دنیا رفتند – خدا رحمتشان کند – هر دویشان تا چند هفته یا یک مدت کمی قبل از فوتشان از الآنِ من سالمتر بودند. به نظرم یکی شان 80- 90 سال عمر کرد یکیشان هم مطمئن هستم 100 و خردهای سال عمر کردند. تا یکی دو هفته قبل از فوتشان از الآن بنده سالمتر بودند.
فرمودند که مواد خنثی در کالاها اضافه میکند برای تقلب در وزن، تزریق آب داخل گوشت. ما دیده بودیم در شیر آب ببندند ولی در گوشت هم آب میبندند. تزریق آب در مرغ. اینها جزو تخصصهایی است که در دنیا فکر میکنم رکورد میزند! یکی از دوستان میگفت در ژاپن، ایرانیها که ژاپن رفته بودند تنها کسانی که در ژاپن کلاه اینها را برداشته بودند اینها بودند! میگفتند ما میآییم تلفن و دکههای تلفن عمومی میبینیم که یک عالَمه تلفن زدند ولی هیچی پول توی آنها نیست، بعد مأمور و مراقبت و دوربین گذاشتیم بعد دیدیم اینها سه – چهارتا روش دارند یکی این که یخ را عین سکه قالب ریختند یخ میآندازند آنجا یخ هم آب میشود تلفنهایشان را میزنند! یکی این که سکه را با نخ میبندند بعد میکشند بیرون! ده – بیستتا تکنیک و تاکتیک بود که آن ژاپنی گفته بود اگر این هوش و استعداد اینها صرف چهارتا چیز میکردند همین آدم ده تا اختراع کرده بود و ما در کمپانیهایمان از آن استفاده میکردیم. تزریق آب در گوشت، در مرغ، تقلب در توزین، دستکاری وزنهها و باسکولها، تقلب در مارک کالاها، تغییر هویت جنس و کالاها. نمایش جنس مرغوب و فروش جنس نامرغوب، همان چیزی که ما در روایات داریم.
یک وقتی حضرت امیر(ع) به بازار آمدند دیدند توی مغازه یک چیزهایی توی ویترین مغازه آن بالا هست. دست کردند پایین آوردند بیرون، دیدند پایینهای آن آشغال است. فرمودند که من تا ته بازار میروم برمیگردم همه اینها را مخلوط میکنی، یا مخلوط میکنی یا با دوتا قیمت جدا میکنی، نه این که توی ویترین کلاهبرداری کنی و یک چیز نمایش بدهی ولی زیر آن یک چیز دیگر بفروشی! فرمودند میروم تا ته بازار برمیگردم یا اینها را جدا کردی با دو قیمت، یا مخلوط کردی، کردی، اگر نه، مغازه تو تعطیل است. تبلیغات دروغ؟
بعد کسی فکر نکند که دزدی یک جرم است ولی اینطور کارها جرم نیست. اینها فرقی با آنها نمیکند. اینها عین همانهاست گاهی اوقات بدتر از آنهاست. اینها جرم خاموش است. یکی تولید کنندههای خرد و سطح و پایین و دستفروش را به جای این که اینها را نظم بدهند و مدیریت کنند، آموزش بدهند و بگذارند جنس سالم بدهند، زود میگویند اینها غیر بهداشتیاند!
کار دوم این که، تولید کننده که دارد کار دام و تولید طیور میکند، دارد کشاورزی میکند، این با هزار بدبختی دارد این کارها را میکند ما که میدانیم تولید چقدر سخت است، ما که میدانیم هرکه پولش را در بانکها میاندازد یا به دلالی میرود یا واردات جنسهای لوکس میکند، پول حرام زیاد میشود و هرکس کارش را در کار تولید بیندازد، تولید دام، کشاورزی، صنعتی این باید هفتخوان را عبور کند. بعد به اسم مسئله بهداشت بروید یقه تولید کننده را بگیرید. حالا یک وقت تولید کننده فاسد و خائن است حساب آن جداست و باید تنبیه شود. اما هزینه کنترل بهداشت را نباید همه را روی دوش تولید کننده انداخت باید به او کمک کرد. نباید تولید کننده بگوید ما همینطوریاش هم نمیصرفد باز باید یک خرجی هم برای آن کار بکنیم، خب نمیتوانم پس رهایش میکنم! تولید کننده دام و طیور و کشاورزی، باید حمایت شوند. اینها مشغولذ جهاد هستند. روایت ما میفرماید هرکس در جامعه اسلامی تولید ثروت، تولید کالا، تولید خدمات، تولید معرفت، تولید اخلاق و معنویت میکند اینها مجاهد هستند. در هر جامعهای اکثر مردم مصرف کننده هستند و یک اقلیت دارند تولید میکنند. شما دوروبر خودتان را نگاه کنید ببینید چند نفر دارند مصرف میکنند و چند نفر دارند مصرف میکنند و چند نفر تولید میکنند؟ یعنی باور میکنید از همین 78 میلیون جمعیت ما یکی دو میلیون دارند تولید میکنند بقیه دارند مصرف میکنند. نمیگویم کار نمیکنند، کار میکنند، کارشان تولید نیست. از هر 40 نفر، یکی دو نفر دارد تولید میکنند نباید بیخ خِر او را گرفت که او زمین بخورد! باید کمکش کرد، اگر فاسد است اصلاحش کرد، کمک کرد بهداشت غذاییاش بالا برود. ولی مسئولیت این با حکومت است، اینها کلاهبرداری واضح است. قضایای خیانت در بهداشت غذایی مردم میشود و این که بگوییم قضیه حوزه سلامت مردم مهم نیست، حالا یک مسئله ثانوی و کوچک است، اصلاً کوچک نیست، قطعاً یک مصداق جرم است، باید هم به لحاظ فرهنگ سازی، اخلاقی، تربیتی با آن مواجه شد و هم بعضیها قاصرند بعضیها مقصر. اینها را نباید با هم مخلوط کرد. یک عده قاصرند، قاصر یعنی کسی که سوء نیتی ندارد ضعیف است، آموزش ندیده، بلد نیست، نمیداند یا نمیتواند. اما مقصر کسی است که نمیخواهد. باید با اینها دو جور مواجه شد. نباید عین هم و مثل هم با اینها برخورد بشود. اینجا هم نیروی انتظامی، هم قاضی، اینجا 7-8 تا نهاد هم دخالت دارند و هم مسئولیت دارند که نوع مجازاتها و اطلاعرسانیها چه باشد؟ امیدواریم هم به لحاظ اجرایی و هم به لحاظ نظری، ابهامی اگر هست برطرف شود، اهمیت کار روشنتر شود و بدون این که کمر تولید کننده را بشکنیم و بدون این که خردهپای تولید کننده بازاری را نابود کنیم، بدون این که مصرف کننده را در عسر و هرج بندازیم بتوانیم یک کاری بکنیم که این به تغذیه و فلسفه تغذیه نزدیک شود. فلسفه تغذیه چیست؟ سالم نگه داشتن بدن، طولانی کردن عمر، کم کردن از بیماریهای جسمی، بیماریهای عصبی و اقتصاد مقاومتی که الگوی مصرف، یک بُعد مهم آن الگوی غذایی است که همه ما و شما در این قضیه مسئول هستیم.
سؤال: عرض سلام خد مت شما دارم و سپاسگزارم از راهنمایی شما. استحضار دارید که بخشی از برقراری امنیت غذایی مردم را صنعت دام و طیور تأمین میکند. به هرحال لازم بود و در این زمینه اشاره داشتید که از شما ممنونم. درباره نحوه استفاده از گوشت سفید یا مرغ، و یا تخممرغ، سفارشی داشتهاند یا خیر؟ استحضار دارید که حالا اشاره داشتید که مرغ را توی آب میاندازند که یک مقدار سنگین شود، ولی من میخواهم خدمت جنابعالی بگویم که با تخم مرغ نمیشود این کار را کرد. تخم مرغ یکی از معجزات عالم است که با یک چیز 60 گرمی میتواند امنیت غذایی یک انسان را در طول 24 ساعت تأمین کند. استدعا در این است که یا در جلسه بعدی یا اگر در این جلسه میخواهد در این بخش خاتمه پیدا کند ما را راهنمایی کنید.
جواب: اولاً اگر روایت در این باب نداشتیم، اسلام میفرماید هرچه که با عقل و تجربه میفهمید و به نفعتان است همان واجب و مستحب میشود، هر چه که به ضررتان است حرام میشود. حضرت رضا(ع) میفرماید هرچه که به شما صدمه میزند نباید انجام بدهید، این یک قانون کلی شرعی است. مصادیق آن ممکن است با عقل و علم و تجربه خیلیهایش را به دست بیاورید. اما روایات خاص در این مورد که گوشت سفید مرغ و ماهی بیشتر مصرف بکنید زیاد در این باب داریم. تخم مرغ معجزه است بله، همه چیز معجزه است، مرغ آن هم معجزه است، با همه اینها ما میتوانیم با همین معجزهها، معجزه بزرگتر را آدمها بکنند که همه جا میتوانند تخلف کنند. این آدمیزادی که ما دیدیم میتواند محتویات تخم مرغ را هم دربیاورد و در آن یک چیز دیگر بریزد و بفروشد! باید نظارت کنیم. باید تولید کننده، توزیع کننده، مصرف کننده همه آموزش ببینند، و همه دقیقاً نظارت کنیم و نظارت بشویم، همه همدیگر را امر به معروف و نهی از منکر کنیم که انشاءالله وقتی از جای دیگر میآیند و وارد بازار ما میشوند بگویند که بازار اسلامی است، اولاً اخلاق در آن است، دروغ نمیگویند، کلاهبرداری نمیکنند، گران نمیفروشند، جنسشان را سالم تحویل میدهد. همه اینها. بعد بهداشت و نظافت هم حقوق، هم اخلاق رعایت بشود، بگویند بازار تغذیه اسلامی از همه جهت.
××× (23:05)
یک اشتباه بزرگی که از ابتدا در صف مقابل انبیاء تا همین الآن صورت میگرفته و تا آخر ظاهراً، که این ابعاد انسان را از هم تفکیک میکنند میگویند اینها ربطی به هم ندارند، یکیاش را فقط مهم میگیرند و بقیه را نادیده میگرفتند. منشأ اصلی تفکیک نبوت از مدنیّت، تفکیک شریعت از مدنیّت، تفکیک نبوت از زندگی، که در قالب تفکیک دین از علم، تفکیک اخلاق از اقتصاد، تفکیک دین از سیاست و دولت، تفکیک عرفان از اجتماع، و انواع و اقسام این تفکیکها صورت میگیرد، منشأ اصلی آن، آن تفکیک غلط در بین ابعاد مختلف انسان است. یعنی وقتی به اصطلاح انسان، مُثله شد، انسان تکه تکه شد، این موجود چند بُعدی تجزیه به چند موجود مستقل بیربط تجزیه شد، آن وقت نه فقط سیاست از اخلاق جدا میشود، از دولت جدا میشود، سیاست از اقتصاد جدا دیده میشود حتی ابعاد مادی از همدیگر تفکیک میشوند. میخواهد رفاه را جداگانه برنامهریزی کند، رفاه اقتصادی را، امنیت را جداگانه، آزادی را جداگانه، پیشرفت را جداگانه حتی فقط با نگاه مادی نگاه کنیم. اینها اشتباهات و خطاهای بزرگی است. وقتی انسان را تکه تکه کردیم و تجزیه کردیم بعد میآییم اسلام را تجزیه و تکه تکه میکنیم، بخشهایی از توحید و نبوت را، آموزههای توحید و نبوت را کنار میگذاریم و میگوییم اینها مهم نیست یا برای الآن نیست یا برای قبل بوده، یا فقط شخصی است و اجتماعی نیست به تمدن و دولت ربط ندارد، آنها دارد اینها ندارد وقتی اینطور تفکیکها را انجام دادیم در واقع انسان را تجزیه کردیم. تجزیه انسان نتیجهاش تجزیه اسلام است. دین را تجزیه میکنیم به اجزاء بیربط! چون انسان آن لحظهای که دارد فعالیت اقتصادی میکند همان لحظه دارد یک فعالیت اخلاقی انجام میدهد. همان لحظهای که دارد یک فعالیت سیاسی، اقتصادی یا تفریحی، خانوادگی انجام میدهد همان لحظه دارد یک عملیات روحی انجام میدهد. بعضیها فکر میکند معنویت و عرفان یک بخشی و اصل نبوت، یک بخشی در عرض بقیهی بخشهای زندگی است، میگوید زندگی را برنامهریزی میکنیم فکر میکنند برنامهریزی دینی این است که مسجدم را جداگانه میروم، بازارم را هم جداگانه میروم، دوتا ساحت است، آن شخصی که در مسجد است آن شخصی نیست که در بازار است. در مسجد تقبلالله، اسعدالله و چطوری برادر! بعد همانها در بازار کلاه همدیگر را برمیدارند! اصلاً تفکیک دین از سیاست سکولاریزم است همین است که ما گرفتار آن هستیم. اسم آن را نمیآوریم، خودش هست اسم آن را نمیآوریم. یعنی این که در مسجد، یا در ایام عزاداری، یا در حرم امام رضا(ع) همه برادر و خواهر میشوند. اسعدالله ایامکم! سر سفره افطار! در بازار، کلاه همدیگر را برمیدارند. یعنی میگویند اخلاق مسجد داریم، اخلاق بازار داریم! در بازار فقط بازاری و سودمحور. در مسجد، مسجدی و هیئتی. در خانواده باز یادمان میرود، رابطه زن و شوهر رابطهای است که هرکسی خودش مرکز عالم است. که علت اصلی آن این طلاقها همین است. البته معنیاش این نیست که زمانی که طلاق کمتر بود همه جا عدالت و رأفت و رحمت بود، خیر، آن موقع جرأت طلاق و امکان طلاق کمتر بود آن زمان همدیگر را تحمل میکردند حالا دیگر تحمل نمیکنند. در خانوادهای که زن و شوهر با هم رابطه دوتا انسان مؤمن را ندارند هرکسی به فکر خودش است، جدا جدا مسجد میرویم، جدا جدا حرم میرویم جدا جدا نماز هم میخوانیم و با همدیگر رابطه اسلامی نداریم، با همسایه، با مشتری، با مشتری، خریدار، در دانشگاه استاد، شاگرد، اصلاً سکولاریزم تفکیک دین از زندگی همین کاری است که اغلب ماها داریم میکنیم، به زبان علیه آن شعار میدهیم ولی در عمل گرفتار آن هستیم. برنامهریزی درست اسلامی که پیامبر(ص) به ما آموزش دادند اما امثال ما یاد نگرفتیم و خودشان هم اینطوری بودند. همان حالات عرفانی و معنوی، توکل بر خدا، عزت را در خدا جستن، فقر الیالله، من مرکز عالم نیستم، من بنده هستم، همینهایی که در نماز و مسجد میگوییم و تمرین میکنیم پیامبر(ص) فرمود همینها باید مبنای بقیهی زندگیمان باشد. نه این که اینها را جدا کنیم. ما جداگانه مسجد میرویم، قرآن میخوانیم، روزه میگیریم و جداگانه کار سیاسی میکنیم، فعالیت اقتصادی میکنیم، فعالیت خانوادگی است، همه اینها از هم جدا هستند. طرف میگوید من نمازم را به جای خودش میخوانم. هر کاری به جای خود. ربایم را هم میدهم و میگیرم، هیئت هم میروم! دروغم را میگویم کلاهم را برمیدارم چک بیمحل میکشم، گران میفروشم، عزاداری هم میکنم! یعنی زندگی تقسیم بر دو! یک بخشی دینی برای خودش و حال کردن دارد، آنها را دیگر سیاسی نکن، دیگر با زندگی بازی نکن. یک بخش دیگری هم دارد که زندگی مثل کفار بکن. یعنی زندگیهای ما دو رو دارد. علت این که ما گرفتار هستیم طلاق و اعتیاد و پروندههای دادگاهی و چک بیمحل و کلاهبرداری و دروغ در جوامع مثل جوامع کافر است. آنها حداقل دین ندارند، بعضی از این جوامع یک تربیت مدنی دارند یاد گرفتند که بخاطر دنیایشان قانون را رعایت کنند نه به خاطر اخلاق و آخرت و ارتقاء. بخشی از این جوامع هستند که دین ندارند اما قانون و تمدن و احترام به حقوق دیگران را از ترس پلیس و دادگاه، یا آموزش و رانندگی یاد گرفتند که چطوری همدیگر را کمتر اذیت کنند. اما هم آموزش الهی که انبیاء به ما دادند کارش نداریم و آن را مخصوص به عزاداری و سیاست کردیم و به بقیهاش کاری نداریم یعنی به 99 درصد آن کاری نداریم این یک درصد سمبل دین بین ما شده است! آموزش مدنی که بعضی جوامع متمدن غیر دینی که به بچههایشان از بچگی یاد میدهند که قانون را باید رعایت کنی، مالیات را باید بدهی منظم مالیات میدهند، در رانندگی حقوق همدیگر را رعایت میکنند، در خیابان دعوا نمیکنند مزاحم همسایه نمیشوند نه برای خدا و آخرت و تکامل معنوی، برای این که همین دنیا را راحتتر زندگی کنند. یعنی هم آموزشی که اولیاء دادند که در دنیا مثل آدم زندگی کنید تا «فیالدنیا حسنه و فیالآخره حسنه» باشید. انبیاء آمده به ما بگویند که چگونه دنیای خوب و آخرت خوب داشته باشید. نه دنیای بد، و آخرت خوب، نه دنیای خوب و آخرت بد، و نه دنیای بد و آخرت بد! بلکه «آتنا فی الدنیا حسنه و فی الآخره حسنه» خدایا ما از تو هم حسنه دنیا و هم حسنه آخرت میخواهیم. دنیای خوب هم نه این که مثل خوکها زندگی کردن، اسم این دنیای خوب نیست. دنیای انسانی. خدایا ما از تو دنیای انسانی میخواهیم، دنیای خوب و آخرت خوب میخواهیم. انبیاء آمدند همین را به ما بگویند. این روز پیامبر(ص) روزی است که خداوند چنین موجودی را به بشریت هدیه کرد که برای همیشه به ما و کل بشر یاد بدهد که چکار کنیم دنیای خوب و آخرت خوب داشته باشیم. یعنی امنیت، رفاه، صداقت و راستگویی، وفاداری، محبّت، خدمت به هم، عشق به هم، راست گفتن به هم، اینها تعالیم انبیاء و پیامبر اکرم(ص) است که خودشان هم اینچنین بودند. این بدین شکل است که هم دنیای تو تأمین شود یک زندگی با کمترین خشونت و استرس و دعوا؛ و یک وقتی برسد که دادگاهها خالی باشد و قاضیها بیکار باشند، زندانها خالی باشد، اعتیاد و طلاق نباشد، زندگی دنیایتان راحت است و آخرت خوب، که اینها با هم گره خورده است. بعضیها فکر میکنیم این تعالیم عرفانی و معنوی که پیامبر(ص) آوردند این برای یک عده خاصی است که میخواهند عارف شوند! و آنها کاری به زندگی و سیاست ندارند و در غارها و خانهها زندگی میکنند و با همه رابطهشان قطع است. بقیهاش برای بقیه ماهاست که مردم معمولی هستیم! در حالی که پیامبر اکرم(ص) آمدند که آموزش بدهند که اوج عرفان را چطوری وسط بازار بیاورد، وسط خانه بیاورد، وسط پارلمان و محل حکومت و سیاستگذاری و قانونگذاری بیاورد، حتی وسط پارک و سینما و هنرتان. پیامبر(ص) فرمودند لقمان به پسرش گفت کیست که به خدا و خداوند پناه ببرد و خداوند از او دفاع نکند؟ این عرفان است. یعنی باور کنیم که اگر حقیقتاً کسی به خدا پناه برد و تسلیم خدا شد و به دامان خدا پناه برد محال است خداوند از او دفاع نکند و به او بیاعتنایی کند. این عرفان است. پیامبر(ص) میفرماید این را لقمان به فرزندش میگوید، یعنی به مردم و به ماها که جامعه دینی، بازار اسلامی فقط در بازاری نیست که عاشورا و تاسوعا پرچم سیاه میزند. آن بازاری اسلامی است که واقعاً خداوند را رازق بلکه رزّاق بداند و بگوید رزق من دست خداست. وقتی کسی باور کرد که رزق، دست خداست و هر کس به خداوند توکّل کند خداوند رهایش نخواهد کرد و فقط از خدا حساب ببرد و به تعبیری پیامبر(ص) فرمودند اگر عزّت میخواهید و میخواهید نفوذناپذیر باشید تقوا داشته باشید یعنی فقط خداوند را به حساب بیاورید و فقط برای خدا به همه مردم خدمت کنید بخصوص به ضعفا، به همه راست بگویید و دروغ نگویید. ببینید معنی این توکل که نفوذناپذیر میشوی و از هیچ کس نمیترسی و به هیچ کس طمع نداری و آرام هستی و آرامش داری. امام(ره) در وصیتنامهاش میگوید با دلی شاد... ما ندیدیم که کسی آخر وصیتنامهاش این حرفها را بنویسد! همه میگویند با اضطراب و... بلکه ایشان اینقدر خاطرجمع است. میگوید من که به خدا راست گفتم خدا هم که وعده داد، من که به وعدهام عمل کردم چرا خدا به وعدهاش عمل نکند؟ بنابراین با دلی شاد و ضمیری مطمئن و قلبی آرام دارم میروم چون من هر کاری باید بکنم کردم و هر کاری هم که نباید میکردم نکردم، من به خداوند اعتماد دارم. حالا نوبت خداست که به وعدهاش عمل کند. یعنی مطمئن است که دارد به بهشت میرود. اینقدر آرام است. میگوید من یک عمر هرچه گفت کردم حالا نوبت خداست. خب ما کجا این قدرت و روحیه را داریم؟
پیامبر(ص) گفت بگویید «هو الرزّاق» و پای آن بایستید. یعنی اگر ما معتقد باشیم که خداوند رزّاق است دیگر در بازار، کلاه همدیگر را برنمیداریم. ما فکر میکنیم خدا رازق نیست فکر میکنیم رزق ما نمیرسد اگر دروغ نگوییم و اگر گران نفروشیم اگر احتکار نکنیم، اگر چک بیمحل ندهیم رزق نداریم و گرسنه میمانیم. بازار بیدین، بازاری است که ولو پرچم سیاه اباعبدالله(ع) بزند و صدای اذان هم در آن بلند شود و نیمه شعبان هم شربت پخش کند ولی در این بازار، فروشنده و خریدار و کارگر و کارفرما به همدیگر دروغ بگویند و کالای همدیگر را بردارند و جنس قلابی به همدیگر بدهند. سیاستمداران، آنان که در انتخابها میخواهند بیایند و بروند احزاب، گروهها، رسانهها، اینهایی که ایام شهادت و عزا و تولد یک چیزی مینویسند تبریک و تسلیت، و خیال میکنند اینها دیگر مذهبی و اسلامیاند! بعد در فعالیتهای سیاسی و رسانهای دروغ، تهمت، تحریف میکنند یعنی طرف یک چیز دیگری گفته ولی اینها یک چیز دیگری منتشر میکنند، مغالطه، شایعهسازی، آبروریزی، میدانند این کارها را و میکنند. اینها میشوند احزاب لامذهب و رسانههای بیدین، ولو بسمه تعالی و تبریک بگویند میلاد پیامبر اکرم(ص) را! این کارها که در همه جوامع هست. الآن مسیحیها کریسمس گرفتند جشن میگیرند ببینند چه کارها هم میکنند. جالب است کریسمس یک عید مذهبی است حضرت عیسی(ع) هم پیامبر زهد است که در روایت میگوید بالش سرش سنگ بیابان بود و تشک او خاک بیابان و لحاف او آسمان. حضرت عیسی(ع) که پیامبر زهد و سادهزیستی است، خانه بدوش و آواره، حالا به اسم عیسی و به اسم کریسمس، ببینید در دنیا مخصوصاً کشورهای سرمایهداری چه کارها میکنند! اصلاً مرکز شرابخواری و فحشاء و ریخت و پاش و بزن و بکوب یک بهانهای برای اینها شده، و در 90 درصد مواقع حالت مذهبی ندارد. به بهانه کریسمس هرکس هر کاری میخواهد میکند، حالا چفت و بست ما یک مقداری بیشتر است چون اسلام، قرنها بعد از مسیحیت آمده، آخرین دین و جوانترین دین است. ولی ما هم گرفتار این چیزها هستیم.
بنابراین این که پیامبر(ص) برای چه آمدند؟ پیامبری برای چیست؟ وحی برای چیست؟ بعضیها میگویند آمده برای معنویت، توحید و توجه دادن به خداوند. بله همینطور است اما نه توحید مجزا از عدالت، نه توحید انتزاعی ذهنی، نه تنها توحید لغلغة زبان و در ذهن، بلکه توحید در بازار، توحید در سیاست، نه فقط توحید در مسجد، توحید در سینما، توحید در مجلس، توحید در هیئت دولت، توحید در دادگاهها، توحید در کارخانه، توحید در روی زمین بدون عدالت نمیشود. لذا پیامبران آمدند دو چیز را بگویند یکی همین اقامهی قسط «لیقوم للناس بالقسط» عدالت. همه حقوقی داریم و هم حدودی. اینها را بفهمیم. و یکی توحید. توحید بدون عدالت توحید نیست، عدالت هم بدون توحید هم عدالت نیست. فرمودند خدا را مرکز تصمیمگیریهای سیاسی و اقتصادی، خانوادگی، شخصی و اجتماعی قرار بدهید فقط از او حساب ببر و هیچ ملاحظهی دیگری نکن جز آن چیزی که او میخواهد و او چه میخواهد؟ از جمله عدالت، احترام به حقوق مردم و خدمت به خلق، گذشت، مدارا، رحمت، برادری و خواهری میخواهد این کارها را بکن بعد ببینید هم دنیای شما و هم آخرت شما درست میشود. هم در دنیا به امنیت و رفاه و آزادی و احترام و برادری و محبت میرسی و از استرس و خشونت و دروغ و ربا و ریا و تهمت و حسد و حرص و همین چیزهایی که ما را رنج میدهد راحت میشویم و هم آخرت و ابدیت ما درست میشود. همه ما در زندگی مشکل داریم. کسی هست بگوید من در زندگی مشکل ندارم؟ چنین چیزی اشکال ندارد. ذات دنیا این است. یک کسی آمد به اما صادق(ع) عرض کرد که، گفت آقا 50 سال است دارم میدوم، بدبختی، گرفتاری، هر روز یک مشکل تازه در زندگی دارم یکی حل میشود و یکی دیگر دارم، تمام عمرم گذشت منتظر یک روز راحتم، امام صادق(ع) فرمودند که خب اشتباه کردی دنبال یک چیزی در دنیا هستی که خلق نشده، اصلاً چنین چیزی نیست «الراحه فی الدنیا» فرمودند در دنیا اصلاً چیزی به نام راحتی مطلق وجود ندارد خدا خلق نکرده برای این که اینجا استراحتخانه نیست دنیا را اشتباه گرفتی! تو فکر کردی که آمدیم به دنیا برای این که خوش بگذرانیم و استراحت کنیم مدام میگویی نمیشود! هر خوشی میآید دوتا غم هم به آن میآید، دنبال چیزی هستی که در این عالم نیست چون این عالم را برای استراحت نساختند، اینجا دار رشد و ابتلاست، دنیا یک نردبان است یا از این نردبان بالا میروی یا پایین میآیی. برای این است، شما میخواهی روی نردبان بخوابی و خروپف کنی و خوش بگذرانی! اصلاً نردبان جای چنین کاری نیست. امام صادق(ع) فرمودند که انبیاء آمدند به ما و شما یاد بدهند که به تعادل و قدرت روحی برسیم، به حدی که وقتی فقیریم یا وقتی ثروتمندیم در هر دو حال انسان باشیم. وقتی عصبانی هستیم و وقتی خوش هستیم در هر دو حال انسان و متعادل باشیم. – اینها تعابیر امام صادق(ع) است – فرمودند علامت ایمان است که به جایی برسیم که چه در رفاه هستیم و مشکل مادی نداریم یا در سختی اقتصادی هستیم، در دو حال، انسان باشیم. در هر دو حال عادل باشیم. چه در شادی، چه در غم، امام صادق(ع) فرمودند در هیچ دو حالتی کنترل و تعادل خودت را از دست ندهی این میشود مؤمن. چه در شهوت و اشتهاء و میل، چه در حال عصبانیت و غضب و خشونت، در هر دو حال عادل باشی. خب اینها خیلی سخت است ما و شما میدانیم که اینها چقدر سخت است. من که از همه شما بیشتر میدانم که تقریباً برای امثال ما شدنی نیست. امام صادق(ع) فرمودند دین و قرآن و پیامبر و انبیاء آمدند برای این که انسان تربیت کنند، آدم که تربیت شد در هر رشتهای که باشد مهم نیست، ممکن است یک پالوندوز و یک شاگرد آهنگر باشد، ممکن است یک پروفسور باشد، ممکن است رئیس یک مملکت باشد، ممکن است یک آدم خیلی معمولی که از نظر اقتصادی همه میگویند این پایینترین طبقه است! هیچ کدام اینها... آن وقت همه اینها با هم مساوی است. چطوری در ذکر کسانی که دنبال استاد سلوک میگردند موارد متعدد میگویند من یک استاد سلوک میخواهم که بشود به او اعتماد کرد و مدارج مختلف را طی کرده، بعد منتظر است که یک آدرسی را به او بدهند یا منزل یک عالِم خیلی مشهور و بزرگ و استاد کلی را به او بدهند! بعد میگویند آقا میروی فلان شهرستان، بعد فلان روستا، بعد میروید توی بازار آن روستا، یک آهنگری هست آن آهنگر هم نه، شاگرد او، یک شاگرد آهنگری است که صبحهای زود میآید کوره را روشن میکند و پتک را آماده میکند کارها را آماده میکند، او از اولیاءالله است، او ولیّ خداست. بلندشو برو آن روستا و آن آهنگری و شاگرد آهنگر را پیدا کن از او بپرس. او پیش خدا در آسمانها شناخته شده و مشهور است! اصلاً این دنگ و فنگهایی که در ذهن ما هست، که فلانیها مهماند، این رئیس است، آن مشهور است، آن پولدار است، آن مُلاست، آن مدرک فوق دکترا از کجا دارد و... اینها همه بازی است و همه اعتبارات دنیوی است. اصل مسئله این است که امام فرمودند، فرمودند ارزش انسانها به اینهاست اگر توانستی به یک مقامی برسی و یک فرد و یک جامعه که در شادی و غم، در رفاه و سختی، در عصبانیت و آرامش، در همه حال، عادل و انسان باشد و محور تصمیمگیری و موضعگیریاش خدا باشد این به هدف انبیاء رسیده است، خدا یک چنین کسی را میخواهد. میخواهد حمّال در بازار باشد میخواهد رئیس یک مملکت باشد میخواهد گمنام باشد. این انسان است. انبیاء برای این آمده و جهان برای این خلق شده است. در عین حال این هیچ منافات با عقل و برنامهریزی ما ندارد. همین امام صادق(ع) فرمودند زندگی در دنیا، نصفاش برنامهریزی درست است یعنی یک کسی فکر نکند که حالا ما به این مقامات میرسیم که من یک کاری کنم در شادی و غم و رفاه و سختی و ثروت و فقر، در همه حال آدم باشم و مؤمن باشم، آن وقت این آدم بودن در شرایط مختلف، اقتضائات مختلف دارد مثلاً در مقام فقر، میگویند صبر. یعنی وقتی فقیر شدی نه این که کار نکن، پولدار نشی و مرفه نشی، نه؛ بکن. ولی حالا تو داری زحمت خودت را میکشی باز هم گرفتاری، حالا چکار کنی؟ میگویند برای فقیر، توکل در فقر، یعنی صبر. یعنی کرامت انسانیات را از دست ندهی. یعنی نگویی من برای این فقیر شدم که دزدی نکردم و رشوه نگرفتم این را نگویید بگویید این یک مرحله و آزمون است. صبر، یعنی آرامش، وقار، تسلط بر خود و تحمل مشکلات و تلاش برای حل آن. فقر، چیز خوبی نیست. پیامبر(ص) فرمودند با فقر مبارزه کنید. فقر، همسایه دیوار به دیوار کفر برای 99 درصد مردم است. 1 درصد هستند آدمهایی که اگر فقیر بشوند و آواره در بیابانها هم گرفتار بشوند ایمان اینها ضعیف نمیشود بلکه قویتر میشود ولی اینها چند نفرند؟ همین ما و شما که اینجا نشستیم اغلبمان توی هچل بیفتیم یعنی مستأجر باشیم صاحبخانه بیرونمان کند نتوانیم خانه بگیریم، بچهمان مریض شوید نتوانیم بیمارستان برویم، نتوانیم غذا بگیریم، بعد کفر میگوییم این چه خدایی است؟ برای چه خدا اینطوری میکند؟ آنجا موحد میشویم میگوییم منشأ همه تصمیمگیریها خدا بوده، هر کار خوب و بدی شده خدا کرده است، آنجا خیلی توحیدی میشویم منتهی توحید انحرافی! یعنی همه چیز پای خدا میافتد. ما در شرایط عادی که موحد نیستیم که بگوییم هرچه داریم از خداست! به زبان ممکن است بگوییم ولی واقعاً قبول نداریم که من هرچه دارم از خداست، امنیت، آبرو، عزّت، رفاه، و... بگوییم خدا من که چیزی نیستیم اینها هرچه هست برای توست امانت است. حضرت عباسی چند نفر به این حرفها عقیده داریم؟ این حرفها را قشنگ داریم ولی عقیده؟ بله، یک وقتی مشکلی پیش میآید ورشکست میشویم، یکی هم سرطان میگیرد، از اداره هم بیرونمان میکنند، در عالم سیاست هم حذف میشویم، 4 – 5تا اتفاق اینطوری میافتد بعد یک مرتبه آنجا میگوییم مرکز تمام اتفاقات و منشأ همه اینها خود خداست! خدایا چرا این کار را کردی؟ خداوند در قرآن میفرماید هر مصیبتی سرتان میآید از خودتان است و هر نعمتی به شما میرسد از من است. یعنی موقعی که این امکانات را دارید موحد باشید وقتی در یک هچلی میافتید اگر امتحان نباشد، یک هچلهایی هست که ما در آن نقشی نداشتیم یک کس دیگری این کار را کرده و ما در آن گیر افتادیم، اما 80- 90 درصد این گرفتاریها و هچلها را خودمان برای خودمان بوجود میآوریم. وارد یک ماجرایی میشویم به هوای این که مثلاً سود مفت گیر بیاوریم، چهارتا خطا میکنیم، خودمان زیرسبیلی رد میکنیم بعد نمیفهمیم این چهارتا خطا 8 تا مصیبت برایمان درست میکند یکیاش دو ماه دیگر است برای خودمان، یکی یک سال و نیم دیگر برای بچهمان، یکی هشت ماه دیگر برای آبرویمان و... بعد که آنها پیش میآید میگوییم خدا این کارها را کرده است. قرآن میگوید هر گندی زدی خودت زدی هم در دنیا و هم در آخرت. هر نعمتی داری از من است. که اینها خیلی توضیح شفاف و شیرین فلسفی، کلامی، عرفانی دارد. این آیات، خیلی آیات زیبا و پرمعنی است که ما برای چه خوبیها را از خدا بدانیم و بدیها را از خودمان بدانیم؟ برای چه؟ کاملاً توضیح مستدلی دارد که چرا؟ در عین حال میفرمایند برنامهریزی برای زندگی. فرمودند نیمی از تمدنسازی، نیمی از حکومتسازی، نیمی از مدیریت درست یک کشور، یک خانواده، یک جامعه، یک کارخانه، برنامهریزی درست است. تو بگویی خدا رازق است، بعد بگوییم خب خدا رازق است خدا گفته تلاش کن برای مسیر مشروع، من رزق تو را میرسانم، پس دروغ نگوییم. وقتی میگوید قیمت این چند است و چند خریدی؟ راستش را بگوییم که چند خریدم و اینقدر هم سود مشروع کردم. جنس خراب است در روایت دارد جامعه شیعه چه جامعهای است و مؤمن کیست؟ فرمودند مؤمن کسی است که وقتی دارد یک چیزی را میفروشد عیبهای آن را بگوید مخفی نکند وقتی میخواهد یک چیزی را بخرد چطور تحقیق میکند؟ وقتی میخواهیم یک خانه یا ماشین بخریم چطوری به ابعاد آن ور میرویم؟ یک جای آن نشتی ندارد، سوراخ ندارد، پیچ آن درست است، دست چه کسی بوده، لولهکشی خانه چطور بوده، وقتی میخریم چقدر دقیق هستیم، در روایت میفرماید مؤمن کسی است که وقتی هم میفروشد همینقدر دقیق باشد بلک بیشتر. یعنی سود طرفش را لحاظ کند. خب این بازار اسلامی میشود. ما میگوییم خدا رازق است، بعد دروغ و انواع و اقسام این کارها را برای رزق میکنیم و میخواهیم پول بیشتر دستمان بیاید. خب اول از ما دوتا سؤال میکنند: 1) اگر خدا رازق است و وعده داده تو اگر به روش مشروع کار کنی، دروغ نگویی، رشوه نگیری، گرانفروشی نکنی، جنس بنجل قالب نکنی، من روزی تو را میرسانم نترس «مِن حیث یحتسب لایحتسب» هم از جایی که منتظرش هستی میرسد و هم از جایی که اصلاً منتظر آن نیستی به تو میرسانم. به من باور داری؟ خب ما این که این را باور نداریم چون در عمل نشان میدهیم که باور نداریم. 2) همین دینی که میگوید توکل کن و تلاش کن، همین دین میگوید درست برنامهریزی کن و عقل خود را به کار بینداز. همینطور سرت را پایین میاندازی میروی میگویی میخواهم کار اقتصادی بکنم! خب شعور داشته باش، تخصص، سؤال، تجربه، فکر، مشورت، بیگدار به آب میزنی بعد اسم آن را توکل میگذاری! این دوتا شرط، میفرماید تمام مشکلاتتان بخاطر یکی از این دوتاست. یا آن تعادل اسلامی را ندارید در مقام شادی و غم و رفاه و سختی عادل نیستی. یا مسئله روحی و اخلاقی و اعتقادی است میگوییم خدا رازق است ولی قبول نداریم واقعاً باور نداریم. فکر میکنیم با راست گفتن رزق نمیآید. فکر میکنیم با عمل وفای به وعده، رزق نمیآید. باید تخلف کنیم تا رزق بیاید.
یک روایتی دیدم که خیلی عجیب است. فرمودند یک بندهای از خانه بیرون میآید خداوند یک رزقی برای آن روز او در نظر گرفته که از راه حلال به او برسد این عجله میکند و میخواهد مفت گیر بیاید میرود سراغ راه حرام، همان روزی که قرار بود به او برسد همان مقدار همان روز به او میرسد منتهی قرار بود حلال دست او برسد حالا به حرام دست او میرسد. یعنی قرار بود ما آن روز برایش در نظر گرفته بودیم که سر کار بیاید صادقانه خدمت کند، درست عمل کند، حق کارگرت را بده هنوز عرق او خشک نشده، ما همین مقدار را برای تو کنار گذاشته بودیم. تو فکر کردی این حرفها دروغ است. ما به تو میگوییم قرض بده، حتی وقتی گرفتاری به کسی که از تو گرفتارتر است وام بده، ما در همین دنیا بیشتر به تو برمیگردانیم تو باور نمیکنی. داری، نیاز هم نداری، یک کسی میآید از تو کمک میخواهد تو نمیدهی، میگویی اگر بدهم خودم فقیر میشوم «الشیطان یعدکم الفقر» شیطان، مدام در گوش تو میخواند که فقیر میشوی مواظب باش! این حرف ها که خدا زده همهاش دروغ است. برنامهریزی طوری است که به سمت فقر و فحشا ببرد. و تو را از این جهات بترسانی و محاسبات الهی را کنار بگذاریم. خب این خیلی روایت عجیبی است. من هر وقت این روایت را یادم میآید واقعاً تحت تأثیر قرار میگیرم که واقعاً ما چقدر از این اشتباهات در زندگیهایمان کردیم. میگوید مثلاً امروز این روزی تو از راه حلال است همین روزی را رفتی از راه حرام بدست آوردی بیشتر نشد همان بود، منتهی آخرتت را از دست دادی، ما میخواستیم دنیا و آخرت را با هم داشته باشیم. خب ما این حرفها را باور نمیکنیم. یک عده هم باور میکنند، آدمهای متدین هستند، عقل را کنار میگذارند فکر میکنند توکل، یعنی بدون عقل وارد زندگی شدن. خب همینهایی که دارند درس معنویت و اخلاق میگویند همینها میفرمایند که برنامهریزی درست داشته باشید در هر کاری میخواهید وارد شوید اول برنامهریزی درست داشته باشید. میخواهید تفریح بروید، میخواهید مهمانی داشته باشید، میخواهید کارخانه بزنی، میخواهید وارد کار اقتصادی شوید، میخواهیم انتخابات بروید و... 1) خدامحور و 2) برنامهریزی داشته باشید. ما چقدر در کارهای زندگیمان چوب خوردیم برای این که اصلاً برنامه درست نداریم و اصلاً فکر نکردیم همینطوری میرویم بعد که خراب میشود میگوییم خدایا ما که متدین بودیم خدایا ما که نیتمان خوب بود چطور شد اینطوری شد؟ میگوید برای این که برنامه ندارید. این دنیا دارِ برنامهریزی است. پس توکل، عزت، یعنی بگوییم من هیچ قدرتی جز خدا را به حساب نمیآورم. این یک.
دوم، با عقلت زندگی کن، با عقلتان کار بیندازید و برنامهریزی کنید. چقدر از این طلاقهای خانوادگی به خاطر – بعضی از این دوستان که در دادگستری پرونده این خانوادهها را دارند – میگویند بعضی از پروندهها چقدر مسخره است، گفت به خدا بخش مهمی از اینها یا اخلاق را رعایت نمیکنند توهین میکنند، همدیگر را اذیت میکنند، حقوق همدیگر را رعایت نمیکنند، یعنی بیدینی، بیتقوایی، هرکسی میگوید من مرکزم تو باید برای من و در خدمت باشی. نمیگوید حالا من چی در خدمت تو؟ گفت اغلب این طلاقها تقریباً همهاش یا این است و بخش دوم آن، بیعقلی یکی از اینها یا هر دویشان است! بیعقل هستند، شعور ندارد که باید چطوری با طرف خود صحبت کند. آدم خوبی است نمیخواهد ظلم کند ولی شعور ندارد. برنامه ندارند. برنامه نداریم که آقا این حالتش اینطوری است، حالت من اینطوری است، شرایط اینجوری است، این کار را بکنم جواب نمیدهد، آن کار را هم کردم جواب نداده، این کار را بکنم فلان... میگفت 95 درصد طلاقها برای این چیزهاست، 5 درصد است که میشود گفت بله، واقعاً اینها یک مشکلی دارند که نمیتوانند با هم زندگی کنند. خب همین دوتاست که پیامبر(ص) به ما گفتهاند.
یک نکتهی مهمی که برادر عزیزمان فرمودند که به عنوان طلبه توی ذهنم آمد تذکر بدهم این که، در قرآن و روایات داریم که خداوند هرکس را بخواهد میبخشد و هرکه را بخواهد عذاب میکند، یک وقت برداشت این خدا یک کسی مثل ماست و هوسی است و هر کار دلش میخواهد میکند ما اینیم! اینطوری نیست. این روایات و این نوع دعاها و روایات را در کنار بقیه آیات و روایات باید گذاشت که این کلمه، از ناحیهای دارد صادر میشود که عدالت مطلق و رحمت مطلق است. بنابراین مشیّت الهی که هرکه را بخواهد عذاب میکند و هرکه را بخواهد ثواب میدهد و نجات میدهد در واقع تأکیدی بر عدل و رحمت الهی است، ضمن یادآوری قدرت مطلقة خداوند است. چون ما مذاهب کلامی داریم که از همین عبارت اینطوری برداشت کردند که عمل شما هیچ نقشی در سعادت شما ندارد، یعنی شما هر کاری میخواهی بکنی بکن! تلاشت را باید بکنی اما بالاخره خدا هر کاری دلش بخواهد میکند، خداوند اصلاً دل ندارد که بخواهد هرکاری دلش خواست بکند. این دعاها و روایات اینطوری دارد تأکید میکند بر یک قدرت مطلقه خداوند که او تصمیمگیر مطلق است، ما در دست او هستیم و هیچ هستیم، ناسیهی ما به دست اوست. اصلاً این تعبیر که موی پیشانی کسی را وقتی بگیرند به هر طرف بکشانی میرود، میگوید اینجا دست توست، تو مرا به هر سمتی بخواهی بکشانی.
یکی از حضار: آقای دکتر دارد که "مُرتَهِن بعملٍ"
جواب: بله، ممتحن بعمل را بعضی جدا میکنند "مُرتهن بعملٍ " یعنی من در گرو اعمال خودم هستم در عین حال، بهشت و عذاب در دست توست تو هر کاری بخواهی با من میکنی. منتهی خداوند گفته که من چه کاری میخواهم با شما بکنم. کلید آن، همان مسئله عدالت و رحمت مطلق است. چون مذاهب کلامی و انحرافی که بوجود میآیند معمولاً با تقطیع آیات و روایات است. یک تیکه آن را برمیدارند بقیهاش را میگذارند.
هشتگهای موضوعی