پرسش و پاسخ - برنامه روشنا - قسمت اول
امام رضا (علیه السلام) و وجوب مبارزه با بیماری
بسمالله الرحمن الرحیم
خدا را سپاسگزارم که توفیق داد چنین روزی در خدمت خانوادههایی باشم که در تمام 24 زندگیشان مشغول عبادت هستند. طبق آموزشهای قرآن و سنت پیامبر(ص) هر کس در دنیا رنج و مشکلی دارد از جمله بیماریهایی که ماهها، سالها و گاهی مادامالعمر ادامه دارد فرمودند که اگر به وظیفهاش عمل کند برای بهداشت و معالجه، و بعد اگر نشد صبر داشته باشد، صبر کند یعنی مشکلات بیماری و بیمارداری را تحمل کند و مهربانی و تعهد به وظایفش را انجام دهد ضمانت کردن بهشتی بودن آن بیماران و بیمارداران را. یعنی مریض و خانواده مریضدار – طبق این روایات – اهل بهشت هستند. در روایات داریم که از خداوند متعال نقل میشود که کسانی که در دنیا مشکلاتی کشیدند و زجر کشیدند من شرم میکنم که در قیامت دوباره آنها را بخواهیم حساب و کتاب دقیق بکشم. بعضی از شماها و بعضی از خانوادههای دیگر هستند که واقعاً 24 ساعت یا سالهای سال یا بیمار مشکلات جدی دارد یا بیماردار یا هر دو. نگاه مادی به زندگی، همه اینها را بدبختی و گرفتاری و بیچارگی و بدشانسی میبیند. مدام از خودش میپرسد که چرا ما این مشکلات را داریم و چرا بقیه ندارند؟ یا چه کار کردیم که خدا یا طبیعت این کار را با ما کرد؟ بدشانسی آوردم! رنج خود را میبرد. مریض و مریضدار، چه مؤمن، چه کافر، چه ضعیف، چه قوی، به هرحال رنج را میبریم. اگر مؤمنانه به دنیا نگاه کنیم این رنج معنیدار میشود. در دیدگاه مادی این رنج بیمعنی است وقتی معنی ندارد تحمل آن سخت است ولی اگر حساب کنیم زندگی و مرگ ما معنادار است بیماری و سلامت ما همینطور، باید برای سلامتی تلاش کرد برخلاف کسانی که میگویند بعضی بیماریها لاعلاج است. از پیامبر(ص) روایت داریم که همه بیماریها علاج دارد بروید و پیدایش کنید. ولی در عین حال فرمودند آنها که بیماری دارند یا بیماردار هستند بخصوص بیماریهای سخت و طولانی، اینها فکر نکنند این رنج و درد بیحساب و کتاب میماند. سالهایی که رنج میبرید پاداش الهی برای مریض و مریضدار خواهد داشت. احساس شکست و غبن و بیچارگی نباید بکنید. من بعضی از این روایات را عرض کنم:
اولاً حضرت رضا(ع) فرمودند هر کس سالم است وظیفهی شرعی و الهی دارد که به هرکس که بیمار است و زمینگیر است و گرفتار است و مبتلاست کمک کند بدون منت. فرمودند اگر کمک کنید بدون منت و بدون تحقیر و بدون متلک گفتن و بدون ایذاء و اذیت، و بدون آه کشیدن، فرمودند اگر این مشکلات را تحمل کنید من بهشت شما را تضمین میکنم. حضرت رضا(ع) فرمودند: «إنّ الله تعالی» خدای متعال «کَلَّفَ» تکلیف کرد، واجب کرد «أهل صحه» به همه انسانهایی سالم هستند درد نمیکشند و مشکل ندارند. چه چیزی را واجب کرد «القیام» باید قیام کنند، اقدام کنند، تلاش کنند برای چی؟ «بشأن اهل الزمانه» در مورد همه مشکلات اهل زمانه. اهل زمانه یعنی اینهایی که به هر دلیلی زمینگر هستند و زندگی طبیعی عادی ندارند در خوابشان، در تغذیهشان، در رفت و آمدشان، اینها همه اهل زمانه میشوند، همه ما گاهی اهل زمانه هستیم وقتی مریض میشویم زمینگیر میشویم ولی بعضیها سالها و در تمام عمر این مشکل را دارند. پس اینجا چندتا نکته: خدمت به بیماران و کسانی که مشکل دارند هر نوع آسیبدیدگی اجتماعی مثل این که پیر است، کودک است، بیماریهای خاص دارد، بدنش درست کار نمیکند و بخشی از بدن از کار افتاده، هر کس مشکل دارد 1) کمک به آنها یک عمل دینی است و یک عمل سکولار نیست. آن کسانی که به خدا و آخرت خیلی معتقد نیستند ولی آدمهای مهربانیاند و به بیمار خدمت میکنند حتی خداوند آنها را هم حساب میکند و مورد لطف قرار میدهد. ولی اگر میخواهند سود کنند و از همه جهت این خدمت کامل باشد و به خودشان هم خدمت کرده باشند با ایمان به خدا و آخرت کمک کنند برای خدا کمک کنند. چون وقتی که کسی برای خدا کمک نکرد حتی اگر گفت من برای وجدانم کمک میکنم این تا یک حدی جلو میرود مثلاً اگر زیر مریض را تمیز کند و مشکلات او را حل کند و بعد بگوید من برای وجدانم کردم با خدا کاری ندارم برای انسانیت این کار را کردم. باریکالله، احسنت، تو خیلی فرق میکنی با کافری که خدمت به مردم نمیکند. چون کافران دوجور هستند بعضیهایشان جنایتکارند و بعضیهایشان خدمت میکنند، تو حتماً از او بهتری و حتماً خداوند ملاحظه میکند ولی اگر به خدا و آخرت معتقد نباشی و برای خدا این کار را نکنی، بطور طبیعی در دلت طلبکار میشوی. سه – چهار بار میآیی به این مریض خدمت میکنی دفعه پنجم دیدی این مریض به تو فحش داد و توهین کرد، تف کرد، درد میکشد تو را فحش داد، دفعه ششم و هفتم کمکم فتیله وجدان تو پایین میآید و میگویی مگر کلفت و نوکر تو هستم! ولی اگر برای خدا بود حضرت رضا(ع) فرمودند اگر به کسی که داری خدمت میکنی تف هم توی صورت تو بیندازد باز هم تو به او محبت میکنی و ناز او را هم میکشی. به او هم نباید گفت که داری برای خدا میکنی چون اگر بگویی من محض رضای خدا برای تو این کار را انجام میدهم دیگر برای خدا نشد باید بگویی ما نوکرت هستیم! البته حرف زدن اینها راحت است من خودم نه حوصله بیماریهای طولانی را دارم نه حوصله بیمارداری، ولی دارم روایت امام رضا(ع) را خدمت شما میگویم. فکر نکنید اگر یک مریض طولانی، یک درد و مشکلی در خانواده هست یا گرفتاری، بگویی حالا که چی؟ دنیا شیرتوشیر است شانس به ما افتاد! نه؛ اینطوری نیست. یا بگویی راه به ما بسته شد ما میخواستیم یکسری خدمات اجتماعی کنیم و پیشرفت کنیم نشد، نه؛ تو داری پیشرفت حقیقی میکنی. مخصوصاً اگر پدر و مادرت باشند کسانی که به گردن تو حق دارند، فرزند؛ و والدین بطور خاص تأکید شده است. خدمت به بیمار و گرفتار، انسان نیازمند و زمینگیر بدون توهین – این شرط آن است – توهین و تحقیر نباید بکنی، لگن زیر او میگذاری دفعه سوم چهارم نباید بگویی آه فلان! یا این را نگویی نحوه راه رفتن و نگاه کردنت این معنی را بدهد، مریض خوب این را میفهمد، فرمودند اجر خود را ضایع نکن. اگر میخو اهی اهل بهشت باشی، با لبخند و با محبت و با احترام به او کمک کن. برای خودت نیست برای خداست. چون بعضیها برای ارضاع احساسات عاطفیشان این کار را میکنند آن هم موقت است بعد طلبکار میشوید. فقط کسی طلبکار نمیشود که برای خدا اقدام کند یعنی بگوید من هیچ چرتکه مادی حتی معنوی توی دنیا نمیاندازم و فقط با خدا حساب میکنم. بعد خداوند تعهد میکند که 1) اولاً خودت رشد میکنی و انسان میشوی. از بقیه مردم که به کسی خدمت نمیکنند تو خیلی در دنیا بالاتر میشوی 2) ثانیاً صدتا مشکلات خودت را در دنیا حل میکند چه تو بفهمی چه نفهمی، صدتا خطر را از تو برطرف میکند تو متوجه هم نمیشوی. مشکلات دیگر تو را حل میکند. 3) اصل ابدیت و آخرت است از این عالم که میروی با دست پر میروی، آن طرف برای تو آبادتر از این طرف است. اینجا هرچه مثلاً 20-30 سال مشکلات کشیدی با بیماری یا بیمارداری یا مشکلات اقتصادی و چیز دیگری، آنجا وضع تو بهتر است. روایت داریم که فرمود ثروتمندان، سرمایهداران، قدرتمندها، آدمهای سالم در قیامت سر پل صراط – پل خر بگیری – همه معطل میشوند. فقرا و گرفتاران و آنهایی که بیماران، بیماردارها و آنهایی که زندگی سختی داشتند حساب و کتاب اینها در قیامت بسیار آسانتر خواهد بود و بسیاری از خطاها و گناهان آنان را خدا میبخشد. روایت داریم بعضی از گناهان انسان حتی با استغفار بخشیده نمیشود فقط باید به یک انسان و انسانهای دیگری برای خدا خدمت کنی تا گناهانت بخشیده شود. فرمودند بعضی از گناهان با عرق ریختن، باید عرق بریزی و باید خدمت کنی مخصوصاً به بیمار، تا خداوند آن گناهان را ببخشد و رشد کنی. پس: 1) حضرت رضا(ع) فرمودند «إن الله کلَّفَ» خدمت به بیماری یک امر دینی است یک عمل شرعی مثل نماز است. 2) «کلّف» مستحب نیست واجب است که حالا اگر این کار را کردیم ثواب است نکردیم هم نکردیم! خیر، امام رضا(ع) میفرماید واجب است مخصوصاً بر نزدیکان بیمار، مثل نماز است منت ندارید وظیفهی شرعیتان است کمک کنید، پدرتان است، مادرتان است، همسرتان است، فرزندتان است، اینها که اصلاً وظیفهی شرعی است از این دایره فراتر برود پاداش الهی و باز هم تکلیف است. «القیام» باید جدی قیام کنی یعنی با تمام وجود حرکت کنی و به بیمار کمک کنی «بشأن اهل الزمانه» هرکس به هر دلیلی زمینگیر شد نیازهای روزمره خودش را نمیتواند برطرف کند و «البلوی» هر کس هر گرفتاری که دارد بر دیگران واجب است که به او کمک کند. این میشود جامعه شیعه امام رضا(ع). از کنار هم رد نشوید. فرمود اگر کسی صدای ناله بیمار را بشنود و بگوید به من چه، این جزو امّت و شیعه ما نیست. فرمودند اگر صدای گریه کودک را بشنوید بخصوص اگر یتیم است، اگر بروید سراغ کار خودتان شما را شفاعت نخواهیم کرد و شما شیعه ما نیستید. حقوق کودک، حقوق بیمار، پزشک با بیمار چطوری برخورد کند؟ پرستار چطوری برخورد کند؟ خانوادهاش با بیمار چطوری برخورد کند؟ فرمود هر کس یک بیمار یا انسانی را مأیوس کند این گناه کبیره است. باید مدام به او امید بدهی. فرمود اگر کسی کَر است، پیامبر(ص) دیدند در یک جلسهای افراد دارند با هم صحبت میکنند یک کسی کَر است و آنها میگفتند و میخندیدند او هم نگاه میکرد ولی نمیفهمید اینها چه میگویند؟ پیامبر(ص) فرمودند این چه جلسهای است؟ این جلسه مسلمانی نیست! آنها گفتند برای چه؟ ما داریم شوخیهای حلال میکنیم میخندیم حرف بدی نزدیم. پیامبر(ص) فرمودند نمیبینید ایشان ناشنواست اینجا نشسته، شما دارید میگویید و میخندید ایشان در این جلسه غریب است و با خودش فکر میکند چه دارید میگویید، با خودش میگوید نکند دارند من را مسخره میکنند! گفتند خب چه کنیم؟ فرمودند اگر در جمع شما ناشنوا نا بینا یا کسی هست وظیفهی شرعی دارید این بزرگترین صدقه و عبادت است که به او تفهیم کنید که چه دارید میگویید؟ مثل همین زبان اشاره هست که برای ناشنواهاست که میگویند، فرمودند این صدقه بزرگ است و یک عبادت است. به یک ناشنوا تفهیم کنید که دارند چه میگویند او را در خندههایتان شریک کنید و در جلسه غریب نماند. پیامبر(ص) فرمودند اگر از سر راه مردم خار بردارید صدقه است، در خیابان میروید راه بسته است نگو به من چه، راه مردم را باز کن. در روایت داریم که حضرت رضا(ع) فرمودند شیعه ما کسی است که هر روز که شب میشود بتواند بگوید من به 5 نفر انسان برای خدا امروز خدمت کردم و اصلاً نمیشناختم که کی بودند. هر شب بگو که من امروز به کدام 10 نفر خدمت کردم. این میشود شیعه. مشکل 5 نفر را حل کردم حالا هر مشکلی که توانستی. امام رضا(ع) فرمودند: «مَنِ استَفادَ أخا فِی اللّهِ عزوجلّ استَفادَ بَیتا فِی الجَنَّةِ« هرکس برادری و خواهری برای خدا برگزید یعنی رفت به یک کسی مثل خواهر و برادرش خدمت کرد ولی نمیشناسد که کیست اما برای خدا و حق این کار را کرد «استَفادَ بَیتا فِی الجَنَّةِ« خانهای در بهشت به دست آورده است. امام رضا(ع) فرمودند هرکس برای خدا به مردی، زنی، برای خدا خدمت کند خانهای در بهشت برای او تضمین شده است. میخواهید بهشتی بشوید برای خدا به مردم و بخصوص به بیماران خدمت کنید. این میشود آرمانشهر اسلامی. همه برادر و خواهر. روابط عقیدتی، الهی، خالصانه، نه کاسبانه، این میشود آرمانیترین شکل روابط انسانی و اجتماعی. دوستیهای صادقانه و ماندگار. دوستی برای خدا صادقانه است و از کسی طلب ندارید، و ماندگار هم هست، موقت نیست چون برای منافع خودت نیست، بخاطر حق است. این میشود آیین شهروندی اسلامی که دلبستگیها صادقانه است و این آرزوی قدیمی همه جامعهشناسان، مصلحان اجتماعی، انقلابیون، تئوریسینهای دنیاست و هیچ کدام نتوانستند جامعه را اینطوری در طول تاریخ درست کنند. یک چنین جامعهای را انبیاء و اولیاء میتوانند درست کنند. فرمود: «إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقَ اَلْمُؤْمِنَ مِنْ نُورِ» اینها همه احادیث امام رضا(ع) است خداوند مؤمن را از نور خودش آفرید «فَالْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ لِأَبِیهِ وَ أُمِّهِ» همه شما که مسلمان هستید همهتان برادر و خواهر هستید بعد فرمودند نه این که برادر و خواهر فرضی قرار دارید «لأبیه و أمّه» برادر و خواهر واقعی هستید. پدر و مادرتان یکی است. لذا همینطوری که اگر بفهمید برادر و خواهرتان مشکل دارد شب خوابتان نمیبرد، هرکسی در جامعه یک مشکلی دارد تو بتوانی به او کمک کنی، امام رضا(ع) فرمودند اگر مؤمن هستید شب نباید خوابتان ببرد! ولو او را نمیشناسید. شنیدید یک کسی در بیمارستان است پول بیمارستانش را ندارد تو داری. الآن زلزله شده تو میتوانی کمک کنی، بمانی. علاوه بر نهادهای مسئول که تلاششان را دارند میکنند مردم و متدینین چقدر حرکت کردند و رفتند هرکس هر کاری از دستش برآمد با ماشین شخصی رفت که در آن مسیر سر پل ذهاب گفتند در جاده ترافیک است. البته یک وقتهایی یک عده هم برای فیلم و نمایش میروند. میروند سلفی برمیدارند یک جعبه دستمال کاغذی پخش میکنند و بیشتر دنبال دکان خودشان هستند. این نفاق است. آدم صادق، هرکی هست ولو جزو مشاهیر و چهرههای ژورنالیستی و ورزشی و هنری، اگر برای خدا میروی دیگر عکس خودت را با سلفی بر ندار. ما یک مشکلی در کارهای خیریه داریم، - این را اینجا عرض کنم – حضرت رضا(ع) فرمودند آنهایی که کار خیر میکنند، خیریههایی راه میاندازند برای خدمت به بیماران، فقرا، گرفتاران و هرکسی مشکلی دارد اینها اگر هم کار خیر بکنند و هم پُز آنها را بدهند آنها هم پولشان را دادند و هم پاداش الهی نخواهند داشت. پول میدهی میگویی مثلاً میخواهم به فلان بیماریهای خاص کمک کنم. باریکالله احسنت. بعد سروصدا، عکس و این که مثلاً آرم اداره ما باید باشد، اسم من باید باشد، فرمودند این برای خدا نیست. واجبات را علنی هم بکنی عیب ندارد. مستحبّات هرچه مخفیتر و پنهانتر بهتر است. کار خیر میخواهی بکنی اسم خود را محو کن چرا اسمت را مطرح میکنی! متأسفانه ما دیدیم بعضیها با همدیگر رقابت منفی دارند! مثل کسی که در راه حق رقابت باطل کند! این دیگر چیست؟ اگر آمدی کار خیر بکنی و هدف تو خداست، خدمت به بیمار است، دیگر برای چه خودنمایی و دعوا و اسم من باشد، اسم کی باشد، عکس ما باشد، اسم خیریه ما باشد و... اینها دیگر غلّ و غش در کار است. و الّا فرمودند کار برای خدا هرچه مخفیتر بهتر و درستتر مگر در یک جایی که اسم تو مطرح نباشد ولی بخواهی خدمت به محرومین ارزش شود آنجا علنی بکن، اما باز هم چرا اسم خودت را علنی کنی، کار را علنی بکن. امام رضا(ع) به دنبال ذخیره آخرت و گنجهای آخرت هستید بگویم کجاست؟ «مِن کُنوز الجنه» گنجهای بهشتی کجاست؟ 1) «إخفاء العمل» اعمال خیرتان را مخفی کنید. حضرت رضا(ع) فرمودند سروصدا، دنگفنگ و تبلیغات نکنید. آرم من باید باشد، اسم تشکیلات ما باید باشد، سازمان من و... اینها نباید باشد. دنبال گنجهای بهشتی هستید یا دنبال سروصدا در دنیا هستید؟ ریاکاری. فرمودند اگر مخفی نکنید و بخواهید پُز بدهید، هم خیّر هستید هم دنیازده! این دیگر ذخیره آخرت و گنج بهشت نخواهد داد. بین آخرت و دنیا انتخاب کن. واجبات را علنی کن، مستحبّات تا میشود مخفی باشد و اسم تو مطرح نشود مگر یک موارد خاصی که لازم باشد. بعد فرمودند کلید دیگر بهشت 2) «الصبرُ علی الرضایا» مقاومت در مشکلات. بیمار سخت دارید که سالها گرفتار او هستید رژیم غذایی سخت دارد مراقبتهای خاص میخواهد و... اولاً پس اینها عبادت است مثل نماز است به شرطی که برای خدا باشد و منت و توهین و اذیت بیمار در آن نباشد، احساس نکند سربار است، احساس نکند که مزاحم است چون تو داری از قِبَل او استفاده میکنی. یک چیزی به شما بگویم از امام صادق(ع) نقل شده، که امام صادق(ع) به کسی گفت کجا بودی؟ ایشان گفتند مهمان داشتم. فرمودند حق مهمان را که به جا آوردی؟ گفت تا حدی که توانستم. گفت میدانی خدمتی که مهمان به تو میکند از خدمتی که تو به مهمان میکنی بیشتر است؟ گفت چطوری؟ زحمت غذا درست کردن و ظرف شستن و کارهایش را بیشتر ما میکنیم ثوابش را او میبرد و او بیشتر گردن ما حق دارد؟ فرمودند بله. چون تو فقط چند وعده غذا و جا دادی. اما میدانی او چکار کرد؟ با آمدنش برکت به خانه تو آورد، رزق تو زیاد میشود و وقتی رفت گناهان تو از خانه بیرون رفت. پس میهمان به تو بیشتر خدمت کرده تا تو به او. راجع به بیمار هم همین را داریم. بیمار به بیماردار بیشتر خدمت میکند تا بیماردار به بیمار. بیمار، بیماردارش را اهل بهشت میکند. از هر پولی بهتر. حضرت رضا(ع) فرمودند: کلیدها و گنجهای بهشت: 1) عمل خیر میکنی مخفی کن و منت نگذار. سروصدا نکن. 2) الصبر علی الرضایا، گرفتار یک مشکلی، بلایی چیزی هستی، کفرگویی و ناله و نق نق نکن. کرامت خودت را حفظ کن. به بیمار و بیماردار میگویند سنگین باش و وفار انسانیات را حفظ کن. سختی میکشی؟ بله، خدا دارد میبیند، دارد حساب میشود، دارد به حسابتان واریز میشود، قوی باش، محکم باش، ناله نکن، توهین نکن، کفر نگو. 3) «کتمان المصائب»؛ بالاتر، اصلاً مصیبتهایت را مخفی کن و برای این و آن نگو. دیدید بعضیها مشکل دارند ولی ده برابر مشکلاتشان را هرجا میرسند میگویند. چک او برگرشت خورده، یا مشکلی پیش آمده، هرجا میرسد میگوید آقا اینطوری شد فلان شد، همیشه شکایت، نفرین، فحش، گدایی. فرمودند مؤمن اینطوری نیست باید شخصیت داشته باشد. تو تلاشت را بکن، برنامهات را بریز، بعد دیگر هر مشکلی بود فرمودند کتمان المصائب، میخواهی اهل بهشت باشی مشکلاتت را مدام ناله اینجا و آنجا نکن، محکم و قوی باش، اهل بهشت و اهل نجات خواهی بود. پیامبر(ص) فرمودند: «اجرتاً عبادتاً أخفاها» بیشترین اجر را عباداتی دارند که یواشکی و مخفیانه انجام میشوند. هیچ کس نفهمد فقط تو و خدا. یکی هم حضرت رضا(ع) فرمودند که جدّ ما رسولالله(ص) فرمود که جبرئیل بر من نازل شد گفت: «یا محمد! علیکَ بِحسن الخُلق» خوش اخلاق باش با همه مهربان باش و لبخند بزن. پیامبر فرمودند جبرئیل بر من نازل شد چند بار فقط سفارش ایشان این بود که با مردم و بخصوص با گرفتاران مهربان و با محبّت، مؤدّب و متواضع و با لبخند باش. پیامبر(ص) همیشه لبخند بر لب داشت. حضرت امیر(ع) همیشه لبخند بر لب داشت. روایت از حضرت فاطمه(س) است که فرمودند جامعه اسلامی جامعهای است که مردم که صبح از خانه بیرون میآیند با همدیگر با لبخند روبرو شوند به همدیگر اضطراب و استرس منتقل نکنند، به همدیگر آرامش و شادی منتقل کنند. حضرت زهرا(س) فرمودند جامعه دینی جامعهای است که همه با لبخند و با محبّت روبرو میشوند. بعد پیامبر(ص) فرمودند «اَلا و إن اَشبَحَکم بی احسنکم خُلقاً» میدانید بین شما چه کسی به من شبیهتر و نزدیکتر است؟ کسی که اخلاقش انسانیتر است بخصوص با گرفتاران.
یک روایت دیگر، هرکس بیشتر به انسان گرفتار مشکلدار کمک کند پیش خداوند محبوبتر است و به خدا نزدیکتر است. ما میخواهیم بفهمیم خدا کجاست و ما چطوری به خدا نزدیک میشویم؟ حضرت رضا(ع) فرمودند که رسول الله(ص) فرمودند «أحبّ الخلق إلی الله» نزدیکترین و محبوبترین کس به خدا چه کسانی هستند «أنفعهم لخلقه» هرکس به مردم به خلق خدا بیشتر خدمت کند و نفع برساند او به خدا نزدیکتر است. هرکس بیشتر به بیمار و بیمار دیگر کمک کند او به خدا نزدیکتر است. او مؤمنتر است. دوست داشتن نیکان. حضرت رضا(ع) فرمودند رسول خدا(ص) اینطور بودند که «إذا الطفت جمیعا» وقتی به کسی توجه میکردند و میخواستند آن کار را انجام بدهد و به کسی خدمت کنند و لطف کنند نیمرخ نمیکردند که حالا ما داریم کارهایمان را میکنیم حالا تو هم یک گوشهاش! «اِلطَفَتَ جمیعا» پیامبر(ص) با تمام چهره و و با تمام بدن رو به او میایستادند و با تمام توجه مشکل او را حل میکردند. ببینید دو جور می شود مشکل کسی را حل کرد یک وقت میگویید خیلی خب آقا یک ولیچر هم بیاورید این را ببرید. امام رضا(ع) فرمودند پیامبر(ص) در اینطور موقعیتها برمیگشت و با تمام توجه، یعنی من الآن هیچ کاری ندارم کار اصلی من تویی. هیچ کاری از کار تو مهمتر نیست. اهل بیت(ع) و پیامبر(ص) اینگونه بودند اگر به کاری توجه میکردند با تمام قدرت و با تمام توجه و توان عمل میکردند. فرمودند خدمت به مردم درست است که شما دارید عبادت میکنید مسئولین این کار باید دو چیز را توجه داشته باشند: 1) حضرت رضا(ع) فرمودند حکومت، امامت، مدیریت رابطهاش با مردم در جامعه اسلامی – شیعی این است: «الامام الانیس الرفیق، و الوالد الشفیق، والاخ الشقیق، و الام البره بالولد الصغیر و مفزع العباد فی الداهیه الناد». «الأنیس» مسئولین باید با مردم انس داشته باشند این میشود رهبری دینی اینقدر نزدیک به مردم باشند که انس داشته باشند «الرفیق» با مردم رفیق باشند اهل رفق و مدارا باشد، آسانگیری و حل مشکلات مردم. «الوالد الشفیق» مسئولین مثل پدر مهربان باید رابطهشان با مردم باشد! شما بچهتان گرفتار باشد شب خوابتان نمیبرد. آن مسئولینی مسئول حکومت اسلامی هستند که شب خوابش نرود و بگوید یک وظیفهای در برابر مردم داشتم در برابر این مردم و در برابر این قضیه داشتم و شب خوابش نرود نه این که دو برابر خوابش ببرد! آن مدیریت اسلامی و شیعی نیست. «والاخ الشقیق» برادر دلسوز باشد، مثل سیبی که از وسط نصف کرده باشند باید با مردم اینگونه باشند مخصوصاً با گرفتاران. «و الام البره» مثل مادر دلسوز و مهربان باشند. «بالولد الصغیر» مادر با بچه شیرخوار چه نسبتی دارد اصلاً نه شب دارد نه روز، نمیتواند یک لحظه این بچه را از خودش جدا ببیند تا یک صدایی میکند میدوَد. گرم است نگران بچه است، هوا سرد است اول نگران اوست. حضرت رضا(ع) فرمودند مادر چطوری است؟ آفتاب میآید خودش را میگذارد جلوی آفتاب بسوزد کباب شود ولی این بچه صدمه نبیند. هوا سرد میشود خودش در سرما یخ بزند ولی بچه آسیب نبیند. این تعبیر حضرت رضا(ع) راجع به نقش مادر است و مادر مخصوصاً در این قضایا از پدر مهمتر است. امام(ع) فرمودند اگر دارید نماز مستحبی میخوانید پدرت صدایت کرد نمازت را تمام کن. اگر مادر، صدایت کرد نمازت را بشکن! در نماز مستحبی اینگونه است.
کسی آمد پیش پیامبر(ص) گفت یا رسولالله چه کنم که تضمین کنم که خداوند گناهان من را میبخشد؟ فرمودند «أمَّک» مادرت. گفت خب بعد از مادرم؟ دوم؟ فرمودند «أمّک». گفت آقا بله آن را که فرمودید حالا سوم؟ فرمودند «أمّک» مادرت. گفت خیلی خب بعدش؟ فرمودند «ثمّ أباک» بعد پدرت. این هم خبر خوش به مادرها. مادر بیش از پدر احساساتش درگیر فرزند و همسرش هست مخصوصاً کسی که بیمار دارد. روح و عشق پرستاری در مادر و در زن قویتر است هرچند هم مرد فداکار باشد. خداوند احسان به والدین – پدر و مادر – را کنار خودش آورده است. میفرماید ایمان به خدا و خدمت و محبّت به پدر و مادر. قرآن این است. خداوند احسان به پدر و مادر و خدمت به پدر و مادر را بدون منّت، کنار ایمان به خدا گذاشته است. میفرماید اگر کسی حقوق پدر و مادر و حرمت به پدر و مادر و خدمت به آنها نکند ایمانش به خدا و آخرت مشکل دارد. پدر و مادر کنار خدا و زیر سایه خدا هستند. اینجا فرمودند «مفزع العباد» حکومت باید پناه مردم باشد. این خطاب به مدیریتها و مسئولین است نسبت به گرفتاران مخصوصاً بیماریهای خاص، فرمودند علم و عقل، حضرت رضا(ع) فرمودند «إنّ الله یبغض» خداوند بیزار است، از چی؟ «إذا عطت المال» اینهایی که پول بیتالمال و پول و سرمایه را درست مدیریت و مهندسی نمیکنند. ضایع میکنند. پول هست ولی درست بکار نمیرود. امام رضا(ع) فرمودند خداوند بیزار است از چنین مدیریتهای اقتصادی، مدیریت باید عاقل باشد و باید علمی باشد. فرمودند «العلم امام العمل» امام رضا(ع) فرمودند هر کاری هر عملی میخواهید انجام بدهید اول علم بعد عمل. هیچ کار غیر علمی انجام ندهید. حضرت رضا(ع) فرمودند این جامعه دینی میشود. هر تصمیمی و برنامهریزی میخواهید انجام دهید اول علم بعد عمل. غیر علمی عمل نکنید. بعضیها میگویند امام(ره) گفته ما بعد از انقلاب حتی به کمونیستها اجازه فعالیت سیاسی و فرهنگی میدهیم پس چه شد؟! خب این آزادی واقعاً داده شد و بیش از آزادی بود در حد هرج و مرج بود. آن دو سال بعد از انقلاب، تمام گروهها با تمام ظرفیت، در تمام صحنهها حضور رسمی قانونی داشتند یعنی نه فقط کمونیستها و نه فقط لیبرالیستها حتی گروههای تجزیه طلبی که داشتند در بعضی از استانها میجنگیدند که استان را از کشور جدا کنند حتی اینها در تمام شهرها و حتی دانشگاه تهران فعالیت رسمی تبلیغاتی داشتند. پس این وعده امام(ره) واقعاً درست انجام شد و بیش از دو سال هم ادامه پیدا کرد و بارها امام(ره) خواهش کرد موعظه کرد که از این وضعیت سوء استفاده نکنید. آنجا در بعضی از استانهای مرزی میجنگیدند ترور میکردند اینجا هم در تهران و شهرهای اصلی و شهرهای بزرگ، میتینگ داشتند، حزب داشتند، صریحاً هم کمونیستها و هم لیبرالیستها، هم سلطنتی ها و ساواکیها مجله با عنوانهای دیگری راه انداخته بودند وگرنه جرأت نمیکردند و از ملت میترسیدند که صریح بگویند و این را بدانید در آن دو سال، تا سال 60 آزادی مطلق بود. واقعاً فراتر از آزادی هرج و مرج بود در همه شهرها. من فقط یک نمونه بگویم سال 59 – 60 من سال آخر دبیرستانم بود. دانشگاهها و فضای عمومی و مجلات و روزنامهها هیچی، در دبیرستانها، در دبیرستان ما که منطقه بالاشهر مشهد هم بود گروهها اتاق داشتند! نه این که امکان فعالیت داشتند. مثلاً کمونیستها در دبیرستان ما که دبیرستان دانش و هنر بود که ما اسم آن را گذاشتیم سیدجمال الدین اسدآبادی، بعد که یکی از بچهها شهید شد اسم آن شهید را روی دبیرستانمان گذاشتیم، که بعد انقلاب فرهنگی و درگیریها شد و تعطیل شد دو – سه سال، تعطیلی دانشگاه هم کار اینها بود چون میگویند امام گفته، انقلاب فرهنگی، دانشگاهها را تعطیل کنیم. تنش و درگیری هم در دانشگاهها کارهای نبود. یکی دو تا نمونه برای این که بدانید آزادی در چه حد بود؟ مثلاً در دانشگاه تهران دانشکدهی علوم دست سازمان مجاهدین منافقین بود. دانشکده فنی دست چریکهای فدایی کمونیستها بود. قضایای انقلاب فرهنگی که شد درگیری بود و از داخل هرکه میآمد بچه مسلمانها را میزدند و لت و پار میکردند وقتی که ملت به سردمداری دانشجویان مسلمان ریختند توی دانشگاه که اینها اینطور فعالیت میکنند از توی اتاق – بدانید وضع چه بود سال 59 که دانشگاهها مجبور بود دو سه سال تعطیل شود – از توی اتاق انجمنهای وابسته به این گروهکها کُلت و مسلسل بیرون آمد! آزادی در این حد بود. اسلحه داشتند. بعضی از استانهای مرزی میجنگیدند ترور میکردند تخریب میکردند خرمن گندم آتش میزدند این گروهکها لوله نفت منفجر میکردند در دانشگاهها هم فعالیت رسمی داشتند در سطح شهر هم مجله و روزنامه منتشر میکردند و سر چهارراه هم میآمدند میفروختند. امام(ره) به وعدهشان نه، بلکه به فراتر از وعدهشان عمل کرد. بعد اینها به سمت خشونت و درگیری و انحصارطلبی رفتند. حالا ملت انقلاب کرده، آنها میگویند همه چیز تحویل ماست، ما پیشگام هستیم و... و عملاً امام و انقلاب را مجبور به این کار کردند، یعنی در واقع دانشگاهها را آنها تعطیل کردند کاری کردند که دو سه سال تعطیل شد همان موقع هم بچه مسلمانهای دانشگاه که در انجمن اسلامی و گروههای دینی بودند همان بچههایی که در انقلاب فعالیت کردند و مبارزه کردند، همان بچههایی که در این دوران با این گروهکها درافتادند یک به ده، یک به صد در دانشگاهها جلوی انواع و اقسام گروههای چپ و راست میایستادند، از ملیگرا تا تجزیهطلب، از کمونیست تا لیبرال، از مذهبی دو آتیشهی دو چهره، تا جریانهای سکولار صریحاً غیر مذهبی. این بچهها واقعاً یک به ده میجنگیدند. بعد که دانشگاه دو سه سالی تعطیل شد این بچهها هجوم آوردند به یک) اردوهای جهادی، جهاد سازندگی در مناطق محروم و دوم) در کردستان جنگ بود و بعد هم جنگ شروع شد، صدام به نمایندگی کل قدرتهای استکباری و وابستگانشان در منطقه حمله کرد و دیگر این بچهها به جبههها هجوم آوردند. این که میگویند آقا امام قبل از پیروزی گفته بود که ما میگذاریم کمونیستها هم باشند مشکل نداریم، آزادی است، بحث بکنند، پس چه شد؟ هیچ جای دنیا اینها به اندازه بعد از انقلاب ما آزادی نداشتند، هیچ جا. حتی در کشورهایی که ایدئولوژی خودشان بود. سال 60 اینها اعلام جنگ مسلحانه کردند. از همین بهشتی و رجایی و باهنر و... بگیرید، مقامات رده بالای انقلاب که همه با رأی ملت آمدند تا سبزیفروش و بچه مسلمان دانشگاهی و دختر و پسرهای توی انجمن اسلامی دانشگاهها و بچه مسلمانهایی که ارگانهای انقلابی بودند تا حدود 17 هزار آدم ظرف چند سال ترور شد. این کارها را از سال 60 به بعد کردند، هم جنگ را راه انداختند و هم شروع به ترور کردند هر روز و هر هفته ترور بود، میزدند. در سبزی فروش عکس امام روی دیوار بود نارنجک میانداخت. این قضایا را تا سال 67 که هم جنگ تمام شد و گروههای منافق که با نیروهای صدام رسماً حمله کردند و بعضی از نیروهایشان که داخل زندان بودند در جریانهای عملیاتهای تروریستی و خانههای تیمی آنها را گرفتند در این 7- 8 سال گذشته، این سازمان خیلی آدم کشتند و چندتا سازمان دیگر، اینها آنجا با نیروهای صدام رسماً به کشور حمله کردند. یعنی شما فرض کنید در تمام جهان کسی که در کنار دشمن در جنگ قرار میگیرد و به کشور خودش حمله میکند حکم آن چیست؟ به علاوه این که هزاران نفر را در داخل کشور ترور کرده و باز هم میکند، باز امام گفت آنهایی که – این که میگویند قضایای 67 ، این بود – با همه این جنایتها که حکم همه اینها اعدام است یعنی هرکس جزو یک چنین تشکیلاتی باشد حتی اگر هنوز خودش فرصت نکرده ترور کند و اعدام کند و کسی را بکشد، این محارب حساب میشود در تشکیلات محارب، هرکس به تشکیلات دشمن کمک میکند این محارب و دشمن است ولو این که آنجا برایشان آشپزی میکرده، یا بگوید من راننده تانک بودم من شلیک نکردم، یا بگوید من مهمات میگذاشتم برای توپ و آماده شلیک میکردم ولی طنابش را من نکشیدم، همه اینها با هم فرقی نمیکند. با این که بعد از همه این کارها حکم آنها اعدام بود، چون در یک گروه محارب بازداشت شده بودند در عین حال امام گفت بروید هر کدامشان را که، ولو این که با ما مخالف هستند ولی بگویند دست از ترور و آدمکشی و در جنگ مسلحانه برداشتند و برمیدارند ولو این که خودشان بگویند، همین که بگویند کافی است ولی اگر نه، کسانی هنوز همین هستند و میگویند ما میکشیم و ما در همین خط هستیم حکم اینها اعدام است. بعد همان زمان هم، وقتی اینها دیدند اینها حمله کردند و یک چنین جنایتکارانی هستند کسانی که بچه مسلمانها را به خانه تیمی میبردند و زنده زنده پوست تن اینها را کَنده بودند! سه تا از این بچههای سپاه و بسیج تهران، فیلم اعترافاتشان هست، که دست و پای اینها را بسته بودند اینها هنوز زنده بودند در حالی که پوست بدن نداشتند! یا در کردستان این بچهها را گرفته بودند روی زانو نشاندند دستهای آنان را بستند و زنده زنده قاشق انداختند توی حدقه چشم و چشم را بیرون کشیدند ببینید چه جنایتهایی کردند و جنایتهای دیگری که آدم اصلاً نمیتواند بگوید. گفتن همینها هم خیلی سخت است. بچههایی که رفتند کارهای اردوی جهادی در کردستان آنها را گرفتند، خان محله عروسی بچهاش هست جلوی ماشین عروس به جای گوسفند، بچههایی که اردوی جهادی رفتند، بچههای دانشجو را خوابانده بودند و سرشان را بریده بودند. بعد با افتخار عکس اینها را منتشر میکردند. آن موقع فضای مجازی و اینترنت نبود مثلاً طرف را خواباندند با موزائیک شکسته سر او را بریدند نه با کارد. ببینید این جنایتها را کردند. و امام(ره) گفت هرکس هنوز میگوید با اینها است، و آخر جنگ خبر دادند که ما داریم میآییم و ما نزدیک کرمانشاه هستیم و الآن میرسیم تهران، و یک عده از اینها خبردار شده بودند توی زندان شروع به شورش کرده بودند که یعنی شما آنجا شورش کنید ما هم از اینجا میآییم تهران را میگیریم! اینها جنایتکارانی بودند که هنوز حاکم نشده بودند این جنایتها را میکردند اگر حاکم میشدند چه خبر میشد؟ اینها به خودشان هم رحم نکردند و نمیکردند حالا که دیگر از بین رفتند و دیگر چیزی نیستند. این که امام گفته ما کمونیستها را آزاد میگذاریم خب واقعاً گذاشت، همه را آزاد گذاشت، رفت تا هرج و مرج و جنگ مسلحانه. قضیه 67 چه بوده؟ قضیه 67 این بوده. در تمام دنیا که کنار دشمن با ملت خودش میجنگد و به کشور خودش حمله میکند خب محارب است و حکم او اعدام است. گروههایی که صریحاً اعلام کردند که ما همه را میکشیم و کشتند، 16- 17 هزار آدم کشتند و ترور کردند. میخواهم بگویم چون شماها نبودید این دهه 60 ماجراها دارد و قبل از دهه 60، دهه 50 که مبارزات قبل از انقلاب بود. یکی از واجبات شما این است که اینها را درست بخوانید و بفهمید. حالا آن نکتهای که من میخواستم عرض کنم این است که امام(ره) راجع به تشکیلات و کار تشکیلاتی و آسیبهای کار تشکیلاتی در سطح کل کشور و جامعه و انقلاب و شمول دانشگاهها، همان موقع یک منشور و بیانیهای داد. بارها در این زمینه صحبت کرد ولی یک منشوری امام(ره) همان موقع یک متنی نوشت و منتشر کرد به نام «منشور برادری» معروف شد. آنجا این بود که، حالا از سال 60 به بعد که آنها درگیر شدند و هزاران نفر را کشتند و بعد شکست خوردند و رفتند در این 8 سال جنگ، طبیعتاً فعالیتهای حزبی – تشکیلاتی بود اما خیلی شدید نبود هم به علت جنگ که مسئلهی اصلی بود و کشور درگیر جنگ بود و هم آن جریانهایی که صریحاً مخالف بودند موضع گرفته بودند خودشان به دست خودشان کاری کردند که حذف شدند، علنی البته، و الا الآن هم هستند و در کشور فعالیت دارند و مجله و کتاب منتشر میکنند! و کسانی که شاگردانشان هستند یا در شبکههای ماهوارهای یا اینترنتی همانها هستند از جمله این دروغهایی که راجع به دهه 60 میگویند و اتهاماتی که به امام میزنند، جای جلاد شهید عوض میشود، همینها هستند همان جنایتکاران چون شکست خوردند مظلوم نمایی میکنند و الا اگر پیروز شده بودند طور دیگری حرف میزدند. اجمالاً بدانید امام و انقلاب در دهه 60 مظلوم مطلق بود. همه جا حمله کردند و امام دفاع کرد. امام(ره) هیچ حملهای به کسی نکرد حتی با رژیم شاه هم امام، اول که شروع کرد سال 40، اول نگفت که رژیم شاه باید از بین برود یا شاه باید برود، اول دعوت به اصلاح کرد، حتی میگفت آقای شاه. حتی نامه نوشت اعلیحضرت، که همه میگفتند... ولی با احترام اول شروع کرد ولی اینها آمدند کشتند سرکوب کردند، در فیضیه در قم و... بعداً امام درگیر شد و تند صحبت کرد و گفت من را بازداشت کردند به من گفتند سه چیز نگو تو را کاری نداریم! یکی این که علیه آمریکا حرف نزن، یکی علیه شاه، یکی علیه اسرائیل! امام گفت من غیر از این سهتا حرفی ندارم چیز دیگری نمیخواستم بگویم من همین سهتا حرف را دارم من میگویم شما هم هرکاری میخواهید بکنید بکنید. آمادهام. من قلبم را برای سرنیزههای شما آماده کردم کل حرف من همین سهتاست. گفتند سیاست پدرسوختگیست آخوندی برو کارهای مذهبیات را بکن! امام(ره) گفت آن سیاست که پدرسوختگیست برای شما، من از اول هم سیاسی به آن معنا نبودم و نیستم. من چون رسولالله(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و اهل بیت(ع) به آن معنا سیاسیام که اینها سیاسی بودند و تا آخر هم به این معنا خواهم ماند. من از آن آخوندهایی نیستم که یک چیزی بگویم یک موعظهای بکنم و کنار بروم. من پای حرفهای میایستم و آماده شهادت هستم. و تا آخر عمرش هم همین حرف را زد و گفت.
یک نکتهای که طرفدارانی داشت و هنوز هم بین ما جامعه شیعه طرفدار دارد این تفسیر غلط از «ولایت» است که فقط ولایت، محدود به «محبّت» بشود. ولایت حتماً شامل محبّت هست. محبّت حتماً یک رکن ولایت است، اما ولایت اهل بیت(ع) منحصر شود در محبّت، و محبّت هم منحصر بشود در اظهار محبّت نه خود محبّت! که آقا ما همین که میگوییم اهل بیت(ع) را دوست داریم این به جای کار، به جای نظم، به جای تلاش، به جای مسئولیتپذیری. این مشکل در جامعه ما بوده، البته الآن کمتر شده ولی هنوز هم هست. هنوز هم میبینیم کسانی را که ولایتی هستند به این معنا که ولایت اهل بیت(ع) فقط به معنای محبّت اهل بیت است و محبّت اهل بیت هم واقعی نبود نبود، ظاهری باشد کافی است یعنی اظهار محبت کافی است! آن وقت شما تنبلی، بیعرضهگی، حتی فساد و گناه، همه را زیر پرچم ولایت انجام بدهیم چون ما محبّ اهل بیت(ع) هستیم همه اینها بخشیده میشود هر غلطی خواستیم بکنیم بکنیم، هیچ کاری هم میخواهی نکنی نکن، گارانتی داری و تضمین هستی! چون در شناسنامهات شیعه نوشته! این یکی از نکاتی است که سبک زندگی دینی فقط با ادا و اصول، فقط با اظهار عاطفه تمام، نقطه سر خط! این یکی از چیزهایی است که این جریان فکری همان موقع با آن درافتاد و یکی دو سؤال مطرح کردند و آن سؤالها این است که چطور میشود ما حبّ اهل بیت(ع) حبّ علی(ع) داشته باشیم ولی هیچ شباهتی به علی(ع) نداشته باشیم این چطور حبّی است؟ چطوری عاشق کسی هستیم که مظهر تقوا و خضوع و فداکاری و جهاد و کار و مبارزه و سادهزیستی و خدمت به خلق است و این صفات، با این صفات کاری نداریم ولی خودش را دوست داریم. اصلاً خودش را برای چه دوست داری؟ خودش یعنی همین صفات، همین افعال و اعمال، چطوری دوستش داری. یک بحثی بود که اصلاً این که ما داریم محبّت واقعی نیست. چطور میشود جامعهای شیعه اهل بیت(ع) باشد و به لحاظ سیاسی، اقتصادی، اخلاقی، معنوی یک جامعه متوسط یا زیر متوسط در دنیا باشد، این توهین به اهل بیت(ع) است. نکته اول، علامت سؤال گذاشتن روی محبّت است که آیا من حبّ هستم؟، عقب مانده، وابسته، ذلیل، فقیر، اسیر، جاهل، بیعدالتی باشد ولی اسممان را هم شیعه و محبّ اهل بیت(ع) بگذاریم. آن شعری که منسوب به امام صادق(ع) است و در «بحار» آمده که امام صادق(ع) با چنین تیپهایی که مدعی ولایت و دیانت بودند همان زمان مواجه بودند و میگفتند شما واقعاً محبّت دارید میگویید ما خدا را دوست داریم؟ شعر امام صادق(ع) این است:
تَعصِى الإله و أنت تُظهِرُ حُبَّه هَذا لَعَمرى فِى الفِعالِ بَدیعٌ لَو کَانَ حُبُّکَ صَادِقاً لَأطَعتَهُ إنَّ المُحِبَّ لِمَن یُحِبُّ مُطِیعٌ
چطوری میگویید شما خدا را دوست دارید در حالی که همه حرفهای خدا را زیر پا میگذارید؟ این چطور دوست داشتنی است؟ خدا را معصیت میکنید و اظهار حبّ میکنید و مدعی عشق خدا هستید! سوگند به جان خودم که این دیگر نوبر است «هَذا لَعَمرى فِى الفِعالِ بَدیعٌ» این سبک کار و زندگی دیگر نوبر است و یک چیز جالب و منحصر بفردی است. «لَو کَانَ حُبُّکَ صَادِقاً» اگر صادقانه دوست دارید «لَأطَعتَهُ» باید اطاعت کنید. وقتی عاشق هستی عشق داری که به فرمان معشوق عمل کنی و الا کدام عشق؟ دروغ میگویی. «إنَّ المُحِبَّ لِمَن یُحِبُّ مُطِیعٌ» کسی که عاشق است تابع معشوق خود است. چطور میشود ما حبّ علی(ع) و اهل بیت(ع) را داشته باشیم ولی هیچ شباهتی به اینها نداشته باشیم! در خانواده، در بازار، در سیاست، در مزرعه، در کارگاه، در دانشگاه، در حوزه و...
علامت سؤال دومی که گذاشتند این بود که، این حبّ اهل بیت(ع) و ولایت را و حبّ علی(ع) را و بعضی احادیث را یک جوری معنا میکردند که باز از ته آن راحتطلبی و مفتخوری بیرون بیاید. مثلاً این روایت که نقل شده که «حُبُّ عَلِیٍّ حَسَنَةٌ لَا یَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَةٌ» حبّ علی، یک حسنهای است که هیچ سیّئهای و هیچ بدیای نمیتواند به آن صدمه بزند. این را دو جور میشود معنا کرد میشد که - یعنی دو جور معنا کردند – یک جور معنا به نفع راحتطلبی، معنی این روایت این میشود حبّ علی(ع) یک حسنه و عمل صالحی است که دیگر هر غلط و هر سیئهای که میخواهی بکنی بکن، هیچ ضرری به این حسنه نمیزند یعنی یک سنگری است پشت آن قایم شو و به اسم علی(ع) و حبّ علی(ع) هر کاری خواستی بکن! این معنا در جامعه ما رایج شد. الآن هم هنوز خیلیها به این معتقدند! بعضیها را میبینید روی منبر هم همینها را میگویند که این حدیث، معنیاش این میشود که شما به اسم علی(ع) و حبّ به علی و اهل بیت(ع) برگ سبز و مجوزی داری که هر کاری بخواهی بکنی، هر گناهی و ظلمی بخواهی میتوانی بکنی. شما حبّ علی داری، بقیه ندارند اما تو داری! معنی درست حدیث چیست؟ چون این معنی حدیث که خلاف کل قرآن است، خلاف همه احادیث دیگر است، خلاف سیرة خود علیبنابیطالب(ع) است. معنی درست حدیث چیست؟ مسئولیتآور. معنیاش این است که حبّ علی(ع) و ولایت اهل بیت(ع) حسنهای است که اگر واقعاً صدق کند و هر جا باشد محال است هیچ سیّئهای از شما سر بزند. یعنی اگر واقعاً جایی حبّ علی(ع) باشد حبّ علی با ظلم و گناه قابل جمع نیست، دیگر هیچ گناه و ظلم و هیچ سیّئهای نمیتواند از پسِ این حسنه بربیاید و حبّ علی را زمین بزند. خب این هم یک جور معنی است. معنی درستش هم این است. پس این یک مانع. در تمام دنیا این که میگویند بالاخره بین دین و دنیا انتخاب کن، اهل ولایت و دیانت هستی یا اهل کار و اقتصاد و عقل هستی؟ این تفکیک و دوگانه و دو قطبی کردن، مربوط به هر دین و مذهبی یا هر بیدین و لامذهبی که بشود مربوط به اسلام و تفسیر اهل بیت(ع) و تشیع علی(ع) نمیشود بخصوص که خود اهل بیت(ع) صریحاً ولایتشان را خودشان معنا کردند. امام باقر(ع) در اصول کافی این روایت است که میفرمایند: «لا تَنالُ وِلایَتُنا إلاّ بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ» محال است به ولایت ما برسید مگر دوتا هزینه بپردازید: یکی عمل. ما ولایت و محبّت بیعمل را ولایت نمیدانیم. دوم ورع؛ یعنی خودتان را کنترل کنید. یعنی نمیشود در اقتصاد و سیاست و زندگی و معیشت، هر کاری را بکنیم و هر چیزی را بگوییم بعد هم بگوییم ولایت داریم! ورع، یعنی مدیریت پرهیز. هرچه جلویتان هست برندارید بخورید. هرچه میتوانید برندارید خودتان را کنترل کنید. فرمودند اگر کسانی، افراد، جامعههایی، خانوادههایی هستند که اهل عمل نیستند فقط حرفهای خوب خوب میزنند، یا اگر هستند کسانی که اساساً هیچ جا جلوی خودشان را نمیگیرند، هر کاری دلشان میخواهند میکنند، در سبک زندگی هر چه دلشان میخواهد میخورند، هرجور دلشان میخواهد فعالیت اقتصادی میکنند بدون حدود اخلاقی، اینها قطعاً مشمول ولایت ما نیستند «لاتنال ولایتنا» اینها اظهار دوستی میکنند بکنند، ولی اینها اگر ما را به معنای خودشان قبول دارند قبول داشته باشند ولی ما اینها را قبول نداریم. خب ببینید یک مرتبه، ولایت یک کمی سخت میشود.
هشتگهای موضوعی