امام رضا(ع) و اسلام ناب محمدی (تفکیک خط قرمزهای اصلی از بدلی)
شهادتنامه امام علی بن موسی (ع) – مشهد 95 - دانشگاه شهید رجایی
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام عرض میکنم خدمت برادران و خواهران عزیز. بالاخره ملت ایران این افتخار را داشته که میزبان حضرت رضا(ع) باشد و به نام امام رضا، به نام آستان قدس امام رضا(ع) شناخته و متبرک شده. ما باید در یک حد اعتدال بین دو سر افراط و تفریط باشیم. یکی تفکر وهابیگری که معتقد به مبارزه با زیارت و تجلیل از اولیاء و انبیاء است؛ و کوچکترین آثار پیامبر و اهل بیت و اصحاب پیامبر را تخریب میکنند. تحت عنوان اینکه اینها شرک است، زیارت نروید و بعد شما دیدید کنار مسجدالحرام چه کاخهایی میسازند. کاخها و برجهای سرمایهداری و بازارسازی برای سرمایهداری غرب و همینهایی که میگویند قبر پیامبر را و اهل بیت را نبوسید، مسابقه میگذارند برای بوسیدن دست ملکه انگلیس و رئیسجمهور آمریکا و اینها. زیارت بیتالله حرام است، زیارت مراقد اهل بیت حرام و شرک است اما زیارت کاخ سفید و لندن واجب است یا مستحب مؤکد است که الاحوط باید انجام داد. این یک تنفکر بسیار مزخرف انحرافی است که قدرتمحور، ثروتمحور، تسلیم و تمکین مطلق در برابر کفر و استکبار جهانی است و هدف آن فقط مبارزه با وحدت اسلامی و به جان یکدیگر انداختن مذاهب اسلامی است. یک طرف غلطی هم این طرف دارد که گاهی بین شیعه یا مذاهب دیگر است و آن اینکه تشریفات، یعنی وسیله جای هدف را بگیرد. هدف اقتدا به پیامبر و اهل بیت است. هدف معرفت الله است و شناخت مسیر تکامل فردی و اجتماعی، دنیوی و اخروی است. حتی زیارت پیامبر و اینها وسیله است. بالاتر از او خود قرآن خود نبوت هم وسیله است. همانطور که قرآن فرمود هدف عبودیت و تکامل انسان و آماده شدنش برای لقاء با خداوند است. ارتقاء معرفت، اخلاق، معنویت و سطح عمل صالح در عرصههای مختلف زندگی. توحیدی کردن تمدن و متمدنانه کردن فرهنگ دینی. یعنی تمدن ساختن براساس فرهنگ دینی است. البته اینکه رقابت بکنیم پولهای چند ملیونی مبالغ بالای چند ده ملیون و بالاتر که چه کسی نزدیکتر به امام رضا دفن بشود همچین چیزی را ما در روایات ندیدهایم که بر سر این چیزها مسابقه بگذارید. البته توفیقی است اگر بشود اما مرحوم جواد آقای تهرانی از بزرگان ولایتی در مشهد که کسی از ایشان اهل بیتیتر و ولایتیتر نداشتیم، جبهه هم میرفت و میآمد. وصیت کرد وقتی از دنیا رفتم مرا ببرید در قبرستان عمومی بین مردم عادی دفن کنید و روی قبر من هم هیچی ننویسید و سنگ قبری هم مرتفعتر از زمین برای من نگذارید. یعنی به سنت اسلامی. چون تکاثر در قبر یک چیزی است که خود قرآن نهی میفرماید. شأن نزول الهکم التکاثر، طبق روایت مشهور همین رقابت بر سر اینکه قبرهای ما مهمتر است، تعداد آنها بیشتر است یا شما بوده است. یعنی حتی از مرگ هم یک بازار برای تفاخر و تکاثر ساختند. یا فرض بفرمایید عصای خاصی دستمان بگیریم، بوسیدن اینها همه از باب محبت اهل بیت، تقرب به اهل بیت، قصد قربت همهاش خوب است. اگر بهعنوان شریعت انجام نشود نه فقط بدعت نیست بلکه مستحب هم است تنظیم شعاعر است. اما همه اینها وسیله است. یک نگرانی است بزرگان این نگرانی را همیشه داشتهاند و دارند که ما ایرانیها هی از امام رضا بگوییم و هر سال هم تعداد زوار بیشتر بشود و صحنها هم گسترش پیدا کند، اما آخرش امام رضا خلاصه شود در غذای حضرت و کفترهایش و قربان کفترهایش بروم، این آخر بهرهوری جامعه شیعی باشد از امام رضا(ع). این است که نگرانکننده است. ما بدون اینکه آن شأن و آن سطح را پایین بیاوریم و حتماً مهم است و باید مراقب باشیم دچار افراط و تفریط نشود باید حتماً به یک بعد دیگر که خود اهل بیت، پیامبر و قرآن فرمودند توجه کنیم. من سعی میکنم در یک فرصت باقیمانده به بعضی از روایات و خطی مشیهایی که امام رضا(س) برای جامعهسازی، تمدنسازی، انسانپردازی مطرح کردند و به نظرم دانشگاههای ما، حوزههای ما، رسانههای ما، حاکمیت، همه باید به آن توجه داشته باشیم، بعضی از اینها را نقل میکنم که ببینیم بجز این ایام میلاد امام رضا یا ایام شهادت امام رضا، بهجز این دو روز و چراغانی و شعرخوانی و اینها در بقیه عمر و زندگی ما و جامعه ما، نهادهای اجتماعی، حقوقی، انسانی، اقتصادی ما، خانواده و اینها، امام رضا کجاست؟ اصلاً ایشان هست یا نیست؟ مفهوم تشیع را در روز ولادت و شهادت امام رضا فقط نمیشود که محک زد. در فاصله این دو روز باید نگاه کرد به جامعه، به رسانههایش، به اقتصادش، دانشگاه، حوزه، خانواده، بازارش و ببینیم که چقدر ما رضوی هستیم یا نیستیم. از این منظر به مسئله نگاه کنیم. یک آموزه ایشان که هم در عرصه فردی به درد ما و شما خیلی میخورد هم در عرصه جامعهسازی. یعنی میشود این را یک نوع مانیفست رسانهها هم دانست. مانیفست برای رسانههای بومی، انواع و اقسام رسانهها و هم میشود او را یک مدل گفتاری زندگی برای افراد دانست. در عرصه ارتباطات عادی اقتصادی، خانواده، اجتماعی و از این قبیل. عرضم را با این سه روایت از حضرت رضا صلوات الله علیه آغاز میکنم که مربوط به مسئله ارزیابی و طبقهبندی انواع سکوت است و همینطور طبقهبندی انواع گفتن. اینکه سکوت طلاست یا خاک اره است و زباله است، کی و کدام سکوت طلاست، کی و کدام سخن و فریاد به جاست و کدام بیجاست، در روایت حضرت رضا(س) طبقهبندی دقیقی صورت گرفته که در اشل اجتماعی میشود آن را دستورالعملی برای کل رسانهها تعریف کرد و در سطوح پایینتر ادبیات گفتاری در یک جامعه را در سطح خانواده، بازار تا ادارات و همینجور میشود تنظیم کرد. حضرت رضا(ع) از یک سکوت دفاع میکنند و در برابر یک نوع سکوت موضع میگیرند. آن سکوتی که از آن دفاع میکنند آنجا که میفرمایند سکوت دری از درهای حکمت است، سکوت حکمت است، این مراد کدام سکوت است؟ ایشان از یک سکوت متفکرانه دفاع میکنند که اصلاً اصل بر حرف زدن و در هر موردی چیزی گفتن نیست. بیحساب و کتاب حرف زدن نیست. اصل بر حرف زدن نیست، اصل بر سکوت است مگر وقتی که لازم است سخنی گفته شود. چون هر سخنی که میگوییم هر موضعی که میگیری یک آثاری دارد، سلبی و ایجابی در جامعه. تا دلیل اخلاقی و منطقی برای ارزیابی آن آثار پیدا نکردی شما متفکرانه سخن نگفتی. اینجا این سکوت متفکرانه است. در تعبیر ایشان من چند نکته را اینجا یادداشت کردم عرض کنم خدمتتان. وقتی بحث سخنان پوچ و بیمحتوا و تکراری است، اظهارنظرهای غیرکارشناسی و احمقانه است، موضعگیریهای سریع و بیمبنا و بیمشورت است که منجر به یک تنش بیهودهای در داخل در خارج در روابط میشود در داخل. در داخل در عرصه رسانهها یک تنشهای بیهوده و غیر ضروری بلکه مضری ایجاد میکند. اینجا سکوت حکمت است. در جنگ قدرت و ثروت که یک عدهای در رسانهها یا غیر رسانه یا در سطح یک بازار محلی در سطح یک فامیلی یا در سطح رسانههای اجتماعی، کسانی مشغول جنگ قدرت و ثرورت هستند. در جنگ قدرت و ثروت و در طوفان تهمت، سکوت حکمت است. در هیاهوهای جاهطلبانه وقتی بازار بدعتگزاری یا خرافهسازی و خرافهپردازی گرم میشود یا آبروریزی، شایعهپراکنی، چرندگویی، پرحرفیهای بیمعنی رایج میشود. در اینجا امام رضا(ع) میفرمایند سکوت حکمت است. اما سکوت اگر از سر بیتفاوتی باشد یا از سر ترس. سکوتی که باعث میشود یک کرامتی زیر پا گذاشته شود، در برابر این سکوت موضع میگیرند و نفی و نهی میکنند. بنابراین نکته اول، کدام سکوت حکمت است؟ این یک. در برابرش کدام سکوت خیانت است؟ و آنجا فریاد است که حکمت است و عین توحید است. انواعی دارد من فقط به دو دستهاش اینجا اشاره میکنم که در روایات ایشان است. که تعبیر حضرت رضا(ع) که فرمودند تردید نکنید. اینی که عرض میکنم عبارت حضرت رضا(ع) است. تردید نکنید که خداوند عزوجل کسی را گروهی را و جامعهای را که حقوق آن و حرمت آن، سرزمین آن و خانهاش مورد تجاوز و تهدید قرار میگیرد و او بیتفاوت بنگرد و دفاع نکند و درگیر نشود، خداوند چنین کسی و چنین گروهی و چنین جامعهای را دشمن میدارد. سکوت و بیتفاوتی در آن لحظهای که جامعه شما، ملت شما، امت شما مورد ستم است. دارد تحقیر میشود. کرامتش را زیر پا میگذارند. حقوقش را پایمال میکنند. به خانههایشان و به سرزمینشان حمله میآورند. آنها را تهدید میکنند. حقوق مسلم آنها را میخواهند ازشان سلب کنند. عزت و کرامت آنها را مورد حمله قرار میدهند. حضرت رضا فرمود جامعهای که در چنین لحظهای سکوت کند تردید نکنید آن جامعه حتی اگر به ظاهر مذهبی است آن جامعه ضد دینی و ضد خداست. این خیلی تعبیر عجیبی است حتی اگر آن جامعه ظاهراً مسلمان هستند و نماز و روزه و حج و اینها هم دارند. فرمودند این جامعه دشمن خداست و با خداوند اعلام جنگ دارد. چون برای حرمت خودش عزتش، کرامتش و حقوقش برایش مهم نیست. عافیتپرست است. این چه در عرصه داخلی چه در عرصه خارجی. یعنی اگر روح اصلاحطلبی و مبارزهجویی را کنار بگذاری، مذهبی ظاهراً باشیم اما از نوع مرفهین بیدرد یا متحجرین عافیتپرست که یک امر مقدس دارند و آن عافیت است. البته عافیتطلبی خوب است اما عافیتپرستی بد است. یک جامعهای عافیتپرست، ترسو که فقط به احکام عبادی مذهب که احتیاجی به شجاعت خیلی ندارد، ریسک در آن نیست، فقط به آنها پایبند است. اما آنجایی که باید هزینه بپردازد، هزینه اقتصادی سیاسی گاهی نظامی این جامعه میترسد. ضعیف است، بیشخصیت است. امام رضا(ع) فرمودند جامعهای که به این معنا جامعهای که مبارز نیست، مقاوم نیست، انقلابی نیست، پای کرامت خودش نمیایستد این جامعه فرمودند درست در صف مقابل و تقابل با خداوند است. این جامعه ضد دینی است. تربیت دینی ندارد. یعنی اگر هر ملتی که تن داد به سلطه نظامی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی دیگران بر جوامع اسلامی و بیتفاوتی را توجیه کرد هر مسلمانی هر جامعه اسلامی طبق این روایت حضرت رضا(ص) در حال ستیز با روح دین است. آن جامعه دینی نیست. اینهایی که میگویند انقلابی بودن از کجای دین در آمده از اینجاها درمیآید و از این موارد یکی دوتا نیست. الی ماشاالله. دینی که بیغیرتی و عافیتپرستی را توجیه میکند، دین ترس، دین خودخواهی، دین مرفهین بیدرد. امام در وصیتش میگفت رفاهپرستی و مبارزهجویی با هم یک جا جمع نمیشوند. اگر رفاهزده و رفاهمحور شدی دیگر تو نمیتوانی مبارز باشی. دیگر یک ملت مبارز نیست. ملتی که با اسراف و مصرف و خوشگذرانی خو کند این ملت دیگر اهل مبارزه و مقاومت بر سر کرامت خودش نخواهد بود. به راحتی عزتش را زیر پا میگذارد برای اینکه راحت باشد و تفریح کند. بیشتر بخورد، بیشتر تفریح کند، لذت ببرد. این تفکر که آسه بیا آسه برو که گربه شاخت نزند در واقع به تعبیر حضرت رضا(ع)، اینکه حرف حق را نزنی تا در داخل یا در سطح بینالملل دشمن پیدا نکنید، بیطرف باشید. بهنام تنشزدایی سکوت کنید. این سکوت خیانت است. ظلمپذیری را توجیه کنید. امام رضا(ع) فرمودند اینجا اعلان جنگ دادید با خدا و با حق. شما جامعه دینی نخواهید بود. بنابراین هر کسی که دعوت کند، هر جریانی که دعوت کند که این نظام ستم بینالملل هضم بشوید، از مظلوم دفاع نکنیم، چرا؟ چون ممکن است صدمه بخوریم. حرف حق را نزن، چرا؟ چون ممکن است تحریم کنند، ممکن است تهدید کنند، ممکن است فشار بیاورند، ممکن است ترور کنند. از مظلوم دفاع نکنید چون صدمه میخورید. دست از اصولتان، حقوقتان و کرامتتان و شعارهایتان بردارید، برای چه؟ چون هزینه دارد. امام رضا(ع) فرمودند اسلام این نیست. این اسلام سازشکار، اسلام شخصمحور، عافیتپرست، لیبرالیزه شده، خودخواه، اسلام ترسو، تشیع سیاه، در برابر تشیع سرخ است. مذهبی که جز چند حکم فقهی در عبادات شخصی دیگر حرفی برای گفتن و چیزی برای عرضه ندارد. اصولی ندارد که پای آن بایستد. برای خودش کرامت قائل نیست که بخواهد هزینهاش را بپردازند. مذهبی که خودخواهی را مشروع میکند، خودمحوری را و بیعدالتی جهانی را توجیه میکند. تحقیر شدن را عادی میبیند و عادی میکند. مبارزه را حرام یا مکروه میکند. تقیه را مطلق و بدون قید و شرط واجب میکند. امام رضا(ع) در برابر این اسلام و این تشیع موضع گرفتند. چه آن آخوند وهابی که فتوا داد هر کس با آنفولانزای خوکی بمیرد شهید است ولی موقع نبرد با حزبالله در لبنان با صهیونیستها گفت این حزباللهیها اگر کشته بشوند در جنگ با صهیونیستها شهید نیستند. چه آن آخوند وهابی چه آن آخوند شیعهای که یک کلمه علیه شاه در ایران و در حوزه نجف یک کلمه علیه صدام نگفت. یک کلمه علیه آمریکا و صهیونیزم نگفت اما علیه امام و انقلاب یک مرتبه شد خرمقدسِ سوپر متشرعِ محتاطِ افراطی و بهنام دین و فقه و حوزه به جزئیات گیر میدهد. در حالی که در رژیم شاه یا در برابر استکبار جهانی در برابر مهمترین اصول سکوت میکند و حاشیهسازی میکند. همه اینها مخاطبان امام رضا(ع) هستند در این تعبیر. این در روابط بینالملل، مبارزه و جهاد. اما در روابط نظامسازی داخلی در مسئله آزادی بیان و نقد و انتقاد. باز یک تعبیری از حضرت رضا(ع). ببینید اینها اصولی است که باید حاکم باشد بر حاکمیت ما و بر تمام نهادهایی که به نام حضرت رضا(ع) حرف میزنیم و حرف میزنند. این روایت را هم عنایت بفرمایید. حضرت رضا(ع) فرمودند «من نمیگویم، جدم رسول خدا فرمود: امت من، مسلمانان، در آن لحظهای که امر به معروف و نهی از منکر را ترک کردند اعلام جنگ کنند با خدای متعال.» امر به معروف و نهی از منکر یعنی چه؟ یعنی نظارت بر اتفاقاتی که دارد در جامعه میافتد و انتقاد. امر به معروف یعنی یک ارزشهایی باید باشد نیست. شما فریاد کن و مطالبه کن بگو باید باشد چرا نیست؟ نهی از منکر یعنی ضد ارزش، فساد، بیعدالتی، انحرافات فرهنگی، اخلاقی، اجتماهی، اقتصادی، سیاسی است و شما بیتفاوت نباید بایستی. باید فریاد بزنی. باید افشا کنی. باید اعتراض کنی. باید دستکم سؤال کنی. البته مراتب دارد. حضرت رضا(ع) فرمودند: جامعه دینی جامعهای است که مردم حاکمیت را، حاکمیت مردم را، حاکمیت خودش را، اجزای حاکمیت یکدیگر را، مردم خودشان یکدیگر را، همه از چهار جانب همه مراقب و مواظب همدیگر باشند. یک نظارت عام همگانی بهعنوان واجب شرعی در حد نماز. این یعنی امر به معروف و نهی از منکر واجب است، میدانی یعنی چه؟ یعنی آزادی بیان و آزادی انتقاد. نه فقط حق انتقاد و حق بیان داری بلکه تکلیف انتقاد و تکلیف بیان داری چون واجب است. یعنی در هیچ نهادی نباید باب امر به معروف و نهی از منکر، باب سؤال و انتقاد بسته شود. هر جا دارم اشتباه معنا میکنم بگویید. هر جایش تفسیر به رأی است بفرمایید. آیا اینها را حضرت رضا(ع) فرمودند یا نه؟ تشیع، تشیع رضوی یعنی این. اگر در یک نهادی، در یک سیستمی، در یک جامعهای، در یک مؤسسه مذهبی یا غیر مذهبی فرهنگی خاص یا مؤسسه دیگری، هر جا که روال و سیستم دارد جوری چیده میشود که دیگر هیچکس حق ندارد یا جرأت نکند از کسی سؤال کند شما چه کاری داری میکنی و چرا داری انجام میدهی. امام رضا(ع) فرمودند آن نهاد، آن تشکیلات، آن جامعه اعلام جنگ کرده است با خداوند. یعنی همهتان محارب هستید. خیلی تعبیر عجیبی است از حضرت رضا(ع). آن تشکیلاتی که باب انتقاد و نهی از منکر را میبندد آن تشکیلات محارب با خدا و رسول است. آن تشکیلات نه فقط دینی است، ضد دینی است بلکه محارب است. حضرت رضا(ع) فرمودند جدم پیامبر فرمود امت من مسلمانها بدانند آن لحظهای که دیگر هر کسی میگوید به من چه که چه اتفاقی افتاد، یا اگر یک کسی میآید سؤال میکند آقا چرا داری اینجا این کار را میکنی به آن گفتند به تو چه. امام رضا(ع) فرمود جامعهای که به من چه و به تو چه میشود گفتمان حاکم و هر کسی سرش را بیندازد پایین برود در لاک خودش، منافع خودش و کار خودش، پیامبر فرمود امت من در آن لحظه با خداوند اعلان جنگ داده است. یعنی همهتان محارب هستید. همهمان محارب هستیم. این است فرهنگ حضرت رضا(ع). چراغانی بکنیم، خادم بشویم، رقابت بر سر کفشداری بکنیم، این عصا و گرز را دستمان بگیریم ببوسیم، در را ببوسیم، ازدواجمان را ببریم آنجا انجام دهیم، همه این کارها را بکنیم. اما یک نگاهی هم به آنها بکنیم به خود امام رضا. موقع شهادت و تولد امام رضا(ع) همه گنبد امام را به ما نشان میدهند. گنبد طلا. گنبد طلا شده جزو مقدسات ما. اصلاً نه گنبدش نه طلایش ربطی به امام رضا ندارد. برای تجلیل هر کس کرده ثواب میبرد. نماد حضرت رضا(ع) شده گنبد طلا و کفترهایش و غذای حضرتی. همینها مگر نیست؟ کی به زیارت خود حضرت رضا(ع) میرویم؟ خود حضرت رضا(ع) گاهی مثل اینکه گم میشود در حرم. چنانکه قرآن در محافل ما گم میشود. سنت پیامبر کو؟ سنت حضرت رضا(ع) کو؟ خب اینها حضرت رضا(ع) است. یعنی قانونهایت را باید طوری بنویسی، تشکیلاتت را باید جوری مدیریت کنی، رسانهها را باید جوری هدایت کنی که از آن طرف آنهایی که میخواهند حرف مفت بزنند، اهانت کنند، تهمت بزنند، دروغ بگویند، شایعهپراکنی کنند، جنگ داخلی راه بیندازد، تفرقه راه بیندازند، نشر یأس و کذب و خرافه بکنند، با آنها باید برخورد شود. آن جایی که حضرت فرمود سکوت حکمت است. اما اینجایی که دیگر باید حرف زد امر به معروف و نهی از منکر کرد اینجا سکوت حکمت نیست، اینجا سکوت خیانت است. اینجا سکوت محاربه با خداوند است، اعلان جنگ با خداست. پس حضرت رضا(ع) از کدام سکوت دفاع میکند و از کدام فریاد؟ حضرت رضا(ع) فرمودند رسول خدا فرمود امت من بداند آنگاه که بساط امر به معروف و نهی از منکر را به هر بهانهای برچیدید و اجازه دادید ضد ارزشها و بیعدالتیها و انحرافها رایج شود و همه بیتفاوت نگاه کنند، هر کسی بگوید به من چه. یا اگر کسی حرف زد به آن بگویند به تو چه. بدانند که در آن لحظه مستقیم با خدای متعال وارد نبرد و محاربه شدند و اعلام جنگ با حقیقت دادند. بنابراین دو نوع جامعه مذهبی قابل تعریف است. یکی آن است که ساکت است. فکر میکنند بعضیها جامعه سالم جامعه ساکت است. جامعه ساکت جامعه بیمار است. جامعه ساکت جامعه ریاکار، جامعه سرکوفته و عقدهای است. جامعه ساکت یک لحظهای دملها سر باز میکند یک وقتی در یک جایی که دیگر آنجا منطق و اخلاق هم بر او حاکم نیست. هر وقت جامعه ساکت شد بترسید. این طبق تعبیر صریح حضرت رضا(ع) است. هر وقت یک تشکیلاتی است کسی از کسی سؤال نمیکند، انتقاد نمیکند، امر به معروف نمیکند، نهی از منکر نمیکند که آقا چرا اینجا اینجور میکنی؟ چرا شما مسئولیت فلانجا را داری چرا نظم نداری؟ چرا اینجا تو تعهد دادی من سر این وقت میآیم چرا نیامدی؟ چرا این بودجه و هزینه را گرفتی این کار را گفتی میکنم نکردی؟ چرا وعده دادی نکردی؟ چرا قانون را نوشتی درست ننوشتی؟ چرا روی هوا قانون مینویسی؟ چرا به واقعیت کاری نداری؟ چرا درست اجرا نمیکنی؟ چرا فلان دادگاهت فلانجا تبعیض قائل شد؟ چرا با ضعیف برخورد میکنی با قوی برخورد نمیکنی؟ اینها همه امر به معروف و نهی از منکر است. در نظام خانواده کجا دارد به زن ظلم میشود؟ یا به نام مذهب یا به نام سوءاستفاده از مذهب یا غیر مذهب. کجا به مرد دارد ظلم میشود کجا به کودک دارد ظلم میشود؟ ببینید هزاران هزاران سؤال باید فکر شود طرح شود. منتها سؤالات مبنای لیبرالیستی و فاشیستی و مارکسیستی و الحادی و منافقانه نداشته باشد. مبانی توحیدی و قرآنی و اهل بیتی باشد. باید تعریف معروف و منکر روشن باشد. معنی آن چیست؟ چه معروف است چه منکر و بعد باید از فضا دفاع کنی. هرکس از فضای انتقاد سالم دفاع کند دارد از عین شریعت خدا دفاع میکند و هر کس فضای سؤال و انتقاد و امر و نهی به معروف و منکر را به هر دلیلی محدود یا سرکوب کند محاربه کرده با خدا و پیغمبر. اینها عین تعبیر حضرت رضا(ص) است. از آن طرف کسانی که از آزادی بیان و نقد و رسانه سوءاستفاده کنند برای منافع باندی و شخصی و طبقاتی و اهانت و نشر دروغ و تهمت و تضعیف روحیه مجاهدان و نشر یأس در جامعه و امت و تضعیف مقاومت در برابر دشمن و نشر تهمت و دروغ، با اینها هم باید برخورد شود. اینها هم دشمن آزادی هستند. اینهایی هم که ادب استفاده از آزادی را رعایت نمیکنند آنها هم دشمن آزادی هستند. چون با افراط و سوءاستفاده از آزادی کاری میکنند که بعد جلوی آزادیهای مشروع هم گرفته شود. همش افراط و تفریط. یک وقت به اسم آزادی بیان هر کس هرچه به دهنش میآید بگوید، سکوت متفکرانه، سکوت اخلاقی، سکوت عقلانی کجا رفت؟ آبروریزی از انقلاب از سیستم از افراد. فرقی نمیکند طرف در حکومت باشد یا خارج از حکومت باشد. یک وقت اینجوری بروی جلو تخت گاز، هرج و مرج. یک وقت باز بخواهی او را مهار کنی بیفتی بهسمت دیکتاتوری که آقا هیچکس چیزی نگوید چون ممکن است یک کسی چیز بدی بگوید. معنیاش این است که هیچکس رانندگی نکند چون ممکن است یکی تصادف کند. همانقدر این منطقی است که آن منطقی است. هیچوقت غذا نخورید چون ممکن است لقمه در گلویتان گیر کند خفه شید. خب آن را باید علاج کنی، با قانون درست، نظارت درست و اجرای درست. یک جا بعضی گفتنها عین خیانت و ضد حکمت است. یک جا بعضی سکوتها اینطور است. بنابراین تصور اینکه جامعه مذهبی یک جامعه ساکت است اشتباه است. حضرت رضا(ع) فرمودند جامعه ساکت یک جامعه ضد خداست که هیچکس با هیچکس کار ندارد. سؤال نمیکنی، انتقاد نمیکنی، امر به معروف و نهی از منکر. هیچ. هر کاری شد شد. به هر سمت رفت فرهنگ، اقتصاد، سیاست، رسانه، دانشگاه، حوزه، حکومت، مردم، خانوادهها به هر سمت رفت رفت. یک تفکر این است که کسی سؤال نکند که مقدسات ترک برمیدارد اگر سؤال کنید. انتقاد نکنید نظام تضعیف میشود. نهی از منکر و اعتراض نکنید تن اسلام میلرزد. نه تن اسلام نمیلرزد اگر امر به معروف و نهی از منکر کنید تن اسلام نمیارزد، تن جنابعالی میلرزد. تن من و تو میلرزد. اگر سالمی و درست داری عمل میکنی خوشحال هم بشو که دارند انتقاد و سؤال میکنند. این شفافیت و پاسخگویی بهترین فرصت است که خدماتت را بگویی. اگر ریگی به کفشمان نیست از انتقاد نباید بترسیم. به شرطی که انتقاد اخلاقی، قانونی، مشروع، منطقی باشد. نه اهانت و فحش و دروغ و تهمت. در واقع حضرت رضا(ع) دارند میفرمایند قداست اسلام را به هیچکس نه به مسئولین نظام نه به افراد و نهادهای مذهبی، نه افراد عادی، به هیچکس سرایت ندهید. اتفاقاً اینجور نگویید که قداست اسلام یعنی قداست بنده یا شما که مسئول فلانجا هم هستی، همینطوری قداست هم از خدا میآید پایین تا میرسد به بنده که این پایین یک مسئولیتی یک جایی دارم، اینطور تسری بدهی و بعد هم این قداست را جوری ترجمه و تفسیر کنیم که قداست مساوی باشد با ترک امر به معروف و نهی از منکر. ببینید حضرت رضا(ع) با این عبارت دارند تمام این برداشتهای غلط را افشا میکنند که به نهادهای مذهبی یا نهادهای حکومت مذهبی یا آدمهای مذهبی اشکال نگیرید و به دیگران هم که خب همینطور. حضرت رضا(ع) با این عبارت دارند اسلام سکوت را و تشیع تسلیم و توجیه را و فقه کلیگویی که فقط همهجا اصالت احتیاط را در جهت منافع خواص جاری کند و در باب حقوق تودهها و محرومین اهل تسامح و آسانگیری و اینها باشد نفی میکنند حضرت رضا(ع). البته امر به معروف و نهی از منکر به آدمهای ضعیف آسان است. امر به معروف و نهی از منکر آنهایی که امر و نهی کردنشان هزینه دارد طبیعتاً آنها سختتر است پاداشش هم بیشتر است. به شرطی که عرض کردم با رعایت ارزشهای اسلامی باشد نه در جنگ قدرت و ثروت و طوفان تهمت و اینها که یک وقتی یک جا یک کسی مسئول است واقعاً مظلوم واقع شده. اختیارات طرف در یک جایی از سه قوه، هر کسی در یک جایی یک اختیارات محدودی دارد، طبق آن اختیارات بیشتر از این نمیتواند. بعد به آن انواع و اقسام چیزها را بگویی. از اینطرف هم اتفاق میافتد. یعنی در نقد هم ظلم نباید کرد. ببینید در روایت داریم امر به معروف و نهی از منکر، امر به معروف باید خودش معروف باشد. نهی از منکر باید خودش منکر نباشد. چون یک منکر بزرگی هم ستم و افراط و بیعدالتی در انتقاد است. این هم خودش منکر است. یعنی آداب انتقاد، ادب آزادی را باید داشت. از آنطرف هم حق آزادی، آزادی بیان اینها عین شریعت است. هر کس گفت آقا آزادی بیان یک مفهوم غربی است، آزادی سؤال مفاهیم مدرن و سکولار و از این حرفها است به او بگویید جنابعالی با الفبای اسلام آشنا نیستید. اصلاً وقتی میگویند امر به معروف و نهی از منکر مثل نماز و روزه واجب است، همانطور که نمازت را ترک کنی شما 3 روز عمداً نمازت را ترک کنی دیگر مسلمان نیستی. به همان معنا اگر امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنی مسلمان نیستی. نه که مسلمان نیستی، حضرت رضا(ع) میفرماید پیامبر فرمودند ضد اسلام هستی، محاربی. این یعنی آزادی بیان، یعنی آزادی نقد، یعنی آزادی سؤال، یعنی آزادی اعتراض. حق بیان، حق انتقاد، حق اعتراض، حقوق مسلم شرعی است در امت اسلامی و شیعی. طبق نص حضرت رضا(ع). منتها آداب و اخلاقش رعایت شود. همین حضرت رضا(ع) از آنطرف حدود و قیود اخلاقی منطقی میآورند در حرف زدن که اگر آن حدود رعایت نشود سکوت است که حکمت است. سکوت هزار بار ترجیح دارد بر چنین بیانی و چنین نقدی و چنین اعتراضی. مذهبی که برای صاحب قدرت و صاحب ثروت حریم مقدس تعریف کند برای جریانهای عوامزده یا عوامفریب، حریم مذهبی و دینی باز میکند، باب انتقاد و سؤال را با سیمان ببندد. مرامهایی که سنتهای غلط و بدعتهای فاسد رفتاری یا عقیدتی که گاهی بین مردم رایج میشود در مورد آنها سکوت میکند برای اینکه دشمن پیدا نکند اینها تضاد با دین است. آخر انتقاد و امر به معروف و نهی از منکر هم فقط مخصوص مسئولین و حاکمیت که نیست. اصلاً مردم خیلی در مواردی گاهی هم در یک عرصههایی بیشتر هم احتیاج دارند در اینکه مردم باید امر به معروف و نهی از منکر شوند. یک عالمه سنتهای غلط در مردم حاکم است. بدعتهای عجیب و غریب بین مردم حاکم است. در روابط خانوادگی، اقتصادی، اجتماعی خیلی رفتارهای مزخرفی است که هیج ربطی به اسلام و شرع ندارد. گاهی به آن رنگ شبهمذهبی دادند، آداب و عادات شخصی است. رفتار طاغوت داریم، دیکتاتوری داریم یک اسم مذهبی روی آن میگذاری. در روابط خانوادگی و اجتماعی. بازار اسلامی بازاری است که سه اتفاق در آن نمیافتد، یکی دروغ نمیگویند. اهل بیت میفرمایند بازار اسلامی را میخواهید بشناسید بازاری است که 1) دروغ نمیگویند. 2) چانه نمیزنند. 3) قسم نمیخورند. ماشاالله هر سهتایش را ما داریم. از خود بازارهای اطراف خود حضرت رضا بگیر تا بقیه بازارهای همهجا ایران. چرا اینها را نمیگوییم؟ چرا در طول سال بین میلاد و شهادت اینها را چرا نمیگوییم؟ چرا راجع به اینها بحث نمیکنیم؟ یعنی مردم هم احتیاج به تربیت دارند. تا میگویند حق آزادی بیان فکر میکنند فقط یکطرفه بعضیها میبینند که مردم حاکمیت را نقد میکنند. این لازم است حتماً. اما از این طرف هم هست از طرف خود مردم با مردم هم هست. یک عالمه بدعت و خرافه و روشهای غلط چه از نوع غربزده مادیِ ماتریالیستیاش، چه از نوع مشرکانه و خرافیاش بین مردم ما رایج است و هیچکس گاهی نمیداند اینها ضد مذهب است. گاهی شده عین آداب و رسوم ما. اینها را باید صریح به انتقاد گرفت. روش عروسیهای ما، روش عزاداریهای ما، روش طلاق، روش معاملهها، خرید و فروش. همه این روشها باید بازنگری شود. اینها را باید منطبق کرد با مبانی عقلی و شریعت. ببینید حضرت رضا چه میگویند. آنوقت میشود گفت امام رضا میهمان ماست. اصلاً شما فرض کن حضرت رضا گنبد طلا و ضریح و صحن و کفتر و غذا و اینها هیچی ندارد. اگر اینها هیچ نبود چکار میکردیم ما؟ چکار میکردیم با امام رضا(ع). کار دیگری نداشتیم. دیگر کاری نداشتیم با امام رضا. این تعبیر از حضرت رضا(ع) است: هیچ شخصی، هیچ نهادی ـ حکومتی و غیر حکومتی، مدنی و مردمی، خصوصی و دولتی ـ از سؤال و از امر به معروف و نهی از منکر مستثنی نیست. اگر باب انتقاد بسته شود آن جامعه دینی نیست بلکه با دین وارد جنگ شده. البته عرض کردم دوباره تکرار میکنم امر به معروف و نهی از منکر احکام دارد، اخلاق دارد. همانطور که یک حق است و یک تکلیف است حدودی دارد. هر حقی حدی دارد. روش و آداب دارد. هم روش نقد هم فرصتسازی برای نقد هر دو در حکومت دینی، جامعه دینی و تمدن دینی واجب است. یک نمونه دیگر عرض میکنم اشاره میکنم به یک رسالهای از حضرت رضا(ع)، نمیدانم دوستان شنیدند یا نه. رساله به اسم محض الاسلام مشهور است. یعنی در واقع اسلامشناسی مختصر و مفید از زبان حضرت رضا(ع). نقل شده که أفضل بن سهل را میفرستد پیش حضرت رضا که شما میگویید اسلام ناب و محض الاسلام، ما متهمیم که فلان. خب اگر راست میگویید بنویسید یک چیزی بفرمایید مشخصاتش چیست. میشود به یک معنا گفت یک شبهمانیفستی است که حضرت رضا(ع) همینطور بالفعل در مسجد استفاده میکنند از این فرصت. تا این طرف از طرف مأمون میآید میگوید یک قلم و کاغذ بردار و هرچه میگویم بنویس. میخواهی بفهمی محکمات اسلام چیست همینها را بنویس و برو بده به مأمون. خواهش میکنم دقت کنید، حوزه ما باید به این دقت کند، دانشگاههای ما، رسانههای ما، حاکمیت، مجلس و پارلمان ما، قوانین ما، دادگستری ما، خانوادههای ما همه باید به این دقت کنیم. فرصت متأسفانه دارد تمام میشود کمی هم دیر شروع کردیم. من خواهش میکنم خیلی دقیق به این توجه بفرمایید. خیلی سریع و فشرده حضرت رضا(ع) چند ده عنوان را آوردند. اسلامشناسی مختصر و مفید، اسلامشناسی در چند دقیقه از زبان امام رضا اگر میخواهید، فرمود اینهایی را که میگویم یادداشت کن. یعنی اینها ضروریات اسلام و بدیهیات تشیع است. یعنی اینها استخوانبندی و اسکلت اصلی این تفکر دینی در ابعاد مختلف است. چرا گفتیم حوزه توجه کند به این اسلامشناسی بخصوص؟ حالا من چون طلبه هستم دارم این را عرض میکنم. ما دو جور فقه میتوانیم داشته باشیم. یک فقه جزئینگر منفعل که طرفدار هم زیاد دارد چون آسانتر است. یک فقه تمدنساز و فعال، نه منفعل. یک فقهی است که منتظر میماند از بیرون هی مشکل و حادثه و ایدوئولوژیهای رقیب و مشکلات اجتماعی پیش بیاید، بیایند بپرسند جائزٌ ام لا؟ این حلال است یا حرام؟ بعد به خود آن حادثه نگاه کند مستقل از همه حوادث دیگر و یا فقط یکی دو سه تا روایت را به الفاظ آنها نگاه کند و بعد بگوید حلال است یا حرام؟ این البته لازم است ولی این فقه حداقلی است. این فقه منفعل است. با این فقه تمدنسازی نمیشود کرد. این همانی است که امام گفت اجتهاد مصطلح و معهود حوزوی لازم است اما برای تشکیل حکومت و تمدنسازی کافی نیست. در اتاق در بسته بنشینیم به بیرون کاری نداشته باشیم منتظر باشیم سؤال شود موردی جواب داده شود. این لازم است اما کافی نیست. حضرت رضا(ع) یک اصولی که بهعنوان محضالاسلام یا بهعنوان اسلام خالص یعنی اسلام ناب (محضاسلام یعنی اسلام ناب) در برابر اسلامهای التقاطی اسلامهای متحجرانه مطرح میکنند خواهش میکنم به سرتیترهایش توجه کنید. این یعنی فقیه ما وقتی دارد فتوا میدهد به آثار بعید و رقیب، نزدیک و دور فتوا توجه داشته باشد که این فتوا ظاهراً یک فتوای مثلاً مربوط به خانواده است اما چه آثار اخلاقی، تربیتی، اجتماعی حتی اقتصادی و غیره دارد. این فتوایی که میدهیم ظاهرش یک فتوا در مورد یک معامله خصوصی بین دو نفر در بازار است اما در واقع وقتی جامعه ساختی و حکومت ساختی چه آثار درازمدت و ابعاد وسیعی دارد، مثبت یا منفی، آثار اخلاقی دارد، اقتصادی دارد، بانکی دارد، واردات صادراتی دارد. به همه اینها باید توجه کنی. در واقع اجتهاد یک وقت در یک اتاق بسته است بهعنوان یک متفکر شخصی کتابخانهای. این لازم است اما با این نمیشود تمدن ساخت. یک وقت میآیی بیرون با دستهایی پر از نظریه و تعامل میکنی نظر و عمل را و همه ابعاد یک قضیه را میبینی نه فقط یک بعدش را؛ و تحول در موضوعاتی اگر ایجاد شده متوجه میشوی که این موضوع ظاهراً همان قبلی است. اسمش عوض نشد خودش عوض شد. نه اینکه موضوع همان است حکمش عوض شد که بشود بدعت. موضوع عوض شد اسمش همان است، موضوع عوض شد حکمش عوض شد. از آنطرف فقط با دیدن لفظ یک روایت حکم قاطع نکنید. الفاظ دهها و صدها روایت را باید ببینید در این قضیه. اینها به این مسئله مربوط است شما فکر میکنید نامربوط است. اینها همه به هم مربوط است. تمام قرآن و سنت به هم مربوط است. برخورد گزینشی نباید کرد برای یک فتوا بخصوص برای ابعاد اجتماعی حکومتی. ضمن اینکه با عقل باید رفت سراغ آیات و روایات نه بدون عقل. دو جور میشود رفت سراغ نص، یکی با عقل میشود اجتهاد، یکی بدون عقل این میشود اخباریگری. یک جریانی هم هست میگوید آقا نه با عقل نه بیعقل سراغ روایات و قرآ اصلاً کلاً ما نمیرویم. اینکه اصلاً اخبارستیزی و قرآنستیزی و قرآنگریزی است. اباهیگری و سکولاریزم است. سهتا راه داریم. 1) برخورد لفظی جزئینگر اخباریگرانه با نص. 2) ترک نصوص تحت عنوان اینکه هر کس سراغ آیات و روایات برود این اخباری مرتجع متحجر است، ما باید عقلی کار کنیم، رود سمت سکولاریزم که نه وحی است نه عقل است. منفعتسنجیِ مادی دنیوی است. حذف ارزشها از تمدنسازی است. بلکه حد وسط. براساس کدام اصول؟ یک اصولی را حضرت رضا(ع) بهعوان اسلام ناب معرفی میکند به اینها در مقام فتوا توجه کنیم. نه به لفظ فقط یک حدیث، به کل الفاظ همه آیات و احادیثی که در این موضوع مستقیم یا غیرمستقیم بحث دارند و مواجهه عقلانی، یعنی برهانی، یعنی منطقی، یعنی استدلال در بین آیات و روایات. یعنی مرتبط کردن آیات و روایات با هم. سبکسرانه و راحتطلبانه با آیات و روایات برخورد نکردن. حالا بعضیها یک وقتی دیدم که گفتند سند این رساله خیلی قوی نیست و از این حرفها. بعضی آقایان گزینشی با اسناد برخورد میکنند. یک جا که به سند حساسیتی نشان نمیدهند رد میشوند و نتیجه هم میگیرند. بعضیها را میگویم بعضیها را من دیدم. یک جاهایی هم که میبینند این خیلی حرفهای مهمی در آن است و یک تغییرات اساسی لازم دارد در نگاهها یک مرتبه آنجا نوع نگاهها عوض میشود. این اولاً فقط در تحف العقول نیست که بعضیها گفتند تحف العقول کلش بهلحاظ سندی واضح و مشخص نیست. تمام آنچه که تحف العقول تقریباً نقل میکند، جناب ابن شعبه نقل میکند در اغلب مدارک دیگر ما پراکنده وجود دارد. ضمن اینکه ایشان از بسیاری از محدثین دیگر که بعداً کتابهایشان مطرح شده نزدیکتر به زمان اهل بیت بوده. سوم اینکه تمام حرفهایشان مطابق با آیات و روایات است. یک نکته در همینی که عرض میکنم نیست که خلاق عقل یا خلاف قرآن یا حدیث دیگری باشد. همه عین آنهاست. به علاوه اینکه این فقط در تحف العقول نقل نشده. شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا این را نقل میکند. علامه مجلسی در بحار نقل میکند. گاهی در بعضی کلمات و تعابیر اختلاف میشود. یا اینکه مأمون خواسته یا نخواسته. در این چیزها اختلافات جزئی وجود دارد. اما مسئله مسئلهای است که اسناد بسیار قویای دارد. حالا من عبارتش را میخوانم. فقط برای اینکه از جهت سند روشن شود دوتا متن کاملاً مشابه و شبیه وجود دارد با اختلافات جزئی و چندین طریق سندی دارد. شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا سهتا سلسله سند جداگانه برای این روایت نقل کرده که یکی از آنها برمیگردد به جناب شهید زید بن علی فرزند امام سجاد و همینطور خود صاحب تحفالعقول که نزدیک به زمان ائمه اطهار(س) است و کتب اصلی احادیث اصول اربعه و چهارصد برگه حدیث که کتاب حدیث کوچک است که اصل تمام روایات شیعه برمیگردد به آن کتب اربعه و این 400 کتاب. متن معتبر و این متن در اختیار ایشان بوده. غیر از اینکه عرض کردم خود علامه مجلسی باز جداگانه با دو ردیف و طریق سند نقل میکند. من دیگر راجع به سندش بیشتر از این صحبت نمیکنم. البته بعضیها در طب الرضا در فقه الرضا در علل الشرایع در سندش تردید دارند. بله آن قابل بحث است. موارد و سندش قطعی نیست. مواردی هست ولی جایی که مضمونش کاملاً روشن است که با روح اسلام در واقع محض الاسلام دارد روح اسلام را بیان میکند که هر کس جداگانه دارد در فقه و کلام و اخلاق اسلامی بحث میکند باید به این روح اسلام و به این چهارچوببندی و اسکلت توجه داشته باشد. یک گزارش سریع چند دقیقهای عرض میکنم از این رساله محضالاسلام. اسلامشناسی رضوی روح اسلام که بر جسم اسلام باید حاکم باشد و اگر روح نباشد اسلام یک دین مرده است و احکام و مواضع و اخلاق جدا از همه اینها نباید دیده شود. همه را باید با هم دید. این چند بخش است. بخش اولش محض الاسلام میفرماید انّ المَحْضَ الاِسلام شهادتُ انْ لاالهالاالله وَحْدَهْ، از اینجا شروع میکنند که اسلام ناب اسلام خالص از توحید شروع میشود و معرفت توحیدی معرفتالله، خداشناسی درست، آگاهیهای دینی صحیح، نه اسلامهای قلابی و تحریفشده. خداشناسیها و پیامبرشناسیها چه از نوع سکولاریزه شده و غربزده تحت تأثیر الهیات سکولاریزه شده مسیحی تحت عنوان کلام جدید یا از نوع خرافات و شرکهای عجیب غریب و خرافههای من درآوردی عجیبی که در اقشاری که سواد مذهبی درستی ندارند ولی عرق مذهبی دارند هم همینطوری خودشان میسازند. پر و بال میدهند. یک چیز با یک درجه اهمیت را یک مرتبه میکنند صد درجه اهمیت. یک صد درجه را میکنند یک درجه اهمیت. یک چیزی را حضرت رضا یک گرم برایش ارزش قائلاند، صد گرم ارزش به آن میدهند. یک چیزی را ایشان صد تن قائل هستند، ما در جوامع خودمان یک ذره برای آن ارزش قائل نیستیم. اسلامهای من درآوردی. خب این بخش اول است که من نمیتوانم همه آن را بخوانم فرصت نیست فقط تیتر آن را میگویم. تیتر عنوان دوم راجع به مفهوم پیامبری است که ایشان بحث میکنند که پیامبری را تحریف نکنیم و درست بفهمیم و این مسئله فوقالعاده مهم است. امروز انحرافات عظیمی در بحث کلام و الهیات و فلسفه دین و اینها پیش آمده در دنیا تحت عوان مفاهیم جدید یا بین مشرکین همان قدیم که همهاش بهخاطر عدم درک صحیح مسئله نبوت است. و اما آنچه که به تمدنسازی بدنه سختافزاری نرمافزاری تمدنسازی مستقیم وارد میشوند بعد از اینها، اینهایی است که عرض میکنم. ببینید از حقوق خانواده مظلومکشی نکنید. نه تحجر باشد نه بدعت و الگوی سکولار خانواده باشد، تا حقوق سیاسی اقتصادی در آن وجود دارد. شروعش از اخلاق است. اخلاق هم ببینید فقط لبخند نیست ها. بعضیها خیال میکنند فقط لبخند است. میگوید چه کسی اخلاقش خوب است میگوید این همهجا با همه همینطور لبخند میزند، خوش است، مهربان است، مؤدب است. فکر میکنند این اخلاق است. البته این بخشی از اخلاق است که مخصوصاً بنده اصلاً ندارم. اصلاً با فیزیک هم صورت من هم سیرت من اینجور خوشاخلاقیها سازگار نیست. اینها مسائل ذاتی است. یک بخشی اخلاق خوش در آداب و رسوم در حرف زدن که این روش حاکم پیامبر و اهل بیت بوده است و در بسیاری از ما اصلاً نیست. ولی این فقط اخلاق نیست. یک وقتهایی لبخند زدن ضد اخلاقی است. یک وقتی اعتراض عین اخلاق است. ایشون صلح کل است هر اتفاقی بیفتد ایشان لبخند میزنند و تأکید میکنند. خب اینکه ضد اخلاق است. ظلم و انحراف و کثافتکاری را ببینی لبخند بزنی. کجای این اخلاق است؟ پس خوشاخلاقی یعنی این نیست که آدم همش با همه مؤدب باشد و لبخند بزند. این نیست که البته این بخش مهمی از آن است. اصل آن و خیلی از آن همین است. پیامبر و اهل بیت و حضرت رضا(ع) همینطور بودند. شروع این مانیفست با بحثهای اخلاقی است. فرمودند من دینهم، توضیح میدهند دین را. مشخصاتی را میگویند که من فقط میگویم و رد میشوم. 1) الورع. یعنی جامعه حریص مصرفزده که درد دیگران برایش مهم نیست. حدود اخلاقی و حد کرامت الهی هم مهم نیست. حدود الهی مهم نیست. خوشگذرانی و بیدردی. هر جا ببیند منافع و لذتش در اوست میرود سراغ آن. فرمودند این اولین مرز است که این جامعه جامعه دینی نیست. این خانواده خانواده دینی نیست. 2) العفت. جامعه بیحیا که از اصالت لذت است و مرزهای حیا و اخلاق را رعایت نمیکند. فرمودند این جامعه اسلامی نیست. جامعه اسلامی چیست؟ 1) الورع. 2) العفت. 3) الصدق. راستگویی. من خلاف آن را میگویم. یعنی حضرت رضا میفرماید جامعهای که دروغ رایج است. در خانواده به هم دروغ میگویند، در بازار دروغ میگویند، در رسانههای سیاسی دروغ میگویند. فرمودند این جامعه اسلامی نیست، شیعی نیست. پس جامعه دروغمحور را نفی میکنند. 4) الصلاح. ارزشگرایی و رو به رشد بودن. این هم مشخصه دیگر اسلام ناب. 5) الاستقامه. ملت ضعیف متزلزلی که میترسد و تند تند خط عوض میکند و پای حقوقش نمیایستد فرمودند نیست. استقامت هم یک رکن دیگر اسلام ناب است. 6) الاجتهاد. یعنی تنبل نبودن. اجتهاد یعنی کوشش. جامعهای که راحتطلب هستند و تنبل هستند حضرت رضا(ع) موضع میگیرند. ملتی که دوست دارد کم کار کند و بیشتر استراحت کند. ملتی که دوست دارد بیشتر مصرف کند و کمتر تولید کند. ملتی که وارداتش از صادراتش بیشتر است. ملتی که ترجمهاش از تولید علمش بیشتر است. فرمودند اینها همه خلاف اجتهاد است. فرمودند یک رکن دیگر اجتهاد است. ملت باید سختکوش باشد. 7) اداء الامانه. جامعهای که اعتماد اجتماعی و اقتصادی در آن ضعیف میشود، امانتداری و روح امانتداری ضعیف میشود فرمودند اسلامی نیست. بعد فرمودند امانت هم نه فقط به همفکرهایت و به متدینین، با همه. نسبت به حقوق همه باید امانتدار باشی. فرمودند «اَداءَ الاَمانَه اِلَی الْبَدْرِ وَ الْفاجِر.» حتی اگر یک فردی فرد فاسدی است بیدین است، با تو هم مخالف است ولی امانتی پیش تو دارد، حضرت رضا فرمود به امانت او هم نباید خیانت کنی. اگر مخالف تو است، تو را هم قبول ندارد تو هم قبولش نداری. فرمودند حقوق او و آنچه که امانت داده باید او را بهعنوان امانت تلقی کنی. طولِ سُجود صیامِ النَهارِ وَاللَیل، یعنی عبادات و توجهات قلبی و معنویت. پس یعنی جدا از اینکه طرف کیست و چه موضعی دارد شما باید حقوقش را و امانت را نسبت به او رعایت کنید. بعد اجتناب المحارم. یعنی حدشناسی و خودکنترلی. انتظار الفرج، یعنی جامعه اسلامی مأیوس نمیشود تسلیم نمیشود، افسردگی نباید در آن باشد. روح انتظار و مثبتبینی و مقاومت و اینکه آینده همهچیز به نفع حق و عدالت است. منتها انتظار الفرج نه انتظار نشسته، انتظار ایستاده. چون فرمودند اِنتِظارِ الفَرَجْ بِالصَبْر، با مقاومت. هزینهاش را بپردازی. نه با ذلت. کَرَمَ الصُّحبَه، روابط اجتماعی و معاشرتهای مردم با هم کریمانه و بامحبت باشد. در معاشرتها کرامتها رعایت شود. مصاحبتها، جلسات، میهمانیها، تجمعات فرمودند همه با رعایت کرامت الهی انسانها باشد. یعنی جامعه اسلامی از نظر حضرت رضا، خوشبرخوردی، جامعه لبخند بر لب، روابط اجتماعی که به هم آرامش منتقل کنند نه اضطراب و استرس. کَرَمَ الصُّحبَه یعنی این. یعنی مصاحبت و روابط اجتماعی آرامش در جامعه ایجاد کند، نه تنش و درگیری. بعد میفرمایند امر به معروف و نهی از منکر یعنی جامعه اسلامی انتقاد، نظارت، اعتراض تا سر حد امکان. فرمودند اینها واجبان، تکلیف شرعی هستند. اذا اَمْکَن، تا حد امکان. وَلَم یَکُنْ خیفَه اِلیَ النَفْس، مگر اینکه خطر مرگ باشد. فقط خطر مرگ است که وظیفه شما را در باب انتقاد و اعتراض محدود میکند آن هم در حد اشکالات عادی. اگرنه فرمودند اگر در باب بیعدالتی و انحرافات بزرگ در جامعه دیدید، دیگر مرگ هم مانع اعتراض، یعنی احتمال شهادت و خطر مرگ هم نباید مانع شود. باید قیام کنی مثل کربلا. باید سلاح برداری و حرکت کنی. بعد ایمان را تعریف کردند فرمودند الایمانُ اَداءَ الامانه. دوباره تکرار میکنند حضرت رضا(ع). امانت یعنی چه؟ از امانتهای شخصی شروع میشود که شما چیزی پیش من گذاشتی و من به تو برنگردانم. تا اینکه من از شما یک سری یک رازی را میدانم که شما نمیخواهی این فاش شود، نمیخواهی آبرویت ریخته شود. یعنی یک وقت آن چیزی که پیش بنده امانت است یک وقت مال کسی است یک وقت آبرو و حرمتش است. شخصیت اجتماعی آن است. یک وقت شیئی است، یک وقت یک پولی است، یک وقت... هر چیزی، هر چیزی که به نحوی حقوق دیگران است و در اختیار ماست. حضرت رضا(ع) روی این تأکید میکنند که اگر این در جامعهای ضعیف باشد این خلاف اسلام ناب است و آن جامعه مراقب باشد که پشت به اسلام دارد حرکت میکند. والاجْتِنابُ جمیعِ الکَبائرِ، یعنی اسلام اباهیگر که میگوید مسلمان باش و هرچه میخواهی بکن نه. اسلام فقط برچسب روی جامعه نباشد. اجْتِنابُ جمیعِ الکَبائرِ، همه گناهان بزرگ را مردم بدانند. گناهان اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی، سیاسی و از آنها اجتناب کنند. گناهان جنسی. فرمود دین سه رکن دارد و باید به هر سه عمل شود. 1) آگاهی است. جامعهای که آگاهی و معرفت دینی ندارد فقط احساسات مذهبی دارد میلنگد. هُوَ مَعْرِفَه. آگاهی نه زبانی بلکه به قلب. یعنی معرفت درونی شده. نه معرفت در حد زبان برای امتحان گزینش و اینجور چیزها. معرفت در قلب. 2) اقرارٌ باللسان. مسلمان شرمنده نه، مسلمانی که اسلامش را فریاد کند. با افتخار بگوید. با زبان هم بگوید. 3) عملٌ بالاَرکان. فقط گفتن و اسلام درونی کافی نیست. لازم است، رکنش هم همان اسلام درونی است اما کافی نیست. سوم عمل به ارکان یعنی عملگرایی. نه ذهنزدگی و مذهب انتزاعی ذهنی و زبانی و نه برای موقع بحث و مناظره و سخنرانی و این حرفها. و آخرین عبارت، اسلام نه به چه چیزهایی. حضرت رضا میفرمایند اسلام یک «آری»هایی دارد و یک «نه»هایی. نه به چه چیزهایی؟ اینها را فقط عنوانش را عرض میکنم. فرمودند اسلام آری است به چه چیزهایی؟ که بعضیهایش را عرض کردیم. و اسلام نه است به چه چیزهایی؟ 1) قتل النَّفْسٍ الَّتِی حَرَّمَ اللّه عزّوجلّ. در برابر هر چیزی که زندگی انسانها را به خطر میاندازد و جان انسان را ارزان میکند بگویید نه. یعنی کرامت زندگی، حق حیات. قداست جان انسان. دفاع از حیات. این اولین رکنی است که وقتی کبائر را میشمرند حضرت رضا به آن اشاره میکند. جان انسان. اگر کسی گفت آقا این قوانین ما راهنمایی رانندگی، آلودگی هوا، تغذیه، آب و اینها مهم نیست فقط نماز جمعه مهم است. این خلاف حرف امام رضا است. همانقدر که نماز جمعه مهم است اینها هم مهم است. فرمود هرچه که به جان و سلامتی انسانها صدمه میزند این خلاف اسلام ناب است. جان حرمت زندگی. مراقب زندگیها باشید. آسیبپذیریها باید بیاید پایین. بلافاصله بعدش چیزهای دیگری که میگویند: زنا. یعنی روابط جنسی غیر عادلانه و غیر اخلاقی. سکسمحوری، گسترش فحشا، که هر مردی با هر زنی بدون رعایت و حقوق و کرامت زن و کرامت. بعد بچهای هم که متولد میشود برو پی کارت. و بعد بچه حق دارد بگوید مرا شما آوردید در عالم رفتید پی کارتان؟ بچه زنازاده مظلوم است، یکی از مظلومترین انسانها زنازاده است. اسلام با زنا مخالف است اما با زنازاده مخالف نیست. البته گفته بعضی شغلها را نباید به آنها داد. مثلاً زنازاده نباید قاضی شود. امام جماعت نباید باشد. از باب اینکه این زنا یک آثار طبیعی اخلاقی روحی در فرد دارد که این نمیگذارد این بچه وقتی بزرگ میشود به عدالت عمل کند. دست خودش هم نیست. خودش مقصر نیست، مقصر آن پدر و مادر فاسدش هستند. ظلم کردند در حق این بچه. فرمود جوری ازدواجها و زندگی جنسی را تنظیم کنید که همه به موقع زود بتوانند بدون تشریفات و ادا و اصول ازدواجهای درست معقول منطقی عادلانه شرعی بکنند. ازدواجها بهتأخیر نیفتد و از آنطرف زنا و روابط فاسد جنسی گسترش پیدا نکند. دیگری سرقت. حرامها را میفرمایند. یعنی اصل بعدی احترام به مالکیت و به حریم خصوصی مردم. این جزو اسلام ناب است. شرب خمر. شرابخواری بهعنوان نماد عیاشیِ عقلزدا و اخلاقستیز. یعنی یک جامعه مستِ لایشعر. نمیتواند عقلانی و اخلاقی باشد و به عدالت بیندیشد. دیگری عقوق الوالدین. اهانت به پدر و مادر. این هم یک مانع اسلام است. فرمودند حرمت خانواده، حقوق پدر و مادر، احترام که اینها حق حیات و حق تربیت دارند. دفاع از حریم پدر و مادر و خانواده. دیگر الفِرار مِنَ الزحف. ترسیدن از دشمن و فرار از جبهه. فرمودند این گناه کبیره است. یعنی کسانی دارند به شما ظلم میکنند تهدیدت میکنند شما از ترس عقبنشینی کنی و از حقوقت بگذری. فرمودند این گناه کبیره است. این جامعه مسلمان نیست. أکلُ مالَ الیَتیمِ ظُلمً. پس یکی ترس از مبارزه و فرار از صحنه و پشت کردن به دشمن. از تحریمها و تهدیدها بترسی. یکی هم أکل مال یتیم. یتیم آسیبپذیر قشر است. هیچکسی را ندارد که از او دفاع کند. فرمودند کسانی که در یک جامعهای میروند سراغ ضعیفترین اقشار و آسیبپذیر آنها و مال اینها را میخورند و بالا میکشند این جامعه بداند که در اینجا دقیقاً در یک گناه کبیره دارد جامعه نهادینه میشود. ستم به انسانها و طبقات بیدفاع. إکل المیته و الدَّمُ و لَحْمُ الخِنزیز. هر نوع خوراکی که با کرامت انسان و سلامت انسان منافات دارد. سلامت جسم و روحش. مثل خوردن مردار و خون و گوشت خوک و اینها که این نقض کرامت انسان است در خوردن مردار و خون. در واقع انسان مثل خوک همهچیزخوار نیست. میدانید خوک همهچیز میخورد. شما هرچه جلوی خوک بریزید میخورد. یکی از علتهایی هم که شاید گوشتش حرام باشد همین است. فرمودند انسان همهچیزخوار نباشد. مثل حیوانات نباشد که هرچه دم دستش میآید و میتواند قورت بدهد قورت بدهد. فرمودند تو اعتدال هم روحی اخلاقی خودت و هم جسم خودتان را باید بکنید. انسان موجود همهچیزخوار مثل خوک نیست. سلامت بدن سلامت روح و اخلاق. مگر به ضرورت که داری میمیری و مجبوری. أَکلُ الرِبا بَعدَ البَیِنَه ربا یعنی چه؟ یعنی پول بیاورد بدون کار. اقتصاد ربوی و سرمایهداری. یعنی اصلا پول اصالت دلار نه اصالت کار. سحت. سحت یعنی کار راهاندازی با رشوه در بازار، در دادگستری، در رسانه، در پارلمان و در همهجا. فرمودند اگر در یک جامعهای در بازار در یک معامله، اگر در ادارات در جاهای مختلف سحت یعنی رشوه، مال حرامخوری رایج شد این گناه کبیره است در تمدنسازی. ولو بگویید با رشوه کارهایمان پیش میرود و توسعه ثروت پیش میآید و پیشرفت میکند کشور. من و کشور. المَیْسِر والقمار. قمار یعنی پول مفت. اقتصاد قماربازانه. کینه اجتماعی بهوجود میآورد. فاصله طبقاتی و ستم. یکی هم مناسبات رشوهخوارانه البَخثُ فی المِکیالِ والمیزان. فرمودند جامعهای که ترازوهایش درست کار نمیکند. پیمانهها درست کار نمیکند. فرمودند این جامعه دچار گناه کبیره است. یکی از محکمات اسلام این است که ترازوها و پیمانهها در جامعه در بازار و اقتصادش درست کار کنند. نه بخش دولتی کلاه بخش خصوصی را بردارد، نه بخش خصوصی کلاه بیتالمال را بردارد. بازار بدون ترازوی درست بازار اسلامی نیست. قَذْفُ المُحصِنات. تهمت جنسی زدن به زنان. کسی به زنانی که پاک هستم سالم هستند تهمت جنسی بزند. اهانت جنسی بکند. فرمودند در این جامعه اخلاق اسلامی حاکم نیست. متلکهای جنسی به زن گفتن در خیابان و در جامعه یا با شوخی و جدی اتهام جنسی به زنان وارد کردن. حضرت رضا(ع) فرمودند کسانی که با کرامت زنان در جامعه اینطور بازی کنند و هرچه به دهانشان میآید نسبت به آنها بگویند و تهمت جنسی بزنند اینها گناه کبیره کردهاند و فاسد هستند. درست در کنارش میگویند اللواط، همجنسبازی. یعنی گناه این کار در دحد لواط است. مردانی که به زنان پاکدامن تهمت و اتهام میزنند فرمودند مثل لواطکارها هستند. چون جامعهای که اخلاق جنسی و حقوق جنسی درست رعایت نمیشود هم تهمت جنسی در آن زیاد میشود هم سکسمحوری و زنا و لواط زیاد میشود. هم از آن طرف عقدههای جنسی و ازدواجهای به تأخیر افتاده و طلاقهای زودهنگام. فرمودند اینها را ما باید اصلاح کنیم. وقتی میگوییم امام رضا خب اینها را هم باید بگوییم . راجع به اینها هم بحث کنیم. بابا زندگی، تمدن، دنیا و آخرت ما به اینها مربوط است. شهادَتُ الزور. کار راهاندازی با شهادتهای دروغ. دروغ گفتن برای ضایع کردن حق مظلوم. شاهدسازی، سندسازی، پروندهسازیهای بیپایه، مانع اجرای عدالت شدن. دیگر مشخصات جامعه غیر اسلامی اَلیَأسُ مِن رُوحِ الله. جامعهای که از خدا مأیوس است این جامعه مذهبی نیست. اینهایی که یک جوری از دین صحبت میکنند که مردم را از خدا و دین مأیوس میکنند. فرمودند این اسلام نیست. جامعه بیانرژی بیروح و افسرده. مأیوس از رحمت خدا. والاَمْنْ مِن مَکرِ الله. آنهایی که از مکر خدا احساس امنیت میکنند. یعنی ببین دو جور اسلام معرفی میشود. یک دین که آقا همش بخشش، عفو، عشق، آزادی، رشد. هر کار دلت میخواد برو بکن. فرمودند این اسلام قلابی است. میگویند فقط بگو بهشت، از جهنم و اینها نگو. حرام و واجب نگو. همهچیز حلال. برو لبخند و فلان. این را فرمودند انحراف. این میشود الاَمْنْ مِن مَکرِ الله. یک اسلام دیگر هم اسلام ترسناک وحشتناک که همش از اول تا آخرش تهدید و عذاب و حرام و جهنم است فقط. بهشت و رحمت و عفو و گذشت و عشق در آن نیست. این هم فرمودند یعنی اَلیَأسُ مِن رُوحِ الله و القُنوت مِن رحمت الله. حضرت رضا فرمودند مراقب باشید دوتا اسلام قلابی به شما عرضه نشود. یکی اسلام عیاشها، مفتخورها که هر کار میخواهد بکند، ما مسلمانیم. یکی هم اسلام ترسمحور که همهاش نفی و نهی است. فرمودند هر دو غلط است. مردم باید امیدوار باشند به خدا. بعد معونه الظالمین. هر نوع همکاری با ظالم و ستمگر بینالمللی، استکبار جهانی یا ظالم داخلی به هر ترتیب حرام است. والرُکونُ علیهم، اعتماد کردن به سیستم فاسد و روابط بینالملل فاسد. سوگندهای دروغ. دیگر من اصلش را نمیگویم. سختگیری در حقوق دیگران. حَبسُ الحُقوق مِن غَیرِ عُصر. حقوق دیگران را میتوانی بدهی چرا نمیدهی؟ آقا مهریهدزدی در جامعه ما الان رایج شده. رسماً میخواهند طلاق بگیرند میگوید یک جوری فشار بیاور روی طرف که مهریهاش را ببخشد. برای چه؟ امام حسین(ع) فرمودند ما اولی که ازدواج میکنیم مهریه را به همسرمان میدهیم. حق اوست. مهریه برای زمان طلاق نیست، برای اول ازدواج است. مهریههای گران عجیب غریب زنها تعیین میکنند مردها هم خالیبندی همینطور قبول میکنند میگویند که داد که گرفت. بعد هم نه در زندگی میدهد و نه حتی موقع طلاق. بسیاری از این ستمها رایج شده. اینها خلاف است. حَبسُ الحُقوق مِن غَیرِ عُصر، میتوانی حقوق دیگران را ادا کنی چرا نمیکنی؟ قرآن کریم میفرماید، عین آیه قرآن است، فرمود اینهایی که موقع طلاق روی زنها فشار میآورند، اینقدر فشار میآورد تا طرف مجبور شود از حقوقش بگذرد، قرآن کریم این را گناه میداند. میفرماید حتی اگر کار متأسفانه به طلاق کشید أو تصریحٌ باحسان. طلاقتان هم باید اخلاقی انسانی، مؤدبانه و عادلانه باشد. یکی هم کَذِب. جامعه دروغمحور. کِبر؛ بزرگیفروشی، عدم مساوات. اسراف، الگوی مصرف غلط در جامعه. تبزیر، ریخت و پاش. عقلانی مصرف نکردن. الخیانه، که روشن است. الاستخفاف بالحج، بیاعتنایی به حج و آداب آن. المُحاربِ مِن أولیاءِ لله و درگیر شدن با منادیان ح و اولیای عدالت. الاشتغال بالمَناهی. فرمودند جامعه اسلامی تفریح سالم دارد، لبخند دارد، شادی آری اما شادیهای احمقانه و غفلتمحور، اصالت لذت و مستی و غفلت ندارد. و آخرین عبارت الاصرار علی الذنوب، یعنی گناه طبیعی است. فرمودند ما توقع نداریم کسی آدم بیگناه باشد همه طبیعتاً گناه میکنند اکثراً. حضرت رضا فرمودند اصرار بر گناه است که نباید باشد. لجاجت و تداومش غلط است. فرهنگ گناه نباید عادی شود در جامعه اگرنه انسان بیگناه وجود ندارد. فکر کردم شاید دیگر فرصتی نشود خود شماها به اینها رجوع بکنید. حداقل یک کمی آنطرفتر از گنبد طلا و کبوترهای امام رضا، اینها هم امام رضا است. از هر کدام از این عبارات دهها پایاننامه میتواند بیرون بیاید. هر کدام از اینها میشود کرسیهای فقه، کرسی اخلاق، کرسی کلام راجع به اینها تشکیل داد و بحث کرد. اگر عقلانی برویم سراغ دین و اگر اساساً برویم سراغ آن و نه فقط به ظواهر اکتفا کنیم.
والسلام علیکم و رحمت الله.
هشتگهای موضوعی